برچسب: فقر و بیکاری

45 دقیقه قبل - 8 بازدید

برنامه‌ی توسعه‌ی سازمان ملل متحد می‌گوید که از هر ۱۰ خانوار در افغانستان، ۹ خانوار برای زنده‌ماندن به استراتژی‌های مقابله‌ی منفی، از جمله کاهش وعده‌های غذایی، فروش دارایی‌ها و قرض، متوسل می‌شوند. این برنامه امروز (چهارشنبه، ۲۱ عقرب) با نشر گزارشی گفته است که آمارها نشان می‌دهد، بیش از ۸۰ درصد خانواده‌ها بده‌کار هستند و بدهی در میان گروه‌های جمعیتی متغیر است. در گزارش آمده است که ۸۸ درصد از بازگشت‌کنندگان، ۸۵ درصد از آوارگان داخلی و ۸۱ درصد از خانوارهای جامعه‌ی میزبان گزارش می‌دهند که بده‌کار هستند و مبالغ این بدهی بین ۲۵ هزار تا ۶۰ هزار افغانی یا ۳۷۳ تا ۹۰۰ دالر آمریکا متغیر است. برنامه‌ی توسعه‌ی سازمان ملل تاکید کرده است که دهه‌ها جنگ، رکود اقتصادی و شوک‌های اقلیمی در افغانستان، تاب‌آوری محلی را از بین برده و اکثر خانوارها را حتا در تأمین نیازهای اولیه‌ی خود ناتوان کرده است. این گزارش نشان می‌دهد که بیش از سه‌-چهارم خانواده‌ها در افغانستان با ناامنی معیشتی مواجه هستند و به حمایت برای غذا، مسکن و مراقبت‌های بهداشتی نیاز دارند. این نهاد تصریح کرد که در سال ۲۰۲۴ میلادی، ۹۵ درصد از این خانواده‌ها شوک اقتصادی مانند از‌دست‌دادن درآمد، معیشت یا دارایی‌های تولیدی را تجربه کرده و میلیون‌ها نفر را به فقر عمیق‌تری سوق داده‌اند. برنامه‌ی توسعه‌ی سازمان ملل اضافه کرده است که خدمات ضروری نیز در سراسر کشور در نقطه‌ی بحرانی قرار دارند و فشارهای زیست‌محیطی همچنان رو‌به‌وخامت است. همچنان بازگشت مهاجران از کشورهای همسایه فشار مضاعفی بر جوامع وارد می‌کند. این در حالی است که از سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی بیش از ۴.۵ میلیون نفر به افغانستان بازگشته‌اند که این امر باعث افزایش بیش از ۱۰ درصدی میزان جمعیت شده است. برنامه‌ی توسعه‌ی سازمان ملل گفته است که بازگشت‌های انبوه در وضعیتی انجام شده که رکود شدید اقتصادی، ظرفیت ضعیف نهادهای اجتماعی و اقتصادی، کاهش کمک‌ها و شوک‌های اقلیمی مکرر ادامه دارد. برنامه‌ی توسعه‌ی سازمان ملل اشاره کرده است که سیستم‌های محلی ضعیف و سرمایه‌گذاری محدود، این فشار را تشدید می‌کنند و در صورت نبود حمایت‌های هدفمند برای بهبود، خطر آوارگی و بی‌ثباتی بیشتر را به‌ همراه دارند. براساس گزارش این نهاد، حدود ۷۵ درصد از کل خانوارهای بازگشت‌کننده، ۷۱ درصد از خانوارهای جامعه‌ی میزبان و ۵۶ درصد از خانوارهای آوارگان داخلی در مناطق روستایی، اغلب در خانوارهای پرجمعیت و چندنسلی با میانگین پنج تا هشت عضو زندگی می‌کنند.

ادامه مطلب


18 ساعت قبل - 79 بازدید

برنامه جهانی غذا (WFP) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که میزان سوء‌تغذیه در افغانستان، به‌ویژه در میان زنان و کودکان به‌گونه نگران‌کننده‌ای رو به افزایش است. این نهاد با نشر اعلامیه‌ای هشدار داده است که با فرارسیدن فصل زمستان، احتمال دارد سطح تغذیه‌ناکافی در کشور به‌طور چشم‌گیری افزایش یابد. برنامه جهانی غذا در ادامه تاکید کرده است که برای نخستین‌بار در چند دهه اخیر ممکن است اجرای کامل برنامه‌های امدادی زمستانی در افغانستان ممکن نباشد. در بخشی از اعلامیه‌ی برنامه جهانی غذا آمده است که این وضعیت «بحرانی قابل پیش‌گیری» است و تاکید شده که حمایت و کمک به‌موقع جامعه جهانی می‌تواند جان هزاران افغان را نجات دهد. این در حالی است که برنامه جهانی غذا ماه گذشته نیز هشدار داده بود که وضعیت گرسنگی و سوءتغذیه در افغانستان رو به وخامت است. این نهاد گفته بود که نیازمند حمایت فوری و اضطراری قبل از آغاز زمستان است، تا کودکان و خانواده‌های افغانستان از خطر گرسنگی شدید در امان بمانند. در حالی برنامه جهانی غذا از گسترش فقر در افغانستان هشدار می‌دهد که اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ کمک‌های بشردوستانه‌ سازمان ملل متحد نیز اعلام کرده که افغانستان با یکی از بدترین بحران‌های گرسنگی در جهان روبرو است. این نهاد سازمان ملل در ادامه افزوده است که ۹.۵ میلیون تن در افغانستان با ناامنی شدید غذایی مواجه هستند و از هر پنج تن، یک تن نمی‌داند وعده بعدی غذایش از کجا تأمین خواهد شد. پس از قطع کمک‌های مالی آمریکا و کاهش کمک‌های بشردوستانه‌ی سایر کشورها، نهادهای سازمان ملل متحد بارها از افزایش سوءتغذیه در افغانستان هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب


5 روز قبل - 78 بازدید

زینب صبح‌ها همیشه پیش از طلوع آفتاب بیدار می‌شود. در خانه‌ای که دیوارهایش رنگ و بوی تازگی را از دست داده‌اند، زینب نخستین کسی‌ست که چشم می‌گشاید. شب را در کنار شوهر بیمار و پنج فرزند خردسالش به صبح رسانده‌اند. در این شب‌ها، هیچ صدای شادی‌ای از خانه برنمی‌خیزد؛ تنها سکوتی سنگین و دلگیر همه جا را فرا گرفته است. وقتی زینب به خواب می‌رود، در دل دعا می‌کند که فردا اندکی بهتر از امروز باشد؛ اما خوب می‌داند که این دعاها، اغلب بی‌پاسخ می‌مانند. در نیمه‌های شب، وقتی دستانش از درد و فشار کار می‌لرزند، از خواب می‌پرد. بی‌درنگ می‌داند که باید به فکر کارهای روز بعد باشد. اما پیش از آن‌که آفتاب سر بزند، نگاهی به چهره‌ی شوهرش می‌اندازد؛ مردی که در گوشه‌ای از تخت، بی‌جان و بی‌رمق خوابیده است. او یک ماهی‌ست که به تب‌های مکرر گرفتار شده و دیگر توان کار کردن ندارد. زینب خوب می‌داند که این وضعیت ادامه خواهد داشت، و این یعنی بارِ زندگی همچنان بر دوش او خواهد ماند. زینب با چشمانی خسته و بغضی که در گلویش گیر کرده، از جا بلند می‌شود. دستانش، که هر روز زیر بار کار سخت‌تر و زبرتر می‌شوند، بی‌صدا اما مصمم به زندگی ادامه می‌دهند. ظرف‌های شب گذشته را می‌شوید، از دل کوره‌پزخانه نان خشکی برای کودکانش بیرون می‌آورد و چای سردی آماده می‌کند. وقتی نوبت به بچه‌ها می‌رسد، با لحنی آرام اما پر از خستگی می‌گوید: «صبحانه نمی‌خواهید؟ نان و چای تا چند دقیقه‌ی دیگه آماده می‌شه.» اما ناگهان به یاد می‌آورد که دیگر نه چای گرمی برای خودش مانده، نه غذایی برای خوردن. دلش برای خودش می‌سوزد، اما نمی‌گذارد این تلخی به چشم بچه‌ها بیاید. بغضش را فرو می‌برد، لبخند کم‌جانی می‌زند و باز به آشپزخانه برمی‌گردد. ساعت‌ها بی‌رحمانه می‌گذرند. زینب باید از ساعت هشت صبح تا پنج عصر در خانه‌های مردم کار کند. در خانه‌ای بچه‌داری، در خانه‌ای دیگر شستن ظرف و لباس، و جایی دیگر جارو و تمیزکاری. هرجا که کاری باشد، او هست. اما در تمام این خانه‌ها، تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، آن حقوق اندک آخر ماه است: چهار هزار افغانی. همین مبلغ ناچیز که حتی خرج نان یک هفته نمی‌شود، چه رسد به داروی شوهر بیمار یا نیازهای پنج فرزند گرسنه‌اش. اما چاره‌ای ندارد. باید این روزهای سخت را تاب بیاورد. از وقتی که شوهرش بیمار شده، حتی یک روز برای خودش نبوده. هیچ استراحتی، هیچ هدیه‌ای، حتی یک جفت کفش ساده برای خودش نخریده است. زینب وقتی در کوچه‌های خاکی و تنگ راه می‌رود، نگاهش همیشه به زمین است. دیگر چیزی در این دنیا نیست که دلش را بلرزاند یا شوقی در او بیدار کند. امید، برای او مدتی‌ست خاموش شده است. تا ساعت پنج عصر، در خانه‌های دیگران مشغول کار است. استراحت برایش معنایی ندارد. حتی وقتی خسته و کوفته آرزو می‌کند لحظه‌ای از این زندگی فرار کند، باز خودش را میان طوفان کار و مسئولیت می‌یابد. بچه‌ها چشم‌به‌راهش هستند، و او همیشه باید برگردد — با دستان خالی، اما دلِ پر از مهر. حتی وقتی گرسنه است، لقمه را برای بچه‌ها نگه می‌دارد. همیشه، خودش را آخر می‌گذارد. در پایان روز، وقتی از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر قدم می‌زند، دلش تیر می‌کشد. پاهایش سنگین‌اند و قلبش خسته‌تر از همیشه. بارها با خودش زمزمه کرده: «چرا زندگی این‌قدر سخت است؟ چرا حتی یک لحظه فرصت نفس کشیدن نمی‌دهد؟» اما هیچ‌گاه جوابی نیافته. تنها چیزی که همیشه در ذهنش می‌چرخد، یک جمله است — ساده، اما سنگین‌تر از تمام دردهای دنیا: «اگر من نباشم، این خانواده چه می‌شود؟» و همین فکر، همین نگرانی بی‌پایان، کافی‌ست تا فردا صبح باز هم زودتر از آفتاب بیدار شود… و دوباره زندگی را، با تمام دردهایش، به دوش بکشد. شب که به خانه برمی‌گردد، شوهرش هنوز همان‌طور در گوشه‌ی تخت خوابیده؛ بی‌رمق و خاموش. طفلانش در کنجی از اتاق، بی‌صدا کنار هم خوابیده‌اند، انگار خوابِ نان و آرامش می‌بینند. زینب به سراغ نان‌ها می‌رود؛ همان نان‌های خشک‌شده‌ی صبح که باید با دست‌های خسته‌اش دوباره گرمشان کند. نان را گرم می‌کند، اما دلش همچنان سرد است. در دلش می‌داند... شاید فردا کمی بهتر باشد — شاید. اما خوب هم می‌داند که این روزها، این خستگی‌ها، این ناتمام بودن‌ها… به این زودی‌ها تمام نمی‌شوند. برای زینب، هر روز یک آغاز تازه است؛ روزی که باید در آن برای خانواده‌اش غذا فراهم کند، به شوهر بیمارش دارو بدهد، و شب، بچه‌ها را آرام به خواب بسپارد. اما همیشه در این میان چیزی کم است؛ گاهی نان، گاهی دارو، گاهی یک نوازش ساده، و گاهی… فقط اندکی امید. و در حالی که کودکان با دستان کوچک‌شان به شانه‌های خسته‌اش پناه می‌برند، زینب به یاد می‌آورد که خودش همیشه گرسنه می‌ماند؛ اما در دلش، هنوز شمع کوچکی روشن است — امیدی که شاید، فردا… روز بهتری باشد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 94 بازدید

کلستر جهانی حفاظت، شبکه‌ای از سازمان‌های غیردولتی بین‌المللی اعلام کرده است که افغانستان با یکی از شدیدترین بحران‌های بشردوستانه جهان درگیر است. بازگشت اجباری مهاجران و بلایای طبیعی در سال جاری این بحران را نسبت به سال گذشته تشدید کرده است. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که بحران‌هایی چون بازگشت گسترده‌ مهاجران و تاثیرات شدید تغییرات اقلیمی در افغانستان جای درگیری‌ها را به‌عنوان عامل اصلی آوارگی گرفته و وضعیت انسانی کشور را وخیم‌تر ساخته‌‌اند. در بخشی از گزارش تاکید شده است که در سال جاری میلادی بیش از دو میلیون مهاجر از ایران و پاکستان به افغانستان بازگشته‌اند و همچنان کاهش ۴۷ درصدی بودجه‌ بشردوستانه‌ آمریکا سبب تعلیق برنامه‌های پاک‌سازی ماین و تعطیلی مراکز خدماتی شده است. در ادامه آمده است که بلایای طبیعی تنها در نیمه‌ نخست سال ۲۰۲۵ میلادی بیش از پنج میلیون نفر را تحت تاثیر قرار داده و اجرای قانون امر به معروف حکومت سرپرست، محدودیت‌های بیشتری را بر زنان و دختران تحمیل کرده است. همچنین کلستر جهانی حفاظت، فقر و ناامنی غذایی، تکرار بلایای طبیعی، نقض سیستماتیک حقوق بشر و محدودیت‌های شدید بر آموزش، اشتغال و مشارکت عمومی را از جمله بحران‌های جاری در افغانستان عنوان کرده است. در گزارش آمده است که اقلیت‌های قومی و مذهبی، افراد دارای معلولیت و بی‌جا‌شدگان داخلی با چالش‌های جدی روبرو هستند و موانع اداری و محدودیت‌ها ظرفیت گسترش عملیات امدادی را کاهش داده است. این سازمان از شرکای بین‌المللی خواسته است تا برای کاهش محدودیت‌های عملیاتی و تقویت حمایت‌های مبتنی بر جامعه در مناطق پذیرای بازگشت‌کنندگان، تمرکز بیشتری داشته باشند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 69 بازدید

تاج‌الدین اویواله، نماینده‌ی یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد برای افغانستان اعلام کرده است که این کشور با یکی از شدیدترین بحران‌های سوء‏تغذیه‌ در جهان روبرو است.‏ آقای اویواله با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که که ۳.۵ میلیون کودک دچار سوءتغذیه حاد ‏هستند و یک میلیون نفر به شدت لاغر و در معرض خطر قرار دارند.‏ وی در ادامه تاکید کرده است: «این قابل پیشگیری است. بودجه پایدار و دسترسی به ‏کارکنان بهداشتی زن می‌تواند جان انسان‌ها را نجات دهد و آینده کودکان را ‏محافظت کند.»‏ همچنین پیشتر اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ی کمک‌های بشردوستانه‌ی سازمان ملل متحد ‏گفته بود که افغانستان با یکی از بدترین بحران‌های گرسنگی در ‏جهان روبرو ‏است‎.‎ این نهاد گفته بود که ۹.۵‌‌‎ ‌‏ میلیون نفر به‌شدت از ناامنی غذایی رنج می‌برند و از ‏هر پنج نفر، یک نفر نمی‌داند وعده ‏غذایی بعدی‌اش از کجا خواهد آمد‎.‎ بازگشت حکومت سرپرست به قدرت و تشدید خشک‌سالی، منجر به گسترش فقر در ‏افغانستان ‏شده است. ‏ سازمان ملل متحد چند وقت پیش گزارش داده بود که بیش از ۲۲ میلیون نفر در کشور نیاز به ‏کمک‌های ‏بشردوستانه دارند. این در حالی است که کمک‌های جهانی به افغانستان ‏نیز ‏کاهش یافته است.‏ همچنین در حالی وضعیت اقتصادی در افغانستان رو به وخامت است که کشورهای ‏همسایه در ‏حال بازگرداندن مهاجران اند. تنها امسال بیش از دو میلیون مهاجر ‏از ‏کشورهای ایران و پاکستان به افغانستان بازگشته‌اند.‏

