برچسب: خیاطی

21 ساعت قبل - 46 بازدید

در دل یکی از خشک‌ترین و دورافتاده‌ترین نقاط کشور، جایی میان کوه‌های خاموش خاکستری و زمین‌های ترک‌خورده از عطش، روستایی کوچک سال‌هاست که بی‌صدا و دور از چشم جهان، زندگی می‌کند. در این روستا نه خبری از برق پایدار است، نه اینترنتی که پنجره‌ای به بیرون بگشاید، و نه مدارسی که آینده‌ای روشن را نوید دهند. زندگی سال‌هاست که در میان خاک، فقر و سنت جریان دارد، و تنها صدای متفاوتی که گاه‌به‌گاه به گوش می‌رسد، زنگ مدرسه‌ای فرسوده است؛ مدرسه‌ای که آموزش در آن، تنها تا کلاس ششم ادامه دارد. در همین روستا، حدود بیست‌وچند سال پیش، دختری به دنیا آمد که نامش را ریحانه گذاشتند. پدرش کشاورزی خسته‌دل بود که جز چند هکتار زمین بایر و چند درخت نیم‌جان، سرمایه‌ای نداشت. مادرش زنی ساده اما پرتوان بود که با چرخ خیاطی سنگین روسی‌اش، لباس‌های کهنه‌ی خانواده را وصله می‌زد و با دلی قانع، به زندگی ادامه می‌داد. ریحانه در خانواده‌ای پرجمعیت و تهیدست بزرگ شد، جایی که هر تکه نان باید بین چند دهان تقسیم می‌شد، و هر لباسی، پیش از آن‌که به تن او برسد، از تن چند خواهر دیگر گذشته بود. ریحانه از همان کودکی باهوش بود. چشمانش همیشه دنبال چیزهایی می‌گشت که دیگران نمی‌دیدند. وقتی بچه‌ها توی خاک بازی می‌کردند، او می‌نشست و با برگ‌های خشک، الگوهایی برای لباس طراحی می‌کرد. ذهنش پر از تخیل بود، اما تخیلی دقیق و هدفمند. از همان سال‌های اول مدرسه، معلم‌ها فهمیدند که این دختر با بقیه فرق دارد. سریع یاد می‌گرفت، با دقت گوش می‌داد، و نکاتی را درک می‌کرد که دیگران به‌سادگی از کنارشان می‌گذشتند. اما در همان کلاس ششم، همه‌چیز تمام شد. نه معلمی ماند، نه مدرسه‌ای، و نه خانواده‌ای که حاضر باشد برای ادامه‌ی تحصیلِ ریحانه، قدمی به سوی شهر بردارد. ریحانه هیچ‌وقت نفهمید چرا. چرا باید کتاب‌هایش بسته شود، فقط چون دختر است؟ چرا نباید حق انتخاب داشته باشد؟ چرا باید پشت درهای بسته‌ی خانه، استعدادش خاموش شود، فقط چون مدرسه‌ای در کار نبود؟ پدرش گفته بود: «دختر باید پای سفره‌ی خودش بزرگ شه، نه در شهر غریبه.» و مادرش فقط سکوت کرده بود. اما برای ریحانه، همان سکوتِ مادر بلندترین فریاد دنیا بود. چیزی در درون ریحانه شکست، اما نه آن‌گونه که آدمی فروبریزد. او شکست، تا دوباره ساخته شود؛ مثل کوزه‌ای ترک‌خورده که تصمیم می‌گیرد از میان شکاف‌هایش نور عبور دهد. روزهای بسیاری را با اشک گذراند، شب‌هایی را با کتاب‌های قدیمی خواهرش تا سحر بیدار ماند، و در خلوت خود، به رؤیایی چنگ زد که شاید برای بسیاری از هم‌سن‌وسال‌هایش، مدت‌ها بود که مرده بود: رؤیای مفید بودن. مفید برای خودش، خانواده‌اش، و مهم‌تر از همه، برای دخترانی مثل خودش. روزی که برای اولین‌بار پشت چرخ خیاطی سنگین مادرش نشست، هیچ‌کس او را جدی نگرفت. نه پاهایش به پدال می‌رسید، نه دست‌های کوچکش بلد بودند نخ را درست از سوزن رد کنند. اما ریحانه دست نکشید. بارها پارچه‌ها را کج و ناصاف برید، بارها دوخت‌هایش پاره شد یا باز ماند، اما هر بار چیزی آموخت. شب‌ها کنار چراغ نفتی می‌نشست، برای خودش دفتری از الگوها درست می‌کرد و اسم لباس‌ها را با خودکار آبی تمرین می‌نوشت. شاید هر کسی جز او، در آن فضای خاکستری و بی‌امید، دل می‌داد و می‌رفت پی سرنوشت؛ اما ریحانه از آن روح‌هایی بود که آتش درونشان را هیچ تاریکی‌ای نمی‌تواند خاموش کند. سال‌ها گذشت و ریحانه توانست از دل همان اتاق تاریک و آن چرخ خیاطی خسته، مسیر تازه‌ای برای خودش بسازد. لباس‌هایی که می‌دوخت، کم‌کم به چشم آمدند؛ اول همسایه‌ها، بعد اقوام، و سپس زنانی از روستاهای دیگر برایش سفارش می‌دادند. با اولین پولی که پس‌انداز کرد، نه طلا خرید و نه لباس نو برای خودش. راهی بازار شهر شد و یک چرخ خیاطی دست‌دوم خرید. کمی بعد، چرخی دیگر و میز بزرگ‌تری به خانه آورد. کارگاهش را در یکی از اتاق‌های متروکه‌ی خانه‌ی پدری راه انداخت. دیوارهای گِلی را سفید کرد، پنجره‌ها را شست، پارچه‌ها را با دقت تا زد و چرخ‌ها را ردیف کنار هم چید. اما این کارگاه فقط برای خودش نبود. اولین کاری که کرد، این بود که چند دختر روستا را که ترک تحصیل کرده بودند، دور خودش جمع کرد؛ دخترانی که مثل خودش جایی برای رفتن نداشتند، دلشان می‌خواست مفید باشند، اما کسی به آن‌ها باور نداشت. ریحانه به آن‌ها خیاطی یاد داد، اما بیشتر از آن، برایشان «باور» دوخت. به آن‌ها یاد داد چطور قیچی به دست بگیرند، چطور الگو بخوانند، چطور مشتری جذب کنند، و از همه مهم‌تر، چطور به‌جای نشستن و منتظر ماندن برای معجزه، خودشان معجزه‌گر زندگی‌شان باشند. او همیشه می‌گفت: «اگه قرار بود صبر کنیم کسی نجات‌مان بدهد، باید تا ابد زیر خاک می‌ماندیم. حالا وقت‌ش است خودمان، خودمان رو از خاک دربیاریم.» کارگاه کوچک ریحانه، کم‌کم تبدیل شد به پناهگاهی برای دختران روستا. جایی که نه‌تنها مهارت یاد می‌گرفتند، بلکه از زندگی حرف می‌زدند، از آرزوها، از رؤیاهایی که هنوز زیر غبار نرفته بودند. بعضی‌ها لباس عروس دوختند، بعضی‌ها مانتو طراحی کردند، و یکی از شاگردهایش، با همان اینترنت محدود، فروش آنلاین را یاد گرفت. حالا محصولاتشان را به مشتریانی در شهرهای بزرگ می‌فروشند. با گذشت سال‌ها، کارگاه ریحانه دیگر فقط یک اتاق نبود. تبدیل شده بود به امید. امیدی که در کوچه‌های خاکی روستا می‌پیچید، در چشمان دخترانی دیده می‌شد که حالا درآمد دارند، در خانواده‌هایی که یاد گرفته‌اند دختر هم می‌تواند مستقل باشد، و در جامعه‌ای که کم‌کم می‌فهمد آموزش فقط به معنای مدرسه رفتن نیست؛ آموزش یعنی زنده نگه‌داشتن میل به رشد، حتی در سخت‌ترین شرایط. ریحانه هنوز همان دختر ساده و بی‌ادعاست. هنوز هر روز صبح، خودش چرخ‌ها را بررسی می‌کند، دفتر حساب را با همان خودکار آبی پر می‌کند، و با پارچه‌ها مثل جواهر رفتار می‌کند. اما حالا دیگر تنها نیست. حالا ده‌ها دختر هستند که از او آموخته‌اند چگونه نخ را از سوزن رد کنند—نه فقط برای دوختن لباس، بلکه برای دوختن زندگی. او همیشه می‌گوید: «من دانشگاه نرفتم، اما تمام زندگی، کلاس درس من بود. هیچ‌وقت اجازه ندادم بی‌تحصیلی‌ام بهانه‌ای برای عقب‌ماندنم باشد. چون یاد گرفتم دانستن فقط از مدرسه نمی‌آید. گاهی از دل همین خاک و فقر، می‌شود چیزهایی آموخت که در هیچ کتابی پیدا نمی‌شود.» اکنون ریحانه رؤیای بزرگ‌تری در سر دارد: ایجاد یک مرکز آموزشی در دل روستا؛ جایی که دختران نه‌فقط خیاطی، بلکه مهارت‌هایی مانند حسابداری، طراحی لباس، کار با نرم‌افزار، بازاریابی و حتی تولید محتوای دیجیتال بیاموزند. رؤیایی که شاید روزی، مسیر تازه‌ای برای هزاران «ریحانه‌ی دیگر» باز کند. ریحانه نه معلم رسمی است، نه استاد دانشگاه، و نه کارآفرینی با مدرک‌های پرزرق‌وبرق. اما در نگاه دخترانی که از او آموخته‌اند، او چراغی است که در تاریکی روشن مانده؛ نوری که از میان نخ‌ها، پارچه‌ها، و امیدهای دوخته‌شده عبور می‌کند و به قلب‌ها می‌تابد. و شاید این، کامل‌ترین شکل آموزش باشد؛ آموزشی که نه از پشت میز و تخته، بلکه از دل زندگی می‌جوشد و زخم را به زیستن بدل می‌کند. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 سال قبل - 323 بازدید

برنامه جهانی غذا در افغانستان در تازه‌ترین مورد اعلام کرده است که فضاهای عمومی و فرصت‌های کاری برای زنان و دختران افغان در کشور درحال کوچک شدن است. این نهاد نشر گزارش تصویری در حساب کاربری ایکس خود گفته است که برای زنان و دختران افغانستان در سراسر کشور زمینه‌ی کسب درآمد را فراهم می‌کند. برنامه جهانی غذای سازمان ملل متحد تاکید کرد که راه‌کارهای آنان به یک راه نجات برای زنان و دختران در سراسر افغانستان تبدیل شده است. برنامه‌ جهانی غذا در یکی از فرصت‌های کاری، شماری از زنان و دختران را در یک پروژه‌ی خیاطی و کیف‌دوزی را آموزش می‌دهد. هم‌چنان برای این دختران ماهانه ۶ هزار و ۴۰۰ افغانی می‌دهد. این نهاد به نقل از راضیه، یکی از این دختران می‌گوید که با استفاده از این فرصت کاری، خیاطی را یاد می‌گیرد و با معاشش به خانواده‌اش کمک اقتصادی می‌کند. او از ادامه‌ی ممنوعیت آموزشی دختران نیز ابراز نگرانی کرده، تاکید کرد که دختران با فراگیری حرفه‌های مختلف به آینده‌ی شان امیدوار باشند. حکومت سرپرست پس از به‌دست گرفتن قدرت، بیش از ۵۰ فرمان به هدف محدودکردن زنان و دختران در بخش‌های مختلف صادر کرده است. زنان و دختران در نتیجه‌ی این فرمان‌ها از زندگی عمومی حذف شده و از ابتدایی‌ترین حقوق‌شان نیز محروم‌اند. همچنین نزدیک به سه سال است، حکومت سرپرست دختران بالاتر از صنف ششم را در افغانستان از رفتن به مکتب منع کرده‌ است. وزارت تحصیلات عالی حکومت فعلی، زنان و دختران افغان را از تحصیل در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی نیز بازداشته است. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند. علی‌رغم واکنش‌ها و محکومیت‌های جهانی، حکومت سرپرست تا اکنون از تصمیم‌شان درباره‌ی آموزش زنان و دختران عقب‌نشینی نکرده‌اند. حکومت فعلی کار زنان در ادارات دولتی و غیردولتی را نیز منع کرده است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 1049 بازدید

پس از بسته شدن دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها به روی دختران و ممنوعیت آنان از کار و فعالیت در ادارات دولتی و موسسات خارجی، زنان و دختران شاغل بیکار و خانه‌نشین شدند. در هرات اما دو بانوی جوان، پس از گذشت چندین ماه از وضع محدویت‌ها بر کار و تحصیل دختران، تصمیم گرفتند به محدودیت‌ها نه گفته و راه فراری از پستوی خانه برای‌شان پیدا کنند. مهتاب عبداللهی و حلیمه محمدی، دو بانوی جوان در هرات، از معدود دخترانی در افغانستان هستند که به محدویت‌ها نه گفته و برای رسیدن به استقلالیت مالی، کارگاه تولید و فروشگاه لباس‌های سنتی افغانی و لباس‌های هزارگی «برند لباس‌ سنتی شیرین» را راه اندازی کردند. این دو بانوی جوان که هر دو دانشجوی دانشگاه هرات بودند، پس از وضع محدودیت‌ها و بسته شدن دروازه‌های دانشگاه‌ها به روی دختران، به فکر راه‌اندازی کارگاه تولید و فروشگاه لباس شدند. آنان پس از چندماه برنامه‌ریزی و پس‌انداز کردن پول، فعالیت کارگاه تولید و فروشگاه «برند لباس‌ سنتی شیرین» را آغاز کردند. خانم عبداللهی، می‌گوید با آن‌که راه‌اندازی کارگاه تولید لباس سرمایه‌ی بیشتری نیاز داشت، اما آنان با سرمایه‌ی اندک، کارشان را شروع کردند: «هر کدام ما ۱۰ هزار افغانی داشتیم. پول‌های خود را روی هم گذاشتیم و کار «برند لباس‌ سنتی شیرین» را شروع کردیم. با آن‌که با ۲۰ هزار افغانی بیش از ۳ دست لباس نمی‌شد تهیه کرد.» [caption id="attachment_12929" align="aligncenter" width="664"] عکس ارسالی به رسانه گوهرشاد[/caption] این کارگاه تولید لباس سنتی افغانی، تنها دست مهتاب و حلیمه را نگرفت، آن دو به سرعت چند بانوی دیگری را نیز استخدام کردند تا آنان نیز بتوانند از این فرصت بهره‌مند شوند و فعالیت کنند: «به جز ما دو نفر، ۷ خانم دیگر (برش‌کار، مهره‌دوز، خیاط، عکاس، مدل، طراح و فروشنده) نیز در کنار ما مصروف کار شده‌اند.» به نظر می‌رسد ابن بانوان برای تلاش‌های‌شان دورنمای قشنگ و البته بزرگتری را ترسیم کرده اند. مسوول کارگاه تولید و فروشگاه «برند لباس‌ سنتی شیرین» می‌گوید آنان قصد دارند، کار تولید لباس‌شان را تبدیل به «برند» جهانی کنند: «سه ماه می‌شود که روی طرح یک لباس جدید کار می‌کنیم. این کار ترکیبی از طرح لباس‌ سنتی و جدید است. در روزهای آینده لباس طراحی شده ما وارد بازار خواهد شد. تمرکز ما بر روی تولید لباس‌های به‌روز و مدل‌های جدید است تا از این طریق بتوانیم کار خود را در سطح جهانی گسترش دهیم.» بانو عبداللهی، می‌گوید با آن‌که بیش از چندماه از راه‌اندازی کارگاه‌شان نمی‌گذرد، اما چندین سفارش از داخل و خارج از کشور داشته اند: «تا حالا سفارش‌هایی از ولایت‌های کابل، هلمند، غور داشتیم، چند سفارش دیگر از کشورهای آمریکا و ایران نیز داشتیم.» او خواهان حمایت موسسات داخلی و خارجی از زنان تجارت پیشه است: «بزرگ‌ترین مشکل ما، مشکل اقتصادی است و البته مشکل بازار. اگر دست‌وبال ما باز باشد و اگر بازار مناسب باشد ما می‌توانیم بهتر از این، کار کنیم. طرح‌های جدیدی روی لباس‌های تولیدی خود پیاده کنیم.» پیش از این نیز، شماری از زنان تجارت پیشه و کسبه‌کار هرات گفته بودند که حمایت‌های بین المللی از زنان بشدت کاهش یافته و حمایت‌های داخلی نیز بیشتر بر مردان متمرکز است تا بر زنان. با این حال خانم عبداللهی باورمند است که محدودیت‌ها نمی‌اتواند سد راه او و کار آنان شود: «محدودیت‌ها باعث می‌شود که آدم‌ها بیشتر تلاش کنند. کار و تلاش، راه‌های فرار از تنگ‌دستی است و البته راه‌های فرار از محدودیت. درست است که دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها به روی ما [دختران] بسته است، اما این باعث نمی‌شود که در گنج خانه بنشینیم و زانوی غم بغل کنیم.» [caption id="attachment_12928" align="aligncenter" width="651"] عکس ارسالی به رسانه گوهرشاد[/caption] مسوول کارگاه تولید و فروشگاه «برند لباس سنتی شیرین»، خطاب به باقی دختران و زنان افغانستان می‌گوید: «شروع کنید، نه بگویید به محدودیت‌ها. به هر چیزی که جلوی پیشرفت شما را می‌گیرد، نه بگویید. کافیست به خود باور داشته باشید، آن وقت است که می‌توانید بحران‌ها را از سر راه خود بردارید. هیچ وقت تسلیم نشوید.» این در حالی است که تقریبا سه سال از قدرت‌گیری حکومت فعلی می‌گذرد. طی این مدت زنان از رفتن به دانشگاه‌ها، مکاتب، فعالیت در موسسات، ادارات و سایربخش‌ها محروم شدند. شرایطی که نابودی هزاران آرزوی زنان و دختران افغان را به همراه داشت و آنان را مجبور ساخت دست به انتخاب‌هایی زنند که هرگز آن را تصور نمی‌کردند. با گذشت نزدیک به سال اما هیچ بهبودی در وضعیت حقوقی زنان و برداشته شدن محدودیت‌ها ایجاد نشده است. گزارشگر: سینا 

ادامه مطلب


1 سال قبل - 383 بازدید

با وجود وضع محدودیت‌های شدید حکومت سرپرست علیه زنان و دختران افغانستان، برنامه جهانی غذا (WFP) از راه‌اندازی برنامه‌های آموزش خیاطی برای زنان در سراسر کشور خبر داده است. این سازمان امروز (دوشنبه، ۶ حمل) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که این تصمیم همزمان با کاهش «فرصت‌های اقتصادی» برای زنان و دختران در افغانستان اتخاذ شده است. برنامه جهانی غذا هدف از راه‌اندازی این برنامه‌های آموزشی را خودکفایی زنان در کشور عنوان کرده است. این سازمان به نقل از یکی از اشتراک‌کنندگان نوشت: «یادگیری خیاطی به این معنی است که اکنون می‌توانم درآمد کسب کنم و خانواده‌ام را تغذیه کنم.» این در حالی است که حکومت سرپرست در حال حاضر دختران بالاتر از صنف ششم را از آموزش و تحصیل و زنان را از کار محروم کرده است. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد و سفر بدون محرم منع شده‌اند. حکومت فعلی علی‌رغم درخواست‌های جهانی برای احترام به حقوق زنان و دختران، نه تنها که محدودیت‌ها را لغو نکرده، بلکه تشدید نیز کرده است.

ادامه مطلب