بخش زنان سازمان ملل متحد در تازهترین مورد اعلام کرده است که در افغانستان از ۱۱۳ سازمان زنان در ۱۹ ولایت افغانستان حمایت میکند و زنان با حمایت این سازمان، از طریق کار و فعالیت اجتماعی کسب درآمد میکنند. این نهاد با نشر گزارشی تحت عنوان «بازسازی جنبش زنان در افغانستان، یک سازمان در یک زمان» گفته است که از طریق آموزش مناسب و ایجاد مهارت برای ابتکارههای زنان بودجهی اولیه در مقیاسهای کوچک را فراهم میکند. برنامهی «بازسازی جنبش زنان در افغانستان» از سوی سازمان ملل متحد در اواسط سال 2022 میلادی راه اندازی شده است. در ادامه آمده است که از ماه مه 2024، برنامه شاخص «بازسازی جنبش زنان در افغانستان» با 113 سازمان در 19 ولایت همکاری کرده و دستکم از 515 زن حمایت کرده است. آنان از این طریق حقوق دریافت میکنند. بر اساس دادههای سازمان بینالمللی کار، نرخ اشتغال زنان تا پایان سال ۲۰۲۲ در مقایسه با پیش از تسلط حکومت سرپرست، 25 درصد کمتر شده است. حکومت سرپرست، از دسامبر ۲۰۲۲، کار زنان در سازمانهای غیردولتی ملی و بینالمللی را منع کرد. همچنین بخش زنان سازمان ملل با اشاره به کاهش نرخ اشتغال زنان و محدودیتهای کاری آنان افزوده است که پیگیری یک تعداد محدودی از کارها و راهاندازی شغلهای کوچک خانگی، راه نجاتی ضروری برای زنان است تا مهارتهای خود را برای کار آینده ایجاد کنند و امید خود را بازگردانند. آلیسون داویدیان، نمایندهی ویژه بخش زنان سازمان ملل متحد در افغانستان میگوید که حمایت از سازمانهای مردمی تحت رهبری زنان نه تنها به حفظ آنان کمک میکند؛ بلکه زنان را برای کارهای بزرگتر در آینده آماده میکند. او تاکید کرد: «تعهد ما به سرمایهگذاری در سازمانهای زنان، نه تنها از نظر مالی؛ بلکه از طریق سرمایهگذاری فنی پایدار و طولانیمدت و ظرفیتسازی برای تضمین موفقیت، ایجاد انگیزه در آنان و ارتقای پایداریشان است.» این در حالی است که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، در کنار اقدامهای محدود کنندهی دیگر، کار زنان در بخشهای مختلف را گامبهگام ممنوع کرد. اکنون زنان فقط در بخشهای محدودی چون کارهای خانگی، تجارتهای کوچک و متوسط مصروف هستند.
برچسب: زنان و دختران
شماری از زنان معترض و اعضای جنبش شنبههای ارغوانی در واکنش به دعوت حکومت سرپرست برای اشتراک در نشست سوم دوحه از سوی سازمان ملل متحد، این سازمان را به بیتوجهی به حقوق بشر و زنان متهم میکنند. این جنبش با نشر اعلامیهای گفته است که دعوت از حکومت فعلی به این نشست را محکوم کرده و خواستار اعمال فشار بیشتر جهانی بر حکومت سرپرست شده است. در بیانیه آمده است: «سازمان ملل متحد با این تصمیم و با کماعتبارسازی ارزشهای حقوق بشری که همواره مدعی آن میشود یک بار دیگر ثابت کرد که برخلاف ادعا، حقوق بشر و حقوق زنان بیاهمیتترین مسأله نزد این سازمان است. زنان معترض دعوت از حکومت سرپرست به نشست سوم دوحه بدون توجه به سرکوب مردم از سوی آنان را گامی برای رسمیتدهی و عادیسازی حکومت فعلی میداند. در اعلامیه آمده است: «سازمان ملل متحد بهجای اینکه رهبران حکومت فعلی را به دلیل جنایات علیه مردم افغانستان بهویژه زنان ،اقوام آسیبپذیر، اقلیتهای مذهبی… به دادگاه بکشاند و به فرهنگ معافیت از مجازات در افغانستان پایان دهد برعکس با دعوت حکومت فعلی در نشست سوم دوحه، بهگونه غیرمستقیم از این حکومت حمایت میکند.» جنبش شنبههای ارغوانی از سازمان ملل خواست تا پاسخ دهد که چه شرایط و خواستههای حکومت فعلی را پذیرفته که حکومت حاضر به اشتراک در نشست سوم دوحه شده است. زنان معترض همچنان از کشورهای جهان خواستهاند که با اولویتدهی به ارزشهای حقوق بشری و تامین منافع مردم افغانستان در برابر «حکومت افغانستان» بایستند. این در حالی است که نشست سوم دوحه که حکومت سرپرست قرار است در آن اشتراک کنند، اوایل ماه آینده میلادی برگزار میشود.
الیف شافاک، نویسندهی مشهور ترکی-بریتانیایی از عادیسازی محدودیتهای حکومت سرپرست بر زنان و دختران افغانستان انتقاد کرده و میگوید که زنان و دختران افغان نباید فراموش شود. خانم شافاک با نشر پیامی در حساب کاربری اینستاگرام خود از سخنان یک کارشناس روابط بینالمللی غربی که گفته است حکومت فعلی «با وجود همه چیز» امنیت را در این کشور تامین کرده، انتقاد کرد. نویسندهی مشهور رمان ملت عشق با اشاره به بخشی از سخنان این تحلیلگر افزود: «با شنیدن چنین نظرهای خونم به جوش میآید.» وی تاکید کرد که آنچه را که این کارشناس غربی «با وجود همه چیز» مینامد، ابتداییترین حق زنان و دختران افغانستان است. این نویسنده، در ادامه نوشته که وضعیت زنان و دختران در حاکمیت حکومت فعلی جزییات «بسیار بیاهمیت» برای این تحلیلگر است. زنان برای آنان فقط قربانیان کوچک هستند، جزییات بسیار بیاهمیت. خانم شافاک، ویدیویی از شماری از دختران دانشآموز را همراه با یک آهنگ اعتراضی دختران منتشر کرده و افزوده که دختران افغانستان نباید فراموش شود. قابل ذکر است که پیش از این نیز این نویسندهی ترکی از محدودیتهای حکومت فعلی بر زنان انتقاد کرده بود. او پیشتر در واکنش به سخنان ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر حکومت فعلی مبنی بر «سنگسار زنان در ملاءعام» گفته بود که حکومت سرپرست نفرت سیستماتیک از زنان را به هر گوشهی از جامعه و زندگی، گسترش میدهد. این در حالی است که حکومت فعلی پس از بهدست گرفتن قدرت در افغانستان، بهگونهی بیسابقه زنان و دختران را سرکوب کرده و آنان از حقوق ابتدایی و اساسیشان محروم کرده است. در حال حاضر، زنان و دختران از آموزش بالاتر از صنف ششم منع شده، همچنان حق کار، گشتوگذار آزادانه، مشارکت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مدنی، حضور در مکانهای عمومی را ندارند.
دفتر مبارزه با موادمخدر و جرم سازمان ملل متحد در افغانستان اعلام کرده است که زنان به مشارکت اقتصادی علاقهمند هستند؛ اما آنان به سرمایهگذاری در مهارت حرفهای و دسترسی به بازار، نیاز دارند. انوبا سود، نمایندهی دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم ملل متحد در افغانستان از ولایت بدخشان بازدید کرده و در این سفراش با شماری از کشاورزان مرد و زن نیز دیدار کرده است. وی تاکید کرد که زنان برای مشارکت اقتصادی به سرمایهگذاری در مهارتهای حرفهای، ایجاد شرکت با مالکیت آنان دسترسی به بازار و ایجاد بازارهای زنان، نیاز دارند. او افزود که در این ولایت دیگر تریاک وجود ندارد. وقتی در خانهها خشخاش وجود دارد، خشونت در برابر زنان نیز بیشتر میشود. زنان و دختران در دیدار با انوبا سود، درخواست کارهای را کرده که برای آنان زمینهی کسب درآمد را بهگونهی مستقیم فراهم میکند. در حالی نماینده دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم ملل متحد در افغانستان بر اهمیت سرمایهگذاری در بخش زنان تاکید میکند که زنان و دختران از کار در بیرون از منزل منع شدهاند. آنان در این مدت برای تامین نیازهای اولیهی شان بیشتر به کارهای که شامل محدودیتهای حکومت فعلی نیست رو آوردهاند. زنان در کارهای چون صنایعدستی، قالینبافی، کشاورزی، تجارتهای کوچک و متوسط رو آوردهاند.
چه کسی میگوید نمیتوان در زمان سفر کرد؟ ممکن است بسیار تخیلی و غیر ممکن به نظر برسد. اما برای ما اتفاق افتاد. وقتی ما میگویم منظورم من و سی و اندی میلیون انسانی هست که یک شبه و بی آنکه بخواهیم طعمهی سفری در زمان شدیم. سفری که چنان روزگارمان را تغییر داد که هیچ کسی قبل از آن به گمانش هم نمیگنجید. قبول دارم که قرار نیست تمام سفرها خوب باشد اما میتوانست اینقدر هم بد نباشد. اینقدر که بعد از آن، روزهایمان را چون زندانی حبس ابد خورده، بشماریم و امیدی برای روز بعد نداشته باشیم. مثل روز روشن، هنوز خاطرات قبل از این سفر اجیاری را به خاطر دارم؛ مثل تمام شبهای معمولی عمرم، خوابیدم تا طبق معمول فردا صبح به مکتب بروم. قرار بود برای امتحان چهار و نیم ماهه مکتب آمادگی بگیرم. اما هرگز صبح نشد. حداقل نه آن صبحی که من به امید آن خوابیده بودم. من تنها نبودم؛ یکی به این امید که فردا به کارهایش برسد، دیگری که از قضا هم جنس من بود، به این امید خوابید که فردا به دانشگاه برود. اما صبح ما هرگز نیامد، ما دقیقا همان شب، شبانه به آغوش سفری اجباری رفتیم که تا همین حالا که دارم خاطرات قبل از سفر را مینویسم، ادامه دارد. راستش را بخواهید ما بیدار شدیم، زمين، همان زمين بود، همان آبی آسمان، همان پرندهها، حیوانات، خانهها، کوچهها و آدمها. اما همه چیز با ما غریبه بود. افغانستان دیگر آن افغانستان نبود، عشق، از خانههای ما رفته بود، آزادی ترک مان کرده بود و ما را چون اسیری در بند، رها کرده و رفته بود، شهرها دیگر بوی زندگی نمیدادند، خیابانها دیگر با ما رفیق نبودند، گویی تمام آن خاطراتی که با هم داشتیم، یک شبه دود شده بود، همه چیز متلاشی بود، همانند چهرهی نابود شده پس از سونامی. از آدمها بگویم، این مهمترین بخشش است. یک شبه لباس عوض کردند، یک شبه افکارشان تغییر کردند، دیگر خبری از آن پولیسهای نظامی پوش نبود که با دیدنشان امنیت به جان مان تزریق میشد. ما بودیم، همه بودند اما هیچ خاطرات مشترکی گویا با همدیگر نداشتیم، همینقدر غریبه و ناشناس. آن روز بود که باورم شد سفر در زمان وجود دارد، آدمها یک شبه ریش درآوردند و مویشان سفید شد. روزگار بد مان کلید خورد و دستمان چنان از همه جا کوتاه شد که نه فریادمان شنیده شد و نه کسی دستمان را گرفت. ما برگشتیم به پنجاه سال قبل، شاید هم به یک قرن یا قرنها قبل. تاریخ درستش را نمیدانم اما همینقدر میدانم که به روزگاری برگشتیم که دختران اجازه رفتن به مکتب را ندارند، حق ندارند درس بخوانند، حقی به نام برخوداری از آموزش، تعلیم، تحصیل، کار برای زنان وجود ندارد. مردان با زبان دیگری صحبت میکنند و زبان زنان را نمیفهمند، دختران از اینکه دخترزاده شدهاند، ناراحت هستند و گریه میکنند. عدهای ردپایی از خاطراتشان باقی مانده، خودشان رفته اند شاید مایلها از این روزگار فاصله داشته باشند، شماری از عزیزانشان اما کنار ما نفس میکشند و در هراس زنده هستند. هیچ شور و شوقی برای زیستن وجود ندارد. هیچ فرصت جدیدی و یا کار جدیدی نیست. ته تمام کوچهها بن بست ساختهاند، نمیدانم اما به هر سو تلاش میکنم که بروم و از این مرداب راهی به بیرون پیدا کنم، نیست. عدهای بدنهایشان سلاخی شدند، اعدام شدند، هر روز در این روزگار، آدمها به دلایل متفاوتی که اصلا هم مشخص نیست، شلاق زده میشوند آن هم در دادگاههای صحرایی. زنان به جرمهای نکرده، شلاق زده میشوند، در چهاردیواریها حبس شده اند و عجیبتر اینکه هیچ مرجعی برای بررسی این جنایات وجود ندارد. عجیب است. نیست؟ سه سال از آن شبی میگذرد که من به امید فردای روزی که قرار بود به مکتب بروم و برای امتحان چهار و نیم ماهه آمادگی بگیرم، میگذرد. اکنون با خودم میگویم ای کاش آن شب، دیرتر میخوابیدم. ای کاش آن شب را بیشتر بیدار میماندم و بیشتر از آن لحظات لذت میبردم. چه میدانستم که قرار است، گیر کنیم دقیقا به همان روزی از تقویم که هرگز مثل آنچه میخواستیم، اتفاق نیفتاد. نمیدانم چند روز، هفته یا ماه است که نخدیدهام، خواب آرامی نداشتهام، چند وقت است که دیگر هرگز با خیال آسوده در خیابانها قدم نزدهام و با دوستان و خانواده به تفریح نرفتهام. راستش را بخواهید حساب روزها از دستم در رفته است و کم کم دارم به باقی آدمهای بیروح شهر میپیوندم. آدمهایی که از روی اجبار و نه اختبار نفس میکشند و با مفهومی به نام زندگی مدتهاست که غریبه شدهاند. چهرههایشان با دستان غم، قاب گرفته شده و قلبهایشان عاری از شادی، میتپند. نویسنده: ماه نور روشن
محمدخالد حنفی، وزیر امر به معروف و نهی از منکر حکومت سرپرست میگوید که دنیا نباید در مورد حکومت فعلی قضاوت نادرست کند و حکومت فعلی متعهد به اعطای حقوق زنان و دختران است. آقای حنفی این اظهارات را در گفتگو با یک رسانه ترکی مطرح کرده و گفته است: «حکومت فعلی متعهد به اعطای حقوق زنان است و همواره در این زمینه تلاش کرده است تا حقوق زنان ضایع نشود.» وزارت امر به معروف و نهی از منکر حکومت فعلی با نشر یک اعلامیهای گفته است که محمدخالد حنفی با گروهی از اعضای رسانه «مسک» از کشور ترکیه دیدار کرده است. او به این رسانه گفت: «چیز دیگری از کشورها نمیخواهیم، فقط این که درباره ما قضاوت نادرستی نکنند و به مردم خود تصویر واقعی حکومت فعلی را نشان دهند.» در حالی آقای حنفی میگوید که متعهد به اعطای حقوق زنان میباشد که حکومت فعلی نزدیک به سه سال گذشته، محدودیتهای شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمیتوانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند. همچنین حکومت سرپرست خواستههای جهانی در مورد آموزش و آزادیهای اجتماعی زنان را خلاف تفسیر خود از شریعت و فرهنگ مردم افغانستان دانسته و آن را رد کرده است. نمایندگان حکومت فعلی بارها به نمایندگان کشورهای جهان گفتهاند که حقوق زنان جز مسایل داخلی افغانستان است و در این مورد به کشورهای دیگر حق مداخله نمیدهد.
شماری از زنان معترض و اعضای «جنبش زنان مقتدر افغانستان» در یک گردهمایی اعتراضی از سازمان همکاری کشورهای اسلامی میخواهند تا حکومت سرپرست را در مقابل رفتارشان در برابر زنان که «ریشهی دینی» ندارد، پاسخگو بسازند. جنبش زنان مقتدر افغانستان امروز (دوشنبه، ۷ جوزا) با نشر اعلامیهای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که حکومت فعلی، بهبهانهی «دین و شریعت» زنان را از تمامی حقوق اولیهی شان از جمله کار و آموزش محروم ساختهاند. در اعلامیه آمده است که حکومت فعلی قوانینی را تحت نام شریعت وضع کرده که «ظلم، سرکوب زنان و استبداد» را هر روز افزایش میدهند. جنبش زنان مقتدر افغانستان تاکید کرد که بنابر این از سازمان همکاری کشورهای اسلامی میخواهند که اگر علم در دین اسلام فرض است، پس حکومت فعلی را قانع بسازند تا محدودیتهای اعمال شده بر زنان را لغو کنند. در اعلامیه آمده است که سازمان همکاری کشورهای اسلامی که بهعنوان بزرگترین خانهی مشترک مسلمانان است، این وضعیت را از دور و نزدیک مشاهده میکنند و حتی از آدرس این سازمان هیأتهای مختلفی به افغانستان تحت حاکمیت حکومت فعلی سفر کرده و با رهبران دیدار داشتهاند؛ اما نتیجهی این دیدارها مشخص نشد. زنان معترض میگویند که سازمان همکاری کشورهای اسلامی، باید پرسشهای اساسی آنان که پاسخ دهند تا معمایی حل نشدهی که سرنوشت زنان افغانستان در گرو آن است، حل شود. زنان معترض افزود که حکومت فعلی دچار برداشتهای «اشتباه» از آدرس دین اسلام شده است. آنان از این سازمان میخواهند که تا عملکردهای حکومت فعلی را بر اساس اصول و قوانین دینی سنجیده و برای آنان روشن شود که آیا رفتار حکومت سرپرست مطابق به قوانین اسلامی است یا خیر. در حالی این خواستها مطرح میشود که سازمان همکاری اسلامی، چندی پیش نیز با صدور قطعنامهی بر رعایت و احترام به حقوق بشری بهویژه حق آموزش و کار زنان و دختران در افغانستان تاکید کرد.
نویسنده: مهدی مظفری مسئلهی تکریم زن در افغانستان همیشه با چالشها و موانعی روبهرو بوده است. بدون شک این موانع ریشه در سنت و فرهنگ جامعه افغانستان دارد. در شمارهی یک این مقاله دو مانع بزرگ فرهنگی تکریم زنان افغانستان را نام گرفتیم. آنجا سخن رفت که «مردسالاری» یکی از سنتها و باورهای افراطی است که در فرهنگ جامعه افغانستان ریشه دوانده و بزرگترین مانع کرامت زنان در این جامعه شده است. همچنین، برداشتهای سطحی و ناصحیح رهبران دینی و برخی مبلّغان افغان از شریعت اسلامی، یکی از بزرگترین موانع تکریم زنان در افغانستان قلمداد شد. البته اکثر سنتها و عرفهای مردم افغانستان که مغایر با کرامت زنان است، تنها ناشی از برداشتهای ناقص و ناصحیح علمای افغان از دین اسلام نیست؛ بلکه بیشتر این سنتها ریشه در فرهنگ به شدت سنتی قبیلوی افغانها دارد. در این شمارهی مقاله، برخی باورها و تلقیهای جنسیتی و فرهنگی مردم افغانستان را پی میگیریم که مغایر با تکریم زنان این کشور است. زنان در متلهای افغانی؛ قرائتهای تحقیرآمیز از زنان متلها یا ضربالمثلها به عنوان آینه فرهنگ و باورهای یک جامعه، میتوانند بازتابی از جایگاه و ارزش زن در آن جامعه باشند. در افغانستان، ضربالمثلهای متعددی وجود دارد که به زنان میپردازند، اما متاسفانه بسیاری از این ضربالمثلها تصویری تحقیرآمیز و فرودست از زن ارائه میدهند. برخی از این ضربالمثلها، زنان را به موجوداتی ضعیف و وابسته به مردان تقلیل میدهند. به عنوان مثال، ضربالمثل «زن در خانه، مرد در میدان» نشاندهنده تفکیک جنسیتی عمیق در جامعه افغانستان است که وظایف زن را به امور خانهداری و مراقبت از فرزندان محدود میکند و جایگاه مرد را در عرصههای اجتماعی و سیاسی میداند. متلهای دیگری نیز وجود دارند که خشونت علیه زنان را توجیه میکنند. به عنوان مثال، ضربالمثل «زن را باید کتک زد تا حرف گوشکن شود.» نشاندهنده پذیرش خشونت خانگی به عنوان ابزاری برای کنترل زنان است. این ضربالمثلها نه تنها تصویری نادرست از زنان ارائه میدهند، بلکه میتوانند به تداوم نابرابری جنسیتی و خشونت علیه زنان در افغانستان کمک کنند. در ادامه دو متل مشهور افغانی را توضیح میدهیم. «دختر مال مردم است.» اینکه «دختر مال مردم است.» برداشت و باور عام در بین مردم افغانستان است. این برداشت آنقدر عمومیت یافته که شامل بدیهیات فکری و عقل سلیم افراد جامعه شده است. تصورِ زن، مرد و حتی خودِ دختر این است که دختر مال مردم است. معنای جمله واضح است: دختر برای خود نه، برای مردم است. بنابراین، هویت فردی و استقلال شخصیتی ندارد، زیرا متعلق به همسر (شوهر) میشود. بنا به این برداشت، خانوادهها برای آموزش و ظرفیتسازی دختران خود سرمایهگذاری نمیکنند. در دید نخست، شاید متلهای مشابه این ساده بهنظر برسند، اما واقعیت این است که اینگونه متلها ذهنیت و باور افراد جامعه را شکل دادهاند. اینگونه متلها شامل مجموعهای از متلها میشوند که عقاید مردم را دربارهی آینده و سرنوشت دختران و زنان تشکیل میدهند: «دختر سنگ پلخمان است»، «دختر خانۀ بخت خود رفت» و... منظور از سنگ پلخمان این است: طوریکه معلوم نیست سنگ پلخمان (فلاخن) کجا میافتد و پرتاپ میشود، سرنوشت دختر نیز مانند سنگ پلخمان است که کجا پرتاپ میشود و کجا میافتد، معلوم نیست. بر اساس مناسبات اجتماعی و فرهنگی در افغانستان، واقعیت همین است که سرنوشت دختر با ازدواج معلوم میشود. معمولاً ازدواج تصادفی است. دختر که جوان شد، خانوادهها منتظرند یکی پیدا شود که دختر را به او بدهند. یکی پیدا میشود، دختر را به او میدهند. سرنوشت دختر معلوم میشود که «زن چهکسی شد و متعلق به کدام خانواده شد.» بهطور مشخص، هیچ برنامهریزیای در خانوادهها برای زندگیِ آیندهی دختران وجود ندارد. بدتر از همه، این است که این سخنان قصار و متلها شخصیت و انسانیت دختر و زن را زیر سؤال میبرند و این ذهنیت را در جامعه ایجاد و تقویت میکنند که دختر و زن، شخصیت و هویت مستقل انسانی ندارد. چرا؟ برای اینکه «مال مردم است.» مال هویتِ مستقل ندارد، زیرا مال متاع و کالا است. مال هویتِ خود را از صاحب خود میگیرد. گفتنِ اینکه «دختر مال مردم است» فقط به این معنا نیست که دختر با مردی ازدواج میکند و از این خانه میرود؛ بنابراین سرمایهگذاری برای دختر درست نیست. بیشتر به این معناست که دختر «جنس، شی و چیز» است. «زنِ مرد صفت» در فرهنگِ جامعهی مردسالار افغانستان، انواع برچسبها، توهین، تحقیر و تمسخر بر زنان وارد میشود. بدیِ این برچسبها در این است که توهین، تحقیر و تمسخر به حساب نمیروند، بلکه بهعنوان امر فرهنگیِ جا افتاده و پذیرفته شده و نهادینه میشوند. زنان نیز میپذیرند که زن همان چیزی است که فرهنگِ غالبِ مردسالار دربارهٔ آنها میگویند. «زنِ مرد صفت» یک اصطلاح فرهنگیِ جامعهی مردسالار است. این اصطلاح [...] در اینگونه جوامع برای زن بهعنوان صفت مطرح میشود. موقعیکه مردان میخواهند به زنی امتیاز بدهند یا زنی را تحسین کنند، میگویند فلانی زنِ مردواری است و زنِ مرد صفت است. به زنی که در جامعهی مردسالار چنین برچسبی زده میشود آن زن این را برچسب نمیداند؛ به این برچسب افتخار میکند و میبالد که او مردمانند یا مرد صفت است. اینکه به این برچسب میبالد دلیلهای زیاد اجتماعی و فرهنگی دارد. برای اینکه در فرهنگِ جامعهی مردسالار هرچه که متعلق به زنان است بد، زشت، ناپسند و محقر دانسته میشود؛ برخلاف، هرچه که به مردان نسبت دارد عالی، خوب، پسندیده و باشکوه است. اگر به معنا و ژرفساخت معرفتیِ اصطلاح «زنِ مرد صفت» دقت کنیم، متوجه میشویم که در این اصطلاح، توهین و تحقیر نهفته است و زنستیزانه است. در صورتیکه به جنبه معرفتیِ این اصطلاح بیشتر توجه نکنیم، از ظاهر آن چندان متوجه نمیشویم که زنستیزانه باشد و برچسبی برای تحقیر زنان باشد. با توجه به جنبه معرفتیِ این اصطلاح پی میبریم که در این اصطلاح زن بهصورت هستیشناسانه توهین و تحقیر شده است. شاید پرسیده شود به اعتبار هستی و وجود زن چگونه در این اصطلاح توهین شده است؟ نخست این اصطلاح ارزش وجودی و هستیشناسانهٔ زن را زیر سؤال میبرد و نفی میکند. در این نفی، زن فاقد ارزش وجودی و اعتبار هستیشناسانه میشود. گویا زن هیچ صفت و ارزشی ندارد. اگر زنی ارزش و صفتی دارد، آن ارزش و صفت این است که برچسب اوصاف مردانه به آنها زده شود. بنابراین معنای اصطلاح این است که زن اعتبار، صفت و ارزش ندارد؛ ضدارزش و ضداعتبار است. هرچه بیارزشی و بیاعتباری است در وجود زن جمع است. پس زنی که نسبتاً از این بیاعتباریها دور میشود، از خوی و کردار مردان تأثیر میپذیرد. زن با این تأثیرپذیری مرد صفت میشود. برای حذف متلهای جنسیتزده چه باید کرد؟ برای ایجاد تحول مثبت در ذهنیت جامعه جنسیتزده در مورد دختران و زنان، باید به نقد متلها و سخنان قصاری بپردازیم که پایه و اساس این ذهنیت، باورها و برداشتها را تشکیل میدهند. ذهنیت هر جامعهای بر اساس پیشفرضهای معرفتی بنا میشود که به عنوان بدیهیات و عقل سلیم در میان افراد آن جامعه پذیرفته میشوند. این پیشفرضها، ناخودآگاه در ذهن افراد شکل میگیرند و بر نحوه تفکر و رفتار آنها در مورد مسائل مختلف، از جمله جایگاه زنان در جامعه، تأثیر میگذارند. جامعه مردسالار و جنسیتزده، زن را موجودی ضعیفتر و تابع مرد میداند. این ذهنیت از طریق متلها و سخنان قصاری که نسل به نسل منتقل میشوند، به افراد القا میشود. این جملات کوتاه و به ظاهر ساده، تصویری از زن به عنوان موجودی مطیع، خانهدار و فاقد تواناییهای فکری و اجتماعی ارائه میدهند. برای تغییر این ذهنیت، باید این متلها و سخنان قصار را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. این نقد باید از منظر معرفتی انجام شود، یعنی به چالش کشیدن پیشفرضهایی که در این جملات نهفتهاند. با نقد و شالودهشکنی این جملات، میتوانیم ذهنیت پدرسالاری و مردسالاری را که بر پایهی آنها بنا شده است، مورد تردید قرار دهیم. این امر، گامی اساسی در جهت ایجاد تحول مثبت در نگرش جامعه به زنان و دختران است.
کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان (UNHCR) اعلام کرده است که ۸۰ درصد از مهاجران اخراج شده از پاکستان زنان و کودکان هستند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که ۱۳ درصد زنان برگشتکننده از پاکستان به افغانستان سرپرست خانواده ندارند. در گزارش آمده است که حمایت از زنان و دختران همچنان یک نگرانی اساسی در میان برگشتکنندگان است، چون آنان با خطرهای متعدد روبرو هستند. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد گفت که برگشتکنندگان با یک سناریوی اقتصادی وخیم، کمبود فرصتهای معیشتی و مشکلات روانی مواجهاند. این نهاد افزود، از آنجایی که خانوادههای مهاجر بهطور متوسط شش فرزند دارند، خطرات حمایتی برای دختران، هم در میان برگشتکنندگان و نیز در میان خانوادههای میزبان، افزایش مییابد. یافتههای سازمان ملل متحد نشان میدهد که زنان و دختران آسیبپذیرترین افراد هستند و پس از بازگشت به افغانستان تغییرات رفتاری قابل توجهی را مشاهده کردهاند. براساس این گزارش، اکثر خانوادهها در مناطق مختلف در معرض خطرات مختلفی از جمله خشونت فزیکی، آزارواذیت، تهدید، محرومیت از خدمات، حقوق محدود، تبعیض، ازدواج زودهنگام و سوءاستفاده قرار گرفتهاند. این در حالی است که هفته گذشته ائتلاف نهادهای امدادرسان در امتداد خط دیورند اعلام کرد که از ۱۵ سپتامبر سال گذشته تا ۱۸ مارچ سال روان حدود ۵۹۰ هزار پناهجوی افغان به کشور برگشتهاند.
ادم ووسورنو، یک مقام اوچا یا نهاد هماهنگکننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد اعلام کرده است که حکومت سرپرست حدود ۱.۴ میلیون زن و دختر نوجوان را در افغانستان از حق آموزش و تحصیل محروم کرده است. ادم ووسورنو پس از سفر چهار روزهاش به افغانستان در یک نشست خبری گفت که نگرانی جامعهی جهانی و نهادها را در این زمینه با مقامهای حکومت فعلی مطرح کرده است. او تاکید کرد: «محدودیتهای اعمالشده بر زنان امدادرسان افغان لایهای از پیچیدگی را بر روند کمکرسانی در افغانستان اضافه کرده است. همچنان حدود ۱.۴ میلیون زن و دختر نوجوان هنوز زیر ممنوعیت تحصیل هستند.» وی افزود که مقامهای حکومت فعلی میگویند که آنان برای فراهمسازی زمینه آموزش و تحصیل دختران در کشور نیاز به زمان بیشتر دارند. ادم ووسورنو در نشست خبری گفت: «ما وقت نداریم. هر چه بیشتر منتظر بمانیم، میلیونها کودک بیشتر تحت تأثیر قرار خواهند گرفت و تأثیر بیشتری بر جامعه خواهد گذاشت.» او علاوه کرد که نهادهای کمکرسان در زمینه کمکرسانی از طریق زنان و دختران در افغانستان با محدودیتهای روبرو هستند. خانم ووسورنو از حکومت سرپرست خواسته است که تا محدودیتهای آموزشی و کاری علیه زنان و دختران در کشور را لغو کند. براساس معلومات این نهاد، در حال حاضر بیش از ۱۵ میلیون تن در افغانستان با سطوح بالایی ناامنی غذایی مواجه هستند و سیلابهای اخیر مرگبار در شمال کشور به این چالش افزوده است. حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان، در گام نخست دختران بالاتر از صنف ششم را از رفتن به مکتب ممنوع و سپس دروازه دانشگاهها را نیز به روی زنان و دختران بسته کردهاند.