برچسب: #خانواده

3 ماه قبل - 116 بازدید

برنامه جهانی غذا درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که با فرارسیدن زمستان میلیون‌ها خانواده در افغانستان بدون غذای کافی با سرما مواجه می‌شوند. این برنامه امروز (دوشنبه، ۲۶ قوس) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که اکثر نیازمندان مجبور هستند یک انتخاب غیرممکن داشته باشند. در ادامه آمده است که این خانواده یک انتخاب دارند که به فرزندان خود غذا بدهند یا آنان را گرم نگه دارند. برنامه جهانی غذا پیش از این گفته بود که ۱۴.۸ میلیون تن در زمستان پیش‌رو در افغانستان به کمک‌های فوری نیاز دارند. همچنین اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد گفته است که برای رسیدگی به مناطق آسیب‌پذیر در افغانستان در فصل زمستان به ۶۰۳.۵ میلیون دالر بودجه به‌صورت فوری نیاز است. این دفتر در سال جاری میلادی برای کمک‌رسانی به مردم افغانستان ۳.۰۶ میلیارد دالر بودجه درخواست کرده بود؛ اما گفته می‌شود بخشی از این بودجه تأمین شده است. به‌گفته‌ی اوچا، بیش از ۲۳ میلیون نفر در افغانستان نیاز به کمک دارند. نهادهای امدادرسان خارجی همچنین پیش‌بینی کرده‌اند که زمستان دشواری در انتظار مردم افغانستان خواهد بود.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 101 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری یکی از دغدغه‌های همیشگی والدین، یافتن روش‌های مناسب برای کمک به فرزندانشان در مسائل درسی و تحصیلی است. با توجه به تحولات سریع در سیستم آموزشی، تنوع روش‌های تدریس و پیچیده‌تر شدن محتوای کتب درسی، بسیاری از والدین احساس می‌کنند که توانایی کافی برای راهنمایی و همراهی فرزندان خود در این مسیر را ندارند. این نگرانی به‌ویژه زمانی شدت می‌یابد که والدین خود با روش‌های آموزشی کنونی آشنایی کافی نداشته باشند. در چنین شرایطی، والدین به دنبال راهکارهای عملی و مؤثر هستند تا بتوانند به بهترین شکل ممکن از فرزندان خود در فرایند یادگیری پشتیبانی کنند. ایجاد یک محیط مناسب برای مطالعه، تعیین زمان مشخص برای انجام تکالیف، تشویق و تقویت روحیه‌ی تلاش و پشتکار در کودک، و مهم‌تر از همه، همکاری نزدیک با معلم فرزند، از جمله راهکار‌هایی هستند که می‌توانند به والدین در این زمینه کمک شایانی کنند. در این مقاله، به بررسی دقیق‌تر هر یک از این راهکار‌ها پرداخته خواهد شد تا والدین بتوانند با استفاده از آن‌ها، نقش مؤثری در موفقیت تعلیمی و تحصیلی فرزندان خود ایفا کنند. ملاحظات تفاوت‌های فردی کودکان هر کودکی یک جهان کوچک و منحصر به فرد است. همان‌طور که اثر انگشت هیچ دونفری یکسان نیست، استعداد‌ها، توانایی‌ها، سرعت یادگیری و سبک‌های یادگیری کودکان نیز با یکدیگر متفاوت است. این تفاوت‌ها، گنجینه ارزشمندی از پتانسیل‌ها هستند که با شناخت و پرورش مناسب می‌توانند به شکوفایی کودک کمک کنند. والدین و مربیان نقش بسیار مهمی در کشف و پرورش این تفاوت‌ها دارند. به‌جای اینکه کودکان را در قالب‌های از پیش تعیین شده قرار دهیم و آن‌ها را با یکدیگر مقایسه کنیم، باید به نقاط قوت و ضعف هر کودک توجه کنیم. با شناخت دقیق از ویژگی‌های منحصر به فرد فرزندمان، می‌توانیم برنامه‌های آموزشی و تربیتی متناسب با او طراحی کنیم و به او کمک کنیم تا در زمینه‌هایی که استعداد بیشتری دارد، رشد کند. برای مثال، کودکی که استعداد هنری دارد، به‌جای اینکه مجبور شود ساعت‌ها روی ریاضیات تمرکز کند، می‌تواند در رده‌های نقاشی یا موسیقی شرکت کند. توجه به تفاوت‌های فردی نه تنها به رشد و پیشرفت کودکان کمک می‌کند، بلکه اعتماد به نفس آنها را نیز تقویت می‌کند. کودکی که احساس کند مورد توجه و حمایت قرار گرفته و استعداد‌هایش دیده شده، انگیزه بیشتری برای یادگیری و تلاش خواهد داشت. همچنین، این رویکرد باعث کاهش استرس و اضطراب در کودکان نیز می‌شود. ایجاد عادت مطالعه: سنگ بنای موفقیت تحصیلی ایجاد عادت مطالعه، سنگ بنای موفقیت تحصیلی است. این عادت نه تنها به بهبود نمرات و عملکرد کودک در مدرسه تأثیر می‌گذارد، بلکه مهارت‌های شناختی او را نیز تقویت می‌کند. تعیین یک زمان مشخص هر روز برای مطالعه، به کودک کمک می‌کند تا این فعالیت را به بخشی جدایی‌ناپذیر از روز خود تبدیل کند. ایجاد یک روتین منظم، مغز را برای یادگیری آماده می‌کند و تمرکز را افزایش می‌دهد. انتخاب مکانی آرام و بدون حواس‌پرتی، مانند یک گوشه مطالعه مخصوص در اتاق کودک، می‌تواند محیطی ایده‌آل برای مطالعه باشد. علاوه بر این، فراهم کردن ابزار‌های لازم مانند کتاب‌ها، دفترچه یادداشت و لوازم تحریر مناسب، به کودک انگیزه بیشتری برای مطالعه می‌دهد. ایجاد یک برنامه مطالعه واقع‌بینانه و قابل اجرا نیز بسیار مهم است. این برنامه باید شامل زمان‌هایی برای استراحت کوتاه و فعالیت‌های مورد علاقه کودک باشد تا از خستگی و بی‌حوصلگی او جلوگیری شود. یادگیری روش‌های مؤثر مطالعه: کلیدی برای درک عمیق آموزش روش‌های مختلف مطالعه به کودکان یکی از مؤثرترین راه‌ها برای ارتقای کیفیت یادگیری آن‌ها و تقویت توانایی‌شان در درک و به‌خاطر سپردن اطلاعات است. این روش‌ها نه‌تنها به آن‌ها کمک می‌کنند تا مفاهیم را بهتر بفهمند، بلکه باعث می‌شوند که فرایند یادگیری به تجربه‌ای جذاب و لذت‌بخش تبدیل شود. یکی از این روش‌ها، خلاصه‌نویسی است که به کودک می‌آموزد چگونه اطلاعات مهم و کلیدی را از متون استخراج کند و آن‌ها را به زبانی ساده‌تر و قابل‌فهم‌تر تبدیل کند. این مهارت نه‌تنها باعث تقویت حافظه او می‌شود، بلکه به او در سازماندهی افکار و اطلاعات نیز یاری می‌رساند. از سوی دیگر، استفاده از نقشه‌های ذهنی ابزاری قدرتمند برای درک ارتباط بین مفاهیم مختلف است. این نقشه‌ها به کودک کمک می‌کنند تا اطلاعات را به‌صورت بصری سازماندهی کرده و مفاهیم پیچیده را در قالب نمودار‌های ساده و قابل‌فهم تجسم کند که این امر در یادگیری مفاهیمی که دارای ارتباطات گسترده هستند، بسیار کاربردی است. علاوه بر این، فلش کارت‌ها نیز یکی از ابزار‌های محبوب و مؤثر برای مرور سریع مطالب و تقویت حافظه کوتاه‌مدت و بلندمدت هستند. با استفاده از فلش کارت‌ها، کودک می‌تواند مفاهیم را به طور منظم مرور کرده و نقاط ضعف خود را در یادگیری شناسایی کند. این روش به‌ویژه در یادگیری واژگان جدید، فرمول‌های ریاضی و تاریخ‌های مهم بسیار مفید است. همچنین، تشویق کودک به پرسیدن سؤالات مرتبط با موضوعات درسی و جستجوی پاسخ‌های آن‌ها از طریق منابع مختلف، از دیگر روش‌های کارآمد در یادگیری فعال است. این رویکرد باعث می‌شود که کودک نه‌تنها به یک یادگیرنده منفعل تبدیل نشود، بلکه با کنجکاوی و علاقه، به کشف و درک عمیق مفاهیم بپردازد. در مجموع، یادگیری این روش‌ها فرایند مطالعه کودک را مؤثرتر و هدفمندتر می‌سازد و مهارت‌هایی را در او تقویت می‌کند که در طول زندگی برایش ارزشمند خواهند بود. ترکیب این روش‌ها با حمایت و نظارت والدین و معلمان می‌تواند تجربه‌ای مثبت و سازنده از یادگیری را برای کودک به ارمغان آورد. استفاده از منابع آموزشی متنوع: غنی‌سازی یادگیری و تقویت درک مفاهیم استفاده از منابع آموزشی متنوع یکی از بهترین راهکار‌ها برای تقویت فرایند یادگیری کودکان است، زیرا این منابع امکان بررسی مفاهیم از زوایای مختلف را فراهم می‌کنند و به آن‌ها کمک می‌کنند تا درک عمیق‌تر و پایدار‌تری از مطالب درسی داشته باشند. کتاب‌های کمک‌آموزشی که اغلب شامل تمرین‌های متنوع و توضیحات تکمیلی هستند، می‌توانند در کنار محتوای اصلی کتاب‌های درسی به کودک کمک کنند تا مهارت‌های خود را گسترش دهد. علاوه بر این، نرم‌افزار‌های آموزشی و اپلیکیشن‌های تعاملی به کودکان اجازه می‌دهند که با روش‌های جذاب‌تری مانند بازی‌های آموزشی، آزمون‌های دیجیتال و شبیه‌سازی‌های علمی، مطالب را یاد بگیرند. این نوع یادگیری تعاملی می‌تواند به افزایش انگیزه و علاقه کودک کمک کند و یادگیری را به تجربه‌ای لذت‌بخش تبدیل نماید. وب‌سایت‌ها و پلتفرم‌های آموزشی نیز به‌عنوان منبعی غنی و متنوع برای یادگیری خودآموز عمل می‌کنند. این منابع اغلب شامل ویدیو‌های آموزشی، مقالات توضیحی، و آزمون‌های آنلاین هستند که کودکان می‌توانند از آن‌ها برای تقویت نقاط ضعف خود و مرور مفاهیم استفاده کنند. به‌ویژه، فیلم‌های آموزشی می‌توانند مفاهیم پیچیده را با استفاده از تصاویر، انیمیشن‌ها و مثال‌های عملی به شیوه‌ای ساده و قابل‌فهم توضیح دهند. استفاده از چنین ابزار‌هایی به کودک کمک می‌کند تا درسی را که ممکن است در کلاس به طور کامل متوجه نشده باشد، به‌صورت خودآموز یاد بگیرد و تمرین‌های اضافی برای تثبیت آموخته‌هایش انجام دهد. همچنین، منابع آموزشی متنوع می‌توانند باعث شوند که کودک یادگیری را فراتر از محیط کلاس تجربه کند و به کشف جنبه‌های جدید و خلاقانه از مطالب بپردازد. این امر نه تنها توانایی‌های تحلیلی و حل مسأله او را تقویت می‌کند، بلکه باعث می‌شود که یادگیری به فعالیتی هیجان‌انگیز و پویا تبدیل شود. والدین و معلمان می‌توانند با شناسایی منابع مناسب و هدایت کودکان به استفاده از آن‌ها، نقش مهمی در غنی‌سازی فرایند یادگیری ایفا کنند و بستری فراهم آورند که کودک در آن بتواند به بهترین نسخه از توانایی‌های خود دست پیدا کند. تشویق و قدردانی: سوخت انگیزه، اعتماد به نفس و رشد پایدار در کودکان تشویق و قدردانی از تلاش‌ها و پیشرفت‌های کودکان، حتی اگر کوچک باشند، نقشی بنیادین در شکل‌دهی انگیزه و تقویت اعتماد به نفس آن‌ها دارد. این کار نه‌تنها سبب ایجاد احساس ارزشمندی و اهمیت در کودک می‌شود، بلکه او را به ادامه مسیر یادگیری و تلاش بیشتر ترغیب می‌کند. وقتی کودکان می‌بینند که والدین، معلمان یا اطرافیان آن‌ها تلاش‌هایشان را می‌بینند و قدردانی می‌کنند، انگیزه‌ای درونی برای تلاش دوباره و مقابله با چالش‌ها در آن‌ها ایجاد می‌شود. در این میان، نکته مهم این است که تمرکز اصلی نباید صرفاً بر نتایج نهایی، مانند نمرات یا رتبه‌ها باشد، بلکه تأکید بر فرایند تلاش و پشتکاری که کودک نشان داده، از اهمیت بیشتری برخوردار است. به‌عنوان مثال، حتی اگر کودک در یک آزمون یا پروژه موفق به کسب نمره عالی نشود، می‌توان با تقدیر از زمانی که برای مطالعه صرف کرده یا تلاشی که برای حل مشکلات انجام داده، احساس رضایت و انگیزه را در او زنده نگه داشت. این رویکرد به کودک می‌آموزد که شکست یا عدم موفقیت، بخشی طبیعی از مسیر رشد و یادگیری است و تلاش مستمر و پشتکار در نهایت به نتایج مثبت منجر خواهد شد. علاوه بر این، قدردانی به روش‌های مختلف، مانند تحسین کلامی، لبخند، آغوش یا پاداش‌های کوچک، می‌تواند تأثیر عمیقی بر روحیه و اعتماد به نفس کودک داشته باشد. همکاری با معلم: پل ارتباطی مستحکم میان خانه و مدرسه برای موفقیت آموزشی کودک همکاری نزدیک و مداوم والدین با معلم، یکی از اساسی‌ترین گام‌ها برای حمایت از پیشرفت تحصیلی کودک است. این ارتباط مؤثر به والدین امکان می‌دهد تا به‌طور دقیق از وضعیت تحصیلی، نقاط قوت و ضعف، و همچنین چالش‌هایی که کودک با آن‌ها روبه‌روست، آگاه شوند. معلمان به دلیل تعامل روزانه با کودکان و آشنایی با روش‌های آموزشی، منبعی ارزشمند از اطلاعات و راهنمایی‌ها هستند که والدین می‌توانند با استفاده از آن‌ها، راهبرد‌های آموزشی مناسبی را در خانه پیاده کنند. والدین با مشورت با معلم می‌توانند دریابند که چگونه در زمینه‌هایی که کودک نیاز به تقویت دارد، به او کمک کنند و در عین حال از تشویق او برای تقویت نقاط قوتش غافل نشوند. علاوه بر این، گفت‌وگو با معلم درباره رویکرد‌های آموزشی و انتظارات مدرسه، به والدین کمک می‌کند تا برنامه‌های درسی و تکالیف کودک را بهتر درک کرده و به شیوه‌ای هماهنگ با مدرسه عمل کنند. معلمان می‌توانند منابع آموزشی و کتاب‌های کمک‌آموزشی مناسب را به والدین معرفی کنند که این امر باعث می‌شود کودک در خانه نیز با استفاده از ابزار‌های مناسب، فرایند یادگیری خود را تقویت کند. همچنین، ارتباط منظم و سازنده میان والدین و معلم به کودک احساس امنیت و پشتیبانی می‌دهد، زیرا او می‌بیند که بزرگ‌تر‌ها در تلاش برای کمک به موفقیت او هستند. این همکاری می‌تواند از طریق شرکت در جلسات اولیا و مربیان، پیگیری مستمر گزارش‌های عملکرد تحصیلی، و حتی تماس‌های دوره‌ای با معلم برقرار شود. زمانی که والدین و معلمان با یکدیگر همسو عمل کنند، نه‌تنها مشکلات تحصیلی کودک سریع‌تر شناسایی و برطرف می‌شوند، بلکه انگیزه و اعتماد به نفس او نیز به طرز قابل توجهی افزایش می‌یابد؛ بنابراین، یک ارتباط قوی و فعال میان خانه و مدرسه، کلیدی برای حمایت از کودک و ایجاد بستری مناسب برای موفقیت تحصیلی و رشد همه‌جانبه او است.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 187 بازدید

همدلی و اعتماد دو ستون اساسی برای ایجاد و حفظ روابط زناشویی موفق هستند. بدون وجود این دو عنصر، زندگی مشترک ممکن است دچار چالش‌های متعددی شود و زوجین نتوانند به احساس امنیت و آرامش برسند. در این مقاله، به بررسی راه‌های تقویت همدلی و اعتماد بین زوجین می‌پردازیم و راهکارهایی عملی برای بهبود این دو عنصر حیاتی ارائه می‌کنیم. اهمیت همدلی در زندگی زناشویی همدلی، به معنای توانایی درک احساسات و تجربیات دیگران از منظر آن‌هاست. همدلی به زوجین کمک می‌کند تا مشکلات یکدیگر را بهتر درک کنند و در برابر چالش‌های زندگی، حامی یکدیگر باشند. وقتی زوجین به یکدیگر گوش می‌دهند و احساسات یکدیگر را درک می‌کنند، پیوند عاطفی آن‌ها قوی‌تر می‌شود و زندگی زناشویی‌شان از ثبات بیشتری برخوردار خواهد بود. راه‌های تقویت همدلی بین زوجین گوش دادن فعال یکی از راه‌های مهم برای تقویت همدلی، گوش دادن فعال است. زمانی که همسر شما صحبت می‌کند، به جای قطع کردن حرف‌های او یا ارائه راه‌حل‌های سریع، به دقت گوش کنید و با او همدردی کنید. این رفتار نشان می‌دهد که شما به او اهمیت می‌دهید و احساساتش برای شما ارزشمند است. ابراز احساسات به شیوه مناسب بسیاری از سوءتفاهم‌ها در زندگی زناشویی ناشی از ابراز نادرست احساسات است. زوجین باید یاد بگیرند که احساسات خود را به شیوه‌ای محترمانه و بدون سرزنش یا انتقاد بیان کنند. این کار باعث می‌شود که همسر شما بتواند احساساتتان را بهتر درک کند و به آن پاسخ مناسبی بدهد. تقویت مهارت‌های گفت‌وگو گفت‌وگوی صمیمانه و بدون قضاوت، پایه همدلی است. زوجین باید زمانی را برای گفت‌وگوهای روزمره و همچنین بحث در مورد مسائل جدی اختصاص دهند. انتخاب زمان و مکان مناسب برای این گفت‌وگوها می‌تواند به درک بهتر و جلوگیری از تنش کمک کند. پذیرش تفاوت‌ها هیچ دو انسانی کاملاً شبیه یکدیگر نیستند. زوجین باید یاد بگیرند که تفاوت‌های یکدیگر را بپذیرند و به جای تلاش برای تغییر همسرشان، بر روی نقاط مشترک تمرکز کنند. این پذیرش، پایه‌ای برای همدلی عمیق‌تر خواهد بود. اهمیت اعتماد در روابط زناشویی اعتماد، بنیانی است که روابط زناشویی بر آن استوار است. بدون اعتماد، احساس امنیت از بین می‌رود و رابطه ممکن است دچار شک و تردید شود. اعتماد به زوجین اجازه می‌دهد تا احساسات و افکار خود را بدون ترس از قضاوت یا انتقاد به اشتراک بگذارند. راه‌های تقویت اعتماد بین زوجین شفافیت در ارتباطات یکی از مهم‌ترین عوامل در تقویت اعتماد، شفافیت در گفتار و رفتار است. زوجین باید اطلاعات مهم و مرتبط با زندگی مشترک خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و از پنهان‌کاری خودداری کنند. شفافیت باعث می‌شود که احساس امنیت در رابطه افزایش یابد. وفاداری و پایبندی به تعهدات وفاداری به معنای احترام به تعهدات زناشویی است. زوجین باید به تعهدات خود پایبند باشند و در برابر وسوسه‌های خارجی مقاوم بمانند. این رفتار نشان‌دهنده احترام به همسر و ارزش‌گذاری به رابطه است. اجتناب از رفتارهای مشکوک رفتارهایی که باعث ایجاد شک و تردید در همسر می‌شوند، اعتماد را تضعیف می‌کنند. زوجین باید از هر گونه رفتار یا ارتباطی که ممکن است موجب سوءتفاهم شود، خودداری کنند و در صورت بروز شک و تردید، موضوع را با شفافیت توضیح دهند. حمایت در لحظات دشوار زوجین باید در لحظات دشوار و بحرانی کنار یکدیگر باشند و حمایت عاطفی و عملی خود را نشان دهند. این حمایت نه تنها اعتماد را تقویت می‌کند، بلکه به احساس همدلی و نزدیکی بین زوجین نیز کمک می‌کند. تقویت همدلی و اعتماد میان زوجین نیازمند تلاش، صبر و تعهد است. با گوش دادن فعال، پذیرش تفاوت‌ها، شفافیت در ارتباطات و حمایت متقابل، زوجین می‌توانند روابطی قوی‌تر و پایدارتر بسازند. در نهایت، همدلی و اعتماد نه تنها به بهبود کیفیت زندگی زناشویی کمک می‌کنند، بلکه الگوی مناسبی برای فرزندان و نسل‌های آینده نیز خواهند بود.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 135 بازدید

رسانه‌های اجتماعی، به عنوان ابزاری نوین در زندگی روزمره افراد، تغییرات قابل توجهی را در روابط خانوادگی و زناشویی ایجاد کرده‌اند. این پلتفرم‌ها، با امکان برقراری ارتباط و اشتراک‌گذاری لحظات، ارتباطات جهانی را به‌طرزی آسان‌تر و سریع‌تر کرده‌اند. با وجود مزایای فراوان این ابزارها، اثرات منفی آن‌ها بر روابط خانوادگی و زناشویی نیز قابل انکار نیست. در این مقاله، به بررسی تاثیرات مثبت و منفی رسانه‌های اجتماعی بر روابط زناشویی و خانوادگی پرداخته می‌شود. تاثیرات مثبت رسانه‌های اجتماعی بر روابط زناشویی و خانوادگی افزایش تعامل و ارتباط رسانه‌های اجتماعی به افراد امکان می‌دهند که با همسر و اعضای خانواده خود در ارتباط باشند و لحظات روزمره خود را با هم به اشتراک بگذارند. این ابزارها به ویژه برای زوجینی که به دلیل مشغله‌های کاری یا فاصله جغرافیایی نمی‌توانند به صورت فیزیکی کنار یکدیگر باشند، بسیار کارآمد هستند. همچنین به والدین و فرزندان اجازه می‌دهند تا از فعالیت‌ها و پیشرفت‌های همدیگر آگاه باشند و همواره در جریان امور روزانه یکدیگر قرار بگیرند. تقویت روابط خانوادگی از طریق شبکه‌های مشترک حضور در گروه‌ها و صفحات مشترک خانوادگی در پلتفرم‌های اجتماعی می‌تواند باعث افزایش تعاملات و مشارکت‌های خانوادگی شود. افراد می‌توانند در این گروه‌ها عکس‌ها، ویدئوها و خاطرات خانوادگی را به اشتراک بگذارند و از حال یکدیگر مطلع باشند. این امر به نزدیکی بیشتر اعضای خانواده، به‌ویژه در خانواده‌هایی که در مکان‌های جغرافیایی متفاوت زندگی می‌کنند، کمک می‌کند. افزایش آگاهی و یادگیری رسانه‌های اجتماعی فرصت‌های زیادی برای یادگیری و افزایش دانش فراهم می‌کنند. والدین می‌توانند با دسترسی به محتوای آموزشی درباره تربیت فرزندان، ازدواج و بهبود روابط، اطلاعات بیشتری کسب کنند. این آگاهی به بهبود روابط و کاهش تنش‌های خانوادگی کمک می‌کند و افراد را به سمت درک بهتری از همدیگر سوق می‌دهد. تاثیرات منفی رسانه‌های اجتماعی بر روابط زناشویی و خانوادگی ایجاد رقابت و مقایسه ناسالم یکی از مشکلات رایج در استفاده از رسانه‌های اجتماعی، ایجاد رقابت و مقایسه ناسالم است. برخی از کاربران با مشاهده زندگی‌های ایده‌آل و شاد دیگران، ممکن است حس کنند که زندگی خانوادگی آن‌ها به خوبی دیگران نیست. این موضوع می‌تواند باعث نارضایتی و حتی بروز اختلاف در روابط زناشویی شود و منجر به کاهش اعتماد به نفس و ایجاد حس ناکافی بودن در طرفین گردد. کاهش ارتباط حضوری و صمیمیت استفاده بی‌رویه از رسانه‌های اجتماعی ممکن است به کاهش ارتباطات حضوری و صمیمیت میان زوجین و اعضای خانواده منجر شود. زمانی که یکی از اعضای خانواده بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی می‌گذراند، ممکن است به نیازهای احساسی و روانی همسر یا فرزندان خود توجه کافی نداشته باشد. این موضوع در بلندمدت می‌تواند باعث ایجاد فاصله عاطفی میان اعضای خانواده و حتی کاهش رضایت زناشویی شود. نفوذ به حریم خصوصی و ایجاد سوءتفاهم رسانه‌های اجتماعی، به دلیل خاصیت اشتراک‌گذاری عمومی محتوا و گستردگی ارتباطات، ممکن است به حریم خصوصی زوجین نفوذ کنند و باعث بروز سوءتفاهم‌ها و اختلافات شوند. زمانی که یکی از زوجین جزئیاتی از زندگی شخصی خود را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارد یا با افراد دیگری تعاملات غیررسمی دارد، ممکن است حس عدم اعتماد و ناامنی را در طرف مقابل ایجاد کند. همچنین، برخی پلتفرم‌ها امکان دسترسی دیگران به اطلاعات و تصاویر شخصی را فراهم می‌کنند که این موضوع می‌تواند منجر به حسادت و نگرانی در میان زوجین شود. این سوءتفاهم‌ها می‌توانند باعث کاهش اعتماد متقابل شده و حتی در برخی موارد منجر به اختلافات عمیق‌تری در روابط شوند. برای جلوگیری از چنین چالش‌هایی، زوجین می‌توانند با تعیین مرزهای مشخص و شفاف‌سازی انتظارات خود در زمینه استفاده از رسانه‌های اجتماعی، اعتماد و امنیت در روابط خود را تقویت کنند. کاهش اعتماد میان زوجین رسانه‌های اجتماعی به‌دلیل ویژگی‌های ارتباطی خاص خود می‌توانند منجر به کاهش اعتماد میان زوجین شوند. برای مثال، تعاملات مجازی با دوستان قدیمی یا افراد غریبه ممکن است باعث بروز حسادت و شک در یکی از طرفین شود. این موضوع در صورتی که به‌طور مداوم رخ دهد، می‌تواند باعث بی‌اعتمادی میان زوجین شده و به رابطه زناشویی آسیب برساند. وقت‌گذرانی بی‌رویه و ایجاد تنش استفاده زیاد از رسانه‌های اجتماعی ممکن است منجر به اتلاف وقت و غفلت از مسئولیت‌های خانوادگی شود. وقتی اعضای خانواده زمان بیشتری را در دنیای مجازی سپری می‌کنند، به‌طور طبیعی توجه کمتری به وظایف و نیازهای یکدیگر خواهند داشت. این موضوع می‌تواند باعث بروز تنش‌های خانوادگی و نارضایتی دیگر اعضا شود. راهکارهایی برای استفاده بهینه از رسانه‌های اجتماعی در خانواده تعیین زمان مشخص برای استفاده از رسانه‌های اجتماعی یکی از راهکارهای موثر برای کاهش تاثیرات منفی، تعیین زمان‌های خاصی برای استفاده از رسانه‌های اجتماعی است. خانواده‌ها می‌توانند قوانینی تعیین کنند که مثلا در زمان صرف غذا یا در ساعات خاصی از شبانه‌روز، گوشی‌ها و دستگاه‌های دیجیتال کنار گذاشته شوند تا زمان بیشتری برای تعامل حضوری و صمیمیت میان اعضا فراهم شود. تقویت اعتماد و شفافیت در روابط زوجین می‌توانند با ایجاد ارتباط شفاف و اعتماد متقابل، از بروز سوءتفاهم‌ها و حسادت‌های ناشی از استفاده از رسانه‌های اجتماعی جلوگیری کنند. برای مثال، صحبت درباره دوستان مجازی و اشتراک‌گذاری تجربیات خود با یکدیگر می‌تواند به افزایش اعتماد و تقویت رابطه کمک کند. آموزش نحوه استفاده درست از رسانه‌های اجتماعی به فرزندان والدین باید به فرزندان خود نحوه استفاده مسئولانه و ایمن از رسانه‌های اجتماعی را آموزش دهند. این آموزش شامل مباحثی از قبیل حفظ حریم خصوصی، مدیریت زمان و رعایت اصول اخلاقی در فضای مجازی است. این آموزش‌ها می‌تواند به فرزندان کمک کند تا از رسانه‌های اجتماعی به شکل بهینه‌تری بهره‌مند شوند و از اثرات منفی آن‌ها در امان بمانند. تلاش برای تعاملات حضوری بیشتر ایجاد فرصت‌هایی برای فعالیت‌های مشترک خانوادگی می‌تواند میزان استفاده از رسانه‌های اجتماعی را کاهش دهد. فعالیت‌هایی همچون پیاده‌روی، بازی‌های خانوادگی، سفر و یا حتی صحبت‌های ساده و روزمره، می‌توانند به تقویت روابط خانوادگی و کاهش وابستگی به رسانه‌های اجتماعی کمک کنند. استفاده از محتوای مثبت و آموزنده بهره‌گیری از صفحات و گروه‌های آموزشی و فرهنگی در رسانه‌های اجتماعی می‌تواند به توسعه دانش و بهبود روابط کمک کند. والدین می‌توانند با انتخاب محتواهای مفید و آموزنده و همراهی با فرزندان در این مسیر، تأثیرات مثبتی از رسانه‌های اجتماعی بر روابط خانوادگی خود ایجاد کنند. رسانه‌های اجتماعی ابزاری موثر و جذاب برای ارتباطات و یادگیری هستند، اما استفاده نادرست و بی‌رویه از آن‌ها می‌تواند به روابط زناشویی و خانوادگی آسیب وارد کند. با مدیریت مناسب زمان و توجه به اهمیت ارتباطات حضوری و شفافیت در روابط، می‌توان از اثرات منفی رسانه‌های اجتماعی کاست و در عوض از مزایای آن‌ها برای بهبود زندگی خانوادگی بهره‌مند شد. نهایتاً، آگاهی اعضای خانواده از فرصت‌ها و چالش‌های استفاده از این ابزارها و تقویت فرهنگ گفت‌وگو و اعتماد، می‌تواند زمینه‌ساز تقویت و تعادل در روابط خانوادگی باشد.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 125 بازدید

کودکان وقتی پای ابراز وجودشان در میان است، بسیار صریح هستند. ممکن است در ابراز عشق، نفرت، غم، حسادت یا سایر احساسات تردیدی نداشته باشند. حسادت به طرق مختلف بر کودکان تأثیر می‌گذارد. بنابراین، وقتی متوجه شدید که فرزندتان حسادت می‌کند، چه باید بکنید؟ شاید نگران شوید که آیا این موضوع بر طبیعت کودک شما تأثیر منفی خواهد گذاشت یا خیر. این مقاله کمک‌تان می‌کند راجع‌به حسادت در کودکان و نحوه‌ی برخورد مؤثر با آن بیشتر بدانید. اگر این سوال برای‌تان پیش آمده که دلیل حسادت در وجود کودک‌تان چیست؟ لوس کردن بیش از حد اغلب والدین دوست دارند کودکان‌شان را لوس و ناز پرورده به بار بیآورند اما اگر فرزندتان را بیش از حد ناز و نوازش کنید ممکن است نسبت به دیگران احساس برتری غیر واقعی داشته باشد. بنابراین هرگاه با فرد جدیدی برخورد کند که بهتر از خودش باشد ( در هر زمی‌نه‌ی) یا چیزی بهتر از آنچه خودش دارد را داشته باشد احساس حسادت و نا امنی به او دست می‌‌دهد. مقایسه شدن بسیار طبیعی به نظر می‌‌رسد که والدین یک کودک را با کودک دیگر یا فرزندان دیگران مقایسه کند. اما تا زمانی که این موضوع در محرمی‌ت خودتان بماند و فرزندتان از آن باخبر نشود اشکالی ندارد ولی فرض کنید که احساسات خودتان درباره ی این مقایسه را به صراحت اعلام می‌کنید و مدام فرزندتان را با خواهر، برادر یا دوستانش مقایسه می‌‌کنید. در این صورت نه تنها باعث ایجاد حس رقابت و پایین آمدن اعتماد به نفس او می‌‌شوید بلکه باعث تحریک احساس حسادت او نیز شده اید. والدین نگران و حمایت‌گر افراطی والدین حمایت‌گر نگران سلامتی فرزند خود هستند اما گاهی آنها در این کار زیاده روی می‌‌کنند و وقتی کودک خود را رها می‌‌کنند کودک احساس سردرگمی‌ می‌‌کند و نسبت به کودکانی که اعتماد به نفس و استقلالیت بیشتری دارند احساس حسادت می‌‌کند. رقابت ناسالم رقابت های سالم برای رشد و یادگیری کودکان ضروری هست اما ایجاد رقابت زمانی که ضروری نیست ممکن است بر شخصیت کودک تأثیر منفی بگذارد و منجر به شکل گیری حس حسادت شود. این اتفاق زمانی رخ می‌‌دهد که شما کودک‌تان را مقایسه می‌‌کنید و از او انتظار داشته باشید کاری را انجام دهد که در توانش نیست. برای مثال کودکی را می‌‌بینید که خوب صحبت می‌‌کند و در عین زمان از کودک‌تان می‌‌خواهید که به خوبی او صحبت کند درحالی که این کار برای کودک‌تان قابل اجرأ نیست و یا دوست ندارد در آن لحظه صحبت کند. وقتی والدین بیش از حد سخت گیر و کنترل‌گر باشند و از فرزندان‌شان انتظار داشته باشند بدون دلیل و توضیح از آنها اطاعت کنند به احتمال زیاد در روان فرزندشان کینه و حسادت را جایگزین می‌‌کنند. فرزندان آنها ممکن است نسبت به هم‌سالان شان احساس حقارت کنند  زیرا دائماً در محیطی کنترل شده قرار دارند. حسادت های بین خواهر، برادری اغلب دیده می‌‌شود که فرزندانی که در یک خانه زندگی می‌کنند (خواهر و برادر) نسبت به یکدیگر حسادت می‌‌کنند. این اتفاق ممکن است زمانی رخ دهد که والدین تمرکز خود را از فرزندان بزرگتر به سمت نوزاد تازه متولد شده معطوف می‌‌کنند. شاید از نظر کودک بزرگتر برخورد با این موقعیت چالش برانگیز باشد و نسبت به خواهر یا برادر کوچکتر خود دچار حسادت شود. نشانه‌های حسادت یک کودک چیست؟ ممکن است بسیار تملک گرا باشد اگر کودک شما حسادت می‌کند ممکن است در رابطه به همه چیز بسیار تملک گرایانه عمل کند. این دیدگاه صرفا درمورد مسائل مادی نیست بلکه او ممکن است نسبت به خواهر، برادر و یا دوستان خود نیز احساس مالکیت کند. شاید او نخواهد هیچ چیز و یا هیچ یک از افرادی که در زندگی او اهمیت دارند را با دیگری به اشتراک بگذارد و این نگرش باعث بروز افسردگی نیز می‌تواند در نزد آنها شود. ممکن است داشته هایش را مقایسه کند: کودک حسود مهارت‌ها، وسایل و چیزهای دیگرش را مدام با سایر کودکان مقایسه می‌کند. اگر کمبود داشته باشد و یا چیزی را نداشته باشد ابراز نارضایتی شدید و عصبانیت در او دیده می‌شود. درصورتی که فرزند شما نسبت به خواهر و برادرش حسادت می‌کند ممکن است سعی داشته باشد تا توجه شما را جلب کند. از نظر آنها بهترین راه برای جلب توجه والدین بدرفتاری است و دست به انواع و اقسام کارهای بزند که شما را عصبانی می‌کند. ممکن است پرخاشگری کند کودک حسود اغلب رفتار پرخاشگرانه و خشن از خود بروز می‌دهد. او نه تنها با اطرافیان بدرفتاری می‌کند بلکه ممکن است آنها را مورد آزار و اذیت نیز قرار دهد. در برخی موارد شاید حتی متوجه شوید او به خواهر، برادر و یا دوستانش آسیب می‌زند. ممکن است احساس ناامنی داشته باشد شاید فرزند شما به دلیل حسادت‌هایش احساس نا امنی داشته باشد. اغلب این رفتار با ورود نوزاد یا فرزند جدید به خانواده آشکار می‌شود و کودک شما از نظر احساس نیاز و جلب توجه عاطفی بسیار وابسته خواهد شد و بصورت مدام خواهان توجه بیشتر شما خواهد بود. عواقب حسادت که ممکن است کودک‌تان با آنها روبرو شود از آنجاییکه حسادت احساسی منفی است بنابراین بر شخصیت کودک شما تاثیر منفی نیز می‌گذارد که در ادامه برخی از این تاثیرات را ذکر می‌کنیم. پرخاشگری زورگویی کناره گیری و انزوا طلبی احساس درماندگی عزت نفس پائین این‌ها از جمله مشکلات و عوارض شخصیتی هستند که درصورت حسادت های مدام و طولانی مدت در نزد فرزندتان ممکن است به نحوه‌های متفاوت آشکار شوند. ادامه دارد... نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 170 بازدید

مدیریت زمان و تقسیم مسوولیت‌های مشترک در خانواده، از جمله موضوعات مهمی است که به ایجاد هماهنگی و ثبات در روابط اعضای خانواده کمک می‌کند. این موضوع، به‌ویژه در دنیای امروز که افراد اغلب با برنامه‌های شلوغ و وظایف مختلف روبرو هستند، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. در این مقاله، به بررسی اصول مدیریت زمان در خانواده و چگونگی تقسیم مسوولیت‌های مشترک میان اعضا خواهیم پرداخت و همچنین به ارائه راهکارهایی می‌پردازیم که خانواده‌ها بتوانند به بهترین شکل از وقت و منابع خود استفاده کنند. اهمیت مدیریت زمان در خانواده مدیریت زمان به خانواده‌ها کمک می‌کند تا وظایف روزمره را به شکل مؤثری انجام دهند و در عین حال وقت بیشتری را برای استراحت و فعالیت‌های مشترک اختصاص دهند. با برنامه‌ریزی مناسب، اعضای خانواده می‌توانند اولویت‌های خود را بهتر بشناسند و وظایف خود را به شکلی تقسیم کنند که هر فرد احساس مسوولیت بیشتری نسبت به نقش خود در خانواده داشته باشد. مدیریت زمان به کودکان نیز کمک می‌کند تا از سنین پایین اهمیت زمان‌بندی و برنامه‌ریزی را یاد بگیرند و به عنوان افرادی مسئول و منظم تربیت شوند. مسوولیت‌های مشترک در خانواده خانواده‌ها به دلیل داشتن مسوولیت‌های متعدد در زندگی روزمره، نیازمند تقسیم مسوولیت‌ها هستند. این مسوولیت‌ها شامل کارهای خانه، رسیدگی به فرزندان، تأمین نیازهای مالی و حتی برنامه‌ریزی برای تعطیلات و تفریحات است. با تقسیم وظایف به شکل عادلانه، هر عضو احساس تعلق و مشارکت بیشتری در امور خانواده خواهد داشت و این امر به تقویت روابط خانوادگی و کاهش تنش‌های روزانه کمک می‌کند. هرچه مسوولیت‌ها به‌صورت مشترک انجام شوند، میزان رضایت در خانواده افزایش می‌یابد و خانواده به یک تیم منسجم و همکار تبدیل می‌شود. راهکارهایی برای مدیریت زمان در خانواده ۱. برنامه‌ریزی هفتگی: یکی از بهترین روش‌ها برای مدیریت زمان در خانواده، برنامه‌ریزی هفتگی است. با این کار، هر یک از اعضا می‌دانند که در طول هفته چه وظایفی بر عهده دارند و می‌توانند با هماهنگی بیشتری به کارهای روزمره خود بپردازند. ۲. تعیین اولویت‌ها: خانواده‌ها باید اولویت‌های خود را بر اساس نیازها و شرایط خود تعیین کنند. این اولویت‌ها می‌توانند شامل رسیدگی به تحصیلات کودکان، توجه به سلامتی اعضای خانواده یا برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های مشترک باشد. ۳. تفویض مسوولیت‌ها بر اساس توانایی‌ها: در تقسیم مسوولیت‌ها، بهتر است توانایی‌ها و علایق اعضای خانواده مورد توجه قرار گیرد. برای مثال، اگر یکی از والدین توانایی بیشتری در مدیریت مالی دارد، مسوولیت‌های مالی می‌تواند به عهده او گذاشته شود. ۴. استفاده از فناوری برای برنامه‌ریزی: استفاده از اپلیکیشن‌ها و تقویم‌های دیجیتال به خانواده‌ها کمک می‌کند تا وظایف خود را به راحتی برنامه‌ریزی کنند و به یادآوری وظایف و قرارهای مشترک بپردازند. مسوولیت‌های مشترک میان والدین والدین به‌عنوان الگوی اصلی در خانواده، نقش مهمی در تقسیم مسوولیت‌ها دارند. تقسیم وظایف میان والدین نه‌تنها از فشارهای روزمره می‌کاهد، بلکه به فرزندان نشان می‌دهد که والدین به همکاری و همفکری اهمیت می‌دهند. برخی از مسوولیت‌های مشترک والدین شامل رسیدگی به تحصیلات و تربیت فرزندان، نظافت و مدیریت خانه، تهیه و آماده‌سازی وعده‌های غذایی و برنامه‌ریزی مالی است. نقش فرزندان در تقسیم مسوولیت‌ها یکی از راه‌های تقویت حس مسوولیت‌پذیری در فرزندان، واگذاری وظایف مناسب به آنان است. فرزندان می‌توانند وظایفی مانند تمیز کردن اتاق خود، کمک در کارهای خانه، انجام تکالیف درسی و مراقبت از حیوانات خانگی را بر عهده بگیرند. واگذاری مسوولیت به فرزندان، آن‌ها را برای آینده آماده می‌کند و مهارت‌های مدیریت زمان، تعهد و همکاری را در آن‌ها تقویت می‌کند. چالش‌های مدیریت زمان و مسوولیت‌های مشترک یکی از چالش‌های اصلی در مدیریت زمان و تقسیم مسوولیت‌ها، هماهنگی برنامه‌های مختلف اعضای خانواده است. هر یک از اعضا ممکن است برنامه‌ها و اولویت‌های متفاوتی داشته باشند که این تفاوت می‌تواند به چالش‌های جدی منجر شود. همچنین، فقدان ارتباط موثر می‌تواند باعث ایجاد سردرگمی و سوءتفاهم در تقسیم وظایف شود.مدیریت زمان و تقسیم مسوولیت‌های مشترک در خانواده نه‌تنها به بهبود روابط میان اعضا کمک می‌کند، بلکه به کاهش تنش‌ها و افزایش بهره‌وری نیز منجر می‌شود. با برنامه‌ریزی مناسب، اولویت‌بندی و توزیع عادلانه وظایف، خانواده‌ها می‌توانند از زمان خود به بهترین شکل استفاده کنند و به تعادل و هماهنگی بیشتری دست یابند. نقش والدین در آموزش و هدایت فرزندان به سوی مسوولیت‌پذیری و اهمیت مدیریت زمان، از اساسی‌ترین عوامل موفقیت خانواده‌های امروزی است.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 103 بازدید

علت اساسی این است که عزت نفس ارتباط تنگاتنگی با حس رفاه کلی در زندگی ما دارد، هرچقدر از عزت نفس بالاتری برخودار باشیم احساس بهتری نسبت به خود و زندگیمان خواهیم داشت. عزت نفس به این معناست که ما چگونه خود را ارزش‌گذاری می‌کنیم، چقدر به خودمان احترام می‌گذاریم و در مقایسه با دیگران چقدر احساس ارزشمند بودن می‌کنیم. عزت نفس به نوعی خود ارزیابی و نتیجه احساسی خودساخته است. عزت نفس بر بسیاری از بخش های زندگی ما اثر می‌گذارد از جمله اینکه چقدر قدرت تصمیم گیری داریم، چگونه خودمان را ابراز می‌کنیم، به چه میزان تجربیات جدید را تجربه می‌کنیم و اشتباهات‌مان را جبران می‌کنیم. در نتیجه چگونگی ساخت و پرداخت به افزایش عزت نفس سالم اقدامی اساسی برای محافظت از سلامت روان ماست. چه عواملی باعث کمبود عزت نفس میشود؟ اکثر انسان‌ها در زندگی حداقل یکبار دچار دوره‌ی از کمبود عزت نفس می‌شوند، برخی مقدار اندک و برخی مقدار شدید یا بصورت دائمی این موضوع را تجربه می‌کنند. هنگامی که کمبود عزت نفس به موضوعی دائمی و مزمن  تبدیل شود ممکن است باعث ایجاد احساس بی ارزشی، ناامیدی و ناتوانی در انجام وظایف شود. برخی پژوهشگران معتقدند که منشاء عزت نفس پائین ممکن است نادیده گرفته شدن، طرد شدن، قربانی سوءاستفاده شدن در دوران کودکی یا مقایسه شدن با استانداردهای غیرواقعی در جامعه باشد. عزت نفس پائین اغلب ناشی از تجربیات و تعاملات منفی در دوران کودکی و نوجوانی است که خود را در ذهن ما تثبیت می‌کنند. با این حال عزت نفس پائین ممکن است ناشی از تجربیات دوران بزرگسالی نیز باشد از جمله: تجربیات ناخوشآیند از دست دادن عزیزان و سوگ دچار شدن به بیماری‌های جدی مشکلات در روابط و جایگاه اجتماعی راه‌های افزایش عزت نفس: اگر با عزت نفس خود مشکل داشته باشید پس بهتر است به دنبال راهکارهای تثبیت شده برای تقویت و بهبود عزت نفس خود باشید که یکی از بهترین این گزینه ها مشاوره درمانی ها می‌باشند. مشاوره درمانی برای تغییر افکار، احساسات و رفتارهایی که باعث شکل گیری تصورات ناخوشایند فرد از خودش می‌شود مفید خواهد بود. با این‌حال مشاوره تنها راه برای افزایش عزت نفس نیست بلکه برخی راهکارهای دیگر نیز وجود دارد که در ادامه به معرفی آنها میپردازیم. با خودتان مهربان باشید: مهربانی با خود برای ارتقای تصویر ذهنی فرد از خودش مهم است. هرچند تمرین مهربانی با خود برای هر فرد ممکن است با دیگری متفاوت باشد، مهم ترین نکته ی که شما باید بدانید این است که فقط شما چنین مشکلی ندارید و بسیاری افراد هستند که احساسی مشابه به شما دارند. به عنوان اولین قدم با خودتان به همان طریقی رفتار کنید که با افراد مهم و عزیز زندگیتان رفتار میکنید و با خودتان ملایم تر باشید. افکار منفی را شناسایی کنید و آنها را بپذیرید: همه افراد در طول زندگی چندین بار با آن وجه خود انتقادگر و خود سرزنشگر شان مواجه شده اند که در این متن آن را "منتقد درونی" مینامیم. اگر با منتقد درونی تان مدام در جدال هستید بر اساس تحقیق و تجربیات بهتر است به جای نادیده گرفتن افکارتان آنها را بپذیرید زیرا نادیده گرفتن شان صرفاً باعث تداوم بیشتر آنها در ذهن و افکار شما می‌شوند. تشخیص دادن افکار به همان صورتی که هستند و سپس شناسایی آنها به عنوان پیام های از طرف منتقد درونی فرآیندی است که ممکن است به تمرین نیاز داشته باشد اما در نهایت باعث می‌شود به این توانایی برسید که بین افکار منفی و بیهوده و افکار صحیح و مبتنی بر واقعیت تمایز قایل شوید. قضاوت درباره خودتان را اصلاح کنید: اصلاح کردن قضاوت درمورد خودتان به حالتی گفته می‌شود که شما فکری منفی درمورد خودتان را پیدا می‌کنید و آن را به فکری مثبت یا خنثی تبدیل می‌کنید. مرزبندی را تمرین کنید: مرزها، دستورالعمل یا قوانینی هستند که فرد ایجاد می‌کند و با آن‌ها نشان می‌دهد که ترجیح می‌دهد افراد و اطرافیان با او چگونه رفتار کنند و اگر کسی دستورالعمل ها را نادیده بگیرد ممکن است با واکنشی  وی مواجه شود. مرزبندی در ابتدا ممکن است با احساس گناه یا ترس همراه باشد اما اگر تمرین کنید که آنچه را نیاز دارید به وضوح، مهربانانه و آرام بیان کنید باعث تقویت " اعتماد به نفس" و "احترام به خود" میشود. فعالیت بدنی را در برنامه های خود قرار دهید: مشخص شده که ورزش و فعالیت بدنی تاثیری مثبت بر عزت نفس و رضایت از زندگی دارد. گنجاندن برنامه ورزشی منظم در روز سبب می‌شود از نظر جسمی و ذهنی قوی باشید و احساس موفقیت و ارزشمند بودن کنید. طبق گفته ی سازمان بهداشت جهانی، برزگسالان 18 تا 65 ساله باید هر هفته به مدت 150 دقیقه فعالیت بدنی متوسط یا 75 دقیقه فعالیت بدنی شدید داشته باشند. برای افرادی که به باشگاه‌ها و یا سالن‌های ورزشی دسترسی ندارند 30 دقیقه پیاده‌روی در پنج روز از هفته نیز می‌تواند مفید باشد. وضعیت جسمانی خودتان را بپذیرید: بجز تمرین برای بهبود وضعیت جسمانی، راه‌های عالی دیگر برای ایجاد اعتماد به نفس این است که یاد بگیرید بدن و ظاهر خودتان را همانطور که هست بپذیرید. هدف این است که از نگاه بیش از حد منفی یا مثبت به بدن خودتان اجتناب کنید و در عوض بدن خود را همانگونه که هست بپذیرید و به آن احترام بگذارید. سخن پایانی: عزت نفس پائین ممکن است با سایر مشکلات سلامت روان مانند افسردگی، سوء مصرف مواد مخدر، اختلالات تغذیه و یا سایر اختلالات روانی مرتبط باشد به همین ترتیب اگر احتمال می‌دهید که دچار مشکل سلامت روان دیگری هستید بهتر است به متخصصین و مشاورین سلامت روان مراجعه نمایید. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 131 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری پس از تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان، پدیده‌ی گدایی و تکدّی‌گری که پیش از آن نیز در کشور کم‌و بیش وجود داشت، به یک بحران اجتماعی گسترده تبدیل شد. شهرهای بزرگ، به ویژه کابل، شاهد افزایش بی‌سابقه‌ی در تعداد گدایان بودند. از کودکان خردسال گرفته تا سالمندان، همه در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر به دنبال لقمه‌ای نان بودند. این وضعیت نه تنها بر چهره‌ی شهرها تأثیر منفی گذاشت، بلکه نشان ‌دهنده‌‌ی عمق فقر، بیکاری و ناامنی بود که پس از سقوط دولت پیشین بر افغانستان سایه افکنده است. زنان، کودکان و افراد معتاد به مواد مخدر، به دلیل آسیب‌پذیری بیشتر، بیشترین جمعیت گدایان را تشکیل می‌دهد. حضور گستردهٔ کودکان گدا در خیابان‌ها، علاوه بر جنبه‌های انسانی و اخلاقی، نشان از ناکامی نظام آموزشی و حمایت‌های اجتماعی است. با توجه به وخامت اوضاع و افزایش نگرانی‌ها دربارهٔ پیامدهای اجتماعی و اقتصادی این پدیده، حکومت سرپرست در اواسط سال ۱۴۰۲ تصمیم به مقابله جدی با گدایی گرفت. این تصمیم در راستای ایجاد نظم و امنیت در شهرها و همچنین کاهش فشار بر منابع عمومی اتخاذ شد. با دستور مستقیم هبت‌الله آخوندزاده، رهبر حکومت، برنامه‌ای گسترده برای جمع‌آوری گدایان از شهر کابل و سپس سایر مناطق کشور آغاز شد. در این برنامه، نیروهای امنیتی با همکاری نهادهای دولتی اقدام به شناسایی و جمع‌آوری گدایان می‌کردند. در ادامه، دولت با هدف مقابله ساختاری با پدیدهٔ گدایی، اقدام به تدوین و تصویب «قانون جمع‌آوری گداها و جلوگیری از گدایی» کرد. این قانون، گدایی را جرم شناخته و برای گدایان حرفه‌ای مجازات‌های سنگینی از جمله زندان در نظر گرفته است. هدف از تصویب این قانون، کاهش انگیزه برای گدایی و سوق دادن افراد به سمت اشتغال و فعالیت‌های مولد بود. امّا این قانون و مسائل پیرامون آن  یا معضل فقر و تکدی‌گری و گدایی در کشور را رفع خواهد کرد؟.. بحران تکدّی‌گری و اقدامات دولت با تسلط مجدد حکومت فعلی، افغانستان با فروپاشی اقتصادی بی‌سابقه‌ای مواجه شد که میلیون‌ها خانواده را به ورطه فقر کشاند. تحریم‌های بین‌المللی، خشک‌سالی‌های پیاپی و محدودیت‌های شدید اعمال‌شده بر زنان، از جمله عواملی بودند که به تشدید این بحران دامن زدند. در چنین شرایطی، بسیاری از خانواده‌ها توانایی تأمین مایحتاج اولیه خود را از دست داده و به ناچار به تکدی‌گری روی آوردند. افزایش چشمگیر تعداد گداها در خیابان‌های شهرهای افغانستان، به ویژه کابل، به صورت نمادین وضعیت اسفبار اقتصادی و اجتماعی این کشور را به نمایش گذاشت. در واکنش به گسترش پدیده تکدی‌گری، حکومت اقدام به جمع‌آوری گداها از خیابان‌ها نمود. بر اساس قوانین جدید، گداهایی که به دلیل فقر شدید و نبود منابع درآمدی به این کار روی آورده بودند، به عنوان "گداهای مستحق" شناخته شده و قرار بود از سوی دولت حمایت شوند. این حمایت‌ها شامل پرداخت کمک‌های مالی، شناسایی دلایل اصلی روی آوردن افراد به تکدی‌گری و تلاش برای ایجاد فرصت‌های شغلی برای آن‌ها بود. با این حال، گزارش‌های منتشر شده نشان می‌دهد که اجرای این قوانین با مشکلات زیادی مواجه بوده است. آمارهای ارائه شده از سوی دولت حاکی از جمع‌آوری ده‌ها هزار گدا است، اما جزئیات دقیقی در مورد میزان کمک‌های مالی پرداختی به این افراد و همچنین اقدامات انجام شده برای رفع مشکلات ریشه‌ای تکدی‌گری ارائه نشده است. ریشه‌ها و راهکارها آمارهای منتشر شده از سوی حکومت، تصویری تیره و تار از وضعیت گدایی در افغانستان ترسیم می‌کند. بر اساس این آمار، گدایی به عنوان یک پدیده اجتماعی گسترده، نه تنها در کابل بلکه در بسیاری از ولایات دیگر از جمله هرات، ننگرهار و... به شدت رواج یافته است. این آمار همچنین نشان می‌دهد که کودکان بی‌سرپرست، افراد معتاد و بسیاری دیگر، به دلایل مختلفی از جمله فقر، بیکاری و نبود فرصت‌های برابر، به این شغل شرم‌آور روی آورده‌اند. جامعه‌شناسان، ریشه‌های اصلی پدیده گدایی را در ناتوانی حکومت‌ها در مدیریت صحیح اقتصاد و مبارزه با فقر جستجو می‌کنند. در مورد افغانستان، فقر گسترده و بیکاری به عنوان مهم‌ترین عوامل تشدیدکننده این پدیده شناخته می‌شوند. بسیاری از افراد به دلیل نبود شغل مناسب و درآمد کافی، مجبور به گدایی می‌شوند تا بتوانند حداقل نیازهای اولیه خود و خانواده‌هایشان را تأمین کنند. با وجود تلاش‌های حکومت سرپرست برای جمع‌آوری گداها، این اقدامات تاکنون نتایج مؤثری در بر نداشته است. زیرا برخوردهای سوری و مقطعی نمی‌تواند مشکلی را که ریشه در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه دارد، حل کند. برای مقابله با پدیده گدایی، نیازمند رویکردی جامع و بلندمدت هستیم که در آن به ریشه‌های اصلی این مشکل پرداخته شود. این برنامه باید بر اساس مطالعات میدانی و با در نظر گرفتن شرایط خاص افغانستان تدوین شود. برخی از مهم‌ترین اقداماتی که می‌توان در این زمینه انجام داد، عبارتند از: توسعه اقتصادی: توسعه اقتصادی افغانستان، کلیدی برای شکوفایی این کشور و بهبود معیشت مردم آن است. ایجاد فرصت‌های شغلی پایدار و با درآمد مناسب، از طریق حمایت از بخش خصوصی و سرمایه‌گذاری در صنایع کوچک و متوسط، می‌تواند به کاهش نرخ بالای بیکاری و فقر کمک شایانی کند. دولت افغانستان با ایجاد محیطی امن و پایدار برای سرمایه‌گذاری، می‌تواند جذب سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی را تسهیل کند. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها همچون راه‌ها، انرژی، و ارتباطات، علاوه بر افزایش بهره‌وری، به توسعه مناطق روستایی و کاهش نابرابری‌های منطقه‌ای نیز کمک خواهد کرد. همچنین، حمایت از کشاورزی و صنایع دستی که از منابع طبیعی افغانستان بهره می‌برند، می‌تواند به ایجاد ارزش افزوده و صادرات کالاهای تولید داخل کمک کند. در نهایت، توسعه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و ارتقای سطح مهارت نیروی کار، از دیگر عوامل کلیدی برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و ایجاد اشتغال در افغانستان به شمار می‌رود. حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر: حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر، به ویژه زنان، کودکان، افراد معلول و سالمندان که به دلایل مختلفی از جمله تبعیض جنسیتی، محدودیت‌های جسمی، یا افزایش سن، در معرض خطر بیشتری برای فقر و گرسنگی قرار دارند، امری ضروری و انسانی است. ارائه خدمات حمایتی جامع به این گروه‌ها، از جمله کمک‌های مالی هدفمند، دسترسی آسان به خدمات بهداشتی و درمانی، آموزش‌های حرفه‌ای مناسب با نیازها و توانایی‌های فردی، و ایجاد فرصت‌های اشتغال، می‌تواند به بهبود کیفیت زندگی آن‌ها و کاهش میزان تکدی‌گری به عنوان یکی از تبعات ناگزیر فقر کمک شایانی کند. علاوه بر این، تقویت زیرساخت‌های اجتماعی و اقتصادی، مانند تامین مسکن مناسب، دسترسی به آب سالم و بهداشت، و ایجاد شبکه‌های حمایتی اجتماعی، می‌تواند به کاهش آسیب‌پذیری این گروه‌ها در برابر شوک‌های اقتصادی و اجتماعی و افزایش تاب‌آوری آن‌ها کمک کند. در نهایت، مشارکت فعال جامعه مدنی و سازمان‌های مردم‌نهاد در کنار دولت، می‌تواند نقش مهمی در شناسایی دقیق نیازهای این گروه‌ها، طراحی و اجرای برنامه‌های حمایتی موثر، و نظارت بر اجرای این برنامه‌ها ایفا کند. مبارزه با فساد و توزیع عادلانه منابع: مبارزه جدی با فساد اداری و اقتصادی، کلید بهبود توزیع عادلانه منابع و کاهش شکاف عمیق نابرابری‌های اجتماعی است. فساد، همچون آفتي خانمانسوز، ریشه در تمامی لایه‌های جامعه زده و با ایجاد یک چرخه معیوب، مانع از رشد و توسعه‌ی پایدار می‌شود. هنگامی که منابع عمومی به جای خدمت‌رسانی به تمامی آحاد جامعه، به جیب عده‌ای خاص سرازیر می‌شود، شکاف طبقاتی عمیق‌تر شده و اعتماد عمومی به نهادهای دولتی به شدت خدشه دار می‌شود. با شفاف‌سازی فرایندهای اداری، تقویت نظارت‌های مردمی و اعمال قوانین سخت‌گیرانه علیه متخلفان، می‌توان به تدریج فساد را ریشه‌کن کرده و زمینه را برای توزیع عادلانه‌ی فرصت‌ها و امکانات فراهم نمود. کاهش فساد، علاوه بر بهبود وضعیت اقتصادی جامعه، به افزایش مشارکت مردمی در امور عمومی، تقویت روحیه‌ی عدالت‌خواهی و در نهایت، ایجاد یک جامعه‌ی سالم و پویا کمک شایانی می‌کند.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 253 بازدید

خانواده، به‌عنوان مهم‌ترین نهاد اجتماعی، نقش بسیار حیاتی در شکل‌دهی شخصیت و سلامت روانی فرزندان ایفا می‌کند. اختلافات خانوادگی، از جمله درگیری‌های بین والدین، می‌تواند تأثیرات عمیقی بر روحیه و سلامت روان فرزندان بگذارد. این اختلافات، چه کوچک و روزمره باشند و چه مسائل جدی مانند طلاق یا خشونت خانگی، می‌توانند به مرور زمان بر روانشناسی فرزندان اثر بگذارند و منجر به مشکلاتی همچون اضطراب، افسردگی و کاهش اعتماد به نفس شوند. فرزندان در این فضا احساس ناامنی می‌کنند و ممکن است دچار نگرانی‌های مداوم درباره آینده خود و خانواده‌شان شوند. در بسیاری از خانواده‌ها، اختلافات به دلیل مشکلات مالی، تفاوت‌های فرهنگی یا مشکلات ارتباطی بین اعضا رخ می‌دهد. این نوع مشکلات ممکن است در ابتدا به صورت سوءتفاهم یا عدم درک متقابل بروز کنند، اما در صورت عدم مدیریت صحیح می‌توانند تبدیل به تنش‌های جدی شوند. این تنش‌ها به‌ویژه زمانی که میان والدین یا اعضای نزدیک خانواده رخ می‌دهد، می‌تواند فرزندان را به‌طور غیرمستقیم تحت تأثیر قرار دهد. فرزندانی که در محیط‌های خانوادگی پرتنش زندگی می‌کنند، معمولاً به‌طور ناخودآگاه این الگوهای رفتاری را جذب کرده و ممکن است خود نیز در آینده در روابطشان با دیگران دچار مشکل شوند. علاوه بر این، نوع واکنش والدین به این اختلافات و نحوه مدیریت آن‌ها نیز بسیار مهم است. والدینی که توانایی حل مشکلات خود را به‌صورت سازنده دارند، می‌توانند اثرات منفی را به حداقل برسانند. در مقابل، والدینی که از روش‌های ناسالم مانند پرخاشگری یا سرکوب احساسات استفاده می‌کنند، ممکن است به شدت فرزندان خود را تحت فشار روانی قرار دهند. در چنین شرایطی، فرزندان احساس می‌کنند که نمی‌توانند به والدین خود اعتماد کنند و این موضوع باعث می‌شود که به‌جای بیان مشکلات خود، آن‌ها را در درون خود نگه دارند. از سوی دیگر، تأثیرات کوتاه‌مدت اختلافات خانوادگی نیز می‌تواند به شکل‌های مختلفی ظاهر شود. بسیاری از کودکان و نوجوانان که در معرض تنش‌های خانوادگی قرار می‌گیرند، دچار اختلالات خواب، مشکلات تغذیه و کاهش تمرکز می‌شوند. این مشکلات می‌تواند بر عملکرد تحصیلی و اجتماعی آن‌ها تأثیر منفی بگذارد. فرزندان در محیط‌های پرتنش اغلب با حس ناامنی و استرس دست‌وپنجه نرم می‌کنند که این وضعیت به‌طور مستقیم بر سلامت جسمانی و روانی آن‌ها اثر می‌گذارد. همچنین، مشاهده نزاع‌های پی‌درپی بین والدین می‌تواند به کاهش اعتماد به نفس و خودباوری فرزندان منجر شود. در بلندمدت، اثرات اختلافات خانوادگی می‌تواند عمیق‌تر شود و حتی تا دوران بزرگسالی ادامه یابد. فرزندانی که در محیط‌هایی بزرگ می‌شوند که در آن‌ها اختلافات حل نشده و همواره تنش وجود دارد، ممکن است در روابط آینده خود دچار مشکلات ارتباطی شوند. این افراد به دلیل تجربه‌های منفی گذشته، اغلب از برقراری روابط نزدیک و عاطفی می‌ترسند و ممکن است به دلیل ترس از تکرار الگوهای منفی گذشته، از ایجاد روابط پایدار و سالم دوری کنند. آن‌ها همچنین ممکن است در مدیریت تعارضات در محیط کار یا زندگی شخصی دچار مشکلات جدی شوند. عوامل دیگری نیز می‌تواند میزان تأثیر اختلافات خانوادگی بر فرزندان را تعیین کند. برای مثال، سن فرزندانی که در معرض این اختلافات هستند، نقش مهمی در نحوه تأثیرگذاری دارد. کودکان خردسال ممکن است درک کمتری از ماهیت اختلافات داشته باشند، اما احساسات آن‌ها به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد. آن‌ها ممکن است احساس کنند که این اختلافات به نوعی به آن‌ها مرتبط است و در نتیجه دچار احساس گناه شوند. نوجوانان نیز با اینکه درک بیشتری از وضعیت دارند، اما ممکن است به دلیل حساسیت بالای دوران نوجوانی، به‌طور شدیدتری تحت تأثیر قرار بگیرند. جنسیت نیز می‌تواند نقش مهمی در نحوه واکنش به اختلافات خانوادگی ایفا کند. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که دختران بیشتر به‌طور درونی و افسرده‌وار به این نوع اختلافات واکنش نشان می‌دهند، در حالی که پسران ممکن است واکنش‌های پرخاشگرانه‌تری از خود بروز دهند. البته این تفاوت‌ها به شرایط خانوادگی و فردی هر کودک نیز بستگی دارد، اما می‌تواند به‌عنوان یک الگوی کلی در نظر گرفته شود. فرزندان ممکن است با گذر زمان الگوهای رفتاری مختلفی را از والدین خود یاد بگیرند که این الگوها به‌طور مستقیم بر شیوه مدیریت مشکلات و تنش‌ها در آینده تأثیر خواهد گذاشت. یکی از مهم‌ترین عواملی که می‌تواند از بروز اثرات منفی جلوگیری کند، ایجاد محیطی امن و حمایتی برای فرزندان است. والدین باید تلاش کنند تا با مدیریت صحیح اختلافات، فضایی را فراهم کنند که فرزندان در آن احساس امنیت و آرامش کنند. حتی در مواقعی که اختلافات جدی رخ می‌دهد، والدین می‌توانند با استفاده از مهارت‌های ارتباطی و حل مسئله، به فرزندان خود نشان دهند که چگونه می‌توانند با تعارضات به شکلی سازنده برخورد کنند. این رویکرد نه‌تنها اثرات منفی اختلافات را کاهش می‌دهد، بلکه به فرزندان کمک می‌کند تا در آینده نیز به‌طور مستقل و مسئولانه با مشکلات خود برخورد کنند. در نهایت، اگر اختلافات خانوادگی به مرحله‌ای برسد که بر سلامت روانی و جسمانی فرزندان تأثیر جدی بگذارد، کمک گرفتن از متخصصان می‌تواند بهترین راه‌حل باشد. مشاوره خانواده و جلسات درمانی می‌تواند به اعضای خانواده کمک کند تا به شیوه‌ای صحیح‌تر با اختلافات خود برخورد کنند و از اثرات منفی آن بر فرزندان جلوگیری کنند. در بسیاری از موارد، والدین با کمک مشاوران می‌توانند به درک بهتری از نیازها و نگرانی‌های فرزندان خود برسند و از طریق این فرآیند، روابط خود را تقویت کنند. نتیجه‌گیری اختلافات خانوادگی امری طبیعی است، اما نحوه مدیریت و برخورد با آن‌ها تأثیر عمیقی بر سلامت روان فرزندان دارد. والدین با یادگیری مهارت‌های ارتباطی و مدیریت تعارض می‌توانند به کاهش اثرات منفی اختلافات بر فرزندان کمک کنند و آن‌ها را به مسیر رشد سالم روانی هدایت کنند. حمایت از فرزندان در مواجهه با تنش‌ها و ایجاد فضایی امن و حمایتی می‌تواند بهترین راهکار برای مقابله با اثرات مخرب اختلافات خانوادگی باشد.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 170 بازدید

در نخستین شماره مقاله «زن و کارآفرینی»، به مبانی پژوهش پرداخته شد و مفاهیم بنیادی آن تعریف گردید. همچنین نقش زنان در توسعه ملی توضیح داده شد. بیان داشتیم که کارآفرینی زنان به‌مثابه نیرویی قدرتمند و محرکی است که نقشی حیاتی در پیشرفت و آبادانی جوامع ایفا می‌کند. این امر از طریق مسیرهای گوناگون ابعاد توسعه ملی را تحت تأثیر قرار داده و پیامدهای مثبت و ارزشمندی را به ارمغان می‌آورد. حال در شماره دوم این مقاله، به عوامل مؤثر در اشتغال زنان می‌پردازیم. بیان خواهیم کرد که چه مؤلفه‌هایی در اشتراک حداکثری زنان افغان در اشتغال دخیل است و در این خلال برخی موانع کارآفرینی زنان افغان را برخواهیم شمرد. عوامل مؤثر در کارآفرینی زنان را می‌توان در چهار بعد فردی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بررسی نمود. بررسی تأثیرات ابعاد فردی (انگیزه‌ها، ویژگی‌های شخصیتی و مشخصات جمعیتی) بر اشتغال زنان در بررسی عوامل فردی مؤثر بر اشتغال زنان، توجه به انگیزه‌ها، ویژگی‌های شخصیتی و مشخصات جمعیتی آنان حائز اهمیت است. این عوامل در تعامل با یکدیگر، شرایط و بستر لازم برای حضور زنان در عرصه کار را فراهم می‌کنند یا موانعی را بر سر راه آنان ایجاد می‌کنند. نقش انگیزه‌ها و ویژگی‌های شخصیتی مطالعات نشان داده‌اند که بین اعتماد به نفس و پنداشت مثبت از خود با اشتغال زنان و موقعیت‌های شغلی آنان، رابطه‌ای مستقیم و مثبت وجود دارد. زنانی که به توانایی‌های خود باور دارند و از عزت نفس بالایی برخوردارند، با قاطعیت بیشتری به دنبال فرصت‌های شغلی می‌روند و در محیط کار نیز عملکرد موفقی دارند. زنان افغان با انگیزه‌های مختلفی سراغ اشتغال می‌روند. از آن جمله‌اند: استقلال اقتصادی: برخی زنان افغان به دنبال استقلال اقتصادی هستند تا بتوانند به نیازهای خود و خانواده‌شان پاسخ دهند. این امر به ویژه برای زنانی که سرپرست خانوار هستند یا از خانواده‌های کم‌درآمد می‌آیند، از اهمیت بالایی برخوردار است. توانمندسازی: اشتغال برای زنان افغان فرصتی برای توانمندسازی و ارتقای جایگاه اجتماعی آن‌ها فراهم می‌کند. زنان با کسب مهارت و تجربه در محیط کار، اعتماد به نفس و عزت نفس خود را افزایش می‌دهند و می‌توانند در تصمیم‌گیری‌های مربوط به زندگی خود و خانواده‌شان نقش فعال‌تری ایفا کنند. کمک به خانواده: در بسیاری از خانواده‌های افغان، زنان نقش مهمی در تأمین معیشت خانواده دارند. اشتغال به زنان این امکان را می‌دهد تا به درآمد خانواده اضافه کنند و به بهبود وضعیت زندگی خود و فرزندانشان کمک کنند. تأثیر متغیرهای جمعیتی نرخ باروری: مطالعات نشان می‌دهد که در بسیاری از جوامع، به ویژه در کشورهایی با جمعیت جوان و نرخ بالای باروری، مشارکت زنان در بازار کار به طور قابل توجهی کاهش می‌یابد. افزایش مسئولیت‌های مراقبتی ناشی از فرزندآوری، به عنوان یکی از عوامل اصلی این پدیده شناخته می‌شود. چالش‌های مرتبط با تطبیق تقاضای کار با مسئولیت‌های خانوادگی، از جمله محدودیت‌های زمانی، هزینه‌های مراقبت از کودک و نبود زیرساخت‌های مناسب، از جمله موانع اصلی بر سر راه اشتغال زنان محسوب می‌شوند. افغانستان با نرخ باروری کل 5.1 کودک به ازای هر زن، یکی از کشورهایی است که با این چالش به شدت روبروست. این نرخ به مراتب بالاتر از میانگین جهانی 2.1 کودک است و نشان از باروری بالای زنان در این کشور دارد. در مقابل، نرخ مشارکت نیروی کار زنان در افغانستان تنها 24 درصد است که پایین‌ترین میزان در منطقه آسیای جنوبی محسوب می‌شود. این آمار به وضوح نشان می‌دهد که در افغانستان، ارتباط معکوس قابل توجهی بین نرخ باروری و مشارکت زنان در بازار کار وجود دارد. البته، رابطه بین اشتغال زنان و نرخ باروری یک رابطه ساده و خطی نیست و عوامل متعددی بر این رابطه پیچیده تأثیر می‌گذارند. علاوه بر عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، سیاست‌های دولت، دسترسی به خدمات مراقبت از کودک، فرصت‌های شغلی برابر و نگرش جامعه نسبت به نقش زنان در اجتماع نیز بر این رابطه تأثیرگذار هستند. در کل می‌توان گفت در افغانستان، نرخ بالای باروری و پایین بودن نرخ مشارکت زنان در بازار کار، نتیجه تلاقی عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. برای افزایش مشارکت زنان در نیروی کار و ارتقای وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان افغان، لازم است سیاست‌های جامع و همه‌جانبه‌ای در نظر گرفته شود که به طور همزمان به کاهش نرخ باروری، بهبود زیرساخت‌های مراقبت از کودک، ایجاد فرصت‌های شغلی برابر و تغییر نگرش‌های اجتماعی کمک کند. وضعیت تأهل: در بین بانوان، زنان مجرد در افغانستان به دلیل ساختارهای اجتماعی و اقتصادی حاکم بر این کشور، از آزادی عمل بیشتری در ورود به بازار کار و مشارکت فعال در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی برخوردارند. در مقابل، خانم‌های متأهل با موانع متعددی در این مسیر روبرو هستند که ریشه در هنجارهای سنتی و کمبود زیرساخت‌های حمایتی دارد. انتظار جامعه از زنان متأهل مبنی بر ایفای نقش اصلی در مراقبت از فرزندان و انجام امور خانه‌داری، به عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل کاهش نرخ مشارکت اقتصادی زنان متأهل در افغانستان محسوب می‌شود. این امر به ویژه در مناطقی که فرصت‌های آموزشی و شغلی محدودی برای زنان وجود دارد، نمود بیشتری دارد. از سوی دیگر، نبود مهدکودک‌ها و مراکز مراقبت از کودکان مقرون به صرفه و همچنین توسعه نیافتگی سیستم حمل و نقل عمومی، چالش‌های دیگری را برای زنان شاغل متأهل ایجاد می‌کند. این زنان مجبورند بین مسئولیت‌های خانوادگی و شغلی خود تعادل برقرار کنند که اغلب به قیمت کاهش ساعات کاری یا ترک کامل شغل تمام می‌شود. در نتیجه، نابرابری‌های جنسیتی در بازار کار افغانستان عمیق‌تر شده و زنان متأهل همچنان در حاشیه این بازار قرار دارند. سطح تحصیلات: آمارهای رسمی نشان‌دهنده‌ی دستاوردهای چشمگیر افغانستان در زمینه‌ی افزایش نرخ باسوادی و حضور زنان در دانشگاه‌ها تا سال 2021 بود. این دستاوردها که حاصل تلاش‌های دهه‌های گذشته بود، نویدبخش آینده‌ای روشن برای زنان در افغانستان تلقی می‌شد. زنان با کسب دانش و مهارت‌های لازم، گام‌های بلندی در جهت ارتقای جایگاه خود در جامعه و مشارکت در عرصه‌های مختلف برداشتند. اما متأسفانه، از آن سال به بعد، شاهد سیر نزولی نگران‌کننده‌ای در این زمینه بوده‌ایم. به طوری که آمارها نشان‌دهنده‌ی کاهش محسوس نرخ باسوادی به خصوص در بین زنان است. این افت ناگهانی، زنگ خطری برای نظام آموزشی کشور به صدا درآورده و بیم آن می‌رود که دستاوردهای دهه‌های گذشته به طور کامل از بین برود. این افت نرخ باسوادی برآمده از کاهش حضور زنان در مکاتب و دانشگاه‌ها است (که البته سیاست‌های ضدآموزشی کشور چنین وضعیتی را فراهم آورده است). این موضوع می‌تواند پیامدهای منفی متعددی برای کشور به همراه داشته باشد. از جمله این پیامدها می‌توان به کاهش شدید مشارکت زنان در نیروی کار و افت سطح شغلی آنان اشاره کرد. بدیهی است که عدم حضور زنان در عرصه‌های مختلف، مانعی بزرگ بر سر راه پیشرفت و توسعه کشور خواهد بود. نویسنده: مهدی مظفری

ادامه مطلب