برچسب: #خشونت

1 روز قبل - 62 بازدید

ریچارد بنت، گزارشگر ویژه‌ی حقوق‌‌ بشر سازمان ملل متحد برای افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که از موج جدید بازداشت زنان و دختران توسط نیروهای امر به معروف و نهی از منکر در کابل، به‌شدت نگران است. آقای بنت شب گذشته (دوشنبه، ۳۰ سرطان) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که این بازداشت‌ها، یادآور بازداشت زنان و دختران در اوایل سال ۲۰۲۴ میلادی است، اما طبق گزارش‌ها، این‌بار خشونت‌آمیزتر شده است. وی در ادامه تاکید کرده است: «این بازداشت‌ها نشان‌دهنده‌ی تداوم آزارواذیت سیستماتیک جنسیتی است که باعث ترس شدید در میان شهروندان افغانستان شده است.» این در حالی است که نیروهای امر به معروف و نهی از منکر در روزهای اخیر موج جدید بازداشت دختران جوان را به اتهام «بدحجابی» در بخش‌های مختلف کابل آغاز کرده‌اند. منابع محلی گزارش داده‌اند که مأموران امر به معروف و نهی از منکر، ده‌ها دختر را از چندین منطقه در غرب کابل و شهر نو در مرکز شهر، با خود برده‌اند. وزارت امر به معروف و نهی از منکر بازداشت زنان و دختران را تکذیب کرده، اما گفته است که مأموران این وزارت به ‏زنان و دختران درباره‌ی حجاب توصیه کرده‌اند. باید گفت که نیروهای حکومت فعلی در اوایل سال ۲۰۲۴ میلادی نیز ده‌ها دختر را از منطقه‌ی دشت‌ برچی و خیرخانه در کابل به اتهام «بدحجابی» بازداشت کرده بودند. بازداشت دسته‌جمعی دختران جوان از سوی حکومت سرپرست با واکنش‌های گسترده‌ای مواجه شده است و شمار زیادی از چهره‌های سیاسی آن را محکوم کرده‌اند.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 57 بازدید

زینب، زنی حدوداً چهل‌ساله است. مادر چهار طفل است و سال‌هاست که از "زن بودن" فقط زخم خورده. او از همان نوجوانی، به عقد مردی درآمد که از خودش بسیار کلان‌تر بود. مردی خشن، کم‌محبت و پرغُر، اما در آن روزها، همین مرد برایش یک پناه بود؛ چون خانه‌ی پدرش از سختی، چیزی کمتر از جهنم نداشت. او با هزار آرزو وارد خانه شوهر شد، اما روز به روز، از آن آرزوها فقط خاکستر باقی ماند. سال‌ها با مردی زندگی کرد که هیچ‌گاه او را درک نکرد، دوست نداشت، و تنها به‌عنوان یک خدمت‌کار به او نگاه می‌کرد. اما زینب ماند، تحمل کرد، طفل آورد، شب نخوابید، گرسنگی کشید، سیلی خورد، اما دم نزد. به‌خاطر اولادهایش، به‌خاطر این‌که خانه‌اش خراب نشود، به‌خاطر اینکه مجبور نباشد به خانه پدرش برگردد؛ همان خانه‌ای که هیچ وقت جای آرامی برایش نبود. چند سال قبل، زندگی‌اش یک‌بار دیگر زیرورو شد. شوهرش، بدون این‌که چیزی بگوید، دختری هجده‌ساله را به خانه آورد. دختر، فراری بود؛ از خانواده بریده، بی‌پناه، بی‌سرنوشت. مرد، اول گفت که برای کمک آورده‌اش، اما بعد، بدون اجازه و رضایت زینب، با او نکاح کرد. زن دوم، جوان بود، زیبا بود، بی‌تجربه بود، اما همه‌ی قلب مرد را تسخیر کرد. از آن روز به بعد، محبت، احترام، توجه و حتی پول، همه رفت طرف زن نو. زینب، که سال‌ها خون دل خورده بود، حالا باید شاهد می‌بود که شوهرش چطور با زنی به عمر دختر خودش، مثل شاهزاده رفتار می‌کند؛ و خودش؟ خودش به یک خدمه در خانه‌اش تبدیل شده بود. شوهرش حالا با زن نو می‌خندید، برایش بازار می‌رفت، لباس می‌خرید، عکس می‌گرفت، در تلویزیون با هم فلم می‌دیدند. اما وقتی نوبت به زینب می‌رسید، فقط امر و نهی بود: «این‌کار را بکن، چرا این‌قدر دیر شدی، چرا طفل را نگرفتی، چرا خاموش نمی‌شوی؟» زینب بارها خواست طلاق بگیرد. اما چطور؟ به کجا می‌رفت با چهار طفل؟ در جامعه‌ای که زن مطلقه را با هزار چشم می‌بینند، و مهاجر بودن هم درد را دوچندان می‌سازد. خانواده‌اش در افغانستان حمایتش نمی‌کردند. پدرش سال‌ها پیش گفته بود: «یا با شوهرت بساز یا دیگر به خانه ما نیا.» زینب ماند. برای اولادهایش، برای اینکه بی‌سرپناه نشود، برای اینکه مجبور نباشد در جاده‌ها دست دراز کند. ماند و هر روز مرد. صبح زود بیدار می‌شود، نان می‌پزد، لباس می‌شوید، طفل‌ها را آماده مکتب می‌سازد، خانه را جارو می‌کند، ظروف می‌شوید، و شب که می‌شود، باز هم خسته‌گی‌اش دیده نمی‌شود. حتی گاه زن نو می‌گوید: «خاله زینب، برایم چای بیار.» و او با لبخند تلخ، می‌گوید: «چشم.» شب‌ها، وقتی همه می‌خوابند، زینب گوشه‌ی خانه می‌نشیند، به دیوار خیره می‌شود. در دلش، هیچ امیدی باقی نمانده. گاهی فکر می‌کند اگر مرده بود، شاید حالش بهتر می‌بود. نه به‌خاطر اینکه زندگی‌اش تمام شود، بل به‌خاطر اینکه دیگر مجبور نمی‌بود نفس بکشد در حالی‌که دیده نمی‌شود. بزرگ‌ترین پسرش حالا نوجوان است، سرد و خاموش. همیشه از پدرش فاصله می‌گیرد. می‌گوید: «او مادر ما را خورد کرده.» دخترش، از مدرسه دل‌زده شده، پر از اضطراب است. طفل‌های کوچک‌تر هم در سکوت بزرگ می‌شوند؛ بدون آن‌که صدای خنده مادرشان را بشنوند. زینب هیچ‌وقت برای خودش لباس نو نخریده. سال‌هاست که بیرون نرفته برای گردش. عیدها برای بچه‌ها لباس می‌خرد، اما خودش همان چادر سال قبل را می‌پوشد. او دیگر خودش را فراموش کرده، تنها چیزهایی را به یاد دارد که باید انجام دهد: «طفل مکتب دارد. شوهر دوا می‌خواهد. برنج تمام شده. لباس‌ها نشسته مانده...» شوهرش روز به روز سنگدل‌تر شده، و زن دوم روز به روز پر توقع‌تر. زینب اما فقط خاموش است. نه اینکه چیزی برای گفتن نداشته باشد، بل چون می‌داند حرف‌هایش گوش شنوا ندارد. او زنده است، اما نه برای خودش. او دیگر زن نیست، دیگر انسان نیست، او فقط «هست»؛ چون باید باشد. برای طفل‌هایش، برای آشپزی، برای لباس‌شویی، برای صبوری... و شاید، شاید تنها امیدش این باشد که روزی یکی از اولادهایش بزرگ شود، و به او بگوید: "مادرم، حالا نوبت توست که زندگی کنی…" نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 روز قبل - 120 بازدید

