برچسب: زنان و دختران

1 ماه قبل - 206 بازدید

منابع محلی از ولایت غور می‌گویند که جسد یک زن میان‌سال در مرکز ولسوالی لعل‌وسرجنگل این ولایت پیدا شده است. دست‌کم دو منبع به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که این زن باشنده روستای «حسین‌آباد» از مربوطات مرکز ولسوالی لعل‌وسرجنگل بوده و جسد آن صبح روز (دوشنبه، ۲۱ میزان) از «باغ سرکاری» پیدا شده است. منبع در ادامه تاکید کرده است که این زن بی‌سرپرست بوده و شوهرش بهار سال جاری فوت شده بود. منبع افزوده است که تا اکنون مشخص نیست، این زن چگونه به قتل رسیده است. منبع تصریح کرد که این زن شش فرزند به شمول سه دختر نیز دارد. مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولسوالی لعل‌وسرجنگل غور نیز تا اکنون در این مورد چیزی نگفته‌اند. همچنین چندی پیش، یک زن جوان در ولسوالی خواجه‌سبزپوش ولایت فاریاب، به دلیل مقا‌ومت در برابر ازدواج اجباری، توسط برادرش تیرباران شد. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 112 بازدید

دوریس لسینگ نویسنده‌ی بریتانیایی است که در سال ۲۰۰۷ توانست به جایزه‌ی نوبل ادبی دست یابد. او در رمان‌های خود از مضامین و فضای صوفی‌گرایانه استفاده می‌کرد. از بهترین کتاب‌های دوریس لسینگ می‌توان به عناوینی چون «زیر پوست من» و «زمستان در ماه جولای» اشاره کرد. دوریس لسینگ (Doris Lessing)، با نام کامل دوریس می لسینگ، در ۲۲ اکتبر ۱۹۱۹ در کرمانشاه از پدر و مادری بریتانیایی چشم به جهان گشود. پدر او که از مجروحان جنگ جهانی اول بود، در بانک شاهنشاهی ایران کار می‌کرد و مادرش پرستار بود. خانواده‌ی دوریس لسینگ در سال ۱۰۲۵ به زیمباوه مهاجرت کردند که در آن زمان یکی از مستعمرات بریتانیا به حساب می‌آمد. هرچند پدر و مادر دوریس لسینگ کاتولیک نبودند، او را برای تحصیلات ابتدایی به یک مدرسه‌ی کاتولیک فرستادند. دوریس لسینگ در ۱۳سالگی مدرسه را رها کرد و تحصیلاتش را به‌صورت شخصی ادامه داد. در ۱۵سالگی نیز از خانه خارج شد و برای امرار معاش، به عنوان پرستار کودک کار کرد. در همین برهه، از طریق یکی از خانه‌هایی که در آن به پرستاری مشغول بود، با کتاب‌های سیاسی و اجتماعی آشنا شد و مطالعه‌ی این قبیل کتاب‌ها را آغاز و شروع به نوشتن کرد. دوریس لسینگ در سال ۱۹۳۷ به جنوب انگلیس رفت و در آنجا به عنوان اپراتور تلفن کار کرد. او در محل کار خود با شوهر اولش آشنا شد و با او ازدواج کرد و چند سال بعد، در سال ۱۹۴۳، از او جدا شد. دوریس لسینگ پس از مدتی، جذب یک باشگاه کتاب‌خوانی شد که گرایش سیاسی داشت و نامش «باشگاه کتاب سوسیالیستی» بود. در اینجا بود که دوریس لسینگ با گوتفرید لسینگ زندگی مشترک جدیدی را آغاز کرد. او در سال ۱۹۴۹ از گوتفرید لسینگ نیز جدا شد و به همراه تنها فرزند خود به لندن رفت. در همین سال، اولین رمان خود را با عنوان «علف‌ها آواز می‌خوانند» منتشر کرد. دوریس لسینگ تا سال ۱۹۵۶ در نوشته‌های خود گرایشی کمونیستی داشت، اما از زمانی که رژیم شوروی مردم چکسلواکی را سرکوب کرد، از دیدگاه‌های خود برگشت و نظریاتی ضدکمونیستی پیدا کرد، و درون‌مایه‌های علمی تخیلی و همین‌طور رازآلود در نوشته‌های او برجسته شدند. کتاب‌ها و نوشته‌های دوریس لسینگ مورد استقبال مخاطبان و منتقدان بسیاری قرار گرفت. (من همه ی جوایز اروپا را برده ام، تک تک این لعنتی ها را، پس خوشحالم که کلکسیونم کامل می شود.( این ها سخنان دوریس لسینگ، نویسنده ی انگلیسی، پس از گرفتن جایزه ی نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۷ است. ویدیوی این صحبت های او، غوغایی در اینترنت به پا کرد و کتاب دوستان نوجوان، همگی از نوع صحبت کردن متفاوت این نویسنده به وجد آمدند. اما لسینگ برای «باحال» جلوه کردن در نظر نوجوانان این گونه سخن نمی گفت. برای او واقعاً اهمیتی نداشت که دنیا چه فکری درباره اش می کند. دوریس لسینگ در سال ۲۰۱۳ در لندن درگذشت. دوریس لسینگ در برخی از کتاب‌های خود، به فرهنگ ایران و صوفی‌گری اشاره کرده است. در این بخش، به بهترین کتاب‌های دوریس لسینگ خواهیم پرداخت: کتاب خاطرات یک بازمانده (The Memoirs of a Survivor): دوریس لسینگ در این کتاب سرزمینی را به تصویر می‌کشد که در آن حکومتی فاسد بر کار است. شخصیت اصلی این رمان علمی و تخیلی که برای اولین بار در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، زنی است که دختری به نام امیلی را به خانه‌ی خود راه می‌دهد. کتاب شیرین‌ترین رؤیاها (The Sweetest Dream): دوریس لسینگ در این کتاب به زندگی زنی می‌پردازد که از شوهرش جدا شده و به همراه مادر و فرزندانش روزگار می‌گذراند. این کتاب برای نخستین بار در سال ۲۰۰۱ به دست دوست‌داران و مخاطبان رسید. کتاب زیر پوست من (Under My Skin): دوریس لسینگ در کتاب زیر پوست من، زندگی خود را از دوران کودکی با همه‌ی فرازها و فرودهایش روایت می‌کند. او در این کتاب به این موضوع اشاره می‌کند که زندگی در کردستان بر عقاید او تأثیر بسیاری گذاشته است. کتاب زمستان در ماه جولای (Winter in July): این کتاب مجموعه داستان‌های کوتاه دوریس لسینگ است که برای اولین بار در سال ۱۹۶۶ منتشر شد. داستان‌های این مجموعه در آفریقا، و به‌خصوص در فضای کشور زیمباوه، رخ می‌دهند. دوریس لسینگ در این کتاب تأثیر استعمار را در این منطقه از جهان به تصویر می‌کشد. کتاب فرزند پنجم (The Fifth Child): دوریس لسینگ در این کتاب زندگی زوج خوشبختی را روایت می‌کند که فرزند پنجم آن‌ها معلول به دنیا می‌آید و این زوج وارد چالش‌های جدیدی می‌شوند. حوادث این رمان در دهه‌ی ۶۰ میلادی در انگلیس می‌گذرد. کتاب‌هایی که در اینجا معرفی کردیم از بهترین آثار دوریس لسینگ به شمار می‌روند. دوریس لسینگ کتاب‌های دیگری نیز دارد که از آن‌ها می‌توان به «بِن در جهان» (Ben in the World) اشاره کرد. به دلیل محبوبیت و شهرت آثار دوریس لسینگ در سراسر جهان، اقتباس‌های سینمایی بسیاری از کتاب‌های او ساخته شده است. در این بخش، به این آثار اقتباسی خواهیم پرداخت: فیلم عشق‌ ورزیدن (Adore): این فیلم به کارگردانی آن فونتن و با اقتباس از یکی از رمان‌های دوریس لسینگ به نام «مادربزرگ‌ها» (The Grandmothers) ساخته شد. فیلم عشق‌ ورزیدن که در سال ۲۰۱۳ اکران شد، داستان دو زن را روایت می‌کند که از کودکی با هم دوست بوده‌اند. از بازیگران این فیلم می‌توان به نائومی واتس و رابین رایت اشاره کرد. فیلم علف‌ها آواز می‌خوانند (The Grass Is Singing): این فیلم که از روی رمانی به همین نام نوشته‌ی دوریس لسینگ اقتباس شده، در سال ۱۹۸۱ در سینماها به نمایش درآمد. شخصیت اصلی این فیلم دختری است که به مزرعه‌ی پدری خود در آفریقا می‌رود. کرن بلک و جان کانی از بازیگران سرشناس این فیلم هستند. این فیلم با عنوان Killing Heat نیز شناخته می‌شود. فیلم خاطرات یک بازمانده (Memoirs of a Survivor): این فیلم را که برای اولین بار در جشنواره‌ی کن و در سال ۱۹۸۱ به نمایش درآمد، دیوید گلدول کارگردانی کرده است. حوادث فیلم خاطرات یک بازمانده در آینده‌ای تاریک را روایت می‌کند. او همیشه دیدگاهی باز نسبت به تغییر داشت و تنها به خلق کاراکترها برای به وجود آوردن نمادهای ادبی بسنده نمی کرد، بلکه خودش نیز نوعی نماد بود و با چرخش قلم بر روی کاغذ، به شکل سحرآمیزی آینده را به تصویر می کشید. مخاطبین این نویسنده دائماً تغییر می کردند و همین موضوع، پویایی شگفت انگیزی به آثار لسینگ بخشیده است. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 156 بازدید

برنامه انکشافی سازمان ملل متحد (UNDP)، درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که زلزله‌زدگان در ولایت کنر نیازمند کمک‌های بشری هستند و شمار زنان امدادگر در افغانستان هنوز اندک است. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که هزاران خانواده آسیب‌دیده از زمین‌لرزه منبع درآمد و غذای خود را از دست دادند و نیاز فوری به غذای گرم، آب پاک و پشتیبانی روانی دارند. در بخشی از گزارش برنامه انکشافی سازمان ملل متحد آمده است که این موضوع ریشه در سال‌ها سرمایه‌گذاری ناچیز و محدودیت‌های سخت بر رفت‌وآمد و مشارکت زنان و دختران دارد. در گزارش آمده که این نهاد توانسته زنان و دختران را در محور ارائه خدمات اساسی قرار دهد. برنامه انکشافی سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که ۲۸ زن از قریه‌های آسیب‌دیده در جایگاه‌های رهبری گماشته شده‌اند تا فعالیت آشپزخانه‌های محلی را هماهنگ کنند و اطمینان دهند که کمک‌ها به نیازهای زنان پاسخ می‌دهد. در ادامه آمده است که در پی زلزله شش ریشتری ماه اسد در شرق افغانستان، دست‌کم دو‌ هزار و ۲۰۰ تن جان باخته و سه‌ هزار و ۶۰۰ تن دیگر زخمی شدند. همچنین در بخشی از گزارش آمده است که هشت‌ هزار و ۵۰۰ خانه ویران شده و نزدیک به هفت‌ هزار رأس مواشی نیز تلف شده است. در حالی این نهاد از محدودیت‌ها انتقاد می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 201 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که یک ماه پس از وقوع زلزله‌های مر‌گ‌بار در شرق افغانستان، خانواده‌ها در ولایت‌های کنر، ننگرهار و لغمان هنوز در کنار خرابه‌ها زندگی می‌کنند و نیازهای فوری آنان همچنان تامین نشده است. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که کمبود بودجه بیش از ۱۱ میلیون دالری، خطر محرومیت خانواده‌ها از پوشاک زمستانی، گرمایش، آب سالم و خدمات ویژه کودکان را در اوج نیاز، افزایش می‌دهد. در بخشی از گزارش یونیسف آمده است که استراتژی دوگانه آب و بهداشت یونیسف شامل کمک‌های فوری، مانند انتقال روزانه ۱۸۰ هزار لیتر آب سالم، و بازسازی بلندمدت سیستم‌های آسیب‌دیده آب در روستاها است. یونیسف در ادامه تاکید کرده است که غربالگری‌های تغذیه‌ای نیز نشان می‌دهد که سطح سوءتغذیه در کمپ‌ها هشداردهنده است و با افزایش میزان سوءتغذیه حاد در کودکان زیر پنج سال، نیاز به حمایت مستمر را برجسته می‌کند. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد هشدار می‌دهد که وضعیت اضطراری هنوز ادامه دارد، خانواده‌های که در خیمه‌ها زندگی می‌کنند، با سرمای زمستان و خطر سیلاب مواجه هستند. براساس گزارش این سازمان، بر اثر نبود امکانات مورد نیاز، خطر این وجود دارد که گرسنگی، بیماری و سرمازدگی، جان مردم را به اندازه زلزله‌های مرگ‌بار تهدید کند. قابل ذکر است که یک ماه پیش زمین‌لرزه‌ای ولایت‌های شرقی افغانستان را تکان داد که بیش از دو هزار و ۲۰۰ تن جان باختند، سه هزار و ۶۴۰ تن زخم برداشتند و هزاران خانواده بی‌خانمان شدند. بر بنیاد گزارش سازمان‌های جهانی، زنان و کودکان بیش‌ترین آسیب را از این رویداد متحمل شدند. با این وجود، براساس گزارش دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد، در این زمین‌لرزه هزار و ۹۹۲ نفر جان باختند و بیش از سه هزار و ۶۰۰ نفر زخمی شدند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 89 بازدید

صبح هنوز روشن نشده بود که باد خاک‌آلودی از سمت «چهارراهی تایمنی» وزیدن گرفت. زن چادری‌پوشی کنار دیوار بازار چوب‌فروشی نشسته بود. چادر خاک‌گرفته‌اش را محکم چسبیده بود و ظرف پلاستیکی کوچکی را پیش رویش گذاشته بود. هر از گاهی سرش را بلند می‌کرد تا ببیند کسی چیزی در آن انداخته یا نه. چشمانش گود رفته، گونه‌هایش لاغر و لب‌های خشکیده‌اش به سختی تکان می‌خوردند. نامش زرگل بود، ۳۷ ساله، اما چهره‌اش پیرتر از ۵۰ نشان می‌داد. سال‌هاست که زرگل در کوچه‌های کابل گدایی می‌کند؛ در سایه‌ی دیوارها، زیر آفتاب و باران، با دلی پر از اندوه و دستی خالی. اما کمتر کسی می‌داند که روزگاری در همین شهر، زندگی ساده اما پرمحبتی داشت. زرگل در سیزده‌سالگی به عقد درآمد. عروسی‌اش با گریه گذشت، نه با خوشی. پدرش کارگر سرک‌سازی بود و از فقر نجاتی نمی‌دید. وقتی مردی از همان محل به نام عبدالقدوس خواستگاری‌اش را کرد، پدرش گفت: «خوشبخت می‌شی دخترم. مرد آرامی‌ست، کارگر است، خانه هم دارد.» و او خاموش ماند؛ چون در آن قریه، دختر حق انتخاب نداشت. عبدالقدوس مردی ساده‌دل بود؛ نه دولتی، نه سیاست‌مدار، فقط یک مزدور روزانه که با بیل و کلنگ نان درمی‌آورد. اما دل نرم و مهربانی داشت. همیشه می‌گفت: «زرگل، اگر دنیا پر از ظلم هم باشه، مه نمی‌گذارم تو گرسنه بمانی.» و زرگل با همین حرف‌ها دلگرم می‌شد. خانه‌شان کوچک بود، در حاشیه‌ی شهر کابل، در محله‌ی شیدایی؛ خاکی اما پر از عشق. سال‌ها با کار و تلاش گذشت. پنج طفل آوردند؛ سه پسر و دو دختر. عبدالقدوس از صبح تا شام در شهر کار می‌کرد؛ گاهی در ساختمان، گاهی در باربری. شب‌ها با دستان زخمی اما چهره‌ی خندان برمی‌گشت و می‌گفت: «ما فقیر استیم، اما باهم خوش استیم.» و زرگل باور داشت که خوشبختی یعنی همین؛ سقف خانه، سایه‌ی شوهر، و لبخند طفل. اما در این سرزمین، خوشی عمر درازی ندارد... یک روز تابستانی بود، جمعه. عبدالقدوس گفت می‌رود مسجد جامع کابل برای نماز و بعد، چند بسته برنج و روغن بگیرد؛ از آن‌هایی که مردم برای نیازمندان می‌سپارند. زرگل چادرش را برداشت و گفت: «زود بیا، برنج تمام شده، بچه‌ها گرسنه‌اند.» و او خندید: «زود می‌آیم، نگران نباش.» اما دیگر هیچ‌وقت برنگشت. چند ساعت بعد، صدای انفجار در تمام شهر پیچید. مسجد جامع کابل لرزید، دود از گنبد بالا رفت. مردم می‌دویدند، فریاد می‌زدند، خون در کوچه‌ها جاری بود. گروه داعش مسئولیت حمله را گرفت. در آن حمله، بیش از پنجاه نفر کشته شدند؛ بیشترشان مردم بی‌دفاع، کارگر، پیر، کودک... و عبدالقدوس یکی از آن‌ها بود؛ تکه‌تکه، بی‌نام، بی‌نشانه. وقتی زرگل خبر را شنید، دوید تا مسجد. در میان جمعیت دنبال شوهرش گشت، اما چیزی از او نمانده بود. فقط کسی تکه‌ای از پیراهن خاکی‌اش را در دستش گذاشت و گفت: «شاید این از شوهرت باشد.» زرگل آن را گرفت، بویید و همان‌جا بی‌هوش شد. از آن روز، زندگی‌اش فرو ریخت. کسی نبود نان بیاورد. کسی نبود به طفل‌ها بگوید: «صبور باشید، پدرتان می‌آید.» پنج طفل کوچک و زنی تنها. حکومت آمد و گفت: «شاهد نداریم که شوهرت شهید است، کمکی نمی‌شود.» زرگل فقط گفت: «شهید نه، مظلوم.» اما کسی گوش نداد. ماه‌ها با نان خشک و اشک زنده ماندند. زرگل اول تلاش کرد کار کند؛ در خانه‌های مردم، ظرف شست، خیاطی کرد، اما مزدش ناچیز بود. هر جا رفت، گفتند زن تنها را نمی‌گیرند. وقتی دیگر هیچ راهی نماند، دلش را سنگ کرد و کنار بازار نشست؛ همان‌جایی که حالا نشسته است. اولین روزی که دستش را دراز کرد، از شرم تمام بدنش لرزید. چادر را روی صورت کشید تا کسی نشناسد. اما وقتی پسر کوچکش گفت: «مادر، نان می‌خواهم»، چشم‌هایش تار شد. همان روز، اولین ده افغانی را گرفت. آن را بوسید و زیر لب گفت: «این نان اطفال من است، نه گدایی.» از آن روز تا امروز، سال‌ها گذشته. زرگل هنوز هر صبح با صدای اذان بیدار می‌شود، وضو می‌گیرد، دست‌های زخم‌خورده‌اش را می‌بوسد و زیر لب می‌گوید: «خدایا، فقط مرا زنده نگه دار تا بچه‌هایم زنده بمانند.» سپس چادر خاکی‌اش را به سر می‌کشد و راه بازار چوب‌فروشی را پیش می‌گیرد. همان گوشه‌ی دیوار، جایی که سال‌هاست نشسته، باز هم می‌نشیند. مردم از کنارش می‌گذرند؛ بعضی با نگاهی دلسوز، بعضی با نیشخند و تمسخر. گاهی جوان‌ها صدایش می‌زنند: — «بی‌بی، چرا هر روز می‌آیی؟» او چیزی نمی‌گوید. فقط سرش را پایین می‌اندازد. بعضی‌ها هم خنده‌کنان می‌گویند: — «نمی‌خواهی گدایی کنی؟ بیا خانه‌ی ما، کار می‌دیم!» و همین حرف‌ها مثل خنجر، دلش را می‌شکافند. آری، گاهی مردم از فقر سنگ‌دل‌تر اند. بچه‌های زرگل حالا کنار او بزرگ شده‌اند. پسرش، جمال، شانزده‌ساله است؛ روزها پلاستیک و کاغذ جمع می‌کند. دخترهایش، پری‌گل و مه‌تاب، کنار مادرشان می‌نشینند و دستان کوچک‌شان را دراز می‌کنند. مردم گاهی دلسوزی می‌کنند، نانی، پیسه‌ای می‌دهند؛ اما بیشتر، بی‌تفاوت می‌گذرند، انگار که انسانی آن‌جا نیست. در این سال‌ها، زرگل بارها آسیب دیده. یک‌بار مردی با نام «خیر» او را به خانه برد، به‌ظاهر برای کمک. اما در را که بست، چهره‌ی واقعی‌اش را نشان داد. زرگل با ترس گریخت. از آن روز به بعد، دیگر به هیچ وعده‌ای اعتماد نکرد. همیشه می‌گوید: «خیر دروغین از دشمن هم خطرناک‌تر است.» خانه‌ی‌شان حالا یک اتاق نیمه‌خرابه است، در کوچه‌ای خاکی. سقفش چکه می‌کند، دیوارهایش نم‌زده و زمینش همیشه گل‌آلود. شب‌ها که همه می‌خوابند، زرگل بیدار می‌ماند. دعا می‌خواند، و آرام، با اشک، زیر لب می‌گوید: — «عبدالقدوس... ببین! بچه‌هایت زنده‌اند، اما فقیر. من هنوز نفس می‌کشم، اما مرده‌ام از درون. اگر تو بودی، هیچ‌وقت نمی‌گذاشتی این‌طور خوار شویم...» گاهی پسرش، جمال، از شدت گرسنگی فریاد می‌زند: — «مادر، من نمی‌خواهم فردا گدایی کنم. مردم به ما می‌خندند!» و زرگل، با اشک در چشمانش، آرام می‌گوید: — «اگر کار بود جان مادر، قسم به خدا، کار می‌کردم. اما در این شهر، حتی مردها بی‌کارند، زن‌ها چه کنند؟» دخترهایش نیز از آزار کوچه‌ها در امان نیستند. چند بار که کنار مادرشان نشسته بودند، پسران جوان با خنده و تمسخر از کنارشان گذشتند. یکی از آن‌ها گفته بود: — «این دختر گداست یا عروس آینده؟» زرگل دلش خواست فریاد بزند، دفاع کند، اما می‌دانست اگر چیزی بگوید، مردم بیشتر می‌خندند. فقط چادرش را پایین کشید و خاموش ماند. با آمدن زمستان، سرمای کابل نفس‌گیر می‌شود. زرگل و اطفالش در اتاق نیمه‌خرابه‌شان می‌لرزند. بخاری ندارند؛ تنها چند تخته چوب نم‌زده که از زباله‌ها جمع می‌کنند. دود آن چوب‌ها فضای اتاق را پر می‌کند، بچه‌ها سرفه می‌کنند. زرگل، در حالی که پتو را دورشان می‌پیچد، آرام می‌گوید: — «سرفه بهتر از مردن از سردی است.» هر بار که از جلوی مسجد جامع می‌گذرد، دلش می‌لرزد. بوی خون، فریاد، دود آن روز هنوز در ذهنش مانده. هنوز، وقتی صدای انفجاری از دور می‌شنود، فوری دستانش را روی گوش اطفالش می‌گذارد. هنوز باور ندارد که عبدالقدوس دیگر نیست. در خیال، همیشه فکر می‌کند روزی از دروازه وارد می‌شود و با همان لبخند همیشگی می‌گوید: — «زرگل، خسته نباشی، امروز نان آوردم.» اما واقعیت تلخ‌تر از خیال است. نه حکومت، نه مؤسسه‌ای، نه حتی همسایه‌ای—هیچ‌کس یادش نکرد. نه کمکی، نه توجهی، نه کلمه‌ای برای تسلای دل. زرگل سال‌هاست که با فقر، درد، آزار و سکوت زندگی می‌کند. با این‌همه، زبان به شکایت نگشوده. همیشه می‌گوید: — «اگر شکایت کنم، به چی کسی؟ همه خودشان گرفتار اند...» آن شب، وقتی همه خوابیدند، زرگل چادر کهنه‌اش را زیر سر گذاشت، به سقف نم‌زده‌ی اتاق خیره شد و صدای باد را از لای سوراخ‌های دیوار شنید. زیر لب زمزمه کرد: «عبدالقدوس... کاش امروز را می‌دیدی. کاش می‌دیدی که دخترت دست دراز کرده. کاش می‌دیدی که من هنوز زنده‌ام، ولی بی‌جان... کاش، فقط کاش...» و اشک‌هایش آرام، بی‌صدا، از گوشه‌ی چشم فرو ریخت و بر خاک سرد چکید. در آن شب طولانی، تنها صدای گریه‌ی زنی بود که با باد قاطی می‌شد—در کوچه‌ای خاموش، در شهری که دیگر هیچ‌کس یادش نبود، زنی هنوز زنده بود. زنده، فقط برای نانی خشک، برای لبخند کودکانش، برای فردایی که شاید... هرگز نیاید. گاهی در دل شب، وقتی همه در خواب‌اند، زرگل آهسته از خانه بیرون می‌رود. به آسمان خیره می‌شود، ستاره‌ها را نگاه می‌کند، دست‌های پینه‌بسته‌اش را بلند می‌کند و با صدایی که فقط خدا می‌شنود، می‌گوید: «خدایا، اگر قرار است ما همین‌طور زنده بمانیم، مرا ببر، اما بچه‌هایم را نجات بده. نمی‌خواهم دخترانم روزی سرنوشت مرا تکرار کنند.» صبح روز بعد، دوباره به همان دیوار بازار چوب‌فروشی برمی‌گردد. چادر را روی سر می‌کشد، ظرف پلاستیکی کوچک را پیش پایش می‌گذارد و در دل با خدا راز می‌گوید. مردم بی‌تفاوت از کنارش می‌گذرند؛ برخی افغانی‌ای می‌اندازند، برخی نه. اما هیچ‌کس نمی‌بیند که زیر آن چادر خاک‌خورده، زنی نشسته که روزی خانه‌ای داشت، شوهری داشت، امیدی داشت—و حالا تنها چیزی که دارد، درد است. خورشید که پایین می‌رود و سایه‌ها کش می‌آیند، بازار آرام‌آرام خلوت می‌شود. زرگل سکه‌های اندکش را جمع می‌کند و با اطفالش به سوی خانه می‌رود. در مسیر، از خانه‌های روشن صدای خنده‌ی کودکان دیگر می‌آید. مه‌تاب، دختر کوچکش، با چشمانی خسته می‌پرسد: «مادر، ما هم روزی خانه‌ی روشن می‌گیریم؟» زرگل لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید: «اگر خدا خواست، مادرجان.» اما در دلش می‌داند این امید، بیشتر برای ادامه دادن است تا رسیدن. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 145 بازدید

سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که هر چهار دقیقه، چهار زن در سراسر جهان به سرطان پستان مبتلا می‌شوند. این سازمان به مناسبت «ماه آگاهی‌بخشی سرطان پستان» با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که از هر چهار زن مبتلا به سرطان پستان، یک زن بر اثر این بیماری جان خود را از دست می‌دهد. سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که تغییر سبک زندگی می‌تواند خطر ابتلا به این بیماری را کاهش دهد. اعلامیه اقدامات از جمله، عدم مصرف سیگرت، محدود کردن یا اجتناب از الکل و فعالیت بدنی منظم و ورزش روزانه برای جلوگیر از مبتلا شدند به بیماری سرطان پستان را پیشنهاد کرده است. اعلامیه در ادامه افزوده است که سازمان ملل متحد از کشور‌ها و مردم خواسته است با رعایت سبک زند‌گی سالم و انجام آزمایش یا معاینه برای تشخیص زودهنگام، سلامتی زنان را حفظ کرده و مرگ‌و‌میر ناشی از سرطان پستان را کاهش دهند. ماه اکتوبر از دهه ۱۹۸۰ میلادی در ایالات متحده به عنوان ماه آگاهی‌بخشی سرطان پستان آغاز شد. این آگاهی‌بخشی ابتدا توسط انجمن سرطان آمریکا برگزار شد، بعدها این طرح توسط سازمان جهانی صحت (WHO) و سایر نهادهای بین‌المللی پذیرفته شد و به سطح جهانی گسترش یافت. هدف از آن افزایش آگاهی، تشویق به انجام آزمایش یا معاینه برای تشخیص زودهنگام و کاهش مرگ‌ومیر زنان ناشی از سرطان پستان عنوان شده است. در حالی سازمان ملل متحد این گزارش را نشر می‌کند که سازمان جهانی صحت هشدار داده بود که افزایش بیماری‌های قلبی، دیابت، سرطان و مشکلات مزمن ریوی در میان زنان افغانستان نگران‌کننده است. این سازمان گفته بود که سرطان سینه و سرطان دهانه رحم از جمله سرطان‌های شایع در میان زنان افغانستان هستند و تنها بیماری‌های قلبی‌ و عروقی هر سال جان بیش از ۴۰ هزار نفر را در افغانستان می‌گیرد.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 145 بازدید

پژوهشگران در استرالیا درتازه‌ترین مورد اعلام کرده‌اند که با انجام پژوهش گسترده، ۱۶ نوع ویژگی ژنتیکی مرتبط با افسردگی را در زنان و تنها ۸ نوع آن را در مردان یافته‌اند. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که زنان به‌دلیل برخی ویژگی‌های ژنتیکی خاص، بیشتر در معرض خطر افسردگی هستند. نتایج این پژوهش که ادعا می‌شود بزرگ‌ترین پژوهش ژنتیکی تا امروز درباره تفاوت‌های جنسیتی در مورد افسردگی است، در مجله بین‌المللی بریتانیایی «Nature Communications»، منتشر شده است. دکتر بریتنی میچل، پژوهشگر ارشد در آزمایشگاه اپیدمیولوژی ژنتیکی در استرالیا، گفت: «ما از پیش می‌دانستیم که احتمال ابتلای زنان به افسردگی در طول زندگی‌شان دو برابر مردان است.» وی در ادامه تاکید کرد: «همچنین می‌دانیم که افسردگی در هر فرد شکل متفاوتی دارد، اما تاکنون پژوهش‌های ثابتی برای توضیح این‌که چرا افسردگی زنان و مردان را به‌گونه‌های متفاوتی تحت تأثیر قرار می‌دهد، از جمله نقش احتمالی ژنتیک، انجام نشده بود.» این مطالعه یادآور شد که دلایل گوناگونی برای این تفاوت وجود دارد، از جمله عوامل رفتاری، محیطی و زیستی. برای نمونه، مردان کمتر تمایل به درخواست کمک دارند که منجر به کم‌تشخیص‌دادن افسردگی در آنان می‌شود، در حالی که زنان بیشتر در معرض خشونت جنسی و آزارهای بین‌فردی قرار دارند. در این پژوهش آمده است که مجموعه این عوامل نشان می‌دهد برای درک سازوکارهای اصلی افسردگی، باید از یک «رویکرد چندوجهی» استفاده کرد، اما احتمال دارد تفاوت‌های ژنتیکی یکی از مؤلفه‌های اصلی سازوکارهای زیستی این نابرابری‌ها باشد. پژوهشگران دی‌ان‌ای پنج گروه بین‌المللی از استرالیا، هالند، ایالات متحده و دو گروه از بریتانیا را بررسی کردند. آنان بیش از ۱۳۰ هزار زن و ۶۴ هزار مرد مبتلا به افسردگی و بیش از ۱۵۹ هزار زن و ۱۳۲ هزار مرد بدون افسردگی را تحت بررسی قرار دادند. نویسندگان پژوهش اذعان کردند که در نمونه‌ها، شمار زنان افسرده تقریبا دو برابر مردان بوده است، اما تحلیل‌های تکمیلی انجام دادند تا اطمینان یابند یافته‌ها ناشی از تفاوت در حجم نمونه نیست. پروفیسور «فیلیپ میچل» از دانشکده پزشکی بالینی دانشگاه نیو ساوت‌ویلز در استرالیا گفت: «مدت‌هاست که در جهان درباره این‌که چرا افسردگی در زنان شایع‌تر از مردان است، بحث وجود دارد. بیشتر پژوهش‌ها نشان داده‌اند که زنان دو تا سه برابر بیشتر از مردان در معرض خطر افسردگی قرار دارند.» در ادامه آمده است: «تاکنون نظریه‌های غالب بیشتر بر عوامل اجتماعی و روان‌شناختی متمرکز بوده‌اند، برای نمونه نقش مراقبتی زنان در خانواده در مقایسه با نقش درآمدزایی مردان، یا آسیب‌پذیری‌های شخصیتی در زنان.» میچل گفت: «این پژوهش ژنتیکی بسیار جالب و گسترده، شواهد محکمی ارائه می‌دهد که این تفاوت‌ها در نرخ افسردگی ممکن است واقعا ناشی از عوامل ژنتیکی باشند. یافته‌های آماری نشان می‌دهد زنان در دی‌ان‌ای خود نواحی بیشتری مرتبط با خطر افسردگی دارند.» او در پایان گفت: «این یافته‌ها نشان می‌دهد که در آینده ممکن است درمان‌های دارویی متفاوتی برای زنان و مردان طراحی شود، زیرا با شناخت بهتر سیستم‌های زیستی، می‌توان داروهای اختصاصی‌تر برای هر جنس تهیه کرد.»

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 270 بازدید

سوزان فرگوسن، نماینده ویژه بخش زنان سازمان ملل در افغانستان می‌گوید که این کشور یکی از بدترین مکان‌ها برای دختران و زنان است. خانم فرگوسن این اظهارات را به مناسبت روز جهانی دختر در حساب کاربری ایکس خود نوشته است: «ما {سازمان ملل} نباید به یک نسل کامل از دختران و دختران افغانستان پشت کنیم.» نماينده ویژه‌ی بخش زنان سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که دختران در افغانستان با وجود محدودیت‌ها، هنوز رویاهای بزرگ و عزم راسخی دارند. خانم فرگوسن در ادامه افزوده است که باید همچنان در کنار دختران افغانستان ایستاد و برای قدرتمندی آن‌ها سرمایه‌گذاری کرد. وی گفته است: «بیایید به آنها نشان دهیم که جهان هنوز به حرف‌هایشان گوش می‌دهد و ما همچنان در کنار آنها خواهیم ایستاد.» در حالی نماینده‌ ویژه‌ی بخش زنان سازمان ملل متحد از حقوق زنان و دختران افغانستان دفاع می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند. قابل ذکر است که یازدهم اکتبر از سوی سازمان ملل متحد به اسم روز جهانی دختر نام‌گذاری شده و همه ساله از این روز در شماری از کشورها تجلیل می‌شود.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 143 بازدید

ریچارد بنت، گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل در امور حقوق بشر افغانستان و کارشناسان این سازمان می‌گویند که زنان و دختران افغانستان به‌طور نامتناسبی تحت تأثیر قطع اینترنت، شبکه‌های مخابراتی و فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی قرار می‌گیرند. کارشناسان سازمان ملل و آقای بنت با نشر اعلامیه‌ای مشترک محدودیت‌های حکومت سرپرست بر دسترسی کاربران به اینترنت و فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی در افغانستان را نقض حقوق شهروندان عنوان کرده و گفته‌اند: «این اقدام، به‌شدت حقوق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات را محدود کرده و خطوط ارتباطی حیاتی را قطع می‌کند.» در اعلامیه آمده است: «زنان و دختران افغانستان به‌طور نامتناسبی تحت تاثیر این محدودیت قرار می‌گیرند. بسیاری آنها به شدت به پلتفرم‌های آنلاین برای یادگیری، کار آنلاین و فرصت‌های کسب و کار و فضای اجتماعی مجازی وابسته هستند.» گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل در امور حقوق بشر افغانستان از پیامد این محدودیت بالای زنان و دختران افغانستان هشدار داده و تاکید کرده است: «افزایش مشکلات روحی- روانی زنان و دختران احتمالا اثر بعدی این محدودیت‌ها خواهد بود.» همچنین این مقام سازمان ملل افزوده است: «این محدودیت نه‌تنها شهروندان افغانستان را از جامعه‌ی جهانی جدا می‌کند، بلکه آنها را از اعضای خانواده در خارج از کشور که حمایت‌های حیاتی از جمله از طریق حواله‌های مالی را فراهم می‌کنند نیز، جدا می‌کند.» کارشناسان می‌گوید که قطع یا محدود کردن ارتباطات، همچنان فعالیت‌های تجاری را به شدت تضعیف می‌کند و بر اقتصاد شکننده‌ی افغانستان تاثیر می‌گذارد. آنان هشدار داده که قطع کردن اینترنت و ارتباطات در افغانستان، روند پشتیبانی و کمک‌رسانی به جوامع نیازمند، به‌ویژه افرادی که از بلاهای طبیعی متضرر شده و افراد بازگشت‌کننده از کشورهای همسایه را مختل می‌کند. آنان خواستار لغو محدودیت‌ دسترسی کاربران به اینترنت و فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی شده و گفته که این دولت باید «از اعمال محدودیت‌های بیشتر که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نقض می‌کند» خودداری کنند. قابل ذکر است که پس از قطع ۴۸ ساعته‌ی اینترنت و شبکه‌های مخابراتی در جریان اوایل ماه جاری خورشیدی، دسترسی کاربران به شبکه‌های اجتماعی فیسبوک و انستاگرام را نیز محدود کردند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 176 بازدید

ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای افغانستان در روز جهانی «سلامت روان» هشدار داده است که مشکلات روانی در افغانستان به ویژه در میان زنان به‌دلیل بلایای طبیعی، جنگ و بحران‌های ناشی از آن، بسیار گسترده است. آقای بنت در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که خدمات صحی بسیار محدود است، به خصوص برای زنان و دخترانی که با سرکوب شدید روبرو هستند. وی در ادامه بر گسترش خدمات حمایت روانی از زنان و دختران در افغانستان تاکید کرده است. بخش زنان سازمان ملل در ماه اپریل سال جاری در گزارشی اعلام کرد که زنان در افغانستان، غزه، اوکراین و گرجستان با اختلال پس از سانحه، تروما، اضطراب و افسردگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، در حالی‌که دسترسی بسیار اندکی به مراقبت یا حمایت دارند. همچنین الیسون داویدیان، نماینده بخش زنان سازمان ملل برای افغانستان، هشدار داده بود که طی چهار سال محدودیت استقلال زنان و دختران را از بین برده است. وی در ادامه افزوده است که زنان از زندگی عمومی حذف شده‌اند. پیش از این، آژانس پناهندگان سازمان ملل در ماه میزان سال گذشته گزارش داد که قانون امر به معروف و نهی از منکر حکومت سرپرست فشارهای روانی بر زنان و دختران افغانستان را افزایش داده است. این سازمان هشدار داد که در پی محدودیت‌های اعمال‌شده به‌وسیله این قانون، بسیاری از زنان افغان ناامیدی، افسردگی و عصبانیت را تجربه کرده‌اند. مشاوران روانی سازمان ملل در سال گذشته تصریح کردند که بیماری‌های روانی در میان زنان افغانستان در یک سال گذشته ۴۰ تا ۵۰ درصد افزایش داشته است. باید گفت که در تقویم جهانی، دهم اکتوبر برابر با ۱۸ میزان تحت عنوان «روز جهانی سلامت روان» نام‌گذاری شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، یک نفر از هر پنج فرد ساکن مناطق بحران‌زده، با مشکلاتی همچون اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه، دست و پنجه نرم می‌کند.

ادامه مطلب