نویسنده: رسانه‌ای گوهر شاد

2 ماه قبل - 119 بازدید

فرسودگی روانی یکی از مسائل مهم در زمینه‌ی سلامت روان است که می‌تواند هر فردی را در هر موقعیتی درگیر کند، اما زنان ‌‌خانه‌دار به دلالیل گوناگون در معرض خطر بالاتری قرار دارند. این وضعیت معمولاً به دلیل فشارهای مسمتر روانی، مسوولیت‌‌های سنگین خانوادگی و عدم دریافت حمایت کافی به وجود میآید. زنان ‌‌خانه‌دار در بسیاری از جوامع به‌ویژه در جوامع سنتی نقش‌‌های متعدد و سنگینی را بر عهده دارند؛ از مراقبت از فرزندان گرفته تا رسیدگی به امور خانه، پخت‌وپز، نظافت و گاهی مراقبت از سالمندانی که با آنها زندگی می‌کنند. این مسوولیت‌‌ها اغلب بدون قدرانی، پاداش مناسب و یا حتی استراحت کافی انجام می‌شود که به‌مرورزمان باعث تخلیه انرژی روانی و جسمی می‌گردد. یکی از دلایل اصلی فرسودگی روانی در زنان ‌‌خانه‌دار نادیده گرفته شدن و یا کوچک شمردن زحمات و تلاش‌های بی‌وقفه‌ی آنها است. در بسیاری از موارد کارهای خانگی به‌عنوان وظایف طبیعی زن تلقی می‌شود و این امر سبب می‌شود  که احساس ارزشمندی و دیده شدن در این زنان کاهش یابد. وقتی فرد احساس کند که زحماتش بی‌نتیجه است و کسی آنها را به رسمیت نمی‌شناسد به‌مرور دچار احساس ناکارآمدی، ناامیدی و خستگی روانی می‌شود. عامل دیگر یکنواختی و تکرار روزمرگی در زندگی ‌‌خانه‌داری است. نبود تغییرات، چالش یا دستاورد مشخص می‌تواند احساس رکود ذهنی را در زنان ایجاد کند. زنان ‌‌خانه‌دار معمولاً با زمان محدودی برای خود و فرصت‌‌های اندکی برای رشد فردی مواجه‌اند که این موضوع در بلندمدت موجب کاهش انگیزه، عزت‌نفس و سرزندگی می‌شود. تعارض بین انتظارات فردی و اجتماعی نیز نقش مهمی در بروز افسردگی دارد. بسیاری از زنان ‌‌خانه‌دار ممکن است آرزوهایی برای تحصیل، شغل، یا فعالیت‌‌های اجتماعی داشته باشند؛ اما به دلیل شرایط خانوادگی یا فرهنگی ناچارند از این خواسته‌‌ها صرف‌نظر کنند. این تضاد میان آنچه می‌خواند باشد و آنچه که باید باشند منبعی قوی ای برای احساس نارضایتی و استرس است. نبود حمایت‌‌های اجتماعی و عاطفی نیز این وضعیت را تشدید می‌کند. وقتی زنان ‌‌خانه‌دار احساس کنند که کسی آنها را نمی‌فهمد و یا درکی از شرایطشان ندارد احساس درماندگی و تنهایی در آنها تقویت می‌شود. در برخی موارد مردان یا دیگر اعضای خانواده نیز نقش حمایتی ندارند و نیازهای روانی زن را درک نمی‌کنند. از نظر روان‌شناختی نشانه‌‌های فرسودگی روانی در زنان خانه می‌تواند شامل: بی‌انگیزگی، احساس خستگی مداوم، تحریک‌پذیری، اضطراب، اختلال در خواب، کاهش تمرکز و حتی علائم افسردگی باشد. این وضعیت می‌تواند روابط خانوادگی را نیز تحت‌تأثیر قرار دهد و به تنش‌‌های زناشویی و یا اختلال در تربیت فرزندان منجر شود. برای مقابله با فرسودگی روانی زنان ‌‌خانه‌دار نیاز به رویکردی چندوجهی است. ابتدا باید آگاهی عمومی نسبت به ارزش‌ها و اهمیت فعالیت‌‌های ‌‌خانه‌داری افزایش یابد. جامعه، رسانه و خانواده‌‌ها باید نقش زنان ‌‌خانه‌دار را به رسمیت بشناسند و از  آنها قدردانی کنند. ایجاد فرصت‌ها برای رشد شخصی و اجتماعی زنان ‌‌خانه‌دار نیز اهمیت زیادی دارد. شرکت در کلاس‌‌های آموزشی، فعالیت‌‌های هنری، گروه‌‌های حمایتی یا حتی کار‌‌های نیمه‌وقت می‌تواند به افزایش احساس شادمانی و ارزشمندی‌شان کمک کند. همچنین تقسیم عادلانه مسوولیت‌‌ها در خانواده یکی از راه‌های کاهش تنش و فشار روانی از روی زنان ‌‌خانه‌دار است. مردان و فرزندان باید در امور خانه سهیم باشند و نگاه‌‌های سنتی در مورد نقش زن و مرد مورد بازنگری قرار گیرد. در نهایت اگر زن ‌‌خانه‌دار دچار علائم شدید فرسودگی روانی شده باشند دریافت کمک حرفه‌ای از روان‌شناس یا مشاور ضروری است. گاهی گفتگو و کسب راهنمایی از فردی متخصص می‌تواند به زن و خانواده کمک کند تا احساسات خودشان را درک کرده و راه‌حل‌های بهتری به‌جز تنش و تعارض برای مدیریت استرس پیدا کنند و عزت‌نفس را در خودشان تقویت کنند. در مجموع فرسودگی روانی در زنان ‌‌خانه‌دار به‌ویژه در جامعه‌ی افغانستان که غرق در  نگاه‌‌ها و افکار سنتی" جایگاه زن در خانه " است  مشکلی بسیار جدی بوده و تعداد زیادی از زنان را از زندگی شاد و عادلانه محروم کرده است. با افزایش آگاهی، حمایت عاطفی و ایجاد فرصت‌‌های رشد برای زنان می‌تواند سلامت روان آنها را بازیابی کرده و بهبود بخشید و در نهایت موجب ارتقا کیفیت زندگی خانواده‌‌ها شد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 120 بازدید

پیو اسمیت، مدیر بخش آسیا و اقیانوسیه صندوق جمعیت سازمان ملل هشدار داده است که قطع بودجه در افغانستان مرگبار خواهد بود. آقای اسمیت با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود، حمایت‌ بشردوستانه بین‌المللی در افغانستان را «حیاتی» دانست و خواستار توجه به نیازهای فوری زنان و دختران به‌ویژه در بخش سلامت شد. وی تاکید کرده است که از نزدیک به مناطق محروم افغانستان سفر کرده و با واقعیت‌های تلخ مواجه شده است. پیش از این نیز این مقام ملل متحد تخمین زده بود که قطع کمک‌های امریکا در میان سال‌های ۲۰۲۵ تا ۲۰۲۸ منجر به مرگ‌ومیر یک هزار و ۲۰۰ زن در جریان ولادت و بیش از یک صد هزار بارداری ناخواسته خواهد شد. اسمیت اذعان کرد که کمک‌های مالی آمریکا در سال ۲۰۲۳ میلادی از سه هزار و ۸۰۰ مورد مرگ در دوران بارداری در سراسر جهان جلوگیری کرده است. صندوق جمعیت سازمان ملل، بیش از ۷۰۰ مرکز صحی در سراسر افغانستان را حمایت می‌کند. قابل ذکر است که ماهانه ۷۰۰ هزار نفر از خدمات این مراکز صحی استفاده می‌کنند. با این حال در پی کاهش و قطع کمک‌های بین‌المللی، صندوق جمعیت سازمان ملل با مشکل تامین بودجه روبرو شده است. همچنین بر اساس آمار سازمان ملل متحد، در سال جاری میلادی ۲۲.۹ میلیون نفر در افغانستان نیاز به کمک‌های بشردوستانه دارند و ۱۶.۸ میلیون نفر آنان برای دریافت کمک در اولویت قرار گرفته‌اند. اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد برای کمک به این افراد ۲.۴۲ میلیارد دالر بودجه درخواست کرده است. این در حالی است که کمک‌های بشری به افغانستان به شدت کاهش یافته است.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 191 بازدید

پزشکان دانشگاه مریلند آمریکا درتازه‌ترین مورد اعلام کردند که در یک عملیات پیچیده تومور نادر سرطان ستون فقرات را از طریق حدقه چشم یک دختر بیمار خارج کرده‌اند. برای نخستین بار جراحان، تومور نخاعی را با به کارگیری از رویکرد «ترانس‌اوربیتال» برداشته‌اند. محمد لبیب، جراح مغز و اعصاب در مرکز پزشکی دانشگاه مریلند به رسانه‌ها گفته است که تومور به دور ستون فقرات و نخاع بیمار پیچیده شده و به مهره‌های گردن و بخش زیرین قاعده جمجمه او حمله کرده بود. پزشکان دانشگاه مریلند آمریکا این عمل جراحی را بسیار پیچیده و خطرناک توصیف کرده و توضیح داده‌اند که خطرات اصلی شامل آسیب به ساقه مغز، نخاع یا رگ‌های خونی اصلی بود؛ زیرا در این جراحی از مته‌ها و ابزارهای بسیار ظریفی استفاده شد. آنان تصریح کردند که هر یک از این آسیب‌ها می‌توانست به فلج شدن یا حتی مرگ بیمار منجر شود. مرکز پزشکی دانشگاه مریلند اعلام کرد که کارلا فلورس، در سن ۱۹ سالگی، به کوردوما مبتلا شد؛ نوعی تومور استخوانی رشدکننده در ستون فقرات. کوردوما بیماری نادری است که سالانه تنها حدود ۳۰۰ مورد از آن در ایالات متحده شناسایی می‌شود. در ادامه آمده است که جراحان با ایجاد یک «راهروی جراحی بزرگ» از طریق حدقه چشم، توانستند به نخاع بیمار دسترسی پیدا کنند. لبیب، پزشک معالج کارلا فلورس، گفت: «این یک حمله مستقیم بود. با عبور از پایین حدقه چشم، توانستیم توموری را خارج کنیم. در غیر این صورت، درمان آن بسیار دشوار و پرخطر بود.» وی افزود که بدون انجام این جراحی، کوردوما می‌توانست به رشد خود ادامه داده و فشار شدیدی به نخاع وارد کند؛ فشاری که می‌توانست منجر به فلج دست‌ها و پاها شود و در نهایت جان بیمار را بگیرد. در جریان این عمل، جراح با همکاری یک جراح پلاستیک و ترمیم صورت، ملتحمه-غشای شفاف محافظ چشم را با دقت از داخل پلک پایینی و بدون آسیب به چشم، برش داد. طبق خبرنامه مرکز پزشکی، برای ایجاد مسیر دسترسی به ستون فقرات، جراح پلاستیک قسمت پایینی حدقه چشم و استخوان گونه کارلا فلورس را برداشت. همچنین کالپش واخاریا، جراح پلاستیک، گفت: «هدف ما طراحی برنامه‌ای برای جراحی بود که پس از آن، هیچ نشانه‌ای از زخم خارجی باقی نماند و تشخیص اینکه بیمار تحت عمل جراحی قرار گرفته، غیرممکن باشد». در ادامه، پس از برداشتن تومور، جراح پلاستیک با استفاده از یک صفحه تیتانیومی پایین حدقه چشم را بازسازی کرد و استخوان گونه را با استفاده از استخوان لگن ترمیم کرد. محمد لبیب و کالپش واخاریا، جراحان دخیل در این عمل، اعلام کردند، این جراحی‌که پیش‌تر هرگز انجام نشده بود، یک موفقیت شگفت‌انگیز محسوب می‌شود. پزشکان وضعیت کارلا فلورس را پس از عمل، کاملاً خوب توصیف کرده و گفته‌اند که او اکنون می‌تواند به زندگی روزمره‌اش بازگردد.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 112 بازدید

مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت پکتیا می‌گویند که دو کودک در شهر گردیز، مرکز این ولایت در اثر برخورد رعدوبرق جان باخته است. نثاراحمد نجات، رییس مبارزه با حوادث طبیعی ولایت پکتیا گفته است که این رویداد روز گذشته (جمعه، ۱۹ ثور) در شهر گردیز این ولایت رخ داده است. آقای نجات تاکید کرده است که این کودکان نجیب‌الله و محمودالله نام داشتند. او در مورد سن این کودکان، معلومات ارائه نکرده است. وی افزوده است که سرازیرشدن سیلاب در شهر گردیز نیز ده‌ها جریب کشت‌زار را ویران کرده است. قابل ذکر است که ولایت پکتیا از چند روز بدینسو گواه بارندگی‌های شدید همراه با رعد و برق بوده‌ است. رویدادهای رعد و برق همه ساله در فصل بهار از مردم قربانی می گیرد. برخورد رعد و برق قبلا نیز در ولایت بدخشان جان چندین تن از باشندگان این ولایت را گرفته است. پیش از این، یک کودک ۱۵ ساله در روستای «کاتک پایان» ولسوالی شهر بزرگ این ولایت بر اثر برخورد صاعقه [رعد و برق] جان باخته است.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 148 بازدید

فیفا یا شورای فدراسیون بین‌المللی فوتبال درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که با تشکیل تیم فوتبال زنان افغانستان متشکل از پناهندگان موافقت کرد. فیفا با نشر اعلامیه‌ای گفته است که شورای فدراسیون بین‌المللی فوتبال، استراتژی اقدام برای فوتبال زنان افغانستان را تصویب کرده است و در این طرح، تشکیل تیم فوتبال پناهندگان زنان افغانستان (AWRT) پیش‌بینی شده است. در اعلامیه آمده است که این نهاد مأموریت دارد تا تشکیل تیم فوتبال زنان افغانستان را سازمان‌دهی و تسهیل کند و این تیم باید در اسرع وقت فعالیت خود را آغاز کند. اعلامیه به نقل از جیانی اینفانتینو، رییس فیفا نوشته است که شورای فدراسیون بین‌المللی فوتبال متعهد است به هر دختری در سراسر جهان فرصت بازی فوتبال را بدهد. وی این اقدام را «تاریخی» توصیف کرده است. این در حالی است که اعضای تیم ملی فوتبال زنان افغانستان پس از بازگشت حکومت فعلی به قدرت از کشور خارج شده‌اند و اکنون در کشورهای مختلفی چون استرالیا، بریتانیا، آلبانیا، پرتغال و ایالات متحده زندگی می‌کنند. پیش‌تر نهادهای حقوق بشری از فیفا خواسته بودند که زمینه بازگشت تیم فوتبال زنان افغانستان به رقابت‌های بین‌المللی را فراهم کند. همچنین شورای فیفا در نشست خود تصمیم گرفت که جام جهانی فوتبال زنان از سال ۲۰۳۱ با حضور ۴۸ تیم برگزار شود. در این قالب جدید، تیم‌ها در دوازده گروه به مصاف هم می‌روند و تعداد بازی‌ها از ۶۴ به ۱۰۴ مسابقه افزایش خواهد یافت. همچنین مدت‌زمان برگزاری این رقابت‌ها یک هفته بیشتر از دوره‌های پیشین خواهد بود. فیفا هدف از این تغییر را توسعه و گسترش فوتبال زنان در سطح جهانی عنوان کرده است. فدراسیون فوتبال افغانستان (AFF) تحت کنترل حکومت سرپرست تا اکنون در این زمینه چیزی نگفته است.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 128 بازدید

منابع محلی از ولایت بادغیس می‌گویند که یک مرد در ولسوالی آب کمری این ولایت، دختر شش ماهه‌اش را با چاقو سر بریده است. دست‌کم دو منبع به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که این رویداد فجیع روز (پنج‌شنبه، ۱۸ ثور) در روستای پهلوانان از مربوطات ولسوالی آب کمری ولایت بادغیس رخ داده است. منبع تاکید کرد که این مرد پیش از این رویداد، با یک فرد در بیرون از منزل درگیر شده و پس از بازگشت به خانه، ابتدا همسرش را لت‌وکوب کرده و سپس دختر شش ماهه‌اش را سر بریده است. منبع افزوده است که این مرد پس از این رویداد توسط نیروهای امنیتی در بادغیس بازداشت شده است. منبع تصریح کرد که تا هنوز دلیل و انگیزه اصلی این رویداد فجیع مشخص نیست. مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت بادغیس تا اکنون در این مورد چیزی نگفته‌اند. پیش از این نیز در رویدادهای مشابه، چندین تن به‌شمول زنان و کودکان در شماری از ولایت‌ها توسط اعضای خانواده‌شان سر بریده شده‌اند. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور و به‌ویژه در ولایات غربی افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 142 بازدید

اسمم مریم است. سی و پنج سال دارم، یا شاید هم بیشتر. راستش دقیق نمی‌دانم چند سالم است. شناسنامه‌ام سال تولدم را اشتباه نوشته، و من هم هیچ‌وقت وقتش را نداشتم که به عددهای روی کاغذ فکر کنم. آنچه می‌دانم، این است که زندگی‌ام از همان روزی که پانزده سالم شد، دیگر زندگی نبود. در پانزده‌سالگی، مرا شوهر دادند. نه با لباس سفید پر زرق‌وبرق، نه با مهمانی باشکوه. فقط یک شب ساده بود که مادرم موهایم را با روغن مالید، چادر سفیدی به سرم انداخت و گفت: «دخترم، خدا قدرت بده، زنتی شدی، خوشبخت می‌شوی.» من چیزی نگفتم. دلم پر بود، اما زبانم بسته. می‌ترسیدم، ولی نه از شوهرم، از آینده‌ای که نمی‌شناختم. شوهرم سی ویک ساله بود. پدرم گفته بود: «آدم کارگر و با خداست، زن‌دار نمی‌باشد، زن اولش مرده.» آن شب فقط صدای طبل و دایره بود و نگاه سنگین زنان فامیل که زیر لب پچ‌پچ می‌کردند. فردای آن شب، من دیگر دختر نبودم. خانه شوهر، جای سرد و خاموشی بود. دیوارها گِلین و فرش‌های کهنه. شوهرم زیاد حرف نمی‌زد. شب‌ها بی‌کلام می‌خوابید، صبح‌ها زود می‌رفت سر کار. من مانده بودم با تنهایی، با ترس، با سؤال‌های که جوابی نداشتند. چند ماه نگذشته بود که فهمیدم باردارم. هنوز بدنم کودک بود، اما درونم کودکی دیگر رشد می‌کرد. در دل، بیشتر از آنکه مادر شدن را حس کنم، وحشت داشتم. زایمانم سخت بود. در خانه، با کمک زن همسایه زاییدم. ناله‌هایم را دیوارها بلعیدند. هیچ داکتر، هیچ دوا، هیچ‌کس نبود. فقط خودم بودم و خدا. وقتی نوزادم به دنیا آمد، در آغوشم گذاشتند. قلبم لرزید. این موجود کوچک از من بود، اما حس عجیبی داشتم. حس گم‌شدگی. هنوز نمی‌دانستم چه می‌کنم، هنوز یاد نگرفته بودم خودم کی‌ام، اما حالا باید مادر می‌بودم. سال‌ها گذشتند. پشت‌هم باردار شدم. شش بچه آوردم. هر بار که زاییدم، انگار بخشی از وجودم را جا گذاشتم. جسمم تحلیل رفت، روحم هم. شب‌هایی بود که از درد نمی‌خوابیدم، ولی صبح باید باز بیدار می‌شدم، غذا می‌پختم، بچه‌ها را جمع‌وجور می‌کردم. شوهرم اوایل کار می‌کرد. کارگر ساختمان بود. گاهی هم در باغ مردم عرق می‌ریخت. اما زندگی سخت‌تر شد. یک روز از طبقه دوم ساختمان افتاد. از آن به بعد، دیگر هیچ‌وقت آدم سابق نشد. نه که زخمش زیاد باشد، اما ضربه‌ای که به سرش خورد، انگار ذهنش را عوض کرد. روزبه‌روز عصبی‌تر شد. گاهی فریاد می‌زد بی‌هیچ دلیلی، گاهی با مشت به دیوار می‌کوبید. بچه‌ها می‌ترسیدند. من هم. بعد کم‌کم دیگر ساکت شد. می‌نشست گوشه‌ای و فقط به یک نقطه خیره می‌شد. حالا سال‌هاست که نه حرف می‌زند، نه کار می‌کند. فقط گاهی لب‌هایش تکان می‌خورند، انگار زیر لب دعا می‌خواند. گاهی شب‌ها کابوس می‌بیند، از خواب می‌پرد، گریه می‌کند، مثل کودک. من آرامش می‌کنم، درحالی‌که خودم به هزار تکه شکسته‌ام. خرج خانه با کیست؟ با من. اما من کاری ندارم. مکتب نخوانده‌ام. چیزی بلد نیستم. نه دوختن، نه حساب، نه خواندن درست. فقط بلد بودم جان بدهم، و همین را هم خوب انجام دادم. حالا نان خشک جمع می‌کنم. گاهی در خانه‌های مردم نظافت می‌کنم. در بدل یک لقمه نان، یا چند افغانی. بچه‌هایم... چه بگویم؟ سه تا از آن‌ها مکتب نمی‌روند. یا پول نداریم، یا کفش. بزرگ‌ترینشان، احمد، ده ساله است. صبح‌ها با دلی پر از امید می‌رود زباله جمع می‌کند. آهن، نایلون، بوتل. هر چیزی که کسی دور انداخته. دست‌هایش زخمی‌ست، اما لبخند می‌زند وقتی حتی ۲۰ افغانی پیدا کند. دخترم، زینب، هشت ساله است. عروسک ندارد. دوست دارد معلم شود، اما من نمی‌دانم آیا اصلاً تا آن وقت زنده می‌مانم؟ همیشه می‌ترسم کسی بیاید خواستگاری‌اش، مثل من. نگذارم؟ چه کنم؟ او را با چه نگه دارم؟ با شکم گرسنه‌اش؟ با لباس پاره‌اش؟ ما هر شب با شکم نیمه خالی می‌خوابیم. گاهی برای شام فقط نان خشک است و آب جوش. اگر همسایه رحم کند و چیزی بدهد، آن روز جشن است. بچه‌هایم یاد گرفته‌اند که چیزی نخواهند. سکوت یاد گرفته‌اند. شوهرم حالا بیشتر وقت‌ها نمی‌داند کجاست. گاهی اسم مادر مرده‌اش را صدا می‌زند، گاهی پسر کوچکمان را «پدر» خطاب می‌کند. دلم برایش می‌سوزد. نه این که عاشقش بوده باشم، اما آدم بود. سختی کشیده بود، تا جایی که ذهنش برید. حالا انگار جنازه‌ای‌ست که نفس می‌کشد. من کی‌ام؟ زنی که نه کودکی کرد، نه جوانی، نه حتی مادری درست. فقط باری شد بر دوش خودش. همیشه در حال دویدن، ولی هیچ‌وقت به جایی نرسیده. گاهی شب‌ها که همه خوابیده‌اند، گوشه‌ای می‌نشینم و فکر می‌کنم. به گذشته، به روزی که در حویلی خانه‌مان خاک‌بازی می‌کردم، به وقتی که دوست داشتم نقاش شوم. حالا دست‌هایم فقط زخم دارند. نه دفتر دارم، نه قلم. فقط دل. از خدا خواستم که بمیرم. چند بار. ولی بعد یادم آمد، اگر بمیرم، بچه‌ها چه می‌شوند؟ چه کسی برایشان نان خشک خیس می‌کند؟ چه کسی وقتی تب دارند پیشانی‌شان را لمس می‌کند؟ من باید بمانم. برای آن‌ها. حتی اگر خودم دیگر نباشم. من فقط زنده‌ام. زندگی نکرده‌ام. از پانزده‌سالگی تا امروز، فقط زنده مانده‌ام. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 103 بازدید