در ادامه‌ی قتل زنان و دختران افغانستانی،‌ رسانه‌های ترکیه درتازه‌ترین مورد گزارش داده‌اند که جسد یک دختر ۱۷ ساله اهل افغانستان در شهر مانیسا در غرب ترکیه کشف شده است. رسانه سوزکو ترکی با نشر گزارشی به نقل از پولیس نوشته است که در پیوند به این رویداد، شوهر او تحت تعقیب است. این دومین مورد قتل زنان اهل افغانستانی در ترکیه طی کمتر از یک هفته گذشته است. در گزارش آمده است، این دختر که از او با نام اختصاری هـ.ا. یاد شده، در خانه‌اش در منطقه جمهوریت، شهر مانیسا پیدا شده است. در گزارش آمده است که خانواده و نزدیکان هـ.ا. پس از بی‌خبری چندساعته از او، به خانه‌اش مراجعه کرده‌اند و وی را بی‌حرکت و در حالی‌که پتو رویش کشیده شده بود، یافته‌اند. جسد او پس از بررسی ابتدایی دادستانی، به سردخانه شفاخانه دولتی منتقل شده است. قرار است کالبدشکافی برای مشخص شدن علت دقیق مرگ انجام شود. پولیس ترکیه گفته است که براساس اطلاعات جمع‌آوری‌شده از همسایه‌گان، این دختر شب پیش از مرگش با شوهرش مشاجره داشته است. پولیس، همسر وی را مظنون اصلی می‌داند و عملیات برای بازداشت او جریان دارد. این دومین مورد کشف جسد زن افغانستانی در ترکیه در یک هفته اخیر است. پیش از این، جسد یک زن ۲۹ ساله اهل افغانستان در شهر اسکی‌شهیر نیز با ضربات چاقو پیدا شده بود. پولیس فردی را که گفته می‌شود شریک زندگی سابق او بوده، در ساکاریا شناسایی و بازداشت کرد.

ادامه مطلب


4 روز قبل - 117 بازدید

رسانه‌های ترکی درتازه‎‌ترین مورد گزارش داده است که یک زن ۲۹ ساله اهل افغانستان در خانه‌اش در شهر اسکی‌شهیر ترکیه با ضربات چاقو کشته شده است. در گزارش‌ها آمده است که پولیس فردی را که گفته می‌شود شریک زندگی سابق او است، در پیوند با این رویداد در ساکاریا شناسایی و بازداشت کرده است. رسانه‌های ترکیه هویت این زن اهل افغانستان را «شبانه س.» اعلام کرده‌اند. در گزارش آمده است که او مادر چهار کودک بوده که یکی از آن‌ها معلولیت نیز داشته است. به گزارش رسانه‌ها، این رویداد (شب چهارشنبه، ۲۵ سرطان) در منطقه تپه‌باشی شهر اسکی‌شهیر رخ داده است. گزارش شده است که شبانه س. حدود یک سال پیش از همسر ‌خود جدا شده بود و همراه با پسر معلولش زندگی می‌کرد. طبق گزارش‌ها، سه فرزند دیگرش نزد پدرشان اقامت داشتند. پس از وقوع این رویداد، مقامات هر چهار کودک را تحت حمایت حکومت قرار دادند. روند بازجویی عامل قتل آغاز شده و همچنان ادامه دارد. تا اکنون مقامات حکومت سرپرست در کابل و ترکیه در مورد این قتل چیزی نگفته‌اند. قابل ذکر است که در این اواخر قتل شهروندان افغانستان در کشورهای مختلف، به ویژه در ایران و پاکستان افزایش یافته است. همچنان شهروندان افغانستان در این کشورها با اخراج اجباری گسترده مواجه هستند.

ادامه مطلب


5 روز قبل - 168 بازدید

اسمش مهتاب بود؛ دختر هجده‌ساله‌ای از یک قریه‌ی خاکی در اطراف مزارشریف. خانه‌شان گِلی بود، سقف‌شان از ترکه‌های خشک، و دل‌های‌شان پُر از خاموشی. مهتاب نه زیاد گپ می‌زد، نه خنده می‌کرد، اما چشمانش همیشه چیزهایی می‌گفت که زبانش یارای گفتن‌شان را نداشت. دختری که دلش را سال‌ها پیش به پسر کاکایش، فرهاد، داده بود؛ اما هیچ‌کس دلش را جدی نگرفت. فرهاد، یک پسر ساده‌دل بود؛ بچه‌ی کاکای مهتاب. با هم کلان شده بودند. از کودکی تا نوجوانی، همه‌چیز باهم بود: از بازی‌های خاکی گرفته تا کمک به مادرها برای آوردن آب از سر چشمه. آن روزها، هیچ‌کس باور نمی‌کرد که این دو نفر روزی عاشق شوند؛ اما عشق، مثل بوی باران، بی‌خبر می‌آید و آرام در دل می‌نشیند. فرهاد وقتی به سن کار رسید، هر روز به شهر می‌رفت تا در ساختمان‌ها کار کند. دستانش پر از پینه شد، اما دلش هنوز نرم بود. هر بار که مهتاب را می‌دید، نگاهش پر از اشتیاق می‌شد. مهتاب هم دل‌بسته بود، اما خاموش؛ فقط شب‌ها زیر چادری، به ستاره‌ها نگاه می‌کرد و آه می‌کشید. فرهاد به پدرش گفته بود که می‌خواهد مهتاب را بگیرد، اما کاکایش ـ پدر مهتاب ـ با قاطعیت گفت: «او بچه هیچی نداره. ما دختر خوده به یک نفر نادار نمی‌تیم.» فرهاد گفت که کار می‌کنه، خانه می‌سازه، وقت می‌گذره، اما اجازه نداده بودند. پدر مهتاب دلش با پول بود، نه با عشق. در همین میان، حاجی‌ای از هرات آمد که خانه، موتر و دو زن داشت؛ اما دلش زن سومی هم می‌خواست. دختر جوانی از ولایت بلخ برایش جذاب بود. گفتند که حاجی نیک است، خانه دارد، خرج دارد، و مهربان است. اما هیچ‌کس از مهتاب نپرسید که آیا می‌خواهد یا نه. وقتی پدرش خبر خواستگاری را آورد، مهتاب تا سه شب نخوابید. دلش به لرزه افتاده بود. به مادرش گفت که دلش پیش فرهاد است، اما مادرش فقط سر تکان داد و گفت: «پدرت تصمیم خوده گرفته، ما چاره نداریم.» مهتاب تلاش کرد. گریه کرد، حتی پیش پای پدرش افتاد؛ اما پدرش با یک سیلی چنان زد که گوشش تا سه روز صدا می‌داد. گفت: «تو دختر استی، نه قاضی! خموش باش و عروس شو.» روز عروسی، چادر سفید مهتاب خیس از اشک بود. هیچ دل‌خوشی نداشت. فرهاد آن روز گم شد. هیچ‌کس او را ندید، اما شنیده بودند که تا صبح در قبرستان گریه کرده و به مادر مرده‌اش شکایت برده بود. مهتاب را مثل یک کالا در موتر انداختند و از مزارشریف به هرات بردند، به خانه‌ی مردی که پدرش می‌گفت "آینده‌ی روشن" است. خانه‌ی شوهرش، حاجی کریم، پر از سردی و خاموشی بود. زن اولش، سیاه‌چهره و حسود، با چشمانی پر از نفرت نگاهش می‌کرد. زن دوم، جوان‌تر اما بدطینت، هر روز دنبال بهانه‌ای تازه. حاجی کریم شب‌ها دیر می‌آمد، بوی شراب می‌داد و وقتی عصبانی می‌شد، فریاد می‌زد و حتی لت‌وکوب می‌کرد. مهتاب روزها را در آشپزخانه و اتاق تاریک می‌گذراند؛ تنها، بی‌دوست، بی‌پناه. وقتی برای اولین‌بار او را زدند، فقط به‌خاطر این بود که چای داغ‌تر از معمول بود. گفتند: «زن باید یاد بگیره»، اما مهتاب گریه نکرد. به خودش وعده داد که شاید اگر طفل بیاید، دل‌ها نرم شود؛ شاید شوهرش پدر خوبی شود؛ شاید زن‌های خانه قبولش کنند. وقتی باردار شد، دلش کمی گرم شد. طفلش را در دل حس می‌کرد و شب‌ها با او حرف می‌زد. می‌گفت: «تو می‌آیی و مادرت ره نجات می‌تی.» اما وقتی طفل تولد شد و دختر بود، حاجی کریم با صدای بلند گفت: «لعنت به تو که دختر آوردی!» و با پشت دست، سیلی به رویش زد. بعد از آن، هیچ روز خوش ندید. دخترش که دو ساله شد، خشونت‌ها بیشتر شد. بهانه‌ها زیادتر. زن‌های خانه هر روز زهر می‌ریختند و شوهرش هر شب مست‌تر و بی‌رحم‌تر برمی‌گشت. یک شب که مهتاب برای دفاع از خود گفت: «دیگه تحمل ندارم»، حاجی با چوب آشپزخانه چنان زد که دنده‌اش شکست. سه روز در بستر افتاد. کسی دوا نداد، کسی دلداری نداد. در آن شب تار، وقتی دخترک‌اش در بغلش خواب بود و خود از درد به خود می‌پیچید، تصمیم گرفت فرار کند. نیم‌شب، پای برهنه، طفل را در چادری پیچید و از خانه بیرون شد. از کوچه‌های تنگ و تاریک، خود را به ترمینال رساند. تا صبح لرزید، اما با اولین موتر، به مزار رفت؛ به خانه‌ی پدرش. اما پدرش، به‌جای آغوش، با خشونت گفت: «تو عزت ما ره بردی! مردم چه می‌گن؟» مهتاب با صدای لرزان گفت: «پدر جان، مرده بودم، آمدم که زنده شوم.» اما هیچ‌کس باور نکرد. مادرش گریه کرد، اما خاموش. دو هفته بعد، پدرش بدون مشوره، او را دوباره به هرات فرستاد. «برو و زندگی‌ات ره بکش، ما دیگه دخالت نمی‌کنیم.» مهتاب برگشت؛ بی‌امیدتر از پیش. چند سال دیگر گذشت. دخترش مکتب رفت، اما مهتاب هنوز زندانی بود. دیگر نه جوان بود، نه زیبا. چهره‌اش پر از زخم‌های پنهان، روحش شکسته. فرهاد را شنیده بودند که به ترکیه رفته و در دریا غرق شده یا شاید زنده‌ست؛ کسی نمی‌دانست. مهتاب در دلش سوگوار همه‌چیز بود: عشقش، جوانی‌اش، عزتش، و صدای خودش. آخرین روز، هیچ‌کس ندید چه شد. صبح، وقتی دروازه‌ی اتاق باز نشد، دخترک در زد، صدا نزد. شوهرش آمد، با فریاد دروازه را شکست، و مهتاب را دید که کنار طاقچه افتاده بود؛ با چهره‌ی سفید و لب‌های کبود. کنار دستش شیشه‌ی مرگ موش بود، و در کنارش یک کاغذ مچاله: «من دیگه طاقت نداشتم. نه از خانه‌گی، نه از شوهر، نه از قضاوت پدرم. رفتم، تا شاید در آن دنیا کمی آرام باشم. طفلکم، مرا ببخش. عاشق بودم، اما نفرین شدم.» همه دیر فهمیدند. پدرش با خبر شد، سرش را پایین انداخت، و گفت هیچ‌کس نباید گریه کند. شوهرش گفت جنازه‌اش را بی‌صدا دفن کنند. اما در دل خاک، زنی خوابیده بود که فقط خواسته بود دوست داشته شود؛ فقط خواسته بود انتخاب کند؛ اما تمام عمر، دیگران برایش تصمیم گرفتند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 109 بازدید

مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت غزنی می‌گویند که افراد مسلح پنج عضو یک خانواده به شمول زنان و کودکان را در ولسوالی قره‌باغ این ولایت تیرباران کرده‌اند. خالد سرحدی، سخنگوی فرماندهی پولیس غزنی به رسانه‌ها گفته است که این رویداد (یکشنبه‌شب، ۲۲ سرطان) در روستای «تولاخیل» از مربوطات ولسوالی قره‌باغ رخ داده است. آقای سرحدی تاکید کرده است که افراد مسلح پس از وارد شدن به یک خانه‌‌ی مسکونی، تمامی اعضای این خانواده را به شکل فجیع و با شلیک گلوله به قتل رسانده‌اند. سخنگوی فرماندهی پولیس غزنی افزوده است که در این رویداد، پنج عضو یک خانواده به‌شمول یک مرد، یک زن و سه کودک جان‌های‌شان‌ را از دست داده‌اند. وی در مورد هویت و سن قربانیان این رویداد چیزی نگفته است. دلیل وقوع این رویداد دشمنی‌های شخصی میان دو خانواده گفته شده است. خالد سرحدی در ادامه گفته است که دو نفر در پیوند به این رویداد بازداشت شده و افراد بازداشت شده به جرم‌شان اعتراف کرده‌اند. همچنین شماری از رسانه‌های محلی گزارش داده‌اند که قربانیان این رویداد شامل یونس، ۴۵ ساله، بی‌بی مهرو، ۳۵ ساله، حضرت‌ غنی ۹ ساله؛ ساجده ۷ ساله و جاوید ۵ ساله هستند. در گزارش آمده است که در این رویداد، یک دختر ۶ ساله به نام حسنا نیز زخمی شده‌است. این رویداد در حالی رخ داده است که در هفته‌های اخیر، موارد سرقت، اختطاف و سایر جرایم جنایی در برخی ولایت‌های کشور افزایش یافته است. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است.

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 85 بازدید

منابع محلی از ولایت کنر می‌گویند که یک مرد در ولسوالی نورگل این ‏ولایت، همسر و یک پسر ۹ ساله‌اش را با شلیک گلوله کشته و دختر و یک ‏پسرش را زخمی کرده است‎.‎ دست‌کم دو منبع با تایید این رویداد گفته‌اند که این حادثه در منطقه‌ی ‌‏«لودلام» از مربوطات ولسوالی نورگل رخ داده و فردی به‌نام مبین که معتاد و مبتلا به بیماری روانی بوده است، با شلیک گلوله، همسر و یک‌پسر ۹ساله‌اش را به‌قتل رسانده و یک پسر و یک دختر دیگرش را زخمی کرده است. منبع افزوده است که پسر و دختر زخمی این مرد برای درمان به شفاخانه ‏ولایتی ننگرهار منتقل شده‌اند‎.‎ منبع در شفاخانه حوزوی ننگرهار وضع صحی زخمیان را نسبتأ خوب گزارش داده است. منبع تاکید کرده است که این حادثه به‌دلیل خشونت خانگی و مشکلات ‏اقتصادی رخ داده است‎.‎ همچنین منبع دیگری گفت که مرد ضارب بیماری روانی داشت و اکنون ‏توسط نیروهای حکومت سرپرست بازداشت شده است.‏ قابل ذکر است که منابع جزئیات بیشتری در مورد قاتل ارائه نکرده و اداره‌ی محلی نیز در ولایت کنر تا اکنون در این‌باره اظهار نظری نکرده است. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 112 بازدید

منابع محلی از ولایت بدخشان می‌گویند که سه عضو یک خانواده به شمول یک زن و یک پسر در ولسوالی بهارک این ولایت از سوی افراد مسلح ناشناس تیرباران شدند. دست‌کم دو منبع به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که این رویداد (شنبه‌شب، ۲۱ سرطان) در روستای خیرآباد از مربوطات ولسوالی بهارک رخ داده و قربانیان این رویداد یک مرد، پسر او و همسرش هستند. همچنین تلویزیون آمو گزارش داده است که افراد مسلح نیمه‌های شب وارد خانه این خانواده شده و پس از درگیری، پدر و پسر را با شلیک گلوله به قتل رسانده‌اند و یک زن نیز در میان قربانیان این حمله شامل است. منبع تاکید کرده است که این خانواده پیش از این رویداد، ۲۰۰ هزار افغانی از فروش کچالو به‌دست آورده بود. منبع افزوده است که در آن شب افراد مسلح وارد خانه شده، پول را رداشته‌اند اما در جریان مقاومت قربانیان، به‌سوی آنان شلیک کرده‌اند. مسوولان حکومت سرپرست در ولایت بدخشان تا اکنون در مورد این رویداد اظهار نظر نکرده‌اند. در سال جاری میلادی سرقت‌های مسلحانه در بخش‌های مختلف کشور افزایش چشم‌گیر یافته است. دبیرکل سازمان ملل متحد نیز در تازه‌ترین گزارش خود از افزایش سرقت در افغانستان خبر داده است. این سرقت‌ها‌ی مسلحانه در حالی انجام می‌شود که حکومت فعلی ادعا می‌کنند که امنیت سراسری را در کشور تأمین کرده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 291 بازدید

مقام‌های محلی حکومت سرپرست در ‏ولایت ارزگان می‌گویند که ‏یک مرد در ولسوالی ‏چهارچینو، دخترش را همراه با یک ‏مرد به اتهام «روابط ‏نامشروع» به قتل رسانده ‏است.‏ بلال ارزگانی، سخنگوی ‏فرماندهی پولیس ارزگان گفته است که این ‏رویداد صبح امروز (جمعه، ‌‏۲۰ سرطان) در منطقه ‌‏«ساخر» از مربوطات ولسوالی چهارچینو ‏رخ داده است.‏ وی تاکید کرده است که نیروهای ‏حکومتی به محل رسیده و افراد ‏دخیل در این حادثه را ‏بازداشت کرده‌اند.‏ او جزئیات بیشتر درباره‌ی این ‏رویداد ارایه نکرده است.‏ قابل ذکر است که رابطه خارج از ازدوج زن و ‏مرد که «رابطه نامشروع» ‏توصیف می‌شود، پیش از این ‏هم منجر به قتل شده است. این ‏چنین قتل‌ها، «قتل‌های ‏ناموسی» عنوان می‌شود.‏ پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 107 بازدید

مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت غزنی می‌گویند که یک مرد در ولسوالی اندر این ولایت همسرش را به شکل فجیع به قتل رسانده است. خالد سرحدی، سخنگوی فرماندهی پولیس غزنی گفته است که این رویداد روز (یک‌شنبه، ۱ سرطان) در روستای چهل تن از مربوطات ولسوالی اندر رخ داده است. وی تاکید کرده است که این زن به دلیل خشونت خانوادگی از سوی شوهرش به قتل رسیده است. او افزوده است که این زن صاحب پنج فرزند نیز بوده است. سخنگوی فرماندهی پولیس غزنی در مورد سن و چگونگی قتل این زن جزییات ارائه نکرده است. براساس معلومات پولیس غزنی، شوهر این زن از سوی نیروهای امنیتی در این ولایت بازداشت شده است. در ادامه آمده است که او در تحقیقات اولیه به جرمش اعتراف کرده است. این در حالی است که سه‌شنبه‌ هفته‌ی گذشته نیز یک مرد در ناحیه‌ی پانزدهم شهر قندهار همسرش را توسط چاقو سر برید. این زن ۲۵ سال سن داشت و دارای سه فرزند بود که یکی از آنها دختر شیرخوار است. قابل ذکر است که پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند. براساس گزارش‌ها، عاملان قتل‌های مرموز غالبا «افراد مسلح ناشناس» دانسته می‌شود و حکومت فعلی کم‌تر از شناسایی و مجازات آنان خبر می‌دهند.

ادامه مطلب