نویسنده: گوهرشاد

1 سال قبل - 309 بازدید

صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در افغانستان، بر آموزش با کیفیت، تضمین دسترسی به منابع و توان‎مندسازی قابله‌ها در سراسر کشور تاکید کرده است. این نهاد امروز (چهار شنبه، ۱۹ ثور) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که برای توانمندسازی قابله‌ها باید سرمایه‌گذاری شود. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد تاکید کرد: «ما باید در ایجاد محیطی سرمایه‌گذاری کنیم که قابله‌ها را قادر می‌کند که کارهای حیاتی خود را انجام دهند.» در ادامه آمده است که آنان از طریق ایجاد راه‌هایی برای آموزش با کیفیت، تضمین دسترسی به منابع و توان‌مندسازی قابله‌ها برای مشارکت فعال به عنوان شرکای برابر در سیستم‌های بهداشتی، تلاش می‌کند. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، پیش‌تر نیز گفته بود که یکی از راه‌های سلامتی برای زنان و دختران در سراسر کشور، آموزش قابله‌ها است. باید گفت که پس از بسته شدن دانشگاه‌ها به روی دختران در افغانستان، برخی از نهادهای سازمان ملل متحد از برگزاری دوره‌های کوتاه مدت آموزشی برای قابله‌ها و کارمندان پزشکی زن در ولایت‌های مختلف کشور خبر داده است. سازمان ایمرجنسی، افغانستان را دارای بالاترین آمار مرگ‌ومیر مادران در جهان خوانده است. کم‌بود مرکزهای صحی، کارمندان متخصص پزشکی و پایین بودن سطح آگاهی مردم از جمله دلیل‌های اصلی مرگ‌ومیر مادران و نوزادان گفته شده است. پیش از این سازمان جهانی صحت نیز اعلام کرده بود که در سطح جهان در هر دو دقیقه یک زن در اثر عامل‌های مرتبط با بارداری یا زایمان جان می‌دهند، بیش‌ترین موردهای مرگ‌ومیر مادران در منطقه‌های فقیرنشین و درگیر منازعه رخ می‌دهد. سازمان جهانی صحت گفت که در افغانستان، در هر دو ساعت یک زن در حین زایمان یا در جریان حاملگی جان می‌دهند. این سازمان نیز گفته است که قابله‌ها نقش مهم در کاهش مرگ‌ومیر مادران و کودکان دارند.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 444 بازدید

مسوولان در مکتب سیدالشهدا و خانواده‌های قربانیان این مکتب در سومین سالیاد حمله انتحاری بر این مکتب، از حکومت سرپرست خواستار تامین امنیت و بازگشایی مکاتب به روی دختران شدند. سومین سالیاد حمله انتحاری بر مکتب سیدالشهدای در منطقه‌ی دشت برچی کابل دیروز (سه‌شنبه، ۱۸ ثور) از سوی مسوولان مکتب سیدالشهدا و خانوادهای قربانیان این رویداد در غرب کابل گرامی‌داشت شد. نصرت الله نصرت، مدیر مکتب سیدالشهدا در این مراسم گفت که با گذشت سه سال از این حادثه المناک، هنوز درد این حادثه برای خانواده‌ها تازه است. مدیر مکتب سیدالشهدا از حکومت سرپرست خواست که عاملان این حمله را شناسایی، بازداشت و به پنجه قانون بسپارد. آقای نصرت در این مراسم خطاب به دانش‌آموزان این مکتب گفت که از علم و دانش دست بر ندارند: «از خانواده‌ها می‌خواهم که فرزنداشان را به مکتب، علم و دانش تشویق نمایند. نگذارید دختران‌تان بی‌سواد بماند. دانش آموزان مسوولیت دارند تا راه نرفته دانش آموزان شهید شده این مکتب را به سر انجام برسانند.» مدیر مکتب سیدالشهدا همچنان از حکومت سرپرست خواستار بازگشایی دروازه‌ی‌ مکاتب و دانشگاه‌ها به‌روی دختران بازمانده از علم و دانش شد: «دانش آموزان را بیشتر از این بی‌سرنوشت نگذارید، نگذارید نسل بعدی افغانستان بی‌سواد بار بیاید.» مریم احمدی، خواهر یکی از قربانیان حمله انفجاری در این مکتب در این مراسم گفت با آن که سه سال از کشته شدن خواهرش می‌گذرد اما تا هنوز داغ کشته شدن یگانه، خواهرش بر دل او و خانواده‌اش تازه است. بانو احمدی، با اشاره به حمله انتحاری بر این مکتب گفت: «ما اگر درس و مکتب را رها کنیم و از تعلیم فاصله بگیریم به معنی نادیده گرفتن خون شهدای این مکتب و شهدای معارف هست. ما رسالت داریم که آرمان‌های شهدا را تحقق ببخشیم.» احمدی از حکومت سرپرست خواستار بازگشایی مکاتب و دانشگاه‌ها به روی دختران شد: «دختران و زنان نصف پیکر این ملت هستند. نادیده گرفتن نیم پیکر یک ملت جفای بزرگی در حق آنان است.» [caption id="attachment_12792" align="aligncenter" width="674"] عکس: ارسالی به رسانه گوهرشاد[/caption] علی رضا، اقارب یکی دیگر از قربانیان مکتب سیدالشهدا در این مراسم گفت که سه سال از این فاجعه‌ی غم‌انگیز گذشت اما تا هنوز عاملان این رویداد شناسایی نشده اند. علی رضا، تاکید کرد که حکومت سرپرست باید امنیت تمام مراکز آموزشی در غرب کابل را تامین و در راستای بهبود امنیت شهروندان توجه جدی نماید. او از حکومت سرپرست خواستار بازگشایی دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها به روی دختران شد و از جامعه جهانی خواست که عاملان حمله بر مکتب سیداشهدا را شناسایی و به پنجه قانون بسپارد. انفجار در مکتب سیدالشهدا در (۱۸ ثور، ۱۴۰۰) هنگام خروج دانش‌آموزان از مکتب به‌وقوع پیوست. در این حادثه، ابتدا یک موتر بمب‌گذاری منفجر شد و سپس دو ماین جاسازی شده دیگر منفجر شدند. در این رویداد خونین بیش از ۸۵ تن کشته و ۱۴۷ تن دیگر زخمی شدند. اکثر قربانیان و مجروحان این رویداد دانش‌آموز دختر بودند. با آن که سه سال از حمله بر مکتب سیدالشهدا می گذرد، تا هنوز مسوولیت این حملات را فرد یا گروهی بر عهده نگرفته است. به علاوه، تاکنون هیج فرد و یا گوهی نیز در پیوند به این جمله‌ی انفجاری شناسایی و بازداشت نشده است. نویسنده: سینا 

ادامه مطلب


1 سال قبل - 399 بازدید

رسانه‌های ایران گزارش داده‌اند که یک دختر ۱۰ ساله اهل افغانستان که جسد خونینش چهار ماه پیش در تهران کشف شده بود، به‌دست کودک هم‌بازی خود کشته شده است. روزنامه همشهری چاپ تهران نوشته است که پولیس یک کودک ۱۰ ساله را که گفته شده وضع روحی مناسبی ندارد، متهم به قتل می‌داند. این دو کودک بر سر موبایل با هم اختلاف پیدا کرده بودند. این روزنامه اشاره‌ای به ملیت کودک متهم به قتل نکرده و فقط مقتول را افغان معرفی کرده است، اما شماری از به نقل از روزنامه همشهری نوشته‌اند که قاتل نیز یک دختر ۱۰ ساله افغان است. در گزارش آمده است که تاریخ ۱۱ دلو سال گذشته، یک مرد افغان در تماس با پولیس، از ناپدید شدن دختر ۱۰ ساله خود خبر داده بود. این مرد جوان گفته بود که دخترش برای بازی از خانه بیرون شده و دیگر برنگشته است. در ساعات بعد، چند کودک که در تپه‌های مسعودیه تهران سرگرم بازی بودند، جسد خونین یک کودک را پیدا کردند. پولیس می‌گوید این دختر «با ضربه‌های متعدد چاقو» کشته شده بود. کودک همسایه که هم‌بازی مقتول بوده، به کشتن او اعتراف کرده و گفته است که کودک مقتول را با نقشه قبلی و به بهانه بازی به تپه‌های مسعودیه برده و کشته است. رسانه‌ها به نقل از پولیس نوشته‌اند که کودک قاتل، از نظر روحی وضع نامناسبی دارد و در موبایلش، صحنه‌های خونین و خشن پیدا شده است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 265 بازدید

ملا هبت‌الله آخوندزاده، رهبر حکومت سرپرست، در نشستی به افراد و دانش‌آموزان یک مدارس دینی حامی حکومت فعلی در قندهار گفته است که آنان نباید از تلفن‌های هوشمند استفاده کنند، زیرا تلفن‌های هوشمند دروازه‌های فتنه را به روی‌شان باز خواهد شد. آقای آخوندزاده این اظهارات را روز گذشته (سه‌شنبه، ۱۹ ثور) طی نشستی در مدرسه دینی «ابراهیم الحنفی» در ولایت قندهار مطرح کرده است. همچنین رهبر حکومت فعلی بار دیگر بر مواضع خود از جمله در برخورد با جامعه بین‌المللی تاکید کرده و گفته است: «عالمان دین سیاست را بهتر از دیگران می‌دانند.» ملا هبت‌الله آخوندزاده در این نشست گفته است که به هیچ صورت تسلیم فشارهای خارجی‌ها و جامعه‌ی جهانی نمی‌شود و با آنان تعامل نخواهد کرد. همچنین پیش از این نیز مقام‌های حکومت سرپرست به افراد شان نسبت به استفاده از تلفن‌های هوشمند هشدار داده بودند. این در حالی است که حکومت فعلی پس از به قدرت رسیدن دوباره‌شان در افغانستان، تفسیر سخت‌گیرانه خود از قوانین اسلامی را به شهروندان کشور، به‌ویژه زنان تحمیل کرده است. در کنار این موارد، ملا هبت‌الله آخوندزاده چندی پیش نیز در یک نوار صوتی بر مجازات افراد متهم در محضرعام تأکید کرده و گفته بود که حکومت فعلی «حدود» را اجرا و زنان را در ملاءعام «سنگسار» می‌کند. این در حالی است که حکومت فعلی نزدیک به سال گذشته، محدودیت‌های شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمی‌توانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 292 بازدید

بخش زنان سازمان ملل متحد از وضعیت موجود در افغانستان انتقاد کرده و می‌گوید که برای بهبود حقوق اساسی زنان و دختران باید بر حکومت سرپرست فشارها افزایش یابد. این نهاد با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود خواستار حمایت از زنان و دختران افغانستان برای دست‌یابی به حقوق شان شده است. بخش زنان سازمان ملل متحد در این پیام از جامعه‌ی جهانی خواسته است که حامی حقوق زنان و دختران افغانستان باشند، زیرا مدافعان حقوق بشر و زنان خواستار مشارکت و سهم‌گیری در سطوح تصمیم‌گیری هستند. این سازمان همچنان خواستار ایجاد فرصت‌های درآمدزایی برای زنان و دختران شده و گفته است که دختران و زنان در کنار دیگر محرومیت‌ها، از فرصت‌های کاری نیز محروم شدند. همچنین در حالی دختران بالاتر از صنف ششم در سومین سال آموزشی نیز از مکتب‌رفتن محروم ماندند که بخش زنان سازمان ملل متحد در پیام خود بر حق آموزش آنان تاکید کرده است. پس از حاکمیت حکومت فعلی، شماری از سازمان‌های بین‌المللی تلاش کرده است که برای دختران در بخش‌های که حکومت سرپرست تا اکنون ممنوعیت وضع نکرده، فرصت‌های کاری را فراهم کند. پیش از این نیز، سازمان ملل متحد گفته بود که مشارکت زنان در سطوح تصمیم‌گیری، پس از حاکمیت حکومت فعلی از بین رفته و صفر شده است. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، حکومت فعلی با صدور بیش از ۵۰ فرمان و تطبیق آن، حقوق اساسی زنان و دختران را سلب کرده است. اکنون آنان از سطح تصمیم‌گیری، اجتماع، بخش‌های سیاسی، وزارت‌خانه و حتی کار در دفترهای سازمان ملل متحد ممنوع شده است. حکومت فعلی در برابر تمامی انتقادها، واکنش‌ها و خواست‌های جامعه‌ی جهانی بی‌اعتنای کرده و همچنان مدعی است که حقوق زنان و دختران را مطابق به شریعت اسلامی تامین کرده است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 299 بازدید

شماری از زنان معترض و اعضای «جنبش صدای زنان افغانستان» با حمایت از کارزار جهانی علیه «آپارتاید جنسیتی» در افغانستان اعلام کرده‌اند که حکومت سرپرست زنان و دختران کشور را از تمامی حقوق انسانی‌شان محروم کرده است. آنان در یک حرکت اعتراضی در تهران، پایتخت ایران، از کارزار مبارزه علیه «آپارتاید جنسیتی» به رهبری زنان و دختران افغانستان حمایت کرده و گفته‌اند که حکومت فعلی پس از ۱۵ آگست ۲۰۲۱ میلادی، زنان و دختران افغانستان را به گونه‌ی سیستماتیک از جامعه حذف کرده است. زنان معترض تاکید کردند که زنان و دختران افغان از تمامی حقوق انسانی و شهروندی خود محروم شده و این به معنای «آپارتاید جنسیتی» در افغانستان است. اعضای «جنبش صدای زنان افغانستان» تاکید کردند که بنابر وضعیت خطرناک که مردم افغانستان به‌خصوص زنان و دختران تجربه می‌کنند، جهان باید «آپارتاید جنسیتی» را در کشور به‌عنوان «جنایت علیه بشریت» به رسمیت بشناسد. زنان معترض از نهادهای حقوق بشری و دادگاه کیفری بین‌المللی لاهه خواستار مخاکمه عاملان این جنایت شدند. آنان از دیگر جریان‌ها و جنبش‌های اعتراضی زنان و دختران در داخل و بیرون افغانستان نیز خواسته‌اند که به کارزار جهانی مبارزه علیه «آپارتاید جنسیتی» به رهبری زنان افغانستان بپیوندند. کارزار مبارزه علیه «آپارتاید جنسیتی» به رهبری زنان افغانستان از سوی برخی از فعالان مدنی و حقوق زن در شبکه‌های اجتماعی راه‌اندازی شده است. همچنین حکومت در بیش از دو سال گذشته، محدودیت‌های شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمی‌توانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 247 بازدید

چند روز پس از هفتم و هشتم ثور بهار امسال، گذرم به چهارراهی پُل‌سرخ می‌افتد. طرف ریاست پاسپورت می‌روم. همین‌طور که پیش می‌روم، به چهار اطرافم نظر می‌اندازم. رنگ‌وبوی همه‌چیز و همه‌کس در پل‌سرخ تبدیل شده؛ پل‌سرخ مرکز آدم‌های فرهنگی کابل، در نظام پیشین بود. کافه‌های شیک، رستورانت‌های مجلل، کتاب‌فروشی‌های بزرگ و مراکز فرهنگی بسیاری در پل‌سرخ فعالیت می‌کردند و شب و روز، میزبان آدم‌های فرهنگی، برنامه‌های فرهنگی و جوانانی بودند که به جز ادبیات، سینما، شعر و فلسفه به چیز دیگری نمی‌اندیشیدند. همه‌چیز را از عینک روشن‌فکری‌شان می‌دیدند. از شاملو، شکسپیر، آرنت، حراری و محفوظ می‌گفتند. «اسامه»، «بودا از شرم فرو ریخت» و «نیمه‌شب در پاریس» را تحلیل می‌کردند. از مکتب‌های سیاسی می‌گفتند، نظریه‌های دانشمندان را مطرح می‌کردند و نسخه‌های بسیاری برای دولت و نظام موفق می‌پیچیدند. جنب‌و‌جوش، فضای آن روزها و آدم‌های فرهنگی پل‌سرخ، تمامی کسانی که گذرشان به کابل افتاده بود، آن روزگار را به یاد دارند. کسی را نمی‌توان سراغ داشت که کابل را در آن روزها و این روزها دیده باشد، از فضای پل‌سرخ، مرکزهای فرهنگی و آدم‌هایش چیزی نگوید و تاسف نخورد. به سر پل پل‌سرخ می‌رسم. روی پُل، مردان بسیاری با دوچرخه‌های‌شان در قسمت پیاده‌رو پل، چشم به‌راه ایستاده‌‌اند. روی پل ایستادن کار هر روزه‌ی شان‌ است. بعضی‌ از آن مردان، بیل، کلنگ و وسایل رنگ با خود دارند و تعدادی هم، ابزار چاه‌کنی. بدون استثنا همه‌ی ‌شان کارگر اند. آدم‌های روی پل تا گرم شدن هوا آن‌جا می‌مانند، هوا که گرم می‌شود، سبزی‌فروش‌ها و میوه‌فروش‌ها با آن بلندگوهای همیشه روشن‌شان به جمع کارگران روی پل می‌پیوندند و تا شب نرخ میوه‌ها و سبزی‌های‌شان را تبلیغ می‌کنند. با زبان ساده و عام فهم، هر کدام واژه «لیلام» را در تبلیغ محصول‌شان استفاده می‌کنند. مقصد همه‌ی آدم‌های روی پُل یکی‌ست: نان! یکی چشم به‌راه مشتری است و دیگری چشم به‌راه کار. و صد البته حکومتی‌ها هم دنبال اخاذی از این قشر همیشه‌ گرسنه. برای این‌که بیشتر حال و اوضاع آدم‌های روی پل را بفهمم، در گوشه‌ای می‌ایستم. آدم‌ها، چشم‌ها و حرکت‌شان را زیرنظر می‌گیرم. از آن‌سوی پل دو مرد با ریش‌ بلند و یک مرد مسلح را می‌بینم که کنار هر سبزی‌فروش و میوه‌فروش روی پل می‌ایستد. آن‌که مسلح است به دنبال یکی از آن دو راه می‌رود. دنبال آنی که پول به دست دارد. یکی از آن دو با خودکار روی دفترچه چیزی می‌نویسد و می‌دهد دست آن یکی و خودش می‌رود سراغ آدم بعدی، میوه فروش و سبزی فروش بعدی. آن دیگری که پول به دست دارد و فرد مسلح پشت سر اوست، کاغذ نوشته شده را به سبزی فروش و به میوه فروش می‌دهد و به اندازه رقم نوشته شده روی کاغذ، از آن‌ها پول می‌گیرد. پنجاه افغانی، صد، دو صد، کمتر و یا بیشتر. هرکسی به اندازه سبزی‌ها و میوه‌های روی گاری‌اش. آن یکی که مسوول جمع آوری پول است، دستش پر شده از پول. کسی جرأت نداشت اعتراض کند. نه میوه فروش‌ها و نه سبزی فروش‌ها. همگی به اندازه‌ی رقم‌ نوشته شده روی کاغذ، پول‌های‌شان را شمرده شمرده کف دست او می‌گذاشتند. آن روز میوه‌فروش‌ها و سبزی‌فروشی‌ها چه دست‌ودل باز شده بودند. تعجب کرده بودم. پس از اینکه آن دو مرد با ریش بلند و مرد مسلح از آن‌جا رفتند، پیش یکی از میوه‌فروش‌های روی پل رفتم و پرسیدم که به چه دلیلی به آن‌ها پول داده اند. او گفت آن دو، مأمور اداره شهرداری بودند: «هر ماه از ما پول می‌گیرند، گاهی صد افغانی می‌گیرند و گاهی بیشتر. کاش کار و بار باشه. ما آنقدر درآمد نداریم. مجبور استیم پیسه را بتیم وگرنه ما ره کار کدن نمی‌مانن. کراچی ما ره قید می‌کنند.» با دیدن این صحنه، جمله‌ی «نان از هرکجا که آید، مقدس است.» یادم آمد. ذهنم هنوز برای این پرسش‌ که نان کدام یک مقدس است؟ نان آن‌که با زور شانه به دست می‌آید یا آن‌که با زور تفنگ؟ پاسخی ندارد. نویسنده: سینا 

ادامه مطلب


1 سال قبل - 362 بازدید

مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت بدخشان می‌گویند که در پی یک رویداد ترافیکی در این ولایت پنج نفر به شمول سه مرد، یک زن و یک کودک جان باخته و سه تن دیگر زخم برداشته‌اند. احسان‌الله کامگار، سخنگوی فرماندهی پولیس ولایت بدخشان می‌گوید که این رویداد پیش از ظهر امروز (سه‌شنبه، ۱۸ ثور) در روستای برلاس از مربوطات ولسوالی شهر بزرگ این ولایت رخ داده است. وی تاکید کرد که در این رویداد یک موتر نوع سراچه از جاده منحرف شده و به دریا سقوط کرده است. سخنگوی پولیس ولایت بدخشان افزود که این رویداد به دلیل مشکل تخنیکی موتر رخ داده است. احسان‌الله کامگار می‌گوید که اجساد قربانیان این رویداد توسط نیروهای پولیس از دریا بیرون کشیده شده و زخمی‌ها نیز به نزدیک‌ترین مرکز صحی منتقل شده‌اند. وی در مورد سن قربانیان این رویداد معلومات ارائه نکرد. او در باره‌ی وضعیت صحی زخمیان و جنسیت آنان به رسانه‌ها چیزی نگفته است. این در حالی است که چندی پیش نیز در پی وقوع یک رویداد ترافیکی در منطقه‌ی دشت درنجِ روستای دانشمند همین ولسوالی، چهار نفر به شمول دو زن، یک کودک و یک مرد جان باخته و هفت تن دیگر هم زخمی شدند. باید گفت که ولایت بدخشان با داشتن راه‌های ناهموار و جاده‌های کم‌عرض همواره شاهد رویدادهای ترافیکی بوده است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 303 بازدید

آلیس واکر، نویسنده‌ی مشهور آمریکایی، در سال 1944 در آمریکا در ایالت جورجیا، دیده به جهان گشود. او یکی از مشهورترین نویسندگان و جریان‌سازان ادبی آمریکاست و کتاب‌هایش در صدر لیست پر فروش‌ترین آثار ادبی جهان می‌باشد. وی کودکی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت و در سال 1967، نخستین رابطه‌ی عاطفی خویش را در زندگی تجربه کرد و در همان سال نیز ازدواج کرد. وی اما نتوانست ازدواج موفقی داشته باشد و با همه‌ی آنچه که درباره‌ی زندگی شخصی و مشکلات او گفته اند، وی در تاریخ 1976 از همسرش جدا شد. اما این جدایی آن‌چنان که باید و شاید برای او بد نبود و به قولی باعث باروری او نیز شد. او یک سال پس از اینکه از همسرش جدا شد، اولین کتاب شعرش را به چاپ رساند. اما پیش از آن نیز در سال 1970، کتاب رمانی را پس از تولد دختر کوچکش  «ربکا» به چاپ رسانیده بود. اما اگر بخواهیم عمیق‌تر به زندگی او نگاه کنیم باید بگوییم که اتفاقات زندگی او بسیار بیشتر از یک ازدواج و یک طلاق و یا چاپ چندین اثراولیه‌اش بوده است. وی در دوران کودکی، در زمانی که تنها هشت سال سن داشت، به دلیل خطای برادرش، از ناحیه‌ی چشم مصدوم شد و یک چشمش را از دست داد. آنچه که از این ماجرا گفته شده است، ذکر این مسئله است که برادر او در حال تیر اندازی بوده است و سهواً تیرش به خطا می‌رود و چشم آلیس جوان، نشانه‌ی تیر می‌شود و یک چشم او تا به پایان عمر کور می‌شود. در باب دوران تحصیل او باید این چنین گفت که آلیس تحصیل را در مدرسه‌ای شروع کرد که پدر و مادر او آن را بنا کرده بودند. بنابرآنچه که در باب این قضیه گفته شده است. پدر و مادر آلیس واکر، مدرسه‌ای بنا کرده‌ بودند برای کودکان و نوجوانان که خود آلیس نیز در این مدرسه به تحصیل پرداخت. وی در دوران تحصیل دانش‌آموز بسیار زرنگ و باهوشی بود و به ادبیات نیز علاقمند بود. اما بعد، پس از اینکه تحصیل‌اش در مقاطع پایه تمام می‌شود، به کمک بورس تحصیلی وارد دانشگاه می‌شود، اما بسیار زود تصمیم می‌گیرد تا که از آنجا مهاجرت کرده و به جنوب برگردد. این چیزی است که حتی خود وی در باب آن می‌گوید: «در زندگی همه‌ی ما آدم‌ها یک سری صدا وجود دارند که ما را به سمت انجام کارهایی ندا می‌دهند و ما نیز به آن‌ها سوق پیدا می‌کنیم. من در زندگی خویش این موضوع را به بهترین شکل ممکن دریافت کردم و آموختم که به این صداها گوش بدهم و به آن عمل کنم. حتی اگر این صداها برای من و زندگی‌ام بسیار درد و رنج هم فراهم می‌آورد، مهم نبود، بلکه من می‌دانستم که بهترین بازده را از دل این ماجراها به دست خواهم آورد.» وی در آن زمان که این اتفاق برایش رخ داد، بورسیه‌ی یکی از دانشگاه‌های پاریس شده بود ، اما به این دلیل که می‌دانست هدف او و صدای درون او، او را به یک سمت دیگر تشویق می کند و مسیر زندگی او به سمت دیگری است به صدای درون خودش گوش می‌دهد و راهی می سی سی پی می‌شود و در آنجا ادامه‌ی زندگی را دنبال می‌کند. وی اما در زندگی خود و در طول همه‌ی این سال‌ها هیچ‌گاه نویسندگی را رها نمی‌کرده است، چرا که نویسندگی برای او نوعی راه زندگی و نوعی درمان دردهای زندگی بوده است. البته همین امر نیز او را به بالاترین مقام‌های ممکن در زمینه‌ی نویسندگی و شهرت جهانی رساند. چرا که کتاب او آنقدر کتاب خوب بود که یکی از مشهور ترین کارگردانان دنیا یعنی استیون اسپیلبرگ، آن‌ را مطالعه کرده است و همین امر هم باعث شد که این کاگردان مشهور جهانی، فیلمی را با بازی اپرا وینفری که او نیز یکی از بزرگترین بازیگران عرصه‌ی سینماست، در باب سیاه‌پوستان بسازد.این فیلم در مدت زمان کوتاهی تمامی نگاه‌ها را به خود خیره کرد و این مسئله باعث شد که سر و صدای زیادی پای این فیلم ایجاد شود و از سوی دیگر نیز «رنگ ارغوانی» آلیس واکر که فیلم استیون اسپیلبرگ نیز از روی آن ساخته شده بود ، شهرتی جهانی یافت. این کتاب توانست در مدت کوتاهی به یکی از پر فروش ترین کتاب‌های دوران خود تبدیل شود. البته باید به این مسئله اشاره کرد که اگر کتابی پر فروش شود، لزوماً دلیل بر خوب بودن کتاب نیست، اما کتاب واکر یک ویژگی دیگر نیز داشت، این کتاب محل بحث بسیاری از اساتید دانشگاه‌ها و منتقدین ادبی نیز شد و این مسئله باعث شد که ارزش ادبی کار او و همچنین جایگاه او در نویسندگی بسیار بسیار تثبیت شده و رشد روزافزون داشته باشد. این کتاب اما مدتی بعد یک افتخار افرینی برای الیس واکر را به همراه داشت که به کل پرونده‌ی او را به‌عنوان یک نویسنده‌ی آماتور بست و ورود او به نویسندگان حرفه‌ای جهان با این افتخار جشن گرفته شد. کتاب رنگ ارغوانی، موفق به دریافت جایزه‌ی پولیترز شد. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که میان دریافت جایزه و همچنین ساخت فیلم یک یا دو سال اختلاف است، اما به گفته‌ی خود کارگردان این اثر، به این مورد اشاره شده است که کتاب آلیس واکر از سال‌های دور در او ریشه‌ی ساخت یک فیلم را بوجود آورده بوده است و این جایزه تنها او را مصمم‌تر برای ساخت فیلم کرده است. آنچه که این داستان، یعنی داستان رنگ ارغوانی را به غایت به یک پختگی در عرصه‌ی نویسندگی رساند، نوع بیان آلیس واکر بوده است. آلیس واکر در دوران کودکی خود سختی‌های بسیاری را تحمل کرده بود و بعد از آن نیز دوره‌ای که با همسرش زندگی می‌کرد به او رنج‌های فراوانی تحمیل شده بود و همه‌ی این‌ها را که کنارهم بگذاریم ، یک دست مایه‌ای از احساس را در او می‌بینم که وی در قالب یک نوع حدیث نفس که برگرفته از رنج‌های زندگی او بوده است را در زمینه‌های مختلفی چون تجاوز، خشونت، انزوا، مزاحمت و تبعیض نژادی را به رشته‌ی تحریر در آورده است. او در کنار نویسندگی از همان روزهای نخست به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در حمایت از سیاه‌پوستان پرداخت. او در باب این فعالیت‌ها این چنین گفته است که شاید باور کردنی نباشد اما هر کدام از فعالیت‌هایی که من در این حوزه‌ها داشته‌ام را باید نوعی مرتبط با نویسندگی خود من نیز دانست. چرا که یقینا یک نویسنده از اطراف خود الهام می‌گیرد و این الهام‌ها در متن‌های او کاملاً عیان است. و همان‌طور که در متن یکی از سخنرانی هایش آمده است: «‌باید می‌پذیرفتم که کار سختی را به دوش گرفته‌ام. در تیاتر و فیلم‌های سینمایی نقش سیاه‌پوستان کاملاً مشخص است. تا به حال فیلمی ندیده‌ام که سیاه‌پوستان را در نقش و کاراکتر واقعی نشان دهد. آن‌ها همیشه یا گارسون هستند یا پیش‌خدمت یا فردی کلیشه‌ای و فاقد هیچ نبوغی. من هیچ وقت تصورش را هم نمی‌کردم که یکی از کتاب‌هایم روزی فیلم شود. وقتی اسپیلبرگ در مورد ساخت این کتاب ابراز تمایل کرد، این داستان تبدیل به بخشی از وجود‌ من شده بود. ریسک بزرگی بود که پیشنهاد او را بپذیرم؛ ولی چیزی در وجود او وجود داشت، نوعی مهربانی منحصر‌به‌فرد که علاقه‌ای ذاتی‌اش را نسبت به این کتاب نشان می‌داد.» واکر اما نویسندگی را رها نمی‌کند و بعد از اینکه با رمان رنگ ارغوانی به شهرت جهانی دست پیدا می‌کند، آثار دیگری را نیز به رشته‌ی تحریر در می‌آورد که از مشهورترین آنان می توان  «معبد خانوادگی» و  «مالکیت رمز شادی» را نام برد. او انسانی بسیار سخت و مقاوم است. نوشته‌هایش همگی از نوشته‌های تند و نیش‌دار در باب فعالیت‌های اجتماعی خود در زمینه‌ی حمایت از سیاه پوستان در جهان است. او در زندگی خود بسیار بسیار سختی کشیده است و این سختی‌ها از او شخصیتی ساخته است که حرف‌هایش را محکم و بدون پرده بزند. او در سخنانش اشاره می‌کند که یاد گرفتم که سرم به کارم باشد. بابت داستان‌هایم تا امروز حتی تهدید هم شده‌ام، ولی باز هم به روش خودم ادامه می‌دهم؛ چون‌که به آن اعتقاد دارم و چیزی فراتر از واقعیت نمی‌نویسم. مردان سیاه‌پوست (البته نه همۀ آن‌ها) مصرانه با کتاب‌های من مخالفت می‌کنند. من ادعا می‌کنم که آن‌قدر با مردها سروکار داشته‌ام که دیگر می‌توانم حتا رفتارشان را پیش‌بینی بکنم. اما به‌عنوان آخرین نکته که یک درسی هم برای طرفداران نویسندگی باشد، ماجرای نویسنده شدن و علاقمند شدن وی به نویسندگی را برایتان روایت می‌کنیم. آلیس واکر بارها و بارها در مورد نخستین جرقه‌های نویسنده شدنش صحبت کرده است. او در این باره می‌گوید که همیشه دوست داشتم برای خودم یک اتاق داشته باشم و در آن به فکر کردن مشغول شوم و مطالعه کنم. او گفته است که من تا جایی که یادم می‌آید ، ویرجینا ولف، تنها کسی بود که مرا بسیار تحت تاثیر قرار می‌داد. من سال‌ها بر سر کتاب‌های او تمرکز می‌کردم. خواندن کتاب‌های مختلف اصلاً باعث نویسنده شدن من شد. من احساس کردم که هر کتابی که می‌خوانم حرفی برای گفتن دارد. پس از آن اما سیزده سالم بود که یک اتفاق بسیار عجیب برایم افتاد. روزی خواهرم به من گفت که شوهر یک زن در حوالی محل زندگیم، با گلوله‌ای همسر خود را کشته است. این ماجرا برای من نوعی تبعیض بود. من به این نتیجه رسیدم که باید قدمی برای این زنان بردارم و همان شد که علاوه بر عشق به نویسندگی یک دغدغه برای نوشتن هم پیدا کردم و شروع به نوشتن کردم. مهم نیست که چه چیزی بر روی کاغذ می‌آورید، کافیست نگارش کنید و از قضاوت شدن نترسید. برای ساده ترین داستان ها هم یک مخاطب پیدا می‌شود و همان کفایت می‌کند، این تاثیر نوشتن است. آثار مجموعه رمان‌ها و داستان‌های کوتاه سومین بخش از حیات گرینچ کوپ‌لند در عشق و گداز: داستان‌های زنان سیاه‌پوست مریدین رنگ ارغوانی نمی‌توانی زن خوب را از موفقیت بازداری تا جهنم با مرگ معبد آشنای من یافتن سنگ سبز تملک راز شادی داستان‌های کامل در پرتو لبخند پدرم راه پیشرو با دلی شکسته است حالا زمان فتح قلبت است مجموعه اشعار یکبار اطلسی‌های انقلابی و دیگر اشعار شب بخیر ویلی لی، صبح می‌بینمت اسب‌ها منظره را زیباتر می‌کنند هر چه از بدن آبی او می‌دانیم: اشعار زمینی اعتماد کامل به خوبی زمین اشعار گردآوری‌شده روزگار سخت نیازمند رقص خروشان است: اشعار جدید کتاب‌های غیرداستانی در جستجوی باغچه‌های مادرانمان: نثری زن‌گرا زندگی به واسطهٔ دنیا زخم جنگجویان همان رودخانه دومرتبه: گرامیداشت دشواری هر چیزی که دوست داریم قابل نجات است: عمل‌گرایی یک نویسنده برو دختر!: کتاب سفر و ماجراجویی زنان سیاه‌پوست گفتگوی پما چودرن و آلیس واکر نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 سال قبل - 289 بازدید

منابع محلی از ولایت قندهار می‌گویند که دو دختر جوان در ولسوالی ارغستان این ولایت در آب غرق شده و جان باخته‌اند. دست‌کم دو منبع در صحبت با رسانه گوهرشاد گفت که این رویداد روز گذشته (دوشنبه، ۱۷ ثور) در روستای «پوچی» از مربوطات ولسوالی ارغستان ولایت قندهار رخ داده است. منبع تاکید کرد که این افراد هنگام تلاش برای برداشتن آب از یک بند ولسوالی ارغستان غرق شده‌اند. همچنین یک منبع دیگر گفت که یک دختر جوان دیگر نیز در این بند آب غرق شده بود، اما از سوی باشندگان محل نجات پیدا کرده است. این در حالی است که در ۲۴ حمل سال جاری نیز سه جوان در قندهار در دو رویداد جداگانه در اثر غرق ‌شدن در آب جان باختند. طی چند روز گذشته سراسر افغانستان گواه باران شدید و سیلاب بوده که این سیلاب به مردم خسارات مالی شدید وارد کرده است. رویدادهای مشابه نیز در نقاط مختلف کشور هر از گاهی از شهروندان قربانی می‌گیرد.

ادامه مطلب