برچسب: درآمد

3 روز قبل - 112 بازدید

جاوید ده‌ساله است، اما اگر کسی در چشمانش نگاه کند، سال‌ها خستگی را در آن می‌بیند؛ خستگی‌ای نه از بازی و دویدن، بلکه از بار سنگین زندگی. هر صبح، وقتی هنوز هوا کاملاً روشن نشده و کوچه‌های کابل در سکوتی سرد فرو رفته‌اند، جاوید از خواب بیدار می‌شود. خوابش کوتاه است، آشفته، و اغلب با فکر پدری به پایان می‌رسد که دو سال پیش رفت و با رفتنش، کودکی جاوید هم به خاک سپرده شد. او آرام از جا بلند می‌شود تا مادر و خواهرانش را بیدار نکند، بوت‌های کهنه‌اش را می‌پوشد، بوجی پلاستیکی‌اش را برمی‌دارد و بی‌صدا از خانه بیرون می‌زند؛ گویی می‌ترسد فقر، اگر بیدار شود، سخت‌تر به دامن‌شان بچسبد. کوچه‌ای که از آن بیرون می‌شود، پر از خاک است و دیوارهایی دارد ترک‌خورده، که سال‌هاست رنگ آفتاب را ندیده‌اند. خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، کرایه‌ای است؛ خانه‌ای کوچک در گوشه‌ای فراموش‌شده از کابل، با سقفی کوتاه و دیوارهایی سرد، که هر ماه دو هزار افغانی می‌طلبد. همین عدد ساده، برای جاوید مثل کوهی‌ست که هر روز باید ذره‌ذره از آن بالا برود. او خوب می‌داند اگر نتواند کار کند، اگر بطری جمع نکند، اگر دست خالی به خانه برگردد، مادرش شب را با نگرانی به صبح می‌رساند و خواهرانش با شکم نیمه‌خالی می‌خوابند. جاوید راه می‌افتد؛ سرک‌ها را یکی‌یکی طی می‌کند. از کنار دکان‌ها می‌گذرد، از ایستگاه‌ها، از زیر پل‌ها و کنار جوی‌های آب. چشم‌هایش همیشه به زمین دوخته شده‌اند، نه از روی شرم، بلکه از روی عادت. هر بطری نوشیدنی که روی زمین افتاده، برای او مثل سکه‌ای‌ست که از آسمان افتاده باشد. خم می‌شود، برمی‌دارد، گرد و خاکش را می‌تکاند و در بوجی می‌اندازد. بوجی کم‌کم سنگین می‌شود، اما شانه‌های جاوید از مدت‌ها پیش به این سنگینی عادت کرده‌اند. سنگینی بوجی، در برابر سنگینی نان شب، هیچ است. مردم از کنارش می‌گذرند؛ بعضی با بی‌تفاوتی، بعضی با اخم، و بعضی حتی بی‌آن‌که او را ببینند. نگاه‌هایی که بیشتر از فقرش، روحش را زخمی می‌کنند. گاهی هم صدایی تند می‌شنود: «برو بچه!» اما جاوید حرفی نمی‌زند. سکوت، زبان اوست؛ زبانی که فقر به او یاد داده، چون در هیاهوی شهر، صدای کودکان فقیر شنیده نمی‌شود. وقتی خسته می‌شود، کنار سرک می‌ایستد، نفس تازه می‌کند و دوباره راه می‌افتد. پاهایش درد می‌کند، دست‌هایش زخم است، اما هنوز روز تمام نشده. او باید تمام شهر را بگردد؛ از این‌سوی کابل تا آن‌سویش، فقط برای این‌که شب، با صد تا صد و پنجاه افغانی به خانه برگردد. پولی که شاید برای کسی حتی قیمت یک نوشیدنی هم نباشد، اما برای جاوید، مرز میان گرسنگی و زنده‌ماندن است. در میان این راه رفتن‌ها، گاهی صدای زنگ مکتب به گوشش می‌رسد؛ صدایی که برای لحظه‌ای دلش را می‌لرزاند. وقتی از کنار مکتب‌ها می‌گذرد، قدم‌هایش آهسته‌تر می‌شود. شاگردانی را می‌بیند با کتاب و بکس، با لباس‌های تمیز، که بی‌دغدغه وارد صنف‌ها می‌شوند. جاوید هم دلش می‌خواست یکی از