نویسنده: رسانه‌ای گوهر شاد

2 روز قبل - 102 بازدید

بخش زنان سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که برای گسترش برنامه‌ی اضطراری کمک‌رسانی به زنان و دختران آسیب‌دیده از زلزله در شرق افغانستان، به ۲.۵ میلیون دالر نیاز فوری دارد. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که این کمک مالی قرار است برای اجرای یک طرح ۶ تا ۱۲ماهه اختصاص یابد که هدف آن افزایش مشارکت زنان در روند پاسخ‌گویی و فراهم‌سازی دسترسی آنان به خدمات حیاتی است. در ادامه آمده است: «شوک‌های اصلی زلزله شاید پایان یافته باشد، اما زنانی که تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند، بدون کمک‌های فوری با یک فاجعه‌ی بلندمدت روبه‌رو خواهند شد.» در گزارش آمده که طرح کمک‌های بشری در همکاری با نهادهای زنان تطبیق می‌شود و بخشی از «طرح پاسخ‌گویی به زلزله» است که توسط دفتر هماهنگی کمک‌های انسان‌دوستانه‌ی سازمان ملل (اوچا) مدیریت می‌شود. بخش زنان سازمان ملل در ادامه تاکید کرده است که با نزدیک‌شدن زمستان، بسیاری از زنان و دختران هنوز از نبود سرپناه، لباس مناسب و خدمات اساسی رنج می‌برند. همچنین در بخشی از گزارش آمده است که از زمان نخستین زلزله در شرق افغانستان در ۳۱ آگوست، زنان در گروه‌های ارزیابی مشترک شامل شده‌اند تا نیازهای فوری آنان شناسایی شود. این نیازها شامل سرپناه، پوشاک، غذا، پول نقد، خدمات صحی و حمایتی، از جمله سلامت روان و مشاوره روانی-اجتماعی است. بخش زنان سازمان ملل، هشدار داده است که بسیاری از زنان هنوز نتوانسته‌اند از خدمات حمایتی بهره‌مند شوند؛ زیرا هنجارهای اجتماعی سنتی، آزادی رفت‌وآمد و دسترسی آنان به کمک‌ها را محدود می‌کند. در ادامه آمده است که افزون بر چالش‌های دیگر، کم‌بود زنان امدادگر نیز یکی از چالش‌های عمده است. قابل ذکر است که یک ماه پیش زمین‌لرزه‌ای ولایت‌های شرقی افغانستان را تکان داد که بیش از دو هزار و ۲۰۰ تن جان باختند، سه هزار و ۶۴۰ تن زخم برداشتند و هزاران خانواده بی‌خانمان شدند. بر بنیاد گزارش سازمان‌های جهانی، زنان و کودکان بیش‌ترین آسیب را از این رویداد متحمل شدند. با این وجود، براساس گزارش دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد، در این زمین‌لرزه هزار و ۹۹۲ نفر جان باختند و بیش از سه هزار و ۶۰۰ نفر زخمی شدند. دفتر هماهنگ‌کننده کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل اعلام کرده که کمک‌های دریافت‌شده تنها ۲۳.۷ میلیون دالر است، که این حدود ۱۱۵ میلیون دالر کم‌تر از نیاز واقعی است

ادامه مطلب


2 روز قبل - 78 بازدید

منابع محلی از ولایت ننگرهار می‌گویند که یک زن در شهر جلال‌آباد، مرکز این ولایت، توسط شوهر خواهرش به شکل فجیع به قتل رسیده است. دست‌کم سه منبع با تایید این رویداد گفته‌اند که این زن شام دیروز (جمعه، ۱۱ میزان) در ناحیه‌ی چهارم از مربوطات مرکز شهر جلال‌آباد به قتل رسیده است. منبع در ادامه تاکید کرد که مقتول حدود ۲۸ سال سن داشته و با شلیک گلوله به شکل بسیار فجیع به قتل رسیده است. منبع در ادامه افزوده است که شوهر این زن خارج از افغانستان زندگی می‌کند. به گفته‌ی منبع، این زن همراه با دو فرزندش در خانه‌ی شوهر خواهرش زندگی می‌کرد. منبع در مورد قتل این زن جزییات ارائه نکرده است. مسوولان محلی حکومت سرپرست در ننگرهار تا اکنون در این مورد اظهار نظری نکرده‌اند. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 120 بازدید

مسوولان معارف حکومت سرپرست در ولایت هرات با صدور مکتوبی، تجلیل از «روز معلم» در مکتب‌های دولتی و خصوصی این ولایت را ممنوع کرده‌اند. مکتوبی که امروز (شنبه، ۱۲ میزان) توسط آمریت عمومی معارف شهر هرات نشر شده، آمده است: «به تمام مکاتب دولتی و خصوصی مربوط آمریت معارف شهر هرات هدایت داده می‌شود که به‌نام روز معلم هیچ‌گونه تجلیل در مکاتب گرفته نمی‌شود.» همچنین آمریت معارف شهر هرات در این مکتوب هشدار داده است: «جمع‌آوری پول از نزد دانش‌آموزان و آموزگاران تحت هرنام ممنوع می‌باشد و در صورت مشاهده مسئولیت به دوش آمران و مسوولان مکاتب می‌باشد.» این مکتوب یک روز پیش از «روز جهانی معلم» صادر شده است. پیش از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست از این روز در مکاتب دولتی و خصوصی در افغانستان تجلیل می‌شد، اما دولت اکنون مانع تجلیل آن می‌شود. روز جهانی معلم یک رویداد سالانه است که در پنجم اکتبر، برگزار می‌شود. این روز توسط یونسکو نامگذاری شده است.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 263 بازدید

ترومای کودکی (childhood trauma) تجربه‌ای است که حس ترس را در کودک برمی‌انگیزد و معمولاً خشونت‌آمیز، خطرناک یا تهدید کننده است. از این تروما به عنوان تجربیات نامطلوب دوران کودکی یا ACE نیز نام می‌برند. اتفاقات مختلفی می‌تواند منجر به تروما شود. برای مثال آزار جسمی یا جنسی برای کودکان آسیب‌زا است. همچنین رویدادهای غیر منتظره‌ای مثل تصادف رانندگی، بلایای طبیعی (مثل طوفان، سیل یا زلزله)، از دست دادن یک عزیز یا ابتلا به بیماری شدید، آسیب‌های روانی به روان کودک وارد می‌کنند. ترومای دوران کودکی حتی ممکن است شامل تجربیاتی باشد که مستقیماً برای کودک رخ نمی‌دهد بلکه شاهد وقوع آن‌ها است. به عنوان مثال، تماشای یکی از عزیزان در حال تحمل یک بیماری سخت یا تماشای اخبار خشونت‌آمیز می‌تواند دلیلی بر ایجاد ترومای کودکی باشد. روانشناسان تخمین می‌زنند که 46 درصد از کودکان در مقطعی از زندگی خود دچار ترومای کودکی می‌شوند. اگرچه بچه‌ها در برابر اتفاقات انعطاف‌پذیر هستند اما بعضی از آسیب‌های دوران کودکی می‌تواند تأثیر مادام العمر داشته باشند. این به این معنا نیست که اگر کودک تجربه‌ای وحشتناک را تحمل کرد، برای همیشه از نظر عاطفی دچار زخم روحی می‌شود. اما تشخیص اینکه چه زمانی یک کودک برای مقابله با تروما به کمک حرفه ای نیاز دارد مهم است. این در حالیست که مداخله زودهنگام توسط دکتر روانشناس می‌تواند از اثرات مداوم تروما در دوران بزرگسالی جلوگیری کند. در مقاله تروما چیست به طور کامل به بررسی این اختلال پرداخته‌ایم. نمونه‌های از ترومای دوران کودکی را در ادامه نام می‌بریم: سوءاستفادة جسمی سوءاستفادة جنسی سوءاستفاده‌های هیجانی و روان‌شناختی غفلت قرارگرفتن در معرض بلایای طبیعی بی‌خانمانی نژادپرستی تصادفات جدی یا بیماری‌های تهدیدکنندة زندگی از دست دادن خشونت‌آمیز فردی از خانواده بهره کشی جنسی مشاهده یا تجربه‌ی خشونت اعضای خانواده عوامل اضطراب‌زا مانند از دست دادن یا دور شدن از اعضای خانواده چگونه ترومای دوران کودکی در فرد تأثیر می‌گذارد؟ تأثیر ترومای کودکی در افراد گوناگون متفاوت است. بااین‌حال نشانه‌ها و علائم مشترکی در کودکان و نیز بزرگسالان وجود دارد که باید مراقب‌شان باشید. در کودکان زیر سن نوجوانی علائم می‌تواند به‌صورت موارد زیر بروز پیدا کند: اضطراب جدایی مضطرب شدن و ترسیدن مشکلات خواب و کابوس‌های شبانه کاهش اشتها بدخلقی افزایش خشم و عصبانیت تحریک‌پذیری و حساسیت رفتاری و اما در نوجوانان می‌تواند علائم بالا در کنار علائمی که در ادامه ذکر می‌شوند وجود داشته باشند: کناره‌گیری از فعالیت‌های اجتماعی انزواطلبی مشکلات علمی سرزنش خود و احساس شرم و گناه داشتن افسردگی دشواری در تمرکز اختلالات تغذیه و سایر رفتارهای آسیب‌زا به خود مشکلات در فعالیت جنسی و مصرف مواد مخدر در بزرگسالان ممکن است تروماهای حل نشده‌ی ‌دوران کودکی اشکال مختلفی را به خود بگیرد. به‌عنوان مثال زنان بزرگسالی که با سوءاستفادۀ جنسی در کودکی یا نوجوانی مواجه بوده اند اغلب علائم اختلال اضطراب پس از سانحه، خود ادراکی تحریف شده، شرم، ترس، گناه، خود سرزنشی، احساس حقارت و درد جسمانی مزمن را نشان می‌دهند. بزرگسالانی که با PTSD ناشی از ترومای کودکی درگیر اند در شغل، روابط میان‌فردی و عاطفی و سلامت روانی‌شان به دردسر می‌افتند. در ادامه برخی از علائم هیجانی، جسمانی و رفتاری را به معرفی می‌گیریم تا درمورد آنها بدانید: اضطراب افسردگی حملات پنیک تمرکز ضعیف خستگی تکانش‌گری مشکلات خواب و اشتها تحریک‌پذیری بیماری‌های مزمن آسیب‌زدن به خود اضطراب و التهاب مزمن انزواطلبی افکار خودکشی کدام درمان‌ها برای بهبود ترومای کودکی در دسترس و قابل اجرا است؟ از آن‌جای‌که موضوع درمان‌ها و رویکردهای درمانی موضوعی کاملاً تخصصی و حرفه‌ای است پس صرفاً به نام بردن از آنها اکتفا می‌کنیم. درمان‌های ترومای کودکی به‌صورت زیر هستند: درمان پردازش شناختی یا CPT درمان رفتاری شناختی متمرکز بر تروما یا TF-CBT حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و بازپردازش یا AMDR مواجهه درمانی یا NAT بازی درمان و رویکردهای CBT,ACT,REBT چه چشم‌اندازی پیشروی افرادی است که دچار ترومای کودکی شده‌اند؟ تأثیرات بلندمدت ترومای کودکی ممکن است خطر بیماری‌های روانی مثل PTSD، افسردگی، بیماری‌های مزمن یا اختلال مصرف مواد مخدر را افزایش دهد. بااین‌حال با درمان مناسب می‌توان از مشکل گذر کرده و علائم منفی را در افراد کاهش دهیم. بسته به نوع تروما و شدت آن درمان ممکن است مدتی طول بکشد بخصوص اینکه اگر به درمان مشکل در زمان بزرگسالی پرداخته شود. نتیجه‌ی نهایی درمان ترومای کودکی: درمان ترومای کودکی به کم شدن اثرات سوءاستفاده، نادیده‌انگاری، مشاهده‌ی خشونت، بلایای طبیعی و تصادفات جدی یا بیماری‌های تهدیدکنندة زندگی کمک می‌کند. پرداختن به درمان و بهبود این موضوعات در همان دوران کودکی و یا نوجوانی می‌تواند خطر بیشتر شدن مشکلات سلامت روان مثل افسردگی و اضطراب را تا حد قابل توجهی کاهش دهد. اما پیگیری درمان در بزرگسالی نیز مزیت‌های خودش را دارد از جمله اینکه به شناسایی تروما و مقابله با آن کمک می‌کند. سخن پایانی: کاهش یا جلوگیری از عواقب و اثرات ترومای کودکی امری غیرممکن نبوده و امکان‌پذیر است. اگر کودکتان با تأثیرات تروما دست به گریبان است نخستین گام این است که حمایتتان را به او نشان دهید، لازم است متخصص سلامت روان واجد شرایطی برای پرداختن به ترومای کودک نیز پیدا کنید و او را در زودترین فرصت برای درمان نزد متخصص ببرید. در کنار تمامی انواع درمان‌ها حمایت‌های خانوادگی می‌تواند تأثیری مثبت و چشمگیر در روند بهبود افراد داشته باشد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


