خالقِ هستی؛ حاکم الأزل و الأبد، کَون و مکان را به قدرت کامله خود از عدم بیافرید. در سلسله آفرینش، انسان را به عنوان شاهکار آفرینش خیلی بعدها آفرید. بعد آدمی را به گروههای متعدد رده بندی کرد تا آنها را دلیلی گردد جهت شناخت بیشتر از همدیگر. قشنگتر از همه این که آدمیزاد را در دو جنس زن و مرد خلق کرد تا مکمل و متمم همدیگر باشند و دلیلی برای آرامش همدیگر. زن و مرد را به سانِ دو سوی تناظر جسد آدمی آفریده و بسان دو بال پرنده قرینِ هم آفرید تا در پرواز؛ ترکیبی از دو قدرت باعث پر زدن در بلندای آسمان باشد. قرار بر این است که کنار هم رشد کنند و از آنجا که مکمل همدیگر اند قطعات معمای تصویر زندگی را با هم کنار هم بگذارند که این خود نه تنها نیازمند بلوغ جسمی و جنسی است، بلکه مستلزم دانش، مهارتها و ذهنیت عالی زندگی نیزاست که بلوغ فکری و ذهنی میخواهد. راه رسیدن به بلوغ را روزگار با واقعههای صد لمحه به پیش و هزار لمحه به گذشتههای دور، گاه به نفع این گاه به نفع آن، گاه در این ورا و گاه در آن ورا میچرخاند. در این چرخش عجیب هستی، زندگی هر فرد حال خوش و ناخوشی دارد که صفحه روزگار را گهگاهی مطلقا سیاه و سفید میسازد، که گاه این گونه نیست و به نحوی در خط سیرِ در حرکت است که ترکیبی از سیاه و سفید را شامل میگردد. از زندگیای مینویسم که گاه سیاه است و گاه سفید و هرازگاهی هم رگههایی از رنگ در آن نمایان میگردد. از زندگیهای پیچیده در هالهای از ابهام و هزارتویی، داستانِ امید را در قالب واژهها میریزم و اینگونه توصیف مینمایم. در بیکران زندگی نالان و سرگشته و پریشان حال و با پاهای بی رمق به دنبال خوشبختیهاییکه روزگاریان دزدیده با فریادهایی بسان آوای قناری اندر قفس، به دنبال رویاهاییکه به عنوان یک انسان باید داشته باشم. چه زیاد اند عدهای که از این نوای غم من سرود خوشی میشنوند و نهایت لذت میبرند. حال همه یکسان است اما سوا، واقعا که در شهر پر جمعیت ما تماشا دارد تنهایی دسته جمعی آدمها؛ دقیق زمانیکه یکی تن بسملاش را خودش به دوش کشیده و روانه درمانگاه میگردد. هرازگاهی بی محابا به حرفهای همگان، به زخم زبانها، به نیشخندهای زهراگین، به نگاههای شماتت بار؛ نگاههای زهراگینِ از جنس زهر افعی و کبرا، برخوردهای تلخِ که کام آدمی را تا ابد تلخ میسازد، همه و همه رفتارهایی که حسی چون تلخی یک شکست را در وجود آدمی زنده میکند؛ عده کثیری زندگی را سر میکنند و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. گاه باید اتفاقهای بد در زندگیمان رخ دهد تا برای ادامه انگیزه پیدا شود، تا به عمق مسئله پی برده شود و تفهیم شود که با خویشتن چند چندیم؟ مشقتهای روزگار، شرایط ناخوش و طاقت فرسا از آدمی، انسانی میسازد که کوهی از الماس به یک ناخن آن نمیارزد. هیچ خوشی و موفقيتی از باد هوا حاصل نمیگردد. مولانای بزرگ در این مورد مینویسد: هرکه رنجی دید گنجی شد پدید هرکه جِدی کرد در جَدی رسید حال دوران در هر برههی زمانی یکسان نمیماند؛ گاه در قعر پستی هستیم و گاه در اوج بلندیها. آنچه مهم است این است که صادقانه با خویشتن آن امیدی را که همه در صدد دزدیدناش هستند، نگهداریم و رویاهایمان را دنبال کنیم. چقدر خالق ما مهربان و نهایت با رحم است که این تلاش راهم برایمان اجر نصیب میکند. اینجای نوشتهام یاد قطعهای از کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو افتادم: «هیچ قلبی تازمانیکه در جستجوی رویایش باشد، هرگز رنج نمیبرد چون هر لحظه جستجو، لحظه ملاقات باخداوند و ابدیت است.» ( کیمیاگر، پائولو کوئیلو). اما نمیدانم چرا به طرز عجیب و رمز آلودی این اواخر این پستیها در روزگار من و همنوعانام رنگ درشتی پیدا کرده و برجسته شده است. به شرح اندک به روایتی از زندگی در روزگار خویش دوست دارم اینگونه بنویسم: بی نهایت خستهام، با گامهای بی رمق و چشمانیکه دیریست برق خوشی در آن هویدا نیست و زیر آن چشمها را سیاهی چون ظلمت روزگارم رنگ بسته است. با موهای ژولیده؛ جوانِ در اوج جوانی اما فرتوت و با ذهنی آشفتهتر از ظاهرم در صدد رهایی از این حال خویشتن هستم. این حال زار من است و میخواهم به ذهن آشفتهام سر وسامان بدهم اما امان از اندکی آرامش که منرا در برگیرد. با همین حال نه چندان خوش که داشتم به صفحات اجتماعی سرز زدم تا ببینم در دنیای بیرون از جسم من چه خبر است؟ امیدوار بودم خبرهای امیدوارکنندهای بشنوم اما دریغ از یک خبر خوشحال کننده در رسانهها و شبکههای اجتماعی. درست مثل زندگی حقیقی خودم در هم برهمی عجیبی خیمه زده بر کلیه جوامع بشری. مگر میشود خوشحال شد؟ دقیق زمانیکه سر خط خبرها نوید از جنگ است و خونریزی، نوید از قتل است و کشتار، نوید از ظلمت است و ستم. انسان در مقابل انسان برای منفعتهایی چون شخصی، گروهی، قبیلوی و یا هم ایدئولوژیکی. سر از جستجوی امیدواری از بیرون کشیده و دوباره وارد دنیای پرآشوب خودم شدم که به مراتب آرامتر از طوفانها و هیاهوی موجود در این کره خاکی بود. با خویش به فکر رفتم در مورد خویشتن و سر صحبت گرفتم که زندگی من در این هستی چه فراز و فرودهایی را داشته و دارد. این منم، رمزیه فانی، دانشجوی سال چهارم یکی از بهترین رشتههای تحصیلی (علوم سیاسی). میتوانستم فارغ التحصیل باشم اما نتوانستم. چون منتظرم تا امر ثانی دولتی برسد که من و سایر دختران سرزمینم را محروم از حقوق انسانی و طبیعی کرده است. این من با رویاها و آرزوهای بلند و بالا هستم که هرازگاهی از جانب عدهای از اطرافیان خویش دیوانه خطاب میشوم، چون همه به یک باور اند که تاب آوردن شرایط روزگار در این دودمان با این وضعیت سخت، ذیق و دشوار است. چه رسد به این که بخواهیم رشد و پیشرفت هم داشته باشیم. دروغ چرا، این فکر و خیال گاه و ناگاه به ذهن خودم هم رژه برپا میکند. بویژه زمانیکه بیرون از منزل هستم و از آنجا که من اکثرا روزانه بیرون از خانه هستم و مصروف دروس در رشته قابلگی، برای همین بیشتر و بیشتر این افکار عین موریانه میافتند به مغز من را نابودم میکنند. در مورد انستیتوت گفتم، به یادم آمد تا حالا شده شکنجه روحی را هر روز و هر ثانیه تحمل کرده باشید؟ برای من رفتن به انستیتوت دقیقا از همان مسیر و راهی که میرفتم به دانشگاه، دست کمی از زجرآورترین شکنجه ندارد. خیلی دشوار است برایم یادآوری شکست. هربار برایم این را یادآوری میکند که شاید این مسیر جدید هم به پایان نرسد درست مثل رشته دانشگاهیام اما با این وجود، کجاست تا تسلیم شدن. بعضی مواقع احساس میکنم روح خسته و فرتوت من در اوج جوانی به پیری رسیده و شاید نتواند بیشتر از این تحمل کند و دیگر نتواند قلبم بتپد. و گاه این فکر عین خوره به جانم میافتد که چرا این وضع و تا چه زمانی؟ خیلی سخت است وقتی میتوانستم لیسانسه علوم سیاسی باشم اما تازه دانشجوی رشته جدید تحصیلی شدهام و در یک مسیر کاملا جدید قدم گذاشتم ولی خوب کجای زندگی کردن در جغرافیای سرزمینی مثل افغانستان و حتی جهان ناپایدار امروز قابل پیشبینی است که زندگی من باشد. زندگی زیر سایه حکومتِ در لایه ابهام با چهرههای مبهم و نامنوط به جایگاه مربوطه و صد البته نفهمی شرم آورِ آراسته با صد رسته، دست کمی از عذاب جانکاه ندارد. این را مینویسم چون این تنها من نبودم که دانشگاهم از دست رفت و حتی وظیفهام را از دست دادم. بلکه عده زیادی تقاص پرداختند، اینکه بر مبنای چه گناه و خطایی هیچ یک حتی خود نمیدانم، و بالی برای پرواز از این گلستان برای پناه بردن و فرار کردن از سرمای مفرط هم ندارم. و بعضیها هم چون بلبلان در خزان، به ناچار ترک آشیانه و گلشن کردند و به مهاجرت رو آردهاند. حالا به هر نحوی، هرکسی میخواست از این شرایط خودش را نجات دهد و این حال زندگی را تغییر دهد. این که با کاربرد کدام واژگان و با استفاده از کدام قاموس اسلحهام را آماده کرده و ظالمان دوران را به رگبار ببندم را خود هم نمیدانم. مگر میشود منی که به این کوچکی هستم و دانش ناچیز دارم، شرایط کشوری را درک کنم و اتفاقات پیهم آن را بپذیرم در حالیکه دنیا ادعای درک نکردن دارد و ادعای غیر قابل پیشبینی بودن شرایط در این سرزمین. در نهایت دوست دارم بنویسم، ما نسل پر رنج و پر از فغان سرزمین کهن با تاریخ و ادب رسا که متاسفانه چون سرزمین رنج تبلور نموده و چون عروسک، به دست شیادان روزگار دست به دست میشود. عجیب نیست اگر در طول تاریخ بارها در عین موقعیت قرار گرفتیم. شاید در جمع ما هستند کسانیکه دل بسته اند به تکرار کردن تاریخ دریک برهه مشخص زمانی و این چنین ادوار باطل با فواصل کمترو زیادتر. اگر چه حال دوران یکسان نیست اما یک نکته قابل بررسی و تفکرعمیق است. آن این که چرا مردمان این سرزمین مدام دور باطل تاریخ را تکرار میکنند؟ شاید برای این که تمرکز همواره بر فرصت تفکر، تدبر و تعقل نبوده و در عوض تمرکز عمیقتر روی ایدئولوژی سازی و قومگرایی بوده است. با آنکه تحقیقات اخیر سرزمین من را ناامید کنندهترین سرزمینها معرفی نموده است با آنهم امید بران است که بار دیگر آفتاب خوشبختی از افق آن طلوع کند و از این رو این دوره تکرار به تکرار تاریخ رو به اتمام است و در افق، نمایی از پیروزی و شادمانی جلوهگر گردیده است. بنابراين از تمام بلبلان مهاجر و مقیم این گلشن چون بوی بهار مسرانه میطلبم تا امید از دست نداده و در برابر سرمایهای سرد و تاریک مقاومت نموده و برای بهار سبز و خرم پیشرو کاری کنند و امیدی داشته باشند. نویسنده: ر.ف هما
برچسب: آموزش
نویسنده: مهدی مظفری افغانستان دارای تاریخچه طولانی هنجارها و آداب و رسوم مردسالارانه و پدرسالارانه است که چالشهای مهمی را برای پیشبرد حقوق زنان و به رسمیت شناختن کمکهایشان به جامعه ایجاد کرده است. علیرغم پیشرفتهای صورت گرفته در دهههای اخیر، موانع اجتماعی متعدد همچنان مانع تلاشها برای تکریم زنان در افغانستان میشود. در شمارههای پیشین این مقاله موانع فرهنگی تکریم زنان در افغانستان را نام گرفتیم. اگر چه تمام آن موانع فرهنگی در جامعه افغانستان ریشه دوانده است و بهنوعی موانع اجتماعی افغانستان نیز گفته میشود. امّا ما در این شماره چند چالش بزرگ دیگری را پی میگیریم که در اجتماع افغانستان دیده میشود. چالشهای اجتماعی تکریم زنان در افغانستان ۱. ترس از واکنش و انگ اجتماعی: اکثر زنان افغان بهمانند مردان ظهور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ندارند و عدّهای از آنان حتی کوچکترین تلاش و تقلا در راستای احقاق حقوقشان نمیکنند. با این وجود، زنانی هستند که حاضر اند تمام قدرت و توان خود را در راه ایجاد جامعه عادلانه صرف کنند. امّا بسیاری از این زنان که هنجارهای سنتی جنسیتی را به چالش میکشند یا خواهان برابری و احترام بیشتر برای زنان در جامعه هستند که اغلب با طیف وسیعی از واکنشهای منفی و انگزنی از سوی بخشهای محافظهکار جامعه روبرو میشوند. این واکنشها میتوانند شامل موارد زیر باشند: آزار و اذیت کلامی: زنان فعال فرهنگی ممکن است مورد توهین، تمسخر، و تهدید کلامی قرار بگیرند، به ویژه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی. این آزار و اذیت میتواند شامل اهانتهای جنسی، تهمت، و تلاش برای بیاعتبار کردن دستاوردها و نظرات آنها باشد. ارعاب: زنان ممکن است با ارعاب و تهدید به خشونت فیزیکی برای ساکت کردن و منصرف کردن آنها از بیان نظرات و پیگیری اهدافشان روبرو شوند. این ارعاب میتواند شامل تعقیب و گریز، آزار و اذیت مجازی، و تهدید به آسیب رساندن به خودشان یا عزیزانشان باشد. خشونت فیزیکی: در موارد شدید، زنانی که از هنجارهای سنتی تبعیت نمیکنند یا خواهان برابری هستند، ممکن است قربانی خشونت فیزیکی شوند. این خشونت میتواند شامل حمله فیزیکی، آزار جنسی، و حتی قتل باشد. طرد اجتماعی: زنانی که مصرّ رسیدن به آرمان بلند فرهنگی خود هستند و به هیچ وجه حاضر نیستند از فعالیتهای مؤثر فرهنگی خود دست بکشند، ممکن است از سوی خانواده، دوستان و جامعه خود طرد شوند، زیرا انتخابهای آنها با هنجارهای سنتی جامعه افغانستان مطابقت ندارد. این طرد اجتماعی میتواند منجر به احساس تنهایی، انزوا و افسردگی شود. تمام این واکنشهای منفی و انگزنی میتوانند تأثیر مخربی بر زندگی زنان داشته باشند. ترس از آزار و اذیت، ارعاب و خشونت میتواند زنان را از بیان آزادانه نظرات خود، دنبال کردن علایق خود، فعالیتهای خوب فرهنگی و مشارکت کامل در جامعه باز دارد. این امر همچنین میتواند به اضطراب، افسردگی و سایر مشکلات سلامت روان منجر شود و این افراد را بهسوی نابودی سوق دهد. بنابر این، واکنش منفی و مخرّب اجتماع به تعبیر دیگر انگ اجتماعی که متوجه زنان فعال فرهنگی-اجتماعی هستند، نه تنها فعالیتهای حقوقی آنان را متوقف میکند، بلکه احتمال آن است زندگی آنان را به نابودی بکشاند. مهم است به یاد داشته باشیم که این واکنشها نماینده کل جامعه افغانستان نیست. افراد و گروههای زیادی وجود دارند که از زنانی که به دنبال برابری و احترام هستند حمایت میکنند. با وجود چالشها، زنان همچنان به مبارزه برای حقوق خود و ایجاد جامعهای عادلانهتر و برابرتر ادامه میدهند. مبارزه با ترس از واکنش و انگ به تلاشهای مداوم برای افزایش آگاهی، آموزش و ترویج برابری و احترام برای همه افراد، صرف نظر از جنسیت آنها، نیاز دارد. با ایجاد فضایی امن و حمایتی برای زنان که از هنجارهای سنتی تبعیت نمیکنند یا خواهان برابری هستند، میتوانیم به آنها کمک کنیم تا صدای خود را به گوش برسانند و به پتانسیل کامل خود در جامعه دست یابند. ۲. نبود الگوی مناسب یکی از چالشهای اساسی زنان افغانستان در مسیر توانمندسازی و پیشرفت، سپس تحقق کرامت ایشان در جامعه افغانستان، فقدان الگوهای مناسب و تاثیرگذار است. کمبود زنانی که بتوانند در عرصههای مختلف به عنوان الگوی شایسته و الهامبخش برای نسلهای جوان عمل کنند، مانعی بر سر راه باور به تواناییها و دستاوردهای زنان افغان ایجاد میکند. در جامعهای که زنان حضور پررنگی در عرصههای عمومی ندارند و یا دستاوردهایشان به درستی بازتاب داده نمیشود، این تصور غلط القا میشود که مشارکت و تلاش زنان ارزشمند یا قابل توجه نیست. این امر نه تنها انگیزه و امید زنان جوان را برای تلاش و پیشرفت کاهش میدهد، بلکه مسیر رسیدن به جامعهای که در آن کرامت و ارزش زنان به طور کامل مورد احترام قرار گیرد را نیز دشوارتر میکند. راهکارهای ذیل برای مقابله با این چالش پیشنهاد میشود: شناسایی و برجستهسازی زنان موفق: اینطور نیست که زن موفق و شایستهای که بتواند الگوی دیگر زنان افغان باشد، وجود نداشته باشد. بدون شک، در افغانستان زنانی هستند که در زمینههای مختلف مانند علم، ورزش، هنر، کارآفرینی و فعالیتهای اجتماعی موفقیتهای چشمگیری کسب کردهاند. شناسایی و معرفی و بولدسازی این زنان به عنوان زنان موفق و الگو میتواند از سویی باعث ایجاد انگیزه و امید در زنان جوان و از سوی دیگر تحقق کرامت زنان در جامعه افغانستان شود. حمایت از حضور زنان در رسانهها: ارائه تصویری مثبت و واقعی از زنان در رسانهها و انعکاس دستاورها و موفقیتهای آنان میتواند به تغییر نگرشها و ایجاد باور به تواناییهای زنان کمک کند. ایجاد برنامههای آموزشی و حمایتی: ارائه برنامههای آموزشی و حمایتی برای زنان تا مهارتها و تواناییهای خود را ارتقا دهند و در مسیر موفقیت گام بردارند، میتواند به توانمندسازی آنان و ایجاد جامعهای عادلانهتر کمک کند.
مرکز جهانی مسوولیت حفاظت در گزارشی تازه نوشته است که مردم افغانستان با نقض سیستماتیک حقوق بشر از سوی حکومت سرپرست مواجهاند. این مرکز با نشر گزارشی گفته است که هرگونه تلاش برای عادیازی روابط با حکومت سرپرست باید مشروط به رعایت حقوق بشر و حقوق زنان در افغانستان باشد. مرکز جهانی مسوولیت حفاظت تاکید کرد که فرمانهای حکومت فعلی درباره زنان و دختران در افغانستان «سرکوبگرانه» بوده و آزادی عقیده، بیان و فرصتهای شغلی در افغانستان به شدت محدود شده است. در ادامه آمده است که زنان و دختران از جمله هزارهها، پس از بازداشتهای خودسرانه توسط حکومت فعلی مورد بدرفتاری و خشونت قرار گرفتهاند. این نهاد با اشاره به حملات به اماکن شیعیان افغانستان گفته است که اقلیتهای قومی و مذهبی، به ویژه هزارههای شیعه همچنان به طور سیستماتیک هدف حملات قرار میگیرند. طبق این گزارش، هدف قرار دادن اقلیتهای قومی و مذهبی در افغانستان نشان میدهد که حکومت فعلی نمیتوانند یا نمیخواهند از جمعیتهای آسیبپذیر محافظت کند. باید گفت که در حال حاضر هیچ نهاد ملی مستقلی برای مستندسازی نقض حقوق بشر به دلیل از بین رفتن نهادهای کلیدی، از جمله کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان و دفتر لوی سارنوالی، وجود ندارد.
قرار است نشستی بههدف توانمندسازی کارآفرینهای زن افغانستانی، برجستهسازی اهمیت آنان در بهبود وضعیت اقتصادی و انعطافپذیری مالی کشورشان، در دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن برگزار شود. نظیفه حقپال، دیپلمات پیشین افغانستان، امروز (یکشنبه ۱۳ جوزا) با نشر خبرنامهای در حساب کاربری ایکس خود از راهاندازی نشستی پیرامون به رسمیتشناسی آپارتاید جنسیتی، راهیابی برای حمایت از کارآفرینهای زن و رفع موانعی که آنان در افغانستان و بریتانیا با آن روبرو هستند، خبر داد. در خبرنامه آمده است که این نشست قرار است روز (دوشنبه، ۱۴ جوزا) در دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن با حضور کارآفرینان، محققان، تاجران و سیاستمداران برگزار شود. در ادامه آمده است که محور اصلی این نشست، اهمیت زنان افغانستانی برای بهبود اقتصادی و عقبراندن آپارتاید جنسیتی فعلی، رفع موانعی که زنان کارآفرین در افغانستان و بریتانیا با آن روبرو هستند، یادگیری از تجربیات زنان کارآفرین که به اشتراک میگذارند و بررسی گامهای بهتر برای تقویت کار آنان عنوان شده است. در خبرنامه آمده است: «آنچه کارآفرینان، محققان، تاجران و سیاستگذاران را در این رویداد گردهم میآورد، وضعیت دشوار زنان و دختران تحت حاکمیت حکومت سرپرست است.» این در حالی است که با روی کار آمدن حکومت فعلی در آگست ۲۰۲۱ در افغانستان و وضع بیش از ۵۰ فرمان محدودکننده بالای زنان و دختران، آنان از حقوق اولیهشان از جمله حق آموزش، کار، سفر و تفریح و مشارکتهای سیاسی محروم شدهاند. همچنین نزدیک به سه سال میشود، حکومت فعلی بهدلیل به حاشیهراندن زنان و دختران، از سوی کشورهای جهان به نقضکنندههای حقوق بشر متهم هستند.
شماری از زنان و دختران با دعوت نمایندگان حکومت سرپرست افغانستان در سومین نشست دوحه مخالفت کرده و همچنان از سازمان ملل متحد میخواهند که در نشست آیندهی دوحه، موضوعهای حقوق بشری بهویژه حقوق زنان و دختران را در دستور کار این نشست قرار داده و به آن توجهی ویژه کنند. گروه اعتراضی زنان موسوم به «جنبش خود جوش زنان افغانستان» با نشر ویدیوهای اعتراضیشان در حساب کاربری فیسبوک این سازمان، خواستهای شان در سومین نشست دوحه مطرح کرده و آنان از تعیین نمایندهی ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان حمایت میکنند. اعضای این جنبش خواستار تشکیل دولتی مبتنی بر رای مردم در افغانستان شده و میگویند که آنان خواستار حاکمیتی هستند که زعیم آن از میان مردم و بر اساس رای مردم باشد. این زنان معترض میگویند که آموزش و کار از اساسیترین حقوق شهروندی هر فرد است. حقوقی که زنان و دختران پس از حاکمیت حکومت سرپرست از آن منع شدهاند. آنان از میزبانان سومین نشست دوحه خواستند که به حق آموزش و کار زنان در این نشست توجهی جدی کرده و جز از اولویتهای این نشست باشد. آنان ابراز امیدواری کردند که این نشست به نفع مردم افغانستان خاتمه پیدا کند. اعضای جنبش خودجوش زنان افغانستان تاکید بر حضور گروههای سیاسی مخالف حکومت فعلی در نشست کرده و افزودهاند که بدون حضور چهرههای مخالف حکومت سرپرست در سومین نشست دوحه، نتایج آن قابل قبول مردم افغانستان نخواهد بود. این در حالی است که شورای امنیت سازمان ملل متحد در ماه جدی ۱۴۰۲ با تصویب قطعنامهای خواستار تعیین یک نمایندهی ویژه برای افغانستان شد. این قطعنامه خواستار تقویت تعامل بینالمللی در پرونده افغانستان شده و توصیههایی را به ویژه در زمینه حقوق بشر ارائه میدهد. همچنین قرار است که سومین نشست دوحه با میزبانی سازمان ملل متحد در آخر ماه جون در قطر برگزار شود. رزماری دیکارلو، معاون سیاسی دبیرکل سازمان ملل متحد در جریان سفراش از حکومت فعلی بهگونهی رسمی برای شرکت در این نشست دعوت کرد. حکومت فعلی نیز اعلام کرده است که نمایندگان خود را برای شرکت در «بحثهای اصلی» این نشست تعیین کرده است.
یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده است که برای بیش از دو هزار دختر و پسر در مکانهای سیلابزده در افغانستان خدمات روانی و اجتماعی را فراهم کرده است. یونیسف با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود، بر ایجاد مکانهای مناسب برای کودکان تاکید کرده است. این سازمان میگوید که مکانهای مناسب برای کودکان نقش مهمی در ارائهی پشتیبانی روانی و اجتماعی دارد. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد تاکید کرد که از طریق ارائهی فعالیتهای تفریحی و خدمات مشاوره به دختران و پسران در مکانهای متاثر از سیلاب خدمات ارائه کرده است. در ادامه آمده است که یونیسف به دو هزار و ۱۰۰ نفر از جمله پسران و دختران در جوامع تحت تأثیر سیل در افغانستان پشتیبانی روانی و اجتماعی فراهم کرده است. باید گفت که در ماههای اخیر، بیشتر ولایتهای افغانستان شاهد بارندگیهای شدید و سیلهای ناشی از آن بود. در نتیجهی این رویداد طبیعی، بر اساس آمار ابتدایی اعلام شده از سوی برنامهی جهانی غذا بیش از ۵۰۰ نفر به شمول زنان و کودکان جانباختهاند. بر اساس بخش زنان سازمان ملل متحد، بیشتر قربانیان سیلهای اخیر زنان و کودکان بودند. همچنین سیلهای به گونهی گسترده قریهها را ویران کرده و تمام زیرساختهای اجتماعی از جمله مکتبها و مرکزهای بهداشتی آسیب دیده است. پس از سیلهای اخیر، دفترهای سازمان ملل متحد در ساحههای آسیبپذیر در تلاش ارائهی خدمات اولیه آسیبدیدگان است. باوجود این اما نگرانیها از کمبود کارکنان زن برای ارائهی خدمات ضروری بهویژه برای زنان و کودکان وجود دارد.
سازمان «دختران در مسیر تغییر»، در واکنش به ادامهی محرومیتهای آموزش دختران در افغانستان میگوید که منع آموزش دختران و زنان «ویرانگر» است و از جامعهی جهانی میخواهد تا از آموزش دختران افغانستان حمایت کند. این نهاد آموزشی امروز (شنبه، ۱۲ جوزا) با نشر ویدیویی از کارکردهای دانشآموزان خود در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که با گذشت بیش از ۹۰۰ روز از منع آموزش دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان، حق آموزش آنان «ربوده» شده است. این ویرانگر است. در ادامه آمده است: «این ویرانگر است که به همه فرصتهایی که از دست دادهاند، فکر کنیم. دختران، دانشی که میتوانستند را به دست آورند و آیندهای که میتوانستند، بسازند؛ محروم شدهاند.» این سازمان گفته است که بر توانمندسازی دختران تلاش میکند و از آموزش آنان نیز حمایت میکند. سازمان «دختران در مسیر تغییر»، یک نهاد آنلاین آموزشی برای دختران افغانستان است که پس از محدودیتهای آموزشی در افغانستان، از سوی روبینا عزیزی، فعال آموزش ایجاد شد که در زمینههای مختلف به دختران آموزش میدهد. این در حالی است که پس از به قدرت رسیدن حکومت سرپرست و با گذشت نزدیک به سه سال اخیر، حکومت فعلی با صدور ۵۰ فرمان محدودکننده، دختران را از آموزش منع و دستور ممنوعیتهای شغلی زنان را نیز صادر کرده است.حکومت فعلی نیز زنان را از گشتوگذار در مکانهای عمومی محروم کرده است.
بخش زنان سازمان ملل متحد در تازهترین مورد اعلام کرده است که در افغانستان از ۱۱۳ سازمان زنان در ۱۹ ولایت افغانستان حمایت میکند و زنان با حمایت این سازمان، از طریق کار و فعالیت اجتماعی کسب درآمد میکنند. این نهاد با نشر گزارشی تحت عنوان «بازسازی جنبش زنان در افغانستان، یک سازمان در یک زمان» گفته است که از طریق آموزش مناسب و ایجاد مهارت برای ابتکارههای زنان بودجهی اولیه در مقیاسهای کوچک را فراهم میکند. برنامهی «بازسازی جنبش زنان در افغانستان» از سوی سازمان ملل متحد در اواسط سال 2022 میلادی راه اندازی شده است. در ادامه آمده است که از ماه مه 2024، برنامه شاخص «بازسازی جنبش زنان در افغانستان» با 113 سازمان در 19 ولایت همکاری کرده و دستکم از 515 زن حمایت کرده است. آنان از این طریق حقوق دریافت میکنند. بر اساس دادههای سازمان بینالمللی کار، نرخ اشتغال زنان تا پایان سال ۲۰۲۲ در مقایسه با پیش از تسلط حکومت سرپرست، 25 درصد کمتر شده است. حکومت سرپرست، از دسامبر ۲۰۲۲، کار زنان در سازمانهای غیردولتی ملی و بینالمللی را منع کرد. همچنین بخش زنان سازمان ملل با اشاره به کاهش نرخ اشتغال زنان و محدودیتهای کاری آنان افزوده است که پیگیری یک تعداد محدودی از کارها و راهاندازی شغلهای کوچک خانگی، راه نجاتی ضروری برای زنان است تا مهارتهای خود را برای کار آینده ایجاد کنند و امید خود را بازگردانند. آلیسون داویدیان، نمایندهی ویژه بخش زنان سازمان ملل متحد در افغانستان میگوید که حمایت از سازمانهای مردمی تحت رهبری زنان نه تنها به حفظ آنان کمک میکند؛ بلکه زنان را برای کارهای بزرگتر در آینده آماده میکند. او تاکید کرد: «تعهد ما به سرمایهگذاری در سازمانهای زنان، نه تنها از نظر مالی؛ بلکه از طریق سرمایهگذاری فنی پایدار و طولانیمدت و ظرفیتسازی برای تضمین موفقیت، ایجاد انگیزه در آنان و ارتقای پایداریشان است.» این در حالی است که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، در کنار اقدامهای محدود کنندهی دیگر، کار زنان در بخشهای مختلف را گامبهگام ممنوع کرد. اکنون زنان فقط در بخشهای محدودی چون کارهای خانگی، تجارتهای کوچک و متوسط مصروف هستند.
شماری از زنان معترض و اعضای جنبش شنبههای ارغوانی در واکنش به دعوت حکومت سرپرست برای اشتراک در نشست سوم دوحه از سوی سازمان ملل متحد، این سازمان را به بیتوجهی به حقوق بشر و زنان متهم میکنند. این جنبش با نشر اعلامیهای گفته است که دعوت از حکومت فعلی به این نشست را محکوم کرده و خواستار اعمال فشار بیشتر جهانی بر حکومت سرپرست شده است. در بیانیه آمده است: «سازمان ملل متحد با این تصمیم و با کماعتبارسازی ارزشهای حقوق بشری که همواره مدعی آن میشود یک بار دیگر ثابت کرد که برخلاف ادعا، حقوق بشر و حقوق زنان بیاهمیتترین مسأله نزد این سازمان است. زنان معترض دعوت از حکومت سرپرست به نشست سوم دوحه بدون توجه به سرکوب مردم از سوی آنان را گامی برای رسمیتدهی و عادیسازی حکومت فعلی میداند. در اعلامیه آمده است: «سازمان ملل متحد بهجای اینکه رهبران حکومت فعلی را به دلیل جنایات علیه مردم افغانستان بهویژه زنان ،اقوام آسیبپذیر، اقلیتهای مذهبی… به دادگاه بکشاند و به فرهنگ معافیت از مجازات در افغانستان پایان دهد برعکس با دعوت حکومت فعلی در نشست سوم دوحه، بهگونه غیرمستقیم از این حکومت حمایت میکند.» جنبش شنبههای ارغوانی از سازمان ملل خواست تا پاسخ دهد که چه شرایط و خواستههای حکومت فعلی را پذیرفته که حکومت حاضر به اشتراک در نشست سوم دوحه شده است. زنان معترض همچنان از کشورهای جهان خواستهاند که با اولویتدهی به ارزشهای حقوق بشری و تامین منافع مردم افغانستان در برابر «حکومت افغانستان» بایستند. این در حالی است که نشست سوم دوحه که حکومت سرپرست قرار است در آن اشتراک کنند، اوایل ماه آینده میلادی برگزار میشود.
الیف شافاک، نویسندهی مشهور ترکی-بریتانیایی از عادیسازی محدودیتهای حکومت سرپرست بر زنان و دختران افغانستان انتقاد کرده و میگوید که زنان و دختران افغان نباید فراموش شود. خانم شافاک با نشر پیامی در حساب کاربری اینستاگرام خود از سخنان یک کارشناس روابط بینالمللی غربی که گفته است حکومت فعلی «با وجود همه چیز» امنیت را در این کشور تامین کرده، انتقاد کرد. نویسندهی مشهور رمان ملت عشق با اشاره به بخشی از سخنان این تحلیلگر افزود: «با شنیدن چنین نظرهای خونم به جوش میآید.» وی تاکید کرد که آنچه را که این کارشناس غربی «با وجود همه چیز» مینامد، ابتداییترین حق زنان و دختران افغانستان است. این نویسنده، در ادامه نوشته که وضعیت زنان و دختران در حاکمیت حکومت فعلی جزییات «بسیار بیاهمیت» برای این تحلیلگر است. زنان برای آنان فقط قربانیان کوچک هستند، جزییات بسیار بیاهمیت. خانم شافاک، ویدیویی از شماری از دختران دانشآموز را همراه با یک آهنگ اعتراضی دختران منتشر کرده و افزوده که دختران افغانستان نباید فراموش شود. قابل ذکر است که پیش از این نیز این نویسندهی ترکی از محدودیتهای حکومت فعلی بر زنان انتقاد کرده بود. او پیشتر در واکنش به سخنان ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر حکومت فعلی مبنی بر «سنگسار زنان در ملاءعام» گفته بود که حکومت سرپرست نفرت سیستماتیک از زنان را به هر گوشهی از جامعه و زندگی، گسترش میدهد. این در حالی است که حکومت فعلی پس از بهدست گرفتن قدرت در افغانستان، بهگونهی بیسابقه زنان و دختران را سرکوب کرده و آنان از حقوق ابتدایی و اساسیشان محروم کرده است. در حال حاضر، زنان و دختران از آموزش بالاتر از صنف ششم منع شده، همچنان حق کار، گشتوگذار آزادانه، مشارکت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مدنی، حضور در مکانهای عمومی را ندارند.