برچسب: کتاب

21 ساعت قبل - 114 بازدید

دانشگاه موناش ملبورن، از کتابی تازه با محوریت نقش زنان افغانستان در روند صلح و مقاومت جمعی رونمایی کرده است، اثری که برگزارکنندگان آن را یکی از جامع‌ترین پژوهش‌ها در حوزه «زنان، صلح و امنیت» در بستر افغانستان می‌دانند. این اثر پژوهشی توسط فرخنده اکبری و پروفیسور جاکی‌ترو نوشته شده که نقش مقاومت و ایستادگی زنان و دختران افغانستان را برجسته می‌سازد و مراسم رونمایی آن (روز جمعه، ۱۴ قوس) در مرکز عالی محو خشونت علیه زنان دانشگاه موناش برگزار شده است. نویسندگان این کتاب آن را نخستین پژوهش جامع درباره دستور کار «زنان، صلح و امنیت» در بستر افغانستان توصیف کرده‌اند. در مراسم رونمایی، نویسند‌گان کتاب درباره یافته‌ها و اهمیت این پژوهش توضیحاتی ارائه کردند. بانو اکبری، پژوهشگر مرکز عالی محو خشونت علیه زنان و از فعالان شناخته‌شده حقوق زنان، و پروفیسور جاکی‌ترو، مدیر این مرکز و از چهره‌های برجسته پژوهش در حوزه خشونت جنسیتی، در این نشست ابعاد مختلف کتاب را معرفی کردند. خانم اکبری در سخنانش تاکید کرد که روایت زنان و دختران افغانستان در سال‌های اخیر «یا نادیده گرفته شده یا سطحی بازتاب یافته» و هدف این کتاب مستندسازی نقش واقعی آنان در مقاومت مدنی است. همچنین پروفیسور ترو نیز این اثر را تلاشی برای روشن‌ساختن پیامدهای سیاست‌های جنسیتی و واکنش جامعه زنان خواند. پس از صحبت‌های نویسند‌گان، گفتگوی آزاد میان مهمانان نیز صورت گرفته است. این رونمایی بخشی از تلاش‌های علمی و دانشگاهی برای مستندسازی تجربه‌ها و مبارزات زنان افغانستان در شرایط کنونی عنوان شده است.

ادامه مطلب


6 روز قبل - 48 بازدید

کتاب بازی آخر بانو نوشته‌ی بلقیس سلیمانی درباره‌ی شخصیت‌ها و مکان‌هایی است که در طول سال‌های دهه‌ی شصت متاثر از وقایع سیاسی و اجتماعی بودند. لازم به ذکر است که این رمان در سال ۱۳۸۵ برنده‌ی جایزه‌ی ادبی مهرگان شده است. در سال‌های گذشته ادبیات بیش از هر چیز به رویدادهای اجتماعی و سیاسی واکنش نشان داده است. نویسندگان معاصر با در نظر گرفتن اهمیت زندگی افراد جامعه در دل وقایع سیاسی و به‌خصوص تاثیری که نوسان‌های اجتماعی بر خانواده‌ها می‌گذارند، به نگارش داستان‌های مختلف پرداخته و تلاش می‌کنند با طراحی موقعیت‌های داستانی و شخصیت‌های متنوع، دیدگاه خود را نیز بیان کنند. کتاب بازی آخر بانو نوشته‌ی بلقیس سلیمانی از جمله کتاب‌هایی است که با شرح وقایع اجتماعی و سیاسی دهه‌ی شصت، مخاطب امروز را با خاطراتی تلخ و شیرین از آن دوران مواجه می‌سازد. این کتاب با محوریت قرار دادن شخصیت زنی رنج‌کشیده به خلق موقعیت‌های متنوع داستانی می‌پردازد. در شرایطی که افراد جامعه با مشکلات متعدد روبه‌رو هستند، انتخاب راهی درست برای رسیدن به آرزوها و دست‌یابی به موقعیتی متعادل، تبدیل به موضوعی ارزشمند گشته و تلاش افراد برای ادامه‌ی زندگی متاثر از تصمیم‌های مختلف ارزیابی می‌شود. در این راستا داشتن روحیه‌ی سالم و قدرت مبارزه با مشکلات اهمیت می‌یابد. این موضوع در ادبیات داستانی و به‌خصوص داستان‌هایی که به توصیف رویدادهای واقعی از زندگی شخصیت‌ها می‌پردازند، مطرح شده و آثار متعددی در این زمینه به نگارش در آمده‌اند. کتاب بازی آخر بانو با لحنی ساده و توصیف‌های واقع‌گرایانه، فراز و نشیب زندگی زنی را بازگو می‌کند که از روستا به شهر نقل مکان کرده و با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود. بلقیس سلیمانی در این کتاب از روایتی ساده استفاده کرده و با نگاهی به شرایط زندگی زنان در دهه‌ی شصت، به شرح رویدادهایی خواندنی می‌پردازد. "بازی آخر بانو" روایت داستان زندگی دختری به نام گل بانو است که در روستا زندگی می‌کند و موانع زیادی جلوی پایش قرار می‌گیرد. گل بانو قصد دارد به دانشگاه برود و سرنوشتی را که جامعه، روستا و مادر سرایدار مدرسه و مرده‌شویش برای او پیش‌بینی می‌کنند، تغییر دهد. او در طی زندگی خود عاشق می‌شود، خواستگارانش را رد می‌کند، تن به ازدواجی می‌دهد که منجر به طلاق می‌شود و کودکش توسط شوهر سابقش ربوده می‌شود و تجربه‌های گوناگونی را پشت سر می‌گذارد. در رمان بازی آخر بانو تیپ‌های مختلف دهه ۱۳۶۰ نقش دارند: مبارز سیاسی چپ، روشنفکر، حاجی بازاری، جوانان خلاق و علاقمند به ادبیات، کارگزار سیاسی دولت و زن بی‌پناه سرگردان. بلقیس سلیمانی در رمان بازی آخر بانو شگردی به کار برده است تا آزادی گفتار بیشتری بدست آورد. در پایان کتاب، خواننده متوجه می‌شود که داستان ساخته و پرداخته‌ی یکی از شاگردان کارگاه نویسندگی راوی است و حاصل جستجوهایی که در مسیر زندگی گل بانو کرده است. بنا براین با وارد کردن عنصر بازی و شک در ماهیت و مسیر تحول پرسناژها، نویسنده فضایی از خیال و حدس در ذهن بوجود می‌آورد که در آن جوهر رمان نمایان می‌شود. رفتن گل بانو از روستا و وارد شدن به شهری شلوغ همچون تهران زندگی عجیبی را برای او رقم می‌زند. بلقیس سلیمانی با طراحی شخصیت گل بانو زندگی زنانی را توصیف می‌کند که در دهه‌ی شصت با مشکلات زیادی روبه‌رو بودند. در کتاب بازی آخر بانو علاوه بر شخصیت‌پردازی و توصیف موقعیت‌های داستانی، شرح درونیات شخصیت اصلی نیز به روایت اضافه شده که این ویژگی باعث همراهی بیشتر مخاطب با موضوع اصلی کتاب و همچنین ایجاد همذات‌پنداری مناسب با دشواری‌های زندگی زنی همچون گل بانو می‌شود. بلقیس سلیمانی در کتاب حاضر مکان‌ها و شخصیت‌های پیرامون گل بانو را نیز با نگاهی واقع‌گرایانه به روایت اضافه کرده تا تصویری روشن از شرایط اجتماعی و سیاسی دهه‌ی شصت به مخاطب ارائه شود. کتاب بازی آخر بانو شامل گفت‌وگوهای جذابی است که بازخوانی وقایع را با هیجان همراه می‌سازد. از طرفی حضور شخصیت‌های مختلف در طول روایت باعث ایجاد تنوع در موقعیت‌های داستانی شده و شنیدن نظریات مختلف درباره‌ی وقایع اجتماعی دهه‌ی شصت را ممکن می‌سازد. شخصیت گل بانو طی سفر به تهران با افراد مختلفی مواجه شده و با روحیات آن‌ها آشنا می‌شود. بلقیس سلیمانی با طراحی این موقعیت‌های داستانی تلاش می‌کند رفتار آدم‌ها و افراد مختلفی را بازگو کند که در شرایط اجتماعی و سیاسی دهه‌ی شصت به فعالیت‌های متعددی مشغول بودند. جوایز و افتخارات کتاب بازی آخر بانو جایزه ادبی مهرگان در سال ۱۳۸۵ جایزه ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ اعطای نشان درجه یک هنری در سال ۱۳۹۵ این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های فارسی مناسب است. در بخشی از کتاب بازی آخر بانو می‌خوانیم: گوشت پاش تو دستم وارفت، مى‌بریمش خونه ما، روم سیاه آقاى محمدجانى، کباب نمى‌خوام، به مرده‌ها چه کار داشتین، مردم مسلمان، خان کمک مى‌خوام دس تنهام، بچه‌ام جنى شده، دختر جوون که، ببندین به بازوش، پیام داستان، چگونه فولاد آبدیده شد، خرمگس، گودش کن، موهاش از کفن بیرون زده، مى‌آرمشون توى باغ خانم سلطان، امیر آقا ناهار حاضره، چطورى خوشگله، خان این نرینه است باید مرد بسپرتش، پول، پول، مى‌خوام یه دوکون باز کنم، مرده‌ها از قبرها اومده بودن بیرون، قرصاتو بخور، منیر خانم دسته گلم، مرده‌ها راه افتادن، همه مى‌خوان برن تو باغچه‌ها، تقدیرم بود، برق گرفتش، برق آسمون، حریق گندمزاران، الله، محمد، لباساى اختر برا گل بانو، حمله هوایى، ننه نترس، شونه چپشو بگیر، دستام بوى لاش مى‌دن، قبر خدا بیامرز همگل زن داراب اشکافتم، مرده‌ها راه مى‌رن، عباسجان با کفنش سوار خرش شده، اى همه مرده، بابام، زیر درخت انار خوابیده با کفنش، چهار تا از یک خونواده تو یه سال، حتما کفنشِ گاز گرفته، اینا چى مى‌خونن، مرگ را چنان، مى‌جستیم، شاعر قافیه را، کودکان آدینه را، رو به قبله، گوشت پاشنه‌اش ور اومد، مى‌برمش بیمارستان، فقط بلدن شعر بخونن، دو تا عورتِ دس تنها، داغ به دلشون مى‌ذارم، نمک پرورده‌ایم خان، دفن مى‌کنم، گرومپ، گرومپ، گرومپ، اگه از سنگ حرف در بیاد، خدایا دختران نباید خاموش بمانند، از ترسشون مى‌خونن، قبر همگلِ شکافتم، کفنشِ از لاى دندوناش درآوردم، گل بانو خیلى خوشگلى‌ها، امیر آقا خانم سلطان کارتون داره، گل بانو یه ماچ مى‌دى، خان نرینه رو نباید زن بسپره، گل بانو چرا در میرى، امیر آقا ببخشید مى‌خوام اتاقتون جارو بزنم، معصیت داره، ماشاالله به این تن و بدن، شما فقط بلدین شعر و بیت بخونین، بعد از این روزت بدین تارى مباد، نیومدى گل بانو، کتاب‌ها رو بذارین تو پلاستیک نپوسن، چه باید کرد، خان خاطر جمع، بو، بو مى‌دم، سرمایه، پسر عمو، گل بانو حرف بزن، حرف بزن، اختر رو از قبر بیرون آوردیم. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 75 بازدید

آیا تا به حال احساس کرده‌اید که مجموعه‌ای از تکه‌های پراکنده، افکار متناقض و احساسات گوناگون هستید که در تلاشی دائمی برای رسیدن به یکپارچگی به سر می‌برید؟ کتاب تکه هایی از یک کل منسجم اثر پونه مقیمی، دقیقاً همان آینه‌ای است که این قطعات پراکنده را به ما نشان می‌دهد و به جای سرزنش، ما را به پذیرش این ماهیت چندپاره و زیبای انسانی دعوت می‌کند. این اثر نه یک کتاب معمولی، بلکه یک همراه همدل در مسیر پر فراز و نشیب خودشناسی است که توانسته با میلیون‌ها خواننده در ایران ارتباطی عمیق برقرار کند. پیش از هر چیز، باید بدانیم که کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم در ژانر غیرداستانی و به‌طور مشخص در حوزه‌های روانشناسی و خودسازی قرار می‌گیرد. برخلاف بسیاری از کتاب‌های خودیاری که راه‌حل‌های گام‌به‌گام و قطعی ارائه می‌دهند، سبک این اثر مجموعه‌ای از یادداشت‌ها، تاملات و قطعات کوتاه و به‌هم‌پیوسته است. پونه مقیمی در این کتاب، به مفاهیمی بنیادین مانند تنهایی، روابط عاطفی، پذیرش نقص‌ها، شناخت سایه‌ها و تلاش برای رسیدن به یک «کل منسجم» بدون انکار «تکه‌ها» می‌پردازد. محتوای این کتاب، دعوتی است به درک این واقعیت که انسان بودن یعنی زندگی با همین تکه‌های ناهمگون و یافتن آرامش در دل این عدم قطعیت. موفقیت چشمگیر کتاب تکه هایی از یک کل منسجم اتفاقی نیست. این اثر از ساختار و محتوایی برخوردار است که آن را از سایر آثار مشابه متمایز می‌کند. یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت کتاب، ساختار منحصربه‌فرد آن است. کتاب به جای فصل‌های طولانی و خطی، از صدها قطعه‌ی کوتاه و شماره‌گذاری‌شده تشکیل شده است. این ساختارشکنی هوشمندانه، بازتابی از همان ایده‌ی مرکزی کتاب است: زندگی یک روایت پیوسته و منظم نیست، بلکه مجموعه‌ای از لحظات، دیدگاه‌ها و احساسات پراکنده است که در کنار هم معنا می‌یابند. این قالب ساختاری به خواننده اجازه می‌دهد هر بار کتاب را باز کرده، یک یا چند قطعه را بخواند و ساعت‌ها به آن فکر کند. در دنیای پرسرعت امروز، این ساختار موجز و عمیق، مطالعه‌ی کتاب تکه هایی از یک کل منسجم را به تجربه‌ای لذت‌بخش و دست‌یافتنی تبدیل کرده است. محتوای کتاب بر چند ستون اصلی استوار است که هر یک به تنهایی می‌تواند موضوع یک کتاب باشد پذیرش خویشتنِ ناکامل: شاید اصلی‌ترین پیام کتاب تکه هایی از یک کل منسجم، مبارزه با کمال‌گرایی سمی است. مقیمی به ما یادآوری می‌کند که بخش‌های تاریک وجود ما (سایه‌ها)، ترس‌ها و نقص‌هایمان نیز بخشی از هویت ما هستند و انکار آن‌ها به معنای انکار خودمان است. او به ما می‌آموزد که انسجام، در پذیرش همین تکه‌های ناخوشایند به دست می‌آید بازتعریف تنهایی: این کتاب به تنهایی نه به عنوان یک خلأ دردناک، بلکه به عنوان فرصتی برای بازگشت به خویشتن نگاه می‌کند. مقیمی مرز باریکی میان «تنهایی» و «احساس تنهایی» ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که توانایی ما در تنها بودن، پایه‌ی اصلی برقراری روابط سالم است. روابط واقع‌بینانه:یکی از آموزه‌های کلیدی کتاب تکه هایی از یک کل منسجم، ارائه نگاهی بالغانه به روابط عاطفی است. در این دیدگاه، هیچ‌کس قرار نیست «نیمه‌ی گمشده» ما باشد و ما را کامل کند. یک رابطه‌ی سالم، پیوند دو انسان «کامل» (با تمام تکه‌هایشان) است که انتخاب می‌کنند در کنار هم رشد کنند، نه اینکه از یکدیگر برای پر کردن حفره‌های درونی خود استفاده کنند. آنچه کتاب تکه هایی از یک کل منسجم را تا این حد تاثیرگذار کرده، زبان ساده، صمیمی و به دور از اصطلاحات پیچیده‌ی آکادمیک روانشناسی است. قلم پونه مقیمی، قلم یک درمانگر است که با مراجع خود سخن می‌گوید؛ همدلانه، بدون قضاوت و با درکی عمیق از دردهای انسانی. این لحن باعث می‌شود خواننده احساس کند که کتاب مستقیماً برای او و درباره‌ی او نوشته شده است. این اثر یک راهنمای خشک و بی‌روح نیست، بلکه یک گفتگوی درونی است که هر فردی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. پونه مقیمی، نویسنده‌ی کتاب تکه هایی از یک کل منسجم، دارای مدرک دکتری تخصصی روانشناسی بالینی است. او پیش از آنکه به عنوان نویسنده شناخته شود، سال‌ها به عنوان روان‌درمانگر فعالیت می‌کرد و مفاهیم و دغدغه‌های اصلی کتابش، حاصل تجربه‌های عمیق او در اتاق درمان است. شهرت اولیه‌ی او از طریق صفحه‌ی اینستاگرامش شکل گرفت، جایی که با به اشتراک گذاشتن یادداشت‌های روانشناختی کوتاه و کاربردی، توانست مخاطبان گسترده‌ای را جذب کند. در واقع، کتاب حاضر، نسخه‌ی تکامل‌یافته و منسجم همان یادداشت‌هاست. این پیش‌زمینه به خوبی توضیح می‌دهد که چرا زبان او تا این حد برای عموم مردم قابل فهم و گیراست. تخصص آکادمیک او در کنار توانایی‌اش در ترجمه‌ی مفاهیم پیچیده به زبانی ساده، ویژگی اصلی سبک نوشتاری اوست. کتاب تکه هایی از یک کل منسجم برای هر کسی است که در مسیر پرچالش «شناخت خود» قدم گذاشته است. اما اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، این کتاب برای گروه‌های زیر یک انتخاب بی‌نظیر خواهد بود: جوانان و بزرگسالانی که با بحران هویت، احساس پوچی یا سردرگمی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. افرادی که از کمال‌گرایی رنج می‌برند و همواره در حال سرزنش خود به خاطر ناکامل بودن هستند. کسانی که به دنبال درک عمیق‌تری از روابط عاطفی خود هستند و می‌خواهند از الگوهای تکراری و ناسالم عبور کنند. خوانندگانی که کتاب‌های سنگین و تئوریک روانشناسی برایشان خسته‌کننده است و به دنبال متنی روان، ادبی و در عین حال عمیق می‌گردند. هر انسانی که احساس می‌کند در درونش، میان «بایدها» و «هستم‌ها» جنگی بی‌پایان برپاست. در نهایت، کتاب تکه هایی از یک کل منسجم اثری است که باید آن را نه یک‌باره، بلکه جرعه‌جرعه نوشید و در لحظات مختلف زندگی به آن بازگشت. این کتاب بیش از آنکه پاسخ‌های قطعی بدهد، سوالات درستی را مطرح می‌کند و به ما کمک می‌کند تا با آغوش باز، تمام تکه‌های وجودمان را بپذیریم و کلِ منسجمِ منحصربه‌فرد خودمان را بسازیم. قسمتی از متن کتاب: “هیچ تپش قلبی در ابتدا رابطه تضمین کننده بقای رابطه نیست!” “حس کردن خوشبختی حس کردن مسیری است که خودمان تلاش می‌کنیم تمامش کنیم اما موضوع اصلاً تمام کردن یا نکردن نیست، موضوع تلاشی است که در مسیر انجام می‌دهیم. این تلاش هرچقدر سخت‌تر باشد و مسیر با چالش‌های بیشتری همراه باشد، احساس خوشبختی عمیق‌تر خواهد بود، مخصوصاً اگر بتوانیم مسیر را به پایان برسانیم.” “صمیمیت یعنی درک کردن و حس کردن یک فرد با تمام وجود و بدون هیچ قضاوت و مقایسه‌ای؛ یعنی حضور داشتن در سکوت. این یعنی رشته‌ای باریک و نازک از صمیمیت که در لحظه‌ای کوتاه ایجاد می‌شود. آنچه رابطه را سالم نگاه می‌دارد، تکرار همین صمیمیت‌های کوتاهِ مملو از حضور و مشاهده است. در واقع همین صمیمیت‌های کوتاه و ساده، رابطه را عمیق و معنادار می‌کند و می‌تواند مرهمی بر تنهایی درونی ما باشد.” "هر در کنار هم بودنی، صمیمیت نیست." "هر فرد بحشی از خودش را پهنان می کند، ما آدم ها نمی توانیم در صداقت مطلق دوام بیاوریم." "همه ما دوراهی های سختی را در زندگی تجربه کرده ایم و گاهی برای اینکه تصمیم نگیریم صبر کردیم تا زمان گذر کند و فکر کرده ایم اگر زمان بگذرد می توانیم تصمیم بگیریم." "قرار است بدانیم در رابطه های صمیمانه، برابری قدرت است نه داناتر بودن و تحلیلگر بودن. رابطه های صمیمانه را قلب ها جلو می برند نه افکار و ذهن." "قطعا رابطه هایمان امن تر خواهد بود اگر بیشتر تحمل کنیم و کمتر رفتارهایمان را برای پاسخ رفتار دیگران انجام دهیم." "اگر ضربه ها اجازه می دهند واقعیت روشن تر شود، پس لازمه ادامه مسیر هستند." "آدم ها ارزشمند هستند. چون زمانی با ( ما ) در رابطه بوده اند."

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 87 بازدید

جویس کارول اوتس نویسنده و شاعر برجسته‌ی آمریکایی‌ است. او از سال ۱۹۶۳ تاکنون به نوشتن مشغول است و جوایز بسیاری را از آن خود کرده. از بهترین آثار جویس کارول اوتس می‌توان به کتاب‌های «عشق تابستانی»، «شوهر عزیزم» و «دختر ذرت» اشاره کرد. جویس کارول اوتس (Joyce Carol Oates) در تاریخ ۱۶ ژوئن سال ۱۹۳۸ در نیویورک آمریکا به‌ دنیا آمد. جویس کارول اوتس اغلب روزهای کودکی خود را در مزرعه‌ی خانوادگی‌شان در خارج از شهر گذراند و بهره‌ی زیادی از هم‌صحبتی با مادربزرگش برد. به‌طوری که بخشی از مهارت خود را در نوشتن مدیون داستان‌های او می‌داند. جویس کارول اوتس بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود و مادرش زنی مجارستانی‌تبار و خانه‌دار بود و پدرش ابزار طراحی می‌کرد. جویس کارول اوتس از سنین پایین علاقه‌ی زیادی به خواندن و نوشتن داشت و این علاقه‌ی او زمانی که مادربزرگش کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» را به او هدیه داد دوچندان شد. در اوایل دوران نوجوانی، جویس کارول اوتس زمان زیادی را به خواندن اختصاص می‌داد و آثار نویسندگانی چون شارلوت برونته، امیلی برونته، فئودور داستایوفسکی، ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی، و هنری دیوید ثورو را با دقت زیادی مطالعه می‌کرد. آغاز نویسندگی جویس کارول اوتس نیز به تشویق مادربزرگش و در ۱۴سالگی بود؛ زمانی که یک ماشین‌تحریر به اوتس هدیه داد. تا پایان دوران دبیرستان، جویس کارول اوتس چندین مدرسه عوض کرد و سرانجام در سال ۱۹۵۶ از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد. او در دوران نوجوانی و پیش از فارغ‌التحصیلی، مهارت خود را در نوشتن به نمایش گذاشت و توانست برنده‌ی جوایز ادبی نیز بشود. پس از فارغ‌التحصیلی و ورود به دانشگاه، جویس کارول اوتس بیشتر از پیش با جهان نویسندگی آشنا شد و در این دوران، اغلب آثار خود را به رشته‌ی تحریر درآورد که هر یک از آن‌ها با استقبال زیادی از سوی مخاطبان روبه‌رو شده‌اند. جویس کارول اوتس تاکنون جوایز بسیاری را از آن خود کرده است که از آن میان می‌توان به جایزه‌ی هنری  او در سال ۱۹۶۷، مدال ملی علوم انسانی در سال ۲۰۱۰، و جایزه‌ی سنگ برای یک عمر دستاورد ادبی که در سال ۲۰۱۲ به او تعلق گرفت اشاره کرد. جویس کارول اوتس جوایز ادبی بسیاری را از آن خود کرده و در میان مخاطبان، نویسنده‌ای شناخته‌شده است. سبک خاصِ قلم او موجب شده که هر یک از آثارش مخاطبان مخصوص‌به‌خود را داشته باشد. در ادامه، به معرفی فهرستی از بهترین کتاب‌های جویس کارول اوتس می‌پردازیم: کتاب قربانی (The Sacrifice) یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار جویس کارول اوتس است. این کتاب بر مبنای یک پرونده‌ی جنایی واقعی در سال ۱۹۸۷ نوشته شده و در آن به موضوعاتی مانند نژاد پرستی، خشونت و بی‌رحمی پرداخته شده است. داستان کتاب قربانی روایت دختر چهارده‌ساله‌ی سیاه‌پوستی است که مورد تجاوز و آزار قرار می‌گیرد و در تلاش است تا آزارگران خود را که مردانی پرقدرت و سفیدپوست هستند، رسوا و از آن‌ها شکایت کند. کتاب شوهر عزیزم (Dear Husband) یکی دیگر از آثار شناخته‌شده‌ی جویس کرول اوتس و یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز است. این کتاب با جمله‌ای تکان‌دهنده آغاز می‌شود: «شوهر عزیز، باید بگویم که من بچه‌ها را کُشته‌ام.» جویس کارول اوتس در این کتاب، ده روایت نوآرگونه را گرد هم می‌آورد، روایت‌هایی که در هر یک از آن‌ها واقعیت و خیال آن‌چنان به‌هم پیچیده‌اند که تشخیص آن‌ها از یکدیگر کار دشواری برای مخاطب است. کتاب عشق تابستانی (A Fair Maiden) نام اثر دیگری از جویس کارول اوتس است. این کتاب را می‌توان از جهاتی با سایر آثار اوتس متفاوت دانست. نویسنده در این کتاب با نگاهی اسطوره‌ای و کمی شرقی، به مسئله‌ی جنسیت و خشونت پرداخته است. این کتاب داستان دختر نوجوانی به‌ نام کاتیا اسپیواک را روایت می‌کند که با یک نویسنده و تصویرگر کتاب که اختلاف سنی زیادی با خودش دارد آشنا می‌شود. این دو پس از آشنایی و در ابتدای مسیر، روزگاری خوش را با هم سپری می‌کنند، اما رفته رفته این زندگی شاد روی دیگر خود را نشان می‌دهد و کاتیا خود را در برابر مسیری می‌یابد که هیچ‌گاه تصور آن را نیز نمی‌کرده است. کتاب دختر ذرت (The Corn Maiden and Other Nightmares) در واقع اثری در خصوص آسیب‌شناسی جامعه‌ی کنونی آمریکاست. این کتاب با خط سِیری نامنظم و از سه زاویه دید متفاوت روایت می‌شود. داستان دختر ذرت در واقع بلندترین داستان از مجموعه‌ داستان‌های کتاب دختر ذرت و دیگر کابوس‌ها است که در سال ۲۰۱۱ به چاپ رسید. این کتاب جایزه‌ی برام استوکر را برای جویس کارول اوتس به ارمغان آورد. برخی دیگر از مهم‌ترین آثار جویس کارول اوتس: رمان‌ها: آنها: رمانی برنده جایزه ملی که به بررسی زندگی یک خانواده در جامعه‌ای خشن می‌پردازد. بلوند: رمانی پرفروش و تحسین‌شده که زندگی مریلین مونرو را از زاویه‌ای متفاوت روایت می‌کند. سیاهاب:  رمانی که به ماجرای سقوط زنی جوان به نام کلی کلره در یک مهمانی می‌پردازد و به خاطر تصویرسازی قوی‌اش شناخته می‌شود. ما مولوانی‌ها بودیم: داستانی درباره فروپاشی یک خانواده موفق در پی یک تراژدی. شب. بخواب. مرگ ستاره‌ها:  یکی از آثار جدیدتر او. داستان‌های کوتاه: چرخ عشق:  مجموعه‌ای که اوتس را به شهرت رساند و به عنوان یکی از بهترین مجموعه‌های داستان کوتاه آمریکایی شناخته می‌شود. شب‌های وحشی:  مجموعه‌ای تخیلی که به روزهای پایانی زندگی نویسندگان بزرگی چون پو، دیکنسون و همینگوی می‌پردازد. جایزه بگیر:  داستانی پرتنش و تکان‌دهنده درباره تأثیر خشونت و فقدان بر روان انسان. دیگر آثار: طریقت نویسنده : مجموعه‌ای از مقالات درباره زندگی، مهارت و هنر نویسندگی.   اغلب آثار جویس کرول اوتس فضایی رمزآلود و هیجانی دارند. او در آثارش فضای کنونی جامعه‌ی آمریکا و دورافتادگی انسان‌ها از انسانیتشان را روایت می‌کند و در این مسیر، واقعیت و خیال را به‌گونه‌ای به یکدیگر پیوند می‌دهد که تشخیص آن‌ها از هم کار دشواری می‌شود. در اغلب داستان‌های جویس کارول اوتس می‌توانیم شخصیت‌های بی‌گناهی را ببینیم که مورد تجاوز، آزار و نابرابری در جامعه‌ای پرهرج‌ومرج قرار می‌گیرند، و نکته‌ی جالب توجه اینکه این شخصیت‌ها هر بار تلاش می‌کنند قدرت خود را بازیابند و علیه استبداد و سلطه، هر چقدر هم سخت و غیرممکن، بشورند. همان‌طور که جویس کارول اوتس در مصاحبه‌ای گفته است، مادربزرگ او نقش پررنگی در نویسندگی‌اش داشت و می‌توان ردپای داستان‌های خیال‌انگیز و گاه اسطوره‌ای نسل‌های پیشین را در آثار امروز اوتس مشاهده کرد. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 98 بازدید

کتاب هنوز هم من اثر جوجو مویز، پایانی گرم بر سه گانه‌ی معروف و پرفروش «من پیش از تو» است. این نویسنده‌ی محبوب انگلیسی در این رمان هم لحن عاشقانه و فانتزی خود را حفظ کرده است و به ادامه‌ی ماجراجویی‌های «لوئیسا کلارک» می‌پردازد. لوئیزا کلارک که به امید شغل و یافتن کار به نیویورک رفته، با گذر زمان به بسیاری از چیزها پی می‌برد. مانند اینکه خانه جدیدش در نیویورک با دوستش سام در لندن فرسنگ‌ها فاصله دارد. همچنین با اینکه می‌داند کارفرمای جدیدش انسان خوبی است اما همسرش چیزی را از او پنهان می‌کند. با این حال یک چیز را نمی‌داند و آن این است که در آینده با فردی آشنا می‌شود که زندگی او را دگرگون می‌کند؛ چرا که این شخص یاد عشقی را در او زنده می‌کند که برایش آزار دهنده است. لوئیزا نمی‌داند باید چه کار کند، اما می‌داند هر تصمیمی که بگیرد، دیگر هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد. او این سؤال را با خود تکرار می‌کند که آیا باید به تجربه‌های نو پاسخ مثبت بدهد و با بیرون رفتن از نقطه امن خود وارد چالش‌های جدیدی شود؟ آیا اگر عاشق کسی شود، برای به دست آوردنش باید رویاهایش را کنار بگذارد یا می‌تواند بدون فدا کردن هیچ کدام، هر دو را با هم داشته باشد؟ جوجو مویز (Jojo Moyes) در کتاب هنوز هم من (Still Me) با نگاهی تیزبینانه روایتی از چگونگی شناخت خود و ضرورت فداکاری صادقانه در زندگی برای دستیابی به خواسته‌ها را نشان می‌دهد. رمان «هنوز هم من» را می‌توان یک پایان صمیمانه برای دو کتاب قبلی دانست که به عنوان یک مجموعه برجسته از دیگر مجموعه‌ها متمایز است. صداقت و بیان طنزگونه داستان و همزادپنداری با آن شما را به لبخند وامی‌دارد. این سه‌گانه (من پیش از تو، پس از تو، هنوز هم من) مانند یک داستان عاشقانه شروع شده، اما جوجو مویز تلاش کرده داستانی درباره یادگیری خود بودن و عشق به خود را روایت کند. این روش آسان او برای ایجاد یک رابطه عمیق بین شما و شخصیت اصلی داستان است. افتخارات کتاب هنوز هم من: - پرفروش‌ترین کتاب سال ۲۰۱۸ - پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز سال ۲۰۱۸ - برگزیده بهترین کتاب داستانی سال ۲۰۱۸ از نظر کاربران سایت گودریدز جوجو مویز با نام اصلی پائولین سارا جو مویس روزنامه‌نگار و نویسنده در ۴ اوت ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او که ابتدا به روزنامه‌نگاری مشغول بود از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمان‌های عاشقانه روی آورد. مویز از معدود نویسندگانی است که دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه برای کتاب‌های «میوه خارجی» و «آخرین نامه از معشوق خود» توسط انجمن نویسندگان رمان‌های عاشقانه شده و کتاب‌هایش به ۱۱ زبان مختلف ترجمه شده است. مویز در سال ۱۹۹۲ به علت شرکت در دروه کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری در دانشگاه شهر در لندن برنده یک بورس مالی از روزنامه ایندیپندنت شد. او پس از آن به مدت ده سال در سمت‌های مختلف در روزنامه ایندیپندنت شروع به کار کرد و در سال ۱۹۹۷ دستیار سردبیر اخبار و در سال ۲۰۰۲ مسئول بخش هنر و رسانه شد. اولین کتاب مویز با نام باران پناه‌دهنده به چاپ رسید. او همچنان برای روزنامه دیلی تلگراف مقاله می‌نویسد. از دیگر کتاب‌های او می‌توان به مرکز فروش طاووس، کشتی عروس‌ها، دختری که تو پشت سرت جا گذاشتی، تک و تنها در پاریس، خلیج نقره‌ای، موسیقی شب، ماه عسل در پاریس و یک به علاوه یک اشاره کرد. در بخشی از کتاب  هنوز هم من می‌خوانیم: دیدن سبیل مرد بود که به من یادآوری کرد دیگر در انگلستان نیستم: هزارپایی یکپارچه و خاکستری که لب بالای مرد را تماما پوشانده بود؛ سبیلی از نوع مردان روستایی، سبیل یک گاوباز، شبیه موهای قلم‌مو، سبیلی که می‌گفت صاحبش جدی است. در کشور من این مدل سبیل مرسوم نبود و من نمی‌توانستم چشم از آن بردارم. ـ خانم؟ فقط یک نفر را با این مدل سبیل در کشورم دیده بودم، معلم ریاضی‌مان آقای نیلر  که سبیلش همیشه پر از خرده‌های بیسکویت بود و ما عادت داشتیم سر کلاس جبر آنها را بشماریم. ـ خانم؟ ـ وای ببخشید. مرد یونیفرم‌پوش بی آن که نگاهش را از صفحهٔ مقابلش برگرداند، با انگشت گوشتالویش به من اشاره کرد که جلو بروم. کنار باجه منتظر ایستادم. عرق ناشی از سفر طولانی حالا زیرِ پیراهنم در حال خشک‌شدن بود. مرد سرش را بالا گرفت و چهار انگشت تپلش را تکان داد. بعد از چند ثانیه تازه فهمیدم که گذرنامه‌ام را می‌خواهد. ـ اسم؟ گفتم: ـ بفرمایید اینجا نوشته. ـ خانم، اسم‌تان؟ ـ لوئیزا الیزابت کلارک. از بالای پیشخان به دقت نگاه می‌کردم. ـ هرچند هیچ‌کجا خودم را الیزابت معرفی نمی‌کنم، چون بعد از گرفتن شناسنامه‌ام، مادرم تازه یادش آمد که با این اسم می‌شوم لو لیزی، و اگر سریع تلفظش کنید چیزی شبیه به لونسی می‌شود. هر چند پدرم می‌گوید خیلی هم به من می‌آید. نه این که آدم احمقی باشم، منظورم این است که آدم دوست ندارد توی کشورش آدم احمق داشته باشد. ها! صدایم که عصبی و پرتنش بود، به صفحه‌ی شیشه‌ای می‌خورد و منعکس می‌شد. مرد برای اولین بار نگاهم کرد. شانه‌های پهنی داشت و نگاهی که قادر بود مانند باتوم برقی تو را سر جایت بنشاند. از حرفم لبخند نزد و منتظر ماند تا لبخند من رنگ ببازد. گفتم: ـ ببخشید. هر وقت کسی را با یونیفرم می‌بینم دستپاچه و عصبی می‌شوم. نگاهی به پشت سرم انداختم، به سالن مهاجرت. صفِ مارپیچی مسافران با آن تکرار چندباره‌اش به دریای ناآرام و غیرقابل عبوری شبیه بود. انگار ایستادن در آن صف کمی برایم عجیب‌وغریب بود. راستش را بخواهید به عمرم توی صفی به این درازی نایستاده بودم. کم‌کم دیگر می‌خواستم به فهرست کارهای مربوط به کریسمس فکر کنم. ـ دستتان را روی اسکنر بگذارید. ـ همیشه این‌قدر طولانی هست؟ مرد اخمی کرد و گفت: ـ اسکنر؟ ـ صف را می‌گویم. ولی مرد دیگر حواسش به من نبود و صفحه‌ی مقابلش را می‌خواند. دستم را روی سطح کوچک اسکنر گذاشتم. درهمین لحظه تلفنم بیب صدا کرد. مادرم بود. پروازت نشست؟ خواستم با دست آزادم جواب بدهم ولی مرد نگاه تندی به من کرد. ـ خانم، استفاده از تلفن همراه در این قسمت ممنوع است. ـ مادرم است. می‌خواهد بداند رسیدم. سعی کردم بدون این که مرد متوجه شود، با ارسال شکلکی جواب مثبت بدهم. ـ دلیل سفر؟ دوباره پیامی از مامی رسید. این چی بود؟ عین برق و باد پیام‌ها را تایپ می‌کرد، این روزها حتی از حرف‌زدنش هم سریع‌تر بود و واقعا به سرعت نور می‌رسید. تو می‌دانی که گوشی تلفنم از این چیزها را نشان نمی‌دهد. علامت پیام اضطراری است؟ لوئیزا بهم بگو حالت خوب است. سبیل مرد از روی خشم تاب خورد. ـ خانم، دلیل سفر؟ آهسته اضافه کرد: ـ به چه دلیلی به اینجا، ایالات متحده، سفر کرده‌اید؟ ـ اینجا کار پیدا کرده‌ام. ـ چه کاری؟ ـ می‌خواهم برای خانواده‌ای کار کنم. توی سنترال پارک. با حرفم ابروهای مرد یک میلیمتری بالا رفت. به آدرس روی برگه‌ام نگاهی انداخت و تأیید کرد. ـ چه نوع کاری هست؟ ـ کمی پیچیده است. ولی باید بگویم یک‌جورایی مصاحب حقوق‌بگیرم. ـ مصاحب حقوق‌بگیر؟ ـ یک چنین چیزی. من قبلاً برای آقایی کار می‌کردم، همنشینش بودم، اما داروهایش را هم می‌دادم و می‌بردمش بیرون و بهش غذا می‌دادم. این‌قدرها که به نظر می‌رسد عجیب‌وغریب نبود. چون دست‌هایش کار نمی‌کردند، اما نه اینکه چندش‌آور بود. در نهایت چیزهای بیشتری پیش آمد، چون واقعا سخت است که به کسی که ازش مراقبت می‌کنی نزدیک نشوی. ویل  این آقا آدم فوق‌العاده‌ای بود. و ما… خُب، ما عاشق هم شدیم. دیگر دیر شده بود و من حس کردم اشک در چشمانم حلقه زد. سریع اشکم را پاک کردم. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 159 بازدید

از کتاب تازه‌ای با عنوان «تا امر ثانی: حقایق ناگفته از مقاومت زنان افغانستان برای آزادی» اثر منیژه رامزی، آموزگار پیشین دانشگاه کابل و فعال حقوق بشر در مرکز نویسندگان ترکیه رونمایی شد. مراسم رونمایی این کتاب روز (دوشنبه، ۲۱ میزان) در مرکز نویسندگان ترکیه برگزار شد و در این اثر وضعیت زنان افغانستان پس از سقوط جمهوریت بررسی شده و بر دادخواهی، آگاهی‌رسانی و مبارزه برای حق آموزش و کار زنان تاکید شده است. منیژه رامزی، نویسنده‌ی این کتاب با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس خود نوشته است: «کتاب تا امر ثانی به تمام زنانی تقدیم شده است که با وجود تهدید، فشار و تبعیض، هنوز برای حق آموزش، کار و آزادی در افغانستان می‌جنگند. آنان الهام‌بخش‌ترین چهره‌های مقاومت مدنی در دوران تاریکی کنونی‌اند.» در اعلامیه آمده است که این اثر که به همکاری «شبکه جهانی مبارزه با افراط‌گرایی» تهیه شده، در چهار محور اصلی به بررسی تاریخ مبارزات زنان، دستاوردهای بیست‌ساله، پیامدهای محرومیت از آموزش و کار پس از ۲۰۲۱ و تلاش زنان برای آینده افغانستان پرداخته است. پژوهش انجام‌شده در این کتاب نشان می‌دهد که پس از ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ میلادی، بیش از ۲.۲ میلیون دختر از رفتن به مکتب و حدود ۱۰۰ هزار زن از تحصیلات عالی محروم شده‌اند. همچنین یافته‌های این کتاب افزایش فقر، ازدواج اجباری، خودکشی و مشکلات روانی را از پیامدهای مستقیم محدودیت‌های وضع‌شده بر زنان دانسته است. در حالی این کتاب از وضعیت موجود انتقاد می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 224 بازدید

جنی نوردبرگ در مقطع کارشناسی در رشته‌ی حقوق و روزنامه‌نگاری مشغول و از دانشگاه استکهلم فارغ‌التحصیل شد. وی به دلیل علاقه به فضای مطبوعاتی، تحصیلات تکمیلی خود را در رشته‌ی روزنامه‌نگاری ادامه داد. جنی، خبرنگاری مشهور و جنجالی محسوب می‌شود و به خاطر نگارش کتاب دختران زیرزمینی کابل شهرت بسیاری به دست آورده است. کتاب دختران زیرزمینی کابل زندگی پنهان دختران افغانستان در پوشش پسرانه نوشته‌ی جنی نوردبرگ که افتخارات و جوایز بسیاری برای خالقش به ارمغان آورده است به زندگی زنان افغانستانی‌ای می‌پردازد که برای داشتن زندگی راحت‌تر مجبور هستند جنسیت خود را انکار کنند و مانند مردان لباس بپوشند و رفتار کنند. *جنی نوردبرگ* (Jenny Nordberg) روزنامه‌نگار و نویسنده سوئدی است که بیشتر برای کتاب مشهور خود، *«دختران زیرزمینی کابل»* شناخته می‌شود. او در سوئد به دنیا آمد و در خانواده‌ای اهل روزنامه‌نگاری بزرگ شد، جایی که علاقه‌اش به روایت داستان‌های واقعی و تحقیق میدانی از کودکی شکل گرفت. تحصیلات او شامل رشته‌های حقوق و روزنامه‌نگاری است. او ابتدا در دانشگاه استکهلم تحصیل کرد و سپس برای تکمیل مهارت‌های روزنامه‌نگاری‌اش، به دانشگاه کلمبیا در نیویورک رفت و مدرک کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری را دریافت کرد. این تحصیلات به او کمک کرد تا مهارت‌های حرفه‌ای در تحقیق‌های عمیق و گزارش‌های مستند کسب کند. فعالیت حرفه‌ای جنی نوردبرگ از اوایل دهه ۲۰۰۰ آغاز شد و او بیشتر روی مسائل حقوق بشر، زنان و کودکان در مناطق بحران‌زده تمرکز کرده است. او سال‌ها در افغانستان زندگی و کار کرده و گزارش‌های زیادی درباره وضعیت زنان و دختران افغان نوشته است. در کتاب «دختران زیرزمینی کابل»، نوردبرگ پدیده‌ای نادر اما مهم را به تصویر می‌کشد که در آن دختران جوان به شکل پسران تربیت می‌شوند تا در جامعه مردسالار افغانستان بتوانند آزادی‌ها و فرصت‌هایی را تجربه کنند که برای دختران واقعی بسیار محدود است. این کتاب حاصل سال‌ها تحقیق، مصاحبه و زندگی نزدیک با این خانواده‌ها و دختران است که صدای خاموش آن‌ها را به جهان معرفی کرد. او برای روزنامه سوئدی «Svenska Dagbladet» کار کرده و گزارش‌هایش در نشریاتی چون *Th New York Time* ،The Atlanta، The Guardian و غیره منتشر شده‌اند. کتاب دختران زیرزمینی کابل (The Underground Girls of Kabul) که به شرح چالش‌های این سبک زندگی می‌پردازد، شخصیت‌های زنده و قابل توجهی دارد که به کتاب جان می‌دهند. به عنوان مثال، آزیتا که خود نماینده‌ی مجلس محسوب می‌شود به ناچار بر دختر چهارم خود، نام مهران را می‌گذارد و مانند پسرها بزرگش می‌کند. زهرا نیز نوجوانی است که با مشکلات بلوغ دست و پنجه نرم می‌کند و حاضر نیست مانند دختران زندگی کند. شکریه بیست سال مانند مردان زندگی کرده است و اکنون سه فرزند دارد و ... . اگر دوست دارید روایت‌های واقعی از زندگی زنان در افغانستان بخوانید، اگر به مطالعات جامعه‌شناسی و حقوق زنان علاقه‌مندید، کتاب دختران زیرزمینی کابل یک گزینه‌ی عالی برای شما است. افتخارات کتاب دختران زیرزمینی کابل: - بهترین کتاب سال ۲۰۱۴ به انتخاب پابلیشرز ویکلی - نامزد بهترین کتاب ناداستان سال ۲۰۱۴ به انتخاب گودریدز - برنده جایزه کتاب آنتونی لوکاس در سال ۲۰۱۵ - یکی از بهترین کتاب‌های غیرداستانی بازفید در سال ۲۰۱۴ - بهترین کتاب بیزینس اینسایدر در سال ۲۰۱۴ - بهترین کتاب کلمبوس دیسپچ در سال ۲۰۱۴ - بهترین کتاب هفته‌نامه‌ی ناشران در سال ۲۰۱۴ - بهترین کتاب پاپ مترز در سال ۲۰۱۴ بخشی از کتاب دختران زیرزمینی کابل «برادرِ ما در اصل یک دختر است.» یکی از دوقلوها با نگاه مشتاقش سر تکان می‌دهد تا بر درستی حرف‌هایش دوباره تأکید کند، سپس به‌سمت خواهرش برمی‌گردد، او هم موافق است. بله، درست است. او هم این مطلب را تأیید می‌کند. آنها دوقلوهای همسان ده‌ساله‌ای هستند با موهای مشکی، چشم‌هایی شبیه سنجاب و مختصری کک‌ومَک روی صورت. لحظاتی قبل، هنگامی‌که منتظر مادرشان بودیم تا مکالمه‌اش در اتاق دیگر تمام شود، با آهنگ‌های آی‌پاد من رقصیدیم و هدفون را بین خودمان ردوبدل کردیم تا بهترین رقصمان را به هم نشان دهیم، اگرچه من موفق نشدم با چرخش ماهرانهٔ کمرهایشان هماهنگ شوم - بخش‌هایی از این رقص مشترک می‌توانست قابل‌تحسین باشد. در پیچ‌وخم ساختمان‌های سیمانی و راهروهای سرد و مثلِ یخِ آپارتمان‌های به سبک اتحاد جماهیر شوروی، هر صدایی منعکس می‌شود؛ خانه‌هایی که اکنون آشیانه‌ی خانواده‌هایی از طبقه‌ی متوسط مردم کابل شده‌اند. حالا روی مبلمان طلادوزی‌شده‌ای نشسته‌ایم که دوقلوها سرویس چای‌خوری را مقابل آن چیده‌اند؛ لیوان‌های شیشه‌ای و فلاسک چای در یک سینی با روکش نقره. مهمان‌خانه آراسته‌ترین اتاق تجملاتی در خانه‌های افغان‌هاست، البته برای نشان‌دادنِ ثروت و شخصیت اخلاقی صاحبش. نوارهای کاستِ آیات قرآن و گل‌های پارچه‌ای به رنگ زرد و قرمز روی میزی در کُنج اتاق دیده می‌شوند؛ تَرَکِ میز هم با چسب ترمیم شده است. خواهران دوقلو درحالی‌که پاهایشان را زیر مبل پنهان کرده‌اند، کمی از عدم واکنش من نسبت به حضور پُررنگشان دلخورند. دوقلوی شمار‌ه‌ی دو به جلو خم می‌شود و می‌گوید: «درست است، آن پسر، خواهر کوچک‌تر ماست.» به آنها لبخند می‌زنم، دوباره سر تکان می‌دهم و می‌گویم: «بله، قطعاً.» عکسِ قاب‌شده‌ی روی میز کناری عکس برادرشان است با یک پیراهن یقه‌هفت و کراوات به‌همراه پدر سبیلو و خندانشان. این تنها عکسِ در معرض دید در نشیمنِ خانه است. دختران بزرگ‌تر کم‌وبیش به زبان انگلیسی آشنا هستند و با اشتیاق صحبت می‌کنند. انگلیسی را از کتاب‌های درسی و شبکه‌های ماهواره‌ای که دیش آن در بالکن دیده می‌شود یاد گرفته‌اند. اینجا شاید تنها مانعِ ما زبان باشد. برای اینکه صمیمی‌تر و مهربان‌تر باشم می‌گویم: «بسیارخب بچه‌ها، فهمیدم؛ آن پسر، خواهرتان است. حالا بنفشه تو به من بگو که رنگ موردِعلاقه‌ات چیست؟» کمی عقب‌وجلو می‌رود، خجالت می‌کشد، سرخ‌وسفید می‌شود و سؤال را به خواهر دیگرش هم منتقل می‌کند تا بیشتر روی آن فکر کنند. دوقلوها ژاکت پشمی نارنجی و شلوارک سبزرنگی پوشیده‌اند. به‌نظر می‌رسد با این لباس‌ها همه‌کاری می‌کنند تا هم‌زمان سیمایی کاملاً دخترانه هم داشته باشند. هر دو دختر، کِش‌های پُرزرق‌وبرقی به موهایشان بسته‌اند و حرف که می‌زنند، مُدام سرشان را تکان می‌دهند؛ کِشِ سرشان فقط زمانی از حرکت می‌ایستد که آن دیگری شروع به حرف‌زدن می‌کند. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


3 ماه قبل - 234 بازدید

کتاب دختران‌ تحصیل‌کرده به قلم تارا وستوور، اقدامی شجاعانه و یکی از ۱۰ کتاب برتر سال ۲۰۱۸ و از بهترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های اتوبیوگرافی است. این کتاب سرگذشت دختری را روایت می‌کند که با وجود رفتارهای بیمارگونه‌ی پدرش و مشقت‌های بسیاری که در زندگی دارد، راه خود را به سوی آینده‌ای روشن باز می‌کند. تارا وستوور (Tara Westover) تاریخ نگار و نویسنده آمریکایی در کتاب تحصیل‌کرده (Educated) زندگی خود را به زیبایی به رشته تحریر درآورده است و از سختی‌هایی که در زندگی گذرانده سخن می‌گوید. کتابی که بلافاصله او را معروف کرد و به تشخیص بسیاری، از جمله ویراستاران آمازون، نیویورک تایمز، باراک اوباما، بیل گیتس و... در صف بهترین آثار سال ۲۰۱۸ قرار گرفت. تارا سال ۱۹۸۶ در آیداهو و در یک خانواده متعصب پا به دنیا گذاشت. خانواده‌ای که باورهای مذهبی عجیب و غیر متعارف داشتند. پدر تارا به دلیل بی‌اعتمادی‌اش به حکومت، او را از رفتن به مدرسه منع کرد و به کار کردن وا داشت. تارا تا سن نه سالگی شناسنامه نداشت و به اجبار پدرش از ده سالگی شروع به کار در انبار آهن قراضه کرد. با اینکه کودکی بیش نبود اما با رفتار‌های پدرش از دنیای کودکی فاصله گرفت. کتاب «دختر تحصیل‌کرده» نوشته تارا وستور یکی از تکان‌دهنده‌ترین روایت‌های زندگی واقعی‌ست که در دسته‌ زندگی‌نامه و سفرنامه قرار می‌گیرد. این کتاب روایتی از مبارزه یک زن برای کسب دانش، آزادی و هویت مستقل است. اگر به موضوعات مربوط به تحصیلات، خودشناسی و رهایی از محدودیت‌های خانوادگی علاقه دارید، این کتاب شما را غافلگیر خواهد کرد. کتاب دختر تحصیل‌کرده سرشار از نکات شگفت‌انگیز و عجیب درباره‌ی زندگی واقعی تارا وستور است. او تا ۱۷ سالگی هرگز به مدرسه نرفته بود و بدون شناسنامه یا مدارک رسمی، در خانواده‌ای منزوی و مذهبی بزرگ شد که به آموزش رسمی و پزشکی مدرن باور نداشتند. حتی در صورت آسیب‌های جدی، تنها با داروهای گیاهی و درمان‌های خانگی مداوا می‌شدند. تارا همه‌چیز را خودش از صفر یاد گرفت و با تلاش فراوان توانست وارد دانشگاه شود، در حالی‌ که حتی نمی‌دانست "هولوکاست" چیست. پس از انتشار کتاب، برخی اعضای خانواده‌اش روایت او را زیر سؤال بردند، اما تارا تأکید دارد که این خاطرات، بازتاب تجربه‌ی شخصی خودش هستند. او می‌گوید هدفش از نوشتن این کتاب، انتقام یا سرزنش خانواده نبود، بلکه سفری بود برای درک هویت فردی و قدرت تغییر. نوشتن این کتاب برایش بسیار دشوار بود و نزدیک هفت سال طول کشید تا کامل شود. دختر تحصیل‌کرده تنها داستان موفقیت تحصیلی نیست، بلکه سفری است برای کشف خود، آزادی فکری، و قدرت تحول‌آفرین آموزش. این کتاب با تحسین منتقدان روبه‌رو شد و در فهرست بهترین کتاب‌های سال از نگاه نیویورک تایمز، تایم و اکونومیست قرار گرفت. دختر تحصیل‌کرده خاطرات تارا وستور است؛ زنی که در خانواده‌ای بسیار مذهبی و منزوی در ایالت آیداهوی آمریکا بزرگ شد. خانواده‌ی او به شدت با آموزش رسمی، پزشکی مدرن و جامعه‌ی بیرونی مخالف بودند. بیشتر وقتش را با کار در خانه و کارگاه ضایعات پدرش می‌گذراند، در محیطی که گاه با خشونت و آسیب همراه بود. با وجود این محدودیت‌ها، تارا با تلاش فردی شروع به یادگیری کرد و توانست در آزمون ورودی دانشگاه پذیرفته شود. ورود به دانشگاه بریگم یانگ نقطه‌ی عطفی در زندگی‌اش بود؛ جایی که برای نخستین بار با دنیای بیرون، آموزش آکادمیک و روایت‌های متفاوت از حقیقت روبه‌رو شد. بعدها تحصیلاتش را در هاروارد و سپس کمبریج ادامه داد. این کتاب روایت‌گر کشمکش درونی او میان وفاداری به خانواده و تلاش برای یافتن هویت فردی‌اش است. دختر تحصیل‌کرده داستانی الهام‌بخش درباره‌ی قدرت آموزش، رهایی از گذشته، و شکل‌دادن به خود حقیقی‌ است. کتاب دختر تحصیل کرده، شرحی جذاب و هنرمندانه از تلاش یک انسان برای ساخت خویشتنی نو برای خود است. این اثر ۵۷ هفته‌ی متوالی رتبه اول پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۸ را به خود اختصاص داده و به ۳۰ زبان دنیا نیز ترجمه شده است، همچنین توانست مقام پرفروش‌ترین کتاب در سایت‌های آمازون و یو‌اس‌ای تودی و جایزه بهترین کتاب سرگذشت‌نامۀ سایت گودریدز را از آن خود کند. این کتاب برای همه‌ی کسانی که به داستان‌های واقعی و انگیزشی علاقه‌مندند، یک تجربه متفاوت خواهد بود، به‌ویژه: دوست‌داران زندگی‌نامه‌های الهام‌بخش، کسانی که به موضوعاتی چون تحصیل، رهایی فردی، نابرابری جنسیتی و فرهنگی علاقه‌مندند، نوجوانان و جوانانی که در مسیر کشف هویت شخصی خود هستند و علاقه‌مندان به تحلیل‌های اجتماعی از دل روایت‌های فردی توصیه می شود. تارا وستور از زبانی ساده، مستقیم و بی‌پرده استفاده می‌کند. لحن روایت او صمیمی اما تلخ است؛ گاه شاعرانه و گاه خشونت‌بار. نثر کتاب در عین روان‌ بودن، بار احساسی شدیدی دارد و خواننده را مستقیماً درگیر فضای سنگین و پرتنش دوران کودکی و نوجوانی‌اش می‌کند. در بسیاری از بخش‌ها، رویکرد او به نوشتار بیشتر شبیه به بازگویی خاطرات است تا تحلیل، و این ویژگی به اصالت روایت می‌افزاید. در بخشی از کتاب تحصیلکرده می‌خوانیم: در روز سال نو، مادر مرا با اتومبیلش به سوی زندگی جدیدم برد. چیزهای زیادی با خودم نبرده بودم: دوازده تا شیشه از هلوهایی که کنسرو کرده بودیم، رختخواب و یک کیسه زباله‌ی پُر از لباس. همچنان که به سرعت در جادّه پیش می‌رفتیم به منظره‌های اطرافم نگاه می‌کردم. از قلّه‌های سیاهِ کوه‌های بِرریور رَد می‌شدیم و به کوه‌های نوک تیز راکی می‌رسیدیم. دانشگاه در قلب کوهستان واساچ قرار داشت. کوهستانی که کوه‌های سفیدش از دل خاک بیرون آمده بودند. همه‌ی این منظره‌ها زیبا بودند، امّا زیبایی آن‌ها در ذهن من تهدید‌آمیز بود و گویی همه‌ی آن زیبایی‌ها به من حمله‌ور شده بودند. آپارتمانی که اجاره کرده بودیم در یک مایلی جنوب دانشگاه واقع شده بود. آشپزخانه، یک اتاق نشیمن و سه اتاق خواب داشت. اتاق خواب‌ها کوچک بودند. دخترهایی که در آن آپارتمان زندگی می‌کردند-می‌دانستم همه‌ی آن‌ها دخترند زیرا در بی وای یو خانه‌های دانشجویانِ پسر و دختر از هم جدا بودند-هنوز از تعطیلات برنگشته بودند. چیزهایی که با خود آورده بودم را از داخل اتومبیل به داخل خانه آوردم. من و مادر چند لحظه با دستپاچگی در آشپزخانه ایستادیم سپس مادر مرا در آغوش گرفت و سوار اتومبیلش شد و به راه افتاد. سه شب را به تنهایی در آن آپارتمانِ ساکت سَر کردم. گرچه کسی به غیر از من در آپارتمان نبود و سکوت بود، امّا صداهای شهر آرامشم را بَر هم می‌زد. قبلاً بیشتر از چند ساعت در شهر نمانده بودم و تقریباً غیرممکن بود که از خودم در برابر صداهای عجیبی که دَم به دقیقه به من حمله‌ور می‌شدند، دفاع کنم. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 232 بازدید

این روزها نظاره‌گر پدیده‌ای شگفت‌انگیز هستیم؛ بخشی از زنان در سرتاسر جهان راز و رمز موفقیت در زندگی و شغل خود را یافته‌اند و هر روز تعدادشان افزایش می‌یابد. آن‌ها به رمزی جادویی دست پیدا کرده‌اند این زنان مثبت‌اندیش هستند، پشتیبان یکدیگرند و باور دارند که می‌توانند به تمامی خواسته‌هایشان برسند. کتاب راز دختران موفق (Girl Code) درباره‌ی این زنان است. کارا الویل لیبا (Cara Alwill Leyba) در این کتاب به ما نشان می‌دهد که وقتی زنان تفاوت‌ها را کنار می‌گذارند و از یکدیگر حمایت می‌کنند اتفاقی بی‌نظیر رخ می‌دهد. وقتی زنان خودشان را می‌پذیرند و درباره‌ی ترس‌ها، شکست‌ها و ناکامی‌هایشان صحبت می‌کنند قدرتی فوق‌العاده می‌یابند. و از آن مهم‌تر، زمانی که در شادی‌ها، پیروزی‌ها و موفقیت‌های هم سهیم می‌شوند پدیده‌ای شگفت‌انگیز سر برمی‌آورد. کتاب راز دختران موفق با مصاحبه با تعدادی از زنان کارآفرین، متخصص و کسانی که به‌دنبال رؤیاهایشان هستند گویای این است که ما نیز با تغییراتی ساده در نگرش خودمان به زندگی می‌توانیم مانند این زنان زندگی و شغلی شادتر داشته باشیم، و با ایمان آوردن به خودمان، ریشه‌کن کردن حسادت و آموختن قدرت ارتباط می‌توانیم خوشبختی را در زندگی خود احساس کنیم. این کتاب امیدبخش که ازجمله کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز بوده، با استقبال زنان در سراسر جهان مواجه شده است، به‌طوری که شرکت کیت اسپید از لیبا دعوت کرده تا کتاب حاضر را در شرکتشان آموزش دهد، و علاوه بر این، مجله‌ی Inc کتاب راز دختران موفق را از کتاب‌های الهام‌بخشی دانسته که هر زن کارآفرینی باید آن را بخواند. این کتاب به کلیه‌ی زنانی که به‌دنبال زندگی شادتر و موفق‌تر هستند، دنبال انگیزه‌اند، درگیر خودکم‌بینی‌اند، از رقابت زنانه خسته‌اند، می‌خواهند روی پای خود بایستند به دنبال رشد فردی، خودشناسی و خودسازی‌اند پیشنهاد می‌ شوید. موضوعات اصلی کتاب: قدرت خودباوری: - نویسنده تاکید دارد که بزرگ‌ترین رمز موفقیت، ایمان داشتن به خود و قدرت‌های درونی‌ست. به جای اینکه منتظر تأیید دیگران باشی، باید خودت را تأیید کنی. زن‌ها رقیب نیستند، متحدند: - یکی از پیام‌های مهم این کتاب این است که دخترها و زن‌ها به جای رقابت با هم، باید همدیگر را حمایت کنند. موفقیت یک زن، مانع موفقیت دیگری نیست. موفقیت فقط پول و مقام نیست: - موفق بودن یعنی رضایت داشتن از زندگی، شادی درونی، و حس رشد. با خودمراقبتی، عشق به خود، و انتخاب‌های سالم، می‌توان به این موفقیت رسید. سبک زندگی آگاهانه: - نویسنده روی سبک زندگی لوکس و شاد تاکید دارد، اما نه به‌معنای مادی؛ بلکه لوکس بودن از نظر احساس ارزش، نظم ذهنی و مراقبت از خود. شجاعت در برابر شکست: - شکست بخشی از مسیر است و باید از آن درس گرفت، نه اینکه عقب نشست. کارا الویل لیبا، سخنران، مربی سبک زندگی و نویسنده‌ای آمریکایی است که در آثارش زنان را تشویق می کند تا خوشحالی و رضایت خود در زندگی را در اولویت قرار دهند. او با سبک نوشتاری صمیمی، پرانرژی و زن‌محور، به زنان کمک می‌کند اعتماد‌به‌نفس، استقلال، و احساس ارزش شخصی خود را بالا ببرند. او تا به حال پنج کتاب منتشر کرده و در بلاگی محبوب، مطلب می‌نویسد. لیبا قبلاً به عنوان مدیر تبلیغات دیجیتال در شبکه‌ی MTV فعالیت می کرد. نویسنده‌ی کتاب حاضر در حوزه‌ی رسانه‌ی دیجیتال فعالیت می‌کند. او ابتدا کارش را با بازاریابی دیجیتال در صنعت موسیقی آغاز کرد و در طول بیست سال فعالیت خود، با شرکت‌های چندمیلیون‌دلاری همکاری کرده است. کارا الویل لیبا یک وبلاگ پرطرفدار دارد که از محتوای آن ۹ کتاب ازجمله کتاب راز دختران موفق را تألیف کرده است. او همچنین پادکست پرشنونده‌ای دارد و برای سایر زنان کارآفرین، دوره‌های آموزشی برگزار می‌کند. کتاب‌های لیبا به زبان‌های مختلفی ترجمه شده‌اند. کتاب‌های پرفروش کارا: از جمله: - Girl Code (رمز دختران) - The Champagne Diet (رژیم شامپاین) «نترس دختر! غوغا به پا کن»، «دختران پرشروشور» و «خودت را دست‌کم نگیر دختر» از دیگر کتاب‌های لیبا هستند که به فارسی برگردانده شده‌اند. در بخشی از کتاب راز دختران موفق می‌خوانیم: آن‌چه زنان کارآفرین موفق را از زنانی که فقط رویاپردازی می‌کنند، جدا می‌سازد این حقیقت است که زنان موفق وقت را هدر نمی‌دهند. آنان، برای تحقق رویاهایشان، سر از پا نمی‌شناسند. آنان منتظر نمی‌مانند تا فردی پیدا شود و فرصتی برای پیشرفت را کادوپیچ به آنان هدیه دهد. آنان از جایشان بلند می‌شوند و فرصت‌هایی برای خودشان می‌آفرینند. آنان همان ایمیل مهم را ارسال می‌کنند. همان تلفن ضروری را می‌زنند. آنان هزاران‌بار تلاش می‌کنند. به‌جای پذیرش شکست، سخت‌تر می‌کوشند. زمانی که دیگران در خواب‌اند، کار می‌کنند، تعطیلات را نادیده می‌گیرند و تمنای درونی خویش را زندگی و با هر نفس آن را دنبال می‌کنند. زنان موفق منتظر کارت دعوت نیستند. آنان خودشان را به میهانی دعوت می‌کنند. به جرئت می‌گویم که همه‌ی فرصت‌های کاری زندگی‌ام را خودم به وجود آورده‌ام. و اگر همه‌ی آن‌ها را به‌دست خود نساخته باشم، دست کم رابطه‌هایی ایجاد کرده‌ام که به چنین فرصت‌هایی انجامیده است. بخشی عظیم از کارآفرین بودن این است که پیوسته و آگاهانه بذرها را بکارید. کارآفرینی همیشه به معنای شناخته شدن، فروش یا ارتباط سریع و مؤثر نیست. وقتی کارآفرین باشید، همه شما را می‌پایند. پس، بهترین کار این است که گام‌ها را محکم و استوار بردارید. مطالب این کتاب شامل: فصل اول: راز اصلی این است! فصل دوم: به هوش و استعداد برجسته‌ی خود اعتماد کنید. فصل سوم: قدرت ارتباط فصل چهارم: ترس فصل پنجم: گرد و غبارهایتان را بتکانید. فصل ششم: وقتی مشغول ساختن امپراتوری خودت هستی، وقتی برای توجه به مزخرفات نمی‌ماند. فصل هفتم: به دنبال خطوط منقش به الماس باشید. فصل هشتم: چون خانمی موفق است، از او متنفر نباشید فصل نهم: منتظر کارت دعوت نباشید. جملات برگزیده‌ی کتاب راز دختران موفق: - اینکه خطر نمی‌کنید، خود بزرگ‌ترین خطر است. - تفاوت میان افراد موفق و دیگر افراد در مدت زمانی است که صرف تأسف خوردن برای خودشان می‌کنند. - وقتی در جمع‌های عمومی حاضر می‌شوید، باید پوستی کلفت و حافظه‌ای فراموشکار داشته باشید. حتی مادرترزا نیز منتقدان و دشمنانی داشت. - اگر زنی بهترین دوست خودش باشد، زندگی برای او راحت‌تر است. - اگر خودتان دنبال خواسته‌هایتان نروید، هرگز آن‌ها را به دست نخواهید آورد. اگر نپرسید، پاسخ همیشه منفی است. اگر قدمی روبه‌جلو برندارید، همواره درجا خواهید زد. کارا الویل لیبا در کتاب راز دختران موفق ما را به زندگی زنان موفق و تأثیرگذار جهان دعوت می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه با به کار بستن چند توصیه‌ی ساده ما نیز می‌توانیم از زنان موفق محسوب شویم. این اثر حیرت‌انگیز از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز بوده است. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 400 بازدید

کلاریسا پینکولا استس (Clarissa Pinkola Estés) نویسنده‌ای کتاب زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند، اسطوره‌ها، افسانه‌ها و داستان‌های غنی فرهنگ‌ها و قبایل گوناگون را در این کتاب بازگو می‌کند تا زن امروزی از خلال شنیدن آن‌ها ارتباط خود با دنیای فراموش‌شده‌اش را احیا کند. داستان‌های اسطوره‌ای و افسانه‌های نیاکان ما از دل انسانی‌ترین غرایز بشر پدیدار شدند. زن در این افسانه‌های بدوی، چنانکه نمود آن را در الهه‌ها و شخصیت‌های اسطوره‌ای می‌بینیم، سرشتی مبتنی بر غریزه داشت و در هارمونی و نسبتی تنگاتنگ با طبیعت وحشی پیرامون خود قرار داشت. تصویر درخشانی که عنوان کتاب ترسیم می‌کند نیز اشاره به همین موضوع دارند. زنی که در میان گله‌ای از گرگ‌ها در پهنه‌ی دشت می‌دود. با تنی عریان، گیسوانی رها و سرشتی سرکش و وحشی. درست مانند گرگ‌ها. دکتر پینکولا استنس در کتاب زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند به سراغ تعدادی از افسانه‌ها و قصه‌های اسطوره‌ای پیرامون کهن‌الگوی زن وحشی می‌رود و آن‌ها را برای ما بازگو می‌کند. او با روایت کردن این داستان‌ها، گویی ارواح زنان هزاران نسل پیش را در مقابل ما احضار می‌کند. ارواحی سرکوب‌شده که حالا احتمالاً خشمگین‌تر از گذشته هستند. زنانی که با وجود سرکوب‌های هزاران‌هزار ساله، مادامی که غرایز انسانی وجود دارند زنده‌اند و جایی در اعماق شخصیت ما و در درونی‌ترین لایه‌های نهاد ما زندگی می‌کنند. از جمله جوایز و افتخارات کتاب زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند راه‌ یافتن به فهرست پرفروش‌ترین‌های: نیویورک تایمز هفته‌نامه‌ی ناشران USA Today Library Journal این نویسنده و روانکاو دکترای خود را در رشته‌ی روانشناسی قومی-بالینی دریافت کرد و در این مقطع به مطالعه‌ی الگوهای اجتماعی و روانی در گروه‌های فرهنگی و قبایل گوناگون بشری پرداخت. او نویسنده‌ی کتاب‌های بسیاری در زمینه‌ی سفر روح و کاوش روان و ناخودآگاه است. از سال ۱۹۹۲ تا کنون آثار استس به ۳۷ زبان منتشر شده است و برخی کتاب‌های او از جمله زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند با استقبال قابل توجهی روبه‌رو شده‌اند. در حوزه‌ی نویسندگی، کلاریسا پینکولا استس همکاری با نشریات معتبری همچون هافینگتون پست، واشنگتن پست، هفته‌نامه‌ی ناشران و دنور پست را در کارنامه‌ی حرفه‌ای خود دارد. او از آغاز فعالیت‌های حرفه‌ای خود در زمینه‌ی روانکاوی و نویسندگی، توانست جوایز و افتخارات بسیاری را از آن خود کند. کسب جایزه‌ی حافظ لور، جایزه‌ی گرادیوا از انجمن ملی برای پیشرفت روانکاوی، جایزه‌ی انجمن مطبوعات کاتولیک، جایزه‌ی افتخاری کتاب سال انجمن کتابفروشان آمریکا و جایزه‌ی لیگ نویسندگان کلرادو تعدادی از این افتخارات است. استس همچنین موفق به دریافت مدالی از سوی رئیس‌جمهور برای عدالت اجتماعی شده است. چارچوب پنجره‌هایی که با لایه‌ای از یخ پوشیده شده، چارچوب پنجره‌هایی که با گلبرگ‌های خیس گوشیده شده، چارچوب پنجره‌هایی که با گرده‌های زرد پوشیده شده، چارچوب پنجره‌هایی که صمغ درختی روی آن انباشته شده است. و پوست خود ما هم چرخه‌های خود را داشت. نویسنده معتقد است با گذشت زمان، طبیعت غریزی زنانه غارت و به عقب رانده شده است. اما با حفاری‌های گسترده روانشناختی- باستان‌شناسی در ویرانه‌های جهان زیرین زن، می‌توان سرزندگی و شور حیات را در زنان بازیابی کرد. در آنجاست که ما می توانیم عمیق ترین طبیعت زنان را آشکار کنیم و به قدرتی خلاقه دسترسی پیدا کنیم. کلاریسا با بررسی زندگی گرگ‌ها به این نتیجه رسید که زندگی آنان شباهت زیادی به زندگی زنان دارد. گرگ‌های سالم و زن‌های سالم ویژگی‌های مشابهی از قبیل سرزندگی، هشیاری و تحمل و قدرت بالا دارند و هر دو در معرض مزاحمت و تعقیب قرار گرفته، مرعوب شده و به غلط متصف به خون‌خواری شده‌اند. او که خود متعلق به نسل بعد از جنگ جهانی دوم است که در آن با زنان مثل کودکان رفتار می‌شد می‌گوید زنان با وجود تمام ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها از هر ابزار و فضای موجودی از درختان گرفته تا غارها و جنگل‌ها برای آفرینش استفاده می‌کردند. اما زنان در حین پروسه‌ی اجتماعی شدن ارتباط خود را با کهن الگوی زن وحشی و انسجام درونی خود را از دست می‌دهند. وقتی تماس خود را با روح غریزی‌مان از دست می‌دهیم، حالتی نیمه ویران پیدا می‌کنیم و قدرت‌هایی که وجودشان برای زنانگی طبیعی است، اجازه‌ی رشد و تکامل نمی‌یابند. زن وحشی به معنای سلامت همه‌ی زنان است. بدون او روانشناسی زنان هیچ معنایی ندارد. برخی از نشانه‌های احساسی اختلال در رابطه‌ی زنان به نیروی وحشی روحی احساس خستگی فوق‌العاده، شکنندگی، افسردگی، گیجی، خفگی، فقدان حس نشاط و… است. کلاریسا می‌گوید زن سالم شباهت زیادی با گرگ دارد و برای بررسی این موضوع گاه متوسل به برشمردن صفاتی در زنان می‌شود که از دیدگاه فمینیسم و مطالعات جنس و جنسیت امروز، صفاتی هستند که باید کلیشه‌زدایی شوند. با توجه به زمان نگارش کتاب و هدف آن که تمرین جرات‌ورزی و القای حس قدرتمندی به زنان است از کتاب‌های بسیار مفید در دوره‌ی خود برای کمک به توانمندسازی زنان و شکستن کلیشه‌ها محسوب می‌شود، تا زنان از قالب رایج کلیشه‌های ساکت و محجوب و سربه‌زیر بودن فراروی کنند؛ اما با دیدگاهی امروزی می‌توان برخی از بخش‌های آن را از دیدگاه فمینستی مورد نقد و بررسی قرار داد. در بخشی از کتاب زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند می‌خوانیم: ما یک زمان انسانی داریم و یک زمان وحشی. من وقتی بچه بودم در جنگل‌های شمالی، قبل از این که بیاموزم سال چهار فصل دارد، فکر می‌کردم ده‌ها فصل هست. زمان رعدهای شبانه، زمان روشن کردن اجاق، زمان روشن کردن آتش در جنگل، زمان خون روی برف، زمان درختان یخ‌زده، زمان خمیده، زمان درختان گریان، درختان براق، درختان ریشه‌دار، درختانی که فقط قسمت بالایشان تکان می‌خورد، و زمان درختانی که میوه‌هایشان را می‌ریزند. من فصول برف الماس‌گون، برف مه‌آلود، برف قژقژی و حتی برف کثیف و برف تگرگی را دوست داشتم. زیرا همه‌ی این‌ها بدین معنا بود که زمان شکوفه‌های کنار رودخانه در حال فرارسیدن است. این فصل‌ها همانند مهمانان مهم و مقدسی بودند که هر یک پیشاپیش نشانه‌ی ورود خود را می‌فرستادند. میوه‌های کاجی که باز می‌شود، میوه‌های کاجی که بسته می‌شود، بوی برگی که می‌پوسد، بوی بارانی که می‌آید، موی خشک‌شده، موی سیخ‌شده، موی ضخیم، درهای باز، درهای بسته، درهایی که اصلاً بسته نمی‌شود. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب