نویسنده: مهدی مظفری ولادت با سعادت حضرت محمد مصطفی(ص)، پیامآور رحمت و مهربانی، بر تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد. فرصت فرخنده میلاد آن حضرت، فرصتی مغتنم است تا به ابعاد مختلف شخصیت والای ایشان پرداخته و از آموزههای گرانبهایش بهرهمند گردیم. در این میان، نگاهی به رفتار شگفتانگیز پیامبر(ص) با بانوان، بهویژه دختر گرامیاش حضرت زهرا(س)، میتواند الگویی ارزشمند برای همه انسانها، بهخصوص مردان باشد. پیامبر اکرم(ص) که خود مظهر مهربانی و عطوفت بود، در روابط خود با خانواده، بهویژه دخترش حضرت زهرا(س)، نهایت محبت و احترام را نشان میدادند. آنچنان که حضرت عایشه(رض)، همسر گرامی پیامبر(ص)، نقل میکند: «هرگاه فاطمه به خانه پیامبر وارد میشد، پیامبر به استقبالش میرفت، او را میبوسید و با روی گشاده از او استقبال میکرد.» این روایت تنها گوشهای از دریای بیکران محبت پیامبر(ص) به دخترش است. ایشان به عنوان الگوی کامل بشریت، به ما میآموزد که محبت ورزیدن به خانواده، بهویژه زنان، امری ضروری و پسندیده است. علاوه بر این رفتار حسنه، روایات تاریخی دیگری نیز وجود دارد که حکایت از معاشرت محترمانه و نیک پیامبر با مردم، بهویژه زنان، دارد. برای مثال، عبدالملک ابن عمیر از زنی به نام ام علاء نقل میکند که پیامبر هنگام بیماری او به دیدارش رفت و فرمود: «بشارت باد بر تو ای امّ علاء، بیماری مسلمان گناهانش را میزداید؛ چنان که آتش آهن را زنگ زدایی میکند.» این نوع رفتارها نشاندهنده توانایی پیامبر(ص) در ترکیب قاطعیت و قدرت با مهربانی و عطوفت بود. الگوی رفتاری پیامبر(ص) برای تمام عصرها الگوی رفتاری پیامبر اکرم(ص) در برخورد با زنان و دختران تنها محدود به زمانه ایشان نبوده و همچنان برای تمامی انسانها در هر عصر و نسلی الهامبخش است. آن حضرت با رفتار مهربانانه و محترمانه خود به جهانیان نشان داد که نه تنها دین اسلام به زنان و دختران ارزش و احترام فراوانی قائل است، بلکه این احترام و ارزشگذاری یکی از اصول بنیادین اخلاق و انسانیت محسوب میشود. پیامبر اکرم(ص) با فراهم آوردن فرصتهای برابر برای دختران در زمینههای مختلف نشان داد که دختران نیز همانند پسران دارای استعدادها و توانمندیهای فراوانی هستند و میتوانند در جامعه نقشهای مؤثر و سازندهای ایفا کنند. این الگوی رفتاری نه تنها به مبارزه با تفکرات نادرست و تبعیضآمیز علیه زنان کمک کرد، بلکه به تقویت جایگاه و منزلت زنان در جامعه و خانواده انجامید. امروزه با توجه به پیشرفتهای علمی و اجتماعی، اهمیت الگوگیری از سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با دختران بیش از پیش نمایان شده است. بسیاری از مشکلات و چالشهای موجود در جوامع امروزی، ریشه در نگاههای سنتی و تبعیضآمیز به زنان دارد. ترویج فرهنگ احترام به زنان و ایجاد فرصتهای برابر برای آنان یکی از مهمترین راهکارها برای ایجاد جوامع سالم و پیشرفته است. تضاد فاحش با وضعیت کنونی افغانستان متأسفانه در برخی جوامع، از جمله افغانستان، شاهد صحنههای تأسفباری هستیم که نه تنها با آموزههای پرافتخار اسلام، بلکه با وجدان بشری نیز در تضاد آشکار قرار دارند. رفتارهایی که در تضاد با الگوی رفتاری پیامبر اکرم(ص) و سیره اهلبیت ایشان است، امروزه در برخی جوامع اسلامی به وفور دیده میشود. برخوردهای زنستیزانه و رفتارهای خشونتآمیز مردان حکومتی و برخی از پدران با دخترانشان چنان دردناک است که انسان را به یاد دوران جاهلیت میاندازد. این رفتارها نه تنها عزت و کرامت انسانی زنان را زیر پا میگذارد، بلکه به بنیان خانواده و جامعه نیز آسیب جدی وارد میکند. در جامعه میبینیم و از رسانهها میشنویم که مسئولان و افرادی که در جایگاههای قدرت قرار دارند، چه رفتارهای زنستیزانهای با زنان و دختران دارند. این رفتارها نه تنها به جایگاه زنان در جامعه لطمه میزند، بلکه به وجهه اسلام نیز خدشه وارد میکند. تبعیض جنسیتی در افغانستان بیش از دو سال از استقرار حکومت سرپرست در افغانستان میگذرد و در طول این مدت، شاهد نقض گسترده و روزافزون حقوق دختران در این کشور هستیم. حقوقی که نه تنها با معیارهای بینالمللی حقوق بشر، بلکه با حداقل استانداردهای انسانی نیز مغایرت دارد. حکومت سرپرست با اعمال سیاستهای تبعیضآمیز و نادیده گرفتن حقوق برابر دختران و پسران، عملاً نیمی از جمعیت کشور را از دسترسی به سادهترین حقوق انسانی محروم کرده است. از نظر حاکمان فعلی، پسران حق دارند آموزش ببینند، کار کنند و بهطور کلی در جامعه نقش ایفا کنند، در حالی که دختران از بسیاری از این حقوق محروم هستند. این در حالی است که تصمیمگیران حکومتی مدعی هستند که تمام اقداماتشان بر اساس آموزههای اسلامی صورت میگیرد و از رضایت پیامبر برخوردار است. این ادعا در حالی مطرح میشود که تاریخ اسلام و آموزههای آن به وضوح از حقوق برابر زنان و مردان سخن میگوید و هرگونه تبعیض جنسیتی را محکوم میکند. بنابراین، اِعمال این محدودیتها علیه دختران نه تنها با آموزههای اسلامی سازگار نیست، بلکه نوعی تحریف آشکار این آموزهها محسوب میشود. این رویه نه تنها به تضییع حقوق نیمی از جمعیت کشور منجر شده، بلکه آینده کشور را نیز با چالشهای جدی مواجه کرده است. مقایسه رفتارهای کنونی با دوران جاهلیت این تصمیمها و رفتارهای تبعیضآمیز بیشتر شبیه به کردارها و گفتارهای مردان عرب دوران جاهلیت است تا شبیه به رفتار پیامبر عظیمالشأن اسلام. در آن دوران تاریک، دختران به عنوان باری بر دوش خانوادهها تلقی میشدند و زنده به گور شدن سرنوشتی شوم برای آنان بود. این تفکر بیمارگونه ریشه در بیارزشی و پست شمردن زنان داشت. امروزه، در برخی جوامع که ادعای پایبندی به اسلام را دارند، شاهد تکرار همین رویهها با ظاهری جدید هستیم. محدودیتهای شدید بر تحصیل، کار و حتی آزادیهای فردی دختران در کشورهایی مانند افغانستان، نشان از آن دارد که تفکر جاهلی هنوز هم در برخی ذهنها ریشه دوانده است. این رفتارها نه تنها با آموزههای انسانی و اسلامی در تضاد است، بلکه جرم آشکاری علیه حقوق بشر محسوب میشود. ضرورت بازگشت به آموزههای اصیل اسلامی برای بهبود وضعیت زنان و دختران در افغانستان، ضروری است که به آموزههای اصیل اسلامی و الگوی رفتاری پیامبر اکرم(ص) بازگردیم. باید به جای تفسیرهای شخصی و سلیقهای از دین، به آیات قرآن و روایات صحیح مراجعه کنیم و بر اساس آنها به زنان و دختران احترام بگذاریم و حقوق برابر قائل شویم. رهبران دینی و حکومتی افغانستان مسئولیت خطیری در این زمینه بر عهده دارند. آنها باید با ترویج آموزههای صحیح اسلامی و ایجاد قوانین عادلانه، زمینه را برای تحقق عدالت جنسیتی و شکوفایی استعدادهای زنان و دختران فراهم کنند. رفتار پیامبر اکرم(ص) با دختر گرامیاش حضرت زهرا(س) الگویی بیبدیل برای همه انسانها، بهویژه مردان است. این الگو نشان میدهد که محبت به دختران، احترام به آنان و فراهم کردن امکانات برابر برای رشد و شکوفاییشان از واجبات اخلاقی و انسانی است. متأسفانه، در برخی جوامع، از جمله افغانستان، شاهد رفتارهایی هستیم که در تضاد آشکار با آموزههای اسلامی و الگوی رفتاری پیامبر اکرم(ص) است. برای بهبود وضعیت زنان و دختران در افغانستان، ضروری است که به آموزههای اصیل اسلامی و الگوی رفتاری پیامبر اکرم(ص) بازگردیم.
برچسب: دین اسلام
نویسنده: مهدی مظفری کرامت انسانی بهعنوان یکی از بنیادیترین اصول انسانگرایی، همواره در کانون توجه مذاهب و فلسفهها قرار داشته است. در این بین، دین اسلام با چشماندازی جامع و متعالی به نقش و مقام زنان، فوقالعاده تأکید دارد. این دین آسمانی از بدو ظهور خود، نهتنها به شناسایی و شناخت ظرفیتهای زنان پرداخته، بلکه راهکارهای عملی و نظری خاصی برای ارتقاء جایگاه آنها در جامعه ارائه داده است. آیات قرآن و احادیث نبوی، هر یک نشانههایی از اهمیت و ارزش والای زنان را در محیط اجتماعی و خانوادگی به تصویر کشیده و به تبیین حقوق و وظایف آنها پرداختهاند. در این مقاله، به بررسی راهبردهای کلیدی اسلام در زمینه ارتقاء کرامت و جایگاه زنان در جامعه خواهیم پرداخت. با کاوش در اصول اسلامی، بررسی تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آن بر زندگی زنان، و تبیین نقش نهادهای دینی در حمایت از حقوق آنها، سعی خواهیم کرد که نشان دهیم چگونه آموزههای اسلامی میتوانند به بهبود وضعیت زنان و ارتقاء شأن و جایگاه آنها در جامعه کمک کنند. بدین ترتیب، تلاش ما بر این است که تصویر روشنی از تعالیم اسلامی در قبال زنان ارائه دهیم و اهمیت این مسئله را در روند توسعه اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی بازگو کنیم. ۱. اعلام برابری مرد و زن در ارزش انسانی در نگاه اسلام، زن و مرد به عنوان دو بال پرندهی بشریت، در اصل و ذات انسانی کاملاً برابرند. این تساوی به معنای یکسان بودن تمامی ویژگیهای فیزیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی نیست، بلکه به معنای برابر بودن در ارزش ذاتی و کرامت انسانی است. اسلام بر این باور است که هر انسانی، چه زن و چه مرد، به عنوان خلیفه خدا در زمین آفریده شده و از روح واحد الهی بهرهمند است. آیه شریفه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (تین، ۴) بر این حقیقت دلالت دارد که انسان به عنوان کاملترین مخلوق، دارای ارزش و کرامت ذاتی است و این ارزش و کرامت مختص به جنسیت خاصی نیست. تفاوتهای موجود میان زن و مرد در حوزههای مختلف زندگی، مانند جسم، روان، نقشهای اجتماعی و تواناییها، ناشی از تفاوتهای جنسی و اجتماعی است و به هیچ وجه به معنای برتری یا حقارت یکی بر دیگری نیست. در واقع، این تفاوتها مکمل یکدیگرند و به تعالی انسان و جامعه کمک میکنند. اسلام بر این باور است که زن و مرد هر یک دارای استعدادها و تواناییهای خاص خود هستند و باید در زمینههای مختلف به یکدیگر کمک کنند و از تواناییهای یکدیگر بهرهمند شوند. آیه شریفه «وَالْأَزْوَاجُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ» (بقره، ۲۲۸) به وضوح بیان میکند که زن و مرد مکمل یکدیگرند و باید در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند. این آیه نشان میدهد که اسلام به جای رقابت، بر همکاری و همدلی زن و مرد تأکید دارد. بنابراین، هرگونه تبعیض و نابرابری جنسیتی در جامعه اسلامی، مخالف آموزههای اصیل این دین است. اعطای حقوق انسانی دین اسلام برخلاف برخی باورهای رایج، حقوق متعدد و ارزشمندی را برای زنان در نظر گرفته است که به طور قابل توجهی بر توانمندی و استقلال آنان تأکید دارد. حق مالکیت بر اموال شخصی، اختیار در انتخاب همسر، حق حضانت فرزند در شرایط خاص، فرصت تحصیل و اشتغال در مشاغلی که با فطرت زنانه سازگاری داشته باشد و حتی حق طلاق در برخی موارد خاص، نمونههایی از این حقوق هستند. این حقوق، نه تنها به زن امکان میدهد تا در جامعه نقش فعالتری ایفا کند، بلکه به او کمک میکند تا به عنوان یک انسان آزاد و دارای کرامت، به رشد و شکوفایی فردی خود دست یابد. همچنین، این حقوق، به زن اطمینان میدهد که در خانواده و جامعه، از حمایتهای لازم برخوردار است و میتواند با حفظ جایگاه والای خود، به تعالی جامعه نیز کمک کند. البته، تفسیر و اجرای این حقوق در طول تاریخ و در جوامع مختلف، متفاوت بوده است و گاهی نیز با برداشتهای نادرست همراه شده است. با این حال، اصل بر این است که اسلام، به عنوان دین رحمت، به دنبال تأمین سعادت و کرامت همه انسانها، از جمله زنان، است. تأکید بر نقشآفرینی اجتماعی زنان آیین مبین اسلام زن را تنها به نقش مادری و همسری محدود نمیکند، بلکه او را به مشارکت فعال در جامعه تشویق میکند و بر اهمیت نقشآفرینی اجتماعی زنان تأکید فراوان دارد. این تأکید نهتنها به حفظ کرامت و ارزشهای انسانی زنان مربوط میشود، بلکه بهطور خاص بر لزوم حضور مؤثر آنها در عرصههای مختلف اجتماعی تأکید میکند. آیات متعددی در قرآن کریم به مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی نظیر جهاد، تجارت، تعلیم و تعلم و امر به معروف و نهی از منکر اشاره دارند. به عنوان نمونه، در سوره توبه آیه 71 آمده است: «مردان و زنان مؤمن، یار و یاور یکدیگرند، به نیکوکاری و تقوا امر میکنند و از منکر نهی میکنند...» این آیه نشاندهنده یک همکاری متقابل و همافزایی بین زنان و مردان در راستای تحقق اهداف اجتماعی و معنوی است. همچنین، مطالعه تاریخ صدر اسلام گواهی بر این است که زنان در کنار مردان در فعالیتهای اجتماعی آن زمان، از جمله جهاد، نقش فعالی ایفا میکردند و پیامبر اکرم (ص) به صراحت اجازه چنین فعالیتهایی را به آنان داده بود. این مسأله نشاندهنده دیدگاه مثبت اسلام نسبت به توانمندیهای زنان در عرصههای مختلف است. علاوه بر این، فقهای اسلام با استناد به متون آیات و روایات اسلامی، حقوق اجتماعی زنان مانند حق تحصیل، حق کار و دیگر حقوق را جزء حقوق اولیه آنها میدانند و بر این اساس، زنان میتوانند در مناصب مختلف اجتماعی نظیر قضاوت، وکالت و طبابت فعالیت کنند. این رویکرد نهتنها به ارتقاء جایگاه زنان کمک میکند، بلکه موجب تقویت بنیانهای اجتماعی و فرهنگی جامعه نیز خواهد شد. بنابراین، اسلام با تأکید بر مشارکت فعال زنان در عرصههای مختلف، در تلاش است تا زمینههای لازم برای تحقق کرامت و ارزشهای انسانی آنان را فراهم آورد. ترویج فرهنگ احترام اسلام از زمانی که ظهور کرد، تلاش و تقلاهای بسیاری خرج داد تا کرامت زن را در اجتماع تحقق بخشد و این امر را به عنوان یکی از اصول اساسی خود معرفی کرد. در این راستا، نهتنها مردان را به پایبندی به حقوق زنان دستور داد، بلکه به صراحت آنان را امر کرد که به زنان احترام بگذارند و آنها را گرامی بدارند. این احترام به زنان نهتنها در کلام بلکه در عمل نیز باید نمود پیدا کند، به گونهای که در تعاملات روزمره و تصمیمگیریهای اجتماعی، زنان در نظر گرفته شوند و صدای آنان شنیده شود. رسول اکرم (ص) در این زمینه فرمودند: «هر کس به زنش احترام بگذارد، مانند آن است که به خدا و رسولش احترام گذاشته است.» این حدیث نشاندهنده این است که احترام به زنان نهتنها یک وظیفه انسانی بلکه یک تکلیف دینی نیز به شمار میرود. همچنین، اسلام به مردان توصیه میکند که در روابط خانوادگی و اجتماعی خود با زنان، محبت و مهربانی را سرلوحه کار خود قرار دهند و از هرگونه رفتار ناپسند و توهینآمیز پرهیز کنند. این رویکرد در واقع به ترویج فرهنگ برابری و عدالت اجتماعی کمک میکند و باعث میشود که زنان بتوانند در جامعه با اعتماد به نفس بیشتری حضور یابند و نقشهای مؤثری ایفا کنند. از این رو، پیام اسلام به بشریت این است که با احترام به زنان، نهتنها به کرامت انسانی آنان توجه میشود، بلکه جامعهای سالمتر، متعادلتر و پر از محبت و همدلی شکل میگیرد. منع خشونت علیه زنان اسلام به صراحت خشونت علیه بشریت، به ویژه زنان، را منع کرده و این امر را به عنوان یکی از اصول بنیادین خود معرفی کرده است. در حدیث قدسی آمده است: «لیاذن یجربٍ منی من آذی عبدی المومن»؛ یعنی کسی که بنده مؤمن مرا بیازارد، با من به جنگ برخاسته است. این حدیث به وضوح نشان میدهد که خداوند در نظر دارد تا هرگونه آزار و اذیت را محکوم کند و بر اهمیت کرامت انسانی تأکید ورزد. از سوی دیگر، اسلام زن را مخلوقی لطیف و ارزشمند میداند که باید با ملایمت و نرمی با او برخورد شود. پیامبر گرامی اسلام نیز در این زمینه میفرمایند: «انّ الله تبارک و تعالى على الاناث ارأف منه على الذكور»؛ یعنی رأفت و رحمت خداوند بر زنان بیش از مردان است. همچنین، ایشان اشاره میکنند که مردی که زنی از محارم خویش را شاد سازد، خداوند او را در قیامت شادمان خواهد کرد. این رویکرد نه تنها به ترویج محبت و احترام نسبت به زنان کمک میکند، بلکه به تقویت بنیان خانواده و جامعه نیز منجر میشود. پیامبر همچنین تأکید دارند که هر چه ایمان انسان افزایش یابد، محبت و علاقهاش به زنان نیز بیشتر خواهد شد. این آموزهها نشاندهنده این است که اسلام با راهکارهای خود، خشونت علیه زنان را ممنوع کرده و بر محبت و احترام تأکید میکند تا بدین وسیله کرامت زن در جامعه تحقق یابد. زنان در اسلام به عنوان نیروی پویا و مؤثر در جامعه شناخته شدهاند و دارای حقوق و مسئولیتهای متعددی هستند که به آنها امکان میدهد با عزت و احترام زندگی کنند و به توسعه و پیشرفت جامعه کمک کنند. اسلام نه تنها حقوق اساسی را برای زنان قائل است، بلکه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی را نیز به آنها اعطا کرده است تا در راستای رشد و تکامل فردی و جمعی خود گام بردارند. با این حال، در کشورهایی مانند افغانستان، متأسفانه شاهد این هستیم که برخی از صاحبان مناصب قدرت به رغم آموزههای اسلامی و تأکیدات صریح قرآن و سنت بر کرامت و حقوق زنان، در تکریم و احترام به زنان در اجتماع کوتاهی کردهاند. این رفتارها نه تنها با معارف رحمانی اسلام در تضاد است، بلکه موجب تضعیف جایگاه زنان و نادیده گرفتن حقوق اساسی آنها میشود. در این شرایط، زنان با چالشهای متعددی مواجه هستند که مانع از دستیابی آنها به حقوق خود و مشارکت فعال در فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میشود. این وضعیت نشاندهنده نیاز مبرم به بازنگری در نگرشها و رفتارها نسبت به زنان در جوامع اسلامی است. برای ایجاد تغییرات مثبت، ضروری است که نهادهای اجتماعی و فرهنگی، به ویژه رهبران مذهبی و سیاسی، به ترویج آموزههای اسلامی در خصوص حقوق و کرامت زنان پرداخته و با اتخاذ سیاستهای مناسب، بسترهای لازم را برای توانمندسازی زنان فراهم کنند. تنها با چنین رویکردی میتوان امید داشت که زنان بتوانند نقش مؤثری در پیشرفت جامعه ایفا کنند و به عنوان نیمی از جمعیت، سهم خود را در توسعه پایدار و عدالت اجتماعی ایفا نمایند. این تغییرات نه تنها به نفع زنان بلکه به نفع کل جامعه خواهد بود و باعث ارتقاء سطح زندگی، فرهنگ و اقتصاد خواهد شد.
نویسنده: مهدی مظفری در پهنه هستی که خداوند هستی بخش، خلقت را با ظرافت و حکمت بیانتها آراسته است، موهبتی گرانبها به نام «ازدواج» به انسانها ارزانی داشته است. ازدواجی که در تعالیم رهبران الهی و آموزههای روانشناسان به عنوان پیوندی مبارک و مقدس معرفی شده، ازدواجی که نه تنها تداوم نسل بشر را رقم میزند، بلکه فصل نوینی از تعالی و بالندگی را در زندگی انسانها میگشاید. ازدواج، نقطه عطفی در مسیر پر پیچ و خم زندگی است، نقطهای که در آن دو روح در کالبدی واحد، هم نفس میشوند و سفری مشترک را آغاز میکنند. سفری که مملو از فراز و نشیبها، شادیها و غمها، چالشها و فرصتها خواهد بود. اما آنچه در این میان اهمیت دارد، نگاهی عمیق و درک صحیح از این موهبت الهی است. پس باید معنی و مفهوم درست ازدواج را دانست. ازدواج را در سادهترین تعریف، به پیوند میان یک زن و یک مرد معنی کردهاند. اما این تعریف، ظلمی بزرگ به ژرفای این تعهد و معنای عمیق آن است. ازدواج به این معنی، یعنی به معنای تلقیح نر و ماده، در عالم طبیعت امری رایج و بدیهی است. این معنی ساده و بیعمق و بیآلایش ازدواج نه تنها در عالم حیوانات بلکه در عالم گیاهان نیز وجود دارد. برخی گیاهان برای اینکه ثمر بدهند، نیاز به تلقیح دارند. اما ازدواج انسان، فراتر از این غریزه حیوانی و حیاتی است. همچنین ازدواج، صرفاً جمع شدن دو جنس مخالف در کنار یکدیگر نیست، بلکه آغازی است برای سفری پرمخاطره و پرفراز و نشیب، سفری که بایستی دو انسان را به سوی تکامل و تعالی رهنمون شود. پس ازدواج، تنها برای ارضای نیازهای جنسی و تشکیل خانواده نمیباشد؛ آنطوری که اکثر افراد به این معنا، معنی و تفسیر میکنند. بلکه ازدواج فرصت و نقطه عطفی است برای رشد و ارتقای فردی و تعالی روحی. زن و مرد در سایهی این تعهد (ازدواج)، میتوانند بهترین نسخهی خود را به نمایش بگذارند و در کنار یکدیگر، به کمال و سعادت حقیقی دست یابند. آری، ازدواج فراتر از پیوند ظاهری و همجواری دو انسان است. نکاح و ازدواج دو انسان به معنی اتحادی است از عواطف، تعهدات و مسئولیتهایی که در سایه آن، انسانها به تکامل و بالندگی حقیقی خویش نائل میشوند. ازدواج آن است که بر پایه عشق، احترام، صبر و گذشت بنا شده باشد و این ازدواج به مثابهی گلی خوشبو در بوستان هستی، عطر خوشبختی و سعادت را در فضای زندگی انسانها میپراکند. ازدواج در عالم انسانها به آن معنی است که قرآن، آنرا تعریف و توصیف میکند. در قرآن کریم نکاح به عنوان «سکونت» و «آرام گرفتن» در کنار یکدیگر توصیف شده است. آنجا که میفرماید: «هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَا؛ او همان كسى است كه شما را از يك تن (آدم) آفريد و همسرش (حوا) را نيز از [جنس] او قرار داد تا در كنارش آرام يابد.» (اعراف، ۱۸۹). همچنین در جای دیگر فرموده است: «وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ؛ و از نشانههاى او اين است كه براى شما همسرانى از [جنس] خودتان آفريد، تا كنارِ آنان آرامش بيابيد و ميان شما دوستى و مهربانى قرار داد، بدون شك در اين [آفرينش] همواره نشانههايى است براى مردمى كه تفكّرّ كنند.»(روم، ۲۱). این آیات قرآن به روشنی بیان میکند که فلسفه ازدواج صرفا پیوند ظاهری و تناسل و بقای نسل و این موارد نیست. بلکه فلسفه ازدواج به آرامش رسیدن انسانها است. امّا آیا زن و مردی که همسر یکدیگر هستند صرفا با ارضای غرایز جنسی و این موارد به آرامش میرسند؟ با تدبر و دقت در آیات قرآن و روایات رهبران دینی، ازدواج که نتیجهاش آرامش و سکون مرد و زن در سایه هم است، بر دو رکن اساسی بنا شده است: «محبت عاقلانه و ایمانی» و «عاطفه و مهری صادقانه و همراه با گذشت». این دو رکن اساسی است که ازدواج موفق را به ارمغان میآورد. محبت عاقلانه و ایمانی، عشقی ژرف و پایدار است که ریشه در معارف الهی و تعالیم دینی دارد. این محبت، نه کور و مبتنی بر شهوت و غریزه است، و نه متزلزل در برابر گذر زمان و ناملایمات زندگی. محبت عاقلانه، عشقی کور و بیمنطق نیست، بلکه بر پایهی شناخت صحیح و درک عمیق طرفین بنا میشود. همسرانی که با عقل و درایت یکدیگر را انتخاب میکنند و با چشمانی باز به زندگی مشترک قدم میگذارند، بنیانی محکم برای عشق خود بنا میکنند. ایمان، نور تابان این مسیر است. ایمان به خداوند و باور به ارزشهای والای انسانی، عشق را از لغزشها و ناملایمات رهین نگاه میدارد. همسرانی که در پرتو ایمان زندگی میکنند، به یکدیگر تکیهگاه و پناهگاه میشوند و در گذر زمان، عشقشان عمیقتر و پرمعناتر میشود و در کنار هم، زندگی مشترک را به بهشت زمینی تبدیل میکنند. اما در کنار این محبت عمیق، گذشت و عاطفه صادقانه نیز نقشی اساسی در استحکام زندگی زناشویی و بنیان خانواده ایفا میکند. انسانها فطرتاً در معرض خطا و اشتباه هستند. در زندگی مشترک نیز ممکن است اختلافات و ناهمواریهایی رخ دهد. در این هنگام، گذشت و اغماض از خطاهای یکدیگر، نه تنها کینهها را از بین میبرد و کدورتها را میزداید، بلکه موجب تقویت صمیمیت و مهر و محبت نیز میشود. باری، ازدواج موفق، همچون بنایی استوار است که بر پایه محبت عاقلانه و ایمانی و گذشت و عاطفه صادقانه بنا شده باشد. با اتکا به این دو گوهر گرانبها، زوجین میتوانند در مسیر زندگی مشترک، همراه و همدل یکدیگر باشند و بهشتی کوچک در سایه تعالیم الهی و عشق حقیقی برای خود و فرزندانشان بسازند. به یاد داشته باشیم، ازدواج تنها در دوران جوانی و بر پایه شور و هیجان شکل نمیگیرد، بلکه عشقی که ریشه در ایمان و عقل داشته باشد، با گذر زمان عمیقتر و پایدارتر خواهد شد.
نویسنده: مهدی مظفری در سایهسار آموزههای آسمانی، ظلم و ستم به هر موجودی، ناپسند و گناهی نابخشودنی دانسته شده است. اما ظلم به همسر، جایگاهی بس هولناکتر در منظومه اخلاقی اسلام دارد. چرا که این ستم، نه تنها به یک فرد، بلکه به بنیان مقدس خانواده و آرامش روحی و روانی فرزندان نیز آسیب میرساند و بذر تباهی را در باغ زندگی میکارد. در برخی آیات نورانی قرآن کریم و احادیث شریف پیغمبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان با لحنی قاطع، ظلم به همسر نکوهش شده است و نسبت به پیامد وخیم آن هشدار دادهاند. ظلم به همسر چه معنایی دارد؟ ظلم به همسر، هر نوع رفتاری است که حقوق او را نادیده گرفته و او را آزار دهد. این رفتار میتواند شامل موارد زیر باشد: خشونت جسمی: کتک زدن، هل دادن، سیلی زدن و هر نوع رفتار خشونتآمیز دیگر؛ خشونت روحی: توهین، تحقیر، فحاشی، تهدید، بدگمانی و حسادت؛ بیتوجهی: غفلت از نیازهای عاطفی و روحی همسر، عدم تمایل به گذراندن وقت با او و بیاعتنایی به احساسات او؛ خیانت: برقراری رابطه عاطفی یا جنسی با فردی غیر از همسر؛ پیامدهای خشونت با همسر ظلم به همسر، پیامدهای ناگوار و جبرانناپذیری به همراه دارد. از عینک روانشناسی و تربیتی، برخی از این پیامدها از این قرار اند: از بین رفتن عشق و احترام: زمانی که ظلم و ستم جایگزین عشق و احترام شود، بنیان زندگی مشترک سست شده و عشق و محبت میان زوجین از بین میرود. ایجاد اضطراب و افسردگی: آزار و اذیت همسر، میتواند منجر به اضطراب، افسردگی،PTSD و سایر مشکلات روحی و روانی در او شود. آسیب به فرزندان: زندگی در محیطی پر از خشونت و تنش، به طور مستقیم بر سلامت روان و تربیت فرزندان نیز تاثیر منفی میگذارد. تجزیه و فروپاشی زندگی مشترک: در نهایت، ظلم به همسر میتواند منجر به جدایی، طلاق و فروپاشی زندگی مشترک شود. غیر از پیامدهای روحی-روانی، ظلم، پیامدهای دیگری نیز دارد. برخی آموزههای دینی درمورد مسائل خانواده به این پیامد که آنرا «تاوان ظلم به همسر» مینامیم اشاره دارد. قرآن کریم و احادیث پیغمبر تاوان ظلم را بیشتر متوجه همسر «ظالم» میداند. قرآن کریم در (آیه ۳) سوره مجادله درمورد تاوان ظلم به همسر اینگونه آورده است: «وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ۚ ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ و کسانی که با زنانشان ظهار میکنند، سپس از آنچه گفتهاند برمیگردند، باید پیش از آمیزش با هم، بردهای [در راه خدا] آزاد کنند. این [حکمی] است که به آن اندرز داده میشوید، و خدا بر آنچه انجام میدهید، آگاه است. این آیه که روی سخنش به مردان مسلمان است، میگوید نباید همانند مردان جاهل عصر جاهلیت به همسرانتان ظلم کنید. شما این حق را ندارید که حتی با گفتار نسبت به همسرتان ستم روا دارید و سخن رکیکتان مایه پریشانی آنان شود. اگر هم مثلا از روی عصبانیت و اضطرار چنین خطایی را مرتکب شدید و البته بعدا از گفتهتان پشیمان و شرمسار گشتید؛ «ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا»، در این صورت کفاره بپردازید. و آن آزاد کردن یک انسان برده است. پیغمبر اکرم(ص) نیز در روایتی تاوان اخروی ظلم به همسر را اینگونه نقل میکند: «هر مردى که به صورت همسرش سیلى بزند. خدا به فرشته مأمور دوزخ دستور میدهد که در دوزخ هفتاد سیلى بر صورتش بزند.» راههای جلوگیری از ظلم به همسر برای جلوگیری از ظلم به همسر، اقدامات زیر از سوی مرد و زن میتواند مؤثر افتد: تقویت عشق و احترام: با ابراز محبت، قدردانی و احترام به همسر، عشق و صمیمیت را در زندگی مشترک تقویت کنید. ارتباط مؤثر: با همسر خود به طور شفاف و صادقانه صحبت کنید و به حرفها و احساسات او با دقت گوش فرا دهید. حلّ و فصل اختلافات: در صورت بروز اختلاف، به جای بحث و جدل، به دنبال راه حلی مسالمتآمیز و مبتنی بر احترام متقابل باشید. توجه به نیازهای همسر: به نیازهای عاطفی، روحی و جسمی همسر خود توجه کنید و برای برآورده کردن آنها تلاش کنید. گرفتن کمک در صورت نیاز: اگر در حلّ مشکلات خود با همسرتان ناتوان هستید، از مشاوره روانشناس یا متخصصان مسائل خانواده استفاده کنید. زندگی مشترک، هدیهای ارزشمند است که باید قدر آن را دانست. ظلم به همسر، این هدیه را لکهدار کرده و آن را به زخمی عمیق تبدیل میکند. با احترام، عشق و درک متقابل میتوان از ظلم به همسر جلوگیری کرد و زندگی مشترکی شاد و پایدار ساخت. به یاد داشته باشید که ظلم به همسر، هرگز توجیهپذیر نیست و با توجه به آموزههای اسلامی، تاوانی سنگین برای ظالم به همراه خواهد داشت.
با وجود وضع محدودیت و سرکوب زنان و دختران، ملاله یوسفزی، برنده جایزه صلح نوبل میگوید که افغانستان تنها کشور در جهان است که در آن به دختران اجازه آموزش داده نمیشود، در حالیکه اسلام کسب علم را اجباری میداند. خانم یوسفزی به اکسپرس تریبیون گفته است که حکومت سرپرست در افغانستان مرتکب آپارتاید جنسیتی شده و «ظلم عمدی و سیستماتیک» به دختران و زنان افغان اشتباه است. او تاکید کرد که حکومت فعلی از دین اسلام برای مقاصد سیاسیشان استفادهی ابزاری میکند. او افزود که نباید اجازه داده شود تا از دین برای آسیب رساندن به افراد جامعه استفاده صورت گیرد. برنده جایزه صلح نوبل میگوید: «ما در افغانستان میبینیم که چگونه حکومت سرپرست با سوءاستفاده از تفسیر نادرست از اسلام اعمالشان را توجیه میکنند.» این در حالی است که حکومت فعلی حدود دو هفته گذشته سال تعلیمی جدید را آغاز کرد، در حالیکه سرنوشت صدها هزار دانشآموز دختر بالاتر از صنف ششم هنوز در هالهای ابهام قرار دارد. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیونها دانشآموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به باشگاههای ورزشی، رستورانتها، حمامهای عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بینالمللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شدهاند. علیرغم واکنشها و محکومیتهای جهانی، حکومت سرپرست تا اکنون از تصمیمشان دربارهی آموزش زنان و دختران عقبنشینی نکردهاند. حکومت فعلی کار زنان در ادارات دولتی و غیردولتی را نیز منع کرده است. براساس آمارهای سازمان ملل متحد، بر اثر این دستورات حکومت فعلی بیش از دو میلیون دختر در افغانستان از آموزش و تحصیل بازماندهاند.
نویسنده: مهدی مظفری در اولین فراز از دعای روز اول ماه مبارک رمضان میخوانیم: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ صِیامِی فِیهِ صِیامَ الصَّائِمِینَ» یعنی اینکه «خدایا روزهام را در این ماه، روزه روزهداران حقیقی قرار ده.» این قطعه از دعای روز اول ماه مبارک میرساند که روزه و روزهداری انواع و اقسام گوناگون دارد. عالمان دین، سه صنف از روزه را ذکر کردهاند: روزه مؤمنین (معمولی)، روزه متقین (روزه خاص) و روزه عارفان. آن روزهای که روزه حقیقی گفته میشود و کسی که این روزه را به جا میآورد، روزهدار واقعی، همانا صنف دوم از روزه و روزهداری است. در روزه مؤمنین، مؤمنان فقط از محرمات و مکروهات فقهی پرهیز میکنند، اما افرادی، متقین یا روزهداران حقیقیست که به گفته پیشوایان دین، به معنای واقعی روزه میگیرند. پیامبر اکرم و پیشوایان دین، روزهدار حقیقی را چنین معرفی میکنند: روزهدار واقعی در این ماه خود را از آنچه خدا حرام كرده و از افطار دادن به چيزهاي حرام، حفظ میکند و به گونهاي رفتار میکند كه امام صادق(ع) درباره روزهداری وصیت فرموده است: «هرگاه روزه هستي بايد گوش، چشم، مو، پوست و همه اعضاي تو روزه باشند، يعني از انجام محرّمات بلكه مكروهات دوري كنند.» و نيز فرمودند: «گاه روزه تو نبايد همانند روز افطار تو باشد» یعنی در ماه مبارک رمضان باید اندیشه و گفتار و رفتارت بهتر از روزهایی باشد که روزه نیستی. البته ایشان (ع) در توضیح کلامشان افزودند: «روزه نه همين خودداري از خوردن و آشاميدن تنهاست، بلكه بايد در هنگام روزه، زبان خود را از دروغ نگه داريد، ديدههاي خود را از حرام بپوشانيد، با يكديگر گلاویز نشوید، بر هم حسد نورزيد، غيبت و گفتگوي بي منطق ننماييد، سوگند دروغ بلكه حتي سوگند راست به زبان نياوريد، دشنام و ناسزا ندهيد، بيخردي نورزيد، از ياد خدا و نماز غفلت نكنيد، از آنچه نبايد گفت به زبان نیاورید، شكيبا باشيد، سخن به راستي گوييد، از اهل شرّ دوري كنيد، و از گفتار بد و دروغ و افترا و خصومت با مردم و گمان بد بردن و غيبت و سخن چيني اجتناب كنيد.» امام صادق(ع) در فرازی دیگر، از وصیت طولانی و پرمفید خود به صورت کلی دو ویژگی بزرگ روزهداران حقیقی ماه مبارک رمضان را برمیشمرد. البته این دو ویژگی چکیدهای از تمام خصوصیات روزهداران شهر الصیام است. ایشان (ع) فرمودند: «در ايام روزه، روح و بدن خويش را به خداي (عزّ و جلّ) ببخش.» امام در این قطعه از وصیت خود میفرماید روزهدار حقیقی کسی است که روح و بدنش در سیطره فرمان خداوند است؛ یعنی انسان روزهدار در امور معنوی(مسائل روحی-روانی) و امور فیزیکی، هیچوقت از خدایش سرپیچی نمیکند. امام در سفارش به روزهداران فرمودند: «دل خويش را براي محبت و ياد او(خداوند) فارغ گردان و بدن خود را در آنچه خدا تو را به آن امر كرده و فرا خوانده بكار گير.» این دستورات و سفارشات امام را اگر یک روزهدار در ماه معظم رمضان در نظر داشته باشد و مو به مو انجام دهد، بدون شک جزء روهداران حقیقی به حساب خواهد آمد؛ به قول امام، حق روزه را به جا آورده است. البته این شخص از نزد خدا پاداش عظیم امساک و روزهداری را خواهد برد. امام صادق(ع) برای اینکه عظمت بندهای وصیت خود را نشان دهد و آن ویژگیها را برای مخاطبان روزهدار پراهمیت نشان دهد، میفرماید: «امّآ از آنچه بيان شد آنچه را كم بگذاري، به اندازه آن از فضل و ثواب روزه تو كم ميشود.» ایشان(ع) در این فراز گفته است شما(روزهدار) اگر فقط مثلا شکم را از روزه بهرمند کنی و تشنگی و گرسنگی را تحمل کنی، اما در زبان و روح و روانت روزه نداشته باشی، شاید روزهات قبول شود، اما ثواب و پاداش عظیم روزهدار حقیقی را نخواهی برد. امام صادق(ع) در پایان وصیتاش یک مثال تاریخی نقل میکند: «به درستي كه پدرم گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم زني هنگام روزه، خدمتکار خويش را دشنام داد، حضرت طعامي خواست و به آن زن گفت: ميل كن، عرضه داشت: روزه هستم، فرمود: چگونه روزهاي كه خدمتکار خود را دشنام دادي!» این مثال و این سخن پیامبر در خطابت با آن زن روزهدار به خوبی میرساند که «روزه تنها ترك خوردن و آشاميدن نيست، همانا حق تعالي، روزه را حجابي از انجام كارهاي ناشايست، و كردارهاي بد، و گفتارهاي ناپسند قرارداده است. چه بسيارند روزه داران، و چه بسيارند آنانی كه تحمّل گرسنگي ميكنند.» این وصیت بلندبالای امام صادق (ع) به خوبی و روشنی میرساند که روزهدار تا روزهدار داریم. کسانی هستند که روزهداری را فقط به بستن دهان از خوردنیها و آشامیدنیها میدانند. حال آنکه این حقیرترین و ضعیفترین نوع روزه و روزهداری است. امام علی (ع) فرمودند: «چه بسيار روزهداراني كه او را از روزه، جز تشنگي و گرسنگي بهرهاي نيست، و چه بسيار عبادت كنندگاني كه او را از عبادت سودي جز رنج و زحمت نيست، اي خوشا خوابِ زيركان كه بهتر از بيداري و عبادت احمقان ميباشد، و خوشا افطار زيركان كه بهتر از روزه داشتن بيخردان است.» پایان این نوشتار را مزیّن میکنیم به سخنی زیبا از رحمت اللعالمین حضرت محمد مصطفی(ص). ایشان به جابر بن عبدالله فرمودند: «اي جابر اين ماه، ماه رمضان است، هركه بایستی روزه بدارد روزش را، و به عبادت بايستد بخشي از شبش را، و شكم و شهوت خويش را از حرام باز دارد، و زبانش را حفظ كند، از گناهانش همچون بيرون رفتن از ماه رمضان بيرون رود . . . جابر گويد: گفتم: يا رسول الله ، چه نيكوست اين حديثي كه فرمودي؟ حضرت(ص) فرمود: اي جابر چه دشوار است اين شرطهايي كه گفتم.»
نویسنده: مهدی مظفری ازدواج، شروع سفر پرفراز و نشیبیست که با عشق آغاز میشود و با اعتماد و تعهد به ثمر مینشیند. ازدواج، عقد و تعهدی است که در سایهی آن دو روح برای رسیدن به کمال به پیوند هم در میآیند. در این پیوند، زن و شوهر دو رکن اصلی است و دیگران بایستی صرفا مشاوران نیکو برای آن دو باشند و هیچ خدشهای به آزادی انتخاب هر یک از مرد و زن وارد نسازند. انتخاب همسر، حق طبیعی هر انسان است که باید با آزادی و اختیار کامل صورت گیرد. هیچ فردی نباید انسانها را به اجبار و اکراه به همسری خود و یا دیگری دربیاورد. زندگیای که با اجبار، تلخی و خشونت پیوند خورد، نه تنها به خوشبختی و سعادت نمیانجامد، بلکه منتج به فروپاشی و نابودی خانواده میشود. اسلام به عنوان دین فطرت و عدالت میگوید که زن و مرد هر دو در امر خطیر ازدواج، صاحب حق و اختیار هستند. از دید اسلام، دختر و پسر هر دو انسانیست دارای عواطف و احساسات و شیوهی برخورد با انسان دیگری؛ هر دو این حق را دارند که در تمام امور شخصی بالأخص ازدواج، آزاد باشند. هر دختر و پسری حق این را دارد که فرد مناسبی را برای تشکیل زندگی زناشویی انتخاب کند. دختر حق دارد که انسان متناسب با فرهنگ و خلقیات خویش را انتخاب کند؛ همانطور که پسر این حق را دارد. آیات متعددی در قرآن کریم به موضوع انتخاب همسر از سوی دختر و پسر تاکید دارند. به عنوان نمونه، آیه ۲۲۱ سوره بقره به استقلالیت انتخاب آنان اشاره دارد: «وَلاَ تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۚ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ إِلَىٰ الْجَحِيمِ ۖ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَىٰ الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» این آیه، مرد و زن را مخاطب قرار میدهد و از آنان میخواهد که با افراد باایمان ازدواج کنند. همچنین در سیره و سخنان پیغمبر اکرم (ص) به فراوانی دیده میشود که ایشان به آزادی انتخاب همسر حرمت نهاده است. در تاریخ سیره آوردهاند: «زنی از انصار همسر مردی از انصار(شهروندان مدینه) بود. شوهرش در جنگ «اُحُد» به شهادت رسید و از وی فرزندی داشت. در این حین عموی بچهاش (برادر شوهر) و مردی دیگر او را از پدرش خواستگاری کردند. پدر خانم، قصد این را کرد که دخترش را به ازدواج مرد بیگانه درآورد و برادر شوهر سابق دخترش را کنار گذارد. دختر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: پدرم مرا به ازدواج مردی درمیآورد که او را نمیخواهم. پیامبر اکرم (ص) پدر را فراخواند و فرمود: آیا دخترت را به ازدواج فلان مرد درخواهی آورد؟ پدر گفت: بلی. حضرت پیامبر فرمود: تو اختیاردار ازدواج دختر نیستی و رو کرد به دختر و فرمود برو با همان که میخواهی ازدواج کن.» نقل تاریخی فوق به وضاحت نشان میدهد که پیامبر هیچگاه به ازدواجهای اجباری زنان امتش، راضی نبوده و این امر را مغایر با کرامت و حیثیت زن میداند. ایشان (ص) در جایی میفرماید: «زنها را پیش از مشورت با آنان، شوهر ندهید.» همچنین فقیهان و عالمان دین از سیره و سنت پیامبر دریافتهاند که اگر زنی بدون رضایت خود به نکاح درآید، حق فسخ نکاح را دارد. البته این بدان معنا نیست که والدین از منظر شریعت اسلامی هیچگونه دخالتی در امر ازدواج و مراسم خواستگاری دخترشان ندارند. مجموعه معارف اسلامی در صدد آن است که مناسبترین شریک زندگی نصیب دختر و پسر شود. اسلام برای والدین در امر تربیت و خانواده حق نظارت و مدیریت را داده است. به همین خاطر در متون روایی پدران و مادران مورد مخاطب بسیار قرار گرفته اند تا مناسبترین افراد را برای همسری فرزندانشان برگزینند. در این باره در یادداشت بعدی در حوزه «زن در اندیشۀ دینی» بیشتر خواهیم پرداخت. با وجود نگاه پرحساس و پرتأکید اسلام نسبت به گزارهی ازدواج، در جامعه افغانستان، امر ازدواج با بیمبالاتی بسیار صورت میگیرد و ازدواج اجباری یک امر مرسوم و مرقوم است. در بین بیشتر خانوادههای افغان معمول است که دختر، بدون مشورت به همسری داده شود. البته این امر(ازدواج دختران بدون مشورت با آنان) به خودی خود در جامعه افغانستان جای نگرفته است، بلکه عوامل متعددی باعث شده که خانوادهها دختران را به اجبار به ازدواج درآورند. بارزترین و مؤثرترین این عوامل از این قبیل اند: جنگ: این گزاره به عنوان يك پديده شوم و ويرانگر، سالهاي زيادي است كه بهگونههاي مختلف از مردم افغانستان و بهويژه زنان، قرباني گرفته و روال عادي زندگی را براي زنان و دختران غيرممكن ساخته است؛ سرنوشت دختران يتيم و زنان بيوه، از اثر جنگها روی دیگر فاجعه است. عمق فاجعه زماني است كه در اثر جنگ زنان مجبور شوند از حقوق و ارزشهايشان بگذرند، به فروش برسند، تن به نكاح اجباري دهند و مورد خشونت و تجاوز قرار گيرند. فقر: از فقر ميتوان بهعنوان عامل تحریكکننده خشونت و ازدواج اجباري در افغانستان نام برد. بيكاري، كمكاري و عدم توانايي پيشبُرد حيات براي خانوادههاي فقير در افغانستان، از اسباب اصلي ازدواجهاي اجباري، ازدواجهاي قبل از وقت (كودكهمسري) و حتا فروش دختران و زنان میباشد. بيسوادي و سلب حق آموزش از دختران: بيسوادي خود فاجعه است. در افغانستان به دليل جنگهاي ۴۰ ساله، زنان زيادي بيسواد و يا كمسواد ماندهاند. در سرزميني كه زنان و مردانش دانش مطالعه و فهم احكام شرعي و قوانين را نداشته باشند و گروه حاكم نیز در بيسوادي مطلق به سر ببرد، مردم چه ميدانند كه ازدواج چه است و چه هدفی دارد؟ باور آنها این است كه زن، ابزاری براي تقاضاي جنسي مردان، توليد مثل و ادامه نسل بشر است. زن از خود نبايد اراده داشته باشد، حق و حقوق داشته باشد، آزادي داشته باشد ویا حق انتخاب همسر داشته باشد. سنتهاي غلط: افغانستان يك كشور سنتي است. با وجود تاكيدهاي مكرري كه در رابطه به ممنوعيت ازدواجهاي اجباري وجود دارد، هنوز عرف ناميمون و سنتهاي غلط بر اين امر حكمروايي میکند. باورها و عقايد غلطی كه نسبت به زنان وجود دارد، رسوم و شيوههاي اشتباه در امر ازدواج دختران را تحكيم بخشیده و دختران را واداشته است در صورتيكه خانوادهها (به خصوص مردان) بر سرنوشتشان مُهر تاييد زدند، آنها حق ندارند واکنش نشان دهند؛ حتا اگر پای زندگیشان در میان باشد. در پایان، بایستی خاطر نشان کرد که ریشهکن کردن عموم سنتهای غلط از جمله ازدواج اجباری رسالت انسانی و اسلامی بر تکتک افراد جامعه افغانستان است. از عالمان دین، صاحبان دانش و اندیشه گرفته تا فرهنگیان و توسعهدهندگان اجتماعی. بدون شک ازبین بردن ازدواج اجباری از جامعه به شدت سنتی افغانستان یک فرآیند زمانبر و نیازمند تعهد و تلاش همه افراد جامعه است. امّا با افزایش آگاهی، تقویت قوانین، حمایت از زنان و دختران، جلب مشارکت جامعه، و همکاری بین المللی میتوان به گامهای بلندی در جهت ریشهکن کردن این معضل اجتماعی دست یافت. همچنین مدیران و سیاستگذاران کشور با خاموشسازی آتش جنگ و معرکه و با به حداقل رساندن آمار فقر و بیسوادی در کشور خدمت بزرگی به زنان و جامعه افغانستان خواهند کرد.
یکی از قرائتهای به شدت واپسگرایانه از نقش و شخصیت زن در جامعه سنتی افغانستان، این است که اکثر افراد حساسیت شدید و بیمارگونهای نسبت به بُعد اخلاقی زن دارند و بر این اندیشه و باورند که رفتن زن به شماری از مکانها چون مکتب یا سایر مراکز آموزشی و یا فعالیت در کارخانهها یا هر محیط عمومی دیگری، زمینه سقوط اخلاقی او را فراهم میکند. گویی که او دارای هیچ عامل بازدارنده اخلاقی نیست و بازداشتن او از گمراهی اخلاقی تنها در سایهی نگهداری او در چهار دیواری و محبوس کردنش میسر است. این در حالی است که مسئله منع اخلاقی بین مرد و زن مشترک است. خداوند و پیغمبر اکرم(ص) هر دو(زن و مرد) را منع اخلاقی کردهاند. قرآن در بسیاری از آیات، مرد و زن را با کلمه عام «ناس» مورد خطاب قرار میدهد. برای نمونه در آیه ۱۳ حجرات با بهکارگیری «ناس» مرد و زن را متوجه کرده و میگوید هر کدام شما پرهیزگارتر و خودنگهدارتر باشید، نزد خدا گرامیتر و محترمتر خواهی بود؛ «يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ.» علاوه بر اینکه زن و مرد مشترکا منع اخلاقی میشود، عوامل بازدارنده اخلاقی در زن بیشتر و قویتر از مرد است که این امر ناشی از ترس زن از نگرش منفی جامعه نسبت به خودش است و اضافه بر این، ایمان اخلاقی او نیز عامل بازدارنده است. نظر به بررسیهایی که دینشناسان و فیلسوفان داشته اند، نشان میدهد که زنان در اعتقاد و پایبندی به اوامر و نواهی دین، راسختر از مردان هستند. بنابراین، برخلاف نظر و باور متوهمانهای که جامعه افغانستان به ویژه مردان، نسبت به بُعد اخلاقی زن دارند، زنان با حضور در اجتماع دچار سقوط اخلاقی نمیشوند. البته نگارنده منکر این نیست که فعالیتهای اجتماعی هیچ آسیبی بر اخلاقیات زن نمیزند، اما باید تاکید کرد که زن و مرد هر دو متاثر از پیامدهای مفید و مخرّب فعالیتهای اجتماعی هستند و این بدان معنی است که زنان تنها تاثیرپذیر جامعه نیستند و ضررهایش بر مردان نیز وارد است. جالب است بدانید! اگر به دورهی آغاز اسلام برگردیم، فعالیت زنان حتی در بعد سیاسی را امری کاملاً طبیعی مییابیم. ما در تاریخ سیاسی صدر اسلام، میخوانیم که حضرت فاطمه زهرا (دختر پیغمبر) در مسجدالنبی میایستد و خطبهای رسا میخواند. همچنان دختر ایشان حضرت زینب نیز در مجلس ابن زیاد و در اجتماع مردم کوفه به شیوهای کاملاً سیاسی و جسورانه سخن میگوید. این نمونهها، بیانگر آن است که چنین کارهایی(فعالیتهای اجتماعی و سیاسی) استثناپذیر و مخصوص جنس مشخصی نبوده، بلکه قاعده بوده است. از این رو مسلمانان آن زمان به عمل حضرت زهرا (س) یا حضرت زینب (س) اعتراض نکردند؛ چرا که ذهنیت اجتماعی مردم آن عصر، انجام این کارها (امور سیاسی و اجتماعی زنان) را برمیتابیده است. مسلمانان صدر اسلام به این باور نبودند که اگر زن از پستوی خانه به بیرون رود و فعالیت اجتماعی و سیاسی کند، آن وقت بُعد اخلاقیاش آسیب میبیند. آنان از پیغمبر اکرم آموخته بودند که کارها (مخصوصا فعالیتهای اجتماعی) را انحصاری نکنند. با این وصف، ما مسلمانان امروزی بهتر است که نگاه و اندیشۀمان را نسبت به زن (کلاً جنس مؤنث) تغییر دهیم، مسئولیت زن را در عرصه اجتماع همتراز با مسئولیت مرد بدانیم و به این باور باشیم که همانطور که مرد باید با وجود همه چالشها و مشکلات در بستر اجتماع برای قرار گرفتن جامعه در مسیر عدالت و آزادی از خویش مایه بگذارد، زن نیز باید چنین کند و این مطلب را شاید بتوانیم از این آیه دریابیم: «وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ؛ مردان و زنان مؤمن برخىشان یاوران و سرپرستان برخى دیگرند، به کارهاى پسندیده فرمان مىدهند و از کارهاى ناپسند بازمىدارند.» تفسیر آیه این است که مردان و زنان مؤمن باید مشتراکت داشته باشند و در همه اموری که سطح انسانی را بالا میبرد و از سقوط شخصیت انسانی و عقبماندگی اجتماعی باز میدارد، یار و یاور یکدیگر باشند. با در نظرداشت آیه فوق، اسلام با همان شدتی که مرد را مسئول صعود و سقوط جامعه میداند، زن را نیز مسئول میداند و اگر خصوصیت مؤنث بودن، مسئولیت مادری را متوجه زن میکند، خصوصیت مذکر بودن هم مسئولیت پدری را متوجه مرد میکند. اگر شأن مادری، بخشی از وقت زن را میگیرد، شأن پدری هم پارهای از وقت پدر را. زن و مرد در خارج از عرصه مادری و پدری لازم است در میدان وسیع «اجتماع» وارد شوند و به عنوان دو جنس مستقل انسانی، جامعه را بسوی خیر و صلاح سوق دهند. سخن پایانی اینکه، برای رسیدن به یک جامعه با ویژگیهای انسانی و عادلانه، لازم است قرائتهای واپسگرایانه نسبت به زن و مرد را مورد نقد قرار داده، در پی حذف آن از افکار عمومی باشیم. برای رسیدن به این منظور پیشنهادات زیر میتواند موثر باشد: آگاهیبخشی: ارائه آموزشهای درست در مکاتب، دانشگاهها و رسانهها با هدف افزایش آگاهی مردم از اهمیت برابری جنسیتی و پایان دادن به قرائتهای واپسگرایانه. ترویج فرهنگ برابری جنسیتی: ترویج فرهنگ برابری جنسیتی در جامعه از طریق تبلیغات، برنامههای رسانهای و فعالیتهای فرهنگی میسر است. ترویج نقد بنیادین: ترویج نقد بنیادین در برابر قرائتهای واپسگرایانه و اعمال عواقب آنها در جامعه و تأکید بر ضرورت تغییر این دیدگاهها. حمایت از زنان: حمایت از حقوق زنان، افزایش شرکت زنان در تصمیمگیریهای جامعه و ایجاد فرصتهای برابر برای آنها.
نویسنده: مهدی مظفری زن در طول تاریخ، روزگار پرماجرا و بس دردآوری داشته است، شکنجههایی که باید ساعتها به آن گریست و از حماقت بشر نسبت به همنوع خود (زن) انگشت به دهان ماند. جریان پرماجرا و دردآلود زن، از مهمترین مباحث جامعهشناسی روز بهشمار میرود. با این حال، بهطور کلی دوران زندگی زن را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: نخست، دوران ماقبل تاریخ که امروزه اطلاع صحیح و دقیقی از وضعیت زنان در آن دوره در دست نیست و گمان میرود که در آن دوران، زنان از حقوق طبیعی بیشتری برخوردار بودهاند. دوره دوم، با شروع تاریخ بشریت آغاز شد. در این دوره، در شماری از جوامع، زن بهعنوان یک شخصیت غیرمستقل در حقوق اقتصادی و سیاسی و اجتماعی شناخته شد. در محیط پیدایش اسلام (حجاز) نیز قبل از ظهور پیغمبر اکرم(ص) با زن همان معامله انسان وابسته و غیرمستقل میشد. رفتار ساکنان آنجا به بشرهای نیمه وحشی شباهت بسیاری داشت زیرا به شکل فجیع و ننگینی از زن بهرهبرداری میکردند، زن در آن محیط آن چنان بیاراده و بیاختیار بود که گاهی جهت ارتزاق صاحب خود در معرض کرایه قرار میگرفت. محرومیت از تمدن و ابتلا به فقر، آنها را گرفتار خشونت عجیبی کرده بود که حتی جنایت معروف وأد (زنده به گور کردن) را در مورد زنان و دختران، مرتکب میشدند. تحقیر و دَرهم شکستن شخصیت زن، هم در میان اعراب جاهلی بود و هم در میان اقوام دیگر. به شهادت تاریخ، زن حتی در اجتماع متمدنترین ملل آن زمان نیز شخصیتی ناچیز داشت و غالباً با او بهصورت یک کالا و نه یک انسان رفتار میشد، ولی مسلماً عرب جاهلی این تحقیر را در اشکال زنندهتر و وحشتناکتری انجام میداد تا آنجا که اصلاً نسب (تبار) را مربوط به مرد دانسته و مادر را تنها ظرفی برای نگهداری و پرورش جنین میخواندند. چنانکه در شعر معروف جاهلی منعکس است: بنونا بنو أبنائنا وبناتنا بنوهن أَبناءُ الرِّجالِ الأَباعِدِ «فرزندان ما، فرزندان پسران ما هستند و فرزندان دختران ما، پسران مردان بیگانهاند.» علاوه براین، آنها برای زن حقی در ارث قائل نبودند، برای تعدد زوجات حد و مرزی قائل نمیشدند، بهسادگی خوردن آب، ازدواج میکردند و به همان آسانی آنان را طلاق میدادند. [caption id="attachment_10333" align="aligncenter" width="588"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] مرحله نوین در زندگی زن با ظهور اسلام و تعلیمات ویژهی آن، زندگی زن وارد مرحله نوینی شد که با دو مرحلهی گذشته تفاوت بسیار داشت. در این دوره، زن استقلال خود را یافت، از کلیه حقوق فردی و اجتماعی و انسانی برخوردار شد. پایهی تعلیمات اسلام در مورد زن همان است که در قرآن سوره (بقره، ۲۲۸) میخوانیم: «وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالمَعروفِ - زن همان اندازه که در اجتماع وظایف دشواری دارد، حقوق قابل توجهی نیز داراست.» اسلام زن را مانند مرد، برخوردار از روح کامل انسانی و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است میبیند. از این رو، هر دو (مرد و زن) را در یک صف قرار داده و با خطابهای «یا أیُّهَا النَّاسُ» و «یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا» مخاطب قرار داده است. آموزش برنامههای تربیتی، اخلاقی و علمی را برای آنها لازم دانسته و با آیاتی مثل «وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَیٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وعده - برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده» و با آیاتی مانند «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَیٰ وَ هُوَ مُؤْمِنُ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوَةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُون» (نحل، ۱۶) میگوید: هر یک از زن و مرد میتوانند با انجام دادن برنامههای اسلام و وظایف الهی به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیات پاکیزه و طیب که سراسر سعادت و نور است گام نهند. اسلام زن را مانند مرد به تمام معنی مستقل و آزاد میداند و قرآن با آیاتی نظیر «نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ» یا «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا»(فصلت، ۴۶) این آزادی را برای عموم افراد اعم از زن و مرد بیان میدارد و حتی در مجازات هم میبینیم در آیاتی مثل «الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ» و مانند آن، هر دو را به مجازات واحدی محکوم میکند. از طرفی، چون استقلال لازمه اراده و اختیار است، اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادی میآورد و انواع و اقسام ارتباطات مالی را برای زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایههای خویش میشمارد. در (آیه ۳۲ سوره نساء) میخوانیم: «لِلرِّجَالِ نَصِیبُ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبُ مِمَّا اکْتَسَبْنَ.» با توجه به واژه اکتساب برخلاف کسب، به بدست آوردن مالی اشاره میکند که نتیجهاش متعلق به شخص بدست آورنده است و نیز با در نظر گرفتن قانون «عَلَی النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ؛ همه مردم بر اموال خویش مسلط اند» مشخص میشود که اسلام به استقلال اقتصادی زن احترام گذاشته و در این مورد هم، بین زن و مرد تفاوتی نگذاشته است. اسلام بود که حقوق و هویت زن را در جوامع بشری احیا کرد، زن را یک رکن اساسی اجتماع معرفی نمود و تاکید کرد که هرگز نباید با زن معامله یک موجود فاقد اراده و وابسته و نیازمند به قیم نمود.
نویسنده: مهدی مظفری مقدمه «تحصیل» در لغت به معنی آموزش، دانشآموزی، دانشجویی، فراگیری و درس خواندن است. در اصطلاح، تحصیل را به اکتساب دانش و مهارتهای مختلف از طریق آموزش رسمی و غیررسمی معنی کردهاند. تحصیل رسمی معمولاً در مدارس و دانشگاهها انجام میشود و شامل گذراندن دورههای آموزشی مشخص و کسب مدرک تحصیلی است. تحصیل غیررسمی نیز میتواند در قالب آموزشهای آزاد، دورههای آموزشی کوتاهمدت، یا یادگیری تجربی انجام شود. در گذشته، تعلیم و تحصیل نقش اساسی در زندگی و آینده انسانها نداشت و هیچ شخصی از بیسوادی و یا کم سوادی رنج نمیبرد. اما از وقتی که انواع انقلابها و خیزشها در جوامع انسانی رخ داد و دنیا دگرگون شد، در این دگرگونیها و تغییرها، دانش در جوامع انسانی جای باز کرد و تحصیل آن جزء حقوق اولیه و بلامنازع عموم انسانها، فارغ از جنسیت و نژاد به حساب آمد. اعلامیه جهانی حقوق بشر که دستآورد بزرگ بشریت پس از جنگها و انقلابها است، درمورد اکتساب علم چنین آورده است: «هر کسی حق تحصیل دارد، تحصیل حداقل در مراحل ابتدایی باید رایگان باشد. همچنین تحصیلات ابتدایی باید اجباری شده و آموزشهای فنی و حرفهای نیز در دسترس عموم قرار گیرد. آموزش عالی هم باید برای همه و بر اساس شایستگی در دسترس باشد.» چرایی تأکید این اعلامیه حقوق بشر و دیگر ارگانهای حقوقی بر حق تعلیم و تحصیل این است که اکتساب علم باعث افزایش آگاهی و دانش افراد میشود و به آنها کمک میکند تا مهارتهای لازم برای زندگی و کار را کسب کنند. ما انسانها شاهد هستیم که از وقتی که تحصیل علم صورت آکادمیک و تخصصی را به خود گرفت و جزء حقوق اولیه و درجه یک، فرد فردی از انسانها قلمداد شد، جوامع راه پیشرفت و توسعه را پیش گرفته است. با وجود تأکید بسیار حقوق بشری بر حق تعلیم و تحصیل و همچنین با وجود مشهود بودن تأثیرات عمیق و پرمفید دانش بر پیشرفت و توسعه جوامع، برخی کشورها و گروهها دروازهی دانش را به روی عدهای از انسانها بستهاند و در این امر ابرام و اصرار دارند. در حال حاضر، آنچه که در دنیا پرآوازه شده و عموم انسانها با شنیدن آن انگشت بر دهان ماندهاند خبر «ممنوعیت تحصیل دختران افغانستان از سوی دولت کنونی» است. حکومت فعلی افغانستان از بدو قدرتگیری (۱۵ اوت ۲۰۲۱م) دروازهی مکتب و دانشگاه را به روی دختران بست. تصمیمگیران این جریان تأکید میکنند که به خاطر «هنجارهای اسلامی» دختران از تعلیم و تحصیل علم «موقتا» منع شدهاند. با در نظرداشت اینکه پیشینه حکومت کنونی افغانستان اسلامی است و دولتمردان این حکومت هم، اکثر تصمیمهایشان و تصمیم منع تحصیل دختران را «اسلامی» میخوانند، این تصور در ذهن بسیاری ایجاد میشود که واقعا نظر و دیدگاه اسلام درباره تحصیل دختران چیست؟ آیا دیدگاه اسلام درمورد تحصیل دختران همان دیدگاه حکومت سرپرست افغانستان است؟ و یا اینکه اسلام حق تعلیم و تحصیل را فارغ از جنسیت و نژاد؛ برای تمام انسانها قائل است و در این باره هیچ تفاوتی بین زن و مرد و دختر و پسر قائل نیست؟. مقاله حاضر در صدد تبیین «جایگاه تحصیل دختران در اسلام» است. این پژوهش با روش توصیفی_تحلیلی در سه فصل؛ نظر اسلام را در مورد تحصیل دختران بیان میکند. در فصل اول؛ آیات قرآن و احادیث شریف را با دقت بررسی و موارد مرتبط با تحصیل دختران را تحلیل کرده، نظر اسلام را در مورد تحصیل دختران از کتاب و سنت کشف میکند. در فصل دوم؛ به دلایل غیر از کتاب و سنت برای اثبات فرضیه میپردازد و در فصل سوم؛ دلایل مخالفین حق تحصیل دختران را شنیده، پاسخ خواهد داد.