همزمان با یک هزار روز از بسته ماندن دروازههای مکتبها بهروی دختران بالاتر از صنف ششم، سازمان عفو بینالملل به این محدودیت واکنش نشان داده و میگوید که دختران بهدلیل سیاستهای «تبعیضآمیز و ناعادلانه» حکومت فعلی از حق آموزش محروم شدند. سازمان عفو بینالملل با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که حکومت فعلی قوانین بینالمللی را «نقض» میکند. این سازمان با راهاندازی هشتک «آموزش جرم نیست»، نوشته است که حکومت فعلی باید «فوراً» تمام مکتبهای متوسطه و لیسه را بهروی دختران باز کنند. عفو بینالملل در ادامه تاکید کرد که سیاستهای حکومت فعلی برخلاف قوانین بینالمللی است. باید گفت که حکومت فعلی یک ماه پس از تسلط دوبارهی شان بر افغانستان، مکتبهای دخترانه را که بهدلیل «بازنگری کتابهای درسی و میتود آموزشی» که بهباور آنان «خلاف شریعت» بودهاست، مسدود کرد. حکومت فعلی تاکید کرده بود که تا «امر ثانی» دختران بالاتر از صنف ششم از آموزش بهدور میمانند. در حال حاضر یکهزار روز از محرومیت آموزش دختران میگذرد. این اقدام حکومت فعلی با واکنشهای نهادهای حقوق بشری، چهرههای حقوقی و جنبشهای اعتراضی بههمراه بوده است. ریچارد بنت، رینا امیری و دیدهبان حقوق بشر تا اکنون با نشر پیامهای جداگانهای محرومیت دختران از مکتب را «ناعادلانه» خواندهاند و گفتهاند که حکومت فعلی، رویاهای دختران را نابود کرده است. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند.
برچسب: دختران
رو به روی آیینه اتاقم ایستاده بودم و خود را در آن میدیدم. آه که چقدر تغییر کرده بودم. وجودم پر بود از نگرانی، ترس و اضطراب. لباس سیاه و روسری سفیدم را پوشیدم و زورکی چهرهام را مهمان لبخندی کردم و با گرفتن کیف مکتبم، از اتاق بیرون شدم. مادرم همینکه مرا دید گفت دخترم اما… حرفش را قطع کردم و گفتم مادر لطفا مثبت فکر کنید. چرا باید مکاتب را مسدود کنند؟ و تاکید کردم که وقتی من نتوانم درس بخوانم، چه کسی در آینده پزشک خواهد شد؟ اگر کودکان و زنان بیمار شوند، چه کسی آنان را درمان خواهد کرد؟ اگر من نتوانم درس بخوانم چه کسی خواهد بود که برای کودکان آموزش بدهد و برای آبادانی کشور تلاش کند؟ نگاه غمگین مادرم را میفهمیدم. آهی کشید و گفت: «دخترم خودت هم که میدانی که مکاتب کابل و دیگر ولایات مسدود است. فقط در سراسر کشور تنها ولایت بلخ مکاتبش باز است. در شهر هم چند روزی است آوازه شده که مکاتب اینجا هم بسته میشود.» به مادرم گفتم فکر نکنم که مکاتب بسته شود. تاکید کردم که موضوع مکاتب کابل و دیگر ولایات هم تا امر ثانی بسته است و من دعا میکنم تا زود مکاتب به روی آنها باز شود. با تمام شدن این حرفها، فورا از خانه بیرون شدم زیرا دیگر نمیتوانستم با حرفهایی که خودم هم باورش نداشتم، بیش از این مادرم را بازی دهم. شاید هم نمیتوانستم اشکهاب حلقه بسته در چشمانم را بیش از این نگه دارم. در جادهها قدم میزدم مانند پرندهای که لانهاش خراب شده و نمیداند کجا برود و چه کار کند. افکار منفی در مغزم هجوم آورده بودند. با خود میگفتم اگر وقعا مکاتب بسته شوند، من چه کنم؟ نکند دیگر نتوانم درس بخوانم. به سمت خانه دوست صمیمیام خدیجه، رفتم. قرار بود با او به مکتب بروم. هنگامی که به خانهی آنها رسیدم و خدیجه دروازه را باز کرد، از ناراحتی چهرهی خدیجه شوکه شدم. از او پرسیدم که چه اتفاقی افتاده؟ برایم تعدریف کرد که کل شب گذشته را نخوابیده و گریه کرده است. نگرانی من هر لحظه بیشتر شد و مجددا از او پرسیدم که چه شده؟ به گریه افتاد و خود را در آغوش من انداخت. در تمام این سالها از خدیجه، جز خنده و شوخی و شادی چیزی ندیده بودم و او اکنون اینگونه زار زار گریه میکرد. گریههایش به قلبم مانند خنجری اصابت میکرد و قلبم را به درد میآورد. کمی که آرامتر شد گفت برادرم زکی، را افراد حکومت فعلی با خود بردند. متعجب پرسیدم مگر کاری کرده بود؟ با گریه گفت: « به دلیل اینکه ما پنجشیری هستیم. حالا مشخص نیست که ما را هم میبرند یا نه؟» گوشهایم سوت کشیدند. پنجشیری بود و او را برده بودند. این دیگر چه جرمی بود که باید اینگونه تقاصش را بدهند؟ دیگر هیچ واژهای به زبانم نمیآمد. انگار لال شده بودم. دقایقی در سکوت به گریههای از سر گرفتهی خدیجه گوش دادم و او ادامه داد: «میدانی مادرم از دیشب اصلا حالی خوبی ندارد. بالای پدرش هم حمله قلبی آمد و فعلا در شفاخانه است و باید بروم پیش پدرم.» اشکهایش را پاک کرد تا مادرش نبیند. از من پرسید که برای چه به خانهی آنها آمدهام؟ در پاسخ گفتم که میخواستم امروز مکتب برویم و برگههای امتحان را بگیریم. خدیجه گفت نمیداند اما شنیده بود که گویا مکاتب اینجا هم بسته میشود. در برابر حرفهایش حرفی نداشتم. خدیجه دستهای مرا گرفت و با نگرانی پرسید که در صورت بدتر شدن وضعیت چه کنیم؟ هنوز پاسخ این سوالش را نداده بودم که گفت: «از کاکایم شنیدم که میگویند حکومت فعلی پنجشیریها را به جرم پنجشیری بودن، میکشند. اگر برادرم را چیزی شود من و فامیلم میمیریم.» در جواب نگرانیهایش گفتم خدا نکند و این اتفاق نمیافتد. در دلم نگران همه چیز بودم. کاش میتوانستم خدیجه را واقعا آرام کنم. اما هیچ حرفی برای آرام کردنش نداشتم. او پر از حرف بود و دلش بیش از اینها میخواست گریه کند. حق داشت. آخر پنجشیری بودن هم شد جرم؟ با خدا حافظی از خانه آنها بیرون شدم. وجودم میلرزید. در گودالی از حرفها غرق شده بودم. دیگر حتی مسیری که میرفتم را نمیدانستم. فقط سرگردان در جادهها قدم میزدم. مردی از کنارم عبور کرد. صدایش را شنیدم که گفت: «این را ببین! چقدر بیشرم است و هنوز شرم ندارد از خانه بیرون شده. فقط باید این زنها را گرفت و زنده زنده آتش زد.» با شنیدن حرفهای آن مرد در درونم یک بار دیگر مردم. با خود گفنم مگر زن بودن جرم است؟ آخر چرا جرمها تغییر کرده اند؟ مگر ما در چه زمانهای داریم زندگی میکنیم؟ به مکتبمان رسیدم. در حویلی مکتب دختران نشسته بودند. همه ماتم گرفته بودند. نگران شدم و نزد یکی از دختران رفتم و پرسیدم چه اتفاقی افتاده است؟ برایم گفت دیگر نمیتوانیم مکتب بیاییم. پرسیدم چرا؟ در پاسخ گفت بر اساس فرمان حکومت فعلی دختران تا امر ثانی دیگر نمیتوانند به مکتب بروند. حس کردم قلبم از حرکت باز ماند. انگار عقربههای ساعت دیگر کار نمیکردند و زمان ایستاده بود. با خود گفتم یعنی همین قدر آسان؟ با یک امر ثانی زندگی من و صدها دختر دیگر برباد شد؟ همینقدر آتش زدن رویاهایمان آسان است؟ با گریه به سمت اتاق مدیر مکتبمان دویدم. در مسیر راه چند بار زمین افتادم و دوباره بلند شدم. نمیدانم چرا آن روز مسیر اتاق مدیر مکتبمان ایتقدر دور شده بود. چرا نمیرسیدم؟ علیمه، اول نمره صنفمان در گوشهای از دهلیز نشسته بود. من را که دید فورا به سمتم آمد. گریههایم ثانیه به ثانیه بلندتر میشد. تا اینکه صدایم تمام دهلیز را گرفت. خواستم به سمت اتاق مدیر مکتبمان بروم که علیمه مرا نگذاشت. با صدای بلندی گفتم ولم کن علیمه. میخواهم از خود مدیرمان بپرسم. او با صدای پر از بغضی گفت: «زینب مگر مدیر چی میتواند؟ او مسوول است تا امر را اطاعت کند.» این حجم از درد دیگر برایم قابل تحمل نبود. روی زمین نشستم و گریه کردم. این امر ثانی دیگر چه چیزی بود که چون بختک افتاد روی زندگی ما. همین است مسلمانی؟ در کجای از قرآن گفته که زنان درس نخوانند؟ به کدام حدیث آمده است؟ چرا تحصیل نکنیم؟ کشور را گرفتند، مردم را کشتند، نظامیها را با بدترین شکل ممکن در محکمههای صحرایی به قتل رساندند، زنان را از جامعه جدا کردند، با ما چرا؟ ما دختران مکتبی دیگر چه گناهی داشتیم؟ اصلا کل کشور را یکباره آتش بزنید تا حداقل یک بار بمیریم. همه با حرفهایم گریه میکردند که مدیرمان از اتاقش بیرون شد و من فورا بلند شدم و با گریه گفتم مدیر صاحب! چشمهایش مانند کاسهای از خون بود. مشخص بود که او نیز به حال ما گریه کرده است. برایم گفت: «دخترم کاش کاری از دست من بر میآمد اما نمیتوانم و چارهای جز اطاعت نداریم. شما گناهی ندارید. ما همه هیچ گناهی نداریم. ما فقط قربانی این هجوم شدیم. شاید یک ماه بعد، شاید یک سال بعد مکاتب باز شود ...» من حرفش را ادامه دادم و گفتم شاید دیگر هرگز نتوانیم به مکتب بیاییم. از همان روز، من دیگر به مکتب نرفتهام .همان روز، رویای اینکه روزی یک پزشک شوم و صادقانه به کشورم خدمت کنم در دلم ماند. بهتر بود من را به دار میزدند اما مکتبم را بسته نمیکردند. بهتر بود زنده زنده میسوختم اما شاهد تباه شدن کشورم نمیبودم. ای کاش میتوانستم کاری انجام دهم. ای کاش میتوانستم کشورم را آزاد کنم. احساس میکنم در اوج جوانی پیر شدهام. آنها باعث شدند من در ۱۷ سالگی هر روز شاهد مرگ آرزوهایم باشم و بمیرم. چه زمانی قرار است این حالمان تغییر کند؟ چرا کسی صدایمان را نمیشنود؟ نویسنده: ماه نور روشن
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل برای افغانستان، در پیوند به ۱۰۰۰ روزه شدن محرومیت دختران بالاتر از صنف ششم از آموزش میگوید که میلیونها دختر در افغانستان هنوز از آرزوهایشان دست نکشیدهاند. آقای بنت این اظهارات را روز (جمعه، ۲۵ جوزا) در یک فراخوان حمایت از دختران افغانستان در حساب کاربری ایکس خود نوشته است و او در این فراخوان گفته است که هزار روز محرومیت دختران از آموزش غیرقابل تصور است و پذیرفتنی نیست. گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر بر حمایت از دختران و زنان افغانستان تاکید کرده و گفت: «ما باید در کنار دختران ایستاده شویم.» باید گفت که حدود ۱۰۰۰ روز از نخستین دستور حکومت فعلی برای بستن درب مکاتب به روی دختران بالاتر از صنف ششم میگذرد. همچنان حدود ۶۰۰ روز از بسته شدن دروازه دانشگاهها به روی دختران میگذرد. شماری از نهادهای آموزشی جهانی، به مناسبت هزار روز محرومیت دختران از آموزش، این محدودیتهای حکومت فعلی را نقطه عطف غمانگیز در حقوق کودکان و دختران عنوان کرده و خواستار رفع این ممنوعیت شدهاند. همچنین چند روز قبل یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده بود که با گذشت ۱۰۰۰ روز از ممنوعیت دختران بالاتر از صنف ششم از آموزش در افغانستان تحت کنترول حکومت فعلی، آنان سه میلیارد ساعت درسیشان را از دست دادهاند.
رینا امیری، نماینده ویژه آمریکا در امور زنان و حقوق بشر در افغانستان میگوید که حکومت سرپرست با سیاست ممنوعیت دختران و زنان از آموزش، آینده کشور را «تباه» کرده است. خانم امیری این اظهارات را در حساب کاربری ایکس خود مطرح کرده و گفت: «افغانستان بهعنوان تنها کشور جهان است که این سیاستهای افراطی در آن اعمال میشود و در انزوا باقی مانده است.» وی تاکید کرد که در پی این سیاست حکومت سرپرست، رویاهای دختران و زنان در افغانستان «شکسته» شده است. همچنین در ماه حمل سال جاری نیز نماینده ویژه آمریکا در امور زنان و حقوق بشر در افغانستان بسته بودن مکاتب دخترانه بالاتر از صنف ششم توسط حکومت فعلی را «دلخراش» خوانده بود. او گفته بود که احکام «تبعیضآمیز و بیامان» حکومت سرپرست علیه زنان و دختران، افغانستان را فقیر و وابسته به کمکها نگه میدارد. این در حالی است که ۱۰۰۰ روز از نخستین دستور حکومت فعلی برای ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم و حدود ۶۰۰ روز از بسته شدن دروازه دانشگاهها به روی دختران میگذرد. همچنین چند روز قبل یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده بود که با گذشت ۱۰۰۰ روز از ممنوعیت دختران بالاتر از صنف ششم از آموزش در افغانستان تحت کنترول حکومت فعلی، آنان سه میلیارد ساعت درسیشان را از دست دادهاند.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور افغانستان میگوید که دختران و زنان در این کشور از آسیبهای جنسیتی و سنی رنج میبرند. آقای بنت این موضوع با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود مطرح کرده و گفت که در گزارش تازهاش «سیستم نهادینه شده تبعیض، جداسازی و طرد زنان و دختران» توسط حکومت سرپرست را بررسی کرده است. وی تاکید کرد که در این گزارش آمده است که زنان و دختران دارای معلولیت در افغانستان با نوع دومدار به حاشیه رانده شدن روبرویند. او افزود که گزارشش در ۱۸ جون در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد مورد بحث قرار خواهد گرفت. این در حالی است که با روی کار آمدن حکومت سرپرست در افغانستان، دختران و زنان در کشور از محدودیتهای روزافزون این گروه رنج میبرند. حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را منع کردهاند و به دختران اجازه رفتن به دانشگاه را نیز نمیدهند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند.
همزمان با هزار روزه شدن ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم از سوی حکومت سرپرست ، کاترین راسل، مدیر اجرایی یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد حقوق میگوید که کودکان، بهویژه دختران نمیتواند در گرو سیاست باشد. خانم راسل امروز (پنجشنبه، ۲۴ جوزا) با نشر خبرنامهای بهمناسبت گذشت هزار روز از ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم گفت که گذشت هزار روز از ممنوعیت آموزش دختران را «یک نقطهی عطف غمانگیز و نگرانکننده» توصیف میشود. وی تاکید کرد که در این هزار روز معادل سه میلیارد ساعت فرصت آموزشی برای دختران از دست رفته است. او افزود: «برای ۱.۵ میلیون دختر، این محرومیت سیستماتیک نه تنها نقض آشکار حق تحصیل آنان است، بلکه منجر به کاهش فرصتها و بدتر شدن سلامت روان آنان میشود.» مدیر اجرایی یونیسف تصریح کرد که تأثیر ممنوعیت آموزش دختران فراتر از خود آنان است و بحران بشردوستانهی جاری در افغانستان را تشدید میکند و پیآمدهای جدی برای اقتصاد و مسیر توسعهی این کشور دارد. مدیر اجرایی صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل گفت که آموزش فقط فرصتها را برای دختران فراهم نمیکند، بلکه از آنان در برابر ازدواج زودهنگام، سوءتغذیه و سایر مشکلات صحی محافظت میکند و تابآوریشان در برابر بلایایی مانند سیل، خشکسالی و زمینلرزه را که اغلب در افغانستان رخ میدهد، تقویت میکند. خانم راسل علاوه کرد که همکارانش برای حمایت از همهی کودکان در افغانستان سخت کار میکنند و همراه با شرکای این نهاد، برای ۲.۷ میلیون کودک زمینهی آموزش ابتدایی را فراهم کرده است. مدیر اجرایی یونیسف در بخشی از بیانیهاش گفته است که آنان همچنین برای ۶۰۰ هزار کودک که دو سوم آنان دختران هستند، صنفهای آموزشی مبتنی بر جامعه راهاندازی کردهاند. او تاکید کرد که آنان هرکاری را که بتوانند برای حفظ زیرساختهای آموزشی افغانستان انجام میدهند. همچنین وی حکومت سرپرست خواسته است که فورا به همهی کودکان اجازه بدهند که یادگیری را از سرگیرند و از جامعهی جهانی نیز خواسته است که حمایت خود را از آموزش دختران ادامه دهند. خانم راسل گفته است: «هیچ کشوری نمیتواند به جلو حرکت کند وقتی که نیمی از جمعیتاش عقب بماند.» این در حالی است که حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان، ابتدا مکاتب دخترانه را تعطیل کردند، اما وزارت معارف این گروه در سوم ماه حمل سال ۱۴۰۱ خورشیدی اعلام کرد که مکاتب بهروی دختران بالاتر از صنف ششم تا اطلاع ثانوی مسدود است. پس از آن تحصیل دختران در دانشگاهها را نیز منع شد و آموزشگاههای خصوصی را نیز بهروی آنان بستهاند.
دیدبان حقوق بشر اعلام کرده است که ۱۲۰ کشور به استثنای آمریکا، «اعلامیه مکاتب مصوون» را امضا کردهاند و ایالات متحد باید به این اعلامیه بپیوندد و از آموزش دختران و زنان در افغانستان حمایت کند. این سازمان با نشر اعلامیهای به نقل از زما نف، مدیر اجرایی بخش کودکان دیدبان حقوق بشر نوشته است که آمریکا حدود ۲۰ سال زمینه آموزش را برای دختران در افغانستان فراهم کرده بود و اکنون نیز با پیوستنش به اعلامیه «مکاتب مصوون» از دختران و زنان افغانستان پشتیبانی کند. در اعلامیه آمده است: «اکنون با ممنوعیت شدید حکومت سرپرست از آموزش و تحصیل دختران در افغانستان، ایالات متحده باید به اعلامیه مکاتب مصوون بپیوندد و از جنبش جهانی برای محافظت از آموزش در برابر این محدودیتها حمایت کند.» دیدبان حقوق بشر تاکید کرد که حمایت از تحصیل دختران یکی از دلایل دخالت ایالات متحده در افغانستان بود. این سازمان افزود که آمریکا در زمان حضورش در افغانستان، زمینه آموزش را برای هزاران دختر افغان فراهم کرده بود. باید گفت که نزدیک به هزار روز میشود که دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان از رفتن به مکتب محروم هستند. حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان،دختران بالاتر از صنف ششم را از رفتن به مکتب ممنوع و همچنان دروازه دانشگاهها را به روی دختران دانشجو بسته کرده است.
حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان، در حالی آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را منع کرده است که سایت خبری «سیبیاس» گزارش داده است که باوجود محرومیتها، اما برخی از دختران نوجوان و شجاع در افغانستان از پذیرش فرمانهای حکومت فعلی، «سر باز زدند» و به فراگرفتن آموزش بهصورت غیر رسمی روی آوردهاند. این سایت خبری، به سراغ دختران دانشآموز، دانشجو و آموزگارهای رفته است که پس از روی کار آمدن حکومت فعلی، خانهنشین شدند. آنان اما میگویند که مکتبهای مخفی را به هدف مبارزه با محدودیتها و دست یافتن به ادامهی آموزش دور از چشم حکومت سرپرست، ایجاد کردهاند. سایت خبری سیبیاس تاکید کرد: «با وجود این خطرها، بسیاری از دختران افغانستان از از دست دادن امید، خودداری کردهاند و برای ادامهی تحصیل به مکتبهای غیررسمی و دور از چشم حکومت فعلی روی آوردهاند.» بهباور این دختران، امید آنان این است که اگر حکومت فعلی تغییر یا از طریق فشارهای بینالمللی مجبور شوند محدودیتهای خود را کاهش دهند، مکتبهای مخفیانه به آنان کمک میکند تا از طریق همتاهای بینالمللی خود قادر به قبولی در امتحانات شوند. باید گفت که حکومت سرپرست تنها چند روز پس از گرفتن قدرت، ممنوعیتهای گستردهی را بر حقوق زنان و دختران وضع کرد. صدها هزار دختر در پی فرمانهای حکومت فعلی، امیدهای شان را از دست داده و آموزش را رها کردهاند. دیده بان حقوق بشر، نیز در بیانیهای گفته بود که جامعهی افغانستان و آیندهی این کشور با از دست دادن بسیاری از زنان حرفهای «هرگز به طور کامل بهبود نخواهد یافت»، به ویژهی در کشوری که پیش از این با نرخ پایین سواد جوانان دستوپنجه نرم میکردند. همچنین هم سازمان ملل متحد، حکومت فعلی را به اجرای «آپارتاید جنسیتی» با احکام، سیاستها و سیستم تبعیض نهادینه شده علیه زنان و دختران متهم میکند و افغانستان را تحت سلطهی «اسلامگرایان تندرو» به «قبرستان امیدهای مدفون شدهی دختران» میخواند.
اداره ملی امتحانات حکومت سرپرست اعلام کرده است که امتحان کانکور ۱۴۰۳ خورشیدی آغاز شده است. اداره ملی امتحانات با نشر خبرنامهای گفته است که این آزمون صبح امروز (پنجشنبه، ۱۷ جوزا) در ۱۶ ولایت کشور آغاز شده است. در خبرنامه آمده است که روند ثبتنام داوطلبان کانکور در ولایات لوگر، پروان، کاپیسا، پنجشیر، غزنی، پکتیا، پکتیکا، زابل، بامیان، سمنگان، نورستان، بادغیس، هرات، غور، میدانوردک و کنر روز )سهشنبه، ۱۵ جوزا(، آغاز شده بود. مرحلهی اول تا ۱۹ جوزا ادامه خواهد داشت. مرحلهی دوم به روزهای اول و دوم سرطان در کابل برگزار خواهد شد. در مرحلهی سوم، به روزهای هفتم و هشتم سرطان، آزمون کانکور در ولایتهای تخار، قندوز، بلخ، جوزجان، سرپل، فاریاب، ارزگان، بغلان، دایکندی و بدخشان برگزار میشود. در مرحلهی چهارم از ۱۴ تا ۱۶ سرطان آزمون کانکور ولایتهای ننگرهار، لغمان، خوست، قندهار، هلمند، فراه و نیمروز اخذ خواهد شد. قابل ذکر است که اداره امتحانات حکومت سرپرست تا اکنون آماری منتشر نکرده است که چه تعداد دانشآموز در کانکور امسال شرکت میکنند. اما پس از حاکمیت حکومت سرپرست در افغانستان داوطلبان کانکور کاهش یافته است. باید گفت که هزاران دانشآموز پسر فارغ صنف دوازدهم در حالی آزمون کانکور را سپری میکنند که دختران در دومین سال پیهم از اشتراک در این امتحان منع شدهاند. حکومت فعلی در اوایل تسلطش بر کشور، آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را منع کرد. بیش از ۹۰۰ روز از ممنوعیت آموزش دختران در کشور میگذرد و میلیونها شهروند خواستار بازگشایی مکاتب به روی فرزندانشان هستند.
ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم با صدور فرمان حکومت سرپرست، دو روز قبل وارد ۹۰۰دمین روز خود شد. شماری از کاربران شبکههای اجتماعی از دو روز به این طرف، کارزار دادخواهی برای دختران دانشآموز در افغانستان را به راه انداختهاند. کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به ممنوعیت «غیر قابل توجیه» آموزش و تحصیل دختران ابراز نگرانی کرده و آن را به شدت محکوم کردهاند. ضیاءالدین یوسفزی، یک کاربر در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که ممانعت از حضور ۴.۳ میلیون دختر در مکتب ضایعه جبرانناپذیر برای خودشان، خانوادهها و کشورشان است. سارا یکی دیگر از کاربران شبکههای اجتماعی، نوشته است: «۹۹۰ روز است که دختران از حق تحصیل و آموزش محروم هستند، این بیعدالتی باید پایان یابد.» داوود محمدی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که منع آموزش دختران، افغانستان را به چند قرن عقب خواهد برد. او از سران حکومت سرپرست خواست که به دختران و زنان افغانستان اجازه دهد تا به آموزش بگردند و افغانستان به آموزش دختران نیاز دارد. باید گفت که این کارزار برای پایان دادن به ممنوعیت آموزش دختران در حالی به راه افتاده که حدود ۵۳۰ روز از محرومیت دختران از حق تحصیل و رفتن به دانشگاهها نیز میگذرد. این در حالی است که حکومت سرپرست در ماههای نخست ورودشان به کابل، دختران بالاتر از صنف ششم را از آموزش محروم کرده و سال دوم حاکمیتشان درب دانشگاهها بهروی دختران را بستند. کاربران شبکههای اجتماعی در حالی این خواستها را برای رفع ممنوعیت آموزش دختران مطرح میکنند که انتظار میرود در نشست سوم دوحه در پایان ماه جاری میلادی، موضوع آموزش دختران یکی از خواستهای مهم جهان از حکومت فعلی باشد.