برچسب: زنان و دختران

1 هفته قبل - 69 بازدید

صبح زود بود. هنوز صدای اذان از مسجد کوچک محل نیامده بود. فاطمه کنار بخاری نشسته بود، پتو را دور دوش کشیده و به شعله‌هایی خیره مانده بود که مثل جانش ضعیف و لرزان بودند. شوهرش، عبدالخالق، با چهره‌ای گرفته، مقابل رادیو نشسته بود. دست‌هایش می‌لرزید و چشم‌هایش به دوردست‌ها دوخته شده بود. رادیو می‌گفت: حکومت سرپرست وارد کابل شده‌اند. دولت سقوط کرده. رییس‌جمهور فرار کرده است. فاطمه حس کرد انگار دنیا زیر پاهایش فرو ریخت. عبدالخالق کارمند بخش مالی وزارت داخله بود. هیچ‌وقت در خط مقدم نبوده، اما همه می‌دانستند که اعضای حکومت فعلی به دنبال کارمندان دولت هستند. مخصوصاً آن‌هایی که اسم‌شان در فهرست‌ها بوده. عبدالخالق همان شب گفت: «باید فرار کنم. اگر بمانم، کشته می‌شوم. رحمی در کار نیست.» فاطمه هول شد. چطور؟ کجا؟ با چه پولی؟ چهار بچه قدونیم‌قد داشتند. بزرگ‌ترینشان یوسف ده‌ساله بود، کوچک‌ترینشان زهرا، فقط سه سال. اما عبدالخالق تصمیمش را گرفته بود. با پولی که با قرض و زحمت فراهم کردند، خودش را به یک قاچاقچی معرفی کرد. او گفت راهی هست تا از نیمروز به ایران برود. از کوه و بیابان، از مرزهای خشک و خطرناک. اما خطر کمتر از مرگ در کابل نبود. شب آخر، عبدالخالق دخترش زهرا را بغل کرد. پیشانی فاطمه را بوسید و گفت: «من که رسیدم، راهی برای تو و بچه‌ها پیدا می‌کنم. فقط دعا کن.» فاطمه گریه نکرد. نه آن شب. اشکش یخ‌زده بود. دلش پر از ترس و ابهام بود، اما چیزی نگفت. مرزهایی که جان می‌گیرند، نه پناه می‌دهند عبدالخالق رفت. دو هفته گذشت. هر روز فاطمه گوش‌به‌زنگ بود. منتظر تماس، پیام، حتی یک نشانه از زنده‌بودن. اما هیچ خبری نشد. بی‌قراری‌اش بیشتر شد. بچه‌ها می‌پرسیدند بابا کو؟ فاطمه لب گزید و گفت: «رفته برایتان کار پیدا کنه.» اما خودش می‌دانست چیزی درست نیست. روز پانزدهم، شماره ناشناسی تماس گرفت. صدایی غلیظ و خشک گفت: «عبدالخالق را در راه کشتند. سربازهای ایرانی به او شک کردند. مستقیم زدند. در همان بیابان دفنش کردیم.» دست فاطمه از گوشی افتاد. پاهایش سست شد. جهان تار شد. کسی نبود که جسد را بیاورد. نه قبری، نه کفنی، نه نماز میتی. تنها یک جمله: «کشته شد». بازگشت به کابلِ بدون شوهر؛ بازگشت به غربت فاطمه دیگر نمی‌دانست چه کند. پولی نمانده بود. نه حمایت فامیلی، نه پشتوانه‌ای. پدر و مادرش سال‌ها پیش مرده بودند. خانواده شوهر هم خودشان به هزار درد گرفتار بودند. با چهار بچه، به کابل برگشت. خانه‌ای در حاشیه شهر پیدا کرد؛ یک اتاق تاریک، با سقف چوبی پوسیده و دیوارهای نم‌دار. اجاره‌اش کمبود، اما برای کسی که نانی برای شام ندارد، همان هم زیاد است. فاطمه هفته‌ها در شوک بود. حرف نمی‌زد. شب‌ها بچه‌ها می‌خوابیدند و او تا صبح به سقف خیره می‌ماند. گوشه اتاق می‌نشست، دست‌هایش را روی زانو می‌گرفت، و زمزمه می‌کرد: «عبد، چرا رفتی؟ چرا تنهایم گذاشتی؟» شروع رنج؛ با دستانی خالی و دهانی پُر از وعده برای بچه‌ها بچه‌ها غذا می‌خواستند. لباس می‌خواستند. مکتب، دفتر، دوا. اما فاطمه فقط یک چیز داشت: عزم. او تصمیم گرفت هر کاری بکند، جز گدایی. اما در کشوری که کار برای زن بیوه نیست، مخصوصاً با چهار فرزند، چه کاری می‌ماند؟ روزهای اول لباس شست. برای همسایه‌ها، برای چند افغانی. بعد رفت دنبال تمیزکاری. اما زن تنها، وقتی در خانه‌های غریبه می‌رود، نگاه‌ها ترحم‌آمیز نیست، حریص‌اند. تا اینکه یک روز، پسرش یوسف گفت: «مادر، یک بچه‌ در کوچه کفش رنگ می‌زند. روزی سی افغانی می‌گیرد. منم می‌توانم.» فاطمه دلش ریخت. پسرش هنوز بچه بود. دست‌هایش هنوز بوی بازی می‌داد، نه رنگ بوت، اما چاره‌ای نبود. خیابان، خانه دومشان شد با پول قرض، یک جعبه کفش‌کاری خریدند. یوسف سر کوچه نشست. اما وقتی دیدند مردم راحت‌تر به زن مراجعه می‌کنند، فاطمه خودش هم کنار پسرش نشست. از آن روز، خیابان شد جایگاهشان. صبح زود، قبل از طلوع، از خانه بیرون می‌زدند. یک‌گوشه میدان، جایی بین دست‌فروشان و گداها، می‌نشستند. بعضی رهگذران می‌گفتند: «زن که کفش رنگ نمی‌زنه!» اما بعضی کفش‌هایشان را می‌آوردند. پولی می‌دادند. بعضی هیچ پول نمی‌دادند. با پول قرض، یک جعبه کفش‌کاری خریدند. یوسف سر کوچه نشست. اما وقتی دیدند مردم راحت‌تر به زن مراجعه می‌کنند، فاطمه خودش هم کنار پسرش نشست. از آن روز، خیابان شد جایگاهشان. صبح زود، قبل از طلوع، از خانه بیرون می‌زدند. یک‌گوشه میدان، جایی بین دست‌فروشان و گداها، می‌نشستند. بعضی رهگذران می‌گفتند: «زن که کفش رنگ نمی‌زنه!» اما بعضی کفش‌هایشان را می‌آوردند. پولی می‌دادند. بعضی هیچ پول نمی‌دادند. روزهای سرد، دست‌های فاطمه یخ می‌زد. دستکش نداشت. واکس به زخم دست‌هایش می‌نشست. پوستش ترک می‌خورد. شب‌ها از درد نمی‌خوابید. زهرا، کوچک‌ترینشان، اغلب گرسنه گریه می‌کرد. فاطمه او را بغل می‌کرد، نان خشک به دستش می‌داد، و لالایی‌هایی می‌خواند که خودش هم دیگر به آن‌ها باور نداشت. فقر، فراتر از بی‌پولی‌ست؛ فقر، بی‌پناهی‌ست در خانه، وضع بدتر بود. آب نداشتند. برقشان اغلب قطع می‌شد. بخاری نداشتند. شب‌ها با چند پتوی کهنه خود را می‌پوشاندند. باران که می‌آمد، سقف چکه می‌کرد. دیوار نم می‌کشید. بچه‌ها سرفه می‌کردند. دوا نبود. دکتر نبود. فاطمه به هزار درد گرفتار بود. بعضی شب‌ها بچه‌ها از گرسنگی خواب نمی‌رفتند. او هم غذا نداشت، اما لبخند می‌زد و می‌گفت: «ببین، فردا غذاهای خوش‌مزه می‌خوریم.» دروغ می‌گفت. اما دروغی لازم. دروغی که مادرها یاد می‌گیرند وقتی نمی‌توانند گریه کنند. نگاه‌ها، از فقر بدتر بودند کار کفش رنگی فقط سخت نبود، خطرناک هم بود. گاهی مردانی می‌آمدند، کفششان را می‌دادند و بعد نگاهشان را نمی‌بردند. بعضی حرف‌هایی می‌زدند که دل فاطمه را آشوب می‌کرد. یک‌بار مردی گفت: "زن تنها با چهار بچه؟ اگه بخوای، یک راهی هست برایت" فاطمه لرزید. بُغضش ترکید، اما فقط گفت: "نه. نه هیچ‌وقت." اما او می‌دانست، زن تنها در کابل مثل شکار بی‌دفاعی‌ست. نگاه‌ها، ترسناک‌تر از زمستان‌اند. خاطره‌ها؛ مرهمی که بیشتر زخم می‌زنند گاهی شب‌ها که بچه‌ها خواب بودند، فاطمه نامه‌های قدیمی عبدالخالق را می‌خواند. او مردی ساده بود، اما مهربان. اهل شعر نبود، اما یک‌بار در نامه‌ای نوشته بود: "اگر جنگ نبود، با تو می‌رفتم سیر کوه‌ها. اگر فقر نبود، برایت دست‌بند می‌خریدم... " فاطمه آن نامه را روی سینه‌اش می‌گذاشت و گریه می‌کرد. گاهی با صدای بلند. گاهی بی‌صدا، فقط اشک. رؤیایی که دور است، اما خاموش نشده با تمام سختی‌ها، فاطمه هنوز یک آرزو دارد: این‌که بچه‌هایش، مثل او نشوند. یوسف بتواند مکتب برود. زهرا روزی دکتر شود. یا حداقل، کسی شود که مجبور نباشد کفش مردم را برق بیندازد تا زنده بماند. او هنوز امید دارد. امیدی زخمی، اما زنده. چون مادری که امید نداشته باشد، دیگر چیزی ندارد. پایانی که هنوز نیامده فاطمه هنوز زنده است. هنوز هر صبح، قبل از طلوع آفتاب، جعبه کفش کاری‌اش را برمی‌دارد. با بچه‌هایش می‌رود همان میدان همیشگی. می‌نشیند روی زمین سرد. هنوز مردم می‌آیند، گاه با کفش، گاه فقط با نگاه. و هنوز، وقتی شب می‌شود، به عکس بی‌قبر عبدالخالق نگاه می‌کند و آرام زیر لب می‌گوید: "تو رفتی تا ما بمانیم. حالا فقط بمانم... فقط بمانم..." نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 176 بازدید

شماری از رسانه‌های استرالیایی گزارش داده‌اند که یک زن جوان ۲۳ ساله اهل افغانستان در منطقه‌ی «اسپرینگفیلد لیکس» از مربوطات غرب شهر «برزبین» استرالیا توسط شوهرش کشته شده است. شبکه‌ی خبری «7News» با نشر گزارشی نوشته است که این زن جوان مژده حبیبی نام داشته و (جمعه‌شب، ۲۶ ثور) در خانه‌اش به شکل بسیار فجیع به‌ قتل رسیده است. پولیس محلی منطقه‌ی «اسپرینگفیلد لیکس» این حادثه را یک رویداد «غم‌انگیز» عنوان کرده و تاکید کرده است که این زن به‌دلیل خشونت خانوادگی به قتل رسیده است. شبکه‌ی خبری «7News» به نقل از پولیس محلی افزوده است که شوهر و برادر شوهر این زن جوان را به‌ اتهام دست داشتن در این قتل بازداشت کرده است. همچنین در بخشی از گزارش آمده است که این دو مرد پس از آن گرفتار شدند که پولیس محلی گزارش‌هایی مبنی بر بی‌هوش شدن یک زن جوان در خانه‌ای در اسپرینگفیلد لیکس، در غرب برزبین دریافت کرده بود. پولیس محلی تاکید کرده است که این زن جوان در حالت بی‌هوشی در خانه‌اش پیدا شده و همان‌جا جان باخته. او دارای دو فرزند پسر سه و چهار ساله بوده است. در بخشی از گزارش آمده است که خواهر مژده در بریتانیا، برادرش در اسپانیا و مادر کهن‌سالش در کابل پس از شنیدن قتل او، همگی در شوک فرو رفته‌اند. در ادامه آمده است که در حال حاضر هر دو فرزند این زن جوان، بدون سرپرست قانونی و به‌دور از اعضای خانواده‌ی‌شان زندگی می‌کنند. همچنین ریتا انوری، مدافع حقوق زنان، که پس از به اشتراک گذاشتن این خبر در رسانه‌های اجتماعی با بستگان مژده تماس گرفته، گفته است: «مادر بیچاره‌ی او با شنیدن این خبر سکته مغزی کرده و اکنون در شفاخانه است.» شبکه‌ی خبری «7News» در بخشی از گزارشش به‌نقل از یکی از دوستان نزدیک مژده نوشته است: «می‌توانم بگویم که این نتیجه‌ی یک ازدواج اجباری بود. او برای نجات فرزندانش از افغانستان فرار کرده بود».

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 130 بازدید

شماری از زنان معترض به اظهارات اخیر شرل بنارد، همسر زلمی خلیل‌زاد، فرستاده‌ی پیشین ایالات متحده در امور صلح افغانستان واکنش نشان داده که در آن ادعا کرده بود اجبار حجاب و همراهی محرم مرد با زنان در افغانستان واقعیت ندارد و همچنان مکتب‌های خصوصی به روی همه‌ی دختران افغانستانی باز است. جنبش آینده‌ی نوین زنان افغانستان امروز (پنج‌شنبه، ۱ جوزا) با نشر اعلامیه‌ای این سخنان را «بی‌رحمانه»، «غیرواقعی» و «خیانت به زنان افغانستان» توصیف کرده و از اظهارات شرل بنارد به شدت انتقاد کرده‌اند. در اعلامیه آمده است: «زنان و دختران افغانستان امروزه تنها به «جرم زن بودن، رؤیا داشتن و مطالبه‌ی ابتدایی‌ترین حقوق انسانی، با زندان، شکنجه و سرکوب مواجه‌اند.» در بخشی از این اعلامیه آمده است که در عصری که حقیقت با یک کلیک در دسترس است، انکار رنج و درد زنان افغانستان با چنین صراحت و بی‌پروایی، اقدامی حیرت‌آور و غیرقابل توجیه است. اعضای این جنبش در اعلامیه‌ی خود با اشاره به نقش زلمی خلیل‌زاد در مذاکرات با حکومت فعلی، اظهارات همسر او را غیرقابل تحمل دانسته و خطاب به شرل بنارد نوشته‌اند: «نه، خانم بنارد! آن‌چه غیرواقعی‌ست، دنیای امن و بی‌دغدغه‌ی شماست، نه رنج ما.» جنبش آینده‌ی نوین زنان افغانستان تاکید کرده است: « ما نمی‌بخشیم و فراموش نمی‌کنیم و هشدار می‌دهیم که تاریخ، از خیانت‌هایی مانند این سخنان با نفرت یاد خواهد کرد.» در ادامه آمده است: «هر دروغی که به نام ما گفته شود، با خون، مقاومت و حقیقت پاسخ داده خواهد شد.» قابل ذکر است که شرل بنارد، همسر زلمی خلیل‌زاد، نماینده‌ی ویژه‌ی پیشین آمریکا در امور افغانستان، ادعا کرده که تنها مکتب‌های دولتی به‌روی دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان بسته‌اند و مکتب‌های خصوصی «در هر سطحی» می‌توانند فعالیت داشته باشند. بانو شرل محدودیت‌ها بر پوشش زنان و دختران در افغانستان را نیز رد کرده و گفته است که اقتصاد افغانستان «در حال تثبیت» است و زنان در آن نقش دارند. همچنین وی حمایت جامعه‌ی جهانی از زنان افغانستانی را «گزینشی» توصیف کرده و گفته است که به‌عنوان نمونه، رفتار حکومت فعلی با زنان در افغانستان از وضعیت زنان در هند «به مراتب کم‌تر وحشیانه» است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 81 بازدید

صندوق جمعیت سازمان ملل متحد برای افغانستان اعلام کرده است که به دلیل کاهش بودجه، ۶.۳ میلیون نفر که بیشتر آنان زنان و دختران هستند، دسترسی به مراقبت‌های صحی ضروری را از دست خواهند داد. این نهاد امروز (پنج‌شنبه، ۱ جوزا) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که صدها مرکز صحی در مناطق دورافتاده و کلینیک‌های سیار در افغانستان مجبور به تعطیلی هستند. در ادامه آمده است که به دلیل کاهش بودجه‌ی کمک‌های بشردوستانه زنان و دختران دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی ضروری، از جمله خدمات نجات‌بخش سلامت مادران را از دست خواهند داد. باید گفت که پیشتر سازمان جهانی صحت در افغانستان هشدار داده بود که به‌دلیل کمبود بودجه، ۸۰ درصد مراکز صحی تحت حمایت این سازمان در افغانستان تعطیل خواهند شد. سازمان جهانی صحت تاکید کرده است که پس از توقف کمک‌های آمریکا در فبروری، فعالیت ۲۰۲ مرکز صحی در افغانستان تعلیق شده است. سازمان جهانی صحت هشدار داده بود که بدون مداخله‌ی فوری، بیش از ۲۲۰ مرکز دیگر ممکن است تا جون ۲۰۲۵ میلادی بسته شود و ۱.۸ میلیون نفر دیگر به مراقبت‌های صحی اولیه دسترسی نداشته باشند. همچنین بخش صحت افغانستان که به کمک‌های خارجی وابسته بود، پس از کاهش کمک‌ها در پی روی‌کارآمدن حکومت سرپرست و کاهش کمک‌های بشری، با فروپاشی مواجه شد. طی سه سال اخیر برخی از مراکز صحی افغانستان تحت حمایت نهادهای جهانی و کمک‌رسانی بودند؛ اما اکنون این نهادها می‌گویند که با کمبود بودجه مواجه‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 79 بازدید

اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد بر اطمینان از دسترسی زنان به کمک‌های بشردوستانه و مشارکت ایمن، مؤثر و کامل آنان در روند امدادرسانی تاکید کرده است. اوچا با نشر گزارشی گفته است که در دو ماه نخست سال جاری میلادی، حدود ۷.۱ میلیون نفر در افغانستان دست‌کم یک نوع کمک‌ بشردوستانه دریافت کرده‌ و همچنان در ماه‌های جنوری و فبروری سال ۲۰۲۵ میلادی تا ۵۰۰ هزار نفر سه نوع مختلف از کمک‌های بشردوستانه را دریافت کرده‌اند. در ادامه آمده است که ۸۹ درصد این کمک‌ها، بسته‌های غذایی بوده‌اند. دفتر هماهنگ‌کننده‌ کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد تاکید کرده است که این کمک‌ها با ترکیبی از منابع مالی تازه به ارزش ۲۹۶ میلیون دالر و منابع انتقال‌یافته از سال ۲۰۲۴ میلادی، تأمین شده است. در گزارش آمده است که نیازهای بشردوستانه در افغانستان هم‌چنان پابرجا بوده و شرایط زندگی افراد دشوار است. در این گزارش آمده است: «توان جامعه‌ی بشردوستانه برای باقی‌ماندن و ارائه‌ی کمک‌های نجات‌بخش، وابسته به تأمین منابع مالی کافی، وجود نظام‌های مالی توان‌مند، تضمین امنیت کارکنان امدادی و رعایت اصول پاسخ‌گویی بشردوستانه است.» براساس این گزارش، در ماه فبروری ۲۰۲۵، نهاد «خوشه‌ی سرپناه اضطراری»، با همکاری بیش از ۱۵ نهاد، به بیش از ۱۴ هزار و ۴۸۲ تن از آسیب‌دیدگان زمستان و سیلاب‌ها در افغانستان کمک‌رسانی کرده است. اوچا می‌گوید که این کمک‌ها شامل سرپناه‌های اضطراری، وسایل گرمایشی و لباس زمستانی بوده که نزدیک به سه هزار و ۵۹۷ زن را نیز تحت پوشش قرار داده است. این نهاد هشدار داده است که تا پایان ماه فبروری امسال، ۲.۱۲ میلیارد دالر، معادل ۸۸ درصد از مجموع ۲.۴۲ میلیارد دالر مورد نیاز برای ارایه‌ی کمک‌های بشردوستانه، هنوز تأمین نشده است. قابل ذکر است که دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد چندی پیش هشدار داده بود که اگر بودجه‌ی کافی در اختیار این نهاد قرار نگیرد، فقر و گرسنگی در افغانستان تشدید می‌شود. در صورت عدم تاامین بودجه بیش از یک میلیون کودک و ۷۰۰ هزار زن باردار و شیرده در معرض خطر ابتلا و مرگ‌ومیر ناشی از سوءتغذیه قرار می‌گیرند. براساس آمار سازمان‌های جهانی افغانستان یکی از بدترین بحران بشری را در سطح جهان تجربه می‌کند. از سوی دیگر، تحولات سیاسی، تعزیرات بانکی، انزوای سیاسی و اقتصادی سبب شده است که فقر در افغانستان تشدید شود.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 150 بازدید

شرل بنارد، نویسنده و همسر زلمی خلیل‌زاد، فرستاده‌ی پیشین ایالات متحده در امور صلح افغانستان می‌گوید که اجبار حجاب و همراهی محرم مرد با زنان در افغانستان واقعیت ندارد. خانم بنارد این اظهارات را در مقاله‌ی که روز (سه‌شنبه، ۳۰ ثور) در وب‌سایت نشنل اینترست (National Interest) منتشر شده، مطرح کرده و ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم در مکاتب را سیاست فاجعه‌بار و بی‌پایه از منظر دینی‌ خوانده و گفته که این [تصمیم] بدون تردید یک فاجعه است. وی در مقاله نوشته است: «افغانستان را به‌خوبی می‌شناسد؛ چون از سال ۲۰۰۳ میلادی به‌طور منظم به این کشور سفر کرده‌ و از زمان تهاجم شوروی، فراز و نشیب‌های آن را دنبال کرده‌ است. در جریان قدم‌زنی‌ام در کوچه‌پس‌کوچه‌های کابل، زنانی را در مراکز خرید دیدم که فروشنده بودند؛ از جمله دختری جوان که عطر فروشی می‌کرد. زن در رستورانت‌ها دیده می‌شدند و شگفت‌آورتر از همه، زنانی بودند که با کراچی‌های خود در خیابان‌ها لوازم خانه و میوه‌های موسمی می‌فروختند و در میان ترافیک راه می‌رفتند. در مناطق روستایی نیز زنان همیشه در کشاورزی فعال بوده‌اند و همچنان به این کار ادامه می‌دهند.» خانم بنارد در این مقاله جامعه‌ی افغانستان را جامعه‌ای فقیر و ستم‌دید‌ه‌ی قرون وسطایی‌ توصیف کرده و گفته است که برخورد جامعه‌ی افغانستان با زنان، به‌هیچ‌وجه به وحشی‌گری ساختارمند کشور هند با آن‌ همه پیشرفت و قدرتمندی با فناوری‌های نوین و جاه‌طلبی جهانی نمی‌رسد. او در این مقاله تاکید کرده است: «هند از نظر او سزاوار طرد و اعتراض بین‌المللی است، زیرا این دولت دهه‌هاست در برابر معضل حدود ۸ هزار ]قتل مهریه[ در سال هیچ اقدام جدی‌ نکرده است.» همچنین در بخشی از مقاله او خودش را یک «فمینیست» خوانده و گفته که «آیا واقعا منطقی‌ست که فعالان حقوق زن تنها بر افغانستان تمرکز کنند؟ او گفته در جهان کشورهایی وجود دارند که در نقض حقوق بشر زنان، مرتکب فجایع بسیار بدتری شده‌اند، اما همچنان از جایگاه محترم در جامعه‌ی جهانی برخوردارند.» همچنین وی در ادامه نوشته است که واقعیت این است که در زمان حضور آمریکا و متحدانش در افغانستان، بخش‌های وسیعی از این کشور هیچ ساختار آموزشی فراتر از سطحی که امروز حکومت فعلی برای دختران ممنوع کرده‌اند، نداشت. در بسیاری از مناطق اصلا مکتب دخترانه وجود نداشت، و این‌طور نبود که اوضاع برای زنان و دختران عالی بوده و فقط با آمدن حکومت سرپرست ویران شده باشد. نویسنده‌ی این مطلب گفته است: «وضعیت امنیتی اکنون به‌شکل چشم‌گیری بهبود یافته است، در دوران حضور گسترده نیروهای آمریکایی، جاده‌ی میان میدان هوایی کابل تا شهر آن‌چنان ناامن بود و کارکنان سفارت امریکا و بازدیدکنندگانی مانند ماموران اداره‌ی توسعه بین‌المللی امریکا مجبور بودند این مسیر کوتاه را با چرخبال طی کنند.» این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که حکومت فعلی بیش از 80 فرمان علیه آزادی‌های زنان در افغانستان وضع کرده‌اند. زنان و دختران از حق آموزش، کار، گشت‌وگذار آزادانه کاملا منع شده و باید به همراه یک محرم مرد سفر کنند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 107 بازدید

ورونیکا بوسکوویچ پوهر، کاردار نمایندگی اتحادیه‌ی اروپا برای افغانستان می‌گوید که تمرکز این اتحادیه بر توان‌مندسازی زنان و فراهم‌سازی فرصت‌های معیشتی برای مردم افغانستان است. خانم این اظهارات را در چهارمین نشست بشردوستانه‌ی این اتحادیه مطرح کرده و هرگونه حمایت مالی از حکومت سرپرست از سوی سازمان‌های بشردوستانه را رد کرد و بر توان‌مندسازی و ایجاد فرصت‌ها در افغانستان تاکید کرده و گفته که توان‌مندسازی اقتصادی زنان «دیر یا زود» به توان‌مندسازی سیاسی آنان منجر خواهد شد. کاردار اتحادیه‌ی اروپا برای افغانستان افزوده است که این نهاد برای کمک به مردم افغانستان آماده است. وی تصریح کرد: «ما در میدان حضور داریم. این نشان می‌دهد که اتحادیه‌ی اروپا بسیار فعال و حاضر است. ما در سطح سیاسی هم حضور داریم.» همچنین این مقام اروپایی با اشاره به افزایش بازگشت مهاجران افغانستانی از پاکستان و ایران گفته است که این بازگشت‌ها باید اختیاری، ایمن و با توجه به کرامت انسانی انجام شود. او تاکید کرده است که کشورها در زمینه‌ی روابط دیپلوماتیک با افغانستان دلایل خود را دارند؛ اما آن‌چه اتحادیه‌ی اروپا انجام می‌دهد گفتگو، آمادگی برای واکنش و ایجاد فرصت برای مردم است. قابل ذکر است که چهارمین نشست بشردوستانه‌ی اتحادیه‌ی اروپا در مورد افغانستان تحت عنوان «بحران افغانستان؛ پیامدهای منطقه‌ای و چالش‌های حفاظتی» روز دوشنبه برگزار شده است. بررسی ریشه‌‌ی بحران در افغانستان و تقویت همکاری‌های منطقه‌ای از موضوعات این نشست است. همچنین شرکت‌کنندگان، بر تداوم کمک‌های بشردوستانه در افغانستان تاکید کردند. وی در حالی بر توان‌مندسازی زنان افغانستان تاکید می‌کند که زنان و دختران در این کشور پس از روی‌کار آمدن حکومت فعلی، با محدودیت‌های شدید آموزشی، شغلی و اجتماعی مواجه شده‌اند و از بیش‌تر عرصه‌های عمومی کنار زده شده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 93 بازدید

بخش زنان سازمان ملل متحد می‌گوید که برای بیش از پنج هزار زن کارآفرین در سراسر افغانستان کمک کرده است که کسب‌وکارهای شان را ایجاد کنند. این سازمان با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که پنج هزار و ۱۰۰ زن کارآفرین به حمایت مالی دولت جاپان موفق به ایجاد کاروبارهای شخصی خودشان شده‌اند. بخش زنان سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که برای زنان و دختران افغانستانی کمک می‌کند تا برای کسب مهارت و تقویت جامعه خود هم‌چنان کار و تلاش کنند. این نهاد افزوده است که موفقیت زنان و دختران در افغانستان در بخش‌های مختلف از جمله کسب درآمد، نسل‌های آینده‌ی این کشور را نیز محافظت می‌کند. قابل ذکر است که پیش از این برنامه‌ی توسعه‌ای سازمان ملل متحد گفته بود که در سال‌پار، از کسب‌وکارهای کوچک و متوسط ۷۵ هزار زن و دختر در سراسر افغانستان پشتیبانی کرده است. این حمایت‌ها در وضعیتی صورت می‌گیرد که کار زنان در بسیاری از بخش‌ها توسط حکومت سرپرست منع شده است. تجارت‌های خصوصی و کارهای چون صنایع‌دستی و خیاطی از محدود شغل‌های باقی‌مانده برای زنان و دختران در افغانستان است. پیش از این سازمان ملل هشدار داده بود که ممنوعیت کار زنان بحران انسانی در افغانستان را تشدید کرده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 72 بازدید

نمایندگی اتحادیه‌ی اروپا برای افغانستان می‌گوید که در ادامه حمایت‌های خود از بخش صحت این کشور، یک مرکز ترک اعتیاد ویژه زنان و دختران را در ولایت جوزجان تامین مالی کرده است. این نمایندگی با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که این مرکز با ظرفیت ۲۰ تخت به هدف درمان زنان معتاد و بازگرداندن کرامت انسانی آنان ایجاد شده است و خدمات درمانی و بازتوانی را برای مراجعان فراهم می‌سازد. در اعلامیه آمده است که این اقدام در همکاری با دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل متحد صورت گرفته و بخشی از تلاش‌های گسترده اتحادیه اروپا برای مبارزه با اعتیاد و حمایت از سلامت عمومی در افغانستان می‌باشد. نمایندگی اتحادیه‌ اروپا برای افغانستان خبر داده است که در کنار این برنامه، آن‌ها در ولایت بلخ نیز از یک مرکز توان‌بخشی جسمی در شهر مزارشریف حمایت مالی می‌کند. طبق خبرنامه، این مرکز که توسط دفتر کمک‌های ناروی به افغانستان اداره می‌شود، تا اکنون به بیش از ۳۰ هزار بیمار دارای معلولیت در سطح ولایت و ولسوالی‌ها خدمات عرضه کرده است. در بیانیه اتحادیه اروپا آمده است که ۵۵ درصد از مراجعان این مرکز را کودکان تشکیل می‌دهند. این اتحادیه با تاکید بر تداوم همکاری‌هایش در بخش صحت و رفاه اجتماعی گفته است که در کنار مردم افغانستان باقی خواهد ماند و به بهبود زند‌گی آسیب‌پذیرترین قشرهای جامعه، به‌ویژه زنان و کودکان کمک خواهد کرد.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 72 بازدید

بیش از سه سال از تغییر از حکومت در افغانستان می‌گذرد، سه سالی که نه‌تنها برای زنان افغانستان نشانه‌ی عقب‌گردی تاریخی  در حقوق و آزادی‌ها بود؛ بلکه موجب از دست‌رفتن تدریجی هویت فردی، استقلال اجتماعی و امید به آینده‌ی بهتر شد. در این مدت زنان به حاشیه رانده شدند، از فضاهای آموزشی، کاری و اجتماعی حذف شدند و هویت اجتماعی آنها تحت تأثیر فشار سنگین سانسور، اجبار و حذف تکه، تکه شد. آنچه در  این سال‌ها بر زنان گذشته تنها محدود شدن فیزیکی یا محروم شدن از تحصیل نیست؛ بلکه روندی سیستماتیک برای فروپاشی شخصیت، خاموش‌کردن صدای فردی و زدودن هویت زنانه در عرصه‌ی عمومی است. حذف سیستماتیک از فضای عمومی: نخستین و آشکارترین نشانه‌ی ازبین‌رفتن استقلال زنان حذف آنان از آموزش و اشتغال بود. با بسته‌ شدن مکاتب متوسطه و لیسه به روی دختران و ممنوعیت تحصیل زنان در دانشگاه‌ها، نسل نو از حق اساسی آموزش محروم شدند. این محرومیت نه‌تنها مانع رشد علمی و فکری آنان شده بلکه موجب فروپاشی بخش از اعتمادبه‌نفس و انگیزه‌های فردی نیز گشته است. در ادامه زنان از اشتغال در بخش‌های دولتی و بیشتر نهادهای غیر دولتی محروم شدند. کسب و کارهای زنانه بسته شدند و یا تحت محدودیت شدید قرار گرفتند. این فشارها نه‌تنها استقلال اقتصادی زنان را نابود کرد؛ بلکه وابستگی آنها به نهاد خانواده به ویژه مردان را افزایش داد. زنان بسیاری که پیش از ان مسوولیت تامین خانواده را به عهده داشتند و یا مدیر و مربی اجتماع خود بودند اکنون به خانه نشینانی خاموش بدل شده اند. تغییر در هویت اجتماعی و فردی: زن بودن در افغانستان امروز مفهومی است که روزبه‌روز محدودتر و تحریف شده‌تر می‌شود. با تحمیل نوع خاصی از پوشش، رفتار و نقش اجتماعی زن‌ها در حال بازتعریف اجباری زن افغان هستند. این بازتعریف مفهومی است که هویت زن را صرفاً در چهارچوب خانه، ازدواج و مادری تعریف می‌کند؛ بدون حق انتخاب، بدون حضور در اجتماع و بدون داشتن صدایی مستقل. زنی که تا دیروز استاد دانشگاه، فعال مدنی، خبرنگار یا هنرمند بود اکنون نه‌تنها شغلش را از دست داده؛ بلکه با هویت پیشین خود نیز بیگانه شده است. بسیاری از این زنان احساس می‌کنند که خودشان را گم کرده‌اند و آنچه باقی‌مانده است حس سنگینی است از خاطرات گذشته و بی‌هویتی و عدم قدرت. فشار روانی، افسردگی و بحران معنا با از دست رفتن استقلال و نقش فعال در جامعه زنان با بحران‌های شدید روانی مواجه‌اند. افزایش افسردگی، اضطراب، حس بی‌ارزشی و بی‌هدف بودن به‌ویژه در میان زنان جوان و دختران به یک پدیده‌ی رایج بدل شده است. نبود آینده‌ی روشن، نبود فضا برای ابراز خلاقیت و محرومیت از تحصیل و کار، سلامت روان بسیاری از آنان را تهدید می‌کند. در کنار فشارهای روانی و اجتماعی تابوهای فرهنگی نیز افزایش یافته اند. در غیاب حمایت‌های قانونی و اجتماعی بسیاری از زنان نه‌تنها از جانب حکومت بلکه در داخل خانواده کنترل و سرکوب می‌شوند. زنان جوانی که رویارویی برای زندگی مستقل و تحصیل در خارج یا داخل کشور یا داشتن صدای خود را داشتند اکنون میان دیوارهای بلند سکوت و انزوا محصور شده‌اند. مقاومت خاموش، هویت زیرزمینی با وجود سرکوب شدید بسیاری از زنان هنوز تسلیم نشده‌اند در دل تاریکی جرقه‌هایی از مقاومت خاموش وجود دارد. حلقات کوچک آموزشی در خانه‌ها، یادگیری‌های آنلاین، نوشتن، خواندن و یا حتی یادآوری خاطرات و آموزه‌های گذشته  شیوه‌هایی اند که زنان برای زنده  نگه داشتن هویت خود به کار میگیرند. این مقاومت اگر چه گاهی بی صدا و و گاه نامرئی است؛ اما بیانگر ان است که زنان افغانستان هنوز زنده اند، هنوز فکر می‌کنند و هنوز رویاهایی در سر میپرورانند. اما واقعیت این است که بدون حمایت‌های جهانی، بدون فشارهای بین‌المللی و بدون فضایی امن برای رشد این مقاومت‌ها نمی‌توانند تا همیشه دوام بیاورند. زنان نمی‌توانند در خلأ هویت فردی خود را بازسازی کنند. انان نیازمند دیده شدن، شنیده شدن و پذیرفته شدن در فضای اجتماعی اند. آینده‌ای مبهم اما هنوز هم زنده سؤال اصلی اینجاست: هویت زن افغان در این شرایط چگونه می‌تواند بقا یابد؟ پاسخ روشن نیست؛ اما امید هنوز از میان نرفته است. هر یادداشت، هر تلاش برای آموزش و یادگیری، هر صدای بلند شده برای نشان‌دادن حضور زن و هر زنی که به‌رغم محدودیت‌ها هنوز ایستاده، نشان می‌دهد که هویت فردی زنان افغانستان کاملاً از بین نرفته است؛ بلکه در حال دگردیسی و انطباق‌پذیری با شرایط بسیار سخت و طاقت‌فرسای فعلی است. زنان افغانستان حتی اگر دیده نشوند هنوز نیرویی حیاتی‌اند، آنها حامل حافظه‌ی تاریخی، فرهنگ و امید این کشورند و تا زمانی که زنی بخواند، رؤیا ببیند و بیندیشد می‌توان باورداشت که هویت زن افغان هنوز زنده است و اگر چه زخمی، اگرچه خاموش اما هنوز همچون چراغی  روشن در میان طوفان سو، سو می‌زند... نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب