برچسب: فقر و بیکاری

2 هفته قبل - 119 بازدید

محسن نقوی، وزیر امور داخله‌ی پاکستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که از نوامبر ۲۰۲۳ میلادی تا اکنون یک میلیون و ۲ هزار و ۲۳۰ مهاجر افغانستانی از این کشور اخراج شدند. آقای نقوی این اظهارات را در گزارشی به شورای ملی این کشور مطرح کرده و گفته است که بیش از ۱.۳۷ میلیون مهاجر افغانستان دارنده کارت «پی‌او‌آر» از سال ۲۰۰۷ میلادی به این‌سو تحت برنامه کمیشنری عالی ملل متحد در امور پناه‌جویان به این کشور بازگشت داده شده‌اند. در ادامه آمده است که اعتبار کارت شهروندی افغانستان (ای‌سی‌سی) را نیز تمدید نخواهد کرد. پاکستان که میزبان یکی از بزرگترین جمعیت پناه‌جویان کشور در درازمدت بوده است، در بحبوحه تیرگی روابط دوجانبه با حکومت فعلی و افزایش نگرانی‌های امنیتی، تصمیم به اخراج مهاجران بدون مدرک کشور گرفته است. همچنین سازمان بین‌المللی مهاجرت اعلام کرده که در ادامه روند اخراج اجباری مهاجران افغانستان، از اول ماه اپریل تا ۱۲ می سال روان میلادی، بیش از ۱۲۸ هزار تن از پاکستان اخراج شده‌اند. با این حال، چالش‌های سیاسی و اقتصادی داخلی، با تأثیرات بلندمدت بر ثبات اجتماعی، باعث دشواری‌های بیش‌تر برای مهاجران بازگشته و جامعه افغانستان شده است. باید گفت که پاکستان از نزدیک به دو ماه به این‌سو مرحله دوم اخراج اجباری مهاجران افغانستان را نیز روی دست گرفته که طی آن، هزاران شهروند افغانستان از این کشور با اجبار به افغانستان برگشت داده شده‌اند. در این میان مهاجران بازگشته از برخورد نادرست، زشت و خلاف ارزش‌های انسانی توسط پولیس پاکستان نیز سخن می‌زنند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 77 بازدید

اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که با توجه به کاهش چشم‌گیر بودجه، روند کمک‌رسانی مجددا اولویت‌بندی شده است. اوچا امروز (سه‌شنبه، ۲۳ ثور) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که اهداف اولیه برای رسیدگی به شدیدترین نیازهای ۱۲.۵ میلیون نفر متمرکز شده‌ است. دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد تاکید کرده است که برای رسیدگی به نیازمندترین افراد، ۱.۶۲ میلیارد دالر بودجه نیاز است. این نهاد در کل برای کمک‌رسانی در افغانستان برای نیازمندان در سال ۲۰۲۵ میلادی، ۲.۴۲ میلیارد دالر بودجه درخواست کرده است. براساس گزارش‌های موجود کمک‌های بشری به افغانستان کاهش یافته است. آمریکا که بزرگ‌ترین کمک‌کننده به این کشور بود، پس از روی‌کارآمدن دونالد ترامپ کمک‌هایش را به افغانستان و سایر کشورهای فقیر قطع کرده است. در کنار آن، محدودیت وضع شده بر زنان و دختران نیز به اقتصاد بحرانی افغانستان ضربه‌ی سنگین وارد کرده است. همچنین اخراج مهاجران افغانستان از کشورهای ایران و پاکستان ادامه دارد؛ امری که منجر به وخامت وضعیت می‌شود.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 64 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد برای افغانستان می‌گوید که برای حمایت از کودکان نوزاد به ۶۶ هزار خانواده کمک نقدی می‌کند. این نهاد امروز (دوشنبه، ۲۲ ثور) با نشر گزارشی گفته است که این پروژه کودکان نوزاد را تا ۱۸‌ماهگی حمایت می‌کند. در ادامه‌ی گزارش آمده است که این ۶۶ هزار خانواده واجد شرایط در ولایت‌های زابل، کنر، سمنگان و غور حمایت می‌شوند. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد تاکید کرده است که میزان سوء‌تغذیه در این ولایت‌ها بیش‌تر از حد معمول نسبت به دیگر ولایت‌ها ارزیابی شده است. یونیسف این پروژه را با حمایت مالی بانک آسیایی مرکزی و دیگر شرکای خود تأمین می‌کند. این پول برای تأمین مواد غذایی و درمان نوزادان مصرف خواهد شد. در گزارش آمده است: « تغذیه مادر ارتباط نزدیکی با تغذیه فرزند او دارد. در دوران بارداری، کیفیت و کمیت وعده‌های غذایی او بر رشد جنین تأثیر می‌گذارد. پس از زایمان، یک رژیم غذایی مغذی مادر را قادر می‌سازد تا شیر مادر، منبع حیاتی مواد مغذی برای نوزادان، تولید کند.» یونیسف تصریح کرد که در سراسر افغانستان، اکثر کودکان از تنوع یا مقدار غذاهایی که برای رشد سالم نیاز دارند، استفاده نمی‌کنند. مادران نیز دچار سوءتغذیه هستند که منجر به چرخه مضر سوءتغذیه می‌شود. این نهاد افزوده است: «در سراسر افغانستان، رفت و آمد و فعالیت‌های زنان محدود شده است. در تجمعات عمومی، مردان و زنان باید در فضاهای جداگانه‌ای باشند. برنامه توزیع پول نقد در منطقه دای‌چوپان، برای زنان در صبح و برای مردان در بعد از ظهر، زمان‌های متفاوتی دارد.» بحران سوء‌تغذیه در افغانستان هنوز یک مشکل رو‌به‌افزایش است و سازمان ملل هشدار داده که در سال جاری شمار کودکان مبتلا به این بیماری به ۳.۵ میلیون تن افزایش می‌یابد.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 96 بازدید

بربنیاد گزارش‌های نشر در رسانه‌ها، در پی انفجار گاز متان در یک معدن زغال‌سنگ در ولایت سُغد تاجیکستان، هشت کارگر اهل افغانستان جان باخته‌اند. رادیو و تلویزیون ملی افغانستان که تحت کنترول حکومت سرپرست قرار دارد به نقل از ریاست آماد‌گی مبارزه با حوادث در ولایت دایکندی گزارش داده است که همه قربانیان از اهالی این ولایت هستند. در گزارش آمده است که از میان جان ‌باخته‌گان پنج تن از ولسوالی شهرستان، دو تن از میرامور و یک تن دیگر از اشترلی بودند. همچنین منابع از قربانیان‌ به‌نام‌های کاظم بیگی، عبدالله احمدی، حسن‌ علی‌زاده، حسین‌بخش، محمدامیر، علی‌جان، قربان و اسماعیل رحیمی نام بردند. منبع تاکید کرده است که برخی از قربانیان جوانان تحصیل‌کرده بودند. منبع افزوده است که از جمله کاظم بیگی دانش‌آموخته‌ی دانشکده‌ی پلی‌تخنیک کابل بود. یک منبع دیگر گفته است که جنازه‌های قربانیان صبح روز گذشته (شنبه، ۲۰ ثور) به افغانستان منتقل و به ولایت قندوز رسیده است. چگونگی انفجار همچنین روزنامه اطلاعات در گزارشی نوشته است که پس‌ازچاشت روز (جمعه، ۱۹ ثور) ساعت ۱:۳۰ دقیقه به وقت تاجیکستان، در معدن‌های زغال‌سنگ سرکویی در ناحیه عینی ولایت سغد تاجیکستان انفجار رخ داده است. در گزارش آمده است که دلیل انفجار گاز درون معدن بوده است. در ادامه آمده است که کارگران اهل افغانستان برای یک شرکت پیمان‌کار افغانستانی کار می‌کردند. از این شرکت به‌نام‌های «رییس روح‌الله» و «تقی دلسوز» نام برد و گفت شرکت آنان با شرکت «فراز» تاجیکستانی همکاری دارند. مقام‌های تاجیکستان و رسانه‌های این کشور تا اکنون درباره‌ی این رویداد چیزی نگفته‌اند. قابل ذکر است که در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از سلطه حکومت فعلی بر افغانستان، شمار زیادی از شهروندان کشور به‌دلیل بیکاری، ناامنی و وضعیت اقتصادی نامناسب، راهی کشورهای دیگر می‌شوند. مهاجرت‌های غیرقانونی و کارهای شاقه همواره از شهروندان کشور قربانی گرفته است.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 72 بازدید

پیو اسمیت، مدیر بخش آسیا و اقیانوسیه صندوق جمعیت سازمان ملل هشدار داده است که قطع بودجه در افغانستان مرگبار خواهد بود. آقای اسمیت با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود، حمایت‌ بشردوستانه بین‌المللی در افغانستان را «حیاتی» دانست و خواستار توجه به نیازهای فوری زنان و دختران به‌ویژه در بخش سلامت شد. وی تاکید کرده است که از نزدیک به مناطق محروم افغانستان سفر کرده و با واقعیت‌های تلخ مواجه شده است. پیش از این نیز این مقام ملل متحد تخمین زده بود که قطع کمک‌های امریکا در میان سال‌های ۲۰۲۵ تا ۲۰۲۸ منجر به مرگ‌ومیر یک هزار و ۲۰۰ زن در جریان ولادت و بیش از یک صد هزار بارداری ناخواسته خواهد شد. اسمیت اذعان کرد که کمک‌های مالی آمریکا در سال ۲۰۲۳ میلادی از سه هزار و ۸۰۰ مورد مرگ در دوران بارداری در سراسر جهان جلوگیری کرده است. صندوق جمعیت سازمان ملل، بیش از ۷۰۰ مرکز صحی در سراسر افغانستان را حمایت می‌کند. قابل ذکر است که ماهانه ۷۰۰ هزار نفر از خدمات این مراکز صحی استفاده می‌کنند. با این حال در پی کاهش و قطع کمک‌های بین‌المللی، صندوق جمعیت سازمان ملل با مشکل تامین بودجه روبرو شده است. همچنین بر اساس آمار سازمان ملل متحد، در سال جاری میلادی ۲۲.۹ میلیون نفر در افغانستان نیاز به کمک‌های بشردوستانه دارند و ۱۶.۸ میلیون نفر آنان برای دریافت کمک در اولویت قرار گرفته‌اند. اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد برای کمک به این افراد ۲.۴۲ میلیارد دالر بودجه درخواست کرده است. این در حالی است که کمک‌های بشری به افغانستان به شدت کاهش یافته است.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 99 بازدید

اسمم مریم است. سی و پنج سال دارم، یا شاید هم بیشتر. راستش دقیق نمی‌دانم چند سالم است. شناسنامه‌ام سال تولدم را اشتباه نوشته، و من هم هیچ‌وقت وقتش را نداشتم که به عددهای روی کاغذ فکر کنم. آنچه می‌دانم، این است که زندگی‌ام از همان روزی که پانزده سالم شد، دیگر زندگی نبود. در پانزده‌سالگی، مرا شوهر دادند. نه با لباس سفید پر زرق‌وبرق، نه با مهمانی باشکوه. فقط یک شب ساده بود که مادرم موهایم را با روغن مالید، چادر سفیدی به سرم انداخت و گفت: «دخترم، خدا قدرت بده، زنتی شدی، خوشبخت می‌شوی.» من چیزی نگفتم. دلم پر بود، اما زبانم بسته. می‌ترسیدم، ولی نه از شوهرم، از آینده‌ای که نمی‌شناختم. شوهرم سی ویک ساله بود. پدرم گفته بود: «آدم کارگر و با خداست، زن‌دار نمی‌باشد، زن اولش مرده.» آن شب فقط صدای طبل و دایره بود و نگاه سنگین زنان فامیل که زیر لب پچ‌پچ می‌کردند. فردای آن شب، من دیگر دختر نبودم. خانه شوهر، جای سرد و خاموشی بود. دیوارها گِلین و فرش‌های کهنه. شوهرم زیاد حرف نمی‌زد. شب‌ها بی‌کلام می‌خوابید، صبح‌ها زود می‌رفت سر کار. من مانده بودم با تنهایی، با ترس، با سؤال‌های که جوابی نداشتند. چند ماه نگذشته بود که فهمیدم باردارم. هنوز بدنم کودک بود، اما درونم کودکی دیگر رشد می‌کرد. در دل، بیشتر از آنکه مادر شدن را حس کنم، وحشت داشتم. زایمانم سخت بود. در خانه، با کمک زن همسایه زاییدم. ناله‌هایم را دیوارها بلعیدند. هیچ داکتر، هیچ دوا، هیچ‌کس نبود. فقط خودم بودم و خدا. وقتی نوزادم به دنیا آمد، در آغوشم گذاشتند. قلبم لرزید. این موجود کوچک از من بود، اما حس عجیبی داشتم. حس گم‌شدگی. هنوز نمی‌دانستم چه می‌کنم، هنوز یاد نگرفته بودم خودم کی‌ام، اما حالا باید مادر می‌بودم. سال‌ها گذشتند. پشت‌هم باردار شدم. شش بچه آوردم. هر بار که زاییدم، انگار بخشی از وجودم را جا گذاشتم. جسمم تحلیل رفت، روحم هم. شب‌هایی بود که از درد نمی‌خوابیدم، ولی صبح باید باز بیدار می‌شدم، غذا می‌پختم، بچه‌ها را جمع‌وجور می‌کردم. شوهرم اوایل کار می‌کرد. کارگر ساختمان بود. گاهی هم در باغ مردم عرق می‌ریخت. اما زندگی سخت‌تر شد. یک روز از طبقه دوم ساختمان افتاد. از آن به بعد، دیگر هیچ‌وقت آدم سابق نشد. نه که زخمش زیاد باشد، اما ضربه‌ای که به سرش خورد، انگار ذهنش را عوض کرد. روزبه‌روز عصبی‌تر شد. گاهی فریاد می‌زد بی‌هیچ دلیلی، گاهی با مشت به دیوار می‌کوبید. بچه‌ها می‌ترسیدند. من هم. بعد کم‌کم دیگر ساکت شد. می‌نشست گوشه‌ای و فقط به یک نقطه خیره می‌شد. حالا سال‌هاست که نه حرف می‌زند، نه کار می‌کند. فقط گاهی لب‌هایش تکان می‌خورند، انگار زیر لب دعا می‌خواند. گاهی شب‌ها کابوس می‌بیند، از خواب می‌پرد، گریه می‌کند، مثل کودک. من آرامش می‌کنم، درحالی‌که خودم به هزار تکه شکسته‌ام. خرج خانه با کیست؟ با من. اما من کاری ندارم. مکتب نخوانده‌ام. چیزی بلد نیستم. نه دوختن، نه حساب، نه خواندن درست. فقط بلد بودم جان بدهم، و همین را هم خوب انجام دادم. حالا نان خشک جمع می‌کنم. گاهی در خانه‌های مردم نظافت می‌کنم. در بدل یک لقمه نان، یا چند افغانی. بچه‌هایم... چه بگویم؟ سه تا از آن‌ها مکتب نمی‌روند. یا پول نداریم، یا کفش. بزرگ‌ترینشان، احمد، ده ساله است. صبح‌ها با دلی پر از امید می‌رود زباله جمع می‌کند. آهن، نایلون، بوتل. هر چیزی که کسی دور انداخته. دست‌هایش زخمی‌ست، اما لبخند می‌زند وقتی حتی ۲۰ افغانی پیدا کند. دخترم، زینب، هشت ساله است. عروسک ندارد. دوست دارد معلم شود، اما من نمی‌دانم آیا اصلاً تا آن وقت زنده می‌مانم؟ همیشه می‌ترسم کسی بیاید خواستگاری‌اش، مثل من. نگذارم؟ چه کنم؟ او را با چه نگه دارم؟ با شکم گرسنه‌اش؟ با لباس پاره‌اش؟ ما هر شب با شکم نیمه خالی می‌خوابیم. گاهی برای شام فقط نان خشک است و آب جوش. اگر همسایه رحم کند و چیزی بدهد، آن روز جشن است. بچه‌هایم یاد گرفته‌اند که چیزی نخواهند. سکوت یاد گرفته‌اند. شوهرم حالا بیشتر وقت‌ها نمی‌داند کجاست. گاهی اسم مادر مرده‌اش را صدا می‌زند، گاهی پسر کوچکمان را «پدر» خطاب می‌کند. دلم برایش می‌سوزد. نه این که عاشقش بوده باشم، اما آدم بود. سختی کشیده بود، تا جایی که ذهنش برید. حالا انگار جنازه‌ای‌ست که نفس می‌کشد. من کی‌ام؟ زنی که نه کودکی کرد، نه جوانی، نه حتی مادری درست. فقط باری شد بر دوش خودش. همیشه در حال دویدن، ولی هیچ‌وقت به جایی نرسیده. گاهی شب‌ها که همه خوابیده‌اند، گوشه‌ای می‌نشینم و فکر می‌کنم. به گذشته، به روزی که در حویلی خانه‌مان خاک‌بازی می‌کردم، به وقتی که دوست داشتم نقاش شوم. حالا دست‌هایم فقط زخم دارند. نه دفتر دارم، نه قلم. فقط دل. از خدا خواستم که بمیرم. چند بار. ولی بعد یادم آمد، اگر بمیرم، بچه‌ها چه می‌شوند؟ چه کسی برایشان نان خشک خیس می‌کند؟ چه کسی وقتی تب دارند پیشانی‌شان را لمس می‌کند؟ من باید بمانم. برای آن‌ها. حتی اگر خودم دیگر نباشم. من فقط زنده‌ام. زندگی نکرده‌ام. از پانزده‌سالگی تا امروز، فقط زنده مانده‌ام. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 74 بازدید

برنامه جهانی غذا برای افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که برای رسید‌گی به نیازمندان در شش ماه آینده به ۴۵۱ میلیون دالر نیاز دارد. این نهاد امروز (چهارشنبه، ۱۷ ثور) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که نیمی از جمعیت افغانستان نیازمند کمک‌های بشردوستانه هستند. برنامه جهانی غذا در ادامه تاکید کرد: «اگر افغانستان تنها ۱۰۰ تن جمعیت داشت، ۵۰ نفر از آن‌ها به کمک‌های بشردوستانه نیاز داشتند.» در اعلامیه آمده است که افغانستان ۴۸ میلیون نفر جمعیت دارد و تقریباً یک‌سوم آن‌ها با فقر و گرسنگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. برنامه جهانی غذا در ادامه افزوده است که برای حمایت از آسیب‌پذیرترین خانواده‌ها در شش ماه آینده به ۴۵۱ میلیون دالر نیاز دارد. با قطع کمک‌های بشردوستانه آمریکا به افغانستان، نهادهای امدادرسان با چالش‌های مالی روبرو شده‌اند. همچنین بر اساس آمار سازمان ملل متحد، در سال جاری میلادی ۲۲.۹ میلیون نفر در افغانستان نیاز به کمک‌های بشردوستانه دارند و ۱۶.۸ میلیون نفر آنان برای دریافت کمک در اولویت قرار گرفته‌اند. اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد برای کمک به این افراد ۲.۴۲ میلیارد دالر بودجه درخواست کرده است. این در حالی است که کمک‌های بشری به افغانستان به شدت کاهش و در کنار آن ده‌ها موسسه بشری فعالیتش را در افغانستان متوقف کرده‌اند.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 86 بازدید

برنامه جهانی غذا برای افغانستان می‌گوید که زنان و دختران بیش‌ترین آسیب را از بحران بشری و پزشکی در افغانستان متحمل می‌شوند. هارالد مان‌هارت، معاون برنامه‌ جهانی غذا در افغانستان با نشر خبرنامه‌ای گفته است که هم‌راه با تاکایوشی کورومیا، سفیر جاپان در کابل، از یک مرکز درمانی سوتغذیه در پایتخت دیدن کرده‌‌اند. سفیر جاپان برای افغانستان تاکید کرده است که دیدن مادران و کودکان افغانستانی که از سوءتغذیه رنج می‌برند «دل‌خراش» است. او با اشاره به این بحران افزوده است که کشورش متعهد به پشتیبانی از شهروندان افغانستان به ویژه در بخش پزشکی است. برنامه‌ی جهانی غذای سازمان ملل متحد نوشته کرده است که نزدیک به یک‌سوم جمعیت این کشور نیازمند کمک‌های فوری غذایی است. همچنین معاون برنامه جهانی غذا برای افغانستان گفته است که این کشور بلندترین میزان سوتغذیه‌ی کودکان را در سال‌های اخیر تجربه می‌کند. این نهاد، سال گذشته‌ی میلادی به سه میلیون کودک ویک میلیون و هشت‌صد هزار مادر باردار و شیرده در سراسر کشور خدمات درمانی یا پیش‌گیرانه سوءتغذیه ارائه کرده است. بربنیاد آمار سازمان ملل متحد، نزدیک به ۲۳ میلیون نفر در افغانستان نیازمند کمک‌های فوری غذایی هستند. در سوی دیگر، نهادهای سازمان ملل متحد بارها هشدار داده که زنان و دختران به دلیل محدودیت‌های فرهنگی و طالبان، بیش‌ترین آسیب را از بحران انسانی تجربه می‌کنند.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 95 بازدید

نامم زلیخاست. زنم. مادر یک دختر ده ساله‌ام و گدای کابل. اگر بخواهم زندگی‌ام را خلاصه کنم، باید بگویم من در لحظه‌ای به دنیا آمدم که مادرم مُرد. پدرم می‌گفت روزی که مرا به دنیا آورد، خونش بند نیامد و خودش بند آمد. هیچ‌وقت نفهمیدم باید از این دنیا خجالت بکشم یا از اینکه زنده ماندم. از همان کودکی یاد گرفتم که صدا نداشته باشم. دخترها باید آرام باشند، سنگین راه بروند، نگاه به زمین بدوزند، حرف نزنند، و شب‌ها چراغ‌ها را خاموش کنند تا نگاه هیچ‌کسی روی آن‌ها نماند. خانه‌مان در منطقه‌ی فقیر کابل بود، جایی که همیشه بوی نان خشک و نفت کهنه در هوا می‌پیچید. مادربزرگم می‌گفت «دختر خوب، دختری‌ست که دیده نشود.» وقتی سیزده ساله شدم، بدنم شروع به تغییر کرد، و نگاه مردان کوچه هم. آن موقع بود که پدرم تصمیم گرفت هرچه زودتر شوهرم بدهد. گفت "ناموس خانه را باید زودتر به خانه‌ی بخت فرستاد." اما بخت نبود. بدبخت بود. شوهرم، قاسم، مردی چهل و چند ساله بود با دستانی مثل چنگال. همیشه بوی دود می‌داد و لب‌هایش ترک‌خورده بود. وقتی به خانه‌اش رفتم، اولین شب به‌جای مهربانی، سیلی خوردم. گفت "زن باید ادب داشته باشه." من فقط گریه کردم. نمی‌دانستم دلیل آن سیلی چه بود. سال‌ها گذشت. سیلی، لگد، تحقیر، سکوت، و چند بارداری. دو بچه‌ام سقط شدند. یکی مرد. فاطمه ماند. تنها چیزی که از زندگی‌ام مانده، اوست. دخترکم، نازنینم، یگانه دلیل نفس کشیدنم. قاسم، پس از سال‌ها بدرفتاری، وقتی بیکار شد، به اعتیاد روی آورد. تریاک می‌کشید، مرا و فاطمه را می‌زد، پول می‌دزدید، و آخر هم با زنی جوان‌تر که گفته بود "کمتر حرف می‌زند"، فرار کرد. از آن روز، خانه‌ای نماند، نانی نماند، امیدی نماند. ما دو زن تنها شدیم در شهر بی‌رحم کابل. اولش خجالت می‌کشیدم گدایی کنم. چادر را پایین می‌کشیدم تا صورتم را نشناسند. در پیاده‌روها می‌نشستم و چشم‌هایم را به پایین می‌دوختم. اما فاطمه گرسنه بود. شکمش صدا می‌داد. شب‌ها با گریه می‌خوابید. دلم شکست. غرورم شکست. آدم وقتی بچه‌اش گرسنه باشد، دست به هر کاری می‌زند. حتی گدایی. از آن روز، هر صبح ساعت پنج بیدار می‌شویم. لباس‌های کهنه‌مان را می‌پوشیم. چادری‌ام را سر می‌کنم، فاطمه چادر صورتی‌رنگش را که خودش از یک زباله‌گردی پیدا کرده. می‌رویم چهارراهی شیرپور، گاهی میدان دهمزنگ، گاهی هم سرک دارالامان. سکوت می‌کنیم، یا گاهی ناله. اگر کسی نگاه کرد، می‌گوییم: "به خدا نانی نیست، به قرآن قسم می‌خورم دخترم سه روز است گوشت ندیده." گاهی مردم پول می‌دهند. گاهی فحش. گاهی تف. یک‌بار جوانی آمد و گفت: "اگر بدنت را بفروشی، بهتر از این است." فاطمه ترسید. من لرزیدم. او را پشت سرم پنهان کردم. ما فقط نان می‌خواستیم، نه خفت. گاهی شب‌ها در یک اتاق کوچک با چند زن دیگر می‌خوابیم. همه گدا. یکی‌شان از میدان هوایی رانده شده، یکی شوهرش طالب است و گفته اگر صدای خنده‌اش را بشنود، گلوله در دهانش خالی می‌کند. یکی دیگر از بدخشان آمده، بچه‌اش بیمار است. صدای سرفه‌های بچه‌ها شب‌ها از صدای گلوله‌ها دردناک‌تر است. زمستان امسال سخت بود. برف سنگین آمد. یکی از شب‌ها، فاطمه تب کرد. از تمام دواخانه‌ها بیرونمان کردند؛ چون پول نداشتیم. فقط یک پیرزن به ما یک گیلاس جوشانده‌ی سبز داد و گفت "با دعا شاید خوب شه." فاطمه تا صبح در آغوشم لرزید. من بیدار ماندم. از ترس اینکه دیگر بیدار نشود. از اداره‌ی امور کار و امور اجتماعی کمک خواستم. گفتند باید ثبت‌نام کنم، ولی سند شوهر می‌خواهند، کارت شناسایی‌ام معتبر نیست، و باید مردی بیاید ضامن شود. اما من هیچ مردی در زندگی‌ام ندارم که ضامنم شود. فقط خودم‌ هستم. یک زن شکسته با دست‌های پینه‌بسته. در دل شب، کنار جاده، وقتی چراغ ماشین‌ها روشن و خاموش می‌شود، سایه‌ام روی آسفالت می‌افتد. آن سایه، انگار جنازه‌ی خودم است. نه کسی می‌بیندش، نه کسی به آن دست می‌زند. فاطمه هنوز خواب مدرسه می‌بیند. می‌گوید "مادر، وقتی بزرگ شدم، داکتر می‌شوم." لبخند می‌زنم. در دلم گریه می‌کنم. چطور می‌توانم به او بگویم که داکتر شدن در این کشور برای دختر گدا فقط خواب است؟ چطور به چشمانش نگاه کنم و امید را بکشم؟ اما هنوز ادامه می‌دهم. برای او. برای اینکه شاید روزی کسی به این صدای خفه‌شده گوش دهد. برای اینکه اگر من بمیرم، فاطمه نجات یابد. من زلیخا هستم. در کابل گدایی می‌کنم. اما دلم، گدای مهر و انسانیتی‌ست که سال‌هاست از این خاک رخت بربسته. نوینسده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 87 بازدید

تام فلیچر، معاون دبیر کل سازمان ملل متحد در امور بشردوستانه برای افغانستان نسبت به بحران خشک‌سالی در کشور به شدت هشدار داده و می‌گوید که بحران خشک‌سالی سبب مهاجرت می‌شود. آقای فلیچر امروز (پنج‌شنبه، ۱۱ ثور) این اظهارات را در یک پیام تصویری‌ از سفرش به ولسوالی اسپین‌بولدک ولایت قندهار مطرح کرده و گفته است که توانسته‌اند ۱۷ میلیون دالر برای تأمین غذا، آب و سرمایه‌گذاری در معیشت مردم اختصاص دهند. معاون دبیرکل سازمان ملل متحد برای افغانستان تاکید کرده است که تغییرات اقلیمی هر سال مردم را متأثر می‌سازد و دهقانان حتا نمی‌توانند گندم کشت کنند. فلیچر پیش‌تر نیز گفته بود که قطع کمک‌های بین‌المللی به افغانستان به‌معنای مرگ میلیون‌ها تن است. این در حالی است که اخراج مهاجران از پاکستان و ایران یکی از نگرانی‌های جدی در بحران بشری پیش‌بینی‌شده به شمار می‌رود. همچنین خسک‌سالی در افغانستان باعث گسترش فقر و بیکاری در کشور گردیده است.

ادامه مطلب