شماری از زنان معترض و اعضای «جنبش زنان به سوی آزادی» تصمیم سازمان ملل متحد برای دعوت نمایندگان حکومت فعلی افغانستان در دور سوم نشست دوحه را محکوم کرده و میگویند که به جای حکومت فعلی باید نمایندگان حقیقی زنان دعوت میشدند تا راه برای شکلگیری دولت قانونی باز شود. جنبش زنان به سوی آزادی با نشر قطعنامهای گفته است: «برگزارکنندگان نشست دوحه از لابیگران حکومت فعلی دعوت میکنند و همه با هم روی میز مذاکره مینشینند؛ در حالی که کرسیهای حقیقی مردم و نمایندههای اصلی زنان خالی است.» قطعنامه با اشاره به محدودیتهای حکومت فعلی بر زنان و دختران تاکید کرد که عدم حضور حکومت فعلی در نشست سوم دوحه، فرصتی را برای ایجاد یک حکومت مردمی و همهشمول ایجاد میکند. زنان معترض در این قطعنامه تاکید کردهاند که حکومت سرپرست با بازداشت، قتل، شکنجه، حذف زنان و بستن مراکز آموزشی، مردم را مجبور به مهاجرت دستهجمعی و کوچهای اجباری میکنند. جنبش زنان به سوی آزادی افزود: «ما از سازمان ملل و جامعهی جهانی میخواهیم در کنار مردم افغانستان باشند و دست رد به مشروعیت سیاسی بینالمللی دولت غیرمشروع حکومت فعلی بزنند.» جنبش زنان به سوی آزادی با تاکید بر ایجاد حکومت همهشمول در افغانستان میگوید مذاکره و صلح زمانی نتیجه خواهد داد که دولت جدیدی از طریق برگزاری انتخابات، تعیین شود. اعضای این جنبش در حالی این اظهارات را مطرح می کنند که اخیرا سازمان ملل متحد از نمایندگان طالبان در نشست سوم دوحه دعوت کرده است. بر اساس گزارشها، این نشست قرار است در ۳۰ جون سال جاری میلادی در دوحه، پایتخت قطر به میزبانی سازمان ملل متحد برگزار شود. هنوز معلوم نیست که حکومت سرپرست در این نشست شرکت میکنند یا خیر.
برچسب: رسانه گوهرشاد
مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت بادغیس میگویند که دو کودک در ولسوالی بالامرغاب این ولایت در آب غرق شده و جان باختهاند. فرماندهی پولیس بادغیس با نشر خبرنامهای گفت که این دو کودک عضو یک خانواده بوده و روز گذشته (دوشنبه، ۱۴ جوزا) برای شنا در رودخانهی روستای «چیچل» از مربوطات ولسوالی بالامرغاب رفته بودند که در آب غرق شده و جان باختند. پولیس بادغیس در مورد هویت و سن کودکان غرق شده، جزییات ارائه نکرده است. همچنین منبع تاکید کرد که جسد این دو تن توسط مردم محل و نیروهای محلی از دریا بیرون کشیده و به بستهگانشان سپرده شده است. این در حالی است که چند روز قبل نیز سه خواهر در شهر جلالآباد، مرکز ولایت ننگرهار، هنگام «لباس شستن» در یک بند آب غرق شده و جان باختند. عبدالبصیر زابلی، سخنگوی فرماندهی پولیس ننگرهار گفته بود که این رویداد در ساحهی «سرخدیوال» از مربوطات ناحیهی نهم شهر جلال آباد، مرکز این ولایت رخ داده است. زابلی در مورد هویت این سه خواهر جزییاتی ارائه نکرده است؛ اما گفته که این سه خواهر ۱۵، ۱۷ و ۱۸ سال سن داشتهاند.
خالقِ هستی؛ حاکم الأزل و الأبد، کَون و مکان را به قدرت کامله خود از عدم بیافرید. در سلسله آفرینش، انسان را به عنوان شاهکار آفرینش خیلی بعدها آفرید. بعد آدمی را به گروههای متعدد رده بندی کرد تا آنها را دلیلی گردد جهت شناخت بیشتر از همدیگر. قشنگتر از همه این که آدمیزاد را در دو جنس زن و مرد خلق کرد تا مکمل و متمم همدیگر باشند و دلیلی برای آرامش همدیگر. زن و مرد را به سانِ دو سوی تناظر جسد آدمی آفریده و بسان دو بال پرنده قرینِ هم آفرید تا در پرواز؛ ترکیبی از دو قدرت باعث پر زدن در بلندای آسمان باشد. قرار بر این است که کنار هم رشد کنند و از آنجا که مکمل همدیگر اند قطعات معمای تصویر زندگی را با هم کنار هم بگذارند که این خود نه تنها نیازمند بلوغ جسمی و جنسی است، بلکه مستلزم دانش، مهارتها و ذهنیت عالی زندگی نیزاست که بلوغ فکری و ذهنی میخواهد. راه رسیدن به بلوغ را روزگار با واقعههای صد لمحه به پیش و هزار لمحه به گذشتههای دور، گاه به نفع این گاه به نفع آن، گاه در این ورا و گاه در آن ورا میچرخاند. در این چرخش عجیب هستی، زندگی هر فرد حال خوش و ناخوشی دارد که صفحه روزگار را گهگاهی مطلقا سیاه و سفید میسازد، که گاه این گونه نیست و به نحوی در خط سیرِ در حرکت است که ترکیبی از سیاه و سفید را شامل میگردد. از زندگیای مینویسم که گاه سیاه است و گاه سفید و هرازگاهی هم رگههایی از رنگ در آن نمایان میگردد. از زندگیهای پیچیده در هالهای از ابهام و هزارتویی، داستانِ امید را در قالب واژهها میریزم و اینگونه توصیف مینمایم. در بیکران زندگی نالان و سرگشته و پریشان حال و با پاهای بی رمق به دنبال خوشبختیهاییکه روزگاریان دزدیده با فریادهایی بسان آوای قناری اندر قفس، به دنبال رویاهاییکه به عنوان یک انسان باید داشته باشم. چه زیاد اند عدهای که از این نوای غم من سرود خوشی میشنوند و نهایت لذت میبرند. حال همه یکسان است اما سوا، واقعا که در شهر پر جمعیت ما تماشا دارد تنهایی دسته جمعی آدمها؛ دقیق زمانیکه یکی تن بسملاش را خودش به دوش کشیده و روانه درمانگاه میگردد. هرازگاهی بی محابا به حرفهای همگان، به زخم زبانها، به نیشخندهای زهراگین، به نگاههای شماتت بار؛ نگاههای زهراگینِ از جنس زهر افعی و کبرا، برخوردهای تلخِ که کام آدمی را تا ابد تلخ میسازد، همه و همه رفتارهایی که حسی چون تلخی یک شکست را در وجود آدمی زنده میکند؛ عده کثیری زندگی را سر میکنند و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. گاه باید اتفاقهای بد در زندگیمان رخ دهد تا برای ادامه انگیزه پیدا شود، تا به عمق مسئله پی برده شود و تفهیم شود که با خویشتن چند چندیم؟ مشقتهای روزگار، شرایط ناخوش و طاقت فرسا از آدمی، انسانی میسازد که کوهی از الماس به یک ناخن آن نمیارزد. هیچ خوشی و موفقيتی از باد هوا حاصل نمیگردد. مولانای بزرگ در این مورد مینویسد: هرکه رنجی دید گنجی شد پدید هرکه جِدی کرد در جَدی رسید حال دوران در هر برههی زمانی یکسان نمیماند؛ گاه در قعر پستی هستیم و گاه در اوج بلندیها. آنچه مهم است این است که صادقانه با خویشتن آن امیدی را که همه در صدد دزدیدناش هستند، نگهداریم و رویاهایمان را دنبال کنیم. چقدر خالق ما مهربان و نهایت با رحم است که این تلاش راهم برایمان اجر نصیب میکند. اینجای نوشتهام یاد قطعهای از کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو افتادم: «هیچ قلبی تازمانیکه در جستجوی رویایش باشد، هرگز رنج نمیبرد چون هر لحظه جستجو، لحظه ملاقات باخداوند و ابدیت است.» ( کیمیاگر، پائولو کوئیلو). اما نمیدانم چرا به طرز عجیب و رمز آلودی این اواخر این پستیها در روزگار من و همنوعانام رنگ درشتی پیدا کرده و برجسته شده است. به شرح اندک به روایتی از زندگی در روزگار خویش دوست دارم اینگونه بنویسم: بی نهایت خستهام، با گامهای بی رمق و چشمانیکه دیریست برق خوشی در آن هویدا نیست و زیر آن چشمها را سیاهی چون ظلمت روزگارم رنگ بسته است. با موهای ژولیده؛ جوانِ در اوج جوانی اما فرتوت و با ذهنی آشفتهتر از ظاهرم در صدد رهایی از این حال خویشتن هستم. این حال زار من است و میخواهم به ذهن آشفتهام سر وسامان بدهم اما امان از اندکی آرامش که منرا در برگیرد. با همین حال نه چندان خوش که داشتم به صفحات اجتماعی سرز زدم تا ببینم در دنیای بیرون از جسم من چه خبر است؟ امیدوار بودم خبرهای امیدوارکنندهای بشنوم اما دریغ از یک خبر خوشحال کننده در رسانهها و شبکههای اجتماعی. درست مثل زندگی حقیقی خودم در هم برهمی عجیبی خیمه زده بر کلیه جوامع بشری. مگر میشود خوشحال شد؟ دقیق زمانیکه سر خط خبرها نوید از جنگ است و خونریزی، نوید از قتل است و کشتار، نوید از ظلمت است و ستم. انسان در مقابل انسان برای منفعتهایی چون شخصی، گروهی، قبیلوی و یا هم ایدئولوژیکی. سر از جستجوی امیدواری از بیرون کشیده و دوباره وارد دنیای پرآشوب خودم شدم که به مراتب آرامتر از طوفانها و هیاهوی موجود در این کره خاکی بود. با خویش به فکر رفتم در مورد خویشتن و سر صحبت گرفتم که زندگی من در این هستی چه فراز و فرودهایی را داشته و دارد. این منم، رمزیه فانی، دانشجوی سال چهارم یکی از بهترین رشتههای تحصیلی (علوم سیاسی). میتوانستم فارغ التحصیل باشم اما نتوانستم. چون منتظرم تا امر ثانی دولتی برسد که من و سایر دختران سرزمینم را محروم از حقوق انسانی و طبیعی کرده است. این من با رویاها و آرزوهای بلند و بالا هستم که هرازگاهی از جانب عدهای از اطرافیان خویش دیوانه خطاب میشوم، چون همه به یک باور اند که تاب آوردن شرایط روزگار در این دودمان با این وضعیت سخت، ذیق و دشوار است. چه رسد به این که بخواهیم رشد و پیشرفت هم داشته باشیم. دروغ چرا، این فکر و خیال گاه و ناگاه به ذهن خودم هم رژه برپا میکند. بویژه زمانیکه بیرون از منزل هستم و از آنجا که من اکثرا روزانه بیرون از خانه هستم و مصروف دروس در رشته قابلگی، برای همین بیشتر و بیشتر این افکار عین موریانه میافتند به مغز من را نابودم میکنند. در مورد انستیتوت گفتم، به یادم آمد تا حالا شده شکنجه روحی را هر روز و هر ثانیه تحمل کرده باشید؟ برای من رفتن به انستیتوت دقیقا از همان مسیر و راهی که میرفتم به دانشگاه، دست کمی از زجرآورترین شکنجه ندارد. خیلی دشوار است برایم یادآوری شکست. هربار برایم این را یادآوری میکند که شاید این مسیر جدید هم به پایان نرسد درست مثل رشته دانشگاهیام اما با این وجود، کجاست تا تسلیم شدن. بعضی مواقع احساس میکنم روح خسته و فرتوت من در اوج جوانی به پیری رسیده و شاید نتواند بیشتر از این تحمل کند و دیگر نتواند قلبم بتپد. و گاه این فکر عین خوره به جانم میافتد که چرا این وضع و تا چه زمانی؟ خیلی سخت است وقتی میتوانستم لیسانسه علوم سیاسی باشم اما تازه دانشجوی رشته جدید تحصیلی شدهام و در یک مسیر کاملا جدید قدم گذاشتم ولی خوب کجای زندگی کردن در جغرافیای سرزمینی مثل افغانستان و حتی جهان ناپایدار امروز قابل پیشبینی است که زندگی من باشد. زندگی زیر سایه حکومتِ در لایه ابهام با چهرههای مبهم و نامنوط به جایگاه مربوطه و صد البته نفهمی شرم آورِ آراسته با صد رسته، دست کمی از عذاب جانکاه ندارد. این را مینویسم چون این تنها من نبودم که دانشگاهم از دست رفت و حتی وظیفهام را از دست دادم. بلکه عده زیادی تقاص پرداختند، اینکه بر مبنای چه گناه و خطایی هیچ یک حتی خود نمیدانم، و بالی برای پرواز از این گلستان برای پناه بردن و فرار کردن از سرمای مفرط هم ندارم. و بعضیها هم چون بلبلان در خزان، به ناچار ترک آشیانه و گلشن کردند و به مهاجرت رو آردهاند. حالا به هر نحوی، هرکسی میخواست از این شرایط خودش را نجات دهد و این حال زندگی را تغییر دهد. این که با کاربرد کدام واژگان و با استفاده از کدام قاموس اسلحهام را آماده کرده و ظالمان دوران را به رگبار ببندم را خود هم نمیدانم. مگر میشود منی که به این کوچکی هستم و دانش ناچیز دارم، شرایط کشوری را درک کنم و اتفاقات پیهم آن را بپذیرم در حالیکه دنیا ادعای درک نکردن دارد و ادعای غیر قابل پیشبینی بودن شرایط در این سرزمین. در نهایت دوست دارم بنویسم، ما نسل پر رنج و پر از فغان سرزمین کهن با تاریخ و ادب رسا که متاسفانه چون سرزمین رنج تبلور نموده و چون عروسک، به دست شیادان روزگار دست به دست میشود. عجیب نیست اگر در طول تاریخ بارها در عین موقعیت قرار گرفتیم. شاید در جمع ما هستند کسانیکه دل بسته اند به تکرار کردن تاریخ دریک برهه مشخص زمانی و این چنین ادوار باطل با فواصل کمترو زیادتر. اگر چه حال دوران یکسان نیست اما یک نکته قابل بررسی و تفکرعمیق است. آن این که چرا مردمان این سرزمین مدام دور باطل تاریخ را تکرار میکنند؟ شاید برای این که تمرکز همواره بر فرصت تفکر، تدبر و تعقل نبوده و در عوض تمرکز عمیقتر روی ایدئولوژی سازی و قومگرایی بوده است. با آنکه تحقیقات اخیر سرزمین من را ناامید کنندهترین سرزمینها معرفی نموده است با آنهم امید بران است که بار دیگر آفتاب خوشبختی از افق آن طلوع کند و از این رو این دوره تکرار به تکرار تاریخ رو به اتمام است و در افق، نمایی از پیروزی و شادمانی جلوهگر گردیده است. بنابراين از تمام بلبلان مهاجر و مقیم این گلشن چون بوی بهار مسرانه میطلبم تا امید از دست نداده و در برابر سرمایهای سرد و تاریک مقاومت نموده و برای بهار سبز و خرم پیشرو کاری کنند و امیدی داشته باشند. نویسنده: ر.ف هما
مسوولان در ریاست معارف ولایت بدخشان میگویند که در همکاری با یک موسسهی داخلی برای دانشآموزان دختر دورهی ابتدائیه در چهار مکتب شهر فیضآباد، مرکز این ولایت چادر «برقع» توزیع کردهاند. ریاست معارف با نشر اعلامیهای گفته است که در گام نخست دیروز (یکشنبه، ۱۳ جوزا) برای ۲۰۰ دختر در «لیسه عالی مخفی بدخشی»، «لیسه نسوان نمبر ۲»، «لیسه نسوان باغ شاه» و «لیسه نسوان الجهاد» در فیضآباد برقع توزیع کرده است. در اعلامیه آمده است که علاوه بر چادر برقع، برای این دانشآموزان لباس مکتب نیز توزیع شده است. معارف ولایت بدخشان تاکید کرد که در هر مکتب برای ۵۰ دانشآموز دختر چادر برقع و لباس توزیع کرده است. در ادامه آمده است که چادر برقع و لباس برای این دانشآموزان از سوی یک موسسه موسوم به «موسسهی انکشافی و اقتصادی روز» تهیه و توزیع شده است. ریاست معارف میگوید که برای ۵۰۰ دانشآموز دختر مکاتب ابتدایی ولسوالیهای بهارک و شهدا نیز برقع و لباس توزیع خواهد کرد. همچنین نازیه بهارستانی، رییس موسسه روز گفت که او تلاش میکند برای تمام دانشآموزان مکاتب ابتدایی بدخشان، لباس و اونیفورم مکتب تهیه کند. خانم بهارستانی هدف از این کار را کمک به خانوادههای فقیر عنوان کرده است. در حالی این موسسه برای دختران دورهی ابتدایی چادر برقع و لباس توزیع میکند که حکومت فعلی از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، محدودیتهای گستردهای بر پوشش زنان و دختران وضع و توصیه کردهاند که زنان در اماکن عمومی «برقع» بپوشند. این در حالی است که حکومت فعلی نزدیک به سه سال گذشته، محدودیتهای شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمیتوانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند.
منابع محلی از ولایت بادغیس میگویند که یک کودک هفتساله در پی خوردن بیسکویت تاریخگذشته در ولسوالی غورماچ این ولایت جان باخته است. دستکم دو منبع در صحبت با رسانه گوهرشاد گفتهاند که این کودک باشندهی روستای «تورجر» از مربوطات ولسوالی غورماچ بوده و بیسکویت تاریخگذشته دیروز (یکشنبه، ۱۳ جوزا) او را مسموم کرده و در شفاخانه جان باخته است. به گفتهی منبع، داکتران علت مرگ این کودک را استفاده از بیسکویت تاریخگذشته گفتهاند. از سویی هم، صدیقالله صدیقی، سخنگوی پولیس ولایت بادغیس با تایید این رویداد به رسانه گوهرشاد گفت که این کودک براثر مسمومیت ناشی از خوردن بیسکویت جان باخته است. وی در مورد سن و جنسیت این کودک معلومات ارائه نکرد. قابل ذکر است که وجود مواد تاریخگذشته در بازار همواره از شکایتهای شهروندان بوده است. شهروندان عدم نظارت جدی از بازار را دلیل عمدهی وجود مواد تاریخگذشته میدانند. کارشناسان صحی میگویند که استفاده از مواد غذایی پس از تاریخ انقضا، میتواند عوارض و مسمومیت خطرناک در پی داشته باشد.
نویسنده: مهدی مظفری افغانستان دارای تاریخچه طولانی هنجارها و آداب و رسوم مردسالارانه و پدرسالارانه است که چالشهای مهمی را برای پیشبرد حقوق زنان و به رسمیت شناختن کمکهایشان به جامعه ایجاد کرده است. علیرغم پیشرفتهای صورت گرفته در دهههای اخیر، موانع اجتماعی متعدد همچنان مانع تلاشها برای تکریم زنان در افغانستان میشود. در شمارههای پیشین این مقاله موانع فرهنگی تکریم زنان در افغانستان را نام گرفتیم. اگر چه تمام آن موانع فرهنگی در جامعه افغانستان ریشه دوانده است و بهنوعی موانع اجتماعی افغانستان نیز گفته میشود. امّا ما در این شماره چند چالش بزرگ دیگری را پی میگیریم که در اجتماع افغانستان دیده میشود. چالشهای اجتماعی تکریم زنان در افغانستان ۱. ترس از واکنش و انگ اجتماعی: اکثر زنان افغان بهمانند مردان ظهور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ندارند و عدّهای از آنان حتی کوچکترین تلاش و تقلا در راستای احقاق حقوقشان نمیکنند. با این وجود، زنانی هستند که حاضر اند تمام قدرت و توان خود را در راه ایجاد جامعه عادلانه صرف کنند. امّا بسیاری از این زنان که هنجارهای سنتی جنسیتی را به چالش میکشند یا خواهان برابری و احترام بیشتر برای زنان در جامعه هستند که اغلب با طیف وسیعی از واکنشهای منفی و انگزنی از سوی بخشهای محافظهکار جامعه روبرو میشوند. این واکنشها میتوانند شامل موارد زیر باشند: آزار و اذیت کلامی: زنان فعال فرهنگی ممکن است مورد توهین، تمسخر، و تهدید کلامی قرار بگیرند، به ویژه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی. این آزار و اذیت میتواند شامل اهانتهای جنسی، تهمت، و تلاش برای بیاعتبار کردن دستاوردها و نظرات آنها باشد. ارعاب: زنان ممکن است با ارعاب و تهدید به خشونت فیزیکی برای ساکت کردن و منصرف کردن آنها از بیان نظرات و پیگیری اهدافشان روبرو شوند. این ارعاب میتواند شامل تعقیب و گریز، آزار و اذیت مجازی، و تهدید به آسیب رساندن به خودشان یا عزیزانشان باشد. خشونت فیزیکی: در موارد شدید، زنانی که از هنجارهای سنتی تبعیت نمیکنند یا خواهان برابری هستند، ممکن است قربانی خشونت فیزیکی شوند. این خشونت میتواند شامل حمله فیزیکی، آزار جنسی، و حتی قتل باشد. طرد اجتماعی: زنانی که مصرّ رسیدن به آرمان بلند فرهنگی خود هستند و به هیچ وجه حاضر نیستند از فعالیتهای مؤثر فرهنگی خود دست بکشند، ممکن است از سوی خانواده، دوستان و جامعه خود طرد شوند، زیرا انتخابهای آنها با هنجارهای سنتی جامعه افغانستان مطابقت ندارد. این طرد اجتماعی میتواند منجر به احساس تنهایی، انزوا و افسردگی شود. تمام این واکنشهای منفی و انگزنی میتوانند تأثیر مخربی بر زندگی زنان داشته باشند. ترس از آزار و اذیت، ارعاب و خشونت میتواند زنان را از بیان آزادانه نظرات خود، دنبال کردن علایق خود، فعالیتهای خوب فرهنگی و مشارکت کامل در جامعه باز دارد. این امر همچنین میتواند به اضطراب، افسردگی و سایر مشکلات سلامت روان منجر شود و این افراد را بهسوی نابودی سوق دهد. بنابر این، واکنش منفی و مخرّب اجتماع به تعبیر دیگر انگ اجتماعی که متوجه زنان فعال فرهنگی-اجتماعی هستند، نه تنها فعالیتهای حقوقی آنان را متوقف میکند، بلکه احتمال آن است زندگی آنان را به نابودی بکشاند. مهم است به یاد داشته باشیم که این واکنشها نماینده کل جامعه افغانستان نیست. افراد و گروههای زیادی وجود دارند که از زنانی که به دنبال برابری و احترام هستند حمایت میکنند. با وجود چالشها، زنان همچنان به مبارزه برای حقوق خود و ایجاد جامعهای عادلانهتر و برابرتر ادامه میدهند. مبارزه با ترس از واکنش و انگ به تلاشهای مداوم برای افزایش آگاهی، آموزش و ترویج برابری و احترام برای همه افراد، صرف نظر از جنسیت آنها، نیاز دارد. با ایجاد فضایی امن و حمایتی برای زنان که از هنجارهای سنتی تبعیت نمیکنند یا خواهان برابری هستند، میتوانیم به آنها کمک کنیم تا صدای خود را به گوش برسانند و به پتانسیل کامل خود در جامعه دست یابند. ۲. نبود الگوی مناسب یکی از چالشهای اساسی زنان افغانستان در مسیر توانمندسازی و پیشرفت، سپس تحقق کرامت ایشان در جامعه افغانستان، فقدان الگوهای مناسب و تاثیرگذار است. کمبود زنانی که بتوانند در عرصههای مختلف به عنوان الگوی شایسته و الهامبخش برای نسلهای جوان عمل کنند، مانعی بر سر راه باور به تواناییها و دستاوردهای زنان افغان ایجاد میکند. در جامعهای که زنان حضور پررنگی در عرصههای عمومی ندارند و یا دستاوردهایشان به درستی بازتاب داده نمیشود، این تصور غلط القا میشود که مشارکت و تلاش زنان ارزشمند یا قابل توجه نیست. این امر نه تنها انگیزه و امید زنان جوان را برای تلاش و پیشرفت کاهش میدهد، بلکه مسیر رسیدن به جامعهای که در آن کرامت و ارزش زنان به طور کامل مورد احترام قرار گیرد را نیز دشوارتر میکند. راهکارهای ذیل برای مقابله با این چالش پیشنهاد میشود: شناسایی و برجستهسازی زنان موفق: اینطور نیست که زن موفق و شایستهای که بتواند الگوی دیگر زنان افغان باشد، وجود نداشته باشد. بدون شک، در افغانستان زنانی هستند که در زمینههای مختلف مانند علم، ورزش، هنر، کارآفرینی و فعالیتهای اجتماعی موفقیتهای چشمگیری کسب کردهاند. شناسایی و معرفی و بولدسازی این زنان به عنوان زنان موفق و الگو میتواند از سویی باعث ایجاد انگیزه و امید در زنان جوان و از سوی دیگر تحقق کرامت زنان در جامعه افغانستان شود. حمایت از حضور زنان در رسانهها: ارائه تصویری مثبت و واقعی از زنان در رسانهها و انعکاس دستاورها و موفقیتهای آنان میتواند به تغییر نگرشها و ایجاد باور به تواناییهای زنان کمک کند. ایجاد برنامههای آموزشی و حمایتی: ارائه برنامههای آموزشی و حمایتی برای زنان تا مهارتها و تواناییهای خود را ارتقا دهند و در مسیر موفقیت گام بردارند، میتواند به توانمندسازی آنان و ایجاد جامعهای عادلانهتر کمک کند.
برنامه جهانی غذا (WFP) در تازهترین مورد اعلام کرده است که برای رسیدگی به سیلابزدگان ماههای پسین در کشور درخواست بودجه کرده است. این سازمان امروز (دوشنبه، ۱۴ جوزا) این موضوع را با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود مطرح کرده و نوشته است که برای کمک به سیلابزدگان افغانستان ۱۴.۵ میلیون دالر ضرورت است. برنامه جهانی غذا تاکید کرد که این مقدار پول تنها برای توزیع کمک غذایی طی هفت ماه آینده کافی خواهد بود. برنامه جهانی غذا میگوید که تا اکنون به بیش از ۶۵ هزار سیلابزده در نقاط مختلف افغانستان رسیدگی کرده است. این در حالی است که سیلاب اخیر بهویژه طی یک ماه گذشته در ولایتهای بغلان، غور، بدخشان، تخار، سمنگان، فاریاب، سرپل، بادغیس و هرات افزون بر تلفات جانی زیاد، خسارات هنگفت مالی به مردم وارد کرده است. طبق برآورد سازمانهای امدادرسان، پس از وقوع سیلاب در کشور، سطح نیاز به کمکهای بشردوستانه، بهویژه برای غذا و سرپناه افزایش چشمگیری یافته است.
یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده است که دهها هزار کودک در معرض تهدیدهای ناشی از تاثیر سیلابهای اخیر در افغانستان قرار دارند. یونیسف امروز (دوشنبه، ۱۴ جوزا) با نشر گزارش تازهی از متضرر شدن دهها هزار کودک بر اثر سیلابهای اخیر در کشور خبر داده و از کشورهای جهان خواسته است که برای آمادگی در برابر تهدیدهای آینده در افغانستان بودجه اختصاص دهند. این نهاد تاکید کرد که همزمان با اجرای این تدابیر، جامعه افغانستان باید برای انعطافپذیری با شرایط اقلیمی سازگار شود تا نیازمندیهایش به کمکهای بشردوستانه کاهش یابد. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد گفت که سرازیر شدن سیلابهای ناگهانی باعث ویران شدن منابع آبی، سیستمهای فاضلاب، کشاورزی و مالداری در مناطق آسیبدیده شده است. یونیسف در بخشی از گزارشش میگوید که سیلابهای ویرانگر اخیر در ولایتهای بغلان، غور و بدخشان جان ۳۵۰ تن به شمول ۱۲ کودک را گرفته است. همچنین این نهاد با اشاره به تغییرات اقلیمی، از جامعهی جهانی خواسته است که برای جلوگیری از رویدادهای ناشی از سیلاب در افغانستان، آمادگی بیشتری داشته باشد. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد میگوید که بارندگیهای شدید، نباید فورا زندگی کودکان را تحت تاثیر قرار دهد. سرازیرشدن سیلابها در مناطق شمالی، شرقی و غربی افغانستان از دهم ماه می به اینسو، جان صدها تن را گرفت و خسارات سنگین بر مناطق آسیبپذیر وارد کرده است. با وجود کمکهای که صورت گرفته؛ اما ساکنان مناطق آسیبدیده شکایت دارند که به گونه لازم به آنها رسیدگی نشده است.
مرکز جهانی مسوولیت حفاظت در گزارشی تازه نوشته است که مردم افغانستان با نقض سیستماتیک حقوق بشر از سوی حکومت سرپرست مواجهاند. این مرکز با نشر گزارشی گفته است که هرگونه تلاش برای عادیازی روابط با حکومت سرپرست باید مشروط به رعایت حقوق بشر و حقوق زنان در افغانستان باشد. مرکز جهانی مسوولیت حفاظت تاکید کرد که فرمانهای حکومت فعلی درباره زنان و دختران در افغانستان «سرکوبگرانه» بوده و آزادی عقیده، بیان و فرصتهای شغلی در افغانستان به شدت محدود شده است. در ادامه آمده است که زنان و دختران از جمله هزارهها، پس از بازداشتهای خودسرانه توسط حکومت فعلی مورد بدرفتاری و خشونت قرار گرفتهاند. این نهاد با اشاره به حملات به اماکن شیعیان افغانستان گفته است که اقلیتهای قومی و مذهبی، به ویژه هزارههای شیعه همچنان به طور سیستماتیک هدف حملات قرار میگیرند. طبق این گزارش، هدف قرار دادن اقلیتهای قومی و مذهبی در افغانستان نشان میدهد که حکومت فعلی نمیتوانند یا نمیخواهند از جمعیتهای آسیبپذیر محافظت کند. باید گفت که در حال حاضر هیچ نهاد ملی مستقلی برای مستندسازی نقض حقوق بشر به دلیل از بین رفتن نهادهای کلیدی، از جمله کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان و دفتر لوی سارنوالی، وجود ندارد.
گروه کاری زنان، صلح و امنیت سازمان ملل متحد اعلام کرده است که حکومت سرپرست در نزدیک به سال حاکمیت شان بهطور سیستماتیک حقوق بشر و حقوق زنان را در سیاست، عمل و در همهی جنبههای زندگی عمومی و خصوصی، نقض کرده است. گروه کاری زنان، صلح و امنیت با نشر گزارشی در مورد وضعیت حقوق بشری، به وضعیت زنان و دختران، پیشنهادهایی دربارهی حقوق زنان در نشست سوم دوحه، مشارکت زنان در این نشست و ویژگیهای نمایندهی ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان اشاره کرده است. کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل تاکید دارند که نقض مداوم، سیستماتیک و شدید حقوق بشر در برابر زنان و دختران، ممکن است به آزار و اذیت جنسیتی تبدیل شود که جنایت علیه بشریت است. آنان افزودهاند که این وضعیت را میتوان به عنوان آپارتاید جنسیتی توصیف کرد و خواستار تدوین آن به عنوان جنایت علیه بشریت شدهاند. در بخشی از این گزارش آمده که زنان و دختران از قومهای خاص مانند هزارهها با خشونت و تبعیض بیشتری از سوی حکومت فعلی روبرو هستند. بر اساس این گزارش حکومت سرپرست، فعالان، روزنامهنگاران و مدافعان حقوق بشر، از جمله زنان معترض را هدف قرار میدهد که بدون هیچ اتهامی یا دسترسی به نمایندگی قانونی بازداشت شده و در زندان با سوءاستفادههایی از جمله شکنجه مواجه شدهاند. گروه کاری زنان، صلح و امنیت همچنان به آمار بلند نیازمندان به کمکهای بشردوستانه در افغانستان اشاره کرده و گفته که بیشترین افراد نیازمندان زنان و دختران است. از سوی دیگر ممنوعیت کار زنان در دفترهای سازمان ملل زنان را بیشتر متاثر کرده است. بر اساس این گزارش در افغانستان، ۲۳.۷ میلیون نفر که تقریبا ۸۰ درصد آنان زنان و کودکان هستند به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند. همچنین پیشبینی میشود که یک سوم مردم افغانستان در سال ۲۰۲۴ با سطوح اضطراری ناامنی غذایی مواجه شوند که به طور نامتناسبی بر زنان و دختران تأثیر میگذارد. گروه کاری زنان، صلح و امنیت با اشاره به سومین نشست دوحه از اعضای شواری امنیت خواسته است که تا در نشستهای آینده این شورا از حکومت سرپرست بخواهند که فورا سیاستهایی که حقوق زنان را محدود میکند، بردارند. این نهاد از اعضای سازمان ملل متحد خواسته تا اطمینان حاصل کند که حقوق زنان، مشارکت کامل، برابر، معنادار و ایمن زنان افغانستانی و افراد دگرباشان جنسی در همهی بحثها و نتایج شورای امنیت، سازمان ملل، یا جامعه بینالمللی در مورد آیندهی افغانستان در این نشست گنجانده شود. حکومت سرپرست پس از به دست قدرت گرفتن در افغانستان حقوق زنان و دختران را با صدور بیش از ۵۰ فرمان نقض کرده است. همچنین قرار است که سومین نشست دوحه با میزبانی سازمان ملل متحد در قطر به تاریخهای آخر ماه جون و اول جولای برگزار شود.