برچسب: افغانستان

2 هفته قبل - 95 بازدید

سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است که در پی کامل تعلیق کمک‌های خارجی آمریکا دست‌کم ۴۲۰ مرکز صحی در سراسر افغانستان تعطیل شده‌اند. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که تعطیلی این مراکز، ۳.۰۵ میلیون نفر را در ۳۰ ولایت افغانستان متأثر کرده است. سازمان بهداشت جهانی با نشر نموداری از تاثیرات تعلیق کمک‌های آمریکا بر ارائه خدمات صحی در افغانستان نوشته است که از ماه فبروری تا اکنون فعالیت دست‌کم ۲۲ نهاد اجرایی همکار با این سازمان متوقف شده است. در ادامه آمده است که در پی تعلیق کمک‌های آمریکا ۱۱ مرکز صحی در کابل، ۶۷ مرکز در مناطق مرکزی، ۸۰ مرکز در شرق، ۶۲ مرکز در شمال‌شرق، ۴۹ مرکز در شمال، ۷۰ مرکز در جنوب‌غرب، ۳۴ مرکز در جنوب و ۴۷ مرکز در غرب کشور تعطیل شده‌اند. گزارش هشدار داده است که توقف کمک‌های آمریکا تاثیرات منفی بر دسترسی مردم به خدمات صحی نجات‌بخش در افغانستان گذاشته است. همچنین این سازمان در بخشی از گزارشش از اهداکنندگان خواست که برای جلوگیری از «وخامت بیشتر اوضاع بشری»، بودجه جایگزینی را به مراکز صحی افغانستان اختصاص دهند. این درحالی است که آمریکا پس از روی‌کارآمدن دونالد ترمپ، کمک‌های خارجی خود را تعلیق کرد. این کشور بزرگترین کمک‌کننده به افغانستان بود. به‌تازگی صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در افغانستان هشدار داده است که به دلیل کاهش بودجه، ۶.۳ میلیون نفر که بیشتر آنان زنان و دختران هستند، دسترسی به مراقبت‌های صحی ضروری را از دست خواهند داد. پیش‌تر سازمان جهانی صحت در افغانستان هشدار داده بود که به‌دلیل کمبود بودجه، ۸۰ درصد مراکز صحی تحت حمایت این سازمان در افغانستان تعطیل خواهند شد.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 80 بازدید

شهرداری شهر «سن‌دیگو» در ایالت کالیفرنیای آمریکا، ۱۹ ماه می را به گونه‌ی رسمی به عنوان «روز فرهنگ هزاره» به رسمیت شناخت. تاد گلوریا، شهردار این شهر با صدور یک اعلامیه‌‌ی رسمی گفته است: «از طرف مردم سن‌دیگو، روز ۱۹ می را به‌عنوان «روز فرهنگ هزاره» اعلام می‌کند. به رسمیت‌شناختن و بزرگداشت روز فرهنگ هزاره، فرصتی را برای ارتقای آگاهی فرهنگی، فراگیری و همبستگی میان همه‌ی ساکنان سن‌دیگو فراهم می‌کند و حس تعلق و درک متقابل را در میان جوامع گوناگون این شهر تقویت می‌نماید.» شهردار سن‌دیگو در ادامه تاکید کرده است که هزاره‌ها در سراسر جهان این روز را با برگزاری جشن‌های سنتی، پوشیدن لباس‌های محلی و رقصیدن بر اساس موسیقی سرزمین‌شان، گرامی می‌دارند. در عین حال، محمد جواد رحیمی، نماینده محلی حزب دموکرات آمریکا در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که او در دیدار با شهردار سن‌دیگو پیشنهاد به رسمیت‌شناختن «روز فرهنگ هزاره» را مطرح کرد و شهردار نیز این پیشنهاد را پذیرفت. آقای رحیمی در ادامه تاکید کرده است: «این امر باعث افزایش آگاهی فرهنگی، وحدت و حس تعلق به جامعه‌ی می‌شود.» او افزوده است: «اعلام ۱۹ می به عنوان روز فرهنگی هزاره در سن‌دیگو بسیار ارزشمند است و نشان دهنده توجه واقعی شهردار به جوامع ما می‌باشد.» قابل ذکر است که هزاره‌های افغانستان از سال ۲۰۱۷ میلادی به این‌سو روز ۱۹ می را به‌عنوان «روز فرهنگ هزاره» در سراسر جهان تجلیل می‌کنند. این روز پیش از این در تقویم کشور پاکستان نیز به‌عنوان «روز فرهنگ هزاره» ثبت شده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 95 بازدید

صفحه‌ی «افغانستان عاری از پولیو» درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که کارزار جدید تطبیق واکسن پولیو امروز (دوشنبه، ۵ جوزا) در سراسر کشور آغاز می‌شود. این صفحه با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود از خانواده‌ها خواسته است که «سهم خود را برای افغانستان عاری از پولیو» انجام دهند. براساس معلومات نهادهای بین‌المللی در سال جاری میلادی دو مورد مثبت بیماری فلج اطفال یا پولیو در افغانستان شناسایی شده است. اولین مورد در ولسوالی بالامرغاب ولایت بادغیس و دومین مورد در ولایت هلمند شناسایی شده است. بر اساس آمار سازمان جهانی صحت، همچنین در سال جاری میلادی ۱۸ مورد مثبت ویروس محیطی پولیو در افغانستان ثبت شده است که شامل هشت مورد در قندهار، شش مورد در هلمند و یک‌ مورد در هرکدام از ولایت‌های لغمان، کابل، ننگرهار و زابل می‌شود. در حال حاضر افغا‌نستان و پاکستان تنها کشورهای جهان هستند که ویروس فلج اطفال یا پولیو در آن ریشه‌کن نشده است. این در حالی است که در سال گذشته میلادی، ۲۵ مورد انسانی پولیو و ۱۱۳ مورد محیطی آن در افغانستان ثبت شده بود. از جمله موارد انسانی، ۱۴ مورد در قندهار، هفت مورد در هلمند، دو مورد در ارزگان، یک مورد در کنر و یک مورد در نورستان ثبت شده بود. چند وقت پیش سازمان جهانی صحت اعلام کرده بود که عربستان سعودی متعهد به کمک ۵۰۰ میلیون دالر برای محو فلج اطفال در افغانستان و پاکستان شده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 111 بازدید

سازمان صحی جهان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که از آغاز سال جاری میلادی تا اکنون، بیش از ۵۵ هزار مورد مشکوک به سرخکان در افغانستان گزارش شده است و از این میان، ۳۵۷ تن جان باخته‌اند. این سازمان امروز (یک‌شنبه، ۴ جوزا) با نشر گزارش هفتگی خود گفته است که تنها در هفته بیستم سال جاری، ۲۱ تن جان خود را از دست داده‌اند که ۱۹ تن از آنان کودک بوده‌اند. در گزارش سازمان جهانی صحت آمده است که بیش‌ترین میزان شیوع بیماری در ولایت‌های هلمند، نورستان و بدخشان ثبت شده است. در گزارش آمده است که از میان جان‌باختگان، ۴۶ درصد زن و ۷۸ درصد کودک زیر پنج سال بوده‌اند. همچنین در بخشی از گزارش آمده است که در هفته بیستم سال ۲۰۲۵ میلادی، مجموعاً ۸۳۱ کودک بین سنین نُه تا ۵۹ ماه، در جریان پاسخ به شیوع بیماری، در ۱۳ ولایت واکسن شده‌اند. سازمان صحی جهان تأکید کرده که روند شیوع بیماری سرخکان در افغانستان در سال جاری میلادی از میانگین سه‌ساله گذشته فراتر رفته است. همچنین چندی پیش سازمان داکتران بدون مرز، در گزارشی نوشت که موارد ابتلا به بیماری سرخکان در میان کودکان در هرات، بلخ و هلمند، سه برابر افزایش یافته است. این نهاد افزایش موارد ابتلا به سرخکان را نگرا‌ن‌کننده خوانده و گفته بود که در هشت هفته‌ی اول سال جاری میلادی، در این سه ولایت، چهار هزار و ۷۹۹ کودک با علایم مشکوک به سرخکان شناسایی شده‌ که ۲۵ درصد آنان نیاز به بستری‌ و ۷۵ درصد دیگر نیاز به درمان سرپایی داشتند. در گزارش سازمان داکتران بدون مرز آمده بود که روزانه یک کودک در هر یک از این سه ولایت به دلیل ابتلا به بیماری سرخکان جان می‌دهد. وزارت صحت عامه‌ گزارش سازمان داکتران بدون مرز را رد کرده و نوشت که حدود ۱۶ میلیون کودک در سراسر کشور واکسن سرخکان دریافت خواهند کرد. باید گفت که واکسن نشدن اطفال، نگهداری نشدن واکسن به‌صورت درست و «باورهای غلط رایج بین مردم نسبت به واکسن» از دلایل افزایش بیماری سرخکان در کشور دانسته می‌شود.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 96 بازدید

موسسه‌ی «واسا افغانستان» درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که با همکاری بخش زنان سازمان ملل متحد، برای ۱۰۰ زن کارآفرین کمک‌های نقدی فراهم کرده است. این سازمان در حساب کاربری فیس‌بوک خود نوشته که به هر یک از این زنان، ۲۶ هزار و ۵۰۰ افغانی کمک نقدی پرداخت شده است. در ادامه آمده است که این پشتیبانی مالی به زنان کارآفرین کمک می‌کند تا کسب‌وکارهای کوچک خود را تجهیز و گسترش دهند. موسسه‌ی واسا تاکید کرده است که اشتغال زنان و دختران در جوامع به استقلال مالی، اعتمادبه‌نفس و مشارکت فعال‌تر آنان می‌انجامد. همچنین در بخشی از این پیام، بر اهمیت توان‌مندسازی زنان و نقش آن در جامعه تاکید شده است: «ما باور داریم که با شکوفایی زنان، جامعه‌ای نیرومندتر ساخته می‌شود. توان‌مندسازی زنان صرفاً یک هدف نیست؛ بلکه مسیر ساختن آینده‌ای روشن‌تر، فراگیرتر و عادلانه‌تر برای همه است.» واسا افغانستان افزوده است که در بیش از ۲۳ سال گذشته در زمینه‌ی توان‌مندسازی زنان و ترویج تغییرات اجتماعی در افغانستان فعالیت کرده و هم‌چنان به آموزش، ارتقای ظرفیت و حمایت از زنان و دختران ادامه خواهد داد. قابل ذکر است که این پروژه‌ها در حالی اجرا می‌شوند که زنان و دختران در افغانستان از حضور در مشاغل رسمی منع شده‌اند و تنها در برخی بخش‌های محدود، از جمله کسب‌وکارهای شخصی، امکان کار و درآمدزایی دارند. در چهار سال گذشته، هم‌زمان با تنگ‌تر شدن فضای کاری، شماری از نهادها و سازمان‌ها تلاش کرده‌اند تا از راه‌های اندک باقی‌مانده، زمینه‌ی اشتغال و کسب درآمد را برای زنان فراهم کنند. همچنین سازمان ملل متحد هشدار داده که افغانستان یکی از بدترین بحران‌های انسانی جهان را تجربه می‌کند و ممنوعیت کار زنان، از دلایل اصلی بحران اقتصادی در این کشور به‌شمار می‌رود.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 73 بازدید

سلامت روان مردم افغانستان در سه سال اخیر به‌شدت تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار گرفته است. پس از تغییر حکومت در سال ۲۰۲۱ میلادی تغییرات عمده‌ای در ساختار اجتماعی، آموزشی و حقوقی کشورمان ایجاد شد که تأثیرات عمیقی بر روان مردم بر جای گذاشته است. ترس، ناامیدی اضطراب و افسردگی از جمله شایع‌ترین مشکلات روانی گزارش شده در این دوره هستند. بسیاری از خانواده‌ها با از دست دادن منبع درآمد، محدودیت‌های آزادی فردی و قطع دسترسی به آموزش و خدمات درمانی مواجه شده‌اند که اینها به‌شدت بر سلامت روان آنها فشار وارد کرده است. یکی از مهم‌ترین گروه‌های آسیب‌پذیر در طی این سال‌ها زنان و کودکان بوده‌اند. محدودیت‌های شدیدی که بر آموزش دختران و اشتغال زنان اعمال شد منجر به افزایش احساس بی‌ارزشی، درماندگی و افسردگی میان آنان شد. بسیاری از زنان که پیش‌تر در ادارات دولتی و یا مؤسسات غیردولتی مشغول بودند شغل خود را از دست دادند و در نتیجه‌ی این کنار زده شدن و انزوای اجتماعی احساس فردیت، هویت و استقلال خود را نیز از دست داده‌اند. کودکان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با مواردی همچون محرومیت تحصیلی، ناامنی، بی‌ثباتی خانواده و مواجهه مستقیم یا غیرمستقیم با خشونت‌های فیزیکی و روانی خطر ابتلا به اختلالات روانی نظیر اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه و افسردگی را در میان این نسل افزایش داده است. همچنین افزایش میزان مهاجرت‌های اجباری داخلی و خارجی منجر به بروز احساساتی همچون عدم تعلق، بی‌خانمانی و تنهایی شده است. میلیون‌ها نفر مجبور به ترک خانه‌های خود شدند و در شرایط دشوار و پر از استرس در کمپ‌های پناهندگان یا کشورهای همسایه زندگی می‌کنند. این جابه‌جایی‌های اجباری خطر بروز مشکلات روانی را به‌شدت در میان مردم افغانستان افزایش داده است. از سوی دیگر نبود زیرساخت‌ها مناسب برای ارائه‌ی خدمات سلامت روان این  بحران‌ها را شدیدتر کرده است. تعداد بسیار محدود روان‌شناسان، مشاوران و درمانگران و نبود مراکز مشاوره‌ی تخصصی به این معناست که اکثریت مردم حتی در صورت تمایل به دریافت کمک دسترسی چندانی به خدمات روان‌شناسی ندارند. فرهنگ قوی برچسب و انگ اجتماعی نسبت به بیماری‌های روانی نیز باعث شده است که بسیاری از افراد مشکلات خود را پنهان کنند و به دنبال درمان نروند. در چنین شرایطی برخی نهادهای بین‌المللی و سازمان‌های خیریه تلاش‌هایی برای ارائه‌ی خدمات سلامت روان در افغانستان انجام داده‌اند؛ اما این اقدامات به دلیل محدودیت‌های سیاسی و امنیتی گستردگی کافی نداشته است. از نظر روان‌شناختی جامعه‌ی افغانستان اکنون در وضعیت فرسودگی جمعی قرار دارد؛ حالتی که در آن امید به آینده کاهش‌یافته و سطح تاب‌آوری اجتماعی به‌شدت پایین آمده است. احساس مبهم بودن آینده، ترس از جنگ و خشونت‌های مجدد و نگرانی از دست دادن بیشتر حقوق فردی و اجتماعی در میان مردم به‌شدت رایج و مشهود شده است. با این علی‌رغم همه‌ی مشکلات نمونه‌هایی از مقاومت روانی و تلاش برای بازسازی امید در میان مردم مشاهده می‌شود. برخی از زنان، جوانان و فعالان اجتماعی تلاش می‌کنند از طریق آموزش‌های آنلاین، پروژه‌های اجتماعی کوچک و فعالیت‌های آگاهی‌دهی فضاهای کوچکی از امید و حمایت متقابل ایجاد کنند. سخن پایانی: در مجموع وضعیت سلامت روان مردم افغانستان در سه سال اخیر بحرانی و بسیار نیازمند توجه فوری و رسیدگی‌های گسترده در سطح داخلی و بین‌المللی است. بدون مداخلات جدی در زمینه سلامت روان خطرات بلندمدت برای نسل فعلی و نسل‌های آینده اتفاق خواهد و این مشکلات دامن‌گیر چیز بیشتری از تعدادی از افراد خواهد بود؛ بلکه این موضوع دربرگیرنده‌ی دست‌کم نیمی از پیکره‌ی تشکیل‌دهنده‌ی یک کشور می‌باشد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 131 بازدید

صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA) برای افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که هزاران زن در سراسر افغانستان با بیماری «فیستول یا ناسور زایمانی» زندگی می‌کنند. این سازمان به‌مناسبت روز جهانی «پایان دادن به فیستول زایمانی» با نشر گزارشی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که این آسیب یکی از «جدی‌ترین و غم‌انگیزترین آسیب‌های زایمان» بوده که قابل درمان می‌باشد. صندوق جمعیت سازمان ملل در ادامه تاکید کرده است که فیستول زایمانی علاوه بر آسیب جسمی، سبب افسردگی، انزوای اجتماعی و احساس شرم و حتی «فکر کردن به خودکشی» زنان نیز می‌شود. «فیستول زایمانی» معمولا پس از زایمان طولانی و بدون مراقبت‌های صحی مناسب ایجاد و باعث بی‌اختیاری مزمن ادرار در زنان می‌شود. این بیماری با آنکه با یک جراحی ساده و کم‌هزینه قابل تداوی می‌باشد، اما فقر، باورهای غلط و محدودیت‌ها، دسترسی بسیاری از زنان به درمان را دشوار کرده است. گزارش به نقل از اندرو سابرتون، معاون مدیر اجرایی صندوق جمعیت سازمان ملل نوشته است: «یک جراحی ساده و کم‌هزینه فیستول، به بیماران فرصت دوباره‌ای برای زندگی می‌دهد. این جراحی، سلامت و عزت‌نفس را به زنانی که مدت‌ها در سکوت رنج کشیده‌اند، بازمی‌گرداند.» صندوق جمعیت سازمان ملل متحد تاکید کرده است: «فیستول زایمانی، که اغلب ناشی از زایمان طولانی و مسدود شده است، تا ۴۲۰۰۰ زن را در افغانستان تحت تأثیر قرار می‌دهد. بسیاری از آنها زنان جوانی هستند که در مناطق صعب‌العبور و بدون دسترسی به مراقبت‌های به موقع زندگی می‌کنند. انگ مرتبط با این بیماری منجر به رها شدن و آسیب مادام‌العمر می‌شود.» همچنین پیو اسمیت، مدیر صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در آسیا و اقیانوسیه، با تاکید بر تداوی این مشکل گفته است: «بازماندگان فیستول نه تنها درد و ناراحتی جسمی را تحمل می‌کنند، بلکه با انگ اجتماعی و انزوای عمیقی نیز مواجه هستند. به همین دلیل حمایت روانی-اجتماعی برای کمک به بهبودی و بازیابی زندگی آنها بسیار مهم است.» این گزارش به‌نقل از دکتر منگل، داکتر جراح در شفاخانه‌ی زنان و زایمان ملالی نوشته است که هر روز یک یا دو بیمار را در این شفاخانه جراحی می‌کنند. وی گفت که زنان مبتلا به این بیماری «نه‌تنها به درمان، بلکه به دلسوزی و مشاوره نیز نیاز دارند.» صندوق جمعیت سازمان ملل متحد گفته از سه مرکز فیستول در ولایت‌های کابل، هرات و ننگرهار پشتیبانی کرده و جراحی، تجهیزات، خدمات ارجاع و آموزش را برای کارکنان صحی فراهم می‌کند. این نهاد افزوده که در سال ۲۰۲۴ میلادی تنها شفاخانه‌ی زنان و زایمان ملالی در کابل، ۲۰۰ زن مبتلا به این بیماری قابل پیشگیری را، جراحی و درمان کرده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 153 بازدید

شماری از زنان معترض و اعضای جنبش زنان «پنجره‌ امید» به از اظهارات اخیر شرل بنارد، همسر زلمی خلیل‌زاد، نماینده پیشین آمریکا در امور صلح افغانستان واکنش تند نشان داده و اظهارات او را «بی‌پایه و بی‌رحمانه» خوانده‌اند. شرل بنارد، نویسنده آمریکایی به‌تازگی در مقاله‌ای نگرانی‌ها در مورد اخراج مهاجران افغانستان از آمریکا را «بی‌اساس» خوانده و گفته است که افغا‌نستان اکنون امن‌ترین وضعیت خود را تجربه می‌کند. شرل بنارد با اشاره به وضعیت زنان افغانستان در مقاله‌اش نوشته است که تنها مکتب‌های دولتی به‌روی دختران بالاتر از صنف ششم مسدود است و مکتب‌های خصوصی «تا هر سطحی» می‌توانند فعالیت کنند و این می‌تواند یک گزینه برای بازگشت‌کنندگان باشد. همسر زلمی خلیل‌زاد محدودیت‌های حکومت سرپرست بر پوشش زنان و دختران در افغانستان را نیز رد کرده و تاکید کرده است: «برخلاف روایت رسانه‌های غربی که می‌گویند زنان باید کاملا محجبه و همراه با محرم مرد در انظار عمومی ظاهر شوند، من زنان بسیاری را دیدم که تنها با روسری، بدون پوشاندن صورت، به تنهایی یا در گروه‌های زنانه در خیابان بودند.» این اظهارات شرل بنارد با انتقادهای گسترده‌ای مواجه شده است. اعضای جنبش زنان «پنجره امید» با نشر اعلامیه‌ای گفته‌اند که شرل بنارد با استفاده از جایگاه خود در نهادهای فکری و رسانه‌ای غرب، بارها کوشیده است حکومت فعلی را به‌عنوان قدرتی مشروع و «قابل تعامل» معرفی کند. در اعلامیه آمده است که سخنان شرل بنارد درباره‌ی زنان نه تنها بی‌پایه، بلکه بی‌رحمانه است. اعلامیه اظهارات بنارد را توهین آشکار به درد و رنج زنان می‌خواند. اعضای جنبش «پنجره امید» می‌گویند که بنارد که در امنیت و رفاه است، حق‌ ندارد از زبان زنانی صحبت‌ کنند که فرصت فریاد‌‌زدن ندارند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 74 بازدید

اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل متحد برای افغانستان اعلام می‌گوید که به‌دلیل تعلیق کمک‌های بشری آمریکا به افغانستان، یک هزار و ۷۰۰ کارمند زن مراکز صحی، کارمندان و پیمان‌کاران ماین‌پاکی شغل‌شان را از دست داده‌اند. این سازمان با نشر گزارشی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که تعلیق کمک‌های بشردوستانه‌ی آمریکا به افغانستان، عواقب گسترده‌ای بر عملیات‌های بشردوستانه در این کشور داشته و خواهد داشت. اوچا در این گزارشش مشخص نکرده است که این تعداد کارمند در کدام ولایت‌ها و چه زمانی بیکار شده‌اند. در ادامه آمده است که تا اواخر ماه فبروری سال جاری میلادی، حدود ۱۸۸ مرکز صحی، به‌دلیل تعلیق این کمک‌ها بسته شده و حدود ۱.۶ میلیون نفر به‌شمول زنان و کودکان تحت تاثیر این تصمیم قرار گرفته‌اند. در گزارش آمده است که در سال ۲۰۲۴ میلادی، آمریکا بیش از ۷۳۵ میلیون دالر برای پاسخ‌گویی به نیازهای بشردوستانه در افغانستان کمک کرده بود. دفتر هماهنگ‌کننده‌ کمک‌های بشردوستانه‌ سازمان ملل تاکید کرده است که در سال ۲۰۲۴ میلادی، کمک‌رسان‌ها در افغانستان توانستند برای ۲۰.۴ میلیون نفر، حداقل یک نوع کمک و برای ۳.۴ میلیون نفر سه نوع کمک را ارائه‌ کند که ۲۹ درصد آن‌ها زنان بوده‌اند. اوچا افزوده است که بدون بودجه‌ی کمکی آمریکا به افغانستان، افراد کمتری در سال جاری میلادی کمک‌های بشردوستانه دریافت خواهند کرد. این در حالی است که پس از روی‌کارآمدن دوباره‌ی دونالد ترمپ در اواخر سال گذشته‌ی میلادی، اداره‌ی او کمک‌های خارجی به کشورهای نیازمند از جمله افغانستان را تعلیق کرد. پس از این تصمیم دولت ترمپ، بارها سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی از وقوع بحران بشری در افغانستان زیر حاکمیت حکومت سرپرست هشدار داده‌‌اند. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA) در افغانستان اعلام کرد به‌دلیل کاهش بودجه‌ی کمکی در افغانستان، ۶.۳ میلیون نفر که بیشتر آنان زنان و دختران هستند، دسترسی به مراقبت‌های صحی ضروری، از جمله خدمات نجات‌بخش سلامت مادران را از دست خواهند داد. این نهاد در اعلامیه‌ای نوشته بود که دروازه‌های صدها مرکز صحی فعال در مناطق دورافتاده و کلینیک‌های سیار در سراسر افغانستان، به‌دلیل کاهش بودجه‌ی کمکی بسته شده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 72 بازدید

صبح زود بود. هنوز صدای اذان از مسجد کوچک محل نیامده بود. فاطمه کنار بخاری نشسته بود، پتو را دور دوش کشیده و به شعله‌هایی خیره مانده بود که مثل جانش ضعیف و لرزان بودند. شوهرش، عبدالخالق، با چهره‌ای گرفته، مقابل رادیو نشسته بود. دست‌هایش می‌لرزید و چشم‌هایش به دوردست‌ها دوخته شده بود. رادیو می‌گفت: حکومت سرپرست وارد کابل شده‌اند. دولت سقوط کرده. رییس‌جمهور فرار کرده است. فاطمه حس کرد انگار دنیا زیر پاهایش فرو ریخت. عبدالخالق کارمند بخش مالی وزارت داخله بود. هیچ‌وقت در خط مقدم نبوده، اما همه می‌دانستند که اعضای حکومت فعلی به دنبال کارمندان دولت هستند. مخصوصاً آن‌هایی که اسم‌شان در فهرست‌ها بوده. عبدالخالق همان شب گفت: «باید فرار کنم. اگر بمانم، کشته می‌شوم. رحمی در کار نیست.» فاطمه هول شد. چطور؟ کجا؟ با چه پولی؟ چهار بچه قدونیم‌قد داشتند. بزرگ‌ترینشان یوسف ده‌ساله بود، کوچک‌ترینشان زهرا، فقط سه سال. اما عبدالخالق تصمیمش را گرفته بود. با پولی که با قرض و زحمت فراهم کردند، خودش را به یک قاچاقچی معرفی کرد. او گفت راهی هست تا از نیمروز به ایران برود. از کوه و بیابان، از مرزهای خشک و خطرناک. اما خطر کمتر از مرگ در کابل نبود. شب آخر، عبدالخالق دخترش زهرا را بغل کرد. پیشانی فاطمه را بوسید و گفت: «من که رسیدم، راهی برای تو و بچه‌ها پیدا می‌کنم. فقط دعا کن.» فاطمه گریه نکرد. نه آن شب. اشکش یخ‌زده بود. دلش پر از ترس و ابهام بود، اما چیزی نگفت. مرزهایی که جان می‌گیرند، نه پناه می‌دهند عبدالخالق رفت. دو هفته گذشت. هر روز فاطمه گوش‌به‌زنگ بود. منتظر تماس، پیام، حتی یک نشانه از زنده‌بودن. اما هیچ خبری نشد. بی‌قراری‌اش بیشتر شد. بچه‌ها می‌پرسیدند بابا کو؟ فاطمه لب گزید و گفت: «رفته برایتان کار پیدا کنه.» اما خودش می‌دانست چیزی درست نیست. روز پانزدهم، شماره ناشناسی تماس گرفت. صدایی غلیظ و خشک گفت: «عبدالخالق را در راه کشتند. سربازهای ایرانی به او شک کردند. مستقیم زدند. در همان بیابان دفنش کردیم.» دست فاطمه از گوشی افتاد. پاهایش سست شد. جهان تار شد. کسی نبود که جسد را بیاورد. نه قبری، نه کفنی، نه نماز میتی. تنها یک جمله: «کشته شد». بازگشت به کابلِ بدون شوهر؛ بازگشت به غربت فاطمه دیگر نمی‌دانست چه کند. پولی نمانده بود. نه حمایت فامیلی، نه پشتوانه‌ای. پدر و مادرش سال‌ها پیش مرده بودند. خانواده شوهر هم خودشان به هزار درد گرفتار بودند. با چهار بچه، به کابل برگشت. خانه‌ای در حاشیه شهر پیدا کرد؛ یک اتاق تاریک، با سقف چوبی پوسیده و دیوارهای نم‌دار. اجاره‌اش کمبود، اما برای کسی که نانی برای شام ندارد، همان هم زیاد است. فاطمه هفته‌ها در شوک بود. حرف نمی‌زد. شب‌ها بچه‌ها می‌خوابیدند و او تا صبح به سقف خیره می‌ماند. گوشه اتاق می‌نشست، دست‌هایش را روی زانو می‌گرفت، و زمزمه می‌کرد: «عبد، چرا رفتی؟ چرا تنهایم گذاشتی؟» شروع رنج؛ با دستانی خالی و دهانی پُر از وعده برای بچه‌ها بچه‌ها غذا می‌خواستند. لباس می‌خواستند. مکتب، دفتر، دوا. اما فاطمه فقط یک چیز داشت: عزم. او تصمیم گرفت هر کاری بکند، جز گدایی. اما در کشوری که کار برای زن بیوه نیست، مخصوصاً با چهار فرزند، چه کاری می‌ماند؟ روزهای اول لباس شست. برای همسایه‌ها، برای چند افغانی. بعد رفت دنبال تمیزکاری. اما زن تنها، وقتی در خانه‌های غریبه می‌رود، نگاه‌ها ترحم‌آمیز نیست، حریص‌اند. تا اینکه یک روز، پسرش یوسف گفت: «مادر، یک بچه‌ در کوچه کفش رنگ می‌زند. روزی سی افغانی می‌گیرد. منم می‌توانم.» فاطمه دلش ریخت. پسرش هنوز بچه بود. دست‌هایش هنوز بوی بازی می‌داد، نه رنگ بوت، اما چاره‌ای نبود. خیابان، خانه دومشان شد با پول قرض، یک جعبه کفش‌کاری خریدند. یوسف سر کوچه نشست. اما وقتی دیدند مردم راحت‌تر به زن مراجعه می‌کنند، فاطمه خودش هم کنار پسرش نشست. از آن روز، خیابان شد جایگاهشان. صبح زود، قبل از طلوع، از خانه بیرون می‌زدند. یک‌گوشه میدان، جایی بین دست‌فروشان و گداها، می‌نشستند. بعضی رهگذران می‌گفتند: «زن که کفش رنگ نمی‌زنه!» اما بعضی کفش‌هایشان را می‌آوردند. پولی می‌دادند. بعضی هیچ پول نمی‌دادند. با پول قرض، یک جعبه کفش‌کاری خریدند. یوسف سر کوچه نشست. اما وقتی دیدند مردم راحت‌تر به زن مراجعه می‌کنند، فاطمه خودش هم کنار پسرش نشست. از آن روز، خیابان شد جایگاهشان. صبح زود، قبل از طلوع، از خانه بیرون می‌زدند. یک‌گوشه میدان، جایی بین دست‌فروشان و گداها، می‌نشستند. بعضی رهگذران می‌گفتند: «زن که کفش رنگ نمی‌زنه!» اما بعضی کفش‌هایشان را می‌آوردند. پولی می‌دادند. بعضی هیچ پول نمی‌دادند. روزهای سرد، دست‌های فاطمه یخ می‌زد. دستکش نداشت. واکس به زخم دست‌هایش می‌نشست. پوستش ترک می‌خورد. شب‌ها از درد نمی‌خوابید. زهرا، کوچک‌ترینشان، اغلب گرسنه گریه می‌کرد. فاطمه او را بغل می‌کرد، نان خشک به دستش می‌داد، و لالایی‌هایی می‌خواند که خودش هم دیگر به آن‌ها باور نداشت. فقر، فراتر از بی‌پولی‌ست؛ فقر، بی‌پناهی‌ست در خانه، وضع بدتر بود. آب نداشتند. برقشان اغلب قطع می‌شد. بخاری نداشتند. شب‌ها با چند پتوی کهنه خود را می‌پوشاندند. باران که می‌آمد، سقف چکه می‌کرد. دیوار نم می‌کشید. بچه‌ها سرفه می‌کردند. دوا نبود. دکتر نبود. فاطمه به هزار درد گرفتار بود. بعضی شب‌ها بچه‌ها از گرسنگی خواب نمی‌رفتند. او هم غذا نداشت، اما لبخند می‌زد و می‌گفت: «ببین، فردا غذاهای خوش‌مزه می‌خوریم.» دروغ می‌گفت. اما دروغی لازم. دروغی که مادرها یاد می‌گیرند وقتی نمی‌توانند گریه کنند. نگاه‌ها، از فقر بدتر بودند کار کفش رنگی فقط سخت نبود، خطرناک هم بود. گاهی مردانی می‌آمدند، کفششان را می‌دادند و بعد نگاهشان را نمی‌بردند. بعضی حرف‌هایی می‌زدند که دل فاطمه را آشوب می‌کرد. یک‌بار مردی گفت: "زن تنها با چهار بچه؟ اگه بخوای، یک راهی هست برایت" فاطمه لرزید. بُغضش ترکید، اما فقط گفت: "نه. نه هیچ‌وقت." اما او می‌دانست، زن تنها در کابل مثل شکار بی‌دفاعی‌ست. نگاه‌ها، ترسناک‌تر از زمستان‌اند. خاطره‌ها؛ مرهمی که بیشتر زخم می‌زنند گاهی شب‌ها که بچه‌ها خواب بودند، فاطمه نامه‌های قدیمی عبدالخالق را می‌خواند. او مردی ساده بود، اما مهربان. اهل شعر نبود، اما یک‌بار در نامه‌ای نوشته بود: "اگر جنگ نبود، با تو می‌رفتم سیر کوه‌ها. اگر فقر نبود، برایت دست‌بند می‌خریدم... " فاطمه آن نامه را روی سینه‌اش می‌گذاشت و گریه می‌کرد. گاهی با صدای بلند. گاهی بی‌صدا، فقط اشک. رؤیایی که دور است، اما خاموش نشده با تمام سختی‌ها، فاطمه هنوز یک آرزو دارد: این‌که بچه‌هایش، مثل او نشوند. یوسف بتواند مکتب برود. زهرا روزی دکتر شود. یا حداقل، کسی شود که مجبور نباشد کفش مردم را برق بیندازد تا زنده بماند. او هنوز امید دارد. امیدی زخمی، اما زنده. چون مادری که امید نداشته باشد، دیگر چیزی ندارد. پایانی که هنوز نیامده فاطمه هنوز زنده است. هنوز هر صبح، قبل از طلوع آفتاب، جعبه کفش کاری‌اش را برمی‌دارد. با بچه‌هایش می‌رود همان میدان همیشگی. می‌نشیند روی زمین سرد. هنوز مردم می‌آیند، گاه با کفش، گاه فقط با نگاه. و هنوز، وقتی شب می‌شود، به عکس بی‌قبر عبدالخالق نگاه می‌کند و آرام زیر لب می‌گوید: "تو رفتی تا ما بمانیم. حالا فقط بمانم... فقط بمانم..." نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب