مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت لغمان میگویند که در پی فروریختن دیوار یک خانه در شهر مهترلام، مرکز این ولایت سه عضو یک خانواده جان باخته و چهار نفر دیگر زخمی شدند. یونس یوسفزی، سخنگوی فرماندهی پولیس لغمان با تایید این رویداد به رسانه گوهرشاد گفت که این رویداد ساعت ۱۲:۳۰ دقیقهی شب گذشته (سهشنبه، ۸ جوزا) در ساحهی چهارراهی یونس از مربوطات شهر مهترلام، مرکز این ولایت رخ داده است. آقای یوسفزی تاکید کرد که دیوار خانهی مردی بهنام عبدالبصیر فروریخته که در نتیجه خود او همراه با همسر و دخترش جان باخته و چهار نفر دیگر به شدت زخمی شدهاند. وی افزود که زخمیان به شفاخانه منتقل شده و وضعیت شان نگرانکننده گزارش شده است. سخنگوی پولیس ولایت لغمان دربارهی دلیل وقوع رویداد چیزی نگفته است، اما یکی از باشندگان محل میگوید که وزش باد شدید منجر به فروریختن دیوار خانه شده است. رویدادهای مشابه در دیگر ولایتها هرازگاهی از شهروندان قربانی میگیرد. بارندگی و سیلاب طی هفتههای پسین تلفات جانی و خسارات هنگفت مالی به شهروندان کشور وارد کرده است. به تازگی مسوولان حکومت فعلی اعلام کردند که ۲۱ تن از چهارم تا ششم جوزای سال روان در نتیجه سرازیرشدن سیلاب در کشور جان باختهاند.
برچسب: رسانه گوهرشاد
نصیراحمد اندیشه، نماینده افغانستان در شورای حقوق بشر سازمان ملل، از کمبود پزشکان و پرستارهای زن در افغانستان ابراز نگرانی کرده و میگوید که ممنوعیت آموزش زنان و دختران تحت حاکمیت حکومت فعلی، بهطور چشمگیری بر دسترسی به مراقبتهای صحی تأثیر گذاشته است. آقای اندیشه امروز (چهارشنبه، ۹ جوزا) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که محدودیتهای روزافزون حکومت فعلی بالای زنان و دختران بهویژه محدود ساختن محیطهای کاری، مردم افغانستان را از دسترسی به مراقبتهای صحی به مشکل مواجه کرده است. وی تاکید کرد که انجمن پزشکهای زن در آمریکا، تلاش دارد که همواره از پزشکهای زن افغانستان چه در داخل کشور و چه در بیرون حمایت کند. همزمان با این نمایندگی دایمی افغانستان در دفتر سازمان ملل در ژنو، نیز در واکنش به محدودیتهای حکومت فعلی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است: «درحالی که جهان بر دستیابی به برابری جنسیتی متمرکز است، در افغانستان، حکومت فعلی بهطور سیستماتیک زنان را از تمام جنبههای جامعه پاک کرده است.» در ادامه آمده است که این یک یادآوری آشکار از نابرابریهای جنسیتی است که هنوز در سطح جهانی وجود دارد. این دفتر توصیهی عمومی و جدید «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» را در مورد نمایندگی برابر و فراگیر زنان در سیستمهای تصمیمگیری را گامی مهم در جهت درست خوانده است. نمایندگی افغانستان در سازمان ملل افزود: «این ابتکار به توانمندسازی زنان کمک میکند و اطمینان حاصل میکند که صدای آنان در شکل دادن به سیاستها و قوانینی که بر آنان تأثیر میگذارد شنیده میشود. این حیاتی است که ما به تلاش برای برابری جنسیتی ادامه دهیم و موانعی را که مانع از مشارکت کامل زنان در جامعه میشوند، از بین ببریم.» این در حالی است که حکومت سرپرست پس تسلط بر افغانستان، آزادیهای مدنی و اجتماعی شهروندان کشور به ویژه زنان را محدود کرده است. حکومت با صدور بیش از ۵۰ فرمان محدودکننده، حق آموزش و کار و دیگر فعالیتهای اجتماعی را از زنان سلب کرده است.
وحیده فیضی، خبرنگاری از افغانستان در جریان سخنرانی در «کنگرهی جهانی رسانههای خبری» از اشتراککنندگان این نشست خواسته است که صدای خبرنگاران زن افغانستان را شنیده و از آنان حمایت کند. خانم فیضی با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که رسانهها و خبرنگاران افغانستان محور بحثهای این نشست نبوده و همچنان هیچ یک از مدیران رسانهی افغانستان در این کنگره دعوت نشده است. خانم فیضی در این نشست در مورد وضع محدودیتهای بر روزنامهنگاران زن و مبارزههای «شجاعانهی» آنان نیز صحبت کرده و از رسانههای جهان و مسوولان ارشد آنان خواسته است که افغانستان را فراموش نکرده و به حمایتشان از خبرنگاران افغانستان مانند گذشته ادامه دهند. وی تاکید کرد که از اشتراککنندگان این کنگره نیز خواسته تا به صدای روزنامهنگاران زن افغانستان گوش بدهند و از آنان بهعنوان منابع موثق خبری در افغانستان بهره برده و آنان را حمایت کنند. باید گفت که همایش سالانه «کنگره جهانی رسانههای خبری» امسال تحت عنوان، شکل دادن به آیندهی رسانههای خبری در عصر هوش مصنوعی، در شهر کپنهاگ برگزار شد. در این همایش سه روزه بیش از ۹۰۰ روزنامهنگار و مدیران رسانهی از ۷۰ کشور جهان حضور داشتند. در حالی این خبرنگار زن افغان خواستار حمایت خبرنگاران و مسوولان رسانههای بینالمللی از رسانهها و خبرنگارن زن افغانستان میشود که پس از حاکمیت حکومت فعلی در افغانستان، بهدلیل محدودیتها بر رسانهها و خبرنگاران زن، بیش از 80 درصد خبرنگاران زن کارهای شان را از دست دادهاند. همچنین خبرنگارانی که فعلا مصروف کار هستند نیز با مشکلهای متعدد در عرصهی روزنامهنگاری مواجه هستند.
بخش زنان سازمان ملل متحد اعلام کرده است که آلیسون داویدیان، نماینده این نهاد برای افغانستان، با شماری از بازرگانان و روزنامهنگاران زن در شهر جلالآباد، مرکز ولایت ننگرهار دیدار کرده و بر حمایت از زنان بازرگان تاکید کرده است. بخش زنان ملل متحد با نشر خبرنامهای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که این زنان خواستار حمایت از فعالیتهایشان شدند. در خبرنامه آمده است که بازرگانان زن از این سازمان خواستند که از کسبوکارهای تحت رهبری زنان و دسترسی بهتر آنها به بازارها حمایت مالی و فنی کند. در ادامه آمده است که خانم دایویدیان همچنان با رزونامهنگاران در جلالآباد درباره راههای حمایت از فعالیتهای آنها در شرایط کنونی گفتگو کرده است. این در حالی است که در بیش از دو سال گذشته، حکومت سرپرست محدودیتهای گستردهای بر اشتغال زنان وضع کرده است. همچنین حکومت سرپرست با صدور فرمانهایی روزنامهنگاران زن و رسانهها را محدود کرده که این امر منجر شده تعداد زیادی از آنها از این شغل دست بکشند. در کنار آن حکومت فعلی نزدیک به سه سال گذشته، محدودیتهای شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمیتوانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند.
منابع محلی از ولایت فاریاب میگویند که یک زن جوان در ولسوالی خواجه سبزپوش این ولایت خود را حلقآویز کرده و به زندگی اش پایان داده است. دستکم دو منبع خواست که هویتشان در خبر ذکر نشود، گفتهاند که یک زن ۲۳ ساله در روستای «تپه قشلاق» از مربوطات ولسوالی خواجه سبزپوش خود را در اتاقش با دستمال حلقآویز کرده و به زندگیاش پایان داده است. منبع تاکید کرد که این زن الینا نام داشت و شام روز (دوشنبه، ۷ جوزا) خودکشی کرده است. منبع دلیل خودکشی الینا را خشونت خانوادگی عنوان کرد. به گفتهی منبع، شوهر او معتاد است و هر روز او را لتوکوب میکرد. مسوولان محلی در ولایت فاریاب شوهر این زن را در پیوند به خودکشی همسرش بازداشت کردهاند. تا اکنون مشخص نیست که از این زن جوان چند فرزند به جا مانده است. همچنین مقامهای حکومت فعلی در فاریاب تا اکنون دربارهی این قضیه اظهارنظر نکردهاند. باید گفت که آمار خودکشی در این اواخر در سراسر افغانستان در میان زنان افزایش یافته است. بیماریهای روانی، ازدواجهای اجباری، خشونت خانوادگی و فشارهای روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشیها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمیتوانند برای خشونتهای واردهی شان شکایت کنند و اینگونه خشونتها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا میکند.
چه کسی میگوید نمیتوان در زمان سفر کرد؟ ممکن است بسیار تخیلی و غیر ممکن به نظر برسد. اما برای ما اتفاق افتاد. وقتی ما میگویم منظورم من و سی و اندی میلیون انسانی هست که یک شبه و بی آنکه بخواهیم طعمهی سفری در زمان شدیم. سفری که چنان روزگارمان را تغییر داد که هیچ کسی قبل از آن به گمانش هم نمیگنجید. قبول دارم که قرار نیست تمام سفرها خوب باشد اما میتوانست اینقدر هم بد نباشد. اینقدر که بعد از آن، روزهایمان را چون زندانی حبس ابد خورده، بشماریم و امیدی برای روز بعد نداشته باشیم. مثل روز روشن، هنوز خاطرات قبل از این سفر اجیاری را به خاطر دارم؛ مثل تمام شبهای معمولی عمرم، خوابیدم تا طبق معمول فردا صبح به مکتب بروم. قرار بود برای امتحان چهار و نیم ماهه مکتب آمادگی بگیرم. اما هرگز صبح نشد. حداقل نه آن صبحی که من به امید آن خوابیده بودم. من تنها نبودم؛ یکی به این امید که فردا به کارهایش برسد، دیگری که از قضا هم جنس من بود، به این امید خوابید که فردا به دانشگاه برود. اما صبح ما هرگز نیامد، ما دقیقا همان شب، شبانه به آغوش سفری اجباری رفتیم که تا همین حالا که دارم خاطرات قبل از سفر را مینویسم، ادامه دارد. راستش را بخواهید ما بیدار شدیم، زمين، همان زمين بود، همان آبی آسمان، همان پرندهها، حیوانات، خانهها، کوچهها و آدمها. اما همه چیز با ما غریبه بود. افغانستان دیگر آن افغانستان نبود، عشق، از خانههای ما رفته بود، آزادی ترک مان کرده بود و ما را چون اسیری در بند، رها کرده و رفته بود، شهرها دیگر بوی زندگی نمیدادند، خیابانها دیگر با ما رفیق نبودند، گویی تمام آن خاطراتی که با هم داشتیم، یک شبه دود شده بود، همه چیز متلاشی بود، همانند چهرهی نابود شده پس از سونامی. از آدمها بگویم، این مهمترین بخشش است. یک شبه لباس عوض کردند، یک شبه افکارشان تغییر کردند، دیگر خبری از آن پولیسهای نظامی پوش نبود که با دیدنشان امنیت به جان مان تزریق میشد. ما بودیم، همه بودند اما هیچ خاطرات مشترکی گویا با همدیگر نداشتیم، همینقدر غریبه و ناشناس. آن روز بود که باورم شد سفر در زمان وجود دارد، آدمها یک شبه ریش درآوردند و مویشان سفید شد. روزگار بد مان کلید خورد و دستمان چنان از همه جا کوتاه شد که نه فریادمان شنیده شد و نه کسی دستمان را گرفت. ما برگشتیم به پنجاه سال قبل، شاید هم به یک قرن یا قرنها قبل. تاریخ درستش را نمیدانم اما همینقدر میدانم که به روزگاری برگشتیم که دختران اجازه رفتن به مکتب را ندارند، حق ندارند درس بخوانند، حقی به نام برخوداری از آموزش، تعلیم، تحصیل، کار برای زنان وجود ندارد. مردان با زبان دیگری صحبت میکنند و زبان زنان را نمیفهمند، دختران از اینکه دخترزاده شدهاند، ناراحت هستند و گریه میکنند. عدهای ردپایی از خاطراتشان باقی مانده، خودشان رفته اند شاید مایلها از این روزگار فاصله داشته باشند، شماری از عزیزانشان اما کنار ما نفس میکشند و در هراس زنده هستند. هیچ شور و شوقی برای زیستن وجود ندارد. هیچ فرصت جدیدی و یا کار جدیدی نیست. ته تمام کوچهها بن بست ساختهاند، نمیدانم اما به هر سو تلاش میکنم که بروم و از این مرداب راهی به بیرون پیدا کنم، نیست. عدهای بدنهایشان سلاخی شدند، اعدام شدند، هر روز در این روزگار، آدمها به دلایل متفاوتی که اصلا هم مشخص نیست، شلاق زده میشوند آن هم در دادگاههای صحرایی. زنان به جرمهای نکرده، شلاق زده میشوند، در چهاردیواریها حبس شده اند و عجیبتر اینکه هیچ مرجعی برای بررسی این جنایات وجود ندارد. عجیب است. نیست؟ سه سال از آن شبی میگذرد که من به امید فردای روزی که قرار بود به مکتب بروم و برای امتحان چهار و نیم ماهه آمادگی بگیرم، میگذرد. اکنون با خودم میگویم ای کاش آن شب، دیرتر میخوابیدم. ای کاش آن شب را بیشتر بیدار میماندم و بیشتر از آن لحظات لذت میبردم. چه میدانستم که قرار است، گیر کنیم دقیقا به همان روزی از تقویم که هرگز مثل آنچه میخواستیم، اتفاق نیفتاد. نمیدانم چند روز، هفته یا ماه است که نخدیدهام، خواب آرامی نداشتهام، چند وقت است که دیگر هرگز با خیال آسوده در خیابانها قدم نزدهام و با دوستان و خانواده به تفریح نرفتهام. راستش را بخواهید حساب روزها از دستم در رفته است و کم کم دارم به باقی آدمهای بیروح شهر میپیوندم. آدمهایی که از روی اجبار و نه اختبار نفس میکشند و با مفهومی به نام زندگی مدتهاست که غریبه شدهاند. چهرههایشان با دستان غم، قاب گرفته شده و قلبهایشان عاری از شادی، میتپند. نویسنده: ماه نور روشن
ریاست صنایع و تجارت حکومت فعلی در ولایت میدانوردک اعلام کرده است که «اتاق تجارت و صنایع زنان» را در این ریاست افتتاح کرده است. ریاست صنایع و تجارت با نشر خبرنامهای گفته است که این نخستین بار است که اتاق تجارت و صنایع ویژه زنان در این ولایت آغاز به کار میکند. در خبرنامه آمده است که حکومت سرپرست براساس اصول شریعت اسلامی، متعهد به ایجاد سهولتهای تجاری برای زنان است. در ادامه آمده است که با افتتاح این اداره برای شمار زیادی از زنان در این ولایت، فرصتهای کاری ایجاد خواهد شد. فریبا نوری، معاون اتاق تجارت و صنایع زنان در مراسم افتتاح این اتاق تجارتی گفت که اتاق تجارت و صنایع زنان با توجه به «قوانین شریعت اسلامی و حکومت فعلی» فعالیت خواهد کرد. در خبرنامه آمده است که تا اکنون در ۲۰ ولایت افغانستان اتاق تجارت و صنایع ویژه زنان افتتاح شده است. قابل ذکر است که چندی قبل وزارت اقتصاد اعلام کرده بود که تعداد زنان که کسب و کار کوچک و بزرگ دارند حدود ۵۴ هزار زن در افغانستان است. در حالی حکومت سرپرست این اتاق تجارتی را افتتاح کرده است که هماکنون زنان افغانستان با محدودیتهای گستردهای اشتغال روبرواند. حکومت فعلی رفت و آمد و حضور زنان در انظار عمومی را محدود کرده است.
برنامه جهانی غذای سازمان ملل متحد (WFP) به تازگی اعلام کرده است که که سه میلیون کودک در افغانستان به بیماری سوءتغذیه مبتلا هستند. این سازمان امروز (سهشنبه، ۸ جوزا) این اظهارات را به مناسبت «روز جهانی تغذیه» در حساب کاربری ایکس خود مطرح کرده است. برنامه جهانی غذا تاکید کرد که از میان سه میلیون کودک مبتلا به سوءتغذیه، تنها به ۱.۳ میلیون تن آنان رسیدگی کرده است. در ادامه آمده است که بحران مالی و وضعیت بشری، بیشترین تأثیر را بر کودکان وارد کرده است. همچنین چند روز برنامه جهانی غذا اعلام کرده بود که ۲.۳ میلیون زن باردار در افغانستان زیر تسلط حکومت سرپرست به سوءتغذیه مبتلا هستند. فقر و گرسنگی در افغانستان پس از حاکمیت حکومت فعلی و کاهش کمکهای مالی افزایش یافته است. بربنیاد آخرین آمار سازمان ملل متحد، در حال حاضر بیش یکسوم جمعیت کشور در معرض کمبود غذا قرار دارد. همچنین در تازهترین مورد، سازمان حفاظت از کودکان (Save the Children) اعلام کرده است که حدود ۶.۵ میلیون کودک یا تقریباً از هر ۱۰ کودک، سه کودک در سال ۲۰۲۴ در افغانستان با سطوح اضطراری گرسنگی روبرو هستند.
خانم فاطمه اختر درسال ۱۳۴۴هجری شمسی درشهر کهنه هرات چشم گشوده است، دورهی کودکیش را در هرات و بادغیس سپری کرد. قبل از شروع مکتب تا ختم صنف چهارم نظر به رسم اجدادیش به مسجد خانهگی رفت و خواندن زبان دری و قرائت قرآن و دیگر کتب مذهبی و کتب شعر، از جمله، دیوان حافظ وهم چنان خطاطی را در آنجا فراگرفت. نخستین چیزی که تحیر او را برانگیخت، شعر بود. روزیکه درسی از پنج کتاب را فراگرفت: این سطر، (کریما ببخشای برحال ما) او را مجذوب و شیفتهی نظم و قافیه ساخت. از همان آوان کودکی سرگرم دنیای عجیب شعر شد. چنانچه این اشتغال ذهنی را تا امروز با خود دارد و از همهچیز برایش بیشتر لذتبخش است. پس از گذراندن صنف چهارم ابتدایی به کابل کوچیدند و تا خروج از کشور درسال ۱۳۶۳هجری شمسی در شهر کابل زندگی کرد. بلند پردازی و اشتیاق در فعالیتهای اجتماعی برایش به عنوان «زن» این زمینه را برایش میسر ساخت تا خلاقیت هنری در سن هژده سالگی در وی جوانه زند. آغاز کار شاعری او بعد از فراغت ازدورهی لیسه بود که جسته وگریخته نوشتههایش در نشرات آن زمان در کابل به چاپ میرسید. خانم فاطمه اختر در سال ۱۳۵۱ خورشیدی در اولین و آخرین مسابقهی دختران شایستهی افغان که از طرف مجله ژوندون به ابتکار خانم شکریه رعد طرح و برگذار گردید، اشتراک کرد و دریافت که حضور در صحنه زندگی اجتماعی کاری است که جرأت و درایت میخواهد. این موضوع به او نیروی دیگری بخشید، ساحهی دید وی گسترش بیشتری پیدا کرد و به کمک دوستان به آثار نویسندگان و شاعران آشنایی بیشتر حاصل نمود. یکنوع استقلال در ابراز خویشتن و بیان عواطف در وی پدیدار گشت، گرچه مصروفیتهای زندگی خصوصی مجال زیادی برایش نمیداد که در کار شاعری پیگیری لازم را داشتهباشد ولی در هر زمانیکه نوشته است، یک نوع رنج را بازگو کرده است، با گوشت و پوست خود آن را احساس نموده است و بدین باورمند گردید که شعر ابزار نیرومند و درعین حال اثر بخشی است که توسط آن میتوان در فضای بیکرانهی تخیل و تفکر جولان کرد و از این راه دامنهی آزادی و انسانیت انسان را گسترش بخشید. در درازای تاریخ ادبیات پارسی_دری زنان زیادی در راه سرایش شعر طبع آزمودهاند، ولی احساس نمیشود که شاعران زن به مثابهی یک روند، هویت مستقل خویش را ثبت برگهای تاریخ کرده باشند. درحالیکه تخیل زنانه شعر را رنگ و لطف دیگری میبخشد و میدانیم که زن دنیای بیرون را طوری دیگر میبیند. در زمان کنونی و در آینده چیزی که در شعر تازگی خواهد داشت، ایناست که زنان شاعر ما، آنچه را که خود احساس و قضاوت میکنند، بنویسند؛ یعنیکه شعر زنانه، شعری است که توأم باشد با قوت کلام و آزادگی در ابراز اندیشهها و برداشتهای امروزین. شاعر امروز علاوه برقدرت بیان و پختگی کلام باید القاگر اندیشه هم باشد به نظر فاطمه اختر کلام اگر در خدمت اندیشه و زیبایشناسی نو قرار نگیرد، راه به جای نخواهد برد. ما در دور فروریزی قالبها و اسلوبهای کهن زندگی میکنیم. به گمان وی در این مرحله است که کارنامهها و کارمایههای ما پلی خواهد شد و سخن آیندگان از آن عبور خواهد کرد. پس چه بهتر که این پل از نگاه لفظ و معنا هرچه استوارتر وسزاوازتر ساخته شود. او در زمینهی سرایش چنین بیان میدارد: من از پیدایش تجارب نوین و نحوهی سرایش متفاوت هراس ندارم و میدانم که تنها ممارست و کار مداوم است که اثر هنری را به پختگی میرساند. انکار زن و حقوق مساوی او با مرد انکار زیبایی و حیات وطبیعت است. ازچندین نگاه حضور زن و مرد تعادل را در خلقت به بار میآورد که خودش نظم است، خودش شعر است. پس اگر زنان شاعر ما عطوفت زنانه و تفکر اکنونی خویش را مضمون اشعار خود میسازد، خودبخود در مسیر توسعهی آزادی و انسان، که هر دو منبع روشن زیبای اند، گام برداشته اند. خانم فاطمه اختر خود را شاعر کم کار معرفی میدارد که در کارهای هنریاش فاصلههای طولانی وجود دارد و علت آن را هم زن بودنش تلقی نموده است و او اکنون در یک جامعه با پیشینه شرقی و سرپرستی سه طفل در جهان پر از آوارگی، مسوولیتهای بزرگی را روی شانههایش احساس مینماید. روی همین دلیل از کارهای هنری فاصله میگیرد ولی عشقی بزرگ به شعر دارد و همیشه به آن رجوع میکند. بخش کارهای اولی که خانم اختر در کابل داشت متاسفانه به علت جنگها از بین رفت، که تجارب اولش در شعر بوده است. در دوران هجرت و اقامت وی در هند نوشتههایش در مطبوعات آن زمان افغانهای مهاجر در هند به نشر رسید؛ همچنان کتاب تحت نام از «خطبه تا خروج» که کار مشترکی از فاطمه و دیگر شاعران میباشد به چاپ رسیده است . مجموعهی دوبیتیهای وی بهنام «شفق ازموج دریا میزند سر» و مجموعه دیگر بهنام «کاکل کوه» مشترکاً با شاعر هموطن «افغان» از طرف کانون فرهنگ مجاهد در هندوستان به همان سالهای آوارگی به چاپ رسیده است. خانم فاطمه اختر در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی از رشتهای حقوق وعلوم سیاسی از دانشگاه کابل فارغ گردید و تا خروج از کشور در ارگانهای عدلی و قضایی کابل مشغول به کار بود. او پس از سپری کردن سختیها و مشکلات نخستین، آوارگی در کشورهای پاکستان، ایران و هند اکنون با خانوادهاش در کانادا بسر میبرد، او در همهی این مدتها به آرزوی این بسر میبرد که روزی بتواند به شکل مداوم تمام وقتش را صرف احساس و اندیشه در دنیای شورانگیز شعر نماید. او به تفاوتها احترام گذاشته و به شعر عشق ميورزد. ممارست و كار مداوم را يگانه وسيله برای به پختگي رسيدن كار هنري ميداند. خانم اختر میگوید که کتله بشری از دردهای مشابه رنج میبرند، سفر به من آموخت که درد انسان درد مشترک است که به اشکال گوناگون به انسان رو مینماید. زن اگر در جامعه ما از حقوق خود جبراً به وسیله طبقه حاکم محروم ساخته شده است، در جوامع پیشرفته نیز نظام سرمایهداری این محرومیت را بر آنان تحمیل میکند. ولی بهخاطر بهتر بودن زیست در این جوامع ، زشتی آن با بیحقوقی زن جامعه ما اصلاً قابل مقایسه نیست. خوب میدانم که در این برهه زمانی زن بودن مسووولیت خطیری است و شاعر زن بودن مسوولیت خطیرتری؛ که آرزو میکنم بتوانم از عهده آن برآیم. فاطمه اختر افتخار مديريت و رياست «كانون فرهنگي يسنا» یا «كاروان شعر تورانتو» را از چندين سال به اینسو دارد. كاروان شعر كه نمادی است از عشق به فرهنگ و ادب ، مثالی از همدلی و همت و پايداری و ستون پايداری است كه چتری استوار براي دور هم جمع شدن شاعران و نويسندگان دور از ديار را فراهم آورده است. در مجموع وی دارای ۳۰ مجموعهی شعر است که چند مجموعه آن مانند «موج دریا» و «کاکل کوه» در هندوستان چاپ و چندین مجموعهی دیگر در کانادا به چاپ رسیدهاست. و همچنین فاطمه اختر مقالات و نوشتههای زيادی در زمينهی معرفی، بررسی و نقد شعر دارد، كه بيشتر در نشستهای كاروان شعر به خوانش گرفته است. فاطمه اختر چنانكه در اشعارش پيدا است به قوت كلام و آزادگی در ابراز انديشه و برداشت های نو باورمند است . نمونهی از اشعار خانم اختر : عمر کوتاه سنگینی حادثه را از زمین برگیرید که علف قد بکشد بگذارید بغض زمین بترکد و آتش بازی گلها رنگین کمانی زیبا بیآفریند کوتاهی زندگی را با بلندای رنج اندازه گرفتم ای وای چقدر به اندوه بدهکاریم شعلهی قامت جذبهی تار و شرنگ زنگ بود دل نوار آميزش هر رنگ بود گردش چشم و خرام گردنش چون طلسم عود و سحر چنگ بود شعلهی قامت زده نقبی به شب لرزشی در پيکرش ز آهنگ بود بر گشودن بازوان دلفريب بر شگفتن غنچهی دل تنگ بود قلب سنگی زمين در زير پايش ذوب آن ضرب پر از آهنگ بود با نسيم دلکش چنگ و رباب ساقهی اندام او اونگ بود چرخش مويش گذار رود ابر از رخ خورشيدی بی آژنگ بود موج موج دامن رنگينه اش جوشش چشمه ز قلب سنگ بود نویسنده: قدسیه امینی
محمدخالد حنفی، وزیر امر به معروف و نهی از منکر حکومت سرپرست میگوید که دنیا نباید در مورد حکومت فعلی قضاوت نادرست کند و حکومت فعلی متعهد به اعطای حقوق زنان و دختران است. آقای حنفی این اظهارات را در گفتگو با یک رسانه ترکی مطرح کرده و گفته است: «حکومت فعلی متعهد به اعطای حقوق زنان است و همواره در این زمینه تلاش کرده است تا حقوق زنان ضایع نشود.» وزارت امر به معروف و نهی از منکر حکومت فعلی با نشر یک اعلامیهای گفته است که محمدخالد حنفی با گروهی از اعضای رسانه «مسک» از کشور ترکیه دیدار کرده است. او به این رسانه گفت: «چیز دیگری از کشورها نمیخواهیم، فقط این که درباره ما قضاوت نادرستی نکنند و به مردم خود تصویر واقعی حکومت فعلی را نشان دهند.» در حالی آقای حنفی میگوید که متعهد به اعطای حقوق زنان میباشد که حکومت فعلی نزدیک به سه سال گذشته، محدودیتهای شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمیتوانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند. همچنین حکومت سرپرست خواستههای جهانی در مورد آموزش و آزادیهای اجتماعی زنان را خلاف تفسیر خود از شریعت و فرهنگ مردم افغانستان دانسته و آن را رد کرده است. نمایندگان حکومت فعلی بارها به نمایندگان کشورهای جهان گفتهاند که حقوق زنان جز مسایل داخلی افغانستان است و در این مورد به کشورهای دیگر حق مداخله نمیدهد.