برچسب: دختران

2 روز قبل - 72 بازدید

حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین افغانستان بار دیگر از حکومت سرپرست خواسته است که دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها را به‌روی دختران بازگشایی کنند تا بار دیگر شاهد مرگ‌ومیر مادران و کودکان نوزاد وطن در اثر مشکلات موجود نباشد. آقای کرزی این اظهارات را شام روز (یکشنبه، ۱۴ ثور) با بازنشر گزارش اخیر یونیسف درباره‌ی افزایش میزان مرگ‌ومیر کودکان و نوزادان در قندهار مطرح و به شدت ابراز نگرانی کرده است. رییس‌جمهور پیشین کشور در ادامه تاکید کرد که علاج اساسی مشکلات در توسعه و تقویت نظام آموزشی، فراهم بودن فرصت تعلیمی برای همگی و «تمهیدات لازم برای جلوگیری از فرار قوای بشری و کادرهای علمی و مسلکی به خارج از کشور» می‌باشند. همچنین حامد کرزی در ادامه از ادارات و سازمان‌های بین‌المللی امدادرسان خواسته است که برای نجات جان مادران و کودکان اقدام کنند و در تجهیز نیازمندی‌های مراکز صحی در سراسر کشور توجه نمایند. این در حالی است که صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد، روز چهارشنبه هفته‌ی گذشته اعلام کرده است که نرخ مرگ‌ومیر نوزادان در قندهار بالاتر از میانگین ملی است. پیش از این تام فلیچر، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در امور افغانستان، پس از بازدید از شفاخانه‌ی حوزوی قندهار، وضعیت این شفاخانه را «تکان‌دهنده» توصیف کرده بود. او در حساب کاربری ایکس خود نوشته بود که کاهش بودجه به این معنی است که نوزادان بیشتری ممکن است جان خود را از دست بدهند. معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در امور افغانستان، کاهش بودجه برای خدمات‌رسانی به نیازمندان را «حکم اعدام» میلیون‌ها نفر به‌ویژه کودکان دانسته است.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 89 بازدید

در ادامه‌ی بی‌سرنوشتی مهاجران اهل افغانستان در پاکستان، رسانه‌ها گزارش داده‌اند که یک دختر پناه‌جوی افغانستانی در این کشور خودکشی کرده است. در گزارش رسانه‌ها آمده است که این دختر جوان شب گذشته (شنبه، ۱۳ ثور) در منطقه «گلبرگ» از مربوطات شهر راولپندی به زند‌گی‌اش پایان داده است. در ادامه آمده است که این دختر جوان از مشکلات روحی و روانی رنج می‌برد و خود را از پنجره یک بلندمنزل پرتاب کرده است. رسانه‌ها در مورد هویت و سن این دختران جوان جزییات بیشتر ارائه نکرده‌اند. این در حالی است که سال گذشته نیز یک دختر به دلیل بی‌سرنوشتی پرونده مهاجرتی‌اش، در اسلام‌آباد خودکشی کرده بود. بی‌توجهی کشورهای مهاجرپذیر و بی‌سرنوشتی پناه‌جویان سبب مشکلات اقتصادی و روحی شده است. قابل ذکر است که موج تازه‌ای بازگشت مهاجران از اوایل اپریل ۲۰۲۵ از پاکستان آغاز شد. بر اساس آمار، حدود ۱۵۰ هزار مهاجر در این ماه از پاکستان وارد افغانستان شده‌اند. پاکستان از اول اپریل اخراج اجباری مهاجران افغانستانی که دارای کارت شهروندی افغانستان (پی‌اوآر) و (آی‌سی‌سی) استند را آغاز کرد. با آغاز این روند نگرانی‌ها از افغانستانی‌ها در معرض خطر نیز افزایش یافته است. به ویژه زنان و دختران که در افغانستان از حقوق ابتدایی خود محروم اند و شماری از آنان پس از حاکمیت حکومت فعلی به دلیل محدودیت‌های موجود بر زنان و دختران به این کشور پناهنده‌ شده‌ بودند. پیش این نیز، شماری از نهادهای حقوق بشری از اخراج اجباری مهاجران افغانستانی از پاکستان و سرنوشت نامعلوم آنان در حاکمیت حکومت سرپرست ابراز نگرانی کرده و از دولت پاکستان خواسته بودند که این روند را متوقف کنند.

ادامه مطلب


4 روز قبل - 67 بازدید

نامم زلیخاست. زنم. مادر یک دختر ده ساله‌ام و گدای کابل. اگر بخواهم زندگی‌ام را خلاصه کنم، باید بگویم من در لحظه‌ای به دنیا آمدم که مادرم مُرد. پدرم می‌گفت روزی که مرا به دنیا آورد، خونش بند نیامد و خودش بند آمد. هیچ‌وقت نفهمیدم باید از این دنیا خجالت بکشم یا از اینکه زنده ماندم. از همان کودکی یاد گرفتم که صدا نداشته باشم. دخترها باید آرام باشند، سنگین راه بروند، نگاه به زمین بدوزند، حرف نزنند، و شب‌ها چراغ‌ها را خاموش کنند تا نگاه هیچ‌کسی روی آن‌ها نماند. خانه‌مان در منطقه‌ی فقیر کابل بود، جایی که همیشه بوی نان خشک و نفت کهنه در هوا می‌پیچید. مادربزرگم می‌گفت «دختر خوب، دختری‌ست که دیده نشود.» وقتی سیزده ساله شدم، بدنم شروع به تغییر کرد، و نگاه مردان کوچه هم. آن موقع بود که پدرم تصمیم گرفت هرچه زودتر شوهرم بدهد. گفت "ناموس خانه را باید زودتر به خانه‌ی بخت فرستاد." اما بخت نبود. بدبخت بود. شوهرم، قاسم، مردی چهل و چند ساله بود با دستانی مثل چنگال. همیشه بوی دود می‌داد و لب‌هایش ترک‌خورده بود. وقتی به خانه‌اش رفتم، اولین شب به‌جای مهربانی، سیلی خوردم. گفت "زن باید ادب داشته باشه." من فقط گریه کردم. نمی‌دانستم دلیل آن سیلی چه بود. سال‌ها گذشت. سیلی، لگد، تحقیر، سکوت، و چند بارداری. دو بچه‌ام سقط شدند. یکی مرد. فاطمه ماند. تنها چیزی که از زندگی‌ام مانده، اوست. دخترکم، نازنینم، یگانه دلیل نفس کشیدنم. قاسم، پس از سال‌ها بدرفتاری، وقتی بیکار شد، به اعتیاد روی آورد. تریاک می‌کشید، مرا و فاطمه را می‌زد، پول می‌دزدید، و آخر هم با زنی جوان‌تر که گفته بود "کمتر حرف می‌زند"، فرار کرد. از آن روز، خانه‌ای نماند، نانی نماند، امیدی نماند. ما دو زن تنها شدیم در شهر بی‌رحم کابل. اولش خجالت می‌کشیدم گدایی کنم. چادر را پایین می‌کشیدم تا صورتم را نشناسند. در پیاده‌روها می‌نشستم و چشم‌هایم را به پایین می‌دوختم. اما فاطمه گرسنه بود. شکمش صدا می‌داد. شب‌ها با گریه می‌خوابید. دلم شکست. غرورم شکست. آدم وقتی بچه‌اش گرسنه باشد، دست به هر کاری می‌زند. حتی گدایی. از آن روز، هر صبح ساعت پنج بیدار می‌شویم. لباس‌های کهنه‌مان را می‌پوشیم. چادری‌ام را سر می‌کنم، فاطمه چادر صورتی‌رنگش را که خودش از یک زباله‌گردی پیدا کرده. می‌رویم چهارراهی شیرپور، گاهی میدان دهمزنگ، گاهی هم سرک دارالامان. سکوت می‌کنیم، یا گاهی ناله. اگر کسی نگاه کرد، می‌گوییم: "به خدا نانی نیست، به قرآن قسم می‌خورم دخترم سه روز است گوشت ندیده." گاهی مردم پول می‌دهند. گاهی فحش. گاهی تف. یک‌بار جوانی آمد و گفت: "اگر بدنت را بفروشی، بهتر از این است." فاطمه ترسید. من لرزیدم. او را پشت سرم پنهان کردم. ما فقط نان می‌خواستیم، نه خفت. گاهی شب‌ها در یک اتاق کوچک با چند زن دیگر می‌خوابیم. همه گدا. یکی‌شان از میدان هوایی رانده شده، یکی شوهرش طالب است و گفته اگر صدای خنده‌اش را بشنود، گلوله در دهانش خالی می‌کند. یکی دیگر از بدخشان آمده، بچه‌اش بیمار است. صدای سرفه‌های بچه‌ها شب‌ها از صدای گلوله‌ها دردناک‌تر است. زمستان امسال سخت بود. برف سنگین آمد. یکی از شب‌ها، فاطمه تب کرد. از تمام دواخانه‌ها بیرونمان کردند؛ چون پول نداشتیم. فقط یک پیرزن به ما یک گیلاس جوشانده‌ی سبز داد و گفت "با دعا شاید خوب شه." فاطمه تا صبح در آغوشم لرزید. من بیدار ماندم. از ترس اینکه دیگر بیدار نشود. از اداره‌ی امور کار و امور اجتماعی کمک خواستم. گفتند باید ثبت‌نام کنم، ولی سند شوهر می‌خواهند، کارت شناسایی‌ام معتبر نیست، و باید مردی بیاید ضامن شود. اما من هیچ مردی در زندگی‌ام ندارم که ضامنم شود. فقط خودم‌ هستم. یک زن شکسته با دست‌های پینه‌بسته. در دل شب، کنار جاده، وقتی چراغ ماشین‌ها روشن و خاموش می‌شود، سایه‌ام روی آسفالت می‌افتد. آن سایه، انگار جنازه‌ی خودم است. نه کسی می‌بیندش، نه کسی به آن دست می‌زند. فاطمه هنوز خواب مدرسه می‌بیند. می‌گوید "مادر، وقتی بزرگ شدم، داکتر می‌شوم." لبخند می‌زنم. در دلم گریه می‌کنم. چطور می‌توانم به او بگویم که داکتر شدن در این کشور برای دختر گدا فقط خواب است؟ چطور به چشمانش نگاه کنم و امید را بکشم؟ اما هنوز ادامه می‌دهم. برای او. برای اینکه شاید روزی کسی به این صدای خفه‌شده گوش دهد. برای اینکه اگر من بمیرم، فاطمه نجات یابد. من زلیخا هستم. در کابل گدایی می‌کنم. اما دلم، گدای مهر و انسانیتی‌ست که سال‌هاست از این خاک رخت بربسته. نوینسده: سارا کریمی

ادامه مطلب


7 روز قبل - 82 بازدید

پس از اعلام تاریخ برگزاری آزمون سراسری کانکور در افغانستان بدون حضور دختران، هیدر بار، معاون بخش زنان دیدبان حقوق بشر، از دوام ممنوعیت‌های آموزشی دختران و زنان انتقاد کرده و آن را تهدیدی جدی برای آینده کشور عنوان کرده است. خانم بار با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که محروم‌سازی زنان و دختران افغانستان از حق آموزش و کار، این کشور را از دسترسی به نیروی متخصص و توان‌مند بازمی‌دارد و روند توسعه را با خطر مواجه می‌کند. وی با اشاره به سکوت جامعه‌ی جهانی و عدم اقدام قاطع در برابر سیاست‌های محدودکننده‌ی حکومت سرپرست، از دولت‌های جهان خواست که برای پاسخگو ساختن حکومت فعلی حمایت از حقوق زنان افغانستانی، اقدام‌های عملی و قاطع انجام دهند. هیدر بار تاکید کرده است: «زنان و دختران افغانستان بیش از اندازه منتظر مانده‌اند. جامعه‌ی جهانی باید شجاعانه‌تر عمل کند و برای توقف آسیب‌هایی که به زنان و کل افغانستان وارد می‌کنند، دست به اقدام قاطع بزند.» این در حالی است که اداره‌ی ملی امتحانات تحت کنترول حکومت فعلی، تاریخ برگزاری آزمون کانکور ۱۴۰۴ را اعلام کرده است. برای سومین سال پی‌درپی این آزمون بدون حضور دختران برگزار خواهد شد. آزمون کانکور ۱۴۰۴، از هفت جوزا آغاز می‌شود و تا ۲۰ سرطان ادامه خواهد یافت. نخستین دور این آزمون در ۷، ۸ و ۹ جوزا، در لایت‌های میدان‌وردک، لوگر، پروان، پنجشیر، کاپیسا، غزنی، پکتیکا، بغلان، غور، بامیان و دایکندی برگزار خواهد شد. مرحله‌ی دوم آن نیز از ۲۸ تا ۳۰ جوزا در ولایت‌های ننگرهار، قندهار، نیمروز، پکتیا، نورستان، لغمان، هلمند، زابل، کنر، خوست، فراه و ارزگان از درخواست‌کنندگان امتحان گرفته خواهد شد. در مرحله‌ی سوم از تاریخ ۴ تا ۶ سرطان، مرحله‌ی چهارم در ۱۳ سرطان برنامه‌ریزی شده و مرحله‌ی پنجم که در ۲۰ سرطان در ولایت کابل برگزار می‌شود. عبدالباقی حقانی، رییس اداره‌ی ملی امتحانات، ظرفیت جذب در دانشگاه‌ها را ۷۶ هزار و ۴۰۰ و موسسه‌های نیمه‌عالی را ۳۳ هزار و ۵۰۰ نفر اعلام کرده است.

ادامه مطلب


7 روز قبل - 89 بازدید

حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین افغانستان، بار دیگر بر بازگشایی مکاتب و دانشگاه‌ها برای دختران تاکید کرده و از حکومت سرپرست خواست که هرچه زودتر دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها را به روی دختران بگشاید تا آنان به آرزوهای‌شان دست یابند. آقای کرزی این اظهارات را در دیدار با شماری از دانشجویان در کابل مطرح کرده و گفته است: «افغانستان خانه مشترک همه مردم آن است. جوانان اتحاد و همبستگی ملی را هرچه بیشتر تقویت کنند.» وی در این دیدار آینده را متعلق به جوانان دانسته و به آنها توصیه نمود تا برای خود، خانواده و کشور، خود را به بهترین درجات علم و دانش برسانند. همچنین او در این دیدار اظهار امیدواری کرد تا دروازه‌های مکاتب و دانشگاه بروی دختران هرچه زودتر گشوده شود تا آنان نیز به آرزوهای‌شان دست یافته و سهم خود را در خودکفا شدن افغانستان ادا نمایند. این نخستین بار نیست که حامد کرزی بر بازگشایی مکاتب و دانشگاه‌ها تاکید می‌کند. او از معدود چهره‌های برجسته سیاسی در داخل افغانستان است که برخلاف خواست حکومت سرپرست، به طور پیوسته بر آغاز مجدد آموزش مدرن و رسمی زنان و دختران تاکید می‌کند. حکومت فعلی از چهار سال پیش دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها را به روی دختران بسته‌اند. مقامات حکومتی در پاسخ به انتقادهای بین‌المللی از بسته بودن مکاتب دخترانه می‌گویند که کشورها و سازمان‌های بین‌المللی نباید در امور داخلی افغانستان دخالت کنند.

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 221 بازدید

منابع محلی از ولایت غور می‌گویند که یک دختر ۲۰ ساله در ولسوالی تیوره این ولایت خود را به آتش کشیده و به زندگی‌اش پایان داده است. دست‌کم دو منبع گفته‌اند که این دختر عابده نام داشت و باشنده‌ی روستای درزاب نیلی از مربوطات ولسوالی تیوره ولایت غور بود. عابده روز (یک‌شنبه، ۷ ثور) با پترول و چوب سوخت خودش را به آتش کشیده و جان باخته است. منبع دلیل این اقدام را ازدواج اجباری عنوان کرده است. منبع گفته است که عابده با فردی به نام محمدعظیم حاضر به ازدواج نشده و خودش را به آتش کشیده است. مقام‌های محلی حکومت سرپرست در ولایت غور تا اکنون درباره‌ی این قضیه اظهارنظر نکرده‌اند. باید گفت که میزان خودکشی زنان، دختران و نوجوان در سراسر افغانستان پس از تسلط حکومت فعلی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است. بیماری‌های روانی، عدم دسترسی به درمان، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 97 بازدید

اداره ملی امتحانات حکومت سرپرست تاریخ برگزاری آزمون کانکور سال ۱۴۰۴ را بار دیگر بدون اظهارنظر در مورد اشتراک دختران اعلام کرده است. مقام‌های اداره امتحانات امروز (یک‎‌شنبه، ۷ ثور) در نشستی در مرکز اطلاعات و رسانه‌های حکومت در کابل گفته‌اند که آزمون کانکور در پنج مرحله از تاریخ ۷ جوزا تا ۲۰ سرطان سال جاری خورشیدی برگزار خواهد شد. در خبرنامه آمده است که در مرحله اول از تاریخ هفت تا نُه جوزا آزمون ولایت‌های میدان‌وردک، لوگر، پروان، پنجشیر، کاپیسا، غزنی، پکتیکا، بغلان، غور، بامیان و دایکندی اخذ خواهد شد. در ادامه آمده است که در مرحله دوم آزمون ولایت‌های ننگرهار، قندهار، نیمروز، پکتیا، نورستان، لغمان، هلمند، زابل، کنر، خوست، فراه و ارزگان از ۲۸ تا ۳۰ جوزا سال جاری برگزار می‌شود. همچنین در اعلامیه گفته شده است که در مرحله سوم از تاریخ ۴ تا ۶ سرطان آزمون ولایت‌های تخار، جوزجان، بادغیس، کندز، سرپل، هرات، بلخ، فاریاب، سمنگان و بدخشان گرفته خواهد شد. به همین ترتیب، در مرحله چهارم که به ‌تاریخ ۱۳ سرطان برنامه‌ریزی شده، آزمون کابل اخذ خواهد شد. اداره ملی امتحانات تامید کرده است که مرحله پنجم در ۲۰ سرطان برگزار و آزمون مدرسه‌های دینی، اختصاصی (چهارده‌پاسان)، غیرحاضران ولایت‌ها، فارغان خارج مرزی و شبانه اخذ خواهد شد. همچنین اعلامیه به نقل از عبدالباقی حقانی، رییس اداره امتحانات حکومت فعلی نوشته است که برای برگزاری امتحان کانکور امسال «آمادگی‌های خوبی» اتخاذ شده و براساس نصاب موجود وزارت معارف این گروه، سوالات جدید و معیاری به زبان‌های پشتو، فارسی، عربی و انگلیسی تهیه شده است. وی ظرفیت جذب در دانشگاه‌ها را ۷۶ هزار و ۴۰۰ و ظرفیت جذب موسسه‌های نیمه‌عالی را ۳۳ هزار و ۵۰۰ تن اعلام کرده است. این در حالی است که آزمون کانکور امسال نیز بدون حضور دانش‌آموزان دختر برگزار خواهد شد. مسوولان حکومت سرپرست در حالی تاریخ کانکور سال ۱۴۰۴ خورشیدی را اعلام کردند که صدها هزار دختر به دستور مقامات از حق آموزش و تحصیل بازمانده‌اند. افزون بر این، ارقام متقاضیان پسر نیز کاهش چشم‌گیری را نسبت به سال‌های گذشته نشان می‌دهد.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 66 بازدید

رادیو «دی ورلد» آمریکایی در تازه‌ترین مورد گزارش داده است که چهار دختر نوجوان افغانستانی که زمانی با نواختن گیتار در کابل امید به آینده‌‌ی بهتر داشتند، اکنون در پاکستان با خطر اخراج به افغانستان مواجه‌ هستند. در گزارش رادیو «دی ورلد» آمده است، این دختران که عضو گروه موسیقی «بچه‌های عشق معجزه‌آسا» هستند؛ برنامه‌ای آموزشی به رهبری گیتاریست آمریکایی «لنی کوردولا» که در سال ۲۰۱۷ میلادی برای کمک به دختران آسیب‌پذیر تأسیس شده بود. در ادامه آمده است که لنی کوردولا که سابقه همکاری با گروه‌های معروف راک از جمله «گانز اَن روزز» را دارد، هدفش را بیرون آوردن دختران از خیابان‌های خطرناک کابل و فراهم‌سازی محیطی امن برای آموزش موسیقی و زبان انگلیسی عنوان کرده بود. در گزارش آمده است که یاسمین خدادادی، یکی از این دختران، در آن زمان تنها ۱۱ سال داشت و در خیابان‌های کابل کار می‌کرد. او با یادآوری روزهای نخست ورود به این برنامه به رادیو «دی ورلد»: «وقتی گیتار را در دست گرفتم، یک احساس کاملاً متفاوت بود. انگار دنیای دیگری را کشف کرده بودم.» مکتب موسیقی کوردولا تا پیش از سقوط دولت پیشین افغانستان، میزبان صدها دانش‌آموز دختر بود. در آمده است که در سال ۲۰۲۱ میلادی، اعضای این گروه با همکاری سامی هاگار، خواننده راک آمریکایی، آهنگ «مثل عقاب پرواز کن» را بازخوانی کردند بودند. پس از بازگشت حکومت سرپرست در افغانستان این مکتب تعطیل شد و شاگردان آن مجبور به مخفی شدن شدند. ذکیه پاینده، عضو دیگر این گروه، روایت می‌کند که پدرش گیتار مورد علاقه‌اش را شکست تا جلب نکند. «او از قاب آن برای هیزم استفاده کرد. من فقط گریه کردم.» طبق این گزارش سرانجام برخی از دختران موفق به فرار به پاکستان شدند. در گزارش آمده است که اکنون، چهار تن از آنان همراه خانواده‌هایشان در اسلام‌آباد زندگی می‌کنند و از سوی ایالات متحده برای اسکان مجدد پذیرفته شده‌اند. اما روند انتقال آنان متوقف شده و با تصمیم دولت پاکستان برای اخراج مهاجران افغانستان، این خانواده‌ها در معرض خطر بازگشت اجباری قرار گرفته‌اند. شاون وندایور، رییس ائتلاف افغان ایواک که روند تخلیه و اسکان مجدد همکاران افغان ایالات متحده را هماهنگ می‌کند، هشدار داده است: «این تنها تغییر سیاست نیست، بلکه فرستادن مردم به مرگ است.» به گفته آقای وندایور، بین ۱۰ تا ۱۵ هزار شهروند افغانستان که از قبل برای انتقال به امریکا تأیید شده‌اند، همچنان در پاکستان منتظر مانده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 95 بازدید

یونسکو یا سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد برای افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که مهارت‌های دیجیتال راه نجاتی برای دسترسی دختران به آموزش و فرصت‌های معیشتی است. این سازمان با نشر پیامی به‌مناسبت ۲۴ آپریل، روز جهانی دختران در فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در حساب کاربری ایکس نوشته است که روی «کسب مهارت‌های دختران افغانستان در حوزه‌ی دیجیتال» سرمایه‌گذاری شود. در ادامه آمده است که سرمایه‌گذاری روی کسب مهارت‌های دیجیتال دختران می‌تواند سبب شود که آن‌ها «آینده‌ی خود را شکل دهند و به افغانستانی فراگیرتر و مرتبط‌‌تر کمک کنند.» همچنین سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد برای افغانستان چندی پیش اعلام کرد که ۱.۵ میلیون دختر در افغانستان به عمد از تحصیل در مقطع متوسطه محروم شده‌اند. این سازمان بین‌المللی هشدار داده است که اگر ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم تا سال ۲۰۳۰ میلادی ادامه یابد، بیش از چهار میلیون دختر تحت‌تاثیر آن قرار خواهند گرفت. قابل ذکر است که روز جهانی دختران در فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) یک رویداد بین‌المللی است که به ابتکار اتحادیه بین‌المللی مخابرات (ITU)، یکی از سازمان‌های تخصصی سازمان ملل، ایجاد شده است. از این روز هر ساله با هدف تشویق دختران و زنان جوان به ورود و مشارکت فعال در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات در سطح بین‌المللی تجلیل می‌شود. این در حالی است که حکومت سرپرست پس از بازگشت دوباره به قدرت، زنان و دختران را از آموزش بالاتر از صنف ششم و تحصیل در دانشگاه‌ها و رشته‌های طبی منع کرده‌اند.

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 83 بازدید

فرشته در یک روستای دورافتاده‌ی بامیان به دنیا آمد؛ جایی که کوه‌ها بلند بودند، ولی سقف آرزوهای دختران کوتاه‌تر از سایه‌ی دیوار خانه‌ها او از همان کودکی متفاوت بود وقتی دختران هم‌سن‌اش عروسک‌های پارچه‌ای می‌دوختند، او از دفترهای باطله‌ی پدرش قلم می‌ساخت و در گوشه‌ای می‌نوشت همیشه ساکت بود، اما نگاهش فریاد می‌زد. مکتب‌اش ساده بود؛ دیواری ترک‌خورده، نیمکت‌هایی شکسته، و معلمی با چهره‌ی خسته اما برای فرشته، آن کلاس کوچک، دروازه‌ای بود به دنیایی بزرگ‌تر نمره‌هایش همیشه اول بود معلم‌ها از او به‌عنوان "چراغ کلاس" یاد می‌کردند. او شب‌ها، وقتی مادر از کار خانه فارغ می‌شد، در نور کم چراغ تیل، برایش می‌خواند: "مادر، امروز درباره‌ی زنانی درس خواندیم که در کشورهای دیگر وزیر و رئیس‌جمهور شدند " مادر فقط لبخند محوی می‌زد، اما در دلش چیزی می‌لرزید می‌دانست این حرف‌ها در این خانه خریدار ندارد فرشته، با کمک همان معلم‌ها، امتحان کانکور را داد با رتبه‌ی عالی قبول شد؛ دانشگاه کابل، رشته‌ی ادبیات روزی که جواب آمد، با دو دستش دهانش را گرفت که جیغ نزند که خوشحالی‌اش کسی را ناراحت نکند اما آن شادی چندان دوام نداشت پدر با بی‌میلی گفت: "فقط دو سال بعدش دیگر وقت شوهر کرد است" فرشته راهی کابل شد خوابگاه، غذاهای ساده، روزهای پر استرس، اما دلش گرم بود هر روز یادداشت برمی‌داشت، در کتابخانه می‌نشست، در بحث‌ها شرکت می‌کرد استادها از درخشش‌اش متعجب بودند یکی از آن‌ها یک روز کنار او نشست و گفت: "فرشته، اگر بخواهی، بورسیه هم می‌گیری راه‌ات خیلی بازه" او آن شب خواب بورسیه دید؛ خواب شهری که در آن دختران با صدای بلند می‌خندیدند و کسی آن‌ها را قضاوت نمی‌کرد اما چند هفته بعد، پدر دوباره تماس گرفت "یکی از قوم آمده خواستگاری پسر نیست، مرد است؛ اما مال‌دار است ده تا گاو داده، زمین هم می‌دهد" فرشته نفس‌اش گرفت گفت: "من دانشگاه دارم، بابا چرا حالا؟ هنوز زوده" ولی پدر حرفش را برید: "ما با زن ‌مشوره کنیم؟ تو دختر هستی، تصمیم را ما می‌گیریم" او برگشت، با دل شکسته هنوز دلش خوش بود که شاید وقتی حقیقت را بگوید، شاید اشک بریزد، پدر دلش نرم شود؛ اما وقتی شب در اتاق با مادرش صحبت کرد، مادر فقط گفت: "فرشته جان! زندگی ما همیشه همین بوده؛ تو هم  فرق نداری، بهتر است با واقعیت کنار بیایی". نامزدی انجام شد داماد مردی چهل و پنج‌ساله، بی‌سواد، اما صاحب زمین، روز عروسی فرشته سکوت کرده بود صدای دف، خنده‌ی زنان، و طنین آواز، برای او مانند آوای مرگ بود. شب عروسی، وقتی در اتاق تنها شد، فقط یک چیز را با خود آورده بود: دفترچه‌ی یادداشت‌های دانشگاه گوشه‌ای از آن، به خط خودش نوشته بود: "این پایان نیست حتی اگر من خاموش شوم، این کلمات خواهند ماند" سال‌ها گذشت فرشته مادر شد زندگی‌اش شد پختن، دوختن و فرشته دیگر آن دختر پرشور روزهای دانشگاه نبود حالا زنی بود با چشمانی همیشه خسته که لبخند زدن را فراموش کرده بود شوهرش که بیشتر صاحبش بود تا همسر، مردی خشن و عبوس بود؛ نه‌تنها توجهی به حال و احساس او نداشت، بلکه کوچک‌ترین مخالفتی را با توهین و تحقیر پاسخ می‌داد روزها به کارهای خانه می‌گذشت، شب‌ها به خواب‌های آشفته تنها دلخوشی‌اش دختر کوچکش بود که گاهی با صدای خنده‌اش، دل فرشته اندکی گرم می‌شد؛ اما حتی مادر بودن هم نتوانست زخم‌های او را التیام دهد در تنهایی‌های شب، فرشته بارهاوبارها دفترچه قدیمی‌اش را ورق زد دفترچه‌ای که روزی پر از نکات درسی و نقل‌قول‌های امیدبخش بود، حالا پر از جمله‌های غم‌انگیز شده بود: «چه فایده دارد زنده‌بودن، وقتی زندگی‌ات دست تو نیست؟» «من گم شدم، میان دیوارهایی که با اجبار ساخته شدند» «کاش فقط یک‌بار، کسی صدایم را شنیده بود» بارها تلاش کرد دوباره از نو شروع کند، نامه‌ای نوشت به دانشگاه، بعد پاره‌اش کرد خواست با شوهرش حرف بزند، اما صدایش در گلو خفه شد با مادرش درد دل کرد، و تنها پاسخی که شنید این بود: "قسمتت همین بوده، تحمل کن" تحمل کلمه‌ای که مثل طناب، دور گردنش پیچیده بود. یک شب سرد زمستانی، وقتی همه خواب بودند، فرشته در سکوت برخاست دخترش در اتاق کناری خوابیده بود، دست‌های کوچکش دور عروسک پارچه‌ای‌اش حلقه شده بود فرشته خم شد، آخرین بار بوسه‌ای بر پیشانی‌اش زد. بعد به همان دفترچه برگشت آخرین صفحه را باز کرد قلم برداشت و نوشت: «برای کسی که همه چیزش را گرفتند، مرگ همیشه یک پناه است من دیگر نمی‌خواهم فقط زنده بمانم؛ می‌خواهم آزاد شوم، حتی اگر در آغوش خاک». ساعتی بعد، فرشته دیگر نفس نمی‌کشید. صبح، همسایه‌ها صدای جیغ شوهرش را شنیدند همه دویدند دفترچه‌اش را دیدند، بازمانده، کنار پنجره کسی جرئت نکرد بخواند اما یک نفر، بی‌صدا، صفحه آخر را برداشت، و آن جمله را در دلش نگه داشت و شاید روزی آن را بلند بخواند، برای دختری دیگر که هنوز زنده است، اما دارد می‌میرد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب