برچسب: افغانستان

15 ساعت قبل - 50 بازدید

موسسه مرسی کورپس (Mercy Corps) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که افغانستان در آستانه یک بحران سراسری آب قرار دارد و میلیون‌ها شهروند افغانستان که از ایران و پاکستان بازگردانده شده‌اند، بر منابع و سیستم‌های شکننده آبرسانی کشور فشار شدید وارد می‌کنند. این موسسه با نشر گزارشی گفته است که شهر کابل ممکن است تا سال ۲۰۳۰ میلادی کاملاً با کمبود آب روبرو شود، در حالی‌که ولایت‌های چون هرات و قندهار هم‌اکنون با کاهش شدید منابع آبی و پیامدهای انسانی گسترده مواجه‌اند. در بخشی از گزارش موسسه مرسی کورپس آمده است که از آغاز سال ۲۰۲۵ میلادی تا اکنون بیش از دو میلیون مهاجر، عمدتاً به‌طور اجباری از ایران و پاکستان، به کشور بازگشته‌اند و احتمال دارد این رقم تا پایان سال به نزدیک به شش میلیون تن برسد. بربنیاد یافته‌های این نهاد، بیش از ۷۵ درصد خانواده‌های بازگشت‌کننده گفته‌اند دسترسی به آب پاک دشوار است و ۴۵ درصد از آنان با بیماری‌های ناشی از آب ناسالم روبه‌رو هستند. موسسه مرسی کورپس در ادامه هشدار داده است که هزینه آب در شهرها به‌ویژه در قندهار بسیار بالا رفته و تنش بر سر منابع مشترک آبی در حال افزایش است. این نهاد خواستار اقدام فوری برای کمک به خانواده‌ها، تقویت شبکه‌های آبرسانی و جلوگیری از خشک شدن منابع زیرزمینی شده است. همچنین همزمان با هفته‌ی جهانی آب، دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا برای افغانستان، درباره‌ی ‏بحران کمبود آب در افغانستان هشدار داده بود که این دفتر متعهد ‏به مقابله با این چالش است.‏ این دفتر در حساب کاربری ایکس خود نوشته ‏است: «با پایان هفته‌ی جهانی آب، افکار ما با مردم افغانستان است. ‏کمبود آب یک نگرانی حیاتی است، به‌ویژه در کابل، زیرا این مشکل ‏همه چیز را از مصونیت غذایی گرفته تا صحت عامه متأثر می‌سازد.»‏ قابل ذکر است که افغانستان چند سال است که با خشک‌سالی‌های پی‌هم دست‌وپنجه نرم می‌کند.‏ طبق این گزارش، استخراج آب در حال حاضر سالانه ۴۴ ‏میلیون متر مکعب بیشتر از میزان تغذیه طبیعی آب‌های ‏زیرزمینی است.

ادامه مطلب


15 ساعت قبل - 62 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد و سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) هشدار داده‌اند که نظام آموزشی افغانستان برای دختران و پسران در وضعیت بحرانی قرار دارد. این دو نهاد با نشر در گزارشی مشترک گفته‌اند که آینده میلیون‌ها کودک، به‌ویژه دختران، در افغانستان در خطر است و بیش از ۲.۱۳ میلیون کودک در سن مکتب ابتدایی از آموزش محروم‌اند و ۹۰ درصد کودکان ده‌ساله نمی‌توانند یک متن ساده را بخوانند. در گزارش آمده است که سیاست‌های محدودکننده، کم‌بود سرمایه‌گذاری، کم‌بود آموزگاران به‌ویژه زنان و ضعف زیرساخت‌ها، کیفیت آموزش را به‌شدت تضعیف کرده است. در ادامه آمده است که نزدیک به نیمی از مکتب‌ها در سراسر افغانستان آب آشامیدنی، تشناب و سیستم گرمایشی مناسب ندارند و بیش از یک‌هزار مکتب نیز به‌دلیل جنگ و بلایای طبیعی بسته است. در گزارش مشترک یونیسف و یونسکو آمده است که ممنوعیت آموزش دختران در دوره متوسطه بیش از ۲.۲ میلیون دختر نوجوان را از مکتب محروم کرده و در کنار آن، ثبت‌نام پسران در آموزش عالی نیز ۴۰ درصد کاهش یافته است. این نهادها تاکید کرده است که آموزش، نماد امید، ثبات و کرامت برای کودکان افغانستان است، اما این امید برای میلیون‌ها کودک در حال از میان رفتن است. همچنین یونیسف و یونسکو در بخشی از گزارش مشترک‌شان از مقام‌های حکومت فعلی خواسته‌اند تا فوراً ممنوعیت آموزش دختران و زنان در دوره‌های متوسطه و عالی را لغو کنند. در این گزارش هشدار داده شده که اگر ممنوعیت آموزش دختران و زنان ادامه یابد، تا سال ۲۰۳۰ میلادی چهار میلیون دختر دیگر از آموزش محروم خواهند شد و این وضعیت ممکن است تا سال ۲۰۶۶ حدود ۹.۶ میلیارد دالر زیان اقتصادی برای کشور در پی داشته باشد. این در حالی است که حکومت سرپرست پس از تسلط دوباره‌ بر افغانستان، نظام آموزشی کشور با بحران شدید روبرو شده است. دختران بالاتر از صنف ششم را از مکتب منع شده و در دسامبر ۲۰۲۲ میلادی، تحصیل زنان در دانشگاه‌ها را نیز ممنوع اعلام شد. نهادهای بین‌المللی هشدار داده‌اند که ادامه این روند، افغانستان را با نسلی «بی‌سواد» و بدون «مهارت» روبرو خواهد کرد.

ادامه مطلب


16 ساعت قبل - 25 بازدید

در حاشیه‌ی شهر هرات، در کوچه‌ای که دیوارهای کاه‌گلی‌اش هنوز خاطرات بازی‌های کودکانه را در خود نگه داشته بود، مردی زندگی می‌کرد به نام عبدالودود. مردی خاموش، با چشمانی خاکستری و صورتی که به‌جای لبخند، سایه‌ی درد و شکست بر آن نشسته بود. کسی دقیق نمی‌دانست چه بر سرش آمده، اما هر کسی که از کنارش می‌گذشت، اندوه را در نگاهش می‌دید؛ اندوهی سنگین، فروخورده، بی‌صدا. او همان مردی بود که روزی خانه داشت و دکان؛ صدای خنده‌ی دخترانش در حویلی می‌پیچید و نان شب را با غرور از دکان کوچک کفاشی‌اش به خانه می‌آورد. اما روزگار، گاهی بی‌رحم‌تر از جنگ می‌شود — وقتی بیکار می‌مانی، وقتی صدای دَین‌داران دروازه‌ات را بلرزاند، وقتی نگاه همسرت و فرزندانت پر می‌شود از پرسش‌هایی که پاسخی برای‌شان نداری... و تو، که مردی، پدر خانه‌ای، جز شرم و سکوت، چیزی برای گفتن نداری. لرزش دست‌هایش را در جیب پنهان می‌کرد. کرونا، جنگ، ناامنی... همه دست به دست هم دادند تا حتی لقمه‌ای نان هم باقی نماند. عبدالودود هر روز از خانه بیرون می‌رفت، کوچه به کوچه، سراغ کار می‌گرفت؛ اما کاری نبود. تنها چیزی که می‌یافت، نگاه‌های پر از ترحم و تحقیر مردم بود. شب‌ها بازمی‌گشت، نگاهش را به آسمان می‌دوخت، و به چشمان دخترانش که منتظر لقمه‌ای نان بودند، با بغض می‌گفت: «خدا مهربان است.» اما مهربانی خدا هم گاهی دیر می‌رسد... شبی، بعد از نماز شام، وقتی چراغ خانه خاموش بود و دخترهایش در خواب بودند، رو به همسرش، زرغونه، آرام گفت: — «می‌روم ایران... شاید کاری پیدا کنم، شاید نانی.» زرغونه خاموش ماند. فقط با چشمانی پُر اشک نگاهش کرد. نه سؤال کرد، نه التماس… چون می‌دانست مردش دیگر طاقت ندارد. می‌دانست غرورش دارد زیر بار زندگی له می‌شود. می‌دانست وقتی مرد خانه تصمیم رفتن می‌گیرد، یعنی تهِ دیگِ امید خشکیده است. صبح زود، بی‌هیچ وداعی، بی‌هیچ سروصدا، عبدالودود راهی شد. از نیمروز، همراه قاچاق‌برانی که وعده‌های رنگین می‌دادند، به راه افتاد. شب‌ها در بیابان می‌خوابیدند، روزها از کوه و خار می‌گذشتند؛ با ترس از پولیس، با ترس از مرگ، با امیدی لنگ. اما هنوز به مرز ایران نرسیده بودند که طوفان بدبختی بر سرش آوار شد. در منطقه‌ای دورافتاده در خاک پاکستان، موتر حامل‌شان توسط مردان مسلح متوقف شد. چهره‌ها پوشیده، تفنگ در دست، تهدید در صدا. همه را به زور بردند به خانه‌ای ویرانه، جایی در حاشیه‌ی بیابان. دست و چشم عبدالودود را بستند. روزها گذشت… صدای فریاد دیگران را می‌شنید. بوی خون، بوی ترس، بوی مرگ. از او *پنجاه‌هزار دالر* خواستند. پنجاه‌هزار؟ برای مردی که کفش‌هایش پاره بود؟ وقتی شنید، بی‌هوش شد. آدم‌ربا گفت: «اگر پول نیاید، جنازه‌اش می‌آید.» و آن‌جا، در حویلی‌ای که سکوتش حالا مثل گورستان سنگین بود، زنی بی‌کس، با چادری سفید، افتاد دنبال پول. رفت به خانه‌ی پدرش. جوابی نبود. به مسجد، به مکتب، به اقارب، به هر دری که روزی امیدی در آن بود، سر زد. اما اینجا افغانستان بود، نه کسی نان داشت، نه کسی پول. در نهایت، کلید خانه را برداشت و به بنگاه سپرد. خانه‌ی کوچک‌شان را فروخت... خانه‌ای که با هزار امید و آرزو ساخته بودند؛ خانه‌ای که دیوارهایش هنوز صدای خنده‌ی کودکان را در خود داشت. اما حتی با فروش خانه هم، پول کافی نشد. و آن‌گاه، لحظه‌ای رسید که تصمیمی گرفته شد؛ تصمیمی که هیچ مادری نباید بگیرد: مریم، دختر شانزده‌ساله‌شان، باید شوهر می‌کرد. به مردی چهل‌ساله، فقط چون پول داشت. مریم گریه می‌کرد، می‌لرزید، با صدایی بریده می‌گفت: «مادر جان، مه نمی‌توانم… مه نمی‌توانم…» اما زرغونه، با دلی شکسته، موهای دخترش را شانه زد و آرام گفت: «پدرت اسیر است... یا تو، یا کفن‌اش.» پول تهیه شد. و آدم‌ربایان، پس از نود شب و روز سیاهی، شکنجه و بی‌خبری، عبدالودود را آزاد کردند. اما وقتی برگشت، دیگر آن مرد سابق نبود. با پاهایی لاغر، ریشی ژولیده، چشمانی بی‌نور. خانه‌اش فروخته شده بود. دخترش را ندید. فقط همسرش، آهسته گفت: «برای زنده ماندنت، همه‌چیز را دادیم...» عبدالودود چیزی نگفت. فقط کنار دیوار حویلی نشست، سرش را پایین انداخت و آن‌چنان گریست که گویی جانش از چشم‌هایش بیرون آمد. از آن شب به بعد، دیگر هیچ‌گاه همان مرد نشد. دیگر به مسجد نرفت. به بازار هم نه. روزها در کوچه‌ها پرسه می‌زد، شب‌ها با خودش حرف می‌زد. گاهی نام مریم را صدا می‌زد، گاهی با دیوارهای خانه‌ی قدیم نجوا می‌کرد. مردم اول می‌گفتند: چون اختطاف شده بود، عقلش پریده. اما کم‌کم به سایه‌ی بی‌صدایش عادت کردند. هیچ‌کس نپرسید: «در این وطن، چرا باید برای یک لقمه نان، همه‌چیزت را بدهی؟» تنها شب، دردش را می‌فهمید. تنها دیوارهای کاه‌گلی، که هنوز صدایش را به خاطر داشتند. و عبدالودود، هر شب، پیش از خواب، زیر لب می‌گفت: «خدایا... من فقط نان می‌خواستم... نان... نه این‌همه خاکستر.» نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 روز قبل - 50 بازدید

شبکه خبری اسکای‌نیوز با نشر گزارشی گفته است که طی سه ماه گذشته، به‌طور میانگین هر ۷۲ ساعت یک کودک در شفاخانه ولایتی بدخشان جان باخته است و این آمار نسبت به مدت مشابه سال گذشته، افزایش ۵۰ درصدی را نشان می‌دهد. اسکای‌نیوز با نشر گزارش گفته است که گزارش‌ها میدانی نشان می‌دهد، کودکان دچار سوءتغذیه شدید، بسیاری به‌صورت دو نفره در یک تخت بستری هستند و برخی تنها با دستگاه اکسیژن زنده مانده‌اند. در بخشی از گزارش آمده است که بیش از ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار زن و کودک در افغانستان به درمان فوری سوءتغذیه نیاز دارند و ۹۰ درصد کودکان زیر پنج سال در فقر غذایی مطلق زندگی می‌کنند. به دلیل قطع شدن کمک‌های بشردوستانه بسیاری از مراکز صحی در مناطق محروم افغانستان بسته شده‌اند. برخی خانواده‌ها به اسکای‌نیوز گفته‌اند که ۱۳ ساعت راه طی کرده‌اند تا به بتوانند کودکان بیمار خود را به شفاخانه ولایتی بدخشان برسند. شماری از مادرانی که به شفاخانه ولایتی بدخشان مراجعه کرده‌اند گفته‌اند فرزندان قبلی‌شان را بر اثر سوءتغذیه از دست داده‌اند. در ادامه آمده است که کاهش چشم‌گیر کمک‌های بشردوستانه، به‌ویژه پس از قطع کمک‌های مالی ایالات متحده، در کنار محدودیت شدید حکومت فعلی علیه آموزش و اشتغال زنان، از دلایل اصلی تشدید این بحران عنوان شده است. بسیاری از مادران در مناطق محروم به دلیل ممنوعیت کار، توانایی تأمین غذای کافی برای فرزندان خود را ندارند. همچنین کارکنان درمانی و پروژه‌های محلی تحت حمایت صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل هشدار می‌دهند که بدون بازگشت کمک‌های بین‌المللی، شمار قربانیان افزایش خواهد یافت. داکتران در شفاخانه دولتی بدخشان هشدار داده‌اند که شمار مرگ‌ومیر کودکان در حال افزایش است. دنیل تیمه، سخنگوی یونیسف گفته است: «وضعیت تغذیه کودکان در افغانستان بسیار وخیم است. بیش از ۳.۵ میلیون کودک زیر پنج سال دچار سوءتغذیه حاد هستند، از جمله ۱.۴ میلیون تن که به‌طور تهدیدکننده‌ای لاغر هستند.» پیش از این، نهادهای سازمان ملل اعلام کرده بودند که بدخشان بیش‌ترین تعداد مبتلایان به سوءتغذیه را در میان ولایت‌های افغانستان دارد.

ادامه مطلب


1 روز قبل - 130 بازدید

آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که حذف سیستماتیک زنان و دختران افغانستان از زندگی عمومی به‌گونه‌ی وحشتناک و نظام‌مند جریان دارد. آقای گوترش امروز (چهارشنبه، ۱۶ میزان) این اظهارات خود را که دو روز پیش در شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرده بود، منتشر کرده است. دبیر کل سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که خشونت جنسی و مرگ‌ومیر مادران در افغانستان افزایش یافته است. وی در ادامه افزوده است که زنان و دختران افغانستان از فرصت‌های آموزشی، بهداشت و عدالت محروم شده‌اند. همچنین او در بخشی از صحبت‌هایش از نقش زنان و دختران در رهبری و صلح سخن گفته است. دبیر کل سازمان ملل متحد گفته است که خشونت‌های جنسی در سراسر جهان افزایش یافته است. در اظهارات او آمده است: «در سراسر جهان، شاهد روندهای نگران‌کننده‌ای در هزینه‌های نظامی، افزایش درگیری‌های مسلحانه و خشونت‌های فجیع علیه زنان و دختران هستیم.» همچنین آقای گوترش از وضعیت اسفناک زنان در فلسطین نیز ابراز نگرانی کرده است. با این حال، سیما باهوس، رییس بخش زنان ملل متحد، نیز گفته است که ۹۲ درصد شهروندان افغانستان خواستار دسترسی دختران به آموزش هستند. سیما باهوس تاکید کرد: «حتی در افغانستان، نظارت مداوم سازمان زنان سازمان ملل متحد نشان می‌دهد که ۹۲ درصد افغان‌ها، چه مرد و چه زن، بر این باورند که دختران باید بتوانند به آموزش متوسطه دسترسی داشته باشند. همچنین چشمگیر است که اکثریت زنان افغان می‌گویند همچنان امیدوارند روزی به آرزوهای خود دست یابند.» وی افزوده است: «واقعیت این است که در سطح جهانی، رنج و آوارگی احتمالاً در برابر درگیری‌هایی به‌ ظاهر حل‌ناشدنی و بی‌ثباتیِ فزاینده افزایش خواهد یافت. این حقیقتی دردناک است که باید آماده باشیم وضعیت برای زنان و دختران پیش از آن‌که بهتر شود، بدتر گردد. این وضعیت همچنان با کاهش‌های کوته‌بینانه در تأمین مالی، که هم‌اکنون فرصت‌های آموزشی دختران افغان را تضعیف کرده است، تشدید خواهد شد.»

ادامه مطلب


1 روز قبل - 99 بازدید

بانک جهانی در تازه‌ترین مورد اعلام کرده است که هیچ منطقه‌ای در جهان به اندازه‌ی خاورمیانه، شمال افریقا، افغانستان و پاکستان از رفع محدودیت‌های مشارکت زنان سود نخواهد برد و تحقق این امر می‌تواند مسیر رشد پایدار و عدالت اقتصادی در منطقه را هموار کند. این بانک با نشر گزارشی گفته است که چشم‌انداز اقتصادی منطقه خاورمیانه، شمال افریقا، افغانستان و پاکستان در سال ۲۰۲۵ میلادی رو به بهبود است. بر بنیاد این گزارش، پیش‌بینی می‌شود رشد اقتصادی این منطقه به ۲.۸ درصد در سال ۲۰۲۵ میلادی و به ۳.۳ درصد در سال ۲۰۲۶ میلادی برسد. همچنین بانک جهانی هشدار داده است که بی‌ثباتی‌های جهانی، درگیری‌های مداوم، تغییر در سیاست‌های تجاری و افزایش آوارگی‌ها می‌تواند روند بهبود اقتصادی منطقه را تهدید کند. در گزارش آمده است که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از توقف تدریجی کاهش داوطلبانه تولید نفت و رشد صنایع غیرنفتی خود بهره‌مند خواهند شد و همچنان کشورهای واردکننده‌ی نفت نیز با افزایش سرمایه‌گذاری‌های خصوصی، رشد هزینه‌های عمومی و رونق دوباره بخش‌های کشاورزی و گردشگری، بهبود اقتصادی را تجربه خواهند کرد. این گزارش با عنوان «مشاغل و زنان: استعدادهای بکر، رشد تحقق‌نیافته» منتشر شده و بر نقش کلیدی مشارکت زنان در توسعه‌ی اقتصادی منطقه تاکید دارد. بر اساس یافته‌های بانک جهانی، تنها حدود ۲۰ درصد از زنان در نیروی کار منطقه حضور دارند که پایین‌ترین نرخ مشارکت زنان در سطح جهان است. عثمان دیونه، معاون رییس بانک جهانی در امور خاورمیانه، شمال افریقا، افغانستان و پاکستان، گفته است: «من خواستار اقدامات جسورانه‌ام، نه گام‌های جزئی. برای شکوفایی کامل پتانسیل زنان در منطقه، باید موانع موجود بر سر راه مشارکت آنان به‌صورت جامع برطرف شود. یک بخش خصوصی پویا که شغل ایجاد کند و آرزوها را تغییر دهد، کلید پیشرفت واقعی است.» روبرتا گاتی، اقتصاددان ارشد منطقه، نیز تاکید کرده است: «افزایش مشارکت نیروی کار زنان می‌تواند به دستاوردهای اقتصادی چشمگیری منجر شود و رفع موانعی که از اشتغال زنان جلوگیری می‌کند، می‌تواند سرانه تولید ناخالص داخلی در کشورهایی چون مصر، اردن و پاکستان را بین ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش دهد.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 78 بازدید

در قلب کابل، جایی در میان کوچه‌های تنگ، پر از خاک و خاطره، خانه‌ای گلی و کهنه ایستاده است. خانه‌ای که اگر دیوارهایش زبان داشتند، از نفس‌نفس‌های زنی روایت می‌کردند؛ زنی که سال‌ها با دستانش نان دوخته، علم آموخته، و امید برشته بود... و حالا تنها درد می‌دوزد. نامش فاطمه است. زنی ۳۸ ساله، با پیشانی‌ای پر از چین و چشمانی که سال‌هاست لبخند را به خاطر نمی‌آورند. هرچند خندیدن را از یاد نبرده، اما دیگر دلیلی برای خندیدن نمی‌یابد. روزگاری معلم بود، در یکی از مکاتب متوسطه‌ی کابل. صنف‌های هفتم و هشتم را تدریس می‌کرد، بیشتر ریاضی. هنوز هم خوب یادش مانده روزی را که شاگردی با دست بالا پرسید: «معلم صاحب، اگر یک زن وزیر شود، می‌تانه قانون را تغییر بده؟» او خندید و گفت: «زن اگر باسواد باشه، هر کاری می‌تانه.» آن روزها، امید مثل نور آفتاب از پنجره‌ی مکتب به داخل می‌تابید. شاگردان، همچون گل‌های بهاری بودند. مکتب، باغی بود زنده و پرشور. و فاطمه، باغبان دلسوز آن باغ. اما... روزی، بی‌هیچ هشدار، بی‌هیچ دلیل، و بی‌هیچ عدالتی، دروازه‌های مکتب بسته شد. تصمیمی که نه از دل مردم، که از جایی بالا و بی‌چهره آمده بود. فاطمه هنوز آن روز را خوب به یاد دارد؛ روزی که با چشمانی پر از اشک، از دروازه‌ی مکتب گذشت، در حالی که شاگردانش، مثل پرنده‌های بی‌لانه، به او می‌نگریستند و اشک می‌ریختند. یکی از آن‌ها گفت: «معلم صاحب... باز می‌آیی؟» و فاطمه، با لبخندی پر از تلخی و اندوه، تنها گفت: «ان‌شاءالله...» آن لبخند، بیش از هزار حرف، درد داشت. شوهرش، رحمت‌الله، سال‌ها پیش در یک پروژه‌ی ساختمانی کار می‌کرد؛ اما کم‌کم درد گرده‌اش بیشتر شد. حالا حتی توان بالا رفتن از سه پله را ندارد. نمی‌تواند چیزی بلند کند، نه زیر آفتاب بایستد، نه کار کند. روزهایش را در سکوت می‌گذراند، با نگاهی خاموش و سری خم‌شده. وقتی طفل کوچک‌شان با امید می‌گوید: «بابا، برای من خوراکی بخر!» رحمت‌الله به زمین خیره می‌شود، بی‌هیچ پاسخ. بعد، آهسته نگاهش را به آسمان می‌دوزد و آرام می‌گوید: (خدا بزرگ است). با بیکاری شوهرش و بسته شدن مکاتب، فاطمه ماند با چهار طفل—خُرد و بزرگ—و یک دنیا مسئولیت. معاش معلمی دیگر نمی‌رسید، و امید هم کم‌کم مثل گیاهی بی‌آب، خشک می‌شد. ناچار شد چرخ خیاطی کهنه‌ای را از زیر تخت بیرون بکشد؛ همان چرخی که روزگاری مادرش با آن لباس عروس دوخته بود. حالا اما، باید نان زندگی را بدوزد. دوباره شروع کرد به یادگیری: پارچه بریدن، دوختن، اندازه گرفتن... اما بازار دیگر مثل قبل نبود. مردم نان خشک می‌خریدند، نه لباس نو. تولیدی‌ها، لباس‌های آماده را با نرخ ارزان‌تر به بازار آورده‌اند. مشتری‌ها کم‌اند. گاهی چند روز می‌گذرد بی‌آن‌که حتی یک سفارش برسد. فاطمه آه می‌کشد و می‌گوید: «صدای این چرخ، مثل غژغژ دروازه‌ی بسته‌ی مکتب است. هر بار که پِدال می‌زنم، دلم تیر می‌کشه... انگار دارم بر دفترچه‌ی خاطراتم زخم می‌زنم.» او حالا خیاط است، اما نه از دل، از مجبوری. روزهایی هست که تا نیمه‌شب پای چرخ می‌نشیند، کوک می‌زند و نخ می‌کِشد. اما وقتی حساب و کتاب می‌کند، می‌بیند همان هم کفاف پول برق و آرد را به‌سختی می‌دهد. دختر بزرگش، لیلا، زمانی صنف هفتم بود. حالا در خانه نشسته و به مادر کمک می‌کند. می‌گوید: «مادر، منم می‌خواهم معلم شوم.» فاطمه لبش را می‌گزد، بغضش را قورت می‌دهد و آرام می‌گوید: «می شوی دخترم، می‌شوی... فقط هنوز زود است. باید صبر کنی.» اما خودش می‌داند، صبر هم وقتی زیاد شود، آدم را می‌سوزاند. او هر شب، وقتی اطفالش خوابیده‌اند، دفترچه‌های کهنه‌اش را از گوشه‌ی صندوق بیرون می‌آورد. گچ خشکی را که لای تاهای چادرش پنهان کرده، بیرون می‌کشد. آن را بو می‌کند، روی میز می‌گذارد، آرام می‌نویسد: "۲ + ۲ = ۴" و زیر لب می‌گوید: «آسان است، دخترکم... آسان. فقط باید بخوانی.» گاهی با خودش فکر می‌کند: چرا باید علم و معرفت از زن گرفته شود؟ مگر زن نیست که نسل را تربیت می‌کند؟ مگر زن نیست که وطن را می‌سازد؟ او نمی‌فهمد چرا دنیا چنین شده، اما یک چیز را خوب می‌داند: بدون علم، ما هیچ هستیم. بدون زن، وطن ناقص است. یکی از روزها، وقتی برای خرید نخ و پارچه به بازار می‌رفت، دختر کوچکش پرسید: «مادر، اگه باز هم مکتب باز شود، باز هم می‌روی درس می‌دهی؟» فاطمه ایستاد. به چشمان دخترک خیره شد، دستش را گرفت، زانو زد و گفت: «من تا وقتی نفس دارم، باز هم درس می‌دهم. حتی اگه فقط یک شاگرد داشته باشم. حتی اگر مکتب نباشد، خانه‌ام مکتب می‌شود.» اما دلش چیز دیگری می‌خواهد؛ این‌که روزی دوباره همان مانتوی خاکستری‌اش را بپوشد، همان دفترچه‌ها را به بغل بگیرد، صدای زنگ مکتب را بشنود و در میان هیاهوی شاگردان، کسی از ته دل صدا بزند: «معلم صاحب!» و برگردد به همان صنف، همان نیمکت‌ها، همان تخته‌ی سفید. او هنوز هم باور دارد: زن، اگر اجازه داشته باشد، کوه را هم تکان می‌دهد. فاطمه در دلش فقط یک دعا دارد. نه برای ثروت، نه برای شهرت— بلکه برای باز شدن دروازه‌های مکتب. تا هیچ دختری پشت چرخ خیاطی، رؤیاهایش را ندوزد. تا هیچ مادری مجبور نشود علم را با نان عوض کند. و تا هیچ چرخی، صدای گچ‌های سفید را در خود خاموش نکند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 روز قبل - 109 بازدید

منابع محلی از ولایات مختلف می‌گویند که حکومت سرپرست دسترسی به برخی شبکه‌های اجتماعی از جمله انستاگرام را در شماری از ولایات محدود کرده است. دست‌کم چهار منبع امروز (سه‌شنبه، ۱۵ میزان) گفته‌اند که این محدودیت تا اکنون در اینترنت سیم‌کارت‌ برخی از شرکت‌های مخابراتی و اینترنت‌های شرکتی وضع شده است. شماری از مشتریان شبکه‌های مخابراتی افغان‌بیسیم، اتوما و اتصالات در هرات و کابل به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که با اینترنت این شرکت‌ها نمی‌توانند انستاگرام را باز کنند. منبع در ادامه تاکید کرده است که انستاگرام با فیلترشکن باز می‌شود. براساس گفته‌های منابع در کابل، هرات و برخی از ولایت‌های دیگر نیز دسترسی به انستاگرام و اسنپ‌چت محدود شده است. مسوولان حکومت سرپرست تا اکنون محدودیت دسترسی بر شبکه‌های اجتماعی را تایید نکرده‌اند. همچنین حکومت فعلی بار دیگر تلاش برای محدودکردن دسترسی به اینترنت فایبر نوری را آغاز کرده‌ است. منابع در قندهار گزارش دادند که دسترسی به اینترنت فایبر نوری برای افراد عادی و خانه‌ها قطع شده است. باید گفت که دولت هفته‌ی پیش برای ۴۸ ساعت اینترنت و شبکه‌های مخابراتی را در سراسر افغانستان قطع کردند و تا اکنون توضیحی در مورد آن ارائه نکرده است. پیشتر قطع اینترنت فایبر نوری را از ولایت بلخ آغاز کرده بود و دلیل آن را جلوگیری از منکرات خوانده بود. در پی این دستور، انترنت وای‌فای و فایبر نوری در دست‌کم ۱۴ ولایت کشور قطع شده است.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 130 بازدید

سیما باهوس، مدیر اجرایی بخش زنان سازمان ملل متحد در تازه‌ترین مورد اعلام کرده است که زنان و دختران افغانستان با ظلم و محدودیت، هنوز امیدوارند روزی به آرزوهای خود دست یابند. خانم باهوس این اظهارات را در نشست شورای امنیت سازمان ملل مطرح کرده و گفته است که بررسی‌های آن‌ها نشان می‌دهد ۹۲ درصد مردم افغانستان به آموزش زنان و دختران اهمیت می‌دهند. وی در بخشی از صحبت‌هایش تاکید کرده است که زنان افغانستان و دختران زیر ستم، رنج فراوانی را تحمل می‌کنند. قابل ذکر است که در چهار سال گذشته علی‌رغم درخواست شهروندان افغانستان و فشار ‏جهانی، حکومت فعلی از مواضع خود در قبال زنان و دختران کوتاه نیامده‌اند.‏ حکومت سرپرست با وضع محدودیت‌های شدید، زنان و دختران از کار، آموزش و ‏گشت‌وگذار آزادانه محروم کرده‌‌‎ است.‏ این در حالی است که شورای حقوق بشر سازمان ملل، روز گذشته میکانیسم مستقل پاسخگویی در افغانستان را ایجاد کرد که براساس آن، موارد نقض حقوق بشر توسط طالبان مورد بررسی قرار می‌گیرد. این میکانیسم طی قطعنامه‌ای با حمایت اتحادیه اروپا و بیش‌تر کشورها، بدون رأی‌گیری، به تصویب رسیده است.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 57 بازدید

برنامه جهانی غذا درتازه‌ترین مورد هشدار داده است که بسته‌شدن صدها مرکز تغذیه و کاهش شدید بودجه‌های بشردوستانه، هزاران کودک را در معرض خطر مرگ و سوء‌تغذیه قرار داده است. این نهاد گزارشی درباره وضعیت تغذیه و امنیت غذایی در افغانستان منتشر کرده و در آن آمده است که تنها در نیمه نخست سال ۲۰۲۵ میلادی، ۲۹۸ مرکز تغذیه در سراسر کشور تعطیل شده و شمار تیم‌های سیار خدمات صحی و تغذیه از سال ۲۰۲۴ میلادی تا اکنون ۵۴ درصد کاهش یافته است. در ادامه آمده است که این کاهش چشمگیر در خدمات حیاتی، پوشش برنامه‌های تغذیه را به‌ویژه در جنوب افغانستان به شدت محدود کرده و پیامدهای فاجعه‌باری بر جای گذاشته است. در این بخش از کشور، بسته‌شدن ۳۸ مرکز تغذیه باعث شده بیش از ۱۴۱ هزار تن، از جمله بیش از ۸۲ هزار کودک خردسال، از دسترسی به درمان محروم شوند. برنامه جهانی غذا در ادامه تاکید کرده است که افغانستان اکنون با یکی از شدیدترین بحران‌های امنیت غذایی در جهان روبرو است. در ادامه آمده است که افغانستان پیش از این نیز دارای آسیب‌پذیری‌های عمیق و ساختاری بود که کاهش بودجه‌های بین‌المللی آن را تشدید کرده است. در گزارش آمده است: «افغانستان حتی پیش از بحران مالی فعلی نیز در پایین‌ترین سطح توسعه انسانی و از جمله کشورهایی با بیشترین آسیب‌پذیری در برابر تغییرات اقلیمی قرار داشت. دهه‌ها جنگ، خشکسالی‌های پیاپی و وابستگی شدید به کمک‌های خارجی، این کشور را در آستانه فروپاشی کامل اجتماعی و اقتصادی قرار داده است.» برنامه جهانی غذا هشدار داده است که ادامه کاهش کمک‌های بین‌المللی، رژیم غذایی میلیون‌ها خانواده را مختل کرده و ناامنی غذایی شدید را سریع‌تر از پیش‌بینی‌ها افزایش داده است. براساس ارزیابی‌های این نهاد، انتظار می‌رفت شمار افراد نیازمند به کمک فوری غذایی از ۱۲.۶ میلیون تن در آغاز سال ۲۰۲۵ میلادی به ۹.۵ میلیون تن در ماه‌های می تا اکتوبر کاهش یابد؛ اما تداوم خشکسالی در ۱۹ ولایت از ۳۴ ولایت کشور تولیدات زراعتی را به شدت کاهش داده و وضعیت را بحرانی‌تر کرده است. همچنین در گزارش آمده است که داده‌های میدانی برنامه جهانی غذا نشان می‌دهد، فقر و محرومیت خانوارها باعث شده مصرف غذای نامناسب تا ۲۶ درصد افزایش یابد و بسیاری از خانواده‌ها برای زنده ماندن تنها از نان و چای استفاده کنند. این نهاد افزوده است که بدون تأمین فوری بودجه، افغانستان با افزایش نگران‌کننده‌ لاغری مفرط کودکان و مرگ‌ومیرهای قابل پیشگیری روبه‌رو خواهد شد. این نهاد از جامعه‌ی جهانی خواسته است که برای جلوگیری از فاجعه‌ انسانی در افغانستان، اقدامات فوری سیاسی، مالی و عملیاتی روی‌دست گیرد.

ادامه مطلب