برچسب: نویسندگی

3 ماه قبل - 208 بازدید

نسیم مرعشی، سال ۱۳۶۲ در اهواز به دنیا آمد. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر گذراند. مرعشی نویسنده‌ی داستان و روزنامه‌نگار است. او حرفه‌ی روزنامه‌نگاری را از ۱۳۸۶ در هفته‌نامه‌ی همشهری جوان آغاز کرد و اولین داستان‌هایش را در آن روزنامه به چاپ رساند. رشته‌ی تحصیلی مرعشی که به‌خاطرش از اهواز به تهران آمد، مهندسی مکانیک بود؛ اما حسب علایق شخصی به دنیای نویسندگی روی آورد و از ۱۳۸۹ داستان‌نویسی را آغاز کرد. اولین داستان تحسین‌شده‌ی خود با نام «رود» را در همشهری نوشت که در نخستین جشنواره‌ی داستان تهران رتبه‌ی نخست را کسب کرد. نسیم مرعشی به‌عنوان نویسنده‌ای جوان، از زمان شروع فعالیت نویسندگی توانسته است تحسین‌ها و جوایز زیادی را به دست آورد. او اولین رمان بلند خود را با نام «پاییز آخرین فصل سال است» را ۱۳۹۳ در نشر چشمه به چاپ رساند. این کتاب توانست توجه مخاطبان را به خود جلب کند تا جایی که خیلی زود به چاپ بعدی رسید و یک سال بعد جایزه‌ی جلال آل احمد را به دست آورد. مرعشی در توضیح اقبال به رمانش علاوه بر تکنیک‌های نویسندگی، شانس را دخیل دانسته است. او می‌گوید آماده شدن کتاب پاییز آخرین فصل سال است، مقارن با رفع توقیف از نشر چشمه و توجه‌ها به این موضوع بود. در این وضعیت وقتی کتابش در آن انتشارات به چاپ رسید توانست بیشتر توجه جلب کند. این کتاب همچنین به‌عنوان یکی از آثار برگزیده‌ی ادبیات فارسی برای انتشار در ایتالیا انتخاب و در این کشور منتشر شد. پس از این موفقیت‌ها بود که او نوشتن را به‌طور حرفه‌ای و در قالب رمان‌های بلند پیش گرفت. در کارنامه‌ی نسیم مرعشی چند رمان و مجموعه داستان به چشم می‌خورد که به معرفی آن‌ها می‌پردازیم. پاییز فصل آخر سال است پاییز فصل آخر سال است، پرفروش ترین رمان نسیم مرعشی است و داستان زندگی سه دختر را روایت می‌کند که هر کدام با چالش‌ها و مسائل متفاوت خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. یکی با مهاجرت درگیر است، یکی با هویت شغلی و اجتماعی و دیگری با روابط عاطفی. چنان‌که خود مرعشی عنوان کرده بن‌مایه‌ی این کتاب را وقایع سال ۸۸ شکل ‌داد. او درباره‌ی داستان گفته است: «کلاژی است از من، دوستانم و تخیل.» در هر کدام از این روایت‌ها می‌توانیم ترس‌ها، دلهره‌ها، تردیدها و کمال‌گرایی دختران دهه‌ی شصتی را ببینیم که دائماً در تلاش هستند چیزی جز آنچه دارند به دست آورند و رؤیاهای معلقشان آن‌ها را راضی نگه نمی‌دارد. نخجیر نخجیر یکی از داستان‌های کوتاه مرعشی است که توانست جایزه‌ی بیهقی را در ۱۳۹۲ دریافت کند. موضوع آن درباره‌ی کودکی است که بعد از اشغال شهر خرمشهر، در مدرسه‌ای جا مانده و سربازی عراقی او را پیدا می‌کند. این سرباز یک تک‌‌تیرانداز تازه‌کار عراقی است که به‌‌دلیل مهارتش در نقطه‌زنی به خرمشهر فرستاده شده است. داستان، درباره‌ی درگیری و رابطه‌ی این افسر با کودک و تلاش او برای بیرون بردن کودک از اردوگاه بدون جلب توجه است. هرس کتاب هرس را در بستر جنگ ایران و عراق روایت می‌شود. یکی از موضوعات مهم این کتاب، پرداختن به تأثیرات جنگ بر افراد گرفتار در آن است. کسانی که از جنگ جان سالم به دربردند؛ اما هرگز زندگی‌شان به قبل بازنگشت و همواره سایه‌ی شوم آن را بر ذهن و روان خود احساس می‌کنند؛ زیرا کشته شدن و از دست دادن تنها یک بعد از جنگ است. مرعشی نوشتن هرس را واکنش خود به مسئله‌ی جنگ می‌داند و این موضوع که جنگ چگونه می‌تواند نسل‌ها را نابود کند. او این رمان را با الهام از جنگ ایران و عراق و جنگ سوریه و بحران پناه‌جویان در ۱۳۹۶ نوشت. شخصیت‌های داستان یک زوج خرمشهری هستند که در پی جنگ و مرگ اولین فرزندشان به زندگی عادی خود بازنگشته‌اند. پیرنگ داستان، مواجهه‌ی متفاوت این دو است با آنچه پشت سر گذاشته‌اند. درباره کشتن کتاب درباره کشتن، چند روايت کوتاه و مستند درباره‌ی موضوع کشتن است. مرعشی در این داستان، خواننده را به دل زندگی روزمره می‌برد؛ یعنی جایی که به‌واسطه‌ی همین روزمرگی و عادت، عمل کشتن در آن خشونت‌زدایی شده است و واژه‌ی مردن جای واژه‌ی کشتن نشسته است. او این عادت روزمره را به‌شکل جنايتی هولناک در روايات وارد می‌کند تا خواننده این بار از زاویه‌ای متفاوت به این عمل بنگرد. عملی چون جنگ گاوها يا سر بريدن احشام. او می‌گوید ما در احاطه‌ی خبرهای کشتن هستیم: تصادف، قتل، اعدام، جنگ. این همه فرصت نمی‌دهد تا در درون آن‌ها تعمق کنیم و تنها از لابه‌لای این کشتن‌ها می‌گذریم. این کتاب دعوتی است برای ایستادن و دوباره دیدن این مفهوم. فیلم‌نامه‌ی بهمن را مرعشی به‌صورت مشترک با مرتضی فرشباف نوشت و داستان زنی به نام هما را روایت می‌کند. هما پرستار است و به‌د‌نبال قرار گرفتن در یک نوبت کاری ده‌شبه گرفتار بی‌خوابی می‌شود. این وضعیت او را گرفتار بحران در ارتباط با خانواده، فرزند و دوستانش می‌کند تا جایی که به مرز فروپاشی می‌رسد. این فیلم در ۱۳۹۳ اکران شد. مرعشی علاوه بر رمان‌های بزرگسال، کتاب‌های ویژه‌ی کودکان نیز نوشته است؛ ازجمله دو کتاب درسا و ماجرای عجیب کلاس دوم و درسا و کلاس سوم پیتزایی که در ۱۴۰۱ منتشر شدند. داستان این دو کتاب درباره‌ی دختربچه‌ای به نام درسا است که در داخل خانه و مدرسه مشکلاتی دارد در حالی که خود او هم به‌شدت حساس است و بنابراین دردسرهای زیادی را تحمل می‌کند. برخی منتقدان کتاب‌های مرعشی را عامه‌پسند می‌دانند. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، نسیم مرعشی قلم روان دارد، به‌خوبی با رگ خواب مخاطبان خود آشناست و می‌داند درباره‌ی چه موضوعی چطور بنویسد تا مخاطبش را درگیر نگه دارد؛ به‌ویژه که او یک دهه شصتی است و توانایی زیادی در شخصیت‌پردازی و پرداختن به جزئیات آن‌ها دارد. او موضوع داستان‌هایش را از میان دغدغه‌های مردم انتخاب می‌کند. اغلب داستان‌های او از روایت خطی پیروی نمی‌کنند و در زمان‌های مختلف رخ می‌دهد؛ یعنی مدام از زمان حال به گذشته و بالعکس در رفت‌وآمد هستند و در عین حال، این رفت‌وبرگشت‌ها مخاطب را گمراه نمی‌کند. این سبک برای بسیاری مخاطبان می‌تواند جذاب و کم‌دردسر باشد. در اغلب داستان‌های او جنگ و پیامدهای آن، حضور پررنگ دارد. موضوعی که طرفداران خاص خود را دارد. یکی دیگر از ویژگی‌‌های قلم مرعشی قدرت فضاسازی اوست که به‌خوبی می‌تواند داستان را در ذهن خواننده به تصویر بکشد و او را به جغرافیایی ببرد که داستان در آن رخ می‌دهد. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 173 بازدید

نیلوفر نیک‌سیر، شاعر و نویسنده‌ی اهل هرات است. او دانش‌آموخته‌ی رشته‌ زبان و ادبیات فارسی است و سال‌ها در این عرصه قلم زده است. از نیلوفر نیک‌سیر مجموعه‌ی «گیسوانت گهواره‌ی شعرهای جهان است» توسط انتشارات انجمن ادبی هرات به نشر رسیده است. از دید خانم نیلوفرنیک‌سیر ادبیات یک پدیده‌ای است که دیگر زن و مرد نمی‌شناسد. هنر است و انسان‌ها به آن گرایش پیدا می‌کنند. از گذشته‌های دور تا امروز بنابراسنادی که در دست است، زنان نویسنده و شاعری که ماداشتیم بخصوص زنان شاعر، مثلا می‌توانیم اشاره کنیم به رابعه بلخی ومهستی گنجوی که حتی در خفقان آورترین شرایط هم شعر می‌سرودن و یا مثلاً می‌توانیم در دوران معاصراز فروغ فرخزاد نام ببریم که با پشت کارهای زیادی که داشت توانست شعر زنان را رنگ و بوی خاصی ببخشد. و اگر به امروز برسیم می‌بینیم که در ایران و در کل جهان برای نوشتن فضای بیشتر و امکانات بیشتری دارند ، درجامعه مانند افغانستان کسانی هستند که می‌سرایند و می‌نویسند اما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. نیک سیر در رابطه به اینکه آیا بین ادبیات مردانه و زنان تفاوتی هم وجود دارد؟ بیان می دارد که هر چند در این زمینه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد و بعضی از خود زنان و مردان این موضوع را رد می‌کنند که شعری بنام شعر زنانه و یا ادبیات مردانه و زنانه وجود دارد. اما نظر شخصی خود من این است که ما ادبیات زنانه و مردانه داریم و این نام گذاری اشتباه نیست. مثلاً شما وقتی آثار زنان را می‌خوانید دنیای فکرشان و نوع جهان‌بینی شان تا دنیای ذهنی مردان بسیار فرق دارد. حالا ما با  این تفاوت نمی‌خواهیم مرزی بزنیم بین شعر زنان ومردان یا تبعیض منفی قایل شویم. هرچند مردان نویسنده‌ی هم هستند که بسیار زنانه نوشتند. حتی از خود زنان هم زنانه‌تر نوشتند. اما در کل اگر بیاییم بسنجیم، بلی تفاوت‌های بین رگه‌های دید زنان و مردان وجود دارد. نیلوفر نیک‌سیر شاعر و نویسنده جوان در هرات در غرب افغانستان است. او عضو انجمن ادبی – انجمنی با نزدیک به یک قرن سابقه- است.   يكدم بمان كنار دلم دم غنيمت است اين دم براي دوري ازغم غنيمت است اسم مرا به گوشه‌ي قلبت نوشته كن قلبت بياد من بتپد كم غنيمت است اين زنده‌گي كه متن تمامي غصه هاست يكدم بيا كه بودن با هم غنيمت است يك لحظه شعريك دوسه ساعت قدم زدن دراين محيط يك دل بي غم غنيمت است   طبق گفته های نیلوفرنیکسیر زنان نویسنده در گذشته بیشتر راه مردان را در پیش گرفته بودند. یعنی عاشقانه سرایی که مردان داشتند را در پیش گرفته بودند. مثلا شما اگر شعر رابعه بلخی را بخوانید کم‌تررگ‌های زنانه را می‌بیند، مگر این که با تشخیص رنگ‌های که او در شعر به کار می‌برد، پی‌ببرید که این یک شعر زنانه است. در کل شعر زن گذشته پیرو شعر مرد بود. همان‌طور که یک مرد از قد و بالای یک معشوق، از خط و خال ولب می‌گفت زن هم به همان شکل بود. اما؛ امروزه زنان دنیای خود را یافتند اگر امروز زن می‌خواهد یک شعر عاشقانه بسراید واقعاً معشوق خود را بصورت یک مرد توصیف می‌کند. مثلا« شعرمعشوق من» از فروغ را بخوانید می‌بینید که آمده یک مرد را توصیف کرده است و در بسا شعرهای فروغ معشوقش مرد است. این تفاوت را از لحاظ عاشقانه‌گی می‌توانید ببیند. تفاوت دیگری که بین شعر زنان در گذشته و امروز وجود دارد این است که، در گذشته زنان در اجتماع نبودند درخانه بودند، بیشتر با احساسات درون خود سرو کار داشتند. اما امروز یک زن شاعر ممکن در یک اداره کار کند، گاهی با تبعیض گاهی با نا برابری‌های جنیسیتی روبرو ‌شود و یا دیگر ناهنجاری های که در جامعه می‌بیند بر شعرش سایه می‌افگند که بخوبی این تفاوت را می‌توان در شعرش دید. وی در باره ی  آثارش چنین بیان می دارد: کتاب ” گیسوانت گهواره شعر های جهان است” که نخستین کتاب من هم است حاصل تقریبا ده، دوازده سال نوشتن من است. من آدم کم کاری هستم و این کتاب هم کتاب کوچکی است ده تا نثر دارد چهار پاره، غزل  و دوبیتی دارد.علاقه مند هستم که زیاد نقد شود تا بدانم که بازتاب این کتاب چگونه بوده و پهلوهای قوی وضعیف این کتاب مشخص شود. شبيه  بودن خود روی جسم آيينه كناربودن تو نقش ميزنم دل را شبيه دست تودر خوابهای هرشبه ام كشيده سمت خودش قلب پای درگل را هميشه حس غريبی برای من می گفت: كه ازحضور كسی بيقرار خواهی شد هميشه حس غريبی برای من می گفت: كه ازطراوت او لاله زار خواهی شد من ازعبور تودركوچه های اوهامم به حس سبز رهايی رسيدم وديدم كسی حضور ترا خط نمی زند درمن كه من تمام خودم را به عشق بخشيدم و اما نیلوفر همچنان می‌نویسد. "دست هایت از لای خاک بیرون مانده، چوری های سرخت، حنا های دستت... چادر گل گلی تو بین پل های خانه‌ی خشتی گیر مانده خانه سست بود، عشق سست نبود، رنگ سرخ چوری هایت سست نبود، دامنه های تپه های سر سبز سست نبود، کاش به دامنه ها پناه میبردی، خانه پل هایش سست بود." تازه‌ترین کار نیلوفر است که در سوگ زلزله در شرق کشور نوشته. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 276 بازدید

مسوولان برگزاری مسابقه صادق هدایت می‌گویند که رامین رازق‌پور، نویسنده‌ی اهل افغانستان، مقام نخست را در بیست‌وسومین دوره مسابقه داستان کوتاه صادق هدایت کسب کرده است. براساس گزارش رسانه‌های ایرانی، رازق‌پور در میان ۸۶۶ نویسنده، با داستان «آدم‌ها پشت کلمات‌شان پنهان می‌شوند»، موفق به دریافت تندیس صادق هدایت شد. براساس معلومات موجود، مقام‌های دوم و سوم این دوره نیز به نرگس باقری و شیده شریفی تعلق گرفته است. مسابقه‌ی ادبی صادق هدایت یکی از معتبرترین مسابقات داستان‌نویسی زبان فارسی است که هرساله فرصتی برای نویسند‌‌گان فارسی‌زبان در سراسر جهان فراهم می‌کند. این در حالی است که دو سال قبل نیز سمیرا کوثری، دختر افغانستانی، برنده‌ مسابقه صادق هدایت شده بود. سمیرا کوثری، داستان نویس؛ دختری که از دل نوشته آغاز کرد و توانست در میان  ۸۰۰ اشتراک کننده‌ی فارسی زبان از سراسر جهان مقام نخست این رقابت ادبی را بدست آورد. خانم کوثری داستان کوتاه «آخرین پانزده دقیقه‌ی حق لمس» که داستانی علمی- تخیلی است را کاندید این رقابت کرده بود. مقام دوم این رقابت ادبی نیز به سه داستان‌نویس زن تعلق گرفته بود؛ لیلا دارابی، سحر رفیع و یاسمین حسین‌زاده که همه شهروند ایران هستند. سمیرا کوثری اولین داستان‌نویس زن در افغانستان است که برنده مقام نخست رقابت ادبی «صادق هدایت» شده است. پیش از او، حمیرا قادری در سال ۱۳۸۳ خورشیدی برای نوشتن داستان «باز باران اگر می‌بارید» برنده مقام دوم این رقابت ادبی شده بود ولوح تقدیر دریافت کرد.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 221 بازدید

غاده السمان روزنامه‌نگار، رمان‌نویس و شاعر مشهور سوری و یکی از شجاع‌ترین زنان سوریه است که علی‌رغم تعصب و تبعیض شدید نسبت به زنان در جوامع عرب، به‌عنوان یک نویسنده توانمند به رسمیت شناخته شد. غاده السمان در دوران زندگی خود آثار زیادی به تالیف رسانده که بسیاری از این آثار به چندین زبان ترجمه شده است. غاده السمان در سال ۱۹۴۲ در یک خانواده‌ی برجسته و محافظه‌کار سوری متولد شد. پدرش احمد السمان، رییس دانشگاه سوریه بود و به سبب مرگ زود هنگام همسرش، به‌تنهایی عهده‌دار تعلیم و تربیت دخترش شد. دیدگاه‌ها و علایق پدر تاثیری زیادی بر او داشت. غاده السمان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دمشق سپری کرد. او دختری با اراده بود و علی‌رغم میل پدرش برای تحصیل در رشته پزشکی، در دانشگاه سوریه به تحصیل ادبیات انگلیسی پرداخت. پس از اخذ مدرک کارشناسی به بیروت رفت و تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه آمریکایی بیروت ادامه داد. سپس به لندن رفت و در رشته‌ی ادبیات انگلیسی دانشگاه لندن دکترا گرفت. تمایل به داشتن استقلال مالی باعث شد که غاده السمان در زمان تحصیل شروع به کار کند. مدتی در کتابخانه کالج مشغول شد و برای مدتی در یکی از مدارس متوسطه دمشق به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. بعدها مشاغلی نظیر تدریس در دانشگاه، روزنامه‌نگاری وگویندگی رادیو را نیز تجربه کرد. در سال ۱۹۶۶ به دلیل اظهارات ضداستبدادی به سه ماه زندان محکوم شد و پس از آزادی مخفیانه از کشور خارج شد. او سال‌های زیادی را صرف کار، زندگی و سفر در کشورهای مختلف کرد و سرانجام در بیروت اقامت گزید. این سفرها باب آشنایی او با سرچشمه های ادبی جهان و جهان ادبی خودش بود. غاده السمان نویسندگی را در سال ۱۹۶۰ آغاز کرد و اولین داستان خود را در روزنامه الاخبار سوریه منتشر ساخت. سپس اقدام به انتشار داستان‌های کوتاه در روزنامه‌های عربی، به ویژه مجله لبنانی الاصبوع العربی نمود. اولین کتاب داستان کوتاه او با نام «چشمان تو سرنوشت من است» در سال ۱۹۶۲ منتشر شد و نقدهای خوبی دریافت کرد. در بیروت دریایی نیست۱۹۶۵، شام غریبان ۱۹۶۵ و کوچ بندرهای قدیمی ۱۹۷۳ از دیگر آثار داستانی کوتاه او هستند. اولین رمان غادة السمان به نام بیروت ۷۵ در اواخر سال ۱۹۷۴ منتشر شد که به شرح مشکلات جامعه بیروت می‌پردازد. کابوس‌های بیروت ۱۹۷۷ و شام میلیاردی ۱۹۸۶ از دیگر کتابهای غاده السمان هستند که به عقیده برخی از منتقدان او را به یکی از برجسته‌ترین نویسندگان مدرن عرب مبدل ساختند. غاده السمان یکی از پرکارترین نویسندگان زن جهان عرب است. او بیش از سی کتاب در ژانرهای مختلف منتشر ساخته که بسیاری از آن‌ها به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده‌اند. غاده با شناخت حقوق و آزادی‌های زنان در جامعه اروپایی و مقایسه آن با جوامع عرب، به بیان صادقانه و صریح ایده‌های آزادی و برابری جنسیتی در متون خود پرداخت. غاده السمان در سال ۱۹۷۰ با دکتر بشیر الدعوق، صاحب انتشارات دارالطلیعه ازدواج کرد و صاحب  پسری به نام حازم شد. او از سال ۱۹۸۴ در پاریس زندگی می‌کند. غاده در سال ۱۹۷۷ شرکت انتشاراتی خود را تأسیس کرد تا به نوشتن نظرات خود بدون سانسور ادامه دهد. غاده السمان از شاعران نهضت نو شعر عربی است  که در اشعار خود از گونه‌های ادبی و فنون زبانی مانند آشنایی‌زدایی استفاده کرده است. غاده السمان در ادبیات عرب بیشتر به‌عنوان یک نویسنده شناخته می‌شود. اما در زمینه‌ی شعر نیز دارای آثار بی‌نظیری است. جنسیت، عشق به‌عنوان یک نیاز زنانه و تبعیض‌ستیزی، اصلی‌ترین مضامین شعری این زن آزادی‌خواه هستند. او در اشعار خود مانند یک منتقد اجتماعی به مبارزه با بی‌عدالتی، تبعیض، تنهایی و رنج زنان می‌پردازد و اسارت زنان بواسطه‌ی عشق و ازدواج در جوامع شرقی را به سخره می‌گیرد. کتاب های غاده السمان: کتاب در بیروت دریایی نیست کتاب جغد روشنفکر کتاب کابوس های بیروت کتاب زنی عاشق زیر باران کتاب تپش های شیدایی کتاب دوران عاشقی کتاب دانوب خاکستری کتاب بیروت ۷۵ کتاب جاده جنون کتاب جنون شهری است دارد کتاب عشق از سویدای دل کتاب علیه تو اعلان عشق می‌دهم کتاب زنی عاشق در میان دوات کتاب ابدیت، لحظه عشق کتاب عاشق آزادی کتاب با این همه عاشقت بود‌ه‌ام کتاب در بند کردن رنگینکمان کتاب رقص با جغد کتاب غمنامه برای یاسمین ها کتاب معشوق مجازی مجموعه‌ی شعر عاشق آزادی، آخرین اثر غاده‌السمان است و در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. بخشی از اشعار موجود در این اثر به درد فراغ او از همسرش اختصاص دارد چرا که این کتاب شعر، پس از فوت همسر غاده‌السمان، دکتر بشیر داعوق نوشته شده است. او در این کتاب به ستایش عشق و آزادی و به توصیف غربت از وطن و هجران می‌پردازد. کتاب دانوب خاکستری، شش داستان برگزیده از کتاب‌های کوچ لنگرگاه قدیمی و شام غریبان است. در این داستان‌ها درباره‌ی پیامدهای شکست جنگ شش روزه سخن گفته می‌شود. این کتاب ۵ راوی زن و یک راوی مرد دارد که در هر داستان، از دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌های خود سخن می‌گویند؛ دغدغه‌هایی از جنس هویت، میهن، تعلق و زنانگی سرکوب‌شده. این شش داستان با یک‌دیگر اشتراک مهمی دارند؛ زیرا همگی روایتگر درد و رنج جامعه عرب در دهه هفتاد و هشتاد میلادی اند. قسمتی از داستان: رادیو را در حالی ترک کردم که هزاران سوال در دلم می‌جوشید، اما هنوز حکومت و نظام را مقدس می‌دانستم و باور داشتم که حق همواره با وطن است و حازم تجسم زنده اقتدار نظام. منتظر دیدار شبانه با حازم ماندم. از او پرسیدم: «چرا مردم را فریب دادیم؟ چرا بیانیه‌های دروغین پخش کردیم؟ چرا حالا بر شکست سرپوش می‌گذاریم؟..چرا؟..چرا؟ بر سرم فریاد زد: « پس تو هم مزدوری..!» با خشم گفتم:«چرا فکرکردن به کشور به معنای مزدوری است؟ من فکر می‌کنم، پس مزدورم؟!… » شرافت زن برایشان مهم‌تر از شرافتِ زمین است. با اختراعِ بی‌آبرویی‌های کوچک و صحبت از تن، خود را از یاد بی‌آبرویی بزرگ، یعنی شکست وطن، خلاص می‌کنند. برای مردان کشور من شکست خفت‌بار و عقب‌نشینی آرام و بی‌صدا از میدانِ جنگ آسان‌تر است از شکست و عقب‌نشینی از بستر یک زن. بیروت ۷۵، داستان ۵ مسافر است که از دمشق عازم بیروت شده‌اند و مقصد مشترکی دارند. فرح، یاسمینه، ابومصطفی، ابوملا و طعان در یک خودرو نشسته‌اند اما با یک‌دیگر صحبتی نمی‌کنند؛ روند داستان این‌گونه است که همه ۵ شخصیت، سرنوشت غمناکی پیدا می‌کنند. بیروت شهری مملوء از تضادها، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های ساختاری است؛ بیروت را عروس شهرهای خاورمیانه می‌شناسند اما این عبارت برای ثروتمندان و فرادستان صادق است. به نظر منتقدان، غاده‌السمان در این داستان، وقوع جنگ داخلی لبنان را پیش‌بینی کرده است. شخصیت‌های زن بیروت ۷۵، یعنی فرح و یاسمینه نماد زنان عرب‌اند که در جست‌وجوی آزادی و دستیابی به رهایی، تلاش می‌کنند اما سرنوشت خوبی ندارند. در بیروت ۷۵، بسیاری از مهاجران در جست‌وجوی رفاه و آزادی به این شهر آمده‌اند؛ ولی نتوانسته‌اند به اهدافشان دست یابند. در این داستان، علل و زمینه‌های شکل‌گیری جنگ داخلی لبنان، به‌گونه‌ای ظریف و به شکلی نمادین، به نثر درآمده است. قسمتی از روایت: به بیروت که آمدم، قد و بالایم بلندتر از شب بود. سرتاسر دریا هم کوچک‌تر از آن بود که بسترم شود. چادر تاریکی که با ستاره‌ها سوراخ سوراخ شده بود، تنگ‌تر از آن لود که سوداهایم را در بر بگیرد. اما حالا چه..بیروت از پیش چشمم کنار رفته و مرا مثل یک گوش‌ماهی تو خالی به ساحل تف کرده‌‌است. پیوسته صدایی می‌شنوم که در من زار می‌زند، صدایی مثل صدای گوش ماهی.آه بیروت، چه شد، چه شد؟ مصطفی لجوجانه پرسید: « تا حالا یکبار هم شده از مرگ یک ماهی غصه‌ات بگیرد و به ناله‌اش رحم کنی و به دریا برش گردانی؟» پدرش گفت: «من فقط صدای ناله تو و ده برادر گرسنه‌ات را می‌شنوم.» مصطفی هم شرمنده شد و هم خود را سیاه‌بخت دید. نوینسده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 169 بازدید

آنی ارنو (Annie Ernaux) با نام کامل آنی ترز بلانش ارنو، اولین روز سپتامبر سال ۱۹۴۰ در فرانسه و در خانواده‌ای متوسط متولد شد. او بعد از تحصیل ادبیات در دانشگاه‌های روئن و بوردو، به تدریس در دانشگاه مشغول شد. ارنو فعالیت ادبی خود را در سال ۱۹۷۴ و با نگارش یک زندگی‌نامه آغاز کرد. او در نگارش داستان‌هایش، بیشتر بر زندگی‌نامه‌ی خود و اطرافیانش متمرکز بود و از طرفی، ترکیبی از تجربیات فردی و تاریخی را نیز با یکدیگر می‌آمیخت تا آثاری را خلق کند که بیشترین تأثیرگذاری را بر خوانندگان داشته باشند. پیشرفت اجتماعی خود و والدینش، رابطه‌ای که با پدرش داشت، تجربیات او از زندگی در فرانسه، سال‌های نوجوانی‌، ازدواج، رابطه‌ی پرشوری که با مردی از اروپای شرقی داشت، سقط جنین، بیماری آلزایمر و مرگ مادرش، موضوع خودزندگی‌نامه‌های آنی ارنو را تشکیل می‌دهند که همگی به‌خوبی حس‌وحال مدنظر نویسنده را به مخاطبان او انتقال می‌دهند. آثار آنی ارنو تاکنون به ده‌ها زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند و بسیاری او را مهم‌ترین نویسنده‌ی فرانسوی عصر حاضر می‌دانند. ارنو در سال ۲۰۲۲، به‌پاس جسارتش در عیان‌سازی خاطرات زندگی شخصی خود، با همه‌ی محدودیت‌ها، مشکلات و رخدادهای تأثیرگذار در آن و همچنین ظرافت و دقتی که در این امر به خرج می‌دهد، مفتخر به دریافت جایزه‌ی نوبل ابیات شد. تاکنون تنها تعداد معدودی از آثار آنی ارنو به زبان فارسی ترجمه شده‌اند که آمار فروش قابل‌توجهی را از آن خود کرده‌اند. سبک روایی جسورانه‌ی این نویسنده‌ی مشهور ادبیات فرانسه را می‌توان از مهم‌ترین ویژگی‌های تأثیرگذار در جلب طرف‌داران پرتعداد او در نظر گرفت. کتاب جایگاه (A Man's Place)، از سری آثار آنی ترز بلانش ارنو است که آن را با تمرکز بر سال‌های کودکی خود نوشته و در آن، بر رابطه‌ی خود با پدرش تمرکز کرده است. ماجرای کتاب جایگاه از زمانی آغاز می‌شود که پدر از دنیا می‌رود. ارنو زندگی این مرد را به طبیعی‌ترین و واقعی‌ترین شکل ممکن و به‌دور از هرگونه اغراقی روایت می‌کند. این اثر به‌عنوان یکی از آثار برگزیده‌ی نیویورک تایمز شناخته می‌شود. کتاب یک زن (A Woman's Story)، روایتی‌ست از مادران و دختران، جوانی و پیری و رویاها و واقعیت. آنی ارنو بعد از تجربه‌ی مرگ مادرش پس از گذراندن یک دوره از درگیری با بیماری آلزایمر، در این داستان به بررسی پیوند میان مادران و دختران می‌پردازد. این اثر پس از انتشار به‌عنوان یکی از فینالیست‌های جایزه‌ی کتاب لس‌آنجلس تایمز معرفی شد. آنی ارنو در کتاب شرم (Shame) نیز به سراغ روایت زندگی خود و خانواده‌اش رفته و از روزی می‌گوید که شاهد ماجرایی تکان‌دهنده بوده؛ ماجرایی که در آن، پدرش قصد کشتن مادرش را داشته است. او در این اثر روان‌شناختی و اجتماعی، با دیدگاهی جامعه‌شناسانه از پیامدهای چنین اتفاقاتی می‌گوید و ترسی را روایت می‌کند که پس از سال‌ها، هنوز هم در دل دارد. آنی ارنو در کتاب علاقه‌ی بی‌قیدوشرط (Simple Passion)، ارتباط عاشقانه‌ی خود با یک مرد را روایت می‌کند و به‌زیبایی، جزئیاتی دقیق از آنچه در عواطف و امیال انسان‌ها به وجود می‌آید را به مخاطبان خود انتقال می‌دهد. این اثر هم مانند سایر آثار او، بر اساس زندگی واقعی‌اش نوشته شده و از همین رو می‌تواند تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد. کتاب سال‌ها (The Years) نیز یکی از برترین آثار آنی ارنو است که وی در آن، برای توصیف حالات خود از ضمیر سوم شخص استفاده کرده است. خاطرات یک زن که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که هر روز، تفاوت قابل‌توجهی با روز قبل از خود دارد. این اثر جوایز متعددی را برای نویسنده به ارمغان آورده است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار این نویسنده، نوشته شدن آن‌ها در قالب زندگی‌نامه است. آنی ارنو با ظرافتی ستودنی، تمام جزئیات آثار خود را بر اساس واقعیت کنار یکدیگر چیده و به همین طریق، هم نقشی غیرقابل‌انکار را در انتقال وقایع تاریخی ایفا می‌کند و رنگ‌وبوی جامعه در زمان وقوع اتفاقات روایت‌شده را برای مخاطبان خود شبیه‌سازی می‌کند – و طبیعتاً از آن‌جایی که خودش فضای وقوع داستان را تجربه کرده، به شیوه‌ی ماهرانه‌تری این کار را انجام می‌دهد – و هم به‌خوبی می‌تواند حس‌وحالی که می‌خواهد را به کمک نوشته‌های خود به خواننده انتقال دهد. دقت نظر او در روایت‌ها و شجاعت و توجهی که در این امر دارد، افتخارات بزرگی مانند دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات را برای او به ارمغان آورده‌اند. کمیته اعطای جوایز نوبل روز پنج‌شنبه ۱۴ مهر آنی ارنو، نویسنده ۸۲ ساله فرانسوی، را برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۲۲ معرفی کرد. آکادمی سوئد در بیانیه‌ای نوشت که خانم ارنو به خاطر «شهامت و تیزهوشی واقع‌گرایانه» که به او امکان می‌دهد در آثارش «ریشه‌ها، بیگانگی‌ها و محدودیت‌های جمعی حافظه شخصی را کشف ‌کند»، شایسته دریافت این جایزه است. اکثر آثار آنی ارنو زندگی‌نامه‌ خود او و خانواده‌اش است که با نگاه موشکافانه در زوایای جامعه‌شناسی به رشته تحریر کشیده شده است. آنی ارنو به سبب توانایی درج شده در آثارش جوایز و القاب متعددی را از آن خود کرده است که شامل: برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۲۰۲۳ کسب عنوان نویسنده‌ی کتاب‌های برگزیده‌ی نیویورک تایمز، برای «جایگاه» و «علاقه‌ی بی‌قیدوشرط» کسب عنوان نویسنده‌ی فینالیست جایزه‌ی کتاب لس‌آنجلس تایمز برای «یک زن» کسب عنوان نویسنده‌ی بهترین کتاب هفتگی ناشران برای «شرم»، در سال ۱۹۹۸ کسب عنوان نویسنده‌ی برگزیده‌ی واشنگتن پست برای بهترین اثر با محوریت خاطرات، برای «من در تاریکی می‌مانم (I remain in darkness)» در سال ۱۹۹۹ دریافت جایزه‌ی مارگریت دوراس برای کتاب «سال‌ها» کسب جایزه‌ی خوانندگان تلگرام در سال ۲۰۰۹، برای کتاب «سال‌ها» دریافت جایزه‌ی‌ اروپایی استرگا در سال ۲۰۱۰، برای کتاب «سال‌ها» فیلم سینمایی علاقه‌ی بی‌قیدوشرط (Simple Passion) به کارگردانی دانیل عربید (Danielle Arbid) با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته‌ی آنی ارنو ساخته شد. این فیلم در سال ۲۰۲۲ در سینماهای جهان اکران شد. رمان «اتفاق (Happening)» به قلم آنی ارنو، در سال ۲۰۲۱ دست‌مایه‌ی ساخت فیلمی به همین نام (Happening)، به کارگردانی آدری دیوان (Audrey Diwan) قرار گرفت. بخش‌هایی از رمان شرم نوشته آنی آرنو «بعدازظهر روز یکشنبه ای در ماه ژوئن، پدرم می خواست مادرم را بکُشد. من مثل همیشه یک ربع مانده به ساعت دوازده به مراسم عشایر بانی رفته بودم. باید از قنادی شهرک تجاری، یعنی مجموعه ساختمان های موقتی که بعد از جنگ ساخته شده و در انتظار پایان بازسازی بود، شیرینی می آوردم.» «چند روز است که با صحنه ی یکشنبه ی ماه ژوئن زندگی می‌کنم. وقتی نوشتمش، «واضح» می دیدمش: رنگی، با شکل های مشخص، صداها را می شنیدم، حالا، خاکستری شده، نامنسجم و بی صدا، مثل فیلمی در یک کانال تلویزیونی که قفل است و بدون بازکردن قفلش داری نگاهش می کنی. بیان آن صحنه با کلمات هم در بی معنا بودنش تغییری ایجاد نمی کند.» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 207 بازدید

بانو سپهر، به عنوان فعال مدنی و عضو نهاد جوانان افغانستان، متولد کابل بوده و سند کارشناسی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دارد. دو سال به صفت آموزگار تجوید در دارالحفاظ هرات ایفای وظیفه نموده است و اکنون در جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک فعال فرهنگی مشغول همکاری با بنیاد جهانی سبزمنش، طراحی لباس و سرایش شعر می‌باشد. وی در زمینه‌ی چگونه‌گی سرایش شعر چنین بیان می‌دارد: از آن‌جایی‌که شعر کلامی‌ست که سِحر می‌کند و آهنگش بر همه‌ی دل‌ها اثر می‌گذارد؛ این کلام سحر‌آمیز در دوران نوجوانی به من اثر کرد و شعر‌ها را از کتاب‌ها می‌خواندم و لذت می‌بردم، ترانه‌های را که می‌شنیدم آرام بخش و تسکین دهنده بود. همین‌طور که زمان می‌گذشت متوجه شدم که واژه‌ها به در و دیوارِ دلم می‌کوبید، قلم برداشتم و نوشتم؛ دوستانم هم تشویقم کردند و این‌جا بود که با تشویق دوستانم سرودن شعر را آغاز کردم، سال‌هاست می‌سرایم؛ اما به‌طور جدی شش سال می‌شود. حضرت مولانای بلخی، سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، سمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، فاضل نظری، حسن منزوی و فرامرز عرب عامری از شاعرانی اند که بر روح شاعرانه وی اثرگذار بودند. نخستین گزینه‌ی شعری بانو (مریم سپهر) یکی از اعضای فعال بنیاد جهانی سبزمنش زیر عنوان(خورشیدماندگار) چاپ و راهی بازار کتاب شد. وی در پیوند به نام‌گذاری این مجموعه بیان می‌دارد: مادر حتا اگر به حق پیوسته باشد باز هم در روح و روان و قلب‌مان برای همیشه ماندگاراند و خورشید ماندگار را به‌خاطر مادرم نام‌گذاری کردم و در اولین صفحه ، اولین غزلم هم برای مادرم است. خورشیدماندگار شامل ۱۴۳ غزل است که اکثریت غزل‌هایش کلاسیک است؛ دقیقا مانند اسم مجموعه‌. این کتاب در ۱۵۴ برگ با ویراستاری محترم میرویس هروی و طرح جلد آقای عبدالله نیازی، بعد از طی مراحل قانونی و گرفتن شابک بین المللی، رده بندی کنگره، رده بندی دیویی و شماره کتابشناسی‌ملی، در قالب غزل با محتویات(اجتماعی و عاشقانه) که رنگ‌وبوی زنانگی و دفاع از ارزش‌های والای زنان که در آن آشکار است، اقبال چاپ یافته که نخستین گام‌های شاعر را در حوزه شعر و ادبیات به نمایش می‌گذارد. زن عطر عشق و نکهت گل‌هـا زن است بــاعـث آرامــش دنــیــا زن است رنـگ بـویِ زنـدگی در چشم اوست بـی‌گمان شان و فـرِ اینجا زن است روی زن مـهـتـاب و قلبش بیکـران لاله روی دامــن صـحــرا زن است در مـیــان شعرهـای مــانـــدگـار‌ بیت شیرین، بیت بی‌همتـا زن است سیر افــکـارِ بـلـندش سهل نیست معنی عشقِ فـلـک‌پـیـمـا زن است نیست مـانندش در ایــن دنیا، قسم بـا ظـرافت، نازک و زیـبـا زن است زنـدگی گیر است دیـگـر، در جهان تا زن‌ا‌ست و تا زن‌است و تا زن ‌است با مطالعه این مجموعه به استعداد بانو سپهر پی‌برده و درمی‌یابیم که با احساس درونی و علاقه مفرطی که به شعر و ادبیات دارد قلم بدست گرفته و چکیده‌های ذهنش را روی کاغذ ریخته و در نهایت کتاب زیبایی را مرقوم نموده که امروز بدست علاقمندان شعر و ادبیات قرار گرفته است. هرچند این اثر نخستین مجموعه‌ی شعری خانم سپهر می‌باشد، اما با پشت کار و توانمندی توانسته از هر چمن سمنی را در کنار هم قرار دهد تا مجموعه‌ی ماندگاری را بوجود بیاورد، شاعر با احساس پاک شاعرانه‌اش از مادر، وطن، عشق، محبت، شادی، امید و دردهای که سرزمینش تحمل نموده بسراید، او در هر شعر توانسته در عمق آن قدم بگذارد و طوری بسراید که خواننده خودش را در آن حس کند، گویا از زبان او سروده شده باشد. او که خود مادر است، در مورد مقام مادر چنین می‌گوید: مادرم عشق  و  پیام  زندگی ست مادرم  یعنی   تمام   زندگی ست قوت وقلب و دل وجانِ من است مادرم   والا   مقامِ   زندگی ست مریم سپهر شاعر خداداد است که بسیاری از زنان سخن‌سرا از آفرینش‌های بدیعی و هنری دل انگیز او، رشک می‌برند. مگر نمی‌دانند که به قول حافظ ( قبول خاطر و لطف سخن خدا داد است). گاهی در شعر با محبوب، بی باکانه و با شجاعت منحصر به فردش، راز دل می‌کند و رعایت جامعه‌ی زن‌ستیز را نمی‌کند و پروای افترا‌سازی حسودان تنگ نظر و مردان شاعر ستیز را ندارد. از دید سپهر یک شاعر تازه کار باید از کارها و تجربیات شاعران گذشته و معاصر استفاده کند کارهای جدید و تغییرات در شعرها را شناخته، اوضاع اجتماعی-فرهنگی را در شعر جا داده و مشکل‌های جامعه را باید بشناسند، از واژه‌ها و ساختارهای معاصر به شکل بیش‌تر و خوب‌تر استفاده کنند. به طور مثال عشقری از واژه‌های ساده استفاده کرده؛ اما شایق جمال یا قهار عاصی با واژه‌های بهتر تغییرات آورده، باید جوانان این‌گونه پشت‌کار را داشته باشند. بانو سپهر با صداقت و اعتماد به نفس سخنش را چنین آغاز می کند: ” بنام آنکه انسان را آفرید و در وجود او تخم عشق را کاشت که از آن شعر جوانه می‌زند! حس درونی انسان با شاهکارهای زیبا و بی‌نظیر به وجد می‌آید و یکی از آن شاهکارها شعر است و من با قلم به دستانی که شعر را روح طبیعت نامیده اند کاملاً موافق‌ام. چون شعر در حقیقت همان ذوق و عشق است که رنگ آمیزی شده و در مقابل چشم ما گذاشته می‌شود، طوری که با مروز زمان با وجود این که این سلسه بی روح نمی‌شود برعکس بر جلایش آن افزوده می‌شود. شعر وقتی در وجود آدمی جاری می‌شود توانایی های بی شماری می‌آفریند که آدمی را قادر می‌سازد اثری خلق کند که تسکین دل هر دل شکسته‌ای باشد، هر شعر خواندنی و هر شاعر دوست داشتنی است‌، اما هر نوشته‌ی شعر و هر نویسنده‌ی شاعر نمی‌شود، شاعر وقتی می‌تواند اثرش را به شاهکار زنده تبدیل کند که عشق را مقدس و قابل اعتماد بپندارد، وقتی به عشق و صاحب عشق پناه می‌برد نیروی جسمی و فکریش چند برابر می‌شود و اصل شعر را هم همین سادگی‌ها تشکیل می‌دهد . “ نمونه‌ شعری: فضای نو بـهـار و سبز و رنگین است آزادی چــه طعمی دارد و بسیار شیـرین است آزادی غـلامی تا بـه کی، برخیز در سنگر عبادت کن کـه بـر آزاد‌گان ایمان و هم دین است آزادی کنون که هیچ کس را نیست امکان چرا گفتن کـدامین قـریـه آزاد و کـدامین است آزادی؟ تعصب می‌زنــد مــوج از دهـان بـردگـان اما علم بـردار عشق و جشن گل‌چین است آزادی بـه پا و دست او همواره زنجیر است، می‌گویم هميشه بــرده مي‌باشم اگــر اين است آزادی یقین دارم کــه بعد از سال‌هــای دور می‌آید اگــر آیینه یا عشق است و نفرین است آزادی نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 178 بازدید

مارگارت اتوود یکی از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همه‌فن‌حریف» را بر آن‌ها نهاد. نویسنده، منتقد ادبی و شاعر پرکاری که نه‌تنها به‌واسطه‌ی درخشش در عرصه‌ی ادبیات، بلکه به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و فعالیت‌های انسان‌دوستانه‌‌اش مقبولیت و محبوبیت بالایی نزد هواداران خود کسب کرده است. با این‌که آثار ادبی اتوود اغلب با مضامین فمنیستی و اسطوره‌ای‌اش شناخته شده و در حوزه‌ی ادبیات علمی-تخیلی قرار می‌گیرد، اما سبک نوشتاری او از فرمول‌های عادی این ژانر گذر کرده و به شیوه‌ای نمادین، مرزهای رئالیسم سنتی را گسترش می‌دهد؛ از این رو مرور زندگینامه او و مسیری که جهت خلق آثار ارزشمندی چون رمان «سرگذشت ندیمه» پیموده است، برای علاقه‌مندان به ادبیات از جذابیت و برای متخصصان این امر از اهمیت بالایی برخوردار است. مارگارت النور اتوود، در سال ۱۹۳۹ م. در اوتاوای کانادا متولد شد. پدرش، کارل ادموند اتوود، حشره‌شناس و مادرش، مارگارت دوروتی کیلام، متخصص تغذیه بود. مارگارت که فعالیت‌ ادبی خود را با نوشتن نمایش‌نامه و سرودن شعر در سن شش سالگی آغاز کرده بود، در شانزده سالگی تصمیم گرفت نویسندگی را به‌صورت جدی دنبال کند. او در سال ۱۹۵۷ میلادی تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغازکرد و در سال ۱۹۶۱ با مدرک لیسانس در رشته‌ی اصلی ادبیات انگلیسی، و فلسفه و زبان فرانسوی به عنوان رشته‌های جنبی فارغ‌التحصیل شد. این دوره‌ی چهار ساله در زندگی حرفه‌ای مارگارت اتوود از اهمیت زیادی برخوردار بود، چرا که علاوه‌بر آشنایی با ادبیات انگلیسی، امکان انتشار اشعار و مقالاتش را در نشریه‌ی ادبی کالج فراهم آورد. اتوود در اواخر سال ۱۹۶۱ و پس از کسب مدال ای.جی. پرات برای کتاب اشعارش به نام «هم‌زاد پرسفونه»، تحصیلات عالیه‌ی خود را با استفاده از بورسیه در کالج رادکلیف هاروارد پی گرفت و در سال ۱۹۶۹ مدرک ارشد خود را از این کالج دریافت کرد. او در ادامه جهت تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه هاروارد رفت، اما پس از دو سال، پایان‌نامه‌ی خود را نیمه‌کاره رها کرده و به دنیای نویسندگی بازگشت. با این‌که این تصمیم امکان کسب درجه‌ی دکترای آکادمیک را از اتوود سلب کرد، اما او بعدها توانست مدارک افتخاری متعددی را از دانشگاه‌های معتبری چون آکسفورد و کمبریج دریافت کند. از دیگرسو، مارگارت به وجه دیگر آموزش نیز علاقه‌مند بود و سال‌ها در کنار نویسندگی به تدریس در دانشگاه‌های مطرحی چون بریتیش کلمبیا، سر ژرژ ویلیام، آلبرتا، یورک، آلاباما و نیویورک پرداخت. اولین اثر مارگارت اتوود که به شکل گسترده و عمومی وارد بازار نشر شد، مجموعه‌ای از اشعار او بود که در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسید. از آن روز تاکنون، اگرچه نوشتن رمان دغدغه‌ی اصلی او بوده و غالباً با این عنوان شناخته می‌شود، اما چندین کتاب شعر و داستان کوتاه نیز منتشر نموده است. در اوایل دهه‌ی ۶۰ میلادی که ریشه‌یابی علل حس حقارت کانادایی‌ها به یکی از بحث‌های روز محیط‌های آکادمیک بدل شده بود، مارگارت اتوود مطالعه در فرهنگ کشورش را آغاز کرد. او این موضوع را با محوریت پاسخ به این پرسش که «چرا کانادا نویسنده ندارد؟» شروع کرد، اما خیلی زود به این نتیجه رسید که کانادا نویسندگان زیادی دارد، اما فرهنگ مهاجرنشین همواره نسبت به حضور آن‌ها بی‌اعتنا بوده است. این بی‌توجهی به استعدادهای کشور برای اتوود عجیب و ناامیدکننده می‌نمود و باعث شد با نگارش یک اثر غیرداستانی به نام «بقا: راهنمای موضوعی برای ادبیات کانادا» به بررسی حس حقارت در میان اهالی کانادا بپردازد. نتیجه‌ی جالب‌توجه اتوود از نگارش این کتاب آن بود که هر کشوری در دل خود نمادی یگانه و وحدت‌بخش دارد و نماد کانادا، بقا است؛ برای کاشفین اولیه، بقا در معنای فیزیکی آن و سپس بقای فرهنگی در برابر نفوذ فراگیر آمریکا. ورود مارگارت اتوود به عرصه‌ی نگارش رمان‌ با انتشار «زن خوراکی» در سال ۱۹۶۹ اتفاق افتاد. بسیاری از منتقدان، از این اثر -که در قالب یک طنز اجتماعی به نقد مصرف‌گرایی در آمریکای شمالی می‌پردازد- به عنوان منشأ گرایش‌های فمینیستی اتوود در آثار متأخر او یاد می‌کنند. از مارگارت اتوود در دهه‌ی ۷۰ میلادی سه رمان به نام‌های «سر‌پوش» (۱۹۷۲)، «بانو اوراکل» (۱۹۷۶) و «زندگی پیش از انسان» (۱۹۷۹) منتشر شد که محوریت هرسه، مانند رمان اول او، بررسی هویت و ساختارهای جنسیتی-اجتماعی بود. از میان آثار منتشرشده‌ی اتوود تا آن دوران، رمان سرپوش در کنار اولین تک‌نگاری غیرداستانی او، بقا، به تثبیت اتوود به عنوان یک صدای مهم و نوظهور در ادبیات کانادا کمک کرد. شهرت ادبی اتوود در دهه‌ی ۸۰  میلادی با انتشار کتاب «آسیب‌های بدنی» ادامه یافت، اما آن‌چه نام او را در این دهه بر سر زبان‌ها انداخت، انتشار رمان «سرگذشت ندیمه» در سال ۱۹۸۵ بود. از دیگر آثار مطرح مارگارت اتوود می‌توان به نهمین رمان او با نام «چشم گربه» اشاره کرد. این کتاب که برای نخستین بار در سال ۱۹۸۸ منتشر شد با درون‌مایه‌های اجتماعی‌اش، داستان زندگی ایلین ریزلی، نقاشی سالخورده را روایت می‌کند که بعد از سال‌ها برای برگزاری نمایشگاه به زادگاهش بازمی‌گردد و خاطرات گذشته‌اش را مرور می‌کند. این رمان فضای اجتماعی و فرهنگی کانادا را در میانه‌ی قرن بیستم، از جنگ جهانی دوم تا اواخر دهه‌ی ۸۰ میلادی به‌خوبی نشان می‌دهد و عناصر فرهنگی آن زمان هم‌چون جنبش‌های متعدد هنر مدرن و فمینیسم را به تصویر می‌کشد. علاوه‌بر رمان‌‌های اتوود، داستان‌های کوتاه او نیز جهت اقتباس مورد استقبال قرار گرفت و سریال شش‌قسمتی «داستان‌های اتوود» که هر قسمت آن با اقتباس از یکی از داستان‌های کوتاه مارگارت اتوود ساخته‌شده‌بود، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. فیلم «سرپوش» و سریال «نام مستعار گریس» آثار نمایشی دیگری بودند که با اقتباس از کتاب‌هایی با همین نام، در سال‌های ۱۹۸۱ و ۲۰۱۷ در اختیار علاقه‌مندان به هنرهای نمایشی و طرفداران آثار اتوود قرار گرفتند. مارگارت که از کودکی آرزو داشت به یک نقاش بزرگ تبدیل شود، با این‌که در نهایت مسیر متفاوتی را در جهان خلق آثار هنری برای خود برگزید، اما تصویرگری جلد بسیاری از کتاب‌های شعر خود را عهده‌دار شد. او بارها بیان کرده است که ممکن است پس از بازنشستگی از نویسندگی، به نقاشی روی آورد. مارگارت که به ژانر علمی-تخیلی علاقه‌ی ویژه‌ای دارد و از سرآمدان این عرصه به شمار می‌رود، در واکنش به مشکلات زیاد پیرامون تورهای ادبی، ایده‌ی «قلم طویل» را مطرح کرد که برای نویسندگان این فرصت را فراهم می‌کند تا با استفاده از اینترنت، کتاب‌های خود را برای طرفدارانشان به صورت مجازی امضا کنند. این ایده که اولین بار در سال ۲۰۰۴ توسط اتوود مطرح شد و در نگاه اول برگرفته از یکی از داستان‌های علمی-تخیلی خود او به نظر می‌رسید، در کم‌تر از دو سال به واقعیت بدل شد. اتوود همچنین اولین نویسنده‌ای است که در پروژه‌ی «کتابخانه‌ی آینده» شرکت کرده است. این پروژه به صورت سالانه و به مدت صد سال، اثری را از یک نویسنده دریافت می‌کند تا مجموعه‌ای حاصل شود که قرار است در سال ۲۱۱۴ به انتشار برسد. هنرمندی اسکاتلندی به نام کِیتی پترسون این ایده را خلق کرد و برای اجرای آن درختان بسیاری در نروژ کاشت تا در آینده برای چاپ کتاب‌های این پروژه مورد استفاده قرار گیرد. اتوود یکی از بنیان‌گذاران بنیاد نویسندگان کانادا است؛ سازمانی غیرانتفاعی که برای پشتیبانی از جامعه‌ی نویسندگان کانادا می‌کوشد. کسب جوایز برجسته‌ی متعدد در شاخه‌های مختلف ادبیات، جوایزی همچون بوکر، آرتور سی. کلارک، گاورنر جنرال، ریتز همینگوی پاریس، پرنسس آستوریاس و... گواهی بر نبوغ و توانایی‌های کم‌نظیر این نویسنده‌ی برجسته‌ی کانادایی است. او از معدود نویسندگانی است که شش بار نامزد دریافت جایزه‌ی معتبر بوکر و دو بار موفق به کسب آن شده است و همچنین، بارها در مرحله‌ی پایانی جایزه‌ی گاورنر جنرال کانادا حضور داشته و دو بار آن را به دست آورده است. این دستاوردها به همراه سایر فعالیت‌های ادبی و غیرادبی او، در سال ۲۰۰۱ نام مارگارت اتوود را در میان ستاره‌داران پیاده‌راه مشاهیر کانادا قرار داد. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 235 بازدید

در ميان زنان شاعر و قلم به دست معاصر، يكى هم نفيسه خوش‌نصيب غضنفر است. اين شاعر نازک‌خيال، از قريحه سرشار، تخيل پر بار و زبان شيوا و شیرين برخوردار است. آنچه که اين نويسنده و شاعر را متمايز مى‌سازد، اين است كه هم جدى مى‌نويسد و مى‌سرايد و هم استعداد درخشان در طنز‌نويسى دارد. از طرف ديگر براى كودكان شعر می‌سرايد و داستان مى‌نگارد. نفیسه خوش‌نصیب تازه در اواخر دهه‌ی شصت خورشیدی به سرایش شعر آغاز کرده و تازه در حلقه‌ی شاعران جوان، نام و نشانی یافته بود که دست حادثه، سرمه‌ی خاموشی در گلویش کرد. دست کم در سه دهه‌ی گذشته نه صدایی از او بود و نه هم رد پایی. گویی قطره بارانی شده و در کام بیابان تشنه‌یی فرو رفته بود. می‌رفت تا از حافظه‌ی شعر و ادبیات معاصر کشور فراموش گردد. هم‌اکنون کم نیستند شاعر بانوانی که در تداوم سال‌های خون و انفجار، سال‌های آوار‌گی‌های بزرگ، صدای شان در میان صدای این همه انفجار و آتش گم شده است. گزینه‌ی «دریچۀ دل»، اثریست که محتوای آن، در بند بودن شاعر را به تصویر می‌کشد. که حتا آزادی اگر ریسمانی هم باشد، می‌خواهد خود را از آن بیاویزد. او آزادی را به اندازه‌ی مادر خود دوست دارد. حلق آویز کردن با ریسمان آزادی خود رهایی از بند است. او می‌داند که آزادی به رایگان به دست نمی‌آید. او شاید می‌خواهد بگوید که زند‌گی خود اسارت است، تا از آن نگذری به رهایی نمی‌رسی! در این گزینه‌ی شعر ۱۵۹ شعر شاعر گرد‌آوری شده است که در بر گیرنده‌ی غزل، مثنوی، قصیده، قطعه، ترانه، چهارپاره، نیمایی و شعر سپید می‌باشد. نفیسه خوش‌نصیب گاهی جهان را نه با چشم‌هایش؛ بل با روان مذهبی‌اش می‌نگرد و با آن پیوند برقرار می‌کند. با این حال وقتی در سر زمینش جنگ‌های تنظیمی به راه می‌افتد و آن‌ها به جان هم می‌افتند او خطاب به آنان فریاد می‌زند: « من خدا را در هیا‌هوی شما گم کرده‌ام» اما؛ گویی در شعردیگری می‌خواهد به چنین وضعیتی پاسخ گوید:   امروز من ز خویش خدایی بر آورم از وسعت سکوت صدایی بر آورم   بعد از هزار سال خموشی و بی‌کسی دریافتم کسی و صدایی بر آورم   حالا که می دهد نفسی هم‌نفس به من از سینه‌گاه حبس هوایی بر آرم   بعد از هزار بار تپیدن به خاک و خون زین خاک سرفگنده خدایی بر آورم   خوش‌نصیب در شعرهایش اندرزگوی صبر و شکیبایی‌ست. به ویژه برای زنان. چنین است که از خاکستر او گل می‌روید. این گل ثمره‌یی است که او از شکیبایی خود به آن می‌رسد. او شاعر تنهایی‌ست. از سکوت سخن می‌گوید. از بیداد، از آتش که نماد جنگ و ویرانگری است. دلش برای درختان باغ می‌سوزد، وقتی که بهاران با صدای تفنگ آغازمی شود. مصیبت زنان، کوچ و آوارگی، راز و نیاز با خداوند، عشق به سرزمین بخش بیش‌ موضوعات و مضمون شعرهای او را می‌سازند. او شاعر مصیبت دیده است. این مصیبت را خود احساس کرده و این مصیبت در پیکره‌ی شعر های او جاری‌ست. اثر دیگر نفیسه خوش‌نصیب غضنفر شاعر و نویسنده سخت کوش کشور طی محفلی رونمایی شد. درمحفلی که به این مناسبت ترتیب یافته بود استاتید دانشگاه‌ها، نویسنده‌گان‌، شاعران‌، ژورنالیس‌تان و اهل قلم حضور به هم رسانده  با تحلیل نقادانه و ابراز نظر‌ها آثار این بانو را رونمایی کردند. دراین محفل بانو نفیسه  خوش‌نصیب غضنفر در مورد آثار و داشته‌های چندین ساله‌اش روشنی انداخت. بعداً پوهاند استاد عبدالقیوم قویم استاد ادبیات پوهنتون کابل، استاد سکینه بنوغضنفر، بسیگل شریفی شاعر و اکادیمسن فاضل شریفی و چند تن از استادان و شاعران دیگر نوشته‌های بانو نفیسه خوش‌نصیب را به نقد گرفتند و گفتند‌، بانو خوش‌نصیب یکی از چهره‌های شناخته شده درکنار طنز و ادبیات کودک جدی شعر می‌سرآید و می‌نویسد در رشته روانشناسی مطلعات خصوصی دارد اما دراصل، تحصیل کرده ژورنالیزم است. آنها افزودند، این نویسنده ازتوانایی‌ها فراتصور در عرصه ادبیات کودک دارد و از قریحه سرشار شعر و زبان شیوا و شیرین نثر برخوردار است. استاد عبدالقیوم قویم گفت که ازنوشته‌های این شاعر برمیاید که وی برعلاوه‌ی علاقه به ادبیات کودک و روانشناسی به مسایل ماورالطبیعه و طنز نیزعلاقه وافر دارد و از همین سبب با عشق و علاقه فراوان کتبی دراین زمینه نوشته و منتشر ساخته است. به گفته استاد قویم در سروده‌های این بانو عواطف زنانه موج می‌زند و احساس پاک میهن دوستی به وضاحت در اشعارش حس می‌شود که شاعر به میهن خود عشق می‌ورزد و به گذشته‌های پرافتخار و یادگارهای تاریخی و فرهنگی آن می‌بالد و آینده درخشان را برای میهن خود آرزو می‌کند. به گفته وی رویکرد شاعر به گذشته‌های تاریخی و فرهنگی آریانای کهن و استوره های ملی یکی از ویژه گی‌ها و دیگر و روشن سروده‌های او است. همان‌طور که قبلاً بیان داشتیم بانو خوش‌نصیب به طنز نیز علاقه دارد و دراین نوع ادبی آثار گران ارجی هم دارد اما کار سرایش را بسیار عاشقانه دنبال می‌کند. سبک نوشته‌های بانو خوش‌نصیب متاثر از اشعار و سروده‌های مولانا بزرگ بلخ می‌باشد و از محتوای اشعارش استنباط می‌شود که وی قرینه قریب به مولانای بلخ دارد. با وجود اینکه این بانو دررشته‌ی روانشناسی مطالعات دارد دراصل تحصیل کرده ژورنالیزم است و در روزنامه کابل تایمز، آژانس باختر، مجله میرمن وصدف کار و نویسندگی کرده است. وى مدت ده سال را نيز در در دانشكده ژورناليزم دانشگاه بلخ در سال هاى ١٣٨٤-١٣٧٤ تدريس نموده است . در پايان نام‌هاى كتاب‌هاى چاپ شده خانم غضنفر : ١-بتاب بتاب آفتاب ، مجموعه مشترك شعر و ترانه براى اطفال ٢-دريچه به سوى سلامتى روانى(مجموعه روانشناسى ) ٣-مرض بى اعتمادى(مجموعه طنز) ٤-خجالت بكشين (مجموعه طنز) ٥-دريچه دل ٦-در بستر ستاره ٧-كمان رستم ۸-اخرين پيامبر ٩-دوست باطن ، جلد اول ۱۰-دوست باطن ،جلد دوم ١١-خورشيد ١٢-تولد پروانه ١٣-پرنده كو چك ، شعر كودك وغیره آثار. نان خشك (طنز) روزى معلم تدبير منزل ما از ما تقاضا كرد كه لست خوراكه‌هاى را كه در يك هفته نوش جان مى‌كنيم، بنويسيم. كارخانگى بود. ما هم لست‌هاى تهيه ديده بوديم كه به او، در هنر آشپزى كمك فراوان مى‌نمود، گفته اند‌، نه كه معلم و شاگرد از يك ديگر مى‌آموزند. لست مواد غذايى يكى از هم‌صنفى هاى ما ، آن چنان جالب بود كه صداى خنده‌ما از ديوار هاى كهنه بيرون تراويد به حدى كه مدير مدرسه دم در با چوپ آمد، رنگ معلم ما پريد. لست ازين قرار بود، روز اول : صبح درد، چاشت مرگ، شب بلا. روز دوم :صبح زهر، چاشت زقوم، شب هلاهل وبه همين ترتيب الى اخر هفته كه حتى حسرت و اشك و مشت ولگد و اه و افسوس، طعنه و حس حقارت‌هم در لست بود، مى خوردند. معلم ما بعد از شنيدن آن گفت : ديگ و كاسه شما از اين همه تلخى و تندى سوراخ نمى شود ؟ همصنفى ما گفت : نه ديگ‌هاى ما از فولاد بى زنگ ساخته شده است اما يك هم صنفى ديگر ما چيز هاى خوش مزه نوشته بود و آب دهن ما را تا آخرين روز حيات جارى ساخت. روز اول : صبح: شير گاو ، مرباى آلو ،كيك اسفنجى، سيب تير ماهى و توت زمينى چاشت: كباب شامى و ديگى و لوله وچپلى و تكه، همراه با كاهو و كرم، مرچ و مساله، كوك و فانتاو اسپرايت، انگور وزنبورچه ! شب: پلو، چلو، قيمه و كباب، فرينى وشرينى، ترشى و تربوز، خربوزه و خرما، شاه توت و الى آخر من با شنيدن اين ليست‌ها آن قدر در مانده و حيران بودم كه حد نداشت ،با خود فكر كردم، چه بدی کردم كه حقيقت را نوشته‌ام، حالا هم صنفى‌ها ،به من خواهند خنديد‌. كمى مكث كردم ،كتابچه‌ام را بستم و به معلم گفتم كه يادداشت نكرده‌ام واز يادى براى تان نام مى‌برم. چون چيزهاى را كه من مى‌خورم فراموش نكردنى اند ،فضاى صنف را آرامش فرا گرفت، زبانم خشكى مى‌كرد، گفتم : صبح :مرباى كچالو ، كيك ابريشمى ،شير اشتر ،توت آسمانى و ناك تير ماهى ! چاشت:كباب دل، جگر، روده، معده، گرده، مثان، و قرمه مغز سر انسان، از نوشيدنى‌ها مفتا كولا. شب : ياقوت پلو، زمرد پلو، كوفته پلو، مفته پلو، خسته پلو، خربوزه اركانى، خرماى عربستانى، مرچپاكستانى و چكليت مينوى ايرانى ...! صداى خنده‌هاى هم‌صنفى ها كم مانده بود سقف را شگاف كند. آن روز  متوجه نشده بودم، بعد ها به يادم آمد كه نان خشك را در دسترخوان از ياد برده‌ام، شايد براى همين خنديدند. بلى وقتى نان خشك نباشد، چه چيزى را بايد خورد. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 190 بازدید

ریچل هالیس یک زنِ خودساخته است. نه اینکه سختى به خود ندیده باشد که هرچه سختى بیشترى از سربگذرانى سخت‌تر مى‌شوى. ریچل از دوران سخت کودکى و نوجوانى‌اش به شما مى‌گوید. از پدرى کشیش که گرچه دکتراى فلسفه داشته اما نتوانسته به درستى براى آن‌ها پدرى کند. از برادرى مى‌گوید که خودکشى کرد و بنیان‌هاى خانواده که هر لحظه بیم فروپاشى آن مى‌رفت. همانطور که مى‌بینید این یک زندگى آرام و به دور از دغدغه نیست. تلاطم دریاى خروشان زندگى مى‌توانست ریچل را با خود به درون آب ببرد ولى او خواست که دوباره به زندگى بازگردد و این بار خواستن توانستن بود. البته نه به بهایى اندک! او در کتابش تاکید مى‌کند که بارها زمین خورده و دوباره بلند شده، مى‌دانید چطور توانسته؟ او در کتاب‌هایش از همه چیز صحبت مى‌کند: کشمکش‌هاى ازدواج، افسردگى پس از زایمان و احساس‌هایى مثل حسادت، ترس، خشم، احساس زشت بودن، بى‌ارزش بودن و دوست داشتنى نبودن. ریچل هالیس در این کتاب از رازهاى موفقیتش به عنوان یک زن، یک مادر شاغل، کارآفرین، ورزشکار و نویسنده مى‌گوید. راز موفقیت او در پذیرش واقعیاتى بود که همه ما درباره‌شان به خودمان دروغ مى‌گوییم. او در کتابش درباره بیست دروغى مى‌گوید که زندگى‌هاى ما را در هم مى‌پیچد و افکارى غیر منطقى راجع به خودمان و اطرافیان به خورد مغزمان مى‌دهد. «من مادر خوبى نیستم.» «الان باید جلوتر از اینها مى بودم.» «وزنم بیانگر شخصیتم است.» «من به اندازه ى کافى خوب نیستم.» «از فردا شروع مى کنم.» پشت جلد کتاب خودت باش دختر آمده است: تا به‌ حال این فکر به‌ سرتان زده که آن‌ قدرها هم که باید خوب نیستید؟ که به‌ اندازه‌ی کافی لاغر نیستید؟ که مادر بدی هستید؟ آیا این فکر به سرتان زده که لیاقت‌تان همین‌ است که با شما بدرفتاری شود؟ که هیچ ارزشی ندارید و هرگز به ‌جایی نخواهی رسید؟ تمامی این‌ها دروغ است. دروغ‌هایی که توسط جامعه، رسانه‌ها، خانواده‌هایمان، یا صادقانه بگویم، توسط خود شیطان ساخته شده و تداوم یافته‌اند. این دروغ‌ها برای اعتماد به‌ نفس و توانایی‌های ما خطرناک و ویرانگر هستند. بزرگ‌ترین گناه این دروغ‌ها این است که اصلاً آن‌ها را نمی‌شنویم. ما به‌ ندرت دروغ‌هایی را که درباره‌ی خودمان ساخته‌ایم می‌شنویم چون سال‌هاست که آن‌ها با صدای بلند در گوش‌هایمان نجوا می‌شوند و از این‌ رو شنیدنشان تبدیل به امری عادی شده است. حرف‌های نفرت‌انگیزی که هر روز بر سرمان آوار می‌شوند اما متوجه‌شان نمی‌شویم. در کتاب خودت باش دختر در می‌یابیم که تشخیص دروغ‌هایی که در مورد خودمان باور کرده‌ایم کلید تبدیل شدن به نسخه‌ی بهتری از خودمان است. اگر هم‌ زمان با علم به اینکه بر ناملایمات زندگی‌مان تسلط داریم بتوانیم مرکز اصلی آن‌ها را نیز پیدا کنیم آن‌ وقت است که می‌توانیم به‌درستی مسیرمان را تغییر دهیم. سبک نگارش کتاب با آن لحن طنز و گیرا، خواننده را با خود همراه مى‌کند. گاهى مطالب در عین سادگى به حدى جذاب است که احساس مى‌کنید در حال خواندن مطلب یکى از پست‌هاى اینستاگرام نویسنده هستید. موضوعات به شدت با روزمرگى ما گره خورده‌اند و همین سادگى باعث شده تا خواننده با هالیس همگام شود. خنده‌ى از سر آشنایى یا گریه‌ى همدردى، همه در گوشه گوشه‌ى این دویست و خرده‌اى صفحه جا خوش کرده‌اند و منتظرند تا مخاطب را درگیر خودشان کنند. از سویى، در شروع کتاب بیم آن مى‌رود که هر لحظه مطالب سبک و سیاقِ کتب انگیزشى‌اى را بگیرد که نیمى از افراد جامعه از آن گریزانند. چرا که تنها حس خوب و انگیزه را بدون هیچ زیربناى عملى به مخاطب عرضه مى‌کنند. «تو خیلى خوبى، پس مى‌توانى!» جمله کلیدى غالب این قبیل کتاب‌ها چنین است، اما ریچل هالیس پس از آنکه در هر فصل، با ذکر تجربیاتى از زندگى خود، دروغى را موشکافى مى‌کند، در انتهاى همان فصل حداقل سه روش مناسب براى در هم شکستن وجهه راستى نماى آن دروغ پیشنهاد مى‌کند. این روش‌ها اغلب ساده و کاربردى هستند و هزینه‌اى براى مخاطب به همراه ندارند. در کل خودت باش دختر کتابى انگیزه‌بخش، دلچسب و دوست داشتنى است براى آنان که مى‌خواهند دست از باور کردن دروغ‌ها بکشند و تبدیل به خود واقعى‌شان شوند. جملاتی از متن کتاب خودت باش دختر شادى به اینکه کجا هستى ربطى ندارد، به کسى که هستى مربوط مى‌شود. (خودت باش دختر – صفحه ۲۲) وقتى واقعا چیزى را بخواهید راهى براى به دست آوردنش پیدا خواهید کرد اما وقتى از ته دل خواستار چیزى نباشید برایش بهانه جور مى‌کنید.  (خودت باش دختر – صفحه ۲۷) مردم به همان اندازه‌اى به شما احترام مى‌گذارند که به آنها اجازه مى‌دهید. (خودت باش دختر – صفحه ۶۵) گاهى اوقات تصمیم به تمام کردن یک رابطه، حتى اگر به قیمت شکسته شدن قلبتان تمام شود، بزرگ‌ترین لطف در حق خودتان است. (خودت باش دختر – صفحه ۶۷) کسى نمى‌تواند به شما بگوید رویایتان چقدر بزرگ است. (خودت باش دختر – صفحه ۷۲) مادر کامل بودن دروغ است. مادر بى‌عیب و نقص بودن محال است اما مادر خیلى خوب بودن در اکثر اوقات، در واقع امکان پذیر است. (خودت باش دختر – صفحه ۱۱۱) فقط باید مراقب باشید. نه فقط مراقب فرزندانتان که حتى مراقب خودتان هم باید باشید. اگر خودتان ناراحت باشید و با خود بدرفتارى کنید هرگز نمى‌توانید از فرزندانتان مراقبت کنید و به آنها یاد بدهید چطور خوب و خوشحال باشند. (خودت باش دختر – صفحه ۱۱۲) معلوم شد زیباترین اتفاقات زندگى‌ام اصلا در لیست «کارهایى که باید انجام بدهم» نبودند. (خودت باش دختر – صفحه ۱۲۶) واکنشى که به استرستان نشان مى‌دهید آن چیزى است که شما را متفاوت از بقیه مى‌کند. (خودت باش دختر – صفحه ۱۳۵) اگر به خاطر اتفاقات خوب قدردان گذشته نیستید پس نمى‌توانید تقصیر اتفاقات بد و ناخوشایندى را که در زندگى‌تان مى‌افتد هم گردن گذشته بیندازید. (خودت باش دختر – صفحه ۱۴۳) کتاب «خودت باش دختر»؛ نوشتۀ خانم ریچل هالیس که با نام صورتت را بشور دختر جان هم در بازار منتشر شده؛ سخنران محافل انگیزشی و نویسندۀ آمریکایی، که اولین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، از مشهورترین و پُرفروش ترین آثار تولید شده در این فضاست که توانسته در لیست پُرفروش ترین های نیویورک تایمز و آمازون قرار بگیرد و همچنین وارد فهرست «کتاب‌ هایی که زندگی‌ تان را دگرگون خواهند کرد» بشود.ریچل هالیس، نویسنده، مدیرعامل شرکت خودش و سخنران آمریکایی است. او یک وب سایت در مورد کمک به افراد در جهت ایجاد تغییرات مثبت دارد و با مطالب و محصولات خود سعی می‌کند تا دنبال‌کنندگانش به نسخه بهتری از خودشان دست پیدا کنند. خانم ریچل هالیس در کتاب «خودت باش دختر» بر خلاف بسیاری از آثاری که در فضای انگیزشی، سبک زندگی و رشد فردی به فروش می رسند، از لحن نصیحت گونه و القای امید واهی و بدون پایه به خواننده دوری می کند و با پرداختن به شرح تجربیات شخصی خود، سعی دارد روش هایی نسبتاً عملی را به مخاطب پیشنهاد دهد. هرچند که کتاب خودت باش دختر شامل توصیه‌هایی است که هر فردی نیاز به شنیدنشان دارد و به کار بستن این توصیه‌ها در اولین زمان ممکن برای هر فردی لازم است ولی به علت وجود برخی مطالب درباره‌ی مسائلی مانند روابط جنسی و روایت خودکشی، این کتاب در دسته‌ی کتاب‌های بزرگسالان قرار می‌گیرد و مناسب رده‌ی سنی بالای ۱۸ سال است.

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 227 بازدید

داستان در زبان فارسی‌/دری، واژه آشنایی است، اما داستان به مفهوم امروزینش، عمر طولانی‌ای ندارد. به همین منظور، پژوهش در مورد داستان‌نویسی در حوزه زبان و ادبیات فارسی و به ویژه ادبیات داستانی یک گروه جنسیتی خاص، یعنی بانوان، در یک قلمرو سیاسی خاص، یعنی افغانستان، کاری بس دشوار است. هرگاه، پژوهشگری بخواهد روی داستان و نقش بانوان در خلق داستان و قصه بپردازد، ناگزیر است تا به متون کهن روایی فارسی که در ادبیات فارسی کم هم نیستند و به واژه‌نامه‌‌هایی که هر کدام این واژه را به گونه‌‌های متفاوت برگردان کرده‌اند، مراجعه کند. اگر بخواهیم داستان را تعریف کنیم، به متن زیر می‌پردازیم: داستان کوتاه اثری است، کوتاه که در آن نویسنده به یاری یک طرح منظم شخصیت اصلی را در یک واقعه اصلی نشان می‌دهد و این اثر بر مخاطب تاثیر واحدی را القا می‌کند. همچنین داستان کوتاه را می‌توان به یاری خصوصیات زیر از دیگر آثار بازشناخت: طرح منظم و مشخصی دارد؛ یک شخصیت اصلی دارد؛ این شخصیت، در یک واقعه اصلی ارایه می‌شود؛ در «کلی» که همه اجزای آن با هم پیوند متقابل دارند، شکل می‌بندد؛ تاثیر واحدی را القا می‌کند؛ کوتاه است. اگر نگرشی بر واژه داستان در واژه‌نامه‌ها و ادبیات کهن پارسی دری داشته باشیم، در اغلب این واژه‌نامه‌ها، داستان با افسانه، حکایت، سرگذشت، قصه، انگاره و اسطوره مترادف هم بیان شده‌اند. بنابراین، اگر رابطه هنر داستان‌نویسی را با زنان و یا ادبیات داستانی بانوان را در قلمرو زبانی خویش به بازبینی قرار دهیم، باز هم نیاز داریم تا نخست به مفاهیم گذشته داستان برگردیم و نقش زنان را در خلق و پرورش افسانه‌ها و روایت‌ها در زبان پارسی به بررسی بگیریم. قصه‌گویی در بین بانوان از گذشته‌‌های خیلی دور رواج داشته است و حتا خالقان بیشتر افسانه‌ها را زن می‌پندارند. افسانه‌ها نوعی بیان تمثیلی‌اند که بیشتر جنبه تخیلی و غیرواقعی دارند. «یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود...» عبارتی است که سر آغاز هر افسانه‌ای می‌شود. در ادامه این جمله، افسانه‌ها ما را با شهر‌های خیالی، مردمانش، خوبی‌‌های‌شان، بدی‌ها و بدبختی‌‌های‌شان، آشنا می‌کنند. قسمی‌که یادآور شدم، افسانه‌گویی در بین مادربزرگان، یکی از رسم‌‌های خیلی دیرین پارسی‌گویان است و بیشترین افسانه‌ها هم در شب‌‌های زمستان در گرد صندلی‌ها نقل می‌گردند. معمولا مادران و مادربزرگان افسانه‌ها را برای این به فرزندان‌شان نقل می‌کنند تا کودک پند‌هایی از قهرمانان افسانه‌ها بگیرد و به خواب برود و با پایان خوشی که هر افسانه دارد، مادران توانسته باشند برای کودکان‌شان خواب خوشی را داده باشند. حتا در اسطوره‌ها هم به زنان به عنوان خالق افسانه‌ها اشاره شده است. از آن جمله می‌توان به شهزاد قصه‌گوی، زن اسطور‌های و راوی شگفت‌انگیزترین و غنی‌ترین کتاب قصه، داستان هزار و یک شب، استناد کرد. اما چنانی که در آغاز گفتیم، داستان کوتاه، به مفهوم امروزینش، عمر خیلی زیادی در ادبیات پارسی دری افغانستان ندارد. حدود ۹۰ سال و‌ اندی از چاپ نخستین داستان‌واره ادبیات معاصر افغانستان نویسندگی (جهاد اکبر)، احتمالا به  مولوی محمد حسین پنجابی، در سال ۱۲۹۸ خورشیدی می‌گذرد. پسان‌ترها داستان‌‌های دیگری از سایر نویسندگان در نشریات فعال آن زمان به چاپ رسید، ولی بدبختانه بانوان در این میان هیچ نقشی نداشتند. تا آن که ماگه رحمانی، نخستین بانوی داستان‌نویسی به نوشتن داستان روی آورد. بانو ماگه در عرصه مطبوعات و سیاست با مقالات اجتماعی و سیاسی‌اش، به عنوان نخستین بانوی فعال در عرصه‌‌های روشنفکری افغانستان معروف است و در کنار ماگه رحمانی می‌توان از رقیه ابوبکر نیز نام برد. از وی یک داستان زیر عنوان «زمرد» در روزنامه اصلاح به چاپ رسیده است. پسان‌ترها، در اواخر دهه سی و آغاز دهه چهل خورشیدی که آغاز داستان‌نویسیی نو در افغانستان است، هیچ بانویی در صحنه نقش ندارد و هم داستانی از این دوره به دسترس نیست. تا این که تحولات سیاسی آن زمان، دوره تجربه دموکراسی، به میان آمدن رسانه‌‌های چاپی و شنیداری خصوصی، ایجاد انجمن ادبی کابل و دادن آزادی نسبی برای زنان، منجر به این شدند تا بانوان نیز در عرصه داستان‌نویسی کار کنند. از این میان می‌توان از بانوانی چون دنیا غبار، ملالی موسی و محبوبه نام برد. با آن که نوشته‌‌های این بانوان چندان مورد توجه قرار نگرفتند، ولی آغاز خوبی برای کار داستان‌نویسی برای بانوان این سرزمین بود. مدتی بعد، در دهه‌‌های ۵۰ و ۶۰ خورشیدی، وضعیت ادبیات داستانی بین بانوان تغییر خیلی زیادی کرد. پی‌ریزی انجمن‌‌های ادبی در حوزه‌‌های مختلف فرهنگی افغانستان، حمایت دولت از این انجمن‌ها، آزادی بیشتر برای حضور زنان در اجتماع، گسترش بیشتر مطبوعات و آثار چاپی و امکانات دیگر، کمک خوبی برای رشد داستان‌نویسی در بین بانوان کردند. در این سال‌ها ترجمه نیز نقش به‌سزایی در ساختن جریان داستان‌نویسی بین بانوان داشت. کتاب‌‌های مختلفی از زبان‌‌های فرانسوی و روسی ترجمه می‌شدند و حتا شماری از بانوان نویسنده، خود به این زبان‌های خارجی دسترسی داشتند و می‌توانستند از منابع دست اول استفاده کنند. سپوژمی زریاب که زبان فرانسوی را می‌دانست، یکی از آنها بود. سپوژمی زریاب نخستین بانویی بود که با چاپ نخستین داستانش، نشان داد که نویسنده مستعدی است. این بانو، از همان ابتدا، نه تنها در میان بانوان داستان‌نویس، بلکه در میان همه نویسندگان افغانستان جای خودش را باز کرد. او از همان ابتدا به شکل، زبان، درونمایه و تکنیک داستانش توجه داشت. بانو زریاب، شخصیت‌های داستان‌‌هایش را از میان زنان انتخاب می‌کرد و به گفته بعضی از پژوهشگران داستان‌نویسی، او با وارد کردن احساسات زنانه در قالب داستان، حرکت جدیدی را برای ادبیات داستانی بانوان، پی‌ریزی کرد. از او سه اثر داستانی چاپ شده است. در همین دهه ۵۰ و ۶۰ ما بانوان دیگری چون مریم محبوب، شریفه شریف، فروغ بهرام کریمی‌، پروین پژواک، فوزیه رهگذر و دیگرانی داریم که با وجود محدودیت‌‌های فراوان اجتماعی و خانوادگی، به نوشتن داستان روی آورده بودند. اگر بخواهیم روی جریان داستان‌نویسی در این دو دهه تمرکز کنیم، این دوره را یک دوره درخشان ادبیات داستانی بانوان می‌یابیم. چون حداقل ما سپوژمی زریاب، مریم محبوب و پروین پژواک را داریم. ولی در این دوره ما از ادبیات داستانی بانوان، آثار خیلی ضعیفی نیز داشته‌ایم که حتا بعضی از آنها خالی از هر گونه عناصر داستانی بوده‌اند. از این دو دهه ما کتاب‌‌های خوب داستانی از بانوان نیز داریم. «شرنگ شرنگ زنگ‌ها»، «دشت قابیل» و رمان «در کشوری دیگر» از سپوژمی زریاب و «درخت‌‌های کارتوس گل می‌کنند» و «خانه دلگیر» از مریم محبوب، از جمله آثار نوشته شده در این دو دهه‌اند. معصومه کوثری نیز با آن که نویسنده کم‌کاری است، ولی خیلی خوب می‌نویسد. از او مجموعه‌ای کم‌حجم، به نام «حادثه فصل» به چاپ رسیده است. کوثری در نوشته‌‌هایش، وضعیت سنتی جامعه افغانستان را خیلی خوب به تصویر می‌کشد و ظلم و ستمی را که در بین این جامعه سنتی بالای زنان و دختران روا داشته می‌شود، خوب پوشش می‌دهد. کوثری مدتی در ایران نیز زندگی کرده است و بیشتر آفریده‌‌هایش هم در همان جا شکل گرفته‌اند. هرات یکی از مراکز فعالی بود که در دهه هفتاد بانوان زیادی روی داستان می‌پرداختند. از این میان می‌توان از بانوانی چون لیلا رازقی، حمیرا قادری، شیما قاضی‌زاده و دیگران نام برد. این بانوان در ایران رفت و آمد داشتند؛ بنابراین، داستان‌های‌شان نه تنها در افغانستان، بلکه در نشریات ایران نیز به چاپ می‌رسیدند. با آن که سال‌هاست این بانوان روی داستان به طور جدی می‌پردازند، ولی تا اکنون ما فقط از حمیرا قادری مجموعه‌ای مستقل چاپ شده داریم. کابل نیز یکی از حوزه‌‌هایی بود که بانوان، جسته و گریخته، در دهه هفتاد، در صحنه ادبیات نقش داشتند. جمیله اکبر، یکی از همین بانوان است. با آن که او نخستین داستانش را در آغاز دهه ۶۰ نوشته است، ولی کار‌های دیگرش برمی‌گردد به سال‌‌های دهه هفتاد. از او یک مجموعه به نام «خانه قدیمی‌« منتشر شده است. داستان‌‌های بانو اکبر در این مجموعه شعاری و تبلیغی‌اند و عناصر داستانی را در خود کم‌تر دارند. اگر روی حوزه مهاجرت بپردازیم، داستان‌نویسی بانوان خیلی پسان‌تر از مردان شروع شد. ولی جریان داستانی‌ای را که جوانان مهاجر توانستند در حوزه ادبی ایران شکل بدهند، نسبتا قوی‌تر از جریان داستانی دهه هفتاد بانوان در داخل افغانستان بود که می‌توان از بتول سید حیدری، فاخره موسوی، معصومه حسینی، زهرا حسین‌زاده، شکریه رضابخش و دیگران نام برد. گفته می‌شود که با وجود این که این بانوان تازه‌کار بودند، ولی داستان کوتاه را می‌شناختند و داستان‌های‌شان خیلی زود توانستند در میان خوانندگان مهاجر و حلقات فرهنگی و ادبی داخل افغانستان خواننده پیدا کنند. به طور نمونه می‌توان به مجموعه داستانی «تبرداران» اثر بتول سید حیدری اشاره کرد. و در اخیر باید اضافه کنیم که، نوشته‌‌های بانوان داستان‌نویس در نشست‌‌های منظم ادبی نقد و بررسی می‌گردند و در نشریات داخل و خارج از افغانستان به چاپ می‌رسند. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب