برچسب: زنان و ادبیات

1 روز قبل - 49 بازدید

زن قدرتمند، کتاب دوازده قانون برای تبدیل شدن به یک زن قدرتمند را سارا اردو، کارآفرین، هنرمند و مربی پرورش ذهن، به نگارش درآورده است. این کتاب راهنمایی است برای زنان امروزی تا زندگی خود را متحول سازند، با تکیه بر قدرت درونی خود ترس‌های خویش را کنار بگذارند و بر آرزوهایشان جامه‌ی عمل بپوشانند. زنان برای حفظ جایگاه خود در جوامع مختلف باید بجنگند و شرایط خود را بهبود ببخشند و همچنین به نسل بعد خود بیاموزند که چطور بهتر زندگی کنند. زنان، قدرتی درونی و پتانسیلی باورنکردی دارند که می‌تواند آن‌ها را به تمام خواسته‌هایشان برساند. اما چطور می‌توان به این نیروی درونی دست یافت و از آن بهره گرفت؟ سارا اردو در کتاب دوازده قانون برای تبدیل شدن به یک زن قدرتمنداز طریق معرفی و تشریح ۱۲ تکنیک تغییر، به شما کمک می‌کند که ترس‌هایتان را کنار بگذارید و به‌راحتی از قدرت نهفته در درونتان استفاده کنید. کتاب حاضر در ۱۲ فصل تهیه و تدوین شده که با مطالعه‌ی آن با مطالبی که در ادامه به صورت فهرست‌وار ذکر می‌شود، آشنا خواهید شد: زنان باید از سکوتی که طی سالیان طولانی به آن‌ها تحمیل شده، پرهیز کنند. زن قدرتمند می‌داند که چگونه نظراتش را بیان کند، پس زمانی که حرفی برای گفتن دارد از سکوت کردن خودداری می‌کند. هر زنی می‌بایست در ابتدا خودش را دوست بدارد؛ آن هم بدون هیچ ترس و واهمه‌ای. منظور از دوست داشتن خود این است که با دنیای درونی خود صلح و آشتی کند و خود را همان‌گونه که هست می‌پذیرد. یک زن قدرتمند به ندای درونش گوش می‌دهد، به دنبال علائقش می‌رود و در لحظه زندگی می‌کند و همه چیز را تحت کنترل خود نگه می‌دارد. یک زن قدرتمند بر سر عقاید خود می‌ایستد و نظراتش را بدون هیچ ترسی بیان می‌کند. او تمام اجزای وجود خود را دوست دارد و از اعتمادبه‌نفس کامل برخوردار است. به طور کلی، از کتاب دوازده قانون برای تبدیل شدن به یک زن قدرتمند می‌آموزیم که چیزی به ‌نام رویای بزرگ یا آرزوی دست‌نیافتنی وجود ندارد؛ یک زن حتماً برای خود اهداف بزرگی دارد و رویاهای بزرگ‌تری را در سر می‌پروراند. ترس لازمه‌ی زیستن در دنیای کنونی است اما نباید در مسیر پیشرفت شما خللی ایجاد کند. در مسیر موفقیت هیچ مانعی جز خودتان و افکارتان وجود ندارد، پس از فکر کردن زیاد باید دست کشید. هیچ چیزی و هیچ کسی نمی‌تواند آرامش زن قدرتمند را بر هم بزند، او به حدی به خوب بودن و توانایی‌هایش اعتماد دارد که به دیگر زنان نیز قدرت می‌بخشد. حتی اگر شما یک قدیس باشید باز هم کسی پیدا می‌شود که با قدیس بودنتان مشکل داشته باشد؛ بنابراین سعی کنید خودتان باشید. مطالعه‌ی این کتاب را به زنانی پیشنهاد می‌کنیم که در پی بهبود شرایط زندگی خود هستند. سارا اُوردو، نویسنده این کتاب به‌عنوان یک زن کارآفرین، هنرمند، ناشر مؤلف، کاربر فعال یوتیوب، مربی پرورش ذهن، مجری برنامه‌ی زنده و وبلاگ‌نویس، مجری پادکست، ازجمله افرادی است که در سطح متعالی و به روش‌های مختلف از خود اثری ماندگار باقی گذاشته است. این موضوع خواسته‌ی قلبی هزار ساله‌ی اکثر زنان است. روزانه هزاران نفر مطالب او را در صفحات اجتماعی در زمینه‌ی سلامت، زیبایی،  وسبک زندگی تعقیب می‌کنند. ویدیوهای او در برنامه‌ی یوتیوب در سطح بین‌المللی میلیون‌ها بیننده دارد. همچنین در رسانه‌های مختلفی مانند NBC,MTV, و مجله‌ی زندگی افراد الهام‌بخش، بارها با او مصاحبه و برنامه‌ی وی پخش شده است. سارا در پادکست درباره عناوینی ازجمله: ساخت زندگی موردعلاقه، بهترین زندگی ممکن صحبت می‌کند. بخش‌هایی از برنامه‌ی او درباره‌ی رویکردهای بی‌پرده نسبت به زندگی، و اجرای مصاحبه‌های بی‌نظیر با مهمانان است. در وب سایتش، درمورد زندگی با آگاهی، عشق به خود، سلامت روان، و بسیاری از مسائل دیگر، مطالب مفید به چشم می‌خورد. پادکست‌ها و کتاب‌های خود را نیز از طریق همین سایت به فروش می‌رساند. سارا مجری برنامه‌ی توانمندسازی زنان در منطقه‌ی دیترویت است. این برنامه زنان زیادی از سراسر جهان را به خود جذب کرده است. اولین کتاب و خاطرات سارا در ماه می سال ۲۰۱۷ منتشر گردید. همچنین کتاب‌های دیگری از وی در سایت کیندل و آمازون موجود است. در بخشی از کتاب دوازده قانون برای تبدیل شدن به یک زن قدرتمند می‌خوانیم: «همیشه فکر می‌کردم خودم را دوست دارم. منظورم این است بالاخره برای خودم چیزهای خوبی می‌خریدم، اعتمادبه‌نفس داشتم، در فضای مجازی درباره‌ی دوست داشتن خودم جملات زیبا منتشر می‌کردم. ولی خیلی زود فهمیدم منظور از دوست داشتن هیچ‌کدام اینها نیست. موضوع خیلی عمیق‌تر از این حرف‌هاست. دوست داشتن خود به معنای پذیرش است. یعنی با دنیای درون در صلح و آشتی باشید. گاهی اوقات انجام یک کار ساده مانند مراقبت پوستی با یک ماسک به صورت قبل از خواب است. گاهی موضوعات مهم‌تری مانند رها کردن یک رابطه‌ی سمی یا پایان دادن به حرف‌های منفی نسبت به خودتان است. از خود بپرسید به چه چیزی نیاز دارید، سپس هر آنچه را که وجود دارد بارها و بارها به خود تقدیم کنید. دوست داشتن خود شروع یک سفر است. ممکن است یک‌شبه اتفاق نیفتد، ممکن است نیاز باشد برای رسیدن به چنین دستاوردی مدت‌ها سخت تلاش کنید. اما وقتش رسیده است که دست‌به‌کار بشوید. دخترجان حواست را جمع کن... وقت تنگ است. ویژگی‌های رفتاری را که در خود دوست دارید بیشتر جست‌وجو کنید. بدانید چه خصلتی شما را منحصربه‌فرد می‌کند. عواملی را که باعث می‌شود زنی با چنین مشخصاتی باشید شناسایی کنید. آن‌قدر خود را قضاوت نکنید. به خودتان نگویید «من خوب نیستم». بگویید به‌اندازه‌ی کافی خوب هستم. همیشه به‌اندازه‌ی کافی خوب بوده‌اید. همه شرایط بسیار سختی را می‌گذرانیم، گاهی اوضاع واقعاً خوب نیست. گاهی حس می‌کنیم هیچ‌چیز منطقی پیش نمی‌رود و زمان‌هایی هست که احساس خوبی نداریم. آنچه مهم است این است که یاد می‌گیریم چگونه این افکار، احساسات و موقعیت‌ها را هدایت کنیم تا در جایگاهی از علاقه نسبت به خود قرار بگیریم. خود را دوست بدارید... و بدون ترس این کار را بکنید. چرا از اینکه به خود اولویت ببخشید، می‌ترسید؟ چه‌چیزی باید فراهم شود تا دست از این ترس بردارید؟ چه ملاحظاتی شما را از علاقه، تحسین تزلزل‌ناپذیر نسبت به فردی که هستید باز می‌دارد؟» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 71 بازدید

«آلیس جین چندلر وبستر» رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس مشهور با ملیت آمریکایی است که همگان او را با آثار برگزیده‌ای چون بابا لنگ دراز و دشمن‌عزیز می‌شناسند. این بانوی داستان‌سرا و خالق اثرهای جاودانه در۲۴ ژوئیه ۱۸۷۶ در روستای «فردونیا» ایالت نیویورک آمریکا در خانواده‌ای علاقه‌مند به ادبیات، اهل قلم و فرهنگ متولد شد. زندگی خوب پیش می‌رفت اما با ورشستگی پدر اوضاع اقتصادی خانواده وبستر با سختی روبه‌روشد. جین وبستر از دسته نویسندگانی که با فقر و تهی‌دستی کاملاً آشناست و آرزوی قلبی او این بود که بتواند داستان‌هایی بنویسید تا روح‌ عدالت‌محوری را در میان انسان‌ها بیدار کند. او از کودکی توسط آثار دایی مارک‌ تواین ، مادر و پدرش با ادبیات آشنا شد و اندیشه‌های‌ کودکی وی در خلق داستان‌های او در آینده اثرگذار واقع شد. دوران‌ کودکی او در خانه‌ای‌ بزرگ در کنار والدین و مادربزرگ سپری شد. در همان دوران مادربزرگ او در جهت حمایت از حقوق زنان فعالیت‌هایی را آغاز کرده بود. می‌توان گفت عواطف خیرخواهانه، انسان‌دوستانه و الگوبرداری از افراد خانواده در نوع تفکر جین در نویسندگی در زمینه مسائل اجتماعی بسیار تاثیرگذار بوده است از همان دوران کودکی به کتاب‌خوانی علاقه داشت چنان‌ که در یکی از یادداشت‌هایش عنوان کرده است، داستان‌هایی را دوست می‌دارم که به‌زبانی روان نگاشته شده‌اند. شیوه نگارش و تنوع خارق‌العاده موضوعات، قهرمانان، روزمرگی‌ها و هیجانات زندگی در آثار وی موجب تمایز او با دیگر نویسندگان شده‌ است‌ و آثار او با استقبال خوانندگان بی‌شماری در همه سنین روبه‌رو شد. از نگاه نویسندگان مطرح جهان، سبک نگارش جین‌ وبستر الهام گرفته از آثار «مارک‌تواین»، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی و خالق اثر شاهزاده و گدا می‌باشد و پژوهش‌های او نقش بسیار مهمی در کامیابی‌های او در زمینه نویسندگی داشته است. نخستین اثر وی با‌ عنوان زمانی که پتی به دانشگاه می‌رفت در سال ۱۹۰۳ به‌ چاپ رسید. او بعد از این کتاب داستان شاهدخت ویت، اسرار ۴ استخر و فقط پتی را نوشت. در سال ۱۹۱۲ با رمان بابا لنگ ‌دراز که یکی از خاطره‌انگیزترین شخصیت‌های دوران‌ کودکی ماست مشهور شد. دشمن‌عزیز نیز به‌ عنوان آخرین اثر او در رده ده کتاب‌ برتر آمریکا در سال  ۱۹۱۵ به فروش رسید. وی پس ‌از نگارش این کتاب مدت زیادی زنده نماند و در سال ۱۹۱۶ درگذشت. جین‌ وبستر نویسنده‌ای برای همه دوران‌هاست؛ مجموعه آثار جین‌وبستر با نگارشی‌صمیمی، خاطره‌انگیز و با قلمی روان خودنمایی می‌کند، آثار با متنی ساده و روان سرشار از عواطف می‌تواند هر انسان آزاد‌اندیشی را با خود همراه کند. چنانکه بخش عظیمی از نوجوانان و جوانان امروز و جوانان‌ قدیم را به‌ سمت خود جذب می‌کند. آثار‌ شناخته‌شده وبستر به‌جد یکی از گنجینه‌های ادبیات آمریکا و جهان قلمداد می‌شود. قلم زنانه و فضای داستانی متفاوت، شخصیت‌پردازی قوی و توصیفات ‌خلاقانه با بیانی ساده و روان از دیگر ویژگی‌های شاخص کتاب‌های اوست که موجب شده همه افراد با هر گونه سطح سواد و تحصیلاتی قادر به درک مضمون داستان‌های او باشند. اغلب محوریت آثار او درحیطه انسان‌دوستی، تهی‌دستی، عشق و تلاش آدمی‌ همراه با نقد تلخ اجتماعی معنا می‌شود. شخصیت بدیع جین‌وبستر در آن است که همواره حامی حقوق زنان بوده و درمیان داستان‌های وی حوزه‌ی زنان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و در‌حقیقت می‌توان گفت شرح وقایع و تجارب ارزشمند درجریان بلوغ اجتماعی و شخصیتی را در بطن داستان‌های خود جای داده است، چنان‌که با گذشت سالیان متمادی از مرگ وی، همچنان آثار او در اغلب کشور‌ها ترجمه می‌شود و در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های دنیا قرار دارد. یکی از ویژگی‌های شخصیتی جین‌ وبستر، توجه فراوان به روحیات هم‌سن و‌ سالان خود بود و همواره تلاش می‌کرد تا از تجربه‌های ارزشمند در جهت افزایش ارتباط نوجوانان با داستان‌های خویش استفاده کند. بیشترین فعالیت وی در طی سال ‌های ۱۸۹۹ تا ۱۹۱۶ با آثار زیر رقم خورد. کتاب بابا لنگ‌دراز کتاب دشمن عزیز کتاب جری جوان جین وبستر در دوران‌ تحصیل‌ خود در فرانسه، انگلیس و ایتالیا اقامتی کوتاه داشت و در همان زمان بود که نوشتن را با یک کتاب باعنوان شاهزاده گندم برای یک نشریه محلی آغاز کرد. او همچنین در مدت اقامت خود در ایتالیا دو کتاب شاهدخت ویت و جری جوان را منتشر کرد که مضامین این دو رمان از تجربیات سفر او به ایتالیا الگوبرداری شده است. جین در دوران‌ دانشگاه در زمینه مسائل اجتماعی و مدنی، اصلاحات و امور اجرایی فعال بود و از تجربیاتش در محتوای‌ داستان‌های کوتاه بهره می‌گرفت و پس از فارغ‌التحصیلی تصمیم گرفت تا نویسندگی را به‌ عنوان پیشه همیشگی خود برگزیند. او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه نوشتن را به‌ طور جدی آغاز کرد و در کنار نویسندگی در کارهای خیرخواهانه مانند سرکشی به زندان‌ها و یتیم‌خانه‌ها نیز فعالیت داشت. کتاب بابا لنگ دراز ویژگی منحصر به‌ فرد کتاب بابا لنگ دراز این است که افراد در همه سنین قادرند با آن ارتباط خوبی برقرار کنند. عواطف، نوع دوستی، بخشش، مبارزه با جامعه‌ طبقاتی و فقر، الهام از واقعیات‌زندگی و معناگرایی در این رمان درخشان است. قهرمان اصلی داستان دختری باهوش بنام «جودی‌ ابوت» می‌باشد که نمادی از رشد، تلاش، پشتکار، استقلال‌ فردی و امیدواری را متجلی می‌سازد. نقطه‌ تمایز داستان‌ ‌بابا لنگ ‌دراز و دشمن‌ عزیز در این است که همچنان در محتوا و بطن‌ هر دو داستان، جودی ‌ابوت به‌ عنوان قهرمان داستان خودنمایی می‌کند و با زبانی جذاب در قالب نامه به بیان خاطرات می‌پردازد. کتاب دشمن‌عزیز کتاب دشمن عزیز از جین وبستر همانند کتاب بابا لنگ دراز به نوبه‌ خود سبکی بی‌نظیر دارد چرا که مفاهیم خود را در قالب نامه همراه با شادی و غم در کنار یکدیگر بیان نموده است. این رمان بعد از داستان بابا‌ لنگ‌ دراز نگاشته شده و در واقع ادامه آن است. در رمان دشمن عزیز قصه از جایی شروع می‌شود که جودی با آقای «جرویس پندلتون» ازدواج و ماجرای‌ عمیقی در خصوص واگذاری سرپرستی یتیم‌خانه به «سالی‌مک‌براید» (صمیمی‌ترین دوست ‌جودی‌ ابوت) رخ می‌دهد. شاید برای شما هم سوال باشد که چرا جین‌ وبستر آخرین کتاب‌ خود را دشمن‌ عزیز نام‌گذاری کرده‌ است؟ نکته جالب اینجاست که اختلاف‌ نظر سالی و پزشک یتیم‌خانه موجب‌ شده که باهم رفتاری لجاجت‌آمیز داشته‌ باشند اما علاقه او به بچه‌های نوانخانه مانع می‌شود که او از این رقابت کوتاه بیاید. از این‌رو، سالی که از رفتارهای او شاکی است به او لقب‌‌ دشمن‌ عزیز را می‌دهد و در نامه‌های خود به جودی ‌ابوت از او شکایت می‌کند. اگر شما ازطرفداران داستان بابالنگ‌دراز هستید قطعا با خواندن رمان دشمن‌عزیز نیز شگفت‌زده خواهید شد. کتاب  جری جوان کتاب جری جوان با ژانر اجتماعی و عاشقانه توجه خوانندگان بسیاری را به‌ خود جلب نموده است. اما در این میان تعدادی‌ دیگر نیز همچنان معتقدند که محبوبیت و اثرگذاری رمان بابالنگ‌دراز نسبت به این رمان بیشتر بوده و هیچ‌کدام از رمان‌های جین‌ وبستر همانند او نخواهد شد. این رمان با زبانی شیرین و روان به‌توصیف ماجرای آشنایی «جری» و«کنستانس» تا علاقه‌مند‌ی آن‌ها و وقایعی که در طول داستان اتفاق‌ می‌افتد می‌پردازد. اگر شما هم به مطالعه داستان‌های عاشقانه اشتیاق دارید، این فرصت را از دست ندهید. کتاب وقتی پتی به دانشکده می‌رفت کتاب وقتی پتی به دانشگاه می‌رفت دارای ژانر اجتماعی است و در خصوص دختری جوان بنام «پتی ویات» است که خاطرات او در دوران دانشگاه را با کلامی طنزآمیز و دلنشین به تصویر می‌کشد. اگر به دانستن خاطرات او علاقه‌مندید شما را به مطالعه این کتاب دعوت می‌کنیم. او در این رمان قهرمان‌ اصلی داستان را با شخصیت‌پردازی نزدیکترین دوستش به‌تصویر کشیده است. یکی از مهمترین نقاط‌‌قوت این نویسنده بزرگ این است که عموما در شخصیت‌پردازی داستان‌هایش از عناصر‌ واقعی محیط‌ زندگی خود الگوبرداری می‌کند. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


2 هفته قبل - 72 بازدید

شمیسا موج از شاعرانی است که شعر را از کودکی شروع کرده است، اما از سال ۱۳۹۳ به این‎سو، در این زمینه جدی‌تر کار کرده و نخستین اثرش را دوسال پیش زیر نام«جوانه در کویر» منتشر کرده است. او کودکی را در پنجشیر و مکتب و دانشگاه را در کابل سپری کرده است و فعلاً با خانواده‌اش در آمریکا زندگی می‌کند. شمیسا موج متولد ولایت پنجشیر است. مکتب را در کابل خوانده و بیشتر عمر را در کابل سپری کرده است و فعلاً با همسر و فرزندان‌اش در تکزاس آمریکا زندگی می‌کند. در مورد علاقه وی در زمینه‌ی شعر و نویسند‌گی بیان می‌دارد که: راستش در کُل نویسندگی و‌ شعر را از صنف دوم مکتب به این طرف دوست داشتم؛ اما هیچ تصور نکرده بودم که روزی خط‌‌‌خطی‌های ناچیزم را ارجمندان ادیب و اساتید بزرگوار شعر بخوانند. بسیار آرزو داشتم یک‌خواننده‌ی خوب شعر و دنبال‌کننده‌ی برنامه‌های ادبی رسانه‌ای باشم؛ ولی دقیق‌تر، از سال ۱۳۹۳ خورشیدی چیزهای که نمی‌شود شعر گفت، می‌نوشتم و بعد از سال ۱۳۹۶ به بعد اندکی بهتر می‌نویسم. از نظر وی شعر، نگفته‌هایی است که از احساس عمیق فوران می‌کند و واژه‌ها خودشان‌را به کمک اندیشه، رقصان روی کاغذ تنظیم می‌کنند. خلاصه حرف دل است و نمی‌شود برایش آغوش باز نکرد. به گفته‌ی خود شمیسا، وی از نو‌جوانی عادت داشته که قلم و کاغذی در دست‌ داشته باشد و درون‌گرا نیز بوده و نمی‌خواسته با همه، گپِ دلش را بگوید. از این‌رو گاه گاهی چیزهایی را در کتابچه یادداشت می‌کرد. شمیسا در زمینه‌ی انگیزه چنان بیان می‌دارد: روزی یاد داشت‌هایم روی صندلی بود و برادر کوچکم که برایم مثل رفیق است، آن زمان صنف نهم مکتب بود و گاهی هم شعر می‌سرود‌، کتابچه‌ام را باز کرد و یاد داشت‌هایم را خواند و گفت: تو شعر می‌سرایی؟ گفتم: فکر نکنم! فقط حرف‌های دلم را یاد داشت کرده‌ام، اما او تاکید کرد که تو شاعری و نباید این‌گونه نوشته‌ها را نادیده بگیری. پس از آن کوشش کردم بیشتر بنویسم. اولین خط‌‌خطی‎‌های ناچیزم را با برنامه‌های ادبی رادیو‌ کابل شریک می‌ساختم و از آن بزرگواران نظر می‌خواستم که خوب تحسین می‌کردند. همین دلایل باعث شد تا جسارت کنم و بیشتر بنویسم؛ اما خیلی دیر استعدادم را یافتم. شاید قبلاً مجال نیافته بودم. جایگاه زنان در ادبیات امروز از نظر شمیسا موج به گونه‌ی زیر بیان می‌گردد: با وجود این‌که افغانستان در همه عرصه‌ها در طول تاریخ مدفن استعدادهای زنان بوده است‌، اما زنان امروز آگاهانه توانسته اند در ادبیات و شعر بسیار خوب از خود برازندگی نشان بدهند و صدای ناشنیده‌ی خود و هم‌وطنان خود را تا دور دست‌ها برسانند؛ که در این موفقیت، پیشرفت رسانه‌ها و تکنالوژی هم نقش مهمی داشته است. شمیسا از کودکی از سروده‌های پروین پژواک را بیشتر دوست داشت. اشعار نادیا انجمن را می‌پسندید و‌ دوست داشت، به گفته‌ی خودش: گاهی چیزهای که نتوانسته‌ام بگویم را در سروده‌های او یافتم. شعری که حرفی به گفتن دارد، آگاهانه و شاعرانه سروده شده باشد، خودش به‌دل جا می‌گیرد. از دید او زنانِ امروز، اکثرشان زیبا می‌سرایند و اما بیشتر اشعار مژده خاکین، خالده فروغ، نگین بدخش، صنم عنبرین، مزدا مهرگان، هیلا صدیقی، طاهره خنیا، نیلوفر راعون، کریمه شبرنگ، راحله یار، مهتاب ساحل، دینا امین، لیلی غزل و بیشتر زنانی که آگاهانه توانسته اند در شعر صدای زنان باشند را می پسندد و با علاقه‌مندی می‌خواند. «جوانه در کویر» که از تراوش ذهن پُرثمر شاعری به نام شمیسا موج هستی یافته است، کم از شمشیر نبرد در میدان مبارزه نیست. بانو موج، سال‌هاست که می‌سراید و می‌سراید و اندازه‌ی چند دفتر شعر، آماده‌ی چاپ دارد. از میان تمام آن سروده‌های چندسال پسین، شماری از غزل‌ها، مثنوی، چهارپاره، رباعی، دوبیتی و شعرهای آزاد او را برگزیدم و از انسجام این ژانرهای شعری، اثری پدید آمد به نام «جوانه در کویر». شعرهای بانو شمیسای موج، آمیزه یا امتزاجی از مفاهیم: وطن، نکوهش ظلم، عدالت، حق، فریاد مردم، عشق، آزادی و موارد دیگر است. بانو موج، زبان شعر امروز را به خوبی و در حد نیکویی درک و دریافته است و با واژگان فارسی با احتیاط برخورد می‌کند و در گزینش آن‌ها از دقت تام کار می‌گیرد. آن‌جا که می‌گوید: قصد رفتن می‌کنم، در من کسی جا مانده است شهر گرچه خالی است؛ اما ردِ پا مانده است در شعر‌های بانو شمیسا موج، عنصر صداقت و صمیمیت شاعرانه به وجه احسنش بازتاب یافته است و روح متعالی او، در واژه‌ واژه‌ی شعرهایش تبلور و به وفور دیده می‌شود. به این بیت‌ها توجه کنید: صبر کن میهن آزاده! بیاور طاقت نتواند که ترا هضم کند، هر قدرت استخوان تو گلو پاره کند دشمن را بشکند مشت تو سرپنجه‌ی اهریمن را هرکه بدخواه تو …نفرین خدایت بادش موج خشمت به جهان برکند از بنیادش… کتاب جوانه‌ی در کویر اثری تابو شکن همانند نام کتاب که جوانه‌یی خودرو در میان کویر پر از شن که شب‌ها سرد سرد است وروزها گرم گرم و هرگز مجال جوانه زدن را نمیدهد مگر اینکه آن جوانه در برابر آن همه سردی وگرمی تاب آورد. این کتاب اولین اثر خانم موج است که درین هیاهوی پرتلاطم روزگار به عنوان یک زن ویک مادر و یک خواهر کتابی را به جامعه‌ی سپرده که پیام نه بر بی‌سواد بودن و جاهل خطاب کردن خانم‌ها است. این مجموعه نظم اولین کتاب شعر پارسی در دره‌ی پهناور پیاوشت است که به قلم یک خانم سروده شد. هرلحظه از تهدیدِ مرگ خود خبر دارم خوشبختی‌ام اینجاست که الزایمر دارم هرشب میان چشم‌هایت می‌سپارم جان در بامدادان بازهم عزم سفر دارم گل می‌فروشم یک سبد لبخند می‌خواهم مزدِ چه بهتر، خوشه‌ی انگور تَر دارم گاَه شعله‌ی آتش گهی رود خروشانم با هردو در گیرم دل زیبانگر دارم امید می‌بافم برای زندگی هر بار در پیله‌های نارسیده شاهپر دارم پیک تغزل عطر می‌پاشد روانم را زین رایحه آغوش گرم و پُرثمر دارم نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 98 بازدید

نسیم مرعشی، سال ۱۳۶۲ در اهواز به دنیا آمد. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر گذراند. مرعشی نویسنده‌ی داستان و روزنامه‌نگار است. او حرفه‌ی روزنامه‌نگاری را از ۱۳۸۶ در هفته‌نامه‌ی همشهری جوان آغاز کرد و اولین داستان‌هایش را در آن روزنامه به چاپ رساند. رشته‌ی تحصیلی مرعشی که به‌خاطرش از اهواز به تهران آمد، مهندسی مکانیک بود؛ اما حسب علایق شخصی به دنیای نویسندگی روی آورد و از ۱۳۸۹ داستان‌نویسی را آغاز کرد. اولین داستان تحسین‌شده‌ی خود با نام «رود» را در همشهری نوشت که در نخستین جشنواره‌ی داستان تهران رتبه‌ی نخست را کسب کرد. نسیم مرعشی به‌عنوان نویسنده‌ای جوان، از زمان شروع فعالیت نویسندگی توانسته است تحسین‌ها و جوایز زیادی را به دست آورد. او اولین رمان بلند خود را با نام «پاییز آخرین فصل سال است» را ۱۳۹۳ در نشر چشمه به چاپ رساند. این کتاب توانست توجه مخاطبان را به خود جلب کند تا جایی که خیلی زود به چاپ بعدی رسید و یک سال بعد جایزه‌ی جلال آل احمد را به دست آورد. مرعشی در توضیح اقبال به رمانش علاوه بر تکنیک‌های نویسندگی، شانس را دخیل دانسته است. او می‌گوید آماده شدن کتاب پاییز آخرین فصل سال است، مقارن با رفع توقیف از نشر چشمه و توجه‌ها به این موضوع بود. در این وضعیت وقتی کتابش در آن انتشارات به چاپ رسید توانست بیشتر توجه جلب کند. این کتاب همچنین به‌عنوان یکی از آثار برگزیده‌ی ادبیات فارسی برای انتشار در ایتالیا انتخاب و در این کشور منتشر شد. پس از این موفقیت‌ها بود که او نوشتن را به‌طور حرفه‌ای و در قالب رمان‌های بلند پیش گرفت. در کارنامه‌ی نسیم مرعشی چند رمان و مجموعه داستان به چشم می‌خورد که به معرفی آن‌ها می‌پردازیم. پاییز فصل آخر سال است پاییز فصل آخر سال است، پرفروش ترین رمان نسیم مرعشی است و داستان زندگی سه دختر را روایت می‌کند که هر کدام با چالش‌ها و مسائل متفاوت خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. یکی با مهاجرت درگیر است، یکی با هویت شغلی و اجتماعی و دیگری با روابط عاطفی. چنان‌که خود مرعشی عنوان کرده بن‌مایه‌ی این کتاب را وقایع سال ۸۸ شکل ‌داد. او درباره‌ی داستان گفته است: «کلاژی است از من، دوستانم و تخیل.» در هر کدام از این روایت‌ها می‌توانیم ترس‌ها، دلهره‌ها، تردیدها و کمال‌گرایی دختران دهه‌ی شصتی را ببینیم که دائماً در تلاش هستند چیزی جز آنچه دارند به دست آورند و رؤیاهای معلقشان آن‌ها را راضی نگه نمی‌دارد. نخجیر نخجیر یکی از داستان‌های کوتاه مرعشی است که توانست جایزه‌ی بیهقی را در ۱۳۹۲ دریافت کند. موضوع آن درباره‌ی کودکی است که بعد از اشغال شهر خرمشهر، در مدرسه‌ای جا مانده و سربازی عراقی او را پیدا می‌کند. این سرباز یک تک‌‌تیرانداز تازه‌کار عراقی است که به‌‌دلیل مهارتش در نقطه‌زنی به خرمشهر فرستاده شده است. داستان، درباره‌ی درگیری و رابطه‌ی این افسر با کودک و تلاش او برای بیرون بردن کودک از اردوگاه بدون جلب توجه است. هرس کتاب هرس را در بستر جنگ ایران و عراق روایت می‌شود. یکی از موضوعات مهم این کتاب، پرداختن به تأثیرات جنگ بر افراد گرفتار در آن است. کسانی که از جنگ جان سالم به دربردند؛ اما هرگز زندگی‌شان به قبل بازنگشت و همواره سایه‌ی شوم آن را بر ذهن و روان خود احساس می‌کنند؛ زیرا کشته شدن و از دست دادن تنها یک بعد از جنگ است. مرعشی نوشتن هرس را واکنش خود به مسئله‌ی جنگ می‌داند و این موضوع که جنگ چگونه می‌تواند نسل‌ها را نابود کند. او این رمان را با الهام از جنگ ایران و عراق و جنگ سوریه و بحران پناه‌جویان در ۱۳۹۶ نوشت. شخصیت‌های داستان یک زوج خرمشهری هستند که در پی جنگ و مرگ اولین فرزندشان به زندگی عادی خود بازنگشته‌اند. پیرنگ داستان، مواجهه‌ی متفاوت این دو است با آنچه پشت سر گذاشته‌اند. درباره کشتن کتاب درباره کشتن، چند روايت کوتاه و مستند درباره‌ی موضوع کشتن است. مرعشی در این داستان، خواننده را به دل زندگی روزمره می‌برد؛ یعنی جایی که به‌واسطه‌ی همین روزمرگی و عادت، عمل کشتن در آن خشونت‌زدایی شده است و واژه‌ی مردن جای واژه‌ی کشتن نشسته است. او این عادت روزمره را به‌شکل جنايتی هولناک در روايات وارد می‌کند تا خواننده این بار از زاویه‌ای متفاوت به این عمل بنگرد. عملی چون جنگ گاوها يا سر بريدن احشام. او می‌گوید ما در احاطه‌ی خبرهای کشتن هستیم: تصادف، قتل، اعدام، جنگ. این همه فرصت نمی‌دهد تا در درون آن‌ها تعمق کنیم و تنها از لابه‌لای این کشتن‌ها می‌گذریم. این کتاب دعوتی است برای ایستادن و دوباره دیدن این مفهوم. فیلم‌نامه‌ی بهمن را مرعشی به‌صورت مشترک با مرتضی فرشباف نوشت و داستان زنی به نام هما را روایت می‌کند. هما پرستار است و به‌د‌نبال قرار گرفتن در یک نوبت کاری ده‌شبه گرفتار بی‌خوابی می‌شود. این وضعیت او را گرفتار بحران در ارتباط با خانواده، فرزند و دوستانش می‌کند تا جایی که به مرز فروپاشی می‌رسد. این فیلم در ۱۳۹۳ اکران شد. مرعشی علاوه بر رمان‌های بزرگسال، کتاب‌های ویژه‌ی کودکان نیز نوشته است؛ ازجمله دو کتاب درسا و ماجرای عجیب کلاس دوم و درسا و کلاس سوم پیتزایی که در ۱۴۰۱ منتشر شدند. داستان این دو کتاب درباره‌ی دختربچه‌ای به نام درسا است که در داخل خانه و مدرسه مشکلاتی دارد در حالی که خود او هم به‌شدت حساس است و بنابراین دردسرهای زیادی را تحمل می‌کند. برخی منتقدان کتاب‌های مرعشی را عامه‌پسند می‌دانند. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، نسیم مرعشی قلم روان دارد، به‌خوبی با رگ خواب مخاطبان خود آشناست و می‌داند درباره‌ی چه موضوعی چطور بنویسد تا مخاطبش را درگیر نگه دارد؛ به‌ویژه که او یک دهه شصتی است و توانایی زیادی در شخصیت‌پردازی و پرداختن به جزئیات آن‌ها دارد. او موضوع داستان‌هایش را از میان دغدغه‌های مردم انتخاب می‌کند. اغلب داستان‌های او از روایت خطی پیروی نمی‌کنند و در زمان‌های مختلف رخ می‌دهد؛ یعنی مدام از زمان حال به گذشته و بالعکس در رفت‌وآمد هستند و در عین حال، این رفت‌وبرگشت‌ها مخاطب را گمراه نمی‌کند. این سبک برای بسیاری مخاطبان می‌تواند جذاب و کم‌دردسر باشد. در اغلب داستان‌های او جنگ و پیامدهای آن، حضور پررنگ دارد. موضوعی که طرفداران خاص خود را دارد. یکی دیگر از ویژگی‌‌های قلم مرعشی قدرت فضاسازی اوست که به‌خوبی می‌تواند داستان را در ذهن خواننده به تصویر بکشد و او را به جغرافیایی ببرد که داستان در آن رخ می‌دهد. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 110 بازدید

کتاب دلبند نوشته‌ی تونی موریسون و ترجمه‌ی شیرین دخت دقیقیان است. این کتاب که نگاهی سرسختانه به دنیای وحشتناک برده‌داری در آمریکا دارد، جایزه‌ی نوبل و پولیتزر را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است. رمان باشکوه تونی موریسون، برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر که اولین بار در سال ۱۹۸۷ منتشر شد، تجربه‌ی تصورناپذیر برده‌داری را در ادبیات عصر ما برای ما به ارمغان آورد. داستان در اوهایو پس از جنگ داخلی می‌گذرد؛ داستان ست، برده‌ای فراری که جان خود را به خطر می‌اندازد تا خود را از مرگ برهاند. ست کسی است که شوهرش را از دست داده و فرزندی را به دست خود دفن کرده است. او تجاربی هولناک را تحمل کرده و دیوانه نشده است. تونی که اکنون در یک خانهٔ کوچک در اطراف شهر با دخترش دنور، مادرشوهرش، بیبی ساگز و... زندگی می‌کند، باید رابطه‌اش را با تمام این افراد حفظ کند و برای آینده‌اش نقشه بریزد. این کتاب به دوستداران رمان‌هایی با بن‌مایه‌های برده‌داری و مقاومت پیشنهاد می‌شود. تونی موریسون زاده‌ی ۱۸ فوریه ۱۹۳۱، نویسنده، فمینیست، استاد دانشگاه و برنده‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل ۱۹۹۳ اهل آمریکا بود. او طی شش دهه فعالیت ادبی خود، ۱۱ رمان، ۵ کتاب کودک، دو نمایشنامه و یک اپرا نوشت. موریسون با سختی‌های بسیاری که پدرش در تأمین هزینه مالی کشید توانست به کالج برود. در سال ۱۹۵۳ از دانشگاه هاوارد مدرک کارشناسی و در سال ۱۹۵۵ مدرک کارشناسی ارشدش را از دانشگاه کورنل دریافت کرد. هفت سال در دانشگاه هاوارد و سپس در دانشگاه پرینستون تدریس کرد. او در سال ۱۹۵۸ با معمار جامائیکایی «هارولد موریسون» ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. اما در سال ۱۹۶۴ پس از شش سال زندگی مشترک از همسرش طلاق گرفت. او به نیویورک نقل مکان کرد و به عنوان ویراستار مشغول کار شد. موریسون از چندین دانشگاه معتبر جهان از جمله هاروارد، آکسفورد، ژنو، و روتگرز دکترای افتخاری دریافت کرده‌ است. آثار او تلفیقی از نقد اجتماعی را دربردارد و به خاطر فضای حماسی، دیالوگ‌های زنده و تصویرکردن شخصیت‌های سیاهپوست آمریکایی مشهور است. او نخستین زنِ سیاهپوستی بود که کرسی‌ای به نامِ خود در دانشگاه پرینستون داشت، اولین زن سیاهپوست آمریکایی و اولین زن سیاه‌پوست در میان تمام ملیت‌هاست که جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرده‌ است. در سال ۲۰۰۶ روزنامه نیویورک تایمز کتاب دلبند را به عنوان بهترین رمان ۲۵ سال گذشته آمریکا انتخاب کرد. همچنین در سال ۱۹۹۸ فیلم این رمان با کارگردانی جاناتان دمی و تهیه کنندگی و بازی اپرا وینفری – از مشهورترین و مطرح‌ترین مجری‌های تلویزیونی آمریکا و جهان – ساخته شد. افتخارات کتاب دلبند: - برنده جایزه ادبی نوبل ۱۹۹۳ - برنده جایزه ادبی پولیتزر ۱۹۸۸ - برنده جایزه منتقدان کتاب نیویورک - برنده جایزه یاد بود رابرت اف. کندی - برنده جایزه آنیسفیلد – ولف (Anisfield-Wolf) در سال ۱۹۸۸ - انتخاب به عنوان برترین رمان ۲۵ سال گذشته آمریکا در سال ۲۰۰۶ توسط نشریه نیویورک تایمز بخشی از کتاب دلبند: ست با هر چیزی که جلو دستش بود، از تکه‌ای پارچه گرفته تا زبان خودش، دل او را به دست می‌آورد. در اوهایو، زمستان مخصوصاً به کسانی که عطش رنگ داشتند، سخت می‌گذشت. آسمان تنها چشم انداز بود و حساب کردن روی افق سین سناتی به عنوان دلخوشی اصل زندگی، راستی که دل و جرأت می‌خواست. به همین دلیل بود که ست و دخترش دنور، هر کاری که می‌توانستند و امکانات خانه اجازه می‌داد، برای بیبی ساگز می‌کردند. آنهادو نفری، هر جور شده با رفتار توهین‌آمیز خانه مبارزه می‌کردند. مبارزه‌ای علیه اداردان‌های واژگون شده، پس گردنی‌ها و وزش بدبو، آخر آنهابه همان خوبی که منشأ نور را می‌دانستند، سرچشمه‌ی این خشونت‌های بیرحمانه را نیز می‌شناختند. بیبی ساگز اندکی پس از رفتن برادرها و پس از خداحافظی‌ای که چه از سوی آنهاو چه خودش با احساسات همراه نبود مرد و بلافاصله پس از مرگش، ست و دنور تصمیم گرفتند با احضار روحی که باعث این مصیبت‌ها بود، به آزار و اذّیت‌ها پایان دهند. آنهافکر کردند که شاید گفتگویی، چیزی با روح کارساز باشد. بنابراین دست‌هایشان را بالا گرفتند و گفتند: ـ بیا. بیا دیگه! خوبه که خودتونشون بدی. میز پا دیواری یک قدم جلو آمد ولی چیز دیگری تکان نخورد. دنور گفت: ـ باید مادر بزرگ بیبی باشه که جلوشو می‌گیره. دنور ده سال داشت و هنوز از بیبی ساگز به خاطر مردنش دلخور بود. ست چشم‌هایش را باز کرد و گفت: ـ نه گمونم. ـ پس چرا نمیاد؟ مادرش گفت: ـ انگار یادت می‌ره که اون خیلی کوچیکه. دخترک وقتی که مرد حتی دو سالش نشده بود. آخه کوچک‌تر از اونه که چیزی بفهمه. حتی اون‌قدر کوچیکه که نمی‌تونه حرف بزنه. دنور گفت: ـ شاید نمی‌خواد بفهمه. ـ شاید. ولی اگه فقط میومد، می‌تونستم همه چیزو حالیش کنم. ست دست دخترش را ول کرد و با هم میز را تا کنار دیوار هل دادند. بیرون از خانه درشکه‌رانی اسبش را شلاق زد تا به رسم همه‌ی مردم محل هنگام عبور از جلوی ۱۲۴، چهار نعل دور شود. دنور گفت: ـ طلسم خیلی قویه. از یه بچه کوچولو بعیده. ست جواب داد: ـ نه خیلی قوی‌تر از عشقی که بهش داشتم. و بار دیگر به یادش آمد. خنکای دلچسب سنگ‌های مزار حک نشده؛ همان سنگی که انتخاب کرد، پنچه‌ی پاهایش را روی زمین گذاشت و زانوهایش را تا حد ممکن به اندازه‌ی عرض قبر از هم باز کرد و خود را به آن چسباند. مثل ناخن انگشت صورتی رنگ بود و نور خیره کننده‌ای از آن منتشر می‌شد. سنگ‌تراش گفت: «ده دقیقه. تو ده دقیقه باهام باش من اونو برات مجانی درست می‌کنم.» ده دقیقه برای پنچ حرف. با ده دقیقه‌ی دیگر آیا می‌توانست واژه‌ی «عزیز» را هم بخرد؟ فکرش را نکرده بود که با او در میان بگذارد و فکر این ده دقیقه‌ی دیگر که امکانش بود، هنوز آزارش می‌داد. و نیز این فکر که با بیست دقیقه یا نیم ساعت، می‌توانست همه‌اش را به دست بیاورد؛ تک تک کلماتی را که از زبان کشیش مراسم به خاک‌سپاری شنیده بود و (مطمئنا تمان گفتنی‌ها) می‌شد روی سنگ قبر بچه‌اش حک کرد: «عزیزِ دلبند» اما چیزی که به دست آورد و مناسب هم بود، همان کلمه‌ی اصلی بود. به گمانش کافی بود با سنگ‌تراش قبرستان لابه‌لای سنگ‌های قبر و زیر نگاه پسر جوان او که با چهره‌ای لبریز از خشمی بسیار کهن و میلی کاملاً بکر آنهارا نگاه می‌کرد، زنا کند. این کار حتماً کافی بود. کافی برای پاسخ دادن به هر چه کشیش، هر چه هوادار الغاء بردگی و به شهری آکنده از انزجار.» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


2 ماه قبل - 101 بازدید

نیلوفر نیک‌سیر، شاعر و نویسنده‌ی اهل هرات است. او دانش‌آموخته‌ی رشته‌ زبان و ادبیات فارسی است و سال‌ها در این عرصه قلم زده است. از نیلوفر نیک‌سیر مجموعه‌ی «گیسوانت گهواره‌ی شعرهای جهان است» توسط انتشارات انجمن ادبی هرات به نشر رسیده است. از دید خانم نیلوفرنیک‌سیر ادبیات یک پدیده‌ای است که دیگر زن و مرد نمی‌شناسد. هنر است و انسان‌ها به آن گرایش پیدا می‌کنند. از گذشته‌های دور تا امروز بنابراسنادی که در دست است، زنان نویسنده و شاعری که ماداشتیم بخصوص زنان شاعر، مثلا می‌توانیم اشاره کنیم به رابعه بلخی ومهستی گنجوی که حتی در خفقان آورترین شرایط هم شعر می‌سرودن و یا مثلاً می‌توانیم در دوران معاصراز فروغ فرخزاد نام ببریم که با پشت کارهای زیادی که داشت توانست شعر زنان را رنگ و بوی خاصی ببخشد. و اگر به امروز برسیم می‌بینیم که در ایران و در کل جهان برای نوشتن فضای بیشتر و امکانات بیشتری دارند ، درجامعه مانند افغانستان کسانی هستند که می‌سرایند و می‌نویسند اما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. نیک سیر در رابطه به اینکه آیا بین ادبیات مردانه و زنان تفاوتی هم وجود دارد؟ بیان می دارد که هر چند در این زمینه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد و بعضی از خود زنان و مردان این موضوع را رد می‌کنند که شعری بنام شعر زنانه و یا ادبیات مردانه و زنانه وجود دارد. اما نظر شخصی خود من این است که ما ادبیات زنانه و مردانه داریم و این نام گذاری اشتباه نیست. مثلاً شما وقتی آثار زنان را می‌خوانید دنیای فکرشان و نوع جهان‌بینی شان تا دنیای ذهنی مردان بسیار فرق دارد. حالا ما با  این تفاوت نمی‌خواهیم مرزی بزنیم بین شعر زنان ومردان یا تبعیض منفی قایل شویم. هرچند مردان نویسنده‌ی هم هستند که بسیار زنانه نوشتند. حتی از خود زنان هم زنانه‌تر نوشتند. اما در کل اگر بیاییم بسنجیم، بلی تفاوت‌های بین رگه‌های دید زنان و مردان وجود دارد. نیلوفر نیک‌سیر شاعر و نویسنده جوان در هرات در غرب افغانستان است. او عضو انجمن ادبی – انجمنی با نزدیک به یک قرن سابقه- است.   يكدم بمان كنار دلم دم غنيمت است اين دم براي دوري ازغم غنيمت است اسم مرا به گوشه‌ي قلبت نوشته كن قلبت بياد من بتپد كم غنيمت است اين زنده‌گي كه متن تمامي غصه هاست يكدم بيا كه بودن با هم غنيمت است يك لحظه شعريك دوسه ساعت قدم زدن دراين محيط يك دل بي غم غنيمت است   طبق گفته های نیلوفرنیکسیر زنان نویسنده در گذشته بیشتر راه مردان را در پیش گرفته بودند. یعنی عاشقانه سرایی که مردان داشتند را در پیش گرفته بودند. مثلا شما اگر شعر رابعه بلخی را بخوانید کم‌تررگ‌های زنانه را می‌بیند، مگر این که با تشخیص رنگ‌های که او در شعر به کار می‌برد، پی‌ببرید که این یک شعر زنانه است. در کل شعر زن گذشته پیرو شعر مرد بود. همان‌طور که یک مرد از قد و بالای یک معشوق، از خط و خال ولب می‌گفت زن هم به همان شکل بود. اما؛ امروزه زنان دنیای خود را یافتند اگر امروز زن می‌خواهد یک شعر عاشقانه بسراید واقعاً معشوق خود را بصورت یک مرد توصیف می‌کند. مثلا« شعرمعشوق من» از فروغ را بخوانید می‌بینید که آمده یک مرد را توصیف کرده است و در بسا شعرهای فروغ معشوقش مرد است. این تفاوت را از لحاظ عاشقانه‌گی می‌توانید ببیند. تفاوت دیگری که بین شعر زنان در گذشته و امروز وجود دارد این است که، در گذشته زنان در اجتماع نبودند درخانه بودند، بیشتر با احساسات درون خود سرو کار داشتند. اما امروز یک زن شاعر ممکن در یک اداره کار کند، گاهی با تبعیض گاهی با نا برابری‌های جنیسیتی روبرو ‌شود و یا دیگر ناهنجاری های که در جامعه می‌بیند بر شعرش سایه می‌افگند که بخوبی این تفاوت را می‌توان در شعرش دید. وی در باره ی  آثارش چنین بیان می دارد: کتاب ” گیسوانت گهواره شعر های جهان است” که نخستین کتاب من هم است حاصل تقریبا ده، دوازده سال نوشتن من است. من آدم کم کاری هستم و این کتاب هم کتاب کوچکی است ده تا نثر دارد چهار پاره، غزل  و دوبیتی دارد.علاقه مند هستم که زیاد نقد شود تا بدانم که بازتاب این کتاب چگونه بوده و پهلوهای قوی وضعیف این کتاب مشخص شود. شبيه  بودن خود روی جسم آيينه كناربودن تو نقش ميزنم دل را شبيه دست تودر خوابهای هرشبه ام كشيده سمت خودش قلب پای درگل را هميشه حس غريبی برای من می گفت: كه ازحضور كسی بيقرار خواهی شد هميشه حس غريبی برای من می گفت: كه ازطراوت او لاله زار خواهی شد من ازعبور تودركوچه های اوهامم به حس سبز رهايی رسيدم وديدم كسی حضور ترا خط نمی زند درمن كه من تمام خودم را به عشق بخشيدم و اما نیلوفر همچنان می‌نویسد. "دست هایت از لای خاک بیرون مانده، چوری های سرخت، حنا های دستت... چادر گل گلی تو بین پل های خانه‌ی خشتی گیر مانده خانه سست بود، عشق سست نبود، رنگ سرخ چوری هایت سست نبود، دامنه های تپه های سر سبز سست نبود، کاش به دامنه ها پناه میبردی، خانه پل هایش سست بود." تازه‌ترین کار نیلوفر است که در سوگ زلزله در شرق کشور نوشته. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 120 بازدید

آنی ارنو (Annie Ernaux) با نام کامل آنی ترز بلانش ارنو، اولین روز سپتامبر سال ۱۹۴۰ در فرانسه و در خانواده‌ای متوسط متولد شد. او بعد از تحصیل ادبیات در دانشگاه‌های روئن و بوردو، به تدریس در دانشگاه مشغول شد. ارنو فعالیت ادبی خود را در سال ۱۹۷۴ و با نگارش یک زندگی‌نامه آغاز کرد. او در نگارش داستان‌هایش، بیشتر بر زندگی‌نامه‌ی خود و اطرافیانش متمرکز بود و از طرفی، ترکیبی از تجربیات فردی و تاریخی را نیز با یکدیگر می‌آمیخت تا آثاری را خلق کند که بیشترین تأثیرگذاری را بر خوانندگان داشته باشند. پیشرفت اجتماعی خود و والدینش، رابطه‌ای که با پدرش داشت، تجربیات او از زندگی در فرانسه، سال‌های نوجوانی‌، ازدواج، رابطه‌ی پرشوری که با مردی از اروپای شرقی داشت، سقط جنین، بیماری آلزایمر و مرگ مادرش، موضوع خودزندگی‌نامه‌های آنی ارنو را تشکیل می‌دهند که همگی به‌خوبی حس‌وحال مدنظر نویسنده را به مخاطبان او انتقال می‌دهند. آثار آنی ارنو تاکنون به ده‌ها زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند و بسیاری او را مهم‌ترین نویسنده‌ی فرانسوی عصر حاضر می‌دانند. ارنو در سال ۲۰۲۲، به‌پاس جسارتش در عیان‌سازی خاطرات زندگی شخصی خود، با همه‌ی محدودیت‌ها، مشکلات و رخدادهای تأثیرگذار در آن و همچنین ظرافت و دقتی که در این امر به خرج می‌دهد، مفتخر به دریافت جایزه‌ی نوبل ابیات شد. تاکنون تنها تعداد معدودی از آثار آنی ارنو به زبان فارسی ترجمه شده‌اند که آمار فروش قابل‌توجهی را از آن خود کرده‌اند. سبک روایی جسورانه‌ی این نویسنده‌ی مشهور ادبیات فرانسه را می‌توان از مهم‌ترین ویژگی‌های تأثیرگذار در جلب طرف‌داران پرتعداد او در نظر گرفت. کتاب جایگاه (A Man's Place)، از سری آثار آنی ترز بلانش ارنو است که آن را با تمرکز بر سال‌های کودکی خود نوشته و در آن، بر رابطه‌ی خود با پدرش تمرکز کرده است. ماجرای کتاب جایگاه از زمانی آغاز می‌شود که پدر از دنیا می‌رود. ارنو زندگی این مرد را به طبیعی‌ترین و واقعی‌ترین شکل ممکن و به‌دور از هرگونه اغراقی روایت می‌کند. این اثر به‌عنوان یکی از آثار برگزیده‌ی نیویورک تایمز شناخته می‌شود. کتاب یک زن (A Woman's Story)، روایتی‌ست از مادران و دختران، جوانی و پیری و رویاها و واقعیت. آنی ارنو بعد از تجربه‌ی مرگ مادرش پس از گذراندن یک دوره از درگیری با بیماری آلزایمر، در این داستان به بررسی پیوند میان مادران و دختران می‌پردازد. این اثر پس از انتشار به‌عنوان یکی از فینالیست‌های جایزه‌ی کتاب لس‌آنجلس تایمز معرفی شد. آنی ارنو در کتاب شرم (Shame) نیز به سراغ روایت زندگی خود و خانواده‌اش رفته و از روزی می‌گوید که شاهد ماجرایی تکان‌دهنده بوده؛ ماجرایی که در آن، پدرش قصد کشتن مادرش را داشته است. او در این اثر روان‌شناختی و اجتماعی، با دیدگاهی جامعه‌شناسانه از پیامدهای چنین اتفاقاتی می‌گوید و ترسی را روایت می‌کند که پس از سال‌ها، هنوز هم در دل دارد. آنی ارنو در کتاب علاقه‌ی بی‌قیدوشرط (Simple Passion)، ارتباط عاشقانه‌ی خود با یک مرد را روایت می‌کند و به‌زیبایی، جزئیاتی دقیق از آنچه در عواطف و امیال انسان‌ها به وجود می‌آید را به مخاطبان خود انتقال می‌دهد. این اثر هم مانند سایر آثار او، بر اساس زندگی واقعی‌اش نوشته شده و از همین رو می‌تواند تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد. کتاب سال‌ها (The Years) نیز یکی از برترین آثار آنی ارنو است که وی در آن، برای توصیف حالات خود از ضمیر سوم شخص استفاده کرده است. خاطرات یک زن که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که هر روز، تفاوت قابل‌توجهی با روز قبل از خود دارد. این اثر جوایز متعددی را برای نویسنده به ارمغان آورده است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار این نویسنده، نوشته شدن آن‌ها در قالب زندگی‌نامه است. آنی ارنو با ظرافتی ستودنی، تمام جزئیات آثار خود را بر اساس واقعیت کنار یکدیگر چیده و به همین طریق، هم نقشی غیرقابل‌انکار را در انتقال وقایع تاریخی ایفا می‌کند و رنگ‌وبوی جامعه در زمان وقوع اتفاقات روایت‌شده را برای مخاطبان خود شبیه‌سازی می‌کند – و طبیعتاً از آن‌جایی که خودش فضای وقوع داستان را تجربه کرده، به شیوه‌ی ماهرانه‌تری این کار را انجام می‌دهد – و هم به‌خوبی می‌تواند حس‌وحالی که می‌خواهد را به کمک نوشته‌های خود به خواننده انتقال دهد. دقت نظر او در روایت‌ها و شجاعت و توجهی که در این امر دارد، افتخارات بزرگی مانند دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات را برای او به ارمغان آورده‌اند. کمیته اعطای جوایز نوبل روز پنج‌شنبه ۱۴ مهر آنی ارنو، نویسنده ۸۲ ساله فرانسوی، را برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۲۲ معرفی کرد. آکادمی سوئد در بیانیه‌ای نوشت که خانم ارنو به خاطر «شهامت و تیزهوشی واقع‌گرایانه» که به او امکان می‌دهد در آثارش «ریشه‌ها، بیگانگی‌ها و محدودیت‌های جمعی حافظه شخصی را کشف ‌کند»، شایسته دریافت این جایزه است. اکثر آثار آنی ارنو زندگی‌نامه‌ خود او و خانواده‌اش است که با نگاه موشکافانه در زوایای جامعه‌شناسی به رشته تحریر کشیده شده است. آنی ارنو به سبب توانایی درج شده در آثارش جوایز و القاب متعددی را از آن خود کرده است که شامل: برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۲۰۲۳ کسب عنوان نویسنده‌ی کتاب‌های برگزیده‌ی نیویورک تایمز، برای «جایگاه» و «علاقه‌ی بی‌قیدوشرط» کسب عنوان نویسنده‌ی فینالیست جایزه‌ی کتاب لس‌آنجلس تایمز برای «یک زن» کسب عنوان نویسنده‌ی بهترین کتاب هفتگی ناشران برای «شرم»، در سال ۱۹۹۸ کسب عنوان نویسنده‌ی برگزیده‌ی واشنگتن پست برای بهترین اثر با محوریت خاطرات، برای «من در تاریکی می‌مانم (I remain in darkness)» در سال ۱۹۹۹ دریافت جایزه‌ی مارگریت دوراس برای کتاب «سال‌ها» کسب جایزه‌ی خوانندگان تلگرام در سال ۲۰۰۹، برای کتاب «سال‌ها» دریافت جایزه‌ی‌ اروپایی استرگا در سال ۲۰۱۰، برای کتاب «سال‌ها» فیلم سینمایی علاقه‌ی بی‌قیدوشرط (Simple Passion) به کارگردانی دانیل عربید (Danielle Arbid) با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته‌ی آنی ارنو ساخته شد. این فیلم در سال ۲۰۲۲ در سینماهای جهان اکران شد. رمان «اتفاق (Happening)» به قلم آنی ارنو، در سال ۲۰۲۱ دست‌مایه‌ی ساخت فیلمی به همین نام (Happening)، به کارگردانی آدری دیوان (Audrey Diwan) قرار گرفت. بخش‌هایی از رمان شرم نوشته آنی آرنو «بعدازظهر روز یکشنبه ای در ماه ژوئن، پدرم می خواست مادرم را بکُشد. من مثل همیشه یک ربع مانده به ساعت دوازده به مراسم عشایر بانی رفته بودم. باید از قنادی شهرک تجاری، یعنی مجموعه ساختمان های موقتی که بعد از جنگ ساخته شده و در انتظار پایان بازسازی بود، شیرینی می آوردم.» «چند روز است که با صحنه ی یکشنبه ی ماه ژوئن زندگی می‌کنم. وقتی نوشتمش، «واضح» می دیدمش: رنگی، با شکل های مشخص، صداها را می شنیدم، حالا، خاکستری شده، نامنسجم و بی صدا، مثل فیلمی در یک کانال تلویزیونی که قفل است و بدون بازکردن قفلش داری نگاهش می کنی. بیان آن صحنه با کلمات هم در بی معنا بودنش تغییری ایجاد نمی کند.» نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 143 بازدید

بانو سپهر، به عنوان فعال مدنی و عضو نهاد جوانان افغانستان، متولد کابل بوده و سند کارشناسی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دارد. دو سال به صفت آموزگار تجوید در دارالحفاظ هرات ایفای وظیفه نموده است و اکنون در جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک فعال فرهنگی مشغول همکاری با بنیاد جهانی سبزمنش، طراحی لباس و سرایش شعر می‌باشد. وی در زمینه‌ی چگونه‌گی سرایش شعر چنین بیان می‌دارد: از آن‌جایی‌که شعر کلامی‌ست که سِحر می‌کند و آهنگش بر همه‌ی دل‌ها اثر می‌گذارد؛ این کلام سحر‌آمیز در دوران نوجوانی به من اثر کرد و شعر‌ها را از کتاب‌ها می‌خواندم و لذت می‌بردم، ترانه‌های را که می‌شنیدم آرام بخش و تسکین دهنده بود. همین‌طور که زمان می‌گذشت متوجه شدم که واژه‌ها به در و دیوارِ دلم می‌کوبید، قلم برداشتم و نوشتم؛ دوستانم هم تشویقم کردند و این‌جا بود که با تشویق دوستانم سرودن شعر را آغاز کردم، سال‌هاست می‌سرایم؛ اما به‌طور جدی شش سال می‌شود. حضرت مولانای بلخی، سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، سمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، فاضل نظری، حسن منزوی و فرامرز عرب عامری از شاعرانی اند که بر روح شاعرانه وی اثرگذار بودند. نخستین گزینه‌ی شعری بانو (مریم سپهر) یکی از اعضای فعال بنیاد جهانی سبزمنش زیر عنوان(خورشیدماندگار) چاپ و راهی بازار کتاب شد. وی در پیوند به نام‌گذاری این مجموعه بیان می‌دارد: مادر حتا اگر به حق پیوسته باشد باز هم در روح و روان و قلب‌مان برای همیشه ماندگاراند و خورشید ماندگار را به‌خاطر مادرم نام‌گذاری کردم و در اولین صفحه ، اولین غزلم هم برای مادرم است. خورشیدماندگار شامل ۱۴۳ غزل است که اکثریت غزل‌هایش کلاسیک است؛ دقیقا مانند اسم مجموعه‌. این کتاب در ۱۵۴ برگ با ویراستاری محترم میرویس هروی و طرح جلد آقای عبدالله نیازی، بعد از طی مراحل قانونی و گرفتن شابک بین المللی، رده بندی کنگره، رده بندی دیویی و شماره کتابشناسی‌ملی، در قالب غزل با محتویات(اجتماعی و عاشقانه) که رنگ‌وبوی زنانگی و دفاع از ارزش‌های والای زنان که در آن آشکار است، اقبال چاپ یافته که نخستین گام‌های شاعر را در حوزه شعر و ادبیات به نمایش می‌گذارد. زن عطر عشق و نکهت گل‌هـا زن است بــاعـث آرامــش دنــیــا زن است رنـگ بـویِ زنـدگی در چشم اوست بـی‌گمان شان و فـرِ اینجا زن است روی زن مـهـتـاب و قلبش بیکـران لاله روی دامــن صـحــرا زن است در مـیــان شعرهـای مــانـــدگـار‌ بیت شیرین، بیت بی‌همتـا زن است سیر افــکـارِ بـلـندش سهل نیست معنی عشقِ فـلـک‌پـیـمـا زن است نیست مـانندش در ایــن دنیا، قسم بـا ظـرافت، نازک و زیـبـا زن است زنـدگی گیر است دیـگـر، در جهان تا زن‌ا‌ست و تا زن‌است و تا زن ‌است با مطالعه این مجموعه به استعداد بانو سپهر پی‌برده و درمی‌یابیم که با احساس درونی و علاقه مفرطی که به شعر و ادبیات دارد قلم بدست گرفته و چکیده‌های ذهنش را روی کاغذ ریخته و در نهایت کتاب زیبایی را مرقوم نموده که امروز بدست علاقمندان شعر و ادبیات قرار گرفته است. هرچند این اثر نخستین مجموعه‌ی شعری خانم سپهر می‌باشد، اما با پشت کار و توانمندی توانسته از هر چمن سمنی را در کنار هم قرار دهد تا مجموعه‌ی ماندگاری را بوجود بیاورد، شاعر با احساس پاک شاعرانه‌اش از مادر، وطن، عشق، محبت، شادی، امید و دردهای که سرزمینش تحمل نموده بسراید، او در هر شعر توانسته در عمق آن قدم بگذارد و طوری بسراید که خواننده خودش را در آن حس کند، گویا از زبان او سروده شده باشد. او که خود مادر است، در مورد مقام مادر چنین می‌گوید: مادرم عشق  و  پیام  زندگی ست مادرم  یعنی   تمام   زندگی ست قوت وقلب و دل وجانِ من است مادرم   والا   مقامِ   زندگی ست مریم سپهر شاعر خداداد است که بسیاری از زنان سخن‌سرا از آفرینش‌های بدیعی و هنری دل انگیز او، رشک می‌برند. مگر نمی‌دانند که به قول حافظ ( قبول خاطر و لطف سخن خدا داد است). گاهی در شعر با محبوب، بی باکانه و با شجاعت منحصر به فردش، راز دل می‌کند و رعایت جامعه‌ی زن‌ستیز را نمی‌کند و پروای افترا‌سازی حسودان تنگ نظر و مردان شاعر ستیز را ندارد. از دید سپهر یک شاعر تازه کار باید از کارها و تجربیات شاعران گذشته و معاصر استفاده کند کارهای جدید و تغییرات در شعرها را شناخته، اوضاع اجتماعی-فرهنگی را در شعر جا داده و مشکل‌های جامعه را باید بشناسند، از واژه‌ها و ساختارهای معاصر به شکل بیش‌تر و خوب‌تر استفاده کنند. به طور مثال عشقری از واژه‌های ساده استفاده کرده؛ اما شایق جمال یا قهار عاصی با واژه‌های بهتر تغییرات آورده، باید جوانان این‌گونه پشت‌کار را داشته باشند. بانو سپهر با صداقت و اعتماد به نفس سخنش را چنین آغاز می کند: ” بنام آنکه انسان را آفرید و در وجود او تخم عشق را کاشت که از آن شعر جوانه می‌زند! حس درونی انسان با شاهکارهای زیبا و بی‌نظیر به وجد می‌آید و یکی از آن شاهکارها شعر است و من با قلم به دستانی که شعر را روح طبیعت نامیده اند کاملاً موافق‌ام. چون شعر در حقیقت همان ذوق و عشق است که رنگ آمیزی شده و در مقابل چشم ما گذاشته می‌شود، طوری که با مروز زمان با وجود این که این سلسه بی روح نمی‌شود برعکس بر جلایش آن افزوده می‌شود. شعر وقتی در وجود آدمی جاری می‌شود توانایی های بی شماری می‌آفریند که آدمی را قادر می‌سازد اثری خلق کند که تسکین دل هر دل شکسته‌ای باشد، هر شعر خواندنی و هر شاعر دوست داشتنی است‌، اما هر نوشته‌ی شعر و هر نویسنده‌ی شاعر نمی‌شود، شاعر وقتی می‌تواند اثرش را به شاهکار زنده تبدیل کند که عشق را مقدس و قابل اعتماد بپندارد، وقتی به عشق و صاحب عشق پناه می‌برد نیروی جسمی و فکریش چند برابر می‌شود و اصل شعر را هم همین سادگی‌ها تشکیل می‌دهد . “ نمونه‌ شعری: فضای نو بـهـار و سبز و رنگین است آزادی چــه طعمی دارد و بسیار شیـرین است آزادی غـلامی تا بـه کی، برخیز در سنگر عبادت کن کـه بـر آزاد‌گان ایمان و هم دین است آزادی کنون که هیچ کس را نیست امکان چرا گفتن کـدامین قـریـه آزاد و کـدامین است آزادی؟ تعصب می‌زنــد مــوج از دهـان بـردگـان اما علم بـردار عشق و جشن گل‌چین است آزادی بـه پا و دست او همواره زنجیر است، می‌گویم هميشه بــرده مي‌باشم اگــر اين است آزادی یقین دارم کــه بعد از سال‌هــای دور می‌آید اگــر آیینه یا عشق است و نفرین است آزادی نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 171 بازدید

در ميان زنان شاعر و قلم به دست معاصر، يكى هم نفيسه خوش‌نصيب غضنفر است. اين شاعر نازک‌خيال، از قريحه سرشار، تخيل پر بار و زبان شيوا و شیرين برخوردار است. آنچه که اين نويسنده و شاعر را متمايز مى‌سازد، اين است كه هم جدى مى‌نويسد و مى‌سرايد و هم استعداد درخشان در طنز‌نويسى دارد. از طرف ديگر براى كودكان شعر می‌سرايد و داستان مى‌نگارد. نفیسه خوش‌نصیب تازه در اواخر دهه‌ی شصت خورشیدی به سرایش شعر آغاز کرده و تازه در حلقه‌ی شاعران جوان، نام و نشانی یافته بود که دست حادثه، سرمه‌ی خاموشی در گلویش کرد. دست کم در سه دهه‌ی گذشته نه صدایی از او بود و نه هم رد پایی. گویی قطره بارانی شده و در کام بیابان تشنه‌یی فرو رفته بود. می‌رفت تا از حافظه‌ی شعر و ادبیات معاصر کشور فراموش گردد. هم‌اکنون کم نیستند شاعر بانوانی که در تداوم سال‌های خون و انفجار، سال‌های آوار‌گی‌های بزرگ، صدای شان در میان صدای این همه انفجار و آتش گم شده است. گزینه‌ی «دریچۀ دل»، اثریست که محتوای آن، در بند بودن شاعر را به تصویر می‌کشد. که حتا آزادی اگر ریسمانی هم باشد، می‌خواهد خود را از آن بیاویزد. او آزادی را به اندازه‌ی مادر خود دوست دارد. حلق آویز کردن با ریسمان آزادی خود رهایی از بند است. او می‌داند که آزادی به رایگان به دست نمی‌آید. او شاید می‌خواهد بگوید که زند‌گی خود اسارت است، تا از آن نگذری به رهایی نمی‌رسی! در این گزینه‌ی شعر ۱۵۹ شعر شاعر گرد‌آوری شده است که در بر گیرنده‌ی غزل، مثنوی، قصیده، قطعه، ترانه، چهارپاره، نیمایی و شعر سپید می‌باشد. نفیسه خوش‌نصیب گاهی جهان را نه با چشم‌هایش؛ بل با روان مذهبی‌اش می‌نگرد و با آن پیوند برقرار می‌کند. با این حال وقتی در سر زمینش جنگ‌های تنظیمی به راه می‌افتد و آن‌ها به جان هم می‌افتند او خطاب به آنان فریاد می‌زند: « من خدا را در هیا‌هوی شما گم کرده‌ام» اما؛ گویی در شعردیگری می‌خواهد به چنین وضعیتی پاسخ گوید:   امروز من ز خویش خدایی بر آورم از وسعت سکوت صدایی بر آورم   بعد از هزار سال خموشی و بی‌کسی دریافتم کسی و صدایی بر آورم   حالا که می دهد نفسی هم‌نفس به من از سینه‌گاه حبس هوایی بر آرم   بعد از هزار بار تپیدن به خاک و خون زین خاک سرفگنده خدایی بر آورم   خوش‌نصیب در شعرهایش اندرزگوی صبر و شکیبایی‌ست. به ویژه برای زنان. چنین است که از خاکستر او گل می‌روید. این گل ثمره‌یی است که او از شکیبایی خود به آن می‌رسد. او شاعر تنهایی‌ست. از سکوت سخن می‌گوید. از بیداد، از آتش که نماد جنگ و ویرانگری است. دلش برای درختان باغ می‌سوزد، وقتی که بهاران با صدای تفنگ آغازمی شود. مصیبت زنان، کوچ و آوارگی، راز و نیاز با خداوند، عشق به سرزمین بخش بیش‌ موضوعات و مضمون شعرهای او را می‌سازند. او شاعر مصیبت دیده است. این مصیبت را خود احساس کرده و این مصیبت در پیکره‌ی شعر های او جاری‌ست. اثر دیگر نفیسه خوش‌نصیب غضنفر شاعر و نویسنده سخت کوش کشور طی محفلی رونمایی شد. درمحفلی که به این مناسبت ترتیب یافته بود استاتید دانشگاه‌ها، نویسنده‌گان‌، شاعران‌، ژورنالیس‌تان و اهل قلم حضور به هم رسانده  با تحلیل نقادانه و ابراز نظر‌ها آثار این بانو را رونمایی کردند. دراین محفل بانو نفیسه  خوش‌نصیب غضنفر در مورد آثار و داشته‌های چندین ساله‌اش روشنی انداخت. بعداً پوهاند استاد عبدالقیوم قویم استاد ادبیات پوهنتون کابل، استاد سکینه بنوغضنفر، بسیگل شریفی شاعر و اکادیمسن فاضل شریفی و چند تن از استادان و شاعران دیگر نوشته‌های بانو نفیسه خوش‌نصیب را به نقد گرفتند و گفتند‌، بانو خوش‌نصیب یکی از چهره‌های شناخته شده درکنار طنز و ادبیات کودک جدی شعر می‌سرآید و می‌نویسد در رشته روانشناسی مطلعات خصوصی دارد اما دراصل، تحصیل کرده ژورنالیزم است. آنها افزودند، این نویسنده ازتوانایی‌ها فراتصور در عرصه ادبیات کودک دارد و از قریحه سرشار شعر و زبان شیوا و شیرین نثر برخوردار است. استاد عبدالقیوم قویم گفت که ازنوشته‌های این شاعر برمیاید که وی برعلاوه‌ی علاقه به ادبیات کودک و روانشناسی به مسایل ماورالطبیعه و طنز نیزعلاقه وافر دارد و از همین سبب با عشق و علاقه فراوان کتبی دراین زمینه نوشته و منتشر ساخته است. به گفته استاد قویم در سروده‌های این بانو عواطف زنانه موج می‌زند و احساس پاک میهن دوستی به وضاحت در اشعارش حس می‌شود که شاعر به میهن خود عشق می‌ورزد و به گذشته‌های پرافتخار و یادگارهای تاریخی و فرهنگی آن می‌بالد و آینده درخشان را برای میهن خود آرزو می‌کند. به گفته وی رویکرد شاعر به گذشته‌های تاریخی و فرهنگی آریانای کهن و استوره های ملی یکی از ویژه گی‌ها و دیگر و روشن سروده‌های او است. همان‌طور که قبلاً بیان داشتیم بانو خوش‌نصیب به طنز نیز علاقه دارد و دراین نوع ادبی آثار گران ارجی هم دارد اما کار سرایش را بسیار عاشقانه دنبال می‌کند. سبک نوشته‌های بانو خوش‌نصیب متاثر از اشعار و سروده‌های مولانا بزرگ بلخ می‌باشد و از محتوای اشعارش استنباط می‌شود که وی قرینه قریب به مولانای بلخ دارد. با وجود اینکه این بانو دررشته‌ی روانشناسی مطالعات دارد دراصل تحصیل کرده ژورنالیزم است و در روزنامه کابل تایمز، آژانس باختر، مجله میرمن وصدف کار و نویسندگی کرده است. وى مدت ده سال را نيز در در دانشكده ژورناليزم دانشگاه بلخ در سال هاى ١٣٨٤-١٣٧٤ تدريس نموده است . در پايان نام‌هاى كتاب‌هاى چاپ شده خانم غضنفر : ١-بتاب بتاب آفتاب ، مجموعه مشترك شعر و ترانه براى اطفال ٢-دريچه به سوى سلامتى روانى(مجموعه روانشناسى ) ٣-مرض بى اعتمادى(مجموعه طنز) ٤-خجالت بكشين (مجموعه طنز) ٥-دريچه دل ٦-در بستر ستاره ٧-كمان رستم ۸-اخرين پيامبر ٩-دوست باطن ، جلد اول ۱۰-دوست باطن ،جلد دوم ١١-خورشيد ١٢-تولد پروانه ١٣-پرنده كو چك ، شعر كودك وغیره آثار. نان خشك (طنز) روزى معلم تدبير منزل ما از ما تقاضا كرد كه لست خوراكه‌هاى را كه در يك هفته نوش جان مى‌كنيم، بنويسيم. كارخانگى بود. ما هم لست‌هاى تهيه ديده بوديم كه به او، در هنر آشپزى كمك فراوان مى‌نمود، گفته اند‌، نه كه معلم و شاگرد از يك ديگر مى‌آموزند. لست مواد غذايى يكى از هم‌صنفى هاى ما ، آن چنان جالب بود كه صداى خنده‌ما از ديوار هاى كهنه بيرون تراويد به حدى كه مدير مدرسه دم در با چوپ آمد، رنگ معلم ما پريد. لست ازين قرار بود، روز اول : صبح درد، چاشت مرگ، شب بلا. روز دوم :صبح زهر، چاشت زقوم، شب هلاهل وبه همين ترتيب الى اخر هفته كه حتى حسرت و اشك و مشت ولگد و اه و افسوس، طعنه و حس حقارت‌هم در لست بود، مى خوردند. معلم ما بعد از شنيدن آن گفت : ديگ و كاسه شما از اين همه تلخى و تندى سوراخ نمى شود ؟ همصنفى ما گفت : نه ديگ‌هاى ما از فولاد بى زنگ ساخته شده است اما يك هم صنفى ديگر ما چيز هاى خوش مزه نوشته بود و آب دهن ما را تا آخرين روز حيات جارى ساخت. روز اول : صبح: شير گاو ، مرباى آلو ،كيك اسفنجى، سيب تير ماهى و توت زمينى چاشت: كباب شامى و ديگى و لوله وچپلى و تكه، همراه با كاهو و كرم، مرچ و مساله، كوك و فانتاو اسپرايت، انگور وزنبورچه ! شب: پلو، چلو، قيمه و كباب، فرينى وشرينى، ترشى و تربوز، خربوزه و خرما، شاه توت و الى آخر من با شنيدن اين ليست‌ها آن قدر در مانده و حيران بودم كه حد نداشت ،با خود فكر كردم، چه بدی کردم كه حقيقت را نوشته‌ام، حالا هم صنفى‌ها ،به من خواهند خنديد‌. كمى مكث كردم ،كتابچه‌ام را بستم و به معلم گفتم كه يادداشت نكرده‌ام واز يادى براى تان نام مى‌برم. چون چيزهاى را كه من مى‌خورم فراموش نكردنى اند ،فضاى صنف را آرامش فرا گرفت، زبانم خشكى مى‌كرد، گفتم : صبح :مرباى كچالو ، كيك ابريشمى ،شير اشتر ،توت آسمانى و ناك تير ماهى ! چاشت:كباب دل، جگر، روده، معده، گرده، مثان، و قرمه مغز سر انسان، از نوشيدنى‌ها مفتا كولا. شب : ياقوت پلو، زمرد پلو، كوفته پلو، مفته پلو، خسته پلو، خربوزه اركانى، خرماى عربستانى، مرچپاكستانى و چكليت مينوى ايرانى ...! صداى خنده‌هاى هم‌صنفى ها كم مانده بود سقف را شگاف كند. آن روز  متوجه نشده بودم، بعد ها به يادم آمد كه نان خشك را در دسترخوان از ياد برده‌ام، شايد براى همين خنديدند. بلى وقتى نان خشك نباشد، چه چيزى را بايد خورد. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 170 بازدید

داستان در زبان فارسی‌/دری، واژه آشنایی است، اما داستان به مفهوم امروزینش، عمر طولانی‌ای ندارد. به همین منظور، پژوهش در مورد داستان‌نویسی در حوزه زبان و ادبیات فارسی و به ویژه ادبیات داستانی یک گروه جنسیتی خاص، یعنی بانوان، در یک قلمرو سیاسی خاص، یعنی افغانستان، کاری بس دشوار است. هرگاه، پژوهشگری بخواهد روی داستان و نقش بانوان در خلق داستان و قصه بپردازد، ناگزیر است تا به متون کهن روایی فارسی که در ادبیات فارسی کم هم نیستند و به واژه‌نامه‌‌هایی که هر کدام این واژه را به گونه‌‌های متفاوت برگردان کرده‌اند، مراجعه کند. اگر بخواهیم داستان را تعریف کنیم، به متن زیر می‌پردازیم: داستان کوتاه اثری است، کوتاه که در آن نویسنده به یاری یک طرح منظم شخصیت اصلی را در یک واقعه اصلی نشان می‌دهد و این اثر بر مخاطب تاثیر واحدی را القا می‌کند. همچنین داستان کوتاه را می‌توان به یاری خصوصیات زیر از دیگر آثار بازشناخت: طرح منظم و مشخصی دارد؛ یک شخصیت اصلی دارد؛ این شخصیت، در یک واقعه اصلی ارایه می‌شود؛ در «کلی» که همه اجزای آن با هم پیوند متقابل دارند، شکل می‌بندد؛ تاثیر واحدی را القا می‌کند؛ کوتاه است. اگر نگرشی بر واژه داستان در واژه‌نامه‌ها و ادبیات کهن پارسی دری داشته باشیم، در اغلب این واژه‌نامه‌ها، داستان با افسانه، حکایت، سرگذشت، قصه، انگاره و اسطوره مترادف هم بیان شده‌اند. بنابراین، اگر رابطه هنر داستان‌نویسی را با زنان و یا ادبیات داستانی بانوان را در قلمرو زبانی خویش به بازبینی قرار دهیم، باز هم نیاز داریم تا نخست به مفاهیم گذشته داستان برگردیم و نقش زنان را در خلق و پرورش افسانه‌ها و روایت‌ها در زبان پارسی به بررسی بگیریم. قصه‌گویی در بین بانوان از گذشته‌‌های خیلی دور رواج داشته است و حتا خالقان بیشتر افسانه‌ها را زن می‌پندارند. افسانه‌ها نوعی بیان تمثیلی‌اند که بیشتر جنبه تخیلی و غیرواقعی دارند. «یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود...» عبارتی است که سر آغاز هر افسانه‌ای می‌شود. در ادامه این جمله، افسانه‌ها ما را با شهر‌های خیالی، مردمانش، خوبی‌‌های‌شان، بدی‌ها و بدبختی‌‌های‌شان، آشنا می‌کنند. قسمی‌که یادآور شدم، افسانه‌گویی در بین مادربزرگان، یکی از رسم‌‌های خیلی دیرین پارسی‌گویان است و بیشترین افسانه‌ها هم در شب‌‌های زمستان در گرد صندلی‌ها نقل می‌گردند. معمولا مادران و مادربزرگان افسانه‌ها را برای این به فرزندان‌شان نقل می‌کنند تا کودک پند‌هایی از قهرمانان افسانه‌ها بگیرد و به خواب برود و با پایان خوشی که هر افسانه دارد، مادران توانسته باشند برای کودکان‌شان خواب خوشی را داده باشند. حتا در اسطوره‌ها هم به زنان به عنوان خالق افسانه‌ها اشاره شده است. از آن جمله می‌توان به شهزاد قصه‌گوی، زن اسطور‌های و راوی شگفت‌انگیزترین و غنی‌ترین کتاب قصه، داستان هزار و یک شب، استناد کرد. اما چنانی که در آغاز گفتیم، داستان کوتاه، به مفهوم امروزینش، عمر خیلی زیادی در ادبیات پارسی دری افغانستان ندارد. حدود ۹۰ سال و‌ اندی از چاپ نخستین داستان‌واره ادبیات معاصر افغانستان نویسندگی (جهاد اکبر)، احتمالا به  مولوی محمد حسین پنجابی، در سال ۱۲۹۸ خورشیدی می‌گذرد. پسان‌ترها داستان‌‌های دیگری از سایر نویسندگان در نشریات فعال آن زمان به چاپ رسید، ولی بدبختانه بانوان در این میان هیچ نقشی نداشتند. تا آن که ماگه رحمانی، نخستین بانوی داستان‌نویسی به نوشتن داستان روی آورد. بانو ماگه در عرصه مطبوعات و سیاست با مقالات اجتماعی و سیاسی‌اش، به عنوان نخستین بانوی فعال در عرصه‌‌های روشنفکری افغانستان معروف است و در کنار ماگه رحمانی می‌توان از رقیه ابوبکر نیز نام برد. از وی یک داستان زیر عنوان «زمرد» در روزنامه اصلاح به چاپ رسیده است. پسان‌ترها، در اواخر دهه سی و آغاز دهه چهل خورشیدی که آغاز داستان‌نویسیی نو در افغانستان است، هیچ بانویی در صحنه نقش ندارد و هم داستانی از این دوره به دسترس نیست. تا این که تحولات سیاسی آن زمان، دوره تجربه دموکراسی، به میان آمدن رسانه‌‌های چاپی و شنیداری خصوصی، ایجاد انجمن ادبی کابل و دادن آزادی نسبی برای زنان، منجر به این شدند تا بانوان نیز در عرصه داستان‌نویسی کار کنند. از این میان می‌توان از بانوانی چون دنیا غبار، ملالی موسی و محبوبه نام برد. با آن که نوشته‌‌های این بانوان چندان مورد توجه قرار نگرفتند، ولی آغاز خوبی برای کار داستان‌نویسی برای بانوان این سرزمین بود. مدتی بعد، در دهه‌‌های ۵۰ و ۶۰ خورشیدی، وضعیت ادبیات داستانی بین بانوان تغییر خیلی زیادی کرد. پی‌ریزی انجمن‌‌های ادبی در حوزه‌‌های مختلف فرهنگی افغانستان، حمایت دولت از این انجمن‌ها، آزادی بیشتر برای حضور زنان در اجتماع، گسترش بیشتر مطبوعات و آثار چاپی و امکانات دیگر، کمک خوبی برای رشد داستان‌نویسی در بین بانوان کردند. در این سال‌ها ترجمه نیز نقش به‌سزایی در ساختن جریان داستان‌نویسی بین بانوان داشت. کتاب‌‌های مختلفی از زبان‌‌های فرانسوی و روسی ترجمه می‌شدند و حتا شماری از بانوان نویسنده، خود به این زبان‌های خارجی دسترسی داشتند و می‌توانستند از منابع دست اول استفاده کنند. سپوژمی زریاب که زبان فرانسوی را می‌دانست، یکی از آنها بود. سپوژمی زریاب نخستین بانویی بود که با چاپ نخستین داستانش، نشان داد که نویسنده مستعدی است. این بانو، از همان ابتدا، نه تنها در میان بانوان داستان‌نویس، بلکه در میان همه نویسندگان افغانستان جای خودش را باز کرد. او از همان ابتدا به شکل، زبان، درونمایه و تکنیک داستانش توجه داشت. بانو زریاب، شخصیت‌های داستان‌‌هایش را از میان زنان انتخاب می‌کرد و به گفته بعضی از پژوهشگران داستان‌نویسی، او با وارد کردن احساسات زنانه در قالب داستان، حرکت جدیدی را برای ادبیات داستانی بانوان، پی‌ریزی کرد. از او سه اثر داستانی چاپ شده است. در همین دهه ۵۰ و ۶۰ ما بانوان دیگری چون مریم محبوب، شریفه شریف، فروغ بهرام کریمی‌، پروین پژواک، فوزیه رهگذر و دیگرانی داریم که با وجود محدودیت‌‌های فراوان اجتماعی و خانوادگی، به نوشتن داستان روی آورده بودند. اگر بخواهیم روی جریان داستان‌نویسی در این دو دهه تمرکز کنیم، این دوره را یک دوره درخشان ادبیات داستانی بانوان می‌یابیم. چون حداقل ما سپوژمی زریاب، مریم محبوب و پروین پژواک را داریم. ولی در این دوره ما از ادبیات داستانی بانوان، آثار خیلی ضعیفی نیز داشته‌ایم که حتا بعضی از آنها خالی از هر گونه عناصر داستانی بوده‌اند. از این دو دهه ما کتاب‌‌های خوب داستانی از بانوان نیز داریم. «شرنگ شرنگ زنگ‌ها»، «دشت قابیل» و رمان «در کشوری دیگر» از سپوژمی زریاب و «درخت‌‌های کارتوس گل می‌کنند» و «خانه دلگیر» از مریم محبوب، از جمله آثار نوشته شده در این دو دهه‌اند. معصومه کوثری نیز با آن که نویسنده کم‌کاری است، ولی خیلی خوب می‌نویسد. از او مجموعه‌ای کم‌حجم، به نام «حادثه فصل» به چاپ رسیده است. کوثری در نوشته‌‌هایش، وضعیت سنتی جامعه افغانستان را خیلی خوب به تصویر می‌کشد و ظلم و ستمی را که در بین این جامعه سنتی بالای زنان و دختران روا داشته می‌شود، خوب پوشش می‌دهد. کوثری مدتی در ایران نیز زندگی کرده است و بیشتر آفریده‌‌هایش هم در همان جا شکل گرفته‌اند. هرات یکی از مراکز فعالی بود که در دهه هفتاد بانوان زیادی روی داستان می‌پرداختند. از این میان می‌توان از بانوانی چون لیلا رازقی، حمیرا قادری، شیما قاضی‌زاده و دیگران نام برد. این بانوان در ایران رفت و آمد داشتند؛ بنابراین، داستان‌های‌شان نه تنها در افغانستان، بلکه در نشریات ایران نیز به چاپ می‌رسیدند. با آن که سال‌هاست این بانوان روی داستان به طور جدی می‌پردازند، ولی تا اکنون ما فقط از حمیرا قادری مجموعه‌ای مستقل چاپ شده داریم. کابل نیز یکی از حوزه‌‌هایی بود که بانوان، جسته و گریخته، در دهه هفتاد، در صحنه ادبیات نقش داشتند. جمیله اکبر، یکی از همین بانوان است. با آن که او نخستین داستانش را در آغاز دهه ۶۰ نوشته است، ولی کار‌های دیگرش برمی‌گردد به سال‌‌های دهه هفتاد. از او یک مجموعه به نام «خانه قدیمی‌« منتشر شده است. داستان‌‌های بانو اکبر در این مجموعه شعاری و تبلیغی‌اند و عناصر داستانی را در خود کم‌تر دارند. اگر روی حوزه مهاجرت بپردازیم، داستان‌نویسی بانوان خیلی پسان‌تر از مردان شروع شد. ولی جریان داستانی‌ای را که جوانان مهاجر توانستند در حوزه ادبی ایران شکل بدهند، نسبتا قوی‌تر از جریان داستانی دهه هفتاد بانوان در داخل افغانستان بود که می‌توان از بتول سید حیدری، فاخره موسوی، معصومه حسینی، زهرا حسین‌زاده، شکریه رضابخش و دیگران نام برد. گفته می‌شود که با وجود این که این بانوان تازه‌کار بودند، ولی داستان کوتاه را می‌شناختند و داستان‌های‌شان خیلی زود توانستند در میان خوانندگان مهاجر و حلقات فرهنگی و ادبی داخل افغانستان خواننده پیدا کنند. به طور نمونه می‌توان به مجموعه داستانی «تبرداران» اثر بتول سید حیدری اشاره کرد. و در اخیر باید اضافه کنیم که، نوشته‌‌های بانوان داستان‌نویس در نشست‌‌های منظم ادبی نقد و بررسی می‌گردند و در نشریات داخل و خارج از افغانستان به چاپ می‌رسند. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب