برچسب: #خانواده

16 ساعت قبل - 58 بازدید

مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت کاپیسا می‌گویند که در پی درگیری بین دو خانواده در ولسوالی کوه‌بند این ولایت، یک تن کشته شده و هشت تن دیگر به‌شمول چهار زن زخمی شدند. عبدالفتاح فایز، سخنگوی فرماندهی پولیس کاپیسا گفته است که این رویداد در روستای منگل خیل از مربوطات ولسوالی کوه‌بند زمانی رخ داده که دو خانواده به‌خاطر «تقسیم راه» باهم درگیر شده بودند. وی تاکید کرد که این درگیری حوالی ساعت ۷:۰۰ دوشنبه‌شب (۵ جوزا) رخ داد و در نتیجه یک تن کشته شده و هشت تن دیگر به‌شمول‌ چهار زن زخمی شده‌اند. سخنگوی فرماندهی پولیس ولایت کاپیسا افزوده است که زخمی‌های این رویداد برای تداوی به شفاخانه منتقل شده‌اند. او در مورد سن و وضعیت صحی زخمی‌های این رویداد چیزی نگفته است. عبدالفتاح فایز می‌گوید که چهار تن را در پیوند به این رویداد بازداشت کرده است. قابل ذکر است که پیش از این نیز در رویدادهای مشابه، چندین تن به‌شمول زنان و کودکان در شماری از ولایت‌ها قربانی مشکلات خانوادگی شده‌اند.

ادامه مطلب


5 روز قبل - 62 بازدید

صبح زود بود. هنوز صدای اذان از مسجد کوچک محل نیامده بود. فاطمه کنار بخاری نشسته بود، پتو را دور دوش کشیده و به شعله‌هایی خیره مانده بود که مثل جانش ضعیف و لرزان بودند. شوهرش، عبدالخالق، با چهره‌ای گرفته، مقابل رادیو نشسته بود. دست‌هایش می‌لرزید و چشم‌هایش به دوردست‌ها دوخته شده بود. رادیو می‌گفت: حکومت سرپرست وارد کابل شده‌اند. دولت سقوط کرده. رییس‌جمهور فرار کرده است. فاطمه حس کرد انگار دنیا زیر پاهایش فرو ریخت. عبدالخالق کارمند بخش مالی وزارت داخله بود. هیچ‌وقت در خط مقدم نبوده، اما همه می‌دانستند که اعضای حکومت فعلی به دنبال کارمندان دولت هستند. مخصوصاً آن‌هایی که اسم‌شان در فهرست‌ها بوده. عبدالخالق همان شب گفت: «باید فرار کنم. اگر بمانم، کشته می‌شوم. رحمی در کار نیست.» فاطمه هول شد. چطور؟ کجا؟ با چه پولی؟ چهار بچه قدونیم‌قد داشتند. بزرگ‌ترینشان یوسف ده‌ساله بود، کوچک‌ترینشان زهرا، فقط سه سال. اما عبدالخالق تصمیمش را گرفته بود. با پولی که با قرض و زحمت فراهم کردند، خودش را به یک قاچاقچی معرفی کرد. او گفت راهی هست تا از نیمروز به ایران برود. از کوه و بیابان، از مرزهای خشک و خطرناک. اما خطر کمتر از مرگ در کابل نبود. شب آخر، عبدالخالق دخترش زهرا را بغل کرد. پیشانی فاطمه را بوسید و گفت: «من که رسیدم، راهی برای تو و بچه‌ها پیدا می‌کنم. فقط دعا کن.» فاطمه گریه نکرد. نه آن شب. اشکش یخ‌زده بود. دلش پر از ترس و ابهام بود، اما چیزی نگفت. مرزهایی که جان می‌گیرند، نه پناه می‌دهند عبدالخالق رفت. دو هفته گذشت. هر روز فاطمه گوش‌به‌زنگ بود. منتظر تماس، پیام، حتی یک نشانه از زنده‌بودن. اما هیچ خبری نشد. بی‌قراری‌اش بیشتر شد. بچه‌ها می‌پرسیدند بابا کو؟ فاطمه لب گزید و گفت: «رفته برایتان کار پیدا کنه.» اما خودش می‌دانست چیزی درست نیست. روز پانزدهم، شماره ناشناسی تماس گرفت. صدایی غلیظ و خشک گفت: «عبدالخالق را در راه کشتند. سربازهای ایرانی به او شک کردند. مستقیم زدند. در همان بیابان دفنش کردیم.» دست فاطمه از گوشی افتاد. پاهایش سست شد. جهان تار شد. کسی نبود که جسد را بیاورد. نه قبری، نه کفنی، نه نماز میتی. تنها یک جمله: «کشته شد». بازگشت به کابلِ بدون شوهر؛ بازگشت به غربت فاطمه دیگر نمی‌دانست چه کند. پولی نمانده بود. نه حمایت فامیلی، نه پشتوانه‌ای. پدر و مادرش سال‌ها پیش مرده بودند. خانواده شوهر هم خودشان به هزار درد گرفتار بودند. با چهار بچه، به کابل برگشت. خانه‌ای در حاشیه شهر پیدا کرد؛ یک اتاق تاریک، با سقف چوبی پوسیده و دیوارهای نم‌دار. اجاره‌اش کمبود، اما برای کسی که نانی برای شام ندارد، همان هم زیاد است. فاطمه هفته‌ها در شوک بود. حرف نمی‌زد. شب‌ها بچه‌ها می‌خوابیدند و او تا صبح به سقف خیره می‌ماند. گوشه اتاق می‌نشست، دست‌هایش را روی زانو می‌گرفت، و زمزمه می‌کرد: «عبد، چرا رفتی؟ چرا تنهایم گذاشتی؟» شروع رنج؛ با دستانی خالی و دهانی پُر از وعده برای بچه‌ها بچه‌ها غذا می‌خواستند. لباس می‌خواستند. مکتب، دفتر، دوا. اما فاطمه فقط یک چیز داشت: عزم. او تصمیم گرفت هر کاری بکند، جز گدایی. اما در کشوری که کار برای زن بیوه نیست، مخصوصاً با چهار فرزند، چه کاری می‌ماند؟ روزهای اول لباس شست. برای همسایه‌ها، برای چند افغانی. بعد رفت دنبال تمیزکاری. اما زن تنها، وقتی در خانه‌های غریبه می‌رود، نگاه‌ها ترحم‌آمیز نیست، حریص‌اند. تا اینکه یک روز، پسرش یوسف گفت: «مادر، یک بچه‌ در کوچه کفش رنگ می‌زند. روزی سی افغانی می‌گیرد. منم می‌توانم.» فاطمه دلش ریخت. پسرش هنوز بچه بود. دست‌هایش هنوز بوی بازی می‌داد، نه رنگ بوت، اما چاره‌ای نبود. خیابان، خانه دومشان شد با پول قرض، یک جعبه کفش‌کاری خریدند. یوسف سر کوچه نشست. اما وقتی دیدند مردم راحت‌تر به زن مراجعه می‌کنند، فاطمه خودش هم کنار پسرش نشست. از آن روز، خیابان شد جایگاهشان. صبح زود، قبل از طلوع، از خانه بیرون می‌زدند. یک‌گوشه میدان، جایی بین دست‌فروشان و گداها، می‌نشستند. بعضی رهگذران می‌گفتند: «زن که کفش رنگ نمی‌زنه!» اما بعضی کفش‌هایشان را می‌آوردند. پولی می‌دادند. بعضی هیچ پول نمی‌دادند. با پول قرض، یک جعبه کفش‌کاری خریدند. یوسف سر کوچه نشست. اما وقتی دیدند مردم راحت‌تر به زن مراجعه می‌کنند، فاطمه خودش هم کنار پسرش نشست. از آن روز، خیابان شد جایگاهشان. صبح زود، قبل از طلوع، از خانه بیرون می‌زدند. یک‌گوشه میدان، جایی بین دست‌فروشان و گداها، می‌نشستند. بعضی رهگذران می‌گفتند: «زن که کفش رنگ نمی‌زنه!» اما بعضی کفش‌هایشان را می‌آوردند. پولی می‌دادند. بعضی هیچ پول نمی‌دادند. روزهای سرد، دست‌های فاطمه یخ می‌زد. دستکش نداشت. واکس به زخم دست‌هایش می‌نشست. پوستش ترک می‌خورد. شب‌ها از درد نمی‌خوابید. زهرا، کوچک‌ترینشان، اغلب گرسنه گریه می‌کرد. فاطمه او را بغل می‌کرد، نان خشک به دستش می‌داد، و لالایی‌هایی می‌خواند که خودش هم دیگر به آن‌ها باور نداشت. فقر، فراتر از بی‌پولی‌ست؛ فقر، بی‌پناهی‌ست در خانه، وضع بدتر بود. آب نداشتند. برقشان اغلب قطع می‌شد. بخاری نداشتند. شب‌ها با چند پتوی کهنه خود را می‌پوشاندند. باران که می‌آمد، سقف چکه می‌کرد. دیوار نم می‌کشید. بچه‌ها سرفه می‌کردند. دوا نبود. دکتر نبود. فاطمه به هزار درد گرفتار بود. بعضی شب‌ها بچه‌ها از گرسنگی خواب نمی‌رفتند. او هم غذا نداشت، اما لبخند می‌زد و می‌گفت: «ببین، فردا غذاهای خوش‌مزه می‌خوریم.» دروغ می‌گفت. اما دروغی لازم. دروغی که مادرها یاد می‌گیرند وقتی نمی‌توانند گریه کنند. نگاه‌ها، از فقر بدتر بودند کار کفش رنگی فقط سخت نبود، خطرناک هم بود. گاهی مردانی می‌آمدند، کفششان را می‌دادند و بعد نگاهشان را نمی‌بردند. بعضی حرف‌هایی می‌زدند که دل فاطمه را آشوب می‌کرد. یک‌بار مردی گفت: "زن تنها با چهار بچه؟ اگه بخوای، یک راهی هست برایت" فاطمه لرزید. بُغضش ترکید، اما فقط گفت: "نه. نه هیچ‌وقت." اما او می‌دانست، زن تنها در کابل مثل شکار بی‌دفاعی‌ست. نگاه‌ها، ترسناک‌تر از زمستان‌اند. خاطره‌ها؛ مرهمی که بیشتر زخم می‌زنند گاهی شب‌ها که بچه‌ها خواب بودند، فاطمه نامه‌های قدیمی عبدالخالق را می‌خواند. او مردی ساده بود، اما مهربان. اهل شعر نبود، اما یک‌بار در نامه‌ای نوشته بود: "اگر جنگ نبود، با تو می‌رفتم سیر کوه‌ها. اگر فقر نبود، برایت دست‌بند می‌خریدم... " فاطمه آن نامه را روی سینه‌اش می‌گذاشت و گریه می‌کرد. گاهی با صدای بلند. گاهی بی‌صدا، فقط اشک. رؤیایی که دور است، اما خاموش نشده با تمام سختی‌ها، فاطمه هنوز یک آرزو دارد: این‌که بچه‌هایش، مثل او نشوند. یوسف بتواند مکتب برود. زهرا روزی دکتر شود. یا حداقل، کسی شود که مجبور نباشد کفش مردم را برق بیندازد تا زنده بماند. او هنوز امید دارد. امیدی زخمی، اما زنده. چون مادری که امید نداشته باشد، دیگر چیزی ندارد. پایانی که هنوز نیامده فاطمه هنوز زنده است. هنوز هر صبح، قبل از طلوع آفتاب، جعبه کفش کاری‌اش را برمی‌دارد. با بچه‌هایش می‌رود همان میدان همیشگی. می‌نشیند روی زمین سرد. هنوز مردم می‌آیند، گاه با کفش، گاه فقط با نگاه. و هنوز، وقتی شب می‌شود، به عکس بی‌قبر عبدالخالق نگاه می‌کند و آرام زیر لب می‌گوید: "تو رفتی تا ما بمانیم. حالا فقط بمانم... فقط بمانم..." نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 98 بازدید

خانواده، این هسته‌ی اصلی جامعه، از دیرباز شالوده بقا و پیشرفت بشریت بوده است. اما در دنیای پرشتاب امروز، حفظ پایداری و انسجام خانواده با چالش‌های بسیاری روبروست. از تغییرات اجتماعی و اقتصادی گرفته تا فشارهای روانی و تکنولوژیکی، همه و همه می‌توانند بنیان خانواده را متزلزل کنند. با این حال، دستیابی به یک زندگی مشترک موفق و پایدار نه یک رؤیا، بلکه هدفی دست‌یافتنی است، به شرطی که زوجین با آگاهی، تلاش و تعهد، راهکارهای لازم را به کار گیرند. این مقاله به بررسی عمیق‌تر عوامل مؤثر بر پایداری خانواده و ارائه راهکارهای عملی برای ساختن زندگی مشترکی موفق می‌پردازد. پایه‌های مستحکم: درک عمیق‌تر از ازدواج ازدواج فراتر از یک قرارداد اجتماعی، یک پیمان عمیق و مسئولیت‌آفرین است که نیازمند درک متقابل، احترام و تعهد است. بسیاری از مشکلات در زندگی مشترک از عدم درک صحیح این مفهوم ناشی می‌شوند. قبل از ورود به زندگی مشترک، شناخت کافی از خود، انتظارات، ارزش‌ها و اهداف شخصی ضروری است. هر فردی با کوله‌باری از تجربیات، باورها و الگوهای خانوادگی خود وارد زندگی مشترک می‌شود. درک این تفاوت‌ها و تلاش برای همگرایی و سازگاری، سنگ بنای یک رابطه پایدار است. پذیرش واقع‌بینانه: هیچ زندگی مشترکی بی‌عیب و نقص نیست. پذیرش این واقعیت که هر رابطه‌ای فراز و نشیب‌های خود را دارد و مشکلات جزئی از مسیر هستند، می‌تواند از سرخوردگی‌های بعدی جلوگیری کند. انتظارات غیرواقعی از همسر یا از زندگی مشترک، یکی از عوامل اصلی نارضایتی و فروپاشی روابط است. خودشناسی و خودسازی مداوم: ازدواج فرصتی برای رشد و بلوغ فردی است. هرچه بیشتر خود را بشناسیم و نقاط قوت و ضعفمان را درک کنیم، بهتر می‌توانیم در رابطه با همسرمان نقش‌آفرینی کنیم. کار کردن بر روی نقاط ضعف و تقویت ویژگی‌های مثبت، نه تنها به رشد فردی ما کمک می‌کند بلکه به پایداری رابطه نیز می‌انجامد. کلیدهای طلایی: مهارت‌های ارتباطی مؤثر ارتباط، اکسیژن رابطه است. بدون ارتباط سالم و مؤثر، هیچ زندگی مشترکی نمی‌تواند دوام بیاورد. بسیاری از سوءتفاهم‌ها و کدورت‌ها نتیجه عدم مهارت در برقراری ارتباط هستند. گوش دادن فعال: گوش دادن فعال به معنای شنیدن با تمام وجود است، نه صرفاً منتظر ماندن برای نوبت صحبت کردن. این مهارت شامل توجه به کلمات، لحن صدا و حتی زبان بدن همسر می‌شود و به او این پیام را می‌دهد که شنیده می‌شود و درک می‌شود. بیان شفاف احساسات و نیازها: بسیاری از ما در بیان احساسات و نیازهایمان مشکل داریم. به جای سکوت یا استفاده از کنایه، باید یاد بگیریم که نیازها و احساسات خود را به وضوح و با احترام بیان کنیم. جملاتی مانند "من احساس می‌کنم..." به جای "تو باعث شدی من احساس کنم..." می‌تواند بسیار مؤثرتر باشد. حل مسالمت‌آمیز تعارضات: تعارضات بخشی طبیعی از هر رابطه‌ای هستند. مهم این است که چگونه با آن‌ها برخورد کنیم. درگیری‌های سازنده که در آن‌ها هر دو طرف به دنبال راه‌حل هستند، می‌توانند به عمیق‌تر شدن رابطه کمک کنند. استفاده از تکنیک‌هایی مانند "وقفه‌های کوتاه" در زمان عصبانیت و بازگشت به بحث پس از آرام شدن، می‌تواند از شدت درگیری‌ها بکاهد. بازخورد سازنده: ارائه بازخورد مثبت و منفی به صورت سازنده و محترمانه، به رشد رابطه کمک می‌کند. به جای انتقاد، بر رفتار تمرکز کنید و راهکارهایی برای بهبود ارائه دهید. ساختن مشترک: تعهد و همکاری زندگی مشترک یک پروژه مشترک است که نیازمند تعهد و همکاری مداوم هر دو طرف است. این تعهد صرفاً به وفاداری جسمانی محدود نمی‌شود، بلکه شامل وفاداری عاطفی، فکری و عملی نیز می‌شود. تعهد به رشد مشترک: زوجین باید به رشد و شکوفایی یکدیگر متعهد باشند. حمایت از آرزوها و اهداف همسر، تشویق به یادگیری و پیشرفت، و ایجاد فضایی برای شکوفایی فردی، از نشانه‌های این تعهد است. تقسیم مسئولیت‌ها: مسئولیت‌های زندگی، چه در امور خانه، چه در تربیت فرزندان و چه در مسائل مالی، باید به صورت منصفانه و توافقی تقسیم شوند. این تقسیم مسئولیت نباید لزوماً به معنای نصف به نصف بودن باشد، بلکه به معنای پذیرش نقش و وظیفه هر یک بر اساس توانایی‌ها و توافقات است. مدیریت مالی مشترک: مسائل مالی یکی از ریشه‌های اصلی اختلافات در خانواده‌هاست. برنامه‌ریزی مالی مشترک، شفافیت در هزینه‌ها و درآمدها، و توافق بر سر اهداف مالی، از ضروریات پایداری اقتصادی خانواده است. گذراندن وقت با کیفیت: در دنیای پرمشغله امروز، یافتن زمان برای گذراندن وقت با کیفیت با یکدیگر اهمیت ویژه‌ای دارد. این می‌تواند شامل یک گفتگوی ساده، یک پیاده‌روی، یا یک فعالیت مشترک مورد علاقه باشد. مهم این است که این زمان‌ها به تقویت پیوند عاطفی کمک کنند. حفظ تازگی: مراقبت از رابطه مانند هر موجود زنده‌ای، رابطه نیز برای رشد و شکوفایی نیازمند مراقبت مداوم است. غفلت می‌تواند به تدریج عشق و علاقه را کمرنگ کند. ابراز محبت و قدردانی: کلمات محبت‌آمیز، لمس‌های کوچک، و ابراز قدردانی از تلاش‌های همسر، می‌تواند آتش عشق را شعله‌ور نگه دارد. فراموش نکنید که هر فردی زبان عشق خود را دارد و شناخت آن می‌تواند به ابراز مؤثرتر محبت کمک کند. غافلگیری‌های کوچک: هدایای کوچک، برنامه‌ریزی یک قرار عاشقانه، یا حتی یک یادداشت محبت‌آمیز، می‌تواند شور و هیجان را به رابطه بازگرداند. کشف علایق مشترک جدید: انجام فعالیت‌های جدید با یکدیگر، سفر کردن، یا یادگیری مهارت‌های جدید، می‌تواند به ایجاد خاطرات مشترک و تقویت پیوند کمک کند. بخشایش و گذشت: هیچ انسانی بی‌اشتباه نیست. توانایی بخشیدن اشتباهات یکدیگر و گذشت از کاستی‌ها، از ویژگی‌های روابط پایدار است. نگه داشتن کینه و ناراحتی می‌تواند به مرور زمان رابطه را فرسوده کند. کمک گرفتن از متخصص: در صورت بروز مشکلات جدی و حل‌نشدنی، مشاوره با یک متخصص خانواده یا زوج‌درمانگر می‌تواند راهگشا باشد. کمک گرفتن از بیرون به معنای ضعف نیست، بلکه نشانه‌ای از هوشمندی و تلاش برای حفظ زندگی مشترک است. در نهایت، خانواده پایدار نه یک اتفاق، بلکه نتیجه تلاش، آگاهی و تعهد مستمر زوجین است. این مسیر شاید همیشه هموار نباشد، اما با ابزارها و راهکارهای مناسب، می‌توان بر چالش‌ها فائق آمد و زندگی مشترکی سرشار از عشق، تفاهم و آرامش بنا کرد. ساختن یک خانواده پایدار نه تنها به سعادت زوجین و فرزندانشان می‌انجامد، بلکه به بنیان مستحکم‌تر جامعه نیز کمک شایانی می‌کند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 70 بازدید

مسوولان فرماندهی پولیس ولایت غزنی می‌گویند که سه عضو یک خانواده به‌شمول يک زن، یک کودک سه ساله و یک مرد در ولسوالی اجرستان این ولایت پس از غرق شدن در آب، جان باخته‌اند. خالد سرحدی، سخنگوی فرماندهی پولیس غزنی گفته است که این رویداد روز گذشته (چهارشنبه، ۱۷ ثور) در روستای «کلدره» از مربوطات ولسوالی اجرستان رخ داده است. آقای سرحدی تاکید کرده است که این رویداد هنگامی رخ داده است که کودک سه ساله سرگرم آب‌بازی بوده و در آب غرق می‌شود. در ادامه آمده است که پس از غرق شدن این کودک، پدر و مادرش برای نجات او وارد آب شده، اما آنان نیز در نتیجه همراه با فرزندشان غرق شده‌اند. سخنگوی فرماندهی پولیس ولایت غزنی در مورد هویت و سن پدر و مادر این کودک معلومات ارائه نکرده است. جسد این سه تن توسط نیروهای امنیتی از آب بیرون کشیده شده و به خانواده‌شان تحویل داده شده است. این در حالی است که روز شنبه هفته روان در پی غرق شدن یک موتر در بند پاشدان هرات، شش تن به شمول پنج زن و یک دختر خردسال جان باخته‌ بودند. همچنین چندی پیش نیز یک مادر همراه سه فرزند خود در ولسوالی حصارک ولایت ننگرهار در پی سقوط در آب غرق شده و جان باختند. بارش‌ باران‌های شدید فصلی و افزایش سطح آب دریاها در فصل بهار همواره از شهروندان کشور قربانی گرفته است. بی‌احتیاطی و نبود امکانات امداد و نجات در نزدیکی رودخانه‌ها و آب‌ها از عوامل این حوادث مرگ‌بار دانسته می‌شود.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 88 بازدید

تربیت جنسی یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین جنبه‌های تربیت فرزندان است که تأثیر عمیقی بر سلامت روان، رفتارهای اجتماعی و رشد عاطفی آن‌ها دارد. در بسیاری از فرهنگ‌ها، به‌ویژه در جوامع سنتی مانند ایران، موضوع تربیت جنسی اغلب با تابوها و محدودیت‌های فرهنگی همراه است. با این حال، والدین به‌عنوان اولین و مهم‌ترین مربیان فرزندان، نقش کلیدی در ارائه آموزش‌های جنسی مناسب، متناسب با سن و فرهنگ، ایفا می‌کنند. این مقاله به بررسی اهمیت نقش والدین در تربیت جنسی فرزندان، چالش‌های موجود، فواید این آموزش‌ها و راهکارهای عملی برای انجام این مسوولیت می‌پردازد. اهمیت تربیت جنسی فرزندان تربیت جنسی فراتر از آموزش مسائل بیولوژیکی مربوط به تولیدمثل است؛ این فرآیند شامل آموزش ارزش‌ها، نگرش‌ها، و رفتارهای سالم در مورد جنسیت، بدن، روابط و احترام به خود و دیگران می‌شود. هدف از تربیت جنسی، توانمندسازی کودکان و نوجوانان برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه، محافظت از خود در برابر سوءاستفاده، و ایجاد روابط سالم و محترمانه است. والدین، به‌عنوان افرادی که نزدیک‌ترین رابطه عاطفی را با فرزندان دارند، در موقعیت منحصربه‌فردی برای ارائه این آموزش‌ها قرار دارند. برخلاف منابع غیررسمی مانند اینترنت یا دوستان، والدین می‌توانند اطلاعات دقیق، متناسب با ارزش‌های خانوادگی و فرهنگی، و با لحنی امن و حمایت‌گر ارائه دهند. مطالعات نشان داده‌اند که کودکانی که از والدین خود آموزش جنسی مناسب دریافت می‌کنند، کمتر در معرض رفتارهای پرخطر جنسی، مانند روابط زودهنگام یا بارداری ناخواسته، قرار می‌گیرند (یونسکو، 2018). علاوه بر این، تربیت جنسی به کودکان کمک می‌کند تا درک بهتری از بدن خود داشته باشند، مرزهای شخصی را بشناسند و در برابر سوءاستفاده‌های جنسی از خود محافظت کنند. این آموزش‌ها همچنین به کاهش احساس شرم یا گناه مرتبط با مسائل جنسی کمک می‌کند و اعتمادبه‌نفس کودکان را در مواجهه با تغییرات دوران بلوغ تقویت می‌کند. نقش والدین در تربیت جنسی ارائه اطلاعات دقیق و متناسب با سن یکی از مهم‌ترین وظایف والدین، ارائه اطلاعات جنسی به‌صورت تدریجی و متناسب با سن و سطح درک فرزندان است. برای مثال، کودکان خردسال ممکن است سوالاتی درباره تفاوت‌های جنسیتی یا نحوه به دنیا آمدن نوزادان داشته باشند. در این مرحله، پاسخ‌های ساده و صادقانه، بدون جزئیات پیچیده، کافی است. با ورود به سنین دبستان و نوجوانی، والدین می‌توانند موضوعات پیچیده‌تری مانند بلوغ، روابط عاطفی، و ارزش‌های اخلاقی را مطرح کنند. والدین باید از زبان و لحنی استفاده کنند که برای فرزندان قابل‌فهم و غیرتهدیدآمیز باشد. برای مثال، به‌جای استفاده از اصطلاحات علمی پیچیده، می‌توانند از استعاره‌ها یا داستان‌هایی متناسب با فرهنگ خانواده استفاده کنند. الگوسازی رفتارهای سالم والدین از طریق رفتارها و نگرش‌های خود، الگویی برای فرزندان هستند. نحوه تعامل والدین با یکدیگر، احترام به حریم شخصی، و نگرش آن‌ها نسبت به بدن و جنسیت، به‌طور غیرمستقیم بر نگرش فرزندان تأثیر می‌گذارد. برای مثال، والدینی که به حریم خصوصی فرزندان خود احترام می‌گذارند (مانند敲 زدن قبل از ورود به اتاق)، به آن‌ها می‌آموزند که بدن و حریم شخصی ارزشمند است. ایجاد فضای امن برای گفت‌وگو یکی از چالش‌های اصلی در تربیت جنسی، ایجاد فضایی است که فرزندان احساس راحتی کنند تا سوالات و نگرانی‌های خود را مطرح کنند. والدین باید شنوندگان فعالی باشند و از قضاوت یا سرزنش فرزندان به دلیل کنجکاوی‌های طبیعی آن‌ها خودداری کنند. ایجاد این فضای امن به فرزندان کمک می‌کند تا به‌جای مراجعه به منابع غیرقابل‌اعتماد، مانند اینترنت یا همسالان، به والدین خود اعتماد کنند. آموزش ارزش‌ها و مرزها تربیت جنسی تنها به ارائه اطلاعات علمی محدود نمی‌شود؛ والدین باید ارزش‌های خانوادگی و فرهنگی را نیز به فرزندان منتقل کنند. این ارزش‌ها ممکن است شامل احترام به دیگران، اهمیت رضایت در روابط، و مسوولیت‌پذیری باشد. همچنین، آموزش مرزهای شخصی، مانند حق گفتن "نه" به تماس‌های ناخواسته، از مهم‌ترین جنبه‌های تربیت جنسی است. آماده‌سازی برای دوران بلوغ دوران بلوغ یکی از حساس‌ترین مراحل زندگی است که با تغییرات جسمی، عاطفی و اجتماعی همراه است. والدین می‌توانند با آموزش پیشاپیش درباره این تغییرات، به فرزندان کمک کنند تا با اطمینان و بدون ترس با این مرحله مواجه شوند. برای مثال، صحبت درباره قاعدگی برای دختران یا تغییرات صدای پسران، می‌تواند اضطراب مرتبط با بلوغ را کاهش دهد. چالش‌های والدین در تربیت جنسی با وجود اهمیت تربیت جنسی، والدین با موانع متعددی در این مسیر مواجه می‌شوند: تابوهای فرهنگی در بسیاری از جوامع، از جمله ایران، صحبت درباره مسائل جنسی همچنان تابو محسوب می‌شود. این تابوها می‌توانند باعث شوند والدین از گفت‌وگو درباره این موضوعات اجتناب کنند یا احساس خجالت و ناراحتی داشته باشند. این امر ممکن است فرزندان را به سمت منابع غیرقابل‌اعتماد سوق دهد. کمبود دانش و مهارت بسیاری از والدین خود آموزش جنسی کافی دریافت نکرده‌اند و ممکن است احساس کنند که دانش یا مهارت لازم برای آموزش فرزندان را ندارند. این کمبود اعتمادبه‌نفس می‌تواند مانع از شروع گفت‌وگوهای لازم شود. تأثیر فناوری و رسانه‌ها در دنیای دیجیتال امروز، کودکان و نوجوانان به‌راحتی به اطلاعات جنسی از طریق اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها دسترسی دارند. این اطلاعات اغلب نادرست، غیراخلاقی یا نامتناسب با سن آن‌ها هستند. والدین باید با این رقابت مقابله کنند و اطلاعات صحیح و ارزش‌محور ارائه دهند. مقاومت فرزندان در برخی موارد، به‌ویژه در دوران نوجوانی، فرزندان ممکن است از صحبت با والدین درباره مسائل جنسی احساس ناراحتی کنند یا تمایلی به این گفت‌وگوها نشان ندهند. این مقاومت می‌تواند به دلیل خجالت، ترس از قضاوت، یا تأثیر همسالان باشد. فواید تربیت جنسی توسط والدین کاهش رفتارهای پرخطر مطالعات نشان داده‌اند که آموزش جنسی مناسب توسط والدین می‌تواند خطر رفتارهای پرخطر، مانند روابط جنسی زودهنگام یا ابتلا به بیماری‌های مقاربتی، را کاهش دهد (سیگل و همکاران، 2019). این آموزش‌ها به فرزندان کمک می‌کند تا تصمیمات آگاهانه‌تری بگیرند. تقویت اعتمادبه‌نفس کودکانی که از والدین خود اطلاعات دقیق و حمایت‌گر درباره بدن و جنسیت دریافت می‌کنند، اعتمادبه‌نفس بیشتری در مواجهه با تغییرات جسمی و عاطفی دارند. این اعتمادبه‌نفس به آن‌ها کمک می‌کند تا در روابط اجتماعی خود نیز موفق‌تر عمل کنند. پیشگیری از سوءاستفاده جنسی آموزش مرزهای شخصی و نحوه تشخیص رفتارهای ناامن، به کودکان کمک می‌کند تا در برابر سوءاستفاده‌های جنسی از خود محافظت کنند. والدین می‌توانند به فرزندان بیاموزند که چگونه موقعیت‌های خطرناک را شناسایی کرده و به بزرگسالان مورداعتماد گزارش دهند. بهبود روابط خانوادگی گفت‌وگوهای باز و صادقانه درباره مسائل جنسی می‌تواند اعتماد و صمیمیت بین والدین و فرزندان را افزایش دهد. این ارتباط قوی به فرزندان کمک می‌کند تا در سایر جنبه‌های زندگی نیز به والدین خود اعتماد کنند. راهکارهای عملی برای والدین برای ایفای نقش مؤثر در تربیت جنسی فرزندان، والدین می‌توانند از راهکارهای زیر استفاده کنند: آموزش خود والدین والدین باید دانش خود را درباره مسائل جنسی، مراحل رشد کودکان، و روش‌های آموزش مناسب افزایش دهند. مطالعه کتاب‌های معتبر، شرکت در کارگاه‌های آموزشی، یا مشاوره با متخصصان می‌تواند به آن‌ها کمک کند. شروع زودهنگام و تدریجی تربیت جنسی باید از سنین پایین و به‌صورت تدریجی آغاز شود. پاسخ به سوالات کودکان با صداقت و سادگی، پایه‌ای برای گفت‌وگوهای بعدی ایجاد می‌کند. استفاده از منابع مناسب والدین می‌توانند از کتاب‌ها، فیلم‌های آموزشی، یا منابع معتبر متناسب با سن فرزندان استفاده کنند. این منابع می‌توانند به‌عنوان ابزاری برای شروع گفت‌وگو یا توضیح مفاهیم پیچیده عمل کنند. ایجاد محیطی بدون قضاوت والدین باید فضایی فراهم کنند که فرزندان بدون ترس از سرزنش یا قضاوت، سوالات خود را مطرح کنند. گوش دادن فعال و پاسخ‌های حمایت‌گر کلید این فرآیند است. نظارت بر استفاده از فناوری والدین باید بر محتوای دیجیتال مصرفی فرزندان نظارت داشته باشند و درباره تأثیرات مثبت و منفی رسانه‌ها با آن‌ها گفت‌وگو کنند. آموزش سواد رسانه‌ای نیز می‌تواند به فرزندان کمک کند تا اطلاعات نادرست را تشخیص دهند. نقش والدین در تربیت جنسی فرزندان غیرقابل‌انکار است. آن‌ها با ارائه اطلاعات دقیق، الگوسازی رفتارهای سالم، و ایجاد فضایی امن برای گفت‌وگو، می‌توانند به فرزندان خود کمک کنند تا نگرش‌های مثبتی نسبت به بدن، جنسیت و روابط داشته باشند. اگرچه چالش‌هایی مانند تابوهای فرهنگی و تأثیر فناوری وجود دارند، اما با آموزش، صبر و تعهد، والدین می‌توانند این مسوولیت را به‌خوبی انجام دهند. تربیت جنسی نه تنها به سلامت روان و ایمنی فرزندان کمک می‌کند، بلکه پایه‌ای برای روابط خانوادگی قوی‌تر و جامعه‌ای سالم‌تر فراهم می‌سازد.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 78 بازدید

تشخیص و مدیریت پرخاشگری در نوجوانان یکی از چالش‌های بسیار مهم در مسئله‌ی تربیت و آموزش آنها به شمار می‌رود. در دوره‌ی نوجوانی تغییرات جسمانی و روانی متعددی رخ می‌دهد که ممکن است به بروز رفتارهای پرخاشگرانه منجر شود. این رفتارها می‌توانند به دلیل فشارهای اجتماعی، تغییرات هورمونی یا مشکلات در روابط بین‌فردی و خانوادگی رخ دهد. شناسایی نشانه‌های اولیه پرخاشگری مانند عصبانیت‌های مکرر، تحریک‌پذیری زیاد و رفتارهای تهاجمی به والدین و مربیان کمک می‌کند تا به‌موقع و به‌درستی به این مشکلات واکنش نشان دهند. مدیریت مؤثر این رفتارها نیازمند ایجاد محیطی حمایتی و درک عمیق از نیازهای نوجوانان است. استفاده از تکنیک‌های مشاوره‌ی، گفتگوهای سازنده و ارائه‌ی الگوهای مثبت رفتاری می‌تواند در کاهش و کنترل پرخاشگری مؤثر باشد و به نوجوانان کمک کند تا با چالش‌های خود به شکل سالم‌تری مقابله و برخورد کنند. طبق تعریف پرخاشگری در نوجوانان این موضوع یکی از رفتارهای پیچیده و شایع است که می‌تواند بنا به دلایل مختلفی بروز کند. در دوره‌ی نوجوانی هورمون‌ها و تغییرات فیزیکی می‌توانند بر روی خلق‌وخوی فرد تأثیر بگذارند و او را به سمت رفتارهای پرخاشگرانه سوق دهند. همچنین فشار اجتماعی از جمله فشارهای همسالان و انتظارات خانواده می‌تواند موجب بروز حس ناامنی و استرس در نوجوانان شده که در نهایت به پرخاشگری منجر می‌شود. برخورد مناسب با پرخاشگری در نوجوانان نیازمند ایجاد محیطی حمایتگر و درک‌کننده است که در آن نوجوان بتواند احساسات و مشکلات خود را بدون اینکه ترس از قضاوت‌شدن یا طرد شدن داشته باشد به‌راحتی بیان کند. کمک به این افراد جهت یادگیری مهارت‌های مدیریت هیجان و حل مسئله می‌تواند به کاهش رفتارهای پرخاشگرانه‌شان کمک کند. نحوه‌ی برخورد با نوجوانان پرخاشگر: یکی از موارد مهم در بهبود رفتار نوجوانان پرخاشگر نحوه‌ی برخورد شما با آنها می‌باشد. در این زمینه می‌توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید: گوش‌دادن فعال: بادقت به نگرانی‌‌ها و مشکلات نوجوان گوش دهید. این کار نشان می‌دهد که به احساسات و نیازهای او اهمیت می‌دهید و این می‌تواند به کاهش پرخاشگری کمک کند. برقراری ارتباط غیرتنبیهی: از روش‌‌های تنبیهی کمتر استفاده کنید و به‌جای آن به دنبال گفتگو و مشاوره‌‌های  سازنده باشید. برقراری روابط حمایوی و مثبت می‌تواند به کاهش پرخاشگری کمک کند. مدیریت احساسات: به نوجوان کمک کنید تا احساسات خود را به روش‌‌های سالم و سازنده بیان کنند. آموزش روش‌‌های  مدیریت استرس و هیجان می‌تواند مفید باشد. یک الگوی مثبت و کارآمد باشید: رفتارهای خودتان را به‌عنوان الگویی برای نوجوان در نظر بگیرید. نشان دادن احترام و کنترل بر رفتارهای خودتان می‌تواند به نوجوان در یادگیری رفتار مناسب کمک کند. تنظیم قوانین و محدودیت‌ها: قوانینی واضح و معقول برای رفتارها و موقعیت‌‌ها وضع کنید و عواقب مناسبی برای نقض این قوانین مشخص کنید. این قوانین باید منطقی و عادلانه باشد و هیچ نوع عقده و رفتار اضافه‌ی از شما سر نزند. تقویت رفتارهای مثبت: رفتارهای مثبت و تلاش‌‌های خوب نوجوان را تشویق کنید و ببینید. پاداش دادن به‌صورت کنترل شده می‌تواند انگیزه‌ی باشد تا رفتارها ادامه پیدا کنند و تثبیت شوند. درمان پرخاشگری در نوجوانان: روش‌‌های  درمانی متنوعی برای پرخاشگری در افراد نوجوان وجود دارد و شما می‌توانید با توجه به نوع مشکل، وضعیت موجود و میزان دسترسی به منابع محیطتان از موارد پیشنهادی زیر استفاده کنید: مشاوره‌ی فردی یا خانوادگی: مشاوره با روان‌شناس یا مشاور می‌تواند به نوجوان کمک کند تا احساسات و رفتارهای خود را بهتر درک کند و نادرستی رفتارهای خود را از زبان فردی بی‌طرف (به‌جز اعضای خانواده یا والدین) بشوند و بپذیرد و همچنان بتواند برخی راهکارها را برای بهبود و کنترل رفتار خود در پیش بگیرد. آموزش مهارت‌‌های اجتماعی: یادگیری مهارت‌‌های  ارتباطی  و اجتماعی می‌تواند به نوجوان کمک کند تا به شیوه‌ای مناسب‌تر با دیگران تعامل داشته باشد و مشکلاتشان را حل کنند. مدیریت و کنترل خشم: تکنیک‌‌های مثل تنفس عمیق، آرام‌سازی عضلات و استفاده از روش‌‌های  حل مسئله می‌توانند به کاهش بروز خشم در شرایط غیرضروری و کنترل پرخاشگری کمک کنند. تغییر محیط: ایجاد یک محیط حمایتی از سوی خانواده و دوستان می‌تواند تأثیر زیادی بر رفتار نوجوان بگذارد به گونه‌ی که اعضای خانواده و جامعه را نه در مقابل خود بلکه در کنار خود احساس کند و دست از مقاومت و جدال‌‌های واهی با آنها بردارد. فعالیت‌‌های بدنی: ورزش منظم می‌تواند به تخلیه و کاهش انرژی‌‌های  منفی درون ذهن و بدن نوجوانتان کمک کند. دارو درمانی: در برخی موارد که وضعیت فرد غیر قابل کنترل و شدید باشد استفاده از برخی داروها زیر نظر و به تجویز پزشک می‌تواند عامل بهبود و مورد نیاز باشند. برخی توصیه‌‌ها در زمینه‌ی مقابله با نوجوانان پرخاشگر: به آنها فضا و زمان بدهید تا خودشان را آرام کنند و با تنش‌‌های  درونی‌شان کنار بیایند. با آنها درباره‌ی اتفاقاتی که افتاده صحبت کنید. از آنها اجازه بگیرید تا کمکشان کنید و تجربیاتتان را با آنها در میان بگذارید و در صورت لزوم در مورد دوران نوجوانی خودتان و اینکه شرایطی مشابه را پشت سر گذاشته‌اید و درک خوبی از شرایط آنها دارید خود افشایی کنید. خط قرمز‌‌ها و مرزهایتان را به‌وضوح برایشان واضح کنید و در مقابل به حساسیت‌‌ها و مواردی که برای او عامل خشم‌‌های غیر قابل کنترل هستند توجه داشته باشید و یک فضای مراعات کننده‌ی متقابل بین خودتان و او بسازید. با مکتب و فضاهایی که او در آنجاها حضور دارد در ارتباط باشید و در رابطه با بهبود و یا بدتر شدن وضعیت رفتاری نوجوان آگاه شوید. از اعمال هرگونه خشونت علیه نوجوان خودداری کنید؛ زیرا این روش کاملاً نتیجه‌ی منفی به بار خواهد آورد. اگر نوجوانتان با خواست خودش از شما درخواست کمک کرد با نشان دادن اشتیاق برای کمک و ایجاد یک فضای همدلانه بدون درنگ به او کمک کنید و برای انجام کمک‌‌های حرفه‌ای‌تر از یک مشاور وقت بگیرید. پیامد‌‌های  عدم کنترل و درمان پرخاشگری نوجوانان: اختلالات رفتاری و اجتماعی مشکلات تحصیلی مشکلات قانونی و حقوقی مشکلات سلامت روان مشکلات ارتباطی خانوادگی سخن پایانی: تشخیص نشانه‌‌های  پرخاشگری نوجوانان نیازمند دقت و آگاهی است. این نشانه‌‌ها می‌توانند تغییرات در رفتار، روابط اجتماعی و عملکرد تحصیلی باشند. نوجوانانی که به طور مداوم عصبانیت، خشونت‌‌های  کلامی و یا رفتاری از خودشان نشان می‌دهند ممکن است با مشکلات روانی و عاطفی درگیر باشند که شناسایی زودهنگام و اقدام برای بهبود این نشانه‌‌ها می‌تواند اقدامی مؤثر برای پیشگیری از مشکلات در آینده باشد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 94 بازدید

در دنیای پرسرعت و پرمشغله امروزی، وقت‌گذرانی با خانواده به یکی از چالش‌های اصلی بسیاری از افراد تبدیل شده است. با افزایش فشارهای کاری، تعهدات اجتماعی و نفوذ فناوری در زندگی روزمره، بسیاری از خانواده‌ها فرصت کافی برای ارتباط عمیق و معنادار با یکدیگر ندارند. با این حال، وقت‌گذرانی با خانواده نه تنها برای تقویت پیوندهای عاطفی بلکه برای سلامت روان، رشد کودکان و حتی موفقیت‌های فردی و اجتماعی اعضای خانواده اهمیت بسزایی دارد. این مقاله به بررسی اهمیت وقت‌گذرانی با خانواده، فواید آن، چالش‌های موجود و راهکارهای عملی برای بهبود این جنبه حیاتی از زندگی می‌پردازد. چرا وقت‌گذرانی با خانواده مهم است؟ خانواده به عنوان اولین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی، نقش اساسی در شکل‌گیری شخصیت، ارزش‌ها و رفتارهای افراد ایفا می‌کند. وقت‌گذرانی با خانواده فرصتی برای ایجاد ارتباط عمیق، درک متقابل و حمایت عاطفی فراهم می‌کند. این لحظات مشترک به اعضای خانواده کمک می‌کند تا احساس تعلق و امنیت داشته باشند، که به‌ویژه برای کودکان در مراحل رشد بسیار حیاتی است. از منظر روان‌شناختی، ارتباط نزدیک با خانواده می‌تواند استرس را کاهش دهد، اعتمادبه‌نفس را افزایش دهد و حس خوشبختی را تقویت کند. مطالعات نشان داده‌اند که خانواده‌هایی که به‌طور منظم با یکدیگر وقت می‌گذرانند، معمولاً روابط قوی‌تری دارند و در مواجهه با چالش‌های زندگی انعطاف‌پذیرتر هستند. برای مثال، تحقیقی از دانشگاه هاروارد نشان داد که کودکان در خانواده‌هایی که به‌طور منظم وعده‌های غذایی را با هم صرف می‌کنند، از نظر عاطفی و اجتماعی عملکرد بهتری دارند و کمتر در معرض مشکلات رفتاری قرار می‌گیرند. علاوه بر این، وقت‌گذرانی با خانواده به انتقال ارزش‌ها، فرهنگ و سنت‌ها کمک می‌کند. این لحظات فرصتی برای والدین فراهم می‌کند تا درس‌های زندگی را به فرزندان خود منتقل کنند، داستان‌های خانوادگی را به اشتراک بگذارند و هویت فرهنگی و اجتماعی خانواده را تقویت کنند. فواید وقت‌گذرانی با خانواده ۱. تقویت پیوندهای عاطفی وقت‌گذرانی با خانواده به اعضای خانواده اجازه می‌دهد تا یکدیگر را بهتر بشناسند و روابط عاطفی عمیق‌تری ایجاد کنند. فعالیت‌هایی مانند گفت‌وگو، بازی‌های خانوادگی یا حتی تماشای یک فیلم با هم می‌توانند حس نزدیکی و صمیمیت را افزایش دهند. این پیوندهای عاطفی به‌ویژه در زمان‌های بحرانی، مانند مشکلات مالی یا بیماری، به خانواده کمک می‌کند تا با حمایت متقابل از یکدیگر عبور کند. ۲. بهبود سلامت روان ارتباطات خانوادگی قوی می‌توانند به کاهش اضطراب، افسردگی و استرس کمک کنند. وقتی افراد احساس می‌کنند که در خانواده خود شنیده و درک می‌شوند، احتمال بروز مشکلات روانی کاهش می‌یابد. به عنوان مثال، گفت‌وگوهای ساده در مورد روزی که گذشت می‌تواند به افراد کمک کند تا احساسات خود را پردازش کنند و بار روانی خود را سبک‌تر کنند. ۳. رشد و توسعه کودکان برای کودکان، وقت‌گذرانی با والدین و سایر اعضای خانواده نقش کلیدی در رشد عاطفی، اجتماعی و شناختی آن‌ها دارد. فعالیت‌های مشترک مانند خواندن کتاب، بازی یا حتی انجام کارهای روزمره با هم، به کودکان کمک می‌کند تا مهارت‌های اجتماعی مانند همکاری، حل مسئله و احترام به دیگران را بیاموزند. همچنین، حضور والدین در زندگی روزمره کودکان به آن‌ها احساس امنیت و ارزشمندی می‌دهد. ۴. تقویت مهارت‌های ارتباطی وقت‌گذرانی با خانواده فرصتی برای تمرین مهارت‌های ارتباطی مانند گوش دادن فعال، ابراز احساسات و حل تعارضات فراهم می‌کند. این مهارت‌ها نه تنها در روابط خانوادگی بلکه در سایر جنبه‌های زندگی، مانند محیط کار یا روابط دوستانه، نیز مفید هستند. ۵. ایجاد خاطرات ماندگار لحظات مشترک با خانواده اغلب به خاطرات ارزشمندی تبدیل می‌شوند که تا پایان عمر در ذهن افراد باقی می‌مانند. این خاطرات می‌توانند منبع شادی و آرامش در زمان‌های دشوار باشند و به اعضای خانواده کمک کنند تا حس هویت و تعلق خود را حفظ کنند. چالش‌های وقت‌گذرانی با خانواده با وجود اهمیت وقت‌گذرانی با خانواده، موانع متعددی وجود دارند که می‌توانند این امر را دشوار کنند. برخی از این چالش‌ها عبارت‌اند از: ۱. فشارهای کاری و کمبود زمان بسیاری از والدین به دلیل تعهدات کاری و برنامه‌های فشرده، زمان کافی برای گذراندن با خانواده ندارند. اضافه‌کاری، جلسات متعدد و مسئولیت‌های شغلی می‌توانند زمان خانواده را به حداقل برسانند. ۲. تأثیر فناوری فناوری، به‌ویژه گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی، می‌تواند به مانعی برای ارتباط واقعی در خانواده تبدیل شود. بسیاری از افراد حتی در حضور اعضای خانواده، وقت خود را صرف صفحه‌نمایش می‌کنند، که این امر کیفیت تعاملات خانوادگی را کاهش می‌دهد. ۳. تفاوت‌های نسلی تفاوت‌های سنی و علایق بین اعضای خانواده می‌تواند برنامه‌ریزی فعالیت‌های مشترک را دشوار کند. برای مثال، ممکن است کودکان به بازی‌های ویدئویی علاقه داشته باشند، در حالی که والدین فعالیت‌های سنتی‌تر را ترجیح می‌دهند. ۴. استرس و خستگی استرس ناشی از مشکلات مالی، مسائل خانوادگی یا سایر فشارهای زندگی می‌تواند انرژی و انگیزه افراد برای وقت‌گذرانی با خانواده را کاهش دهد. راهکارهای عملی برای وقت‌گذرانی بیشتر با خانواده برای غلبه بر این چالش‌ها و افزایش وقت‌گذرانی با خانواده، می‌توان از راهکارهای زیر استفاده کرد: ۱. برنامه‌ریزی منظم اختصاص زمان مشخصی در هفته برای فعالیت‌های خانوادگی می‌تواند به ایجاد روال کمک کند. برای مثال، می‌توانید یک شب در هفته را به "شب خانوادگی" اختصاص دهید که در آن همه اعضای خانواده در یک فعالیت مشترک شرکت کنند. ۲ فعال کردن قانون عدم استفاده از فناوری برای افزایش کیفیت وقت‌گذرانی، می‌توانید قوانینی مانند "عدم استفاده از گوشی در زمان غذا" یا "ساعات بدون صفحه‌نمایش" تعیین کنید. این کار به اعضای خانواده کمک می‌کند تا به‌طور کامل در لحظه حضور داشته باشند. ۳. انتخاب فعالیت‌های متنوع برای جلب علاقه همه اعضای خانواده، می‌توانید فعالیت‌های متنوعی مانند پیاده‌روی، آشپزی با هم، بازی‌های رومیزی یا تماشای فیلم را امتحان کنید. تنوع در فعالیت‌ها باعث می‌شود که همه افراد، صرف‌نظر از سن یا علایق، از وقت‌گذرانی لذت ببرند. ۴. استفاده از لحظات روزمره وقت‌گذرانی با خانواده لزوماً نیازی به برنامه‌ریزی پیچیده ندارد. لحظات ساده مانند صرف غذا با هم، انجام کارهای خانه یا گفت‌وگو در مسیر مدرسه می‌توانند فرصت‌های ارزشمندی برای ارتباط باشند. ۵. گوش دادن فعال یکی از مهم‌ترین جنبه‌های وقت‌گذرانی با خانواده، گوش دادن به یکدیگر است. وقتی اعضای خانواده احساس کنند که شنیده و درک می‌شوند، کیفیت روابط بهبود می‌یابد. برای این منظور، سعی کنید در گفت‌وگوها حضور کامل داشته باشید و از قضاوت یا قطع کردن صحبت دیگران خودداری کنید. ۶. ایجاد سنت‌های خانوادگی سنت‌های خانوادگی، مانند جشن گرفتن تعطیلات به شیوه خاص یا برگزاری مراسم سالانه، می‌توانند به تقویت پیوندهای خانوادگی کمک کنند. این سنت‌ها حس هویت و تعلق را در خانواده تقویت می‌کنند.وقت‌گذرانی با خانواده یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌هایی است که افراد می‌توانند برای سلامت روان، رشد کودکان و تقویت روابط خود انجام دهند. این لحظات نه تنها پیوندهای عاطفی را تقویت می‌کنند، بلکه به انتقال ارزش‌ها، ایجاد خاطرات ماندگار و بهبود مهارت‌های ارتباطی کمک می‌کنند. اگرچه چالش‌هایی مانند فشارهای کاری، فناوری و تفاوت‌های نسلی می‌توانند این امر را دشوار کنند، اما با برنامه‌ریزی، تعهد و خلاقیت می‌توان فرصت‌های ارزشمندی برای ارتباط خانوادگی ایجاد کرد. در نهایت، وقت‌گذرانی با خانواده نه تنها به بهبود کیفیت زندگی افراد کمک می‌کند، بلکه به ساختن جامعه‌ای قوی‌تر و همدل‌تر نیز منجر می‌شود.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 86 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری در شماره‌های گذشته این سلسله مقاله، به روش‌های مستقیم تبلیغ دین برای کودکان پرداختیم. در این شماره، نوبت به روش‌های غیرمستقیم می‌رسد. روش‌های مستقیم، همچون آموزش احکام و خواندن دعا، پیام‌رسانی دینی با قصه‌خوانی، تلقین و...، فواید و ضرورت‌های خود را دارند. اما در کنار این روش‌ها، روش‌های غیرمستقیم نیز نقشی کلیدی در نهادینه کردن باورهای دینی در کودکان ایفا می‌کنند. روش‌های غیرمستقیم، به جای القای مستقیم آموزه‌ها، بذر ایمان را در باغ ذهن کودک می‌کارند و به او اجازه می‌دهند تا با فطرت پاک خود، به تدریج به درک مفاهیم عمیق دینی نائل آید. در این شماره و چند شماره بعد، به برخی از این روش‌های غیرمستقیم خواهیم پرداخت. تشویق و تنبیه: دو روی سکه تربیت تشویق در لغت به معنای "به شوق آوردن" است و در تربیت، روشی برای برانگیختن و شکوفایی استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق به کار می‌رود. این روش، پاسخ به نیازهای طبیعی و روانی کودک است و به او روحیه، اعتماد به نفس و انگیزه می‌دهد تا با پشتکار به تلاش خود ادامه دهد. تنبیه در مقابل، نوعی ایمن‌سازی در برابر خطا و اشتباه و جلوگیری از سقوط در ورطه تباهی است. هدف از تنبیه، "بیدار کردن، آگاه کردن، هشیار ساختن و ادب کردن" است و نه صرفاً مجازات و تنبیه بدنی. تنبیه زمانی به کار می‌آید که روش‌های دیگر در تربیت کودکان کارساز نباشد و باید به عنوان بازدارنده‌ای از کارهای بد و وادار کننده‌ای به کارهای خوب عمل کند. انسان دارای دو جنبه پیشرو و ایستا است. جنبه پیشرو، نیروی محرکه او برای تکامل و ترقی است، در حالی که جنبه ایستا تمایل دارد در هر جایی که هست بماند و به انجام کارهای تکراری بپردازد. در مواجهه با جنبه ایستا، اندرز و نصیحت به تنهایی کافی نیست و باید از روش‌های دیگری نیز استفاده کرد. یکی از راه‌های مقابله با جنبه ایستا، چشاندن عواقب ایستادن به فرد است. همانطور که یک بیمار با مصرف مداوم یک دارو به آن اعتیاد پیدا می‌کند و به جای درمان، به آن وابسته می‌شود، تنبیه و تشویق نیز اگر به طور مداوم و بدون وقفه استفاده شوند، اثر خود را از دست می‌دهند. مثالی از این موضوع، کودکی است که قصد پریدن از یک ساختمان چند طبقه را دارد. هر قدر به او نصیحت شود، او خطرات این کار را درک نمی‌کند. اما اگر از جایی با ارتفاع کم بپرد و به زمین بخورد، درد ناشی از آن به او می‌فهماند که پریدن از ارتفاع خطرناک است و از تکرار آن خودداری می‌کند. سخنان مبلغ نیز باید مانند قرآن، انسان‌ها را به انجام اعمال نیکو ترغیب و از ارتکاب اعمال زشت برحذر دارد. او باید با بشارت پاداش به انسان‌های پاک و صالح و ترساندن از عذاب الهی برای انسان‌های بدکار، آنها را به مسیر درست هدایت کند. همانطور که در قرآن کریم آمده است: «کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند و نماز به پا داشتند و زکات دادند، پاداش ایشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنان است و نه غمگین می‌شوند.» نکات مهم پیرامون تشویق و تنبیه کودکان تشویق: از روش تشویق باید به موقع و بلافاصله کار گرفت. زمانی که کودک رفتار مطلوبی را از خود نشان می‌دهد، بلافاصله او را تشویق کنید. این کار به او کمک می‌کند تا متوجه شود که چه رفتاری مورد تأیید شماست. از تشویق‌های متنوع استفاده کنید. تشویق می‌تواند شامل تمجید کلامی، دادن هدیه، گذراندن وقت با کودک و یا هر چیز دیگری باشد که برای کودک ارزشمند باشد. تشویق را به طور خاص بیان کنید. به جای اینکه به طور کلی به کودک بگویید که "آفرین"، به طور خاص به رفتار او اشاره کنید و توضیح دهید که چرا آن رفتار را دوست دارید. از تشویق‌های مادی به عنوان تنها ابزار تشویق استفاده نکنید. در حالی که هدیه دادن گاهی اوقات می‌تواند یک تشویق مؤثر باشد، اما نباید تنها راه تشویق کودک باشد. تمرکز خود را بر تشویق‌های غیرمادی مانند تمجید و محبت قرار دهید. از تشویق بیش از حد خودداری کنید. اگر کودک را به طور مداوم و بدون دلیل تشویق کنید، ممکن است ارزش تشویق را از دست بدهد و دیگر اثر مثبتی بر او نداشته باشد. تنبیه: تأکید بر تنبیه‌های غیربدنی: اولویت مبلّغ دین باید بر ترویج تنبیه‌های غیربدنی مانند تذکر، محرومیت از امتیازات، و روش‌های تشویقی باشد. تنبیه بدنی نه تنها از نظر شرعی در بسیاری از موارد نادرست است، بلکه آثار مخرب روحی و روانی برای کودک به همراه دارد. لحاظ سن و شرایط کودک: مبلّغ دین باید در تشویق تنبیه، سن و شرایط کودک را در نظر بگیرد. تنبیهی که برای یک کودک خردسال مناسب است، ممکن است برای کودکی بزرگتر یا کودکی با شرایط خاص، نامناسب باشد. هدف تنبیه: هدف از تنبیه باید اصلاح رفتار کودک و آموزش او باشد، نه انتقام‌جویی یا تخلیه خشم. مبلّغ دین باید این نکته را نخست خود در تبلیغ دین در نظر بگیرد و سپس به طور واضح برای دیگران(پدر و مادرها) بیان کند و بر لزوم صبر و حوصله در تربیت کودک تأکید کند. رعایت تناسب: تنبیه باید با شدت جرم متناسب باشد. مبلّغ دین باید از تنبیه‌های شدید و خشن خودداری کند. ارائه راه‌حل‌های جایگزین: مبلّغ دین به جای اینکه صرفاً تنبیه را به عنوان تنها راه تربیت به کار گیرد، باید راه‌حل‌های جایگزین و روش‌های تربیتی مؤثر را نیز برای تربیت و تهذیب کودک در نظر داشته باشد. تأکید بر عشق و محبت: مبلّغ دین باید در کنار تشویق و تنبیه کودکان به آموزه‌های دین، از عشق و محبت به کودک نباید دریغ بورزد. تنبیه بدون عشق و محبت، نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه می‌تواند مضر نیز باشد. بهره‌گیری از سیره تربیتی پیامبر: مبلّغ دین با تعمق به سیره تربیتی پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت (ع) و بزرگان دین، می‌تواند نحوه صحیح تنبیه و تربیت کودک را فرا بگیرد. پرهیز از افراط و تفریط: مبلّغ دین باید در تشویق و تنبیه، از افراط و تفریط پرهیز کند. نه باید آن را به عنوان تنها راه حل تربیتی بداند و نه باید آن را به طور کامل رد کند. توجه به فرهنگ و عرف جامعه: مبلّغ دین باید در تشویق و تنبیه کودکان، به فرهنگ و عرف جامعه نیز توجه کند. تنبیهی که در یک فرهنگ قابل قبول است، ممکن است در فرهنگ دیگر قابل قبول نباشد. ارائه مشاوره تخصصی: مبلّغ دین در صورت نیاز، باید از متخصصان امر مانند روانشناسان کودک و مشاوران تربیتی در به کار گیری دو روش تشویق و تنبیه در رسالت تبلیغ دین برای کودکان مشورت بگیرد.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 107 بازدید

در دنیای پرشتاب و مدرن امروزی، یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های افراد، یافتن تعادل بین کار و زندگی خانوادگی است. این موضوع به‌ویژه در جوامعی که فشارهای اقتصادی و اجتماعی رو به افزایش است، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. کار، به‌عنوان بخشی ضروری از زندگی، تأمین‌کننده نیازهای مالی و رشد حرفه‌ای است، اما اگر به‌درستی مدیریت نشود، می‌تواند به قیمت از دست رفتن آرامش خانوادگی و روابط انسانی تمام شود. از سوی دیگر، خانواده به‌عنوان هسته اصلی جامعه، نیازمند توجه، وقت و انرژی است تا بتواند نقش خود را در پرورش افراد سالم و متعادل ایفا کند. در این مقاله، به بررسی چالش‌های موجود در ایجاد تعادل بین کار و زندگی خانوادگی و ارائه راه‌حل‌های عملی برای غلبه بر این چالش‌ها می‌پردازیم. چالش‌های تعادل بین کار و زندگی خانوادگی یکی از مهم‌ترین چالش‌ها در این زمینه، فشار زمانی است. بسیاری از افراد، به‌ویژه در شهرهای بزرگ، ساعت‌های طولانی را در محل کار سپری می‌کنند. اضافه‌کاری، جلسات غیرمنتظره و مسئولیت‌های شغلی گاهی اوقات فرصت کافی برای حضور در کنار خانواده را از بین می‌برند. این موضوع می‌تواند به احساس دوری و انزوا در میان اعضای خانواده منجر شود. برای مثال، والدینی که به دلیل مشغله کاری نمی‌توانند در فعالیت‌های روزمره فرزندانشان مانند کمک به تکالیف یا شرکت در مراسم مدرسه حضور داشته باشند، ممکن است به‌تدریج ارتباط عاطفی خود را با فرزندانشان از دست بدهند. چالش دیگر، فشار روانی ناشی از انتظارات دوگانه است. افراد اغلب در محل کار با انتظاراتی مانند بهره‌وری بالا و تعهد کامل مواجه هستند، در حالی که در خانه نیز باید نقش همسر، والد یا فرزند مسئول را ایفا کنند. این دوگانگی می‌تواند به استرس، خستگی و حتی فرسودگی شغلی منجر شود. به‌ویژه زنان که در بسیاری از جوامع هنوز بار اصلی مسئولیت‌های خانه‌داری را بر دوش دارند، با این چالش به‌صورت مضاعف روبه‌رو می‌شوند. آن‌ها باید بین وظایف حرفه‌ای و خانوادگی تعادلی برقرار کنند که گاهی به قیمت سلامت جسمی و روانی‌شان تمام می‌شود. تأثیر فناوری نیز یکی دیگر از چالش‌های مهم است. در حالی که ابزارهای دیجیتال مانند تلفن‌های هوشمند و لپ‌تاپ‌ها امکان کار از راه دور را فراهم کرده‌اند، این موضوع گاهی مرز بین کار و زندگی شخصی را محو می‌کند. پاسخ دادن به ایمیل‌های کاری در نیمه‌شب یا شرکت در تماس‌های شغلی در حین صرف شام خانوادگی، نمونه‌هایی از این تداخل هستند. این وضعیت نه‌تنها کیفیت زمان حضور در کنار خانواده را کاهش می‌دهد، بلکه می‌تواند به ایجاد تنش و سوءتفاهم در روابط خانوادگی منجر شود. عدم حمایت اجتماعی و سازمانی نیز از دیگر موانع است. در بسیاری از محیط‌های کاری، فرهنگ سازمانی به گونه‌ای است که کارمندان تشویق به اولویت دادن به شغل خود می‌شوند و کمتر به نیازهای خانوادگی آن‌ها توجه می‌شود. مرخصی‌های محدود، عدم انعطاف در ساعات کاری و نبود برنامه‌های حمایتی مانند مهدکودک در محل کار، همگی می‌توانند تعادل بین کار و زندگی را دشوارتر کنند. پیامدهای عدم تعادل عدم تعادل بین کار و زندگی خانوادگی پیامدهای جدی به دنبال دارد. در سطح فردی، این وضعیت می‌تواند به مشکلات جسمی مانند بی‌خوابی، سردرد و ضعف سیستم ایمنی منجر شود. از نظر روانی نیز، افزایش اضطراب، افسردگی و احساس ناکامی از شایع‌ترین نتایج است. در سطح خانوادگی، روابط بین همسران ممکن است به دلیل کمبود وقت و توجه دچار سردی شود. فرزندان نیز که نیازمند حضور فعال والدین هستند، ممکن است احساس طردشدگی کنند یا در معرض مشکلات رفتاری و عاطفی قرار گیرند. در نهایت، این عدم تعادل می‌تواند به جامعه نیز آسیب برساند؛ زیرا خانواده‌های ناسالم، پایه‌های جامعه‌ای شکننده را تشکیل می‌دهند. راه‌حل‌های عملی برای ایجاد تعادل برای غلبه بر این چالش‌ها، راه‌حل‌هایی در سطوح فردی، خانوادگی و سازمانی وجود دارد که می‌توانند به بهبود کیفیت زندگی کمک کنند. مدیریت زمان و اولویت‌بندی یکی از اولین گام‌ها برای ایجاد تعادل، مدیریت مؤثر زمان است. افراد می‌توانند با برنامه‌ریزی دقیق، زمانی مشخص را به کار و زمانی دیگر را به خانواده اختصاص دهند. استفاده از ابزارهایی مانند تقویم‌های دیجیتال یا فهرست وظایف روزانه می‌تواند به اولویت‌بندی کمک کند. برای مثال، تعیین ساعتی مشخص برای پایان کار و خاموش کردن اعلان‌های کاری پس از آن، به فرد اجازه می‌دهد تا با ذهن آزاد در کنار خانواده حضور داشته باشد. تعیین مرزهای مشخص بین کار و زندگی ایجاد مرزهای شفاف بین زندگی حرفه‌ای و شخصی ضروری است. این کار می‌تواند شامل خودداری از انجام وظایف کاری در خانه یا اختصاص دادن فضایی خاص برای کار در منزل باشد. به‌عنوان مثال، اگر فردی از خانه کار می‌کند، بهتر است اتاقی جداگانه را به دفتر کار اختصاص دهد و پس از اتمام ساعت کاری، آن فضا را ترک کند. این جداسازی فیزیکی و ذهنی به کاهش تداخل کمک می‌کند. تقویت مهارت‌های ارتباطی در خانواده گفت‌وگو و هماهنگی بین اعضای خانواده می‌تواند از بسیاری از سوءتفاهم‌ها جلوگیری کند. اگر یکی از والدین به دلیل شغلش زمان کمتری در خانه است، بهتر است این موضوع با همسر و فرزندان مطرح شود و انتظارات به‌صورت شفاف بیان گردد. برگزاری جلسات خانوادگی کوتاه برای برنامه‌ریزی فعالیت‌های مشترک، مانند سفر یا بازی، نیز می‌تواند به تقویت روابط کمک کند. استفاده هوشمندانه از فناوری فناوری می‌تواند هم مشکل‌ساز باشد و هم راه‌حل. افراد می‌توانند با محدود کردن استفاده از دستگاه‌های دیجیتال در زمان‌های خانوادگی، مانند هنگام غذا خوردن یا قبل از خواب، کیفیت حضور خود را افزایش دهند. از سوی دیگر، ابزارهای آنلاین می‌توانند برای هماهنگی بهتر وظایف خانوادگی، مانند خرید یا برنامه‌ریزی، به کار گرفته شوند. درخواست حمایت از محیط کار کارفرمایان نیز نقش مهمی در این زمینه دارند. کارمندان می‌توانند با مدیران خود درباره نیاز به انعطاف‌پذیری در ساعات کاری یا امکان دورکاری صحبت کنند. سازمان‌ها نیز می‌توانند با ارائه برنامه‌های حمایتی مانند مرخصی‌های خانوادگی، مشاوره روان‌شناختی یا تسهیلات مراقبت از کودکان، به کارکنان کمک کنند تا تعادل بهتری برقرار کنند. توجه به سلامت جسمی و روانی افراد باید به خودشان نیز اهمیت دهند. ورزش منظم، خواب کافی و اختصاص زمانی برای فعالیت‌های مورد علاقه می‌تواند انرژی لازم برای مدیریت همزمان کار و خانواده را فراهم کند. همچنین، در صورت احساس فشار بیش از حد، مراجعه به مشاور یا روان‌شناس می‌تواند راهگشا باشد. نقش فرهنگ و جامعه در کنار تلاش‌های فردی، فرهنگ جامعه نیز باید به سمتی حرکت کند که تعادل بین کار و زندگی را ارزشمند بداند. در برخی کشورها، مانند کشورهای اسکاندیناوی، سیاست‌هایی مانند مرخصی‌های طولانی برای والدین و ساعات کاری کوتاه‌تر به بهبود این تعادل کمک کرده است. در ایران نیز می‌توان با ترویج فرهنگ احترام به زمان خانوادگی و حمایت از سیاست‌های کاری منعطف، گام‌های مثبتی برداشت. تعادل بین کار و زندگی خانوادگی نه‌تنها یک انتخاب شخصی، بلکه یک ضرورت برای سلامت فرد، خانواده و جامعه است. اگرچه چالش‌هایی مانند فشار زمانی، استرس و تأثیرات فناوری این تعادل را تهدید می‌کنند، اما با مدیریت هوشمندانه زمان، تعیین مرزها، تقویت ارتباط خانوادگی و حمایت سازمانی می‌توان بر آن‌ها غلبه کرد. در نهایت، این تعادل به افراد اجازه می‌دهد تا هم در حرفه خود موفق باشند و هم از روابط عمیق و معنادار خانوادگی لذت ببرند. این هدف، نیازمند تعهد مشترک افراد، خانواده‌ها و نهادهای اجتماعی است تا جهانی متعادل‌تر و شادتر بسازیم.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 115 بازدید

مسوولان محلی از ولایت ننگرهار می‌گویند که یک مادر همراه سه فرزند خود در ولسوالی حصارک این ولایت در آب سقوط کرده و جان باخته‌اند. سید طیب حماد، سخنگوی فرماندهی پولیس ننگرهار گفته است که این رویداد روز (چهارشنبه، ۱۳ حمل) در منطقه‌ی چهارتوت از مربوطات ولسوالی حصارک این ولایت رخ داده است. آقای حماد تاکید کرده است که این رویداد هنگامی رخ داده که این مادر و فرزندانش قصد داشتند در مراسم بازگشتِ یکی از بستگانشان از حج عمره شرکت کنند. در ادامه آمده است که این افراد ۵، ۹، ۱۳ و ۴۰ سال بودند. سخنگوی پولیس ننگرهار افزوده است که این افراد شامل دو دختر و یک پسر به همراه مادرشان بوده‌اند. گفته می‌شود که اجساد قربانيان این رویداد از آب بیرون کشیده شده و به خاک سپرده شده است. بارش‌ باران‌های شدید فصلی و افزایش سطح آب دریاها در فصل بهار همواره از شهروندان کشور قربانی گرفته است.

ادامه مطلب