برچسب: فقر و بیکاری

2 روز قبل - 81 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده است که به ۶۶ هزار خانواده‌ی دارای کودکان زیر دو سال و مادران باردار و شیرده در افغانستان کمک نقدی توزیع کرده است. این نهاد روز (یک‌شنبه، ۹ سنبله) با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که هرکدام از این خانواده‌ها هر سه ماه، معادل ۶۰ دالر پول نقد برای خرید غذا و تأمین نیازهای اولیه دریافت کرده است. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است که این کمک با حمایت مالی بانک توسعه آسیایی انجام شده است. قابل ذکر است که در ماه می سال جاری میلادی گفته بود این کمک‌ها برای ۱۸ ماه در در ولایت‌های زابل، کنر، سمنگان و بادغیس توزیع می‌شود. یونیسف تاکید کرده بود که خانواده‌های مستحق برای هزار روز کمک‌های نقدی، برای خرید غذا و سایر نیازهای اولیه، از جمله پرداخت هزینه‌ی شفاخانه دریافت خواهند کرد. عزت بی‌بی، یکی از مادران در زابل که این کمک را دریافت کرده، می‌گوید: «این کمک به من امکان می‌دهد که تغذیه‌ی فرزندانم را بهتر تأمین کنم و فشار اقتصادی را کاهش دهم.» نمایندگان یونیسف تأکید کردند که این اقدام به ویژه برای زنان اهمیت دارد، زیرا آنان بیش‌ترین آسیب را از بحران اقتصادی و کم‌بود منابع تغذیه‌ای متحمل می‌شوند. این برنامه بخشی از تلاش‌های مداوم سازمان‌های بین‌المللی برای پشتیبانی از خانواده‌های آسیب‌پذیر در افغانستان است. این کمک‌ها در شرایطی برای زنان باردار و شیرده فراهم می‌شود که نیمی از جمعیت افغانستان برای ادامه‌ی زندگی شان به کمک‌های انسان‌دوستانه نیاز دارند. همچنین برنامه‌ی جهانی غذا، همواره هشدار داده که زنان و دختران بیش‌ترین آسیب را از بحران افغانستان متحمل شده و بار اصلی بحران گرسنگی را آنان متحمل می‌شوند. با این حال، نهادهای امداد‌‌‌رسان بارها از کمبود بودجه شکایت کرده‌اند و در مورد پیامدهای آن بر زندگی نیازمندان هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 104 بازدید

کمیساریای عالی پناهند‌گان سازمان ملل (UNHCR) درتازه‌ترین مورد هشدار داده است که بازگشت بیش از یک میلیون شهروند افغانستانی از ایران و پاکستان، بحران انسانی گسترده‌ای را در افغانستان ایجاد کرده است. این سازمان روز (شنبه، ۸ سنبله) با نشر گزارشی گفته است که تا اکنون بیش از یک میلیون تن در سال جاری به کشور بازگشتند و از ۲۰ مارچ تا اکنون بیش از ۶۰۰ هزار تن وارد افغانستان شدند که نزدیک به ۳۵۰هزار تن از آن‌ها اخراج شده‌اند. در گزارش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد تاکید کرده است که بسیاری از بازگشت‌کنندگان با تجربه‌های تلخ بازداشت، جدا شدن از خانواده و از دست دادن اموال خود مواجه شده‌اند. این در حالی است که ظرفیت محدود افغانستان برای پذیرش این تعداد بازگشت‌کننده، نیازهای انسانی موجود، بیکاری و اثرات بلایای طبیعی را تشدید کرده است. دولت پاکستان اول سپتامبر سال جاری را مهلت اخراج بیش از یک میلیون پناهجوی افغانستانی تعیین کرده است که کارت‌های اقامت موقت‌شان باطل شده است. در پاکستان هم چند میلیون مهاجر افغانستانی حضور دارند. به‌تازگی ‏کارت‌های اقامت بیش از یک میلیون نفر منقضی شده و دولت پاکستان ‏تا اکنون درباره تمدید یا عدم تمدید آن تصمیم نگرفته است.‏ در کنار آن، باید گفت که در حال حاضر روند اخراج و بازگشت مهاجران از ایران ادامه دارد. ‏مقام‌های جمهوری اسلامی ایران می‌گویند که تا اکنون بیش از یک میلیون مهاجر افغانستانی اخراج ‏شده‌اند. ‏ چند وقت پیش، ایران از تمام مهاجران بدون مدرک خواسته‌ بود که آن کشور را ترک ‏کنند. مقام‌های ایرانی درباره‌ی شمار مهاجران بدون مدرک آمار ‏متفاوت ارائه می‌کنند. همچنین براساس برخی آمار، شمار مهاجران بدون‌ مدرک ‏اهل افغانستان به چهار میلیون نفر می‌رسد. نهادهای امدادرسان همواره هشدار داده‌اند که بازگشت‌کنندگان با مشکلاتی چون نبود سرپناه، کار، فقر و محدودیت‌های آموزشی و فردی مواجه خواهند شد.

ادامه مطلب


5 روز قبل - 77 بازدید

در کوچه‌های خاکی شهر، پشت دروازه‌ی زنگ‌زده‌ی یک خانه‌ی کرایی، زنی زند‌گی می‌کند که روزی با هزاران امید و آرزو قدم به دانشگاه طب گذاشته بود. زینب در خانواده‌ای متوسط در کابل به دنیا آمده بود. پدرش کارمند ساده‌ی دولت و مادرش زن خانه‌دار بود. از همان کودکی، زینب با هم‌سن‌وسالانش فرق داشت. وقتی دختران کوچک همسایه سرگرم عروسک‌بازی بودند، او با یک جعبه‌ی کمک‌های اولیه که از یک داکتر همسایه گرفته بود، زانوهای زخمی بچه‌های کوچه را پانسمان می‌کرد. هرگاه کسی در خانه مریض می‌شد، نخستین کسی که دست‌پاچه دماسنج می‌آورد و پتویی نازک روی مریض می‌انداخت، زینب بود. در ذهنش، خود را در روپوش سفید داکتری تجسم می‌کرد که در شفاخانه‌ای بزرگ کار می‌کند؛ همان داکتر مهربانی که همه با امید سراغش می‌آیند. در مکتب، بهترین شاگرد بود. همیشه نمراتش از همه بالاتر بود و در مضامینی چون بیولوژی و کیمیا، ممتازترین. معلم‌هایش می‌گفتند: «این دختر اگر همین‌طور ادامه بدهد، روزی داکتر می‌شود.» همین جمله‌ها، آتشی از انگیزه در درون زینب شعله‌ور می‌کرد. شب‌ها زیر چراغ کم‌نور نفتی می‌نشست و تا نیمه‌شب درس می‌خواند. گاهی مادرش از او می‌خواست که بخوابد، اما او با اصرار جواب می‌داد: «مادر جان، من باید بخوانم. من باید داکتر شوم.» سال‌های دشوار مکتب گذشت و او در کانکور کامیاب شد. وقتی خبر رسید که در رشته‌ی طب دانشگاه قبول شده، چنان خوشحالی فضای خانه‌شان را پر کرد که مادرش از خوشی گریه کرد و پدرش، برای نخستین بار در زندگی، یک دست لباس نو برای دخترش خرید. زینب احساس می‌کرد دیگر فاصله‌ای میان او و رؤیای دیرینه‌اش نمانده است. روزهای دانشگاه برایش پرمشغله، اما شیرین بود. صبح‌ها زود از خانه بیرون می‌زد، در صنف‌هایی پر از دانشجو می‌نشست و با شوق، سخنان استادان درباره‌ی تشریح و فیزیولوژی را یادداشت می‌کرد. در لابراتوار، وقتی اسکلت مصنوعی را لمس می‌کرد یا قلب پلاستیکی را در دست می‌گرفت، نوری از شوق در دلش می‌درخشید. او حتی در شفاخانه‌ی آموزشی، در کنار داکتران واقعی ایستاده بود، فشار خون مریضان را گرفته، تاریخچه‌ی بیماری نوشته و گوش به توصیه‌های پزشکی سپرده بود. در آن روزها، خودش را به‌روشنی در آینده می‌دید؛ با روپوش سفید، در اتاق معاینه‌ای که بیماران با اعتماد در آن صف کشیده‌اند. اما همان سال چهارم، ورق زندگی‌اش برگشت. پدر و مادرش با صدایی آرام اما قاطع گفتند که وقت ازدواجش رسیده است. زینب مات و مبهوت ماند. گریه کرد، التماس کرد که بگذارند تحصیلش را تمام کند. اما در خانواده‌های سنتی، کمتر صدای دختر شنیده می‌شود. آن‌ها گفتند: «دختر جان، تحصیل همیشه هست، اما نصیب اگر آمد، نباید رد کرد. شوهر خوب پیدا شده، رنگ‌مال است، زحمت‌کش است، با تو خوش خواهد بود.» زینب دل‌شکسته بود. شب‌های زیادی را در سکوت گریه کرد، بی‌آن‌که به هم‌صنفی‌هایش بگوید چه در دل دارد. عاقبت، ازدواج کرد. شوهرش – جاوید – مردی آرام، خاموش و زحمت‌کش بود. در آغاز، جاوید او را تشویق می‌کرد که درسش را ادامه دهد، اما زندگی همیشه آن‌طور که آدم انتظار دارد پیش نمی‌رود. تنها چند ماه بعد، زینب باردار شد. این خبر، همه‌چیز را تغییر داد. روزهای بارداری برایش سخت و طاقت‌فرسا بود. صبح‌ها نمی‌توانست به صنف برود و شب‌ها از تهوع و بی‌خوابی رنج می‌برد. استادان دانشگاه سخت‌گیر بودند و غیبت‌ها را به‌راحتی نمی‌پذیرفتند. هم‌صنفی‌هایش پیش می‌رفتند، اما او جا ماند. هر بار که تصمیم می‌گرفت بازگردد، صدای گریه‌ی طفل کوچکش مانع می‌شد. مادر شدن، او را در مسیری انداخت که بازگشتی از آن ممکن نبود. سال‌های بعد، زینب مادر دو کودک شد: پسری سه‌ساله و دختری هجده‌ماهه. زندگی‌اش پر از گریه‌های نیمه‌شب، بی‌خوابی، و دل‌نگرانی بابت شیر خشک، دوا و کرایه‌ی خانه بود. در خانه‌ی کوچک کرایی‌شان، هر روز می‌نشستند و حساب‌وکتاب می‌کردند که آیا معاش جاوید کفایت می‌کند یا نه. جاوید، صبح‌ها زود از خانه بیرون می‌رفت، با قلم‌مو و دبه‌های رنگ، تا دیوارها و دروازه‌های خانه‌های مردم را رنگ بزند. عصرها با شانه‌های خمیده و لباس‌هایی چرک‌آلود برمی‌گشت. دست‌هایش همیشه بوی رنگ و تینر می‌داد، پوستش ترک‌خورده و زبر شده بود. زینب بارها دیده بود که شوهرش، خسته از روزگار، سرش را به دیوار تکیه می‌داد و آه می‌کشید. دلش برای جاوید می‌سوخت، اما می‌دانست که رنگ‌مالی، کاری پرزحمت با درآمدی اندک است و نمی‌تواند تمامی هزینه‌های زندگی را تأمین کند. همین شد که زینب به صنایع دستی روی آورد. ابتدا با نخ‌ها و پارچه‌هایی که از جهازش باقی مانده بود، گلدوزی می‌کرد. یک روز، همسایه‌اش کار او را دید و خواست یکی برایش بدوزد. وقتی زینب در ازای آن کار، مبلغ اندکی دریافت کرد، دلش از امید لبریز شد. پس از آن، شروع کرد به ساختن کیف‌های کوچک، دستمال‌های گلدوزی‌شده و زیورآلات دستی. شب‌ها، وقتی کودکانش به خواب می‌رفتند، چراغ کوچک اتاق را روشن می‌کرد و پشت میز کار می‌نشست. گاهی تا نیمه‌شب می‌دوخت؛ چشمانش سرخ می‌شد، اما وقتی صبح حاصل کار شبانه‌اش را می‌دید، خستگی از تنش بیرون می‌رفت. رفته‌رفته، زنان دیگر محله نیز به او پیوستند. کنار هم می‌نشستند، کار می‌کردند و درد دل می‌گفتند. زینب به آن‌ها یاد می‌داد که چگونه با نخ و پارچه چیزی زیبا بیافرینند. می‌گفت: «اگر نمی‌توانیم بیرون از خانه کار کنیم، حداقل می‌توانیم در خانه دست‌ساخته تولید کنیم. نباید دست خالی بمانیم.» صنایع دستی، برای زینب فقط وسیله‌ای برای تأمین نان نبود؛ بلکه مایه‌ی عزت و امید شده بود. او امروز در دو دنیا زندگی می‌کند؛ دنیای حسرت و دنیای امید. حسرتِ آن‌چه از دست داده، و امید به آن‌چه شاید روزی دوباره به دست بیاورد. زینب می‌گوید: «اگر نتوانستم داکتر باشم، دست‌کم داکتر خانواده‌ام هستم. من باید داکتر دردهای کودکانم باشم، داکتر زندگی خودم باشم.» همین اندیشه است که او را سر پا نگه می‌دارد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 112 بازدید

محمد سراج، عضو مجلس شورای اسلامی ایران با انتقاد از «اخراج هیجانی» مهاجران اهل افغانستان، می‌گوید که شهرک‌های صنعتی این کشور با کمبود نیروی کار مواجه شده‌اند و نیروی کار افغانستانی بهترین گزینه برای کارفرمایان ایرانی است و ایران در بخش‌های مختلف به این نیرو نیاز دارد. محمد سراج، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی به رسانه‌ها گفته است جمهوری اسلامی ایران در بسیاری صنایع و صنوف به نیروی کار نیاز دارد و جای خوشحالی است که این نیرو از افغانستان، کشور همسایه و همزبان تامین می‌شود. وی در ادامه تاکید کرده است که طی حدود پنج دهه گذشته مردم ایران از کیفیت و بازدهی کار مهاجران افغانستانی راضی بوده‌اند. او افزوده است که هدف از ساماندهی مهاجران اخراج افراد فاقد مدرک است و نباید مهاجران قانونی در این روند به کشور مبدا بازگردانده شوند. عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی می‌گوید که نیروی کار افغانستانی که از لحاظ فرهنگی، زبانی و دینی نزدیکی زیادی با ایرانیان دارند، بهترین برای استفاده در بخش‌های صنعت و کشاورزی هستند. همچنین محمد سراج در بخشی از صبحت‌هایش تصریح کرد که نباید مهاجران افغانستانی صرف در مناطق و شهرهای خاص اجازه اقامت داشته باشند. این عضو مجلس شورای اسلامی در حالی به نیاز ایران برای نیروی کار افغانستانی تاکید کرده است که جمهوری اسلامی اخیرا روند بازداشت و اخراج مهاجران افغان را به شدت افزایش داده است. به گزارش مقامات ایرانی، تا اکنون یک میلیون و ۲۰۰ هزار شهروند افغانستانی از ایران اخراج شده‌اند. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 103 بازدید

یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که در نیمه اول سال ۲۰۲۵ میلادی نزدیک به ۲۳ میلیون تن، از جمله حدود ۱۲ میلیون کودک، به کمک‌های بشردوستانه نیاز دارند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که از اول جنوری تا ۲۹ جون ۲۰۲۵ میلادی، بیش از ۱۹ میلیون تن در افغانستان به خدمات صحی اساسی دسترسی یافته‌اند و همچنان بیش از ۹.۵ میلیون کودک از نظر سوءتغذیه مورد بررسی قرار گرفته‌اند. در بخشی از گزارش آمده است که بیش از ۲۷۴ هزار کودک برای درمان سرپایی و حدود ۲۳ هزار کودک برای درمان بستری پذیرش شده‌اند. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل تاکید کرده است که در این مدت، بیش از ۷۳۰ هزار تن از کودکان و کسانی که از کودکان مراقبت می‌کنند را با خدمات پیشگیری، کاهش خطر و حمایت در زمینه حفاظت از کودکان تحت پوشش قرار داده شده است. در ادامه آمده است که ۵۹ درصد از این افراد خود کودکان بوده‌اند و مابقی مراقبان یا بزرگ‌سالان مسوول نگهداری آن‌ها بوده‌اند. همچنین یونیسف افزوده است که تحولات سیاسی در پاکستان و ایران منجر به تشدید بحران بازگشت مهاجران اهل افغانستان شده و از اول جنوری تا ۲۹ جون، بیش از ۷۱۴ هزار مهاجر از ایران بازگشته‌اند که ۹۹ درصد آن‌ها بدون مدرک و ۷۰ درصد به صورت اجباری بوده‌اند. قابل ذکر است که ایران و پاکستان شرایط را برای مهاجران افغانستانی دشوار کرده و آن‌ها را به‌صورت دسته‌جمعی اخراج کرده‌اند. همچنین، ترکیه به‌طور مداوم مهاجران را به افغانستان اخراج می‌کند. با این وجود، نهادهای بین‌المللی گزارش داده‌اند که از زمان بازگشت حکومت فعلی به قدرت، بیش از هشت میلیون نفر از افغانستان مهاجرت کرده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 112 بازدید

برنامه‌ جهانی غذای سازمان ملل متحد، از ادامه‌ی بحران غذایی در افغانستان هشدار داده و می‌گوید که دوسوم خانواده‌های تحت سرپرستی زنان در این کشور، توان تهیه‌ی مواد غذایی‌شان را ندارند. این برنامه با نشر گزارشی نوشته است که چهار میلیون و ۶۰۰ هزار مادر و کودک در افغانستان دچار سوءتغذیه هستند. برنامه‌ جهانی غذا در ادامه تاکید کرده است که با توجه به این که ناامنی غذایی در سطح بحرانی باقی مانده است، سوءتغذیه رو به افزایش است. قابل ذکر است که بر اساس داده‌های این سازمان امسال، سه میلیون ۵۰۰ هزار میلیون کودک زیر ۵ سال و یک میلیون و ۲۰۰ هزار مادر باردار و شیرده دچار سوءتغذیه شده و به درمان‌های نجات‌بخش نیاز خواهند داشت. در بخشی از گزارش آمده که زنان و دختران در افغانستان بیش‌ترین نیاز را به کمک‌های برنامه جهانی غذا دارند. برنامه جهانی غذا می‌گوید که در بحبوحه‌ی محدودیت‌ها بر آموزش، کار و آزادی‌ها، زنان و دختران هنوز برای دریافت کمک‌های غذایی و تغذیه‌ای نجات‌بخش به مرکزهای برنامه‌ی جهانی غذا مراجعه می‌کنند؛ به دلیل کم‌بود بودجه، مادران و کودکان دچار سوءتغذیه از دریافت کمک محروم می‌شوند. این نهاد تصریح کرد که برای ادامه‌ی روند امدادرسانی به نیازمندترین افراد تا پایان ۲۰۲۵ میلادی به ۶۵۰ میلیون دالر نیاز دارد. سازمان ‌ملل نیز پیشتر با اشاره به تشدید سوءتغذیه در میان زنان و کودکان، هشدار داد که افغانستان در میان ۱۵ کشور با بالاترین نرخ سوءتغذیه کودکان قرار دارد و چهار زن از هر ۱۰ زن نیز با سوءتغذیه مواجه‌اند. تشدید بحران گرسنگی و سوءتغذیه ناشی از آن، زنگ خطر را برای میلیون‌ها نیازمند در افغانستان به‌صدا درآورده است؛ سازمان ملل هشدار داده است حدود یک‌سوم جمعیت افغانستان به کمک غذایی نیاز دارند و ۳.۱ میلیون نفر در آستانه قحطی قرار گرفته‌اند. پس از قطع کمک‌های مالی آمریکا و کاهش کمک‌های بشردوستانه‌ی سایر کشورها، نهادهای سازمان ملل متحد بارها از افزایش سوءتغذیه در افغانستان هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 79 بازدید

برنامه جهانی غذا درتازه‌ترین مورد هشدار داده است که به‌دلیل کاهش کمک‌های بین‌المللی و کمبود منابع مالی، صدها هزار مادر و کودک مبتلا به سوءتغذیه در افغانستان از دریافت کمک بازمانده‌اند. این نهاد با نشر ‌اعلامیه‌ای گفته است که ۹.۵ میلیون تن در افغانستان در وضعیت ناامنی شدید غذایی قرار دارند و ۴.۶ میلیون مادر و کودک به کمک فوری نیازمندند. برنامه جهانی غذا در ادامه تاکید کرده است که تنها در سال جاری میلادی، ۳.۵ میلیون کودک زیر پنج سال و بیش از یک‌ میلیون مادر باردار و شیرده با خطر سوء‌تغذیه حاد روبرو خواهند شد. همچنین این برنامه در بخشی از اعلامیه‌اش افزوده است که برای ادامه فعالیت‌های بشردوستانه تا پایان سال ۲۰۲۵ میلادی به بیش از ۶۵۰ میلیون دالر نیاز فوری دارد، در حالی‌که به‌دلیل نبود بودجه کافی، مراکز تغذیه ناچار به بازگرداندن مراجعان شده‌اند. در ادامه آمده است که زنان و کودکان بیش از همه آسیب‌پذیر هستند و در شرایطی که محدودیت‌های حکومت سرپرست بر آموزش، کار و آزادی‌های زنان ادامه دارد، آن‌ها همچنان برای دریافت کمک‌های نجات‌بخش به مراکز برنامه جهانی غذا مراجعه می‌کنند. سازمان‌ملل نیز پیشتر با اشاره به تشدید سوءتغذیه در میان زنان و کودکان، هشدار داد که افغانستان در میان ۱۵ کشور با بالاترین نرخ سوءتغذیه کودکان قرار دارد و چهار زن از هر ۱۰ زن نیز با سوءتغذیه مواجه‌اند. تشدید بحران گرسنگی و سوءتغذیه ناشی از آن، زنگ خطر را برای میلیون‌ها نیازمند در افغانستان به‌صدا درآورده است؛ سازمان ملل هشدار داده است حدود یک‌سوم جمعیت افغانستان به کمک غذایی نیاز دارند و ۳.۱ میلیون نفر در آستانه قحطی قرار گرفته‌اند. پس از قطع کمک‌های مالی آمریکا و کاهش کمک‌های بشردوستانه‌ی سایر کشورها، نهادهای سازمان ملل متحد بارها از افزایش سوءتغذیه در افغانستان هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 131 بازدید

در یکی از کوچه‌های تنگ و خاموش کابل، جایی که بوی خاک نم‌زده و دود چراغ تیل باهم آمیخته، عمره با چهار کودک خردسال و شوهرش در یک خانه نیمه‌ویران زندگی می‌کند. خانه‌ای که نه دروازه‌اش درست بسته می‌شود، نه بامش در برابر باران و برف پناهی دارد. دیوارهای کاه‌گلی‌اش ترک خورده که هر گوشه‌اش حکایت از سال‌ها فرسودگی دارد. کوچه‌ای که عمره و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کردند، از آن کوچه‌هایی بود که اگر یک‌بار پای آدم به آن می‌افتاد، دیگر دلش نمی‌خواست دوباره آمدن به آن کوچه را تجربه کند. دیوارهای کاه‌گلی فرسوده، با لکه‌های سیاه دود، و بوی گند فاضلابی که از جوی‌چه باریکی در وسط کوچه جاری بود، هر عابری را بی‌اختیار وادار می‌کرد تا نفسش را حبس کند. خانه‌ها به هم چسبیده بودند، دروازه‌های چوبی پوسیده، و پنجره‌هایی که شیشه نداشت و با پلاستیک یا تخته پوشانده شده بود. خانه‌ی عمره، در آخر همین کوچه قرار داشت؛ خانه‌ای نیمه‌خرابه که روزگاری شاید پناه یک خانواده پرصدا و پرخنده بوده، اما حالا فقط سایه‌ای از زندگی در آن مانده بود. بام خانه سوراخ‌سوراخ بود، و وقتی باران می‌بارید، آب از سقف چکه می‌کرد و روی گلیم کهنه‌ای که سال‌ها پیش از یک همسایه به عنوان وسایل اضافه‌ گرفته بودند، لکه‌های تیره می‌انداخت. پس از تغییر حکومت، روزگار مثل دیواری که ناگهان فرو بریزد، بر سرشان آوار شد. عمره پیش‌تر هر روز صبح، بعد از نماز، چادر را بر سر می‌کرد و به خانه‌های مردم می‌رفت. لباس می‌شست، ظرف پاک می‌کرد، گاهی هم برای‌شان نان می‌پخت یا فرش می‌شست. کار سخت بود، اما دست‌کم شب که به خانه می‌آمد، می‌توانست با پول آن روز، کمی برنج یا آرد بخرد. شوهرش بسم‌الله، در یک دکان ابزارفروشی شاگردی می‌کرد و مزد اندکی می‌گرفت، اما همان اندک، برای سرپا ماندن‌شان کافی بود. حالا اما، همه‌چیز بسته شده بود. دکان‌ها کارگر لازم نداشتند، خانه‌ها خدمتکار نمی‌خواستند، و هر کس فقط به فکر مشکلات خودش بود. یک هفته می‌شد که غذای خانه‌شان فقط نان خشک و آب سرد بود. عمره نان‌ها را از دکان قرض می‌گرفت، گاهی هم با شرمندگی از همسایه‌ها؛ و بعد با آب خیس می‌کرد تا کمی نرم شود. بچه‌ها دورش می‌نشستند، هر کدام نانی در دست، و چشم‌های‌شان گاهی به دیگ خالی وسط اتاق می‌افتاد. کوچک‌ترین‌شان مریم، با صدای نازک و معصومانه می‌پرسید: «مادر، دیگ را چی وقت پخته می‌کنی؟» و عمره، با لبخندی که مثل زخمی تازه روی صورتش بود، می‌گفت: «زود… خدا بزرگ است.» اما خدا در آن روزها، انگار خیلی دور شده بود. شب‌ها، وقتی همه خوابیده بودند، عمره به سقف نم‌زده خانه خیره می‌شد. صدای نفس‌کشیدن بچه‌ها و خرخر خسته شوهرش را می‌شنید، اما در دلش غوغایی برپا بود. حساب می‌کرد که چه چیزی مانده که بتواند بفروشد. طلا؟ نداشت. قالین؟ همان کهنه‌ای که زیرپای‌شان پهن بود و به طرز عجبی کهنه بود. نیمه‌ی یک شب، فکری به سرش زد که حتی خودش هم از ترس لرزید… فروش یکی از اعضای بدنش. کلیه، یا حتی یک چشم… دیگر برایش هیچ چیز فرقی نداشت، مهم این بود که پولی پیدا کند تا بچه‌هایش شکم سیر داشته باشند. وقتی این فکر را با بسم‌الله در میان گذاشت، مرد با صدایی لرزان گفت: «نه… هرگز. این کار را نکن. این یعنی آخر خط… یعنی قبول کنیم که مرده‌ایم.» عمره چیزی نگفت، اما در دلش می‌دانست که گرسنگی مرز نمی‌شناسد. روزها پشت سرهم می‌گذشت، و قرض‌ها روی هم تلنبار می‌شد. صاحب‌خانه برای بار سوم نیز هشدار داده بود که اگر پول ندهند، همین زمستان از خانه بیرون‌شان می‌کند. زمستان کابل، با باد سردی که از کوه‌ها می‌آید، بی‌رحم‌تر از هر دشمنی است. در یکی از شب‌های سرد ماه جدی، وقتی باد از لای دروازه پوسیده به داخل می‌زد و گوشه لحاف را بلند می‌کرد، عمره با شوهرش دوباره حرف زد. این‌بار صدایش آرام بود، مثل کسی که تصمیمش را گرفته: – بسم‌الله… ما نمی‌توانیم همه را زنده نگه داریم. اگر… یکی از فرزندان‌مان را بدهیم به خانواده‌ای که پول دارند، شاید باقی بمانند. بسم‌الله اول با خشم نگاهش کرد، اما بعد سرش را پایین انداخت. سکوتی سنگین بین‌شان افتاد، سکوتی که بوی تسلیم می‌داد. فردا صبح، با دل‌هایی شکسته، تصمیم‌شان را عملی کردند. عمره چادر کهنه‌اش را بر سر کرد، بچه‌ها را آماده کرد، و با بسم‌الله راهی بازار شدند. آنجا، میان صدای فروشنده‌هایی که به زور مشتری می‌کشیدند، آن‌ها دنبال کسی می‌گشتند که بچه بخواهد… یا بهتر بگویم، بخرد. ساعت‌ها گذشت تا مردی میانسال با ریش خاکستری نزدیک شد. از لباس و کفش‌هایش پیدا بود که توان مالی دارد. نگاهش روی مریم، کوچک‌ترین بچه، ثابت ماند. گفت: «ما بچه نداریم. او را می‌خواهیم. اما پول زیادی نمی‌دهیم.» عمره حس کرد زمین زیر پایش خالی شد. شوهرش کمی چانه زد، اما در نهایت، مبلغی گرفتند که برای چند ماه نان و کرایه‌خانه کافی بود. لحظه خداحافظی، مریم دامن مادر را گرفت و گریه کرد. عمره زانو زد، او را بوسید، و گفت: «جان مادر، برو… آنجا برایت نان هست، لباس هست…» اما اشک‌هایش روی صورت کوچک دختر می‌چکید. مرد، مریم را بغل کرد و رفت… صدای گریه‌اش در پیچ کوچه گم شد. آن شب، سفره‌شان پرتر از همیشه بود، اما عمره هیچ لقمه‌ای نخورد. جایش به‌سختی گرم‌تر شده بود، اما دلش یخ کرده بود. نگاهش به جای خالی مریم دوخته شده بود. دعا می‌کرد که دخترش جایی باشد که شکم سیر و پناه امن داشته باشد… اما در اعماق قلبش می‌دانست که چیزی در وجودش برای همیشه مرده است. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 98 بازدید

دفتر والی حکومت سرپرست در ولایت غزنی اعلام کرده است که بر اساس حکم هبت‌الله آخوندزاده، رهبر حکومت فعلی، برگزاری مراسم تشییع جنازه و فاتحه عمومی برای افرادی که خودکشی می‌کنند، ممنوع است. این دفتر با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که عبدالصمد جاوید، والی غزنی به تمام ادارات دستور داده است که از برگزاری مراسم تشییع جنازه و فاتحه عمومی برای این افراد جلوگیری کنند. در ادامه آمده است که این دستور در جلسه‌ی بین ادارات محلی ولایت غزنی ابلاغ شده است. در اعلامیه آمده است هبت‌الله آخوندزاده فرمانی را درباره‌ی منع برگزاری مراسم تشییع جنازه و فاتحه عمومی برای افرادی که خودکشی می‌کنند، صادر کرده است. قابل ذکر است که پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، موارد خودکشی، به‌ویژه خودکشی زنان و جوانان در بخش‌های مختلف کشور افزایش چشم‌گیر یافته است. باید گفت که بیماری‌های روانی، عدم دسترسی به خدمات صحی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها در بین زنان و جوانان بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 150 بازدید

برنامه جهانی غذا هشدار داده است که افغانستان با شدیدترین موج سوء‌تغذیه کودکان در تاریخ خود روبرو شده است و برای کمک به خانواده‌های آسیب‌پذیر در افغانستان به ۵۳۹ میلیون دالر نیاز دارد. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که تقریباً یک‌چهارم جمعیت افغانستان، نزدیک به ۱۰ میلیون نفر در وضعیت ناامنی شدید غذایی قرار دارند و از هر سه کودک، یکی با اختلال در رشد جسمی مواجه است. گزارش تاکید کرده است که کاهش کمک‌های غذایی اضطراری در دو سال گذشته که ناشی از کاهش حمایت‌های مالی اهداکنندگان بین‌المللی بوده، یکی از عوامل اصلی افزایش سوء‌تغذیه در میان کودکان است. برنامه جهانی غذا افزوده است که در ماه اپریل، حکومت دونالد ترمپ، رییس‌جمهور ایالات متحده، کمک‌های غذایی به افغانستان را متوقف کرد. ایالات متحده در سال گذشته بزرگترین تامین‌کننده مالی برنامه جهانی غذا بود و ۴.۵ میلیارد دالر از مجموع ۹.۸ میلیارد دالر کمک‌های این نهاد را فراهم کرده بود. برنامه جهانی غذا می‌گوید که بازگشت گسترده مهاجران اهل افغانستان از کشورهای همسایه نیز به بحران غذایی در کشور دامن زده و در دو ماه گذشته تنها به ۶۰ هزار مهاجر بازگشتی از ایران کمک‌رسانی شده است. همچنین ضیاالدین صافی، مسوول ارتباطات برنامه جهانی غذا به خبرگزاری اسوشیتدپرس گفته است که این نهاد در حال حاضر بودجه کافی برای رفع نیازهای مهاجران اخراجی در اختیار ندارد و برای کمک به همه افراد واجد شرایط بازگشت از ایران به ۱۵ میلیون دالر دیگر نیاز است. وی تصریح کرده است که برای تامین کمک‌های لازم به خانواده‌های آسیب‌پذیر در سراسر افغانستان تا ماه جنوری، در مجموع ۵۳۹ میلیون دالر مورد نیاز است.

ادامه مطلب