برچسب: مهاجرت

6 ماه قبل - 144 بازدید

کمیشنری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان اعلام کرده است که بیش از ۱.۶ میلیون شهروند افغانستان از سال ۲۰۲۱ به‌خاطر «امنیت و حفاظت‌شان»  به ایران و پاکستان مهاجرت کردند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که این دو کشور همسایه میزبان بیش از هشت میلیون شهروند افغانستانی هستند. درگزارش آمده است که شهروندان افغانستان در سال جاری بزرگترین جمعیت پناهندگان در سطح جهان شده‌اند و از پناه‌جویان سوریه پیشی گرفته‌اند. کمیشنری عالی سازمان ملل تاکید کرد که در نیمه اول سال ۲۰۲۴، بیش از ۱۵۶۷ هزار شهروند افغانستان از پاکستان به کشورشان بازگشته‌اند. ملل متحد گفته است که میزبانی  پاکستان نسبت به افرادی که نیاز به پناهندگی داشتند، در سال ۲۰۲۳ به دلیل اجرای طرح «بازگشت اجباری شهروندان خارجی غیرقانونی» توسط دولت به چالش کشیده شد. پاکستان قصد داشت بیش از یک میلیون شهروند خارجی بدون مدارک معتبر را به کشورشان بازگرداند. در گزارش آمده است: « بازگشت اجباری شهروندان خارجی غیرقانونی، حدود ۶۴۷ هزار شهروند افغانستان که بیشتر آنان فاقد مدارک بودند، به دلیل فشار و ترس از بازداشت تا پایان ماه جون سال ۲۰۲۴ به افغانستان بازگشتند.» در ادامه آمده است که ایران در حال حاضر بزرگترین میزبان پناهندگان در جهان است و جمعیتی حداقل ۳.۸ میلیون پناهنده و افراد شبیه پناهنده را در خود جای داده است. براساس گزارش، این آمار شامل بیش از یک میلیون نفری می‌شود که از سال ۲۰۲۱ به این کشور وارد شده‌اند. این در حالی است که مهاجران افغانستان در کشورهای میزبان به‌طور مداوم نگرانی‌های خود را نسبت به بدرفتاری دولت‌های میزبان و چالش‌های موجود مطرح کرده‌اند.

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 191 بازدید

عرفان را صدا زد تا از خواب برخیزد. سپس میز صبحانه را آماده کرد و هر دو کنار هم، روی میز صبحانه نشستند. فاطمه سخن را آغاز کرد: «آقا عرفان، برای ثبت‌نام ریحانه و علی باید چه کنیم؟ به چند مدرسه (مکتب) مراجعه کردم، اما می‌گویند ظرفیت برای شهروندان افغانستان تکمیل شده است. بخشنامه‌ای آمده و فقط تعداد مشخصی را پذیرش می‌کنند.» عرفان نگاهی سنگین به فاطمه، علی و ریحانه انداخت و با صدای پرسوز گفت: «فاطمه جان، بارها گفتم که به وطن (افغانستان) برگردیم. زندگی در آنجا برای ما بهتر خواهد بود و اولادهای ما بدون جنجال و مشکل به مکتب می‌روند و درس می‌خوانند.» فاطمه با حالتی ناراحت پاسخ داد: «من روز نخست ازدواجمان شرط گذاشتم که باید در ایران زندگی کنیم. نمی‌توانم در کشوری غریب زندگی کنم. اکنون نیز فرزندم کلاس/صنف اول است و هنوز نتوانسته‌ام برایش مدرسه (مکتب)‌ای پیدا کنم.» عرفان که نگران اولادهایش بود، ادامه داد: «خواهر دوستم مدیر دبستان (مکتب ابتدایه) است. نگران نباش، خودم این مسئله را حل می‌کنم. امشب می‌روم با دوست صحبت می‌کنم، شاید راه حل اساسی برای این مشکل پیدا شد.» عرفان آهی کشید و لباس‌هایش را پوشید و برای رفتن به کارگاه سنگ‌تراشی آماده شد. فاطمه مدارک شناسایی او را به دستش داد و گفت: «بهتر است این مدارک همراهت باشد؛ این روزها مهاجران غیرقانونی را دستگیر می‌کنند. خدای نکرده تو را ردمرز کند، با این اولادها چیکار؟» عرفان از او تشکر کرد و به سوی حیاط رفت. صدای فاطمه را شنید که می‌گفت: «راستی، امشب وقتی از سرکار برگشتی، نان را فراموش نکن.» عرفان پاسخی داد و از خانه خارج شد. به کارگاه رسید و همچون هر روز کارش را آغاز کرد. مدتی نگذشته بود که صادق، دوستش، سراسیمه به سمت او دوید. عرفان با عجله دستگاه را خاموش کرد و با تعجب پرسید: «رفیق جان برایت چه اتفاقی افتاده؟ چرا این‌قدر نگران هستی؟» صادق نفس‌زنان پاسخ داد: «این بار قضیه جدی است! مأموران در حال دستگیری مهاجران غیرقانونی هستند. درست پشت درِ کارگاه با آقا داوود در حال صحبت‌اند. چند نفر از بچه‌ها از در پشتی فرار کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد که به آن‌ها شک کرده‌اند. دو مأمور به سمت در پشتی رفته‌اند. من چه کنم؟ نمی‌توانم فرار کنم.» عرفان که برای دوستش نگران شده بود، گفت: «چند بار به تو گفتم که حالا که نتوانستی اقامت قانونی بگیری، خودت را معرفی کن و به کشورت برگرد. هر جایی قوانینی دارد، نمی‌توانی همیشه فرار کنی.» در همین لحظه، آقا داوود همراه دو مأمور به سمت صادق آمدند. صادق که دیگر راه فراری نداشت، با ناچاری همراه آن‌ها رفت. عرفان مدارک شناسایی خود را به مأموران نشان داد و سپس دوباره به کار مشغول شد. آقا داوود که بسیار ناراحت به نظر می‌رسید، عرفان را صدا زد و گفت: «فقط تو برای من باقی مانده‌ای. هیچ‌یک از کارگران ایرانی حاضر نیستند در سنگ‌تراشی کار کنند. همه می‌گویند کار سختی است و دستمزد بیشتری می‌خواهند. برای من هم به‌صرفه نیست. احساس می‌کنم دارم سکته می‌کنم! با اتحادیه تماس گرفتم، گفتم به فکر من باشید. آن‌ها می‌گویند چند نیروی خانم برای شما می‌فرستیم. گفتم این کار برای زنان مناسب نیست؛ باید سنگ جابه‌جا کنند. آن بنده‌های خدا نمی‌دانند که این کار چقدر دشوار است. اگر بیایند، حادثه‌ای برایشان پیش خواهد آمد. مجبورم کارگاه را برای چند روز تعطیل کنم تا ببینم چه می‌شود. شاید کارگر مناسبی پیدا کردم.» عرفان که گویی دنیا بر سرش خراب شده بود، بر روی صندلی نشست و با صدایی لرزان و سرد گفت: «ان‌شاءالله هر چه خیر باشد.» پس از تسویه‌حساب با آقا داوود، به سوی خانه روانه شد. بوی نان تازه به مشامش رسید و به یاد آورد که باید نان بخرد. به سمت نانوایی رفت و با دیدن بنری بزرگ که بر سر درِ نانوایی نصب شده بود، دلش به تپش افتاد. دنیا در برابر چشمانش تاریک شد، دستانش را روی سرش گذاشت و با لحنی افسرده گفت: «باورم نمی‌شود؛ دیگر به مهاجران افغانستانی نان هم نمی‌دهند؟ مگر دین ندارید؟ این چه حکمی است؟» نانوا که شرمسار به نظر می‌رسید، پاسخ داد:"ببخشید، آقا عرفان. دستور از بالا آمده است. وگرنه من هیچ مشکلی با شما ندارم.» جوانی که در صف ایستاده بود، گفت: «بس نیست این‌قدر نان مجانی خوردید؟» نانوا با ناراحتی پاسخ داد: «می‌دانی آقا عرفان چندین سال است که در ایران زندگی می‌کند؟ همسرش نیز ایرانی است و سالانه چند میلیون تومان برای اقامت قانونی پرداخت می‌کند.» سپس رو به عرفان کرد و گفت: «فکر می‌کنم نانوایی‌های که می‌توانید از آن‌ها نان بخرید را مشخص کرده‌اند.» عرفان زیر لب آهسته گفت: «حداقل زیر این بنر، راه‌حلی هم برای ما می‌نوشتید.» پیرزنی که در صف بود، به سوی عرفان آمد و چند نان به او تعارف کرد: «بیا پسرم، نان امروز مهمان من.» عرفان با چشمانی پر از اشک و لبخند مملو از درد گفت: «سپاسگزارم، مادر!» او خواست پول نان‌ها را به پیرزن بدهد که پیرزن با اخمی گفت: «من گفتم که مهمان من هستی!» عرفان تشکری کرد و به سوی خانه بازگشت. کلید را در قفل چرخاند و وارد خانه شد. ریحان با دیدن پدر، شادمانه به سوی او دوید و گفت:«بابا، امروز زود برگشتی! برایم مدرسه (مکتب) پیدا کردی؟» عرفان تازه به یاد قولی که به فاطمه داده بود افتاد. نمی‌دانست با این‌همه مصیبت چه کند. به آسمان نگاهی کرد، لبخندی بر لب آورد، دستی بر سر ریحان کشید و گفت: «به خدا توکل کن، دخترم. درست می‌شود.» نویسنده: نرگس حسینی

