برچسب: محدودیت

2 هفته قبل - 149 بازدید

منابع از ولایت قندهار می‌گویند که در تازه‌ترین محدودیت بر زنان و دختران، مسوولان محلی این ولایت، خیاطی‌های زنان را مسدود کرده و به خیاطان نیز، دستور داده است که لباس‌‌های زنان را دوخت نکنند. دست‌کم سه منبع گفته‌اند که این محدودیت به تازگی بر کار خیاطی زنان و دختران در این ولایت صادر و در حال اجرایی است. منبع تاکید کرده است که مسوولان امر به معروف و نهی از منکر به صورت شفایی به خیاطی‌های زنان دستور داده است تا خیاطی‌های شان را مسدود کنند. همچنین منبع در ادامه افزوده است که پیشتر نیز امر به معروف و نهی از منکر به خیاطان مرد هشدار داده بود که برای زنان لباس دوخت نکنند. منبع تصریح کرد که همچنان شماری از دکان‌های خیاطی‌ را برای تطبیق این فرمان در این ولایت مسدود کرده است. مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت قندهار تا اکنون به‌گونه‌ی رسمی درباره‌ی این محدودیت اظهار نظری نکرده‌اند. حکومت فعلی در چهار سال گذشته محدودیت‌های گسترده‌ای را بر زنان و دختران صادر و اجرا کرده است. در نتیجه‌ی سیاست‌های دولت، زنان و دختران از ابتدایی‌‌ترین حقوق شان نیز محروم شده‌اند. زنان از حق آموزش، کار، گشت‌وگذار آزادانه و رفتن به پارک‌ها محروم شده‌اند. همچنین حکومت فعلی آرایشگاه‌های زنانه و حمام‌ها را پیش از این مسدود کرده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 116 بازدید

یک سازمان غیردولتی اندونیزیایی موسوم به «کمیته نجات اضطراری طبی» درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که برای کمک به زلزله‌زدگان ولایت کنر یک تیم صحی به افغانستان فرستاده است. عرب‌نیوز امروز (شنبه، ۵ سنبله) با نشر گزارشی گفته است که این تیم به‌تازگی از جاکارتا عازم افغانستان شده و تا نهم ماه اکتبر در این کشور باقی خواهد ماند و این تیم متشکل از دو داکتر زن، یک پرستار مرد و یک خبرنگار مرد می‌باشند. عرب‌نیوز به نقل از تونگو میتی فرانسیسکا، یکی از داکتران عضو این تیم نوشته است که آنان به ولایت کنر می‌روند و در آن‌جا برای مردم خدمات صحی و کمک غذایی ارائه خواهند کرد. در بخشی از گزارش آمده است که «کمیته نجات اضطراری طبی» اندونیزیا همچنان برای ۵۰۰ تن دارو تهیه کرده که در روستاهای مختلف ولایت کنر توزیع خواهد شد. همچنین هدیکی حبیب، رییس اجرایی این کمیته به عرب‌نیوز گفته است که اعزام این تیم صحی، بخشی از تلاش‌ها برای تقویت کمک‌های بشردوستانه به مردم افغانستان است. او در بخشی از صحبت‌هایش تاکید کرده است: «فاجعه‌ی زمین‌لرزه در افغانستان تأثیرات عمده‌ای بر سلامت و اجتماع گذاشته است، اما حمایت بشردوستانه از سوی جامعه‌ی جهانی برای مردم آن‌جا ناکافی به نظر می‌رسد.» زمین‌لرزه حدود یک ماه پیش شرق افغانستان را لرزاند و بیشترین تلفات و خسارات را در کنر برجای گذاشت. براساس گزارش دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد، در این زمین‌لرزه هزار و ۹۹۲ نفر جان باختند و بیش از سه هزار و ۶۰۰ نفر زخمی شدند. با این وجود، مقامات حکومت سرپرست افغانستان اعلام کرده‌اند که بیش از دو هزار و ۲۰۰ تن کشته و بیش از سه هزار و ۶۰۰ تن زخمی و هزاران تن بی‌خانمان برجای گذاشت. دفتر هماهنگ‌کننده کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل اعلام کرده که کمک‌های دریافت‌شده تنها ۲۳.۷ میلیون دالر است، که این حدود ۱۱۵ میلیون دالر کم‌تر از نیاز واقعی است گفته می‌شود که پس از منع کار کارمندان زن، سازمان‌های بین‌المللی هشدار داده‌اند که کم‌بود کارمندان زن در مناطق آسیب‌دیده، روند رسیده‌گی به زنان آسیب‌دیده را دشوار ساخته است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 118 بازدید

ریچارد بنت، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که محروم‌کردن زنان و دختران از آموزش مصداق افراط‌گرایی است و با تمرکز بر آموزش دینی/جهادی، آینده نسل جوان افغانستان نابود می‌شود. آقای بنت این اظهارات را روز (جمعه، ۴ میزان) در حاشیه نشست سازمان ملل مطرح کرده و گفته است که گزارش‌های مستند از افغانستان برای سوق‌دادن بحث‌های جهانی به‌سوی اقدامات موثر بین‌المللی حیاتی است. وی در ادامه تاکید کرده است که ایجاد بسترهای بیش‌تر برای شنیدن دیدگاه‌های شهروندان افغانستان، به‌ویژه علما و کارشناسان اسلامی، اهمیت دارد و باید به آن توجه شود. گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در این نشست با اشاره به سرکوب جامعه مدنی و خاموش‌ساختن صدای مخالفان افزوده است که با وجود تهدیدها، ارعاب و انتقام‌جویی‌ها، اقدامات این گروه از دید جامعه جهانی پنهان نمانده و همچنان زیر نظارت قرار دارد. ریچارد بنت در حالی از وضعیت زنان و دختران انتقاد می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 168 بازدید

در دل کوچه‌های پر ازدحام شهر نو کابل، جایی‌که زندگی میان صدای ریکشاها، موترهای دودزا و فروشنده‌های خسته می‌گذرد، دختری به نام مریم زندگی می‌کند. مریم، روزی نه‌چندان دور – وقتی هنوز اندکی امید برای دختران باقی بود – یکی از ورزشکاران دوچرخه‌سواری افغانستان بود. دخترکی با چشمانی پر از رؤیا و دلی آکنده از امید که باور داشت می‌تواند روزی پرچم افغانستان را در میدان‌های بین‌المللی بر دوش بکشد. از همان کودکی، وقتی پدرش برایش یک دوچرخه‌ی رنگ‌ورورفته خرید، گویی دنیایی تازه به رویش گشوده شد. آن روزها، وقتی خورشید کابل بر کوچه‌های خاکی می‌تابید، مریم با دوچرخه‌اش در کوچه‌ها می‌چرخید و خودش را در میانه‌ی یک مسابقه‌ی جهانی تصور می‌کرد. پدرش همیشه به او می‌گفت: «دخترم، زندگی پر از دشواری است، اما کسی که آرزو داشته باشد و سختی‌ها را به جان بخرد، روزی به جایی می‌رسد.» مریم این حرف‌ها را با جان و دل می‌شنید. مادرش گاهی نگران بود؛ او خوب می‌دانست که جامعه چه نگاه سنگینی به ورزش دختران دارد. اما عشق مریم به دوچرخه‌سواری چنان شعله‌ور بود که هیچ‌کس نمی‌توانست مانعش شود. او به تیم محلی دوچرخه‌سواری دختران پیوست. با وجود همه‌ی دشواری‌ها، نگاه‌های سنگین، و دشنام‌های رهگذران، وقتی با هم‌تیمی‌هایش در جاده‌ها رکاب می‌زد، چنان احساس آزادی می‌کرد که هیچ چیز دیگر برایش اهمیت نداشت. در سال‌های پایانی مکتب، وقتی مریم در یکی از مسابقات کوچک شهری شرکت کرد و توانست مقام دوم را به دست آورد، برق امید در چشمانش دوچندان شد. خودش را بر سکوی پیروزی می‌دید و در دل می‌گفت: «این تازه آغاز است… روزی خواهم رسید.» اما روزگار، بی‌رحم‌تر از آن بود که بگذارد آرزوهای یک دختر در کابل، به‌سادگی پر و بال بگیرد. با تغییر اوضاع کشور، یکی‌یکی دروازه‌های ورزش به روی دختران بسته شد. ورزشگاه‌ها خاموش شدند، تیم‌ها از هم پاشیدند و مربی‌ها پراکنده گشتند. مریم هنوز دوچرخه‌اش را در گوشه‌ی اتاق نگه می‌داشت، اما هر بار که نگاهش به آن می‌افتاد، دلی پر از حسرت بر سینه‌اش می‌کوبید. روزهایی را به یاد می‌آورد که با موهای بسته‌شده زیر کلاه ایمنی، عرق‌ریزان در گرمای تابستان رکاب می‌زد و حس می‌کرد به‌سوی آینده می‌تازد. اما حالا، همان آینده مانند دیواری بلند و تاریک پیش چشمش ایستاده بود؛ عبورناپذیر و سهمگین. زندگی‌اش به‌کلی تغییر کرد. برای کمک به خانواده، ناگزیر شد همراه مادر و خواهرانش به قالین‌بافی رو آورد. در اتاقی کوچک و نیمه‌تاریک، بر چوکی‌های کوتاه می‌نشستند و تار و پود قالین را با دست‌های‌شان به‌هم می‌بافتند. دست‌هایی که زمانی فرمان دوچرخه را در اختیار داشتند، حالا پینه بسته و زخم‌خورده شده بودند. انگشتانش از بس با تارهای خشک و زِبر قالین سروکار داشتند، سرخ و ورم‌کرده می‌شدند. مریم گاهی آه می‌کشید و می‌گفت: «چنان درد می‌کشم که شب‌ها خوابم نمی‌برد… اما چاره‌ای نیست. اگر ما کار نکنیم، نان خانه از کجا بیاید؟» بعدتر، برای این‌که درآمد خانواده بیشتر شود، مریم به خیاطی نیز روی آورد. در دکان‌های کوچک خیاطی در شهر نو، ساعت‌ها پشت چرخ خیاطی می‌نشست و لباس‌های مردم را می‌دوخت. هر بار که پارچه‌ای را زیر سوزن چرخ هدایت می‌کرد، در دلش آه می‌کشید و می‌گفت: «کاش به‌جای این سوزن، هنوز فرمان دوچرخه زیر دستانم بود.» اما با همه‌ی تلخی‌ها و سختی‌ها، روح مریم هنوز از امید خالی نشده است. گاهی شب‌ها، وقتی همه‌ی اهل خانه به خواب رفته‌اند، او پرده‌ی اتاق را کنار می‌زند و به چراغ‌های پراکنده‌ی کابل نگاه می‌کند. در خیال، رکاب می‌زند؛ جاده‌ها را پشت سر می‌گذارد، جمعیتی را تصور می‌کند که برایش کف می‌زنند، و در پایان مسابقه، پرچم افغانستان را با غرور بر شانه‌اش می‌اندازند. این خیال‌ها تنها سرمایه‌ای است که دلش را گرم نگه می‌دارد. مریم می‌گوید: «اگر امید نباشد، آدم مثل چراغ بی‌روغن خاموش می‌شود. من شاید امروز قالین می‌بافم و خیاطی می‌کنم، اما باور دارم روزی دوباره رکاب خواهم زد… شاید همین‌جا در کابل، شاید در جایی دیگر… مهم این است که تسلیم نشوم.» زندگی در شهر نو آسان نیست. کرایه‌ی خانه سنگین است، نانِ روزانه به دشواری تهیه می‌شود و هر روز خبرهای تازه‌ای از فقر و محدودیت می‌رسد. با این‌همه، مریم سعی می‌کند لبخند بزند و زندگی کند. وقتی کودکان همسایه را می‌بیند، برای‌شان از روزهای دوچرخه‌سواری‌اش قصه می‌گوید. آن‌ها با چشمانی پر از شگفتی گوش می‌دهند و یکی ازشان می‌گوید: «خواهر مریم، کاش ما هم می‌توانستیم مثل تو دوچرخه‌سواری کنیم.» و او در دل، با اندوهی که پشت لبخندش پنهان کرده، می‌گوید: «کاش شما مجبور نباشید مثل من… فقط در خاطره‌ها رکاب بزنید.» هر بار که به قالین نیمه‌کاره نگاه می‌کند، زیر لب می‌گوید: «این تار و پود، مثل زندگی من است؛ هر گره‌اش درد دارد، اما اگر ادامه بدهم، روزی تصویری زیبا می‌سازد.» همین اندیشه، همان نوری‌ست که او را از غرق شدن در تاریکی نجات می‌دهد. مریم هنوز هم دوچرخه‌ی قدیمی‌اش را در گوشه‌ی اتاق نگه داشته؛ زنجیرش زنگ زده، رنگش پریده و تایرش سال‌هاست که هوا ندارد، اما دلش رضا نمی‌دهد آن را بفروشد یا دور بیندازد. با نگاهی که از عشق و دلتنگی پر است، می‌گوید: «این دوچرخه، مثل تکه‌ای از قلبم است. اگر از من بگیرندش، انگار گذشته و آینده‌ام را از من گرفته‌اند.» او هنوز امیدوار است؛ امید دارد روزی دوباره دروازه‌های ورزش به روی دختران باز شود. می‌گوید: «شاید دیگر آن‌قدر جوان نباشم، شاید توان رقابت نداشته باشم، اما اگر این فرصت دوباره بیاید، باز هم رکاب می‌زنم. حتی اگر هیچ مقامی نگیرم… فقط می‌خواهم آزادی را دوباره با تمام وجود حس کنم.» مریم، روایت هزاران دختر افغان است که رؤیاهای‌شان زیر غبار سنگین محدودیت‌ها مدفون شده، اما هنوز، شعله‌ای کوچک از امید را در دل نگه داشته‌اند؛ شعله‌ای که در میان تاریکی کابل، آرام اما سرسخت، می‌سوزد و نشان می‌دهد که آرزو، هیچ‌گاه نمی‌میرد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 162 بازدید

منابع محلی از ولایت هرات می‌گویند که حکومت محلی برای سومین شب متوالی خدمات اینترنت ‏خانگی و دفتری را در این ولایت قطع کرده است. دست‌کم چهار منبع به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که اینترنت ساعت ۹:۰۰ امشب ‏(چهارشنبه، ۲ میزان) قطع شده است. در حال حاضر باشندگان ولایت هرات تنها به اینترنت سیم‌کارت ‏موبایل همراه دسترسی دارند. حکومت سرپرست اینترنت فایبر نوری را در هرات و سایر ولایت‌ها قطع کرده است. از سه شب به این طرف، اینترنت خطوط تلفن ثابت (‏DSL‏) و اینترنت نقطه‌به‌نقطه (P‏۲‏P‏) ‏نیز در هرات شبانه قطع می‌شود.‏ شرکت‌های ارائه‌دهنده‌ی اینترنت در هرات به رسانه‌ها گفته‌اند که والی حکومت سرپرست در هرات دستور داده است که اینترنت محدود شود.‏ حکومت فعلی قطع اینترنت فایبر نوری را از مزار شریف آغاز کردند و ‏این محدودیت به سایر ولایت‌ها گسترش یافت.‏ ‏مقام‌های حکومت فعلی می‌گویند که ملا هبت‌الله آخوندزاده، رهبر حکومت دستور قطع اینترنت ‌‏فایبر نوری را ‏صادر کرده و هدف آن «جلوگیری از منکرات» است. قابل ذکر است که افغانستان در حال حاضر از طریق فایبر نوری به پهنای باند وسیع اینترنت در پنج کشور همسایه متصل است. حکومت پیشین برای اجرای پروژه فایبر نوری ۱۵۰ میلیون دالر سرمایه‌گذاری کرده بود. باید گفت که با قطع اینترنت فایبر نوری، دسترسی به اینترنت پرسرعت در افغانستان بسیار محدود می‌شود. کاربران خانگی، دفاتر دولتی و شرکت‌ها دیگر نمی‌توانند از اینترنت سریع استفاده کنند و تنها اینترنت موبایل با سرعت پایین باقی می‌ماند. همچنین قطع فایبر نوری پیامدهای اقتصادی و اجتماعی سنگینی خواهد داشت. با این تصمیم سرمایه‌گذاری خارجی کاهش خواهد یافت، ارتباط با بازارهای جهانی محدود می‌شود و مردم به ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان از آموزش و اطلاعات آنلاین محروم می‌شوند. انتقال داده با سرعت بسیار بالا، کیفیت پایدارتر نسبت به اینترنت موبایلی و ظرفیت زیاد برای انتقال حجم بالای اطلاعات از ویژگی‌های اینترنت فایبر نوری است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 167 بازدید

یوناما یا دفتر نمایندگی سیاسی سازمان ملل متحد در افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که بدون کارمندان زن نمی‌تواند به نیازمندان خدمات ارائه کند. یوناما امروز (پنج‌شنبه، ۲ میزان) با نشر پیامی در حساب کاربری فیس‌بوک خود نوشته است که این نهاد ناچار شده مراکز کمک‌ها و پرداخت پول نقد را به صورت موقت ببندد. دفتر نمایندگی سیاسی سازمان ملل متحد به نقل از کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان (UNHCR) نوشته است که به صدها هزار تن که از کشورهای همسایه بازگشته‌اند، کمک کرده است. یوناما در ادامه افزوده است که ۵۱ درصد بازگشت‌کنندگان از کشورهای همسایه، زنان هستند و ۳۲ درصد خانواده‌ها توسط زنان سرپرستی می‌شوند. این در حالی است که حکومت فعلی چندی پیش به کارمندان زن سازمان ملل گفته بود که اجازه‌ی سفر به مناطق آسیب‌دیده از زمین‌لرزه برای کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان را ندارند. همچنین رزا اوتونبایوا، رییس یوناما در افغانستان، پس از وضع این محدودیت‌، اعلام کرده بود که محدودیت‌ بر کارمندان زن سازمان ملل، روند کمک‌رسانی را با چالش مواجه ساخته است. در کنار آن، نماینده‌ی ویژه دبیرکل سازمان ملل برای افغانستان تاکید کرده که حضور زنان در کمک‌رسانی به نیازمندان، به‌ویژه زنان و کودکانی که از زمین‌لرزه آسیب دیده‌اند، غیر قابل انکار است. این در حالی است که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 104 بازدید

سازمان نجات کودکان اعلام کرده است که پس از وقوع زلزله‌ی مرگ‌بار در شرق افغانستان و مسدودشدن مسیرهای شفاخانه‌ها، نوزادان در خیمه‌ها متولد می‌شوند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که در مناطق زلزله‌زده حدود ۱۱ هزار زن در حال حاضر باردار هستند و تا ماه‌های آتی در بحبوحه فصل زمستان، در خیمه‌ها زایمان خواهند کرد که در آستانه فصل زمستان و نبود سرپناه، زاد و ولد سلامتی مادران و کودکان را با خطر مواجه خواهد کرد. در گزارش آمده است که از هر ۱۰ خانواده، ۹ خانواده در ولسوالی‌هایی که بیشترین آسیب را از زلزله‌های مرگبار در شرق افغانستان دیده‌اند، به خیمه‌ها نقل مکان کرده‌اند و حدود ۴۰ هزار کودک نیز در فضای باز زندگی می‌کنند. در بخشی از گزارش آمده است که ریزش سنگ‌های بزرگ پس از زلزله در شرق افغانستان از یکسو و بارش برف در فصل زمستان از سوی دیگر، نگرانی‌ مردم روستا را نسبت به تردد برانگیخته است. سازمان نجات کودکان در ادامه تاکید کرده است که در فصل زمستان ممکن است مسیرهای برخی از مناطق آسیب‌دیده برای هفته‌ها مسدود بماند. این سازمان هشدار داده است که علاوه بر موارد فوق، تهدید دائمی سقوط سنگ‌ها نیز وجود دارد و برخی روستاها هنوز تنها با پای پیاده قابل دسترسی هستند. در گزارش تخمین زده شده است که حدود نیم میلیون نفر که از زلزله‌های شرق افغانستان متاثر شده‌اند، نیازمند کمک هستند و بیش از ۸ هزار خانه تخریب یا آسیب دیده‌اند. همچنین گزارش به نقل از سمیرا سید رحمان، مدیر برنامه‌ها و حمایت‌های سازمان نجات کودکان در افغانستان، نوشته است: «هیچ نوزادی نباید نخستین نفس خود را در خیمه بکشد. هیچ کودکی نباید بدون کفش، لباس گرم یا سیستم گرمایشی باشد، در حالی که زمستان در راه است.» او هشدار داد که هوای سرد سلامت نوزادان و کودکان را به خطر انداخته، سیستم ایمنی بدن را تضعیف می‌کند و حساسیت به عفونت‌های حاد تنفسی را افزایش می‌دهد. این مقام سازمان نجات کودکان خواستار کمک مالی فوری برای حمایت از کودکان و زنان باردار شد. در پی زمین‌لرزه‌ی مرگ‌بار در اوایل ماه جاری میلادی در شرق کشور، بیش از دو هزار تن که بیشتر آنان زنان و کودکان بودند، جان باخته و حدود دو هزار تن دیگر زخمی شدند. با این وجود، براساس آخرین آمار دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد، در این زمین‌لرزه هزار و ۹۹۲ نفر جان باخته و سه هزار و ۶۳۱ نفر دیگر زخمی شده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 114 بازدید

فدراسیون بین‌المللی فوتبال (فیفا) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که تیم فوتبال زنان پناهجوی افغانستان برای نخستین‌بار در یک تورنمنت بین‌المللی در امارات به میدان می‌رود. فیفا با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این تیم در یک رقابت دوستانه چهارتیمی در دبی اشتراک خواهد کرد و این مسابقات زیر نام «FIFA Unites: Women’s Series» از تاریخ ١ تا ٧ عقرب در امارات برگزار می‌شود. در اعلامیه آمده است که قرار است تیم زنان پناهجوی افغانستان مقابل تیم‌های ملی زنان امارات، چاد و لیبیا به میدان برود. باید گفت که بعد از سال ۲۰۲۱ میلادی و زمانی که حکومت سرپرست ورزش زنان را ممنوع کرد، بسیاری از بازیکنان زن برای نجات جان‌شان مجبور به ترک کشور شدند. بیشتر بازیکنان تیم ملی زنان افغانستان اکنون در آسترالیا و کشورهای دیگر زندگی می‌کنند. فدراسیون بین‌المللی فوتبال در سال‌های اخیر چندین کمپ استعدادیابی را در کشورهای مختلف راه‌اندازی کرده و در نتیجه، ترکیب ۲۳ بازیکن برای تیم زنان پناهجوی افغانستان شکل گرفته است. جیانی اینفانتینو، رئیس فیفا تاکید کرده است: «اطمینان از دسترسی تمام زنان به فوتبال یکی از اولویت‌های فیفا و بخش مهمی از آینده این ورزش است. این بازی‌ها تنها رقابت نیستند؛ بلکه نماد امید و پیشرفت برای زنان در سراسر جهان به‌شمار می‌روند.» فیفا در ادامه افزوده است که تمامی بازی‌های این رقابت‌ها به‌صورت زنده از پلتفرم اینترنتی این سازمان پخش خواهد شد قابل ذکر است که فوتبال مردان افغانستان همچنان به‌طور عادی ادامه دارد، این رقابت‌ها نخستین صحنه رسمی حضور دوباره زنان افغانستان در میدان فوتبال به‌شمار می‌رود.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 86 بازدید

هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند کِی بود؛ چه لحظه‌ای، چه ساعتی، چه روزی که سحر فهمید قرار نیست زندگی‌اش آن‌طور که در خیال‌های نوجوانی‌اش ساخته بود، پیش برود. فقط می‌دانست که امید، بی‌صدا از چشم‌هایش گریخته و جایش را به اضطرابی بی‌نام و نشانی داده بود. اما خوب به خاطر داشت آن لحظه، جایی بعد از آخرین زنگ مدرسه، بعد از آخرین باری که پشت نیمکتش نشست و معلمش نگاهش کرد و گفت: «تو باید بمانی، تو می‌درخشی.» همان روز، با بغضی در گلو و دستانی که سردی دیوارهای راهرو را لمس می‌کردند، از درِ مدرسه بیرون آمد و دیگر هرگز بازنگشت. سحر دختری بود که در سکوت بزرگ شده بود. در خانه‌ای که دیوارهایش سال‌ها صدای فریادهایی را در خود فرو برده بودند؛ فریادهایی که هرگز به گوش همسایه‌ها نرسیدند. مادری که فقط نگاه می‌کرد، با چشمانی خسته، صورت‌ کبود، و دستانی که آن‌قدر ظرف شسته بودند که دیگر نه حسی در آن‌ها مانده بود و نه رمقی. پدری که محبت را نشانه‌ی ضعف می‌دانست، معتقد بود زن باید اطاعت کند و دختر تا وقتی در خانه است، سربار است، و وقتی شوهر می‌کند، «تمام شده» است. سحر هیچ‌وقت کودکی نکرد؛ اسباب‌بازی‌هایش قابلمه‌های پلاستیکی بودند و رؤیاهایش، خواب‌هایی نیمه‌کاره که حتی حرف زدن درباره‌شان هم در خانه ممنوع بود. در خانه‌ای که همه در گذشته گیر کرده بودند، فکر کردن به آینده، گناهی نابخشودنی بود و گفت‌وگو درباره آن، خط قرمز. سحر همیشه در کتاب‌هایش دنبال راهی برای فرار می‌گشت؛ میان جمله‌ها پنهان می‌شد، با شعرها می‌گریست، با قصه‌ها می‌خندید، اما هیچ‌وقت نتوانست حتی یک گام واقعی به سوی آن آزادی لطیف و نامرئی که در دلش جوانه زده بود، بردارد. در پانزده‌سالگی، همان روزی که هنوز گیسوانش بوی کودکی می‌داد و چشم‌هایش به‌دنبال نشانه‌هایی از عشق و لبخند در جهان بود، به اتاقی فراخوانده شد. پدرش، با صدایی خشن و قاطع، گفت: «سحر، خواستگار داری. مرد خوبیه. خانه داره، کار داره. سنش مهم نیست. وقتشه که زن خونه‌ی خودت باشی.» همه وجودش یخ زد. زبانش قفل شد، کلمات گره خوردند، بغضش ترکید اما اشکش نریخت. فقط به مادرش نگاه کرد؛ شاید اعتراضی کند، شاید چیزی بگوید، شاید فقط یک بار، برخلاف همیشه، او را ببیند. اما مادر، مثل تمام سال‌های پیش، با نگاهی خاموش و خسته، شبیه خاکستر، فقط سکوت کرد. مراسم عقد آن‌قدر سریع و بی‌احساس برگزار شد که سحر تا مدت‌ها نمی‌توانست باور کند از این به بعد قرار است همسر مردی باشد که نه او را می‌شناخت، نه درکش می‌کرد، و نه حتی یک بار با نگاهی از جنس مهر و احترام به او چشم دوخته بود. مردی عبوس، خاموش، و کنترل‌گر، که زن را نه هم‌دل و همراه، بلکه وسیله‌ی می‌دید برای تملک؛ باید ساکت می‌بود، کار می‌کرد، اطاعت می‌کرد، و اگر هم روزی محبت می‌دید، لطفی بود از سر بزرگواری، نه حقی از سر عشق. سحر در هفته‌های اول ازدواج، شب‌ها با چشم‌های باز به سقف اتاقی که بوی غربت می‌داد، خیره می‌ماند. زیر لب، بی‌صدا، برای خودش قصه می‌ساخت؛ قصه‌ی دختری که از خانه می‌گریزد، به شهر می‌رسد، در مدرسه‌ای ثبت‌نام می‌کند، درس می‌خواند، کار می‌کند، و روزی به خانه‌ای بازمی‌گردد که پدر، با افتخار، او را در آغوش می‌کشد و می‌گوید: «تو باعث افتخارمی.» اما این فقط یک رؤیای شبانه بود. واقعیت، چیز دیگری بود؛ در دنیای واقعی، هر روز خشونت تکرار می‌شد. شوهرش فریاد می‌کشید، تحقیر می‌کرد، توهین می‌کرد، و گاهی با دستان سنگینش به صورت سحر سیلی می‌زد. و او، فقط نگاه می‌کرد. نه از ترس، بلکه از فراموشیِ گریه. چون مدت‌ها بود گریه‌کردن را از یاد برده بود. در خانه‌ی شوهر، نه کتابی بود، نه موسیقی‌ای، نه گفتگویی که رنگ آرامش داشته باشد؛ فقط روزمرگی بود و ترس و تنهایی. تماس با خانواده تنها با نظارت ممکن بود، بیرون‌رفتن فقط به شرط همراهی، و حتی وقتی مادرش بیمار شد، با هزار خواهش و التماس فقط نیم‌ساعت اجازه یافت به بیمارستان برود. همان‌جا، شوهرش با چشمانی پر از خشم زمزمه کرد: «همین یک بار را به خاطر مادرت می‌بخشمت.» اما درد، آن شب به اوج رسید. شبی که بعد از دعوایی طولانی و سیلی‌ای که لبش را شکافت، سحر در تنهایی و تاریکی اتاق، روی زمین افتاده بود. دردِ جسمی تنها بخشی از رنجش بود؛ آنچه استخوان‌هایش را می‌لرزاند، صدای شکسته‌شده‌ی آینده‌اش بود که در دل سکوت سنگین خانه پژواک می‌یافت. آرام برخاست، به‌سوی کشوی کمد رفت، و قرص‌هایی را که مدت‌ها پیش پنهان کرده بود، یکی‌یکی در دهان گذاشت؛ بی‌صدا، بی‌اشک، بی‌تردید. در دل فقط گفت: «شاید خواب، بهتر از این زندگی‌یه.» اما مرگ هم نیامد. پرستاری مهربان در بیمارستان، آرام رویش خم شد، گونه‌اش را نوازش کرد و گفت: «عزیزم، چرا این کارو کردی؟» و سحر فقط به سقف خیره ماند؛ دیگر واژه‌ای نداشت، نه برای توضیح، نه برای اعتراض، نه حتی برای ناله. او را دوباره به همان خانه بازگرداندند؛ جایی که نه بخششی انتظارش را می‌کشید، نه مهربانی. فقط توبیخ بود و سرزنش، و تهدیدهایی که در گوشش زنگ می‌زد: «اگر یک بار دیگر این غلط را بکنی، می‌فرستمت خانه‌ی پدرت... پدری که تو را نمی خواهد..» و حالا، سحر فقط هفده سال دارد، اما چهره‌اش پرچین‌تر از زن‌های چهل‌ساله است. شب‌ها، وقتی خانه در سکوت خواب فرورفته، گاهی دفتر کهنه‌ای را که از مدرسه پنهانی آورده، از میان لباس‌های قدیمی بیرون می‌کشد، کنار آینه‌ی شکسته‌ای می‌نشیند، کلماتی بی‌صدا می‌نویسد و زیر لب با خودش زمزمه می‌کند: «اگه کسی این را خواند، بداند که  من می‌خواستم زندگی کنم... و نگذاشتند.» و بعد، دوباره آن دفتر را لای لباس‌های کهنه پنهان می‌کند، شبیه دختری که حتی از دیده‌شدن رؤیاهایش هم می‌ترسد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 160 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد برای افغانستان بار دیگر بر لزوم بازگشایی مکاتب دخترانه بالاتر از صنف ششم از سوی حکومت سرپرست تاکید کرده است. شیما سن گوپتا، مدیر بخش محافظت از کودکان یونیسف امروز (سه‌شنبه، ۱ میزان) گفته است که آینده افغانستان به آموزش دختران و زنان وابسته است. وی در ادامه تاکید کرده است که آموزش تنها به معنای یادگیری نیست، بلکه نقش مهمی در محافظت از دختران در برابر ازدواج‌های زودهنگام نیز دارد. یونیسف در ادامه افزوده است: « چهار سال از زمانی که دختران افغانستان از کلاس‌های درس بالاتر از کلاس ششم محروم بودند، می‌گذرد. ​​یونیسف از مقامات بالفعل می‌خواهد که این ممنوعیت را لغو کنند و اجازه دهند هر دختری از صنف ششم فراتر آن آموزش ببیند.» صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد پیش‌تر نیز بر بازگشایی مکاتب دخترانه بالاتر از صنف ششم تاکید کرده بود. همچنین حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب