سازمان خیریه بینالمللی «کاتولیک برای توسعه خارج از کشور» اعلام کرده است که بلایای طبیعی در افغانستان، سالانه بیش از ۲۰۰ هزار نفر را متأثر میسازد. این سازمان با نشر اعلامیهای گفته است که سیلابهای اخیر بدترین تأثیر را بر زنان و کودکان افغانستان گذاشته است. سازمان خیریه بینالمللی «کاتولیک برای توسعه خارج از کشور» با اشاره به جان باختن حدود ۵۰۰ نفر در پی سیلابهای اخیر در ولایات مختلف افغانستان، گفت که ولایتهای شمالشرقی بیشترین و بدترین آسیب را متحمل شدهاند. آژانس کاتولیک برای توسعه خارج از کشور «سیایافاودی»، یک سازمان خیریه بینالمللی و آژانس کمک رسمی کلیسای کاتولیک در بریتانیا و ولز است. این آژانس تاکید کرد که زنان و کودکان به دلیل حضور در خانهها بیشتر از مردان در معرض آسیبپذیری ناشی از سیلاب قرار گرفتهاند. کیتی شوالیه، مدیر آژانس کاتولیک برای توسعه خارج از کشور میگوید که فاجعه سیلاب در افغانستان نیاز به تلاشهای طولانی مدت برای کاهش آسیبپذیری دارد. این سازمان خیریه به نقل از نهادهای امدادرسان گفته که بسیاری از مناطق شمال و غرب افغانستان با کمبود شدید مواد غذایی مواجهاند. از یک سو تخریب زمینهای زراعتی و از دیگرسو بحران اقتصادی موجب شده تا خانوادهها پولی برای خرید آذوقه نداشته باشند. در خبرنامه آمده است که این آژانس با همکاری شرکای خود تاکنون به سه ولایت شمالشرقی افغانستان (بغلان، تخار و بدخشان) کمکهای فوری ارائه کرده است. اقلام کمکی این آژانس و شرکای آن شامل کمک مالی، پناهگاه موقت، مواد غذایی و غیر غذایی، دسترسی به آشامیدنی و امکانات بهداشتی است. طبق آمارهای این آژانس، به طور متوسط سالانه ۲۰۰ هزار نفر در افغانستان در معرض بلایای طبیعی قرار میگیرند. این آژانس افزوده که بین ماه جنوری تا نوامبر سال گذشته حدود ۳۴۴ هزار نفر از بلایای طبیعی متاثر شده و ۲۵ شهر افغانستان دچار فاجعه شدهاند.
برچسب: رسانه گوهرشاد
منابع محلی از ولایت هرات میگویند که یک مرد در این ولایت دو خانمش را به گلوله بسته و به قتل رسانده است. منبع امروز (یکشنبه، ۶ جوزا) به رسانه گوهرشاد گفت که این رویداد در مرکز ولسوالی کرخ ولایت هرات رخ داده است. منبع تاکید کرد که جسد این دو خانم به شفاخانه حوزوی هرات انتقال داده شده است. به گفتهی منبع، این مرد پس از تنش لفظی و جنجال خانوادگی روز (جمعه، ۴ جوزا) دست به قتل خانمهایش زده است. منبع در مورد سن سال قربانیان جزییات ارائه نکرده است. همچنان معلوم نیست که از این دو خانم چند کودک فرزند بهجا مانده است. مسوولان محلی حکومت فعلی در هرات تا اکنون در این مورد چیزی نگفتهاند. یک زن در بدخشان توسط شوهرش با «تیشه» به قتل رسید رویدادهای این چنینی در کشور بیپیشینه نیست. در ماه میزان سال گذشته نیز مردی در منطقه «حاجی قربانها» ولسوالی قادس ولایت بادغیس دو خانمش را وسط سلاح شکاری به قتل رساند. پس از تسلط دوبارهی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتلهای مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور و بهویژه در ولایت فاریاب افزایش کمپیشینه یافته است. بیماریهای روانی، خصومت شخصی، ازدواجهای اجباری، خشونت خانوادگی و فشارهای روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتلها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمیتوانند برای خشونتهای واردهی شان شکایت کنند و اینگونه خشونتها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا میکند.
مقامهای محلی ولایت بدخشان میگویند که سیلاب در مرکز این ولایت جان ۱۰ اعضای یک خانواده را گرفته و خسارات هنگفت مالی نیز برجای گذشته است. مولوی محمداکرم اکبری، رییس اداره حوادث ولایت بدخشان به رسانه گوهرشاد گفت که در پی سرازیرشدن سیلاب (شنبهشب، ۵ جوزا) در روستای «مورچک» از مربوطات ناحیه نهم شهر فیضآباد، مرکز این ولایت، ده عضو یک خانواده جان باختهاند. آقای اکبری تاکید کرد که در پی این رویداد طبیعی خانههای مردم در هفت منطقه شهر فیضآباد نیز تخریب شده است. وی افزود که سیلاب یک زوج را با فرزندان شان برده است. او تصریح کرد که تا اکنون تنها جسد یک عضو این خانواده از رودخانه کوکچه پیدا شده است و جستجو ادامه دارد. همچنین در خبرنامهی ریاست حوادث ولایت بدخشان آمده است که سیلاب یک زوج با شش دختر و سه پسرشان را برده است. خبرنامه از فرزندان این زوج به نامهای صدف، فرضیه، زهرا، آرزو، عظیم، شمس، حدیث، حسنا و عاقب یاد کرده است. همچنین محمد کارمگار، آمر مبارزه با حوادث طبیعی بدخشان میگوید که سیلابهای شب گذشته در ولسوالیهای یمگان، کشم، وردوج و شهدا نیز خسارات جانی و هنگفت مالی برجای گذاشته است. تا کنون آمار دقیق از تلفات و خسارات برجای مانده از این سیلابها در دست نیست. سیلابهای سه روز گذشته نیز در بدخشان راه مواصلاتی شماری از ولسوالیهای را بسته کرده و خسارات جانی و هنگفت مالی برجای گذاشته است. همچنین سیلابهای اخیر در غور، فاریاب و بغلان نیز تلفات و خسارات سنگین برجای گذاشتهاند.
دفتر بخش زنان سازمان ملل متحد در افغانستان اعلام کرده است که اگر ممنوعیت آموزش دختران از سوی حکومت سرپرست ادامه پیدا کند، ازدواج کودکان دختر در این کشور ۲۵ درصد افزایش خواهد یافت. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که با ادامهی محرومیت دخترا از آموزش، فرزندآوری زودهنگام در میان دختران نوجوان، ۴۵ درصد و مرگومیر مادران میان زنان و دختران افغانستان ۵۰ درصد افزایش خواهد یافت. در گزارش آمده است که افغانستان تنها کشور در جهان است که در آن آموزش دختران بالاتر از صنف ششم، «بهعنوان یک سیاست» منع شده است و دختران نمیتوانند به دانشگاه بروند. بخش زنان سازمان ملل متحد تاکید کرد که حکومت فعلی از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، بیش از ۵۰ فرمان علیه زنان صادر کرده که تا اکنون هیچ کدام آنها لغو نشده است. در ادامه آمده است که محدودیتها و ممنوعیتها بر حقوق زنان، تأثیرات گسترده بر زندگی آنان داشته است و ۸۲ درصد از زنان وضعیت سلامت روان خود را «بد» توصیف کردند. در گزارش آمده است که زنان افغانستان از جامعهی جهانی میخواهند که بر وضعیت افغانستان تمرکز کنند و حقوق زنان، از جمله حق آموزش، کار و مشارکت در تصمیمگیریهای عمومی را بازگردانند. در ادامه آمده است که زنان افغانستان از جامعهی جهانی میخواهند که بدون لغو تمام محدودیتها علیه زنان، حکومت سرپرست را به رسمیت نشناسند. این در حالی است که حکومت سرپرست از زمان تسلط دوباره بر افغانستان آموزش و کار زنان را منع کرده است. محدودیتهای حکومت سرپرست علیه زنان با واکنشهای جهانی مواجه است و کارشناسان سازمان ملل متحد آن را «جنایت علیه بشریت» خواندهاند.
سال گذشته بنابردلایلی ناگزیر شدیم تا افغانستان را ترک کنیم. به این منظور به ولایت نیمروز رفتیم تا از آنجا به کشور ایران برویم. مسیر مشخص بود اما آیندهاش نامعلوم. هنگامی که به ولایت نیمروز رسیدیم، تعداد مان به ۵۰ نفر میرسید. پسران نوجوان و جوان، مردان کهنسال، زن و دختر همه را شامل میشد. قرار بود همه ما توسط یک قاچاقبر به ایران برویم. به موترها سوار شدیم. مسافران هر موتر شش زن و هفده مرد را شامل میشد. در موتر ما و در میان مردان، سه برادر بودند؛ آنی که گویا بزرگتر از آن دو بود، ظاهرا ۲۳، دومی ۲۱ و کوچک از دو که از قضا با پدرم هم بسیار صمیمی شده بود، شاید ۱۸ یا ۱۹ ساله بود. اسمش قدرت بود. از آن جایی که من برادر بزرگی ندارم، قدرت از همان ابتدای سفر که ما به سمت ایران به راه افتادیم، با پدرم در جابجایی وسایل، چه در صحرا یا بیابان و یا هر مسیر دیگری بود، کمک و همکاری میکرد. در برخی مسیرها، هنگامی که خواهران خردسال من توان راه رفتن نداشتند، او آنها را روی شانهاش میگذاشت تا زودتر بتوانیم مسیر را طی کنیم و از قافله عقب نمانیم. پدرم چند باری به قدرت گفت که اذیت میشوی و این کار را نکن اما او میگفت: «کاکا جان، من دو خواهر دارم هر دوی آنها هم سن همین دخترهای شماست. من وقتی به اینها کمک میکنم، انگار به خواهران خودم کمک کردهام.» در این مسیر قاچاق، ما چندیدن شبانه روز در سفر بودیم. برای عبور از دشتهای پاکستان مجبور بودیم پیاده برویم زیرا با موتر نمیشد که از آنجا عبور کنیم. تقریبا ۱۴ ساعت مسیر دشوار کوه و صحرا را پیاده سپری کردیم. در آنجا آبی برای خوردن نبود، تقریبا نزد هیچ کسی آبی باقی نمانده بود و همه تشنه بودیم. گلویم خشک شده بود و نمیتوانستم حرف بزنم. خواهران کوچکم از تشنگی زیاد گریه میکردند و هیچ کسی حاضر نبود قطرهای از آبش را با آنها قسمت کند. اینبار هم این قدرت بود که با اینکه خواهر کوچکم را روی شانههایش گذاشته و ساعتها پیاده راه رفته بود و مثل همه تشنه بود، اما آب کمی را که در بطری داشت، خودش نخورد و برای خواهران من داد. بالاخره وارد خاک ایران شدیم. فکر میکردیم حالا که به مقصد رسیدهایم دیگر مشکلات راه به پایان رسیده است اما بیخبر که مشکلات اصلی تازه شروع شده بود. ما آن شب را در کوهها گذراندیم. پنج شبانه روز میشد که از کشورم دور بودم. در این پنج شبانه روز، چهها که نکشیده بودم؛ اولین بارم بود که در دشتها میخوابیدم. اولین بارم بود که شاهد گریههای خواهرانم بخاطرقطرهای آب بودم. تمام آن شب را فقط گریسته بودم. حالم برای خودم نه، اما برای خواهران کوچکم میسوخت که در این کودکی این چنین مشکلات را تجربه میکردند. حالم به آن مرد هفتاد سالهای که با ما آمده بود، میسوخت. به قول خودش پسرش در ایران معتاد به مواد مخدر شده بود و او آمده بود دنبالش تا با خودش به افغانستان ببرد. [caption id="attachment_13167" align="aligncenter" width="657"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] قرار بود فردای آن روز به بندر عباس ایران برویم و آن برادران هم از آنجا به تهران بروند و من و فامیلیم هم به شیراز. آفتاب طلوع کرد. از خداوند متعال خواستم تا امروز همه ما به مقصدی که میخواهیم برسیم. راننده ما اهل بلوچ بود. من با زبان بلوچی کمی بلدیت دارم. هنگامی که با پدرم حرف میزد من حرفش را متوجه میشدم. او به پدرم گفت: «با تو چون زنها است. در صندلی عقب موتر خانمها بنشینند و در صندلی پیش روی هم خودت بنشین.» پدرم پذیرفت. او به حرفهایش ادامه داد این مسیری که میروم خطر ناکترین قسمت راه ما است. پس موتر به هیچ وجه برای چیزی متوقف نمیشود بنابر این، همینجا برای خودتان آب بخرید. پدرم برای ما آب و کمی خوراکی خرید. با اینکه هیچ کسی میل خوردن را نداشت. تمام دغدغه ما این بود به سلامتی به مقصد برسیم. در هنگام حرکت راننده چهار پسر را در صندوق عقب موتر جابجا کرد. من بسیار تعجب کرده بودم. به پدرم گفتم نکند اتفاقی برای آنها بیفتد؟ پدرم گفت راه قاچاق است. سختی دارد. مجبوریم توکل خود را به خداوند بزرگ کنیم. اشکم به وضعیت آنان چکید اما به خاطر روحیهی مادر و خواهرانم خودم را جمع و جور کردم. اما مگر آن نگاه مظلوم پسران یادم میرفت؟ سه برادر شامل آن چهار پسر بودند. راننده به آنان گفته بود که تکان نخورید تا اینکه درب صندوق عقب موتر را باز کند. یادم آمد هنگامی که در میان راه بودیم، برادر بزرگ این پسرها گفته بود که تمام پولشان تمام شده است. هنگامی که من این موضوع را شنیدم، آهسته به پدرم گفتم که آیا میشود برای آنها چند بطری آب بخرید؟ پدرم این کار را کرد و آنان با اصرار زیاد در نهایت بطریهای آب را از پدرم قبول کردند. موتر حرکت کرد. تقریبا یک شبانه روز در موتر بودیم. چند باری فقط برای تازه کردن نفس، موتر را متوقف میکرد و فورا دوباره به راه میافتاد. تنها چهار ساعت دیگر مانده بود که به بندر عباس برسیم. ساعت یازده صبح بود و هوا خیلی گرم بود. راننده حتی اجازه پایین کردن شیشهها را هم نمیداد. چند باری افرادی که عقب بودند صدا زدند که شیشهها را پایین کنید اما راننده قبول نکرد. همینطور در مسیر راه بودیم که از صدای آن چهار نفری که عقب موتر بودند، بلند شد. صدای میزدند: «کمک. ما نمیتوانیم نفس بکشیم. آب مان هم تمام شده است.» نزد ما هم آب نبود اما راننده آب داشت ولی برای آنها نداد. ۱۵ دقیقه متواتر آن پسران فریاد کمک میزدند و کمک میخواستند. میگفتند دروازه را باز کنید تا کمی نفس بگیریم اما راننده توجهی نمیکرد. بعد پانزده دقیقه دیگر هیچ صدای نشنیدیم. پدرم چند باری به راننده اصرار به متوقف کردن موتر کرد تا اینکه در نهایت راننده موتر را در گوشهای متوقف کرد. بعد از ساعتها نشستن در موتر دیگر پاهایم را حس نمیکردم. به سختی از موتر پیاده شدم. [caption id="attachment_13169" align="aligncenter" width="800"] عکس: شبکه های اجتماعی[/caption] راننده صندوق عقب موتر را باز کرد اما دید که آن چهار پسر، همه مثل جسد بیجان بودند. راننده فکر کرد که آنها دارند نقش بازی میکنند. با صدای بلند صدا کرد که بلند شوید وگرنه کتک میخورید. پدرم این وضعیت را که دید فورا بطری آبی را گرفت و به صورت آنها زد. هیچ کدام حتی ذرهای تکان نمیخوردند. پدرم با کمک چند مرد دیگر آنها را از موتر بیرون کشیدند. بعد از۲۰ دقیقه سه نفر از آنها به هوش آمد. دو برادر همینکه به هوش آمدند، جویای حال قدرت شدند. اما قدرت همچنان بیهوش مانده بود. دستانش را ماساژ میدادند، به صورتش آب میزدند اما به هوش نمیآمد. خواهران کوچکم شروع به گریه کردند. راننده گفت که نبضاش را چک کنید. پدرم نبضش را چک کرد. از ناراحتی صورت پدرم، قلبم لرزید و فورا خودم را به پدرم رساندم و از او پرسیدم که چطور است حالش؟ پدرم گفت که نبضش نمیزند. برادر بزرگش گفت: «نخیر نخیر میزند. شما نمیفهمید.» و رو به مرد دیگری کرد و گفت آقا شما نبض برادرم را بگیرید. میدیدم که گلویش پر بغض بود. میخواست فریاد بزند. آن مرد بعد بررسی نبض قدرت، همین حرف را گفت. آن دو برادر حرف هیچ کسی را قبول نمیکردند و فریاد میزدند که نه. قدرت زنده است و فقط بیهوش شده است. تا اینکه راننده خودش نبض قدرت را گرفت و گفت این برادر شما فوت کرده است. برادران با شنیدن این حرف، به طرف راننده حمله کردند و با فریاد گفتند: «چه میگویی؟ قدرت ما را چیزی نمیشود. فقط ضعف کرده. چرا اینطور میگویی؟» پدرم آن دو برادر را از راننده جدا کرد. هر دو به زمین افتادن و به فریاد میزدند. این درد ناکترین صحنهای بود که به چشمم دیدم. یک پسر در مقابل چشمانم جان خود را از دست داد. اولین بارم بود که میدیدم یک مرد گریه میکند. آن هم نه گریهی معمولی. احساس میکردم گریه و نالههای آن دو برادر کوههای ایران را در بر گرفته بود. وجودم بیحس شده بود. گویا که من نیز بخشی از وجودم را از دست داده باشم. من آن پسر را نمیشناختم اما میدانستم که او نیز مادری دارد که چشم به راه این است که تا از رسیدن فرزندانش خبر به او برسد.این را میدانستم که او برادر یک خواهر است که چشم به راه است. این را میدانستم که او یک جوانی است که رویاهای خود را جا گذاشته وآمد ایران تا کار کند و لقمه نانی حلال پیدا کند. این را میدانستم که او یک افغان قربانی شده از هجوم مسوولان فعلی به کشور است. اگر افغانستان سقوط نمیکرد، آن پسر هرگز خطر راه قاچاق را به جان نمیخرید. اگر حکومت فعلی زمینهی کار را برای جوانان مساعد میکرد، آن سه برادر به ایران مهاجرت نمیکردند و اکنون قدرت زنده میبود. ما از آنجا به سمت بندر حرکت کردیم. اما آن پسران گفتند که میخواهند دوباره به افغانستان بروند و برادر کوچکشان که حالا دیگر زنده نبود را به دست پدرشان تحویل دهند. آنها با اینکه امید که در ایران میتوانند کار کنند و پول دربیاورند و به خانه بفرستند، تن به این سفر داده بودند اما قبل از اینکه به مقصد برسند، تیکهای از وجودشان را از دست دادند. تصویر گریههای آن دو برادر و اشکهایشان برای قدرتی که دیگر زنده نبود، هنوز در مقابل چشمم است. اصلا مگر میشود تصویر جسد بیجان قدرت را دید و فراموش کرد؟ شاید مظلومترین مردم در این جهانی هستی، ما افغانها باشیم؛ یا در مسیر مهاحرت میمیریم، یا در انفجار و انتحار و یا هم از فرط گرسنگی. مقصر هیچ یک از این شرایط هم ما نیستیم. عدهای در میدان قدرت میتازند، دودش فقط به چشم مردم عادی میرود. اگر حکومت فعلی منجر به سقوط افغانستان نمیشد، حالا آن پسر (قدرت) زنده بود و در صحراهای دور از وطنش جان نمیداد. مانند قدرت، هزاران جوان دیگر در مسیرهای پرخطر مهاجرت و قاچاق، جانشان را از دست دادهاند و هیچ کسی حتی نبوده که اجساد آنان را دفن کنند. چه مادران و پدرانی که با گذشت سالها هنوز چشم انتظار جگرگوشههایشان هستند. آنانی که دیگر باز نمیگردند و خیلی وقت است که نزد خالقشان باز گشتهاند. نویسنده: ماه نور روشن
براساس آمار ارائه شده از سوی نهادهای بریتانیایی فعال در حوزه مهاجرت در یک سال گذشته حدود پنج هزار و حدود ۶۶۲ تن با عبور از کانال مانش وارد بریتانیا شدهاند که در این میان دستکم ۷۵۸ کودک نیز شامل هستند. وزارت داخله بریتانیا میگوید ۳۵۰ افغان هم در همین دوره از طریق پرواز بدون داشتن اسناد معتبر مهاجرت به بریتانیا رسیدهاند. در ادامه آمده است که از این میان تا اکنون یک هزار و ۸۵۴ نفر تحت حمایت طرح ویژه اسکان مجدد افغانها قرار گرفتهاند. در ادامه آمده است که در همین دوره یک ساله، شش هزار و ۴۲ افغان از طریق برنامههای اسکان مجدد این کشور به بریتانیا منتقل شدند. سازمانهای فعال در حوزه مهاجرت در بریتانیا میگویند بیشتر کودکانی که از مسیر پرخطر مانش وارد بریتانیا شدهاند، کسانی هستند که خانوادههایشان در روند تخلیه به بریتانیا منتقل شدند. این کودکان به دلیل قوانین سختگیرانه الحاق خانواده در بریتانیا، مجبور به پذیرفتن مهاجرت از مسیرهای پرخطر شدهاند. دولت بریتانیا قبلاً متعهد شده بود برای خانوادههای که کودکان شان را در روزهای نخست پروسه تخلیه جا گذاشتهاند، راههای قانونی فراهم کند تا با هم الحاق شوند. اما سازمانهای مدافع حقوق پناهندگان میگویند دولت بریتانیا تاکنون پیشنهاد مشخصی برای الحاق کودکان افغان نداده است. واندا وایچورسکا، مدیر اجرایی نهادی موسوم به «دهلیز بینالمللی مصئون» گفت زندگی کودکان افغان جدا افتاده از خانواده به مسیرهایی بستگی دارد که آنها را به خانوادههایشان وصل میکند.
وزارت صحت عامهی حکومت سرپرست اعلام کرده است که بیماری سرخک (سرخکان) ۳۷ درصد نسبت به سال گذشته میلادی در افغانستان افزایش یافته است. شرافت زمان امرخیل، سخنگوی این وزارت میگوید که شمار بیجا شدگان داخلی و پناهجویان و مهاجران افغان از برخی کشورها به ویژه پاکستان وارد افغانستان میشوند، از عوامل زیاد شدن تعداد کودکان مبتلا به سرخک میباشد. او تاکید کرد که در دو ماه گذشته بیش از ۳ هزار کودک در افغانستان به بیماری سرخک مبتلا شدند. وی در بخشی از صحبتهای خود گفته است که در کنار موارد تایید شده، موارد تاییدنشده بیماری سرخک نیز نسبت به پارسال افزایش قابل توجه یافته است. او میگوید که در همکاری با نهادهای بینالمللی تلاش میشود تا کارزار واکسیناسیون کودکان در برابر سرخک راه اندازی شود. نه تنها وزارت صحت عامه حکومت طالبان، بلکه نهادهای مربوط بینالمللی نیز از افزایش موارد سرخک در میان کودکان در افغانستان ابراز نگرانی کردهاند. براساس آمار شفاخانه «صحت طفل ایندرا گاندی» در کابل، در دوماه اخیر روزانه بیش از بیست کودک مبتلا به سرخک در این بیمارستان بستری شدهاند. سازمان داکتران بدون مرز نیز اخیراً در گزارشی اعلام کرده است که در چهار ماه اول سال ۲۰۲۴، شاهد افزایش موارد سرخک در نوزادان و کودکان خردسال در مراکز بهداشتی ۳ ولایت افغانستان بوده است که از سوی این نهاد اداره یا حمایت می شوند. این نهاد گفت که موارد سرخک همه ساله در افغانستان وجود دارد اما افزایش این بیماری امسال در ولایات بلخ، هرات و هلمند نگران کننده است. سرخک نوعی عفونت سیستم تنفسی است که یک ویروس آرانآ از خانواده پارامیکسوویریده آن را ایجاد میکند. علائم سرخک شامل تب، سرفه، آبریزش بینی، و راش پوستی در نقاط مختلف بدن است.
در بخش اول مقاله به معرفی و توضیح اختلال اضطراب اجتماعی پرداختیم و حال در این بخش قصد داریم تا عوامل بوجود آورندهی آن، علائم و راهکارهای درمانی این اختلال را به بحث بگیریم، پس در ادامه با ما همراه باشید تا با آگاهی در این باره به علم بیشتری در این زمینه دست یابیم. عوامل بوجود آورندهی اضطراب اجتماعی در افراد مختلف متفاوت است ولی معمولا میتواند شامل موارد زیر باشد: ملاقات با افراد ناآشنا صحبت با دیگران در محل کار و سایر محیطهای اجتماعی سخنرانی در حضور جمع خوردن غذا و یا آشامیدن در حضور دیگران اجرای برنامه و یا نمایش در حضور دیگران متاسفانه بسیاری از این افراد به علت عدم آگاهی از این موضوع به دنبال حل این اختلال نیستند زیرا گمان میکنند این موضوع بخشی از شخصیت آنهاست در حالی که ممکن است برای مسائل دیگری همچون افسردگی یا سایر موارد از یک مشاور و یا کارشناس کمک بگیرند. علائم اضطراب اجتماعی اختلال اضطراب اجتماعی تاثیرات زیادی بر جسم و روان افراد دارد و باعث بروز علائم جسمانی، عاطفی و رفتاری میشود. این علائم که در برخی شرایط اجتماعی بروز میکنند، میتوانند شامل موارد زیر باشند: علائم جسمانی شامل (سرخ شدن صورت، تعریق، لرزیدن، حالت تهوع، افزایش ضربان قلب و خالی شدن ذهن.) احساس وحشت و یا حملات پنیک ترس و خجالت شدید از تجربهی احساس اضطراب در مقابل دیگران ترس شدید از مورد قضاوت قرار گرفتن احساس ترس و وحشت در موقعیتهایی که باید با فرد ناآشنایی صحبت کنند توجه بیش از حد به جزئیات رفتاری و پوششی خود و تجربهی احساس خجالت مشکل در صحبت در حضور دیگران اجتناب از حضور در موقعیتهایی که ریسک اضطراب را به همراه داشته باشد حالت صاف و خشک بدنی مشکل در برقراری تماس چشمی و یا حفظ تماس چشمی حساسیت به انتقاد عزت نفس پایین و گفتگوی درون ذهنی منفی با خود این علائم میتوانند بر ابعاد مختلفی از زندگی افراد همچون تحصیل، کار و روابط او تاثیر بگذارند و حتی گاهی آنها را به شدت مختل کند. درصورت درمان نشدن این اختلال، فرد ممکن است نتواند تواناییهای خود را در زندگی فردی، شغلی و تحصیلی خود شکوفا کند زیرا به صورت معمول از شرکت در هرنوع فعالیتی که حضور دیگران را به همراه داشته باشد، اجتناب میکند و از توسعهی روابط با دیگران باز میماند. در حالات شدید و یا مزمن، اختلال اضطراب اجتماعی میتواند منجر به سایر مشکلات همچون افسردگی و یا سوءمصرف مواد شود. در کودکان این علائم معمولا در هنگام تعامل با بزرگسالان غریبه و همسالان ظاهر میشود و احساس اضطرابشان را به صورت رفتارهای زیر نشان میدهند: گریه کردن رفتار پرخاشگرانه و پرتاب کردن اشیاء سکوت محض و بیتحرکی چسبیدن به والدین و یا فرد مراقب جمع شدن به سمت درون بدن خودداری از صحبت در موقعیتهای اجتماعی راهکارهای درمانی برای اختلال اضطراب اجتماعی روشهای مختلف درمانی میتواند به بهبود و مدیریت علائم این اختلال، کسب اعتماد به نفس و توانایی غلبه بر حالات اضطرابیشان کمک کند که در صورت عدم تشخیص و شناسایی این علائم میتواند در تمام طول عمر فرد وی را همراهی کند. هرچند با توجه به شرایط محیطی و ذهنی فرد میتواند شدت آن کمتر و یا بیشتر شود. برای درمان این اختلال از دو روش روان درمانی، دارو درمانی و درصورت لزوم از تلفیق هردوی آنها استفاده صورت میگیرد. روان درمانی: در روش روان درمانی با توجه به رویکردهای متفاوتی که هر درمانگر مورد استفاده قرار میدهد اغلب با تغییر در الگوهای ذهنی و فکری مراجع به تغییر رفتار و بهبود جوانب بیماری او پرداخته میشود. درمان شناختی رفتاری و یا CBT (Cognitive Behavior Therapy) یک روش درمانی رایج برای کمک به بهبود بیماران میباشد. هدف از این روش درمانی کمک به افراد در مسیر شناخت و تغییر افکار یا عقاید منفی دربارهی موقعیتهای اجتماعی است. و هدف بعدی آن تغییر رفتار و واکنشهای فرد نسبت به موقعیتهایی است که باعث بوجود آمدن اضطراب در او میشوند. درمان شناختی رفتاری به فرد کمک میکند تا متوجه شود که افکار خود اوست که میتواند نحوهی رفتار او را تعیین کند نه رفتار و قضاوت دیگران و اینکه بسیاری چیزها صرفا زادهی ذهن خود او هستند و هیچ نوع وجود خارجی ندارند. روش مواجه درمانی یا غرقه سازی نیز یکی از روشهای کمک کننده برای درمان این اختلال میباشد. با این رویکرد فرد به تدریج با شرایطی که از آن میترسد، روبرو میشود. البته این رویارویی با همکاری و کمک یک درمانگر و در یک محیط امن صورت میگیرد تا از آسیب و عوارض احتمالی جلوگیری شود. دارو درمانی: برای درمان علائم اختلال اضطراب اجتماعی از طیف وسیعی از داروها استفاده میشود که شامل سه دسته از داروهای ضد اضطراب، ضد افسردگی و مسدود کنندههای بتا هستند که با توجه به تخصص درمانگر و با توجه به نیاز و وضعیت مراجع میتوانند توصیه و تجویز شوند. نکاتی برای غلبه بر اضطراب اجتماعی دامنهی تعاملات خود را به تدریج افزایش دهید برای فعالیتهای آرام بخش وقت بگذارید افکار خودتان را بازنگری کنید از مصرف موارد و الکل خودداری کنید برای تشخیص و درمان از یک فرد کارشناس کمک بگیرید سخن پایانی: اختلال اضطراب اجتماعی یک اختلال نسبتا شایع در حوزهی سلامت روان میباشد که درصورت درمان نشدن میتواند باعث بروز سایر مشکلات روحی روانی در فرد شود و همچنان عدم تشخیص و درمان آن میتواند زندگی یک انسان در ابعاد مختلف دچار مشکل کند. پس با آگاهی از این اختلال میتوانیم در مسیر بهبود و درمان خود و اطرافیانمان عملکرد بهتر و کارآمدتری داشته باشیم. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
مایکل مککال، رییس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا میگوید که افغانستان تحت کنترول حکومت سرپرست «ظالمترین» کشور جهان برای زنان و دختران میباشد. مجلس نمایندگان با نشر بیانیهای به نقل مایکل مککال نوشته است که واشنگتن در همکاری با متحدان خود باید حکومت فعلی را برای پایان دادن به نقض حقوق بشر علیه مردان، زنان و کودکان بیگناه زیر فشار قرار دهد. وی با اشاره بر ادامه محدودیتهای حکومت فعلی در برابر زنان و دختران گفت که افغانستان زیر حاکمیت حکومت فعلی با یک بحران انسانی ویرانگر روبرو است. او افزود که دستاوردهای مبارزه سخت برای پیشبرد حقوق زنان و ترویج دموکراسی در افغانستان با تصمیم رییس جمهور بایدن برای عقبنشینی یکجانبه از بین رفته است. مایکل مککال تاکید کرد: «دختران پس از صنف ششم از رفتن به مکتب محروم شدهاند. زنان از کار در نهادهای دولتی منع شدهاند. ما میدانیم که حکومت فعلی اقلیتهای مذهبی و آزادی مطبوعات را بهگونه وحشیانهای سرکوب میکنند.» رییس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در بخشی از اعلامیهاش گفته است که پول مالیاتدهندگان کشورش به زنان و کودکان رنج دیده افغان نه، بلکه به جنگجویان و وفاداران حکومت فعلی سرازیر میشود. این در حالی است که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، همواره از سوی نهادهای بینالمللی متهم به نقض حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان و دختران در کشور شدهاند. طی نزدیک به سه سال گذشته مکاتب بالاتر از صنف ششم به روی دختران را بسته کرده و دانشگاهها را کاملاٌ پسرانه ساختهاند.
ادم ووسورنو، یک مقام اوچا یا نهاد هماهنگکننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد اعلام کرده است که حکومت سرپرست حدود ۱.۴ میلیون زن و دختر نوجوان را در افغانستان از حق آموزش و تحصیل محروم کرده است. ادم ووسورنو پس از سفر چهار روزهاش به افغانستان در یک نشست خبری گفت که نگرانی جامعهی جهانی و نهادها را در این زمینه با مقامهای حکومت فعلی مطرح کرده است. او تاکید کرد: «محدودیتهای اعمالشده بر زنان امدادرسان افغان لایهای از پیچیدگی را بر روند کمکرسانی در افغانستان اضافه کرده است. همچنان حدود ۱.۴ میلیون زن و دختر نوجوان هنوز زیر ممنوعیت تحصیل هستند.» وی افزود که مقامهای حکومت فعلی میگویند که آنان برای فراهمسازی زمینه آموزش و تحصیل دختران در کشور نیاز به زمان بیشتر دارند. ادم ووسورنو در نشست خبری گفت: «ما وقت نداریم. هر چه بیشتر منتظر بمانیم، میلیونها کودک بیشتر تحت تأثیر قرار خواهند گرفت و تأثیر بیشتری بر جامعه خواهد گذاشت.» او علاوه کرد که نهادهای کمکرسان در زمینه کمکرسانی از طریق زنان و دختران در افغانستان با محدودیتهای روبرو هستند. خانم ووسورنو از حکومت سرپرست خواسته است که تا محدودیتهای آموزشی و کاری علیه زنان و دختران در کشور را لغو کند. براساس معلومات این نهاد، در حال حاضر بیش از ۱۵ میلیون تن در افغانستان با سطوح بالایی ناامنی غذایی مواجه هستند و سیلابهای اخیر مرگبار در شمال کشور به این چالش افزوده است. حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان، در گام نخست دختران بالاتر از صنف ششم را از رفتن به مکتب ممنوع و سپس دروازه دانشگاهها را نیز به روی زنان و دختران بسته کردهاند.