مطالعه‌ای جدید نشان می‌دهد که «هوش مصنوعی» می‌تواند به اندازه انسان‌ها بیش از حد مطمئن و جانبدارانه تصمیم بگیرد و تعصب و سوگیری داشته باشد. گرایش‌های غیرمنطقی معمولاً در سامانه‌های «هوش مصنوعی» ظاهر می‌شوند و مفید بودن آنها را زیر سوال می‌برند. اگرچه انسان‌ و «هوش مصنوعی» بسیار متفاوت فکر می‌کنند، تحقیقات جدید نشان داده است که «هوش مصنوعی» گاهی اوقات به اندازه انسان غیر منطقی تصمیم می‌گیرد. ال‌اس گزارش داده است که در نیمی از سناریوهای بررسی شده در یک مطالعه جدید، «چت‌جی‌پی‌تی»(ChatGPT) بسیاری از رایج‌ترین «سوگیری‌های»(biases) تصمیم‌گیری انسانی را از خود نشان داد. این نتایج، اولین یافته‌های مرتبط با رفتار «سوگیری شناختی»(cognitive biases) شناخته شده در روانشناسی انسان در «چت‌جی‌پی‌تی» است. نویسندگان این مقاله، از پنج موسسه دانشگاهی در سراسر کانادا و استرالیا، روی دو «مدل زبان بزرگ»(LLM) که «چت‌جی‌پی‌تی» را پشتیبانی می‌کنند، آزمایش کردند. آنها کشف کردند که «هوش مصنوعی» برخلاف سازگاری زیاد در استدلال خود در برابر نقص‌های انسانی مصون نیست. به گفته محققان، اینچنین سازگاری، هم اثرات مثبت و هم اثرات منفی دارد. «یانگ چن»(Yang Chen) نویسنده ارشد این مطالعه و استادیار مدیریت عملیات در «دانشکده بازرگانی ایوی»(Ivey) گفت: مدیران در استفاده از این ابزارها برای حل مشکلاتی با راه‌حل واضح و فرمولی مشخص، بیشترین منفعت را خواهند داشت، اما اگر کاربران از آنها برای تصمیمات ذهنی یا ترجیحی استفاده می‌کنند، بهتر است با احتیاط عمل کنند. این مطالعه «سوگیری‌های انسانی» شناخته شده از جمله «خطرگریزی»(risk aversion)، داشتن اعتماد به نفس بیش از حد و «اثر برخورداری»(endowment effect) را درنظر گرفت و آنها را در دستورالعمل‌های داده شده به «چت‌جی‌پی‌تی» اعمال کرد تا ببیند آیا در همان تله‌هایی که انسان‌ها گرفتار می‌شوند، قرار می‌گیرد یا خیر. «خطرگریزی» به معنای ترجیح پذیرش خطر کم‌تر و جلوگیری از خطر غیر ضروری است. «اثر برخورداری» نیز نوعی سوگیری عاطفی است که باعث می‌شود افراد چیزی را که دارند بسیار با ارزش‌تر از ارزش واقعی آن تصور کنند. تصمیم‌گیری‌های منطقی تنها در برخی موارد دانشمندان از «مدل‌های زبان بزرگ» سوالات فرضی برگرفته از روانشناسی سنتی و در زمینه تجارت در دنیای واقعی مانند مدیریت موجودی یا مذاکرات تأمین‌کنندگان پرسیدند. هدف آنها این بود متوجه شوند که آیا «هوش مصنوعی» «سوگیری‌های انسانی» را تقلید می‌کند یا خیر. آنها همچنین قصد داشتند که متوجه شوند آیا این مدل‌ها هنگام پرسیدن سوالات از حوزه‌های مختلف تجاری هم این کار را انجام می‌دهند یا خیر. یکی از «مدل‌های زبانی بزرگ» موسوم به «GPT-۴» در پاسخ به مسائلی با راه‌حل‌های ریاضی واضح، عملکرد بهتری نسبت به مدل دیگر با نام «GPT-۳.۵» داشت و اشتباهات کمتری در سناریوهای احتمال و منطق‌محور نشان داد، اما در شبیه‌سازی‌های ذهنی مانند انتخاب یک گزینه پرخطر برای دستیابی به سود، این چت‌بات اغلب ترجیحات غیرمنطقی را که انسان‌ها تمایل به نشان دادن آن دارند، انتخاب می‌کرد. محققان گفتند: «GPT-۴» حتی از انسان‌ها نیز تمایل قوی‌تری برای قطعیت نشان می‌دهد. این موضوع تمایل «هوش مصنوعی» به نتایج ایمن‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر هنگام انجام وظایف مبهم اشاره دارد. مهمتر از همه، رفتارهای چت‌بات‌ها در واکنش به سوالات در مسائل روانشناختی انتزاعی و فرآیندهای تجاری عملیاتی، عمدتاً پایدار باقی ماند. این مطالعه نتیجه گرفت که «سوگیری‌های» نشان داده شده تنها محصول مثال‌های حفظ شده نیستند و  بخشی از نحوه استدلال «هوش مصنوعی» هستند. یکی از نتایج شگفت‌انگیز این مطالعه، تقویت خطاهای انسانی توسط «GPT-۴» است. دانشمندان گفتند: در «سوگیری تأییدی»(confirmation bias)، مدل «GPT-۴» همیشه پاسخ‌های سوگیرانه می‌داد. همچنین این مدل تمایل بیشتری به «مغالطه‌ دست داغ»(hot-hand) نسبت به «GPT ۳.۵» نشان داد. «مغالطه‌ دست داغ» یکی از «سوگیری‌های شناختی» است که به این باور غیرمنطقی اشاره دارد که وقتی ما در یک بازی وابسته به شانس، چند دست پشت سر هم می‌بریم یا می‌بازیم، به اصطلاح داغ یا سرد می‌شویم و تصور می‌کنیم که این برد یا باخت پیاپی قرار است همچنان ادامه پیدا کند. در حالی که همچنان بر اساس علم احتمالات، هیچ چیزی تغییر نکرده و شانس برد ما درست مانند دفعات قبل است. بر خلاف مدل‌ها، «چت‌جی‌پی‌تی» موفق شد از برخی از «سوگیری‌های» رایج انسانی از جمله «غفلت از نرخ پایه»(base-rate neglect) و «مغالطه‌ هزینه غرق‌شده»(Sunk Cost Fallacy) اجتناب کند. «غفلت از نرخ پایه» به معنای اعتماد و پذیرش موارد خاص و نادیده گرفتن آمار و اطلاعات موجود در هنگام استدلال کردن است. «مغالطه هزینه غرق‌شده» نیز زمانی رخ می‌دهد که شخص فقط به این دلیل به تصمیم خود پایبند است که پول قبلا خرج شده است و نمی‌خواهد احساس کند که آن را هدر داده است. به گفته پژوهشگران، «سوگیری‌های» شبه‌انسانی در «چت‌جی‌پی‌تی» از داده‌های آموزشی ناشی می‌شود که شامل «سوگیری‌های شناختی» و اکتشافی است که انسان‌ها از خود نشان می‌دهند. این گرایش‌ها در شرایط خاص، تقویت می‌شوند. این تقویت زمانی که انسان پاسخ‌های محتمل را به پاسخ‌های منطقی ترجیح می‌دهد، بیشتر می‌شود. وقتی «هوش مصنوعی» با وظایف مبهم‌تری روبرو می‌شود، بیشتر به سمت الگوهای استدلال انسانی تا منطق سامانه‌ای متمایل می‌شود. «چن» گفت: اگر یک تصمیم‌گیری دقیق و بی‌طرفانه می‌خواهید، از «چت‌جی‌پی‌تی» در حوزه‌هایی استفاده کنید که میزان اعتماد لازم در حد اعتماد به یک ماشین‌حساب باشد. با این حال، وقتی نتیجه بیشتر به ورودی‌های ذهنی یا استراتژیکی وابسته است، نظارت انسانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. حتی اگر دستورالعمل‌های کاربر برای اصلاح «سوگیری‌های» شناخته شده باشد. «مینا آندیاپان»(Meena Andiappan) دانشیار منابع انسانی و مدیریت در «دانشگاه مک‌مستر»(McMaster) و نویسنده این مقاله می‌گوید: با «هوش مصنوعی» باید مانند کارمندی رفتار شود که تصمیمات مهمی می‌گیرد. این تصمیم‌گیری‌ها به نظارت و دستورالعمل‌های اخلاقی نیاز دارد. در غیر این صورت، ما به جای بهبود تفکر ناقص، آن را در معرض خطر خودکارسازی قرار می‌دهیم. این یافته‌ها که در مجله Manufacturing & Service Operations Management  منتشر شده است.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 173 بازدید