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 120 بازدید

در دل شهر کابل، شهری که کوه‌هایش مانند دیوارهایی خاموش در اطراف مردم کشیده شده‌اند و صدای زندگی در میان دود و غبارش گم می‌شود، جوانی به نام امید زندگی می‌کرد. خانه‌ی امید در یکی از کوچه‌های باریک و خاکی جنوب شهر بود؛ جایی که بوی خاک نم‌خورده، بوی نان تازه و بوی رنج در هم آمیخته  شده بود. خانه از خشت و گل ساخته شده بود، سقفش کاه‌گل‌پوش و دیوارهایش پر از ترک بود. در گوشه‌ی حویلی حوض کوچکی بود که بیشتر اوقات خشک می‌ماند، مگر در روزهایی که باران می‌بارید. پدر امید سال‌ها پیش در یک انفجار در نزدیکی بازار کابل جان داده بود. آن روز که پدرش را در تکه‌ای پارچه پیچیده به خانه آوردند، امید هنوز نوجوان بود. در چشمانش برق کودکی بود اما همان شب آن برق خاموش شد. در یک شب، کودک از درونش رفت و مردی جوان به جای او نشست؛ مردی که هنوز پشت لبش کامل سبز نشده بود اما بار زندگی خانواده را به دوش گرفت. مادرش، زنی آرام به نام زرغونه، بود که بعد از مرگ شوهرش دیگر هیچ‌گاه نخندید. سه دختر و یک پسرش را در آغوش گرفت و زندگی را به دعا و صبر سپرد. امید از فردای همان روز کارگر شد؛ نه از روی میل، بلکه از روی ضرورت. صبح‌ها پیش از اذان فجر از خواب برمی‌خاست، وضو می‌گرفت، در دل تاریکی از کوچه رد می‌شد و به بازار می‌رفت تا شاید کاری بیابد. کارش هر روز فرق می‌کرد؛ گاهی در ساختمان‌ها، گاهی در بارفروشی‌ها، گاهی در کنار دکانداران به‌عنوان شاگرد. مزدش اندک بود، اما هر شب که به خانه بازمی‌گشت، مادرش با چشمان نگران منتظرش بود و سه خواهر کوچکش از پشت دروازه صدا می‌زدند: «آمدی بابه امید؟» و او با لبخند می‌گفت: «آمدم، بچه‌ها، نان هم آوردم.» او همیشه لبخند می‌زد و خستگی را در درون خود پنهان می‌کرد تا مبادا مادرش نگران شود. هر شب پس از خوردن نان خشک و چای سیاه، همه می‌خوابیدند و امید تنها چراغ نفتی را روشن می‌کرد و دفترهای درسی‌اش را باز می‌کرد. او شاگرد مکتب شبانه بود، با اینکه روزها جان می‌داد برای لقمه‌ای نان. با دستان پینه‌بسته‌اش قلم می‌گرفت و گاهی روی کتابش خواب می‌برد. اما هر بار با زمزمه صدای مادرش بیدار می‌شد که زیر لب دعا می‌خواند. می‌دانست که آن دعاها، همان تکیه‌گاه پنهان او هستند. زمستان که می‌آمد، کوچه‌ها پر از گل می‌شد، بوی دود در هوا می‌پیچید و سردی هوا تا مغز استخوان نفوذ می‌کرد. امید در آن سرما هم دست از کار نمی‌کشید. پایش در چکمه‌های سوراخ یخ می‌زد، اما لبش به شکایت باز نمی‌شد. هر هفته مزدش را می‌آورد، بخشی را برای غذا کنار می‌گذاشت، بخشی را برای لباس خواهرهایش. گاهی برای مادرش کمی چای یا قند می‌خرید و وقتی مادر از خوشحالی اشک در چشمش حلقه می‌زد، دلش گرم می‌شد. می‌گفت: «مادر، روزی می‌رسد که برایت خانه‌ای می‌سازم که دیگر سقفش نچکد.» مادر لبخند می‌زد اما در نگاهش غمی پنهان بود، غمی از آنکه می‌دانست پسرش زودتر از سنش بزرگ شده است. یک شب زمستان، برف سنگینی باریده بود. هوای کابل آرام بود و چراغ‌های کم‌نور در کوچه‌های خلوت می‌درخشیدند. امید پس از یک روز سخت کار، دستمزد چند هفته‌اش را گرفته بود. پول را در جیب گذاشت و در دلش نقشه می‌کشید که فردا برای مادرش چادر نو بخرد و برای ناهید، کوچک‌ترین خواهرش، دفتر و قلم. شادی کوچکی در دلش جوانه زده بود. راه خانه را در پیش گرفت، کوچه‌ها خلوت بودند و صدای پایش بر برف نرم می‌پیچید. از کوچه باریکی که همیشه از آن می‌گذشت در حال گذر بود  که ناگهان صدایی از پشت سر شنید: «ای جوان، بایست!» برگشت و سه مرد نقاب‌پوش را دید که از تاریکی بیرون آمدند. یکی از آن‌ها چاقویی در دست داشت. امید سعی کرد آرام باشد. گفت: «برادر، چیزی ندارم جز مزد کارگری، نان زن و بچه است.» اما یکی از مردها جلو آمد و یقه‌اش را گرفت. دیگری دست در جیبش کرد و پول‌ها را بیرون آورد. امید خواست مقاومت کند، دست آن مرد را گرفت و گفت: «این پول خون من است، نگیریدش.» اما مرد چاقو را بلند کرد و با یک ضربه در پهلویش فرو برد. دردی تیز در بدنش دوید، برف زیر پایش سرخ شد، و صدای قدم‌های دزدان که از کوچه دور می‌شدند در گوشش پیچید. زانوهایش خم شد، دنیا در برابر چشمانش تار شد و فقط توانست زیر لب بگوید: «خدایا، مادرم...» وقتی چشم گشود، نور سفید و بوی دارو مشامش را پر کرده بود. در اتاقی بود با دیوارهای سفید و صدای دستگاه‌ها که در گوشش می‌پیچید. داکتر جوانی بالای سرش ایستاده بود. امید به سختی لب باز کرد و با صدایی ضعیف گفت: «داکتر... من فردا می‌توانم بروم سر کار؟» داکتر مکث کرد، حیرت کرد، به چشمان نیمه‌باز او خیره شد و گفت: «چی گفتی؟ تو تازه از عمل جراحی نجات پیدا کرده‌ای، باید حداقل سه هفته استراحت کنی.» امید نفس عمیقی کشید، اشک در چشمانش جمع شد و با صدایی که از ته جانش بیرون می‌آمد گفت: «نمی‌توانم، داکتر صاحب... مادرم نان ندارد، خواهرانم چشم به راه من‌اند. اگر نروم، چه می‌خورند؟» داکتر لحظه‌ای سکوت کرد، سپس دست بر شانه‌اش گذاشت و با مهربانی گفت: «پسرم، جانت از نان هم مهم‌تر است. زنده بمان، تا زنده‌ای می‌توانی کار کنی.» امید فقط لبخند کم‌رنگی زد و چیزی نگفت. در چشمانش اشک می‌درخشید، اشکی که از درد نبود، بلکه از مسئولیت و سنگینی باری بود که بر دوش داشت. چند هفته بعد که هنوز زخم پهلویش خوب نشده بود، دوباره به سر کار برگشت. دوستانش در محل کار تعجب کردند. یکی گفت: «امید، دیوانه شدی؟ زخمت هنوز باز است.» امید لبخند زد و گفت: «نه برادر، دیوانه نیستم، مجبورم. اگر نروم، خانه‌ام بی‌نان می‌ماند.» با باندی بر پهلو، بیل در دست گرفت و دوباره خاک و سیمان را جابه‌جا کرد. هر ضربه‌ای که به زمین می‌زد، انگار با خودش می‌گفت: «من نباید بیافتم. اگر بیافتم، خانه‌ام می‌افتد.» شب‌ها باز به خانه می‌آمد، همان چراغ نفتی را روشن می‌کرد و درس می‌خواند. گاهی از درد نمی‌توانست بنشیند، اما می‌گفت: «درد عادت می‌شود، مثل فقر.» سال‌ها گذشت. زمان، زخم پهلویش را درمان کرد، اما داغ آن شب را نه. امید مردی شد قوی، آفتاب‌سوخته، اما همچنان آرام. مادرش هنوز برایش دعا می‌کرد و سه خواهرش حالا هرکدام راهی برای خود یافته بودند. مریم آموزگار شد، لیلا در شفاخانه کار گرفت، و ناهید هنوز درس می‌خواند. خانه‌شان حالا اندکی بهتر شده بود، سقف دیگر چکه‌ نمی‌کند، و نان همیشه بر سفره‌شان است. امید هر صبح پیش از رفتن به کار، مادرش را می‌بوسید و می‌گفت: «مادر، یادت است آن شب که گفتم خانه‌ای می‌سازم که سقفش نچکد؟ حالا دیگر نمی‌چکد.» مادر لبخند می‌زد و اشک می‌ریخت، همان اشک‌های آرامی که مادران کابل خوب بلدند چگونه بریزند، بی‌صدا، بی‌غرور، اما از عمق جان. شب‌ها، وقتی شهر در سکوت فرو می‌رفت و صدای سگ‌ها از دور می‌آمد، امید کنار پنجره می‌نشست، به آسمان کابل نگاه می‌کرد، به همان آسمانی که سال‌ها پیش زیر آن افتاده بود، در برف و خون، و با خودش می‌گفت: «شاید من مهندس نشدم، اما زندگی را ساختم. از درد، از خاک، از هیچ.» در آن لحظه، باد آرامی از لای کوچه‌ها می‌گذشت، بوی دود و چای را با خود می‌آورد، و در آن میان، چراغ خانه‌ی امید مثل ستاره‌ای کوچک در دل تاریکی می‌درخشید. در آن شب‌های سرد، اگر از کوچه‌های خاموش کابل بگذری، شاید هنوز صدای پای امید را بشنوی که در دل برف، آرام و محکم قدم برمی‌دارد، گویی زمین زیر پایش از ایمان او گرم می‌شود. او نه قهرمان بود، نه ثروتمند، اما در میان هزاران مرد خسته‌ی این شهر، یکی بود که معنای واقعی مردانگی را می‌دانست؛ نان‌آور خانه‌ای در کابل، که با دستان پینه‌بسته و قلبی سرشار از عشق، زندگی را بر دوش کشید و هرگز خم نشد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 161 بازدید

شورای پناهند‌گان ناروی درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که سال‌ها خشک‌سالی در افغانستان، سبب افزایش بیکاری و فقر در این کشور شده است. این نهاد با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که سال‌ها خشک‌سالی زمین‌های کشاورزی را در ولایت بادغیس از بین برده و از جانب دیگر افزایش شمار بازگشت‌کنندگان به این ولایت، وضعیت را وخیم‌تر کرده است. شورای پناهندگان ناروی در ادامه تاکید کرده است که مرکز خدمات این شورا در غرب بادغیس روزانه شاهد افزایش مراجعه‌کنندگان است، اما کاهش کمک‌های بشردوستانه توان پاسخ‌گویی را محدود کرده است. این شورا از نهادهای ارائه‌کننده کمک‌های بشردوستانه خواسته است تا برای جلوگیری از گسترش بحران انسانی در افغانستان اقدام فوری انجام دهند. این در حالی است که برنامه جهانی غذا (WFP) از بحران گرسنگی در افغانستان هشدار داده و گفته که حدود یک تن از هر پنج تن در افغانستان با کم‌بود غذا مواجه است. این نهاد سازمان ملل از جامعه‌ی جهانی خواسته است تا با ادامه حمایت‌های خود، این خط حیاتی زند‌گی را برای مردم افغانستان حفظ کنند. در حالی شورای پناهندگان ناروی از گسترش فقر در افغانستان هشدار می‌دهد که اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ کمک‌های بشردوستانه‌ سازمان ملل متحد نیز اعلام کرده که افغانستان با یکی از بدترین بحران‌های گرسنگی در جهان روبرو است. این نهاد سازمان ملل در ادامه افزوده است که ۹.۵ میلیون تن در افغانستان با ناامنی شدید غذایی مواجه هستند و از هر پنج تن، یک تن نمی‌داند وعده بعدی غذایش از کجا تأمین خواهد شد. پس از قطع کمک‌های مالی آمریکا و کاهش کمک‌های بشردوستانه‌ی سایر کشورها، نهادهای سازمان ملل متحد بارها از افزایش سوءتغذیه در افغانستان هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 84 بازدید

برنامه جهانی غذا  درتازه‌ترین مورد هشدار داده‌ است که بحران گرسنگی در افغانستان همچنان ادامه دارد. این نهاد با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود به مناسبت هشتادمین سال‌گرد تأسیس سازمان ملل متحد، گفته است که بیش از ۶۰ سال در کنار مردم افغانستان ایستاده و با ارائه غذا، بازسازی معیشت و تقویت توانمندی‌های محلی، به آن‌ها کمک کرده است تا روی پای خود بایستند. برنامه جهانی غذا در ادامه تاکید کرده است که حدود یک تن از هر پنج تن در افغانستان با کم‌بود غذا مواجه است. این نهاد سازمان ملل از جامعه‌ی جهانی خواسته است تا با ادامه حمایت‌های خود، این خط حیاتی زند‌گی را برای مردم افغانستان حفظ کنند. در حالی برنامه جهانی غذا از گسترش فقر در افغانستان هشدار می‌دهد که اوچا یا دفتر هماهنگ‌کننده‌ کمک‌های بشردوستانه‌ سازمان ملل متحد نیز اعلام کرده که افغانستان با یکی از بدترین بحران‌های گرسنگی در جهان روبرو است. این نهاد سازمان ملل در ادامه افزوده است که ۹.۵ میلیون تن در افغانستان با ناامنی شدید غذایی مواجه هستند و از هر پنج تن، یک تن نمی‌داند وعده بعدی غذایش از کجا تأمین خواهد شد. پس از قطع کمک‌های مالی آمریکا و کاهش کمک‌های بشردوستانه‌ی سایر کشورها، نهادهای سازمان ملل متحد بارها از افزایش سوءتغذیه در افغانستان هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 116 بازدید

نادر یاراحمدی، رییس مرکز امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت داخله‌ی ایران درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که در شش‌ ماه نخست سال جاری خورشیدی، یک‌ میلیون و ۴۵۰ هزار مهاجر افغانستانی از آن کشور اخراج شده‌اند. خبرگزاری ایرنا به نقل از نادر یاراحمدی گزارش داده است که روند اخراج مهاجران افغانستانی همچنان ادامه دارد و قرار است به همین تعداد دیگر نیز در آینده‌ی نزدیک اخراج شوند. رییس مرکز امور اتباع و مهاجرین خارجی ایران در ادامه تاکید کرده است که در حال حاضر ۴.۵ میلیون مهاجر قانونی و غیرقانونی افغانستانی در آن کشور زندگی می‌کنند. او در ادامه افزوده است که ۸۰ هزار ازدواج میان زنان و مردان افغانستانی و ایرانی ثبت شده که با احتساب فرزندان‌شان، جمعیتی حدود ۲۵۰ هزار نفر را تشکیل می‌دهند. یاراحمدی در مورد صدور شناس‌نامه برای فرزندان این خانواده‌ها گفته است: «فرزندانی که از مادران ایرانی و یا برعکس متولد می‌شوند، می‌توانند از شناس‌نامه برخوردار شوند.» قابل ذکر است که ایران در سال جاری خورشیدی برگه‌های سرشماری مهاجران افغانستانی را باطل و روند خروج اجباری آنان را آغاز کرده است. همچنان پیش از این، مقام‌های حکومت فعلی اعلام کرده بودند که امسال حدود یک‌ میلیون و ۸۰۰ هزار مهاجر از ایران اخراج شده‌اند. این اخراج‌ها در حالی پس از جنگ ایران و اسراییل شدت یافته است که افغانستان با بحران شدید حقوق بشری و انسانی مواجه ا‌ست و بسیاری از اخراج‌شد‌گان، از جمله زنان، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در معرض خطر واقعی نقض حقوق بشر قرار دارند.

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 91 بازدید

سید مالک حسینی، معاون توسعه‌ی کارآفرینی و اشتغال وزارت کار جمهوری اسلامی ایران درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که آن کشور صدور ویزای کارگری، به‌ویژه برای افغانستانی‌ها را آغاز کرده است. خبرگزاری ایرنا گزارش داده است که آقای حسینی این اظهارات در دومین نشست «کمیسیون تخصصی شورای عالی اشتغال» مطرح کرده و گفته است که صدور این ویزاها از اول میزان با همکاری وزارت‌های خارجه و داخله‌ی آن کشور آغاز شده است. معاون وزارت کار ایران در ادامه تاکید کرده است که کارفرمایان می‌توانند از طریق «سامانه‌ی اشتغال اتباع خارجی» درخواست خود را ثبت کنند. وی در ادامه افزوده است که اولویت اصلی با کارجویان ایرانی است، اما در صورت نبود کارگر ایرانی، برای کارگران خارجی در سال اول ویزای نُه‌ماهه صادر می‌شود و براساس عملکرد نیروی کار خارجی و همچنین شرایط عرضه‌ی نیروی کار ایرانی، با درخواست کارفرما قابلیت صدور مجدد برای سال بعد وجود دارد. آقای حسینی تصریح کرد که براساس توافق با وزارت خارجه‌ی افغانستان، در سال اول حداکثر ۲۰۰ هزار ویزای کار صادر می‌شود و هدف اصلی آن «شفاف‌سازی و رصد نیروی کار مجاز اتباع خارجی برای جلوگیری از ورود غیرقانونی» است. معاون وزارت کار ایران می‌گوید: «تنها در صورتی اجازه‌ی استفاده از نیروی کار خارجی را خواهیم داد که هیچ نیروی کار ایرانی برای آن موقعیت کاری وجود نداشته باشد.» این در حالی است که پیش از این محمدرضا بهرامی، مدیرکل دفتر جنوب آسیای وزارت خارجه‌ی ایران، در دیدار با وزیر مهاجران حکومت سرپرست گفته بود که ۲۰۰ هزار ویزای کار برای شهروندان افغانستان صادر می‌شود. مقام‌های ایرانی در حالی از آغاز صدور ویزای کار برای کارگران افغانستان خبر می‌دهند که سفارت و قنسولگری‌های آن کشور در افغانستان در حال حاضر برای شهروندان افغانستان ویزا صادر نمی‌کنند. ایران پس از پایان مهلت خروج داوطلبانه‌ی مهاجران افغانستان، روند عادی صدور ویزا برای شهروندان افغانستان را متوقف کرده است.

ادامه مطلب