2 روز قبل - 128 بازدید

منابع محلی از ولایت سرپل می‌گویند که یک پسر جوان در ولسوالی سانچارک این ولایت به اتهام ارتباط تلفنی با یک دختر، به ضرب چاقو به شکل فجیع به قتل رسیده است. دست‌کم دو منبع به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که این قتل روز گذشته (جمعه، ۱۱ میزان) در بازار ولسوالی سانچارک توسط برادر دختر صورت گرفته است. منبع در ادامه تاکید کرده است که این پسر احمدوکیل نام داشت با دختری در ارتباط بود که نامزد داشت. منبع در ادامه افزوده است که احمدوکیل از خانواده‌ی دختر خواسته بود که نامزدی را فسخ کنند و دخترشان را به نامزدی وی در بیاورند. به گفته‌ی منبع، برادر این دختر زمانی که احمدوکیل را در بازار دیده، او را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. منبع می‌گوید که فرد متهم پس از انجام قتل ابتدا از ساحه فرار کرد، اما پس از دستگیری پدرش توسط نیروهای حکومت سرپرست در ولایت سرپل، خود را به دولت تسلیم کرده است. مسوولان محلی در سرپل تا اکنون در مورد این رویداد اظهارنظر نکرده‌اند. این در حالی است که حدود چند ماه پیش نیز یک دختر و پسر در رویداد مشابه در ولسوالی دره‌نور ننگرهار تیرباران شده بودند. گفتنی است که قتل‌های ناموسی هرازگاهی در ولایت‌های مختلف از شهروندان قربانی می‌گیرد. در کنار این موارد، پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 56 بازدید

مسوولان برگزارکنند‌ه‌ی سی‌وسومین نمایشگاه بادام‌باغ کابل می‌گویند که زنان تجارت‌پیشه با نمایش محصولات دستی و خانگی در ۵۶ غرفه مشارکت فعال دارند و مورد استقبال بازدیدکنندگان قرار گرفته‌اند. برگزارکنندگان گفته‌اند که این نمایشگاه با ۲۶۳ غرفه، محصولات زراعتی، لبنیات و صنایع دستی را برای چهار روز به نمایش گذاشته و با استقبال گسترده بازدیدکنندگان، به‌ویژه زنان، مواجه شده است. همچنین وزارت زراعت حکومت سرپرست با نشر اعلامیه‌ای از شهروندان دعوت کرده تا برای حمایت از تولیدات داخلی از این نمایشگاه بازدید کنند. در اعلامیه آمده است که سی‌وسومین نمایشگاه محصولات زراعتی و مالداری کشور، امسال با شعار «سرمایه‌گذاری در بخش مالداری افغانستان؛ مطمئن‌ترین راه به سوی رشد و انکشاف اقتصاد کشور» به مدت چهار روز، از نهم تا دوازدهم میزان ۱۴۰۴، در باغ بادام کابل برگزار شد. رویا، غرفه‌دار، گفت به طلوع نیوز گفته است: «از ولایت هرات اشتراک کردیم و خیلی خوشحال هستم که فرصت برای ما ایجاد شد تا در نمایشگاه اشتراک کنیم و از این نمایشگاه ایده‌های جدید بگیریم. خانم‌های زیادی نیز در این نمایشگاه غرفه دارند.» همچنین وحیده، غرفه‌دار تاکید کرد: «بازدیدکنندگان هم زنان و هم مردان می‌آیند و از ما دیدن می‌کنند. بخش صنایع دستی ما شامل قالین، جای‌نماز، بالشت‌های سرکوچی است و تمام آن‌ها با دست آماده شده‌اند.» از سوی هم، بازدیدکنندگان نمایشگاه بادام‌باغ کابل می‌گویند که این نمایشگاه واقعاً یک فرصت خوب برای خانواده‌ها می‌باشد و همچنان قیمت‌ها نسبت به بازار ارزان‌تر و کیفیت محصولات هم عالی است. با این وجود، زنان اشتراک‌کننده در این نمایشگاه از کاهش بازار فروش محصولات، افزایش بهای مواد خام و عدم دسترسی به برنامه‌های حمایتی ابراز نارضایتی کردند. شماری از صنعت‌گران، واردات کالای‌های مشابه و محدودیت ویزای سفر و‌ مشکلات در زمینه‌ی مواد خام را از چالش‌های کلیدی کارشان عنوان می‌کنند. آنان گفته‌اند هنوز بازار کالاهای وارداتی خارجی در کشور نسبت به کالاهای داخلی گرم‌تر است. در حالی زنان دست‌آوردهای هنری را به نمایش گذاشته‌اند که حکومت در بیش از چهار سال گذشته، محدودیت‌های شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمی‌توانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 68 بازدید

سازمان حقوق بشری «هه‌نگاو» درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که ایران در ماه سپتامبر سال جاری میلادی دست‌کم ۱۸۷ نفر از جمله یک زن افغانستانی را اعدام کرده است. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که اعدام‌شدگان شامل ۱۰ شهروند افغانستان بوده‌اند و اعدام شهروندان این کشور در ایران پس از تسلط دوباره‌‌ی حکومت سرپرست افزایش یافته است. در بخشی از گزارش سازمان حقوق بشری «هه‌نگاو» آمده است که ۹۲ نفر از این افراد به اتهام جرایم مرتبط با مواد مخدر و ۹۰ نفر به اتهام قتل عمد اعدام شده‌اند. در ادامه آمده است که سه فعال سیاسی و دو فعال مذهبی نیز در میان اعدام‌شدگان قرار دارند. سازمان حقوق بشری «هه‌نگاو» تاکید کرده است که این آمار نسبت به سپتامبر سال ۲۰۲۴ میلادی ۱۴۰ درصد افزایش یافته است. این نهاد پیش‌تر گزارش داده بود که ایران در کم‌تر از هشت ماه سال جاری میلادی دست‌کم ۴۶ شهروند افغانستانی را اعدام کرده است. مسوولان حکومت فعلی پیش از این از مقام‌های قضایی ایران خواسته بودند که برای محکومان به اعدام مجازات‌های بدیل در نظر گرفته شود؛ اما ظاهراً این خواست مورد توجه قرار نگرفته است. این در حالی است که ایران پس از حمله اسراییل به این کشور شمار زیادی از شهروندان افغانستان را بازداشت و به اتهام‌های مختلف اعدام کرده است.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 71 بازدید

