برچسب: افغانستان

4 روز قبل - 149 بازدید

عبدالرحمن، مردی حدود چهل‌وپنج‌ساله، زاده‌ی یکی از قریه‌های کوهستانی کنر است. در دوران جنگ‌های داخلی، زمانی که هنوز به بیست سالگی نرسیده بود، همراه خانواده‌اش راهی پاکستان شد. آن‌ها هیچ نداشتند جز یک الاغ، چند بوجی گندم و چند ظرف مسی که مادرش برای توشه‌ی راه در یک گونی پیچیده بود. شب‌های تاریک، صدای مهیب توپ‌خانه، و اضطراب راه، همراه‌شان بود تا سرانجام از مرز گذشتند و در یکی از خیمه‌های مهاجرین در خاک پشاور پناه گرفتند. سال‌های نخست مهاجرت، برای عبدالرحمن و خانواده‌اش تلخ و طاقت‌فرسا بود. او، که جوانی خام و بی‌تجربه بود، صبح‌ها در سرک‌های پشاور به دنبال کار می‌گشت، بار می‌کشید، صندوق‌های میوه را از موترها پایین می‌آورد و از بازاری به بازاری می‌برد. شب‌ها با دستان تاول‌زده و پاهای زخمی به خیمه برمی‌گشت. مادرش هر شب به او می‌گفت: «فرزندم، صبر کن، روزی می‌رسد که تو هم صاحب خانه خواهی شد.» و عبدالرحمن، هر شب با شنیدن همین جمله، قطره‌ای امید در دلش شعله‌ور می‌شد؛ نوری کوچک در میان تاریکیِ آن روزهای بی‌پایان. سال‌ها گذشت و عبدالرحمن، با پشت‌کار و امید، توانست با اندک پس‌انداز و کمی قرض از دوستان، یک دکان کوچک پرزه‌جات موتر را در یکی از کوچه‌های پشاور باز کند. همان دکان ساده، نقطه‌ی عطف زندگی‌اش شد. هر صبح زود، دروازه‌ی دکان را باز می‌کرد؛ بوی روغن موتر، آهن زنگ‌زده و صدای پرندگان صبحگاهی در هوا می‌پیچید، و او با دل‌گرمی می‌گفت: «این زنده‌گی ماست، دسترنج ماست.» در همین سال‌ها بود که با «زرگل» ازدواج کرد؛ زنی مهربان، صبور و پر از امید. وقتی به خانه‌ی کوچک کرایی‌شان رفتند، زرگل با دستان خودش خانه را رنگ زد، پرده‌ها را نصب کرد و گوشه‌ای از حیاط را به گل‌کاری اختصاص داد. آن خانه، با دیوارهای خشت خام و سقف چوبی‌اش، برای عبدالرحمن چیزی کمتر از یک قصر نداشت. او همیشه لبخند می‌زد و می‌گفت: «زرگل، این خانه وطن دوم ماست؛ هرچند دور از خاک خود هستیم، اما پر از گرمی دل تو.» با گذر زمان، آن خانه نه فقط پناهگاه جسم‌شان شد، بلکه مأمن عشق، رنج، امید و تلاش مشترک آن‌ها نیز بود. چهار فرزند، یکی پس از دیگری به دنیا آمدند؛ سه دختر و یک پسر. دختران به مکتب پاکستانی رفتند، زبان اردو را آموختند و هر روز با دفترچه‌های رنگی و کتاب‌های درسی در آغوش، از مکتب بازمی‌گشتند. عبدالرحمن با افتخار به آن‌ها نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد: «شما روزی چیزی می‌شوید که پدرتان هیچ‌وقت نتوانست بشود.» پسر کوچکش، هنوز آن‌قدر خردسال بود که بیشتر وقتش را در دکان کنار پدر می‌نشست و مهره‌های آهنی را مثل اسباب‌بازی‌ها به هم می‌چسپاند و می‌خندید. زندگی به سختی، اما با کورسویی از امید می‌گذشت. عبدالرحمن سالی چند بار به افغانستان می‌رفت تا اقاربش را ببیند، اما هر بار با حسرتی سنگین‌تر برمی‌گشت. در دل می‌گفت: «افغانستان جای زنده‌گی نیست. اینجا، در پاکستان، هرچند بیگانه‌ایم، اما یک سقف بالای سر داریم و نانی برای خوردن.» اما همه‌چیز در پاییز ۲۰۲۳ دگرگون شد. حکومت پاکستان اعلام کرد که افغان‌ها باید کشور را ترک کنند. در آغاز، عبدالرحمن این خبر را باور نکرد. در دکانش با دوستانش می‌نشستند و با بی‌اعتنایی می‌گفتند: «این فقط یک تهدید سیاسی‌ست، هیچ‌وقت عملی نمی‌شود. ما سال‌هاست اینجاییم، چطور می‌توانند یک‌شبه همه چیز را از ما بگیرند؟» اما روزها گذشت. گشت‌زنی پولیس در کوچه‌ها بیشتر شد. چهره‌های آشنا دیگر به دکان نمی‌آمدند. خبر رسید که چندین خانواده را نیمه‌شب از خانه‌ها بیرون کشیده‌اند و بی‌صدا به مرز فرستاده‌اند. ترس، بی‌صدا اما سنگین، در دل عبدالرحمن نشست. آرام‌آرام فهمید که چیزی به نام "امنیت" دیگر در این سرزمین بیگانه هم برای او باقی نمانده است. یک روز، وقتی عبدالرحمن مثل همیشه به دکانش رسید، دید چند پولیس در همان کوچه ایستاده‌اند. یکی از آن‌ها نزدیک شد و با صدایی جدی گفت: «عبدالرحمن، وقتت تمام است. آماده شو، باید بروی.» عبدالرحمن که جا خورده بود، با لکنت پاسخ داد: «اما من اینجا خانه دارم، دکان دارم، قرض دارم، وسایل دارم… چطور می‌توانم یک‌شبه همه چیز را ترک کنم؟» پولیس بی‌رحمانه خندید و گفت: «این مشکل تنها از تو نیست. یا خودت برو، یا ما بیرونت می‌کنیم.» آن شب، خانه‌ی عبدالرحمن پر از گریه و اندوه بود. دخترانش کتاب‌های‌شان را بغل کرده بودند، زرگل لباس‌ها را با عجله در یک بوجی انداخته بود، اما همه می‌دانستند که در واقع چیزی با خود نخواهند برد. تنها چیزی که عبدالرحمن توانست با خود بردارد، چند جامه‌ی ساده، مقداری نان خشک، و یک قاب عکس خانوادگی بود. همه‌چیز—خانه، دکان، وسایل، فرش‌ها، حتی سند طلای زرگل—همان‌جا ماند. وقتی به مرز تورخم رسیدند، هزاران خانواده‌ی دیگر در صف‌های طولانی ایستاده بودند. کودکان از سرما می‌لرزیدند، زنان ناله می‌کردند، و مردان با چشمانی پر از اشک و حسرت به پشت سر نگاه می‌کردند. عبدالرحمن در سکوت ایستاده بود و با خود می‌گفت: «اینجا همان جایی‌ست که بیست‌وپنج سال زحمت کشیدم. اینجا همه چیزم ماند… حالا باید به کجا بروم؟» اما آن‌سوی مرز، خبری از آسایش نبود؛ تنها چیزی که انتظارشان را می‌کشید، خاک خشک و خیمه‌های پاره و فرسوده بود. در ننگرهار، آن‌ها را به کمپ مهاجرین فرستادند. وقتی عبدالرحمن به خیمه‌ی کهنه‌ای رسید که حالا باید خانه‌شان می‌شد، دست‌هایش لرزید. زرگل نشست، سرش را میان دستانش گرفت و با صدایی خفه گفت: «خدایا، ما به کجا رسیدیم؟» امروز، عبدالرحمن و خانواده‌اش هنوز در همان خیمه زندگی می‌کنند. شب‌ها، باد سرد از میان درزهای خیمه عبور می‌کند، باران سقف پارچه‌ای را سوراخ می‌کند و زمین خیس و گل‌آلود می‌شود. دخترانش دیگر به مکتب نمی‌روند؛ بیشتر روزهای‌شان در صف نان، آب و مواد سوختی می‌گذرد. پسرش، که روزگاری در دکان با او کار می‌کرد، حالا با پای برهنه از این خیمه به آن خیمه می‌چرخد، دنبال چند تکه چوب خشک برای آتش. زرگل شب‌ها آرام زیر پتو می‌لرزد، اشک می‌ریزد و زیر لب زمزمه می‌کند: «کاش همان‌جا می‌ماندیم… حتی اگر زندان می‌رفتیم. اینجا… هیچ چیز نداریم. هیچ چیز.» عبدالرحمن هر روز به امید پیدا کردن کاری، راهی شهر می‌شود، اما جز بیگاری با مزد اندک، چیزی نصیبش نمی‌گردد. با دستانی پینه‌بسته و چهره‌ای خسته، هر شب به خیمه برمی‌گردد و در دل می‌گوید: «بیست‌وپنج سال زحمت کشیدم، با رنج، یک زندگی ساختم… همه‌اش همان‌جا ماند. حالا دوباره از صفر باید شروع کنم؛ اما این‌بار نه خانه‌ای دارم، نه مکتبی، نه آینده‌ای. ما در میانه‌ی هیچ‌جا مانده‌ایم… نه آنجا ماندیم، نه اینجا رسیدیم.» شب‌ها که باد سرد در خیمه می‌پیچد و زمین از رطوبت یخ می‌زند، روی خاک می‌نشیند، قاب عکس خانوادگی را از میان بوجی بیرون می‌کشد، دستی آرام بر چهره‌های خندان بچه‌هایش در عکس می‌کشد و زیر لب با صدایی بغض‌آلود می‌گوید: «این، همان روزهای خوش ما بود… روزهایی که دیگر هیچ‌وقت برنمی‌گردد.» نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


