برچسب: #خانواده

9 ماه قبل - 205 بازدید

بیان جملات کوتاه و ساده حتی اگر برخی حروف چون (ر) هم درست ادا نشود، باز هم چیزی از شیرین کلام کودکان نمی‌کاهد. ای بسا که گاه ناقص تلفظ کردن برخی حروف و یا واژه‌ها از سوی کودکان به کلام و گفتار آن‌ها شیرینی بیشتری هم می‌افزاید. حقیقت این است که نمی‌توان لذت نشستن پای حرف‌ها و داستان‌های بامزه‌ی کودکان خردسال را انکار کرد. هنگامی که آن‌ها غرق در بیان داستان‌ خود هستند و از جادوی کلام خود اطلاعی ندارند. اما درحالی که کودکان با سرعت‌های متفاوتی رشد می‌کنند و دستورالعمل‌های پذیرفته‌شده‌ای وجود دارد که از چه زمانی باید انتظار داشته باشیم که کودک‌مان به آن نقاط عطف خاصی برسند، ممکن این اتفاق برای کودک‌مان نیفتد. یکی از این نگرانی‌ها نزد برخی پدر و مادرها، تاخیر در گفتار است. افرادی که دیر صحبت می‌کنند افرادی هستند که دیرتر از سایر کودکان هم سن خود صحبت می‌کنند. کودکانی که به ۱۸ ماهگی رسیده باشند و نتوانند بیش از ۱۰ کلمه صحبت کنند، دیر صحبت تلقی می‌شوند. افرادی که دیر صحبت می‌کنند، معمولا زبان گفتاری را می‌فهمند و با مهارت‌های دیگری مانند اجتماعی شدن، تفکر و مهارت‌های حرکتی در حال رشد هستند. اگر کودک شما نیز دیر صحبت است، باید بدانید که در پس این مشکل عوامل بسیاری دخیل هست که در این مطلب در مورد آن خواهید خواند. اگر فرزند شما در ۱۲ تا ۱۵ ماهگی کلمات ساده (مانند “مادر” یا “بابا”) را به وضوح یا نامشخص بگوید. کلمات ساده (مانند “نه” یا “ایست”) را تا ۱۸ ماهگی درک نکند. تا ۳ سالگی با جملات کوتاه صحبت نکند، ممکن است دچار تاخیر در گفتار شده باشد. البته برخی از مقالات تحقیقاتی نشان می‌دهند که حدود نیمی از آن‌ها خود به خود می‌توانند صحبت کنند. با این حال، اگر تکلم کودک شما دیر شده است و در زمینه درک و/یا مهارت‌های اجتماعی نیز با چالش‌هایی مواجه است، به احتمال زیاد برای رسیدن به نقاط عطف خود به کمک اضافی در قالب گفتار درمانی نیاز دارد. کدام عوامل باعث دیر حرف زدن در کودکان می‌شوند؟ تاخیر رشد هم در پسران و هم در دختران ممکن است رخ دهد. یک کودک ممکن است فقط یک تاخیر رشد داشته باشد یا می‌تواند همزمان با شرایط یا بیماری‌های دیگر رخ دهد. تحقیقات نشان می‌دهد که عوامل زیادی وجود دارد که می‌تواند باعث تاخیر رشد در کودکان شود. برخی از عواملی که باعث دیر حرف زدن در کودکان می‌شوند عبارتند از: مشکلات فیزیولوژیک: بسیاری از کودکان با تاخیر در گفتار، مشکلات دهان و حرکتی دارند. این‌ها زمانی اتفاق می‌افتند که در قسمت‌هایی از مغز که مسئول گفتار هستند، مشکلی وجود داشته باشد. این امر هماهنگی لب‌ها، زبان و فک را برای ایجاد صداهای گفتاری دشوار می‌کند. این کودکان همچنین ممکن است مشکلات دهانی-حرکتی دیگری مانند مشکلات تغذیه داشته باشند. نقص هوش: بسیاری از کودکانی که مبتلا به تاخیر زبان و گفتار هستند هوش طبیعی دارند و درک بالایی از مسائل اطراف‌شان دارند. اما هوش یک توانایی ذهنی است که قابلیت‌های مختلفی مثل استدلال و حل مسئله و برنامه ریزی و تفکر انتزاعی و استفاده از زبان و یادگیری مسائل مختلف رو شامل می‌شود. بنابراین، ممکن است تاخیر گفتاری کودک از کم هوشی یا مشکل هوشی هم باشد اما هنوز متخصصان به نتیجه صد در صدی درباره این موضوع نرسیده اند. گاهی اوقات کودکان دچار اختلالی هستند که بر اساس این اختلال، حرف زدن کودک هم دچار تاخیر می‌شود. این اختلالات شامل اوتیسم، کم شنوایی، فلج مغزی، عقب ماندگی ذهنی، آپراکسی دوران کودکی، شکاف کام و… است. مشکلات شنوایی: مشکلات شنوایی نیز می‌تواند بر گفتار تأثیر بگذارد. بنابراین متخصص باید شنوایی کودک را هر زمان که نگرانی گفتاری وجود دارد، آزمایش کند. کودکانی که در شنیدن مشکل دارند ممکن است در گفتن، درک، تقلید و استفاده از زبان مشکل داشته باشند. عفونت گوش، به ویژه عفونت‌های مزمن، می‌تواند شنوایی را تحت تأثیر قرار دهد. اما تا زمانی که شنوایی طبیعی در یک گوش وجود داشته باشد، گفتار و زبان به طور طبیعی توسعه می‌یابد. بهتر است کودکی که دچار تاخیر در حرف زدن است را از نظر شنوایی بررسی کنید. یکی از دلایل دیگر تاخیر گفتار و زبان وجود مشکل در شیوه ارتباطی والدین با کودک است. این مشکل در بعضی از رفتارهای روزمره افراد است. به طور مثال رفتاری مانند تلویزیون دیدن. در فعالیت صحبت کردن (مخصوصا اگر به قصد یاد گرفتن کلمات و نحوه حرف زدن باشد) باید دو طرف بحث فعالیت داشته باشند و به این صورت گفت وگویی دو طرفه شکل بگیرد. اما در تلویزیون دیدن کودک یاد می‌گیرد که تنها گوش دهد و ساکت باشد. به این ترتیب نمی‌تواند در مواقعی که سوالی پرسیده می‌شود جوابی دهد. از دیگر رفتارهای اشتباه روزمره این است که والدین نیازهای کودک‌شان را بدون اینکه او به زبان بیاورد برآورده می‌کنند. اینکه مادر و پدر به کودک اجازه دهند تا کودک‌شان درخواستش را به زبان بیاورد و به درستی آن را بیان کند برای یاد گرفتن و حرف زدن بسیار اهمیت دارد. همچنین والدین به دلیل خستگی یا مشغله زیاد تمایل یا وقتی برای حرف زدن با کودک در نظر نمی‌گیرند. در نتیجه کودکان با کلمات آشنا نمی‌شوند. والدین به عنوان اولین کسانی که کودک با آن‌ها در ارتباط است، تاثیر بی‌نهایتی بر صحبت کردن کودک دارند. برخی از اختلالات گفتار و زبان شامل عملکرد مغز می‌شود و ممکن است نشان دهنده ناتوانی یادگیری باشد. یکی از دلایل دیر حرف زدن کودک، تاخیرهای رشدی، مثل زایمان زودرس است. مصرف الکل یا مواد مخدر توسط مادر در دوران بارداری است که قطعا تاثیرات مضر خود را بر کودک خواهد گذاشت. چه کودکانی بیشتر در معرض تاخیر زبان هستند؟ معمولا پسران بیشتر دچار این مشکل می‌شوند. همچنین کودکانی که یکی از اعضای خانواده‌شان هم درگیر تاخیر زبان یا اختلال ارتباطی باشد، بیشتر احتمال ابتلا به این مشکل را دارند. کودکانی که دارای مشکلات شنوایی و عفونت گوش باشند، این مشکل را خواهند داشت. همچنین اگر کودک مبتلا به اختلالاتی از طیف اوتیسم یا سندروم داون باشد هم این احتمال افزایش می‌یابد. با توجه به این که تاخیر گفتار و زبان در سنین ۲ و نیم تا ۵ سالگی می‌تواند منجر به مشکل خواندن در مکتب و مشکلات رفتاری و اجتماعی شود، در صورت احساس این مشکل باید هر چه سریع‌تر به یک متخصص مراجعه کرد. چگونه به رشد گفتار و زبان کودک در خانه کمک کنیم؟ بر ارتباطات تمرکز کنید. با کودک خود صحبت کنید، آواز بخوانید و تقلید صداها و حرکات او را تشویق کنید. برای فرزندتان کتاب بخوانید. از زمانی که کودک شما نوزاد است شروع به کتاب خواندن برای او کنید. به دنبال کتاب‌های مناسب سن کودک باشید. کتاب‌هایی که پر از تصاویر هستند و کودک را تشویق می‌کند تا زمانی که شما در حال نام بردن تصاویر کتاب هستید به آن‌ها نگاه کند. از موقعیت‌های روزمره استفاده کنید. برای تقویت گفتار و زبان فرزندتان و زود حرف زدن کودک، در طول روز به روش خود صحبت کنید. خوراکی‌های موجود در مغازه‌ها را نام ببرید، توضیح دهید هنگام پختن غذا یا تمیز کردن اتاق چه کاری انجام می‌دهید و به اشیاء اطراف خانه اشاره کنید. همه چیز را با زبان ساده و سرعت کم به کودک بگویید.

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 241 بازدید

هیچ کسی نمی‌تواند لذت نشستن پای حرف‌های کودکان شیرین زبان را انکار کند. هنگامی که آن‌ها با شیرین‌ترین حالت ممکن کلمات را کنار هم می‌چینند و شما از شنیدن هر واژه از زبان آن‌ها قند در دل‌تان آب می‌شود و کیف می‌کنید. حالا اگر شما پدر، مادر و یکی از بستگان آن کودک باشید، حتما به خودتان و تربیت‌تان افتخار هم می‌کنید. اما نکته همینجاست که دایره‌ی واژگان کودکان همیشه زیبا و شیرین نیست، گاهی بسیار زشت و زننده می‌شود و موجب خجالت خانواده‌اش می‌شود. فحش‌ و کلمات رکیکی که کودکان در میان جمع و یا حتی در مقابل خودتان به زبان می‌آورند، ممکن شما را حتی شوکه کند. اما باید بدانید که فحاشی و استفاده از واژگان بد، یک امر کاملا آموزشی بوده و آن‌ها از افراد و محیط اطراف‌شان یاد گرفته‌اند. شاید حتی ندانند این کلمه را کجا شنیده اند و یا چه معنایی می‌دهد. پس شما نمی‌توانید با اصرار از او بخواهید به شما بگوید که این کلمه را از چه کسی یاد گرفته است. همچنین نمی‌توانید کودک را از قرار گرفتن در معرض بی‌ادبی و بد دهنی دور کنید. زیرا او در آینده از خانه وارد جامعه بزرگتری به نام مکتب خواهد شد. باید بدانید که کودکان خردسال دائما با رفتار و کلمات خود به والدین یادآوری می‌کنند که از آن‌ها الگو برداری خواهند کرد. آن‌ها الگوبرداری از دیگران را به روش‌های زیادی انجام می‌دهند. افکار، اعمال و به ویژه کلمات جدید را به راحتی تقلید می‌کنند. تقلید و الگوبرداری بخش بزرگی از رشد و پرورش کودکان است. کودک بعد از آنکه دعوای خواهر و برادر بزرگتر خود را دید. یا شاهد بحث‌های والدین بود، تصمیم می‌گیرد رفتارهای آنان را امتحان کند. او گاهی احساس می‌کند که با بد دهنی کردن می‌تواند توجه دیگران را جلب کند. کودکان بزرگتر با مکتب رفتن، الگوهای جدیدی را یاد می‌گیرند. آن‌ها یاد می‌گیرند از همکلاسی‌های خود تقلید کنند. به همین دلیل بچه‌ها وقتی از مکتب برمی‌گردند، احساس می‌کنید تغییرات زیادی را داشته اند. واکنش والدین به فحاشی کودک متفاوت است؛ شماری از والدین شروع به تنبیه می‌کنند و تلاش می‌کنند حافظه‌ی کودک‌شان را به کلی از آن فحش پاک کنند. شمار دیگری از والدین متاسفانه در مقابل فحاشی کودک‌شان، می‌خندند و به کودک این پیام را انتقال می‌دهند که حرکت بسیار جالبی انجام داده و اینگونه او نیز بیشتر به حرف‌های رکیک روی می‌آورد. تاکید ما همواره این بوده که خانواده و محیط خانه، نخستین فضای آموزشی کودک را تشکیل می‌دهد. لذا در صورتی که یکی از والدین و یا سایر خواهر و برادرها در صورتی که عادت به فحش دادن و بیان حرف‌های رکیک داشته باشند، نمی‌توانید انتظار داشته باشید که کودکان از این حرف‌ها استفاده نکنند. بیشتر والدین به‌شدت از فحش‌دادن فرزندشان خجالت می‌کشند، اما اغلب نمی‌دانند چگونه جلوی آن‌ها را بگیرند. متاسفانه، راهکارهای عادی مانند فریادزدن یا تنبیه به‌خاطر فحش‌دادن، می‌تواند ناخواسته باعث فحش‌دادن بیشتر کودک شود. اگر فرزند شما شروع به فحش‌دادن کرده است، چندین تکنیک انضباطی وجود دارد که می‌توانید برای متوقف‌کردن این رفتار بد او، استفاده کنید. بیش‌ازحد واکنش نشان ندهید: کودکان خیلی از اوقات به‌منظور جلب توجه، فحش می‌دهند. سکوت بیش‌ازحد، فریادزدن، خندیدن یا هر رفتاری که نوعی واکنش شدید تلقی می‌شود، می‌تواند منجر به تقویت رفتار فحش‌دادن در بچه‌ها شود. در طی اولین بارها در مواجه با کودکی که فحش می‌دهد، سعی کنید طوری رفتار کنید که انگار یک کلمه کاملا بی‌ضرر گفته است. اگر سر کودکی که فحش می‌دهد، فریاد بزنید، عصبانی شوید یا حتی بخندید، ناخواسته احتمال فحش‌دادنش در آینده را بیشتر می‌کنید. دقیقا مانند رفتاری که باید در برابر کودکی که کتک می‌زند، انجام دهیم. این راهکار به‌ویژه برای کودکان نوپا خوب کار می‌کند. درست زمانی که با تلفظ اشتباه یک کلمه، فحش‌ها را کشف می‌کنند! در چنین موقعیت‌هایی با خیال راحت تلفظ کلمه‌ای را که می‌خواستند بیان کنند، درست مثل هر کلمه دیگری، تصحیح کنید، بدون این که واکنش زیادی نشان دهید. اگر فرزند شما بزرگ‌تر است (مخصوصا در سنین مکتب: ۷ سال یا بیشتر)، به احتمال زیاد او مفهوم کامل فحش‌دادن را می‌داند و لازم است با روشی متفاوت از این راهکار با او برخورد شود. مهم است که در رفتار با کودکی که فحش می‌دهد، توضیح دهید چرا ناسزاگفتن کار اشتباهی است. این کار بهتر است در شرایط آرام‌تر اتفاق بیفتد. مثلا بگویید «یادت می‌آید اون روز وقتی برادرت عروسکت رو گرفت چی گفتی؟ می‌توانیم درباره‌اش صحبت کنیم؟ می‌دانی که گفتن این کلمه در خونه ما ممنوعه! چون که…..» در این قسمت می‌توانید متناسب با سن کودکان، درباره دلایل نامناسب‌بودن فحش‌دادن صحبت کنید. بعضی اوقات، بچه‌ها فحش می‌دهند زیرا می‌خواهند احساساتی را ابراز کنند و واژگان لازم برای این کار را ندارند. ما می‌توانیم با کودکی که فحش می‌دهد، درباره فحش‌دادن صحبت کنیم و راه‌حل‌های جایگزین را به او آموزش دهیم. برای مثال اگر فرزندتان به دلایلی ناراحت یا عصبانی است، ابتدا با او همدردی کنید و سپس راهکار ارائه دهید. برای نمونه بگویید: «آخ آخ حتما خیلی عصبانی شدی. شاید اگه حست و حرفات را روی کاغذ بنویسی حالت یکم بهتر شه.» همچنین آموزش کنترل خشم به کودکان می‌تواند رفتارهای جایگزین بیشتری را برای مدیریت عصبانیت‌شان به آن‌ها معرفی کند. بهتر است در پایان، قوانینی را که چه نوع کلمات، لحن و بیانی در فضاهایی مثل خانه و مکتب قابل قبول است و چه چیزی غیرقابل قبول است، تعیین کنید و آن‌ها را در موقعیت‌های مختلف با هم مرور کنید. تمرین کلمات جایگزین و جملات مودبانه به‌جای کلمات توهین‌آمیز نیز می‌تواند کمک شایانی به جلوگیری از فحش‌دادن کودکان کند. برای جلوگیری از فحش‌دادن کودکان، خودتان فحش ندهید. اگر شما در موقعیت‌هایی مثل رانندگی، جر و بحث‌‌های خانوادگی، تماشای فوتبال و… فحش بدهید، احتمالا فرزندتان نیز این کار را تکرار خواهد کرد. این که به فرزندتان بگویید: «این کلمات مخصوص ما بزرگ‌ترهاست. بنابراین من می‌تونم چنین حرف‌هایی بزنم اما تو حق نداری به زبون بیاری»، برای حل مشکل کافی نیست. بچه‌ها می‌خواهند مثل بزرگ‌ترها باشند و از کارهای شما تقلید می‌کنند. دقت کنید اولین خط دفاعی در برابر فحش‌دادن کودکان باید تغییر زبان و لحن خود شما باشد. اگر کنترل خشم خوبی را به فرزندتان نشان دهید و بدون فحش‌دادن، احساسات خود را ابراز کنید، فرزند شما نیز یاد می‌گیرد که چگونه این کار را انجام دهد. پیامد منفی برای فحاشی کودکان در نظر بگیرید: اگر شما قاعده‌ای درباره فحش‌دادن در خانواده خود وضع کرده‌اید و فحاشی فرزندتان ادامه دارد، ممکن است نیاز به ارائه پیامد منفی باشد. ایده «ظرف حرف‌های زشت» یک راهکار تربیتی برای مقابله با فحش‌دادن کودکان است. به این صورت که هر کسی در خانه پس از هر بار فحش‌دادن باید مقدار معینی پول (که ارزش آن نه خیلی کم باشد که برای کودک بی‌ارزش باشد و نه خیلی زیاد باشد که خارج از توان او باشد) را در ظرف بیندازد. مطمئن شوید که همه بزرگسالان خانه نیز به این قانون پایبند هستند و تاوان شکستن آن را می‌پردازند.

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 165 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری کرامت، گوهر ناب وجود انسان است، گویی نوری درونی که از عمق وجود آدمی تابیده و او را موجودی ارزشمند و والا می‌نمایاند. کرامت به مثابه تاجی بر سر انسان است که عزت و احترام او را به ارمغان می‌آورد. حینی که اسلام طلوع کرد، در مهد این دین (جزیره العرب) و در بسیاری از جوامع بشری دیگر، کرامت انسانی؛ این گوهر ناب محقق نبود و بر خلاف آن به انواع و اشکال مختلف به برخی انسان‌ها و شعب‌های بشری تحقیر و توهین می‌شد. مردم آن زمان علی‌رغم اینکه همۀ ایشان بدون استثناء انسان بودند، به شخصیت همدیگر توهین می‌کردند و اصلا ارزشی به کرامت انسانی قائل نبودند. وضع آن چنان وخیم بود که جنسیت و نژاد تنها نشان برتری مردمان آن زمان تعریف شده بود. به گواه تاریخ، زن از همه بیشتر در پیش از ظهور اسلام مورد حقارت قرار می‌گرفت و در شرایط نابرابری زیست می‌کرد؛ به‌مانند حیوانات خرید و فروش می‌شد و در نزد جامعه کم‌ترین ارزش را هم نداشت. البته این مسئله خاص اعراب جاهلی نبود که زن را پست و حقیر می‌انگاشتند، بلکه به قول تاریخ، مردمان دیگر جوامع در سال (۵۸۶) میلادی در مجمع «ماکون» درباره این مسئله بحث می‌کردند که آیا زن انسان است؟ اسلام در چنین زمانی و در چنین جوامعی ظهور کرد و با تمام قدرتش و با به کارگیری متودهای مختلف در برابر حقارت انسانی به طور عام و به ویژه حقارت زنان جنگید و کرامت ذاتی انسان‌ها را در همان جوامع تحقق بخشید. اسلام در کتاب هدایتی و تربیتی خود(قرآن کریم) در همان سال‌های اول ظهورش صراحتا انسان‌ها را مخاطب قرار می‌دهد و می‌فرماید ما ذاتا آدمیان را کرامت و برتری بخشیدیم؛ شما انسان‌ها را طوری خلق نمودیم که کرامت جزء سرشت شما باشد؛ «وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ»(اسراء، ۷۰)؛ یعنی اینکه به درستی ما به عموم انسان‌ها فارغ از جنسیت و نژاد کرامت و برتری بخشیدیم.» در میان مفسران بحث است که چگونه خالق کریم، انسان‌ها را گرامی داشت. آیا با دادن عقل و خرد، این قوه سنجشگر و یا با دمیدن روحش بر کالبد آدمی. به هر حال، نکته مهم این است که خداوند تاکید دارد بر کرامت ذاتی انسان‌ها فارغ از جنسیت و نژاد و موارد شبیه این‌ها. با این وجود مردمان آن زمان همدیگر را گرامی نمی‌داشتند و برخلاف سرشت‌شان یکدیگر را تحقیر و توهین می‌کردند و تا جایی که ممکن بود یکدیگر را پست جلوه می‌دادند. آری اسلام ظهور کرد و همراه خود احترام و کرامت را در جوامع بشری آورد و انسان‌ها را متوجه سرشت‌شان کرد. امّا سوال اینجاست که اسلام و بنیانگذارش (پیامبر اکرم) و جانشینان آن پس از ایشان چگونه و از چه راهکارها و متودهای کارآمدی کار گرفتند تا عموم انسان‌ها را متوجه کرامت ذاتی‌شان کنند؟ در این یادداشت و چند یادداشت بعدی به مسئله اسلام و کرامت زن می‌پردازیم و راهکارهای عرضه شده‌ی اسلام را در تحقق کرامت زن در خانواده و جامعه نام می‌گیریم. راهکارهای اسلام برای تحقق کرامت زن در خانواده: سفارش به تکریم زن: در سخنان گهربار پیامبر گرامی اسلام مکررا مردان به تکریم زنان سفارش شده است. ایشان یکجا می‌فرماید: «بهترين شما كسى است كه براى خانواده‌اش بهتر باشد، و من از همه شما براى خانواده‌ام بهترم. زنان را گرامى نمى‌دارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمى‌كند، مگر شخص پَست و بى‌مقدار.» این حدیث شریف به وضاحت بیان می‌دارد که مردانگی و شرافت و حتی کرامت مردان در گرو رفتار ایشان با اعضای خانواده مخصوصا همسرشان است. رسول خدا در جای دیگر می‌فرماید: «هر کس همسری گزیند، وی را تکریم کند.» سفارش به محبت به زنان: اسلام و پیامبر گرامی(ص) سفارشات بسیاری نسبت به جنس مؤنث کرده است. از این طریق اسلام در صدد بوده که حایل سفت و سختی بین مرد و زن را از بین ببرد و متابعتا کرامت هر دو را به ارمغان آورد. پیامبر(ص) علاقه و محبت به زنان را آنقدر مهم و حائز اهمیت می‌داند که آنرا از نشانه افزونی ایمان می‌شمارد. همچنین ایشان در جایی صراحتا یاد می‌کند که خوی و خصلت محبت به زنان یکی از خصلت‌های هفتگانه ایشان و خاندان‌شان است؛ «أُعطينا أهل البيت سبعة لم يعطهنّ أحد قبلنا ، ولا يعطاها أحد بعدنا : الصّباحة ، والفصاحة : والسّماحة ، والشّجاعة ، والحلم ، والعلم ، والمحبّة من النّساء». اعطای حق انتخاب همسر: از دیگر کارهایی که اسلام در تحقق کرامت انسانی زنان پیش گرفته است، اعطای حق انتخاب همسر به زنان است. نقل‌های تاریخی متعددی از چگونگی برخورد پیامبر گرامی نسبت به مسئله «ازدواج» و «انتخاب همسر» نشان می‌دهد که پیامبر هیچگاه به ازدواج‌های اجباری زنان امتش راضی نبوده و این امر را مغایر با کرامت و حیثیت زن می‌داند. ایشان(ص) در جایی می‌فرماید: «زن‌ها را پیش از مشورت با آنان شوهر ندهید.» همچنین فقیهان و عالمان دین از سیره و سنت پیامبر دریافته‌اند که اگر زنی بدون رضایت خود به نکاح درآید، حق فسخ نکاح را دارد. ما در این مورد قبلا با موضوع «حق انتخاب همسر؛ حقی انسانی و اسلامی» به طور مفصل بحث کردیم. خوانندگان محترم برای مطالعه می‌توانند به این نوشته مراجعه فرمایند. اختصاص دادن مهریه به زن: اسلام جایگاه انسانی زن را در بالاترین حد گرامی داشته است. این موضوع از جنبه‌های مختلف قابل پیگیری است. یکی از بارزترین و مهم‌ترین آن‌ها مهریه است. مهریه، پیشکشی است که مرد در هنگام ازدواج به همسرش تقدیم می‌کند؛ تا صداقت خویش را در این خواستگاری به اثبات رساند. با اینکه زن و مرد هر دو به ازدواج و تشکیل خانواده نیازمند هستند ولی مهریه بر دوش مرد گذاشته شده است تا لطافت روح و کرامت زن حفظ شود. برداشتن تأمین معیشت از دوش زن: یکی دیگر از جنبه‌های حفظ کرامت زن در اسلام، در مسائل اقتصادی است. در خانواده‌ای که اسلام نظام آن را ترسیم کرده است، تأمین مخارج روزمره‌ی زندگی به عهده مرد است نه زن. زن بر اساس کرامت و جایگاهی که دارد شایسته نیست با وجود مرد، وظیفه نان‌آوری خانه را برعهده بگیرد. از دید اسلام این خلاف کرامت یک زن است که از صبح تا غروب در بیرون از خانه برای تأمین معیشت خانواده‌اش دست به کارهای شاقه بزند. زن باید بر اساس روحیات و اقتضائات جسمی خود مشغول امور خانوادگی و اجتماعی شود. راهکارهای اسلام در تحقق و حفظ کرامت زن در خانواده، منحصر به موارد فوق نیست. با جزءنگری و دقت بیشتر درخواهیم یافت که دین مبین اسلام مسائل حتی بسی ریزتری را در راه تکریم زن در نظر داشته است. با این وجود، با تأسف غمبار خاطر نشان می‌کنیم که اهالی کشور اسلامی افغانستان در گرامی‌داشت و پاسداشت مقام زن از آموزه‌های وحیانی این دین شریف هیچ کار نگرفته‌اند و حتی می‌توان گفت که برخلاف این معارف رحمانی مشی کرده‌اند.

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 190 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری ماه رمضان، بهار معنویت و فرصتی برای تجدید قوای روحانی، با طلوع‌اش، نغمه‌ای ملکوتی در قلب خانواده‌ها طنین انداز می‌شود. در این میان، زنان، به عنوان ستون‌های اصلی و عاطفی خانواده، نقشی بی‌بدیل در انتقال ابعاد معنوی و اخلاقی این ماه مبارک به دیگر اعضای خانواده ایفا می‌کنند. نقش زن در خانواده به علت پیوند عاطفی مادر با سایر اعضای خانواده مهم است. هرچه این پیوند عمیق‌تر و زن بیشتر محور آرامش خانواده باشد، این تاثیرگذاری افزایش می‌یابد. با توجه به فضایل ماه مبارک رمضان، زنان می‌توانند در برنامه‌های خانواده از تغذیه و خواب گرفته تا فعالیت‌های معنوی این ماه، تاثیر داشته باشند. سفره‌های نورانی ایمان زنان با پخت و پز غذاهای ساده و مقوی و با چیدمان فوق‌العاده و دل‌انگیز سفره‌های سحر و افطار، دو وعده‌ی غذایی ماه مبارک رمضان را به اوقات فراموش نشدنی و به یاد ماندنی تبدیل می‌کنند. همچنین مادران با گفتگوهای صمیمی و معنوی با دیگر اعضای خانواده در گرد سفره، همدلی و صمیمیت را در کنار غذاهای خوش عطر و بو به خانواده هدیه می‌دهند. مادران پس از تناول کردن غذا، دعای سفره را می‌خوانند و شکرگزاری از نعمت‌های الهی و طلب برکت و رحمت برای خانواده را به زبان می‌آورند و برای هر یک از اعضای خانواده، صحت و سلامتی را از خداوند مسألت می‌کنند. زمزمه‌های قرآنی تلاوت قرآن کریم، نغمه‌ای روح‌نواز است که در تار و پود وجود انسان نفوذ می‌کند. مادران و پدران با تلاوت روزانه قرآن، زمزمه‌ای ملکوتی در فضای خانه طنین انداز می‌کنند و انس با کلام الهی را به اعضای خانواده هدیه می‌دهند. بدون شک پدر و مادر که دو رکن استوار در نظام خانواده هستند، با تلاوت نظام‌مند قرآن کریم، می‌توانند فرهنگ تلاوت این کتاب مقدس را در خانه جای بیندازند. همچنین، این چگونگی قرآن‌خوانی مادران و پدران است که فرزندان نیز از آن‌ها یاد می‌گیرند که قرآن را چطور و به چه شیوه تلاوت کنند. در ماه مبارک رمضان فرزندان خردسال با گوش دادن به تلاوت والدین، شیوه درست تلاوت قرآن را خواهند آموخت. نجواهای عاشقانه در شب‌های قدر شب‌های قدر رمضان، فرصتی ناب برای عبادت و استغفار است. در این شب‌ها، تلاوت قرآن و ادای نماز و دیگر عبادات بسیار تأکید شده است. زنان نقش بی‌‌بدیلی در این شب‌های مقدس می‌توانند ایفا کنند. با استقبال از شب‌های قدر و انجام مناسک و برنامه‌های ویژۀ آن، می‌توانند اعضای فامیل را به معنویت و روحانیت جذب کنند. آنان با حضور در مساجد و یا برپایی مراسم احیا در خانه، شور و معنویت این شب‌ها را به اوج می‌رسانند و زمینه را برای رستگاری و تعالی معنوی اعضای خانه فراهم می‌کنند. درس‌هایی از صبر و ایثار بدون شک، در ماه رمضان در کنار فیوضات عبادی و معنوی، روزه‌داران شاید به دلیل پرهیز از غذا در چند ساعت مشخص، کمی بی‌حوصله و تند مزاج شوند، اما زنان به خصوص مادران با توانایی ذاتی‌شان در صبر و ایثار، خشونت و تندی را اجازه نخواهند داد که در کانون خانه جای بگیرد. آنان با صبر در برابر سختی‌ها و ایثار در امور خانواده، درس‌هایی از اخلاق و معنویت را به فرزندان خود می‌آموزند. لبخند مهربان و صبر ایوب‌وار آن‌ها، الگویی بی‌بدیل برای تربیت نسلی متعهد و معنوی است. زنان آینه انعکاس رحمت الهی زنان با عطوفت و مهربانی ذاتی خود، مظهر رحمت الهی در خانواده هستند. دست‌های بخشنده آن‌ها در یاری رساندن به نیازمندان در ماه انفاق و بخشش، انعکاسی از رحمت واسعه خداوند در زمین است. زنان و مادران که قلب رئوف دارند، با دستگیری از فقرا و محبت به انسان‌ها، درس‌های انسان‌دوستی و نیکوکاری را به اعضای خانواده می‌آموزند. نقش زنان در انتقال ابعاد معنوی ماه رمضان به دیگر اعضای خانواده، نقشی بی‌بدیل و انکارناپذیر است. آن‌ها با ظرافت و لطافت زنانه، فضایی سرشار از ایمان، معنویت و صمیمیت را در خانه خلق می‌کنند و زمینه‌ای برای رشد و تعالی معنوی اعضای خانواده فراهم می‌کنند.

ادامه مطلب


11 ماه قبل - 215 بازدید

با وجود ادامه‌ی نقض حقوق بشر در افغانستان توسط حکومت فعلی، رینا امیری، نماینده‌ ویژه آمریکا در امور زنان و حقوق بشر در افغانستان از حکومت سرپرست خواسته است تا به حقوق همه شهروندان کشور احترام بگذارند. خانم امیری این اظهارات را امروز (دوشنبه، ۶ حمل) به مناسبت روز جهانی «حق آگاهی از واقعیت‌های مربوط به نقض فاحش حقوق بشر و احترام به کرامت قربانیان» در حساب کاربری ایکس خود مطرح کرده است. وی تاکید کرد: « امروز، در روز جهانی حق به حقیقت، از حکومت فعلی می‌خواهیم که به حقوق همه افغان‌ها احترام بگذارند و در برابر خانواده‌های قربانیان ناپدیدشده و بازداشتی که برای یافتن حقیقت در مورد محل اختفای عزیزانشان مبارزه می‌کنند، پاسخگو باشند.» باید گفت که ۲۴ مارچ در سال ۲۰۱۰ از سوی مجمع عمومی سازمان ملل، با هدف «حرمت‌گذاری به خاطره قربانیان نقض مستمر و فاحش حقوق بشر و تأکید بر اهمیت حق آگاهی از واقعیت و برخورداری از عدالت» به عنوان «روز جهانی حق به حقیقت» نامگذاری شد. براساس قوانین بشردوستانه، بستگان قربانیان اعدام‌ها، ناپدیدشدن اجباری، شکنجه و کودکان ربوده‌شده باید بدانند چه بر سر آنان آمده است. در سایت سازمان ملل در این زمینه آمده است که «حق به حقیقت» مستلزم دانستن حقیقت کامل در مورد وقایعی است که رخ داده است. در حالی خانم امیری خواستار حرمت‌گذاری حکومت فعلی به حقوق شهروندان شده است که رواداری، یک نهاد ناظر بر وضعیت حقوق بشری در افغانستان چند روز پیش گزارش داد که وضعیت حقوق بشر در این کشور در ابعاد گوناگون بدتر شده است. این نهاد گفته بود که افزون بر نقض حق حیات، بازداشت‌های خودسرانه و غیرقانونی، شکنجه، بدرفتاری و کشتن زندانیان، ناپدید کردن اجباری و اجرای مجازات ظالمانه و غیرانسانی توسط حکومت سرپرست، بیانگر وضعیت وخیم و فاجعه‌بار حقوق بشر در افغانستان است. حکومت سرپرست همواره شهروندان را بدون ارائه دلیل بازداشت و ماه‌ها زندانی می‌کند. نهادهای حقوق بشری و فعالان این کار حکومت سرپرست را بازداشت‌‌ خودسرانه و آدم‌ربایی توصیف می‌کنند. حکومت فعلی درباره‌ی وضعیت افرادبازداشت‌شده و محل اختفای آنان چیزی نمی‌گوید.

ادامه مطلب


11 ماه قبل - 168 بازدید

منابع محلی از ولایت هلمند می‌گویند که در اثر انفجار مواد منفجرناشده در این ولایت، سه کودک جان باخته و دو کودک دیگر زخمی شدند. منبع گفت که این رویداد صبح امروز (شنبه، ۴ حمل) در منطقه «پارچوی» از مربوطات ولسوالی گرمسیر هلمند رخ داده است. به گفته‌ی منبع، این انفجار زمانی رخ داده است که کودکان مواد منفجرناشده را از بیرون به داخل خانه‌شان انتقال داده و سرگرم بازی‌های کودکانه بودند. منبع در مورد جنسیت و سن این کودکان معلومات ارائه نکرد. براساس معلومات موجود قربانیان این رویداد همه اعضای یک خانواده هستند. تا اکنون مسوولان محلی در ولایت هلمند در مورد این انفجار اظهار نظر نکرده است. این در حالی است که به دلیل چندین دهه جنگ، بخشی از اراضی افغانستان آلوده به ماین و مواد انفجاری به جامانده از جنگ است. انفجار این گونه مهمات هرازگاهی از شهروندان این کشور به ویژه کودکان قربانی می‌گیرد. براساس آمارهای موجود بیش از ۶۰۰ کیلومتر مربع خاک افغانستان ملوث به ماین و مهمات انفجاری است. با این وجود کمیته صلیب سرخ نیز گفته بود که در جریان سال گذشته‌ی میلادی ۹۹۵ نفر در نتیجه‌ی انفجار ماین و مهمات منفجرناشده در افغانستان کشته یا زخمی شده‌اند. از این میان، ۹۷ درصد غیرنظامیان و ۵۶ درصد از مجموع کل آنان، کودکان هستند که در پی ۴۵۰ انفجار ماین و مهمات منفجرناشده در افغانستان کشته یا زخمی شده‌اند. همچنین گفته شده که ۱۳ درصد از نفوس افغانستان از معلولیت رنج می‌برند.

ادامه مطلب


11 ماه قبل - 189 بازدید

کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان از کمک کوریای جنوبی برای دسترسی نزدیک به ٢٠٠ هزار نفر به آب پاک و خدمات بهداشتی در افغانستان خبر داد و گفت که در حال حاضر در افغانستان از هر ١٠ خانواده، ٨ خانواده به آب پاک دسترسی ندارند. این نهاد با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که عدم دسترسی خانواده‌ها به آب پاک، خطر ابتلا به انواع بیماری‌ها را در افغانستان افزایش داده است. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان تاکید کرد که بیش از نیمی از جمعیت افغانستان به امکانات اولیه بهداشتی دسترسی ندارند. این سازمان افزود که با کمک مالی کوریای جنوبی روی سه پروژه جدید از جمله ایجاد سیستم‌های آبی با انرژی خورشیدی، طرح‌های لوله‌کشی آب و نصب تاسیسات جدید آب و فاضلاب در مراکز درمانی و مدارس کار خواهد شد. این نهاد مقدار کمک کوریای جنوبی را اعلام نکرده است. در ادامه آمده است که قرار است این پروژه‌ها در مناطقی اجرا شود که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به عنوان مناطق بازگشت و ادغام مجدد مهاجران شناخته است. برپایه اطلاعات سازمان ملل، افغانستان یکی از آسیب‌پذیرترین کشورها در جهان در برابر تغییرات اقلیمی است.

ادامه مطلب


12 ماه قبل - 274 بازدید

هیچ کسی خواهان استرس، اضطراب، عدم رضایت و در نهایت ناکامی در زندگی خود نیست. همه افراد در هر سن و یا جنسی که باشند، خواهان خوشحالی و یک زندگی کاری و شخصی موفق هستند. مرز این دو حالت را مفهومی به نام اعتماد به نفس تعیین می‌کند. ممکن است دلایل دیگر نیز در آن نقش داشته باشد، اما هیچ یک نمی‌تواند به پررنگی نقش اعتماد به نفس در خط موفقیت زندگی افراد باشد. علت نداشتن اعتماد به نفس ممکن است ناشی از تجارب مختلف، مثل بزرگ شدن در محیط غیر حمایت‌گر و انتقادی، قضاوت بیش از حد درباره خود  یا ترس از شکست باشد. دلیل هرچه که باشد؛ شناخت ریشه عدم اعتماد به نفس برای ما ضروری است. همانگونه که در مطلب قبلی گفته شد، اعتماد به نفس کودکان تا پنج سالگی به‌طور کامل شکل می‌گیرد. اعتماد به نفس، عامل اکتسابی است که از بدو تولد، پایه‌های آن در ذهن هر یک از انسان‌ها گذاشته می‌شود و به مرور زمان، این امر، گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شود. بزرگ‌سالان همانقدر اعتماد به نفس از خود نشان می‌دهند که در کودکی از آن بهره‌مند شدند. اینگونه نیست که نتوان برای تقویت اعتماد به نفس بزرگ‌سالان کاری کرد، البته که اعتماد به نفس اکتسابی بوده و افراد می‌توانند از مسیر درستش، آن را کسب کنند. اما مطلب فعلی به این موضوع می‌پردازد که اگر شما، کودک و یا نوجوانی در خانه دارید چگونه به عنوان سرپرست، والدین و یا بزرگتر با آنان رفتار کنید تا آن‌ها در آینده از اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند. ازجمله‌ی مهم‌ترین ویژگی‌های والدین موفق، توانایی بالا در مهارت‌های فرزندپروری است. کودکانی که والدین‌شان با مهارت‌های فرزندپروری آشنایی دارند، با اعتماد‌به‌نفس‌تر بار می‌آیند. البته اعتماد‌به‌نفس کودکان فقط از رفتارهای والدین ریشه نمی‌گیرد و عوامل دیگری مانند خصوصیات شخصیتیِ خود کودک و تربیت فرهنگی نیز در شکل‌گیری اعتماد به نفس کودکان نقش دارند. بهتر است ابتدا به عوامل و رفتارهای غلطی بپردازیم که نتیجه‌شان تخریب اعتماد به نفس کودکان است. مراقبت و احتیاط بیش‌از‌حد و افراطی: تمام پدر و مادرها این ترس را دارند که مبادا خطری متوجه کودکان آنان شود و کودکان آسیب ببینند. این نگرانی سبب می‌شود که در بسا موارد والدین به شکل افراطی به مراقبت از کودکان‌شان بپردازند و فرصت خطر را از کودکان بگیرند. درست است که والدین باید از کودکان‌شان محافظت کنند، اما گاهی این نوع ابراز عشق در قالب مراقبت بیش‌از‌حد می‌تواند مانع یادگیری و رشد فردی کودک شود. نتایج برخی مطالعات انجام‌گرفته در کشورهای اروپایی نشان داده است، کودکانی که برای مثال اجازه‌ی بازی در بیرون از منزل را ندارند، به بزرگ‌سالان گرفتار ترس یا فوبیا تبدیل می‌شوند. به همین ترتیب، نوجوانانی که فرصت تجربه‌ی شکست عشقی پیدا نمی‌کنند، از لحاظ احساسی به رشد و بلوغ کافی نمی‌رسند و در بزرگ‌سالی قادر به برقراری روابط پایدار نخواهند بود. بنابراین، به والدین توصیه می‌شود که گاهی با توجه به شرایط، به فرزندشان فرصت خطرکردن بدهند تا کودک ضمن تجربه‌ی زندگی، شجاع‌تر بار بیاید و در بزرگ‌سالی به فردی خودبین و بی‌اعتماد‌به‌نفس تبدیل نشود. این‌روزها شمار زیادی از پدر و مادر‌ها جور کم‌کاری و بازی‌گوشی‌های فرزندان‌شان را می‌کشند. آنان می‌خواهند همه جوره هوای فرزندان‌شان را داشته باشند و با این اندیشه، همه‌چیز را بدون اینکه خودِ کودک هیچ زحمتی بکشد، آماده می‌کنند، اینگونه کودک حسابی لوس بار می‌آید و از یادگیری برخی مهارت‌های اساسی زندگی باز می‌ماند. اگر قرار باشد که تمامی مشکلات کودک‌تان به دست شما حل شود، آن‌وقت دلبندتان یاد نمی‌گیرد که گاهی هم باید سختی بکشد و راه خودش را از میان دشواری‌های زندگی پیدا کند. درواقع، با این رفتار، فرصت استقلال را از کودک‌تان می‌گیرید. این درحالی است که توانایی‌ حل مسئله‌ کودک‌ به پرورش نیاز دارد و درصورتی‌که این فرصت از او گرفته شود، کودک به‌ فردی وابسته و غیرمستقل تبدیل خواهد شد، یعنی فردی که همیشه به کمک دیگران نیاز دارد و به‌عنوان بزرگ‌سال دارای قابلیت‌های ناکافی است. عدم حمایت والدین: پیشتر اشاره شد که توجه و حمایت بیش از حد، کودک را لوس، وابسته و مهم‌تر بی اعتماد به نفس بار می‌آورد. نقطه‌ی مقابل این مورد، والدینی هستند که فرزندان‌شان از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیستند. باید بدانید که زندگی گاهی برای بچه‌ها نیز طاقت‌فرسا می‌شود و وقتی شرایط سخت باشد آن‌ها باید بتوانند به والدین خود تکیه کنند. هنگامی که والدین بیش از حد مشغول، بی‌علاقه یا از نظر عاطفی بی‌توجه باشند، کودک احساس تنهایی، بی‌اهمیتی و تنهایی می‌کند. چنین کودکان، هنگام مواجه با سختی و مشکلات احساس می‌کنند که نمی‌توانند به تنهایی با آن کنار بیایند و همچنین کسی نیست که به آن‌ها کمک کند و حامی آن‌ها باشد. بنا آن‌ها به توانایی‌های خود شک می‌کنند و در نهایت اعتماد به نفس‌شان کاهش می‌یابد. هیچ اشکالی ندارد که کودک‌تان را به‌خاطر موفقیت‌هایش تشویق کنید، البته تشویق اصولی، زیرا تشویق باعث شکل‌گیری این ذهنیت در کودک می‌شود که فردی با توانایی‌های خاص است. اما به خاطر بسپارید که ذهن کودکان را شرطی نسازید. یعنی نباید کودک‌تان از ارتکاب خطا در قبال والدین و هر کس دیگری بترسند و اگر تشویق نشود، به توانایی‌های خودش شک کند. پس به‌جای اینکه در تشویق رفتارهای پسندیده و انتقاد از رفتارهای نسنجیده‌ی کودک‌تان زیاده‌روی کنید، حد وسط را بگیرید تا مبادا کودک‌تان برای اینکه همیشه برنده باشد یا خودش را برنده نشان بدهد، به هر وسیله‌‌ای مانند تقلب، بزرگ‌نمایی‌، خودستایی یا داستان‌پردازی چنگ بیندازد. چنین کودکی در بزرگسالی از خصیصه‌ی روراستی برخوردار نخواهد بود و چه بسا که توانایی رویارویی با دنیای واقعی را نیز نداشته باشد. بعضی اوقات بچه‌ها طوری رفتار می‌کنند که باعث رنجش والدین‌شان می‌شود. اما لازم نیست که در چنین مواقعی کودک‌تان را با ایجاد احساس گناه و وعده‌ی جایزه وادار به انجام کار درست کنید. در شیوه‌ی تربیتی کودک خود، به‌جای برقراری سیستم پاداش یا تنبیه سعی کنید به کودک‌تان بفهمانید که موفقیت به‌خاطر اراده و رفتار و کردار خوب خودش است؛ نه از جایزه‌ای که در قبال انجام کار درست از شما یا دیگران دریافت می‌کند. گاهی جایزه‌ی سخت‌کوشی تلاش بیشتر است، به این معنی که مثلا جایزه‌ی نمره‌ی خوب همیشه قرار نیست یک هدیه‌ی مادی باشد. در کنار مشوق‌های مادی، به کودک‌تان تجربه‌ی انگیزش درونی را بیاموزید و به او یاد بدهید که انگیزه‌ی تصمیم‌گیری درست را نباید با باج‌گیری عاطفی به‌دست بیاورد. به این ترتیب به فرزندتان کمک می‌کنید تا به فردی قوی تبدیل شود؛ کسی که چالش‌های روزگار بزرگ‌سالی را به‌عنوان فرصتی جهت تقویت اعتمادبه‌نفس می‌بیند و نه وسیله‌ای برای رسیدن به هدف. با بزرگتر شدن کودکان، انتظارات والدین نیز بیشتر می‌شود. گاهی انتظارات زیاد و خارج از توانایی کودک باعث می‌شود که او فشار زیادی را برای دستیابی به آنچه که والدین می‌خواهد، تحمل کند. این فشار برای دستیابی می‌تواند باعث نگرانی کودک در مورد جلب رضایت والدین شود. در نهایت کودک با احساساتی مانند ناامیدی، اضطراب و عدم اعتماد به نفس کافی برای انجام کارها روبه رو می‌شود. تعارضات و درگیری‌های خانوادگی می‌تواند احساسات منفی زیادی را با خود به همراه داشته باشد. کودکان این احساسات را درک کرده و جذب می‌کنند. این کار منجر به بی‌ثباتی عاطفی عظیمی برای کودکان می‌شود. مشکل زمانی حادتر می‌شود که کودک احساس کند به نوعی مقصر دعوا و جنجال‌های والدین است و خودش را مقصر بداند. زندگی در یک خانواده با تعارضات بالا می‌تواند برای کودکان طاقت‌فرسا باشد و باعث کاهش اعتماد به نفس در کودکان شود. زورگویی بسیار دردناک و آسیب زننده است. قلدری و مورد آزار و اذیت قرار گرفتن می‌تواند سلامت عاطفی و اعتماد به نفس کودکان را کاهش دهد. کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، به ندرت قبول می‌کنند که مشکل از آن‌ها نیست. در عوض آن‌ها این باور را دارند که خودشان ضعیف، بی‌عرضه و ناتوان هستند. آن‌ها حتی ممکن است مشکلات سلامت روان مانند افسردگی و اضطراب را نیز تجربه کنند.    

ادامه مطلب


1 سال قبل - 323 بازدید

فرزندی را به تنهایی بزرگ کردن، دردسرهای خاص خودش را دارد، در مورد چالش‌های تک والدی در مقالات قبلی به شکل مفصل توضیح داده شد. اینکه زن و مرد مکمل هم هستند و نبود یکی از آن‌ها، در کنار سایر مشکلات، باعث عدم نقش‌پذیری یکی از والدین در فرآیند جامعه‌پذیری فرزندان می‌شود. این پدیده باعث می‌شود که درون فرزندان خلأهای عاطفی ناشی از نبود یکی از والدین اتفاق بیفتد. اگر در این فرآیند مادر ازدست‌رفته باشد جنسیت فرزندان بیشتر به سمت جنسیت مردگونه حرکت می‌کند و اگر پدر ازدست‌رفته باشد جنسیت فرزندان به سمت جنسیت زن‌گونه می‌رود. دلیل این اتفاق این است که فرد با الگوهای جنسیتی زنانه یا مردانه در خانواده آشنا نیست، همچنین اگر میزان تعهد والد به خانواده دچار خلل شود و به دلیل نیازهای عاطفی و جنسی تمایل به مرد یا زن دیگری پیدا کند، این فرآیند در الگوگیری زندگی اجتماعی فرزندان تأثیر منفی خواهد داشت. چون نقش‌های پدری و مادری نقش‌های متفاوتی است و اگر والد مادر باشد و بخواهد نیازهای مالی فرزندان را هم برآورده کند خودبه‌خود زن باید نقش مرد خانواده را هم ایفا کند، بنابراین میزان رسیدگی به حوزه‌های تربیتی فرزندان هم با مشکل مواجه می‌شود. با وصف این موارد، ممکن است به این بیندیشید که تک والد بهتر است ازدواج مجدد کرده تا این گونه خانواده‌ها بهتر مدیریت شوند و فرزندان نه تنها از وجود هر دو بهرمند شوند که تربیت درستی را نیز کسب کنند اما نکته اساسی همینجاست، اینکه اگر در چنین خانواده‌هایی، تک والد؛ پدر یا مادر تصمیم به ازدواج مجدد بگیرند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ تحقق این امر ممکن است به آسانی گفتن آن نباشد، زیرا در نخست این فرزندان هستند که با این تصمیم والد روبه رو شده و احتمالا مخالفت کرده و اعتراض ‌کنند. اگر تعداد فرزندان بیشتر از یکی باشد و سن آن‌ها نیز بزرگ، ممکن است دو حالت رخ دهد؛ یا والد را درک کرده و با ازدواج مجدد موافقت می‌کنند و یا بشدت مخالفت کرده و نسبت به آن اعتراض می‌کنند. البته در اینجا، سن والد نیز می‌تواند چالش دیگری باشد، در صورتی که والد به لحاظ سنی در دوره‌ی جوانی، میان‌سالی و یا هم کهن‌سال باشد، هر دوره‌ی سنی، چالش‌های خاص خودش را دارد. و نکته‌ی دیگر اینکه، اگر والدی که ازدواج می‌کند پدر و یا مادر باشد و یا همسر قبلی به دلیل فوت یا طلاق از همدیگر جدا شده باشد، نیز می‌تواند فاکتورهای دیگری باشند که می‌تواند در پذیرش کودکان نقش داشته باشد. وجود پدر و یا مادر ناتنی، ممکن است به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و یا عاطفی کمک حال خانواده باشد اما کنار آمدن فرزندان با این موضوع، خود چالش دیگری است که باید ازدواج مجدد کرده باشید تا آن را درک کنید. در مطلب حاضر به چیستی ازدواج مجدد و ویژگی‌های چنین خانواده‌ها خواهیم پرداخت. اگر شما در حال حاضر خانوادتان را به تنهایی سرپرستی می‌کنید و تصمیم به ازدواج مجدد دارید، این مطلب را ازدست ندهید. خانواده حاصل از ازدواج مجدد خانواده حاصل از ازدواج مجدد زمانی تشکیل می‌شود که طلاقی انجام شود یا یکی از دو همسر فوت کند. در این صورت، زن یا شوهر با ازدواج با فرد دیگری که او هم طلاق گرفته یا ازدواج نکرده، خانواده‌ای تشکیل می‌دهد که خانواده حاصل از ازدواج مجدد نامیده می‌شود. خانواده‌ی حاصل از ازدواج مجدد ترکیب جدیدی از افرادی است که در مقایسه با گذشته، با مشکلات و تعامل‌های ویژه‌ای روبه رو است. این خانواده‌ها با وظایف جدیدی مواجه می‌شوند که با دیگر خانواده‌ها متفاوت است. آن‌ها به صورت نظام‌داری با شبکه‌های پیچیده خویشاوندی سر و کار دارند، باید هدف‌هایی نامشخص را تعیین کنند، الگوهای تعاملی را در جهت کمک به پیوستگی خانواده به وجود آورند، و به هدف‌های توافقی دست یابند. [caption id="attachment_10381" align="aligncenter" width="646"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] ترکیب خانواده حاصل از ازدواج مجدد عبارتند از: زن و شوهر بدون فرزند زن و شوهر با فرزند از دو طرف (زن دارای فرزند از شوهری دیگر و مرد دارای فرزند از زنی دیگر) زن و شوهر با فرزند شوهر زن و شوهر با فرزند زن زن و شوهر با فرزندان تنی و ناتنی این خانواده‌ها با هر ترکیبی، با شرایط جدیدی متفاوت با خانواده قبلی رو به رو هستند که باید با موقعیت و وضعیت جدید سازگار شوند. ویژگی‌های خانواده‌های حاصل از ازدواج مجدد از ویژگی‌های اعضای خانواده‌هایی که در اثر ازدواج مجدد شکل می‌گیرند، مثبت اندیشی زوجین در زمینه چگونگی زندگی خانواده است. دو هسته‌ای بودن، ویژگی دیگر چنین خانواده‌هاست، به این معنی که چنین خانواده‌ای زیر مجموعه‌های متعددی دارند که خویشاوندان دو خانواده پیوند یافته را در بر می‌گیرد که از جمله آن‌ها دخترها یا پسرهای کاکا، عمه‌ها، ماماها، یا خاله‌ها و پدر و مادر متعلق به ناپدری و پدر و مادر متعلق به نامادری قابل ذکراند. خانواده‌هایی که به این ترتیب به وجود می‌آیند به علت عدم اعتماد ناشی از ازدواج اول، از سرمایه‌گذاری در روابط اکراه دارند. زن و شوهر این گونه خانواده‌ها هر یک با افرادی متعلق به دو خانواده (خانواده قبلی و خانواده جدید) با فرهنگ‌های متفاوتی رو به رو هستند و حصول توافق با آن‌ها مستلزم قبول مشکلات جدید است. فرزندان این خانواده که از دو خانواده با قواعد و سبک‌های زندگی متفاوت زیر یک سقف قرار گرفته اند، اغلب در تعارض‌اند و شاهد تعارض والدین خود نیز هستند. در بسیاری از موارد، بین فرزند خوانده‌ها مشکلاتی به صورت هم‌چشمی یا حسادت پیش می‌آید یا بین مادر واقعی و مادر خوانده رقابت‌هایی به وجود می‌آید که زندگی خانوادگی را تحت الشعاع قرار می‌دهد. رشد این خانواده‌ها در طی مراحلی انجام می‌گیرد که هر مرحله مستلزم توافق مجدد و سازمان‌دهی یا شبکه ارتباطی پیچیده است و احتمالا سال‌ها طول می‌کشد تا خانواده به وحدت و یکپارچگی برسد. باید تذکر داده شود که برای تشکیل روابط جدید، به هیچ وجه نباید وفاداری‌های گذشته به خانواده پیشین فراموش شود. بسیاری از افراد خانواده جدید ممکن است چنین تصور کنند که دیگر نباید در مورد زندگی گذشته خود فکر کنند و بهتر است آن را فراموش کنند. این سرکوبی به جای سازگاری، موجب تنفر، محرومیت، انزوا و افسردگی می‌شود. نکته مهم در این مورد آن است که خانواده به جای آنکه دفع کننده باشد، باید جذب کننده باشد. یکی از راه‌هایی که اعضای خانواده را به هم نزدیک و مرتبط می‌سازد این است که آنان تشویق شوند در برنامه‌هایی مثل: رفتن به تفریح، بازی‌های دسته جمعی، و دید و بازدید شرکت کنند و از شرکت در کارهای تعاملی و تعاونی استقبال کنند. توصیه اکید این است که ناپدری و نامادری باید در مورد فرزندان تنی و ناتنی عدالت و تساوی را رعایت کنند و به همه آن‌ها به یک چشم نگاه کنند. بنابراین، والد ناتنی باید قبل و بعد از ازدواج مجدد، مشکلات حول و حوش روابط گذشته و نحوه تأثیرگذاری آن‌ها را بر روابط خانواده جدید بررسی کند و مورد بحث قرار دهد. فراهم کردن امکان تحصیل برای کمک به خانواده‌های حاصل از ازدواج مجدد به انطباق، سازگاری و رشد اعضای منجر می‌شوند. والد ناتنی اغلب در مورد منضبط بار آوردن بچه‌های همسر خود مردد و نامطمئن است. به طور کلی اگر ازدواج به‌ شکل صحیح انجام شود برای کودکان قابل‌پذیرش است، اما درهرحال وجود پدر یا مادر ناتنی باعث تغییرات زیادی در خانواده می‌شود که گاه این تغییرات مثبت و گاهی منفی هستند. مثلا وقتی ناپدری وارد زندگی کودکان می‌شود، کودکان احساس آسودگی اقتصادی می‌کنند اما ممکن است وجود ناپدری در زندگی برخی کودکان باعث ایجاد مشکلاتی شود، چراکه منجر به عدم سازگاری، تغییر در نقش و رفتار کودک، رقابت در جهت کسب محبت از مادر، سردرگمی در هویت‌یابی و دشواری در شکل‌گیری رفتار طبیعی می‌شود و علاوه بر این‌ها ممکن است آسیب‌های اجتماعی پنهان دیگری را نیز را در پی داشته باشد لذا در این‌گونه خانواده‌ها، ازدواج مجدد باید با توجه به نوع جنسیت و سن فرزندان، همچنین زمان انجام این امر (با توجه به فاصله زمانی از دست دادن یکی از والدین تا ازدواج مجدد) انجام شود تا راحت‌تر از سوی کودکان موردپذیرش قرار گیرد. بنابراین، از همسران تقاضا می‌شود تا همه جوانب را سنجیده و اقدام به ازدواج مجدد کنند.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 228 بازدید

سازمان بین‌المللی مهاجرت (IOM) برای افغانستان اعلام کرده است که برای یک هزار و ۵۴۶ خانواده‌ی زلزله‌زده در ولایت هرات کمک نقدی توزیع کرده است. این نهاد با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که کمک‌های سازمان بین‌المللی مهاجرت؛ آنان (مردم زلزله‌زده) را قادر می‌سازد تا با زمستان سخت مقابله کنند. سازمان بین‌المللی مهاجرت تاکید کرد که به کمک خود به زلزله‌زدگان هرات ادامه می‌دهد. این سازمان بین‌المللی مقدار کمک توزیع‌شده برای هر خانواده را ذکر نکرده است. این در حالی است که زمین‌لرزه‌های پیاپی در اواسط ماه میزان سال جاری خورشیدی هرات در غرب کشور را لرزاند. بر اساس آمار سازمان جهانی صحت، در این زمین‌لرزه‌ها حدود یک هزار و ۴۸۲ نفر جان باختند و دو هزار و ۱۰۰ نفر دیگر زخمی شدند. باید گفت که در این زمین‌لرزه‌ها صدها خانه کاملاً ویران و هزاران نفر در چندین ولسوالی و شهر هرات آواره شدند. همچنین اداره انکشافی سازمان ملل متحد گفته بود که این رویداد طبیعی به ۲.۲ میلیون تن آسیب رساند، طوری که حدود هشت‌ هزار و ۵۰۰ منزل مسکونی با خاک یکسان شد و بیش از ۱۷ هزار منزل مسکونی دیگر آسیب دید.

ادامه مطلب