رسانه‌های بریتانیا درتازه‌ترین مورد گزارش داده‌اند که برای نخستین بار در تاریخ ‏کلیسای انگلستان، یک زن به‌عنوان اسقف اعظم جدید کانتربری ‏منصوب شده است. در گزارش آمده است که اسقف اعظم کانتربری عالی‌ترین مقام روحانی ‏در کلیسای رسمی انگلستان به شمار می‌رود و سارا مولالی اولین زن در تاریخ ۱۴۰۰ ‏ساله‌ی کلیسای انگلستان است که به‌عنوان رهبر این کلیسا منصوب ‏می‌شود. خبرگزاری رویترز گزارش داده است که سارا مولالی به عنوان رییس تشریفاتی جامعه‌ی حدود ‌‏۸۵ میلیون انگلیکن در سراسر جهان می‌شود‎.‎ در بخشی از گزارش خبرگزاری رویترز آمده است، اصلاحاتی که ۱۱ سال پیش اعمال شد، امکان تصدی این سمت را ‏برای زنان فراهم کرد.‏ در ادامه آمده است که سارا مولالی با انتخاب شدن به‌عنوان صد و ششمین اسقف اعظم ‏کانتربری، به رهبر یکی از حوزه‌های زندگی عمومی بریتانیا تبدیل ‏می‌شود که همواره در اختیار مردان بود.‏ براساس معلومات موجود، سارا مولالی، ۶۳ ساله، پرستار سابقی است که در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ ‏به‌عنوان مدیر ارشد پرستاری انگلستان کار می‌کرد. او از ایجاد ‏فرهنگی باز و شفاف در کلیساها که امکان تفاوت و اختلاف نظر ‏را فراهم می‌کند، حمایت کرده است‎.‎ سارا مولالی یک بار به یک مجله گفته بود: «بین پرستاری و کشیش بودن ‏اشتراکات زیادی وجود دارد. همه‌چیز درباره‌ی مردم و بودن در ‏کنار آنان در سخت‌ترین دوران زندگی‌شان است‎.‌‏»‏ کلیسای انگلستان از نوامبر گذشته، زمانی که جاستین ولبی به دلیل ‏رسوایی لاپوشانی کودک‌آزاری استعفا داد، بدون رهبر بود.‏ در حالی یک زن در تاریخ در رأس کلیسای انگلستان قرار می‌گیرد که زنان و دختران افغانستان با محدودیت در آموزش، کار و فعالیت اجتماعی مواجه هستند.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 69 بازدید

آلیس مونرو، نویسنده‌ی مطرح کانادایی، را به دلیل سبک خاص نویسندگی‌اش با آنتون چخوف مقایسه می‌کنند. نویسنده‌ی کتاب‌های «عشق زن خوب» و «زندگی عزیز» که از او با لقب «ملکه‌ی سرزمین داستان‌های کوتاه» نیز یاد می‌شود، در سال ۲۰۱۳ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. آلیس مونرو (Alice Munro)، با نام اصلی آلیس آن لیدلو، در دهمین روز از ژوئیه‌ی سال ۱۹۳۱ در شهر وینگهام در ایالت انتاریوی کانادا به دنیا آمد. اجدادش اصالتاً ایرلندی و اسکاتلندی بودند. مادرش در مدرسه تدریس می‌کرد و پدرش به کشاورزی مشغول بود. مادرش ۳۰ساله بود که به بیماری پارکینسون مبتلا شد و آلیس مونرو در۱۳سالگی وظیفه‌ی مراقبت از مادر و انجام کارهای خانه را بر عهده گرفت. آلیس مونرو قبل از اینکه نویسندگی را به صورت حرفه‌ای آغاز کند، برای گذران زندگی به پیشخدمتی مشغول شد و مدتی نیز در کتابخانه و مزارع تنباکو کار کرد. آلیس مونرو که از نوجوانی شروع به نوشتن کرده بود، بالاخره در سال ۱۹۵۰ و زمانی که در دانشگاه مشغول تحصیل بود، توانست نخستین داستانش را با نام «ابعاد سایه» (The Dimensions of a Shadow) به چاپ برساند. سال ۱۹۵۱ میلادی بود که آلیس مونرو تصمیم به ازدواج با همکلاسی‌اش گرفت و تحصیل در دانشگاه را نیمه‌کاره رها کرد. ازدواج او با جیمز مونرو سبب شد نام خانوادگی وی به «مونرو» تغییر یابد؛ نامی که همراهش ماند و بر روی کتاب‌هایش نقش بست. در سال ۱۹۶۳، بعد از نقل مکان این زوج به ویکتوریا، آن‌ها کتاب‌فروشی «مونرو» را افتتاح کردند. اشتیاق آلیس مونرو به نوشتن و البته پشتکار و استعدادش سبب شد در سال ۱۹۷۱ برنده‌ی مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی کانادا شود. آلیس مونرو و همسرش در سال ۱۹۷۲ از هم جدا شدند. او در سال ۱۹۷۶ با یک نقشه‌بردار و جغرافی‌دان ازدواج کرد و به همراه همسرش، یک مزرعه در خارج از شهر را برای زندگی برگزید. آلیس مونرو که در آن سال‌ها به شهرت رسیده بود، از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ به کشورهای مختلفی مانند استرالیا، چین و برخی کشورهای اسکاندیناوی سفر کرد. آلیس مونرو در سال ۲۹۱۳ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد و فهرست افتخارات این نویسنده‌ی ادبیات کانادا روز به روز در حال تکمیل شدن است. آلیس مونرو را با عنوان استاد داستان کوتاه می‌شناسند؛ نویسنده‌ای که می‌گوید قصدش این نبوده که همه‌ی داستان‌هایش را در قالب داستان کوتاه بنویسد، اما آن‌قدر از نوشتن در این قالب به لذت و موفقیت رسید که نامش به عنوان نویسنده‌ی چیره‌دست داستان کوتاه ماندگار شد. از آلیس مونرو ۱۴ مجموعه‌ داستان مستقل به چاپ رسیده‌ و این نویسنده‌ی کانادایی چندین جایزه‌ی بین‌المللی ادبی را نیز به دست آورده است. کتاب زندگی عزیز (Dear Life) مجموعه‌ داستانی از آلیس مونرو است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، یعنی یک سال پیش از اعطای جایزه‌ی نوبل ادبی به این نویسنده‌ی کانادایی. مضمون مشترک بین اغلب این داستان‌ها تغییری است که در زندگی انسان‌ها رخ می‌دهد و مسیر افراد را تغییر می‌دهد. شخصیت‌های این داستان‌ها در زندگی با لحظه‌ای غیرمنتظره روبه‌رو می‌شوند و سرنوشتْ آن‌ها را به سویی می‌برد که هیچ‌گاه گمان نمی‌کردند. کتاب عشق زن خوب (The Love of a Good Woman) مجموعه‌ داستان‌های کوتاهی از آلیس مونرو است که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. نسخه‌ی اصلی این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که پنج داستان را در بر می‌گیرد. داستان‌های این مجموعه روایتی است از زندگی زنانی که بدرفتاری می‌کنند، محدودیت‌های زندگی را کنار می‌زنند، همسر و فرزندشان را رها می‌کنند یا افکار عجیب و ترسناکی به ذهنشان خطور می‌کند. این کتاب آلیس مونرو برنده‌ی جایزه‌ی گیلر و جایزه‌ی ملی حلقه‌ی منتقدان کتاب شده است. کتاب‌های بعدی آلیس مونرو عبارتند از: می‎‌خواستم چیزی بهت بگم (۱۹۷۴)، قمرهای مشتری (۱۹۸۲)، دوست جوانی من (۱۹۹۰)، ایستگاه برهوت (۱۹۹۴) و عشق یک زن خوب (۱۹۹۸) هستند. سبک داستان‌نویسی آلیس مونرو واقع‌گرایانه است. او از دریچه‌ی زندگی روزمره، شرایط و روابط انسانی را روایت می‌کند. آلیس مونرو مبدع سبکی نو در زمینه‌ی داستان کوتاه است و داستان‌هایی ملموس و نزدیک به دغدغه‌های روزمره‌ی انسان‌ها می‌نویسد. در داستان‌های آلیس مونرو هیچ چیز هدر نمی‌رود. هیچ چیز بی‌ربط نیست و هر کلمه می‌درخشد. مونرو قادر است شکل و حالت و طعم یک زندگی را در ۳۰ صفحه به تصویر بکشد. او کاملاً بدون کلیشه است. آلیس مونرو بیش از هر نویسنده‌ی زنده‌ی دیگری تلاش کرده تا نشان دهد که داستان کوتاه یک شکل هنری است و نه حالتی ضعیف از یک رمان. آلیس مونرو با سبکی بدون تکلف و پیچیدگی، داستان‌هایش را بیان می‌کند و مشکلات عاطفی و احساسات متناقض انسان‌ها، به ویژه زنان، را مورد بررسی قرار می‌دهد. حتی می‌توان گفت شخصیت‌های زن در داستان‌های مونرو پیچیده‌تر از مردان هستند. یکی از نقاط مشترک بسیاری از داستان‌‌های آلیس مونرو مکان وقوع حوادث داستانی است. اغلب داستان‌های این نویسنده در شهر هیورن در انتاریو شکل می‌گیرند. مونرو معمولاً برای بیان داستان‌هایش از راوی دانای کل کمک می‌گیرد و شخصیت‌هایی خلق می‌کند که با آداب و رسوم و سنت‌های ریشه‌دار دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آلیس مونرو در شهری کوچک در کانادا به دنیا آمد، اما به نویسنده‌ای بین‌المللی تبدیل شد. او یکی از مطرح‌ترین و موفق‌ترین نویسندگان معاصر جهان است و برخی او را با آنتون چخوف مقایسه می‌کنند. آلیس مونرو در سال‌های فعالیت حرفه‌ای خود، ۲۲ جایزه‌ی ادبی را از آنِ خود کرد که مهم‌ترین آن‌ها جایزه‌ی نوبل ادبیات بود. او در سال ۲۰۱۳ موفق به دریافت نوبل شد و در سخنرانی پیش از اهدای این جایزه، با لقب «نویسنده‌ی موشکاف» مورد خطاب قرار گرفت. یکی از جوایز مهم دیگری که آلیس مونرو کسب کرد جایزه‌ی بین‌المللی من بوکر سال ۲۰۰۹ است. نوبل و من‌ بوکر تنها جوایزی نبودند که آلیس مونرو به خود اختصاص داد؛ ماجرای افتخارات این نویسنده‌ی کانادایی به سال‌ها قبل از قرار گرفتن نامش در میان برگزیدگان نوبل برمی‌گردد. آلیس مونرو نخستین مجموعه‌ داستان تحسین‌شده‌اش را با نام «رقص سایه‌های شاد» (Dance of the Happy Shades) در سال ۱۹۶۸ به چاپ رساند که چهار داستان آن در مجموعه‌ای با نام «خانه‌های درخشان» به فارسی ترجمه و منتشر شده است. او با این کتاب توانست جایزه‌ی ادبی گاورنر جنرال (Governor General's Literary Award) را که مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی کانادا محسوب می‌شود، به خود اختصاص دهد. موفقیت‌های آلیس مونرو به همین‌جا ختم نشد. مجموعه‌‌ی داستانی او با نام «سرنوشت زنان و دختران» (Lives of Girls and Women) در سال ۱۹۷۱ و کتاب «فکر می‌کنی چه کسی هستی؟» (Who Do You Think You Are) در سال ۱۹۷۸ منتشر شدند. او با انتشار کتاب فکر می‌کنی چه کسی هستی؟ برای دومین بار برنده‌ی جایزه‌ی گاورنر جنرال شد. آلیس مونرو سه بار جایزه‌ی فرماندار کل کانادا، دو بار جایزه‌ی تریلیوم، و یک بار جایزه‌ی حلقه‌ی منتقدان کتاب ملی آمریکا را نیز به دست آورده است. داستان کوتاه خرس به کوهستان آمد که درباره‌ی فرسایش زندگی بر اثر آلزایمر است و در کتاب نفرت، دوستی، خواستگاری، عشق، ازدواج (۲۰۰۱) منتشر شده است، به فیلم تحسین‌شده‌ی دور از او (۲۰۰۶) تبدیل شد. این فیلم به کارگردانی سارا پولی و با بازی جولی کریستی و مایکل مورفی است. دیگر اقتباس سینمایی از نوشته‌های او فیلم جولیتا (۲۰۱۶) از پدرو آلمودوار است که یک درام معمایی با الهام از چندین داستان کتاب فرار است. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


3 روز قبل - 78 بازدید

در گوشه‌ای از شهر هرات، بر بام یک خانه‌ی قدیمی و فرسوده، خانواده‌ای زنده‌گی می‌کند که روزگاری در ایران، دست‌شان به همه‌چیز می‌رسید و هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند روزی محتاج نان خشک شوند. فرهاد، مردی میانسال با قامتی بلند و شانه‌هایی پهن، سال‌ها در ایران کار و بار پررونقی داشت. او در حوزه‌ی ساختمان‌سازی و معاملات ملکی فعال بود و به‌قول خودش، از خاک، طلا می‌ساخت. با زحمت و تلاش شبانه‌روزی، توانسته بود خانه‌ای بزرگ اجاره کند، موتر شخصی بخرد و فرزندانش را در مکاتب خصوصی ثبت‌نام کند. خانواده‌اش در محله‌ای آرام و تمیز زنده‌گی می‌کردند؛ خانه‌شان پر از وسایل مدرن بود: از فرنیچر نو گرفته تا قالین‌های قیمتی، پرده‌های بلند، ظروف بلور، و یخچالی که همیشه پر از خوراکی بود. فرهاد با افتخار می‌گفت: «ما مهاجر هستیم، اما باید مثل آدم‌های با عزت زنده‌گی کنیم.» اما روزگار هیچ‌گاه یکنواخت نمی‌ماند. سال گذشته، زندگی فرهاد ضربه‌ی سنگینی خورد. پروژه‌ی بزرگ ساختمانی که او بخش عمده‌ای از سرمایه‌اش را در آن گذاشته بود، ناگهان متوقف شد. صاحب‌کار، مردی که میلیون‌ها پول از فرهاد و دیگر همکارانش گرفته بود، یک‌شبه ناپدید شد. فرهاد بارها به دروازه‌اش رفت، دفاترش را زیر پا گذاشت، حتی به دادگاه محلی در ایران شکایت برد. اما پاسخ همیشه یک جمله‌ی سرد و تکراری بود: «تو مهاجر هستی، حقی نداری.» همه‌ی آن‌چه در طی سال‌ها با عرق جبین اندوخته بود، یک‌شبه دود شد و به هوا رفت. در همان زمان، صاحب‌خانه‌شان ـ مردی خشک‌رفتار و سخت‌گیر ـ هر روز برای گرفتن کرایه‌، بی‌خبر و بی‌رحم، در می‌زد. فرهاد دیگر پولی نداشت. گاهی از خجالت، حتی جرأت باز کردن در را هم پیدا نمی‌کرد. فشارها یکی‌یکی روی دوشش آوار شد. هم‌زمان، برخوردهای پولیس ایران با مهاجران شدت گرفت. تا آن‌که یک صبح زود، پیش از آن‌که کودکان از خواب بیدار شوند، دروازه‌ی خانه با ضربه‌ای سنگین باز شد. مأموران آمده بودند. گفتند باید همین امروز خانه را ترک کنید. مریم، همسر فرهاد، با چشمانی اشک‌بار التماس کرد: «حداقل اجازه دهید وسایل‌مان را جمع کنیم.» اما هیچ‌کس گوش نداد. آن‌ها را تنها با چند لباس و یک چمدان کوچک، سوار بر موتر کردند و به سمت مرز فرستادند؛ بی‌هیچ فرصت، بی‌هیچ خداحافظی. وقتی به افغانستان رسیدند، آن همه شکوه و رفاه گذشته برای‌شان چیزی جز خوابی دور و محو نبود. هیچ‌کس باور نمی‌کرد همان خانواده‌ای که تا دیروز در ایران، در خانه‌ای پر زرق و برق زندگی می‌کرد، امروز بر بام یک خانه‌ی غریب در هرات پناه گرفته باشد. صاحب‌خانه‌ای که دلش رحم آمده بود، با تردید گفت: «می‌توانید روی بامم بمانید، اما اتاقی برای‌تان ندارم.» و این‌گونه شد که بام نم‌دار با یک چادر پاره، خانه‌ی جدیدشان شد. اکنون شب‌های‌شان در سرمای استخوان‌سوز هرات سپری می‌شود. کودکانی که روزی در ایران لباس نو می‌پوشیدند و به مکتب می‌رفتند، حالا با تن‌پوش‌های کهنه در چادری لرزان، در آغوش هم کز می‌کنند تا از باد و باران در امان بمانند. مریم، مادر خانواده، شب‌ها آرام در گوش‌شان قصه‌هایی شیرین می‌گوید تا شاید خواب‌های روشن گذشته را به یاد آورند، اما در دل خودش چیزی جز بغض و حسرت باقی نمانده. فرهاد هر صبح با اندکی امید و دلی پُر، راهی بازار می‌شود. روزهایی که در ایران با موتر شخصی‌اش رفت‌وآمد می‌کرد و به کارگران دستور می‌داد، حالا به خاطره‌ای دور تبدیل شده‌اند. امروز در گوشه‌ای از میدان مزدوری در هرات، خودش در صف ایستاده، چشم‌انتظار کسی که بیاید و او را برای روزی‌چند ساعت کار ببرد. هیچ‌کس باور نمی‌کند که این مرد، زمانی سرمایه‌دار بوده. صاحب‌کار ایرانی که پولش را بالا کشید، هنوز هم مثل کابوسی شبانه، ذهنش را رها نمی‌کند. با صدایی گرفته و غصه‌دار می‌گوید: «اگر آن پول را داده بودند، امروز من با خانواده‌ام این‌جا، گرسنه و بی‌سرپناه نبودم.» دیگ خانه‌ی‌شان روزهاست که بر آتش ننشسته؛ چیزی در آن نجوشیده، نه غذایی، نه امیدی. همسایه‌ها گاهی با دلسوزی تکه‌ای نان یا لقمه‌ای غذا می‌آورند، اما شکم‌های همیشه‌گرسنه را سیر نمی‌کند. مریم بیشتر وقت‌ها خودش از خوردن دست می‌کشد، تا همان اندک غذا را برای کودکانش نگه دارد. شب‌ها، وقتی باد سرد از لای ترک‌های چادر پاره می‌وزد و سایه‌های سیاه فقر بر سرشان سنگینی می‌کند، فرهاد به آسمان خیره می‌شود و در دل با خودش زمزمه می‌کند: «خدایا، چطور ممکن است انسان در عرض یک سال، از اوج آسمان به قعر زمین سقوط کند؟ روزی در ایران همه‌چیز داشتم، امروز در وطنم حتی یک لقمه نان ندارم...» زندگی فرهاد و خانواده‌اش تصویری زنده از بی‌رحمی سرنوشت است. روزگاری غرق در رفاه، با خانه‌ای پر از زندگی، و امروز آواره‌ و بی‌پناه، بر بام دیگران، بدون شغل، بی‌سرپناه، و بی‌چشم‌اندازی روشن برای فردا. و با این حال، در دل تاریکی‌ها، شعله‌ای کوچک هنوز روشن است؛ امیدی کم‌سو به فردایی که شاید اندکی بهتر باشد. فردایی که شاید، فرهاد دوباره کار کند، مریم لبخند بزند، و کودکان‌شان دوباره طعم آرامش را بچشند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب