نویسنده: رسانه‌ای گوهر شاد

2 هفته قبل - 155 بازدید

سوزان فرگوسن، نماینده ویژه سازمان ملل در امور زنان افغانستان می‌گوید که زنان و دختران بیش از نیمی از قربانیان زلزله شرق افغانستان و ۶۰ درصد از مفقودی‌ها را تشکیل می‌دهند. نماینده ویژه سازمان ملل در امور زنان افغانستان این اظهارات را در یک نشست خبری با محوریت «کمک فوری به زنان افغان» مطرح کرده و هشدار داده است که زنان زلزله‌زده با افزایش خطر خشونت، استثمار و عدم دسترسی به خدمات صحی مواجه‌ هستند. وی در ادامه تاکید کرده است که زنان و دختران در مناطق زلزله‌زده با فاجعه طولانی‌مدت مواجه‌اند. او با اشاره به سفر اخیر خود به ولایت کنر افزود که زیرساخت‌ها از بین رفته و سرویس بهداشتی کافی برای زنان و دختران وجود ندارد؛ این وضعیت باعث می‌شود تا زنان و دختران مسافت‌های طولانی‌تری را طی کنند که آنان را در معرض خطر خشونت و ماین‌های زمینی قرار می‌دهد. وی نسبت به افزایش خطر خشونت در خانواده‌ها نیز هشدار داده و می‌گوید پس از فجایع، اغلب خشونت‌های جنسیتی به دلیل فشار شدید ناشی از آوارگی، از دست دادن معیشت و عوامل دیگر افزایش می‌یابد. همچنین در میان آسیب‌دیده‌ترین گروه‌ها، خانواده‌هایی هستند که سرپرستی آنان بر عهده زنان است؛ سازمان ملل دست‌کم ۴۶۳ خانواده با سرپرستی زن را در مناطق آسیب‌دیده شناسایی کرده‌است. سوزان فرگوسن می‌گوید که زنان باردار و شیرده نیز در زمره آسیب‌دیدگان هستند و همه زنان و دختران نیازمند دسترسی به خدمات صحی‌اند. به دلیل ممنوعیت کار زنان در سازمان‌های غیردولتی و تحصیل آنان در دانشگاه، محدودیت‌های رفت‌وآمد اعمال‌شده از سوی حکومت سرپرست و تبعیض ساختاری، کمبود شدید کارکنان زن صحی در سراسر افغانستان وجود دارد. نماینده ویژه سازمان ملل در امور زنان افغانستان خواستار ۲.۵ میلیون دالر برای اجرایی کردن یک برنامه اضطراری ۶ تا ۱۲ ماهه برای زنان زلزله‌زده شده است؛ در چارچوب این برنامه دسترسی زنان و دختران به خدمات افزایش خواهد یافت.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 143 بازدید

دیدبان حقوق بشر، از ادامه‌ی ممنوعیت آموزش دختران در افغانستان ابراز نگرانی کرده و اعلام کرده است که این وضعیت «ظالمانه، مضر و غیرقانونی» است. این سازمان گفته است که با بسته شدن درِ مکتب بر روی دختران از ۱۲ ‌سالگی، حکومت سرپرست عملاً رؤیاها و فرصت‌های میلیون‌ها کودک را نابود کرده و آینده کشور را به چرخه‌ای عمیق‌تر از فقر و نابرابری سوق داده است. سحر فطرت، پژوهشگر بخش حقوق زنان دیدبان حقوق بشر، در ادامه تاکید کرده است که این ممنوعیت نه‌تنها دختران، بلکه کل جامعه افغانستان را درگیر بحران کرده و امکان ساختن یک جامعه سالم‌تر و عادلانه‌تر را از بین برده است. در بخشی از مقاله آمده: «بدون آموزش، دختران به ازدواج زودهنگام سوق داده می‌شوند، از فرصت‌های شغلی محروم می‌شوند و دیگر قادر به شکل‌دادن آینده‌ی‌شان نیستند. این ممنوعیت صدای دختران افغانستانی را خفه می‌کند، امیدهای آنان را می‌دزدد و تخیل و پتانسیل آنان را نیز خفه می‌کند.» در ادامه آمده است که با این اقدام نه تنها که رویاهای میلیون‌ها دختر را نابود شده است؛ بلکه جامعه‌ی افغانستان را در چرخه‌ای عمیق‌تر از نابرابری، فقر و ظلم ریشه‌دار گرفتار می‌کنند. سحر فطرت در ادامه از عمل‌کرد جامعه‌ی جهانی در برابر این وضعیت نیز، انتقاد کرده و گفته که جهان به اندازه‌ی کافی برای محافظت از آموزش دختران افغانستانی تلاش نکرده است. ناتوانی یا عدم تمایل دولت‌ها برای اقدام، این پیام را می‌فرستد که کودکان افغانستانی اهمیتی ندارند یا به نوعی درجه دو هستند. دید‌بان حقوق بشر، با اشاره به موضع‌گیری جهانی در برابر وضعیت زنان و دختران افغانستانی به‌ویژه در بخش آموزش، تاکید کرده است: «این سکوت در برابر چنین بی‌عدالتی فقط ستم‌گران را توان‌مند و نابرابری را عادی می‌کند.» سحر فطرت، در بخشی از این مقاله، نوشته که آموزش یک امتیاز نیست؛ بلکه حقی برای همه، از جمله دختران افغانستانی است. این واکنش‌ها، هم‌زمان با چهارمین سال بسته‌شدن مکتب‌های دخترانه در افغانستان مطرح شده است. حکومت سرپرست در آگوست ۲۰۲۱ میلادی، زمانی که قدرت را به دست گرفت، با صادرکردن فرمانی، آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را ممنوع کرد.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 84 بازدید

برنامه جهانی غذا درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که با عمیق‌تر شدن بحران گرسنگی در سراسر افغانستان، نزدیک به پنج میلیون مادر و کودک در این کشور با سوءتغذیه مواجه هستند. رانیا داگاش، دستیار مدیر اجرایی برنامه جهانی غذا که از یک مرکز صحی در حومه‌ی شهر کابل بازدید کرده و گفته است: «در این‌جا اندکی امید و اندوه فراوان دیده می‌شود. نزدیک به پنج میلیون مادر و کودک امروز در افغانستان دچار سوءتغذیه هستند؛ آماری که پیش‌تر سابقه نداشته است.» وی در ادامه تاکید کرده است که توقف کمک‌های سازمان ملل، خشکسالی شدید و بازگشت حدود دو میلیون مهاجر از عوامل گسترش سوءتغذیه در افغانستان به شمار می‌رود. او با اشاره به بحران بشری حاکم بر افغانستان، افزوده است که برنامه‌ی جهانی غذای برای امدادرسانی به نیازمندترین افراد به بودجه‌ی فوری نیاز دارد. پس از قطع کمک‌های مالی امریکا به افغانستان، برنامه‌ی پاسخ بشردوستانه‌ی سازمان ملل در این کشور با کمبود شدید بودجه مواجه شده است. سازمان ملل متحد اعلام کرده که صدها مرکز صحی، از جمله مراکز ویژه‌ی تغذیه، به دلیل نبود بودجه تعطیل شده‌اند. این در حالی است که بازگشت گسترده‌ی مهاجران از کشورهای همسایه ادامه دارد و افغانستان اخیراً با بحران‌های ویرانگر طبیعی نیز روبرو شده است. همچنین بر بنیاد داده‌های سازمان ملل متحد، نیمی از جمعیت افغانستان برای ادامه‌ی زندگی به کمک‌های انسان‌دوستانه‌ نیاز دارند. در آستانه‌ی زمستان، نگرانی‌ها از تشدید بحران انسانی نیز، در این کشور تشدید شده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 273 بازدید

بیش از سه سال از تغییر از حکومت در افغانستان می‌گذرد، سه سالی که نه‌تنها برای زنان افغانستان نشانه‌ی عقب‌گردی تاریخی  در حقوق و آزادی‌ها بود؛ بلکه موجب از دست‌رفتن تدریجی هویت فردی، استقلال اجتماعی و امید به آینده‌ی بهتر شد. در این مدت زنان به حاشیه رانده شدند، از فضاهای آموزشی، کاری و اجتماعی حذف شدند و هویت اجتماعی آنها تحت تأثیر فشار سنگین سانسور، اجبار و حذف تکه، تکه شد. آنچه در  این سال‌ها بر زنان گذشته تنها محدود شدن فیزیکی یا محروم شدن از تحصیل نیست؛ بلکه روندی سیستماتیک برای فروپاشی شخصیت، خاموش‌کردن صدای فردی و زدودن هویت زنانه در عرصه‌ی عمومی است. حذف سیستماتیک از فضای عمومی: نخستین و آشکارترین نشانه‌ی ازبین‌رفتن استقلال زنان حذف آنان از آموزش و اشتغال بود. با بسته‌ شدن مکاتب متوسطه و لیسه به روی دختران و ممنوعیت تحصیل زنان در دانشگاه‌ها، نسل نو از حق اساسی آموزش محروم شدند. این محرومیت نه‌تنها مانع رشد علمی و فکری آنان شده بلکه موجب فروپاشی بخش از اعتمادبه‌نفس و انگیزه‌های فردی نیز گشته است. در ادامه زنان از اشتغال در بخش‌های دولتی و بیشتر نهادهای غیر دولتی محروم شدند. کسب و کارهای زنانه بسته شدند و یا تحت محدودیت شدید قرار گرفتند. این فشارها نه‌تنها استقلال اقتصادی زنان را نابود کرد؛ بلکه وابستگی آنها به نهاد خانواده به ویژه مردان را افزایش داد. زنان بسیاری که پیش از ان مسوولیت تامین خانواده را به عهده داشتند و یا مدیر و مربی اجتماع خود بودند اکنون به خانه نشینانی خاموش بدل شده اند. تغییر در هویت اجتماعی و فردی: زن بودن در افغانستان امروز مفهومی است که روزبه‌روز محدودتر و تحریف شده‌تر می‌شود. با تحمیل نوع خاصی از پوشش، رفتار و نقش اجتماعی زن‌ها در حال بازتعریف اجباری زن افغان هستند. این بازتعریف مفهومی است که هویت زن را صرفاً در چهارچوب خانه، ازدواج و مادری تعریف می‌کند؛ بدون حق انتخاب، بدون حضور در اجتماع و بدون داشتن صدایی مستقل. زنی که تا دیروز استاد دانشگاه، فعال مدنی، خبرنگار یا هنرمند بود اکنون نه‌تنها شغلش را از دست داده؛ بلکه با هویت پیشین خود نیز بیگانه شده است. بسیاری از این زنان احساس می‌کنند که خودشان را گم کرده‌اند و آنچه باقی‌مانده است حس سنگینی است از خاطرات گذشته و بی‌هویتی و عدم قدرت. فشار روانی، افسردگی و بحران معنا با از دست رفتن استقلال و نقش فعال در جامعه زنان با بحران‌های شدید روانی مواجه‌اند. افزایش افسردگی، اضطراب، حس بی‌ارزشی و بی‌هدف بودن به‌ویژه در میان زنان جوان و دختران به یک پدیده‌ی رایج بدل شده است. نبود آینده‌ی روشن، نبود فضا برای ابراز خلاقیت و محرومیت از تحصیل و کار، سلامت روان بسیاری از آنان را تهدید می‌کند. در کنار فشارهای روانی و اجتماعی تابوهای فرهنگی نیز افزایش یافته اند. در غیاب حمایت‌های قانونی و اجتماعی بسیاری از زنان نه‌تنها از جانب حکومت بلکه در داخل خانواده کنترل و سرکوب می‌شوند. زنان جوانی که رویارویی برای زندگی مستقل و تحصیل در خارج یا داخل کشور یا داشتن صدای خود را داشتند اکنون میان دیوارهای بلند سکوت و انزوا محصور شده‌اند. مقاومت خاموش، هویت زیرزمینی با وجود سرکوب شدید بسیاری از زنان هنوز تسلیم نشده‌اند در دل تاریکی جرقه‌هایی از مقاومت خاموش وجود دارد. حلقات کوچک آموزشی در خانه‌ها، یادگیری‌های آنلاین، نوشتن، خواندن و یا حتی یادآوری خاطرات و آموزه‌های گذشته  شیوه‌هایی اند که زنان برای زنده  نگه داشتن هویت خود به کار میگیرند. این مقاومت اگر چه گاهی بی صدا و و گاه نامرئی است؛ اما بیانگر ان است که زنان افغانستان هنوز زنده اند، هنوز فکر می‌کنند و هنوز رویاهایی در سر میپرورانند. اما واقعیت این است که بدون حمایت‌های جهانی، بدون فشارهای بین‌المللی و بدون فضایی امن برای رشد این مقاومت‌ها نمی‌توانند تا همیشه دوام بیاورند. زنان نمی‌توانند در خلأ هویت فردی خود را بازسازی کنند. انان نیازمند دیده شدن، شنیده شدن و پذیرفته شدن در فضای اجتماعی اند. آینده‌ای مبهم اما هنوز هم زنده سؤال اصلی اینجاست: هویت زن افغان در این شرایط چگونه می‌تواند بقا یابد؟ پاسخ روشن نیست؛ اما امید هنوز از میان نرفته است. هر یادداشت، هر تلاش برای آموزش و یادگیری، هر صدای بلند شده برای نشان‌دادن حضور زن و هر زنی که به‌رغم محدودیت‌ها هنوز ایستاده، نشان می‌دهد که هویت فردی زنان افغانستان کاملاً از بین نرفته است؛ بلکه در حال دگردیسی و انطباق‌پذیری با شرایط بسیار سخت و طاقت‌فرسای فعلی است. زنان افغانستان حتی اگر دیده نشوند هنوز نیرویی حیاتی‌اند، آنها حامل حافظه‌ی تاریخی، فرهنگ و امید این کشورند و تا زمانی که زنی بخواند، رؤیا ببیند و بیندیشد می‌توان باورداشت که هویت زن افغان هنوز زنده است و اگر چه زخمی، اگرچه خاموش اما هنوز همچون چراغی  روشن در میان طوفان سو، سو می‌زند... نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 178 بازدید

رسانه‌های ایرانی درتازه‌ترین مورد گزارش داده‌اند که مهدیه احسانی، دانشجوی اهل افغانستانی در هفدهمین دوره المپیاد علمی دانشجویان علوم پزشکی سراسر ایران موفق به کسب دو مدال ارزشمند شد. در گزارش آمده است که مهدیه احسانی در رشته «اخلاق پزشکی» توانست مدال طلای انفرادی را از آن خود کند و به همراه تیمش، مدال نقره گروهی را نیز به دست آورده است. در بخشی از گزارش آمده است که به این ترتیب این دختر افغانستانی توانست بهترین نتیجه یک داوطلب در تاریخ علوم پزشکی شهر قم در یک دوره را رقم بزند. در ادامه آمده است که این مراسم اختتامیه با حضور وزیر بهداشت جمهوری اسلامی، درمان و آموزش پزشکی و جمعی از مسوولان کشوری در سالن همایش‌های رازی دانشگاه علوم پزشکی ایران برگزار شد. طی چند سال اخیر و با وجود محدویت‌ها، نخبگان علوم پزشکی مهاجران افغانستانی در ایران خوب درخشیده و اکنون ده‌ها پزشک عمومی، پرستار و متخصص در مراکز درمانی و بیمارستانی ایران در حال ارائه خدمات‌اند. باید گفت که کارشناسان آموزشی معتقدند دستاوردهایی از این دست می‌تواند انگیزه‌ای قوی برای دیگر دانشجویان مهاجر باشد و به توسعه همکاری‌های علمی منطقه‌ای و بین‌المللی کمک کند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 160 بازدید

منابع محلی از ولایت لغمان می‌گویند که یک مرد در مرکز این ولایت همسرش را به ضرب گلوله به شکل فجیع به قتل رسانده‌ است. دست‌کم دو منبع گفته‌اند که این قتل شب گذشته (جمعه، ۲۸ سنبله) در منطقه‌ی «میدانیو» از مربوطات شهر مهترلام، مرکز ولایت لغمان رخ داده است. منبع در ادامه تاکید کرده است که این مرد مرد در ابتدا همسرش را لت‌وکوب کرده و سپس با کلاشینکوف به قتل رسانده است. منبع دلیل انگیزه‌ی این قتل را خشونت خانوادگی عنوان کرده است. به گفته‌ی منبع، مرد متهم به قتل، اعتیاد به مواد مخدر دارد. منبع در ادامه افزوده است که این مرد پس از قتل همسرش از ساحه فرار کرده است. مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت لغمان این قتل را تأیید کرده و گفته‌اند که در حال بررسی رویداد هستند. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 124 بازدید

بخش زنان سازمان ملل در افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که زنان و دختران در افغانستان پس از وقوع زمین‌لرزه با تهدیدهای بیش‌تری به‌ویژه خشونت جنسیتی و ازدواج زودهنگام روبرو هستند. اين نهاد با نشر یک نوار تصویری در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که زنان و دختران بیشترین آسیب را از زمین‌لرزه‌ی شرق افغانستان دیده‌اند و بیش از نیم قربانیان و آسیب‌دیدگان زمين‌لرزه‌ی شرق افغانستان زنان و دختران هستند. سوزان فرگوسن، نماینده‌ی بخش زنان سازمان ملل در افغانستان با تاکید بر این‌که بیش از نیم قربانیان و آسیب‌دیدگان زمين‌لرزه‌ زنان و دختران هستند، تاکید کرده است که پس از وقوع زمین‌لرزه در شرق افغانستان خطرها بر زنان و دختران هم‌چنان رو به افزایش است. وی در ادامه افزوده است: «زنان و دختران پس از وقوع زمین‌لرزه با تهدیدهای بیش‌تری به‌ویژه خشونت جنسیتی و ازدواج کودکان روبرو اند.» سوزان فرگوسن در این نوار تصویری تصریح کرد با تخریب سیستم‌های آب، فاضلاب و کمبود سرویس‌های بهداشتی در سکونت‌گاه‌های غیررسمی، بسیاری از زنان و دختران مجبور می‌شوند برای تامین آب و نیازهای اولیه مسافت‌های طولانی را طی کنند. همچنین نماینده‌ی بخش زنان سازمان ملل با اشاره به این مشکلات گفته است که برخی از زنان سرپرست خانواده یا آنانی که از نوزادان، سالمندان یا حیوانات مراقبت می‌کنند، نمی‌دانند از کجا کمک بگیرند یا از جابه‌جایی برای یافتن کمک هراس دارند. او وضعیت زنان و دختران آسیب‌دیده از زمین‌لرزه را وخیم خوانده و خواستار پشتیبانی فوری و پایدار از آن‌ها شده است. در پی زمین‌لرزه‌ی مرگ‌بار در اوایل ماه جاری میلادی در شرق کشور، بیش از دو هزار تن که بیشتر آنان زنان و کودکان بودند، جان باخته و حدود دو هزار تن دیگر زخمی شدند. با این وجود، براساس آخرین آمار دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد، در این زمین‌لرزه هزار و ۹۹۲ نفر جان باخته و سه هزار و ۶۳۱ نفر دیگر زخمی شده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 211 بازدید

وزارت معارف حکومت سرپرست درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که ۵۱ عنوان درسی را از چندین مضمون درسی صنف اول تا دوازدهم مکتب حذف کرده است. وزار معارف گفته است که این عنوان‌ها از مضمون‌های دری، پشتو، اجتماعیات و انگلیسی حذف شده و تدریس آن در مکتب منع شده است. در مکتوبی که در اختیار رسانه‌ها قرار گرفته است، تاکید شده است که این درس‌ها برخلاف «آموزه‌های دینی، پالیسی امارت اسلامی و معیارهای آموزشی» بوده‌اند. در مکتوب آمده است که تدریس عنوان‌های درسی بیرق، روز معلم، مادر، حقوق زن در جامعه، حقوق بشر، بشردوستی، میله گل سرخ، مجسمه‌های بامیان، رسم و ترانه‌های مردمی، خلافت حضرت علی و چندین عنوان دیگر، از کتاب‌های درسی حذف شده‌اند. همچنین وزارت معارف در این مکتب افزوده است که مضامین ساینسی مکتب را نیز بررسی می‌کند تا اگر مواردی برخلاف «آموزه‌های دینی، پالیسی امارت اسلامی و معیارهای آموزشی» پیدا شد، آن‌ها را حذف کنند. قابل ذکر است که وزارت معارف حکومت سرپرست پیش از این نیز چندین بار از آوردن تغییرات، حذف و جایگزین کردن عنوان‌های درسی در مضامین دوره‌ی ابتدایی مکتب خبر داده بود. در حالی ۵۱ عنوان درسی از کتاب‌های مکتب حذف می‌شوند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 169 بازدید

در دل یکی از خشک‌ترین و دورافتاده‌ترین نقاط کشور، جایی میان کوه‌های خاموش خاکستری و زمین‌های ترک‌خورده از عطش، روستایی کوچک سال‌هاست که بی‌صدا و دور از چشم جهان، زندگی می‌کند. در این روستا نه خبری از برق پایدار است، نه اینترنتی که پنجره‌ای به بیرون بگشاید، و نه مدارسی که آینده‌ای روشن را نوید دهند. زندگی سال‌هاست که در میان خاک، فقر و سنت جریان دارد، و تنها صدای متفاوتی که گاه‌به‌گاه به گوش می‌رسد، زنگ مدرسه‌ای فرسوده است؛ مدرسه‌ای که آموزش در آن، تنها تا کلاس ششم ادامه دارد. در همین روستا، حدود بیست‌وچند سال پیش، دختری به دنیا آمد که نامش را ریحانه گذاشتند. پدرش کشاورزی خسته‌دل بود که جز چند هکتار زمین بایر و چند درخت نیم‌جان، سرمایه‌ای نداشت. مادرش زنی ساده اما پرتوان بود که با چرخ خیاطی سنگین روسی‌اش، لباس‌های کهنه‌ی خانواده را وصله می‌زد و با دلی قانع، به زندگی ادامه می‌داد. ریحانه در خانواده‌ای پرجمعیت و تهیدست بزرگ شد، جایی که هر تکه نان باید بین چند دهان تقسیم می‌شد، و هر لباسی، پیش از آن‌که به تن او برسد، از تن چند خواهر دیگر گذشته بود. ریحانه از همان کودکی باهوش بود. چشمانش همیشه دنبال چیزهایی می‌گشت که دیگران نمی‌دیدند. وقتی بچه‌ها توی خاک بازی می‌کردند، او می‌نشست و با برگ‌های خشک، الگوهایی برای لباس طراحی می‌کرد. ذهنش پر از تخیل بود، اما تخیلی دقیق و هدفمند. از همان سال‌های اول مدرسه، معلم‌ها فهمیدند که این دختر با بقیه فرق دارد. سریع یاد می‌گرفت، با دقت گوش می‌داد، و نکاتی را درک می‌کرد که دیگران به‌سادگی از کنارشان می‌گذشتند. اما در همان کلاس ششم، همه‌چیز تمام شد. نه معلمی ماند، نه مدرسه‌ای، و نه خانواده‌ای که حاضر باشد برای ادامه‌ی تحصیلِ ریحانه، قدمی به سوی شهر بردارد. ریحانه هیچ‌وقت نفهمید چرا. چرا باید کتاب‌هایش بسته شود، فقط چون دختر است؟ چرا نباید حق انتخاب داشته باشد؟ چرا باید پشت درهای بسته‌ی خانه، استعدادش خاموش شود، فقط چون مدرسه‌ای در کار نبود؟ پدرش گفته بود: «دختر باید پای سفره‌ی خودش بزرگ شه، نه در شهر غریبه.» و مادرش فقط سکوت کرده بود. اما برای ریحانه، همان سکوتِ مادر بلندترین فریاد دنیا بود. چیزی در درون ریحانه شکست، اما نه آن‌گونه که آدمی فروبریزد. او شکست، تا دوباره ساخته شود؛ مثل کوزه‌ای ترک‌خورده که تصمیم می‌گیرد از میان شکاف‌هایش نور عبور دهد. روزهای بسیاری را با اشک گذراند، شب‌هایی را با کتاب‌های قدیمی خواهرش تا سحر بیدار ماند، و در خلوت خود، به رؤیایی چنگ زد که شاید برای بسیاری از هم‌سن‌وسال‌هایش، مدت‌ها بود که مرده بود: رؤیای مفید بودن. مفید برای خودش، خانواده‌اش، و مهم‌تر از همه، برای دخترانی مثل خودش. روزی که برای اولین‌بار پشت چرخ خیاطی سنگین مادرش نشست، هیچ‌کس او را جدی نگرفت. نه پاهایش به پدال می‌رسید، نه دست‌های کوچکش بلد بودند نخ را درست از سوزن رد کنند. اما ریحانه دست نکشید. بارها پارچه‌ها را کج و ناصاف برید، بارها دوخت‌هایش پاره شد یا باز ماند، اما هر بار چیزی آموخت. شب‌ها کنار چراغ نفتی می‌نشست، برای خودش دفتری از الگوها درست می‌کرد و اسم لباس‌ها را با خودکار آبی تمرین می‌نوشت. شاید هر کسی جز او، در آن فضای خاکستری و بی‌امید، دل می‌داد و می‌رفت پی سرنوشت؛ اما ریحانه از آن روح‌هایی بود که آتش درونشان را هیچ تاریکی‌ای نمی‌تواند خاموش کند. سال‌ها گذشت و ریحانه توانست از دل همان اتاق تاریک و آن چرخ خیاطی خسته، مسیر تازه‌ای برای خودش بسازد. لباس‌هایی که می‌دوخت، کم‌کم به چشم آمدند؛ اول همسایه‌ها، بعد اقوام، و سپس زنانی از روستاهای دیگر برایش سفارش می‌دادند. با اولین پولی که پس‌انداز کرد، نه طلا خرید و نه لباس نو برای خودش. راهی بازار شهر شد و یک چرخ خیاطی دست‌دوم خرید. کمی بعد، چرخی دیگر و میز بزرگ‌تری به خانه آورد. کارگاهش را در یکی از اتاق‌های متروکه‌ی خانه‌ی پدری راه انداخت. دیوارهای گِلی را سفید کرد، پنجره‌ها را شست، پارچه‌ها را با دقت تا زد و چرخ‌ها را ردیف کنار هم چید. اما این کارگاه فقط برای خودش نبود. اولین کاری که کرد، این بود که چند دختر روستا را که ترک تحصیل کرده بودند، دور خودش جمع کرد؛ دخترانی که مثل خودش جایی برای رفتن نداشتند، دلشان می‌خواست مفید باشند، اما کسی به آن‌ها باور نداشت. ریحانه به آن‌ها خیاطی یاد داد، اما بیشتر از آن، برایشان «باور» دوخت. به آن‌ها یاد داد چطور قیچی به دست بگیرند، چطور الگو بخوانند، چطور مشتری جذب کنند، و از همه مهم‌تر، چطور به‌جای نشستن و منتظر ماندن برای معجزه، خودشان معجزه‌گر زندگی‌شان باشند. او همیشه می‌گفت: «اگه قرار بود صبر کنیم کسی نجات‌مان بدهد، باید تا ابد زیر خاک می‌ماندیم. حالا وقت‌ش است خودمان، خودمان رو از خاک دربیاریم.» کارگاه کوچک ریحانه، کم‌کم تبدیل شد به پناهگاهی برای دختران روستا. جایی که نه‌تنها مهارت یاد می‌گرفتند، بلکه از زندگی حرف می‌زدند، از آرزوها، از رؤیاهایی که هنوز زیر غبار نرفته بودند. بعضی‌ها لباس عروس دوختند، بعضی‌ها مانتو طراحی کردند، و یکی از شاگردهایش، با همان اینترنت محدود، فروش آنلاین را یاد گرفت. حالا محصولاتشان را به مشتریانی در شهرهای بزرگ می‌فروشند. با گذشت سال‌ها، کارگاه ریحانه دیگر فقط یک اتاق نبود. تبدیل شده بود به امید. امیدی که در کوچه‌های خاکی روستا می‌پیچید، در چشمان دخترانی دیده می‌شد که حالا درآمد دارند، در خانواده‌هایی که یاد گرفته‌اند دختر هم می‌تواند مستقل باشد، و در جامعه‌ای که کم‌کم می‌فهمد آموزش فقط به معنای مدرسه رفتن نیست؛ آموزش یعنی زنده نگه‌داشتن میل به رشد، حتی در سخت‌ترین شرایط. ریحانه هنوز همان دختر ساده و بی‌ادعاست. هنوز هر روز صبح، خودش چرخ‌ها را بررسی می‌کند، دفتر حساب را با همان خودکار آبی پر می‌کند، و با پارچه‌ها مثل جواهر رفتار می‌کند. اما حالا دیگر تنها نیست. حالا ده‌ها دختر هستند که از او آموخته‌اند چگونه نخ را از سوزن رد کنند—نه فقط برای دوختن لباس، بلکه برای دوختن زندگی. او همیشه می‌گوید: «من دانشگاه نرفتم، اما تمام زندگی، کلاس درس من بود. هیچ‌وقت اجازه ندادم بی‌تحصیلی‌ام بهانه‌ای برای عقب‌ماندنم باشد. چون یاد گرفتم دانستن فقط از مدرسه نمی‌آید. گاهی از دل همین خاک و فقر، می‌شود چیزهایی آموخت که در هیچ کتابی پیدا نمی‌شود.» اکنون ریحانه رؤیای بزرگ‌تری در سر دارد: ایجاد یک مرکز آموزشی در دل روستا؛ جایی که دختران نه‌فقط خیاطی، بلکه مهارت‌هایی مانند حسابداری، طراحی لباس، کار با نرم‌افزار، بازاریابی و حتی تولید محتوای دیجیتال بیاموزند. رؤیایی که شاید روزی، مسیر تازه‌ای برای هزاران «ریحانه‌ی دیگر» باز کند. ریحانه نه معلم رسمی است، نه استاد دانشگاه، و نه کارآفرینی با مدرک‌های پرزرق‌وبرق. اما در نگاه دخترانی که از او آموخته‌اند، او چراغی است که در تاریکی روشن مانده؛ نوری که از میان نخ‌ها، پارچه‌ها، و امیدهای دوخته‌شده عبور می‌کند و به قلب‌ها می‌تابد. و شاید این، کامل‌ترین شکل آموزش باشد؛ آموزشی که نه از پشت میز و تخته، بلکه از دل زندگی می‌جوشد و زخم را به زیستن بدل می‌کند. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 184 بازدید

رزا اوتونبایوا، رییس یوناما و نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل برای افغانستان اعلام کرده است که محرومیت دختران و زنان از آموزش، هزینه‌ای بلندمدت و سنگین برای افغانستان دارد. خانم اوتونبایوا در پایان ماموریت و آخرین گزارش خود به شورای امنیت سازمان ملل متحد گفته است که بسته‌ بودن مکاتب دخترانه بالاتر از صنف ششم در افغانستان، یک نسل را در معرض خطر جدی نابودی قرار داده است. وی به محدودیت‌ آموزشی دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان اشاره کرده و گفته است که این محدودیت سبب نگرانی و ناامیدی عظیم در میان جامعه‌ی افغانستان شده است. رزا اوتونبایوا در ادامه تاکید کرده است که بر اساس نظرسنجی بخش زنان سازمان ملل، اکثریت شهروندان افغانستان مخالف ممنوعیت آموزش دختران هستند. همچنین او در بخشی از گزارشش افزوده است که بانک جهانی برآورد کرده است که محدودیت‌های حکومت فعلی علیه آموزش دختران بالاتر از صنف ششم، سالانه ۱.۴ میلیارد دالر برای اقتصاد کشور هزینه دارد. وی تصریح کرد که افغانستان شاهد کاهش چشمگیر درگیری‌های گسترده و خشونت بوده، اما تا هنوز حضور گروه‌های افراطی، فقر بشری و اقتصادی و نگرانی‌های حقوق بشری همچنان پابرجاست. خانم اوتونبایوا می‌گوید که محدودیت‌های رو به افزایش علیه مردان، زنان، دختران و اقلیت‌ها توسط نیروهای امر به معروف حکومت سرپرست باعث نارضایتی فزاینده مردم شده است. در حالی نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل برای افغانستان از حقوق دختران افغانستان دفاع می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب