برچسب: سلامت روان

22 ساعت قبل - 139 بازدید

سلامت روان والدین به‌عنوان یکی از عوامل کلیدی در شکل‌گیری فضای خانوادگی، نقش تعیین‌کننده‌ای در کیفیت روابط، رشد کودکان و انسجام کلی خانواده دارد. در سال‌های اخیر، با افزایش آگاهی درباره اهمیت سلامت روان، توجه به این موضوع در حوزه خانواده نیز گسترش یافته است. والدین به‌عنوان الگوهای اصلی برای فرزندان و ستون‌های اصلی خانواده، تأثیر مستقیمی بر جو عاطفی، رفتاری و اجتماعی خانه دارند. این مقاله به بررسی تأثیرات مثبت و منفی سلامت روان والدین بر فضای خانواده، چالش‌های مرتبط با آن و راهکارهای مؤثر برای حفظ و بهبود این سلامت می‌پردازد. اهمیت سلامت روان والدین سلامت روان والدین شامل حالات عاطفی، روانی و اجتماعی آن‌هاست که بر توانایی آن‌ها در مدیریت مسئولیت‌های خانوادگی، حل تعارضات و حمایت از فرزندان تأثیر می‌گذارد. والدینی که از سلامت روان خوبی برخوردارند، معمولاً قادرند محیطی آرام، حمایت‌گر و مثبت در خانه ایجاد کنند. این محیط به نوبه خود به رشد عزت نفس، اعتماد به نفس و مهارت‌های اجتماعی کودکان کمک می‌کند. برعکس، مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی یا استرس مزمن می‌تواند تعادل خانواده را مختل کرده و اثرات منفی بر همه اعضای آن به‌جای بگذارد. مطالعات روان‌شناختی نشان داده‌اند که سلامت روان والدین با عملکرد تحصیلی، رفتار اجتماعی و سلامت روان فرزندان ارتباط مستقیم دارد. برای مثال، کودکانی که در خانواده‌هایی با والدین دارای افسردگی شدید بزرگ می‌شوند، احتمال بیشتری دارد که خودشان نیز با مشکلات عاطفی مواجه شوند. بنابراین، سلامت روان والدین نه‌تنها به خود آن‌ها مربوط است، بلکه به‌عنوان یک سرمایه جمعی برای کل خانواده عمل می‌کند. تأثیرات مثبت سلامت روان والدین وقتی والدین از سلامت روان خوبی برخوردارند، می‌توانند به‌طور مؤثری نقش‌های خود را ایفا کنند. آن‌ها با داشتن آرامش ذهنی، صبوری بیشتری در برخورد با فرزندان نشان می‌دهند و روابطی مبتنی بر اعتماد و محبت برقرار می‌کنند. این والدین معمولاً در حل مشکلات خانوادگی خلاق‌تر عمل می‌کنند و می‌توانند به فرزندان خود مهارت‌های مقابله با استرس را بیاموزند. برای مثال، والدی که با ذهن باز و مثبت به مسائل نگاه می‌کند، می‌تواند به کودک خود کمک کند تا با ناکامی‌های روزمره مانند شکست در امتحان، به‌صورت سالم و سازنده روبه‌رو شود. همچنین، سلامت روان خوب والدین به ایجاد یک فضای خانوادگی پویا و شاد کمک می‌کند. فعالیت‌های مشترک مانند بازی، گفت‌وگو یا سفرهای خانوادگی در چنین محیطی بیشتر اتفاق می‌افتد، که این امر به تقویت پیوندهای عاطفی منجر می‌شود. این جو مثبت، به‌ویژه در دوران کودکی، تأثیرات طولانی‌مدتی بر شخصیت و آینده فرزندان دارد. تأثیرات منفی مشکلات روانی والدین از سوی دیگر، مشکلات روانی والدین می‌تواند فضای خانواده را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. افسردگی یکی از شایع‌ترین اختلالات روانی است که می‌تواند باعث بی‌علاقگی والدین به فعالیت‌های خانوادگی، انزوا و کاهش تعامل با فرزندان شود. این وضعیت ممکن است به احساس طردشدگی در کودکان منجر شود و در بلندمدت به مشکلات رفتاری مانند پرخاشگری یا گوشه‌گیری در آن‌ها بیانجامد. استرس مزمن نیز یکی دیگر از عوامل مخرب است. والدینی که تحت فشار مالی، شغلی یا اجتماعی قرار دارند، ممکن است ناخواسته عصبانیت خود را بر فرزندان یا همسر خالی کنند. این رفتارها می‌تواند به ایجاد یک چرخه منفی از تنش و تعارض در خانواده منجر شود. برای مثال، والدی که به دلیل مشکلات کاری مدام مضطرب است، ممکن است کمتر به نیازهای عاطفی فرزندانش توجه کند، که این امر می‌تواند حس امنیت را در خانه کاهش دهد. اضطراب شدید نیز می‌تواند به والدین در انتقال نگرانی‌های خود به فرزندان منجر شود. کودکانی که والدینشان مدام نگران آینده هستند، ممکن است خودشان نیز به این اضطراب مبتلا شوند و نتوانند دوران کودکی آرام و بی‌دغدغه‌ای داشته باشند. چالش‌های مرتبط با سلامت روان والدین یکی از چالش‌های اصلی، کمبود آگاهی درباره سلامت روان است. در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در فرهنگ‌های سنتی، مشکلات روانی هنوز به‌عنوان یک تابو تلقی می‌شوند و افراد از جست‌وجوی کمک حرفه‌ای خودداری می‌کنند. این موضوع می‌تواند وضعیت والدین را بدتر کرده و بر خانواده تأثیر منفی بگذارد. فشارهای زندگی مدرن نیز نقش مهمی دارد. افزایش ساعات کاری، مسئولیت‌های مالی و انتظارات اجتماعی، والدین را در معرض استرس و فرسودگی قرار می‌دهد. در ایران، با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی، این فشارها به‌ویژه برای والدینی که هر دو شاغل هستند یا از حمایت خانوادگی کمتری برخوردارند، بیشتر احساس می‌شود. عدم تعادل بین کار و زندگی نیز سلامت روان والدین را تهدید می‌کند. وقتی والدین زمان کافی برای استراحت، تفریح یا ارتباط با خانواده ندارند، احتمال بروز مشکلات روانی مانند خستگی مزمن یا افسردگی افزایش می‌یابد. راهکارهای بهبود سلامت روان والدین برای حفظ و ارتقای سلامت روان والدین و در نتیجه بهبود فضای خانوادگی، راهکارهای زیر پیشنهاد می‌شود: مراقبت از خود (Self-Care) والدین باید زمانی را به مراقبت از خود اختصاص دهند. فعالیت‌هایی مانند ورزش، مدیتیشن یا حتی مطالعه می‌توانند به کاهش استرس و افزایش حس خوب کمک کنند. برای مثال، یک پیاده‌روی کوتاه روزانه می‌تواند ذهن والدین را آرام کرده و به آن‌ها انرژی برای تعامل با فرزندان بدهد. حمایت اجتماعی حمایت از سوی خانواده، دوستان یا گروه‌های اجتماعی می‌تواند بار روانی را کاهش دهد. صحبت با یک دوست نزدیک یا شرکت در جلسات گروهی می‌تواند به والدین کمک کند تا احساس انزوا نکنند. در فرهنگ ایرانی، حضور اقوام و شبکه‌های خانوادگی گسترده می‌تواند به‌عنوان یک منبع حمایت عمل کند. مراجعه به متخصص در صورت نیاز، مشاوره با روان‌شناسان یا روان‌پزشکان می‌تواند به مدیریت مشکلات روانی کمک کند. این اقدام نه‌تنها به بهبود حال والدین منجر می‌شود، بلکه از انتقال مشکلات به فرزندان نیز جلوگیری می‌کند. مدیریت زمان خانوادگی ایجاد تعادل بین کار و زندگی با برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های خانوادگی می‌تواند به کاهش تنش کمک کند. صرف زمان با کیفیت با فرزندان، مانند بازی یا گفت‌وگو، به والدین حس رضایت و آرامش می‌دهد. آموزش مهارت‌های مقابله‌ای والدین می‌توانند با یادگیری تکنیک‌های مدیریت استرس، مانند تنفس عمیق یا حل مسئله، توانایی خود را برای مقابله با چالش‌ها افزایش دهند. این مهارت‌ها را می‌توان به فرزندان نیز آموخت تا کل خانواده از آن بهره‌مند شود. نقش جامعه و نهادها دولت‌ها و نهادهای اجتماعی نیز می‌توانند با ارائه خدمات مشاوره رایگان، برنامه‌های آموزشی برای والدین و حمایت از تعادل کار و زندگی، به بهبود سلامت روان والدین کمک کنند. در ایران، گسترش مراکز مشاوره در مناطق شهری و روستایی و افزایش آگاهی عمومی از طریق رسانه‌ها می‌تواند تأثیر مثبتی داشته باشد. سلامت روان والدین تأثیر عمیقی بر فضای خانوادگی دارد و می‌تواند به‌عنوان یک عامل تعیین‌کننده در رشد سالم کودکان و انسجام خانواده عمل کند. در حالی که مشکلات روانی مانند افسردگی، استرس و اضطراب می‌توانند به ایجاد تنش و ناسازگاری منجر شوند، سلامت روان خوب به ایجاد محیطی حمایت‌گر و شاد کمک می‌کند. با مراقبت از خود، حمایت اجتماعی، مراجعه به متخصص و مدیریت زمان، والدین می‌توانند این سلامت را حفظ کرده و به نسل بعدی منتقل کنند. در نهایت، جامعه نیز باید با ارائه منابع و آگاهی، از والدین در این مسیر حمایت کند تا خانواده‌هایی قوی‌تر و پایدارتر بسازد.

ادامه مطلب


5 روز قبل - 63 بازدید

سلامت روان مردم افغانستان در سه سال اخیر به‌شدت تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار گرفته است. پس از تغییر حکومت در سال ۲۰۲۱ میلادی تغییرات عمده‌ای در ساختار اجتماعی، آموزشی و حقوقی کشورمان ایجاد شد که تأثیرات عمیقی بر روان مردم بر جای گذاشته است. ترس، ناامیدی اضطراب و افسردگی از جمله شایع‌ترین مشکلات روانی گزارش شده در این دوره هستند. بسیاری از خانواده‌ها با از دست دادن منبع درآمد، محدودیت‌های آزادی فردی و قطع دسترسی به آموزش و خدمات درمانی مواجه شده‌اند که اینها به‌شدت بر سلامت روان آنها فشار وارد کرده است. یکی از مهم‌ترین گروه‌های آسیب‌پذیر در طی این سال‌ها زنان و کودکان بوده‌اند. محدودیت‌های شدیدی که بر آموزش دختران و اشتغال زنان اعمال شد منجر به افزایش احساس بی‌ارزشی، درماندگی و افسردگی میان آنان شد. بسیاری از زنان که پیش‌تر در ادارات دولتی و یا مؤسسات غیردولتی مشغول بودند شغل خود را از دست دادند و در نتیجه‌ی این کنار زده شدن و انزوای اجتماعی احساس فردیت، هویت و استقلال خود را نیز از دست داده‌اند. کودکان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با مواردی همچون محرومیت تحصیلی، ناامنی، بی‌ثباتی خانواده و مواجهه مستقیم یا غیرمستقیم با خشونت‌های فیزیکی و روانی خطر ابتلا به اختلالات روانی نظیر اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه و افسردگی را در میان این نسل افزایش داده است. همچنین افزایش میزان مهاجرت‌های اجباری داخلی و خارجی منجر به بروز احساساتی همچون عدم تعلق، بی‌خانمانی و تنهایی شده است. میلیون‌ها نفر مجبور به ترک خانه‌های خود شدند و در شرایط دشوار و پر از استرس در کمپ‌های پناهندگان یا کشورهای همسایه زندگی می‌کنند. این جابه‌جایی‌های اجباری خطر بروز مشکلات روانی را به‌شدت در میان مردم افغانستان افزایش داده است. از سوی دیگر نبود زیرساخت‌ها مناسب برای ارائه‌ی خدمات سلامت روان این  بحران‌ها را شدیدتر کرده است. تعداد بسیار محدود روان‌شناسان، مشاوران و درمانگران و نبود مراکز مشاوره‌ی تخصصی به این معناست که اکثریت مردم حتی در صورت تمایل به دریافت کمک دسترسی چندانی به خدمات روان‌شناسی ندارند. فرهنگ قوی برچسب و انگ اجتماعی نسبت به بیماری‌های روانی نیز باعث شده است که بسیاری از افراد مشکلات خود را پنهان کنند و به دنبال درمان نروند. در چنین شرایطی برخی نهادهای بین‌المللی و سازمان‌های خیریه تلاش‌هایی برای ارائه‌ی خدمات سلامت روان در افغانستان انجام داده‌اند؛ اما این اقدامات به دلیل محدودیت‌های سیاسی و امنیتی گستردگی کافی نداشته است. از نظر روان‌شناختی جامعه‌ی افغانستان اکنون در وضعیت فرسودگی جمعی قرار دارد؛ حالتی که در آن امید به آینده کاهش‌یافته و سطح تاب‌آوری اجتماعی به‌شدت پایین آمده است. احساس مبهم بودن آینده، ترس از جنگ و خشونت‌های مجدد و نگرانی از دست دادن بیشتر حقوق فردی و اجتماعی در میان مردم به‌شدت رایج و مشهود شده است. با این علی‌رغم همه‌ی مشکلات نمونه‌هایی از مقاومت روانی و تلاش برای بازسازی امید در میان مردم مشاهده می‌شود. برخی از زنان، جوانان و فعالان اجتماعی تلاش می‌کنند از طریق آموزش‌های آنلاین، پروژه‌های اجتماعی کوچک و فعالیت‌های آگاهی‌دهی فضاهای کوچکی از امید و حمایت متقابل ایجاد کنند. سخن پایانی: در مجموع وضعیت سلامت روان مردم افغانستان در سه سال اخیر بحرانی و بسیار نیازمند توجه فوری و رسیدگی‌های گسترده در سطح داخلی و بین‌المللی است. بدون مداخلات جدی در زمینه سلامت روان خطرات بلندمدت برای نسل فعلی و نسل‌های آینده اتفاق خواهد و این مشکلات دامن‌گیر چیز بیشتری از تعدادی از افراد خواهد بود؛ بلکه این موضوع دربرگیرنده‌ی دست‌کم نیمی از پیکره‌ی تشکیل‌دهنده‌ی یک کشور می‌باشد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 73 بازدید

فرسودگی روانی یکی از مسائل مهم در زمینه‌ی سلامت روان است که می‌تواند هر فردی را در هر موقعیتی درگیر کند، اما زنان ‌‌خانه‌دار به دلالیل گوناگون در معرض خطر بالاتری قرار دارند. این وضعیت معمولاً به دلیل فشارهای مسمتر روانی، مسوولیت‌‌های سنگین خانوادگی و عدم دریافت حمایت کافی به وجود میآید. زنان ‌‌خانه‌دار در بسیاری از جوامع به‌ویژه در جوامع سنتی نقش‌‌های متعدد و سنگینی را بر عهده دارند؛ از مراقبت از فرزندان گرفته تا رسیدگی به امور خانه، پخت‌وپز، نظافت و گاهی مراقبت از سالمندانی که با آنها زندگی می‌کنند. این مسوولیت‌‌ها اغلب بدون قدرانی، پاداش مناسب و یا حتی استراحت کافی انجام می‌شود که به‌مرورزمان باعث تخلیه انرژی روانی و جسمی می‌گردد. یکی از دلایل اصلی فرسودگی روانی در زنان ‌‌خانه‌دار نادیده گرفته شدن و یا کوچک شمردن زحمات و تلاش‌های بی‌وقفه‌ی آنها است. در بسیاری از موارد کارهای خانگی به‌عنوان وظایف طبیعی زن تلقی می‌شود و این امر سبب می‌شود  که احساس ارزشمندی و دیده شدن در این زنان کاهش یابد. وقتی فرد احساس کند که زحماتش بی‌نتیجه است و کسی آنها را به رسمیت نمی‌شناسد به‌مرور دچار احساس ناکارآمدی، ناامیدی و خستگی روانی می‌شود. عامل دیگر یکنواختی و تکرار روزمرگی در زندگی ‌‌خانه‌داری است. نبود تغییرات، چالش یا دستاورد مشخص می‌تواند احساس رکود ذهنی را در زنان ایجاد کند. زنان ‌‌خانه‌دار معمولاً با زمان محدودی برای خود و فرصت‌‌های اندکی برای رشد فردی مواجه‌اند که این موضوع در بلندمدت موجب کاهش انگیزه، عزت‌نفس و سرزندگی می‌شود. تعارض بین انتظارات فردی و اجتماعی نیز نقش مهمی در بروز افسردگی دارد. بسیاری از زنان ‌‌خانه‌دار ممکن است آرزوهایی برای تحصیل، شغل، یا فعالیت‌‌های اجتماعی داشته باشند؛ اما به دلیل شرایط خانوادگی یا فرهنگی ناچارند از این خواسته‌‌ها صرف‌نظر کنند. این تضاد میان آنچه می‌خواند باشد و آنچه که باید باشند منبعی قوی ای برای احساس نارضایتی و استرس است. نبود حمایت‌‌های اجتماعی و عاطفی نیز این وضعیت را تشدید می‌کند. وقتی زنان ‌‌خانه‌دار احساس کنند که کسی آنها را نمی‌فهمد و یا درکی از شرایطشان ندارد احساس درماندگی و تنهایی در آنها تقویت می‌شود. در برخی موارد مردان یا دیگر اعضای خانواده نیز نقش حمایتی ندارند و نیازهای روانی زن را درک نمی‌کنند. از نظر روان‌شناختی نشانه‌‌های فرسودگی روانی در زنان خانه می‌تواند شامل: بی‌انگیزگی، احساس خستگی مداوم، تحریک‌پذیری، اضطراب، اختلال در خواب، کاهش تمرکز و حتی علائم افسردگی باشد. این وضعیت می‌تواند روابط خانوادگی را نیز تحت‌تأثیر قرار دهد و به تنش‌‌های زناشویی و یا اختلال در تربیت فرزندان منجر شود. برای مقابله با فرسودگی روانی زنان ‌‌خانه‌دار نیاز به رویکردی چندوجهی است. ابتدا باید آگاهی عمومی نسبت به ارزش‌ها و اهمیت فعالیت‌‌های ‌‌خانه‌داری افزایش یابد. جامعه، رسانه و خانواده‌‌ها باید نقش زنان ‌‌خانه‌دار را به رسمیت بشناسند و از  آنها قدردانی کنند. ایجاد فرصت‌ها برای رشد شخصی و اجتماعی زنان ‌‌خانه‌دار نیز اهمیت زیادی دارد. شرکت در کلاس‌‌های آموزشی، فعالیت‌‌های هنری، گروه‌‌های حمایتی یا حتی کار‌‌های نیمه‌وقت می‌تواند به افزایش احساس شادمانی و ارزشمندی‌شان کمک کند. همچنین تقسیم عادلانه مسوولیت‌‌ها در خانواده یکی از راه‌های کاهش تنش و فشار روانی از روی زنان ‌‌خانه‌دار است. مردان و فرزندان باید در امور خانه سهیم باشند و نگاه‌‌های سنتی در مورد نقش زن و مرد مورد بازنگری قرار گیرد. در نهایت اگر زن ‌‌خانه‌دار دچار علائم شدید فرسودگی روانی شده باشند دریافت کمک حرفه‌ای از روان‌شناس یا مشاور ضروری است. گاهی گفتگو و کسب راهنمایی از فردی متخصص می‌تواند به زن و خانواده کمک کند تا احساسات خودشان را درک کرده و راه‌حل‌های بهتری به‌جز تنش و تعارض برای مدیریت استرس پیدا کنند و عزت‌نفس را در خودشان تقویت کنند. در مجموع فرسودگی روانی در زنان ‌‌خانه‌دار به‌ویژه در جامعه‌ی افغانستان که غرق در  نگاه‌‌ها و افکار سنتی" جایگاه زن در خانه " است  مشکلی بسیار جدی بوده و تعداد زیادی از زنان را از زندگی شاد و عادلانه محروم کرده است. با افزایش آگاهی، حمایت عاطفی و ایجاد فرصت‌‌های رشد برای زنان می‌تواند سلامت روان آنها را بازیابی کرده و بهبود بخشید و در نهایت موجب ارتقا کیفیت زندگی خانواده‌‌ها شد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 98 بازدید

مجله فوربز هشدار داده است که در سایه «نظام آپارتاید جنسیتی»، سلامت روانی زنان و دختران افغانستان به مرز فروپاشی رسیده است. این مجله با نشر مطلبی با انتقاد از سکوت در برابر وضعیت زنان و دختران افغانستان گفته است که این بحران نه تنها با سکوت پایان نمی‌یابد، بلکه در سکوت تشدید می‌شود و جان‌های بیشتری خواهد گرفت. مجله فوربز به نقل از سازمان‌های حقوق‌بشری نوشت که در پی وضع محدودیت‌های فزاینده بر زنان و دختران در افغانستان، خودکشی در میان آنان افزایش یافته است. بازگشت حکومت فعلی در آگوست ۲۰۲۱، با سلب تدریجی حقوق زنان و دختران همراه شد. در سه سال گذشته، حکومت فعلی در تمامی عرصه‌های زندگی زنان اعم از آموزش، کار، تردد در فضای عمومی و مشارکت اجتماعی و سیاسی محدودیت‌هایی چشمگیری وضع کرده‌ است. در ادامه آمده است که در تاریخ ۱ می ۲۰۲۵ میلادی، هیأت معاونت سازمان ملل در افغانستان (یوناما) گزارش داد که حکومت فعلی فرامین خود را برای حذف زنان از حیات عمومی و محدود کردن آزادی رفت‌وآمد آن‌ها عملی کرده‌ است. این محدودیت‌ها تاثیر عمیقی بر سلامت جسمی و روانی زنان و دختران در سراسر افغانستان گذاشته‌اند. گزارش بخش زنان سازمان ملل در سال ۲۰۲۴ نشان داد که ۶۸ درصد پاسخ‌دهندگان دست‌کم یک زن یا دختر را می‌شناختند که از اضطراب یا افسردگی رنج می‌برده است و ۸ درصد نیز گفته‌اند که دست‌کم یک زن یا دختر را می‌شناسند که اقدام به خودکشی کرده است. همچنین مرسلینا امین، بنیان‌گذار سازمان «دختران به‌سوی رهبری»، هشدار داده است: «وضعیت آن‌قدر وخیم است که حتی صحبت در مورد آن باعث گریه‌شان می‌شود. آن‌ها در قفس‌اند؛ نه آموزش، نه رفت‌وآمد، نه ابراز وجود.» خانم امین افزود: «دختران تمام رویاهایی که در ذهن خود ساخته بودند، حالا هیچ شده‌اند. حتی واژه‌ای ندارند تا بیان کنند چه می‌گذرد. هر دختری که با او صحبت کرده‌ام، دچار مشکلات روانی است، اما نمی‌تواند درباره‌اش صحبت کند.» با حذف حقوق زنان و دختران و عدم دسترسی ناظران بین‌المللی به کشور، گزارش‌دهی درباره وضعیت افغانستان بسیار دشوار شده است.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 82 بازدید

احساسات نیروی پنهانی و درعین‌حال قدرتمند در زندگی انسان هستند. آنها بر تصمیمات، رفتارها، روابط و حتی سلامت جسمانی ما تأثیر می‌گذارند. احساس شناسی یا " درک احساسات و شناخت آنها" شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به مطالعه‌ی ماهیت،  انواع کارکردها و چگونگی مدیریت احساسات می‌پردازد. درک بهتر احساسات، نه‌تنها به رشد فردی کمک می‌کند؛ بلکه می‌تواند کیفیت روابط اجتماعی، شغلی و عاطفی را بهبود ببخشد. تعریف احساس و اهمیت آن: در ساده‌ترین بیان احساسات واکنش‌های روانی - بدنی ما به رویدادهای بیرونی یا درونی هستند. این واکنش‌ها ممکن است در قالب هیجان، تغییرات فیزیولوژیک مانند تپش قلب یا تعریق، افکار و تمایلات خاصی ظاهر شوند. احساسات به ما کمک می‌کنند تا به محیط پیرامون خود پاسخ سریع و مؤثر بدهیم، برای مثال ترس ما را به فرار از خطر سوق می‌دهد یا خشم ممکن است ما را به دفاع از خود تحریک کند. از دیدگاه روان‌شناسی احساسات نه‌تنها نقش واکنشی دارند؛ بلکه حامل پیام‌هایی درباره‌ی نیازهای ارضا نشده، ارزش‌های بنیادین و تجارت درونی ما هستند. درک صحیح احساسات نخستین گام در مسیر خودآگاهی و خودمدیریتی  است. انواع احساسات: روان‌شناسان معمولاً احساسات را به دو دسته‌ی اصلی و فرعی تقسیم می‌کنند: احساسات اصلی: این دسته شامل احساساتی است که جهانی فطری‌اند. یعنی همه‌ی انسان‌ها فارغ از فرهنگ یا ملیت آنها را تجربه می‌کنند. احساساتی مانند شادی، غم، ترس، خشم، تعجب و انزجار در این گروه جای می‌گیرند. احساسات فرعی: این احساسات پیچیده‌تر بوده و اغلب تحت‌تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی شکل می‌گیرند. حسادت، غرور، شرم، گناه عشق و اعتماد از جمله احساسات فرعی محسوب می‌شوند. درک تمایز بین این احساسات می‌تواند به ما کمک کند تا بهتر به نیازها و واکنش‌های خود و دیگران پاسخ بدهیم. عملکرد احساسات در زندگی انسان: احساسات کارکرد‌های مهمی دارند که برخی از آنها عبارت‌اند از: راهنمای تصمیم‌گیری: احساسات می‌توانند به‌عنوان یک سیستم راهنما عمل کنند. برای مثال اضطراب درباره‌ی یک تصمیم مهم ممکن است نشان‌دهنده‌ی نیاز به تفکر و تعامل بیشتر باشد. تسهیل ارتباطات: احساسات می‌توانند بدون کلام نیز منتقل شوند. حالت چهره، لحن صدا و بیان یا زبان بدن اغلب پیام‌های احساسی مهمی را به دیگران منتقل می‌کنند. افزایش خودآگاهی: توجه به احساسات و معنای آنها ما را نسبت به خواسته‌ها، ترس‌ها و ارزش‌هایمان آگاه‌تر می‌کند. مهارت‌های احساس شناسی: درک و مدیریت احساسات نیازمند یادگیری برخی مهارت‌ها است: شناسایی احساسات: بسیاری از افراد تنها به‌صورت مبهم از احساسات خودآگاه‌اند. به‌عنوان‌مثال ممکن است بگویند حالم خوب نیست درحالی‌که شاید ناراحت، مضطرب یا خسته‌اند و این ندانستن باعث می‌شود نتوانند در بهبود وضعیت عملکرد مفید و دقیقی داشته باشند. پذیرش احساسات: برخی از افراد تلاش می‌کنند  تا احساسات ناخوشایند خود را سرکوب و یا انکار کنند. اما تحقیقات نشان داده که پذیرش احساسات حتی احساسات ناخوشایند به بهبود سلامت روان کمک می‌کند. بیان سالم احساسات: بیان احساسات به شیوه‌ی سالم و سازنده و بدون آسیب رساندن به خود یا دیگران مهارتی مهم در زمینه‌ی ارتباطات انسانی به شمار می‌رود. تنظیم احساسات: توانایی کنترل شدت احساسات، تغییر تمرکز توجه یا استفاده از برخی تکنیک‌های آرام‌سازی مهارت‌هایی هستند که می‌توانند به تنظیم و کنترل احساسات کمک کنند. موانع احساس شناسی: اجتماعی شدن به شیوه‌ی نادرست: در برخی فرهنگ‌ها بیان برخی احساسات نادرست پنداشته می‌شود و فرد را سرکوب می‌کنند و یا ضعیف تلقی می‌کنند. تجارت آسیب‌زا: افرادی که در گذشته مورد سوءاستفاده‌هایی عاطفی قرار گرفته‌اند ممکن است در درک احساسات دیگران و یا بیان احساسات خودشان درست عمل نکنند. باورها و پیش‌داوری‌ها: باورهایی غلط که در جامعه مرسوم شده‌اند مانند " بیان احساسات نشان‌دهنده‌ی ضعف هست" می‌توانند افراد را از بیان و ابراز احساساتشان منصرف کند. احساس شناسی و سلامت روان: مطالعات نشان داده‌اند که توانایی درک و مدیریت احساسات با سلامت روانی بالا، کاهش اضطراب و افسردگی، روابط عاطفی بهتر و موقعیت‌های شغلی بیشتر در افراد در ارتباط است. در روان‌درمانی نیز بسیاری از درمان شناختی، سایر رویکردها مانند درمان متمرکز بر هیجان بر اهمیت شناخت، ذهن‌آگاهی و درمان شناختی رفتاری در تنظیم احساسات تأکید دارند. سخن پایانی: احساس شناسی سفری به درون خود است سفری که با شناخت، پذیرش، احترام و احساسات آغاز می‌شود و به‌سوی زندگی‌ای اصیل‌تر، سالم‌تر و رضایت‌بخش‌تر پیش می‌رود. در دنیای پر شتاب و پر از استرس امروز، یادگیری مهارت‌های احساس شناسی ضرورتی انکارناپذیر برای سلامت روان و کیفیت زندگی بهتر به شمار می‌آید. شاید بهترین جمله نیز در این زمینه این باشد " احساسات پیام‌رسانان روح هستند که اگر به آنها گوش دهیم خود واقعی‌مان را خواهیم یافت". نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 96 بازدید

در دنیای پرسرعت و پرمشغله امروزی، وقت‌گذرانی با خانواده به یکی از چالش‌های اصلی بسیاری از افراد تبدیل شده است. با افزایش فشارهای کاری، تعهدات اجتماعی و نفوذ فناوری در زندگی روزمره، بسیاری از خانواده‌ها فرصت کافی برای ارتباط عمیق و معنادار با یکدیگر ندارند. با این حال، وقت‌گذرانی با خانواده نه تنها برای تقویت پیوندهای عاطفی بلکه برای سلامت روان، رشد کودکان و حتی موفقیت‌های فردی و اجتماعی اعضای خانواده اهمیت بسزایی دارد. این مقاله به بررسی اهمیت وقت‌گذرانی با خانواده، فواید آن، چالش‌های موجود و راهکارهای عملی برای بهبود این جنبه حیاتی از زندگی می‌پردازد. چرا وقت‌گذرانی با خانواده مهم است؟ خانواده به عنوان اولین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی، نقش اساسی در شکل‌گیری شخصیت، ارزش‌ها و رفتارهای افراد ایفا می‌کند. وقت‌گذرانی با خانواده فرصتی برای ایجاد ارتباط عمیق، درک متقابل و حمایت عاطفی فراهم می‌کند. این لحظات مشترک به اعضای خانواده کمک می‌کند تا احساس تعلق و امنیت داشته باشند، که به‌ویژه برای کودکان در مراحل رشد بسیار حیاتی است. از منظر روان‌شناختی، ارتباط نزدیک با خانواده می‌تواند استرس را کاهش دهد، اعتمادبه‌نفس را افزایش دهد و حس خوشبختی را تقویت کند. مطالعات نشان داده‌اند که خانواده‌هایی که به‌طور منظم با یکدیگر وقت می‌گذرانند، معمولاً روابط قوی‌تری دارند و در مواجهه با چالش‌های زندگی انعطاف‌پذیرتر هستند. برای مثال، تحقیقی از دانشگاه هاروارد نشان داد که کودکان در خانواده‌هایی که به‌طور منظم وعده‌های غذایی را با هم صرف می‌کنند، از نظر عاطفی و اجتماعی عملکرد بهتری دارند و کمتر در معرض مشکلات رفتاری قرار می‌گیرند. علاوه بر این، وقت‌گذرانی با خانواده به انتقال ارزش‌ها، فرهنگ و سنت‌ها کمک می‌کند. این لحظات فرصتی برای والدین فراهم می‌کند تا درس‌های زندگی را به فرزندان خود منتقل کنند، داستان‌های خانوادگی را به اشتراک بگذارند و هویت فرهنگی و اجتماعی خانواده را تقویت کنند. فواید وقت‌گذرانی با خانواده ۱. تقویت پیوندهای عاطفی وقت‌گذرانی با خانواده به اعضای خانواده اجازه می‌دهد تا یکدیگر را بهتر بشناسند و روابط عاطفی عمیق‌تری ایجاد کنند. فعالیت‌هایی مانند گفت‌وگو، بازی‌های خانوادگی یا حتی تماشای یک فیلم با هم می‌توانند حس نزدیکی و صمیمیت را افزایش دهند. این پیوندهای عاطفی به‌ویژه در زمان‌های بحرانی، مانند مشکلات مالی یا بیماری، به خانواده کمک می‌کند تا با حمایت متقابل از یکدیگر عبور کند. ۲. بهبود سلامت روان ارتباطات خانوادگی قوی می‌توانند به کاهش اضطراب، افسردگی و استرس کمک کنند. وقتی افراد احساس می‌کنند که در خانواده خود شنیده و درک می‌شوند، احتمال بروز مشکلات روانی کاهش می‌یابد. به عنوان مثال، گفت‌وگوهای ساده در مورد روزی که گذشت می‌تواند به افراد کمک کند تا احساسات خود را پردازش کنند و بار روانی خود را سبک‌تر کنند. ۳. رشد و توسعه کودکان برای کودکان، وقت‌گذرانی با والدین و سایر اعضای خانواده نقش کلیدی در رشد عاطفی، اجتماعی و شناختی آن‌ها دارد. فعالیت‌های مشترک مانند خواندن کتاب، بازی یا حتی انجام کارهای روزمره با هم، به کودکان کمک می‌کند تا مهارت‌های اجتماعی مانند همکاری، حل مسئله و احترام به دیگران را بیاموزند. همچنین، حضور والدین در زندگی روزمره کودکان به آن‌ها احساس امنیت و ارزشمندی می‌دهد. ۴. تقویت مهارت‌های ارتباطی وقت‌گذرانی با خانواده فرصتی برای تمرین مهارت‌های ارتباطی مانند گوش دادن فعال، ابراز احساسات و حل تعارضات فراهم می‌کند. این مهارت‌ها نه تنها در روابط خانوادگی بلکه در سایر جنبه‌های زندگی، مانند محیط کار یا روابط دوستانه، نیز مفید هستند. ۵. ایجاد خاطرات ماندگار لحظات مشترک با خانواده اغلب به خاطرات ارزشمندی تبدیل می‌شوند که تا پایان عمر در ذهن افراد باقی می‌مانند. این خاطرات می‌توانند منبع شادی و آرامش در زمان‌های دشوار باشند و به اعضای خانواده کمک کنند تا حس هویت و تعلق خود را حفظ کنند. چالش‌های وقت‌گذرانی با خانواده با وجود اهمیت وقت‌گذرانی با خانواده، موانع متعددی وجود دارند که می‌توانند این امر را دشوار کنند. برخی از این چالش‌ها عبارت‌اند از: ۱. فشارهای کاری و کمبود زمان بسیاری از والدین به دلیل تعهدات کاری و برنامه‌های فشرده، زمان کافی برای گذراندن با خانواده ندارند. اضافه‌کاری، جلسات متعدد و مسئولیت‌های شغلی می‌توانند زمان خانواده را به حداقل برسانند. ۲. تأثیر فناوری فناوری، به‌ویژه گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی، می‌تواند به مانعی برای ارتباط واقعی در خانواده تبدیل شود. بسیاری از افراد حتی در حضور اعضای خانواده، وقت خود را صرف صفحه‌نمایش می‌کنند، که این امر کیفیت تعاملات خانوادگی را کاهش می‌دهد. ۳. تفاوت‌های نسلی تفاوت‌های سنی و علایق بین اعضای خانواده می‌تواند برنامه‌ریزی فعالیت‌های مشترک را دشوار کند. برای مثال، ممکن است کودکان به بازی‌های ویدئویی علاقه داشته باشند، در حالی که والدین فعالیت‌های سنتی‌تر را ترجیح می‌دهند. ۴. استرس و خستگی استرس ناشی از مشکلات مالی، مسائل خانوادگی یا سایر فشارهای زندگی می‌تواند انرژی و انگیزه افراد برای وقت‌گذرانی با خانواده را کاهش دهد. راهکارهای عملی برای وقت‌گذرانی بیشتر با خانواده برای غلبه بر این چالش‌ها و افزایش وقت‌گذرانی با خانواده، می‌توان از راهکارهای زیر استفاده کرد: ۱. برنامه‌ریزی منظم اختصاص زمان مشخصی در هفته برای فعالیت‌های خانوادگی می‌تواند به ایجاد روال کمک کند. برای مثال، می‌توانید یک شب در هفته را به "شب خانوادگی" اختصاص دهید که در آن همه اعضای خانواده در یک فعالیت مشترک شرکت کنند. ۲ فعال کردن قانون عدم استفاده از فناوری برای افزایش کیفیت وقت‌گذرانی، می‌توانید قوانینی مانند "عدم استفاده از گوشی در زمان غذا" یا "ساعات بدون صفحه‌نمایش" تعیین کنید. این کار به اعضای خانواده کمک می‌کند تا به‌طور کامل در لحظه حضور داشته باشند. ۳. انتخاب فعالیت‌های متنوع برای جلب علاقه همه اعضای خانواده، می‌توانید فعالیت‌های متنوعی مانند پیاده‌روی، آشپزی با هم، بازی‌های رومیزی یا تماشای فیلم را امتحان کنید. تنوع در فعالیت‌ها باعث می‌شود که همه افراد، صرف‌نظر از سن یا علایق، از وقت‌گذرانی لذت ببرند. ۴. استفاده از لحظات روزمره وقت‌گذرانی با خانواده لزوماً نیازی به برنامه‌ریزی پیچیده ندارد. لحظات ساده مانند صرف غذا با هم، انجام کارهای خانه یا گفت‌وگو در مسیر مدرسه می‌توانند فرصت‌های ارزشمندی برای ارتباط باشند. ۵. گوش دادن فعال یکی از مهم‌ترین جنبه‌های وقت‌گذرانی با خانواده، گوش دادن به یکدیگر است. وقتی اعضای خانواده احساس کنند که شنیده و درک می‌شوند، کیفیت روابط بهبود می‌یابد. برای این منظور، سعی کنید در گفت‌وگوها حضور کامل داشته باشید و از قضاوت یا قطع کردن صحبت دیگران خودداری کنید. ۶. ایجاد سنت‌های خانوادگی سنت‌های خانوادگی، مانند جشن گرفتن تعطیلات به شیوه خاص یا برگزاری مراسم سالانه، می‌توانند به تقویت پیوندهای خانوادگی کمک کنند. این سنت‌ها حس هویت و تعلق را در خانواده تقویت می‌کنند.وقت‌گذرانی با خانواده یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌هایی است که افراد می‌توانند برای سلامت روان، رشد کودکان و تقویت روابط خود انجام دهند. این لحظات نه تنها پیوندهای عاطفی را تقویت می‌کنند، بلکه به انتقال ارزش‌ها، ایجاد خاطرات ماندگار و بهبود مهارت‌های ارتباطی کمک می‌کنند. اگرچه چالش‌هایی مانند فشارهای کاری، فناوری و تفاوت‌های نسلی می‌توانند این امر را دشوار کنند، اما با برنامه‌ریزی، تعهد و خلاقیت می‌توان فرصت‌های ارزشمندی برای ارتباط خانوادگی ایجاد کرد. در نهایت، وقت‌گذرانی با خانواده نه تنها به بهبود کیفیت زندگی افراد کمک می‌کند، بلکه به ساختن جامعه‌ای قوی‌تر و همدل‌تر نیز منجر می‌شود.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 175 بازدید

خانواده به عنوان اصلی‌ترین نهاد اجتماعی، نقشی بی‌بدیل در رشد و پرورش فرد ایفا می‌کند. این نهاد، محیطی را فراهم می‌کند که در آن اعضا از حمایت عاطفی، اجتماعی و روانی برخوردار می‌شوند. اما سلامت روان والدین، که نقش اساسی در مدیریت و هدایت خانواده دارند، به طور مستقیم بر کیفیت روابط خانوادگی تأثیر می‌گذارد. والدینی که از سلامت روان مطلوب برخوردارند، می‌توانند روابط خانوادگی مثبت و پایداری را تقویت کنند، در حالی که مشکلات روانی والدین ممکن است منجر به تنش‌ها و چالش‌های جدی در خانواده شود. این مقاله به بررسی ارتباط میان سلامت روان والدین و کیفیت روابط خانوادگی می‌پردازد و تأثیرات مختلف این رابطه را مورد تحلیل قرار می‌دهد. سلامت روان والدین و تأثیر آن بر نقش‌های خانوادگی سلامت روان والدین بر نحوه انجام نقش‌های آن‌ها در خانواده تأثیر عمیقی دارد. والدینی که از نظر روانی سالم هستند، توانایی بیشتری در مدیریت وظایف روزمره، حمایت عاطفی از فرزندان و ایجاد محیطی امن و مثبت برای خانواده دارند. در مقابل، والدینی که با مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی یا استرس مزمن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، ممکن است در انجام این وظایف دچار مشکل شوند. این مشکلات می‌تواند به ایجاد فاصله عاطفی میان اعضای خانواده و کاهش کیفیت روابط منجر شود. تأثیر سلامت روان بر سبک‌های فرزندپروری سلامت روان والدین تأثیر مستقیمی بر سبک‌های فرزندپروری آن‌ها دارد. والدینی که از سلامت روان خوبی برخوردارند، معمولاً از سبک‌های فرزندپروری مثبت و حمایتی استفاده می‌کنند. آن‌ها به نیازهای عاطفی و روانی فرزندان خود توجه کرده و با برقراری ارتباط مؤثر، به پرورش شخصیتی مستقل و بااعتمادبه‌نفس در فرزندان کمک می‌کنند. در مقابل، والدینی که دچار مشکلات روانی هستند، ممکن است از سبک‌های فرزندپروری نامناسب مانند سخت‌گیری افراطی، بی‌توجهی یا حمایت‌های بیش‌ازحد استفاده کنند که این امر می‌تواند رشد عاطفی و روانی فرزندان را مختل کند. سلامت روان والدین و تأثیر آن بر روابط زناشویی روابط زناشویی یکی از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی خانوادگی است که به طور مستقیم تحت تأثیر سلامت روان والدین قرار دارد. زوج‌هایی که از سلامت روان خوبی برخوردارند، معمولاً توانایی بیشتری در حل تعارضات، برقراری ارتباط مؤثر و حمایت عاطفی از یکدیگر دارند. این نوع روابط می‌تواند الگویی مثبت برای فرزندان باشد و به ایجاد محیطی سالم در خانواده کمک کند. اما مشکلات روانی والدین، مانند افسردگی یا استرس شدید، می‌تواند منجر به کاهش رضایت زناشویی، افزایش تعارضات و در نهایت آسیب به روابط خانوادگی شود. تأثیر مشکلات روانی والدین بر سلامت روان فرزندان مشکلات روانی والدین نه تنها بر روابط خانوادگی تأثیر می‌گذارد، بلکه می‌تواند به طور مستقیم بر سلامت روان فرزندان نیز تأثیرگذار باشد. فرزندانی که در خانواده‌هایی با والدین دچار مشکلات روانی زندگی می‌کنند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی و اختلالات رفتاری قرار دارند. این فرزندان ممکن است به دلیل فقدان حمایت عاطفی کافی یا تجربه تعارضات مکرر در خانواده، احساس ناامنی و ناتوانی کنند که این امر می‌تواند رشد عاطفی و اجتماعی آن‌ها را مختل کند. نقش حمایت‌های اجتماعی و درمانی در بهبود سلامت روان والدین حمایت‌های اجتماعی و درمانی می‌تواند نقش مهمی در بهبود سلامت روان والدین و در نتیجه ارتقای کیفیت روابط خانوادگی داشته باشد. دسترسی به خدمات مشاوره و روان‌درمانی، حمایت از والدین در مواجهه با مشکلات روانی و ارائه آموزش‌های لازم برای مدیریت استرس و بهبود مهارت‌های ارتباطی می‌تواند به کاهش تأثیرات منفی مشکلات روانی والدین بر خانواده کمک کند. علاوه بر این، ایجاد شبکه‌های حمایتی اجتماعی، مانند گروه‌های حمایتی والدین، می‌تواند به والدین کمک کند تا احساس تنهایی کمتری داشته باشند و از تجربیات دیگران بهره ببرند. راهکارهای ارتقای سلامت روان والدین افزایش آگاهی: افزایش آگاهی والدین درباره اهمیت سلامت روان و تأثیر آن بر خانواده می‌تواند اولین گام در پیشگیری و مدیریت مشکلات روانی باشد. تشویق به مراقبت از خود: والدین باید یاد بگیرند که به نیازهای خود توجه کنند و زمانی را برای استراحت و تجدید قوا اختصاص دهند. ترویج ارتباط مؤثر: آموزش مهارت‌های ارتباطی به والدین می‌تواند به بهبود روابط خانوادگی و کاهش تعارضات کمک کند. حمایت مالی و اجتماعی: ارائه حمایت‌های مالی و اجتماعی به خانواده‌ها می‌تواند به کاهش استرس‌های مرتبط با مسائل اقتصادی و اجتماعی کمک کند. دسترسی به خدمات روان‌درمانی: والدین باید به خدمات روان‌درمانی و مشاوره دسترسی داشته باشند تا بتوانند مشکلات روانی خود را مدیریت کنند. سلامت روان والدین به عنوان یک عامل کلیدی در کیفیت روابط خانوادگی نقش حیاتی دارد. والدینی که از سلامت روان خوبی برخوردارند، می‌توانند محیطی مثبت و حمایت‌کننده برای خانواده خود ایجاد کنند و به پرورش فرزندانی سالم و موفق کمک کنند. در مقابل، مشکلات روانی والدین می‌تواند تأثیرات منفی عمیقی بر روابط خانوادگی و سلامت روان فرزندان داشته باشد. بنابراین، توجه به سلامت روان والدین و ارائه حمایت‌های لازم برای مدیریت مشکلات روانی آن‌ها، می‌تواند به ایجاد خانواده‌هایی پایدارتر و جامعه‌ای سالم‌تر منجر شود.

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 283 بازدید

ارزشمندی یک رابطه عاطفی را احترام، ارزش، عشق و صمیمیت و توجه درست به شریک عاطفی است که مشخص می‌سازد. اگر از شما پرسیده شود در صورتی که در یک رابطه هر لحظه ناامنی احساسی، سرکوب، عدم حمایت و دعوا را تجربه می‌کنید، با این وجود آیا باز میل به ادامه دادن دارید؟ قطعا اکنون که خارج از این رابطه هستید، جواب شما منفی خواهد بود. شاید حتی با خود بگویید مگر عقلم را از دست داده‌ام که چنین حماقتی را انجام دهم. اما باید بدانید که عده‌ای همین اکنون که شما این نوشته را می‌خوانید، درگیر چنین روابطی هستند و در تلاش این هستند که این رابطه را ادامه دهند. آدم‌ها گاه چنان درگیر و برده احساسات می‌شوند که منطق شان را می‌بوسند و کنار می‌گذارند. توهین، تحقیر، دوسداشته‌نشدن و ده‌ها مورد منفی دیگر را که اصلا حق آنان نیست را به جان می‌خرند تا مبادا فردی که خودشان دوست دارند را از دست دهند. به چنین روابطی اصطلاح رابطه سمی را به کار می‌برند. در چنین روابط، در یک لحظه، شما فکر می‌کنید شریک زندگی شما بیش از هر چیز دیگری، شما را دوست دارد، اما لحظه دیگر، احساس می‌کنید فقط توهم عشق را تجربه کرده اید. شما گاهی از ورود به این روابط پشیمان می‌شوید. روابط باید از نظر احساسی، رضایت طرفین رابطه را برآورده سازد. روابط عاطفی مثبت، باید شما را خوشحال کند و باعث بهتر شدن حال شما شود. با این حال، اگر روابطی باعث ناراحتی شما شود ممکن است درگیر روابط سمی باشید. گاهی اوقات، زوجین ممکن است در روابط سمی باشند و ندانند که روابط ناسالمی میان آن‌ها ایجاد شده است. شناسایی و تشخیص چنین روابطی آسان نیست. زیرا اکثر زوجین گاه و بیگاه لحظات عاشقانه و مثبتی دارند و این امر می‌تواند گمراه کننده باشد. روابط سمی می‌تواند از نظر احساسی خسته کننده باشد و بنابراین، بسیار مهم است که علائم و نشانه‌های آن را بشناسید و در صورت بروز علائم اقدامات لازم را انجام دهید. این مطلب به شما کمک خواهد کرد تا با نشانه‌های روابط سمی و آنچه را که می‌توانید در این روابط انجام دهید، آشنا شوید. اصطلاح «روابط سمی» توسط لیلیان گلاس، متخصص ارتباطات و روانشناسی مستقر در كالیفرنیا در كتاب «مردم سمی» در سال ۱۹۹۵ ابداع شد. وی روابط سمی را چنین تعریف می‌کند: «روابطی که در آن افراد  از یکدیگر حمایت نمی‌کنند، و درگیری بین آن‌ها وجود دارد. یکی به دنبال تضعیف دیگری است به عنوان روابط سمی در نظر گرفته می‌شود. در چنین روابطی رقابت ناسالم، بی‌احترامی و عدم انسجام حاکم است.» یکی از علائم هشدار دهنده روابط سمی، عدم اعتماد است. در این روابط هر حرکت شما زیر سوال می‌رود و نظرات شما اهمیتی ندارد. چنین مواردی از عدم اعتماد متقابل ناشی می‌شود. وقتی شریک زندگی‌تان به شما اعتماد نمی‌کند، در تمام مسائل زندگی شما دخالت می‌کند. این دخالت‌های زیادی ممکن است شما را خسته کند. در روابط سالم، هر دو شریک زندگی با احترام متقابل و مهربانی با یکدیگر رفتار و ارتباط برقرار می‌کنند. اما اگر مکالمات شما مملو از کنایه، اظهار نظرهای اهانت آمیز و توهین باشد، این می‌تواند نشانه‌ای از روابط سمی باشد. اگرچه همه زوج‌ها با هم دعوا دارند، اما احترام و عشق به یکدیگر را از دست نمی‌دهند. با این حال، زن و شوهرهایی که در روابط سمی قرار دارند، چنان با شدت با همدیگر می‌جنگند که در نهایت بدون اینکه روزها با هم صحبت کنند، به سر می‌برند و از همدیگر دور می‌شوند. در یک رابطه سمی احساس خواهید کرد که هیچ حمایتی از طرف همسرتان از نظر روانی و جسمی دریافت نمی‌کنید. هر وقت عاملی را که باعث رنجش شما شده است را مطرح می‌کنید، هیچ توجهی به حرف‌های تان نمی‌کند. ممکن از این اصطلاحات استفاده کند «این تصورات فقط در ذهن شماست.»، «شما فقط بیش از حد واکنش نشان می‌دهید.» یا «شما باید تغییر کنید.» در روابط سالم، برد و سود یک شریک زندگی، برد و سود شریک دیگر است و نباید هیچ حسادتی بین زوجین وجود داشته باشد. با این حال، در روابط سمی، ممکن است طرف مقابل‌تان، دستاوردهای شما را تحقیر کند. روابط سمی باعث آسیب به سلامت روانی شما می‌شود. حتی ممکن است که احساس کنید باید برای تحقق بخشیدن به خواسته‌های خود، تمام انرژی خود را صرف کنید. اگر مدام درمورد روابط خود استرس داشته باشید و در فکر فرو رفته باشید، ممکن است در روابط سمی گرفتار شده اید. در روابط سالم، باید بتوانید تمام مسائل شخصی‌تان را با یکدیگر به اشتراک بگذارید. اگر هرکدام از شما بهانه‌ها و دروغ‌هایی برای مخفی نگه داشتن از یکدیگر پیدا کنید، پس به همدیگر اعتماد ندارید. این وضعیت نشان دهنده روابط سمی است. نفرت، نمی‌تواند در روابط خوب وجود داشته باشد. اما اگر شما با روابط سمی روبرو هستید، ممکن است تمام احساسات منفی روی هم انباشته شده و باعث نفرت نسبت به یکدیگر شوید. اگر هر دو بر سر یکدیگر فریاد می‌زنید یا کارهایی برای آسیب رساندن به طرف مقابل انجام می‌دهید، باید روابط خود را دوباره ارزیابی کنید. اشکالی ندارد که گاهی غمگین شوید. اما اگر دائماً غمگین و افسرده هستید و به نظر می‌رسد شریک زندگی شما فقط بر ناراحتی‌های شما می‌افزاید، این نشانه روابط سمی است. کنار گذاشتن برخی از خصوصیات منفی به دلیل برقراری روابط سالم کاملا منطقی است. با این حال، اگر این روابط شما را مجبور به ترک اعتقادات، تغییر عقاید و تغییر همه رفتار در مورد خود برای شاد نگه داشتن شریک زندگی‌تان کند، این یک رابطه‌ی سمی است. سرزنش و تحقیر مداوم همسرتان ممکن است احساس بی‌فایده بودن و بی‌لیاقتی در شما ایجاد کند. در روابط سمی، شریک زندگی شما دائماً آنچه را انجام می‌دهید رد کرده و احساس می‌کند که به اندازه کافی مفید و کارآمد نیستید. روابط سمی می‌تواند آنقدر طاقت فرسا باشد که شما مجبور شوید که دوستان و خانواده خود را در جریان آن نادیده بگیرید. اگر برای جلوگیری از درگیری با همسر، روابط خود را با دوستان و خانواده خود متوقف کرده اید، این نشانه روابط سمی است. برقراری روابط سمی یک شبه اتفاق نمی‌افتد و ممکن است در طول زمان به تدریج رخ دهد. این روابط، شما را ناامید و خسته می‌کند. بنابراین، شما برای داشتن روابط خوب و مفید تمام کارهای خود را رها کرده و مرتباً دعا می‌کنید تا معجزه‌ای رخ دهد و زندگی شما تغییر یابد. اگرچه این بدان معنا نیست که شما نمی‌توانید زندگی خارج از روابط داشته باشید. اما اگر شما یا شریک زندگی‌تان در زندگی در دنیایی خارج از روابط هستید و آرزو دارید از یکدیگر دور باشید، نشانه خوبی نیست. هنگام روابط، قلب شما به طور طبیعی آرزوی قدردانی از شریک زندگی خود را دارد. با این حال، در روابط سمی قدردانی متقابل وجود ندارد. حتی ممکن است شریک زندگی‌تان نیز از دستاوردهای شما انتقاد کند.

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 174 بازدید

شبکه خبری-تحلیلی اورسیا می‌گوید که به‌دلیل محدودیت‌های حکومت سرپرست به‌شمول ممنوعیت آموزش، سلامت روان دختران و زنان بدتر شده و همچنان میزان اضطراب، افسردگی و خودکشی نیز افزایش یافته است. این شبکه با نشر گزارشی گفته است که ممنوعیت آموزش تنها یکی از جنبه‌های سیاست گسترده‌تر حکومت سرپرست برای حذف زنان از زندگی عمومی‌ است. در گزارش آمده است که حکومت فعلی پس از به‌دست گرفتن قدرت، وعده داده است که تعلیق آموزش دختران موقتی ا‌ست و منتظر وضعیت مناسب برای ادامه‌ی آموزش زیر قوانین اسلامی هستند. حالا تقریباً سه سال از آن گذشته و مکتب‌ها و دانشگاه‌ها هنوز برای دختران بسته است. این شبکه تاکید کرد که حکومت فعلی آموزش را مساله‌ی داخلی‌ عنوان می‌کند و این وضعیت حتا امید کمی را برای بازگشایی مکتب‌های دخترانه فراهم نمی‌کنند. شبکه خبری-تحلیلی اورسیا، اقدام‌های حکومت فعلی را سرکوب‌کننده عنوان کرده و گفته است که زنان و دختران از زندگی عمومی حذف شده‌اند. همچنان از پیامدهای اعمال این سیاست‌ها هشدار داده و نوشته این وضعیت افزون بر نسل کنونی؛ نسل آینده‌ی افغانستانی‌ها را نیز ویران می‌کند. همچنین در بخشی از این گزارش به مبارزه و دادخواهی زنان برای حقوق شان نیز اشاره شده و آمده است که زنان و دختران با وجود واقعیت تلخ، به مقاومت‌شان ادامه داده‌اند. شبکه خبری اورسیا نوشته است که زنان و دختران افغانستان برای حقوق‌شان در خیابان‌ها اعتراض کردند، اکنون در خطر بازداشت و خشونت قرار دارند. این شبکه گفت که رها کردن این زنان برای مبارزه‌ی اشتباه جدی‌ است و جامعه‌ی بین‌المللی موظف به حمایت، پشتیبانی و هم‌بستگی با زنان افغانستان می‌باشد. باید گفت که حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان، با صدور بیش از ۵۰ فرمان، زنان و دختران را در جنبه‌های مختلف محدود و حقوق شان را نقض کرده است. همچنین در این مدت، حکومت سرپرست دختران بالاتر از صنف ششم را در افغانستان از رفتن به مکتب منع کرده‌ است. وزارت تحصیلات عالی حکومت فعلی، زنان و دختران افغان را از تحصیل در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی نیز بازداشته است. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب