مقامهای محلی ولایت بدخشان میگویند که سیلاب در مرکز این ولایت جان ۱۰ اعضای یک خانواده را گرفته و خسارات هنگفت مالی نیز برجای گذشته است. مولوی محمداکرم اکبری، رییس اداره حوادث ولایت بدخشان به رسانه گوهرشاد گفت که در پی سرازیرشدن سیلاب (شنبهشب، ۵ جوزا) در روستای «مورچک» از مربوطات ناحیه نهم شهر فیضآباد، مرکز این ولایت، ده عضو یک خانواده جان باختهاند. آقای اکبری تاکید کرد که در پی این رویداد طبیعی خانههای مردم در هفت منطقه شهر فیضآباد نیز تخریب شده است. وی افزود که سیلاب یک زوج را با فرزندان شان برده است. او تصریح کرد که تا اکنون تنها جسد یک عضو این خانواده از رودخانه کوکچه پیدا شده است و جستجو ادامه دارد. همچنین در خبرنامهی ریاست حوادث ولایت بدخشان آمده است که سیلاب یک زوج با شش دختر و سه پسرشان را برده است. خبرنامه از فرزندان این زوج به نامهای صدف، فرضیه، زهرا، آرزو، عظیم، شمس، حدیث، حسنا و عاقب یاد کرده است. همچنین محمد کارمگار، آمر مبارزه با حوادث طبیعی بدخشان میگوید که سیلابهای شب گذشته در ولسوالیهای یمگان، کشم، وردوج و شهدا نیز خسارات جانی و هنگفت مالی برجای گذاشته است. تا کنون آمار دقیق از تلفات و خسارات برجای مانده از این سیلابها در دست نیست. سیلابهای سه روز گذشته نیز در بدخشان راه مواصلاتی شماری از ولسوالیهای را بسته کرده و خسارات جانی و هنگفت مالی برجای گذاشته است. همچنین سیلابهای اخیر در غور، فاریاب و بغلان نیز تلفات و خسارات سنگین برجای گذاشتهاند.

برچسب: زنان و کودکان

سال گذشته بنابردلایلی ناگزیر شدیم تا افغانستان را ترک کنیم. به این منظور به ولایت نیمروز رفتیم تا از آنجا به کشور ایران برویم. مسیر مشخص بود اما آیندهاش نامعلوم. هنگامی که به ولایت نیمروز رسیدیم، تعداد مان به ۵۰ نفر میرسید. پسران نوجوان و جوان، مردان کهنسال، زن و دختر همه را شامل میشد. قرار بود همه ما توسط یک قاچاقبر به ایران برویم. به موترها سوار شدیم. مسافران هر موتر شش زن و هفده مرد را شامل میشد. در موتر ما و در میان مردان، سه برادر بودند؛ آنی که گویا بزرگتر از آن دو بود، ظاهرا ۲۳، دومی ۲۱ و کوچک از دو که از قضا با پدرم هم بسیار صمیمی شده بود، شاید ۱۸ یا ۱۹ ساله بود. اسمش قدرت بود. از آن جایی که من برادر بزرگی ندارم، قدرت از همان ابتدای سفر که ما به سمت ایران به راه افتادیم، با پدرم در جابجایی وسایل، چه در صحرا یا بیابان و یا هر مسیر دیگری بود، کمک و همکاری میکرد. در برخی مسیرها، هنگامی که خواهران خردسال من توان راه رفتن نداشتند، او آنها را روی شانهاش میگذاشت تا زودتر بتوانیم مسیر را طی کنیم و از قافله عقب نمانیم. پدرم چند باری به قدرت گفت که اذیت میشوی و این کار را نکن اما او میگفت: «کاکا جان، من دو خواهر دارم هر دوی آنها هم سن همین دخترهای شماست. من وقتی به اینها کمک میکنم، انگار به خواهران خودم کمک کردهام.» در این مسیر قاچاق، ما چندیدن شبانه روز در سفر بودیم. برای عبور از دشتهای پاکستان مجبور بودیم پیاده برویم زیرا با موتر نمیشد که از آنجا عبور کنیم. تقریبا ۱۴ ساعت مسیر دشوار کوه و صحرا را پیاده سپری کردیم. در آنجا آبی برای خوردن نبود، تقریبا نزد هیچ کسی آبی باقی نمانده بود و همه تشنه بودیم. گلویم خشک شده بود و نمیتوانستم حرف بزنم. خواهران کوچکم از تشنگی زیاد گریه میکردند و هیچ کسی حاضر نبود قطرهای از آبش را با آنها قسمت کند. اینبار هم این قدرت بود که با اینکه خواهر کوچکم را روی شانههایش گذاشته و ساعتها پیاده راه رفته بود و مثل همه تشنه بود، اما آب کمی را که در بطری داشت، خودش نخورد و برای خواهران من داد. بالاخره وارد خاک ایران شدیم. فکر میکردیم حالا که به مقصد رسیدهایم دیگر مشکلات راه به پایان رسیده است اما بیخبر که مشکلات اصلی تازه شروع شده بود. ما آن شب را در کوهها گذراندیم. پنج شبانه روز میشد که از کشورم دور بودم. در این پنج شبانه روز، چهها که نکشیده بودم؛ اولین بارم بود که در دشتها میخوابیدم. اولین بارم بود که شاهد گریههای خواهرانم بخاطرقطرهای آب بودم. تمام آن شب را فقط گریسته بودم. حالم برای خودم نه، اما برای خواهران کوچکم میسوخت که در این کودکی این چنین مشکلات را تجربه میکردند. حالم به آن مرد هفتاد سالهای که با ما آمده بود، میسوخت. به قول خودش پسرش در ایران معتاد به مواد مخدر شده بود و او آمده بود دنبالش تا با خودش به افغانستان ببرد. [caption id="attachment_13167" align="aligncenter" width="657"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] قرار بود فردای آن روز به بندر عباس ایران برویم و آن برادران هم از آنجا به تهران بروند و من و فامیلیم هم به شیراز. آفتاب طلوع کرد. از خداوند متعال خواستم تا امروز همه ما به مقصدی که میخواهیم برسیم. راننده ما اهل بلوچ بود. من با زبان بلوچی کمی بلدیت دارم. هنگامی که با پدرم حرف میزد من حرفش را متوجه میشدم. او به پدرم گفت: «با تو چون زنها است. در صندلی عقب موتر خانمها بنشینند و در صندلی پیش روی هم خودت بنشین.» پدرم پذیرفت. او به حرفهایش ادامه داد این مسیری که میروم خطر ناکترین قسمت راه ما است. پس موتر به هیچ وجه برای چیزی متوقف نمیشود بنابر این، همینجا برای خودتان آب بخرید. پدرم برای ما آب و کمی خوراکی خرید. با اینکه هیچ کسی میل خوردن را نداشت. تمام دغدغه ما این بود به سلامتی به مقصد برسیم. در هنگام حرکت راننده چهار پسر را در صندوق عقب موتر جابجا کرد. من بسیار تعجب کرده بودم. به پدرم گفتم نکند اتفاقی برای آنها بیفتد؟ پدرم گفت راه قاچاق است. سختی دارد. مجبوریم توکل خود را به خداوند بزرگ کنیم. اشکم به وضعیت آنان چکید اما به خاطر روحیهی مادر و خواهرانم خودم را جمع و جور کردم. اما مگر آن نگاه مظلوم پسران یادم میرفت؟ سه برادر شامل آن چهار پسر بودند. راننده به آنان گفته بود که تکان نخورید تا اینکه درب صندوق عقب موتر را باز کند. یادم آمد هنگامی که در میان راه بودیم، برادر بزرگ این پسرها گفته بود که تمام پولشان تمام شده است. هنگامی که من این موضوع را شنیدم، آهسته به پدرم گفتم که آیا میشود برای آنها چند بطری آب بخرید؟ پدرم این کار را کرد و آنان با اصرار زیاد در نهایت بطریهای آب را از پدرم قبول کردند. موتر حرکت کرد. تقریبا یک شبانه روز در موتر بودیم. چند باری فقط برای تازه کردن نفس، موتر را متوقف میکرد و فورا دوباره به راه میافتاد. تنها چهار ساعت دیگر مانده بود که به بندر عباس برسیم. ساعت یازده صبح بود و هوا خیلی گرم بود. راننده حتی اجازه پایین کردن شیشهها را هم نمیداد. چند باری افرادی که عقب بودند صدا زدند که شیشهها را پایین کنید اما راننده قبول نکرد. همینطور در مسیر راه بودیم که از صدای آن چهار نفری که عقب موتر بودند، بلند شد. صدای میزدند: «کمک. ما نمیتوانیم نفس بکشیم. آب مان هم تمام شده است.» نزد ما هم آب نبود اما راننده آب داشت ولی برای آنها نداد. ۱۵ دقیقه متواتر آن پسران فریاد کمک میزدند و کمک میخواستند. میگفتند دروازه را باز کنید تا کمی نفس بگیریم اما راننده توجهی نمیکرد. بعد پانزده دقیقه دیگر هیچ صدای نشنیدیم. پدرم چند باری به راننده اصرار به متوقف کردن موتر کرد تا اینکه در نهایت راننده موتر را در گوشهای متوقف کرد. بعد از ساعتها نشستن در موتر دیگر پاهایم را حس نمیکردم. به سختی از موتر پیاده شدم. [caption id="attachment_13169" align="aligncenter" width="800"] عکس: شبکه های اجتماعی[/caption] راننده صندوق عقب موتر را باز کرد اما دید که آن چهار پسر، همه مثل جسد بیجان بودند. راننده فکر کرد که آنها دارند نقش بازی میکنند. با صدای بلند صدا کرد که بلند شوید وگرنه کتک میخورید. پدرم این وضعیت را که دید فورا بطری آبی را گرفت و به صورت آنها زد. هیچ کدام حتی ذرهای تکان نمیخوردند. پدرم با کمک چند مرد دیگر آنها را از موتر بیرون کشیدند. بعد از۲۰ دقیقه سه نفر از آنها به هوش آمد. دو برادر همینکه به هوش آمدند، جویای حال قدرت شدند. اما قدرت همچنان بیهوش مانده بود. دستانش را ماساژ میدادند، به صورتش آب میزدند اما به هوش نمیآمد. خواهران کوچکم شروع به گریه کردند. راننده گفت که نبضاش را چک کنید. پدرم نبضش را چک کرد. از ناراحتی صورت پدرم، قلبم لرزید و فورا خودم را به پدرم رساندم و از او پرسیدم که چطور است حالش؟ پدرم گفت که نبضش نمیزند. برادر بزرگش گفت: «نخیر نخیر میزند. شما نمیفهمید.» و رو به مرد دیگری کرد و گفت آقا شما نبض برادرم را بگیرید. میدیدم که گلویش پر بغض بود. میخواست فریاد بزند. آن مرد بعد بررسی نبض قدرت، همین حرف را گفت. آن دو برادر حرف هیچ کسی را قبول نمیکردند و فریاد میزدند که نه. قدرت زنده است و فقط بیهوش شده است. تا اینکه راننده خودش نبض قدرت را گرفت و گفت این برادر شما فوت کرده است. برادران با شنیدن این حرف، به طرف راننده حمله کردند و با فریاد گفتند: «چه میگویی؟ قدرت ما را چیزی نمیشود. فقط ضعف کرده. چرا اینطور میگویی؟» پدرم آن دو برادر را از راننده جدا کرد. هر دو به زمین افتادن و به فریاد میزدند. این درد ناکترین صحنهای بود که به چشمم دیدم. یک پسر در مقابل چشمانم جان خود را از دست داد. اولین بارم بود که میدیدم یک مرد گریه میکند. آن هم نه گریهی معمولی. احساس میکردم گریه و نالههای آن دو برادر کوههای ایران را در بر گرفته بود. وجودم بیحس شده بود. گویا که من نیز بخشی از وجودم را از دست داده باشم. من آن پسر را نمیشناختم اما میدانستم که او نیز مادری دارد که چشم به راه این است که تا از رسیدن فرزندانش خبر به او برسد.این را میدانستم که او برادر یک خواهر است که چشم به راه است. این را میدانستم که او یک جوانی است که رویاهای خود را جا گذاشته وآمد ایران تا کار کند و لقمه نانی حلال پیدا کند. این را میدانستم که او یک افغان قربانی شده از هجوم مسوولان فعلی به کشور است. اگر افغانستان سقوط نمیکرد، آن پسر هرگز خطر راه قاچاق را به جان نمیخرید. اگر حکومت فعلی زمینهی کار را برای جوانان مساعد میکرد، آن سه برادر به ایران مهاجرت نمیکردند و اکنون قدرت زنده میبود. ما از آنجا به سمت بندر حرکت کردیم. اما آن پسران گفتند که میخواهند دوباره به افغانستان بروند و برادر کوچکشان که حالا دیگر زنده نبود را به دست پدرشان تحویل دهند. آنها با اینکه امید که در ایران میتوانند کار کنند و پول دربیاورند و به خانه بفرستند، تن به این سفر داده بودند اما قبل از اینکه به مقصد برسند، تیکهای از وجودشان را از دست دادند. تصویر گریههای آن دو برادر و اشکهایشان برای قدرتی که دیگر زنده نبود، هنوز در مقابل چشمم است. اصلا مگر میشود تصویر جسد بیجان قدرت را دید و فراموش کرد؟ شاید مظلومترین مردم در این جهانی هستی، ما افغانها باشیم؛ یا در مسیر مهاحرت میمیریم، یا در انفجار و انتحار و یا هم از فرط گرسنگی. مقصر هیچ یک از این شرایط هم ما نیستیم. عدهای در میدان قدرت میتازند، دودش فقط به چشم مردم عادی میرود. اگر حکومت فعلی منجر به سقوط افغانستان نمیشد، حالا آن پسر (قدرت) زنده بود و در صحراهای دور از وطنش جان نمیداد. مانند قدرت، هزاران جوان دیگر در مسیرهای پرخطر مهاجرت و قاچاق، جانشان را از دست دادهاند و هیچ کسی حتی نبوده که اجساد آنان را دفن کنند. چه مادران و پدرانی که با گذشت سالها هنوز چشم انتظار جگرگوشههایشان هستند. آنانی که دیگر باز نمیگردند و خیلی وقت است که نزد خالقشان باز گشتهاند. نویسنده: ماه نور روشن

مسوولان محلی از ولایت تخار میگویند که سیلاب شدید در چهار ولسوالی این ولایت جان نُه تن را گرفته و خسارات سنگین مالی برجای گذاشته است. احمد سیر ساجد، رییس مبارزه با حوادث طبیعی حکومت سرپرست در تخار گفت که این سیلاب شب گذشته (جمعه، ۲۱ ثور) در بخشهایی از ولسوالیهای چال، فرخار، اشکمش و کلفگان گواه جاری شده است. آقای ساجد تاکید کرد که ولسوالی چال سه مرد، یک زن و یک کودک و در ولسوالیهای فرخار و کلفگان چهار نفر مرد جان باختهاند. رییس مبارزه با حوادث طبیعی ولایت تخار افزود که سیلابهای شب گذشته بیش از صدها جریب زمین زراعتی، منازل مسکونی و باغها را نیز تخریب کردند. این در حالی است که ولایتهای بغلان، بدخشان، غور و هرات نیز گواه سرازیرشدن سیلاب ویرانگر بودهاند. مسوولان محلی حکومت فعلی در بغلان میگویند که سیلاب در مرکز و ولسوالی برکه این ولایت جان بیش از ۵۰ نفر را گرفتهاند. اما منابع مردمی در صحبت با رسانه گوهرشاد تلفات سیلاب ولایت بغلان را بیش از ۷۰ تن بیان کردهاند. آمار کلی از تلفات و خسارات سیلاب در سراسر کشور تاکنون منتشر نشده است.

سازمان جهانی صحت اعلام کرده است که دسترسی به خدمات صحی با کیفیت، بهعنوان یک چالش اساسی در افغانستان باقی مانده است. این سازمان امروز (یکشنبه، ۱۹ حمل) به مناسبت «روز جهانی صحت» با نشر یک پیام ویدیویی گفته است که ۱۸ میلیون تن در افغانستان به کمکهای صحی نیازمند هستند. جمشید تنولی، سرپرست سازمان جهانی صحت در افغانستان در یک نوار ویدیویی گفت: «بیایید همه ما برای خدمات صحی قابل دسترس، عادلانه و با کیفیت برای همه افغانها، بهویژه زنان و کودکان تلاش کنیم.» این در حالی است که پیش از این، سازمان جهانی صحت، سال ۲۰۲۴ میلادی را سال پرچالش برای سکتور صحت افغانستان خوانده و گفته بود که شهروندان این کشور یک سیستم بهداشتی ناپایدار را تحمل میکنند. گفتنی است که پس از به قدرت رسیدن دوباره حکومت سرپرست در افغانستان و کاهش کمکهای مالی بینالمللی سیستم صحی کشور با خطر فروپاشی جدی مواجه شده است. همچنین با تسلط حکومت فعلی، شماری زیادی از داکتران متخصص و مخصوصا داکتران زن کشور را ترک کردهاند و اکنون شفاخانهها با کمبود داکتران متخصص مواجه هستند.

در ادامهی کاهش کمکهای بینالمللی برای نیازمندان در افغانستان، فیلیپ کروف، سخنگوی برنامه جهانی غذا (WFP) در افغانستان اعلام کرده است که ۱۵.۸ میلیون تن در کشور که بیشتر آنان را زنان و کودکان تشکیل میدهند، گرسنه هستند. کروف در گفتگو با خبرگزاری اناتولی ترکیه گفته است که از این میان ۳.۵ میلیون تن با سطوح اضطراری ناامنی غذایی روبرو هستند. او تاکید کرد که در سال گذشته میلادی (سال ۲۰۲۳) حدود یک میلیون زن باردار و شیرده در افغانستان دچار سوءتغذیه بودند. در ادامه آمده است که سال گذشته دستکم دو میلیون دختر و پسر زیر پنج سال در کشور با سوءتغذیه حاد و متوسط روبهرو بودند. فیلیپ کروف افزود: «سوءتغذیه حاد یکی از بدترین موارد است که متأسفانه کودکان بهطور منظم جان میدهند.» وی میگوید که زنان پس از تسلط دوبارهی حکومت سرپرست بر افغانستان، از فرصت کسب درآمد محروم شدند. او گفت: «بیشتر مادران در اینجا به قرض گرفتن غذا و پول از مغازهداران و اقوامشان متکی هستند. آنان فرصتهای بسیار کمی برای مراقبت از خود و فرزندانشان دارند.» این در حالی است که چند روز پیش این نهاد بینالمللی هشدار داده بود که با کاهش کمکها، فقر در افغانستان بیشتر خواهد شد. گفتنی است که فقر و گرسنگی در افغانستان پس از حاکمیت حکومت سرپرست و کاهش کمکهای مالی افزایش یافته است. بربنیاد آخرین آمار سازمان ملل متحد، در حال حاضر بیش یکسوم جمعیت کشور در معرض کمبود غذا قرار دارد.

در ادامهی کاهش کمکهای بشردوستانه برای نیازمندان در افغانستان، برنامه جهانی غذا از افزایش بیماری سوءتغذیه در میان کودکان و زنان در کشور خبر داده است. این نهاد امروز (یکشنبه، ۱۳ حوت) در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که نزدیک به چهار میلیون کودک و مادر در سراسر افغانستان به سوءتغذیه حاد مبتلا هستند. برنامه جهانی غذا هشدار داده است که با کاهش کمکهای نهادهای بینالمللی، فقر در سراسر افغانستان «بدتر» خواهد شد. این در حالی است که فقر، گرسنگی و بیکاری در افغانستان پس از حاکمیت حکومت سرپرست و کاهش کمکهای مالی، افزایش یافته است. بربنیاد آخرین آمار سازمان ملل متحد، در حال حاضر بیش از یکسوم جمعیت کشور در معرض کمبود غذا قرار دارد. همچنین آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد چند وقت پیش گفته بود که این سازمان توانسته است تنها سه درصد از بودجه مورد نیاز برای رسیدگی به بحران بشری در افغانستان را دریافت کند. آقای گوترش تاکید کرده بود که حدود نیمی از جمعیت افغانستان در سال جاری میلادی به کمک نیاز دارند.

با وجود کاهش کمکهای بشردوستانه برای نیازمندان در افغانستان، برنامه جهانی غذا اعلام کرده است که حدود ۱۶ میلیون افغان نمیدانند که وعدهی غذایی بعدیشان از کجا میآید. این نهاد شام روز (یکشنبه، ۶ جدی) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود، این آمار را اعلام کرده است. برنامه جهانی غذا میگوید که چهار میلیون کودک شیرخوار و زن باردار در افغانستان دچار سوءتغذیه هستند. در ادامه آمده است که برای ادامهی فعالیتهای خود در افغانستان در شش ماه آینده، به ۷۶۰ میلیون دالر کمک فوری نیاز دارد. این در حالی است که برنامه جهانی غذا در ماه میزان سال جاری خورشیدی بهمناسبت «روز جهانی غذا» اعلام کرده بود که ۱۵ میلیون نفر در افغانستان نمیدانند وعدهی غذایی بعدیشان از کجا میآید. آمار کنونی این نهاد نشان میدهد که شمار این افراد نزدیک به یک میلیون نفر افزایش یافته است. همچنین پیش از این اوچا یا دفتر هماهنگکنندهی کمکهای بشردوستانهی سازمان ملل متحد اعلام کرده بود که در سال ۲۰۲۴ میلادی ۲۳.۷ میلیون نفر در افغانستان به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند. اوچا گفته بود که نهادهای امدادرسان رسیدگی به نیازهای بیش از ۱۷ میلیون نفر را هدف تعیین کردهاند و برای آن ۳.۰۶ میلیارد دالر کمک نیاز دارند. با تسلط حکومت سرپرست در افغانستان، بیشتر شهروندان کشور شغل خود را از دست داده و نیازمند دریافت کمکهای بشردوستانه هستند.

سازمان جهانی صحت اعلام کرده است که با همکاری شرکای ملی و بینالمللیاش به ۹۰۰ هزار افغان نیازمند به خدمات صحی در سراسر کشور، رسیدگی کرده است. این سازمان امروز (یکشنبه، ۶ حوت) با نشر گزارشی گفته که این خدمات صحی طی ماه جنوری سال روان میلادی ارائه شده است. در ادامه آمده است، از میان افرادیکه زیر پوشش آنان قرار گرفتهاند، ۴۵ درصد زنان، ۲۳ درصد مردان، ۱۶ درصد دختران و پسران بودهاند. در گزارش آمده است که بیشتر بیماران و دریافتکنندگان خدمات صحی را زنان تشکیل میدهند. براساس معلومات موجود، سازمان صحی جهان قرار است در سال روان میلادی به ۱۲.۸ میلیون نیازمند افغان خدمات صحی را ارایه کند. پیش از این، سازمان جهانی صحت، سال ۲۰۲۴ میلادی را سال پرچالش برای سکتور صحت افغانستان خوانده و گفته بود که شهروندان این کشور یک سیستم بهداشتی ناپایدار را تحمل میکنند. کمبود تعداد مراکز صحی، داکتر، دارو و تجهیزات صحی از مشکلات اصلی نظام صحی افغانستان عنوان میشود. باید گفت که این وضعیت پس از فروپاشی دولت افغانستان در سال ۲۰۲۱ میلادی و قطع کمکهای خارجی وخیمتر شده است. همچنان با تسلط حکومت سرپرست در افغانستان، داکتران متخصص زن از کشور فرار کرده و اکنون شفاخانهها با کمبود داکتران متخصص زن مواجه هستند.

سازمان جهانی صحت اعلام کرده است که برای ارائهی خدمات به مردم افغانستان در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ به ۳۵۲ میلیون دالر بودجهی اضافی نیاز دارد. این نهاد امروز (پنجشنبه، ۳ حوت) با نشر گزارشی تحت عنوان «پاسخ یکپارچه به بحران انسانی افغانستان» گفته است که در مجموع برای رسیدگی به نیازهای صحی به مردم این کشور، در این دو سال به ۴۲۳ میلیون دالر نیاز است. در گزارش آمده است که افغانستان در حال حاضر با یک بحران انسانی پایدار که چالشهای متعددی به همراه دارد، دستوپنجه نرم میکند. در ادامه آمده است که شهروندان افغانستان یک سیستم صحی ناپایدار را تحمل میکنند و با شبح روزانهی کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه روبرو هستند. سازمان جهانی صحت تاکید کرد که پس از ماه آگست سال ۲۰۲۱ میلادی نیاز به کمکهای بشردوستانه در افغانستان بهصورت چشمگیر افزایش یافته است. زیرا شمار افراد نیازمند قبل از ماه آگست سال ۲۰۲۱ میلادی ۱۸.۴ میلیون نفر بود، اما در سال جاری میلادی به ۲۳.۷ میلیون نفر رسیده است. سازمان جهانی صحت در گزارش گفته است که پاسخ یکپارچهی خود به بحران انسانی در افغانستان را بر اساس سه اولویت استراتژیک طراحی کرده است. در گزارش آمده است که اولویت استراتژیک اول، رسیدن به مناطقی که تا اکنون غیرقابل دسترس بوده و اولویت دادن ارائهی خدمات به زنان و کودکان است. این نهاد دومین اولیت استراتژیک خود را حفاظت از مردم بهصورت روزمره با افزایش پاسخدهی به شرایط اضطراری جاری و نیازهای صحی در حال ظهور دانسته است. سازمان جهانی صحت گفته است که سومین اولویت استراتژیک هم هماهنگی بخش صحت در افغانستان برای حداکثر مؤثریت خدمات است. این نهاد میگوید که به همین دلیل ۳۵۲ میلیون دالر بودجهی اضافی درخواست کرده است تا بتواند به چالشهای موجود در بخش صحی رسیدگی کند.

با وجود وضع محدودیت بر دسترسی زنان و دختران به خدمات صحی، سازمان جهانی صحت اعلام کرده است که در طول ماه جنوری سال جاری میلادی به ۳۴۴ هزار و ۳۹۵ تن در افغانستان که از میان آنان، ۲۰۰ هزار تن زنان میباشند، خدمات بهداشتی اضطراری توزیع کرده است. این سازمان با نشر گزارش یک ماههاش گفته است که به بیش از سه صد هزار نفر در ۲۵ ولایت افغانستان خدمات مراقبتهای بهداشتی اضطراری را مهیا کرده است. در گزارش آمده است که در طول این مدت، این کمکها توسط همکاران سازمان صحی جهان از طریق ۲۲۲ مرکز صحی به مردم ارائه شده و ۲۶۸ هزار تن دوا و نزدیک به ۲۰۰ هزار زن خدمات مراقبتهای بهداشتی دریافت کردهاند. سازمان جهانی صحت گفت که در این مدت دو هزار و ۳۱۴ زایمان انجام شده و به ۱۱ هزار و ۲۶۶ زن خدمات مراقبتهای پیش از بارداری و به شش هزار و ۸۸۹ زن نیز خدمات مراقبتهای پس از بارداری ارائه شده است. این سازمان میگوید که در یک ماه گذشته ۳۸ هزار و ۲۹ کودک زیر پنج سال خدمات ارزیابی سوءتغذیه نیز دریافت کردهاند. این در حالی است که اخیراً لیو دپنگ، نمایندهی سازمان صحی جهان برای افغانستان گفته بود که سیاستهای محدودکنندهی حکومت سرپرست موانع جدی را در زمینه ارائه خدمات صحی به مردم بهویژه برای زنان در افغانستان ایجاد کرده است. او هشدار داد که زندگی میلیونها زن و کودک در افغانستان با خطر روبرو است. باید گفت که پس از حاکمیت دوبارهی حکومت سرپرست بر افغانستان، بخش صحی در کشور با چالشهای جدی از جمله کمبود کادرهای صحی مواجه شده است.