رسانه‌های بین‌المللی گزارش داده‌اند، فاطمه براتیان که عضو تیم ملی فوتبال زنان افغانستان بود، حالا در انگلستان تلاش می‌کند با کنار زدن موانع فرهنگی و مشکلات موحود، دختران مسلمان را تشویق کند که به ورزش رو بیاورند. در گزارش‌ها آمده است که فاطمه براتیان پس از به قدرت رسیدن حکومت سرپرست در آگوست ۲۰۲۱ میلادی، افغانستان را ترک کرد تا بتواند در انگلستان به فوتبال ادامه دهد. فاطمه براتیان که اکنون ساکن شهر پیتربرو انگلستان است، برای دختران ۱۲ تا ۱۴ ساله ، دوره‌های رایگان آموزش فوتسال برگزار می‌کند. خانم براتیان در صحبت با شبکه‌ی خبری بی‌بی‌سی گفته است که تلاش می‌کند به دختران مسلمان انگیزه دهد تا رؤیای‌شان را دنبال کنند. این ورزشکار اهل افغانستان به این باور است که این تنها ورزش است که باعث می‌شود افراد احساس قدرت، شادی و دوست داشتن کنند. در بخشی از گزارش آمده است که فاطمه براتیان با حمایت اتحادیه فوتبال نورث‌همتون شایر، باشگاه نیترتون یونایتد و سازمان غیر دولتی «گرلز پاور» برنامه فوتسال را در مرکز ورزشی در شهر پیتربرو برگزار می‌کند. این برنامه کاملا توسط زنان مدیریت می‌شود و هدفش ایجاد فضایی امن و دلپذیر برای دختران نوجوان است. خانم براتیان مربی ورزش است و در باشگاه « نیترتون یونایتد» بازی می‌کند. خانم براتیان معتقد است که ورزش نه‌تنها باعث شادی و قدرت می‌شود، بلکه به زنان کمک می‌کند تا جایگاه خود را در جامعه تثبیت کنند. فاطمه براتیان، فوتبالیستی توانمند، پیش از مهاجرت به انگلستان عضو تیم ملی فوتبال زنان افغانستان بود. او نه‌تنها یک ورزشکار حرفه‌ای، بلکه یک مربی پرتلاش است که همواره برای توانمندسازی زنان از طریق ورزش تلاش کرده است. تجربه او در فوتبال و فعالیت‌های اجتماعی‌اش، او را به یکی از چهره‌های برجسته در زمینه حمایت از ورزش زنان تبدیل کرده است. قابل ذکر است که پس از حاکمیت دوباره‌ی حکومت فعلی در افغانستان، اعضای تیم ملی فوتبال زنان کشور را ترک کردند. همچنین ورزش زنان در افغانستان با تسلط حکومت فعلی، ممنوع شده است.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 108 بازدید

ورونیکا بوسکوویچ پوهر، کاردار نمایندگی اتحادیه اروپا برای افغانستان اعلام کرده است که حذف اقتصادی و اجتماعی زنان در حاکمیت حکومت سرپرست، بیش از ۹۲۰ میلیون دالر معادل ۵.۸ درصد تولید ناخالص داخلی بین سال‌های (۲۰۲۴ تا ۲۰۲۶) به اقتصاد افغانستان آسیب وارد می‌کند. خانم بوسکوویچ پوهر امروز (پنج‌شنبه، ۱۸ ثور) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود، خواستار تدوین سیاست‌های موثر برای توانمندسازی زنان افغانستانی شد. همچنین وی در یک پیام دیگر نوشته است: «اتحادیه اروپا هیچ سیاست تعرفه‌ای و هیچ تحریمی علیه امور مالی افغانستان ندارد. اما کالاها به دلیل عدم رعایت (استانداردهای اتحادیه اروپا، مواد شیمیایی غیرقانونی) با رد بازار مواجه می‌شوند. سازگاری با بازارهای بین‌المللی برای رفاه حیاتی است.» قابل ذکر است که حکومت فعلی محدودیت‌های شدیدی علیه زنان وضع کرده است. حکومت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را ممنوع و زنان را از رفتن به دانشگاه منع کرده است. حکومت سرپرست همچنان زنان را از کار در موسسات منع و بر رفت و آمدها محدودیت وضع کرده است. پیش از این هری آنتونی پاترینوس، رییس سیاست‌گذاری آموزشی در دانشگاه آرکانزاس، راجا بنتاوئه کتان، کارشناس آموزش بانک جهانی و رفیع‌الدین نجم، اقتصاددان دانشگاه امریکایی در پژوهشی هشدار دادند که محرومیت آموزشی زنان سالانه بیش از ۱.۴ میلیارد دالر به اقتصاد افغانستان ضربه می‌زند. همچنین در ۱۰ ثور سال جاری نیز آژانس توسعه ملل متحد هشدار داد که محدودیت‌های مداوم بر آموزش و اشتغال زنان، شکاف جنسیتی را گسترش داده و زنان را به فقر و محرومیت‌ اجتماعی سوق داده است. همسو با آن، صندوق کودکان سازمان ملل نیز حدود دو سال قبل اعلام کرد که ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم، دستکم ۵۰۰ میلیون دالر به اقتصاد افغانستان آسیب زده است.

ادامه مطلب