متخصصان مغز در گروه تحقیقاتی پزشکی و زیستفناوری مایکروسافت موسوم به Health Futures، یک مدل هوش مصنوعی ایجاد کردهاند که تومورها، سرطان پوست، عفونتهای قفسه سینه و سایر مشکلات سلامتی را شناسایی میکند. متخصصان سلامت، با ارائه دادههای حاصل از روشهای تصویربرداری مرسوم به این هوش مصنوعی، میتوانند از این مدل برای تشخیص علائمی از بیماری استفاده کنند که در غیر این صورت ممکن است مورد توجه قرار نگیرد. به طور معمول، تصاویر حاصل از سونوگرافی، سیتی اسکن، روشهای امآرآی و سایر روشها به متخصصان انسانی فرستاده میشود که هر تصویر را به دقت بررسی کنند. دستههای سلولی غیرمعمول، تغییر جزئی در شکل سلولهای پوستی، مایعی که میتواند نشان دهنده عفونت ریه و غیره باشد مورد بررسی قرار میگیرند. اما ریزترین نشانههای خطر، میتوانند از زیر چشم رادار عبور کنند و احتمال اینکه بیمار ابتلا به یک مشکل خطرناک سلامتی را قبل از پیشرفت متوجه شود، از بین برود. برخی از مراحل شناسایی، مانند شناسایی تومور و نقشهبرداری شکل دقیق آن، توسط گروهای جداگانه انجام میشود و برخی از اکتشافات بالقوه به ناچار از بین میروند. هدف مدل BiomedParse پر کردن این شکافها با کمک به انسانها در انجام سه مرحله اصلی پردازش تصویر پزشکی یعنی یافتن موارد خطرناک، تشخیص و تقسیمبندی آنها است. Health Futures میگوید که مدل آنها در ۹ روش تصویربرداری بهتر از چشم انسان عمل میکند و با موفقیت به عنوان یک راه حل تجزیه و تحلیل «کلی» برای طیف گستردهای از تخصصها کاربرد دارد. برای ساخت این مدل هوش مصنوعی، محققان از جیپیتی-۴ اُپنایآی برای ایجاد یک مجموعه داده متمرکز بر دو مرحله اول پردازش تصاویر پزشکی استفاده کردند که شامل یافتن مورد خطرناک(شناسایی یک ناهنجاری) و تشخیص(تصویربرداری از آنچه که دقیقا باعث ایجاد ناهنجاری در محیط میشود)، بود. این مجموعه داده شامل بیش از شش میلیون تصویر از اندام، بافت شناسی و ناهنجاریهای متفرقه و توضیحات متنی همراه با آن از سراسر بدن بود. این تصاویر هوش مصنوعی BiomedParse را قادر میسازد تا جزئیات ریز را از تصاویر سیتیاسکن، امآرآی، اشعه ایکس، فراصوت، آسیبشناسی، فوندوس(پشت چشم)، درموسکوپی، آندوسکوپی و OCT(موج نور) تشخیص دهد. متخصصان پزشکی مجموعهای از تصاویر برای مثال اسلایدهای آسیبشناسی از کبد بیمار و یک متن ساده را در اختیار این هوش مصنوعی قرار میدهند. سپس این مدل، اسلایدها را با تصاویر آموزشی مرتبط با بیماری ذکر شده در متن، مقایسه میکند. اگر مدل نشانههایی از آن بیماری را پیدا کند، آن را اعلام میکند و اگر پیدا نکند، درخواست کاربر را به عنوان نامعتبر رد میکند. Health Futures ادعا میکند که هوش مصنوعی BiomedParse با موفقیت سرطان پوست، کیست، عفونت قفسه سینه ناشی از کووید-۱۹ و تومورها را در سراسر بدن شناسایی کرده است. مشخص نیست که آیا این گروه قصد دارد این فناوری را تجاریسازی کند یا خیر. در این میان، سایر مدلهای هوش مصنوعی به متخصصان پزشکی کمک میکنند تا سرطان لوزالمعده، سرطان ریه، سرطان پستان و سایر شرایط تهدیدکننده حیات را شناسایی و پیشبینی کنند.
برچسب: رسانه گوهرشاد
نویسنده: مهدی مظفری از سال ۲۰۲۱م که نظام در افغانستان تغییر کرد، اقلیتهای مذهبی این کشور در معرض تهدیدات جدی و حملات هدفمند ددمنشانه قرار گرفتهاند. این گروههای مذهبی، بهویژه شیعیان و صوفیان، بهصورت مستمر قربانی خشونت و ترور شدهاند. حکومت سرپرست که مسئولیت تأمین امنیت تمامی شهروندان افغانستان را بر عهده دارد، تاکنون در این زمینه ناکام بوده و نتوانسته است از وقوع چنین حوادث دلخراشی جلوگیری کند. در تازهترین نمونه از این خشونتها، یک حمله تروریستی خونین در زیارتگاه «سید پادشاه آقا سادات» در ولسوالی نهرین ولایت بغلان رخ داد. مهاجمی مسلح با استفاده از سلاحی مجهز به صداخفهکن، به جمع عابدان بیدفاعی که بر روی جانماز نشسته بودند، آتش گشود و ده نفر از پیروان صوفی را به شهادت رساند. ویدئوهای منتشر شده از این حادثه دلخراش، بهوضوح نشان میدهد که این افراد در حال عبادت و نیایش بودند که هدف این حمله وحشیانه قرار گرفتند. عوامل و ریشههای حملات تروریستی علیه شیعیان و صوفیان بسیاری از حملات تروریستی و ددمنشانه علیه اقلیتهای مذهبی که اغلب توسط گروههای تروریستی و افراطی چون داعش صورت میگیرد، ریشه در تفاسیر تندروانه و افراطی از اسلام دارد که در آن، هرگونه تفاوت عقیدتی و مذهبی بهعنوان انحراف تلقی شده و با خشونت پاسخ داده میشود. صوفیان به دلیل باورها و عقایدی که بهزعم گروههای افراطی از اسلام منحرف است، همواره هدف حملات قرار گرفتهاند. حملات متعدد گروههای تکفیری در افغانستان نشان میدهد که این گروهها، شیعیان و صوفیان را بیشتر مورد هدف عملیات ددمنشانه و وحشیانه خود قرار دادهاند. سازمان ملل متحد در گزارشهای خود بارها به افزایش خشونت علیه این اقلیتها در افغانستان اشاره کرده است. بهعنوانمثال، در گزارش سال ۲۰۲۳ این سازمان آمده است که دستکم چهار حمله بزرگ علیه صوفیان در افغانستان رخداده که در نتیجه آن دهها نفر کشته و زخمی شدهاند. از جمله این حملات میتوان به حمله به مسجد «صاحب خلیفه» در کابل و مسجد «مولوی سکندر صوفی» در کندز اشاره کرد که هر دو در سال ۲۰۲۲ و با تلفات جانی سنگین رخ دادند. انفجار انتحاری در مسجد امامزمان شهر پلخمری در سال گذشته که در جریان برگزاری نمازجمعه رخ داد و منجر به کشته و زخمیشدن دهها نفر شیعی شد، تنها یکی از نمونههای بارز این حملات علیه شیعیان افغانستان است. ناکامی دولت در تأمین امنیت اقلیتهای مذهبی درحالیکه انتظار میرفت حکومت سرپرست بهعنوان حاکمان جدید افغانستان، امنیت تمامی شهروندان بهویژه اقلیتهای مذهبی را تأمین کنند، اما نهتنها در این امر ناکام بودهاند، بلکه تلاش کردهاند تا آزادیهای مذهبی این گروهها را نیز محدود کنند. منابع محلی در بغلان گزارش میدهند که حاکمان فعلی علاوه بر محدودکردن برگزاری مراسم مذهبی شیعیان، به صوفیان نیز هشدار دادهاند که از برگزاری حلقه ذکر خودداری کنند. ناکامی حکومت فعلی در تأمین امنیت شیعیان و صوفیان، نشان میدهد که شبکههای تروریستی در افغانستان بهخوبی سازماندهی شده و توانایی انجام عملیات پیچیده را دارند. باید گفت ادامه این روند نهتنها امنیت افغانستان را به خطر میاندازد، بلکه میتواند به بیثباتی منطقه نیز دامن بزند. برای مقابله با این تهدید، جامعه جهانی باید فشار بیشتری بر حاکمان فعلی افغانستان وارد کند تا به تعهدات خود در زمینه مبارزه با تروریسم عمل کند. همچنین، حمایت از جامعه مدنی و فعالان حقوق بشر در افغانستان میتواند نقش مهمی در ارتقای آگاهی عمومی در مورد خطرات افراطگرایی و تروریسم داشته باشد. دلایل ناکامی حکومت در تأمین امنیت یکی از دلایل اصلی ناکامی حکومت در زمینه برقراری امنیت اقلیتهای مذهبی، «عدم پایبندی به تعهدات بینالمللی» است. حکومت سرپرست با امضای توافقنامه دوحه، تعهداتی را مبنی بر تأمین امنیت همه افغانها، از جمله اقلیتهای مذهبی، بر عهده گرفت. اما در عمل، این گروه به بسیاری از این تعهدات پایبند نبوده است. وجود گروههای افراطی مانند داعش خراسان نیز یکی دیگر از چالشهای جدی در تأمین امنیت افغانستان است. این گروهها با ایدئولوژیهای بهشدت افراطی خود، به طور مستقیم به اقلیتهای مذهبی حمله میکنند و امنیت را در کشور به خطر میاندازند. از سوی دیگر، ضعف ساختاری و مدیریتی حاکمان فعلی، مانع بزرگی بر سر راه تأمین امنیت در کشور است. اربابان حکومت با چالشهای جدی در زمینه ایجاد یک حکومت کارآمد و پاسخگو روبرو هستند. نبود نیروهای امنیتی حرفهای، فساد اداری، و فقدان زیرساختهای لازم، همگی بر توانایی حاکمان فعلی در تأمین امنیت تأثیر گذاشته است. علاوه بر این، سیاستهای تبعیضآمیز دولت سرپرست علیه اقلیتهای مذهبی، بهویژه شیعیان و صوفیان، باعث افزایش تنشها و ناامنی شده است. اعمال محدودیتهایی مانند منع برگزاری مراسم مذهبی، تخریب اماکن مقدس، و تبعیض در دسترسی به خدمات عمومی، احساس ناامنی و بیاعتمادی را در میان اقلیتها افزایش داده است. این سیاستها نهتنها به ثبات و امنیت کشور کمک نمیکند، بلکه به گسترش نفرت و دشمنی نیز دامن میزند. از دیگر چالشهای اصلی حکومت سرپرست در تأمین امنیت، عدم وجود یک ساختار حکومتی قوی و متمرکز است. حاکمان فعلی بهعنوان یک گروه شبهنظامی بهقدرترسیده است و تجربه کافی در اداره یک کشور پیچیده و چندفرهنگی را ندارد. این امر باعث شده است که تصمیمگیریهای این گروه اغلب بر اساس منافع کوتاهمدت و گروهی صورت گیرد و منافع کل کشور و بهویژه اقلیتها نادیده گرفته شود. «پیامدهای» ناکامی حکومت در تأمین امنیت ناکامی حکومت سرپرست در تأمین امنیت شهروندان افغانستان بهویژه اقلیتهای مذهبی، پیامدهای گسترده و مخربی بر این کشور داشته است. این پیامدها نهتنها بر امنیت و ثبات افغانستان تأثیر گذاشتهاند، بلکه به بحرانهای انسانی و اجتماعی نیز دامن زدهاند. یکی از مهمترین پیامدهای این ناکامی، تشدید ناامنی و بیثباتی در افغانستان است. ادامه حملات تروریستی علیه اقلیتهای مذهبی، باعث ایجاد جوّی از ترس و وحشت در جامعه شده و قلیل اعتماد مردم به حکومت را از بین برده است. این ناامنی، سرمایهگذاریها را فراری داده، فعالیتهای اقتصادی را مختل کرده و مانع از بازسازی کشور شده است. همچنین، ادامه این وضعیت، میتواند به گسترش فعالیتهای گروههای تروریستی دیگر و افزایش تهدیدات امنیتی در منطقه منجر شود. از دیگر پیامدهای مهم ناکامی حکومت در این زمینه، آوارهشدن هزاران نفر از مردم افغانستان است. حملات تروریستی، مردم را مجبور به ترک خانه و کاشانه خودکرده و باعث ایجاد یک بحران انسانی گسترده شده است. آوارگان داخلی با مشکلات عدیدهای از جمله فقدان سرپناه، غذا، آب آشامیدنی و خدمات بهداشتی روبرو هستند. این وضعیت، فشار زیادی بر منابع محدود کشور وارد کرده و به تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی افغانستان دامن زده است. علاوه بر این، حملات تروریستی علیه اقلیتهای مذهبی، به اختلافات قومی و مذهبی در افغانستان دامن زده و وحدت ملی را تضعیف کرده است. این حملات، احساسات ضدیت و نفرت را در میان گروههای مختلف قومی و مذهبی تقویت کرده و به ایجاد شکافهای عمیق در جامعه منجر شده است. این وضعیت، مانع از ایجاد یک دولت فراگیر و پاسخگو شده و به طولانیشدن بحران در افغانستان کمک کرده است. ناامنی و بیثباتی ناشی از حملات تروریستی، بحران انسانی در افغانستان را نیز تشدید کرده است. نیاز به کمکهای بشردوستانه برای تأمین مواد غذایی، دارو، سرپناه و سایر نیازهای اولیه آوارگان و آسیبدیدگان از این حملات، بهشدت افزایش یافته است. همچنین، این بحران، دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی را با مشکل مواجه کرده و به نسل آینده افغانستان آسیب جدی وارد کرده است. علاوه بر پیامدهای داخلی، ناکامی حکومت فعلی در تأمین امنیت اقلیتهای مذهبی، پیامدهای بینالمللی نیز داشته است. این وضعیت، تصویر منفی از افغانستان در جهان ایجاد کرده و حمایتهای بینالمللی از این کشور را کاهش داده است. همچنین، این وضعیت، به افزایش تنشها در منطقه و مداخله کشورهای خارجی در امور داخلی افغانستان منجر شده است. راهکارهای مطمئن در تأمین امنیت اقلیتهای مذهبی ناکامی حکومت سرپرست در تأمین امنیت اقلیتهای مذهبی در افغانستان، چالشهای جدی را پیشروی این کشور قرار داده است. برای برونرفت از این وضعیت، مجموعهای از راهکارها در سطح داخلی و بینالمللی ضروری است. در سطح داخلی، حکومت باید در گام نخست به تعهدات خود مبنی بر تأمین امنیت همه شهروندان افغانستان بدون هیچگونه تبعیضی عمل کند. این امر مستلزم ایجاد یک محیط امن و باثبات برای همه گروههای قومی و مذهبی است. همچنین، دولت باید با تقویت ساختارهای حکومتی خود، ظرفیتهای مدیریتی و امنیتی خود را افزایش دهد. ایجاد نیروهای امنیتی حرفهای و آموزشدیده، مبارزه با فساد اداری و ایجاد یک سیستم قضایی عادلانه از جمله اقداماتی است که در این زمینه ضروری است. علاوه بر این، حاکمان فعلی باید با ترویج گفتمان تسامح و مدارا، به کاهش تنشهای قومی و مذهبی کمک کند. ایجاد فرصتهای برابر برای همه شهروندان، احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی از جمله مواردی است که میتواند به تقویت وحدت ملی کمک کند. در سطح بینالمللی، جامعه جهانی باید از تلاشهایی برای تأمین امنیت و ثبات در افغانستان حمایت کند. ارائه کمکهای بشردوستانه، سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی، و حمایت از برنامههای بازسازی و توسعه از جمله اقداماتی است که میتواند به بهبود وضعیت افغانستان کمک کند. همچنین، جامعه جهانی باید از طریق دیپلماسی و گفتگو، حاکمان فعلی کشور را به سمت عمل به تعهدات بینالمللی خود سوق دهد و بر اهمیت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی تأکید کند. همکاریهای منطقهای نیز در این زمینه بسیار مهم است. کشورهای همسایه افغانستان میتوانند با ایفای نقش سازنده در روند صلح و ثبات در این کشور، به کاهش خشونت و ناامنی کمک کنند. یکی از مهمترین راهکارها برای مقابله ناامنی کشور، تقویت همکاریهای منطقهای است. کشورهای همسایه افغانستان میتوانند با ایجاد یک مکانیزم مشترک برای مبارزه با تروریسم و افراطگری، به کاهش تهدیدات امنیتی در منطقه کمک کنند. همچنین، این کشورها میتوانند با حمایت از دولت افغانستان در زمینههای مختلف، به تقویت ثبات و امنیت در این کشور کمک کنند. گفتگوهای فراگیر نیز از دیگر راهکارهای مهم برای حل بحران افغانستان است. ایجاد یک فضای گفتگو بین همه گروههای سیاسی و اجتماعی در افغانستان، میتواند به یافتن راهحلهای مشترک برای مشکلات این کشور کمک کند. همچنین، برگزاری کنفرانسهای بینالمللی با حضور نمایندگان کشورهای مختلف، سازمانهای بینالمللی و گروههای مدنی نیز به افزایش آگاهی جهانی نسبت به وضعیت افغانستان و بسیج کمکهای بینالمللی مؤثر است.
منابع محلی از ولایت هرات میگویند که یک پسر جوان در ولسوالی کشک کهنه این ولایت مادرش را سر بریده است. دستکم دو منبع به رسانه گوهرشاد گفتهاند که این جوان از ازدواج مجدد مادرش خشمگین بوده و او را به قتل رسانده است. منبع گفت که این جوان ۲۲ ساله بسمالله نام دارد و روز (سهشنبه، ۶ قوس) در روستای «خم عبدالرحمان» از مربوطات ولسوالی کشک کهنه با همکاری مامایش، مادرش را با چاقو به قتل رسانده و متواری شده است. منبع تاکید کرد این زن بیوه بود و بهتازگی بار دیگر با یک مرد ازدواج کرده بود، اما پسر و برادر او با این ازدواجش مخالف بودند. بهگفتهی منابع، پسر و برادر این زن دیروز میخواستند او را از خانهی شوهر جدیدش بیاورند، اما در مسیر راه او را سر بریدهاند. تا اکنون مقامهای محلی در هرات دربارهی این قضیه چیزی نگفتهاند. این در حالی است که شب گذشته نیز در بادغیس یک دختر ۲۶ ساله در ولسوالی تگاب عالم توسط پدرش به قتل رسیده است. یک منبع توضیح داد که این دختر رقیه نام داشت و باشندهی روستای «داوودیها» بود. پس از تسلط دوبارهی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتلهای مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور و بهویژه در ولایات غربی افزایش کمپیشینه یافته است. بیماریهای روانی، خصومت شخصی، ازدواجهای اجباری، خشونت خانوادگی و فشارهای روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتلها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمیتوانند برای خشونتهای واردهی شان شکایت کنند و اینگونه خشونتها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا میکند.
جنبش اعتراضی تحول تاریخ زنان افغانستان اعلام کرده است که برای حدود ۸۰ دختر بازمانده از مکتب، زمینهی آموزش را فراهم کرده است. این جنبش با نشر اعلامیهای گفته است که جنبش تحول تاریخ زنان افغانستان از سه ماه پیش دو صنف درسی را برای دختران دانشآموز صنفهای هفتم تا دوازدهم ایجاد کرده است. در اعلامیه آمده است که در این دو صنف، مضامین درسی مکاتب از صنفهای هفتم تا دوازدهم توسط دو آموزگار زن تدریس میشود. رقیه ساعی، مسوول این جنبش میگوید که این صنفها بدون هیچگونه حمایت مالی داخلی و خارجی و دور از چشمان نیروهای حکومت سرپرست برای آموزش دختران ایجاد شدهاند. او تاکید کرد که ایجاد فرصتهای آموزشی برای دختران بازمانده از مکتب و دانشگاه، نوعی مقاومت و اعتراض در برابر محدودیتها بر زنان و دختران است. این در حالی است که پس از تسلط دوبارهی حکومت سرپرست بر افغانستان، حقوق و آزادیهای زنان و دختران به شدت محدود شد و علاوه بر ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم، زنان و دختران از حضور در دانشگاهها نیز محروم شدهاند. محدودیتهای حکومت فعلی، باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند.
منابع محلی از ولایت بادغیس میگویند که یک دختر ۲۶ ساله در ولسوالی تگاب عالم این ولایت توسط پدرش به قتل رسیده است. دستکم دو منبع رسانه گوهرشاد گفتهاند که این دختر رقیه نام داشت و باشندهی روستای «داوودیها» از مربوطات ولسوالی تگاب عالم بود. منبع تاکید کرد که رقیه (سهشنبهشب، ۶ قوس) توسط پدرش با سلاح گرم به قتل رسیده است. منبع افزود که تا اکنون دلیل و انگیزهی قتل این دختر ۲۶ ساله روشن نیست. پس از تسلط دوبارهی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتلهای مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور و بهویژه در ولایات غربی افزایش کمپیشینه یافته است. بیماریهای روانی، خصومت شخصی، ازدواجهای اجباری، خشونت خانوادگی و فشارهای روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتلها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمیتوانند برای خشونتهای واردهی شان شکایت کنند و اینگونه خشونتها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا میکند.
سفارت آمریکا برای افغانستان بهمناسبت «روز جهانی محو خشونت علیه زنان» و آغاز کارزار ۱۶ روزهی مبارزه با خشونت مبتنی بر جنسیت، اعلام کرده است که زنان و دختران افغانستان همچنان با خشونت، تبعیض و بیعدالتی مواجه هستند. این سفارت (سهشنبهشب، ۶ قوس) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است: «هر زنی سزاوار آن است که بدون ترس زندگی کند.» سفارت آمریکا گفته است که ما در کنار زنان افغانستان هستیم. این سفارت تاکید کرد: «بیایید با هم کار کنیم تا آیندهای را ایجاد کنیم که در آن زنان قدرت داشته باشند، محافظت شوند و احترام داشته باشند.» این در حالی است که حکومت سرپرست پس از تسلط دوباره بر افغانستان، محدودیتهای گستردهای بر حقوق و آزادیهای اساسی زنان وضع و آنان را از حق کار و آموزش محروم کرده است. محدودیتهای حکومت فعلی، باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند.
منابع محلی از ولایت هرات میگویند که نیروهای امر به معروف و نهی از منکر تمام کافههای ویژه زنان را در هرات بستهاند. دستکم سه منبع تأیید کردهاند که تمام کافههای ویژه زنان از سوی ریاست امر به معروف حکومت سرپرست در هرات بسته شده است. منبع گفت که پس از محرومیت دختران از آموزش و تحصیل، شماری از دختران و زنان اقدام به ایجاد کافههای مخصوص زنان کرده بودند. براساس معلومات موجود، دستکم پنج کافه ویژه زنان در هرات فعالیت میکردند که در روزهای اخیر مأموران امر به معروف و نهی از منکر حکومت سرپرست به اتهام پخش موسیقی و رفتوآمد زنان آنها را مسدود کردهاند. مسوولان محلی حکومت سرپرست در هرات تا اکنون بهطور رسمی در این باره چیزی نگفتهاند. این در حالی است که زنان و دختران بیش از سه سال تسلط حکومت فعلی با سرکوب سیستماتیک روبرو شدهاند. محدودیتهای حکومت فعلی، باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند.
اوچا یا دفتر هماهنگکننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد میگوید که زنان و دختران در افغانستان با محدودیتهای شدید روبرو هستند. این نهاد امروز (سهشنبه، ۶ قوس) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که صدای زنان افغانستان خاموش شده است. در ادامه آمده است که حقوق زنان و دختران افغانستان نقض شده و آنان بیشتر آسیبپذیر شدهاند. دفتر هماهنگکننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد همچنان از کارزار ۱۶ روزه جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان حمایت کرده است. اوچا از همه خواسته است که با اشتراک در این کمپین جهانی از پایان خشونت علیه زنان حمایت کنند. این در حالی است که پس از تسلط دوباره حکومت سرپرست بر افغانستان، این گروه محدودیتهای شدیدی را علیه شهروندان کشور، بهویژه زنان وضع کرده است. همچنین پیش از این نیز مدافعان حقوق زنان و برخی از نهادهای بینالمللی از افزایش نقض حقوق زنان از سوی حکومت فعلی نگرانی کرده بودند.
مارگارت اتوود یکی از تحسینشدهترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همهفنحریف» را بر آنها نهاد. نویسنده، منتقد ادبی و شاعر پرکاری که نهتنها بهواسطهی درخشش در عرصهی ادبیات، بلکه به دلیل ویژگیهای شخصیتی و فعالیتهای انساندوستانهاش مقبولیت و محبوبیت بالایی نزد هواداران خود کسب کرده است. با اینکه آثار ادبی اتوود اغلب با مضامین فمنیستی و اسطورهایاش شناخته شده و در حوزهی ادبیات علمی-تخیلی قرار میگیرد، اما سبک نوشتاری او از فرمولهای عادی این ژانر گذر کرده و به شیوهای نمادین، مرزهای رئالیسم سنتی را گسترش میدهد؛ از این رو مرور زندگینامه او و مسیری که جهت خلق آثار ارزشمندی چون رمان «سرگذشت ندیمه» پیموده است، برای علاقهمندان به ادبیات از جذابیت و برای متخصصان این امر از اهمیت بالایی برخوردار است. مارگارت النور اتوود، در سال ۱۹۳۹ م. در اوتاوای کانادا متولد شد. پدرش، کارل ادموند اتوود، حشرهشناس و مادرش، مارگارت دوروتی کیلام، متخصص تغذیه بود. مارگارت که فعالیت ادبی خود را با نوشتن نمایشنامه و سرودن شعر در سن شش سالگی آغاز کرده بود، در شانزده سالگی تصمیم گرفت نویسندگی را بهصورت جدی دنبال کند. او در سال ۱۹۵۷ میلادی تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغازکرد و در سال ۱۹۶۱ با مدرک لیسانس در رشتهی اصلی ادبیات انگلیسی، و فلسفه و زبان فرانسوی به عنوان رشتههای جنبی فارغالتحصیل شد. این دورهی چهار ساله در زندگی حرفهای مارگارت اتوود از اهمیت زیادی برخوردار بود، چرا که علاوهبر آشنایی با ادبیات انگلیسی، امکان انتشار اشعار و مقالاتش را در نشریهی ادبی کالج فراهم آورد. اتوود در اواخر سال ۱۹۶۱ و پس از کسب مدال ای.جی. پرات برای کتاب اشعارش به نام «همزاد پرسفونه»، تحصیلات عالیهی خود را با استفاده از بورسیه در کالج رادکلیف هاروارد پی گرفت و در سال ۱۹۶۹ مدرک ارشد خود را از این کالج دریافت کرد. او در ادامه جهت تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه هاروارد رفت، اما پس از دو سال، پایاننامهی خود را نیمهکاره رها کرده و به دنیای نویسندگی بازگشت. با اینکه این تصمیم امکان کسب درجهی دکترای آکادمیک را از اتوود سلب کرد، اما او بعدها توانست مدارک افتخاری متعددی را از دانشگاههای معتبری چون آکسفورد و کمبریج دریافت کند. از دیگرسو، مارگارت به وجه دیگر آموزش نیز علاقهمند بود و سالها در کنار نویسندگی به تدریس در دانشگاههای مطرحی چون بریتیش کلمبیا، سر ژرژ ویلیام، آلبرتا، یورک، آلاباما و نیویورک پرداخت. اولین اثر مارگارت اتوود که به شکل گسترده و عمومی وارد بازار نشر شد، مجموعهای از اشعار او بود که در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسید. از آن روز تاکنون، اگرچه نوشتن رمان دغدغهی اصلی او بوده و غالباً با این عنوان شناخته میشود، اما چندین کتاب شعر و داستان کوتاه نیز منتشر نموده است. در اوایل دههی ۶۰ میلادی که ریشهیابی علل حس حقارت کاناداییها به یکی از بحثهای روز محیطهای آکادمیک بدل شده بود، مارگارت اتوود مطالعه در فرهنگ کشورش را آغاز کرد. او این موضوع را با محوریت پاسخ به این پرسش که «چرا کانادا نویسنده ندارد؟» شروع کرد، اما خیلی زود به این نتیجه رسید که کانادا نویسندگان زیادی دارد، اما فرهنگ مهاجرنشین همواره نسبت به حضور آنها بیاعتنا بوده است. این بیتوجهی به استعدادهای کشور برای اتوود عجیب و ناامیدکننده مینمود و باعث شد با نگارش یک اثر غیرداستانی به نام «بقا: راهنمای موضوعی برای ادبیات کانادا» به بررسی حس حقارت در میان اهالی کانادا بپردازد. نتیجهی جالبتوجه اتوود از نگارش این کتاب آن بود که هر کشوری در دل خود نمادی یگانه و وحدتبخش دارد و نماد کانادا، بقا است؛ برای کاشفین اولیه، بقا در معنای فیزیکی آن و سپس بقای فرهنگی در برابر نفوذ فراگیر آمریکا. ورود مارگارت اتوود به عرصهی نگارش رمان با انتشار «زن خوراکی» در سال ۱۹۶۹ اتفاق افتاد. بسیاری از منتقدان، از این اثر -که در قالب یک طنز اجتماعی به نقد مصرفگرایی در آمریکای شمالی میپردازد- به عنوان منشأ گرایشهای فمینیستی اتوود در آثار متأخر او یاد میکنند. از مارگارت اتوود در دههی ۷۰ میلادی سه رمان به نامهای «سرپوش» (۱۹۷۲)، «بانو اوراکل» (۱۹۷۶) و «زندگی پیش از انسان» (۱۹۷۹) منتشر شد که محوریت هرسه، مانند رمان اول او، بررسی هویت و ساختارهای جنسیتی-اجتماعی بود. از میان آثار منتشرشدهی اتوود تا آن دوران، رمان سرپوش در کنار اولین تکنگاری غیرداستانی او، بقا، به تثبیت اتوود به عنوان یک صدای مهم و نوظهور در ادبیات کانادا کمک کرد. شهرت ادبی اتوود در دههی ۸۰ میلادی با انتشار کتاب «آسیبهای بدنی» ادامه یافت، اما آنچه نام او را در این دهه بر سر زبانها انداخت، انتشار رمان «سرگذشت ندیمه» در سال ۱۹۸۵ بود. از دیگر آثار مطرح مارگارت اتوود میتوان به نهمین رمان او با نام «چشم گربه» اشاره کرد. این کتاب که برای نخستین بار در سال ۱۹۸۸ منتشر شد با درونمایههای اجتماعیاش، داستان زندگی ایلین ریزلی، نقاشی سالخورده را روایت میکند که بعد از سالها برای برگزاری نمایشگاه به زادگاهش بازمیگردد و خاطرات گذشتهاش را مرور میکند. این رمان فضای اجتماعی و فرهنگی کانادا را در میانهی قرن بیستم، از جنگ جهانی دوم تا اواخر دههی ۸۰ میلادی بهخوبی نشان میدهد و عناصر فرهنگی آن زمان همچون جنبشهای متعدد هنر مدرن و فمینیسم را به تصویر میکشد. علاوهبر رمانهای اتوود، داستانهای کوتاه او نیز جهت اقتباس مورد استقبال قرار گرفت و سریال ششقسمتی «داستانهای اتوود» که هر قسمت آن با اقتباس از یکی از داستانهای کوتاه مارگارت اتوود ساختهشدهبود، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. فیلم «سرپوش» و سریال «نام مستعار گریس» آثار نمایشی دیگری بودند که با اقتباس از کتابهایی با همین نام، در سالهای ۱۹۸۱ و ۲۰۱۷ در اختیار علاقهمندان به هنرهای نمایشی و طرفداران آثار اتوود قرار گرفتند. مارگارت که از کودکی آرزو داشت به یک نقاش بزرگ تبدیل شود، با اینکه در نهایت مسیر متفاوتی را در جهان خلق آثار هنری برای خود برگزید، اما تصویرگری جلد بسیاری از کتابهای شعر خود را عهدهدار شد. او بارها بیان کرده است که ممکن است پس از بازنشستگی از نویسندگی، به نقاشی روی آورد. مارگارت که به ژانر علمی-تخیلی علاقهی ویژهای دارد و از سرآمدان این عرصه به شمار میرود، در واکنش به مشکلات زیاد پیرامون تورهای ادبی، ایدهی «قلم طویل» را مطرح کرد که برای نویسندگان این فرصت را فراهم میکند تا با استفاده از اینترنت، کتابهای خود را برای طرفدارانشان به صورت مجازی امضا کنند. این ایده که اولین بار در سال ۲۰۰۴ توسط اتوود مطرح شد و در نگاه اول برگرفته از یکی از داستانهای علمی-تخیلی خود او به نظر میرسید، در کمتر از دو سال به واقعیت بدل شد. اتوود همچنین اولین نویسندهای است که در پروژهی «کتابخانهی آینده» شرکت کرده است. این پروژه به صورت سالانه و به مدت صد سال، اثری را از یک نویسنده دریافت میکند تا مجموعهای حاصل شود که قرار است در سال ۲۱۱۴ به انتشار برسد. هنرمندی اسکاتلندی به نام کِیتی پترسون این ایده را خلق کرد و برای اجرای آن درختان بسیاری در نروژ کاشت تا در آینده برای چاپ کتابهای این پروژه مورد استفاده قرار گیرد. اتوود یکی از بنیانگذاران بنیاد نویسندگان کانادا است؛ سازمانی غیرانتفاعی که برای پشتیبانی از جامعهی نویسندگان کانادا میکوشد. کسب جوایز برجستهی متعدد در شاخههای مختلف ادبیات، جوایزی همچون بوکر، آرتور سی. کلارک، گاورنر جنرال، ریتز همینگوی پاریس، پرنسس آستوریاس و... گواهی بر نبوغ و تواناییهای کمنظیر این نویسندهی برجستهی کانادایی است. او از معدود نویسندگانی است که شش بار نامزد دریافت جایزهی معتبر بوکر و دو بار موفق به کسب آن شده است و همچنین، بارها در مرحلهی پایانی جایزهی گاورنر جنرال کانادا حضور داشته و دو بار آن را به دست آورده است. این دستاوردها به همراه سایر فعالیتهای ادبی و غیرادبی او، در سال ۲۰۰۱ نام مارگارت اتوود را در میان ستارهداران پیادهراه مشاهیر کانادا قرار داد. نویسنده: قدسیه امینی
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی حکومت سرپرست ادعا کرده است که وزارت امر به معروف و نهی از منکر در سه سال اخیر از پنج هزار ازدواج اجباری و در بدل پول زنان و ازدواج دختران خردسال و مردان کهنسال، جلوگیری کرده است. آقای مجاهد بدون اشاره به «روز بینالمللی محو خشونت علیه زنان» گفته است که تنها در شش ماه اخیر، از ۵۰۰ مورد از چنین ازدواجهایی جلوگیری شده است. سخنگوی حکومت سرپرست گفته است که براثر تلاشهای محتسبان وزارت امر به معروف و نهی از منکر این گروه، در سه سال اخیر حق میراث، مهریه و سایر حقوق اساسی ۲۰ هزار زن تأمین شده است. وی تاکید کرد که این حقوق براثر آداب و رسوم نادرست و «غیرت بیجا» از این زنان سلب شده بود. آقای مجاهد افزوده است که هزار مورد از چنین قضایایی در شش ماه اخیر ثبت و حلوفصل شده است. به گفتهی سخنگوی حکومت سرپرست، وزارت امر به معروف و نهی از منکر این گروه در شش ماه اخیر، به هزار مورد خشونت خانوادگی علیه زنان نیز رسیدگی کرده است. این ادعا در حالی مطرح شده است که وزارت امر به معروف و نهی از منکر متهم به سرکوب، بازداشت خودسرانه، وضع محدودیت بر حقوق و آزادیهای زنان و نقض گستردهی حقوق بشر است. حکومت سرپرست از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، محدودیتهای گستردهای بر حقوق و آزادیهای اساسی زنان وضع و آنان را از حق کار و آموزش محروم کردهاند. در قانون امر به معروف و نهی از منکر که در ماههای اخیر توشیح شده است، صدای زنان جزء «عورت» دانسته شده و شنیدهشدن آن در بیرون از خانه منع شده است.