برچسب: مهاجرت

9 ماه قبل - 215 بازدید

جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) با نام هندی نیلانجانا سودشا در ۱۱ ژوئیه‌ی ۱۹۶۷ در لندن از پدر و مادری بنگالی به دنیا آمد. سه سال بعد، خانواده به ایالات متحده مهاجرت کردند و لاهیری در کینگستون جنوبی، رودآیلند، بزرگ شد. پدر و مادر به پیشینه‌ی هندی‌تبار خود متعهد بودند و مصمم بودند که این میراث فرهنگی را به فرزندان خود نیز منتقل کنند. این شیوه‌ی تربیتی موضوع مهاجرت، دیگری بودن، و زندگی در مرز میان دو دنیای متفاوت را برای لاهیری برجسته کرد. مضامینی که او بعدتر در آثارش بارها به آن‌ها بازگشت. جومپا لاهیری پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، مدرک لیسانس ادبیات انگلیسی خود را در سال ۱۹۸۹ از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. سپس وارد دانشگاه بوستون شد و کارشناسی ارشد خود را در سه رشته‌‌ی زبان انگلیسی، نویسندگی خلاق، ادبیات و هنرهای تطبیقی ادامه داد و در نهایت توانست مدرک دکترای مطالعات رنسانس را در سال ۱۹۹۷ از این دانشگاه دریافت کند. گرچه جومپا لاهیری در دوران تحصیلات تکمیلی و مدتی پس از آن، چندین داستان کوتاه در مجلاتی مانند نیویورکر و هاروارد ریویو منتشر کرد، بسیاری از داستان‌های کوتاه او از سوی ناشران رد می‌شد. او بعدتر برخی از این داستان‌ها را در مجموعه‌ای به نام «مترجم دردها» گردهم‌ آورد. این مجموعه دربردارنده‌ی نُه داستان بود که برخی در کلکته و برخی دیگر در سواحل شرقی ایالات متحده روی می‌دادند و حول موضوعاتی چون ازدواج،‌ مهاجرت و بیگانگی می‌گشتند. مترجم دردها در آمریکا با استقبال مواجه شد و جایزه‌ی پولیتزر داستان سال ۲۰۰۰ را از آن خود کرد. اما نگاه منتقدان هندی به تصویری که جومپا لاهیری از هند ارائه کرده بود چندان مثبت نبود. جومپا لاهیری در ادامه به نوشتن رمان روی آورد و «همنام» را نوشت که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. او در این رمان به موضوع هویت شخصی و کشمکش‌های ناشی از مهاجرت می‌پردازد و روابط یک خانواده‌ی مهاجر بنگالی در ایالات متحده را بررسی می‌کند. جومپا لاهیری در سال ۲۰۰۸ با مجموعه‌ی «خاک غریب» دوباره به داستان کوتاه بازگشت، مجموعه‌ای با موضوع مهاجرت و همسان‌شدن با فرهنگ آمریکایی. این کتاب پس از انتشار، در صدر فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. جومپا لاهیری پنج سال بعد، رمان «گودی» را منتشر کرد و مسیرهای متفاوت دو برادر بنگالی را به تصویر کشید. این رمان لاهیری بسیار دیده و ستایش شد و او را در فهرست نامزدهای جوایز ادبی‌ای چون من بوکر قرار داد. جومپا لاهیری از سال ۲۰۰۵ به سمَت نایب‌رئیسی مرکز آمریکایی PEN، سازمانی برای ترویج دوستی و همکاری فکری میان نویسندگان، منصوب شده است. او در فوریه‌ی ۲۰۱۰ به عضویت کمیته‌ی هنر و علوم انسانی درآمد و در سال ۲۰۱۴ مدال ملی علوم انسانی را از باراک اوباما دریافت کرد. در دسامبر ۲۰۱۵، جومپا لاهیری در نیویورکر مقاله‌ای غیرداستانی با عنوان «به خودتان ایتالیایی بیاموزید» منتشر کرد و در آن از تجربه‌‌ی خودش در یادگیری زبان ایتالیایی نوشت. همان سال کتاب «به دیگر سخن» را منتشر کرد، این کتاب اولین کتاب لاهیری بود که به زبان ایتالیایی نوشته شده بود. کتاب تأملی است درمورد غوطه‌ور شدن در فرهنگ و زبانی دیگر. جومپا لاهیری به نوشتن به زبان ایتالیایی ادامه داد و در سال ۲۰۱۸ رمان «همین حوالی» را منتشر کرد. لاهیری خود این اثرش را به انگلیسی ترجمه کرد و این شروعی شد بر ترجمه‌ی آثار دیگر نویسندگان ایتالیایی‌زبان. این تجربیات الهام‌بخش مجموعه ‌مقالاتی بود که با نام «خودم و دیگران» در سال ۲۰۲۲ منتشر شد. بهترین کتاب‌های جومپا لاهیری کتاب مترجم دردها (Interpreter of Maladies): مجموعه‌ای از نُه داستان کوتاه از جومپا لاهیری که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. این کتاب که تا اکنون بیش از ۱۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفته، جوایز متعددی را برای نویسنده‌ی خود به ارمغان آورده است. «موضوع موقت»، «وقتی آقای پیرزاده برای شام می‌آمد»، «مترجم دردها»، «دربان واقعی»، «جذاب»، «خانه‌ی خانم سن»، «این خانه‌ی متبرک»، «معالجه‌ی بی‌بی هالدار» و «سومین و آخرین قاره» داستان‌های این کتاب را تشکیل می‌دهند. اغلب قصه‌ها پیرامونِ زندگیِ مهاجران هندی می‌چرخد و تصویری روشن و سرشار از حساسیت و ریزبینی از روزگار آنان ارائه می‌دهد. داستان دوم روایتگر زندگی دختر بچه‌ای هندی است به نام لیلیا. پدر و مادر لیلیا که با چالش‌های فرهنگی مهاجرت مواجه‌اند و تلاش می‌کنند اندک حلقه‌های اتصال به ریشه‌هایشان را از دست ندهد، اغلب شب‌ها را با آقای پیرزاده می‌گذرانند. آقای پیرزاده روزگاری هم‌وطن لیلیا بود؛ اما پس از تقسیمات جدید کشوری، اینک او یک بنگلادشیِ مسلمان است و واژه‌ی وطن معنایی گنگ پیدا کرده است... در این داستان با موضوعاتی چون تفاوت و تضادهای فرهنگی، مسائل سیاسی و اجتماعی هندوستان، دغدغه‌های والدین مهاجر و... آشنا می‌شویم. کتاب گودی (The Lowland): دومین رمان جومپا لاهیری که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این کتاب تحسین‌شده و پرفروش در اکتبر ۲۰۱۳ به رتبه‌ی پنجم فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های چاپی و الکترونیکی نیویورک تایمز رسید. رمان گودی چندین بار در فهرست نهایی جوایز ادبی قرار گرفته است. کتاب همین حوالی (Whereabouts): سومین رمان جومپا لاهیری که ابتدا به زبان ایتالیایی نوشته شد و سپس خود نویسنده آن را به انگلیسی برگرداند. در این رمان، راوی در اطراف شهری اروپایی که در داستان اشاره‌ای به نام آن نمی‌شود سفر می‌کند. این سفر همراه است با درون‌نگری و تعمق راوی در تنهایی خود کتاب همنام (The Namesake): اولین رمان جومپا لاهیری که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. این کتاب ابتدا در نیویورکر منتشر شد و سپس به شکل یک رمان کامل درآمد. این رمان رویدادهایی را در کلکته،‌ بوستون و نیویورک روایت می‌کند و به درگیر شدن میان دو فرهنگ متضاد با تفاوت‌های اجتماعی، مذهبی و... می‌پردازد. سبک نوشتاری جومپا لاهیری را می‌توان هم ساده‌ و هم ژورنالیستی توصیف کرد. او در آثار خود از کلمات پیچیده و مرکب، جمله‌بندی‌های تودرتو، و زبان مجازی اجتناب می‌کند. مهاجرت و قرارگیری در حاشیه موضوعی است که همواره مورد توجه جومپا لاهیری بوده است. نوشته‌های او اغلب به تنهایی، بیماری یا ازدواج‌های ناموفق می‌پردازند. گرچه موضوع اصلی داستان‌های لاهیری پویایی و ارتباط درون خانواده‌ها و زوج‌هاست، این درگیری‌ها معمولاً ریشه در تجربه‌ی مهاجرت و تلاش برای همسان شدن با جامعه‌ی میزبان دارد. جوایز و افتخارات جومپا لاهیری: برنده‌ی جایزه‌ی اُ. هنری برای داستان کوتاه مترجم دردها در سال ۱۹۹۹ برنده‌ی جایزه‌ی PEN/Hemingway برای داستان کوتاه مترجم دردها در سال ۱۹۹۹ برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر برای مترجم دردها در سال ۲۰۰۰ دریافت بورسیه‌ی گوگنهایم در سال ۲۰۰۲ برنده‌ی جایزه‌ی بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر برای خاک غریب در سال ۲۰۰۸ برنده‌ی جایزه‌ی ادبی آسیایی-آمریکایی برای خاک غریب در سال ۲۰۰۹ دریافت مدال ملی علوم انسانی در سال ۲۰۱۴ برنده‌ی جایزه‌ی Pen/Malamud در سال ۲۰۱۷ معرفی آثار جومپا لاهیری مترجم دردها (ترجمه امیرمهدی حقیقت) ۱۹۹۹ ترجمان دردها (ترجمه مژده دقیقی) در سال ۱۹۹۹ همنام ( ترجمه امیر مهدی حقیقت، فریده اشرفی، گیتا گرگانی) در سال ۲۰۰۳ داستان کوتاه جهانم بهشت در سال ۲۰۰۴ کتاب اولین و آخرین بار در سال ۲۰۰۶ کتاب داستان آخر سال در سال ۲۰۰۷ خاک غریب (ترجمه امیرمهدی حقیقت) ۲۰۰۸ به کسی مربوط نیست (ترجمه گلی امامی) در سال ۲۰۰۸ رمان گودی ( ترجمه امیرمهدی حقیقت) در سال ۲۰۱۳ جایی که هستم ( ترجمه غزل قربان‌پور) در سال ۲۰۱۸( ایتالیایی) همین حوالی ( ترجمه راضیه خشنود، نشر ماهی) در سال ۲۰۱۸ کتاب پاتوق ها (ترجمه امیرمهدی حقیقت – نشر چشمه خیلی دور، خیلی نزدیک نمونه ی از نوشته ی جومپا ماهیری: «آقای کاپاسی نگاهش کرد؛ زنی با دامن قرمز پلیسه و تی‌شرت توت‌فرنگی؛ زنی که هنوز سی سالش هم نشده بود ولی نه شوهرش را دوست داشت نه بچه‌هایش را؛ زنی بدون هیچ علاقه‌ای به زندگی. اعتراف خانم داس پکرش کرده بود و پکرتر شد وقتی تصور کرد آقای داس، بالای آن تپه، تینا را روی دوشش سوار کرده و دارد از حجره‌های راهبان باستانی عکس می‌گیرد تا به شاگردانش در آمریکا نشان بدهد؛ غافل از این‌که یکی از پسرهایش مال خودش نیست.» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 193 بازدید

وزارت مهاجرین و عودت‌کنندگان حکومت سرپرست در تازه‌ترین مورد اعلام کرده است که هفت میلیون شهروند افغانستان در خارج از کشور مهاجر هستند و سه میلیون نفر دیگر در داخل کشور آواره شدند. عبدالرحمان راشد، معین مسلکی وزارت مهاجرین این آمار را در یک نشست خبری در کابل اعلام کرده و همچنان گفت که در یک سال اخیر، یک میلیون و ۷۷۹ هزار و ۶۰۳ نفر از ایران، پاکستان و کشورهای دیگر به افغانستان بازگشته‌اند. وی در باره بازگشت مهاجرین جزئیات بیشتری ارائه نکرد. پیش از این سازمان بین‌المللی مهاجرت اعلام کرده بود که از سال ۲۰۲۰ میلادی تا اکنون، حدود هشت میلیون نفر افغانستان را ترک کرده‌اند. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، صدها هزار نفر کشور را ترک کردند و به کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا، ایران و پاکستان پناه بردند. عمده‌ترین گروه پناه‌جویان کشور را کارمندان سابق دولت، نهادهای مدنی و حقوق‌‌ بشری، روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق زن تشکیل می‌دهند. همچنین در طی سه سال گذشته صدها هزار مهاجر اهل افغانستان به کشور برگشته‌اند یا اخراج شدند. اخراج مهاجران بدون اسناد افغانستان از کشورهای ایران و پاکستان در یک سال اخیر به‌شدت جریان داشته است. مقام‌های ایران در اواخر سال گذشته‌ی خورشیدی اعلام کرده بودند که ۵۲۰ هزار مهاجر افغانستانی را اخراج کرده‌اند. براساس آمار سازمان‌های بین‌المللی، تا آخر سال ۲۰۲۳ میلادی بیش از ۵۰۰ هزار مهاجر دیگر نیز از پاکستان اخراج شده‌اند. آقای راشد در بخشی از صحبت‌هایش گفت که در یک سال اخیر پنج هزار و ۷۶۶ نفر از شهروندان افغانستان که در پاکستان و ترکیه زندانی بودند، آزاد شده‌اند. او تاکید کرد که در این مدت چهار هزار شهروند افغانستان که در ارتباط با جرایم مختلف در ایران بازداشت شده بودند، به افغانستان منتقل شده‌اند‌. قابل ذکر است که ایران در یک سال اخیر بارها اعلام کرده است که شماری از زندانیان اهل افغانستان را به حکومت سرپرست سپرده است تا باقی‌مانده‌ی مدت حبس شان را در افغانستان بگذرانند. انتقال زندانیان به افغانستان براساس تفاهم‌نامه‌ی تبادل زندانیان که در سال ۱۳۸۵ میان وزارت‌های عدلیه‌ی دو کشور امضا شده، صورت می‌گیرد.

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 204 بازدید

نصیراحمد فایق، سرپرست نمایندگی افغانستان در سازمان ملل، رفتار پولیس ایران با مهاجرین اهل افغانستان را مغایر با اصول و معیارهای پذیرفته ‌شده‌ی جهانی و قوانین مهاجرت خواند. آقای فایق گفته است که شکنجه نوجوان مهاجر اهل افغانستان توسط پولیس در شهرستان دماوند ایران غیرانسانی و غیراسلامی است. براساس گزارش‌ رسانه‌های بین‌المللی یک نوجوان ۱۵ ساله افغان به نام سید مهدی به دلیل شکنجه توسط پولیس ایران آسیب دیده و گردنش شکسته است. همچنین تصاویر و ویدیوهایی که به دست رسانه گوهرشاد رسیده است، نشان می‌دهد که یک مأمور لباس‌شخصی در روستای آبسرد شهرستان/ولسوالی دماوند، دست‌وپای سید مهدی را گرفته و مأمور دیگر زانویش را روی گردن او گذاشته است. تصاویر شکنجه این مهاجر افغان بازتاب گسترده در شبکه های اجتماعی داشته است. سرپرست نمایندگی افغانستان در سازمان ملل متحد در واکنش به این رویداد در حساب کاربری ایکس خود نوشته است: «رفتار و عملکرد پولیس جمهوری اسلامی ایران با پناه‌جویان و مهاجرین افغان، به ویژه آن‌هایی که اسناد قانونی دارند، خلاف اصول و معیارهای پذیرفته‌شده بین‌المللی و قوانین مهاجرت است.» آقای فایق شکنجه مهاجرین افغان توسط مأموران پولیس ایران را «غیرانسانی» و «غیراسلامی» خواند و خواستار اقدامات جدی برای جلوگیری و رسیدگی به چنین حوادثی شد. همچنین او از ایران به دلیل پناه دادن به میلیون‌ها مهاجر افغان قدردانی کرد و از مقام‌های ایرانی خواست که اقدامات لازم را برای جلوگیری از تکرار چنین رویدادهایی انجام دهند. قابل ذکر است که بدرفتاری پولیس ایران با مهاجرین افغان، به ویژه شکستن گردن یک پناه‌جوی نوجوان، واکنش گسترده‌ای را در میان شهروندان افغانستان برانگیخته است. پناه‌جوی نوجوان اهل دایکندی در حال حاضر در بیمارستان بستری است.

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 361 بازدید

دو خانواده در ولایت هرات تصمیم گرفتند فرزندانشان با هم ازدواج کنند، این زوج جوان شاید هرگز فکر نمی‌کردند، چهار فرزند به جمع دو نفره‌شان اضافه شده و زندگی آن‌ها را متحول کند. هرات ولایتی با داشتن سنت‌های اصیل، فرهنگ عالی و رواج‌های متفاوت، تأثیر شگرفی بر زندگی این زوج تحصیل کرده داشته است. خانم جوان خانواده، توانست برعکس خواهران دیگرش، تا سطح دارالمعلمین تحصیل کند و شغل معلمی را پیشه نماید. همسر این خانم هم مهندس است و از دانشگاه پلی‌تخنیک کابل فارغ شده و در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ توانسته برای مدت یک و نیم سال در کالیفرنیای آمریکا، در سفر دیگر برای ۱ سال در آمریکا و بعد  در جاپان تحصیل کند، اما همچنان متاثر از سنت‌های زندگی در افغانستان است. این زوج پس از ازدواج به کابل آمدند و فرزند اول‌شان «لینا» به دنیا آمد. روز‌ها پی هم گذشت و «لینا روزبه» به سن هشت سالگی رسید. سال ۱۹۸۴ برایش زمان متفاوت و سخت‌تری را به ارمغان آورد. لینا از افغانستان مهاجر شده و با پدر و مادر به ایران رفتند. زندگی مهاجرت خیلی سخت‌تر از زندگی در کشوری است که درگیر مشکلات زیادی می‌باشد، آرزوها و رویاها را تغییر می‌دهد و از یک شخص، فرد دیگری متولد می‌شود، فردی که دوست دارد این چهره را به تصویر بکشد و برای آن، به نوعی دادخواهی کند و یا به دیگر مردم جهان نشان دهد. این دختربچه کوچک مشغول تحصیل می‌شود در خانواده‌ای که هرچند از قشر تحصیل کرده هرات می باشد، اما روش‌های سنتی زندگی را بیشتر می‌توان در زندگی آن محسوس دید. لینا خود را با برادر مقایسه می‌کند و درمی‌یابد که تفاوت‌های زیای بین او و برادرش است. با همه این قواعد که از سوی خانواده و جامعه بین آنان وضع شده بود، مکتب را تا صنف ۳ در افغانستان، تا صنف ۱۰ در ایران و پس از آن با مهاجرت به پاکستان، با دادن امتحان در پشاور، سند دیپلم خود را به دست آورده است. سال‌های نوجوانی لینا روزبه به مهاجرت در کشورهای همسایه گذشت، اما پس از به دست آوردن سند دیپلم و سند لیسانس، به مونترال کانادا مهاجر شدند. وقتی از خاطرات خود می‌گفت، یادآور شد که «بزرگترین مشکل به عنوان یک دختر مهاجر نسبت به یک پسر مهاجر، فشار زندگی مهاجرت است که بر دختران بیشتر است. من به یاد می‌آورم که در ایران برادرم دوستان زیادی داشت و با آنان بایسکل‌سواری می‌کرد، اما خانواده همیشه نگران دختران خود بود. چون قانون در آن کشورها برای حفاظت از مهاجرین عملی نمی‌شد و خانواده همیشه نگران این موضوع بودند و ما از خیلی چیزها برعکس برادرم، محروم بودیم؛ با دوستان خود رفت و آمدی نداشتیم، رفتن و آمدمان تحت کنترول والدین بود و خیلی قوانین دیگر که محدود نه تنها خانواده‌ ما، بلکه محدود خیلی از دختران می‌شد که ما نیز جزیی از آنان بودیم.» پدر و مادر خانواده که خود راه طولانی را سپری کرده و به تقاعد رسیده بودند، آن زمان دختر نوجوانی داشتند که به دنبال آرزوهایش قدم برمی‌داشت؛ هرچند سخت‌گیرانه او را بزرگ کرده بودند، اما هیچ گاهی در عرصه تحصیل او را محدود ننمودند. در این خانواده هراتی، همه به دنبال علایق خود گام برداشتند. لینا روزبه! او اخیرا جایزه‌ای را از بنیاد «آپ فور سیکساس»، سازمانی که برای اقتدار و تبادل ظرفیت زنان کار می‌کند، به دست آورده است. در این سازمان یک زن ایرانی و چندین آمریکایی عضو هیئت مدیر بوده و هر ساله مهمانی برگزار می‌کنند که در آن از زنان تقدیر می‌شود. خانم روزبه در مورد دریافت این جایزه گفت: «یک نفر به آنان کتاب وعده بهشت را روان کرده بود و دو شعر نیز مکتب معرفت فرستاده بوده و آنان نیز چند فیس‌بوک لایف مرا دیده بودند که پس از آن به من تماس گرفته، گفتند که ما چنین نوشته‌هایی را از شما دیدیم و می‌خواهیم بیشتر از شما اطلاعات داشته باشیم. پس از بررسی دوباره زندگی‌نامه من، زنگ زدند و گفتند که شما نیز جز لیست برندگان جایزه تقدیر از زنان توان‌مند هستید. در این جایزه هشت خانم برنده بودند؛ من و یک خانم دیگر افغان به نام فهیمه گهیز که در عرصه معارف کار کرده است، دو خانم آمریکایی و چهار خانم ایرانی.» لینا روزبه شاعر، نویسنده و خبرنگار است. او هرچند اکنون نیز زندگی درخشانی دارد، اما هنوز هم به هدفی که می‌خواسته، نرسیده است. او دوست دارد روی موضوعات حقوق بشری و نویسندگی موضوعات مختلف سیاسی، تحلیلی و تحقیقی کار کند؛ امری که خانم روزبه را متفاوتر از بسیاری از زنان دیگر می نماید. با این حال او مانند بسیاری از افغان‌هایی که در میان جنگ و خون جاری در چهار دهه گذشته افغانستان به دنیا آمده و رشد کرده، داستان زندگی الهام بخشی داشته است. لینا روزبه از سنین کودکی که تنها ۹ سال داشت، در پی نوشتن بود و دوست داشت، بنویسد. می‌خواست رفتارهایی که با او در کشوری بیگانه می‌شد، شرح دوران مهاجرت و سختی‌های زندگی در کشورهای مختلف را با قلمش توصیف کند.  به همین دلیل در کانادا نیز نزدیک‌ترین رشته به نویسندگی، رشته روابط عامه، سینما و مطبوعات بود که زیر مجموعه این نام را رشته‌های مختلف دیگری چون طراحی گرافیک، خبرنگاری، عکاسی، نویسندگی و ژورنالیزم تشکیل می‌داد را، انتخاب کرد تا به این وسیله بتواند به هدفش برسد. مادر خانم روزبه تمام زندگی خود را صرف تحصیل فرزندانش‌ کرد. لینا روزبه هم با عشق نویسندگی که همیشه همراه او بود رشد کرد و با کمک مادر به این رویا بال پرواز داد. او همیشه مقاله‌های کوتاهی را در دوران تحصیل می‌نوشت که در چندین روزنامه در کانادا؛ دو روزنامه ایرانی و روزنامه شهر مونترال به نام گزیت به چاپ رسیده است. این خانم جوان نویسندگی را می‌پرستید، اما در دوره تحصیل جز این فعالیت‌ها، کار رسمی در هیچ رسانه چاپی نداشت، اما پس از ازدواج و فراغت از دانشگاه، به صورت اتفاقی قراردادیی را در سال ۲۰۰۴ با رادیو و تلویزیون صدای آمریکا که فعالیت آن تنها به رادیو ختم می‌شد، امضا کرد. او هیچ علاقه‌ای به رسانه و گویندگی نداشت و حتی تصور نمی‌کرد، روزی به عنوان گوینده در تلویزیون یا رادیویی حضور پیدا کند، ولی این اتفاق افتاد و او نه تنها دو سال در رادیو صدای آمریکا، بلکه در سال ۲۰۰۶ که تصمیم بر ساخت تلویزیون صدای آمریکا برای افغانستان شد، او جز یکی از کارمندان این تلویزیون به عنوان گوینده حاضر به کار گمارده شد. شاید «وعده بهشت» را خوانده باشید؛ مجموعه شعری از لینا روزبه، شرح سرگذشت زن افغانی که پس از سپری کردن چالش‌های زیاد، برای بیان سختی‌های مهاجرت و زندگی در افغانستان نوشته است. از چاپ این کتاب ۴ سال می‌گذرد و لینا با هر قدمی که برداشت، توانست خود را به رویاهایش نزدیک‌تر کند. او عاشق شعر و شاعری بود و توانست به این آرزو جامه عمل بپوشاند. اما اکنون کتاب دوم او، «سیب و حوا» به دست یک ناشر آمریکایی رسیده و تا چند ماه دیگر چاپ خواهد شد. لینا روزبه با قلم توانای خود، یک «ناول» نیز زیر دست دارد که به انگلیسی نوشته خواهد شد. او برای نویسندگی و برای شعرهایی که سروده، تا اکنون تقدیرنامه‌های زیادی از انجمن‌ها و مراجع مختلفی به دست آورده است که همه نشان‌دهنده این است که توانسته مسیر خواسته‌هایش را به خوبی مشخص کند. اما اکنون شرایط فرق می‌کند؛ لینا روزبه دختر جوان خانه پدر خود نیست تا به همه خواسته‌هایش به صورت مستقل عمل کند، بلکه پسری ۱۲ ساله به نام آرمان دارد، همسرش اشرف حیدری که بیشتر اوقات در سفر بوده و سفیر افغانستان در سریلانکا می‌باشد. او برای این‌که بتواند تعادل را بین کار، خانه و خانواده خود حفظ کند، در تلاش است. با این‌که کار زیاد است، اما او همانند زنان دیگر دوست دارد خوب و کامل باشد. پسرش صنف شش است و او بیشتر وقت خود را به پسر و خانواده‌اش متمرکز کرده و پس از آن به کار خود نیز می‌رسد. لینا یادآور شد: «چیزی که به نفع من تمام شده است، این است که من شخصیت درون گرا دارم و زیاد اجتماعی نیستم. بیشتر تمرکز خود را به خانه و کار خود گذاشته‌ام. از ابتدا هم تفریح زیاد را دوست نداشتم و بیشترین تفریح من کتاب خواندن و استراحت در خانه بود؛ همین هم به من کمک کرد تا بتوانم بین کار و خانواده‌ خود تعادل ایجاد کنم.» او گفت: «در زندگی، یک زن نمی‌تواند در تمام امور کاملاً موفق باشد، هم در خانه زن کامل، هم در شغل و و در عرصه امور اجتماعی، بنا یک زن باید اهداف خود را مشخص سازد و از آن میان، فقط به آنچه قادر به انجام آن است اکتفا کند و برای من خانواده، نویسندگی و بعد امور مربوط به آن ارجحیت دارد بنا اگر نتوانستم در هر گردهمایی و یا امور اجتماعی سهم بگیرم، از آن می‌گذرم و ترجیح می‌دهم به خودم وقت بدهم.»   "کنایه" نوشته: لینا روزبه حیدری چه شبی که شرح غم را به ستاره مینویسم به دلی که ساده خو شد ز گذاره مینویسم من و انزوا که بودیم خبری ز غم نمیشد تو که امدی چو آتش، ز شراره مینویسم تو همان غریو موجی، من همان غریق توفان کشتی شکسته ام من، ز کناره مینویسم اشک و اه من نمانده، تو برو که جان نمانده بیقرار دردم اینجا، بیقراره مینویسم من و رنج تلخ ماندن، من و این سکوت مزمن با خودم نشسته اینجا ره چاره مینویسم تو به من چه مهربانی، تو برای من جهانی! باورم نکن عزیزم، به کنایه مینویسم من و انقدر هراسی که دگر رمق ندارم هر سخن در این جماعت به اشاره مینویسم! نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 181 بازدید

در ادامه‌ی اعتراضات و آزار و اذیت مهاجران افغانستانی در ایران و به ویژه در تهران، سازمان حقوق بشری هه‌نگاو درباره افزایش نژادپرستی حکومتی و اجتماعی نسبت به مهاجران افغان در این کشور هشدار داده و این وضعیت را «فاجعه‌بار» خوانده است. این سازمان حقوق بشری با نشر گزارشی گفته است که در ماه‌های گذشته موجی از افزایش نژادپرستی ضد افغانستانی چه به صورت حکومتی و چه به صورت اجتماعی در فضای ایران قابل مشاهده است. در ادامه آمده است که این نژادپرستی شامل به میان آمدن گفتمان اخراج مهاجران اهل افغانستان در بحث‌های مربوط به انتخابات ریاست جمهوری ایران تا اوج گرفتن مطالبه اخراج این افراد در شبکه‌های اجتماعی می‌شود. سازمان حقوق بشری هه‌نگاو تاکید کرد که شهروندان افغانستانی در موارد بسیاری با وجود دهه‌ها زند‌گی و کار در ایران دارای کارت‌های معتبر اقامت نیستند. در گزارش این سازمان آمده است که مهاجران افغانستانی در ۱۶ ولایت ایران اجازه اقامت ندارند و به جز در ولایت‌های تهران، البرز، قم در باقی ولایت‌ها تنها در شماری از ولسوالی‌ها اجازه اقامت دارند. باید گفت که پس از آن‌که تنش‌ها میان شهروندان ایران و مهاجران افغانستان پس از کشته شدن یک ایرانی بالا گرفت، اکنون با گذشت هر روز موج مهاجرستیزی و مخالفت با اتباع کشور در نقاط مختلف ایران افزایش یافته است. قابل ذکر است که طی دو هفته اخیر موجی از خشونت و مخالفت با مهاجران افغانستان در پایتخت و شماری از شهرستان‌های تهران راه افتاده است. در بیش‌تر موارد مهاجران افغانستان از سوی شهروندان ایران مورد توهین، تحقیر‌، لت‌وکوب و‌ حمله با چاقو قرار گرفته‌اند.

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 666 بازدید

شماری از فعالان اجتماعی و مدنی ایران می‌گویند که از اخراج کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعی اهل افغانستان از این کشور جلوگیری کرده‌اند و وی اکنون به خانه‌اش در این کشور برگشته است. شیما وزوایی، از فعالان اجتماعی ایران به تصمیم اخراج خانم غلامی واکنش نشان داده و ناوقت دیشب (یک‌شنبه، ۱۴ اسد) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است: «از اعماق قلب‌مان خوشحالیم که می‌توانیم بگوییم: ‎کبری را برگرداندیم.» وی تاکید کرد: «باخبر شدیم که ‎کبری غلامی عزیزمان به نزد خانواده‌اش بازگشته است.» او افزود: «بازگشت کبری غلامی را تلاش همه‌ی کسانی می‌دانیم که امید را نگاه داشتند، زنده کردند، و به حقیقت بدل کردند.» باید گفت که رسانه‌ها و فعالان اجتماعی ایران گزارش داده بودند که کبری غلامی پس از دریافت چندین پیام در مورد رعایت نکردن «حجاب» در موتر شخصی‌اش، روز پنج‌شنبه هفته‌ی گذشته به اداره‌ گذرنامه ایران فراخوانده شده و از آن‌جا رد مرز شده است. رسانه‌های ایرانی گزارش داده‌ بودند که اداره گذرنامه‌ی این کشور پاسپورت و ویزای خانم غلامی را «باطل» کرده و پس از آن پولیس او را به اردوگاه فرستاده است. پس از این ماجرا، فعالان اجتماعی ایران کارزاری با عنوان «کبری را برگردانید» راه‌اندازی کردند و سرانجام ناوقت دیشب، از «بازگرداندن» او خبر دادند. کبری غلامی دانشجوی مقطع ماستری دانشگاه الزهرا در ایران است و براساس گزارش رسانه‌های ایرانی، ۳۵ سال می‌شود که با خانواده‌اش در آن کشور زندگی می‌کند. زندگی کبری غلامی و دغدغه‌هایش درباره زنان افغانستانی روزنامه ایرانی هم‌میهن گزارش داده است که کبری غلامی تنها عضو خانواده‌اش است که تحصیلات دانشگاهی دارد. برادران او در ایران کار می‌کنند. کبری غلامی تا مقطع کارشناسی‌ ارشد علوم اجتماعی از دانشگاه الزهرا تحصیل کرده است. موضوع پایان‌نامه او هویت‌یابی زنان افغانستانی، تحت‌ تاثیر عوامل مهاجرت بوده است. ستاره هاشمی، دوست و همکار خانم کبری گفته او «به‌شدت دغدغه بهبود وضعیت زنان افغان به‌ویژه زنان نسل اول را دارد که به همین دلیل، سوادآموزی مادران را پیش می‌برد.» خانم هاشمی می‌گوید که او و دوستانش یک گروه جوانان داشتند که نسل دومی‌ها در آن بودند، در فرهنگسرای خاوران مجموعه همایش‌های سالانه داشتند با مجوز که بعدها جلویش گرفته شد.» در گزارش آمده که کبری غلامی در مقطع ارشد دانشگاه الزهرا قبول شد و مجبور بود حین تحصیل‌اش کارهای کارگری، خیاطی، تایپ و منشی‌گری انجام دهد چون دانشجویان افغان اگر در دانشگاه سراسری هم تحصیل کنند، باید شهریه بپردازند.»

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 247 بازدید

سازمان بین‌المللی مهاجرت اعلام کرد که از سال ۲۰۲۰ میلادی تا اکنون نزدیک به ۸ میلیون شهروند افغانستان سرزمین خود را ترک کردند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که از این میان، یک میلیون شهروند اهل افغانستان به کشورهای اروپایی پناه برده و ۸۵ درصد دیگر به کشورهای همسایه رفته‌اند. در گزارش آمده است که از زمان به قدرت رسیدن حکومت فعلی در اسد ۱۴۰۰ در افغانستان، تورم اقتصادی در این کشور افزایش قابل توجهی داشته و در این مدت بیش از نیمی از جمعیت کشور فقر را تجربه کرده‌اند. دولت ایالات متحده آمریکا در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ با حکومت سرپرست در دوحه قطر توافق‌نامه صلح امضا کرد و بسیاری معتقدند که این توافق‌نامه زمینه فروپاشی جمهوری اسلامی افغانستان و ورود حکومت فعلی به کابل را فراهم کرد. سازمان بین‌المللی مهاجرت تاکید کرد که حدود ۷۰ درصد از افغان‌هایی که به ایران مهاجرت می‌کنند، می‌گویند به دلیل نبود فرصت‌های شغلی سرزمین خود را ترک کرده‌اند. این سازمان افزود که شمار بازگشت‌کنندگان شهروندان اهل افغانستان از ایران نیز چشم‌گیر است و در سال ۲۰۲۳ نزدیک به یک میلیون افغان از ایران به کشور خود بازگشته‌اند. ۷۰ درصد از مهاجرانی که بازگشته‌اند مدارک اقامتی نداشتند. در گزارش آمده است که بسیاری از شهروندان افغانستان به دلیل دشواری‌های اخذ پاسپورت و ویزا، ترجیح می‌دهند از راه‌های غیرقانونی به دیگر کشورها مهاجرت کنند و عمدتاً برای عبور از مرزها به قاچاقچیان انسان پول می‌پردازند. گزارش سازمان مهاجرت می‌گوید، افغان‌هایی که به اسناد سفر دسترسی ندارند با تهدیدهای بیشتری از جمله نقض حقوق بشر در عبور از مرز‌ها و در کشورهای همسایه روبرو هستند. سازمان مهاجرت می‌گوید که این دسته از افغان‌ها با برخوردهای «ظالمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز» مواجه می‌شوند. همچنین سازمان بین‌المللی مهاجرت در ادامه این گزارش از کشورها خواسته است که اخراج مهاجران اهل افغانستان را تا زمانی که شرایط برای بازگشت «ایمن، آبرومندانه و داوطلبانه» فراهم می‌شود، متوقف کنند. قابل ذکر است که دولت‌های پاکستان و ایران در ماه‌های پسین روند اخراج مهاجران افغان فاقد مدارک اقامتی را افزایش داده است. براساس آمار ارائه شده از سوی وزارت مهاجرین و عودت‌کنندگان حکومت فعلی، روزانه بیش از هزار مهاجر افغان از این دو کشور اخراج می‌شوند.

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 228 بازدید

مجمع مدافعان حقوق بشر به برخوردهای ایرانی‌ها با مهاجران اهل افغانستان در تهران از جامعه‌ی جهانی و سازمان ملل خواسته است تا هرچه زودتر برای کاهش و رفع تنش‌ها و «برخوردهای غیرانسانی» با مهاجران و پناه‌جویان افغان در ایران مداخله کند. این نهاد که مقر آن در ژنو است در اعلامیه‌ای از فیلیپو گراندی، رییس آژانس پناهندگان ملل متحد خواسته است تا هرچه زودتر وضعیت مهاجران افغان را از نزدیک بررسی کرده و سفری به تهران داشته باشد تا با مقام‌های آن کشور در این زمینه گفتگو کند. در روزهای اخیر گزارش‌هایی از حملات جمعی به مهاجران اهل افغانستان در شهرهای مختلف ایران از جمله تهران منتشر شده است. برخی از این گزارش‌ها حاکی از ضرب و شتم مهاجران افغان و آتش‌ زدن خانه‌های آن‌ها حکایت دارد. مجمع مدافعان حقوق بشر به این رویدادها واکنش نشان داده و از حکومت ایران خواسته است تا بر اساس موازین پذیرفته‌شده جهانی با مهاجران اهل افغانستان برخورد کرده و از آنچه «ترویج نفرت‌پراکنی علیه مهاجران افغان» خوانده شده، خودداری کند. در اعلامیه از دولت‌های عضو کنوانسیون سال ۱۹۵۱ در رابطه با پناهندگان خواسته شده تا برای بهبود وضعیت مهاجران افغانستان در ایران «دیپلوماسی سازنده‌ای در سطح جهانی و منطقه‌ای راه‌اندازی کند.» همچنین مجمع مدافعان حقوق بشر، مردم ایران را به بردباری در برابر مهاجران افغان «که در شرایط کنونی مستحق حمایت‌های بشردوستانه‌اند» فراخوانده است. این مجمع هشدار داده است که ادامه تنش‌ها علیه مهاجران افغان در ایران می‌تواند پیامدهای ناگواری برای روابط فرهنگی و اجتماعی دو کشور داشته باشد که ریشه‌های عمیق تاریخی و فرهنگی دارند. در پی پخش خبری از مرگ یک شهروند ایرانی در درگیری با سه مهاجر افغان، شماری از مهاجران در تهران از بدرفتاری‌های گسترده مردم محل با افغان‌ها در شرق پایتخت خبر داده‌اند. قابل ذکر  است که هفته پیش گزارش شد که یک شهروند ایرانی در پی درگیری با سه مهاجر افغان کشته شده است که پیشتر برای جمع‌آوری شارژ (هزینه نگهداری و پاک‌کاری) ساختمان به آپارتمان برادر او مراجعه کرده بودند. پس از این رویداد، مردم محل در پارک‌ها،‌ خیابان‌ها و ایستگاه‌ها مترو آن منطقه به مهاجران افغان حمله می‌کنند. همچنین ویدیوهایی در شبکه‌های اجتماعی نشر شده است، نشان می‌دهد که مردم محلی در منطقه ۱۵ در شرق تهران را در حال لت‌و‌کوب چند نفر مهاجران افغان‌اند.

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 263 بازدید

وی در ۱۳ خرداد سال ۱۳۶۰ با اصالت افغانستانی متولد شد. او پدری بسیار کتاب‌خوان داشت که فرزندانش را از کودکی با آثار ابوالقاسم فردوسی، سعدی شیرازی و محمود دولت‌آبادی آشنا کرد. کودکی را در مرز ایران و افغانستان و منطقه‌ای مرزی درمیان از توابع خراسان جنوبی گذرانده و مدرک دیپلم خود را در شهرستان بیرجند گرفته‌است. وی در هجده سالگی برای تحصیل به تهران رفت و مدرک فوق‌لیسانس خود را در حوزه‌ای ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران دریافت نمود. عمده فعالیت عالیه عطایی در زمینه‌ای نویسندگی به ادبیات مهاجرت اختصاص دارد. اولین کتابش را در سال ۱۳۹۱ به انتشار رساند. او در کنار تألیف کتاب، با نشریاتی چون داستان همشهری، مجله‌ای تجربه، مجله‌ای سان و مجله‌ای ناداستان همکاری داشته و آثاری را نیز در نشریات انگلیسی‌زبان و فارسی‌زبان منتشر نموده ‌است. وی تا کنون چند کتاب رمان تألیف کرده و داستان‌های کوتاه متعددی نیز در نشریات داخلی و خارجی مانند ناداستان و Guernica به چاپ رسانده است که برخی از آن‌ها موفق به دریافت جوایز ادبی نظیر مهرگان ادب شده‌اند. همچنین نگارش رمان کافورپوش، این رمان همچنین جایزه ادبی واو را برای رمان متفاوت سال دریافت کرد. همچنین جوایز متعددی مثل جایزه‌ای ادبی مشهد و همچنین دو دوره جایزه‌ای داستان تهران را در کارنامه‌اش دارد. از عالیه عطایی داستان‌های کوتاهی به زبان‌های انگلیسی و فرانسه در مجلات معتبر خارجی منتشر شده است که همچنان با محوریت مهاجرت، مرز و هویت نوشته شده‌اند. نویسنده‌ی مورد علاقه‌اش جومپا لاهیری است؛ نویسنده‌ای اصالتاً هندی که مانند خودش، مسئله‌ی مهاجرت را بسیار پررنگ در آثارش بررسی می‌کند. آثار عالیه، ﺟﻬﺎن ﺗﺎزه و ﻗﺎﺑﻞ تأملی را ﭘﻴﺶ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ ﮔﺸﻮد و ﻫﻤﻴﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻮﺟﺐ اﺳﺘﻘﺒﺎل زﻳﺎد از او ﺷﺪ. مریم حسینیان، نویسنده‌ی کتاب‌های «ما اینجا داریم می‌میریم» و «بهار برایم کاموا بیاور»، عالیه عطایی را نویسنده‌ای جسور با قدرت تخیلی بسیار قوی می‌داند. حسینیان معتقد است که عالیه عطایی می‌داند چگونه مخاطب را در انبار باروت کلماتش بیندازد. منتقدان فارسی زبان او را از تاثیرگذارترین نویسندگان زن همدوره خودش می‌دانند. عالیه عطایی با محوریت مهاجرت می‌نویسد و از نسل دو مهاجر داستان می‌سازد. آدم‌هایی که خودش را جزوشان می‌داند و می‌گوید: معلوم نیست اگر روزی حس کنم به خانه برگشته ام داستانی برای نوشتن داشته باشد. او در حال حاضر رمانی با عنوان  «سال مرزى» را آماده چاپ دارد که مثل دیگر آثارش در آن به نسل مهاجر افغانستانی پرداخته است. حضور او در جلسات نقد ادبی ایرانیان سبب شد که این موضوع را برداشت کند که آن‌ها بیشتر اعتقاد دارند چیزی به عنوان ادبیات افغانستان وجود ندارد و خیلی کم نویسنده‌های افغانستانی هستند که خارج از افغانستان داستان می‌نویسند. شاید درست‌تر این است که بگویم اطلاعات درستی نیست. جز نام‌های شناخته شده، کسی از آنچه در افغانستان می گذرد خبر ندارد و هنوز داستان نویسان معاصر افغانستان نتوانسته اند خودشان را به جامعه فارسی زبان ایران خوب پرزنت کنند. باز هم تاکید می‌کنم جز چند نفری که به دلایلی داخل ایران بوده اند جامعه ادبی ایران اطلاع درستی ازدیگران ندارد. که این معرفی کردن ساز و کار و برنامه‌ریزی لازم دارد. کتاب کافورپوش در سال ۱۳۹۴ منتشر شد. مهندس مانی رفعت جوانی است که خواهر دوقلویش را گم کرده است. او برای یافتن خواهرش، وارد ماجراهایی می‌شود که حقایقی را درباره‌ی خودش و زندگی‌اش به او می‌فهماند، حقایقی که تابه‌حال پشت پرده‌ای پنهان بودند. کتاب چشم سگ در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسید. این اثر مجموعه داستان‌های کوتاهی است که حول موضوع مهاجرت نوشته‌ شده‌اند. یک سر داستان‌ها به تهران می‌رسد و سر دیگرش در کشور افغانستان است. قصه‌ها قصه‌های سختی و آسانی و تلخی و شیرینی هم‌زمان مهاجرت است. کتاب کورسرخی روایتی از جان و جنگ است که در سال ۱۴۰۰ چاپ شد. این کتاب دربردارنده‌ی نُه جستار روایی از جنگ است. در جستارهای این کتاب، نگاهی به جنگ افغانستان می‌اندازیم و سختی‌هایی را مرور می‌کنیم که زنان افغان در طول این سال‌ها متحمل شدند. از آثار دیگر او می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم: مگر می‌شود هابیل قابیل را کشته باشد؟ (نشر ققنوس ۱۳۹۱) La frontière des oubliés(نشر گالیمار، ۲۰۲۳) آثار گروهی کتاب داستان زنان افغانستان به گردآوری محمدحسین محمدی (کابل، افغانستان، نشر تاک ۲۰۱۷) کتاب زیر آسمان کابل (عنوان اصلی Sous le ciel de Kaboul) به ترجمه و گردآوری خجسته ابراهیمی (پاریس، فرانسه، ۲۰۱۸) کتاب کسی خانه نیست به گردآوری الهام فلاح (تهران، ایران، ۱۳۹۸) کتاب خیابان ولیعصر تهران به گردآوری کاوه فولادی‌نسب (تهران، ایران، ۱۴۰۰) آثار ترجمه‌شده شبیه گالیله (عنوان اصلی Galileo) ترجمهٔ سالار عبده، مجلهٔ Words Without Borders (نیویورک، آمریکا، ۲۰۱۹) پسخانه (عنوان اصلی The Alcove) ترجمهٔ سالار عبده، مجلهٔ Michigan Quarterly Review (میشیگان، آمریکا، ۲۰۱۹) مرزفروش (عنوان اصلی The Border Merchant) ترجمهٔ سالار عبده، مجلهٔ Guernica (لس‌آنجلس، آمریکا، ۲۰۱۹) قهوهٔ پاریسی (عنوان اصلی "Parisian Coffee") ترجمهٔ محمد سروی، مجلهٔ The Bombay Review (نیویورک، آمریکا، ۲۰۲۱) جوایز ادبی که بانو عالیه دریافت نموده است: جایزه ادبی مهرگان ادب برای رمان کافورپوش (۱۳۹۳) جایزهٔ ادبی واو به عنوان اثر متفاوت برای رمان کافورپوش (۱۳۹۳) بخش اصلی جایزهٔ داستان تهران برای داستان سی کیلومتر از کتاب چشم سگ (۱۳۹۴) بخش اصلی جایزهٔ داستان تهران برای داستان شبیه گالیله از کتاب چشم سگ (۱۳۹۷) جایزهٔ ادبی مشهد برای کتاب چشم سگ (۱۴۰۰) جایزهٔ اصغر عبداللهی برای کتاب کورسرخی (۱۴۰۰) جایزهٔ ادبی ما برای کتاب کورسرخی (۱۴۰۱) از فعالیت‌های دیگری که عالیه عطایی در زمینه‌های مختلف انجام داده می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم: داوری جایزه‌ای ادبی هزار و یک شب (ایران، افغانستان، تاجیکستان) (۱۳۹۳) داوری جایزه‌ای ادبی قند پارسی (۱۳۹۶) داوری جایزه‌ای احمد محمود (۱۳۹۹) داوری جایزه‌ای فرشته (۱۳۹۹) از ﻣﺘﻦ ﻛﺘﺎب:» ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ اﺗﻮﺑﺎن اﻓﺘﺎد. اﻓﻐﺎنﻫﺎ ﺑﻌﺪاز ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻃﺎﻟﺐﻫﺎ اﺳﻢ ﺧﻴﺎﺑﺎن و ﻣﻴﺪانﻫﺎ و اﺗﻮﺑﺎنﻫﺎ را از ﮔﻞ و ﺷﻌﺮ ﺑﻪ ﺷﻬﺪا ﺗﻐﻴﻴﺮ دادﻧﺪ. اﻣﺎ ﻣﮕﺮ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﭼﻘﺪر اﺗﻮﺑﺎن و ﺧﻴﺎﺑﺎن دارد؟ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺷﻬﺪاﻳﺶ ﻫﻴﭻ. ﺑﻪ نظرش می رسید این روزها در افغانستان کسی که بدون جنگ و مین و بمب و انتحاری بمیرد، آدم مهم تری است از شهدا که هر روز هفتاد تا دویست نفر به تعدادشان اضافه می شد. همین حالی که او در تهران قدم می زند ، این قدر شهید شدند که خوب است اسم زنده ها را روی میدان مین ها بگذارند. این فکرها ضیا را آزار می داد، با این که جنگ به اش ساخته بود و توانسته بود میان آشوب و بلبشو، جنس بی کیفیت وارد افغانستان کند و جنس با کیفیت خارج کند و پول روی پول بگذارد». نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 202 بازدید

ورزش‌کاران زن اهل افغانستان که پس از تسلط حکومت سرپرست بر کشور، به کشور پاکستان پناهنده شده‌اند، می‌‌گویند زمانی‌که در افغانستان بودند، فوتبال همه چیز آنان بود، «شادی، اشتیاق و رویاهای شان» اما اکنون در مکانی دیگری سرگرم فوتبال هستند. بخش آسیای کمیساری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان در صحبت با شماری از ورزش‌کاران زن افغانستان در پاکستان و نشر نوار ویدیویی از گفته‌های آنان، گفت که فوتبال برای این زنان در پاکستان، بسیار بیش‌تر از یک بازی است. این برای آنان منبع امید و قدرت است. زنان ورزشکار می‌گویند: «زمانی‌که در افغانستان بوده‌اند در یک تیم فوتبال بازی می‌کردند و با فوتبال، رویای آینده‌ی خود را به‌عنوان بازی‌کنان حرفه‌ای در سر می‌پروراندند.» آنان تاکید کردند: «اگرچه مجبور شدیم وطن خود را ترک کنیم، اما هرگز تسلیم نشدیم.» شماری از ورزش‌کاران زن اهل افغانستان که پناهنده شده‌اند؛ در کشورهای دوم به بازی در رشته‌‌های دل‌خواه شان ادامه داده‌اند. آنان می‌گویند: «فوتبال به ما امید و قدرت می‌دهد. ما این امید را با تیم خود در میان می‌گذاریم. احساس می‌کنیم تمام دنیا به دنبال ما هستند و به ما می‌گویند تسلیم نشویم.» این در حالی است که حکومت سرپرست پس از به دست گرفتن قدرت در آگوست ۲۰۲۱، زنان و دختران را از آموزش و کار محروم کردند. حکومت فعلی همچنان دستور منع گشت‌و‌گذار زنان در مکان‌های عمومی مانند حمام‌های عمومی و پارک‌ها را صادر کردند. در ادامه‌ی وضع محدودیت‌ها آنان دستور بسته شدن سالن‌های زیبایی زنان و سالن‌های ورزشی را نیز صادر کردند. در تازه‌ترین مورد قرار است شش ورزش‌کار به‌شمول سه زن از افغانستان در المپیک ۲۰۲۴ پاریس شرکت کنند. اما اتل مشوانی، سخنگوی اداره‌ی ورزش گفته است که حکومت فعلی سه ورزش‌کار زن افغانستان که در بازی‌های المپیک تابستانی پاریس ۲۰۲۴ شرکت می‌کنند؛ نماینده‌ی این کشور نخواهند بود و آنان را به‌رسمیت نمی‌شناسند. او با اشاره به ورزشکاران مرد گفته است: «تنها سه ورزش‌کار نماینده‌ی افغانستان هستند. در حال حاضر ورزش دختران در افغانستان متوقف شده است. وقتی ورزش دختران انجام نمی‌شود، چگونه می‌توانند به تیم ملی بروند؟» با این وجود چندی پیش نیز کیمیا یوسفی، ورزش‌کار افغانستانی که قرار است به نمایندگی از افغانستان همراه با پنج ورزش‌کار دیگر در این رقابت‌ها شرکت کند؛ گفته بود که در این بازی‌ها از «رویاها و آرزوهای دزدیده‌ شده‌ی» دختران افغانستان نمایندگی می‌کند.

ادامه مطلب