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 166 بازدید

کمیسیون حقوق بشر پاکستان اعلام کرد که پنج خواهر و برادر اهل افغانستان که سه تن از آنان خردسال هستند، در تلاش برای رسیدن به مادرشان در پاکستان، توسط نیروهای مرزی در چمن بازداشت شده‌اند. این کمیسیون با نشر اعلامیه‌ای از مقامات پاکستانی خواست است که این پنج نفر را آزاد کنند. کمیسیون حقوق بشر پاکستان نسبت به بازداشت و خطر اخراج پنج خواهر و برادر که سه تن از آنان زیر سن قانونی هستند، ابراز نگرانی کرد. این کمیسیون نسبت به احتمال اخراج این پنج نفر هشدار داده و تاکید کرده است که دو دختر جوان و مجرد این خانواده ممکن است به دلیل سفر بدون محرم به افغانستان با مجازات مواجه شوند. در اعلامیه از مقامات ذی‌ربط خواسته شده است که افراد مذکور را آزاد کرده و اطمینان حاصل کنند که آن‌ها با مادرشان در اسلام‌آباد ملاقات کنند. بر اساس اعلام کمیسیون، طبق بند ۹ کنوانسیون حقوق کودک، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل قبلاً به حکومت اطلاع داده است که مسئولیت این خانواده را بر عهده خواهد گرفت. باید گفت که از یک سال بدین‌سو، بازداشت و اخراج مهاجران اهل افغانستان فاقد اسناد اقامت در پاکستان افزایش یافته است. در اواسط ماه سنبله، وزیر داخله پاکستان اعلام کرد که این کشور به‌زودی مرحله دوم اخراج مهاجران افغان فاقد مدرک را آغاز خواهد کرد. براساس آمار کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، حدود ۸۸۰ هزار پناه‌جوی افغان با کارت مخصوص شهروندان افغانستان در پاکستان زندگی می‌کنند. مرحله اول اخراج مهاجران افغان در ماه میزان سال گذشته آغاز شد که حدود ۶۰۰ هزار پناه‌جوی افغان از پاکستان اخراج شدند.

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 173 بازدید

شماری از زنان معترض و اعضای «جنبش زنان حماسه‌آفرین افغانستان» در واکنش به اخراج اجباری مهاجران از ایران می‌گویند که این کشور باید با احترام به حقوق انسانی و قوانین بین‌الملل با مهاجران برخورد کند. زنان معترض با صدور بیانیه‌ای نسبت به اخراج اجباری مهاجران افغانستان از ایران ابراز نگرانی کردند. اعضای جنبش زنان حماسه‌آفرین افغانستان با توجه به تحولات اخیر در سیاست‌های مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران، خواستار اتخاذ رویکردهای انسانی و منطبق با حقوق بین‌المللی در برخورد با مهاجران افغانستان شدند. در ادامه آمده است که مهاجران اهل افغانستان به دلیل شرایط بحرانی و ناپایدار کشورشان به ایران پناه آورده‌اند و اکنون نیازمند حمایت‌های بشردوستانه و رسیدگی دقیق به وضعیت دشوارشان هستند. در بیانیه آمده است که اخراج اجباری این مهاجران، اگرچه ممکن است به دلیل ضرورت‌های داخلی ایران صورت گیرد؛ اما باید با احترام به حقوق انسانی و در چارچوب قوانین بین‌المللی اجرایی شود. زنان معترض از دولت جمهوری اسلامی ایران خواسته‌اند که روند اخراج اجباری مهاجران را متوقف کرده و با رعایت تعهدات بین‌المللی خود در چارچوب کنوانسیون‌های پناهندگان، از اخراج این افراد جلوگیری کند. همچنین جنبش زنان حماسه‌آفرین افغانستان از دولت ایران خواسته است تا با ایجاد سازوکارهای مناسب و تسهیلات قانونی، شرایط اقامت امن و شایسته را برای مهاجران افغانستان فراهم آورد. این ابراز امیدواری کرده است که دولت جمهوری اسلامی ایران و نهادهای بین‌المللی با احترام به حقوق و کرامت مهاجران افغانستان، اقدامات منصفانه‌ای برای بهبود شرایط زندگی آن‌ها روی دست گیرند. گفتنی‌ست که ایران از سال‌ها به این‌سو میزبان میلیون‌ها افغانستانی‌ است. در ماه‌های اخیر این کشور، روند اخراج اجباری شهروندان افغانستان را آغاز کرده است. پس از حاکمیت حکومت فعلی در آگوست 2021، تعدادی از شهروندان افغانستان به‌شمول زنان معترض، فعالان حقوق زن، نظامیان پیشین و خبرنگاران به کشورهای مختلف از جمله ایران مهاجرت کردند.

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 189 بازدید

اسکندر مومنی، وزیر داخله جمهوری اسلامی از مهاجران اهل افغانستان ساکن ایران خواسته است «بروند در کشور خودشان تلاش کنند و آنجا را آباد کنند.» آقای مومنی این اظهارات را در یک برنامه تلویزیونی درباره طرح موسوم به «ساماندهی اتباع خارجی» مطرح کرده و گفت: «ایران توان این حجم از مهاجرت را ندارد.» وی تاکید کرد: «اولویت با آنهایی است که غیرقانونی و غیرمجاز وارد می‌شوند. در همه دنیا همین است و مهاجران باید به سازوکار کشور میزبان احترام بگذارند.» وزیر داخله جمهوری اسلامی مقصر افزایش بیکاری در ایران را مهاجر اهل افغانستان عنوان کرده و افزود: «فرصت‌های شغلی زیادی گرفته می‌شود و انتظار دارد مهاجران افغان به کشور خود بازگردند.» همچنین چهار روز پیش، اسکندر مومنی اعلام کرده بود که طرح جامع ساماند‌هی افغان‌ها در ایران به زودی تدوین و اجرایی می‌شود. او گفت: «این طرح کامل، با یک برنامه مناسب و در نظر گرفتن ملاحظات منطقه‌ای و همسایگی اجرا می شود.» خبرگزاری مهر گزارش داد که وزیر داخله ایران روز پنج‌شنبه گذشته در بازدید از محله سنگ سیاه شیراز بر ضرورت ساماندهی افغان‌ها در ایران تاکید کرد. مومنی که به تازگی به عنوان وزیر داخله جمهوری اسلامی منصوب شده، در جلسه مجلس اعلام کرده بود که نخستین گام او، اخراج مهاجران غیرقانونی و بدون مجوز خواهد بود. او جزئیاتی در مورد طرح جامع برای افغان‌ها در ایران ارائه نکرده است. با این حال، آقای مومنی در ماه اسد، زمانی که هنوز وزیر داخله نشده بود، در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ایران تاکید کرد که راه‌حل جلوگیری از ورود مهاجران، بستن مرزها است. مومنی در آن زمان اعلام کرد که برای اجرای این طرح، برنامه‌ریزی خواهد کرد. همچنین پیشتر مسعود پزشکیان، رییس‌جمهور ایران، نیز در جریان کارزار انتخاباتی خود بر انسداد مرز با افغانستان تاکید کرده بود. باید گفت که پس از فروپاشی حکومت پیشین افغانستان، صدها هزار نفر از شهروندان این کشور به کشورهای همسایه، به ویژه ایران و پاکستان، مهاجرت کردند. در سه سال گذشته، هر دو کشور صدها هزار مهاجر افغان را اخراج کرده‌اند.

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 156 بازدید

علی‌رضا فخاری، والی تهران می‌گوید که اتباع غیرمجاز (شهروندان اهل افغانستان) به سرعت ایران را ترک کنند و این افراد از خدمات شهری و غیرشهری محروم می‌شوند. آقای فخاری در گفتگو با خبرگزاری مهر درباره‌ی طرح جمع‌آوری و ساماندهی اتباع غیرمجاز گفته است که این طرح در سطح تهران امر جدی و بدیهی بوده که باید انجام شود. والی تهران مسأله‌ی اسکان و اشتغال اتباع را بسیار مهم عنوان و تاکید کرده است: «در حوزه‌ی اشتغال، تعریف و تعیین محل، نوع، کیفیت و میزان شغل در دستور کار است و مسئولان به وظایف‌شان عمل می‌کنند و متناسب با اطلس استقرار جمعیت تعریف لازم صورت می‌پذیرد.» وی افزود، خدماتی که در اختیار اتباع قرار می‌گیرد متناسب با شرایط شان است. ایران برای شهروندان خارجی اتباع می‌گوید. اکثریت شهروندان خارجی در ایران را مهاجران اهل افغانستان تشکیل می‌دهند. در حال حاضر حدود ۵ میلیون مهاجر افغان در ایران به سر می‌برند. در حالی که همه روزه صدها مهاجر از ایران اخراج و به وطن بازمی‌گردند، هنوز بازار قاچاق انسان به ایران پررونق است و روزانه صدها نفر از مرز غیرقانونی رد می‌شوند تا به ایران برسند. باید گفت که پس از تسلط دوباره حکومت سرپرست بر افغانستان، صدها هزار شهروند کشور به دلیل چالش‌های اقتصادی و امنیتی به ایران و پاکستان فرار کرده‌اند. در همین حال آزارواذیت مهاجران نیز در ایران افزایش یافته است.

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 204 بازدید

جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) با نام هندی نیلانجانا سودشا در ۱۱ ژوئیه‌ی ۱۹۶۷ در لندن از پدر و مادری بنگالی به دنیا آمد. سه سال بعد، خانواده به ایالات متحده مهاجرت کردند و لاهیری در کینگستون جنوبی، رودآیلند، بزرگ شد. پدر و مادر به پیشینه‌ی هندی‌تبار خود متعهد بودند و مصمم بودند که این میراث فرهنگی را به فرزندان خود نیز منتقل کنند. این شیوه‌ی تربیتی موضوع مهاجرت، دیگری بودن، و زندگی در مرز میان دو دنیای متفاوت را برای لاهیری برجسته کرد. مضامینی که او بعدتر در آثارش بارها به آن‌ها بازگشت. جومپا لاهیری پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، مدرک لیسانس ادبیات انگلیسی خود را در سال ۱۹۸۹ از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. سپس وارد دانشگاه بوستون شد و کارشناسی ارشد خود را در سه رشته‌‌ی زبان انگلیسی، نویسندگی خلاق، ادبیات و هنرهای تطبیقی ادامه داد و در نهایت توانست مدرک دکترای مطالعات رنسانس را در سال ۱۹۹۷ از این دانشگاه دریافت کند. گرچه جومپا لاهیری در دوران تحصیلات تکمیلی و مدتی پس از آن، چندین داستان کوتاه در مجلاتی مانند نیویورکر و هاروارد ریویو منتشر کرد، بسیاری از داستان‌های کوتاه او از سوی ناشران رد می‌شد. او بعدتر برخی از این داستان‌ها را در مجموعه‌ای به نام «مترجم دردها» گردهم‌ آورد. این مجموعه دربردارنده‌ی نُه داستان بود که برخی در کلکته و برخی دیگر در سواحل شرقی ایالات متحده روی می‌دادند و حول موضوعاتی چون ازدواج،‌ مهاجرت و بیگانگی می‌گشتند. مترجم دردها در آمریکا با استقبال مواجه شد و جایزه‌ی پولیتزر داستان سال ۲۰۰۰ را از آن خود کرد. اما نگاه منتقدان هندی به تصویری که جومپا لاهیری از هند ارائه کرده بود چندان مثبت نبود. جومپا لاهیری در ادامه به نوشتن رمان روی آورد و «همنام» را نوشت که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. او در این رمان به موضوع هویت شخصی و کشمکش‌های ناشی از مهاجرت می‌پردازد و روابط یک خانواده‌ی مهاجر بنگالی در ایالات متحده را بررسی می‌کند. جومپا لاهیری در سال ۲۰۰۸ با مجموعه‌ی «خاک غریب» دوباره به داستان کوتاه بازگشت، مجموعه‌ای با موضوع مهاجرت و همسان‌شدن با فرهنگ آمریکایی. این کتاب پس از انتشار، در صدر فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. جومپا لاهیری پنج سال بعد، رمان «گودی» را منتشر کرد و مسیرهای متفاوت دو برادر بنگالی را به تصویر کشید. این رمان لاهیری بسیار دیده و ستایش شد و او را در فهرست نامزدهای جوایز ادبی‌ای چون من بوکر قرار داد. جومپا لاهیری از سال ۲۰۰۵ به سمَت نایب‌رئیسی مرکز آمریکایی PEN، سازمانی برای ترویج دوستی و همکاری فکری میان نویسندگان، منصوب شده است. او در فوریه‌ی ۲۰۱۰ به عضویت کمیته‌ی هنر و علوم انسانی درآمد و در سال ۲۰۱۴ مدال ملی علوم انسانی را از باراک اوباما دریافت کرد. در دسامبر ۲۰۱۵، جومپا لاهیری در نیویورکر مقاله‌ای غیرداستانی با عنوان «به خودتان ایتالیایی بیاموزید» منتشر کرد و در آن از تجربه‌‌ی خودش در یادگیری زبان ایتالیایی نوشت. همان سال کتاب «به دیگر سخن» را منتشر کرد، این کتاب اولین کتاب لاهیری بود که به زبان ایتالیایی نوشته شده بود. کتاب تأملی است درمورد غوطه‌ور شدن در فرهنگ و زبانی دیگر. جومپا لاهیری به نوشتن به زبان ایتالیایی ادامه داد و در سال ۲۰۱۸ رمان «همین حوالی» را منتشر کرد. لاهیری خود این اثرش را به انگلیسی ترجمه کرد و این شروعی شد بر ترجمه‌ی آثار دیگر نویسندگان ایتالیایی‌زبان. این تجربیات الهام‌بخش مجموعه ‌مقالاتی بود که با نام «خودم و دیگران» در سال ۲۰۲۲ منتشر شد. بهترین کتاب‌های جومپا لاهیری کتاب مترجم دردها (Interpreter of Maladies): مجموعه‌ای از نُه داستان کوتاه از جومپا لاهیری که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. این کتاب که تا اکنون بیش از ۱۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفته، جوایز متعددی را برای نویسنده‌ی خود به ارمغان آورده است. «موضوع موقت»، «وقتی آقای پیرزاده برای شام می‌آمد»، «مترجم دردها»، «دربان واقعی»، «جذاب»، «خانه‌ی خانم سن»، «این خانه‌ی متبرک»، «معالجه‌ی بی‌بی هالدار» و «سومین و آخرین قاره» داستان‌های این کتاب را تشکیل می‌دهند. اغلب قصه‌ها پیرامونِ زندگیِ مهاجران هندی می‌چرخد و تصویری روشن و سرشار از حساسیت و ریزبینی از روزگار آنان ارائه می‌دهد. داستان دوم روایتگر زندگی دختر بچه‌ای هندی است به نام لیلیا. پدر و مادر لیلیا که با چالش‌های فرهنگی مهاجرت مواجه‌اند و تلاش می‌کنند اندک حلقه‌های اتصال به ریشه‌هایشان را از دست ندهد، اغلب شب‌ها را با آقای پیرزاده می‌گذرانند. آقای پیرزاده روزگاری هم‌وطن لیلیا بود؛ اما پس از تقسیمات جدید کشوری، اینک او یک بنگلادشیِ مسلمان است و واژه‌ی وطن معنایی گنگ پیدا کرده است... در این داستان با موضوعاتی چون تفاوت و تضادهای فرهنگی، مسائل سیاسی و اجتماعی هندوستان، دغدغه‌های والدین مهاجر و... آشنا می‌شویم. کتاب گودی (The Lowland): دومین رمان جومپا لاهیری که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این کتاب تحسین‌شده و پرفروش در اکتبر ۲۰۱۳ به رتبه‌ی پنجم فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های چاپی و الکترونیکی نیویورک تایمز رسید. رمان گودی چندین بار در فهرست نهایی جوایز ادبی قرار گرفته است. کتاب همین حوالی (Whereabouts): سومین رمان جومپا لاهیری که ابتدا به زبان ایتالیایی نوشته شد و سپس خود نویسنده آن را به انگلیسی برگرداند. در این رمان، راوی در اطراف شهری اروپایی که در داستان اشاره‌ای به نام آن نمی‌شود سفر می‌کند. این سفر همراه است با درون‌نگری و تعمق راوی در تنهایی خود کتاب همنام (The Namesake): اولین رمان جومپا لاهیری که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. این کتاب ابتدا در نیویورکر منتشر شد و سپس به شکل یک رمان کامل درآمد. این رمان رویدادهایی را در کلکته،‌ بوستون و نیویورک روایت می‌کند و به درگیر شدن میان دو فرهنگ متضاد با تفاوت‌های اجتماعی، مذهبی و... می‌پردازد. سبک نوشتاری جومپا لاهیری را می‌توان هم ساده‌ و هم ژورنالیستی توصیف کرد. او در آثار خود از کلمات پیچیده و مرکب، جمله‌بندی‌های تودرتو، و زبان مجازی اجتناب می‌کند. مهاجرت و قرارگیری در حاشیه موضوعی است که همواره مورد توجه جومپا لاهیری بوده است. نوشته‌های او اغلب به تنهایی، بیماری یا ازدواج‌های ناموفق می‌پردازند. گرچه موضوع اصلی داستان‌های لاهیری پویایی و ارتباط درون خانواده‌ها و زوج‌هاست، این درگیری‌ها معمولاً ریشه در تجربه‌ی مهاجرت و تلاش برای همسان شدن با جامعه‌ی میزبان دارد. جوایز و افتخارات جومپا لاهیری: برنده‌ی جایزه‌ی اُ. هنری برای داستان کوتاه مترجم دردها در سال ۱۹۹۹ برنده‌ی جایزه‌ی PEN/Hemingway برای داستان کوتاه مترجم دردها در سال ۱۹۹۹ برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر برای مترجم دردها در سال ۲۰۰۰ دریافت بورسیه‌ی گوگنهایم در سال ۲۰۰۲ برنده‌ی جایزه‌ی بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر برای خاک غریب در سال ۲۰۰۸ برنده‌ی جایزه‌ی ادبی آسیایی-آمریکایی برای خاک غریب در سال ۲۰۰۹ دریافت مدال ملی علوم انسانی در سال ۲۰۱۴ برنده‌ی جایزه‌ی Pen/Malamud در سال ۲۰۱۷ معرفی آثار جومپا لاهیری مترجم دردها (ترجمه امیرمهدی حقیقت) ۱۹۹۹ ترجمان دردها (ترجمه مژده دقیقی) در سال ۱۹۹۹ همنام ( ترجمه امیر مهدی حقیقت، فریده اشرفی، گیتا گرگانی) در سال ۲۰۰۳ داستان کوتاه جهانم بهشت در سال ۲۰۰۴ کتاب اولین و آخرین بار در سال ۲۰۰۶ کتاب داستان آخر سال در سال ۲۰۰۷ خاک غریب (ترجمه امیرمهدی حقیقت) ۲۰۰۸ به کسی مربوط نیست (ترجمه گلی امامی) در سال ۲۰۰۸ رمان گودی ( ترجمه امیرمهدی حقیقت) در سال ۲۰۱۳ جایی که هستم ( ترجمه غزل قربان‌پور) در سال ۲۰۱۸( ایتالیایی) همین حوالی ( ترجمه راضیه خشنود، نشر ماهی) در سال ۲۰۱۸ کتاب پاتوق ها (ترجمه امیرمهدی حقیقت – نشر چشمه خیلی دور، خیلی نزدیک نمونه ی از نوشته ی جومپا ماهیری: «آقای کاپاسی نگاهش کرد؛ زنی با دامن قرمز پلیسه و تی‌شرت توت‌فرنگی؛ زنی که هنوز سی سالش هم نشده بود ولی نه شوهرش را دوست داشت نه بچه‌هایش را؛ زنی بدون هیچ علاقه‌ای به زندگی. اعتراف خانم داس پکرش کرده بود و پکرتر شد وقتی تصور کرد آقای داس، بالای آن تپه، تینا را روی دوشش سوار کرده و دارد از حجره‌های راهبان باستانی عکس می‌گیرد تا به شاگردانش در آمریکا نشان بدهد؛ غافل از این‌که یکی از پسرهایش مال خودش نیست.» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 185 بازدید

وزارت مهاجرین و عودت‌کنندگان حکومت سرپرست در تازه‌ترین مورد اعلام کرده است که هفت میلیون شهروند افغانستان در خارج از کشور مهاجر هستند و سه میلیون نفر دیگر در داخل کشور آواره شدند. عبدالرحمان راشد، معین مسلکی وزارت مهاجرین این آمار را در یک نشست خبری در کابل اعلام کرده و همچنان گفت که در یک سال اخیر، یک میلیون و ۷۷۹ هزار و ۶۰۳ نفر از ایران، پاکستان و کشورهای دیگر به افغانستان بازگشته‌اند. وی در باره بازگشت مهاجرین جزئیات بیشتری ارائه نکرد. پیش از این سازمان بین‌المللی مهاجرت اعلام کرده بود که از سال ۲۰۲۰ میلادی تا اکنون، حدود هشت میلیون نفر افغانستان را ترک کرده‌اند. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، صدها هزار نفر کشور را ترک کردند و به کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا، ایران و پاکستان پناه بردند. عمده‌ترین گروه پناه‌جویان کشور را کارمندان سابق دولت، نهادهای مدنی و حقوق‌‌ بشری، روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق زن تشکیل می‌دهند. همچنین در طی سه سال گذشته صدها هزار مهاجر اهل افغانستان به کشور برگشته‌اند یا اخراج شدند. اخراج مهاجران بدون اسناد افغانستان از کشورهای ایران و پاکستان در یک سال اخیر به‌شدت جریان داشته است. مقام‌های ایران در اواخر سال گذشته‌ی خورشیدی اعلام کرده بودند که ۵۲۰ هزار مهاجر افغانستانی را اخراج کرده‌اند. براساس آمار سازمان‌های بین‌المللی، تا آخر سال ۲۰۲۳ میلادی بیش از ۵۰۰ هزار مهاجر دیگر نیز از پاکستان اخراج شده‌اند. آقای راشد در بخشی از صحبت‌هایش گفت که در یک سال اخیر پنج هزار و ۷۶۶ نفر از شهروندان افغانستان که در پاکستان و ترکیه زندانی بودند، آزاد شده‌اند. او تاکید کرد که در این مدت چهار هزار شهروند افغانستان که در ارتباط با جرایم مختلف در ایران بازداشت شده بودند، به افغانستان منتقل شده‌اند‌. قابل ذکر است که ایران در یک سال اخیر بارها اعلام کرده است که شماری از زندانیان اهل افغانستان را به حکومت سرپرست سپرده است تا باقی‌مانده‌ی مدت حبس شان را در افغانستان بگذرانند. انتقال زندانیان به افغانستان براساس تفاهم‌نامه‌ی تبادل زندانیان که در سال ۱۳۸۵ میان وزارت‌های عدلیه‌ی دو کشور امضا شده، صورت می‌گیرد.

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 197 بازدید

نصیراحمد فایق، سرپرست نمایندگی افغانستان در سازمان ملل، رفتار پولیس ایران با مهاجرین اهل افغانستان را مغایر با اصول و معیارهای پذیرفته ‌شده‌ی جهانی و قوانین مهاجرت خواند. آقای فایق گفته است که شکنجه نوجوان مهاجر اهل افغانستان توسط پولیس در شهرستان دماوند ایران غیرانسانی و غیراسلامی است. براساس گزارش‌ رسانه‌های بین‌المللی یک نوجوان ۱۵ ساله افغان به نام سید مهدی به دلیل شکنجه توسط پولیس ایران آسیب دیده و گردنش شکسته است. همچنین تصاویر و ویدیوهایی که به دست رسانه گوهرشاد رسیده است، نشان می‌دهد که یک مأمور لباس‌شخصی در روستای آبسرد شهرستان/ولسوالی دماوند، دست‌وپای سید مهدی را گرفته و مأمور دیگر زانویش را روی گردن او گذاشته است. تصاویر شکنجه این مهاجر افغان بازتاب گسترده در شبکه های اجتماعی داشته است. سرپرست نمایندگی افغانستان در سازمان ملل متحد در واکنش به این رویداد در حساب کاربری ایکس خود نوشته است: «رفتار و عملکرد پولیس جمهوری اسلامی ایران با پناه‌جویان و مهاجرین افغان، به ویژه آن‌هایی که اسناد قانونی دارند، خلاف اصول و معیارهای پذیرفته‌شده بین‌المللی و قوانین مهاجرت است.» آقای فایق شکنجه مهاجرین افغان توسط مأموران پولیس ایران را «غیرانسانی» و «غیراسلامی» خواند و خواستار اقدامات جدی برای جلوگیری و رسیدگی به چنین حوادثی شد. همچنین او از ایران به دلیل پناه دادن به میلیون‌ها مهاجر افغان قدردانی کرد و از مقام‌های ایرانی خواست که اقدامات لازم را برای جلوگیری از تکرار چنین رویدادهایی انجام دهند. قابل ذکر است که بدرفتاری پولیس ایران با مهاجرین افغان، به ویژه شکستن گردن یک پناه‌جوی نوجوان، واکنش گسترده‌ای را در میان شهروندان افغانستان برانگیخته است. پناه‌جوی نوجوان اهل دایکندی در حال حاضر در بیمارستان بستری است.

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 343 بازدید

دو خانواده در ولایت هرات تصمیم گرفتند فرزندانشان با هم ازدواج کنند، این زوج جوان شاید هرگز فکر نمی‌کردند، چهار فرزند به جمع دو نفره‌شان اضافه شده و زندگی آن‌ها را متحول کند. هرات ولایتی با داشتن سنت‌های اصیل، فرهنگ عالی و رواج‌های متفاوت، تأثیر شگرفی بر زندگی این زوج تحصیل کرده داشته است. خانم جوان خانواده، توانست برعکس خواهران دیگرش، تا سطح دارالمعلمین تحصیل کند و شغل معلمی را پیشه نماید. همسر این خانم هم مهندس است و از دانشگاه پلی‌تخنیک کابل فارغ شده و در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ توانسته برای مدت یک و نیم سال در کالیفرنیای آمریکا، در سفر دیگر برای ۱ سال در آمریکا و بعد  در جاپان تحصیل کند، اما همچنان متاثر از سنت‌های زندگی در افغانستان است. این زوج پس از ازدواج به کابل آمدند و فرزند اول‌شان «لینا» به دنیا آمد. روز‌ها پی هم گذشت و «لینا روزبه» به سن هشت سالگی رسید. سال ۱۹۸۴ برایش زمان متفاوت و سخت‌تری را به ارمغان آورد. لینا از افغانستان مهاجر شده و با پدر و مادر به ایران رفتند. زندگی مهاجرت خیلی سخت‌تر از زندگی در کشوری است که درگیر مشکلات زیادی می‌باشد، آرزوها و رویاها را تغییر می‌دهد و از یک شخص، فرد دیگری متولد می‌شود، فردی که دوست دارد این چهره را به تصویر بکشد و برای آن، به نوعی دادخواهی کند و یا به دیگر مردم جهان نشان دهد. این دختربچه کوچک مشغول تحصیل می‌شود در خانواده‌ای که هرچند از قشر تحصیل کرده هرات می باشد، اما روش‌های سنتی زندگی را بیشتر می‌توان در زندگی آن محسوس دید. لینا خود را با برادر مقایسه می‌کند و درمی‌یابد که تفاوت‌های زیای بین او و برادرش است. با همه این قواعد که از سوی خانواده و جامعه بین آنان وضع شده بود، مکتب را تا صنف ۳ در افغانستان، تا صنف ۱۰ در ایران و پس از آن با مهاجرت به پاکستان، با دادن امتحان در پشاور، سند دیپلم خود را به دست آورده است. سال‌های نوجوانی لینا روزبه به مهاجرت در کشورهای همسایه گذشت، اما پس از به دست آوردن سند دیپلم و سند لیسانس، به مونترال کانادا مهاجر شدند. وقتی از خاطرات خود می‌گفت، یادآور شد که «بزرگترین مشکل به عنوان یک دختر مهاجر نسبت به یک پسر مهاجر، فشار زندگی مهاجرت است که بر دختران بیشتر است. من به یاد می‌آورم که در ایران برادرم دوستان زیادی داشت و با آنان بایسکل‌سواری می‌کرد، اما خانواده همیشه نگران دختران خود بود. چون قانون در آن کشورها برای حفاظت از مهاجرین عملی نمی‌شد و خانواده همیشه نگران این موضوع بودند و ما از خیلی چیزها برعکس برادرم، محروم بودیم؛ با دوستان خود رفت و آمدی نداشتیم، رفتن و آمدمان تحت کنترول والدین بود و خیلی قوانین دیگر که محدود نه تنها خانواده‌ ما، بلکه محدود خیلی از دختران می‌شد که ما نیز جزیی از آنان بودیم.» پدر و مادر خانواده که خود راه طولانی را سپری کرده و به تقاعد رسیده بودند، آن زمان دختر نوجوانی داشتند که به دنبال آرزوهایش قدم برمی‌داشت؛ هرچند سخت‌گیرانه او را بزرگ کرده بودند، اما هیچ گاهی در عرصه تحصیل او را محدود ننمودند. در این خانواده هراتی، همه به دنبال علایق خود گام برداشتند. لینا روزبه! او اخیرا جایزه‌ای را از بنیاد «آپ فور سیکساس»، سازمانی که برای اقتدار و تبادل ظرفیت زنان کار می‌کند، به دست آورده است. در این سازمان یک زن ایرانی و چندین آمریکایی عضو هیئت مدیر بوده و هر ساله مهمانی برگزار می‌کنند که در آن از زنان تقدیر می‌شود. خانم روزبه در مورد دریافت این جایزه گفت: «یک نفر به آنان کتاب وعده بهشت را روان کرده بود و دو شعر نیز مکتب معرفت فرستاده بوده و آنان نیز چند فیس‌بوک لایف مرا دیده بودند که پس از آن به من تماس گرفته، گفتند که ما چنین نوشته‌هایی را از شما دیدیم و می‌خواهیم بیشتر از شما اطلاعات داشته باشیم. پس از بررسی دوباره زندگی‌نامه من، زنگ زدند و گفتند که شما نیز جز لیست برندگان جایزه تقدیر از زنان توان‌مند هستید. در این جایزه هشت خانم برنده بودند؛ من و یک خانم دیگر افغان به نام فهیمه گهیز که در عرصه معارف کار کرده است، دو خانم آمریکایی و چهار خانم ایرانی.» لینا روزبه شاعر، نویسنده و خبرنگار است. او هرچند اکنون نیز زندگی درخشانی دارد، اما هنوز هم به هدفی که می‌خواسته، نرسیده است. او دوست دارد روی موضوعات حقوق بشری و نویسندگی موضوعات مختلف سیاسی، تحلیلی و تحقیقی کار کند؛ امری که خانم روزبه را متفاوتر از بسیاری از زنان دیگر می نماید. با این حال او مانند بسیاری از افغان‌هایی که در میان جنگ و خون جاری در چهار دهه گذشته افغانستان به دنیا آمده و رشد کرده، داستان زندگی الهام بخشی داشته است. لینا روزبه از سنین کودکی که تنها ۹ سال داشت، در پی نوشتن بود و دوست داشت، بنویسد. می‌خواست رفتارهایی که با او در کشوری بیگانه می‌شد، شرح دوران مهاجرت و سختی‌های زندگی در کشورهای مختلف را با قلمش توصیف کند.  به همین دلیل در کانادا نیز نزدیک‌ترین رشته به نویسندگی، رشته روابط عامه، سینما و مطبوعات بود که زیر مجموعه این نام را رشته‌های مختلف دیگری چون طراحی گرافیک، خبرنگاری، عکاسی، نویسندگی و ژورنالیزم تشکیل می‌داد را، انتخاب کرد تا به این وسیله بتواند به هدفش برسد. مادر خانم روزبه تمام زندگی خود را صرف تحصیل فرزندانش‌ کرد. لینا روزبه هم با عشق نویسندگی که همیشه همراه او بود رشد کرد و با کمک مادر به این رویا بال پرواز داد. او همیشه مقاله‌های کوتاهی را در دوران تحصیل می‌نوشت که در چندین روزنامه در کانادا؛ دو روزنامه ایرانی و روزنامه شهر مونترال به نام گزیت به چاپ رسیده است. این خانم جوان نویسندگی را می‌پرستید، اما در دوره تحصیل جز این فعالیت‌ها، کار رسمی در هیچ رسانه چاپی نداشت، اما پس از ازدواج و فراغت از دانشگاه، به صورت اتفاقی قراردادیی را در سال ۲۰۰۴ با رادیو و تلویزیون صدای آمریکا که فعالیت آن تنها به رادیو ختم می‌شد، امضا کرد. او هیچ علاقه‌ای به رسانه و گویندگی نداشت و حتی تصور نمی‌کرد، روزی به عنوان گوینده در تلویزیون یا رادیویی حضور پیدا کند، ولی این اتفاق افتاد و او نه تنها دو سال در رادیو صدای آمریکا، بلکه در سال ۲۰۰۶ که تصمیم بر ساخت تلویزیون صدای آمریکا برای افغانستان شد، او جز یکی از کارمندان این تلویزیون به عنوان گوینده حاضر به کار گمارده شد. شاید «وعده بهشت» را خوانده باشید؛ مجموعه شعری از لینا روزبه، شرح سرگذشت زن افغانی که پس از سپری کردن چالش‌های زیاد، برای بیان سختی‌های مهاجرت و زندگی در افغانستان نوشته است. از چاپ این کتاب ۴ سال می‌گذرد و لینا با هر قدمی که برداشت، توانست خود را به رویاهایش نزدیک‌تر کند. او عاشق شعر و شاعری بود و توانست به این آرزو جامه عمل بپوشاند. اما اکنون کتاب دوم او، «سیب و حوا» به دست یک ناشر آمریکایی رسیده و تا چند ماه دیگر چاپ خواهد شد. لینا روزبه با قلم توانای خود، یک «ناول» نیز زیر دست دارد که به انگلیسی نوشته خواهد شد. او برای نویسندگی و برای شعرهایی که سروده، تا اکنون تقدیرنامه‌های زیادی از انجمن‌ها و مراجع مختلفی به دست آورده است که همه نشان‌دهنده این است که توانسته مسیر خواسته‌هایش را به خوبی مشخص کند. اما اکنون شرایط فرق می‌کند؛ لینا روزبه دختر جوان خانه پدر خود نیست تا به همه خواسته‌هایش به صورت مستقل عمل کند، بلکه پسری ۱۲ ساله به نام آرمان دارد، همسرش اشرف حیدری که بیشتر اوقات در سفر بوده و سفیر افغانستان در سریلانکا می‌باشد. او برای این‌که بتواند تعادل را بین کار، خانه و خانواده خود حفظ کند، در تلاش است. با این‌که کار زیاد است، اما او همانند زنان دیگر دوست دارد خوب و کامل باشد. پسرش صنف شش است و او بیشتر وقت خود را به پسر و خانواده‌اش متمرکز کرده و پس از آن به کار خود نیز می‌رسد. لینا یادآور شد: «چیزی که به نفع من تمام شده است، این است که من شخصیت درون گرا دارم و زیاد اجتماعی نیستم. بیشتر تمرکز خود را به خانه و کار خود گذاشته‌ام. از ابتدا هم تفریح زیاد را دوست نداشتم و بیشترین تفریح من کتاب خواندن و استراحت در خانه بود؛ همین هم به من کمک کرد تا بتوانم بین کار و خانواده‌ خود تعادل ایجاد کنم.» او گفت: «در زندگی، یک زن نمی‌تواند در تمام امور کاملاً موفق باشد، هم در خانه زن کامل، هم در شغل و و در عرصه امور اجتماعی، بنا یک زن باید اهداف خود را مشخص سازد و از آن میان، فقط به آنچه قادر به انجام آن است اکتفا کند و برای من خانواده، نویسندگی و بعد امور مربوط به آن ارجحیت دارد بنا اگر نتوانستم در هر گردهمایی و یا امور اجتماعی سهم بگیرم، از آن می‌گذرم و ترجیح می‌دهم به خودم وقت بدهم.»   "کنایه" نوشته: لینا روزبه حیدری چه شبی که شرح غم را به ستاره مینویسم به دلی که ساده خو شد ز گذاره مینویسم من و انزوا که بودیم خبری ز غم نمیشد تو که امدی چو آتش، ز شراره مینویسم تو همان غریو موجی، من همان غریق توفان کشتی شکسته ام من، ز کناره مینویسم اشک و اه من نمانده، تو برو که جان نمانده بیقرار دردم اینجا، بیقراره مینویسم من و رنج تلخ ماندن، من و این سکوت مزمن با خودم نشسته اینجا ره چاره مینویسم تو به من چه مهربانی، تو برای من جهانی! باورم نکن عزیزم، به کنایه مینویسم من و انقدر هراسی که دگر رمق ندارم هر سخن در این جماعت به اشاره مینویسم! نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب