برچسب: #خانواده

12 ساعت قبل - 37 بازدید

فرزندپروری شگفت‌انگیز و سالم، تربیتی است که هم مادران و هم پدران را درگیر مشارکت فعال در زندگی کودک می‌کند. اما وقتی صحبت از فرزندپروری به میان می‌آید، گاهی اوقات احساس می‌شود که پدرها در رتبه دوم قرار دارند. به تصویر کشیدن پدران در فرهنگ عامه، کلیشه پدران را به عنوان والدینی بی‌کفایت، از نظر عاطفی جدا شده، والدین ثانوی که تقریبا به اندازه مادران‌شان برای فرزندان‌شان مهم نیستند، ترویج می‌دهد. در نتیجه، پدران اغلب تحت فشار قرار می‌گیرند که وقتی صحبت از تربیت کودک می‌شود، در صندلی عقب بنشینند و ممکن است به دلیل مواردی مانند اعتراف به اینکه به تعویض پوشک کمک می‌کنند یا ابراز علاقه به گرفتن مرخصی پدری، مورد تمسخر قرار بگیرند. بنابراین در این مقاله به نقش پدر در تربیت کودک می‌پردازیم. از نظر علمی ثابت شده است، پدرانی که در سنین رشد کودک مشارکت فعال داشته‌اند، مشکلات رفتاری کمتری دارند و از نظر اجتماعی و تحصیلی افراد بهتری هستند. نقش پدر فقط به نان‌آور بودن خانه محدود نمی‌شود و مشارکت او بر رشد کلی کودک از جمله رشد فکری، رشد نقش جنسیتی و رشد روانی تاثیر می‌گذارد. او می‌تواند به اندازه مادر مهربان و دوست داشتنی باشد. بیشتر کودکانی که رابطه صمیمی و گرمی با پدران خود دارند، تمایل دارند بزرگ شوند تا به بزرگسالانی با اعتماد به نفس بیشتر تبدیل شوند. اهمیت نقش پدر در تربیت کودک مشارکت پدر در چند دهه گذشته به طور چشم‌گیری افزایش یافته است و به طور همزمان، نقش پدران در خانواده‌هایشان از تصور پدران به عنوان نان‌آوران دور به یک شناخت جامع‌تر مبنی بر اینکه آنها والدینی برابر هستند، تکامل یافته است. در زیر 4 نکته‌ای که باید در اهمیت پدران بدانید آورده شده است: الف: پدران درگیر، تاثیر مستقیمی بر فرزندان دارند. پدر درگیر با همه معیارهای سلامت کودک، از رشد شناختیو پیشرفت تحصیلی گرفته تا عزت نفس و رفتارهای اجتماعی مرتبط است. کودکانی که با پدر درگیر رشد می‌کنند 39 درصد بیشتر احتمال دارد که نمره A کسب کنند. 60 درصد کمتر احتمال دارد که از مدرسه اخراج شوند. همچنین دو برابر احتمال دارد که به دانشگاه بروند. ب: خانواده با حمایت از پدران تقویت می‌شوند. خدمات و برنامه‌ریزی‌هایی که با هدف افزایش مهارت‌های فرزندپروری مثبت پدران، نظم و انضباط مناسب، حمایت عاطفی و مدیریت استرس انجام می‌شوند، می‌توانند تاثیر مضاعف، کاهش خطر کودک‌آزاریو افزایش عوامل محافظتی داشته باشند. در نتیجه، نه تنها کودکان می‌توانند با کاهش خطر بدرفتاری مواجه شوند، بلکه می‌توانند از مشارکت مثبت پدر نیز بهره‌مند شوند. ج: سیاست‌ها و برنامه‌های ویژه برای پدران در حال افزایش است. سرمایه گذاری‌ها در ترویج تأثیر مثبت پدران بر فرزندان و خانواده‌های خود همچنان به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد. چندین شهر و شهرستان نیز برنامه‌ریزی مبتکرانه‌ای برای پدر شدن ایجاد کرده‌اند. اکثر شهرها در حال حاضر نوعی تلاش برای هدف قرار دادن پدران در قالب طرح‌های دولتی، شبکه‌های حرفه‌ای و شاغل، همکاری های غیرانتفاعی و اجتماعی دارند. د: پدران از مشارکت خود در برنامه‌ها ارزش بسیار زیادی پیدا می‌کنند. پدران گزارش می‌دهند که می‌دانند چگونه با فرزندان خود و مادر(های) فرزندان‌شان ارتباط بهتری برقرار کنند و به دلیل مشارکت آنها احساس اعتماد به نفس و کارآمدی بیشتری به عنوان پدر دارند. پدرانی که در برنامه‌های پدری شرکت می‌کنند، ارزش زیادی در آنها پیدا می‌کنند. نقش پدر در تربیت فرزند دختر اولین مردی که وارد زندگی هر دختری می‌شود، پدر است که نماد مردانگی را برای دختر دارد. دختران هر مردی را که وارد زندگی‌شان می‌شود با پدر خود مقایسه می‌کنند. همچنین پدران نقش مهمی در عزت نفس دختران دارند. وقتی دختران اشتباهی مرتکب می‌شود، سریع کمکش نکنید و بگذارید تا خودش راه‌حلی پیدا کند. دختری که در خانواده با پدر مستبد به دنیا می‌آیند، خودش را یک قربانی می‌داند. بنابراین اگر مادری شجاع نداشته باشد، در برابر مردان با نیت بد، نمی‌تواند مقاومت کند. اگر پدر مستبدی هستید از خود بپرسید آیا بهتر نیست دخترتان در بعضی مسائل به تنهایی و مستقل تصمیم‌گیری کند؟ اگر این اجازه را به دختر خود بدهید او هم کم‌کم یاد می‌گیرد روی پای خودش بایستد. پدران مهربان و آرام همیشه مورد تحسین دختران هستند اما ممکن است از پدر سوء‌استفاده کنند. مثلا بگوید حالا که مامان با من مخافت می‌کنه، میرم از بابا اجازه می‌گیرم. احتمال اینکه دختران چنین پدرهایی یاد بگیرند با حیله‌گری زنانه از مردان به نفع خود استفاده کنند، وجود دارد. این پدران باید قوانین و محدودیت‌ها را برای دختر مشخص کنند و به او یاد بدهند که پدر و مادر برخلاف هم عمل نمی‌کنند. در صورتی که پدر عاطفه خود را به دختر نشان دهد، دختر بعدها بخاطر اعتمادی که به پدر خود دارد، از او در زمان تصمیم‌گیری‌ها مشورت می‌گیرد. اما عشق و ارتباط یک پدر واقعی با دخترش قابل شکستن نیست. با هر اتفاق و مشکلی دختر خود را تنها نمی‌گذارد. این پدر گاهی اوقات به دختر خود هم سخت‌گیری می‌کند زیرا وظایف پدری خود را به نحو احسن انجام می‌دهد. وقتی دختر حرفهای پدر خود را نمی‌پذیرد، پدر واقعی به او یاد می‌دهد که با اعضای خانواده و دیگران مشارکت داشته باشد. با نه گفتن به دختر البته با مهربانی و دلیل منطقی به او یاد می‌دهید که چطور به همسن و سالانش نه بگوید. هر قدمی که در این مسیر بردارید، ارزشمند است. نقش پدر در تربیت فرزند پسر پسرها احساسات را با مشاهده رفتار پدران خود می‌آموزند. آنها باید ببیند که شما 4 احساس اصلی خشم، ترس، غم و خوشحالی را بروز می‌دهید. پسران باید متوجه شوند که پدر هم احساسات دارد. اگر این احساسات بر پدران چیره شوند، پسر احساس امنیت خود را از دست می‌دهد. پسرها دوست دارند از لحاظ جسمی فعال باشند و مثلا با پدر خود کشتی بگیرند و به بازی‌های خشن بپردازند. آنها نمی‌توانند در برابر چنین میلی مقاومت کنند. اما برسی‌ها و مطالعات نشان می‌دهد که پسرها از این بازی‌ها یاد می‌گیرند که چگونه سرگرم باشند، چطور سر و صدا کنند و حتی عصبانی شوند. برای افراد مذکر که تستوسترون دارند این کار بسیار مهم است. اما حتما به پسر باید دهید که چه موقع متوقف شود. یک پسر تقریبا در سن 14 سالگی متوجه می‌شود که از مادر خود بزرگتر شده است و دیر یا زود به این فکر می‌افتد که او نمی‌تواند مرا مجبور به انجام کاری کند. وقتی این تفکر به مرحله عمل برسد، پسر سعی خواهد کرد با لاف‌زدن یا ترساندن بر مادرش غلبه کند. این زمان است که پدر باید وارد عمل شود و به پسر خود آموزش‌های لازم و مهم را بدهد. اینکه چگونه پسران جوان یاد می‌گیرند استقامت کنند و بر موانع زندگی غلبه کنند، بخش جدایی‌ناپذیر ورود به مردانگی است. پسرانی که هم در عادت روزمره و هم بحرانی پدران خود را تماشا می‌کنند، متوجه راهبردهای موفقی برای حل مشکلات مختلف زندگی می‌شوند. پدران از طریق مثال و تشویق به پسرانشان فضیلت استقامت را می‌آموزند. وقتی پسرش روی چیزی کار می‌کند، یک مشکل ریاضی سخت یا دوچرخه‌اش را درست می‌کند، ناامید می‌شود و می‌خواهد آن را رها کند، پدر بیشتر او را تشویق می‌کند که ادامه دهد. کمی وقت بگذارید، پشتیبان بگیرید و بفهمید که مشکل چیست، چگونه آن را حل کنید و آن را کامل ببینید. در این فرآیند، پسر در حال یادگیری مهارت‌ها، صبر و سرسختی است. #انتها

ادامه مطلب


4 روز قبل - 50 بازدید

سبک فرزند پروری به ترکیب تکنیک، راه حل و راهکارهای گفته می‌شود، که برای رشد و تربیت کودکان انتخاب می‌کنیم. راه و روش تربیت کودک به دسته بندی‌های مختلفی نام‌گذاری شده است که یکی از این دسته بندی‌ها شامل موارد زیر است: سبک سهل‌گیرانه: سبک سهل‌گیرانه با کنترل کم و محبت زیاد همراه است. روش‌های تربیتی والدینی که این سبک را انتخاب می‌کنند، برخلاف والدین با سبک تربیتی سخت گیرانه است. و ویژگی‌های زیر را دارد: این والدین قوانین تعیین نمی‌کنند و یا قوانین بسیار کمی دارند. به کودکان اجازه می‌دهند خودشان تصمیم بگیرند و فرصت تجربه را به آنها می‌دهند. معمولا اجازه می‌دهند کودک‌‌شان طبق میل خود عمل کند و آنچه را دوست دارد انجام دهد . دخالت کمتری دارند و تنها زمانی وارد می‌شود که مشکل جدی‌اتفاق افتاده باشد. برخورد گرم، محبت آمیز و مراقبت کننده دارند. رفتار ملایم و مدارا گرانه دارند. به خاطر دلسوزی پیامد‌‌‌های رفتاری را جدی نمی‌گیرند. در برابر اصرار و یا خواهش کودک‌؛ سریع امتیاز و محدودیت‌ها را تغییر می‌دهند. مشکلات کودک‌‌شان را می‌بینند، اما برای رفع و اصلاح‌شان تلاشی نمی‌کنند. در این نوع سبک فرزند پروری انتظارات یا وجود ندارند، یا در سطح پایینی قرار دارد. سبک مقتدرانه: سبک مقتدرانه شامل کنترل زیاد و محبت زیاد است. والدینی که سبک مقتدرانه را برگزیده اند، ویژگی های زیر را دارا هستند: برای تربیت کودک شان قانون وضع می‌کنند. پیامدهای رعایت نکردن قوانین را اجرا می‌کنند. قوانین مشخص است و دلایل وجود این قوانین به کودک توضیح داده می‌شود. ارتباط با کودک زیاد و متناسب با سن، و درک کودک است. مراقبت کننده و حامی هستند. احساسات کودک را در هر موقعیتی درنظر می‌گیرند. به احساسات کودک توجه و ارزش داده می‌شود. برای ایجاد و حفظ رابطه‌ی مثبت با کودک تلاش زیادی می‌کنند. وقت و انرژی زیادی را صرف جلوگیری از مشکل رفتاری پیش از وقوع آن می‌کنند. از راهکارهای مثبت برای تربیت کودک استفاده می‌کنند. دلایل وضع قوانین را توضیح می‌دهند. از پاداش و تشویق برای بهبود و یادگیری رفتاری استفاده می‌کنند. انتظارات و اهداف بالا و روشنی در خانواده وجود دارد. مفهوم منطقی و درست آزادی مشخص و مشهود است. سبک مستبدانه یا سختگیرانه: سبک مستبدانه شامل کنترل زیاد، و محبت کم است. این نوع والدین را در روانشناسی کودک والدین کنترل‌گر می‌نامند.  و ویژگی‌های زیر را دارا هستند: ارزش زیادی برای انضباط قائل هستند. سبک انضباطی خشک و اغلب بدون توضیح و شفاف سازی دارند. تنبیه جز رفتار معمولی این والدین است. قوانین شکل سخت‌گیرانه‌ی وضع شده اند. روی کودکان کنترل خیلی بالایی دارند. آزادی فرزندان در خانه بسیار محدود است. ارتباط بیشتر بصورت یک‌طرفه می‌باشد. دلایل وضع قوانین به آنها توضیح داده نمی‌شود. اغلب مراقبت و حمایت کمتری نسبت به کودکان دارند. انتظارات از کودک بصورت غیرمنطقی بالا می‌باشد. رفتار با کودک عاری از انعطاف می‌باشد. به احساسات و هیجانات کودک اهمیت کمتری داده می‌شود. صمیمیت عاطفی کمی با کودک بر قرار می‌کنند. معتقد اند کودکان باید بدون استثنا و چون و چرا، از قوانین پیروی کنند. توضیحات منطقی درمورد تربیت به کودک نمی‌دهند، و خیلی اهل گفتگوی با آنها نیستند. تمرکزشان روی اطاعت کودک می‌باشد. به کودک اجازه نمی‌دهند، وارد بحث‌ها و چالش‌های حل مسایل شوند. بیشتر قوانین وضع می‌کنند، و بدون توجه به نظر کودک، پیامدهای آن را روی کودک اعمال می‌کنند. از تنبیه و سرزنش کودک در مقابل اشتباهات شان زیاد استفاده می‌کنند. سبک طرد کننده: سبک طردکننده شامل کنترل کم، و محبت کم است. در این نوع سبک تربیتی درین سبک در واقع هیچ راه و روش تربیتی مشخصی به کار نمی‌رود. اشاره به این سبک تربیتی بیشتر یک توضیح برای آشنایی ، شناخت و آگاهی شما والدین گرامی می‌باشد. این والدین ممکن است، دچار افسردگی و یا اعتیاد باشند. کودک‌شان نه تنها هدایت کافی دریافت نمی‌کنند، بلکه رقبت و توجه زیادی هم نمی‌گیرند. کودکان این والدین اغلب با ترس از طرد شدن از طرف دوستان و اطرافیان درگیرند. والدین طرد کننده ویژگی های زیر را دارا هستند: قوانین تربیتی چندانی ندارند. به کودکان اجازه می‌دهند، که بدون آگاهی دادن یا مراقبت کردن، هرکاری که می‌خواهند، انجام دهند. انتظارات کمی از کودک وجود دارد. ارتباط‌ محدودی با کودک دارند. اطلاعات کم و ناکافی نسبت به وضعیت کودک دارند. برای رسیدگی و رفع نیازها و خواسته‌های کودک شان وقت کافی نمی‌گذارند. این والدین انتظار دارند، کودک خود به خود تربیت و رشد کند. به طور کلی والدین طرد کننده آگاهی کمی نسبت به رشد کودک‌شان دارند، زیرا درگیری بسیار شدیدی در مورد مسایلی مثل مشکلات مالی، بیکاری، بیماری و... دارند.کودکانی که با این نوع سبک تربیتی رشد می‌کنند اغلب اعتماد به نفس پایینی دارند. نکات مهم درمورد سبک‌های تربیتی: این را بهتر است بدانید که اگر هرکدام از سبک‌های تربیتی را برای پرورش کودک‌تان انتخاب کردید نیاز نیست، تا نکته به نکته‌ی آن را بدون تغییر و کامل اجرا کنید، زیرا نکته‌ی مهم در فرزند پروری این است که هرکدام از والدین می‌توانند، سبک مخصوص به خود و منحصر به فرد داشته باشند. تمام روش‌های تربیتی با یک‌دیگر هم‌پوشانی دارند و آنچه آنها را متفاوت می‌کند، فقط مواردی است که برآنها تاکید بیشتری دارند، شما باید بر اساس ارزش‌های شخصی، خانوادگی، محیطی و اجتماعی خود سبک مناسب را انتخاب کنید. پس در نهایت با آگاهی کافی برای  تربیت کودک خود تصمیم بگیرید. به طور کلی برخی نکات مشترک سبک‌ها قرار ذیل می‌باشد: شنونده‌ی خوبی برای شنیدن حرف‌ها و احساسات کودک‌تان باشید. احساسات کودک‌تان را نادیده نگیرید و سعی داشته باشید تا درک‌شان کنید. توجه کافی به نیازهای اولیه‌ی کودک‌تان داشته باشید. کودک‌تان را درگفتگوها شرکت دهید. از فرزندتان بخواهید آزادانه نظرش را در بحث‌ها بیان کند. در مورد سرزنش و تنبیه کودک‌تان محافظه کار باشید. از پاداش و تشویق استفاده کنید. اوقات فراغت کودک را به شکل مطلوب پر کنید. اوقاتی را برای بازی با آنها اختصاص دهید. درمورد وضع قوانین شفاف و دلایل آنها را برای کودک توضیح دهید. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 73 بازدید

نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد که مصرف روزانه سرکه ممکن است علائم افسردگی را بهبود بخشد و این احتمال را مطرح می‌کند که درمان این بیماری در آینده ممکن است با چند قاشق از این مایع ترش همراه شود. یک گروه تحقیقاتی تحت سرپرستی دانشگاه ایالتی آریزونا علاوه بر بررسی تأثیرات مصرف منظم سرکه، فعالیت‌های متابولیک را نیز مورد مطالعه قرار داد. فعالیت‌های متابولیک به فرآیند‌های شیمیایی اشاره دارد که در بدن انسان برای تبدیل غذا به انرژی و سایر مواد زیستی انجام می‌شود. بر اساس نتایج این پژوهش که در نشریه «Nutrients» منتشر شده است، سطح نیکوتینامید (نوعی ویتامین B۳) در بدن افرادی که هر روز سرکه مایع مصرف کردند، به میزان ۸۶ درصد افزایش یافت. این ماده انرژی‌زا پیش‌تر با اثرات ضد التهابی مرتبط بود. هلی بارونگ، متخصص تغذیه دانشگاه ایالتی آریزونا و همکارانش در مقاله‌ای نوشتند که داده‌های تحقیق نشان می‌دهند که مصرف روزانه سرکه به مدت چهار هفته می‌تواند علائم افسردگی را بهبود بخشد و همچنین ممکن است تغییرات در متابولیسم [ویتامین B۳] در این بهبود نقش داشته باشد. در این تحقیق، ۲۸ بزرگسال که اضافه‌وزن داشتند، اما از نظر سلامت عمومی مشکلی نداشتند، شرکت کردند. این افراد به دو گروه تقسیم شدند: گروه اول، افرادی بودند که دو قاشق غذاخوری سرکه قرمز را دو بار در روز مصرف کردند و گروه دوم متشکل از افرادی بود که روزانه یک قرص که حاوی مقدار بسیار کمی سرکه بود، مصرف کردند. در طول چهار هفته‌ای که این آزمایش انجام شد، شرکت‌کنندگان باید به پرسشنامه مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک افسردگی و پرسشنامه سلامت بیمار پاسخ می‌گفتند. اگرچه تفاوت قابل توجهی بین دو گروه مورد اشاره در پرسشنامه مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک افسردگی مشاهده نشد، اما در پرسشنامه سلامت بیمار، افرادی که سرکه بیشتری مصرف کرده بودند به طور متوسط ۴۲ درصد کاهش در علائم افسردگی خود نشان دادند، در حالی که این رقم برای افرادی که قرص سرکه مصرف کرده بود، ۱۸ درصد بود. با وجود تعداد اندک شرکت‌کنندگان در این پژوهش و همچنین افسردگی خفیف آن‌ها، اما بارونگ و گروهش بر بررسی دقیق‌تر رابطه مصرف سرکه و افسردگی تأکید دارند. بنا به گفته پژوهشگران، اختلالات افسردگی شایع‌ترین اختلالات روانی در جهان هستند. آن‌ها بر این نظرند که دارو‌های ضدافسردگی که معمولاً تجویز می‌شوند، می‌توانند عوارض جانبی جدی داشته باشند و اثربخشی آن‌ها به طور گسترده‌ای متفاوت است. بنابراین، برای درمان افسردگی به درمان‌های مکمل ساده و مؤثر نیاز است. پژوهش‌ها برای شناخت بهتر افسردگی و عوامل مؤثر در ایجاد یا تشدید آن در حال انجام است تا تصویری جامع‌تر از این وضعیت به دست آید. آنچه مشخص است افسردگی در هر فرد می‌تواند به شکل‌های مختلفی ظاهر شود. از همین رو، داشتن طیف وسیع‌تری از درمان‌های ممکن می‌تواند مفیدتر باشد، زیرا ممکن است درمانی که برای یک فرد مؤثر است، برای فرد دیگری کارساز نباشد. پژوهشگرانی که در این تحقیق مشارکت داشتند بر این نظرند که پژوهش‌های آینده باید به بررسی اثرات مصرف سرکه در افرادی که به افسردگی بالینی مبتلا هستند یا در معرض خطر افسردگی قرار دارند، و همچنین در افرادی که دارو‌های ضدافسردگی مصرف می‌کنند، بپردازند.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 119 بازدید

زندگی مشترک از ازدواج زن و مردی تشکیل می‌شود که یا عاشقانه و یا هم سنتی مسیر مشترکی را انتخاب کرده اند. لزوما اینکه شما عاشقانه ازدواج کرده اید، نباید این توقع را ایجاد کند که در زندگی مشترک هرگز به بن بست نمی‌خورید و مشکلات، اختلاف نظرها و موارد دیگر را تجربه نمی‌کنید. قطعا در تمام زندگی‌های مشترک، صرف نظر از اینکه چگونه شروع شده باشد، مشکلات وجود دارد. این مشکلات بعد از آمدن بچه‌ها یا سایر تغییرات عمده در زندگی، می‌تواند بیشتر شود و حتی لحظاتی را رقم بزند که شما را عمیقا برنجاند و یا از همسرتان به کلی ناامید سازد. حق باشماست! هیچ کس به ما آموزش نمی‌دهد و یا نداده است که چگونه یک ازدواج و روابط زناشویی شاد و سالم داشته باشیم. فقط در بعضی از فیلم‌هایی که در دوران رشد دیده‌ایم، به ما یک نگاه اجمالی از اینکه عشق واقعی باید چگونه باشد، داده است. اینکه اگر با مشکلات مواجه شدیم چگونه از پس آن برآییم، بسیار اندک به آن پرداخته شده است. حقیقت مسیر زندگی مشترک این است که ابتدا درک کنید شما تنها نیستید. حتی موفق‌ترین زوج‌ها در زندگی مشترک‌شان با مشکل مواجه می‌شوند. نکته‌ی مهم اما این است که درصدی زیادی از زوج‌ها می‌توانند به طور موثر از آن چالش عبور کنند و برخی دیگر عبور نمی‌توانند و زندگی را به کام همدیگر زهر می‌کنند و یا مسیر جدایی (طلاق) را در پیش می‌گیرند. صرف نظر ازینکه شما کدام مسیر را تاکنون طی نموده‌اید و کجای زندگی دقیقا ایستاده هستید، در این مطلب به مشکلات رایجی می‌پردازیم که در زندگی مشترک، زوج‌ها با آن مواجه هستند. [caption id="attachment_14363" align="aligncenter" width="723"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] تقسیم کار: تحقیقات نشان می‌دهد که حتی زمانی که هر دو، زن و شوهر در خارج از خانه کار می‌کنند، معمولاً زن است که بیشتر کارهای خانه را انجام می‌دهد. بدیهی است که این باعث ایجاد استرس بیشتر برای او می‌شود. عدم تعادل در تقسیم کار می‌تواند باعث مشکلات زیادی شود. یکی خرج می‌کند. دیگری پس‌انداز می‌کند. بنابراین، اگر در یک ازدواج یک خرج کننده و یک پس انداز کننده با هم داشته باشیم، خواهیم دید که چگونه این مسئله به یک مشکل تبدیل می‌شود. ممکن است رشد و سرمایه‌گذاری پول برای یک نفر مهم باشد و دیگری نمی‌تواند اهمیتی به آن بدهد. دعوا بر سر پول و نحوه خرج کردن آن یکی از رایج‌ترین مشکلات ازدواج است. کودکان ممکن است استرس‌زا باشند. کودکانی که گریه می‌کنند و یا بد خواب می‌شوند، عصبانیت‌های عصبی و نوجوانان سرکش، چندان سرگرم‌کننده نیستند؛ صرف نظر از اینکه چقدر بچه‌های‌تان را دوست دارید. این می‌تواند استرس زیادی را برای یک زوج ایجاد کند. حتی شیوه‌های متفاوت فرزندپروری مانند نحوه تنبیه کودک می‌تواند باعث ایجاد شکاف در یک زوج متاهل شود. اگر یک نفر دارای شخصیتی درونگرا و دیگری برونگرا باشد، ممکن است تنش دائمی در مورد اینکه چند وقت یکبار معاشرت کند، وجود داشته باشد. برونگرا ممکن است احساس کند که درونگرا هرگز نمی‌خواهد با او به مهمانی برود. اما درونگرا ممکن است احساس طرد شدن کند. زیرا فرد برونگرا همیشه می‌خواهد با افرادی غیر از همسرش معاشرت کند. این تنها یک جنبه از تفاوت‌های شخصیتی است که می‌تواند مشکلاتی در ازدواج ایجاد کند. شاید یکی از زوچ‌ها در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که در هنگام عصبانیت بر سر یکدیگر فریاد می‌زدند. در حالی که زوچ دیگر در خانواده‌ای بزرگ شده است که خشم خود را به درون خود می‌ریختند. داشتن سبک‌های مختلف دعوا یا ارتباط در هنگام درگیری می‌تواند مانع بزرگی برای داشتن یک ازدواج شاد و سالم باشد. [caption id="attachment_14365" align="aligncenter" width="720"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] آدم‌ها نیازهای جنسی متفاوتی دارند، هم از نظر فراوانی و هم از نظر نوع. برخی از افراد علاقمند به رابطه جنسی زیاد هستند، در حالی که برخی دیگر می‌توانند بقیه عمر را بدون آن سپری کند. صرف‌نظر از اینکه شما چه می‌خواهید، اکثر زوج‌ها با سازگاری جنسی خود مشکل دارند. بسیاری از افراد به طور طبیعی بی‌اعتماد هستند و متاسفانه بسیاری از افراد نیز وسوسه می‌شوند که به همسر خود خیانت کنند. بنابراین، چه کسی واقعاً خیانت کند یا نه، ممکن است حسادت در رابطه وجود داشته باشد. خیانت فقط به موضوع جنسی محدود نمی‌شود. خیانت عاطفی این روزها به دلیل فناوری، مانند تلفن‌ها و برنامه‌های دوست‌یابی، بیداد می‌کند. آن‌ها پنهان کردن کاری که کسی انجام می‌دهد و با چه کسی صحبت می‌کند را بسیار آسان می‌کنند. روابط زمانی که جدید هستند، همیشه هیجان‌انگیز هستند. همه احساس می‌کنند روی ابر راه می‌روند زیرا بسیار عاشق هستند. اما با گذشت زمان، تازگی و شیفتگی ازبین می‌رود. همانطور که این اتفاق می‌افتد، بسیاری از زوج‌ها دچار رکود می‌شوند. رابطه آن‌ها دچار رکود می‌شود و به نظر می‌رسد خسته کننده شود. تلاش برای زنده نگه داشتن عشق و ادامه انجام کارهای هیجان‌انگیز با هم نیاز به تلاش دارد. قدرت می‌تواند به اشکال مختلف باشد، از قدرت مالی گرفته تا قدرت والدین. اگر یکی از زوج‌ها بیشتر از دیگری درآمد داشته باشد (یا شاید یکی از زوج‌ها خانه‌نشین باشد)، در مورد اینکه چه کسی پول آورده است، عدم تعادل ایجاد می‌کند. این عدم تعادل یک مشکل رایج ازدواج است. چه کسی قدرت تصمیم‌گیری بیشتری دارد؟ خیلی اوقات، مساوی نیست. بنابراین، قطعاً باعث ایجاد مشکلاتی می‌شود زیرا یکی از زوج‌ها ممکن است به مرور زمان احساس ناتوانی کند. سوء استفاده نیز به اشکال مختلفی ظاهر می‌شود. آزار جسمی همان چیزی است که اکثر مردم با شنیدن کلمه آزار به آن فکر می‌کنند. اما آزار روانی و عاطفی نیز برای افراد و زوجین به طور کلی بسیار مضر است: خشونت نامرئی در روابط که مردم را نابود می‌کند. وقتی یک یا هر دو نفر با استفاده از زبان وحشتناک هنگام صحبت کردن به یکدیگر احترام نمی‌گذارند، این می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان یک ازدواج را از هم بپاشاند. پرنده و ماهی ممکن است یکدیگر را دوست داشته باشند، اما کجا زندگی خواهند کرد. به عبارت دیگر، وقتی دو نفر دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به جهان دارند، درک یکدیگر را دشوار می‌کند. این ممکن است منجر به مشکلاتی در ازدواج شود. [caption id="attachment_14366" align="aligncenter" width="725"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] هیچ کس کامل نیست. همیشه چیزی در مورد همه افراد دنیا وجود خواهد داشت که شما را آزار می‌دهد. اما وقتی مردم این را درک نمی‌کنند، سعی می‌کنند یکدیگر را تغییر دهند. آن‌ها فکر می‌کنند وقتی ازدواج کنند، می‌توانند نظر همسرخود را تغییر دهند. اما این هرگز کار نمی‌کند! شما نمی‌توانید مردم را تغییر دهید. بنابراین، شما فقط باید یاد بگیرید که همدیگر را همانطور که هستید بپذیرید. در غیر این صورت، با تمام نارضایتی‌هایی که برای تغییر یک فرد انجام می‌شود، یکدیگر را بدبخت خواهید کرد. علاوه بر این، این امکان‌پذیر نیست. همه ما این ایده را داریم که می‌خواهیم دیگران چگونه رفتار کنند. به عنوان مثال، شاید شما فکر کنید که وقتی کسی ازدواج کرده است، باید هر روز رابطه جنسی داشته باشد. اما بیشتر زوج‌ها از کار، بچه‌ها، کارهای روزمره و غیره خسته هستند. بنابراین، این اتفاق نمی‌افتد. شاید فکر می‌کنید همسرتان باید همیشه غذای خوشمزه و لذیذ درست کند، درست مثل مادرتان. قرار دادن انتظارات غیرواقعی از همسرتان فقط شما را ناامید و عصبانی می‌کند. بنابر این، بهتر است قبل اینکه از همسرتان انتظار چیزی را داشته باشید، یک بار خود را جای او قرار دهید که آیا او در شرایطی است که بتواند انتظارات شما را برآورده کند؟ درک کردن بخش بزرگی از زندگی مشترک است.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 101 بازدید

مقام‌های محلی ولایت بدخشان می‌گویند که سیلاب در مرکز این ولایت جان ۱۰ اعضای یک خانواده را گرفته و خسارات هنگفت مالی نیز برجای گذشته است. مولوی محمداکرم اکبری، رییس اداره حوادث ولایت بدخشان به رسانه گوهرشاد گفت که در پی سرازیرشدن سیلاب (شنبه‌شب، ۵ جوزا) در روستای «مورچک» از مربوطات ناحیه نهم شهر فیض‌آباد، مرکز این ولایت، ده عضو یک خانواده جان باخته‌اند. آقای اکبری تاکید کرد که در پی این رویداد طبیعی خانه‌های مردم در هفت منطقه شهر فیض‌آباد نیز تخریب شده است. وی افزود که سیلاب یک زوج را با فرزندان شان برده است. او تصریح کرد که تا اکنون تنها جسد یک عضو این خانواده از رودخانه کوکچه پیدا شده است و جستجو ادامه دارد. همچنین در خبرنامه‌ی ریاست حوادث ولایت بدخشان آمده است که سیلاب یک زوج با شش دختر و سه پسرشان را برده است. خبرنامه از فرزندان این زوج به نام‌های صدف، فرضیه، زهرا، آرزو، عظیم، شمس، حدیث، حسنا و عاقب یاد کرده است. همچنین محمد کارمگار،  آمر مبارزه با حوادث طبیعی بدخشان می‌گوید که سیلاب‌های شب گذشته در ولسوالی‌های یمگان، کشم، وردوج و شهدا نیز خسارات جانی و هنگفت مالی برجای گذاشته است. تا کنون آمار دقیق از تلفات و خسارات برجای مانده از این سیلاب‌ها در دست نیست. سیلاب‌های سه روز گذشته نیز در بدخشان راه مواصلاتی شماری از ولسوالی‌های را بسته کرده و خسارات جانی و هنگفت مالی برجای گذاشته است. همچنین سیلاب‌های اخیر در غور، فاریاب و بغلان نیز تلفات و خسارات سنگین برجای گذاشته‌اند.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 117 بازدید

در ادامه‌ی وضع محدودیت حکومت سرپرست علیه زنان و جنگ در افغانستان، ملالی هلمندی، رییس اجرایی شرکت تولید انرژی خورشیدی «هلمند سولر» اعلام کرد که ۴۷ سال جنگ در افغانستان، نقش مادران را به‌عنوان ستون فقرات خانواده‌ها در کشور تضعیف کرده است. خانم هلمندی این اظهارات را در نشستی که به میزبانی سازمان ملل متحد در مورد حمایت از زنان کارآفرین در کشورهای درگیر جنگ در بحرین برگزار شده بود، مطرح کرده و گفته است که یک مادر در افغانستان بیشترین زمان را در رشد کودک می‌گذراند. او تاکید کرد: «من دریافتم که خانواده‌های پایدارتر هستند که در آن مادران توان‌مند است، دانش دارد و به آن‌ها [خانواده‌ها] فرصت داده می‌شود که کسب درآمد کنند و یک مادر در افغانستان بیشترین زمان را در رشد کودک می‌گذراند.» وی افزود که شرکت زیر اداره وی پس از تسلط دوباره حکومت سرپرست بر افغانستان، گلخانه‌هایی را برای زنان آسیب‌دیده از جنگ و بحران ایجاد کرده است. همچنین حمید هیرمند، شوهر خانم هلمندی نیز در این نشست گفت که حدود ۸۰ درصد از زنان در افغانستان به دلیل جنگ و تحولات اخیر شغل خود را از دست دادند. سازمان ملل نشستی دو روزه‌ای را به هدف حمایت از زنان سرمایه‌گذار و اهمیت سرمایه‌گذاری زنان در کشورهای درگیری جنگ در شهر منامه، پایتخت بحرین، برگزار کرده بود. در این نشست درکنار زنان کارآفرین اهل افغانستان، سرمایه‌گذاران زن از کشورهای الجزایر، عراق، سودان و فلسطین نیز حضور داشته‌اند. این در حالی است که پس از تسلط حکومت فعلی بر افغانستان، محدودیت‌های شدیدی علیه دختران و زنان وضع کرده است. در حال حاضر دختران و زنان به مکتب و دانشگاه نمی‌توانند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند. این رویکرد حکومت فعلی خانواده‌های را که زنان نان‌آور آنان هستند، با مشکلات جدی اقتصادی روبه‌رو کرده است.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 109 بازدید

منابع محلی از ولایت ننگرهار می‌گویند که در اثر ریزش سقف یک خانه در این ولایت، دو کودک جان باخته و یک کودک دیگر به شدت زخم برداشته است. منبع در صحبت با رسانه گوهرشاد گفت که این رویداد در روستای «سلطان‌پور» از مربوطات ولسوالی سره رود ولایت ننگرهار رخ داده است. منبع تاکید کرد که سقف خانه‌ی مردی به‌نام گل‌آقا فرو ریخته و در نتیجه، دو کودک او جان باخته و یک کودک دیگرش زخم برداشته است. منبع افزود که کودکان جان باخته بین حدود شش و ۹ سال سن داشتند. منبع در مورد جنسیت قربانیان و زخمی این رویداد جزییات ارائه نکرده است. تا اکنون مسوولان محلی در ولایت ننگرهار در این مورد چیزی به رسانه‌ها نگفته است. براساس معلومات منبع این رویداد این رویداد حوالی ساعت ۹:۳۰ دقیقه‌ی روز(جمعه، ۱۴ ثور) رخ داده است. سقف این خانه به‌دلیل بارش باران‌های اخیر فرو ریخته است. بارندگی‌های اخیر در کشور تلفات و خسارات سنگین برجای گذاشته است. بخش عمده‌ی تلفات ناشی از تخریب‌ خانه‌ها براثر بارندگی و سیلاب است. زمستان گذشته در افغانستان بارندگی کمی داشت و زمین‌ها در این کشور خشک شده بودند. بارندگی‌های بهاری دوام‌دار در دو هفته‌ی گذشته در بیشتر ولایت‌های افغانستان ادامه داشته و باعث جاری شدن سیلاب‌های ناگهانی و پراکنده شده است. بر اساس آمار رسمی که از سوی حکومت فعلی اعلام شده است، بیش از ۱۰۰ نفر به‌دلیل سیلاب‌ها در جریان ماه‌های اخیر جان خود را از دست داده‌اند.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 129 بازدید

ممکن است در مهمانی، خانه‌ی دوستان و آشنایان و یا در موتر و مسیر رفت و آمد با کودکانی سرخورده باشید که از رفتارهای‌ آن‌ها به ستوه آمده باشید و در دل گفته باشید که چقدر بی‌ادب هستند و بلافاصله در دل گفته باشید که چرا پدر و مادر این نوع کودکان هیچ توجهی به تربت فرزندان‌شان ندارند. حتی ممکن است این مورد را در رفتار کودکان خودتان نیز مشاهده کرده باشید و از نوع رفتار و چگونگی برخورد آنان با دیگران و یا با خودتان درمانده شده باشید. با توجه به این موضوع که  بدون استثنا تمام والدین دوست دارند فرزندانی داشته باشند باادب که با احترام با خود و دیگران رفتار کنند، باید بگوییم که این امر اما در شماری از فرزندان که از قضا تعدادشان هم کم نیست، تحقق نمی‌یابد. شاید در پس رفتار بی‌ادبانه کودک، پدر و مادری باشد که توجه آنچنانی به تربیت کودک خود نداشته است. اما در بسیار از مواقع کودکان علی‌رغم توجه زیاد، باز از خود رفتارهای بی‌ادبانه‌ای نشان می‌دهند که موجب شرم، قهر و ناراحتی والدین‌شان می‌شود. رفتارهای توهین آمیز و بی‎‌ادبانه کودکان شامل فحش دادن، فریاد زدن، مشاجره کردن، نادیده گرفتن شما، رد درخواست‌های‌تان، اسم‌گذاشتن روی اشخاص( اسم‌ها یا صفات توهین‌آمیز) و... می‌شود که این گونه رفتارها را در صورتی که در کودتان دیدید، باید بگوییم بله! این یک رفتار بی‌ادبانه است. با دیدن این رفتارها زنگ خطر برای والدین به صدا در می‌آید. دیدن این نوع رفتارها از جانب بچه‌‌ها به شما می‌گوید که باید کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشید و محدودیت‌های بهتری برای‌شان تعیین کنید. البته این را بدانید این فرآیندی است که در طول زمان اتفاق می‌افتد و به یک‌باره موجب تغییر بچه‌ها نمی‌شود. آموزش ادب و احترام به کودکان زمانگیر است همانگونه که کودکان یک شبه رفتارهای بی‌ادبانه را یاد نگرفته اند. ناممکن است که شما شاهد رفتارهای بی‌ادبانه کودک‌تان باشید اما کاری انجام ندهید. بسیاری از والدین ترجیح می‌دهند در این شرایط کودک را تنبیه کنند تا دیگر رفتار زشتش را انجام ندهد. اما بهتر است شما پدر و مادر‌های عزیز بدانید که تنبیه کردن کودک بی‌ادب، نه‌تنها نتیجه‌ای به همراه ندارد، بلکه باعث ایجاد ناراحتی، ترس، سردرگمی در او شده و به‌مرور می‌تواند باعث مشکلات رفتاری متعددی در کودک شود. آنچه شما را در چنین شرایطی کمک می‌کند تقویت مهارت شنیدن، توجه و ابراز محبت به کودک، عدم استفاده از تنبیه و مقایسه نکردن فرزندتان با دیگران، رفتار درستی را با کودک بی‌ادب خود داشته باشید و اینگونه به رشد بهتر اجتماعی، فردی و شناخت او کمک نمایید. برای آگاهی از چگونگی رفتار با چنین کودکانی بهتر است نگاهی به محتوای این مطلب بیندازید. دلیل بی‌‌ادبی و بی‌‌تربیتی کودکان چیست؟ دلایل مختلفی وجود دارد که باعث می‌شود کودک بی‌ادب و بی‌تربیت شود، در این زمینه می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: یکی از دلایلی که باعث می‌شود کودکان رفتار بی‌ادبانه‌ای از خود نشان بدهند، زمانی است که با شکست و ناکامی روبه‌رو می‌شوند، به‌طوری که گفته می‌شود ناکامی بچه‌ها می‌تواند زمینه‌ساز رفتار‌های بی‌ادبانه در آن‌ها شود. هنگامی که کودکان در محیطی قرار دارند که پرخاشگری در آن زیاد است، به‌ویژه پرخاشگری کلامی، مسلماً رفتار‌های بی‌ادبانه در آن‌ها بیشتر بروز می‌کند. در این زمینه معمولاً پرخاشگری پدر و مادر یا هم سن و سال‌های کودک می‌تواند تأثیر زیادی در این‌ خصوص داشته باشد. کودک به‌خودی‌خود بی‌ادب و بی‌تربیت نمی‌شود، مگر اینکه بی‌ادبی را در خانواده یا اطرافیانش دیده یا شنیده باشد. وجود کودکان یا افراد بی‌ادبی که در ارتباط با کودک قرار دارند یا اینکه بی‌ادب بودن پدر و مادر در محیط خانواده می‌تواند باعث شود تا کودکان رفتار بی‌ادبانه از خود نشان دهند. در این حالت بهتر است فرد بی‌ادب را از فرزندتان دور کنید و اگر خودتان در مقابل کودک بی‌ادبانه رفتار کردید، در مرحله اول سعی کنید رفتارتان را تغییر دهید و خود را اصلاح کنید. علاوه بر این بسیاری از پدر و مادر‌ها مقابل فرزندان‌شان باهم دعوا می‌کنند و گاهی اوقات کلمات نامناسبی به زبان می‌آورند که این مسأله می‌تواند باعث افزایش بی‌ادبی در کودکان شود. علت اصلی اینکه کودک بی‌ ادبی می‌کند، در حقیقت به آستانه تحمل او برمی‌گردد و می‌توان گفت که وجود دلایل اکتسابی و ذاتی مختلف می‌تواند زمینه‌ساز بی‌احترامی فرزندان نسبت به پدر و مادر‌ها یا اطرافیان شود. درصورتی‌که پدر و مادر یا اطرافیان هنگام برخورد با کودک رفتار خوبی نداشته باشند، مسلماً او به‌راحتی بی‌ادبی و بی‌تربیت بودن را یاد می‌گیرد و این‌گونه برخورد می‌کند. برای اینکه کودکان رفتار‌های مؤدبانه با والدین و اطرافیان‌شان داشته باشند، بهتر است بزرگ‌تر‌ها به آن‌ها احترام بگذارند و محترمانه با کودک رفتار نمایند. کودکانی که در محیط خانه و یا سایر محیط‌ها ارزش کافی را بدست نیاورند، تحقیر شوند و خود را به هر دلیلی کم ارزش بیابند، احساس ناامنی و عدم اعتماد به نفس می‌کنند و با رفتار بی‌ادبانه و گرفتن حالت تدافعی جلب توجه می‌کنند. بی‌عدالتی ممکن است سبب ایجاد حس حسادت، تضعیف روحیه‌ی آدمی، افسردگی یا خشم شود و همین موضوع هم بی‌ادبی را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، تلاش کنید تمام کودکان‌تان را به یک اندازه دوست بدارید تا زمینه‌ی رفتارهای بد را به فرزندان‌تان فراهم نسازید. با کودک بی‌ادب چگونه رفتار کنیم؟ بی‌ادبی کودک ممکن است خشم شما را تحریک کند. ممکن است بخواهید فرزندتان را تنبیه کنید یا فریاد بزنید. استفاده از پاسخ‌های بی‌احترامی برای آموزش احترام به ندرت کارساز است. بزرگسالان بی‌ادب می‌توانند مسائل را تشدید کنند، همانطور که بچه‌های بی‌تربیت می‌توانند. شما باید الگوی خوبی باشید. به بچه‌ها نشان دهید که چگونه حتی در موقعیت‌های ناراحت کننده، خونسرد و محترم بمانند. اگر کودک شما چیزهایی را پرتاب می‌کند یا به دیگران ضربه می‌زند، برای ایمنی او و دیگران باید کنترل فیزیکی آن‌ها را به دست آورید. خودتان را جای کود‌ک‌تان بگذارید و سعی کنید علت رفتار او را بفهمید. ممکن است آن‌ها از اتفاقی که در آن روز در مدرسه رخ داده، ناراحت شده‌باشند یا فقط به دنبال آن هستند که به آن‌ها توجه کنید. درک ریشه‌ی اصلی رفتار بی‌ادبانه‌ی بچه‌ها می‌تواند به شما کمک کند تا به طور مؤثرتری به آن رسیدگی کنید. اگر کودک شما بی‌ادبی یا بی‌احترامی می‌کند، آن را نادیده نگیرید. روشن ومحکم باشید تا به بچه‌ها بفهمانید که بی‌ادبی را تحمل نمی‌کنید. برای مثال، اگر با همسایه‌تان صحبت می‌کنید و فرزندتان مدام صحبت شما دو نفر را قطع می‌کند، به او بگویید که اجازه دهد و وقتی حرف‌های‌تان تمام شد با او صحبت خواهید کرد و موضوع را حل خواهید کرد. این کار به آن‌ها کمک می‌کند تا بفهمند که قطع کردن صحبت‌های دو نفر بی‌ادبانه است و به جای اینکه کودک را نادیده بگیرید فقط از او می‌خواهید صبر کنند تا بتوانید نیازهایش را برطرف کنید. اگر فرزندتان حتی بعد از اینکه به او گفتید چه توقعی از او دارید و باید‌ها و نبایدها را دانست و به بی‌احترامی و بی‌ادبی‌ کردن ادامه بدهد، بگویید که اگر رفتارش را اصلاح نکند چه عواقبی در انتظارش است. همیشه درباره‌ی قوانینی که وضع کرده‌اید و و اجرای عواقب رفتار بی‌ ادبی بچه‌‌ها ثابت قدم باشید. نه اینکه گاهی آن‌ها را تنبیه کنید و گاهی بی‌خیال باشید، وگرنه کودک شما سریع می‌فهمد چطور می‌تواند از دست عواقب کارش فرار کند. وظیفه شما به عنوان بزرگتر بچه بی‌ادب این است که به فرزندتان رفتار درست را بیاموزید و به او کمک کنید تا به یک بزرگ‌سال محترم تبدیل‌شود. نگذارید کودک‌تان شما را وارد جنگ قدرت کند. خونسرد بمانید، از واکنش بیش از حد خودداری کنید و محدودیت‌های روشنی در مورد اینکه چه‌چیزی را تحمل می‌کنید و چه چیز غیرقابل تحمل است، تعیین کنید. کودک‌تان از شما تقلید خواهد کرد، او حرکات و حرف‌های شما را می‌بیند و می‌شنود، به همین‌دلیل مهم است که رفتار محترمانه و ادب را در خود تقویت کنید. با رفتار محترمانه با دیگران، الگوی خوبی برای فرزند خود باشید. فرزند شما از رفتار شما سرمشق و الگو می گیرد و یاد می‌گیرد که چگونه با دنیا به روش شما تعامل داشته باشد.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 126 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری در سایه‌سار آموزه‌های آسمانی، ظلم و ستم به هر موجودی، ناپسند و گناهی نابخشودنی دانسته شده است. اما ظلم به همسر، جایگاهی بس هولناک‌تر در منظومه اخلاقی اسلام دارد. چرا که این ستم، نه تنها به یک فرد، بلکه به بنیان مقدس خانواده و آرامش روحی و روانی فرزندان نیز آسیب می‌رساند و بذر تباهی را در باغ زندگی می‌کارد. در برخی آیات نورانی قرآن کریم و احادیث شریف پیغمبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان با لحنی قاطع، ظلم به همسر نکوهش شده است و نسبت به پیامد وخیم آن هشدار داده‌اند. ظلم به همسر چه معنایی دارد؟ ظلم به همسر، هر نوع رفتاری است که حقوق او را نادیده گرفته و او را آزار دهد. این رفتار می‌تواند شامل موارد زیر باشد: خشونت جسمی: کتک زدن، هل دادن، سیلی زدن و هر نوع رفتار خشونت‌آمیز دیگر؛ خشونت روحی: توهین، تحقیر، فحاشی، تهدید، بدگمانی و حسادت؛ بی‌توجهی: غفلت از نیازهای عاطفی و روحی همسر، عدم تمایل به گذراندن وقت با او و بی‌اعتنایی به احساسات او؛ خیانت: برقراری رابطه عاطفی یا جنسی با فردی غیر از همسر؛ پیامدهای خشونت با همسر ظلم به همسر، پیامدهای ناگوار و جبران‌ناپذیری به همراه دارد. از عینک روان‌شناسی و تربیتی، برخی از این پیامدها از این قرار اند: از بین رفتن عشق و احترام: زمانی که ظلم و ستم جایگزین عشق و احترام شود، بنیان زندگی مشترک سست شده و عشق و محبت میان زوجین از بین می‌رود. ایجاد اضطراب و افسردگی: آزار و اذیت همسر، می‌تواند منجر به اضطراب، افسردگی،PTSD و سایر مشکلات روحی و روانی در او شود. آسیب به فرزندان: زندگی در محیطی پر از خشونت و تنش، به طور مستقیم بر سلامت روان و تربیت فرزندان نیز تاثیر منفی می‌گذارد. تجزیه و فروپاشی زندگی مشترک: در نهایت، ظلم به همسر می‌تواند منجر به جدایی، طلاق و فروپاشی زندگی مشترک شود. غیر از پیامدهای روحی-روانی، ظلم، پیامدهای دیگری نیز دارد. برخی آموزه‌های دینی درمورد مسائل خانواده به این پیامد که آنرا «تاوان ظلم به همسر» می‌نامیم اشاره دارد. قرآن کریم و احادیث پیغمبر تاوان ظلم را بیشتر متوجه همسر «ظالم» می‌داند. قرآن کریم در (آیه ۳) سوره مجادله درمورد تاوان ظلم به همسر اینگونه آورده است: «وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ۚ ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ و کسانی که با زنان‌شان ظهار می‌کنند، سپس از آنچه گفته‌اند برمی‌گردند، باید پیش از آمیزش با هم، برده‌ای [در راه خدا] آزاد کنند. این [حکمی] است که به آن اندرز داده می‌شوید، و خدا بر آنچه انجام می‌دهید، آگاه است. این آیه که روی سخنش به مردان مسلمان است، می‌گوید نباید همانند مردان جاهل عصر جاهلیت به همسران‌تان ظلم کنید. شما این حق را ندارید که حتی با گفتار نسبت به همسرتان ستم روا دارید و سخن رکیک‌تان مایه پریشانی آنان شود. اگر هم مثلا از روی عصبانیت و اضطرار چنین خطایی را مرتکب شدید و البته بعدا از گفته‌تان پشیمان و شرمسار گشتید؛ «ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا»، در این صورت کفاره بپردازید. و آن آزاد کردن یک انسان برده است. پیغمبر اکرم(ص) نیز در روایتی تاوان اخروی ظلم به همسر را اینگونه نقل می‌کند: «هر مردى که ‏به صورت همسرش سیلى بزند. خدا به فرشته مأمور دوزخ دستور می‌دهد که در دوزخ هفتاد سیلى بر صورتش بزند.» راه‌های جلوگیری از ظلم به همسر برای جلوگیری از ظلم به همسر، اقدامات زیر از سوی مرد و زن می‌تواند مؤثر افتد: تقویت عشق و احترام: با ابراز محبت، قدردانی و احترام به همسر، عشق و صمیمیت را در زندگی مشترک تقویت کنید. ارتباط مؤثر: با همسر خود به طور شفاف و صادقانه صحبت کنید و به حرف‌ها و احساسات او با دقت گوش فرا دهید. حلّ و فصل اختلافات: در صورت بروز اختلاف، به جای بحث و جدل، به دنبال راه حلی مسالمت‌آمیز و مبتنی بر احترام متقابل باشید. توجه به نیازهای همسر: به نیازهای عاطفی، روحی و جسمی همسر خود توجه کنید و برای برآورده کردن آن‌ها تلاش کنید. گرفتن کمک در صورت نیاز: اگر در حلّ مشکلات خود با همسرتان ناتوان هستید، از مشاوره روانشناس یا متخصصان مسائل خانواده استفاده کنید. زندگی مشترک، هدیه‌ای ارزشمند است که باید قدر آن را دانست. ظلم به همسر، این هدیه را لکه‌دار کرده و آن را به زخمی عمیق تبدیل می‌کند. با احترام، عشق و درک متقابل می‌توان از ظلم به همسر جلوگیری کرد و زندگی مشترکی شاد و پایدار ساخت. به یاد داشته باشید که ظلم به همسر، هرگز توجیه‌پذیر نیست و با توجه به آموزه‌های اسلامی، تاوانی سنگین برای ظالم به همراه خواهد داشت.

ادامه مطلب


5 ماه قبل - 151 بازدید

بیان جملات کوتاه و ساده حتی اگر برخی حروف چون (ر) هم درست ادا نشود، باز هم چیزی از شیرین کلام کودکان نمی‌کاهد. ای بسا که گاه ناقص تلفظ کردن برخی حروف و یا واژه‌ها از سوی کودکان به کلام و گفتار آن‌ها شیرینی بیشتری هم می‌افزاید. حقیقت این است که نمی‌توان لذت نشستن پای حرف‌ها و داستان‌های بامزه‌ی کودکان خردسال را انکار کرد. هنگامی که آن‌ها غرق در بیان داستان‌ خود هستند و از جادوی کلام خود اطلاعی ندارند. اما درحالی که کودکان با سرعت‌های متفاوتی رشد می‌کنند و دستورالعمل‌های پذیرفته‌شده‌ای وجود دارد که از چه زمانی باید انتظار داشته باشیم که کودک‌مان به آن نقاط عطف خاصی برسند، ممکن این اتفاق برای کودک‌مان نیفتد. یکی از این نگرانی‌ها نزد برخی پدر و مادرها، تاخیر در گفتار است. افرادی که دیر صحبت می‌کنند افرادی هستند که دیرتر از سایر کودکان هم سن خود صحبت می‌کنند. کودکانی که به ۱۸ ماهگی رسیده باشند و نتوانند بیش از ۱۰ کلمه صحبت کنند، دیر صحبت تلقی می‌شوند. افرادی که دیر صحبت می‌کنند، معمولا زبان گفتاری را می‌فهمند و با مهارت‌های دیگری مانند اجتماعی شدن، تفکر و مهارت‌های حرکتی در حال رشد هستند. اگر کودک شما نیز دیر صحبت است، باید بدانید که در پس این مشکل عوامل بسیاری دخیل هست که در این مطلب در مورد آن خواهید خواند. اگر فرزند شما در ۱۲ تا ۱۵ ماهگی کلمات ساده (مانند “مادر” یا “بابا”) را به وضوح یا نامشخص بگوید. کلمات ساده (مانند “نه” یا “ایست”) را تا ۱۸ ماهگی درک نکند. تا ۳ سالگی با جملات کوتاه صحبت نکند، ممکن است دچار تاخیر در گفتار شده باشد. البته برخی از مقالات تحقیقاتی نشان می‌دهند که حدود نیمی از آن‌ها خود به خود می‌توانند صحبت کنند. با این حال، اگر تکلم کودک شما دیر شده است و در زمینه درک و/یا مهارت‌های اجتماعی نیز با چالش‌هایی مواجه است، به احتمال زیاد برای رسیدن به نقاط عطف خود به کمک اضافی در قالب گفتار درمانی نیاز دارد. کدام عوامل باعث دیر حرف زدن در کودکان می‌شوند؟ تاخیر رشد هم در پسران و هم در دختران ممکن است رخ دهد. یک کودک ممکن است فقط یک تاخیر رشد داشته باشد یا می‌تواند همزمان با شرایط یا بیماری‌های دیگر رخ دهد. تحقیقات نشان می‌دهد که عوامل زیادی وجود دارد که می‌تواند باعث تاخیر رشد در کودکان شود. برخی از عواملی که باعث دیر حرف زدن در کودکان می‌شوند عبارتند از: مشکلات فیزیولوژیک: بسیاری از کودکان با تاخیر در گفتار، مشکلات دهان و حرکتی دارند. این‌ها زمانی اتفاق می‌افتند که در قسمت‌هایی از مغز که مسئول گفتار هستند، مشکلی وجود داشته باشد. این امر هماهنگی لب‌ها، زبان و فک را برای ایجاد صداهای گفتاری دشوار می‌کند. این کودکان همچنین ممکن است مشکلات دهانی-حرکتی دیگری مانند مشکلات تغذیه داشته باشند. نقص هوش: بسیاری از کودکانی که مبتلا به تاخیر زبان و گفتار هستند هوش طبیعی دارند و درک بالایی از مسائل اطراف‌شان دارند. اما هوش یک توانایی ذهنی است که قابلیت‌های مختلفی مثل استدلال و حل مسئله و برنامه ریزی و تفکر انتزاعی و استفاده از زبان و یادگیری مسائل مختلف رو شامل می‌شود. بنابراین، ممکن است تاخیر گفتاری کودک از کم هوشی یا مشکل هوشی هم باشد اما هنوز متخصصان به نتیجه صد در صدی درباره این موضوع نرسیده اند. گاهی اوقات کودکان دچار اختلالی هستند که بر اساس این اختلال، حرف زدن کودک هم دچار تاخیر می‌شود. این اختلالات شامل اوتیسم، کم شنوایی، فلج مغزی، عقب ماندگی ذهنی، آپراکسی دوران کودکی، شکاف کام و… است. مشکلات شنوایی: مشکلات شنوایی نیز می‌تواند بر گفتار تأثیر بگذارد. بنابراین متخصص باید شنوایی کودک را هر زمان که نگرانی گفتاری وجود دارد، آزمایش کند. کودکانی که در شنیدن مشکل دارند ممکن است در گفتن، درک، تقلید و استفاده از زبان مشکل داشته باشند. عفونت گوش، به ویژه عفونت‌های مزمن، می‌تواند شنوایی را تحت تأثیر قرار دهد. اما تا زمانی که شنوایی طبیعی در یک گوش وجود داشته باشد، گفتار و زبان به طور طبیعی توسعه می‌یابد. بهتر است کودکی که دچار تاخیر در حرف زدن است را از نظر شنوایی بررسی کنید. یکی از دلایل دیگر تاخیر گفتار و زبان وجود مشکل در شیوه ارتباطی والدین با کودک است. این مشکل در بعضی از رفتارهای روزمره افراد است. به طور مثال رفتاری مانند تلویزیون دیدن. در فعالیت صحبت کردن (مخصوصا اگر به قصد یاد گرفتن کلمات و نحوه حرف زدن باشد) باید دو طرف بحث فعالیت داشته باشند و به این صورت گفت وگویی دو طرفه شکل بگیرد. اما در تلویزیون دیدن کودک یاد می‌گیرد که تنها گوش دهد و ساکت باشد. به این ترتیب نمی‌تواند در مواقعی که سوالی پرسیده می‌شود جوابی دهد. از دیگر رفتارهای اشتباه روزمره این است که والدین نیازهای کودک‌شان را بدون اینکه او به زبان بیاورد برآورده می‌کنند. اینکه مادر و پدر به کودک اجازه دهند تا کودک‌شان درخواستش را به زبان بیاورد و به درستی آن را بیان کند برای یاد گرفتن و حرف زدن بسیار اهمیت دارد. همچنین والدین به دلیل خستگی یا مشغله زیاد تمایل یا وقتی برای حرف زدن با کودک در نظر نمی‌گیرند. در نتیجه کودکان با کلمات آشنا نمی‌شوند. والدین به عنوان اولین کسانی که کودک با آن‌ها در ارتباط است، تاثیر بی‌نهایتی بر صحبت کردن کودک دارند. برخی از اختلالات گفتار و زبان شامل عملکرد مغز می‌شود و ممکن است نشان دهنده ناتوانی یادگیری باشد. یکی از دلایل دیر حرف زدن کودک، تاخیرهای رشدی، مثل زایمان زودرس است. مصرف الکل یا مواد مخدر توسط مادر در دوران بارداری است که قطعا تاثیرات مضر خود را بر کودک خواهد گذاشت. چه کودکانی بیشتر در معرض تاخیر زبان هستند؟ معمولا پسران بیشتر دچار این مشکل می‌شوند. همچنین کودکانی که یکی از اعضای خانواده‌شان هم درگیر تاخیر زبان یا اختلال ارتباطی باشد، بیشتر احتمال ابتلا به این مشکل را دارند. کودکانی که دارای مشکلات شنوایی و عفونت گوش باشند، این مشکل را خواهند داشت. همچنین اگر کودک مبتلا به اختلالاتی از طیف اوتیسم یا سندروم داون باشد هم این احتمال افزایش می‌یابد. با توجه به این که تاخیر گفتار و زبان در سنین ۲ و نیم تا ۵ سالگی می‌تواند منجر به مشکل خواندن در مکتب و مشکلات رفتاری و اجتماعی شود، در صورت احساس این مشکل باید هر چه سریع‌تر به یک متخصص مراجعه کرد. چگونه به رشد گفتار و زبان کودک در خانه کمک کنیم؟ بر ارتباطات تمرکز کنید. با کودک خود صحبت کنید، آواز بخوانید و تقلید صداها و حرکات او را تشویق کنید. برای فرزندتان کتاب بخوانید. از زمانی که کودک شما نوزاد است شروع به کتاب خواندن برای او کنید. به دنبال کتاب‌های مناسب سن کودک باشید. کتاب‌هایی که پر از تصاویر هستند و کودک را تشویق می‌کند تا زمانی که شما در حال نام بردن تصاویر کتاب هستید به آن‌ها نگاه کند. از موقعیت‌های روزمره استفاده کنید. برای تقویت گفتار و زبان فرزندتان و زود حرف زدن کودک، در طول روز به روش خود صحبت کنید. خوراکی‌های موجود در مغازه‌ها را نام ببرید، توضیح دهید هنگام پختن غذا یا تمیز کردن اتاق چه کاری انجام می‌دهید و به اشیاء اطراف خانه اشاره کنید. همه چیز را با زبان ساده و سرعت کم به کودک بگویید.

ادامه مطلب