برچسب: فقر و بیکاری

2 روز قبل - 56 بازدید

در یکی از کوچه‌های تنگ و خاموش کابل، جایی که بوی خاک نم‌زده و دود چراغ تیل باهم آمیخته، عمره با چهار کودک خردسال و شوهرش در یک خانه نیمه‌ویران زندگی می‌کند. خانه‌ای که نه دروازه‌اش درست بسته می‌شود، نه بامش در برابر باران و برف پناهی دارد. دیوارهای کاه‌گلی‌اش ترک خورده که هر گوشه‌اش حکایت از سال‌ها فرسودگی دارد. کوچه‌ای که عمره و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کردند، از آن کوچه‌هایی بود که اگر یک‌بار پای آدم به آن می‌افتاد، دیگر دلش نمی‌خواست دوباره آمدن به آن کوچه را تجربه کند. دیوارهای کاه‌گلی فرسوده، با لکه‌های سیاه دود، و بوی گند فاضلابی که از جوی‌چه باریکی در وسط کوچه جاری بود، هر عابری را بی‌اختیار وادار می‌کرد تا نفسش را حبس کند. خانه‌ها به هم چسبیده بودند، دروازه‌های چوبی پوسیده، و پنجره‌هایی که شیشه نداشت و با پلاستیک یا تخته پوشانده شده بود. خانه‌ی عمره، در آخر همین کوچه قرار داشت؛ خانه‌ای نیمه‌خرابه که روزگاری شاید پناه یک خانواده پرصدا و پرخنده بوده، اما حالا فقط سایه‌ای از زندگی در آن مانده بود. بام خانه سوراخ‌سوراخ بود، و وقتی باران می‌بارید، آب از سقف چکه می‌کرد و روی گلیم کهنه‌ای که سال‌ها پیش از یک همسایه به عنوان وسایل اضافه‌ گرفته بودند، لکه‌های تیره می‌انداخت. پس از تغییر حکومت، روزگار مثل دیواری که ناگهان فرو بریزد، بر سرشان آوار شد. عمره پیش‌تر هر روز صبح، بعد از نماز، چادر را بر سر می‌کرد و به خانه‌های مردم می‌رفت. لباس می‌شست، ظرف پاک می‌کرد، گاهی هم برای‌شان نان می‌پخت یا فرش می‌شست. کار سخت بود، اما دست‌کم شب که به خانه می‌آمد، می‌توانست با پول آن روز، کمی برنج یا آرد بخرد. شوهرش بسم‌الله، در یک دکان ابزارفروشی شاگردی می‌کرد و مزد اندکی می‌گرفت، اما همان اندک، برای سرپا ماندن‌شان کافی بود. حالا اما، همه‌چیز بسته شده بود. دکان‌ها کارگر لازم نداشتند، خانه‌ها خدمتکار نمی‌خواستند، و هر کس فقط به فکر مشکلات خودش بود. یک هفته می‌شد که غذای خانه‌شان فقط نان خشک و آب سرد بود. عمره نان‌ها را از دکان قرض می‌گرفت، گاهی هم با شرمندگی از همسایه‌ها؛ و بعد با آب خیس می‌کرد تا کمی نرم شود. بچه‌ها دورش می‌نشستند، هر کدام نانی در دست، و چشم‌های‌شان گاهی به دیگ خالی وسط اتاق می‌افتاد. کوچک‌ترین‌شان مریم، با صدای نازک و معصومانه می‌پرسید: «مادر، دیگ را چی وقت پخته می‌کنی؟» و عمره، با لبخندی که مثل زخمی تازه روی صورتش بود، می‌گفت: «زود… خدا بزرگ است.» اما خدا در آن روزها، انگار خیلی دور شده بود. شب‌ها، وقتی همه خوابیده بودند، عمره به سقف نم‌زده خانه خیره می‌شد. صدای نفس‌کشیدن بچه‌ها و خرخر خسته شوهرش را می‌شنید، اما در دلش غوغایی برپا بود. حساب می‌کرد که چه چیزی مانده که بتواند بفروشد. طلا؟ نداشت. قالین؟ همان کهنه‌ای که زیرپای‌شان پهن بود و به طرز عجبی کهنه بود. نیمه‌ی یک شب، فکری به سرش زد که حتی خودش هم از ترس لرزید… فروش یکی از اعضای بدنش. کلیه، یا حتی یک چشم… دیگر برایش هیچ چیز فرقی نداشت، مهم این بود که پولی پیدا کند تا بچه‌هایش شکم سیر داشته باشند. وقتی این فکر را با بسم‌الله در میان گذاشت، مرد با صدایی لرزان گفت: «نه… هرگز. این کار را نکن. این یعنی آخر خط… یعنی قبول کنیم که مرده‌ایم.» عمره چیزی نگفت، اما در دلش می‌دانست که گرسنگی مرز نمی‌شناسد. روزها پشت سرهم می‌گذشت، و قرض‌ها روی هم تلنبار می‌شد. صاحب‌خانه برای بار سوم نیز هشدار داده بود که اگر پول ندهند، همین زمستان از خانه بیرون‌شان می‌کند. زمستان کابل، با باد سردی که از کوه‌ها می‌آید، بی‌رحم‌تر از هر دشمنی است. در یکی از شب‌های سرد ماه جدی، وقتی باد از لای دروازه پوسیده به داخل می‌زد و گوشه لحاف را بلند می‌کرد، عمره با شوهرش دوباره حرف زد. این‌بار صدایش آرام بود، مثل کسی که تصمیمش را گرفته: – بسم‌الله… ما نمی‌توانیم همه را زنده نگه داریم. اگر… یکی از فرزندان‌مان را بدهیم به خانواده‌ای که پول دارند، شاید باقی بمانند. بسم‌الله اول با خشم نگاهش کرد، اما بعد سرش را پایین انداخت. سکوتی سنگین بین‌شان افتاد، سکوتی که بوی تسلیم می‌داد. فردا صبح، با دل‌هایی شکسته، تصمیم‌شان را عملی کردند. عمره چادر کهنه‌اش را بر سر کرد، بچه‌ها را آماده کرد، و با بسم‌الله راهی بازار شدند. آنجا، میان صدای فروشنده‌هایی که به زور مشتری می‌کشیدند، آن‌ها دنبال کسی می‌گشتند که بچه بخواهد… یا بهتر بگویم، بخرد. ساعت‌ها گذشت تا مردی میانسال با ریش خاکستری نزدیک شد. از لباس و کفش‌هایش پیدا بود که توان مالی دارد. نگاهش روی مریم، کوچک‌ترین بچه، ثابت ماند. گفت: «ما بچه نداریم. او را می‌خواهیم. اما پول زیادی نمی‌دهیم.» عمره حس کرد زمین زیر پایش خالی شد. شوهرش کمی چانه زد، اما در نهایت، مبلغی گرفتند که برای چند ماه نان و کرایه‌خانه کافی بود. لحظه خداحافظی، مریم دامن مادر را گرفت و گریه کرد. عمره زانو زد، او را بوسید، و گفت: «جان مادر، برو… آنجا برایت نان هست، لباس هست…» اما اشک‌هایش روی صورت کوچک دختر می‌چکید. مرد، مریم را بغل کرد و رفت… صدای گریه‌اش در پیچ کوچه گم شد. آن شب، سفره‌شان پرتر از همیشه بود، اما عمره هیچ لقمه‌ای نخورد. جایش به‌سختی گرم‌تر شده بود، اما دلش یخ کرده بود. نگاهش به جای خالی مریم دوخته شده بود. دعا می‌کرد که دخترش جایی باشد که شکم سیر و پناه امن داشته باشد… اما در اعماق قلبش می‌دانست که چیزی در وجودش برای همیشه مرده است. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 روز قبل - 70 بازدید

دفتر والی حکومت سرپرست در ولایت غزنی اعلام کرده است که بر اساس حکم هبت‌الله آخوندزاده، رهبر حکومت فعلی، برگزاری مراسم تشییع جنازه و فاتحه عمومی برای افرادی که خودکشی می‌کنند، ممنوع است. این دفتر با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که عبدالصمد جاوید، والی غزنی به تمام ادارات دستور داده است که از برگزاری مراسم تشییع جنازه و فاتحه عمومی برای این افراد جلوگیری کنند. در ادامه آمده است که این دستور در جلسه‌ی بین ادارات محلی ولایت غزنی ابلاغ شده است. در اعلامیه آمده است هبت‌الله آخوندزاده فرمانی را درباره‌ی منع برگزاری مراسم تشییع جنازه و فاتحه عمومی برای افرادی که خودکشی می‌کنند، صادر کرده است. قابل ذکر است که پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، موارد خودکشی، به‌ویژه خودکشی زنان و جوانان در بخش‌های مختلف کشور افزایش چشم‌گیر یافته است. باید گفت که بیماری‌های روانی، عدم دسترسی به خدمات صحی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها در بین زنان و جوانان بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 120 بازدید

برنامه جهانی غذا هشدار داده است که افغانستان با شدیدترین موج سوء‌تغذیه کودکان در تاریخ خود روبرو شده است و برای کمک به خانواده‌های آسیب‌پذیر در افغانستان به ۵۳۹ میلیون دالر نیاز دارد. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که تقریباً یک‌چهارم جمعیت افغانستان، نزدیک به ۱۰ میلیون نفر در وضعیت ناامنی شدید غذایی قرار دارند و از هر سه کودک، یکی با اختلال در رشد جسمی مواجه است. گزارش تاکید کرده است که کاهش کمک‌های غذایی اضطراری در دو سال گذشته که ناشی از کاهش حمایت‌های مالی اهداکنندگان بین‌المللی بوده، یکی از عوامل اصلی افزایش سوء‌تغذیه در میان کودکان است. برنامه جهانی غذا افزوده است که در ماه اپریل، حکومت دونالد ترمپ، رییس‌جمهور ایالات متحده، کمک‌های غذایی به افغانستان را متوقف کرد. ایالات متحده در سال گذشته بزرگترین تامین‌کننده مالی برنامه جهانی غذا بود و ۴.۵ میلیارد دالر از مجموع ۹.۸ میلیارد دالر کمک‌های این نهاد را فراهم کرده بود. برنامه جهانی غذا می‌گوید که بازگشت گسترده مهاجران اهل افغانستان از کشورهای همسایه نیز به بحران غذایی در کشور دامن زده و در دو ماه گذشته تنها به ۶۰ هزار مهاجر بازگشتی از ایران کمک‌رسانی شده است. همچنین ضیاالدین صافی، مسوول ارتباطات برنامه جهانی غذا به خبرگزاری اسوشیتدپرس گفته است که این نهاد در حال حاضر بودجه کافی برای رفع نیازهای مهاجران اخراجی در اختیار ندارد و برای کمک به همه افراد واجد شرایط بازگشت از ایران به ۱۵ میلیون دالر دیگر نیاز است. وی تصریح کرده است که برای تامین کمک‌های لازم به خانواده‌های آسیب‌پذیر در سراسر افغانستان تا ماه جنوری، در مجموع ۵۳۹ میلیون دالر مورد نیاز است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 82 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده است که بیماری سرخکان در نیمه نخست سال روان میلادی جان دست‌کم ۳۵۷ کودک را در افغانستان گرفته است. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که بیش از ۱۲ میلیون کودک در افغانستان به کمک فوری نیاز دارند و بین ماه‌های جنوری تا جون بیش از ۷۴ هزار و ۸۰۰ مورد مشکوک به سرخکان در کشور ثبت شده که نزدیک به ۸۰ درصد آنها کودکان زیر پنج سال بودند. یونیسف تاکید کرده است که بیماری‌های قابل پیشگیری دیگر نیز همچنان شایع‌اند. بیش از ۷۳ هزار مورد اسهال شدید همراه با کم‌آبی بدن که ۱۲ مورد آن مرگبار بوده و بیش از ۸۲۴ هزار مورد عفونت‌های تنفسی و ذات‌الریه در همین بازه زمانی گزارش شده است. در ادامه آمده است که افغانستان با یکی از فوری‌ترین اما کمتر مورد توجه قرار گرفته‌ترین بحران‌های تغذیه کودکان در جهان روبرو است. بیش از ۳.۵ میلیون کودک در کشور دچار سوءتغذیه حاد هستند؛ از این میان ۱.۴ میلیون تن در معرض خطر جدی مرگ قرار دارند. بیش از ۸۵ درصد این کودکان کمتر از دو سال دارند. در گزارش آمده است که در شش ماه نخست سال جاری، بیش از ۹.۵ میلیون کودک در افغانستان از نظر سوءتغذیه بررسی شده‌اند. نزدیک به ۲۷۵ هزار تن آنان تحت درمان سرپایی قرار گرفته و بیش از ۲۳ هزار کودک نیازمند بستری شناخته شده‌اند. این گزارش می‌افزاید: «دهه‌ها جنگ، فقر گسترده، شوک‌های ناشی از تغییرات اقلیمی و فروپاشی خدمات اجتماعی باعث شده‌اند بیش از ۲۲.۹ میلیون تن بیش از نیمی از نفوس افغانستان در سال ۲۰۲۵ میلادی به کمک‌های بشردوستانه نیاز داشته باشند.» همچنین یونیسف می‌گوید که موج بازگشت اجباری مهاجران از ایران، بحران انسانی را تشدید کرده است. تنها بین ماه‌های جنوری تا جون ۲۰۲۵ میلادی بیش از ۷۱۴ هزار افغان از ایران بازگشته‌اند که ۹۹ درصد آنها بدون اسناد قانونی بوده و حدود ۷۰ درصد به‌صورت اجباری اخراج شده‌اند. این روند فشار سنگینی بر مرزها و جوامع محلی، که خود با فقر و ناامنی غذایی دست و پنجه نرم می‌کنند، وارد کرده است. طبق برآورد یونیسف، در دوره می تا اکتوبر امسال حدود ۹.۵ میلیون تن، معادل یک‌پنجم جمعیت با سطح «بحران» یا «فوریت» گرسنگی مواجه خواهند شد. یونیسف برای ادامه فعالیت‌های خود در افغانستان در سال ۲۰۲۵ میلادی درخواست ۱.۲ میلیارد دالر کرده است، اما تا اکنون تنها ۵۱ درصد این نیاز مالی تأمین شده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 237 بازدید

کلبه‌ کوچک در گوشه‌ای از کابل، در یکی از همان کوچه‌های خاک‌زده و خاموشی که هیچ نشانه‌ی از زندگی در آن نیست، صاحب خانه زنی‌ست که روزگاری صدای او زنده‌گی می‌بخشید، اما حالا تنها صدایی که از اتاق‌اش بیرون می‌آید، نفس‌های بریده، سرفه‌های خشک، و گاهی دعایی‌ست زیر لب. نامش حلیمه است. مدتی شغل مقدس آموزگاری را پیش می‌برده است. معلم لیسه نسوان افغان. مدت‌ها تدریس می‌کرد، سال‌ها روی تخته، گچ می‌کشید، با زحمات خود اندیشه‌ای دختران این سزرمین را از تاریکی نجات داده است و اما حالا، خودش درخانه‌ی تاریکی نشسته است؛ در خانه‌ای که از فرط نداری، بخاری‌اش زنگ خورده، دیوارش نم‌زده، و سقف‌اش چکه می‌کند. او مادر چهار دختر است. دخترانی که هیچ‌کدام‌شان دیگر مکتب نمی‌روند نه برای این‌که نخواهند، بل برای این‌که اجازه‌ای رفتن به مکتب را ندارند. حلیمه روزگاری در نزد مردم زن محترمی بود. در محل کسی نمی‌توانست نامش را بی‌ادبانه صدا کند. مردم او را با لقب «معلمه‌صاحب» می‌شناختند. هر بامداد که از خانه بیرون می‌رفت، با چادر سفید و کیف چرمی قهوه‌ای، کودکان محل برایش راه باز می‌کردند. لبخندش، کلام نرم‌اش و دانش او همه را به احترام وا می‌داشت. اما امروز همان زن، در خانه‌های مردم ظرف و لباس می‌شوید، صافی می‌کشد، از بس جارو کشیده کمرش خم شده است و از سردی آب و زبری صابون دستانش نیز ترکیده است. حالا، در وقت گذر از کوچه کسی او را نمی‌شناسد و  حتی لقب «معلمه‌صاحب» را به یاد نمی آورد. گاه‌گاهی جوانان سرخود را را پایین می‌اندازند و آهسته به بیچاره‌گی او می‌خندند. نه به شخص او، بلکه به سرنوشت یک زن باسواد که امروز برای بدست آوردن نان خشک در خانه‌های مردم نوکری می‌کند. شوهر حلیمه سال‌ها پیش در یک حادثه ترافیکی جان خود را از دست داد. امان‌الله نام داشت. مردی آرام، کارگر، ساده‌دل، و خوش‌زبان بود. قرار بود برای کار به میدان‌وردک برود، هنوز کفش‌هایش از خاک کوچه نمناک بود. حلیمه بدرقه‌اش کرد، قرآن به دستش داد و گفت: « خیر پیش رویت، شب زود بیا که عایشه امتحان دارد.» امان‌الله دیگر هیچ‌وقت برنگشت. موتر حادثه کرد، امان الله با چند کارگر دیگر، در پیچ خطرناک شاهراه از بین رفتند. جنازه‌اش را سه روز بعد آوردند، در پارچه سفید، با صورتی کبود و پیشانی ترک‌خورده. حلیمه هیچ نگفت. تنها روی زمین نشست و دستانش را میان سرش گرفت. بعد از آن روز، بلند نشد؛ نه که از روی زمین، بلکه از دل زمین. چهار دختر او ، عایشه، فاطمه، زینب و ریحانه قد کشیدند. هر کدام‌شان در سایه‌ی فقر، یتیمی، و بی‌کسی بزرگ شدند. اما حلیمه نگذاشت از تعلیم دور بمانند. حتی در سخت‌ترین روزهای زنده‌گی‌اش، کتاب می‌خرید، دفترچه می‌آورد، و از خورد و خوراک خودش می‌زد تا برای دخترانش قلم و کتابچه تهیه کند. صبح زود، خودش با دخترها از خانه بیرون می‌رفتند؛ او به یک مکتب، دخترها به مکتب دیگر. می‌گفت: «آدم اگر سواد داشته باشد، هیچ وقت گم نمی‌شود. هرچقدر تاریکی باشد، سواد شمع است.» اما تاریکی واقعی آن روز آمد که مکتب‌ها را بستند. وقتی طالبان کابل را گرفتند، همه‌چیز تغییر کرد. روزهای اول همه منتظر ماندند، گفتند شاید ماجرای بستن مکاتب موقتی باشد، شاید دو هفته، شاید یک ماه. حلیمه هم امیدوار بود. هر روز می‌رفت به ریاست معارف. با لباس تمیز، چادر سفید، و نامه‌های سابقه‌اش که نشان می‌داد معلم است. اما هیچ‌کس صدایش را نشنید. بارها به او گفتند: «منتظر باشید، خبر می‌دهیم.» اما هیچ خبری نرسید. فقط سکوت بود، و دروازه‌هایی که دیگر به‌روی دختران باز نشد. دختران حلیمه یک‌یک خاموش شدند. عایشه که تا صنف یازدهم خوانده بود، دفترچه‌اش را بست و در گوشه‌ای از اتاق نشست. نه می‌نوشت، نه می‌خواند، فقط به دیوار خیره می‌شد. فاطمه نقاشی می‌کرد، اما رنگ‌ها دیگر زنده نبودند. زینب و ریحانه فقط منتظر می‌ماندند، بی‌هیچ خبری. مکتب برای‌شان مثل یک خواب شد. خوابی که هر شب در آن قدم می‌زدند، ولی بیدار که می‌شدند، باز همان دیوارهای نم‌زده‌ی خانه، همان نان خشک، همان خاموشی. با بسته‌شدن مکتب، معاش حلیمه هم قطع شد. هنوز وام‌های قبلی مانده بود، کرایه خانه عقب افتاده بود، دکاندار دیگر نسیه نمی‌داد، حتا بوره و چای سیاه هم نداشتند. شب‌ها، حلیمه دخترهایش را که می‌خواباند، خودش تا سحر با دل پر از ‌درد، نگرانی و اشک بیدار می‌ماند. به این فکر می‌کرد که فردا فرزندانش چی بخورند. از کجا غذا تهیه کند؟ به کی بگوید؟ چطور از این کوچه نجات یابد، وقتی که همه راه‌ها به بن‌بست می‌رسد. حلیمه بلاخره ناچار شد که از خانه بیرون شود و به دنبال کار بگردد. چند زن محل او را برای رخت‌شویی و پاک‌کاری معرفی کردند. مدت‌ها از آن زمان می‌گذرد حلیمه از صبح تا عصر در خانه‌های مردم کار می‌کند، ظرف و فرش می‌شوید و قالین می‌تکاند. روزی یکی از زن‌ها با لحن زهرآلودی گفت: «تو همانی نیستی که در مکتب معلم بودی؟ حالا ببین، چی شده که در خانه‌های مردم کار می‌کنی؟».  حلیمه هیچ نگفت، دستانش در آب بود، زانوهایش می‌لرزید، و چشم‌هایش در خود فرو رفته بود. وقتی از خانه بیرون شد، باران می‌بارید. پیاده راه رفت. باران روی صورتش می‌چکید، اما اشک‌های خودش هم صورتش را خیس کرده بودند. با تمام این‌ها، حلیمه دست نکشید. در خانه‌اش یک تخته چوبی را به دیوار آویخت. گچ‌های باقیمانده‌اش را جمع کرد. هر روز، به دخترهایش درس می‌داد. گاهی تاریخ، گاهی ریاضی، گاهی فقط داستان. می‌گفت: «صنف ما اینجاست، تا وقتی من زنده‌ام، شما بی‌سواد نمی‌مانید!» دختران او، با آن‌که امیدی نداشتند، باز هم می‌نشستند. چون صدای مادر، برای‌شان از تمام دنیا لذت بخش تر بود. آن صدا، تنها چیزی بود که هنوز از گذشته باقی مانده بود. زمستان که رسید، بخاری نداشتند، گاز نبود، چوب نبود. یک بخاری زنگ‌زده را آوردند که هر روز دود می‌کرد. دختران دورش جمع می‌شدند. با پتوی کهنه، با پاهای یخ‌زده، و دل‌هایی که مثل آتش زیر خاکستر بود. گاهی عایشه قصه می‌گفت، گاهی زینب آواز می‌خواند. اما حلیمه فقط گوش می‌داد. در دلش می‌گفت: «این دختران، مثل پرنده در قفس ماندند. دلم می‌سوزد که همه‌ آرزوها فقط در دلشان ماند و برآورده نشد. » بعضی شب‌ها که خواب به چشمش نمی‌آمد، کنار دخترانش می‌نشست ، به دست‌های‌شان نگاه می‌کرد. و به فکر کردن به آینده دخترانش غرق می‌شد، آرمان‌های دخترانش که می‌خواستند داکتر شوند، معلم شوند، شاعر شوند، و اما حالا فقط به لباس شستن و کارهای خانه درگیرند. اشک در چشمان حلیمه حلقه می‌زد، اما نمی‌ریخت. می‌گفت اگر من بشکنم، اینها نابود خواهند شد؟ اگر من فریاد بزنم، خانه ویران خواهد شود. حلیمه با اینکه زنده‌گی‌اش را از دست داد، اما وقارش را نگه داشته است. هنوز با همان لبخند خاموش، به دختران نگاه می‌کند و می‌گوید: «شاید یک‌روز، شاید... مکاتب باز شوند.» دخترها چیزی نمی‌گویند و فقط سر تکان می‌دهند. چون آن‌ها هم مثل مادرشان آموخته‌اند که امید، هرچند کوچک، باید نگه داشته شود. اگر امید نباشد، زنده‌گی فقط نفس کشیدن می شود و تمام. و در آخر، هر شب حلیمه دست‌های دخترانش را در دستان ترک‌خورده‌ی خودش می‌گیرد، چشم‌هایش را می‌بندد، و با صدای لرزان اما دلی روشن می‌گوید: «خدایا، اگر مادیت نداریم مشکلی نیست، عقل و اندیشه ما را از ما نگیر و نگذار بی‌سواد بمیریم.» نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 165 بازدید

وزارت امور مهاجران و عودت‌کنندگان حکومت سرپرست درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که در سه ‏ماه گذشته حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار مهاجر از ایران به‌طور ‏اجباری بازگردانده شده‌اند. عبدالرحمان راشد، معاون امور مسلکی وزارت امور مهاجران و ‏عودت کنندگان این آمار را امروز (چهارشنبه، ۸ اسد) در یک ‏نشست خبری مطرح و گفته است که طی یک سال جاری ۱۸۴ هزار و ۴۵۹ نفر از پاکستان و ‏پنج هزار و ۱۳۴ نفر دیگر از ترکیه به طور اجباری به افغانستان ‏بازگردانده شدند. وی در ادامه تاکید کرده است که تمام بازگشت‌کنندگان ثبت و نیازهای اولیه ‏آنان تامین شده است.‏ معاون امور مسلکی وزارت امور مهاجران و عودت کنندگان افزوده است که براساس فرمان رهبر حکومت فعلی، ۳۸ شهرک در ۲۹ ولایت ‏برای مهاجران بازگردانده‌شده ایجاد شده است.‏ قابل ذکر است که نبود سرپناه و بیکاری از چالش جدی مهاجران بازگردانده‌شده عنوان ‏می‌شوند.‏ باید گفت که در حال حاضر روند اخراج و بازگشت مهاجران از ایران ادامه دارد. ‏مقام‌های جمهوری اسلامی ایران می‌گویند که تا اکنون یک میلیون مهاجر افغانستانی اخراج ‏شده‌اند. ‏ چند وقت پیش، ایران از تمام مهاجران بدون مدرک خواسته‌ است که آن کشور را ترک ‏کنند. مقام‌های ایرانی درباره‌ی شمار مهاجران بدون مدرک آمار ‏متفاوت ارایه می‌کنند. همچنین براساس برخی آمار، شمار مهاجران بدون‌ مدرک ‏اهل افغانستان به چهار میلیون نفر می‌رسد. در کنار آن، در پاکستان هم چند میلیون مهاجر افغانستانی حضور دارند. به‌تازگی ‏کارت‌های اقامت بیش از یک میلیون نفر منقضی شده و دولت پاکستان ‏تاکنون درباره تمدید یا عدم تمدید آن تصمیم نگرفته است.‏

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 136 بازدید

برنامه‌ی توسعه‌ی سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که در سال ۲۰۲۵ میلادی، با بهره‌گیری از انرژی خورشیدی، برق ۶۶ مرکز صحی را در سراسر افغانستان تامین کرده و خدمات بهداشتی مداوم را برای ۲۶۱ هزار و ۴۲۴ نفر، از جمله ۱۶۸ هزار زن، فراهم کرده است. این ناد امروز (چهارشنبه ۸ اسد) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که هدف از این برنامه را پشتیبانی از دسترسی پایدار مردم، به‌ویژه زنان، به مراقبت‌های بهداشتی عنوان کرده است. این حمایت‌ها در حالی از سوی برنامه توسعه‌ی سازمان ملل متحد صورت می‌گیرد که نهادهای فعال در حوزه‌ی حمایت‌ از زنان بار‌ها هشدار داده‌اند که قطع کمک‌های بین‌المللی می‌تواند پیامدهای فاجعه‌باری برای زنان افغانستانی داشته باشد. همچنین در بسیاری از ولایت‌ها، تنها مرکزهای موجود برای مراقبت‌های بهداشتی زنان توسط سازمان‌های بین‌المللی تأمین و مدیریت می‌شوند. قابل ذکر است که حکومت فعلی تا اکنون دست‌کم ۸۰ فرمان محدودکننده برای زنان صادر کرده است که اکثر آن‌ها آزادی‌های ابتدایی مانند آموزش، کار و سفر آزادانه را نشانه گرفته‌اند. اکنون زنان در مناطق روستایی به‌طور ویژه‌تری از خدمات بهداشتی محروم اند و در معرض خشونت و محرومیت قرار دارند. همچنین چندی پیش نیز صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، از وضعیت بهداشت زنان و دختران در افغانستان ابراز نگرانی کرد و خواهان دوام پشتیبانی جامعه‌ی جهانی به این کشور شد.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 108 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد برای افغانستان اعلام کرده است که ولایت بدخشان بالاترین آمار افراد مبتلا به سوءتغذیه را در کشور دارد. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که احتمال می‌رود در سال جاری میلادی، ۱۶۵ هزار کودک و ۹۳ هزار زن باردار و شیرده در این ولایت به سوءتغذیه حاد دچار شوند. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل تاکید کرد که در ۱۳ ولایت شمال و شرق افغانستان، پروژه‌ای از سوی یونیسف به‌طور جامع با هدف پیشگیری از سوءتغذیه در حال اجرا است. در بخشی از گزارش آمده است: «در افغانستان، بیش از یک‌پنجم زنان دچار سوءتغذیه حاد هستند و حدود یک‌سوم نیز از کم‌خونی (آنمی) رنج می‌برند.» همچنین پیش از این، یونیسف گفته بود که احتمال دارد در سال جاری میلادی، ۳.۵ میلیون کودک و یک میلیون زن باردار به سوءتغذیه حاد مبتلا شوند. سازمان‌ملل نیز پیشتر با اشاره به تشدید سوءتغذیه در میان زنان و کودکان، هشدار داد که افغانستان در میان ۱۵ کشور با بالاترین نرخ سوءتغذیه کودکان قرار دارد و چهار زن از هر ۱۰ زن نیز با سوءتغذیه مواجه‌اند. تشدید بحران گرسنگی و سوءتغذیه ناشی از آن، زنگ خطر را برای میلیون‌ها نیازمند در افغانستان به‌صدا درآورده است؛ سازمان ملل هشدار داده است حدود یک‌سوم جمعیت افغانستان به کمک غذایی نیاز دارند و ۳.۱ میلیون نفر در آستانه قحطی قرار گرفته‌اند. پس از قطع کمک‌های مالی آمریکا و کاهش کمک‌های بشردوستانه‌ی سایر کشورها، نهادهای سازمان ملل متحد بارها از افزایش سوءتغذیه در افغانستان هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 96 بازدید

موسسه بین‌المللی «ورلد ویژن» درتازه‌ترین مورد هشدار داده است که خشکسالی بی‌وقفه در افغانستان باعث افزایش قیمت مواد غذایی در این کشور شده و حدود ۹.۵ میلیون افغانستانی با ناامنی شدید غذایی مواجه هستند. این موسسه با نشر اعلامیه‌ای گفته است که شمار زیادی از خانواده‌ها مجبور شدند وعده‌های غذایی خود را حذف کنند. این نهاد داستان عبدل را که پدر دوازده فرزند است، روایت کرده که زندگی او و خانواده‌اش تحت تاثیر خشکسالی قرار گرفته است. عبدل به موسسه بین‌المللی «ورلد ویژن» گفته است: «محصولاتم خراب شدند چون فقط به باران وابسته بودیم. امسال خشکسالی همه چیز را نابود کرد.» این موسسه بین‌المللی خبر داده که به او و صدها نفر دیگر بسته‌های کمکی توزیع کرده است. در یادداشت این سازمان آمده است که روزانه برای ۵۰۰ نفر بسته‌های غذایی حیاتی توزیع می‌کند اما بحران افغانستان هنوز پایان نیافته است. همچنین این سازمان در اعلامیه‌اش نسبت به پیامدهای کاهش منابع مالی بر زندگی خانواده‌های افغانستانی هشدار داده است. سازمان ملل اواخر سال گذشته خورشیدی نسبت به افزایش ناامنی غذایی در افغانستان در سال ۲۰۲۵ میلادی خبر داده بود. قابل ذکر است که خشکسالی یکی از دلایل اصلی این وضعیت در افغانستان شناخته می‌شود. پیشتر، یک مقام سازمان ملل اعلام کرد که بی‌توجهی به بحران اقلیمی در افغانستان پیامدهای ویران‌گری در پی خواهد داشت. سازمان ملل بارها تاکید کرده است که افغانستان یکی از ۱۰ کشوری است که به‌شدت تحت تاثیر پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی، از جمله خشکسالی، سیل، بارندگی‌های نامنظم و کاهش منابع آبی قرار دارند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 134 بازدید

برنامه جهانی غذا در تازه‌ترین مورد هشدار داده است که فرصت‌های کاری در کشور همچنان به‌شدت محدود باقی مانده، دستمزد کارگران پایین بود و قدرت خرید مردم کاهش یافته است. این سازمان گزارش هفتگی بازار افغانستان، که وضعیت بازارها در هفته سوم ماه جولای ۲۰۲۵ میلادی را بررسی کرده و می‌گوید که میانگین روزهای کاری برای نیروی کار فصلی تنها ۲.۴ روز در هفته است؛ در حالی‌که دستمزد روزانه کارگران غیرماهر به‌طور متوسط ۳۱۶ افغانی تعیین شده است. برنامه جهانی غذا تاکید کرده است که این ارقام نشان می‌دهند که از نظر سطح اشتغال و درآمد، در مقایسه با میانگین دو سال گذشته هیچ پیشرفتی حاصل نشده و همچنان رکود اقتصادی و بیکاری گسترده ادامه دارد. در ادامه آمده است که قیمت شماری از اقلام غذایی اساسی در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته در سطح کشور همچنان بالا است‌. این سازمان افزوده است که نمک ۲۰ درصد افزایش قیمت داشته، روغن پخت‌وپز ۱۸ درصد گران‌تر شده، برنج ۹ درصد افزایش یافته و آرد گندم ارزان‌قیمت نیز ۱ درصد گران‌تر شده است. در این گزارش آمده است که میانگین قیمت سبد غذایی غیرنقدی برنامه جهانی غذا در سطح ملی نسبت به هفته گذشته ۰.۳ درصد و نسبت به سال گذشته یک درصد افزایش یافته است. این سبد که شامل نیازهای اولیه غذایی خانواده‌هاست، معیاری برای سنجش توان دسترسی مردم به غذا در شرایط عادی و بحرانی است. همچنین در بخشی از آمده است که سبد غذایی تعیین‌شده توسط کمیته (گروه امنیت غذایی و کشاورزی) که از ماه می ۲۰۲۴ میلادی با قیمت ۵۸۰۰ افغانی تعریف شده بود، اکنون ۵.۱ درصد کاهش یافته اما هنوز به سطحی نرسیده که نیاز به بازنگری یا اصلاح فوری داشته باشد. براساس این گزارش قیمت اقلام کلیدی سبزیجات در هفته سوم جولای کاهش یافته است که عمدتاً به دلیل افزایش تولید داخلی و بهبود دسترسی به بازارها بوده است. به‌طور مشخص قیمت بادنجان رومی ۴.۷ درصد کاهش یافته، پیاز ۱.۴ درصد ارزان‌تر شده و قیمت کچالو با ۱ درصد افزایش همراه بوده است. همچنین در حوزه اقلام غیرخوراکی مانند کودهای شیمیایی و خوراک دام، گزارش نشان می‌دهد که نوسانات هفتگی جزئی وجود داشته است. با این حال، در مقایسه سال‌به‌سال، قیمت کودها کاهش یافته، در حالی‌که خوراک دام کنسانتره و دانه‌های اصلاح‌شده افزایش قیمت داشته‌اند.

ادامه مطلب