5 روز قبل - 154 بازدید

دادگاه عالی حکومت سرپرست درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که ۱۱ تن، به شمول چهار زن را در ولایت تخار به اتهام روابط خارج از ازدواج و سرقت، شلاق زده است. این دادگاه امروز (پنج‌شنبه، ۲۰ سنبله) با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این افراد در ولسوالی‌های ینگی‌قلعه و خواجه بهاءالدین ولایت تخار با حضور مسوولان محلی و مردم ملکی مجازات شدند. در اعلامیه آمده است که این افراد از چهار ماه تا سه سال زندان و همچنان به ۳۹ ضربه شلاق محکوم شده‌اند. حکومت فعلی روز گذشته نیز چهار تن را در ولایت‌های بلخ و لغمان شلاق زده و به زندان محکوم کرده بودند. براساس گزارش‌های رسانه‌ها، حکومت سرپرست از آغاز سال جاری میلادی تا اکنون، بیش از ۶۰۰ تن را در سراسر کشور مورد مجازات بدنی قرار داده‌اند. حکومت سرپرست از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، بارها افراد متهم را در ملاءعام شلاق زده است. همچنین حکومت فعلی ده نفر را در حضور صدها تماشاگر اعدام کرده‌ است. نهادهای بین‌المللی حقوق‌‌ بشری اعدام و مجازات بدنی علنی افراد متهم را خلاف قوانین بین‌المللی و کرامت انسانی می‌دانند و خواستار توقف آن هستند. پیشتر ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان‌ ملل برای افغانستان، اجرای حکم شلاق را ناقض قوانین بین‌المللی دانست و افزوده است: «این مجازات‌های شدید در سال ۲۰۲۵ میلادی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته‌اند و باید فورا متوقف شوند.»

ادامه مطلب


5 روز قبل - 124 بازدید

استفان دوجاریک، سخنگوی دبیرکل سازمان ملل درباره بحران انسانی رو به گسترش در افغانستان هشدار داد و می‌گوید که بیش از ۹ میلیون نفر، یعنی حدود یک‌چهارم جمعیت این کشور، با ناامنی حاد غذایی روبرو هستند. آقای دوجاریک این اظهارات را در یک نشست خبری در نیویارک مطرح کرده و گفته است که با منابع دست داشته، این سازمان در هر ماه می‌تواند کمتر از یک میلیون نفر را تحت پوشش قرار دهد و بحران انسانی در افغانستان هر روز وخیم‌تر می‌شود. او به نقل از برنامه جهانی غذا گفته است که در سال ۲۰۲۵ میلادی میزان سوءتغذیه حاد در افغانستان به بالاترین سطح خواهد رسید و بیش از ۴.۷ میلیون کودک و زن نیازمند درمان فوری خواهند بود. سخنگوی دبیرکل سازمان ملل در ادامه تاکید کرد که علت اصلی این وضعیت کاهش شدید کمک‌های غذایی از سوی هشت سازمان بین‌المللی است و برای ارائه کمک‌های غذایی فوری و حمایت از مردم نیازمند در زمستان پیش رو، سازمان ملل به‌طور فوری به ۵۶۸ میلیون دالر نیاز دارد. همچنین وی با اشاره به زلزله اخیر در کنر افزوده است که زلزله اخیر در شرق افغانستان فشار مضاعفی بر خانواده‌های آسیب‌پذیر وارد کرده است. این مقام سازمان ملل تصریح کرد که در ولایت کنر با توزیع بیسکویت‌های مغذی و دیگر اقلام ضروری، بخشی از نیازها تامین شده و برای پشتیبانی از عملیات بشردوستانه چادرهایی برپا گردیده است، اما به دلیل محدودیت منابع، کمک‌ها تنها به بخشی از نیازمندان اختصاص یافته است. سازمان ملل متحد پی‌هم از کاهش شدید کمک‌های بین‌المللی برای افغانستان هشدار داده است. تعلیق کمک‌های آمریکا دولت را به‌شدت تحت فشار قرار داده است. ایالات متحده امریکا به زلزله‌زدگان کنر نیز کمک نکرد. این درحالی است که آمریکا بزرگترین حامی مالی افغانستان در بیش از دو دهه گذشته بوده است. این کشور در دوره حاکمیت حکومت فعلی نیز حدود ۳.۵ میلیارد دالر به افغانستان کمک کرده است.

ادامه مطلب


5 روز قبل - 119 بازدید

منابع از میان مهاجران در شهر کویت پاکستان می‌گویند که پولیس پاکستان روند بازداشت پناه‌جویان اهل افغانستان را در این شهر آغاز کرده و این روند به شدت جریان دارد. دست‌کم سه منبع امروز (پنج‌شنبه، ۲۰ سنبله) از میان مهاجران به رسانه گوهرشاد گفته‌اند این پناه‌جویان روز گذشته از منطقه «اسپینی‌رود» بازداشت شدند و به کمپ اخراج مهاجران انتقال یافته‌اند. یک تن از میان مهاجران تاکید کرده است که پولیس پاکستان مهاجران را خانه به خانه تعقیب می‌کنند و آنان را به صورت غیرمعلوم و خشونت‌آمیز بازداشت می‌کنند. منبع در ادامه افزوده است که مهاجران به صورت اجباری به کمپ‌های مهاجران انتقال پیدا می‌کنند و اجازه ندارند حتی وسایل خانه‌شان به افغانستان انتقال دهند. قابل ذکر است که دولت پاکستان، اول سپتامبر را مهلت خروج پناه‌جویانی تعیین کرده بود که تاریخ کارت اقامت موقت‌شان باطل شده است. در پی این تصمیم، احتمال اخراج حدود یک میلیون پناه‌جوی افغانستانی وجود دارد. این در حالی است که روند اخراج مهاجران اهل افغانستان از پاکستان پیش از این نیز ادامه داشته است. همچنین ایران، اخراج مهاجران را از دو ماه به این طرف شدت بخشیده است. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


6 روز قبل - 66 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که برای رسیدگی به کودکان و خانواده‌های زلزله‌زده در شرق افغانستان به ویژه در ولایت کنر به ۲۲ میلیون دالر بودجه نیاز دارد. این سازمان امروز (چهارشنبه، ۱۹ سنبله) با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این بودجه را در یک طرح شش‌ماهه و برای رسیدگی به ۴۰۰ هزار نفر، شامل ۲۱۲ هزار کودک در مناطقی به‌شدت آسیب‌دیده از زمین‌لرزه، از جمله ولسوالی‌های چپه‌دره، نورگل و سوکی نیاز دارد. یونیسف در ادامه تاکید کرده است که این پول را در زمینه‌ی گسترش دسترسی به خدمات صحی اضطراری، تأمین دسترسی به آب پاک، بهبود خدمات صحی محیطی و بهداشت، مبارزه با سوءتغذیه، حمایت روانی اجتماعی و تضمین تداوم آموزش، به مصرف می‌رساند. همچنین صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد افزوده است که به ۱۳ هزار و ۲۰۰ خانواده کمک‌های نقدی اضطراری برای رفع نیازهای فوری‌شان و آمادگی برای زمستان ارائه می‌کند. اعلامیه به نقل از تاج‌الدین اویواله، مسوول دفتر یونیسف در افغانستان نوشته است: «انزوای جغرافیایی، کمبود زیربناها و هنجارهای اجتماعی عمیقا محافظه‌کارانه، وضعیت پس از زمین‌لرزه را به یکی از پیچیده‌ترین پاسخ‌های اضطراری تبدیل کرده است.» آقای اویواله تصریح کرد که یونیسف و همکارانش از همان روز اول در محل حاضر بوده و خدمات صحی، آب آشامیدنی سالم، حمایت روانی-اجتماعی و کمک‌های حیاتی را به خانواده‌ها و کودکان ارائه کرده‌اند، اما نیازها بسیار فراتر از این است. قابل ذکر است که زمین‌لرزه‌ای با شدت شش ریشتر یک شنبه‌شب هفته‌ی گذشته ولایت‌های شرق افغانستان را لرزاند و بیشترین تلفات و خسارات را در ولایت کنر برجای گذاشت. براساس آمار حکومت سرپرست، در این زمین‌لرزه دو هزار و ۲۰۵ نفر جان باخته و سه هزار و ۶۴۰ نفر زخمی شده‌اند. همچنین حکومت اعلام کرده است که براثر این زمین‌لرزه شش هزار و ۷۸۲ خانه نیز ویران شده‌اند.

ادامه مطلب


6 روز قبل - 127 بازدید

جوهره بنت عبدالعزیز السویدی، معاون نمایندگی دائم قطر در ژنو اعلام کرد که تضمین حق آموزش و کار زنان باید به‌عنوان بخشی اساسی از آینده  افغانستان مورد توجه جامعه‌ی جهانی قرار گیرد. خانم السویدی این اظهارات را در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو مطرح کرده و گفته است که افغانستان با چالش‌های متعددی از جمله بحران اقتصادی، بیکاری، افزایش نیازهای انسانی، فقر، ناامنی غذایی، تغییرات اقلیمی، ادامه تحریم‌ها و بازگشت میلیون‌ها مهاجر روبرو است. او در ادامه تاکید کرد که جامعه‌ی جهانی باید به حمایت از بازسازی نهادهای افغانستان، رساندن کمک‌های بشردوستانه و حفظ گفتگو با تمام طرف‌های افغان ادامه دهد تا شرایط لازم برای تحقق صلح و بازگشت افغانستان به جامعه‌ی جهانی فراهم شود. وی در ادامه افزود که قطر در گفتگوهای خود با طرف‌های افغان همواره بر حقوق بشر تاکید کرده و موضوع مشارکت زنان، تضمین حق آنان در آموزش و کار و حفاظت از حقوق همه اقشار افغانستان را مطرح می‌کند. قابل ذکر است که پس از بازگشت حکومت سرپرست به قدرت، دولت رفتن دختران به مکتب‌های متوسطه و لیسه را ممنوع کرد. افزون بر آن، حکومت فعلی زنان را از بیشتر بخش‌های کاری، به‌ویژه اداره‌های دولتی و نهادهای غیردولتی، کنار گذاشته و محدودیت‌های گسترده‌ای بر حضور آنان در بازار کار وضع کرد؛ اقداماتی که با انتقادهای شدید جامعه‌ی جهانی روبرو شده است. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


6 روز قبل - 115 بازدید

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که در پی درگیری‌های مسلحانه در جهان، خشونت علیه کودکان نیز افزایش یافته است. آقای گوترش با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که با افزایش خشونت علیه کودکان، آموزش بار دیگر در تیررس قرار گرفته است و هیچ کودکی نباید برای یادگیری، جان خود را به خطر بیندازد. وی در ادامه تاکید کرده است که باید از حق اساسی هر کودک برای آموزش در امنیت و صلح محافظت شود. همچنین سازمان ملل متحد در بهار سال جاری، در گزارشی نوشته بود که کودکان در کشورهای درگیر جنگ از استراحت کردن، بازی کردن و آموزش ایمن برخوردار نیستند. در گزارش این سازمان آمده بود که وضعیت کودکان در کشورهایی مانند افغانستان، کنگو، سومالیا و نایجریا نگران‌کننده است. بر اساس آمارها سازمان‌های بین‌المللی، تنها در سال ۲۰۲۳ میلادی، ‌۱۱۶۴۹ کودک در نتیجه‌ی درگیری‌های مسلحانه در سراسر جهان کشته و یا معلول شده‌اند. همچنین در سال ۲۰۲۳ میلادی سازمان ملل متحد استخدام ۳۴۲ پسر توسط حکومت فعلی و استفاده از آنها در جنگ و نقش‌های پشتیبانی را مستند کرده است. ۱۵۰ تن از این کودک‌سربازان در جنگ و ۱۹۲ تن دیگر آن‌ها در «نقش‌های پشتیبانی» استفاده شده‌اند.

ادامه مطلب


6 روز قبل - 76 بازدید

یونسکو یا سازمان علمی و آموزشی سازمان ملل متحد اعلام کرده است که در سال ۲۰۲۴ میلادی حملات به مراکز آموزشی در سراسر جهان ۴۴ درصد افزایش یافته است. این سازمان همزمان با روز جهانی حفاظت از آموزش در برابر حملات، با نشر اعلامیه‌ای نسبت به افزایش چشمگیر حملات علیه مراکز آموزشی در سال ۲۰۲۴ میلادی هشدار داده و گفته است که ۸۵ میلیون کودک در سراسر جهان که در وضعیت‌های بحرانی زندگی می‌کنند، به مکتب و مراکز آموزشی نمی‌روند. در ادامه آمده است که در مناطق درگیر جنگ، حملات به مکاتب و مراکز آموزشی به سطح نگران‌کننده‌ای رسیده است و آینده صدها هزار کودک و نوجوان را به شدت به خطر انداخته است. سازمان علمی و آموزشی سازمان ملل متحد تاکید کرده است که تنها در سال ۲۰۲۴ میلادی ۴۱ هزار و ۳۷۰ مورد نقض جدی علیه کودکان در درگیری‌های مسلحانه در سراسر جهان ثبت شده که بی‌سابقه‌ترین سطح در ۳۰ سال اخیر است. یونسکو در ادامه افزوده است: «مکاتب و مراکز آموزشی که بر اساس حقوق بین‌الملل بشردوستانه باید در هر شرایطی محافظت شوند، اکنون در خط مقدم قرار دارند و تنها در سال ۲۰۲۴ میلادی هزار و ۲۶۵ مکتب هدف حمله قرار گرفته‌اند که نسبت به سال ۲۰۲۳ میلادی ۴۴ درصد افزایش یافته است.» همچنین سازمان عملی آموزشی سازمان ملل متحد در بخشی از اعلامیه‌اش گفته است که استفاده نظامی از مکاتب برخلاف حقوق بین‌الملل بشردوستانه در کشورهای اوکراین، غزه، میانمار، هائیتی و افغانستان روزبه‌روز رایج‌تر می‌شود. یونسکو در ۳۱ کشور بحران‌زده با بسیج شرکای محلی خود، راه‌حل‌های آموزشی عملی و همچنین حمایت‌های مادی و روانی-اجتماعی برای ده‌ها هزار دانش‌آموز و معلم، به‌ویژه در افغانستان، غزه، سودان، سوریه و اوکراین فراهم کرده است. همچنین این سازمان از همه طرف‌های درگیر در منازعات خواسته که به‌طور کامل به قطعنامه ۲۶۰۱ شورای امنیت سازمان ملل (مصوب ۲۰۲۱) و همچنین اعلامیه مدارس امن پایبند باشند.

ادامه مطلب


7 روز قبل - 141 بازدید

وقتی در کوچه‌های هرات قدم می‌زنی، صدای ازدحام مردم، بوی نان تازه از تنور و شور و حال بازار شاید این شهر را زنده و پرانرژی نشان دهد، اما اگر وارد دنیای زنان کارگر، به‌ویژه زنان داکتر شوی، داستان کاملاً متفاوت است. یکی از این زنان که سال‌ها درس خوانده، رنج کشیده و تنها طبابت را از آرزوهای کودکی‌اش حفظ کرده بود، حالا روایت تلخ و دردناکی از زندگی کاری‌اش در یکی از شفاخانه‌های خصوصی دارد. او به روزهایی اشاره می‌کند که هنوز دانشجوی طب بود. شب‌ها تا نیمه‌شب زیر چراغ کم‌نور، کتاب‌های قطور را ورق می‌زد و خواب و بیداری‌اش در هم می‌آمیخت، اما امید داشت. امید داشت روزی روپوش سفید به تن کند و مادران، کودکان و بیماران با نگاه پر از امید به سویش بیایند و او را چون فرشته‌ای ببینند که دردشان را تسکین می‌دهد. اما وقتی فارغ‌التحصیل شد و نخستین بار پا به یکی از شفاخانه‌های خصوصی گذاشت، همه‌چیز آن‌قدر روشن و زیبا نبود که تصور می‌کرد. در همان هفته‌های نخست، مدیر شفاخانه که مردی پرمدعا و صاحب نفوذ بود، با حرف‌هایی او را تکان داد. ابتدا در قالب شوخی و کنایه، و سپس با سخنانی مستقیم که هیچ ربطی به طبابت نداشت. پیشنهادهای شرم‌آور، درخواست‌های پنهان و گاهی آشکار، قلب این داکتر جوان را می‌لرزاند و او را میان وظیفه‌اش و حفظ عزت نفسش گرفتار می‌کرد. او می‌گوید هر بار که مجبور بود با مدیر صحبت کند، دستانش سرد می‌شد و نفسش به شماره می‌افتاد. او داکتر بود، اما در برابر نگاه‌های آلوده و لبخندهای کثیف مدیر، خود را مثل یک بیمار بی‌دفاع می‌دید. این تجربه تلخ، آغاز کابوس زندگی کاری‌اش بود. او تنها نبود؛ نرس‌ها و همکاران زن دیگر نیز از همین زخم‌ها رنج می‌بردند. آنها هر روز ساعت‌های طولانی کار می‌کردند، اما در ازای این تلاش تنها پنج تا هفت هزار افغانی حقوق می‌گرفتند که اغلب ماه‌ها به تأخیر می‌افتاد. یکی از نرس‌ها یک روز آرام در گوشش گفت: «اگر همین حقوق ناچیز را هم نگیرم، کودکانم شب‌ها گرسنه می‌خوابند؛ به همین دلیل باید تمام تحقیرها و توهین‌ها را تحمل کنم.» او بارها شاهد گریه‌های خاموش این نرس‌ها بود؛ زنانی که پس از دوازده ساعت کار سخت، در گوشه‌ای از شفاخانه اشک‌های‌شان را با آستین پاک می‌کردند و دوباره با لبخندی اجباری به استقبال بیماران می‌رفتند. تبعیض و بی‌عدالتی در این شفاخانه مثل خوره به جان همه زده بود و روحشان را می‌خورد. داکتران مرد با حقوق‌های بالاتر و احترام بیشتری کار می‌کردند. اگر اشتباهی می‌کردند، با گذشت و آرامش از کنار آن می‌گذشتند، اما اگر یک داکتر زن کوچک‌ترین لغزشی داشت، همان روز آوازه‌اش در همه جا می‌پیچید و حیثیتش لکه‌دار می‌شد. زنان همیشه زیر ذره‌بین بودند، حتی در ساده‌ترین رفتارهای‌شان. اگر با مریض بیش از حد معمول صحبت می‌کردند، اگر چند دقیقه بیشتر از زمان معمول با همکار مرد حرف می‌زدند، یا اگر صدایشان کمی بلندتر می‌شد، فوراً برچسب می‌خوردند و آبروی‌شان بازیچه دست دیگران می‌شد. این فضای خفه‌کننده هر روز بیش‌تر روح او را فرسوده می‌کرد. شب‌ها که به خانه برمی‌گشت، سرش را روی بالین می‌گذاشت و در سکوت گریه می‌کرد. مادرش فکر می‌کرد از خستگی و درد بیماران اشک می‌ریزد، اما حقیقت چیز دیگری بود؛ او از انسان‌ها، از بی‌عدالتی‌ها، از نگاه‌های آلوده و از فشارهایی که بر او و همکاران زن وارد می‌شد، به شدت خسته و دل‌شکسته بود. او می‌گوید بارها با خود فکر کرده بود کاش هرگز داکتر نمی‌شد؛ کاش همان دختر ساده روستایی می‌ماند تا امروز این همه زخم و درد بر دل نداشت. اما هر بار که به یاد شاگردان جوانی می‌افتاد که تازه وارد دانشکده طب شده‌اند و او را الگوی خود می‌دانند، دلش نرم می‌شد و به خودش می‌گفت: «اگر من هم بروم و تسلیم شوم، پس چه کسی برای این دختران خواهد ماند تا راه علم را ادامه دهند؟» او ماند، اما ماندنش به معنای آرامش نبود. روز به روز فضای شفاخانه بیشتر شبیه یک تجارت‌خانه بی‌رحم می‌شد. مدیران تنها به فکر منافع مالی بودند، بیماران برای‌شان فقط «عدد» و پرسونل طبی «ابزار» محسوب می‌شدند. هیچ نهادی برای حمایت از داکتران و نرس‌ها وجود نداشت. وزارت صحت عامه در کاغذ وعده‌های زیبا می‌داد، اما در عمل نه نظارتی بود و نه حمایتی دیده می‌شد. این سکوت اجباری، دردناک‌ترین بخش زندگی او بود. اگر جرأت می‌کرد و از آزار و فشارها سخن می‌گفت، نه تنها شغلش را از دست می‌داد، بلکه در جامعه‌ای پر از قضاوت، خودش متهم و طرد می‌شد. همین ترس بود که باعث می‌شد او و صدها زن دیگر در این شهر و سراسر کشور، با زخم‌های پنهان زندگی کنند و لب به شکایت باز نکنند. گاهی مقابل آیینه می‌ایستاد و با خود می‌گفت: «تو داکتر هستی، اما چرا چشمانت این‌قدر خسته و پر از اشک است؟ چرا روپوش سفیدی که باید نماد غرور باشد، بوی غم می‌دهد؟» با همه‌ی این دردها، او هنوز کورسویی از امید را در دل زنده نگه داشته است. هر بار که شاگردانش در دانشگاه با شور و شوق به او نگاه می‌کنند، به خودش می‌گوید: «شاید هنوز ارزش داشته باشد که بمانم، شاید همین ماندن خاموش و پر از زخم من، الهام‌بخش نسلی شود که فردا بتوانند این فضای مسموم را تغییر دهند.» اما خودش می‌داند که این راه، پر از سنگلاخ و خونین است و بسیاری در همین مسیر از پا می‌افتند. داستان او فقط داستان یک نفر نیست؛ بلکه بازتاب زندگی صدها داکتر و نرس زن در افغانستان است؛ زنانی که با هزاران امید وارد شفاخانه‌ها می‌شوند، اما در پشت درهای بسته به جای احترام و عدالت، با تحقیر و سکوت اجباری روبه‌رو می‌شوند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 85 بازدید

نمایندگی اتحادیه اروپا برای افغانستان اعلام کرده است که براساس یک توافق‌نامه با سازمان نجات کودکان، شش میلیون یورو برای دسترسی کودکان کشور به آموزش باکیفیت اختصاص داده است. این نمایندگی با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این پول را برای راه‌اندازی طرح «تسهیل دسترسی به دانش، امید و تاب‌آوری آموزشی» کمک کرده است. در اعلامیه آمده است که این کمک مالی به فراهم کردن فرصت‌های یادگیری ایمن، فراگیر، متناسب با جنسیت، باکیفیت و بدون وقفه برای پسران و دختران، به‌ویژه آنانی که از رفتن به مکتب بازمانده‌اند و یا دارای معلولیت هستند، کمک می‌کند. نمایندگی اتحادیه اروپا تاکید کرده است که براساس طرح «تسهیل دسترسی به دانش، امید و تاب‌آوری آموزشی»، مکاتب و مراکز آموزشی مبتنی بر جامعه تأسیس و مواد درسی ضروری و کتاب‌خانه برای کودکان افغا‌نستان فراهم خواهد شد. در ادامه آمده است که این طرح سواد، حساب و مهارت‌های اجتماعی کودکان را افزایش می‌دهد و در عین حال جوامع محلی را برای تضمین پایداری بلندمدت این تلاش‌های آموزشی درگیر می‌کند. اعلامیه به نقل از ورونیکا بوسکوویچ پوهار، کاردار نمایندگی اتحادیه اروپا در افغانستان نوشته است: «ما معتقدیم که هر کودکی، صرف نظر از جنسیت یا شرایط، حق داشتن یک محیط یادگیری امن و فراگیر را دارد.» وی در ادامه تاکید کرد: «این ابتکار با تمرکز بر دختران، نه‌تنها فرصت‌های آموزشی را بهبود می‌بخشد بلکه امید به رفاه یک ملت را نیز تقویت می‌کند. از این گذشته، نسل تحصیل‌کرده کلید ساختن آینده‌ای بهتر برای کشور است.» در اعلامیه آمده است که طرح «تسهیل دسترسی به دانش، امید و تاب‌آوری آموزشی» در ۳۶ ماه آینده اجرایی می‌شود و بر بهبود دسترسی به آموزش ایمن برای کودکان، افزایش مهارت‌های اصلی تحصیلی و اجتماعی-عاطفی آنان و افزایش مشارکت جامعه برای تضمین پایداری بلندمدت آموزش، تمرکز خواهد داشت. همچنین ملکامو کاسا، مسئول دفتر سازمان نجات کودکان در افغانستان گفته است: «ما به این باور هستیم که هر کودکی حق دارد در محیطی امن و آرام به آموزش باکیفیت دسترسی داشته باشد.» در حالی اتحادیه اروپا بر آموزش کودکان در افغانستان سرمایه‌گذاری می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند.

ادامه مطلب