برچسب: مهاجران

4 روز قبل - 90 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد خواستار ‏بازگشت مرحله‌ای و ایمن کودکان مهاجر و خانواده‌های آنان به ‏افغانستان شدند. تاج‌الدین اویواله، نماینده‌ی صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل ‏متحد در ‏افغانستان با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود از اهداکنندگان خواسته است ‏که از پذیرش، اسکان مجدد و دسترسی پایدار به خدمات ضروری، ‏به‌ویژه برای کودکان بدون همراه و جدا از خانواده، حمایت کنند.‏ براساس معلومات موجود، بازگشت خانواده‌های مهاجر از ایران و پاکستان ادامه دارد. ‏تنها ‏دیروز ۶۷۳ خانواده از این دو کشور وارد افغانستان شده‌اند. زنان و کودکان مهاجر به کشوری باز می‌گردند که از حقوق اساسی‌شان، از جمله آموزش و کار محروم هستند.‏ در کنار آن، با کاهش کمک‌ها به افغانستان، بحران بشری در این ‏کشور رو به وخامت است.‏ برنامه جهانی غذا می‌گوید که با عمیق‌تر شدن بحران گرسنگی در ‏افغانستان، نزدیک به پنج میلیون مادر و کودک در این کشور با ‏سوءتغذیه مواجه هستند.‏ همچنین برنامه‌ اسکان بشر سازمان ملل متحد می‌گوید که اکثر مهاجرانی که ‏به کشورشان بازمی‌گردند، در مناطق شهری ساکن می‌شوند که این ‏امر باعث رشد سریع شهری می‌شود و خدمات شکننده را تحت ‏فشار قرار می‌دهد.‏ این برنامه خواستار سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های حیاتی و ‏خدمات اساسی شده تا شهرهای افغانستان بتوانند با شرایط کنار ‏بیایند و رشد کنند.‏ به‌گفته‌ی برنامه‌ اسکان بشر سازمان ملل متحد، در کنار بازگشت مهاجران، ‏بحران آب‌و‌هوا و بلاهای طبیعی نیز فشار زیادی بر مناطق شهری ‏افغانستان وارد می‌کند.‏ در پی اخراج مهاجران از کشورهای همسایه، کمبود مسکن در ‏شهرها، از جمله کابل به بحرانی جدی تبدیل شده است. شهروندان ‏می‌گویند که خانه به‌ سختی پیدا می‌شود و اجاره‌ی خانه‌ها نیز سرسام‌آور ‏شده است.‏

ادامه مطلب


5 روز قبل - 84 بازدید

در گوشه‌ای از شهر هرات، بر بام یک خانه‌ی قدیمی و فرسوده، خانواده‌ای زنده‌گی می‌کند که روزگاری در ایران، دست‌شان به همه‌چیز می‌رسید و هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند روزی محتاج نان خشک شوند. فرهاد، مردی میانسال با قامتی بلند و شانه‌هایی پهن، سال‌ها در ایران کار و بار پررونقی داشت. او در حوزه‌ی ساختمان‌سازی و معاملات ملکی فعال بود و به‌قول خودش، از خاک، طلا می‌ساخت. با زحمت و تلاش شبانه‌روزی، توانسته بود خانه‌ای بزرگ اجاره کند، موتر شخصی بخرد و فرزندانش را در مکاتب خصوصی ثبت‌نام کند. خانواده‌اش در محله‌ای آرام و تمیز زنده‌گی می‌کردند؛ خانه‌شان پر از وسایل مدرن بود: از فرنیچر نو گرفته تا قالین‌های قیمتی، پرده‌های بلند، ظروف بلور، و یخچالی که همیشه پر از خوراکی بود. فرهاد با افتخار می‌گفت: «ما مهاجر هستیم، اما باید مثل آدم‌های با عزت زنده‌گی کنیم.» اما روزگار هیچ‌گاه یکنواخت نمی‌ماند. سال گذشته، زندگی فرهاد ضربه‌ی سنگینی خورد. پروژه‌ی بزرگ ساختمانی که او بخش عمده‌ای از سرمایه‌اش را در آن گذاشته بود، ناگهان متوقف شد. صاحب‌کار، مردی که میلیون‌ها پول از فرهاد و دیگر همکارانش گرفته بود، یک‌شبه ناپدید شد. فرهاد بارها به دروازه‌اش رفت، دفاترش را زیر پا گذاشت، حتی به دادگاه محلی در ایران شکایت برد. اما پاسخ همیشه یک جمله‌ی سرد و تکراری بود: «تو مهاجر هستی، حقی نداری.» همه‌ی آن‌چه در طی سال‌ها با عرق جبین اندوخته بود، یک‌شبه دود شد و به هوا رفت. در همان زمان، صاحب‌خانه‌شان ـ مردی خشک‌رفتار و سخت‌گیر ـ هر روز برای گرفتن کرایه‌، بی‌خبر و بی‌رحم، در می‌زد. فرهاد دیگر پولی نداشت. گاهی از خجالت، حتی جرأت باز کردن در را هم پیدا نمی‌کرد. فشارها یکی‌یکی روی دوشش آوار شد. هم‌زمان، برخوردهای پولیس ایران با مهاجران شدت گرفت. تا آن‌که یک صبح زود، پیش از آن‌که کودکان از خواب بیدار شوند، دروازه‌ی خانه با ضربه‌ای سنگین باز شد. مأموران آمده بودند. گفتند باید همین امروز خانه را ترک کنید. مریم، همسر فرهاد، با چشمانی اشک‌بار التماس کرد: «حداقل اجازه دهید وسایل‌مان را جمع کنیم.» اما هیچ‌کس گوش نداد. آن‌ها را تنها با چند لباس و یک چمدان کوچک، سوار بر موتر کردند و به سمت مرز فرستادند؛ بی‌هیچ فرصت، بی‌هیچ خداحافظی. وقتی به افغانستان رسیدند، آن همه شکوه و رفاه گذشته برای‌شان چیزی جز خوابی دور و محو نبود. هیچ‌کس باور نمی‌کرد همان خانواده‌ای که تا دیروز در ایران، در خانه‌ای پر زرق و برق زندگی می‌کرد، امروز بر بام یک خانه‌ی غریب در هرات پناه گرفته باشد. صاحب‌خانه‌ای که دلش رحم آمده بود، با تردید گفت: «می‌توانید روی بامم بمانید، اما اتاقی برای‌تان ندارم.» و این‌گونه شد که بام نم‌دار با یک چادر پاره، خانه‌ی جدیدشان شد. اکنون شب‌های‌شان در سرمای استخوان‌سوز هرات سپری می‌شود. کودکانی که روزی در ایران لباس نو می‌پوشیدند و به مکتب می‌رفتند، حالا با تن‌پوش‌های کهنه در چادری لرزان، در آغوش هم کز می‌کنند تا از باد و باران در امان بمانند. مریم، مادر خانواده، شب‌ها آرام در گوش‌شان قصه‌هایی شیرین می‌گوید تا شاید خواب‌های روشن گذشته را به یاد آورند، اما در دل خودش چیزی جز بغض و حسرت باقی نمانده. فرهاد هر صبح با اندکی امید و دلی پُر، راهی بازار می‌شود. روزهایی که در ایران با موتر شخصی‌اش رفت‌وآمد می‌کرد و به کارگران دستور می‌داد، حالا به خاطره‌ای دور تبدیل شده‌اند. امروز در گوشه‌ای از میدان مزدوری در هرات، خودش در صف ایستاده، چشم‌انتظار کسی که بیاید و او را برای روزی‌چند ساعت کار ببرد. هیچ‌کس باور نمی‌کند که این مرد، زمانی سرمایه‌دار بوده. صاحب‌کار ایرانی که پولش را بالا کشید، هنوز هم مثل کابوسی شبانه، ذهنش را رها نمی‌کند. با صدایی گرفته و غصه‌دار می‌گوید: «اگر آن پول را داده بودند، امروز من با خانواده‌ام این‌جا، گرسنه و بی‌سرپناه نبودم.» دیگ خانه‌ی‌شان روزهاست که بر آتش ننشسته؛ چیزی در آن نجوشیده، نه غذایی، نه امیدی. همسایه‌ها گاهی با دلسوزی تکه‌ای نان یا لقمه‌ای غذا می‌آورند، اما شکم‌های همیشه‌گرسنه را سیر نمی‌کند. مریم بیشتر وقت‌ها خودش از خوردن دست می‌کشد، تا همان اندک غذا را برای کودکانش نگه دارد. شب‌ها، وقتی باد سرد از لای ترک‌های چادر پاره می‌وزد و سایه‌های سیاه فقر بر سرشان سنگینی می‌کند، فرهاد به آسمان خیره می‌شود و در دل با خودش زمزمه می‌کند: «خدایا، چطور ممکن است انسان در عرض یک سال، از اوج آسمان به قعر زمین سقوط کند؟ روزی در ایران همه‌چیز داشتم، امروز در وطنم حتی یک لقمه نان ندارم...» زندگی فرهاد و خانواده‌اش تصویری زنده از بی‌رحمی سرنوشت است. روزگاری غرق در رفاه، با خانه‌ای پر از زندگی، و امروز آواره‌ و بی‌پناه، بر بام دیگران، بدون شغل، بی‌سرپناه، و بی‌چشم‌اندازی روشن برای فردا. و با این حال، در دل تاریکی‌ها، شعله‌ای کوچک هنوز روشن است؛ امیدی کم‌سو به فردایی که شاید اندکی بهتر باشد. فردایی که شاید، فرهاد دوباره کار کند، مریم لبخند بزند، و کودکان‌شان دوباره طعم آرامش را بچشند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 108 بازدید

کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهند‌گان (UNHCR) درتازه‌ترین مورد هشدار داده است که هزاران افغانستانی مجبور شده‌اند از پاکستان به مناطقی برگردند که پیش از این از زلزله‌ها ویران شده‌اند. این نهاد با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که خانواده‌های بازگشت‌کننده با «بحران روی بحران» مواجه‌اند و نبود سرپناه، کم‌بود آب و غذا و دسترسی محدود به خدمات صحی، وضعیت زندگی برگشت‌کنند‌گان را به‌شدت دشوار ساخته است. کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در ادامه تاکید کرده است که منابع مالی برای کمک‌رسانی به این خانواده‌ها رو به پایان است و ادامه این روند می‌تواند فاجعه انسانی تازه‌ای را رقم بزند. در اعلامیه آمده است که جامعه‌ی جهانی نمی‌تواند به این وضعیت پشت کند و باید در کنار خانواده‌های آسیب‌پذیر افغانستانی بایستد. این در حالی است که پاکستان و ایران در ماه‌های اخیر، روند اخراج اجباری پناه‌جویان افغان را شدت بخشیده‌اند. روزانه صدها خانواده از این دو کشور به‌طور اجباری اخراج شده و وارد افغانستان می‌شوند؛ کشوری که خود نیز با چالش‌های گسترده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روبرو است. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 134 بازدید

رسانه‌ها گزارش داده‌اند که در پی کشف جسد یک زوج افغانستانی در راولپندی ‏پاکستان، پولیس گزارش دادند که مرد این زوج، در ‏نخست همسرش را به قتل رسانده و سپس خودکشی کرده است. در گزارش رسانه‌‌ی نیشن آمده است که اجساد این زوج، در ساحه‌ی «بنگاش ‏کلونی» منطقه‌ی «پیر ودهائی» از مربوطات راولپندی پیدا شده است.‏ در بخشی از گزارش آمده است که پولیس پیر ودهائی اعلام کرد که ظاهرا یک شهروند افغانستان روز ‏شنبه پس از کشتن همسرش در خانه‌‌، خودکشی کرده است.‏ گزارش به نقل از یکی از باشندگان منطقه نوشته است که جسد ثنا و همسرش امیر ‏در خانه‌ی اجاره‌ای‌شان پیدا شده و آثار شکنجه روی اجساد ‏وجود داشته است.‏ همچنین در بخشی از پرونده آمده است که یک افسر پولیس آگاه از این پرونده گفت که هر دو زن و شوهر ‏شهروندان افغانستان بوده‌اند. طبق تحقیقات اولیه، امیر دو ماه پیش از ‏افغانستان به پاکستان آمده بود تا با ثنا ازدواج کند.‏ رسانه نیشن گزارش داده است که این زوج از طریق تیک‌تاک با یک‌دیگر آشنا شده بودند. ثنا مادر یک پسر ‏دوساله بود.‏ در ادامه‌ی گزارش تاکید شده است که امیر به ثنا قول داده بود که در زمان ‏عروسی‌شان به ثنا جواهرات طلا هدیه دهد، اما نتوانست به قول ‏خود عمل کند.‏ در گزارش آمده است که این بی‌عملی منجر به درگیری ثنا و امیر شده ‏بود و در نهایت، امیر قبل از خودکشی، ثنا را با شلیک گلوله به قتل ‏رسانده است.‏ با این وجود، منابع از میان مهاجران نیز از کشف جسد این زوج افغانستانی ‏خبر می‌دهند.‏ همچنین در تصاویر گذرنامه‌ی «امیر» که در اختیار رسانه‌ها ‏قرار گرفته است، نام کامل او امیرداد جعفری، باشنده‌ی اصلی ولایت ‏دایکندی درج شده است.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 170 بازدید

کمیسیون مستقل حقوق بشر پاکستان درتازه‌ترین مورد هشدار داده است که شمار زیادی از زنان باردار و بیماران اهل افغانستان که به مراقبت‌های فوری طبی نیاز دارند، به دلیل هراس از بازداشت توسط پولیس، از مراجعه به مراکز درمانی خودداری می‌کنند. این کمیسیون با نشر گزارشی گفته است که وضعیت صحی پناه‌جویان اهل افغانستان در پاکستان به‌شدت نگران‌کننده شده و ناتوانی در دسترسی به خدمات اولیه صحی، به‌ویژه برای زنان باردار، تهدیدی جدی برای جان آنان به شمار می‌رود. در ادامه آمده است که برخی شفاخانه‌ها نیز از پذیرش بیماران اهل افغانستان فاقد اسناد معتبر، خودداری کرده‌اند که این اقدام نقض آشکار حقوق بشر بوده و با تعهدات قانونی و بین‌المللی پاکستان نیز در تضاد قرار دارد. کمیسیون مستقل حقوق بشر پاکستان در ادامه تاکید کرد: «ترس از بازداشت و اخراج اجباری، پناه‌جویان را به انزوا کشانده و آنان را از ابتدایی‌ترین حقوق بشری چون حق دسترسی به خدمات صحی محروم ساخته است.» در بخشی از گزارش آمده است که در صورت بازگشت اجباری به افغانستان، زنان و دختران افغانستانی با آپارتاید جنسیتی روبرو خواهند شد. قابل ذکر است که در ماه‌های اخیر، نگرانی‌ها در میان پناه‌جویان افغانستانی در پاکستان افزایش یافته و بسیاری از آنان نسبت به خطر بازداشت، زندانی شدن و اخراج اجباری ابراز نگرانی کرده‌اند. نهادهای حقوق بشری از حکومت پاکستان خواسته‌اند تا سیاست‌های مهاجرتی خود را بازنگری کرده و به اصول انسانی و تعهدات بین‌المللی احترام بگذارد.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 127 بازدید

محمد صادق معتمدیان، والی تهران، پایتخت ایران درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که مرحله‌ی دوم اخراج مهاجران افغانستان این هفته آغاز می‌شود «تا خیال‌مان از مسأله‌ی اتباع غیرمجاز» راحت شود. خبرگزاری ایسنا گزارش داده است که آقای معتمدیان این اظهارات را در نشست شورای آموزش و پرورش تهران مطرح کرده و گفته است، هیچ کشوری نمی‌پذیرد که «اتباع غیرقانونی» در آن حضور داشته باشد. وی در ادامه تاکید کرده است که تا اکنون یک میلیون و ۴۰۰ هزار مهاجر افغانستانی از ایران اخراج شده‌اند که ۴۵۰ هزار آنان تنها از تهران اخراج شدند. محمدصادق معتمدیان افزوده است که با اخراج مهاجران افغانستانی، بیش از سه هزار صنف درسی در ایران آزاد شده و نرخ اجاره‌ی خانه نیز ۳۰ تا ۳۵ درصد کاهش یافته است. قابل ذکر است که جمهوری اسلامی ایران در سال جاری خورشیدی با باطل کردن «برگه سرشماری» حدود دو میلیون مهاجر افغانستانی، روند اخراج آنان را آغاز کرده است که تا اکنون بیش از یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از ایران اخراج و وارد افغانستان شده‌اند. اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت داخله‌ی ایران گفته است که شش میلیون و ۱۰۰ هزار مهاجر افغانستانی در آن کشور حضور دارند که باید بیش از سه میلیون آنان اخراج شوند. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 189 بازدید

سید هادی کسایی‌زاده، خبرنگار و فعال رسانه‌ای ایرانی درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که در یکی از «جدیدترین پرونده‌سازی‌ها» علیه او، به حکم ۱۵ ماه زندان، ۷۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی و اخراج از خبرنگاری محکوم شده است. آقای کسایی‌زاده با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود این این حکم دادگاه را «ظالمانه» خوانده و تاکید کرده که که این حکم به دلیل مبارزه‌اش با موضوعات مرتبط با مهاجران ‌افغانستان صادر شده است. وی در ادامه تاکید کرده است که معتقد است پشت این پرونده افرادی «خاص» قرار دارند که روزی رسوا خواهند شد. همچنین این خبرنگار و فعال رسانه‌ای ایرانی در ادامه افزوده است که در این پرونده بدون توجه به دفاعیاتش، گناهکار شناخته شده است. پیش از این فرهنگیان کشور در واکنش‌هایی به موج فزاینده مهاجرستیزی در ایران، برخوردهای«غیر انسانی» آن‌ها را نقد کردند‌. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 148 بازدید

محمدصادق معتمدیان، والی تهران پایتخت ایران درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که فاز دوم اخراج «مهاجران غیرمجاز» به افغانستان به‌زودی اجرا خواهد شد. خبرگزاری مهر گزارش داده است که آقای معتمدیان این اظهارات را در نشستی در شهرستان/ولسوالی پیشوا در تهران مطرح کرده و گفته است که موضوع اخراج مهاجران افغانستان با جدیت دنبال می‌شود. وی به اخراج مهاجران به افغانستان اشاره کرده و تاکید کرده است: «پس از این اقدام «سه هزار کلاس درس آزاد شده و تراکم دانش‌آموزی کاهش یافته است.» همچنین والی تهران در ادامه‌ی صحبت‌هایش مدعی شده است که بخش قابل‌توجهی از مهاجران افغانستانی از «سرانه‌های مردم» استفاده می‌کردند و اخراج آنان باعث کاهش جرم عمومی، کاهش مصرف آرد تا پنج هزار تُن، خلوت‌شدن نانوایی‌ها و بازگشت فرصت‌های شغلی به نیروی کار ایرانی شده است. قابل ذکر است که جمهوری اسلامی ایران در سال جاری خورشیدی «برگه سرشماری» حدود دو میلیون مهاجر افغانستانی را باطل و اخراج آنان را آغاز کرد. براساس آمار حکومت سرپرست افغانستان، این کشور بیش از ۱.۸ میلیون مهاجر را به افغانستان اخراج کرده است و این روند همچنان ادامه دارد. با وجود این‌که والی تهران مدعی شده است که اخراج مهاجران باعث بازگشت فرصت کار به نیروی کار ایرانی شده، اما شماری از رسانه‌های ایرانی از کمبود نیروی کار و تعطیلی کارخانه‌ها در پی اخراج مهاجران افغانستان گزارش داده‌اند. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 202 بازدید

عبدالرحمن، مردی حدود چهل‌وپنج‌ساله، زاده‌ی یکی از قریه‌های کوهستانی کنر است. در دوران جنگ‌های داخلی، زمانی که هنوز به بیست سالگی نرسیده بود، همراه خانواده‌اش راهی پاکستان شد. آن‌ها هیچ نداشتند جز یک الاغ، چند بوجی گندم و چند ظرف مسی که مادرش برای توشه‌ی راه در یک گونی پیچیده بود. شب‌های تاریک، صدای مهیب توپ‌خانه، و اضطراب راه، همراه‌شان بود تا سرانجام از مرز گذشتند و در یکی از خیمه‌های مهاجرین در خاک پشاور پناه گرفتند. سال‌های نخست مهاجرت، برای عبدالرحمن و خانواده‌اش تلخ و طاقت‌فرسا بود. او، که جوانی خام و بی‌تجربه بود، صبح‌ها در سرک‌های پشاور به دنبال کار می‌گشت، بار می‌کشید، صندوق‌های میوه را از موترها پایین می‌آورد و از بازاری به بازاری می‌برد. شب‌ها با دستان تاول‌زده و پاهای زخمی به خیمه برمی‌گشت. مادرش هر شب به او می‌گفت: «فرزندم، صبر کن، روزی می‌رسد که تو هم صاحب خانه خواهی شد.» و عبدالرحمن، هر شب با شنیدن همین جمله، قطره‌ای امید در دلش شعله‌ور می‌شد؛ نوری کوچک در میان تاریکیِ آن روزهای بی‌پایان. سال‌ها گذشت و عبدالرحمن، با پشت‌کار و امید، توانست با اندک پس‌انداز و کمی قرض از دوستان، یک دکان کوچک پرزه‌جات موتر را در یکی از کوچه‌های پشاور باز کند. همان دکان ساده، نقطه‌ی عطف زندگی‌اش شد. هر صبح زود، دروازه‌ی دکان را باز می‌کرد؛ بوی روغن موتر، آهن زنگ‌زده و صدای پرندگان صبحگاهی در هوا می‌پیچید، و او با دل‌گرمی می‌گفت: «این زنده‌گی ماست، دسترنج ماست.» در همین سال‌ها بود که با «زرگل» ازدواج کرد؛ زنی مهربان، صبور و پر از امید. وقتی به خانه‌ی کوچک کرایی‌شان رفتند، زرگل با دستان خودش خانه را رنگ زد، پرده‌ها را نصب کرد و گوشه‌ای از حیاط را به گل‌کاری اختصاص داد. آن خانه، با دیوارهای خشت خام و سقف چوبی‌اش، برای عبدالرحمن چیزی کمتر از یک قصر نداشت. او همیشه لبخند می‌زد و می‌گفت: «زرگل، این خانه وطن دوم ماست؛ هرچند دور از خاک خود هستیم، اما پر از گرمی دل تو.» با گذر زمان، آن خانه نه فقط پناهگاه جسم‌شان شد، بلکه مأمن عشق، رنج، امید و تلاش مشترک آن‌ها نیز بود. چهار فرزند، یکی پس از دیگری به دنیا آمدند؛ سه دختر و یک پسر. دختران به مکتب پاکستانی رفتند، زبان اردو را آموختند و هر روز با دفترچه‌های رنگی و کتاب‌های درسی در آغوش، از مکتب بازمی‌گشتند. عبدالرحمن با افتخار به آن‌ها نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد: «شما روزی چیزی می‌شوید که پدرتان هیچ‌وقت نتوانست بشود.» پسر کوچکش، هنوز آن‌قدر خردسال بود که بیشتر وقتش را در دکان کنار پدر می‌نشست و مهره‌های آهنی را مثل اسباب‌بازی‌ها به هم می‌چسپاند و می‌خندید. زندگی به سختی، اما با کورسویی از امید می‌گذشت. عبدالرحمن سالی چند بار به افغانستان می‌رفت تا اقاربش را ببیند، اما هر بار با حسرتی سنگین‌تر برمی‌گشت. در دل می‌گفت: «افغانستان جای زنده‌گی نیست. اینجا، در پاکستان، هرچند بیگانه‌ایم، اما یک سقف بالای سر داریم و نانی برای خوردن.» اما همه‌چیز در پاییز ۲۰۲۳ دگرگون شد. حکومت پاکستان اعلام کرد که افغان‌ها باید کشور را ترک کنند. در آغاز، عبدالرحمن این خبر را باور نکرد. در دکانش با دوستانش می‌نشستند و با بی‌اعتنایی می‌گفتند: «این فقط یک تهدید سیاسی‌ست، هیچ‌وقت عملی نمی‌شود. ما سال‌هاست اینجاییم، چطور می‌توانند یک‌شبه همه چیز را از ما بگیرند؟» اما روزها گذشت. گشت‌زنی پولیس در کوچه‌ها بیشتر شد. چهره‌های آشنا دیگر به دکان نمی‌آمدند. خبر رسید که چندین خانواده را نیمه‌شب از خانه‌ها بیرون کشیده‌اند و بی‌صدا به مرز فرستاده‌اند. ترس، بی‌صدا اما سنگین، در دل عبدالرحمن نشست. آرام‌آرام فهمید که چیزی به نام "امنیت" دیگر در این سرزمین بیگانه هم برای او باقی نمانده است. یک روز، وقتی عبدالرحمن مثل همیشه به دکانش رسید، دید چند پولیس در همان کوچه ایستاده‌اند. یکی از آن‌ها نزدیک شد و با صدایی جدی گفت: «عبدالرحمن، وقتت تمام است. آماده شو، باید بروی.» عبدالرحمن که جا خورده بود، با لکنت پاسخ داد: «اما من اینجا خانه دارم، دکان دارم، قرض دارم، وسایل دارم… چطور می‌توانم یک‌شبه همه چیز را ترک کنم؟» پولیس بی‌رحمانه خندید و گفت: «این مشکل تنها از تو نیست. یا خودت برو، یا ما بیرونت می‌کنیم.» آن شب، خانه‌ی عبدالرحمن پر از گریه و اندوه بود. دخترانش کتاب‌های‌شان را بغل کرده بودند، زرگل لباس‌ها را با عجله در یک بوجی انداخته بود، اما همه می‌دانستند که در واقع چیزی با خود نخواهند برد. تنها چیزی که عبدالرحمن توانست با خود بردارد، چند جامه‌ی ساده، مقداری نان خشک، و یک قاب عکس خانوادگی بود. همه‌چیز—خانه، دکان، وسایل، فرش‌ها، حتی سند طلای زرگل—همان‌جا ماند. وقتی به مرز تورخم رسیدند، هزاران خانواده‌ی دیگر در صف‌های طولانی ایستاده بودند. کودکان از سرما می‌لرزیدند، زنان ناله می‌کردند، و مردان با چشمانی پر از اشک و حسرت به پشت سر نگاه می‌کردند. عبدالرحمن در سکوت ایستاده بود و با خود می‌گفت: «اینجا همان جایی‌ست که بیست‌وپنج سال زحمت کشیدم. اینجا همه چیزم ماند… حالا باید به کجا بروم؟» اما آن‌سوی مرز، خبری از آسایش نبود؛ تنها چیزی که انتظارشان را می‌کشید، خاک خشک و خیمه‌های پاره و فرسوده بود. در ننگرهار، آن‌ها را به کمپ مهاجرین فرستادند. وقتی عبدالرحمن به خیمه‌ی کهنه‌ای رسید که حالا باید خانه‌شان می‌شد، دست‌هایش لرزید. زرگل نشست، سرش را میان دستانش گرفت و با صدایی خفه گفت: «خدایا، ما به کجا رسیدیم؟» امروز، عبدالرحمن و خانواده‌اش هنوز در همان خیمه زندگی می‌کنند. شب‌ها، باد سرد از میان درزهای خیمه عبور می‌کند، باران سقف پارچه‌ای را سوراخ می‌کند و زمین خیس و گل‌آلود می‌شود. دخترانش دیگر به مکتب نمی‌روند؛ بیشتر روزهای‌شان در صف نان، آب و مواد سوختی می‌گذرد. پسرش، که روزگاری در دکان با او کار می‌کرد، حالا با پای برهنه از این خیمه به آن خیمه می‌چرخد، دنبال چند تکه چوب خشک برای آتش. زرگل شب‌ها آرام زیر پتو می‌لرزد، اشک می‌ریزد و زیر لب زمزمه می‌کند: «کاش همان‌جا می‌ماندیم… حتی اگر زندان می‌رفتیم. اینجا… هیچ چیز نداریم. هیچ چیز.» عبدالرحمن هر روز به امید پیدا کردن کاری، راهی شهر می‌شود، اما جز بیگاری با مزد اندک، چیزی نصیبش نمی‌گردد. با دستانی پینه‌بسته و چهره‌ای خسته، هر شب به خیمه برمی‌گردد و در دل می‌گوید: «بیست‌وپنج سال زحمت کشیدم، با رنج، یک زندگی ساختم… همه‌اش همان‌جا ماند. حالا دوباره از صفر باید شروع کنم؛ اما این‌بار نه خانه‌ای دارم، نه مکتبی، نه آینده‌ای. ما در میانه‌ی هیچ‌جا مانده‌ایم… نه آنجا ماندیم، نه اینجا رسیدیم.» شب‌ها که باد سرد در خیمه می‌پیچد و زمین از رطوبت یخ می‌زند، روی خاک می‌نشیند، قاب عکس خانوادگی را از میان بوجی بیرون می‌کشد، دستی آرام بر چهره‌های خندان بچه‌هایش در عکس می‌کشد و زیر لب با صدایی بغض‌آلود می‌گوید: «این، همان روزهای خوش ما بود… روزهایی که دیگر هیچ‌وقت برنمی‌گردد.» نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 161 بازدید

منابع از میان مهاجران در شهر کویت پاکستان می‌گویند که پولیس پاکستان روند بازداشت پناه‌جویان اهل افغانستان را در این شهر آغاز کرده و این روند به شدت جریان دارد. دست‌کم سه منبع امروز (پنج‌شنبه، ۲۰ سنبله) از میان مهاجران به رسانه گوهرشاد گفته‌اند این پناه‌جویان روز گذشته از منطقه «اسپینی‌رود» بازداشت شدند و به کمپ اخراج مهاجران انتقال یافته‌اند. یک تن از میان مهاجران تاکید کرده است که پولیس پاکستان مهاجران را خانه به خانه تعقیب می‌کنند و آنان را به صورت غیرمعلوم و خشونت‌آمیز بازداشت می‌کنند. منبع در ادامه افزوده است که مهاجران به صورت اجباری به کمپ‌های مهاجران انتقال پیدا می‌کنند و اجازه ندارند حتی وسایل خانه‌شان به افغانستان انتقال دهند. قابل ذکر است که دولت پاکستان، اول سپتامبر را مهلت خروج پناه‌جویانی تعیین کرده بود که تاریخ کارت اقامت موقت‌شان باطل شده است. در پی این تصمیم، احتمال اخراج حدود یک میلیون پناه‌جوی افغانستانی وجود دارد. این در حالی است که روند اخراج مهاجران اهل افغانستان از پاکستان پیش از این نیز ادامه داشته است. همچنین ایران، اخراج مهاجران را از دو ماه به این طرف شدت بخشیده است. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب