برچسب: رسانه گوهرشاد

2 هفته قبل - 99 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل در افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که بیش از نیمی از قربانیان زمین‌لرزه‌ی مرگ‌بار شرق افغانستان کودکان هستند. این نهاد با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که در بین قربانیان کودکانی هستند که تنها در زیر آوار مانده‌اند. در اعلامیه آمده است که در نتیجه‌ی این رویداد طبیعی، بیش از نیم میلیون نفر تحت تأثیر قرار گرفته‌ و هزاران خانه‌ی مسکونی آسیب دیده یا ویران شده‌اند. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که در نتیجه‌ی این رویداد طبیعی، خانواده‌هایی در یک چشم به هم زدن از هم پاشیده‌اند. یونیسف افزوده است که در رویدادهای طبیعی، کودکان بیشترین رنج را متحمل می‌شوند. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل گفته است که کودکان آسیب‌دیده از زمین‌لرزه‌ی مرگ‌بار شرق کشور نیاز فوری به کمک دارند. این نهاد می‌گوید که با شرکایش در محل حضور دارند و با حمایت از کودکان و خانواده‌ها به این نیاز پاسخ می‌دهند. قابل ذکر است که یونیسف برای شش ماه آینده ۲۲ میلیون دالر درخواست کرده تا ۴۰۰ هزار تن به‌شمول بیش از ۲۱۲ هزار کودک را تحت پوشش کمک‌های بشردوستانه قرار دهد. سازمان حفاظت از کودکان چندی پیش در گزارشی گفته بود که در نتیجه‌ی زمین‌لرزه‌ی شرق کشور، ۲۶۰ هزار کودک تحت تاثیر قرار گرفته‌اند که به کمک فوری نیاز دارند. زمین‌لرزه‌ای با قدرت شش درجه‌ی ریشتر دو هفته پیش ولایت‌های شرق کشور را لرزاند و بیشترین خسارات و تلفات را در کنر برجای گذاشت.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 114 بازدید

نازی صفوی یکی از رمان‌‌نویسان محبوب و پرطرفدار اما کم‌کار ایرانی است که با نوشتن کتاب «دالان بهشت»، راهش را به دنیای رمان‌های عامه‌پسند ایرانی باز کرد. کتابی که به سرعت توانست جایش را در میان مخاطبان رمان‌های عاشقانه پیدا کند و تا به امروز نیز در میان پرفروش‌ها باقی بماند. نازی صفوی متولد سال ۱۴۴۶ ه.ش در تهران است. رشته دانشگاهی وی ادبیات است و تا به حال دو رمان منتشر کرده است که از استقبال بسیاری نیز برخوردار بوده است. اولین کتاب نازی صفوی به نام “دالان بهشت” در سال ۱۳۷۸ به صورت رسمی منتشر شد. این کتاب از جمله محبوب‌ترین کتاب‌ها در بین خوانندگان شناخته شده است و مطابق اطلاعات و نظر سنجی‌های ۱۴ سال اخیر، دالان بهشت پس از “بامداد خمار” و “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم” سومین کتاب پرطرفدار برای مخاطبان ایرانی به شمار می‌رود. کتاب بعدی نازی صفوی که در سال ۱۳۸۳ شمسی در بازار منتشر شد، “برزخ اما بهشت” نام دارد که پس از گذشت ۵ سال از ورود رسمی این نویسنده به بازار کتاب و ادبیات زیر چاپ انبوه رفت. صفوی نویسنده‌ای کم‌سخن است ولی با توجه به مصاحبه‌های که اخیراً از او گرفته شده است مشخص شده که او در حال نگارش همزمان دو رمان دیگر است که موضوع اصلی هر دوی آن دو نیز همچون دیگر کتاب‌هایش مربوط به زنان و آزادی است. نازی صفوی یک بار ایران را به قصد مهاجرت همیشگی ترک کرد و به آلمان رفت، اما به زودی به کشورش بازگشت. نازی صفوی یک دختر دارد. و دلیلی که او را به سوی نوشتن سوق داد وجود دخترش است. نازی صفوی در میان نویسندگانی که رمان‌های عامه‌پسند می‌نویسند قرار می‌گیرد و کتاب‌‌های او، به ویژه دالان بهشت، بسیار محبوب ‌است. این کتاب در یک فاصله‌ی ده‌ساله از چاپ اولش در سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۸ سی‌وسه بار تجدید چاپ شده است. کتاب دالان بهشت: دالان بهشت رمانی است که توسط نازی صفوی تالیف و نگاشته شد. فضای فکری کلی و عمومی کتاب‌های این نویسنده اغلب واقع‌گرایانه بوده و با وضعیت زندگی بانوان در این روزها در ارتباط تنگاتنگی است. به عبارت دیگر زنان و زندگی آن‌ها مهم‌ترین موضوعات در کتاب‌های نازی صفوی است. کتاب دالان بهشت از دید منتقدین برای اولین اثر انتشاری یک نویسنده زن میتوانست کتابی ضعیف و ناپخته باشد؛ اما صفوی با انتخاب موضوعی تکراری و کلیشه‌ای و روایت و شخصیت پردازی غیر تکراری و حرفه‌ای خود توانست نظر بسیاری از منتقدین را جلب کند. ماجرای کتاب، زندگی دختری به نام مهناز را روایت می‌کند که در خانواده ای بازاری، با سطح ثروت بالا و نسبتاً مرفه و در عین حال مذهبی به دنیا آمده است. او در سن پایین ۱۷ سالگی اسیر احساسات و عشق خود شده و وارد رابطه‌ای عاشقانه با پسری از همسایه‌های خود با نام محمد می‌شود. محمد برخلاف مهناز سن بیشتری داشته و از لحاظ عقلی در حالت پخته‌تری قرار دارد و همین موضوع باعث می‌شود تا او با بسیاری از کم‌طاقتی‌ها یا رفتار های غلط مهناز کنار بیاید و زندگی خود را در کنار هم ادامه دهند. این زوج در اوایل زندگی مشترک خود با شادی و خوشی زندگی را طی می‌کنند اما با گذشت زمان به علت سن پایین مهناز و تجربیات و درک کمتر او از زندگی، رفتار هایی ناشیانه و خامی از او سر میزند که نتیجه ای جز طلاق برای آن‌ها ندارد. محمد پس از طلاق گرفتن از مهناز به خارج از کشور مسافرت می کند و این سفر حدود هشت سال به طول می‌انجامد. این مدت زمان برای مهناز زمانی کافی و نسبتاً زیاد است تا بتواند با واکاوی و بررسی رفتارهایش در رابطه احساسی اش عیوب و ایرادات خود را پیدا کند. انتهای این رمان پایان خوشی دارد. محمد از سفر دور و دراز خود بازمی‌گردد و با مهناز دیدار میکند. این دو نفر پس از دیدار با یکدیگر پس از ۸ سال متوجه می‌شوند که هنوز هم با وجود گذشت سال‌های متمادی همچون روزهای ابتدای زندگی مشترکشان هم دیگر را دوست دارند. کتاب برزخ اما بهشت: در سال ۱۳۸۳ منتشر شد. این کتاب داستان زندگی زنی به نام ماهنوش است که بعد از پایان دادن به زندگی مشترکش، روزهای سختی را پشت‌سر می‌گذارد. با آمدن دخترخاله‌اش، رعنا، زندگی قرار نیست روی خوشی به او نشان دهد. نازی صفوی نویسنده‌ای کم‌کار است که البته به گفته‌ی خودش، نوشتن را شغل نمی‌داند، بلکه برای او نوشتن عشق و وسیله‌ای است که به واسطه‌ی آن می‌تواند با مردم ارتباط برقرار کند. کتاب‌های نازی صفوی در دسته‌ی ادبیات عامه‌پسند قرار می‌گیرند، یعنی کتاب‌هایی که میان مردم عامه محبوب‌اند. بخشی از کتاب دالان بهشت: از درمانگاه که بیرون آمدم باخودم گفتم حالا که مادر نیست، بهتر است به خانه‌ی امیر بروم. از گرما و ضعف داشت حالم به هم می‌خورد، مثل آدم‌های گرسنه از درون می‌لرزیدم، دلم مالش می‌رفت و چشم‌هایم سیاهی. اصلا فکر نمی‌کردم مسمومیتی ساده آدم را این طور از پا در بیاورد. چند بار پشت سر هم زنگ زدم. ثریا که در را باز کرد کیفم را انداختم توی بغلش و با بی‌حوصلگی گفتم: در عمارت را هم این قدر طول نمی‌دهند تا باز کنند، واسه باز کردنِ در این آپارتمان فسقلی یک ساعت منو توی آفتاب نگه داشتی؟! ثریا که با تعجب و سراسیمگی نگاه می‌کرد گفت: این وقت روز اینجا چه کار می‌کنی؟! قرار بود شب بیایی. با دلخوری گفتم: اون از در باز کردنت، این هم از خوشامد گفتنت. از کنار ثریا که هنوز جلوی در ایستاده بود به زحمت گذشتم. داشتم از گرما خفه می‌شدم، با یک دست موهایم را جمع کردم و با دست دیگر تقلا می‌کردم که دکمه‌های لباسم را بازکنم. ثریا دستپاچه، مثل کسی که می‌خواهدجلوی دیگری را بگیرد، عقب عقب راه می‌رفت و با عجله می‌گفت: ببین مهناز جون چند دقیقه صبر کن. ولی دیگر دیر شده بود، وارد هال شدم و مثل برق‌گرفته‌ها یک‌دفعه خشکم زد. فکر کردم اشتباه می‌کنم، نمی‌توانستم باور کنم که درست می‌بینم. محمد روی مبل، روبروی برادرم امیر نشسته بود و روی مبل کناری‌اش هم یک خانم. امیر با صدای بلند گفت: «سلام. چه عجب از این طرف‌ها؟» و با قدم‌های بلند سمت من آمد. انگار همه‌ی صداها و صورت ها را، جز صورت محمد، از پشت مه غلیظی می‌دیدم. هرکاری می‌کردم نمی‌توانستم خودم را جمع‌وجور کنم. دهانم خشک شده بود و چشم‌هایم، بی‌آنکه مژه بزنم، خیره در چشم های محمد، که حالا سرپا ایستاده بود، مانده بود. با فشار دست امیر به زور تکانی به خود دادم و در جواب سلام محمد، با صدایی که به گوش خودم هم عجیب بود، فقط گفتم: «سلام» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 117 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که در افغانستان، کودکان با بحران‌های بی‌پایان روبرو هستند. این نهاد امروز (سه‌شنبه، ۲۵ سنبله) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که دسترسی به آموزش با کیفیت، خدمات صحی، آب سالم و حمایت از کودکان به خط نجات کودکان در افغانستان تبدیل شده است. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل در ادامه تاکید کرده است که با همکاری سفارت جاپان در افغانستان خدمات حیاتی را برای کودکان فراهم کرده است. این سازمان در ادامه افزوده است که این برنامه‌ها کودکان را در شرایط دشوار از آسیب‌های ناشی از بحران‌های مستمر محافظت می‌کنند و به آنان فرصت دسترسی به آموزش و مراقبت‌های صحی را می‌دهند. این در حالی‌ است که نهاد‌های بین‌المللی اعلام کرده‌اند که کودکان بیش‌تر از هر قشر دیگر در افغانستان از بحران‌های مختلف آسیب‌پذیرترند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 126 بازدید

منابع می‌گویند که فاروق اعظم، مشاور وزارت انرژی و آب حکومت سرپرست، به‌دلیل انتقاد از محدودیت‌‌ها بر امدادگران زن در مناطق زلزله‌زده‌ی شرق افغانستان، بازداشت شده است. فضل‌الهادی وزین، از سیاست‌مداران حکومت پیشین، روز (دوشنبه، ۲۴ سنبله) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود از بازداشت آقای اعظم خبر داده و گفته است که بازداشت فاروق اعظم به اتهام حمایت از آموزش دختران و طرح برخی انتقادات علمی و مسالمت‌آمیز، اقدامی نگران‌کننده و مغایر با اصول آزادی بیان، مصالح ملی و منافع آینده افغانستان است. وی در ادامه تاکید کرده است: «ما باور داریم که نقدهای علمی و دیدگاه‌های د‌‌ل‌سوزانه نه تهدید؛ بلکه فرصتی برای تفاهم  اصلاحات و پیش‌رفت کشور محسوب می‌شوند.» این سیاست‌مدار حکومت پیشین خواستار آزادی فوری و بدون قید‌و‌شرط فاروق اعظم شده است. همچنین در ادامه آمده است که آقای اعظم روز (شنبه، ۲۲ سنبله) از سوی نیروهای دولتی بازداشت شده است و هنوز در توقیف به‌سر می‌برد. قابل ذکر است که مشاور وزارت انرژی و آب در نامه‌ای که در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شده به پسرش تایید کرده که در بازداشت به‌سر می‌برد. او در این نامه گفته است: «من در بازداشت هستم، موضوع من تعلیم زنان، علوم عصری و کمی‌وکاستی قانون امر به معروف پنداشته می‌شود.» فاروق اعظم در ادامه افزوده است: «این مواردی است که به‌خاطر آن‌ها، حاضرم سخت‌ترین شرایط را بپذیرم. به استحکام دین، وطن و امارت متعهدم.» این در حالی است که پس از وقوع زمین‌لرزه در شرق افغانستان، فاروق اعظم از عدم حضور داکتران زن و محدودیت بر امدادگران زن انتقاد کرده بود. مشاور وزارت انرژی و آب در آخرین پست فیسبوکی خود نوشته بود: «پرستاران زن باید به کنر بروند تا درس داده شود که آموزش زنان مفید است و این نمونه‌ای عملی از اهمیت تحصیل زنان در جامعه خواهد بود.» زمین‌لرزه‌ی مرگ‌باری در نهم سنبله، شرق افغانستان را تکان داد که بیش از دو هزار و ۲۰۰ تن جان باختند و بیش از سه هزار تن دیگر زخمی شدند. با این وجود، سازمان ملل، نهاد‌های حقوق بشری و ریچارد بنت، گزارش‌گر ویژه‌ی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور افغانستان، بار‌ها در رابطه به این زمین‌لرزه‌ی مرگ‌بار اخیر در ولایت‌های کنر و ننگرهار، بر نقش حیاتی زنان در روند کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان تاکید کردند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 105 بازدید

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد(UNHCR)  درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که افغانستان با یک بحران بزرگ انسانی و آوار‌گی روبرو است. این سازمان امروز (سه‌شنبه، ۲۵ سنبله) با نشر گزارشی گفته است که بیش از سه میلیون تن در افغانستان بر اثر درگیری‌ها و بی‌ثباتی‌های اخیر در داخل کشور آواره شده‌ و با آینده نامعلوم روبرو هستند. سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که کمک‌های مالی می‌تواند برای آوارگان داخلی افغانستان کمک‌های نجات‌بخش و حمایت‌های اضطراری فراهم کند. در بخشی از گزارش آمده است که تنها یک فیصد از بودجه کمیساریای عالی پناهندگان از طرف سازمان ملل تأمین می‌شود. همچنین کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در بخشی از گزارش خود از نهادهای حامی و جامعه بین‌المللی خواسته است تا برای حمایت از نیازمندان و افراد آسیب در افغانستان کمک‌های فوری بشردوستانه انجام دهند. در حالی سازمان ملل برای آوارگان داخلی درخواست کمک می‌کند که یکی از عوامل مهم بی‌جا شدن خانواده‌ها در افغانستان جنگ‌های دو دهه اخیر عنوان شده است. در کنار جنگ‌های داخلی، فقر و بی‌کاری و خشک‌سالی‌های پیهم از دیگر عوامل آوره شدن مردم در افغانستان گفته شده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 136 بازدید

محمدصادق معتمدیان، والی تهران پایتخت ایران درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که فاز دوم اخراج «مهاجران غیرمجاز» به افغانستان به‌زودی اجرا خواهد شد. خبرگزاری مهر گزارش داده است که آقای معتمدیان این اظهارات را در نشستی در شهرستان/ولسوالی پیشوا در تهران مطرح کرده و گفته است که موضوع اخراج مهاجران افغانستان با جدیت دنبال می‌شود. وی به اخراج مهاجران به افغانستان اشاره کرده و تاکید کرده است: «پس از این اقدام «سه هزار کلاس درس آزاد شده و تراکم دانش‌آموزی کاهش یافته است.» همچنین والی تهران در ادامه‌ی صحبت‌هایش مدعی شده است که بخش قابل‌توجهی از مهاجران افغانستانی از «سرانه‌های مردم» استفاده می‌کردند و اخراج آنان باعث کاهش جرم عمومی، کاهش مصرف آرد تا پنج هزار تُن، خلوت‌شدن نانوایی‌ها و بازگشت فرصت‌های شغلی به نیروی کار ایرانی شده است. قابل ذکر است که جمهوری اسلامی ایران در سال جاری خورشیدی «برگه سرشماری» حدود دو میلیون مهاجر افغانستانی را باطل و اخراج آنان را آغاز کرد. براساس آمار حکومت سرپرست افغانستان، این کشور بیش از ۱.۸ میلیون مهاجر را به افغانستان اخراج کرده است و این روند همچنان ادامه دارد. با وجود این‌که والی تهران مدعی شده است که اخراج مهاجران باعث بازگشت فرصت کار به نیروی کار ایرانی شده، اما شماری از رسانه‌های ایرانی از کمبود نیروی کار و تعطیلی کارخانه‌ها در پی اخراج مهاجران افغانستان گزارش داده‌اند. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 110 بازدید

مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت ننگرهار می‌گویند که یک زن جوان در ولسوالی سرخ‌رود این ولایت خودش را حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش پایان داده است. سید طیب حماد، سخنگوی فرماندهی پولیس ننگرهار با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این زن روز (دوشنبه، ۲۴ سنبله)  ‏در منطقه‌ی «موی مبارک» از مربوطات ولسوالی سرخ‌رود خودکشی کرده است. آقای حماد در ادامه تاکید کرد که این زن، ۲۶ سال سن داشته است. تا اکنون در مورد هویت و حالت مدنی این زن جزییات در دست نیست. در اعلامیه آمده است که این زن جوان با استفاده از طناب خودش را در اتاقی حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش پایان داده است. در اعلامیه دلیل اصلی خودکشی وی خشونت خانوادگی عنوان شده است. همچنین رسانه‌ها گزارش داده است که این زن جوان باشنده‌ی اصلی ولسوالی خوگیانی بوده است. در ادامه آمده است که این زن جوان چند ماه پیش عروسی کرده بود. جسد این زن برای بررسی بیشتر به شفاخانه‌ی حوزوی ننگرهار منتقل شده است. باید گفت که میزان خودکشی زنان و دختران در سراسر افغانستان پس از تسلط حکومت فعلی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است. بیماری‌های روانی، عدم دسترسی به خدمات صحی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها در بین زنان و جوانان بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 196 بازدید

حاجی زید، سخنگوی والی بلخ درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که استفاده از اینترنت فایبر نوری با فرمان ملا هبت‌الله آخوندزاده، رهبر حکومت سرپرست برای «جلوگیری از منکرات» در این ولایت ممنوع شده است. آقای زید با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که بعد از این برای «جلوگیری از منکرات» از فایبر نوری استفاده نخواهد شد و به دنبال جایگزین آن هستند. دست‌کم دو منبع از شهر مزارشریف به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که اینترنت فایبر نوری از چند روز به این طرف در سراسر ولایت بلخ قطع است. منبع تاکید کرد که خدمات اینترنت کیبلی افغان‌تلکام و تمام شرکت‌های ارائه‌دهنده اینترنت قطع شده، اما اینترنت تلفن‌های همراه فعال است. منبع افزوده است که این موضوع، موجب اختلال در خدمات دولتی آنلاین، فعالیت بانک‌ها، آموزش از راه دور و عمل‌کرد معمول کسب‌وکارها شده است. افغانستان در حال حاضر از طریق فایبر نوری به پهنای باند وسیع اینترنت در پنج کشور همسایه متصل است. حکومت پیشین برای اجرای پروژه فایبر نوری ۱۵۰ میلیون دالر سرمایه‌گذاری کرده بود. پیامدهای قطع فایبر نوری باید گفت که با قطع اینترنت فایبر نوری، دسترسی به اینترنت پرسرعت در افغانستان بسیار محدود می‌شود. کاربران خانگی، دفاتر دولتی و شرکت‌ها دیگر نمی‌توانند از اینترنت سریع استفاده کنند و تنها اینترنت موبایل با سرعت پایین باقی می‌ماند. همچنین قطع فایبر نوری پیامدهای اقتصادی و اجتماعی سنگینی خواهد داشت. با این تصمیم سرمایه‌گذاری خارجی کاهش خواهد یافت، ارتباط با بازارهای جهانی محدود می‌شود و مردم به ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان از آموزش و اطلاعات آنلاین محروم می‌شوند. فایبر نوری اینترنتی است که به جای جریان برق، با استفاده از پرتوهای نور درون کیبل‌های شیشه‌ای، منتقل می‌شود. به همین دلیل، سرعت و پایداری آن بسیار بیشتر از اینترنت معمولی است. انتقال داده با سرعت بسیار بالا، کیفیت پایدارتر نسبت به اینترنت موبایلی و ظرفیت زیاد برای انتقال حجم بالای اطلاعات از ویژگی‌های اینترنت فایبر نوری است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 175 بازدید

در یکی از قریه‌های سنگلاخ و دورافتاده‌ی ولایت دایکندی، در خانه‌ای که بیشتر به کلبه‌ی گلی شباهت داشت تا خانه، دختری چشم به جهان گشود. مادرش او را لیلا نامید. کودکی لیلا مثل بیشتر دختران آن ولایت، در سختی و محرومیت گذشت. خانه‌شان پر از صدای گریه‌ی کودکانی بود که شکم‌های خالی‌شان را با نان خشک و آب چشمه سیر می‌کردند. پدرش دهقان ساده‌ای بود که زمین اندک‌شان را با بیل و داس کار می‌کرد، اما محصول ناچیز آن حتی کفاف زمستان سرد کوهستان را نمی‌داد. از همان سال‌های کودکی، لیلا فرق داشت. وقتی هواپیمای دولتی یا خارجی‌ها از بالای کوه‌های دایکندی پرواز می‌کرد، او از بازی با کودکان قریه دست می‌کشید و چشم‌های درشتش را به آسمان می‌دوخت. قلب کوچک او پر از شوق می‌شد. همان‌جا در دلش نهالی کاشته شد: «من روزی خلبان می‌شوم.» اما در جامعه‌ای که دختر را تنها برای آشپزخانه و شوهر دادن می‌شناسند، چنین رویایی جسارت می‌خواست. خانواده‌اش در آغاز به رویای او می‌خندیدند. مادرش می‌گفت: «لیلا جان، دختر خلبان نمی‌شود، برو سواد یاد بگیر، بعد هم عروسی کن، همین کفایت می‌کند.» اما لیلا با سماجت جواب می‌داد: «مادر، اگر مرد می‌تواند، چرا زن نتواند؟» سال‌های مکتب برای او پر از رنج بود. راه مکتب در قریه‌های کوهستانی دایکندی ساعت‌ها طول می‌کشید. او با کفش‌های پاره پاره در برف و خاک می‌دوید تا به صنف برسد. بارها در راه از پسران قریه سنگ خورد، بارها به او گفتند «درس برای دختر عیب است.» اما او گوش نکرد. هر شب کنار چراغ نفتی کتاب‌هایش را ورق می‌زد و با وجود خستگی و سردی، درس می‌خواند. وقتی صنف دوازدهم را به پایان رساند، یک خبر زندگی‌اش را تغییر داد: آکادمی نظامی کابل برای دختران امتحان می‌گرفت. برای لیلا، این خبر مثل دری بود که به روی آسمان باز می‌شد. اما مشکل اینجا بود: رفتن به کابل، شهری که کیلومترها دورتر بود و دختران قریه کمتر پایشان را در آن گذاشته بودند. خانواده‌اش دودل بودند، هم ترس از راه داشتند، هم از حرف مردم. اما لیلا با گریه و اصرار پدرش را قانع کرد. روز امتحان، وقتی قلم را روی کاغذ گذاشت، یاد تمام سال‌های سختی در ذهنش گذشت. او با تمام وجود نوشت، چون می‌دانست این تنها فرصت است. چند هفته بعد، جواب آمد: لیلا کامیاب شده بود. او به آکادمی نظامی راه یافته بود. ورود به کابل برای او مثل ورود به دنیای دیگری بود. دختر ساده‌ی کوهستان حالا در میان ساختمان‌های بزرگ و یونیفورم‌های نظامی ایستاده بود. روزهای اول همه چیز سخت بود: تمرین‌های صبحگاهی، دویدن‌های طاقت‌فرسا، درس‌های سنگین دروس نظامی و نگاه‌های پر از شک مردانی که باور نداشتند زنی می‌تواند هم‌قدم با آن‌ها باشد. بارها شنید: «این‌جا جای زن نیست، برگرد خانه.» اما هر بار لبخند می‌زد و در دل می‌گفت: «من برای جنگیدن آمده‌ام، نه برای تسلیم شدن.» سال‌ها گذشت. لیلا در آکادمی به یکی از شاگردان ممتاز بدل شد. روزی که لباس نظامی پوشید و آرم آکادمی را روی شانه‌اش دید، احساس کرد به بخشی از رویایش رسیده است. او در تمرین‌های پروازی، در کلاس‌های تخنیکی و در میدان‌های آموزشی نشان داد که می‌تواند. هم‌صنفی‌هایش گاهی او را «دختر آسمان» صدا می‌زدند. اما همه‌چیز در یک روز فرو ریخت. تابستان داغ ۱۴۰۰ بود. خبرها یکی پس از دیگری می‌آمد: ولسوالی‌ها سقوط می‌کنند، شهرها یکی یکی دست نیروهای حکومت فعلی می‌افتند. لیلا هر شب با دلهره اخبار را می‌شنید. وقتی نوبت به کابل رسید، او در خوابگاه آکادمی نشسته بود و صدای شلیک گلوله از دور می‌آمد. هم‌صنفی‌هایش گریه می‌کردند. بعضی‌ها وسایل‌شان را جمع می‌کردند تا فرار کنند. لیلا می‌دانست که دیگر هیچ آینده‌ای ندارد. حکومت سرپرست نه‌تنها به او اجازه نخواهند داد خلبان شود، بلکه تنها بودنش در صفوف نظامی کافی بود تا مجازاتش کنند. با هزار ترس و دلهره، او هم مثل هزاران جوان دیگر، با دل خون و دست خالی، کابل را ترک کرد. راهی ایران شد. مرز پر از خطر بود. قاچاقبران شبانه او را با ده‌ها مهاجر دیگر از کوه‌ها و بیابان‌ها گذراندند. روزها بی‌غذا و بی‌آب راه می‌رفتند. در بعضی جاها آن‌قدر خسته می‌شد که به زمین می‌افتاد و با خود می‌گفت: «شاید همین‌جا آخرین سفر من باشد.» اما امید به زنده‌ماندن و رسیدن به جایی امن او را دوباره بلند می‌کرد. وقتی به مشهد رسید، دیگر آن لیلای آکادمی نبود. در چشمانش خستگی و شکست موج می‌زد. نه یونیفورم نظامی داشت، نه جایگاهی، نه احترام. تنها چیزی که داشت، دست‌های جوان و آماده‌ی کار بود. برای زنده ماندن، ناچار شد به کارگاهی خیاطی برود. کارگاه، اتاق تاریک و کوچک پر از صدای ماشین‌های خیاطی بود. زن‌ها و دختران افغان در آن‌جا از صبح تا شب کار می‌کردند. مزدشان اندک بود، آن‌قدر اندک که حتا به زحمت کرایه خانه را می‌پرداختند. لیلا هم مثل آن‌ها پشت ماشین نشست. دستانی که روزی قرار بود فرمان هواپیما را بگیرد، حالا نخ و سوزن را نگه می‌داشت. گاهی وقتی سوزن انگشتش را می‌برید و خون روی پارچه می‌چکید، یاد روزهایی می‌افتاد که در میدان پروازی ایستاده بود. شب‌ها وقتی از کارگاه برمی‌گشت و از پنجره اتاق محقرش به آسمان مشهد نگاه می‌کرد، هواپیماهای مسافربری را می‌دید. اشک در چشمانش جمع می‌شد و آرام می‌گفت: «اگر کشورم سقوط نمی‌کرد، اگر تقدیر چنین نمی‌بود، شاید امروز یکی از همین هواپیماها را من می‌راندم.» با وجود همه‌ی این شکست‌ها، لیلا هنوز در دلش چراغی روشن دارد. او باور دارد که زندگی شاید بار دیگر فرصت دهد. او هنوز هم گاهی شب‌ها خواب می‌بیند که یونیفورم خلبانی پوشیده، در کابین نشسته و از آسمان افغانستان می‌گذرد. وقتی از خواب می‌پرد، اشکش جاری می‌شود، اما همان اشک‌ها به او یادآوری می‌کنند که هرچند روزگار بی‌رحم است، رویاها هیچ‌وقت نمی‌میرند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 150 بازدید

صندوق جمعیت سازمان ملل (UNFPA) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده که زنان روستایی در ولایت فاریاب، به‌ویژه در ساعات شب، با مشکلات جدی برای دسترسی به خدمات صحی در هنگام زایمان روبرو هستند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که در ولسوالی قیصار فاریاب، تنها یک مرکز صحی فعال برای زنان باردار وجود دارد که در نبود برق و امکانات مناسب، ارائه خدمات به مادران در شب دشوارتر می‌شود. در ادامه آمده است، این مرکز صحی که با همکاری صندوق جمعیت سازمان ملل و کمک مالی دولت جاپان حمایت می‌شود، ماهانه به ده‌ها مورد زایمان رسیدگی می‌کند. صندوق جمعیت سازمان ملل تاکید کرد که این مرکز توسط یک خانم قابله مدیریت می‌شود و روزانه حدود ۶۰ مراجعه‌کننده برای خدمات عمومی صحی، واکسن کودکان و مراقبت‌های مادران را تحت پوشش قرار می‌دهد. باید گفت که نبود مراکز درمانی عصری، خدمات صحی مورد نیاز و داکتران زن در مناطق دور دست و‌ روستایی افغانستان، باعث بلند رفتن آمار مرگ‌و‌میر مادران و نوزادان در هنگام ولادت شده است. همچنین حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب