برچسب: مهاجرت

2 روز قبل - 122 بازدید

در یکی از قریه‌های سنگلاخ و دورافتاده‌ی ولایت دایکندی، در خانه‌ای که بیشتر به کلبه‌ی گلی شباهت داشت تا خانه، دختری چشم به جهان گشود. مادرش او را لیلا نامید. کودکی لیلا مثل بیشتر دختران آن ولایت، در سختی و محرومیت گذشت. خانه‌شان پر از صدای گریه‌ی کودکانی بود که شکم‌های خالی‌شان را با نان خشک و آب چشمه سیر می‌کردند. پدرش دهقان ساده‌ای بود که زمین اندک‌شان را با بیل و داس کار می‌کرد، اما محصول ناچیز آن حتی کفاف زمستان سرد کوهستان را نمی‌داد. از همان سال‌های کودکی، لیلا فرق داشت. وقتی هواپیمای دولتی یا خارجی‌ها از بالای کوه‌های دایکندی پرواز می‌کرد، او از بازی با کودکان قریه دست می‌کشید و چشم‌های درشتش را به آسمان می‌دوخت. قلب کوچک او پر از شوق می‌شد. همان‌جا در دلش نهالی کاشته شد: «من روزی خلبان می‌شوم.» اما در جامعه‌ای که دختر را تنها برای آشپزخانه و شوهر دادن می‌شناسند، چنین رویایی جسارت می‌خواست. خانواده‌اش در آغاز به رویای او می‌خندیدند. مادرش می‌گفت: «لیلا جان، دختر خلبان نمی‌شود، برو سواد یاد بگیر، بعد هم عروسی کن، همین کفایت می‌کند.» اما لیلا با سماجت جواب می‌داد: «مادر، اگر مرد می‌تواند، چرا زن نتواند؟» سال‌های مکتب برای او پر از رنج بود. راه مکتب در قریه‌های کوهستانی دایکندی ساعت‌ها طول می‌کشید. او با کفش‌های پاره پاره در برف و خاک می‌دوید تا به صنف برسد. بارها در راه از پسران قریه سنگ خورد، بارها به او گفتند «درس برای دختر عیب است.» اما او گوش نکرد. هر شب کنار چراغ نفتی کتاب‌هایش را ورق می‌زد و با وجود خستگی و سردی، درس می‌خواند. وقتی صنف دوازدهم را به پایان رساند، یک خبر زندگی‌اش را تغییر داد: آکادمی نظامی کابل برای دختران امتحان می‌گرفت. برای لیلا، این خبر مثل دری بود که به روی آسمان باز می‌شد. اما مشکل اینجا بود: رفتن به کابل، شهری که کیلومترها دورتر بود و دختران قریه کمتر پایشان را در آن گذاشته بودند. خانواده‌اش دودل بودند، هم ترس از راه داشتند، هم از حرف مردم. اما لیلا با گریه و اصرار پدرش را قانع کرد. روز امتحان، وقتی قلم را روی کاغذ گذاشت، یاد تمام سال‌های سختی در ذهنش گذشت. او با تمام وجود نوشت، چون می‌دانست این تنها فرصت است. چند هفته بعد، جواب آمد: لیلا کامیاب شده بود. او به آکادمی نظامی راه یافته بود. ورود به کابل برای او مثل ورود به دنیای دیگری بود. دختر ساده‌ی کوهستان حالا در میان ساختمان‌های بزرگ و یونیفورم‌های نظامی ایستاده بود. روزهای اول همه چیز سخت بود: تمرین‌های صبحگاهی، دویدن‌های طاقت‌فرسا، درس‌های سنگین دروس نظامی و نگاه‌های پر از شک مردانی که باور نداشتند زنی می‌تواند هم‌قدم با آن‌ها باشد. بارها شنید: «این‌جا جای زن نیست، برگرد خانه.» اما هر بار لبخند می‌زد و در دل می‌گفت: «من برای جنگیدن آمده‌ام، نه برای تسلیم شدن.» سال‌ها گذشت. لیلا در آکادمی به یکی از شاگردان ممتاز بدل شد. روزی که لباس نظامی پوشید و آرم آکادمی را روی شانه‌اش دید، احساس کرد به بخشی از رویایش رسیده است. او در تمرین‌های پروازی، در کلاس‌های تخنیکی و در میدان‌های آموزشی نشان داد که می‌تواند. هم‌صنفی‌هایش گاهی او را «دختر آسمان» صدا می‌زدند. اما همه‌چیز در یک روز فرو ریخت. تابستان داغ ۱۴۰۰ بود. خبرها یکی پس از دیگری می‌آمد: ولسوالی‌ها سقوط می‌کنند، شهرها یکی یکی دست نیروهای حکومت فعلی می‌افتند. لیلا هر شب با دلهره اخبار را می‌شنید. وقتی نوبت به کابل رسید، او در خوابگاه آکادمی نشسته بود و صدای شلیک گلوله از دور می‌آمد. هم‌صنفی‌هایش گریه می‌کردند. بعضی‌ها وسایل‌شان را جمع می‌کردند تا فرار کنند. لیلا می‌دانست که دیگر هیچ آینده‌ای ندارد. حکومت سرپرست نه‌تنها به او اجازه نخواهند داد خلبان شود، بلکه تنها بودنش در صفوف نظامی کافی بود تا مجازاتش کنند. با هزار ترس و دلهره، او هم مثل هزاران جوان دیگر، با دل خون و دست خالی، کابل را ترک کرد. راهی ایران شد. مرز پر از خطر بود. قاچاقبران شبانه او را با ده‌ها مهاجر دیگر از کوه‌ها و بیابان‌ها گذراندند. روزها بی‌غذا و بی‌آب راه می‌رفتند. در بعضی جاها آن‌قدر خسته می‌شد که به زمین می‌افتاد و با خود می‌گفت: «شاید همین‌جا آخرین سفر من باشد.» اما امید به زنده‌ماندن و رسیدن به جایی امن او را دوباره بلند می‌کرد. وقتی به مشهد رسید، دیگر آن لیلای آکادمی نبود. در چشمانش خستگی و شکست موج می‌زد. نه یونیفورم نظامی داشت، نه جایگاهی، نه احترام. تنها چیزی که داشت، دست‌های جوان و آماده‌ی کار بود. برای زنده ماندن، ناچار شد به کارگاهی خیاطی برود. کارگاه، اتاق تاریک و کوچک پر از صدای ماشین‌های خیاطی بود. زن‌ها و دختران افغان در آن‌جا از صبح تا شب کار می‌کردند. مزدشان اندک بود، آن‌قدر اندک که حتا به زحمت کرایه خانه را می‌پرداختند. لیلا هم مثل آن‌ها پشت ماشین نشست. دستانی که روزی قرار بود فرمان هواپیما را بگیرد، حالا نخ و سوزن را نگه می‌داشت. گاهی وقتی سوزن انگشتش را می‌برید و خون روی پارچه می‌چکید، یاد روزهایی می‌افتاد که در میدان پروازی ایستاده بود. شب‌ها وقتی از کارگاه برمی‌گشت و از پنجره اتاق محقرش به آسمان مشهد نگاه می‌کرد، هواپیماهای مسافربری را می‌دید. اشک در چشمانش جمع می‌شد و آرام می‌گفت: «اگر کشورم سقوط نمی‌کرد، اگر تقدیر چنین نمی‌بود، شاید امروز یکی از همین هواپیماها را من می‌راندم.» با وجود همه‌ی این شکست‌ها، لیلا هنوز در دلش چراغی روشن دارد. او باور دارد که زندگی شاید بار دیگر فرصت دهد. او هنوز هم گاهی شب‌ها خواب می‌بیند که یونیفورم خلبانی پوشیده، در کابین نشسته و از آسمان افغانستان می‌گذرد. وقتی از خواب می‌پرد، اشکش جاری می‌شود، اما همان اشک‌ها به او یادآوری می‌کنند که هرچند روزگار بی‌رحم است، رویاها هیچ‌وقت نمی‌میرند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


5 روز قبل - 84 بازدید

مهاجرت، اگرچه برای بسیاری یک تصمیم حیاتی و گاه تنها راه نجات از جنگ، فقر، تبعیض یا فشارهای سیاسی و اجتماعی است، اما از نظر روانی یکی از پرفشارترین و چالش‌برانگیزترین تجربه‌های زندگی به شمار می‌رود. مهاجران معمولاً از بستری آشنا، حمایتگر و دارای هویت فرهنگی مشترک جدا می‌شوند و وارد فضایی ناشناخته و گاه سرد می‌گردند؛ جایی که زبان، رفتارهای روزمره، ساختار اجتماعی و نظام ارزشی متفاوت است. این جدایی ناگهانی و انتقال به محیط جدید، می‌تواند بر سلامت روان فرد تأثیرات عمیق و ماندگاری بگذارد. بنابراین، لازم است جامعه‌ی میزبان، اطرافیان و نهادهای حمایتی، مهاجرت را نه فقط یک جابه‌جایی جغرافیایی، بلکه یک زلزله‌ درونی برای فرد درک کنند. فشارهای روانی پس از مهاجرت غم غربت و دلتنگی: یکی از اولین و رایج‌ترین احساسات مهاجرین، دلتنگی عمیق برای خانه، خانواده، دوستان و فضای آشناست. حتی اگر مهاجرت با امید به زندگی بهتر باشد، دوری از عزیزان، قطع ارتباط با خاطرات گذشته و نداشتن حس تعلق، باعث افسردگی، بی‌حوصلگی و تنهایی می‌شود. بحران هویت: مهاجران، به‌ویژه در جوامع با فرهنگ بسیار متفاوت، ممکن است بین دوگانگی فرهنگی سردرگم شوند. از یک‌سو در تلاش برای حفظ زبان، باورها و سبک زندگی پیشین خود هستند، و از سوی دیگر، ناچارند برای پذیرفته شدن، با فرهنگ جدید تطبیق یابند. این تعارض هویتی در نوجوانان مهاجر بسیار شدیدتر بروز می‌کند و می‌تواند منجر به انزوا یا سرکشی شود. اضطراب آینده نامعلوم: وضعیت اقامت نامشخص، نبود فرصت‌های شغلی پایدار، محدودیت در دریافت خدمات درمانی یا آموزشی و ترس از بازگشت اجباری، همگی از عواملی‌اند که باعث اضطراب مزمن می‌شوند. این اضطراب ممکن است به اختلالات خواب، بی‌قراری ذهنی، کاهش تمرکز و احساس بی‌ثباتی دائمی منجر می‌شود. تجربه‌ی تبعیض یا طرد: یکی از دردناک‌ترین تجربه‌های روانی مهاجرین، مواجهه با نگاه‌های بیگانه‌ساز، تبعیض‌های نژادی، فرهنگی یا دینی، و احساس طرد شدن از سوی جامعه‌ی میزبان است. این تبعیض‌ها می‌توانند به اشکال مختلفی ظاهر شوند: از نگاه‌های سنگین و رفتارهای سرد گرفته تا محدودیت‌های ناعادلانه در دسترسی به شغل، آموزش یا خدمات اجتماعی. این تجربه‌ها معمولاً با احساس خجالت، بی‌ارزشی، انزوا و در برخی موارد خشمی فروخورده همراه است؛ خشمی که اگر شنیده و پردازش نشود، به مرور زمان به آسیب‌های روانی جدی‌تر مانند افسردگی، اضطراب شدید یا اختلالات روان‌تنی منجر می‌شود. نشانه‌های آسیب روانی در مهاجرین: شناسایی زودهنگام مشکلات روانی در مهاجرین می‌تواند از وخیم‌تر شدن وضعیت جلوگیری کند. برخی از علائم رایج عبارت‌اند از: - تغییرات شدید در خلق‌وخو (از شادی ناگهانی تا فروپاشی احساسی) - گریه‌های مکرر یا بدون دلیل مشخص - کاهش انرژی یا بی‌علاقگی نسبت به فعالیت‌های روزمره - اختلالات خواب (بی‌خوابی یا خواب بیش‌ازحد) - انزواطلبی و دوری از جمع - احساس ناامیدی، بی‌ارزشی یا بی‌هویتی - تحریک‌پذیری یا پرخاشگری، به‌ویژه در محیط‌های اجتماعی در کودکان مهاجر نیز ممکن است این نشانه‌ها به شکل شب‌ادراری، اضطراب جدایی، پرخاشگری یا افت تحصیلی بروز کند. چگونه از مهاجران حمایت کنیم؟ درک و رفتار درست با مهاجرین مستلزم همدلی، احترام و آگاهی فرهنگی است. نکات زیر می‌تواند در بهبود ارتباط با آن‌ها مؤثر باشد: - گوش شنوا باشید، نه قاضی: مهاجرین بیش از هر چیز نیاز دارند شنیده شوند. قضاوت‌نکردن، قطع نکردن صحبت، و دادن فضای امن برای بیان احساسات، پایه‌ی اعتماد است. - فرهنگ‌شان را بشناسید: شناخت عناصر فرهنگی، مذهبی و ارزش‌های اجتماعی مهاجرین به شما کمک می‌کند از سوء‌تفاهم‌های ارتباطی جلوگیری کنید و رابطه‌ای محترمانه بسازید. - حمایت عملی ارائه دهید: گاهی یک راهنمایی ساده برای یافتن مراکز درمانی، کمک در ترجمه‌ی اسناد یا همراهی در جلسات می‌تواند باری بزرگ از دوش مهاجر بردارد. - تشویق به مشاوره و خدمات سلامت روان: بسیاری از مهاجرین، به‌دلایل فرهنگی یا ناآگاهی، از مراجعه به مشاور پرهیز می‌کنند. ایجاد فضایی ایمن، بدون قضاوت و معرفی خدمات مناسب، می‌تواند در مسیر درمان آن‌ها بسیار مؤثر باشد. مهاجرت تنها تغییر مکان نیست، بلکه تغییر زندگی‌ست. جامعه‌ی میزبان نقش بزرگی در سازگاری روانی مهاجرین دارد. هر برخورد همدلانه و آگاهانه، می‌تواند به مهاجری امید بازگرداند و قدمی باشد به‌سوی جامعه‌ای انسانی‌تر. چگونه با مهاجرین رفتار کنیم؟ فضا برای حفظ هویت فراهم کنید: از مهاجران نباید انتظار داشت که فوراً فرهنگ، زبان یا سبک زندگی پیشین خود را کنار بگذارند. اجازه دهید آن‌ها به زبان مادری‌شان صحبت کنند، غذاهای سنتی خود را تهیه کنند، و با عناصر فرهنگی خود در تماس بمانند. فراهم کردن این فضا نه‌تنها به حفظ هویت شخصی کمک می‌کند، بلکه احساس امنیت روانی و تعلق را نیز تقویت می‌نماید. کمک به دسترسی به منابع: بسیاری از مهاجرین با ساختار خدماتی کشور میزبان (اعم از خدمات درمانی، آموزشی، حقوقی یا رفاهی) آشنا نیستند. راهنمایی مؤثر در این زمینه، از جمله معرفی نهادهای حمایتی، پر کردن فرم‌ها یا همراهی در جلسات مهم، می‌تواند بخشی از سردرگمی و اضطراب آن‌ها را کاهش دهد. عادی‌سازی احساسات: باید به مهاجرین یادآور شد که تجربه‌ی احساساتی چون دلتنگی، خستگی روانی، ترس یا حتی افسردگی در این مرحله طبیعی است. این حمایت کلامی می‌تواند به کاهش احساس گناه یا شرم از داشتن این احساسات کمک کند و فرد را از دیدن خود به‌عنوان فردی «ضعیف» باز دارد. احترام به مرزها و سرعت تطبیق: هر فرد با ریتم خاص خود با شرایط جدید سازگار می‌شود. مهاجران نباید برای اجتماعی شدن یا تطبیق فرهنگی تحت فشار قرار گیرند. احترام به مرزهای روانی و فرهنگی آن‌ها و فراهم‌کردن فضا برای پیش‌روی تدریجی، به بازیابی حس کنترل و استقلال آن‌ها کمک خواهد کرد. ترویج ارتباطات اجتماعی سالم: یکی از راه‌های مؤثر در کاهش احساس انزوا، ایجاد فرصت برای برقراری ارتباطات اجتماعی سالم است. معرفی مهاجر به گروه‌هایی که دغدغه‌ها، زبان یا پیشینه‌ی فرهنگی مشترک دارند، می‌تواند به ایجاد حس تعلق کمک کند. همچنین، دعوت تدریجی از او به جمع‌های صمیمی یا رویدادهای اجتماعی، فرصتی برای بازسازی شبکه‌های حمایتی‌ست. اما این روند باید با دقت، احترام و مطابق با تمایل و آمادگی روانی خود فرد انجام گیرد تا فشار ناخواسته‌ای ایجاد نکند. نقش مشاوران و روانشناسان در حمایت از مهاجرین: مشاوران و درمانگران، نقش کلیدی در حمایت از سلامت روان مهاجرین ایفا می‌کنند، اما این نقش زمانی مؤثر خواهد بود که آگاهی بین‌فرهنگی در کارشان وجود داشته باشد. درک تفاوت‌های فرهنگی، باورهای دینی، سبک‌های ارتباطی و تجربه‌های پیشین فرد، برای برقراری یک رابطه‌ی درمانی مؤثر، حیاتی است. ارائه‌ی خدمات روان‌درمانی به زبان مادری یا با کمک مترجمانی که آموزش‌های تخصصی در زمینه‌ی سلامت روان دیده‌اند، می‌تواند احساس امنیت، درک و راحتی را در مراجع مهاجر افزایش دهد. از دیگر رویکردهای مؤثر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: - برگزاری گروه‌های حمایتی یا درمان گروهی ویژه‌ی مهاجرین - آموزش تکنیک‌های مدیریت استرس، تنفس عمیق، و آرام‌سازی ذهن - تقویت مهارت‌های مقابله‌ای در مواجهه با چالش‌های جدید - تشویق فرد به روایت تجربه‌ی مهاجرت به‌عنوان بخشی از روند بهبودی نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 218 بازدید

۵۰ نهاد حقوق بشری با نشر یک اعلامیه‌ای مشترک از کارزار حمایت از خبرنگاران اهل افغانستان در ایران، پاکستان و ترکیه استقبال کردند و خواستار توقف فوری اخراج اجباری و بازداشت آنان شدند. این نهادها با نشر اعلامیه‌ای خواسته‌اند که با اقدام فوری، امنیت و حق حیات خبرنگاران افغانستان را تضمین کنند. همچنین این سازمان‌های حقوق بشری در بخشی از اعلامیه‌اش نسبت به وضعیت زندگی روزنامه‌نگاران اهل افغانستان در این کشورها ابراز نگرانی کردند و تاکید کردند که این شرایط با تعهدات بین‌المللی کشورها نسبت به مهاجران در تضاد است. آنها خواستار بررسی کامل پرونده‌های این خبرنگاران و فراهم شدن امکان انتقال آنان به کشورهای امن شدند. این نهادها از سازمان‌های حامی خبرنگاران خواسته‌اند تا موارد نقض حقوق روزنامه‌نگاران افغان را مستندسازی کنند. این فعالان حقوق بشری از سازمان ملل خواسته‌اند برنامه‌ای ویژه و اضطراری برای اسکان و حفاظت از خبرنگاران افغانستانی در ایران، ترکیه و پاکستان اجرا کند. در بخشی از اعلامیه‌ آمده است: «هرگونه کوتاهی در این زمینه، چشم‌پوشی بر تهدید علیه آزادی، عدالت و کرامت انسانی خواهد بود.» بر اساس ماده‌ی هفدهم قانون امر به معروف و نهی از منکر که در ماه اسد سال گذشته توسط هبت‌الله آخوندزاده توشیح شد، نشر تصاویر جانداران ممنوع اعلام شده است. این ممنوعیت تا اکنون در ۱۷ ولایت به اجرا درآمده است. بر بنیاد شاخص جهانی آزادی رسانه‌ها در سال ۲۰۲۵ میلادی، افغانستان با امتیاز ۱۷.۸۸ در جایگاه ۱۷۵ قرار گرفته است، در حالی‌که در رده‌بندی سال ۲۰۲۴ در جایگاه ۱۷۸ قرار داشت. گزارش‌گران بدون مرز با نشر این رده‌بندی گفته است که در سال ۲۰۲۴ میلادی، دست‌کم ۱۲ رسانه به دلیل محدودیت‌ها مجبور به تعطیلی شدند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 144 بازدید

نهاد حمایت از کودکان (Save the Children) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که به‌طور متوسط، هر ۳۰ ثانیه یک کودک از ایران و پاکستان به افغانستان اخراج می‌شود و تقریباً نیمی از جمعیت افغانستان در حال حاضر، به کمک نیاز دارند. این نهاد امروز (دوشنبه، ۲۰ اسد) با نشر گزارشی گفته است: «بیش از ۸۰۰ هزار کودک در سال جاری به کشور بازگشته‌اند و سه‌چهارم این کودکان از ایران اخراج شدند. این تعداد دو برابر مجموع کودکان سال گذشته است، زمانی که هر دو کشور برای مهاجران و پناهندگان بدون مدرک، مهلت‌هایی برای خروج تعیین کرده بودند.» نهاد حمایت از کودکان تاکید کرده است که هزاران کودک بدون سرپرست از کشورهای همسایه اخراج شده‌اند.  بسیاری از آنها در سرزمین مادری خود غریبه هستند یا در کشورهای همسایه متولد شده‌اند یا سال‌ها به عنوان پناهنده یا مهاجر زندگی کرده‌اند. در گزارش آمده است: «بسیاری از این کودکان خسته، وحشت‌زده و مطمئن نیستند که چگونه در کشوری که در چهار سال گذشته با گرسنگی و فقر شدید دست و پنجه نرم کرده است، زنده خواهند ماند. هزاران کودک به تنهایی، بدون خانواده یا دسترسی به خدمات اولیه در حال بازگشت هستند.» سازمان نجات کودکان از کشورهای منطقه می‌خواهد که بازگشت داوطلبانه، ایمن و آبرومندانه به افغانستان را تضمین کنند. اجبار یا تحت فشار قرار دادن کودکان برای بازگشت، به ویژه کودکانی که سرپرست ندارند، می‌تواند خطر استثمار، سوءاستفاده و بی‌توجهی را افزایش دهد. نهادهای امدادرسان هشدار داده‌اند که از هر پنج کودک در افغانستان، یکی با سوء‌تغذیه مواجه است. نهاد حمایت از کودکان تصریح کرده که از ماه مارچ تا اکنون، بیش از ۱۵۰ هزار کودک بازگشته به افغانستان را حمایت کرده است. در همین حال، معاون سازمان حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف) خواهان بازگشت کودکان با حفظ کرامت انسانی شده است.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 118 بازدید

استفانی لوز، رییس برنامه اسکان بشر سازمان ملل در افغانستان درتازه‌ترین مورد هشدار داده است که بسیاری از بازگشت‌ کنند‌گان به کشور خانه یا جایی برای زندگی کردند ندارند. خانم لوز این اظهارات را در نشست خبری در جینوا مطرح کرده و گفته است که میلیون‌ها تن از کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان، به اجبار یا داوطلبانه به افغانستان بازگشته‌اند، اما چالش اصلی فراتر از بازگشت، ادغام مجدد افرادی است که خانه، دارایی و امید خود را از دست دادند. وی در ادامه تاکید کرده است که ۶۰ درصد بازگشت‌ کنند‌گان، زیر ۱۸ سال هستند و بسیاری از آن‌ها هیچ پیوند اجتماعی یا شبکه حمایتی در افغانستان ندارند. او در ادامه افزوده است که این موضوع آن‌ها را در معرض خطر استفاده از راه‌کارهای مقابله‌ای منفی قرار می‌دهد. استفانی لوز در بخشی از صحبت‌هایش بر ضرورت فراهم کردن مسکن مناسب، دسترسی به خدمات پایه‌ای مانند آب و خدمات صحی و ایجاد فرصت‌های معیشتی پایدار تاکید کرد تا این افراد بتوانند زندگی با کرامت داشته و خانواده‌های خود را حمایت کنند. این مقام بین‌المللی تصریح کرد که این بحران انسانی نیازمند رویکردی منسجم، ساختاری و متناسب با شرایط محلی است و نباید وضعیت مردم افغانستان، به‌ویژه زنان و دختران، نادیده گرفته شود. براساس آمار سازمان بین‌المللی مهاجرت، از سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی تا اکنون بیش از چهار میلیون مهاجر از ایران و پاکستان به افغانستان بازگشته‌اند که بیش از یک میلیون تن تنها در سال ۲۰۲۵ ‏میلادی وارد افغانستان شده‌اند. باید گفت که در حال حاضر روند اخراج و بازگشت مهاجران از ایران و پاکستان ادامه دارد. ‏مقام‌های جمهوری اسلامی ایران می‌گویند که تا اکنون یک میلیون مهاجر افغانستانی اخراج ‏شده‌اند. ‏ چند وقت پیش، ایران از تمام مهاجران بدون مدرک خواسته‌ بود که آن کشور را ترک ‏کنند. مقام‌های ایرانی درباره‌ی شمار مهاجران بدون مدرک آمار ‏متفاوت ارایه می‌کنند. همچنین براساس برخی آمار، شمار مهاجران بدون‌ مدرک ‏اهل افغانستان به چهار میلیون نفر می‌رسد. در کنار آن، در پاکستان هم چند میلیون مهاجر افغانستانی حضور دارند. به‌تازگی ‏کارت‌های اقامت بیش از یک میلیون نفر منقضی شده و دولت پاکستان ‏نمی‌خواهد آن را تمدید کند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 119 بازدید

اداره مهاجرت و پناهند‌گی آلمان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که شمار زنان و دختران اهل افغانستان متقاضی پناهند‌گی در این کشور به‌گونه‌ای بی‌سابقه افزایش یافته است. روزنامه اشپیگل با نشر گزارشی گفته است که وضعیت حقوقی زنان در افغانستان پس از تسلط حکومت فعلی در سال ۲۰۲۱ میلادی به‌شدت رو به وخامت نهاده و زنان به‌گونه‌ای نظام‌مند و نهادینه از زند‌گی عمومی حذف شدند. در بخشی از گزارش آمده است که تنها در ماه جولای سال جاری میلادی، بیش از سه‌هزار زن افغانستانی در آلمان درخواست پناهندگی ثبت کرده‌اند؛ رقمی که بیش از دو برابر ماه پیش از آن است. روزنامه اشپیگل تاکید کرده است که از آغاز سال ۲۰۲۵ میلادی تا اکنون، حدود نُه هزار و ۵۹۳ زن افغانستانی در آلمان پناهند‌گی داده‌اند. در ادامه آمده است که یکی از عوامل اصلی این افزایش، حکم دیوان دادگستری اتحادیه اروپا در پاییز سال ۲۰۲۴ میلادی است. قابل ذکر است که در آن حکم اعلام شده بود که زنان در افغانستان به‌طور عمومی تحت تعقیب سیاسی قرار دارند. اداره مهاجرت آلمان گفته است که این حکم، احتمال اعطای حمایت پناهند‌گی را برای زنان اهل افغانستان به‌شکل چشم‌گیری افزایش داده است. قابل یادآوری است که سال گذشته، دادگاه عالی اتحادیه اروپا اعلام کرد که ملیت و جنسیت زنان افغانستانی به‌تنهایی می‌تواند دلیل کافی برای پذیرش درخواست پناهند‌گی آن‌ها باشد. با این وجود، حکومت سرپرست از زمان تسلط دوباره بر افغانستان محدودیت‌های گسترده بر حقوق و آزادی‌های اساسی زنان وضع و آنان را از آموزش و کار محروم کرده‌اند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 189 بازدید

گوهر کنار پنجره‌ی کوچکِ اتاق نمور ایستاده بود و با چشم‌های خسته‌اش به آسمان خاکستری نگاه می‌کرد. در دلش غوغایی بود که هیچ‌کس نمی‌توانست آن را بفهمد؛ غوغای دختری شانزده‌ساله که روزی با هزار آرزو از کابل دل کنده بود و با مادر و دو برادر کوچکش راهی ایران شده بود، تا شاید زندگی بهتری داشته باشد، تا شاید دوباره بتواند قلم به دست بگیرد و دفترچه‌اش را پر از واژه‌های رنگین کند. اما حالا، همه‌چیز در آستانه‌ی فروپاشی بود؛ درست وقتی که امید داشت دوباره به مکتب برگردد. حرف‌های همسایه، حرف‌های مردم، خبرهای بد از رسانه‌ها، همه مثل خنجری در دلش فرو می‌رفت: «افغان‌ها را اخراج می‌کنند و می‌فرستندشان همان‌جا که آمدند.» هر بار که این جملات را می‌شنید، قلبش تند می‌زد. افغانستان؟ همان خاکی که روزی صدای خنده‌هایش در حویلیِ خانه‌شان می‌پیچید؟ همان جایی که بوی نان تازه‌ی مادربزرگ در صبح‌های زمستان، زندگی را برایش شیرین می‌کرد؟ نه… حالا افغانستان برای او معنای دیگری داشت؛ حالا افغانستان یعنی سیاهی، یعنی دروازه‌های بسته‌ی مکتب، یعنی ترس از مردانی که با نگاه‌شان آزادیِ دخترها را می‌دزدیدند، یعنی خانه‌نشینی، یعنی خواب‌هایی که دیگر هیچ‌گاه تعبیر نمی‌شوند. گوهر وقتی به یاد روزهای اخیر کابل می‌افتاد، گلویش می‌سوخت. آن روز که مکتب‌شان بسته شد، همه‌ی دخترها با چشم‌هایی پر از اشک به هم نگاه می‌کردند. معلم‌شان، که همیشه لبخند به لب داشت، آن روز نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد. گوهر دفترش را بغل کرده بود؛ همان دفتری که روی جلدش نوشته شده بود: «آینده‌ی من از همین‌جا شروع می‌شود». اما آینده‌اش همان روز تمام شد، وقتی دروازه‌ی مکتب بسته شد. پدرش سال‌ها پیش در یک انفجار جان باخته بود. مادرش مجبور شد همه‌ی دارایی‌شان را بفروشد تا بچه‌ها را به ایران بیاورد. آن‌وقت‌ها همه می‌گفتند: «ایران جای امنی است، می‌شود درس خواند، می‌شود زندگی ساخت». گوهر وقتی پایش به تهران رسید، فکر کرد دوباره همه‌چیز درست می‌شود؛ اما زندگی هیچ‌وقت آن‌طور که آدم فکر می‌کند، پیش نمی‌رود. در ایران، زندگی سخت‌تر شد. اول که برای گرفتن خانه و پیدا کردن جا، چقدر مادرش گریه کرد، چقدر تحقیر شنید. صاحب‌خانه‌ها می‌گفتند: «به افغان‌ها خانه نمی‌دهیم». بلاخره، یک اتاق کوچک، آن هم در پایین‌شهر پیدا شد؛ اتاقی که حتی نور آفتاب هم از دیدنش شرم می‌کرد. همان‌جا شد خانه‌شان، همان‌جا شد دنیای جدید گوهر. در ایران، نام‌نویسی در مکتب برای بچه‌های مهاجر مشکل داشت. گوهر بارها با مادرش رفت، در صف ایستاد، التماس کرد، اما هر بار یک بهانه آوردند: «مدارک‌تان ناقص است»، «شما اقامت ندارید»، «امسال ظرفیت پر شده». و هر بار، گوهر با چشم‌هایی پر از اشک به دخترهایی نگاه می‌کرد که با یونیفورم‌های آبی‌رنگ از کنار او می‌گذشتند. دلش می‌خواست فریاد بزند: «من هم حق دارم! من هم می‌خواهم درس بخوانم!» اما صدا در گلویش می‌مرد. حالا که هنوز زخم آن روزها تازه بود، خبر اخراج دوباره، مثل تیشه به ریشه‌ی امیدش می‌خورد. اگر برگردند افغانستان، چه می‌شود؟ مکتب که نیست، کاری برای دخترها نیست، آزادی هم که هیچ. گوهر خودش را در آینه‌ی کوچک کنار دیوار نگاه کرد. صورتش لاغر شده بود، گونه‌هایش رنگ باخته بودند. با خودش گفت: «این‌همه سختی را کشیدم که باز برگردم همان‌جا؟» اشک‌هایش بی‌اختیار سرازیر شد. مادرش وارد اتاق شد. دست‌هایش از کار و شستن لباس‌ها در خانه‌ی مردم، زخم شده بود. چهره‌اش خسته، اما پر از اندوه بود. وقتی گوهر اشک‌هایش را پاک می‌کرد، مادر آهی کشید و گفت: «دخترکم، گریه نکن… خدا بزرگ است.» اما گوهر می‌دانست، خدا هم وقتی می‌بیند انسان‌ها چقدر نامهربان‌اند، شاید او هم گریه کند. شب‌ها وقتی صدای پای مردان در کوچه می‌پیچید و دروازه‌ها با شدت کوبیده می‌شد، قلب گوهر از ترس می‌لرزید. می‌گفتند مأمورهای انتظامی خانه‌به‌خانه می‌گردند تا مهاجران غیرقانونی را دستگیر کرده و به افغانستان بازگردانند. هر بار که در کو زده می‌شد، مادر با عجله چراغ را خاموش می‌کرد، گوهر و برادرهایش را گوشه‌ی اتاق می‌نشاند و با صدایی لرزان دعا می‌خواند. در آن ثانیه‌ها، گوهر حس می‌کرد تمام جهانش در تاریکی خفه‌ای گیر افتاده است. او شب‌ها خواب مکتب می‌دید؛ خواب یک صنف روشن، یک تخته‌سیاه، یک معلم مهربان. خواب این‌که دوباره کیفش را به دوش بیندازد و با لبخند از کوچه بگذرد. اما وقتی بیدار می‌شد، سقف نم‌زده‌ی اتاق جلو چشمانش ظاهر می‌شد، صدای داد و فریاد همسایه‌ها را می‌شنید، بوی نم و کپک را حس می‌کرد، و می‌دانست که تصورات قشنگ و رؤیاهای زیبا فقط خواب‌اند. یک روز، مادر با صورتی پریشان از بازار برگشت. کنار گوهر نشست و گفت: «شنیدی؟ می‌گویند دو هفته مهلت داده‌اند که برگردیم افغانستان… اگر نرویم، می‌گیرند و می‌فرستند.» گوهر حس کرد زمین زیر پایش خالی شده. افغانستان؟ همان جایی که حالا برایش مثل یک زندان بزرگ بود؟ با صدایی شکسته پرسید: «اگر برگردیم، من چه می‌کنم؟ درس که نیست… زندگی که نیست…» مادر چیزی نگفت؛ فقط اشک در چشم‌هایش حلقه زد. دل گوهر پر از حرف بود. کاش کسی بود که شنونده‌ی آن همه رویاهای نیمه‌کاره‌اش باشد؛ از کتاب‌هایی که هیچ‌وقت تمام نکرد، از روزهایی که آرزو داشت داکتر شود، معلم شود، یا به جایی برسد. اما حالا همه‌چیز مثل دودی در هوا گم شده بود. شبِ آخر، وقتی همه خوابیده بودند، گوهر گوشه‌ی دفترچه‌ی کهنه‌اش نوشت: «خدایا! اگر صدایم را می‌شنوی، من فقط یک آرزو دارم: بگذار درس بخوانم… بگذار از این تاریکی بیرون شوم…» اشک روی کاغذ چکید، کلمه‌ها محو شدند. اما گوهر نوشت، چون نوشتن تنها راهی بود که می‌توانست با آن نفس بکشد؛ حتی اگر فردا، همه‌چیز از دست برود. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 190 بازدید

سازمان بین‌المللی مهاجرت درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که رویدادهای اقلیمی در سه ماه اول سال ۲۰۲۵ میلادی، حدود پنج میلیون نفر را در افغانستان تحت تأثیر قرار داده است. این نهاد با نشر گزارشی گفته است که خشک‌سالی شدید، سیل‌های ناگهانی، سرمای شدید و برف‌باری سنگین از جمله رویدادهای اقلیمی اند که مناطق مختلف افغانستان را در این سه ماه در برگرفته است. در گزارش آمده است که از جنوری تا مارچ امسال ۱۷۵ هزار نفر در داخل افغانستان آواره شدند که ۷۹ درصد آن ناشی از خطرات اقلیمی بود. سازمان بین‌المللی مهاجرت در گزارشش تاکید کرده است که بیش از ۳۹۶ هزار نفر دیگر نیز مجبور شدند که در داخل و خارج از افغانستان مهاجرت کنند. این سازمان افزوده است که بار اصلی خطرات ناشی از رویدادهای اقلیمی را جوامع روستایی افغا‌نستان به دوش می‌کشند؛ با سرپناه‌های تخریب‌شده، آب غیرصحی و نبود خدمات صحی. در بخشی از گزارش آمده است که بیش از ۸۰ درصد جوامع روستایی افغا‌نستان فاقد زیرساخت‌های آب هستند و ناامنی غذایی بالاترین نگرانی آن‌ها است. طبق گزارش سازمان بین‌المللی مهاجرت، ۴۷ درصد از جوامع نداشتن غذا را بزرگ‌ترین چالش‌شان گفته‌اند. سازمان بین‌المللی مهاجرت تصریح کرد که خطرات اقلیمی در افغانستان رو به افزایش است و داده‌هایش به جوامع، سیاست‌گذاران و امدادگران هشدار لازم برای آمادگی، پاسخ‌گویی و بازیابی می‌دهد. افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین تأثیر را از تغییرات اقلیمی متحمل شده است. این کشور در سه سال گذشته با چندین زمین‌لرزه و سیلاب‌های ویرانگر مواجه بوده است. بحران‌های محیط‌زیستی، از جمله خشکسالی‌های شدید، افغانستان را با تهدیدات جدی روبرو کرده است. همچنان با تسلط دوباره حکومت فعلی، این کشور از حضور در بسیاری از نشست‌های بین‌المللی، به‌ویژه نشست‌های مرتبط با تغییرات اقلیمی، کنار گذاشته شده است. سی‌امین کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل قرار است از ۱۰ تا ۲۱ نوامبر سال ۲۰۲۵ میلادی در برازیل برگزار شود. سازمان ملل متحد در بیست‌وهشتمین کنفرانس تغییرات اقلیمی (کوپ ۲۸) در امارات متحده عربی از حکومت سرپرست برای اشتراک دعوت نکرده بود، اما در سال جاری خورشیدی هیأتی از این گروه در بیست‌ونهمین کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد (کوپ ۲۹) در شهر باکو، پایتخت آذربایجان شرکت کرد. با این‌حال هیأت حکومت فعلی حق اشتراک در نشست اصلی را نداشت و تنها در نشست‌های جانبی با نمایندگان کشورهای می‌توانست اشتراک کند.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 190 بازدید

نهاد حفاظت از کودکان (Save The Children) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که تنها در ماه جون سال جاری میلادی بیش از ۸۰ هزار کودک افغانستان از طریق مرز اسلام‌قلعه‌ی هرات به کشور بازگشته‌اند. این نهاد امروز (پنج‌شنبه، ۲۶ سرطان) با نشر یک نوار تصویری در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که کودکان بازگشت‌کننده با «گرسنگی، ترس و آینده‌ای نامشخص» در افغانستان روبرو هستند. نهاد حفاظت از کودکان در ادامه تاکید کرده است که جامعه‌ی جهانی نباید این بحران را نادیده بگیرد. سمیرا سید رحمان، مدیر حمایت و پشتیبانی این نهاد به مرز اسلام‌قلعه هرات سفر کرده و می‌گوید که این کودکان در حالی به کشور بازگشت می‌کنند که از هر پنج کودک یک تن آن‌ها در کشور با گرسنگی حاد دست‌وپنجه نرم می‌کند. همچنین او در بخشی از صحبت‌هایش با اشاره به وضعیت بحرانی افراد بازگشت‌کننده از ایران، به‌ویژه زنان و کودکان افزوده است که توصیف کردن وضعیت آن‌ها در قالب «کلمات» گنجانده نمی‌شود. سمیرا سید رحمان تصریح کرد که بسیاری از خانواده‌های بازگشت‌کننده به‌ویژه زنان به‌شدت از آینده‌ای که در افغانستان با آن روبرو خواهند شد، ترسیده‌اند. نهاد حفاظت از کودکان تاکید کرده است که بسیاری از خانواده‌ها با دستان خالی و فقط «با لباس‌های‌شان» به کشور بازگشته‌اند. بر اساس آمار کمیسیون عالی حکومت سرپرست، برای رسیدگی به مشکلات مهاجران، تنها دیروز ۲۰ هزار و ۴۴ نفر از ایران به کشور بازگشته‌اند. از این میان، ۱۵ هزار و ۲۰۸ مهاجر از طریق مرز اسلام‌قلعه و چهار هزار و ۸۳۶ مهاجر دیگر از طریق مرز پل ابریشم وارد کشور شده‌اند. اخراج مهاجران افغانستانی، واکنش‌های گسترده داخلی و بین‌المللی را به دنبال داشته است. طبق گزارش‌ها، دولت ایران در روزهای اخیر، هزاران مهاجر فاقد مدارک قانونی را اخراج کرده و آنان را بدون هیچ‌گونه حمایتی در مرزها رها می‌کند.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 228 بازدید

زهرا بهروز، معاون امور زنان و خانواده رییس‌ جمهور ایران درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که احساس برادری و خواهری با مردم افغانستان همچنان پابرجا است، اما میزبانی از شهروندان افغانستانی تمام شده است. خانم بهروز این اظهارات را روز (شنبه، ۲۱ سرطان) در جریان دیدار از مرز دوغارون در ولایت خراسان رضوی مطرح کرده و گفته است که جمهوری اسلامی نمی‌تواند مهاجران فاقد مدارک اقامتی را بپذیرد. وی در ادامه تاکید کرده است: «شرایطی پیش آمده که دیگر امکان ادامه میزبانی از مهاجران غیرمجاز در ایران فراهم نیست.» او افزوده است که نیروهای نظامی، مرزبانی، فرمانداری، شهرداری و سایر نهادهای ولایتی با تمام توان در حال اخراج شهروندان افغانستان فاقد مدارک اقامتی‌اند. زهرا بهروز خاطرنشان کرده که اخراج مهاجران افغانستانی در روزهای اخیر افزایش یافته است. این در حالی است که کمیساری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهند‌گان هشدار داده که تا پایان سال، سه میلیون مهاجر افغانستانی از ایران و پاکستان به کشور باز می‌گردند؛ روندی که بحران انسانی را تشدید می‌کند. براساس آمار سازمان ملل، تنها از مسیر مرز اسلام‌قلعه، روزانه بیش از ۳۰ هزار نفر وارد افغانستان می‌شوند. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان گفته است که در واکنش به این وضعیت، اقداماتی اضطراری برای تامین آب، خدمات بهداشتی، تغذیه و واکسیناسیون برای هزاران نفر در روز آغاز شده است. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تاکید کرده است که این روند، بدون برنامه‌ریزی و آماده‌گی کافی، می‌تواند وضعیت آسیب‌پذیر هزاران خانواده اهل افغانستان را بیشتر از پیش بحرانی کند و خواستار کمک‌های فوری بشردوستانه شده است. سازمان ملل متحد و نهادهای بین‌المللی خواستار کمک‌های مالی فوری برای رسیدگی به مهاجران و جوامع میزبان آنان شده است. قابل ذکر است که پس از جنگ ایران و اسرائيل، جمهوری اسلامی روند اخراج گسترده مهاجران افغانستانی را روی دست گرفته است. تهران می‌گوید که تنها مهاجران افغان بدون مدرک را اخراج می‌کند اما مهاجران گزارش می‌دهند که پولیس مدارک آن‌ها از جمله ویزا و پاسپورت‌شان را پاره کرده و با وجود اسناد قانونی آن‌ها را اخراج کرده‌اند.

ادامه مطلب