برچسب: خشونت خانوادگی

2 هفته قبل - 104 بازدید

منابع محلی از ولایت سرپل می‌گویند که یک دختر ۱۷ ساله در ولسوالی سانچارک این ولایت، پس از کشته شدن معشوقش، خودش را حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش پایان داده است. دست‌کم دو منبع با تایید این رویداد گفته‌اند که این دختر نوجوان روز (شنبه، ۱۲میزان) در خانه‌اش در روستای «تکزاز» از مربوطات ولسوالی سانچارک خودکشی کرده است. منبع تاکید کرده است که این دختر نوجوان صفیه نام داشته و حدوداً ۱۷ ساله بوده است. منبع تصریح کرد، احمدوکیل، پسری که گفته می‌شد با صفیه ارتباط تلفنی داشت، روز (جمعه، ۱۱میزان) به‌ دست برادر این دختر در بازار سانچارک به ضرب چاقو به قتل رسیده بود. به گفته‌ی منبع، این دو نفر قبلاً نیز به اتهام ارتباط تلفنی از سوی حکومت سرپرست بازداشت و به سه ماه حبس نیز محکوم شده بودند. منبع می‌گوید که احمدوکیل پس از آزادی از بند، توسط برادر صفیه به قتل رسیده است. فرماندهی پولیس ولایت سرپل پس از قتل احمدوکیل، پدر و برادر بزرگ صفیه را بازداشت کرده‌اند. تا اکنون مسوولان محلی در ولایت سرپل در این مورد چیزی نگفته‌اند. باید گفت که میزان خودکشی زنان و دختران در سراسر افغانستان پس از تسلط حکومت فعلی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است. بیماری‌های روانی، عدم دسترسی به خدمات صحی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها در بین زنان و جوانان بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 112 بازدید

هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند کِی بود؛ چه لحظه‌ای، چه ساعتی، چه روزی که سحر فهمید قرار نیست زندگی‌اش آن‌طور که در خیال‌های نوجوانی‌اش ساخته بود، پیش برود. فقط می‌دانست که امید، بی‌صدا از چشم‌هایش گریخته و جایش را به اضطرابی بی‌نام و نشانی داده بود. اما خوب به خاطر داشت آن لحظه، جایی بعد از آخرین زنگ مدرسه، بعد از آخرین باری که پشت نیمکتش نشست و معلمش نگاهش کرد و گفت: «تو باید بمانی، تو می‌درخشی.» همان روز، با بغضی در گلو و دستانی که سردی دیوارهای راهرو را لمس می‌کردند، از درِ مدرسه بیرون آمد و دیگر هرگز بازنگشت. سحر دختری بود که در سکوت بزرگ شده بود. در خانه‌ای که دیوارهایش سال‌ها صدای فریادهایی را در خود فرو برده بودند؛ فریادهایی که هرگز به گوش همسایه‌ها نرسیدند. مادری که فقط نگاه می‌کرد، با چشمانی خسته، صورت‌ کبود، و دستانی که آن‌قدر ظرف شسته بودند که دیگر نه حسی در آن‌ها مانده بود و نه رمقی. پدری که محبت را نشانه‌ی ضعف می‌دانست، معتقد بود زن باید اطاعت کند و دختر تا وقتی در خانه است، سربار است، و وقتی شوهر می‌کند، «تمام شده» است. سحر هیچ‌وقت کودکی نکرد؛ اسباب‌بازی‌هایش قابلمه‌های پلاستیکی بودند و رؤیاهایش، خواب‌هایی نیمه‌کاره که حتی حرف زدن درباره‌شان هم در خانه ممنوع بود. در خانه‌ای که همه در گذشته گیر کرده بودند، فکر کردن به آینده، گناهی نابخشودنی بود و گفت‌وگو درباره آن، خط قرمز. سحر همیشه در کتاب‌هایش دنبال راهی برای فرار می‌گشت؛ میان جمله‌ها پنهان می‌شد، با شعرها می‌گریست، با قصه‌ها می‌خندید، اما هیچ‌وقت نتوانست حتی یک گام واقعی به سوی آن آزادی لطیف و نامرئی که در دلش جوانه زده بود، بردارد. در پانزده‌سالگی، همان روزی که هنوز گیسوانش بوی کودکی می‌داد و چشم‌هایش به‌دنبال نشانه‌هایی از عشق و لبخند در جهان بود، به اتاقی فراخوانده شد. پدرش، با صدایی خشن و قاطع، گفت: «سحر، خواستگار داری. مرد خوبیه. خانه داره، کار داره. سنش مهم نیست. وقتشه که زن خونه‌ی خودت باشی.» همه وجودش یخ زد. زبانش قفل شد، کلمات گره خوردند، بغضش ترکید اما اشکش نریخت. فقط به مادرش نگاه کرد؛ شاید اعتراضی کند، شاید چیزی بگوید، شاید فقط یک بار، برخلاف همیشه، او را ببیند. اما مادر، مثل تمام سال‌های پیش، با نگاهی خاموش و خسته، شبیه خاکستر، فقط سکوت کرد. مراسم عقد آن‌قدر سریع و بی‌احساس برگزار شد که سحر تا مدت‌ها نمی‌توانست باور کند از این به بعد قرار است همسر مردی باشد که نه او را می‌شناخت، نه درکش می‌کرد، و نه حتی یک بار با نگاهی از جنس مهر و احترام به او چشم دوخته بود. مردی عبوس، خاموش، و کنترل‌گر، که زن را نه هم‌دل و همراه، بلکه وسیله‌ی می‌دید برای تملک؛ باید ساکت می‌بود، کار می‌کرد، اطاعت می‌کرد، و اگر هم روزی محبت می‌دید، لطفی بود از سر بزرگواری، نه حقی از سر عشق. سحر در هفته‌های اول ازدواج، شب‌ها با چشم‌های باز به سقف اتاقی که بوی غربت می‌داد، خیره می‌ماند. زیر لب، بی‌صدا، برای خودش قصه می‌ساخت؛ قصه‌ی دختری که از خانه می‌گریزد، به شهر می‌رسد، در مدرسه‌ای ثبت‌نام می‌کند، درس می‌خواند، کار می‌کند، و روزی به خانه‌ای بازمی‌گردد که پدر، با افتخار، او را در آغوش می‌کشد و می‌گوید: «تو باعث افتخارمی.» اما این فقط یک رؤیای شبانه بود. واقعیت، چیز دیگری بود؛ در دنیای واقعی، هر روز خشونت تکرار می‌شد. شوهرش فریاد می‌کشید، تحقیر می‌کرد، توهین می‌کرد، و گاهی با دستان سنگینش به صورت سحر سیلی می‌زد. و او، فقط نگاه می‌کرد. نه از ترس، بلکه از فراموشیِ گریه. چون مدت‌ها بود گریه‌کردن را از یاد برده بود. در خانه‌ی شوهر، نه کتابی بود، نه موسیقی‌ای، نه گفتگویی که رنگ آرامش داشته باشد؛ فقط روزمرگی بود و ترس و تنهایی. تماس با خانواده تنها با نظارت ممکن بود، بیرون‌رفتن فقط به شرط همراهی، و حتی وقتی مادرش بیمار شد، با هزار خواهش و التماس فقط نیم‌ساعت اجازه یافت به بیمارستان برود. همان‌جا، شوهرش با چشمانی پر از خشم زمزمه کرد: «همین یک بار را به خاطر مادرت می‌بخشمت.» اما درد، آن شب به اوج رسید. شبی که بعد از دعوایی طولانی و سیلی‌ای که لبش را شکافت، سحر در تنهایی و تاریکی اتاق، روی زمین افتاده بود. دردِ جسمی تنها بخشی از رنجش بود؛ آنچه استخوان‌هایش را می‌لرزاند، صدای شکسته‌شده‌ی آینده‌اش بود که در دل سکوت سنگین خانه پژواک می‌یافت. آرام برخاست، به‌سوی کشوی کمد رفت، و قرص‌هایی را که مدت‌ها پیش پنهان کرده بود، یکی‌یکی در دهان گذاشت؛ بی‌صدا، بی‌اشک، بی‌تردید. در دل فقط گفت: «شاید خواب، بهتر از این زندگی‌یه.» اما مرگ هم نیامد. پرستاری مهربان در بیمارستان، آرام رویش خم شد، گونه‌اش را نوازش کرد و گفت: «عزیزم، چرا این کارو کردی؟» و سحر فقط به سقف خیره ماند؛ دیگر واژه‌ای نداشت، نه برای توضیح، نه برای اعتراض، نه حتی برای ناله. او را دوباره به همان خانه بازگرداندند؛ جایی که نه بخششی انتظارش را می‌کشید، نه مهربانی. فقط توبیخ بود و سرزنش، و تهدیدهایی که در گوشش زنگ می‌زد: «اگر یک بار دیگر این غلط را بکنی، می‌فرستمت خانه‌ی پدرت... پدری که تو را نمی خواهد..» و حالا، سحر فقط هفده سال دارد، اما چهره‌اش پرچین‌تر از زن‌های چهل‌ساله است. شب‌ها، وقتی خانه در سکوت خواب فرورفته، گاهی دفتر کهنه‌ای را که از مدرسه پنهانی آورده، از میان لباس‌های قدیمی بیرون می‌کشد، کنار آینه‌ی شکسته‌ای می‌نشیند، کلماتی بی‌صدا می‌نویسد و زیر لب با خودش زمزمه می‌کند: «اگه کسی این را خواند، بداند که  من می‌خواستم زندگی کنم... و نگذاشتند.» و بعد، دوباره آن دفتر را لای لباس‌های کهنه پنهان می‌کند، شبیه دختری که حتی از دیده‌شدن رؤیاهایش هم می‌ترسد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 125 بازدید

مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت ننگرهار می‌گویند که یک زن جوان در ولسوالی سرخ‌رود این ولایت خودش را حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش پایان داده است. سید طیب حماد، سخنگوی فرماندهی پولیس ننگرهار با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این زن روز (دوشنبه، ۲۴ سنبله)  ‏در منطقه‌ی «موی مبارک» از مربوطات ولسوالی سرخ‌رود خودکشی کرده است. آقای حماد در ادامه تاکید کرد که این زن، ۲۶ سال سن داشته است. تا اکنون در مورد هویت و حالت مدنی این زن جزییات در دست نیست. در اعلامیه آمده است که این زن جوان با استفاده از طناب خودش را در اتاقی حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش پایان داده است. در اعلامیه دلیل اصلی خودکشی وی خشونت خانوادگی عنوان شده است. همچنین رسانه‌ها گزارش داده است که این زن جوان باشنده‌ی اصلی ولسوالی خوگیانی بوده است. در ادامه آمده است که این زن جوان چند ماه پیش عروسی کرده بود. جسد این زن برای بررسی بیشتر به شفاخانه‌ی حوزوی ننگرهار منتقل شده است. باید گفت که میزان خودکشی زنان و دختران در سراسر افغانستان پس از تسلط حکومت فعلی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است. بیماری‌های روانی، عدم دسترسی به خدمات صحی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها در بین زنان و جوانان بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


3 ماه قبل - 215 بازدید

منابع محلی از ولایت کنر می‌گویند که یک مرد در ولسوالی نورگل این ‏ولایت، همسر و یک پسر ۹ ساله‌اش را با شلیک گلوله کشته و دختر و یک ‏پسرش را زخمی کرده است‎.‎ دست‌کم دو منبع با تایید این رویداد گفته‌اند که این حادثه در منطقه‌ی ‌‏«لودلام» از مربوطات ولسوالی نورگل رخ داده و فردی به‌نام مبین که معتاد و مبتلا به بیماری روانی بوده است، با شلیک گلوله، همسر و یک‌پسر ۹ساله‌اش را به‌قتل رسانده و یک پسر و یک دختر دیگرش را زخمی کرده است. منبع افزوده است که پسر و دختر زخمی این مرد برای درمان به شفاخانه ‏ولایتی ننگرهار منتقل شده‌اند‎.‎ منبع در شفاخانه حوزوی ننگرهار وضع صحی زخمیان را نسبتأ خوب گزارش داده است. منبع تاکید کرده است که این حادثه به‌دلیل خشونت خانگی و مشکلات ‏اقتصادی رخ داده است‎.‎ همچنین منبع دیگری گفت که مرد ضارب بیماری روانی داشت و اکنون ‏توسط نیروهای حکومت سرپرست بازداشت شده است.‏ قابل ذکر است که منابع جزئیات بیشتری در مورد قاتل ارائه نکرده و اداره‌ی محلی نیز در ولایت کنر تا اکنون در این‌باره اظهار نظری نکرده است. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 441 بازدید

منابع محلی از ولایت پکتیکا می‌گویند که افراد ناشناس دو عضو یک خانواده به شمول یک زن را در این ولایت به شکل بسیار فجیع به قتل رسانده و چهار تن دیگر را زخمی کرده‌اند. دست‌کم دو منبع با تایید این موضوع گفته‌اند که این رویداد (سه‌شنبه‌شب، ۱۷ سرطان) در روستای «گودلو» از مربوطات ولسوالی یحیی‌خیل ولایت پکتیکا رخ داده است. منبع تاکید کرده است که در این رویداد یک مرد و یک زن به قتل رسیده‌اند و چهار عضو دیگر خانواده که شامل دو کودک، یک زن و یک مرد می‌باشند، به شدت زخمی شده‌اند. منبع در ادامه افزوده است که تمام این افراد اعضای یک خانواده هستند. به گفته‌ی منبع، زخمیان این رویداد جهت تداوی به شفاخانه منتقل شدند. در ادامه آمده است که عاملان این حمله با استفاده از چاقو، بر این افراد حمله کرده‌اند. منبع تصریح کرده است که تا اکنون انگیزه و دلیل این رویداد مشخص نیست و مقام‌های حکومت سرپرست در ولایت پکتیکا نیز در این مورد ابرازنظر نکرده‌اند. این رویداد در حالی رخ داده است که در هفته‌های اخیر، موارد سرقت، اختطاف و سایر جرایم جنایی در برخی ولایت‌های کشور افزایش یافته است. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 195 بازدید

منابع محلی از ولایت قندهار می‌گویند که یک زن جوان در ناحیه‌ی سوم شهر قندهار خود را حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش پایان داده است. دست‌کم دو منبع با تایید این موضوع گفته‌اند که این زن پس‌ازچاشت روز (شنبه، ۱۴ سرطان) خود را در اتاقش حلق‌آویز کرده و فوت کرده است. منبع تاکید کرده است که این زن ۲۹ سال سن داشت و دومین زن شوهرش بوده است. همچنین منبع در بخشی از صحبت‌هایش افزوده است که این زن جوان در زندگی مشترک با همسر دوم شوهرش با مشکلاتی مواجه بوده است. منبع دلیل و علت خودکشی این زن جوان را خشونت خانوادگی عنوان کرده است. به گفته‌ی منبع، این زن مدتی پیش از طریق تلفن با شوهرش آشنا شده و ازدواج کرده بود، اما شوهرش به‌دلیل مشکلات اقتصادی به‌تازگی او را به خانه‌ی پدرش فرستاده بود. مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت قندهار تا اکنون در این مورد اظهارنظر نکرده‌اند. باید گفت که میزان خودکشی زنان و دختران در سراسر افغانستان پس از تسلط حکومت فعلی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است. بیماری‌های روانی، عدم دسترسی به خدمات صحی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشی‌ها در بین زنان و جوانان بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 180 بازدید

مسوولان محلی حکومت سرپرست در ولایت غزنی می‌گویند که یک مرد در ولسوالی اندر این ولایت همسرش را به شکل فجیع به قتل رسانده است. خالد سرحدی، سخنگوی فرماندهی پولیس غزنی گفته است که این رویداد روز (یک‌شنبه، ۱ سرطان) در روستای چهل تن از مربوطات ولسوالی اندر رخ داده است. وی تاکید کرده است که این زن به دلیل خشونت خانوادگی از سوی شوهرش به قتل رسیده است. او افزوده است که این زن صاحب پنج فرزند نیز بوده است. سخنگوی فرماندهی پولیس غزنی در مورد سن و چگونگی قتل این زن جزییات ارائه نکرده است. براساس معلومات پولیس غزنی، شوهر این زن از سوی نیروهای امنیتی در این ولایت بازداشت شده است. در ادامه آمده است که او در تحقیقات اولیه به جرمش اعتراف کرده است. این در حالی است که سه‌شنبه‌ هفته‌ی گذشته نیز یک مرد در ناحیه‌ی پانزدهم شهر قندهار همسرش را توسط چاقو سر برید. این زن ۲۵ سال سن داشت و دارای سه فرزند بود که یکی از آنها دختر شیرخوار است. قابل ذکر است که پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند. براساس گزارش‌ها، عاملان قتل‌های مرموز غالبا «افراد مسلح ناشناس» دانسته می‌شود و حکومت فعلی کم‌تر از شناسایی و مجازات آنان خبر می‌دهند.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 213 بازدید

منابع محلی از ولایت سمنگان می‌گویند که یک زن توسط شوهرش در ولسوالی خلم این ولایت به شکل فجیع به قتل رسیده است. دست‌کم دو منبع با تایید این رویداد گفته‌اند که این زن را (یک‌شنبه‌شب، ۱۱ جوزا) شوهر ۴۷ ساله‌اش خفه کرده و به قتل رسانده است. منبع تاکید کرده است که شوهر این زن توسط نیروهای حکومت سرپرست در ولایت سمنگان بازداشت شده است. همچنین حشمت‌الله رحمانی، سخنگوی فرماندهی پولیس سمنگان قتل این زن را تایید کرده و از بازداشت شوهرش خبر داده است. آقای رحمانی تاکید کرده است که این مرد نیمه‌های شب در خانه‌‌اش همسرش را با دست‌مال خفه کرده و به قتل رسانده است. او دلیل و انگیزه‌ی قتل را مشکلات خانوادگی خوانده اما جزئیات ارائه نکرده است. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 239 بازدید

منابع محلی از ولایت هرات می‌گویند که یک مرد در ولسوالی ادرسکن این ولایت همسرش را به شکل فجیع سربریده، پدر و مادرش را با چاقو به قتل رسانده است. دست‌کم دو منبع امروز (یک‌شنبه، ۴ جوزا) به رسانه گوهرشاد گفته‌اند که این رویداد شب گذشته در روستای «گله‌توت» از مربوطات ولسوالی ادرسکن هرات رخ داده است. منبع تاکید کرد که تا اکنون دلیل و انگیزه‌ی این قتل‌ها روشن نشده است. اما این قتل زمانی صورت گرفته است که زن و شوهر باهم چند ساعت قبلش جنگ لفظی کرده بودند. قابل ذکر است که تاهنوز مشخص نشده است که قاتل بازداشت شده یا از ساحه فرار کرده است. مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت هرات نیز تا اکنون در مورد چیزی نگفته‌اند. روز (جمعه، ۲ جوزا) نیز یک زن جوان توسط شوهرش در مرکز هرات به قتل رسیده بود. در حالی این قتل‌ها در هرات صورت می‌گیرد که سفارت بریتانیا در کابل اعلام کرده است که ۴۶ درصد زنان متاهل در افغانستان با خشونت فیزیکی، ۳۴ درصد با خشونت روانی و ۶ درصد با خشونت جنسی مواجه‌اند. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 191 بازدید

دفتر مطبوعاتی فرماندهی پولیس ولایت هلمند ‌می‌گوید که در یکی از مناطق ولسوالی نادعلی این ولایت، نیروهای امنیتی یک زن و یک دختر خردسال را از خشونت خانوادگی نجات داده‌اند. پولیس هلمند با نشر اعلامیه‌ای گفته است، این زن که حدود یک ماه از سوی شوهر و دیگر اعضای خانواده‌اش تحت ظلم شدید جسمی و روانی قرار داشت، توان حرکت پاهایش را از دست داده و فلج شده بود. در اعلامیه آمده است که نیروهای امنیتی این زن را برای تداوی به شفاخانه بُست در شهر لشکرگاه، مرکز هلمند انتقال داده‌اند. فرماندهی پولیس ولایت هلمند تاکید کرده است که در پیوند به این قضیه، یک تن بازداشت شده و برای تحقیقات بیشتر به مدیریت مبارزه با جرایم جنایی این ولایت سپرده شده است. قابل ذکر است که پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب