برچسب: زنان و دختران

2 هفته قبل - 96 بازدید

همزمان با روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان و دختران، بخش زنان سازمان ملل متحد (UN Women) در تازه‌ترین مورد اعلام کرده است که زنان و دختران افغانستان نیازمند حمایت و همبستگی جهانی هستند. این سازمان امروز (سه‌شنبه، ۴ قوس) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که تجدید همبستگی جهانی و حفاظت از حقوق زنان و دختران در افغانستان ضروری می‌باشد. همچنین بخش زنان سازمان ملل متحد در بخشی از پیامش، بر تأمین منابع مالی انعطاف‌پذیر برای مقابله با خشونت جنسیتی و حمایت از سازمان‌های محلی تحت مدیریت زنان تأکید کرده است. این سازمان در ادامه تاکید کرده است که برای توانمندسازی و کاهش خشونت‌ها، دسترسی امن و فراگیر زنان به فضای دیجیتال نیز مهم می‌باشد. در روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، سازمان ملل از جهان خواسته است که با زنان و دختران در افغانستان، «امروز و هر روز» هم‌صدا باشند و از حقوق آنان حمایت کنند. در حالی سازمان ملل متحد از حقوق زنان و دختران افغانستان حمایت می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. همچنان در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران و زنان بست، در حالی که ‏بخش صحت سراسر افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش و تحصیل باز بمانند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 112 بازدید

شبکه مشارکت سیاسی زنان افغانستان در آستانه‌ی «روز جهانی محو خشونت علیه زنان» گفته است که خشونت علیه زنان و دختران در کشور تنها یک مشکل فردی نیست؛ بلکه یک بحران عمیق اجتماعی، ساختاری و سیاسی است که زندگی میلیون‌ها زن و دختر را تحت تاثیر قرار داده است. این شبکه با نشر اعلامیه‌ای گفته است که زنان و دختران در افغانستان در «سکوت سنگین» جامعه‌ی جهانی و نهادها و عدالت و حمایت، قربانی انواع خشونت‌ها می‌شوند. در اعلامیه آمده است: «در کشوری که تبعیض و محدودیت به سیاست تبدیل شده است، زنان و دختران روزانه با اشکال گوناگون محرومیت، حذف و خشونت مواجه‌اند.» در اعلامیه‌ی این شبکه آمده: «هیچ دختر و زنی نباید به دلیل جنسیتش از آموزش، کار، آزادی، کرامت و امنیت محروم شود. محدودیت بر تحصیل و کار زنان، شکل آشکاری از خشونت جنسیتی است. تحقیر، سانسور، حذف و محدودیت بر آزادی رفت‌وآمد و بیان، همچنان اشکال جدی خشونت ساختاری‌اند.» شکبه مشارکت سیاسی زنان افغانستان افزوده است: «جامعه‌ای که زنانش را خاموش می‌خواهد، نه پایدار است و نه امیدی برای رشد و توسعه دارد.» در اعلامیه تصریح شده است که پایان خشونت علیه زنان تنها زمانی ممکن است که «سکوت شکسته شود، آگاهی افزایش یابد و همبستگی اجتماعی شکل بگیرد». مبارزه برای حقوق زنان، تنها مبارزه زنان نیست؛ وظیفه هر انسانی است که به کرامت، برابری و عدالت باور دارد. قابل ذکر است که روز جهانی «محو خشونت علیه زنان» هر سال در ۲۵ نومبر یا چهارم قوس، گرامی داشته می‌شود. این روز با هدف افزایش آگاهی در مورد خشونت علیه زنان و دختران و تشویق اقدام‌های جهانی برای پایان دادن به آن نامگذاری شده است. این روز جهانی به دلیل «قتل وحشیانه» سه فعال سیاسی زن به نام «خواهران میرابال» در جمهوری دومینیکن انتخاب شده است. در حالی از این روز تجلیل می‌شود که حکومت سرپرست پس از بازگشت به قدرت، مکاتب بالاتر از صنف ششم و دانشگاه را به‌روی دختران بست؛ اقدامی که با محکومیت گسترده داخلی و بین‌المللی مواجه شده است. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش و تحصیل باز بمانند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 58 بازدید

خشونت خانگی پدیده‌ای تلخ و چندلایه است که در تار و پود بسیاری از جوامع ریشه دوانده و اثرات مخرب گسترده‌ای بر سلامت جسمی و روانی قربانیان، به‌ویژه زنان، برجای می‌گذارد. در میان پیامدهای گوناگون آن، رابطه میان خشونت خانگی و سلامت باروری کمتر مورد توجه قرار گرفته، در حالی که این دو به‌شکلی عمیق، پیچیده و چندوجهی به یکدیگر مرتبط‌اند. سلامت باروری تنها به معنای توانایی باروری یا فرزندآوری نیست، بلکه مفهومی فراگیر است که شامل رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی در تمام جنبه‌های مرتبط با سیستم تولیدمثل و عملکرد آن می‌شود. این نوشتار به بررسی ابعاد تأثیر خشونت خانگی بر سلامت باروری می‌پردازد و راهکارهایی برای پیشگیری و کاهش این آسیب ارائه می‌دهد. خشونت خانگی: تعاریف و ابعاد خشونت خانگی به مجموعه‌ای از رفتارهای آسیب‌زا اطلاق می‌شود که در بستر روابط خانوادگی رخ می‌دهد و معمولاً یکی از اعضای خانواده—اغلب زنان—را هدف قرار می‌دهد. این خشونت می‌تواند فیزیکی، جنسی، روانی/عاطفی یا اقتصادی باشد و توسط همسر، شریک زندگی یا دیگر اعضای خانواده اعمال شود. - خشونت فیزیکی: شامل ضرب‌وشتم، هل‌دادن، سوزاندن، یا هرگونه رفتاری است که به بدن آسیب برساند. - خشونت جنسی: اجبار به انجام فعالیت‌های جنسی ناخواسته، تجاوز یا هر نوع آزار جنسی. - خشونت روانی/عاطفی: تحقیر، تهدید، توهین، منزوی‌کردن، کنترل افراطی و ایجاد فضای ترس و ناامنی. - خشونت اقتصادی: محدود کردن دسترسی فرد به منابع مالی، جلوگیری از اشتغال یا کنترل کامل درآمد. هر یک از این اشکال خشونت می‌توانند به شیوه‌ای مستقیم یا غیرمستقیم سلامت باروری قربانی را تحت تأثیر قرار دهند—چه از طریق ایجاد اختلال در عملکرد جسمی و روانی، و چه با کاهش دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی و تصمیم‌گیری آگاهانه در حوزه‌ی سلامت جنسی و باروری. تأثیرات خشونت خانگی بر سلامت باروری تأثیر خشونت خانگی بر سلامت باروری را می‌توان در دو سطح مستقیم و غیرمستقیم بررسی کرد: ۱. تأثیرات مستقیم: - آسیب‌های فیزیکی به دستگاه تناسلی: ضرب و جرح ناشی از خشونت فیزیکی می‌تواند به اندام‌های تناسلی از جمله رحم، تخمدان‌ها و واژن آسیب وارد کند. این آسیب‌ها ممکن است منجر به خون‌ریزی داخلی، عفونت، کاهش قابلیت باروری یا بروز مشکلات جدی در بارداری‌های آینده شوند. - عفونت‌های مقاربتی (STIs): خشونت جنسی، به‌ویژه در موارد تجاوز، خطر ابتلا به عفونت‌های مقاربتی مانند HIV/AIDS، سفلیس، سوزاک و کلامیدیا را به‌طور چشمگیری افزایش می‌دهد. این عفونت‌ها می‌توانند موجب بیماری التهابی لگن، چسبندگی لوله‌های فالوپ، ناباروری و افزایش احتمال بارداری خارج رحمی شوند. بارداری ناخواسته و سقط جنین اجباری: زنان قربانی خشونت جنسی به‌طور جدی در معرض بارداری‌های ناخواسته قرار دارند. در برخی موارد، شریک خشونت‌گر ممکن است زن را به سقط جنین وادار کند، یا بالعکس، او را از پایان‌دادن به بارداری ناخواسته منع کند؛ حتی زمانی که زن به دلایل جسمی یا روانی آمادگی ادامه بارداری را ندارد. هر دو حالت می‌توانند آسیب‌های جدی روانی و جسمی به‌دنبال داشته باشند. مشکلات در دوران بارداری و زایمان: تجربه خشونت در دوران بارداری، خطراتی جدی برای سلامت مادر و جنین ایجاد می‌کند. از جمله پیامدهای آن می‌توان به سقط خودبه‌خودی، زایمان زودرس، وزن پایین نوزاد هنگام تولد، پره‌اکلامپسی، و حتی مرگ مادر یا نوزاد اشاره کرد. استرس مزمن و آسیب‌های جسمی ناشی از خشونت نیز ممکن است رشد طبیعی جنین را مختل کرده و بارداری را پرخطر سازند. ۲. تأثیرات غیرمستقیم (روانی و رفتاری): استرس مزمن و اختلالات هورمونی: تجربه‌ی مداوم خشونت منجر به استرس مزمن می‌شود؛ وضعیتی که به اختلال در ترشح هورمون‌های تنظیم‌کننده‌ی چرخه قاعدگی و باروری منجر می‌گردد. این اختلال می‌تواند موجب بی‌نظمی در قاعدگی، مشکلات در تخمک‌گذاری و کاهش احتمال بارداری شود. اختلالات روانی: افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، و کاهش اعتمادبه‌نفس از جمله پیامدهای رایج خشونت خانگی هستند. این مشکلات روانی می‌توانند میل جنسی را کاهش داده و بر کیفیت روابط زناشویی تأثیر بگذارند؛ مسائلی که به‌طور غیرمستقیم سلامت باروری را تحت تأثیر قرار می‌دهند. رفتارهای پرخطر: برای رهایی موقت از درد روانی، برخی از قربانیان به رفتارهای پرخطر مانند مصرف سیگار، الکل یا مواد مخدر روی می‌آورند. این رفتارها به‌طور مستقیم و جدی سلامت باروری را تهدید می‌کنند و احتمال یک بارداری سالم را به‌شدت کاهش می‌دهند. عدم دسترسی به خدمات بهداشتی: ترس، شرم، انزوا و کنترل شدید از سوی شریک خشونت‌گر می‌تواند مانعی جدی برای دسترسی زنان به خدمات بهداشتی، به‌ویژه در حوزه بهداشت باروری و تنظیم خانواده باشد. این محرومیت، تشخیص و درمان به‌موقع بیماری‌های مرتبط با باروری را به تأخیر می‌اندازد و وضعیت سلامت فرد را وخیم‌تر می‌سازد. تأثیر خشونت خانگی بر سلامت باروری مردان: اگرچه معمولاً تمرکز بر تأثیر خشونت خانگی بر زنان است، اما نباید از آسیب‌هایی که مردان تجربه می‌کنند غافل شد. مردان نیز ممکن است قربانی خشونت روانی یا فیزیکی شوند. این تجربه‌ها می‌توانند منجر به کاهش میل جنسی، اختلال در نعوظ، و اختلالات روانی شوند که به‌صورت غیرمستقیم بر سلامت جنسی و باروری آن‌ها تأثیر منفی می‌گذارد. وضع و اجرای قوانین مؤثر برای حمایت از قربانیان خشونت خانگی، پیگرد قانونی عاملان خشونت، و فراهم‌سازی بسترهای قانونی برای دسترسی به خدمات بهداشتی و روان‌شناختی، از ملزومات اساسی در سطح حکمرانی است. راه‌حل‌ها: مقابله با تأثیرات خشونت خانگی بر سلامت باروری نیازمند رویکردی جامع، هم‌زمان در سطح فردی، اجتماعی و نهادی است: آموزش و آگاهی‌بخشی: افزایش آگاهی عمومی درباره خشونت خانگی و پیامدهای آن، به‌ویژه در حوزه سلامت باروری، نقش کلیدی در پیشگیری و شناسایی زودهنگام قربانیان ایفا می‌کند. آموزش خانواده‌ها، مدارس و رسانه‌ها در این زمینه ضروری است. حمایت‌های اجتماعی و ایجاد پناهگاه‌ها: ایجاد و تقویت مراکز حمایتی و پناهگاه‌های امن برای قربانیان خشونت، شرایطی فراهم می‌سازد تا زنان بتوانند از چرخه خشونت خارج شوند و به منابع حقوقی، روانی و پزشکی دسترسی پیدا کنند. ارائه خدمات بهداشتی جامع: کادر درمانی باید آموزش‌های لازم برای شناسایی علائم خشونت و برخورد حساس و بدون قضاوت با قربانیان را دریافت کنند. ارائه خدمات بهداشت باروری، از جمله مراقبت‌های پیش از بارداری، جلوگیری از بارداری ناخواسته، و درمان عفونت‌های مقاربتی باید در محیطی امن و محرمانه انجام شود. مشاوره روان‌شناختی: دسترسی به خدمات مشاوره‌ای فردی و گروهی به قربانیان کمک می‌کند تا با آثار روانی خشونت مقابله کنند، تروما را پردازش کنند و سلامت روانی و جسمی خود را بازیابند. اصلاح قوانین و سیاست‌گذاری‌ها: «وضع قوانین قاطع‌تر برای حمایت از قربانیان و مجازات متجاوزان، و اجرای مؤثر این قوانین در سطح جامعه.» خشونت خانگی نه‌تنها کرامت انسانی را لگدمال می‌کند، بلکه سلامت باروری زنان و مردان را به شکلی فاجعه‌بار به خطر می‌اندازد. درک این ارتباط پیچیده و اتخاذ رویکردی جامع و هماهنگ—شامل آموزش، حمایت‌های اجتماعی، ارائه خدمات بهداشتی تخصصی، و اصلاح قوانین—برای شکستن چرخه خشونت و تضمین حق هر فرد به سلامت باروری کامل، ضروری است. مقابله با خشونت خانگی، صرفاً یک وظیفه انسانی نیست، بلکه سرمایه‌گذاری برای سلامت و آینده‌ای پایدار در جامعه است.  نویسنده: داکتر معصومه پارسا

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 117 بازدید

انجمن موسوم به «همبستگی زنان افغان» و سازمان «زنان دارای اولویت» به طور مشترک نشستی را به مناسبت گرامی‌داشت از ۱۲۶‌مین سالگرد تولد ملکه ثریا، همسر شاه امان‌الله خان و از بنیان‌گذاران حق آموزش دختران در کشور، در هالند برگزار کردند. سخنرانان در این مراسم در مورد زندگی و اندیشه‌های ملکه ثریا سخنرانی و بحث‌های علمی ارائه کردند. سخنرانان گفته‌‌اند ملکه ثریا یکی از چهره‌های بنیانگذار آموزش، حقوق زنان و اصلاحات اجتماعی در افغانستان بود. آنان تاکید کردند که ملکه ثریا در زمینه ارتقای آموزش دختران، کار زنان و مشارکت علمی-مدنی در شرایط یک قرن پیش، دستاوردهای تاریخی داشته است. امان‌الله پادشاه نوگرای افغانستان بود که پس از سفر به اروپا دست به اصلاحات گسترده سیاسی و اجتماعی زد. پس از این سفر، شاه امان‌الله چند مکتب از جمله مکتب دخترانه را ایجاد کرد. ملکه ثریا، همسر پادشاه پس از بازگشت به کابل حجابش را برداشت و شاه امان‌الله نیز از زنان افغانستان خواست از پوشش ملکه ثریا پیروی کنند. با این حال، اصلاحات شاه امان الله به دلیل مخالفت سران قبایل و شماری از روحانیون شکست خورد. شرکت‌کنندگان در نشست گرامی‌داشت از زادروز ملکه ثریا در هالند، درباره وضعیت فعلی زنان افغانستان نیز صحبت کردند. آنان گفتند زنان و دختران افغانستان از حقوق اساسی خود محروم‌اند، اما از مبارزه و مقاومت ملکه ثریا الهام می‌گیرند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 48 بازدید

جنبش فانوس آزادی زنان افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که خشونت در برابر زنان و دختران در افغانستان به «قانون» و «تبعیض به فرهنگ» تبدیل شده است. این جنبش با نشر اعلامیه‌ای به مناسبت «۲۵ نومبر، روز جهانی محو خشونت علیه زنان» گفته است که در افغانستان خشونت علیه زنان و دختران به شکل «سازمان‌یافته، عمیق و بی‌سابقه» ادامه دارد. جنبش آزادی زنان افغانستان در ادامه تاکید کرده است که از چهار سال به این طرف، زنان و دختران از حق آموزش، کار و مشارکت اجتماعی محروم شده‌اند. در اعلامیه آمده است که این روز جهانی را به عنوان «نمادی از ایستادگی در برابر زن‌ستیزی، آپارتاید جنسیتی و خشونت سیستماتیک» گرامی می‌دارد. این جنبش افزوده است: «خشونت علیه زنان نه تنها نقض آشکار حقوق انسانی است؛ بلکه مانع توسعه، عدالت و صلح پایدار در هر جامعه‌ای است. در افغانستان، این خشونت‌ها در قالب ازدواج‌های اجباری، آزار فیزیکی و روانی، شکنجه، قتل‌های ناموسی و حذف کامل زنان از حیات اجتماعی جریان دارد. هیچ توجیهی دینی، فرهنگی یا سیاسی برای این خشونت‌ها پذیرفتنی نیست.» این جنبش از جامعه‌ی جهانی و سازمان‌های مدافع حقوق بشر خواسته است که در برابر «محدودیت‌های زنان» سکوت نکنند و در حمایت واقعی از زنان افغانستان اقدام عملی انجام دهند. روز جهانی «محو خشونت علیه زنان» هر سال در ۲۵ نومبر گرامی داشته می‌شود. این روز با هدف افزایش آگاهی در مورد خشونت علیه زنان و دختران و تشویق اقدام‌های جهانی برای پایان دادن به آن نامگذاری شده است. این روز جهانی به دلیل «قتل وحشیانه» سه فعال سیاسی زن به نام «خواهران میرابال» در جمهوری دومینیکن انتخاب شده است. در حالی از این روز تجلیل می‌شود که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. همچنان در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران و زنان بست، در حالی که ‏بخش صحت سراسر افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش و تحصیل باز بمانند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 54 بازدید

در بسیاری از جوامع، از کودکی به دختران آموخته می‌شود که احساسات خود را کنترل کنند. به آن‌ها گفته می‌شود گریه نشانه‌ی ضعف است، خشم زننده است و زن باید همیشه صبور و آرام باشد. این آموزش‌های فرهنگی باعث می‌شود بسیاری از زنان به‌تدریج یاد بگیرند احساسات واقعی خود را پنهان کنند تا پذیرفته شوند یا نرنجانند. در ظاهر، این رفتار ممکن است نشانه‌ی پختگی یا کنترل هیجان باشد، اما در واقع نوعی سرکوب احساسات است که به‌مرور سلامت روان و حتی جسم را تهدید می‌کند. سرکوب احساسات یعنی نپذیرفتن یا بیان نکردن احساسات طبیعی. وقتی زنی ناراحت است اما لبخند می‌زند تا دیگران ناراحت نشوند، یا وقتی از ترس قضاوت، سکوت می‌کند، در حال سرکوب احساسات خود است. در کوتاه‌مدت شاید این رفتار به حفظ روابط یا آرامش ظاهری کمک کند، اما بدن و ذهن دروغ را باور نمی‌کنند. احساسی که بیان نمی‌شود، از بین نمی‌رود؛ بلکه در بدن انباشته شده و به استرس مزمن تبدیل می‌شود — چیزی که می‌تواند به اختلالات گوارشی، سردردهای مکرر، تنش عضلانی، و حتی بیماری‌های قلبی منجر شود. بدن انسان به‌گونه‌ای طراحی شده که احساسات را از طریق واکنش‌های فیزیولوژیکی مدیریت کند. برای مثال، هنگام عصبانیت، ضربان قلب افزایش می‌یابد و هورمون آدرنالین ترشح می‌شود تا بدن برای دفاع یا واکنش آماده شود. اما زمانی که این خشم اجازه‌ی بروز پیدا نکند، بدن همچنان در حالت آماده‌باش باقی می‌ماند—و این حالت مزمن می‌تواند به سلامت آسیب برساند. آماده‌باش دائمی سیستم عصبی باعث افزایش فشار خون، تضعیف سیستم ایمنی، اختلالات گوارشی، و خستگی مزمن می‌شود. در این شرایط، هم ذهن و هم بدن دچار فرسودگی می‌شوند. پژوهش‌های روان‌شناسی سلامت نشان داده‌اند که سرکوب احساسات، فعالیت محور استرس بدن را تشدید می‌کند؛ محوری که شامل ارتباط مغز با ترشح هورمون کورتیزول است. بالا بودن مداوم سطح کورتیزول موجب التهاب در بدن و تضعیف کارکرد ایمنی می‌شود. به همین دلیل، زنانی که به‌طور مداوم احساسات خود را پنهان می‌کنند، بیشتر از علائمی مثل سردرد، دردهای عضلانی، ناراحتی‌های گوارشی و بی‌خوابی رنج می‌برند. در کنار اثرات جسمی، پیامدهای روانی سرکوب احساسات نیز قابل‌توجه است. احساساتی که بیان نمی‌شوند، مانند انرژی حبس‌شده در ذهن باقی می‌مانند. خشم فروخورده ممکن است به اضطراب تبدیل شود، غم نادیده‌گرفته‌شده به افسردگی، و ترس سرکوب‌شده به بی‌قراری یا وسواس‌های فکری. بسیاری از زنانی که از بی‌انگیزگی یا خستگی روانی شکایت دارند، در واقع سال‌هاست به خود اجازه‌ی تجربه یا بروز احساسات‌شان را نداده‌اند. آن‌ها ممکن است در ظاهر آرام و قوی باشند، اما در درون، احساس پوچی یا بی‌احساسی کنند. یکی از دلایل گسترش این الگو در میان زنان، نقش‌های اجتماعی و انتظارات فرهنگی است. در بسیاری از خانواده‌ها از زنان انتظار می‌رود که مراقب دیگران باشند، ناراحتی‌ها را تحمل کنند و محیط را آرام نگه دارند. حتی در محیط‌های کاری، اگر زنی احساسات خود را بیان کند، ممکن است با برچسب‌هایی چون «احساسی» یا «غیرحرفه‌ای» مواجه شود. در نتیجه، برای دوری از قضاوت یا طرد شدن، بسیاری از زنان ترجیح می‌دهند سکوت کنند و احساساتشان را درونی نگه دارند. این چرخه به مرور به یک عادت رفتاری تبدیل می‌شود؛ عادتی که باعث می‌شود فرد به‌تدریج از خودِ واقعی‌اش فاصله بگیرد، بی‌آن‌که متوجه شود چرا این‌قدر احساس سنگینی، بی‌حسی یا خستگی دارد. اما بدن هرگز فریب نمی‌خورد. زمانی‌که هیجان‌ها سرکوب و بیان نشوند، بدن شروع به ارسال نشانه‌هایی می‌کند تا توجه فرد را جلب کند. دردهای مبهم، تنگی نفس، مشکلات گوارشی یا خستگی‌های مداوم، گاه پیام‌هایی‌اند که بدن از طریق آن‌ها فریاد می‌زند: «احساساتت را ببین!» در چنین شرایطی، درمان‌های صرفاً جسمی معمولاً فقط نقش تسکین موقت دارند، چون ریشهٔ اصلی مشکل در نادیده‌گرفتن هیجانات نهفته است. برای شکستن این چرخه، ضروری‌ست که زنان بیاموزند احساسات خود را بشناسند و بدون شرم یا ترس آن‌ها را بیان کنند. شناخت احساسات یعنی توانایی تشخیص و نام‌گذاری آن‌ها. وقتی کسی بتواند به‌سادگی بگوید «الان عصبانی‌ام» یا «احساس ناامیدی دارم»، در حقیقت در حال پذیرفتن واقعیت درونی خود است—و این نخستین گام به‌سوی سلامت روان است. نوشتن احساسات در دفتر روزانه، صحبت با فردی امن و مورد اعتماد، یا مراجعه به مشاور، از ساده‌ترین و مؤثرترین روش‌ها برای تخلیه هیجانات و بازیابی تعادل روانی هستند. علاوه بر این، یادگیری مهارت جرأت‌ورزی می‌تواند تأثیر چشمگیری در کاهش فشارهای روانی داشته باشد. جرأت‌ورزی یعنی ابراز محترمانه و شفاف احساسات، خواسته‌ها و نیازها، بدون آسیب‌زدن به دیگران. بسیاری از زنان به دلیل ترس از طردشدن، قضاوت یا ایجاد تنش، از گفتن «نه» خودداری می‌کنند. اما همین سکوتِ مداوم، فشار روانی را افزایش می‌دهد. توانایی گفتن «نه»، ابراز ناراحتی یا درخواست کمک، نه‌تنها نشانه‌ی ضعف نیست، بلکه نشانه‌ای از عزت‌نفس و احترام به خود است. با این حال، تنها تلاش فردی کافی نیست. خانواده و جامعه نیز باید در فراهم‌کردن فضایی امن برای ابراز احساسات نقش فعالی ایفا کنند. اگر کودکان از همان سال‌های نخست یاد بگیرند که احساسات‌شان شنیده و درک می‌شود، در بزرگسالی کمتر دچار سرکوب هیجانی می‌شوند. رسانه‌ها، نظام آموزشی و نهادهای فرهنگی نیز می‌توانند با اصلاح باورهای نادرست، ابراز احساسات در زنان را به‌عنوان یک رفتار سالم و انسانی معرفی کنند، نه نشانه‌ای از بی‌ثباتی یا ضعف. در نهایت باید پذیرفت که احساسات بخشی طبیعی و جدایی‌ناپذیر از وجود انسان‌اند. سرکوب آن‌ها شاید در کوتاه‌مدت از بروز تنش جلوگیری کند، اما در بلندمدت می‌تواند آسیب‌های جدی روانی و جسمی به همراه داشته باشد. ذهن و بدن در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند، و نادیده‌گرفتن یکی، به قیمت آسیب دیدن دیگری تمام می‌شود. زنانی که می‌آموزند احساسات خود را شناسایی کرده و به شیوه‌ای سالم بیان کنند، نه‌تنها از سلامت روانی بالاتری برخوردار می‌شوند، بلکه بدنشان نیز آرام‌تر، هماهنگ‌تر و متعادل‌تر عمل می‌کند. احساسات دشمن ما نیستند؛ آن‌ها پیام‌هایی هستند از درون که ما را از نیازها، مرزها و وضعیت واقعی‌مان آگاه می‌سازند. اگر به جای سرکوب یا بی‌توجهی، به این پیام‌ها گوش دهیم و آن‌ها را با آگاهی بپذیریم، نه‌تنها از بسیاری بیماری‌ها پیشگیری می‌کنیم، بلکه به آرامش درونی و سلامت واقعی دست می‌یابیم. سلامت روان و جسم زمانی به‌طور پایدار حاصل می‌شود که احساسات نه سرکوب شوند و نه بی‌محابا بروز کنند، بلکه با احترام، آگاهی و مسئولیت تجربه شوند. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 109 بازدید

رسانه‌های بین‌المللی گزارش داده‌اند که سمیه رامش، شاعر، نویسنده و عضو پیشین شورای ولایتی هرات، برنده‌ی جایزه بین‌المللی ادبی «لائودومیا بونانی» ایتالیا شد. خانم رامش امروز (شنبه، ۱ قوس) اعلام کرده است که در بیست‌وچهارمین مراسم این دوره‌ی ادبی، جایزه بخش بین‌المللی شعر را دریافت کرده است. در گزارش آمده است که این جایزه از مهم‌ترین جوایز ادبی ایتالیا است و سالانه با حضور نویسندگان و پژوهشگران ملی و بین‌المللی اهدا می‌شود. سمیه رامش پس از دریافت جایزه‌ی بین‌المللی شعر گفته است: «این افتخار تنها برای من نیست، افتخاری است برای زنان افغانستان که نهاد ستم را به چالش کشیده‌اند.» او گفته است که این جایزه به دلیل چاپ کتابش به نام «کلمه در تبعید» و فعالیت‌های «مدنی» او اهدا شده است. وی در ادامه تاکید کرده است که در افغانستان حتی نوشتن برای زنان جرم محسوب می‌شود، اما آنان به تنهایی علیه ستم و آپارتاید جنسیتی مبارزه می‌کنند. قابل ذکر است که در مراسمی دیگر از سوی وزارت دادگستری ایتالیا و در چارچوب جایزه ملی ادبی شعر، از فعالیت‌های ادبی سمیه رامش نیز تقدیر شده است. جایزه ادبی «لودامیا بونانی» یکی از مهم‌ترین جوایز ادبی ایتالیا است که هر سال با حضور نویسندگان و پژوهشگران ملی ‌و بین‌المللی برگزار می‌شود. در حالی سمیه رامش برنده‌ی جایزه بین‌المللی شعر ایتالیا می‌شود که حکومت سرپرست در افغانستان، سرودن شعر عاشقانه و توصیف پسر و دختر در شعر را ممنوع کرده و هشدار داده است که متخلفان با مجازات مواجه خواهند شد. همچنین حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. همچنان در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران و زنان بست، در حالی که ‏بخش صحت سراسر افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش و تحصیل باز بمانند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 48 بازدید

فایو یا سازمان خوراک و کشاورزی ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که کشاورزی یکی از محدود شغل‌های است که زنان و دختران در افغانستان از طریق آن می‌توانند درآمد کسب کند. این سازمان، با اشاره به محدودشدن فرصت‌های کاری و کسب درآمد برای زنان و دختران در افغانستان با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که از زنان و دختران کشاورز در این کشور پشتیبانی می‌کند. سازمان خوراک و کشاورزی ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که فرآورده‌های دام‌داری و کشاورزی برای بسیاری از زنان روستانشین مانند «زهرا» یکی از معدود فرصت‌های درآمدی است. در ادامه آمده است که برنامه‌های این سازمان، زنان روستانشین در افغانستان را کمک می‌کند که تولید لبنیات را افزایش داده و از این طریق معیشت خانواده‌های شان را تقویت کند. سازمان خوراک و کشاورزی ملل متحد پیش از این نیز، از زنان روستانشین در بخش‌های چون پرورش زنبور عسل و دیگر بخش‌ها پشتیبانی کرده است. در اعلامیه آمده است که زندگی بسیاری از شهروندان افغانستان به کشاورزی و دام‌داری وابسته است که زنان و دختران سهم بزرگی در کار بر زمین‌های کشاورزی، دام‌داری و تولید محصولات کشاورزی سهم دارند. باوجودی که کشاورزی و فرآورده‌های دام‌داری در افغانستان منبع درآمد بسیاری از روستانشین‌های این کشور به شمار می‌رود؛ اما کشاورزی به روش سنتی، نبود امکانات و تجهیزات، خشک‌سالی‌های پی‌درپی، نبود سردخانه‌های معیاری، نبود جاده‌ها و دست‌رسی نداشتن به بازارهای ملی و بین‌المللی کشاورزی این کشور را شدیدا متاثر کرده است. در حالی سازمان ملل بر حمایت از زنان و دختران کشاورز تاکید می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. همچنان در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران و زنان بست، در حالی که ‏بخش صحت سراسر افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش و تحصیل باز بمانند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 124 بازدید

شکیبا زمانی‌که تازه به صفوف پولیس پیوسته بود، هنوز دختر جوانی بیش نبود؛ دختری که از دل هزاران نگاه سنگین و قضاوت‌گر عبور کرد تا ثابت کند که زن نیز می‌تواند، حتی در کشوری پر از جنگ و درد، مسوولیت تأمین امنیت را بر عهده بگیرد. با قدی نه‌چندان بلند و چشمانی همیشه امیدوار، در روزهای نخست هر گامی که در حویلی مرکز آموزشی پولیس برمی‌داشت، قلبش میان ترس و غرور می‌تپید. اولین بار که یونیفورم را پوشید، دستانش از شدت خوشحالی می‌لرزید. مادرش همان روز روی چارپایی کهنه‌ی اتاق نشسته بود، اشک‌هایش را پنهان می‌کرد و زیر لب زمزمه می‌کرد: «خدا پشت و پناهت باشد دخترکم... تو راهی را رفتی که خیلی از مردها هم از آن می‌ترسند.» سال‌ها گذشت. شکیبا در کابل و ولسوالی‌های اطراف خدمت کرد؛ بارها شاهد صحنه‌هایی بود که هنوز هم چون زخمی باز در ذهنش باقی مانده‌اند؛ زنانی بی‌پناه که نیمه‌شب از خانه گریخته بودند، دخترانی که قربانی خشونت شده بودند، و مادرانی که نام شوهر یا پسرشان را در فهرست زخمی‌ها و کشته‌ها جست‌وجو می‌کردند. شکیبا هر بار که به آن‌ها کمک می‌کرد، حس می‌نمود این شغل فقط یک وظیفه نیست، بلکه رسالتی‌ست که برای آن زاده شده است. اما سرنوشت همیشه آن‌طور که انسان با دست خود می‌سازد، پیش نمی‌رود؛ گاهی ناگهان همه‌چیز چون شیشه‌ای نازک زیر پا خرد می‌شود. روزی که خبر سقوط شهرها به گوشش رسید، حس کرد چیزی درونش فرو ریخت. با وجود تمام آموزش‌ها و تجربه‌ها، در آن لحظه نتوانست در برابر ترس انسانی‌اش ایستادگی کند. شکیبا همان شب، در پشت‌بام خانه، یونیفورمی را که سال‌ها با احترام آن را اتو می‌کرد، در آتش انداخت. شعله‌ها بالا رفتند، پارچه پیچید و سوخت، و او با چشمانی اشک‌آلود تماشا کرد که چگونه چیزی که برایش مثل هویت بود، در چند دقیقه خاکستر شد. آن لحظه برایش روشن شد: دیگر هیچ تضمینی برای فردایش وجود ندارد. شبِ فرارشان، انگار جانش را از بدنش جدا می‌کردند. کودکانش را که در خواب بودند با عجله بیدار کرد. دخترک پنج‌ساله‌اش با چشمان خواب‌آلود پرسید: «مادر جان، کجا می‌رویم؟» و شکیبا فقط توانست بگوید: «به جایی که ترس نباشد.» اما خودش هم نمی‌دانست آن‌جا کجاست. راه مرزی، طولانی، تاریک، سنگلاخ و پر از ترس بود. مرد قاچاقبر بارها تهدیدشان کرد که اگر پول بیشتری ندهند، همان‌جا رهایشان می‌کند. شوهرش مجبور شد دستبند طلای مادرش را که آخرین یادگار زن مرحوم بود، بدهد تا راه‌شان باز شود. وقتی به ایران رسیدند، شکیبا فکر می‌کرد پایان رنج است؛ اما غربت، همیشه چهره‌ای دیگر دارد. چهره‌ای که تا کسی تجربه‌اش نکند، نمی‌فهمد. در ایران، گذشته‌ی شکیبا برای هیچ‌کس اهمیتی نداشت. او دیگر یک افسر پولیس نبود، نه زنی قوی، نه چهره‌ای خدمت‌گذار؛ فقط یک «مهاجر» بود. و مهاجر بودن، یعنی همیشه در حاشیه بودن؛ همیشه با ترس از اخراج زندگی کردن، با تحقیرهای پنهان و گاهی آشکار مواجه شدن. پناه‌بردن‌شان به ایران نه از سر انتخاب، بلکه از روی ناچاری بود. خانه‌ای که در حاشیه‌ی یکی از شهرهای بزرگ گرفتند، سرد و نمور بود؛ دیوارهایش نم‌زده، سقفش کوتاه، و پنجره‌هایش همیشه نیمه‌باز تا رطوبت کمتر شود. هر صبح، اولین چیزی که شکیبا می‌دید، لکه‌های زرد نم روی دیوار بود و کودکانش که با جوراب‌های سوراخ‌شان در گوشه‌ای بازی می‌کردند. در روزهای اول، هر دروازه‌ای را زد تا کاری پیدا کند، اما همین‌که می‌فهمیدند افغانستانی است، پاسخ‌ها سرد می‌شد و دست‌هایی که با بی‌میلی می‌گفتند: «نه.» در نهایت، تنها کاری که برایش باقی ماند، کار در خانه‌ی مردم بود. سال‌ها در افغانستان برای امنیت زنانی تلاش کرده بود که حالا در ایران، او را تحقیر می‌کردند؛ همان‌ها که زمانی از جنس درد او بودند، حالا با نگاهی از بالا، می‌خواستند او پشت سرشان راه برود و آنچه را می‌ریختند، جمع کند. او بارها در خانه‌هایی کار کرد که صاحب‌خانه با لحنی سرد می‌گفت: «افغانستانی‌ها باید قناعت کنند، کارشان همین است.» شکیبا هر بار لبخندی زورکی می‌زد، اما شب‌ها که به خانه بازمی‌گشت و زانوهایش از خستگی می‌سوخت، بغضش را در تاریکی اتاق فرو می‌داد. شوهرش بیشتر روزها بیکار بود، و اگر هم کاری پیدا می‌کرد، کارهای سخت و خطرناک ساختمانی بود. شکیبا هر بار که او دیرتر از معمول به خانه می‌رسید، دلش آشوب می‌شد، از ترس اینکه شاید سقوط کرده، شاید کسی به او توهین کرده، یا شاید دیگر برنمی‌گردد. کودکانش هم در کوچه‌های غریبه، از تحقیر در امان نبودند. پسر هفت‌ساله‌اش بارها گریه‌کنان به خانه آمده بود و گفته بود: «بچه‌ها گفتن افغانستانی برو کشورت!» و شکیبا نمی‌دانست چطور به او بفهماند که "کشورشان" دیگر برای‌شان فقط جایی است پر از ترس، و نه خانه. شب‌ها بدترین لحظات برای شکیبا بود. وقتی همه خواب بودند، او کنار پنجره‌ی کوچک می‌نشست و به چراغ‌های دور نگاه می‌کرد؛ هر چراغ، خاطره‌ای خاموش در دل تاریکی. گاهی زیر لب می‌گفت: «کاش همان شکیبای پولیس می‌ماندم… کاش تقدیر این‌قدر بی‌رحم نبود.» اما واقعیت این بود: گذشته فقط تصویری تلخ بود، و آینده؟ مبهم‌تر از همیشه. با تمام این رنج‌ها، یک چیز در شکیبا هرگز نمرد: همان روح ایستادگی که همیشه در وجودش شعله می‌کشید. روزها با کارهای سخت و طاقت‌فرسا می‌گذشت، اما او هرگز اجازه نداد کودکانش حس کنند که مادرشان شکسته است. هر صبح، با صدایی که می‌کوشید لرزشش را پنهان کند، آنها را بیدار می‌کرد و می‌گفت: «ما هنوز هم قوی هستیم. ما دوباره زندگی می‌سازیم.» اما خودش خوب می‌دانست این مسیر، راه آسانی نیست. شب‌ها، پیش از خواب، در دلش این پرسش‌ها می‌چرخیدند: آیا روزی دوباره به وطنم برمی‌گردم؟ آیا کسی خواهد فهمید که این زنِ مهاجر، روزی برای امنیت وطنش ایستاده بود و خطر را با چشم‌هایش دیده بود؟ هیچ‌کس نمی‌دانست. حتی خودش هم نه. تنها چیزی که برایش مانده بود، امیدی کوچک بود؛ امیدی نازک و لرزان، مثل نخی که از قلبش آویزان است و او، با تمام توان، تلاش می‌کند همان نخ نازک را پل نجاتی برای خانواده‌اش بسازد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 75 بازدید

اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل درتازه‌ترین مورد به مناسبت روز جهانی بشردوستانه اعلام کرده است که زنان و دختران افغانستان با گذشت بیش از چهار سال، همچنان با محدودیت‌های سرکوب‌کننده مواجه هستند. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که زنان و دختران در افغانستان همچنان از آموزش، کار و زند‌گی عمومی محروم‌اند. دفتر هماهنگ‌کننده کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که ارائه کمک‌های بشردوستانه به زنان و دختران در این شرایط حیاتی است. روز جهانی بشردوستانه در حالی فرارسیده است که نیمی از جمعیت افغانستان برای بقا به کمک‌های بشردوستانه وابسته‌اند. در بخشی از گزارش اوچا آمده است: «در این روز به‌ویژه، مردم افغانستان با بحران‌های متعدد و پیچیده‌ای مواجه هستند. در ماه‌های اخیر، تحولات ژئوپلیتیکی و تنش‌های منطقه‌ای سبب بازگشت نزدیک به دو میلیون شهروند افغانستان از ایران و پاکستان شده است، بسیاری از آن‌ها بدون انتخاب خود بازگشته‌اند.» همچنین اوچا درباره کاهش کمک‌های بشردوستانه و خشکسالی‌های مداوم در افغانستان هشدار داده است. این در حالی است که پس از تسلط مجدد حکومت فعلی بر افغانستان، زنان و دختران از اساسی‌ترین حقوق خود، از جمله تحصیل، اشتغال و آزادی‌های فردی محروم شده‌اند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش و تحصیل باز بمانند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب