برچسب: بدخشان

1 سال قبل - 248 بازدید

منابع محلی از ولایت بدخشان می‌گویند که یک بیماری ناشناخته تنفسی در میان کودکان و زنان در ولسوالی خواهان در این ولایت شیوع پیدا کرده که تا اکنون حدود ۱۲۰ نفر به این بیماری مبتلا شدند. دست‌کم سه منبع با تایید شیوع این بیماری امروز (شنبه، ۸ ثور) به رسانه گوهرشاد گفت که این بیماری از نزدیک به یک هفته به این‌سو در ولسوالی خواهان ولایت بدخشان در بین کودکان و زنان افزایش یافته است. منبع تاکید کرد که تا اکنون حدود ۱۲۰ بیمار در پی مبتلا شدن به این بیماری به مرکز صحی آن ولسوالی منتقل شدند. به گفته‌ی منبع، در حال حاضر حدود ۶۰ کودک و زن مبتلا به این بیماری در مرکز صحی ولسوالی خواهان بستری هستند. سرفه شدید و درد سينه از نشانه‌های مبتلا شدن به این بیماری است. از سویی هم، ذبیح‌الله امیری، رییس اطلاعات و فرهنگ با تایید شیوع این بیماری به رسانه گوهرشاد گفت که یک تیم صحی با همکاری وزارت دفاع به ساحه اعزام شده است. آقای امیری گفت که تا اکنون آمار دقیق مبتلایان این بیماری مشخص نیست و تیم صحی در صدد مشخص کردن دلایل و نوع بیماری می‌باشند. او می‌گوید: «علایم و نشانه‌های که در این بیماری دیده شده است، شاید بیماری سیاه سرفه باشد. اما تا اکنون نوعیت دقیق بیماری مشخص نشده است.» باید گفت که عدم دسترسی به خدمات صحی در ولسوالی خواهان بدخشان یکی از دلایل جدی شیوع این بیماری عنوان شده است. پیش از این، یک نوع بیماری ناشناخته جلدی در میان بزرگ‌سالان و کودکان در ولایت‌های بامیان و پکتیکا شیوع پیدا کرده بود.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 222 بازدید

مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت بدخشان می‌گویند که یک کودک ۱۵ ساله در نتیجه‌ی برخورد رعد و برق (صاعقه) در این ولایت جان باخته است. احسان الله کامگار، سخنگوی ولایت بدخشان امروز (دوشنبه، ۳ ثور) گفت که این رویداد شب گذشته در روستای «کاتک پایان» از مربوطات ولسوالی شهر بزرگ این ولایت رخ داده است. آقای کامگار تاکید کرد که این کودک جمشید نام داشته و حدود ۱۵ ساله بوده که در زمان باران بیرون از خانه به سر می‌برده است. وی افزود که رعد و برق بر بدن جمشید برخورد کرده و باعث جان‌باختن او شده است. براساس معلومات موجود از روز گذشته به این طرف باران‌های همراه با رعد و برق، باعث سرازیر شدن سیلاب‌ها در ولسوالی‌های یفتل پایان، جرم، شهدا و راغستان ولایت بدخشان شده است. این در حالی است که چند روز پیش نیز در روستای «خشکک» از مربوطات مرکز ولایت بامیان در پی ریزش یک منزل مسکونی سه عضو یک خانواده جان باختند. براساس گفته‌های مسوولان این ولایت، جان باختگان این رویداد شامل دو زن و یک مرد هستند.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 447 بازدید

خجسته الهام، فرزند محمد موسی «حلیم» در ۲۸ حوت سال ۱۳۶۶ ه.ش در شهر فیض آباد ولایت بدخشان دیده به جهان گشود، خانواده‌اش همه اهل قلم اند، پدرش کارمند دولت و در خانه همیشه سر و کارش با کتاب و قلم بود، گاه گاهی شعر می‌نوشت و نوشته‌های دیگری نیز روانه‌ای کاغذ می‌کرد، به همین دلیل او از نخستین روزهای آمدنش به این جهان با نوشتن و خواندن آشنا شد و مادرش خوبترین معلم خانگی‌اش بود که تمام دروس قبل از مکتب را برایش آموخته بود. به این اساس وی زودتر از هم سن‌هایش به نوشتن و خواندن پرداخت و قبل از مکتب شمارش و الفبا را آموخت. او همیشه سرودهای از خودش زمزمه می‌کرد، سرودهای که آن زمان هیچ مفهومی نداشتند، اما بعد ها شعر شدند و جریان‌شان متداوم شد. تا شش سالگی به همین‌گونه زیست و در شروع ششمین سال عمرش به یک فضای دیگری داخل شد، فضای هرچند نا مانوس اما برایش دلچسب؛ این فضا مکتب بود. مکتب را از نخستین روزها در لیسه نسوان نمبر«یک» آغاز و دوازده سال تمام را در همین لیسه سپری کرد. هنوز به صنف سوم نرسیده بود که قرآنکریم را فرا گرفت و این گام مهمی در زندگی‌اش بود، بعد از آن راحت‌تر به آموزش می‌پرداخت. در صنف چهارم مکتب بود که اولین بار واژه‌ها را کنار هم گذاشت و اولین شعرش را به‌روی کاغذ ریخت و بعد از همان دیگر کم کم می‌نوشت و نوشته‌هایش را دوست داشت. اولین بار به دیوان صوفی «عشقری» روی آورد و شعرهایش را می‌خواند و از خواندنش لذت می‌برد با آنکه مفهوم بسیاری از شعرهای آن دیوان بزرگ را نمی‌دانست اما همیشه می‌خواند. مکتب را گام به گام پشت سر می‌گذاشت و هرچه بیشتر پیش میرفت به همان اندازه در خود فرو رفته و غرق در شعرها و نوشته‌های خود و دیگران می‌شد. در صنف دوازدهم اولین شعرش در نشریه «صدای آزادی» به نشر رسید و این امر اعتماد به نفس‌اش را بیشتر ساخت و نوشته‌هایش پیهم در رادیو «آمو» که آن زمان یگانه مرجع کارهای فرهنگی در شهر فیض آباد بود به نشر می‌رسید.  در آن زمان یک نوشته‌اش که طنز گونه بود  به گونه‌ای چشم‌گیری زبان‌زد مردم شد و همین آخرین فعالیتش بود که نشر رادیو گردید، چون پس از آن با فراغت از مکتب، در اولین سال آزمون کانکور وارد دانشکده‌ای علوم اجتماعی دانشگاه کابل گردید. گذر از یک محیط کوچک و سنتی  به یک محیط بزرگ دانشگاهی دقیقاً بی‌تاثیر نبود و او را موقتاً از نوشته‌هایش کنار کشید و بیشتر به فکر درس‌های دانشگاه انداخت. اما دیدار با فرهنگیان نخبه و آشنایی با جریان‌های فرهنگی در کابل او را وارد یک حوزه‌ای بزرگتر شعری ساخته و افق دیدش را نسبت به آفرینش هنری‌اش خیلی دگرگون نمود. پس از این  نوشته‌هایش در مجله‌ای مجتمع جامعه مدنی افغانستان پیهم به نشر می‌رسید که در برگیرنده شعر و مقالات بود و بعد کم کم آفرینش‌هایش در نشریه‌های چاپی و سایت‌ها اقبال نشر یافتند. بانو الهام مجموعه‌ای از شعرهایش را در خزان سال ۱۳۹۱ آماده چاپ کرد و این مجموعه با ویرایش و مقدمه‌ی مجیب مهرداد و برگ آرایی مصطفی «سریر» زیر نام «دست هایم را امانت نمی‌دهم» به چاپ آراسته شد و اولین گامش در مسیر ادبیات و هنر او بود. این کتاب‌اش در جمع یکی از پنج بهترین اثرهای شعرجوان افغانستان شمرده شد و تقدیرنامه دریافت کرد. مجموعه شعری «دست هایم را امانت نمی دهم» برای خجسته الهام گامی نخستین برای کارهای اساسی ادبی و آفرینشی‌اش بود، ایشان به ادامه فعالیت‌های ادبی‌اش تحقیقی را راجع به مسایل فولکلور بدخشان زیر نام «سیمای فلکلور بدخشان» انجام دادند. کتاب سیمای فولکلوریک بدخشان چاپ شده و در سال ۱۳۹۴ مجموعه‌ی شعری دوم‌اش نیز به نام «عصیان مقدس» چاپ شد، حالا مصروف ادامه‌ی تحصیل در مقطع ماستری بوده و در بخش جندر و مطالعات زنان درس می‌خواند. از خجسته الهام مقالات زیادی مخصوصا در مورد زنان، چالش‌ها و راه‌های کاهش خشونت‌ها در مقابل زنان،  در نشریه‌های مختلف به چاپ رسیده است. شعرهایش با حس و نگاه زنانه رنگ می‌گیرد. به زبان دیگر نگاه او به هستی نگاه زنانه است و این امریست نیکو برای زنان سخنور. در شعرهایش گاهی گونه‌یی از پرخاش شاعرانه در برابر وضعیت حاکم اجتماعی رنگ می‌گیرد؛ اما این پرخاشگری بیشتر با نوع بد بینی می‌آمیزد. چنین است گاهی نجوای ریزش باران نیز در گوش‌ها به پژواک خوشی نمی‌رسد. وقتی انسان در دورن خود نا آرامی دارد و از وضعیت خسته است، هستی و جهان را نیز خسته می‌بیند. ما در سال‌های پسین شاهد سنگسار زنان بوده‌ایم ؛ اما الهام از سنگسار روان سخن می گوید: نمونه از شعر سپید الهام « حتا صداي باران هم نازيباست وقتي روحت را با صداقتش سنگسار مي‌كنند فلسفه‌هاي ناگفته ي باران صيقل دردهايم نيست مرا به جهنم فرا بخوان اي مرگ زنده‌گي خود جهنمي است كه فقط آتشش نامريست...» در شعر کمتر شاعری است که ستاره‌یی چشمک نزند، گاهی در نماد یک عشق ، گاهی در نماد یک آرزو . گاهی هم در نماد زیبایی معشوق و چیزهای دیگر؛ اما الهام در هوای بوسیدن یک کهکشان ستاره است برای آن که این ستاره‌ها مفهوم عشق را دریافته‌اند و بدین‌گونه او در نماد این ستاره می‌خواهد برعشق بوسه بزند! « چقدر دلم می‌خواهد اوج بگیرم و چقدر دلم می‌خواهد ستاره‌ها را بوسه بزنم تمام کهکشان من در ابدیت یک عشق نهفته است ترا به خدا سوگند ستاره ها مفهومت را از کجا دانسته اند؟ » در ادبیات گذشته و حتا در ادبیات معاصر زنان بیشتر از پنجره‌های حس و بینش مردان به هستی دیده‌اند. گویی هراس داشته اند تا عواطف زنانه‌ی خود در شعر بیان کنند. یعنی یک جامعه به زن اجازه نمی‌دهد تا از عشق سخن گوید. به زبان دیگر در چنین جامعه‌ای زن در عشق سهمی ندارد. اگر عشقی به سراغ زن می‌آید باید بی‌درنگ به خاطر بیآورد که او یک زن است و در چنین جامعه‌ی زن نباید از عشق سخن گوید. « به درخت كنار خانه‌مان بوسه زدم انگار فراموش كرده بودم كه من زنم و دستان درختان نيز در چشم‌های كنجكاوی پسر همسايه مردودم خواهد كرد و فردا تمام محله گوش به گوش آگه خواهند شد كه من گناه كرده ام! انگار فراموش كرده بودم كه من زنم و زن نميتواند كنار جویبار به بال مرغابی‌های عاشق دست نوازش بكشد...» با این همه زن در پناه عشق خود هستی می‌یابد، او نبودن دوست را بو می‌کشد تا به بودن او برسد. « وقتی که نیستی بو میکشم تمام نبودنت را...» گاهی چند سطر نخستین در شعر‌های او خود یک شعر کامل است، اما او باز هم ادامه می‌دهد. شاید باور نمی‌کند که شعر او در چند سر کوتاه تمام شده است. « و...چی دلتنگ میشوم وقتی‌که سبزه‌ها دیگر نمی رویند و شاه پرک‌ها بال‌های شان را قفل می‌زنند...» حال الهام بیشتر درعوالم شعر سپید سفر می‌کند، اما باید گفت که او با سروده‌های کوتاه خود توانست که چنین پنجره‌یی را به رخ خود بگشاید. او با این کوتاه سرایی به سوی شعرهای بلند گام بر داشت که گاهی شعرهای کوتاه او موفق‌تر از شعرهای بلند اوست. با این حال هنوز هوای سرایش غزل و مثنوی او رها نکرده و هر از گاهی در قالب‌های کلاسیک نیز می‌سراید که بیشتر حال وهوای امروزین دارد. البته هنوز شعر الهام با مشکلاتی دست و گریبان است که بخش بیشتر این مشکلات به چگونه‌گی زبان شعری او بر می‌گردد. چنان که موجودیت سطر‌های اضافی، واژه گان اضافی سبب پراگنده تصویر در شعر شده و جلو فشرده‌گی زبان را می‌گیرد. الهام بیشتر از هر چیز نیازمند به پرورش زبان شعری خود است. شاعران جوان گاهی چنان دلباخته‌ی تصویرپردازی در شعر می‌شوند که بخش‌های مهم دیگرشعر را از یاد می‌برند. یکی از این اجزای مهم همانا زبان در شعر است. همه چیز در شعر بر بنیاد زبان شکل می‌گیرد. شاعری که زبان نا استواری داشته باشد، بدون تردید تصویر در شعر او نیز نا استوار و غیر فشرده خواهد بود. گذشته از این او به داستان‌نویسی نیز علاقه‌مند است و تا کنون داستان‌هایی نیز نوشته است و انتظار می‌رود تا در آینده‌ی نزدیک کتاب داستان‌ها و پژوهش‌های ادبی او انتشار یابند. خجسته الهام بدون تردید یکی از استعداد‌های در حال شگوفایی است که می‌توان چشم انتطار آینده‌ی درخشان او بود. او از تخیل، حس و عاطفه‌یی قابل توجهی بر خوردار است که پیوسته در تلاش است تا بینش شاعرانه‌گی خود را داشته و به بیان خود بپردازد. نمونه کلام پای اسمت که در میان باشد هوا خوب می‌شود روزگار خوب می‌شود فقر از میان برداشته می‌شود و زندگی رو به راه می‌شود من با اسم توست که نفس می‌کشم و راه میروم و با اسم توست که خودم را می‌شناسم اصلاً اسم توست که ماهی‌ان صدا میزنند بر من پرندگان مرا میشناسند و درختان در من میوزند اسم تو گل‌های تازه میریزد بر دامنم اسمت را که به گوش‌هایم میاویزم الماس‌های دنیا گوشواره‌های قشنگی میشوند آویزان آویزان آویزان بر گوشهای خسته‌ی دلتنگم «خجسته الهام» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 سال قبل - 251 بازدید

مسوولان در شفاخانه‌ی ولایتی بدخشان می‌گویند که طی چند روز گذشته چهار مورد اقدام به خودکشی دختران در این ولایت را ثبت کرده است. شفیق همدرد، سرطبیب شفاخانه‌ ولایتی بدخشان در صحبت با رسانه‌ها گفته است که در جریان روزهای عید فطر چهار دختر با استفاده از «مواد سمی مرگ‌ موش» اقدام به خودکشی کردند. آقای همدرد تاکید کرد که این دختران پس از انتقال به شفاخانه‌ی مرکزی بدخشان درمان شده و از مرگ نجات یافته‌اند. سرطبیب شفاخانه‌ی ولایتی بدخشان افزود که این دختران به دلیل خشونت‌های خانوادگی و ازدواج‌های اجباری می‌خواستند با خوردن مواد سمی مرگ موش خودکشی کنند. این در حالی است که هشت روز پیش نیز یک دختر ۱۸ ساله در شهر فیض‌آباد، مرکز ولایت بدخشان خودکشی کرده بود. آمار خودکشی در این اواخر در سراسر افغانستان در میان زنان افزایش یافته است. بیماری‌های روانی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 561 بازدید

فرح ناز مصطفوی فرزند محمدرحیم « حصارمل» در یک خانواده علم دوست در ناحیه سوم شهر فیض‌آباد، مرکز بدخشان در ماه اردیبهشت که دامان چمن پر از لاله‌ها بود، به کاروان زنده‌گان این هستی اضافه شد. پدرش، محمد‌رحیم حصارمل معاون تدریسی پیشین معارف بدخشان، نام این نوزاد را فرح با اضافه‌ای ناز گذاشت؛ شاید می‌خواست تولد بانوی مفرحِ را از آغاز تولدش بشارت دهد. فرح آوان کودکی‌اش را در شهر فیض‌آباد گذرانید. در سن پنج ساله‌گی از شوق مکتب؛ با پای برهنه، خودش را شامل صنف اول ساخت و از لیسه مخفی فارغ گردید. شعرهای آن زمانش به قول خودش کودکانه بودند، بعدها در میان محافل فرهنگی_ادبی بدخشان، فرح! خود را سراینده‌ای یافت و جوهره‌ای شعر را در احساس خودش به بینش گرفت. از درد بانوان میسرایید، از محرومیت سرباز، از عشق عصیانگر و از مهرماهرانه! شعر‌هایش قوام از سپید، نیمایی، غزل و مثنوی است. فرح با انگشتان هنرمندش نگارند‌گی و نوازند‌گی گیتار را به بار تجربه گرفت. برخلاف هنرش او چهارسال را در رشته‌ای سیاست تحصیل کرد و اول نمره‌ای صنف خودش بود و دیپلوم خود را از رشته‌ای حقوق وعلوم سیاسی اخذ کرد. مقطع کارشناسی ارشد را در دانشکده‌ای پنجاب به پایان رسانده و کارشناسی ارشد را در دانشگاه طباطبایی تهران به مراحل نهایی رساند. ( از دور دست‌ها آغاز می‌شوم) اولین مجموعه‌ای شعری و ( تنیده است روی پروانه گی... برای اینکه پرواز کند را و نفس بکشد عشق را!) دومین مجموعه‌ای شعری فرح را تشکیل می‌دهند. فرح در مورد کارکرد‌‌هایش چنین بیان می‌دارد : مراحل بسیار ابتدایی که نوجوان بودم فعالیت‌های اجتماعی را به‌عنوان معلم صلح در همکاری با یکی از موسسات داخل آغاز کردم، تجربه معلم صلح برایم فرصتی بود تا نخست رابطه مستقیم با مردم و جوامع روستایی در بدخشان داشته باشم، سفرهای گاه و بیگاه به ولایات همجوار و کابل آغاز آشنایی با ساختارهای اجتماعی_سنتی افغانستان بیشتر در شمال‌شرق بود. همکاری و برنامه‌های آگاهی‌دهی در زمینه‌ای انتخابات و رای‌دهی که در سال‌های نخست نوع امید برای مردم خسته از جنگ بود. در میان سال‌های 2007 تا 2009 میلادی جمع آمد کوچک از جوانان نویسنده و اهل شعر را در همکاری با دوستان ساختیم که تجربه عالی در زمینه حرکت اجتماعی نوگرا در بدخشان بود. گردانندگی هفته‌نامه‌ای (ابتهاج) که انتشار تمرین‌های نخستین نویسندگان و شعرا ‌جوان بدخشان را نشر می‌کرد. همزمان مسول پروژه میدیوتیک افغانستان در بدخشان بودم که بیشتر معطوف به برنامه‌های صلح اجتماعی بود. بعد از ختم تحصیلات در سال 2019 میلادی، همکاری با میدیوتیک را دوباره به‌عنوان مسوول فرهنگی آغاز کردم و در این دوره مسوولیت سه بخش را بدوش داشتم، نای و نوا که برگذارکننده شب شعر و برنامه‌های فرهنگی در افغانستان بود. سفیران صلح جوان که گروه‌های تبلیغ صلح در ولایات را بدوش داشت و گفتمان فرامرزی و منطقوی که شامل کشورهای پاکستان، تاجیکستان و مرحله بعد ایران می‌شد. ( از دور دست‌ها آغاز می‌شوم) در سال 2020 توسط انتشارات امیری به زیور چاپ آراسته شد. در این مجموعه غزل، دوبیتی، رباعی و تجربه‌هایی هم از سپید و نیمایی موجود است. به روایت تاریخ یک عده از شعرها، بانو فرح دست کم ده سال می‌شود که با سرایش سر و کار دارد و نتیجه این تلاش‌ها مجموعه شعری است که اکنون ما در باره‌اش حرف می زنیم. بانو فرح، در این مجموعه به عنوان انسانی از این جامعه، صاحب دردها و درک‌هایی است که در دل و دنیای هر صاحب درد این سرزمین وجود دارد. او به عنوان یک زن در این مجموعه، حرف‌هایی برای گفتن دارد که تنها از زبان یک زن اندیشمند، شنیدنی است. اندیشه ورزی بارزترین مسأله در این مجموعه است و این مزیت وقتی بیشتر می‌شود که می‌بینید شاعر تلاش دارد تا با امکانات و ظرفیت‌های که در شعر وجود دارد حرفش را بگوید. نکته دیگر این اثر، سبک و زبان منحصر به فرد شاعر است. اگر در این مجموعه غزل است یا شعر سپید، اگر دوبیتی است یا نیمایی، نشان می‌دهد که از یک قلم تراوش کرده است و ریشه و خون مشترک دارند. بسیار اتفاق افتاده که شاعری تمام عمر از سایه‌ای تأثیرپذیری دیگران برون شده نتوانسته ولی هرچه بوده فرح مصطفوی توانسته به این امر مهم دست یابد و این دست‌آورد، کمی در کار و بار شعر نیست. اشعار فرح گاه و بی گاه به دلیل سهل‌انگاری در سرایندگی مورد نقد قرار می‌گیرد و اما خودش عاشقانه و از روی الهامی که به وی بخشیده شده شعر می‌گوید که در ادامه نمونه‌ای از کلام او را در نوشته ذکر می‌کنیم. سخن از غایت تنهایی یک سنگ شود تا کسی همدم یک بیکس دلتنگ شود حال عادت شده چند رنگ نباشی، قطعا زندگی قصد ندارد که هماهنگ شود دیده ای پهلوی یک ابر کسی خنده زند؟ آفتاب ابژهٔ یک کرکم هفت رنگ شود قصه‌ای سرمدِ،آئینه شدن فاجعه است تاکه آیینه شدی دیر و فلک سنگ شود راستی «کوله‌سفر»بسته،محالست جهان سر به فرمان دل آدم یک رنگ شود عشق رسوای غریبست در آن شهرکبود که خدا در وسط سینه‌ای آژنگ شود دیدم از شرطهٔ آن بادیه در نقصانیم لاجرم رسم ریا-لوحه ای ارژنگ شود شرف ات آید و رقصیده و آیینه بدست تخت و بختی زند و بیت شباهنگ شود نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 سال قبل - 243 بازدید

ملا عبدالحق همکار، معین مبارزه با مواد مخدر وزارت امور داخله‌ی حکومت سرپرست می‌گوید که یک مرکز ترک اعتیاد برای درمان زنان و کودکان در شهر فیض آباد، مرکز ولایت بدخشان ایجاد شده است. آقای همکار در مراسم افتتاح این مرکز ترک اعتیاد گفته است که حکومت فعلی خود را در امر نابودی و محو کشت و مصرف مواد مخدر در سراسر افغانستان مصمم و متعهد می‌داند. او تاکید کرد که به همین دلیل تلاش‌های جدی برای ریشه‌کن کردن این پدیده شوم که به جان مردم افغانستان افتاده است، وجود دارد. وی افزود: «روند ایجاد و فعالیت مراکز ترک اعتیاد طی برنامه خاص ادامه دارد و تا زمان درمان تمام افراد مبتلا به موادمخدر، این تلاش وجود خواهد داشت چون نجات مردم از این پدیده اولویت ما می‌باشد.» معین مبارزه با مواد مخدر وزارت داخله با اشاره به اعمار و افتتاح یک مرکز درمانی زنان مبتلا به موادمخدر در شهر فیض آباد، گفت که این مرکز ترک اعتیاد برای درمان و بستری کردن زنان و کودکان خورد سال ساخته شده است و ظرفیت ۵۰ بستر را همزمان دارد. آقای همکار می‌گوید که هزینه‌های درمانی و تغذیوی این مرکز ترک اعتیاد توسط مدیریت مبارزه با مواد مخدر وزارت داخله پرداخت می‌شود. براساس معلومات موجود در سطح ولایت بدخشان حدود ۵۳ هزار معتاد وجود دارد که ۳ هزار آن را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. این در حالی است که حکومت سرپرست اعلام کرده است که حدود پنج میلیون نفر در افغانستان معتاد به مواد مخدر هستند. هبت‌الله آخوندزاده، رهبر حکومت فعلی در فرمانی کشت، خرید و فروش مواد مخدر را ممنوع اعلام کرده است. همزمان گزارش می‌شود که کشت مواد مخدر همچنان ادامه دارد.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 315 بازدید

مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت بدخشان می‌گویند که در اثر سقوط یک موتر تیررفتار نوع «کرولا» از یک کوه به دره‌ای در این ولایت، سه زن و دو کودک جان باخته‌اند. پولیس بدخشان با نشر خبرنامه‌ای گفته است که این رویداد شام‌گاه روز (سه‌شنبه، ۱۲ جدی) در روستای «لغایر» از مربوطات ولسوالی شهر بزرگ رخ داده است. در خبرنامه آمده است که قربانیان این رویداد همه باشندگان ولسوالی شهرک بزرگ ولایت بدخشان می‌باشند. پولیس ولایت بدخشان، دلیل وقوع این رویداد را بی‌توجهی راننده عنوان کرده است. باید گفت که طی دو روز گذشته این چهارمین رویداد‌‌ ترافیکی مرگ‌بار در کشور است. روز گذشته در پی وقوع رویداد‌های ترافیکی در ولایت‌های پروان، غور و هرات، پنج تن جان‌باخته و ۹ تن دیگر زخمی شدند. این در حالی است که وزارت داخله‌ی حکومت سرپرست چند وقت قبل اعلام کرده بود که در شش ماه گذشته حوادث ترافیکی جان یک هزار و ۲۹ نفر را در کشور گرفته است. این وزارت گفته بود که در این مدت دو هزار و ۲۸۸ حادثه‌ی ترافیکی در شاهراه‌ها و شهرهای کشور رخ داده است. بی‌احتیاطی رانندگان، عدم رعایت قوانین ترافیکی از سوی رانندگان، خرابی و کم‌عرض بودن جاده‌ها از دلایل عمده‌ی وقوع حادثات ترافیکی عنوان می‌شود.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 183 بازدید

منابع محلی از ولایت بدخشان می‌گویند که یک تازه‌عروس در شب اول عروسی‌اش در این ولایت در اثر گاز گرفتگی جان باخته و داماد نیز در حالت کُما به‌سر می‌برد. منبع در صحبت با رسانه‌ گوهرشاد گفت که مردی به‌نام یحیی با همسرش در روستای «ترنگ» از مربوطات ولسوالی وردوج بدخشان دچار گازگرفتگی شده‌اند. منبع تاکید کرد که تنها چند ساعت بعد از مراسم عروسی، این زوج در اتاق خواب‌شان دچار گاز گرفتگی شدند که در اثر این رویداد تازه‌عروس جان باخته و داماد در حالت کُما به‌سر می‌برد. منبع افزود که همسر یحیی پس از انتقال به کلینیک جان باخته است. طبق معلومات منبع، این زوج به‌دلیل سردی هوا از بخاری گازی استفاده کرده که در پی آن، آن‌ها دچار گازگرفتی شدند. منبع افزود که این زوج جوان در اتاق از بخاری گازی موسوم به «اوکراین جاپان» استفاده کرده بود. منبع در مورد هویت این زوج جزییات بیش‌تری ارائه نکرده است. همچنین حکمت‌الله محمدی، آمر اطلاعات و سرپرست اداره‌ی اطلاعات و فرهنگ حکومت فعلی در بدخشان نیز با تایید این رویداد گفت که این رویداد (جمعه‌شب، ۱ جدی) بعد از ختم مراسم عروسی این زوج رخ داده است. باید گفت که در فصل سرما در افغانستان خانواده‌ها از گاز و زغال‌سنگ جهت گرمایش خانه‌ها استفاده می‌کنند که هرازگاهی باعث حوادث مرگ‌بار گازگرفتگی و زغال‌گرفتگی می‌شود. بی‌احتیاطی و عدم امکانات معیاری از عوامل این حادثه دانسته می‌شود.

ادامه مطلب