یان ایگلند، دبیرکل شورای پناهندگان ناروی برای مهاجران گفته است که زنان و دختران افغانستان به سیمینار در خارج از کشورشان نیاز ندارند، بلکه باید دیپلوماتهای غربی به افغانستان برگردند و برای حقوق آنان مبارزه کنند. آقای ایگلند این اظهارات را در صحبت با شبکه فرانس ۲۴ مطرح کرده و گفته است که شمار اندکی از دیپلوماتهای کشورهای اروپایی به کابل سفر میکنند و آن هم برای ماموریت کوتاهی. وی تاکید کرده است: «آنان باید برگردند و در کابل بمانند، به قندهار بروند؛ در کنار ما برای حقوق زنان و عدم تبعیض جنسیتی مبارزه کنند.» او افزوده است: «زنان افغانستان به سیمینار دیگری در پاریس، یا کوپنهاگن یا اسلو نیاز ندارند. آنان به این نیاز دارند که ما برای شان در افغانستان تعامل و مبارزه کنیم.» دبیرکل شورای پناهندگان ناروی برای مهاجران در بخشی از صحبتهایش جامعهی جهانی را متهم کرده و گفته است که از زمان بازگشت حکومت سرپرست به قدرت در سال ۲۰۲۱، مردم افغانستان را فراموش کرده است. او میگوید که هزاران مهاجر افغانستانی که روزانه از ایران و پاکستان به کشور شان بازگردانده میشوند، با مشکلات زیادی روبرو هستند. در حالی یان ایگلند از دیپلوماتهای خارجی میخواهد به افغانستان بیاید و از حقوق زنان دفاع کند که حکومت سرپرست پس از تسلط دوباره بر افغانستان، دختران بالاتر از صنف ششم را از رفتن به مکتب منع کردند و سپس درهای دانشگاهها را نیز بهروی دختران بستند. همچنان در تازهترین اقدام، تحصیل دختران در انستیتوتهای طبی را نیز منع کرده است و به این ترتیب دختران را بهصورت کامل از دسترسی به آموزش رسمی محروم کرده است. در کنار آن زنان و دختران از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان نیز منع شدهاند.
برچسب: #مبارزه
مارگارت اتوود یکی از تحسینشدهترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همهفنحریف» را بر آنها نهاد. نویسنده، منتقد ادبی و شاعر پرکاری که نهتنها بهواسطهی درخشش در عرصهی ادبیات، بلکه به دلیل ویژگیهای شخصیتی و فعالیتهای انساندوستانهاش مقبولیت و محبوبیت بالایی نزد هواداران خود کسب کرده است. با اینکه آثار ادبی اتوود اغلب با مضامین فمنیستی و اسطورهایاش شناخته شده و در حوزهی ادبیات علمی-تخیلی قرار میگیرد، اما سبک نوشتاری او از فرمولهای عادی این ژانر گذر کرده و به شیوهای نمادین، مرزهای رئالیسم سنتی را گسترش میدهد؛ از این رو مرور زندگینامه او و مسیری که جهت خلق آثار ارزشمندی چون رمان «سرگذشت ندیمه» پیموده است، برای علاقهمندان به ادبیات از جذابیت و برای متخصصان این امر از اهمیت بالایی برخوردار است. مارگارت النور اتوود، در سال ۱۹۳۹ م. در اوتاوای کانادا متولد شد. پدرش، کارل ادموند اتوود، حشرهشناس و مادرش، مارگارت دوروتی کیلام، متخصص تغذیه بود. مارگارت که فعالیت ادبی خود را با نوشتن نمایشنامه و سرودن شعر در سن شش سالگی آغاز کرده بود، در شانزده سالگی تصمیم گرفت نویسندگی را بهصورت جدی دنبال کند. او در سال ۱۹۵۷ میلادی تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغازکرد و در سال ۱۹۶۱ با مدرک لیسانس در رشتهی اصلی ادبیات انگلیسی، و فلسفه و زبان فرانسوی به عنوان رشتههای جنبی فارغالتحصیل شد. این دورهی چهار ساله در زندگی حرفهای مارگارت اتوود از اهمیت زیادی برخوردار بود، چرا که علاوهبر آشنایی با ادبیات انگلیسی، امکان انتشار اشعار و مقالاتش را در نشریهی ادبی کالج فراهم آورد. اتوود در اواخر سال ۱۹۶۱ و پس از کسب مدال ای.جی. پرات برای کتاب اشعارش به نام «همزاد پرسفونه»، تحصیلات عالیهی خود را با استفاده از بورسیه در کالج رادکلیف هاروارد پی گرفت و در سال ۱۹۶۹ مدرک ارشد خود را از این کالج دریافت کرد. او در ادامه جهت تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه هاروارد رفت، اما پس از دو سال، پایاننامهی خود را نیمهکاره رها کرده و به دنیای نویسندگی بازگشت. با اینکه این تصمیم امکان کسب درجهی دکترای آکادمیک را از اتوود سلب کرد، اما او بعدها توانست مدارک افتخاری متعددی را از دانشگاههای معتبری چون آکسفورد و کمبریج دریافت کند. از دیگرسو، مارگارت به وجه دیگر آموزش نیز علاقهمند بود و سالها در کنار نویسندگی به تدریس در دانشگاههای مطرحی چون بریتیش کلمبیا، سر ژرژ ویلیام، آلبرتا، یورک، آلاباما و نیویورک پرداخت. اولین اثر مارگارت اتوود که به شکل گسترده و عمومی وارد بازار نشر شد، مجموعهای از اشعار او بود که در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسید. از آن روز تاکنون، اگرچه نوشتن رمان دغدغهی اصلی او بوده و غالباً با این عنوان شناخته میشود، اما چندین کتاب شعر و داستان کوتاه نیز منتشر نموده است. در اوایل دههی ۶۰ میلادی که ریشهیابی علل حس حقارت کاناداییها به یکی از بحثهای روز محیطهای آکادمیک بدل شده بود، مارگارت اتوود مطالعه در فرهنگ کشورش را آغاز کرد. او این موضوع را با محوریت پاسخ به این پرسش که «چرا کانادا نویسنده ندارد؟» شروع کرد، اما خیلی زود به این نتیجه رسید که کانادا نویسندگان زیادی دارد، اما فرهنگ مهاجرنشین همواره نسبت به حضور آنها بیاعتنا بوده است. این بیتوجهی به استعدادهای کشور برای اتوود عجیب و ناامیدکننده مینمود و باعث شد با نگارش یک اثر غیرداستانی به نام «بقا: راهنمای موضوعی برای ادبیات کانادا» به بررسی حس حقارت در میان اهالی کانادا بپردازد. نتیجهی جالبتوجه اتوود از نگارش این کتاب آن بود که هر کشوری در دل خود نمادی یگانه و وحدتبخش دارد و نماد کانادا، بقا است؛ برای کاشفین اولیه، بقا در معنای فیزیکی آن و سپس بقای فرهنگی در برابر نفوذ فراگیر آمریکا. ورود مارگارت اتوود به عرصهی نگارش رمان با انتشار «زن خوراکی» در سال ۱۹۶۹ اتفاق افتاد. بسیاری از منتقدان، از این اثر -که در قالب یک طنز اجتماعی به نقد مصرفگرایی در آمریکای شمالی میپردازد- به عنوان منشأ گرایشهای فمینیستی اتوود در آثار متأخر او یاد میکنند. از مارگارت اتوود در دههی ۷۰ میلادی سه رمان به نامهای «سرپوش» (۱۹۷۲)، «بانو اوراکل» (۱۹۷۶) و «زندگی پیش از انسان» (۱۹۷۹) منتشر شد که محوریت هرسه، مانند رمان اول او، بررسی هویت و ساختارهای جنسیتی-اجتماعی بود. از میان آثار منتشرشدهی اتوود تا آن دوران، رمان سرپوش در کنار اولین تکنگاری غیرداستانی او، بقا، به تثبیت اتوود به عنوان یک صدای مهم و نوظهور در ادبیات کانادا کمک کرد. شهرت ادبی اتوود در دههی ۸۰ میلادی با انتشار کتاب «آسیبهای بدنی» ادامه یافت، اما آنچه نام او را در این دهه بر سر زبانها انداخت، انتشار رمان «سرگذشت ندیمه» در سال ۱۹۸۵ بود. از دیگر آثار مطرح مارگارت اتوود میتوان به نهمین رمان او با نام «چشم گربه» اشاره کرد. این کتاب که برای نخستین بار در سال ۱۹۸۸ منتشر شد با درونمایههای اجتماعیاش، داستان زندگی ایلین ریزلی، نقاشی سالخورده را روایت میکند که بعد از سالها برای برگزاری نمایشگاه به زادگاهش بازمیگردد و خاطرات گذشتهاش را مرور میکند. این رمان فضای اجتماعی و فرهنگی کانادا را در میانهی قرن بیستم، از جنگ جهانی دوم تا اواخر دههی ۸۰ میلادی بهخوبی نشان میدهد و عناصر فرهنگی آن زمان همچون جنبشهای متعدد هنر مدرن و فمینیسم را به تصویر میکشد. علاوهبر رمانهای اتوود، داستانهای کوتاه او نیز جهت اقتباس مورد استقبال قرار گرفت و سریال ششقسمتی «داستانهای اتوود» که هر قسمت آن با اقتباس از یکی از داستانهای کوتاه مارگارت اتوود ساختهشدهبود، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. فیلم «سرپوش» و سریال «نام مستعار گریس» آثار نمایشی دیگری بودند که با اقتباس از کتابهایی با همین نام، در سالهای ۱۹۸۱ و ۲۰۱۷ در اختیار علاقهمندان به هنرهای نمایشی و طرفداران آثار اتوود قرار گرفتند. مارگارت که از کودکی آرزو داشت به یک نقاش بزرگ تبدیل شود، با اینکه در نهایت مسیر متفاوتی را در جهان خلق آثار هنری برای خود برگزید، اما تصویرگری جلد بسیاری از کتابهای شعر خود را عهدهدار شد. او بارها بیان کرده است که ممکن است پس از بازنشستگی از نویسندگی، به نقاشی روی آورد. مارگارت که به ژانر علمی-تخیلی علاقهی ویژهای دارد و از سرآمدان این عرصه به شمار میرود، در واکنش به مشکلات زیاد پیرامون تورهای ادبی، ایدهی «قلم طویل» را مطرح کرد که برای نویسندگان این فرصت را فراهم میکند تا با استفاده از اینترنت، کتابهای خود را برای طرفدارانشان به صورت مجازی امضا کنند. این ایده که اولین بار در سال ۲۰۰۴ توسط اتوود مطرح شد و در نگاه اول برگرفته از یکی از داستانهای علمی-تخیلی خود او به نظر میرسید، در کمتر از دو سال به واقعیت بدل شد. اتوود همچنین اولین نویسندهای است که در پروژهی «کتابخانهی آینده» شرکت کرده است. این پروژه به صورت سالانه و به مدت صد سال، اثری را از یک نویسنده دریافت میکند تا مجموعهای حاصل شود که قرار است در سال ۲۱۱۴ به انتشار برسد. هنرمندی اسکاتلندی به نام کِیتی پترسون این ایده را خلق کرد و برای اجرای آن درختان بسیاری در نروژ کاشت تا در آینده برای چاپ کتابهای این پروژه مورد استفاده قرار گیرد. اتوود یکی از بنیانگذاران بنیاد نویسندگان کانادا است؛ سازمانی غیرانتفاعی که برای پشتیبانی از جامعهی نویسندگان کانادا میکوشد. کسب جوایز برجستهی متعدد در شاخههای مختلف ادبیات، جوایزی همچون بوکر، آرتور سی. کلارک، گاورنر جنرال، ریتز همینگوی پاریس، پرنسس آستوریاس و... گواهی بر نبوغ و تواناییهای کمنظیر این نویسندهی برجستهی کانادایی است. او از معدود نویسندگانی است که شش بار نامزد دریافت جایزهی معتبر بوکر و دو بار موفق به کسب آن شده است و همچنین، بارها در مرحلهی پایانی جایزهی گاورنر جنرال کانادا حضور داشته و دو بار آن را به دست آورده است. این دستاوردها به همراه سایر فعالیتهای ادبی و غیرادبی او، در سال ۲۰۰۱ نام مارگارت اتوود را در میان ستارهداران پیادهراه مشاهیر کانادا قرار داد. نویسنده: قدسیه امینی
بنیاد مارتین انالز اعلام کرده است که ژولیا پارسی، از زنان معترض افغانستان، همراه با منوچهر خالق نظراوف، فعال حقوق بشر اهل تاجیکستان، برندهی جایزه این بنیاد در سال ۲۰۲۴ شده است. این بنیاد با نشر اعلامیهای گفته است که این دو نفر جایزهی خود را روز پنجشنبه هفتهی جاری در شهر جنیوا سوئیس دریافت خواهند کرد. در اعلامیه آمده است که هیأت داوران متشکل از ده نهاد بینالمللی حقوق بشری، از جمله سازمان عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر، این دو نفر را برندهی جایزه امسال ماریتن انالز دانستهاند. اعلامیه به نقل از هانس تولن، رییس هیأت داوران این جایزه نوشته است: «ما بسیار مفتخریم که از این دو برنده استثنایی تقدیر کنیم. آنان بهای بسیار زیادی برای احترام به عدالت و برابری در افغانستان و تاجیکستان پرداختهاند و جامعهی جهانی باید بهجای مبارزه با منافع ژئواستراتژیک در منطقه، از تلاشهای آنان حمایت کند.» قابل ذکر است که ژولیا پارسی از سوی نهاد حقوق بشری «فریدمنو» نامزد دریافت این جایزه شده بود. همچنین آندریا پراسو، مدیر اجرایی «فریدمنو» گفته است که آنان از اینکه خانم پارسی برندهی این جایزه شده است، خوشحال هستند. وی تاکید کرد: «این جایزه قدردانی از عزم تزلزلناپذیر ژولیا و تعهد ثابت او برای دفاع از حقوق زنان علیرغم تلاشهای حکومت فعلی برای ساکت کردن او است. این همچنین یادآور مبارزات جاری تمام زنان افغانستان علیه سرکوبگران و نیاز جامعهی جهانی به حمایت از آنان در تلاشهایشان برای بازپسگیری حقوقشان است.» «جایزه مارتین انالز» در سال ۱۹۹۳ میلادی برای بزرگداشت از مارتین انالز، دبیرکل سابق سازمان عفو بینالملل پایهگذاری شد. این جایزه که معروف به جایزه «نوبل حقوق بشر» است، همه ساله به یکی از شاخصترین مدافعان حقوق بشر اعطا میشود. باید گفت که ژولیا پارسی پس از تسلط دوبارهی حکومت سرپرست بر افغانستان، در اعتراضات خیابانی زنان معترض در کابل علیه این گروه حضور برجسته داشت. ژولیا پارسی که عضو رهبری جنبش اعتراضی خودجوش زنان معترض بود، اولین بار در تاریخ ۳ سپتامبر ۲۰۲۱، با گروهی از دختران معترض دست به اعتراض خیابانی زد و تا زمان دستگیریاش دستکم در ۳۸ برنامه اعتراض اشتراک داشته است. او در پنجم ماه میزان سال گذشتهی خورشیدی همراه با پسرش از سوی حکومت فعلی در کابل بازداشت شد و پس از حدود سه ماه، در ۲۷ ماه قوس از زندان آزاد شد.
نیلا ابراهیمی، دختر ۱۷ سالهی اهل افغانستان به دلیل تلاشهایش برای حقوق زنان و دختران، برندهی جایزه بینالمللی صلح کودکان موسسه «حقوق کودکان» شد. نهاد حمایت از حقوق کودکان در هالند با نشر اعلامیهای گفته است که نیلا بهعنوان یکی از بنیانگذاران پلتفرم «قصه او یا Her Story» برندهی جایزه صلح کودکان ۲۰۲۴ شده است. در اعلامیه آمده است که نیلا ابراهیمی از میان ۱۶۵ نامزد از ۴۸ کشور جهان برندهی این جایزه شده است. در ادامه آمده است که «قصه او» بستری امن برای روایت داستانهای دختران و زنان افغانستان، شناخته میشود. نهاد حمایت از حقوق کودکان تاکید کرد که از طریق برنامهی «قصه او»، نیلا پتانسیل، توانایی و مقاومت دختران اهل افغانستان، چه در داخل و چه در خارج از افغانستان، را برجسته میکند. این نهاد افزود که او برای حق آموزش تمام دختران و زنانی که به دلیل ممنوعیتهای تبعیضآمیز حکومت فعلی از تحصیل محروم شدهاند، مبارزه میکند. همچنین در بخشی از اعلامیه آمده است که نیلا ابراهیمی قبل از تسلط حکومت فعلی، بهمنظور اعمال فشار بر مقامات معارف کابل برای لغو ممنوعیت آواز خواندن دختران دانشآموز در محضر عام، آوازخوانی خود را ضبط و در شبکههای اجتماعی منتشر کرد. اعلامیه به نقل از مارک دولارت، موسس و رییس بنیاد حقوق کودکان نوشته است: «زنان و دختران در سراسر افغانستان در حال حاضر با ظلم غیرقابل تحملی روبرو هستند. ممنوعیت آموزش بالاتر از دوره ابتدایی منجر به محرومیت حیرتآور ۲.۵ میلیون دختر در افغانستان از مکتب شده است. کار الهامبخش نیلا برای ارائهی صدایی که در سراسر جهان شنیده میشود، او را به برندهی واقعا شایستهی بیستمین جایزه بینالمللی صلح امسال تبدیل میکند.» مارک دولارت تاکید کرده است که نیلا ابراهیمی بهدلیل رهبری یک جنبش اعتراضی موسیقی در افغانستان و همچنین الهامبخشی به دیگر دختران افغانستان برای مطالبهی حقوقشان و مبارزه با بیعدالتی، از طریق سخنرانیهای عمومی و فعالیتهای بینالمللی، مورد تقدیر قرار گرفته است. قابل ذکر است که جایزه بینالمللی صلح کودکان هر ساله توسط یکی از برندگان جایزه صلح نوبل اعطا میشود و امسال توکل عبدالسلام خالد کرمان این جایزه را به نیلا ابراهیمی اهدا کرد. در حالی خانم ابراهیمی برندهی این جایزه میشود که دختران بالاتر از صنف ششم از آموزش منع شدهاند. محدودیتهای حکومت فعلی، باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند.
کتاب شدن اثر میشل اوباما، در نخستین ماه انتشارش رکورد فروش را شکست! این کتاب که عنوان پرفروشترین کتاب سال آمریکا را نصیب خود کرد، زندگی شخصی همسر اولین رییسجمهور آمریکا را قبل و بعد از ورود به کاخ سفید روایت میکند. میشل لاوون رابینسون اوباما، نویسنده و وکیل آمریکایی، نخسین زن آفریقایی تباری بود که عنوان بانوی اول ایالات متحده را داشت. تحصیلات او در زمینه حقوق باعث شد تا در زمان ریاست جمهوری همسرش به فعالیتهای گوناگونی از جمله مشاوره به خانوادههای نظامیان و رسیدگی به وضعیت پناهجویان بیخانمان و مشکلات اجتماعی بپردازد. میشل دانشآموخته دانشگاه هاروارد است و به استناد مجله اسنس، میتوان او را یکی از تاثیرگذارترین چهرههای چند سال اخیر دانست. میشل اوباما (Michelle Obama) بانوی اول پیشین آمریکا، با استفاده از شیوهای صمیمانه شما را به دنیای خود دعوت میکند و از تجربیاتی سخن میگوید که شخصیت او را شکل دادهاند. در واقع کتاب شدن (Becoming Michelle Obama) حکایت سرگذشت زنی است که دشواریها و موانع زندگی را قدم به قدم پشت سر میگذارد و با تلاش، صبوری، تدبیر و ایستادگی آیندهای روشن برای خود رقم میزند. او در این کتاب بازگو میکند که زندگیاش را از کجا آغاز کرده است. از طبقهی دوم خانه یکی از بستگانش در جنوب شهر شیکاگو، جایی که به خاطر نرخ بالای جرم و جنایتش مشهور است. اما با تلاش به موفقیت میرسد و زندگی ایده آلی برای خود فراهم میکند. این کتاب نوعی داستان رویای آمریکایی است. دختری از یک خانوادهای فقیر و کارگری که تحصیل در یک دبیرستان خوب پلی میشود تا او بتواند به هاروارد راه پیدا کند. درس میخواند و وکیل میشود و سرانجام از کاخ سفید سر در میآورد. جملات برگزیده کتاب شدن: - اگر در زندگی چیزی یاد گرفته باشم، این است که قدرت استفاده از صدایم را داشته باشم. نهایت تلاشم را کردم که حقایق را بگویم و به زندگی مردمی که فراموش شدهاند، نور بتابانم. - اگر به خودتان اجازه بدهید که شناخته و شنیده شوید، این نشانهی قدرت شماست و داستان منحصر به فرد خود را دارا باشید و از صدای خود بهره ببرید. اگر مایل باشید دیگران را بشناسید و صدایشان را بشنوید نشانهی مرحمت و خوش نیتی شما است و این گونه من، من شدم. - بیایید همدیگر را بپذیریم. شاید بتوانیم کمتر بترسیم. کمتر قضاوتهای اشتباه بکنیم. کلیشهها و تعصباتی که ما را بیهیچ دلیل و مفهومی از هم جدا میکنند را دور بیندازیم. شاید بهتر بتوانیم یکدیگر را همانطور که هستیم قبول کنیم و در آغوش بگیریم. بخش اول این کتاب در هشت فصل به روایت دوران کودکی تا دانشگاه میشل اوباما میپردازد. از شروع زندگی سخت تا رسیدن به هاروارد، روابط خانوادگی خانوادهاش و تاثیری که این روابط در تمام دوران زندگیاش گذاشته است. او معتقد است حمایت والدینش پشتوانهای برای او بوده که اکثر همنژادانش از آن محروماند و همین موضوع سبب شده تا با مواجهه با چالشهای زندگی بتواند روی پای خودش بایستد. بخش دوم در ده فصل آشنایی، ازدواج و سالهای اولیه زندگی میشل و همسرش باراک اوباما را مورد بررسی قرار میدهد. میشل اوباما پس از اینکه از رشته حقوق دانشگاه پرینستون و بعد از آن هم از هاروارد فارغالتحصیل میشود در معتبرترین شرکت حقوقی شیکاگو با حقوقی بالا استخدام میشود که بسیار فراتر از انتظار خانوادهاش بود. و بخش سوم را با روز پیروزی باراک اوباما در انتخاب شروع میکند و از جشن روز سوگند ریاست جمهوری سخن میگوید. کتاب شدن که روایتگر زندگی همسر شخص اول آمریکا است، شامل قراردادی ۶۵ میلیون دلاری است که به میشل و باراک اوباما پرداخت شده است. این کتاب به ۲۴ زبان در کشورهای مختلف جهان منتشر شده است. این کتاب به تمام کسانی که به دیدن احتمالات گوناگون سیر زندگی علاقه دارند توصیه میشود. اگرچه نمیتوان آن را با عنوان پشت صحنه سیاست معرفی کرد اما بدون شک، تصویری از سبکی زندگی است که کمتر از آن دیده یا شنیدهاید. در بخشی از کتاب شدن میخوانیم: گاهی به این چیزها فکر میکردم و سرگیجه میگرفتم. به شیوهی خودم سعی میکردم تشریفات آنجا را کمتر کنم. برای خدمتکاران روشن کرده بودم که دخترها درست مثل زمانی که در شیکاگو بودیم، هر روز صبح خودشان تختشان را باید مرتب کنند. همچنین به مالیا و ساشا گفتم مثل سابق رفتار کنند، مؤدب و مهربان باشند و چیزی بیش از نیاز خود سفارش ندهند. برایم مهم بود که دخترها از هر گونه تشریفات داخلی اینجا در امان باشند. به آنها گفتم بله میتوانید در راهرو توپبازی کنید. میتوانید در آشپزخانه بهدنبال خوراکی بگردید. مطمئن شدم که آنها میدانند برای بیرون رفتن و بازی کردن مجبور به گرفتن اجازه نیستند .یک روز بعدازظهر وقتی از لای پنجره دو دخترم را که روی چمنهای جنوبی سورتمه بازی میکردند دیدم، خوشحال و دلگرم شدم. برای سورتمه رفتن در شیب زمین چمن از چند سینی پلاستیکی استفاده میکردند که کارکنان آشپزخانه به آنها داده بودند. حقیقت این بود که من و دخترها در تمام این مسائل از مزایا و تجملاتی که در اختیار باراک گذاشته شده بود قدردانی میکردیم و این مهم بود چون سعادت و دلخوشی ما به سعادت او وابسته بود. ما به یک دلیل امنیت داشتیم و آن این بود که اگر امنیت ما به خطر میافتاد، او نمیتوانست به خوبی فکر کرده و مملکت را اداره کند. انسان متوجه میشود که کاخسفید با این مقصود کار میکند که سلامتی و کارایی و قدرت یک شخص را تضمین کند و آن شخص رییسجمهور است. باراک حالا کسانی را در اطرافش داشت که کارشان این بود که با او همچون گوهری قیمتی رفتار کنند. البته گاهی احساس میکردم این مسئله یادآور دوران تلخی در زمانهای گذشته است که یک خانواده حول محور نیازهای یک شخص دور میزد و این درست متضاد چیزی بود که میخواستم دخترهایم فکر کنند. باراک نیز از این همه توجهی که به او میشد راحت نبود. هر چند کنترل اندکی روی این اوضاع داشت. او حالا پنجاه کارمند برای خواندن و جوابدادن به ایمیلهایش داشت. چند خلبان هلیکوپتر آماده به خدمت بودند تا او را به هر مقصدی که خواست برسانند. و یک تیم شش نفره که دفترچهی اطلاعاتی مفیدی تنظیم کردند که باراک از اوضاع جاری مطلع شود و تصمیماتی عاقلانه بگیرد. او چند سرآشپز داشت که به تغذیهاش رسیدگی میکردند و چند نفر که مسئول خرید موادغذایی بودند و مراقب بودند غذایی که میخوریم سالم باشد و گاهی به صورت ناشناس به مغازههای مختلف رفته و بدون اینکه بگویند این مواد را برای چه کسانی میخرند، مواد غذایی را انتخاب میکردند. از زمانی که باراک را میشناسم هرگز از خرید، آشپزی یا خانهداری لذت نبرده است. او آدمی نیست که در زیرزمین جعبه ابزار داشته باشد یا اینکه برای کمکردن تنشهای کاری، خوراک ریزوتو بخورد، یا به کوتاه کردن چمنها روی آورد. حرف همهی مسئولیتها و نگرانیهای مرتبط با خانه او را خوشحال میکرد، بهخاطر اینکه ذهنش آزاد میشد و این امکان را داشت که به مسائل بزرگتر فکر کند که تعدادشان کم نبود. جالبترین مسئله برای من این بود که او حالا سه پیشکار نظامی شخصی داشت که وظیفهشان این بود که مراقب کمد لباس او باشند تا مطمئن شوند کفشهایش واکس خورده، پیراهنهایش اتو شده و لباسهای ورزشیاش تمیز و تا شده است .همهی زندگی در کاخسفید با زندگی در دخمه فرق داشت. یک روز وقتی سر میز صبحانه نشسته بودیم، باراک با چشمهایی که شاد و شنگول بود گفت: «میبینی حالا چقدر مرتب و آرسته شدهام؟ کمد لباسم را دیدهای؟» من هم لبخندی زده و گفتم: «دیدم ولی تو از هیچ یک از اینها امتیازی نمیگیری. نویسنده: قدسیه امینی
ریچل هالیس یک زنِ خودساخته است. نه اینکه سختى به خود ندیده باشد که هرچه سختى بیشترى از سربگذرانى سختتر مىشوى. ریچل از دوران سخت کودکى و نوجوانىاش به شما مىگوید. از پدرى کشیش که گرچه دکتراى فلسفه داشته اما نتوانسته به درستى براى آنها پدرى کند. از برادرى مىگوید که خودکشى کرد و بنیانهاى خانواده که هر لحظه بیم فروپاشى آن مىرفت. همانطور که مىبینید این یک زندگى آرام و به دور از دغدغه نیست. تلاطم دریاى خروشان زندگى مىتوانست ریچل را با خود به درون آب ببرد ولى او خواست که دوباره به زندگى بازگردد و این بار خواستن توانستن بود. البته نه به بهایى اندک! او در کتابش تاکید مىکند که بارها زمین خورده و دوباره بلند شده، مىدانید چطور توانسته؟ او در کتابهایش از همه چیز صحبت مىکند: کشمکشهاى ازدواج، افسردگى پس از زایمان و احساسهایى مثل حسادت، ترس، خشم، احساس زشت بودن، بىارزش بودن و دوست داشتنى نبودن. ریچل هالیس در این کتاب از رازهاى موفقیتش به عنوان یک زن، یک مادر شاغل، کارآفرین، ورزشکار و نویسنده مىگوید. راز موفقیت او در پذیرش واقعیاتى بود که همه ما دربارهشان به خودمان دروغ مىگوییم. او در کتابش درباره بیست دروغى مىگوید که زندگىهاى ما را در هم مىپیچد و افکارى غیر منطقى راجع به خودمان و اطرافیان به خورد مغزمان مىدهد. «من مادر خوبى نیستم.» «الان باید جلوتر از اینها مى بودم.» «وزنم بیانگر شخصیتم است.» «من به اندازه ى کافى خوب نیستم.» «از فردا شروع مى کنم.» پشت جلد کتاب خودت باش دختر آمده است: تا به حال این فکر به سرتان زده که آن قدرها هم که باید خوب نیستید؟ که به اندازهی کافی لاغر نیستید؟ که مادر بدی هستید؟ آیا این فکر به سرتان زده که لیاقتتان همین است که با شما بدرفتاری شود؟ که هیچ ارزشی ندارید و هرگز به جایی نخواهی رسید؟ تمامی اینها دروغ است. دروغهایی که توسط جامعه، رسانهها، خانوادههایمان، یا صادقانه بگویم، توسط خود شیطان ساخته شده و تداوم یافتهاند. این دروغها برای اعتماد به نفس و تواناییهای ما خطرناک و ویرانگر هستند. بزرگترین گناه این دروغها این است که اصلاً آنها را نمیشنویم. ما به ندرت دروغهایی را که دربارهی خودمان ساختهایم میشنویم چون سالهاست که آنها با صدای بلند در گوشهایمان نجوا میشوند و از این رو شنیدنشان تبدیل به امری عادی شده است. حرفهای نفرتانگیزی که هر روز بر سرمان آوار میشوند اما متوجهشان نمیشویم. در کتاب خودت باش دختر در مییابیم که تشخیص دروغهایی که در مورد خودمان باور کردهایم کلید تبدیل شدن به نسخهی بهتری از خودمان است. اگر هم زمان با علم به اینکه بر ناملایمات زندگیمان تسلط داریم بتوانیم مرکز اصلی آنها را نیز پیدا کنیم آن وقت است که میتوانیم بهدرستی مسیرمان را تغییر دهیم. سبک نگارش کتاب با آن لحن طنز و گیرا، خواننده را با خود همراه مىکند. گاهى مطالب در عین سادگى به حدى جذاب است که احساس مىکنید در حال خواندن مطلب یکى از پستهاى اینستاگرام نویسنده هستید. موضوعات به شدت با روزمرگى ما گره خوردهاند و همین سادگى باعث شده تا خواننده با هالیس همگام شود. خندهى از سر آشنایى یا گریهى همدردى، همه در گوشه گوشهى این دویست و خردهاى صفحه جا خوش کردهاند و منتظرند تا مخاطب را درگیر خودشان کنند. از سویى، در شروع کتاب بیم آن مىرود که هر لحظه مطالب سبک و سیاقِ کتب انگیزشىاى را بگیرد که نیمى از افراد جامعه از آن گریزانند. چرا که تنها حس خوب و انگیزه را بدون هیچ زیربناى عملى به مخاطب عرضه مىکنند. «تو خیلى خوبى، پس مىتوانى!» جمله کلیدى غالب این قبیل کتابها چنین است، اما ریچل هالیس پس از آنکه در هر فصل، با ذکر تجربیاتى از زندگى خود، دروغى را موشکافى مىکند، در انتهاى همان فصل حداقل سه روش مناسب براى در هم شکستن وجهه راستى نماى آن دروغ پیشنهاد مىکند. این روشها اغلب ساده و کاربردى هستند و هزینهاى براى مخاطب به همراه ندارند. در کل خودت باش دختر کتابى انگیزهبخش، دلچسب و دوست داشتنى است براى آنان که مىخواهند دست از باور کردن دروغها بکشند و تبدیل به خود واقعىشان شوند. جملاتی از متن کتاب خودت باش دختر شادى به اینکه کجا هستى ربطى ندارد، به کسى که هستى مربوط مىشود. (خودت باش دختر – صفحه ۲۲) وقتى واقعا چیزى را بخواهید راهى براى به دست آوردنش پیدا خواهید کرد اما وقتى از ته دل خواستار چیزى نباشید برایش بهانه جور مىکنید. (خودت باش دختر – صفحه ۲۷) مردم به همان اندازهاى به شما احترام مىگذارند که به آنها اجازه مىدهید. (خودت باش دختر – صفحه ۶۵) گاهى اوقات تصمیم به تمام کردن یک رابطه، حتى اگر به قیمت شکسته شدن قلبتان تمام شود، بزرگترین لطف در حق خودتان است. (خودت باش دختر – صفحه ۶۷) کسى نمىتواند به شما بگوید رویایتان چقدر بزرگ است. (خودت باش دختر – صفحه ۷۲) مادر کامل بودن دروغ است. مادر بىعیب و نقص بودن محال است اما مادر خیلى خوب بودن در اکثر اوقات، در واقع امکان پذیر است. (خودت باش دختر – صفحه ۱۱۱) فقط باید مراقب باشید. نه فقط مراقب فرزندانتان که حتى مراقب خودتان هم باید باشید. اگر خودتان ناراحت باشید و با خود بدرفتارى کنید هرگز نمىتوانید از فرزندانتان مراقبت کنید و به آنها یاد بدهید چطور خوب و خوشحال باشند. (خودت باش دختر – صفحه ۱۱۲) معلوم شد زیباترین اتفاقات زندگىام اصلا در لیست «کارهایى که باید انجام بدهم» نبودند. (خودت باش دختر – صفحه ۱۲۶) واکنشى که به استرستان نشان مىدهید آن چیزى است که شما را متفاوت از بقیه مىکند. (خودت باش دختر – صفحه ۱۳۵) اگر به خاطر اتفاقات خوب قدردان گذشته نیستید پس نمىتوانید تقصیر اتفاقات بد و ناخوشایندى را که در زندگىتان مىافتد هم گردن گذشته بیندازید. (خودت باش دختر – صفحه ۱۴۳) کتاب «خودت باش دختر»؛ نوشتۀ خانم ریچل هالیس که با نام صورتت را بشور دختر جان هم در بازار منتشر شده؛ سخنران محافل انگیزشی و نویسندۀ آمریکایی، که اولین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، از مشهورترین و پُرفروش ترین آثار تولید شده در این فضاست که توانسته در لیست پُرفروش ترین های نیویورک تایمز و آمازون قرار بگیرد و همچنین وارد فهرست «کتاب هایی که زندگی تان را دگرگون خواهند کرد» بشود.ریچل هالیس، نویسنده، مدیرعامل شرکت خودش و سخنران آمریکایی است. او یک وب سایت در مورد کمک به افراد در جهت ایجاد تغییرات مثبت دارد و با مطالب و محصولات خود سعی میکند تا دنبالکنندگانش به نسخه بهتری از خودشان دست پیدا کنند. خانم ریچل هالیس در کتاب «خودت باش دختر» بر خلاف بسیاری از آثاری که در فضای انگیزشی، سبک زندگی و رشد فردی به فروش می رسند، از لحن نصیحت گونه و القای امید واهی و بدون پایه به خواننده دوری می کند و با پرداختن به شرح تجربیات شخصی خود، سعی دارد روش هایی نسبتاً عملی را به مخاطب پیشنهاد دهد. هرچند که کتاب خودت باش دختر شامل توصیههایی است که هر فردی نیاز به شنیدنشان دارد و به کار بستن این توصیهها در اولین زمان ممکن برای هر فردی لازم است ولی به علت وجود برخی مطالب دربارهی مسائلی مانند روابط جنسی و روایت خودکشی، این کتاب در دستهی کتابهای بزرگسالان قرار میگیرد و مناسب ردهی سنی بالای ۱۸ سال است.
در بخش اول این مقاله به توضیح ابعاد مختلفی از استرس در زنان شاغل پرداختیم و اینکه چه آسیبهایی را میتواند برای جسم و روان به بار بیاورد، حال در ادامه قصد داریم تا راهکارهایی را جهت مقابله با این استرسها معرفی کنیم. کاهش عوامل استرس زا: عوامل بیشماری ممکن است باعث استرس ما شوند که باید این عوامل شناسایی شوند تا بتوانیم آنها را مهار و از زندگی خود محو کنیم. از وقایع اطراف خود آگاه باشیم: بیاطلاعی و نادیده گرفتن حوادث و وقایع اطرافمان دلیل بر شادی و عدم وجود مشکلات در زندگیمان نیست. گاهی اوقات آن چه ما به علت عدم آگاهی در ذهن خودمان تصور میکنیم بسیار بدتر و ناراحت کنندهتر از اصل واقعیت و آن چیزی که اتفاق افتاده میباشد. از وضعیت جسمی خود آگاه باشیم: از نشانههای پریشانی در خود از قبیل سردردی، آشفتگی بدنی و اخلاقی، دردهای معده، نداشتن تمرکز، خستگی و کسالت مفرط و... مطلع باشیم. زیرا این علائم میتوانند نشانههایی از استرس باشند که باعث اختلالات جدیتر از قبیل: مشکلات گوارشی و معده، فشار خون، بیماری های قلبی و... شوند. برنامههای زندگیتان را اولویت بندی کنید: از راههای دیگر جهت کاهش استرس برنامهریزی و اولویت بندی کارها است. هنگامی که با انبوهی از مشکلات بصورت همزمان رو به رو هستیم به آسانی در مقابل آنها به زانو درآمده و از حل و فصل آنها احساس عجز میکنیم زیرا آشفتگی و بینظمی در کارها و برنامههایمان میتواند تولید استرس کرده یا نقطهای برای شروع آن باشد. اولویت بندی مسائل به ترتیب اهمیت و بررسی آنها به ما این امکان را میدهد که به هر کاری در زمان و مکان خود رسیدگی کنیم، بهتر است که طرحها را یکی بعد از دیگری به اتمام برسانیم. به موقع از خانه خارج شوید: اگر به موقع از خانه خارج شوید میتوانید بسیاری از تنشها و استرسهای احتمالی بعدی خود را مهار کرده و از بروز مشکلات جلوگیری کنید. وقت خود را تنظیم کنید: کارهای روزانه خود را به ترتیب اهمیت و مدت زمان آنها یادداشت کنید، با این کار درمییابیم که وقت خود را چگونه تنظیم کنیم تا همیشه کارهایمان به موقع انجام شود ودچار استرس نشویم، اگر وقت کافی برای انجام تمام فعالیتهای مورد نظر و مهم خود نداریم شاید بیش از اندازه و بیهوده تلاش میکنیم. عادتهای استرسزای خود را کاهش دهیم: ما از عادات خوب و بد خود تا حد زیادی اطلاع داریم و آنها را میشناسیم. میتوانیم آنهایی را که موجب آزار روحی ما میشوند را ترک کنیم و یا اگر ترک آنها مشکل است سعی کنیم در این راستا از کاهش عادت به روش تدریجی و آهسته استفاده کنیم و همچنین میتوانیم از یک مشاور و روان درمانگر نیز کمک بگیریم. از معاشرت با افرادی که انرژی منفی و استرس به شما منتقل میکنند، پرهیز کنید: ارتباط با افرادی که حس و حال خوبی به شما نمیدهند و خلق شما را پائین میآورند، برایتان سودی ندارد و بهتر است از مصاحبت و معاشرت با این دسته از افراد خودداری کنید. از رقابت و مقایسههای بیدلیل و غیرمنطقی خودداری کنید: رقابت و مقایسهی خودتان با دیگران در زمینههای کاری، زندگی، تجملات، ظواهر و... میتواند یکی از منابع اجتناب ناپذیر استرس و فشار روانی باشد که میتواند باعث شود افراد علاوه بر افکار آزاردهنده، خودشان را درموقعیتهایی قرار دهند که مجبور به تحمل فشارهای زیادی برای رساندن خودشان به جایگاه دیگران شوند. به چشمان خودتان استراحت دهید: آیا برای مدت طولانی به صفحات تلوزیون و یا کامپیوتر نگاه میکنید؟ باید به چشمان خودتان استراحت دهید، به طوری که به فضاهای سبز، آسمان یا درختان نگاه کنید یا میتوانید به یک عکس و یا پوستری که بیشتر تصاویر و رنگهای آرامش بخش در آنها به کار رفته باشد، خیره شوید. مشکلات را بپذیرید: باید پذیرفت که برخی اوقات شرایط طاقت فرسایی در زندگی پدید میآید و کاری نیز از دست ما ساخته نخواهد بود در این شرایط باید با صبر و شکیبایی مشکلات را بپذیریم و جهت رفع آنها با آرامش و منطق اقدام کنیم و هرگونه عجله و انکار وضعیت بر استرستان اضافه خواهد کرد. ورزش و فعالیت بدنی داشته باشید: یکی دیگر از بهترین راههای مقابله با استرس ورزش کردن است. انجام تمرینات هوازی باعث بهبود خلق، اضطراب، حالات افسردگی، خستگی شدید و آشفتگی فکری میشود. حتی یک پیاده روی سریع میتواند میزان استرس را در شما تا حد زیادی کاهش دهد. انجام دم و بازدم: تنفس عمیق صحیح نیز میتواند به کاهش استرس کمک کند (دم دادن هوا به ریهها) یک شماره، نگهداشتن نفس چهار شماره، (بازدم بیرون فرستادن هوا از ریه ها) دو شماره. به تغذیهی خود توجه داشته باشید: خوردن غذاهای مناسب بسیار مهم است، زیرا انرژی مورد نیاز بدن را تامین میکند و کمتر فرد دچار حالات عصبی و فشار روانی میشود. همیشه از مواد غذایی سبوس دار، میوه جات، ترکیبات کربوهیدارت، سبزیجات وحبوبات استفاده کنید تا ثبات بدنتان حفظ شده و از سلامت جسمانی برخودار باشید. با آرامش غذا بخورید: در هنگام غذا خوردن بهتر است از عجله کردن، گوش دادن به تلوزیون، رادیو و یا چک کردن مبایلتان اجتناب کنید. روابط اجتماعی سالم برقرار کنیم: هنگامی که تحت تاثیر فشار روانی و یا استرس قرار داریم تمایل داریم به گوشهای تنها پناه ببریم و خود را منزوی کنیم، اما باید بدانید این کار باعث میشود تمام حواس و ذهن شما روی مشکلات متمرکز شود و فشار بیشتری روی روانتان وارد شود. به زمان حال فکر کنیم: فکر کردن بیش از حد به مشکلات گذشته و آینده باعث میشود تا آرامش از شما به دور بماند. پس بهتر است که کلیهی این افکار را کنار گذاشته و در موقعیتهای مناسب با منطق و آرامش خاطر به تک تک آنها رسیدگی کنید. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
امروزه هرچقدر که دنیا در حال پیشروی و پیشرفت است حضور زنان در اجتماع پررنگتر میشود. زنان نیز همپای مردان در عرصههای اجتماعی فعالیت میکنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل و حتی مشاغل سخت که تصور میشد فقط مردان قادر به انجام دادن آنها هستند، مسئولیتهای مهم و کارآمد را به عهده دارند. وظایف زنان امروزه به مراتب بیشتر از گذشته است. زنی که تا دیروز صرفا در خانه فعالیت میکرد و عهدهدار خانهداری بود و تنها دغدغهاش به چگونگی تربیت فرزنداناش معطوف میشد، امروزه علاوه بر مسئولیتهای پیشین باید در محیط اداره نیز به عنوان نیرویی کارآمد و پرتوان حضور داشته باشد و در راستای حفظ نقش خود به عنوان یک فرد مستقل در جامعه بکوشد. افزایش حضور زنان در عرصههای اجتماعی جدا از تاثیری که بر رشد شخصیت فرد و افزایش آگاهیهای وی میگذارد، در آینده نیز موجب تحکیم پایههای خانواده شده و به تربیت فرزندان سالم کمک میکند، چنانکه بارها گفته و شنیدهایم که در کنار هر مرد موفقی حضور زنی موفقتر حتمی بوده است. به رغم تمام نتایج مثبتی که از حضور زنان در اجتماع حاصل میشود ولی پیامدهای دیگری نیز وجود دارد که تنها متوجه خود زنان میشود و آن به خطر افتادن سلامت روانی و جسمانی آنها است. یکی از مهمترین پیامدهای فعالیت در اجتماع بروز استرس و فشارهای روحی و روانی است که در زنان بیش از مردان بروز میکند. استرس موقعیتی است که در آن شخص از نظر روحی بهم میریزد و درهم میشکند و معمولا با واکنشهای نظیر تپش قلب سریع یا نامنظم، مشت کردن انگشتان، انقباض عضلات، عرق کردن و برافروختگی چهره همراه است. به طور کلی پژوهشگران استرس را وضعیتی توصیف میکنند که افراد مجبور به ایجاد تغییرات ناخواسته در جهت تطابق با حوادث و پیشامدهای زندگی میشوند. بنابراین، استرس تنها پاسخهای بدنی به تغییرات فیزیکی و نیازهای فزیولوژیک نیست که پاسخهای روحی، هیجانی و رفتاری را نیز شامل میشود. مطالعات نشان میدهد زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روحی و روانی ناشی از بروز استرس و اضطراب قرار دارند که این میزان در زنان شاغل خارج از منزل که مسئولیت رسیدگی به فرزندان و امور خانهداری را به عهده دارند، بیشتر دیده میشود. زنان شاغل در مواجهه با وضعیت بحرانی در شرایط استرسزا زندگی میکنند. آنها نسبت به مردان شاغل یا زنان خانهدار از تظاهرات بدنی (کابوسهای شبانه، اختلالات گوارشی، ناراحتیهای کمر و ستون فقرات) به مراتب بیشتری شکایت میکنند. ضمن اینکه آنها بیشتر در معرض ابتلا به ناراحتیهای خلق و خو، نظیر افسردگی قرار دارند. به نظر میرسد اگر زنان بتوانند به روش دلخواه و در مشاغل مناسب تا مراحل مدیریتی کار کنند، ریسک این مشکلات و بیماریها در آنها در سطح پایین باقی خواهند ماند. شاغل بودن زنها تنها به قرار گرفتن آنها در شرایط پر استرس محدود نمیشود بلکه همراه با شاغل شدن مصرف غذاهای پرکالری و ناسالم نیز در آنها افزایش پیدا میکند که این موضوع نیز نقش مهمی در به خطر افتادن سلامت آنها دارد. زنان در مقایسه با مردان به علت داشتن الگوی رفتاری متفاوت زودتر دچار ضعف اعتماد به نفس و پریشانی خاطر میشوند و احساس امنیت خود را از دست میدهند (البته این موضوع میتواند با توجه به سبک رشدی افراد و محیط اجتماعی حمایت کننده/سرکوب کننده متفاوت باشد). با اینکه زنان در موقعیتهای اجتماعی نرمخوتر از مردان هستند و در کنترل خشم موفقتر از آنها عمل میکنند اما در مواجهه با موقعیتهای بحرانی و پرخطر ممکن است زودتر ثبات روحی و روانی خود را از دست بدهند و سریعتر احساس پریشانی کنند. استرس تنها یکی از عوامل تهدید کنندهی سلامت زنان شاغل است. زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند. تاکنون فرضیههای بسیاری درمورد علل ابتلای زنان به افسردگی و استرس ارائه شده است اما چیزی که واضح است این است که میزان بروز این مشکلات در زنان نسبت به گذشته افزایش چشمگیری داشته است. عواملی نظیر تحقیر شخصیت زنان در جامعه یا دشواریها برای رسیدن به اهداف مورد نظرشان همگی میتواند افسردگی و استرس های شدید را در زنان به دنبال داشته باشد که این موضوع همانطور که قبل تر ذکر شد ارتباط مستقیمی با نوع واکنشهای مدارا مآبانهی زنان در برخورد با شرایط بحرانی دارد که در بیشتر موارد به شخصیت خود آنها آسیب میرساند. زنان در وضعیتهای مشکل سریعتر از مردان به این باور و تفکر میرسند که قدرت انجام آن کار را ندارند و همین موضوع در طولانی مدت بر روند شکل گیری شخصیت آنها تاثیر گذاشته و به عدم ثبات درونی در آنها میانجامد. در ادامهی این مقاله به معرفی راهکارها جهت مقابله با چالشهای ذکر شده خواهیم پرداخت. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
حزب جمعیت اسلامی به مناسبت سه سالگی تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان میگوید که پایداری و مبارزه زنان و مردان افغانستان با روشهای گوناگون توانسته است که حکومت را از رسیدن به مشروعیت داخلی و بینالمللی دور نگهدارند. این حزب با نشر اعلامیهای گفته است که طی سه سال گذشته مردم افغانستان دشوارترین شرایط را گذرانده، اما زمینه اندکترین مشروعیت را برای تسلط غاصبانه حکومت فعلی بر کشور فراهم نکردهاند. در اعلامیه آمده است که پایداری و مبارزهی زنان و مردان افغانستان با روشهای گوناگون میتواند و همچنان توانسته است حکومت فعلی را از رسیدن به «رویای باطل» مشروعیتطلبی داخلی و بینالمللیشان دور نگهدارند. حزب جمعیت اسلامی تاکید کرد که چنین عملکردی از سوی مردم افغانستان، از جمله زنان، مردان، جوانان، احزاب و ایتلافهای سیاسی در برابر استبداد نشانهای آشکار ظلمستیزی مردم است که سرانجام به موفقیت خواهد رسید. این اعلامیه در حالی صادر شده است که حکومت سرپرست روز گذشته (چهارشنبه، ۲۴ اسد) سه سالگی تسلطشان بر کشور را جشن گرفتند. باید گفت که حکومت فعلی طی سه سال گذشته در کنار دیگر محدودیتها بر زندگی شهروندان کشور، فعالیت احزاب سیاسی را نیز ممنوع اعلام کرده است. این گروه چند ماه پیش فعالیت تلویزیون نور را که وابسته به حزب جمعیت اسلامی است، متوقف کردند.
همزمان با سومین سالگرد سقوط جمهوریت و تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان، شماری از زنان معترض و اعضای «جنبش صدای زنان افغانستان» میگویند که شهروندان کشور بهجای مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم حکومت سرپرست، «مظلومانه» در سوگ آزادی نشستهاند. این جنبش امروز (چهارشنبه، ۲۴ اسد) با نشر اعلامیهای گفته است که مردم افغانستان زیر سلطه حکومت فعلی شب و روزشان را در «ماتم» سپری میکنند. در ادامه آمده است: «ما مردم افغانستان زیر سایه حکومت فعلی ، جاهلان زنستیز، افراطگرایان دینی و ایجادگران فقر علمی بهجای مبارزه و ایستادگی به ماتم شب و روز خود را میگذرانیم.» جنبش صدای زنان با انتقاد از نحوه تعامل جامعهی جهانی با حکومت سرپرست، تاکید کرد که بیشتر کشورها بهجای ایجاد یک حکومت همهشمول در افغانستان، حکومت فعلی را به نقض حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان تشویق میکنند. زنان معترض میگویند: «مردم افغانستان این را بدانند، تا اینکه به پای خسته خودمان آزادی را رقم نزنیم…، هیچ کشوری در جهان، نماینده ما برای آزادی و حق مسلم بشری ما نخواهد شد.» در اعلامیه از شهروندان افغانستان خواسته شده است تا دیگر اجازه ندهند که بیشتر از این داشتههای مادی و معنوی مردم از سوی حکومت فعلی پامال شود. همچنین جنبش صدای زنان از کشورهای که حکومت فعلی را حمایت سیاسی میکنند، خواسته است که از مداخله در امور افغانستان دست بردارند. باید گفت که سه سال قبل در ۲۴ اسد، حکومت فعلی قدرت را به دست گرفت و از آن به بعد محدودیتهای شدید علیه زنان و دختران وضع کرده است. دختران و زنان افغانستان در حال حاضر از آموزش، کار، تفریح، سفر بدون محرم مرد، تداوی توسط داکتر مرد و... محروم شدند.