آن‌ها باشد؛ بنشیند، قلم به دست بگیرد، اسمش را بنویسد، درس بخواند، و چیزی جز بطری جمع‌کردن یاد بگیرد. اما او خوب می‌داند که آرزو، شکم را سیر نمی‌کند. نگاهش را از مکتب می‌دزدد، سرش را پایین می‌اندازد و دوباره راه می‌افتد؛ چون زندگی راه دیگری برایش نگذاشته است. ظهر که می‌شود، آفتاب تندتر می‌تابد و خستگی، سنگین‌تر بر تنش می‌نشیند. اگر چیزی برای خوردن باشد، نانی خشک یا لقمه‌ای ساده است. بیشتر وقت‌ها همان را هم ندارد. اما باز هم دست از کار نمی‌کشد، چون می‌داند در خانه، مادری منتظر است؛ مادری که از صبح تا شب پشم پاک می‌کند؛ با دستانی زبر و ترک‌خورده که دیگر نرمی را نمی‌شناسند. با آن‌هم، درآمدش کافی نیست. درآمد مادر، کنار دستمزد ناچیز جاوید، فقط برای دوام‌آوردن است، نه برای زندگی. جاوید گاهی با خودش فکر می‌کند: اگر پدر زنده بود، شاید همه‌چیز فرق می‌کرد. او هنوز صدای پدر، نگاهش، و شانه‌هایش را به یاد دارد؛ شانه‌هایی که حالا نیستند تا باری را بردارند. مرگ پدر فقط یک انسان را نگرفت؛ ستون خانه را شکست. بعد از آن، جاوید مرد خانه شد، آن‌هم در ده‌سالگی؛ مسئول نان، کرایه، و آرامش خانواده‌ای که هر روز بیشتر در فقر فرو می‌رفت. عصر که می‌شود، بوجی جاوید سنگین‌تر شده و تنش خسته‌تر. بطری‌ها را می‌فروشد، پول را با دقت می‌شمارد؛ هر افغانی برایش معنا دارد. اسکناس‌های مچاله را با احتیاط در جیب کهنه‌اش می‌گذارد و راه خانه را در پیش می‌گیرد. راه برگشت همیشه طولانی‌تر به نظر می‌رسد، شاید چون خستگی، قدم‌ها را کندتر می‌کند. وقتی به خانه می‌رسد، هوا رو به تاریکی است. مادر با دیدن او لبخندی خسته می‌زند؛ لبخندی که بیشتر برای پنهان‌کردن نگرانی‌ست تا ابراز خوشحالی. خواهرانش دورش جمع می‌شوند. جاوید پول را به دست مادر می‌دهد، بوجی خالی را گوشه‌ای می‌گذارد و روی زمین می‌نشیند. در دلش دعا می‌کند: که فردا هم بتواند کار کند، که مریض نشود، که پاهایش یاری کنند؛ چون اگر او زمین بخورد، همه زمین می‌خورند. شب که می‌شود و همه به خواب می‌روند، جاوید به سقف خیره می‌شود. شاید هنوز در دلش رؤیای کوچکی زنده باشد؛ رؤیای رفتن به مکتب، رؤیای آینده‌ای که در آن، کودک بودن جرم نباشد. اما صبح که برسد، دوباره بوجی، دوباره سرک، دوباره بطری‌ها... زندگی برای جاوید، همین تکرار بی‌پایان است؛ تکراری سنگین که کودکی‌اش را آرام‌آرام می‌بلعد. جاوید، یکی از هزاران کودکی‌ست که در کوچه‌های کابل بزرگ می‌شوند، بی‌آن‌که فرصت کودک‌بودن داشته باشند. داستان او نه فریاد است و نه گریه؛ داستان او، سکوتی‌ست عمیق که هر روز زیر قدم‌های مردم له می‌شود، بی‌آن‌که کسی بایستد و بپرسد: «این کودک، چرا باید این‌گونه زندگی کند؟» نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


3 هفته قبل - 101 بازدید

بخش زنان سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که که ۹۰ درصد بافند‌گان قالین در افغانستان زنان‌ و دختران هستند اما با وجود نقش کلیدی‌شان کم‌ترین درآمد را دریافت می‌کنند. این سازمان امروز (چهارشنبه، ۱۹ قوس) با نشر گزارشی گفته است که زنان و دختران در صنعت قالین افغانستان نقش اساسی داشته و این صنعت به‌واسطه کار زنان افغانستان استوار است. در گزارش آمده است که برای تقویت فرصت‌های اقتصادی زنان و دختران، بخش زنان سازمان ملل این هفته کارگاه فنی را با حضور شرکای صنعت قالین افغانستان و شماری از شرکای تجارتی منطقه‌ای برگزار کرده است. بخش زنان سازمان ملل متحد در ادامه تاکید کرده است: «این کارگاه در منطقه آزاد ایرتوم در اوزبیکستان، نزدیک ولایت بلخ برگزار شد؛ جایی که ۷۰ درصد تولید قالین افغانستان از آن تأمین می‌شود.» سوزان فرگوسن، نماینده ویژه زنان سازمان ملل در افغانستان افزوده است که حمایت از زنان و دختران در تمام مراحل زنجیره تولید، از تولید پشم و ریسند‌گی تا بافند‌گی، پرداخت و توسعه تجارت برای رشد پایدار صنعت قالین ضروری است. بخش زنان سازمان ملل تاکید کرده است که تلاش‌های خود را برای تقویت رهبری زنان و افزایش سهم آنان در صنعت قالین را ادامه خواهد داد. همچنین امروز یوناما گفته است که زنان و دختران به‌طور مستمر با محدودیت‌های شدید در بخش‌های صحت، کار و مشارکت در زندگی اجتماعی مواجه‌اند. در اعلامیه آمده است که این محدودیت‌ها، حقوق بنیادی زنان و دختران و آینده افغانستان را تضعیف می‌کند و مساعد نبودن دسترسی به خدمات صحی، خانواده‌ها را آسیب‌پذیر و محلات را ناتوان می‌سازد.

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 65 بازدید

در گوشه‌ای خاموش از شهر کابل، جایی‌ که کوچه‌ها با خاک و باد آشنا هستند و خانه‌ها مانند سنگرهای صبور در کنار هم نشسته‌اند، دکان کوچکی وجود دارد که اگر رهگذری بی‌خبر از کنارش بگذرد، شاید هرگز به ارزش و معنای واقعی آن پی نبرد. تخته‌چوبی ساده‌ای بر فراز دروازه نصب شده که روی آن با خطی بی‌آرایش نوشته‌اند: «لبنیات محلی مادرگل». اما پشت این نام ساده، قصه‌ای تنیده شده از رنج، تلاش، صبر و امید چند زن نهفته است؛ زنانی که دنیا بارها خواست خاموش‌شان کند، اما آن‌ها در کنج همین شهر، زندگی را دوباره آفریدند. مادرگل، زنی است با چادری خاکستری‌رنگ، چشمانی که برق مهربانی و زحمت را هم‌زمان در خود دارند، و دستانی که پینه‌های‌شان روایتگر سال‌های سخت کار و زندگی‌اند. او اصالتاً از یکی از قریه‌های دورافتاده‌ی ولایت میدان‌وردک است؛ جایی‌ که خاک، دود، آفتاب و رنج با روح مردم درآمیخته. سال‌ها پیش، مادرگل شوهرش را در انفجار یک ماین از دست داد؛ روزی که زمین زیر پایش خالی شد و تاریکی بر خانه‌ی کوچک‌شان سایه انداخت. چهار کودک خردسال، یک طویله‌ی کوچک با چند گاو به جا مانده از پدر، و زنی تنها که باید از نو معنای زندگی را بیابد… آن روزها که صبح‌ها با اشک از خواب برمی‌خاست و شب‌ها با دل‌نگرانی فردا به خواب می‌رفت، مادرگل تنها یک چیز را با تمام وجود درک کرده بود: اگر خودش نایستد، زندگی کودکانش فرو می‌ریزد. شیر گاوها، نخستین روزنه‌ی امید او شد. او لبنیات‌سازی را از مادرش آموخته بود؛ هنر تبدیل شیر به ماست، قیماق، کشک، کره و روغن را با همان دست‌های خسته اما استوار تمرین کرده بود. هر دبه‌ی شیر برای او فقط یک محصول نبود، یک دبه‌ی امید بود. با فروش آن‌ها، زندگی‌اش را دانه‌دانه از زیر آوار رنج بیرون کشید؛ بی‌صدا، بی‌منت، اما با صبری که تنها یک مادر می‌فهمد. سال‌ها گذشت تا کابل برای مادرگل و کودکانش به خانه‌ای امن بدل شد؛ اما با تغییرات بزرگ در کشور و بسته شدن دروازه‌های مکتب به روی هزاران دختر، زخم کهنه‌ای دوباره در سینه‌اش تازه شد؛ زخم محرومیت، زخم خاموشی اجباری، زخم آینده‌ای که چون چراغی خاموش، در دل تاریکی گم می‌شود. در همان کوچه، چند دختر جوان بودند که روزگاری با کتاب در بغل و آرزو در چشم می‌رفتند و می‌آمدند، اما حالا در سکوت خانه‌ها گم شده بودند. نازیه، همیشه کنار پنجره می‌نشست و با نگاهی خاموش بیرون را می‌پایید. ریحانه، با چشمانی گودافتاده، نگران نان شب بود؛ پدرش بیکار شده بود و او زودتر از سنش، طعم سنگینی زندگی را چشیده بود. و بنفشه… بنفشه‌ای که سال‌ها خواب داکتر شدن دیده بود، حالا دفترچه درسی‌اش را پنهان در صندوق نگه می‌داشت، و هر شب با نگاهی پرحسرت آن را ورق می‌زد؛ گویی هنوز ته‌مانده‌ای از امید در میان کلمات مانده بود. مادرگل که خودش سال‌ها پیش طعم تلخ بسته شدن راه‌ها را چشیده بود، طاقت دیدن خاموش شدن امید در چشمان دختران را نداشت. یک روز عصر، هنگامی که آفتاب سرخ‌رنگ آرام‌آرام پشت کوه‌های کابل پنهان می‌شد و باد سرد کوچه‌ها را در سکوتی سنگین فرو می‌برد، چند دختر را به حویلی‌اش دعوت کرد. زیر سایه‌ی درخت زالزلک، برایشان چای سبز ریخت و با لحنی آرام گفت: «دخترایم، اگر مکتب بسته شد، زندگی‌تان بسته نشده. خدا همیشه یک دروازه‌ی دیگر را باز می‌گذارد. بیایین دست‌به‌کار شویم. همین لبنیات، همین کار کوچک، شاید راه فرداهای بهترتان باشه.» آن عصر، صدای فروخورده‌ی گریه‌ها با خنده‌های خفیف امید در هم آمیخت؛ و از همان لحظه، آغازی تازه شکل گرفت. مادرگل از مدت‌ها پیش به فکر باز کردن یک دکان کوچک بود؛ جایی برای فروش لبنیات تازه از شیر گاوهایش. اما حالا، هدفش فقط فروش نبود. او می‌خواست فضایی بسازد برای دخترانی که مکتب از آن‌ها گرفته شده؛ جایی برای یاد گرفتن، کار کردن، و مهم‌تر از همه، زنده نگه‌داشتن آرزوهایی که کسی اجازه نداده بود شکوفا شوند. دکان کوچک لبنیات‌فروشی، که حالا شش زن و دختر در آن سرگرم کارند، در یک صبح سرد پاییزی آغاز به کار کرد. آن روز، مادرگل ظرف‌های شیر را با سه‌چرخه‌ی کهنه‌اش تا دکان آورد، و دخترها با دستانی لرزان اما مشتاق، به کمکش شتافتند. از همان ساعت نخست، بوی شیر تازه، صدای جوشیدن دیگ‌های بزرگ، بخار گرم آب، و خنده‌های دختران، فضای دکان را زنده کرد. کار میان‌شان تقسیم است: نازیه شیر را صاف می‌کند؛ ریحانه و بنفشه مسئول جوشاندن و آماده‌سازی ماست و کشک‌اند؛ زهرا روغن می‌گیرد؛ مهتاب بسته‌بندی می‌کند؛ و مریم، که کوچک‌تر است، قفسه‌ها را تمیز و آماده نگه می‌دارد. دست‌های‌شان شاید کوچک و جوان باشد، اما کارشان بزرگ و پُرمعناست. هر دبه‌ی ماست، هر قالب کشک و هر ظرف روغن‌دان، محصول همدلی و تلاش است. آن‌ها فقط برای نان کار نمی‌کنند؛ کار می‌کنند تا خود را از فراموشی و خاموشی نجات دهند. اما مسیر هموار نیست. چند بار طالبان به دکان آمده‌اند؛ با نگاه‌هایی سنگین و لحن‌هایی که دلهره را در دل دخترها می‌اندازد. مادرگل، اما، همیشه با وقار و آرامی پاسخ می‌دهد: «ما فقط دنبال روزی حلال هستیم. جز شیر و لبنیات، چیزی نداریم که خلاف شریعت باشد.» با آن‌که دکان‌شان تا امروز بسته نشده، اما سایه‌ی ترس همیشه بالای سر این زنان جوان گسترده است. روزهایی بوده که با شنیدن صدای موتر در کوچه، بنفشه با دستان لرزان ظرف‌ها را پنهان کرده و ریحانه آهسته زیر لب دعا خوانده است. در کنار همه‌ی این نگرانی‌ها، چالش‌های اقتصادی هم وجود دارد. قیمت علوفه بالا رفته، شیر گاوها کمتر شده، برخی مشتری‌ها پرداخت نکرده‌اند و بعضی روزها فروش چندانی نیست. با این‌همه، مادرگل نه نالیده و نه تسلیم شده. همیشه با همان صدای آرام و محکمش می‌گوید: «زن اگر بایستد، خانه می‌ماند. زن اگر بیفتد، زندگی می‌میرد.» حالا دخترها کم‌کم به خود باور پیدا کرده‌اند. هر کدام‌شان رویایی در دل دارد: ریحانه می‌خواهد روزی دکاندار مستقلی شود. بنفشه هنوز هم آرزوی داکتر شدن را کنار نگذاشته و شب‌ها بی‌صدا درس می‌خواند. نازیه امیدوار است یک روز مکتب‌ها دوباره باز شوند. مریم می‌خواهد خوشنویسی یاد بگیرد. و تمام این رؤیاها، زیر سقف ساده‌ی همان دکان لبنیات‌فروشی جان گرفته‌اند؛ جایی‌که زنان نه‌فقط لبنیات می‌فروشند، که دوباره زندگی را معنا می‌کنند. شب‌ها که کار پایان می‌یابد و دخترها خسته اما خوشحال راهی خانه می‌شوند، مادرگل روی چوکی چوبی‌اش می‌نشیند، دستش را روی میز می‌گذارد و به لبنیاتی که روی قفسه‌ها باقی مانده نگاه می‌کند. در تاریکی دکان، وقتی آخرین چراغ خاموش می‌شود، حس می‌کند روزش بیهوده نگذشته. او تنها لبنیات نفروخته؛ او امید فروخته، زندگی ساخته، دختری را از افسردگی نجات داده، و شعله‌ی ایستادگی را در دل جوانی دوباره روشن کرده است. دکان کوچک «لبنیات مادرگل» شاید در میان صدها دکان کابل گم باشد، اما برای شش دختری که در آن کار می‌کنند، این‌جا خانه‌ی دوم است؛ خانه‌ای گرم در دل شهری سرد. این دکان ثابت کرده که حتی اگر هزار در بسته شود، حتی اگر هزار محدودیت وضع گردد، باز هم زن افغان می‌تواند راهی تازه پیدا کند؛ راهی شاید کوچک، اما روشن. و مادرگل، با دستان پینه‌بسته و قلبی بزرگ، هر روز این چراغ کوچک امید را دوباره روشن می‌کند تا هیچ دختر دیگری در تاریکی خاموش نشود. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


4 هفته قبل - 73 بازدید

برنامه توسعه سازمان ملل متحد برای افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلا کرده است که زنان خودسرپرست در برخی ولسوالی‌ها تا ۲۶ درصد می‌رسند و بیش‌ترین مشکلات را در تأمین درآمد متحمل می‌شوند. این نهاد امروز (یک‌شنبه، ۹ قوس) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که تنها شش درصد از میان این ۲۶ درصد، عضو نیروی کار هستند. برنامه توسعه سازمان ملل متحد در بخشی از پیامش تاکید کرده است که این زنان بیش‌ترین مشکلات را در تأمین درآمد، سرپناه و خدمات دارند. همچنین برنامه توسعه سازمان ملل چند وقت پیش نیز گفته بود که افغانستان با بحران‌های متعدد روبرو است و زنان و دختران با بزرگ‌ترین چالش‌ها مواجه هستند؛ از جمله محدودیت در رفت‌وآمد، دسترسی محدود به خدمات و افزایش خطرات مرتبط با حفاظت. همزمان یوناما دفتر هیأت معاونت ملل متحد در افغانستان نیز گفته است که خشونت علیه زنان افغان طی دو سال گذشته ۴۰ درصد افزایش یافته است. در حالی برنامه توسعه سازمان ملل متحد از وضعیت زنان افغانستان انتقاد می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. همچنان در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران و زنان بست، در حالی که ‏بخش صحت سراسر افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش و تحصیل باز بمانند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 40 بازدید

برنامه توسعه سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی کارآفرینی زنان و دختران اعلام کرده است که از اکتبر ۲۰۲۱ میلادی تا سپتامبر ۲۰۲۵، بیش از ۱۳۳ هزار زن در افغانستان از طریق حمایت این سازمان به فرصت‌های شغلی و درآمد دست یافته‌اند. این سازمان امروز (چهارشنبه، ۲۸ عقرب) با نشر اعلامیه‌ای گفته است که زنان و دختران بیشترین آسیب را در افغانستان متحمل می‌شوند. این در ادامه تاکید کرده است که طی این مدت از ۸۱ هزار و ۸۹۷ کسب‌وکار کوچک به رهبری زنان حمایت کرده است. برنامه توسعه این سازمان می‌گوید که بیش از ۴.۵ میلیون شهروند افغانستان از این حمایت‌ها بهره‌مند شده‌اند. استفان رودریگز، نماینده مقیم برنامه توسعه سازمان ملل در افغانستان گفت: «با همکاری شرکای خود، در حال ساختن آینده‌ای روشن‌تر و عادلانه‌تر برای همه افغانستانی‌ها هستیم.» در اعلامیه آمده است، زنانی که از برنامه‌های ایجاد شغل سازمان ملل بهره‌مند شده‌اند، با ابراز خرسندی می‌گویند که این طرح‌ها به توانمندسازی زنان و ایجاد درآمد برای آنان کمک می‌کند. یکی از دختران هنگام قالین‌بافی گفت: «من توانستم با موفقیت از پدرم حمایت کنم و به توانایی خود برای ادامه تحصیل و رسیدن به اهدافم نیز اعتماد دارم.» پس از قدرت‌گیری حکومت فعلی در افغانستان، علاوه بر ممنوعیت آموزش دختران و زنان در مکاتب، دانشگاه‌ها و مراکز صحی، فعالیت‌های شغلی آنان نیز محدود شده است. این در حالی است که بسیاری از شهروندان در ولایت‌های مختلف از افزایش گرسنگی، بیکاری و فقر ابراز نگرانی می‌کنند. گزارش اخیر سازمان ملل نشان می‌دهد که چالش اشتغال زنان اهل افغانستان به دلیل محدودیت‌های حکومت فعلی در کشور افزایش یافته است. بر اساس این گزارش، بسیاری از زنان قادر به کار در دفاتر نیستند و برخی نیز اجازه فعالیت میدانی ندارند.

ادامه مطلب


12 ماه قبل - 322 بازدید

پژوهشگران دانشگاه کمبریج بریتانیا در گزارشی تازه اعلام کرده‌اند که عصر جدیدی از حکمرانی هوش مصنوعی در راه است. در عصر هوش مصنوعی نه تنها توجه انسان، بلکه نیت‌ها و تصمیم‌گیری‌ها نیز به عنوان کالایی برای خرید و فروش تبدیل خواهد‌ شد. روزنامه گاردین گزارش داده است، این پژوهش که در مرکز لورهولم برای آینده هوش مصنوعی انجام شده، از ظهور پدیده‌ای به نام «اقتصاد نیت» خبر می‌دهد که می‌تواند از انتخاب یک فیلم ساده تا رای شهروندان در انتخابات را تحت تاثیر قرار دهد. اقتصاد توجه، درک مفهوم و عملکرد فعلی به گفته دکتر جانی پن، مورخ فناوری در مرکز لورهولم کمبریج در بریتانیا، برای دهه‌ها، جلب توجه کاربران به عنوان سرمایه اصلی دنیای اینترنت بوده‌ است. او تاکید کرده است که شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک و اینستاگرام با این سرمایه کار می‌کنند، آن‌ها کاربران را ساعت‌ها در پلتفرم‌های خود نگه می‌دارند و در این زمان، تبلیغات مختلف را به آن‌ها نشان می‌دهند. تبلیغ‌کنندگان هم برای خرید این توجه دو راه دارند یا در مزایده‌های آنی شرکت می‌کنند تا تبلیغشان همان لحظه نمایش داده‌ شود، یا مثل رزرو بیلبوردها، از قبل زمان نمایش تبلیغات خود را می‌خرند. اقتصاد نیت، بازار نوظهور پیش‌بینی رفتار انسان پژوهشگران مرکز لورهولم کمبریج می‌گویند «اقتصاد نیت» پدیده‌ای در حال ظهور است و به‌زودی جایگزین اقتصاد توجه خواهد‌ شد. در این اقتصاد جدید، شرکت‌های فناوری با استفاده از هوش مصنوعی، فراتر از جلب توجه ساده کاربران عمل می‌کنند. آن‌ها با تحلیل رفتار کاربران، می‌توانند انگیزه‌ها و نیات آن‌ها را شناسایی و پیش‌بینی کنند و این اطلاعات گران‌بها را به بالاترین پیشنهاد دهنده بفروشند. برای مثال، یک شرکت می‌تواند بفهمد که شما قصد رزرو هتل دارید، به کدام نامزد انتخاباتی علاقه‌مند هستید یا حتی چه برنامه‌های سفری در ذهن دارید. این اطلاعات برای تبلیغ‌کنندگان، کسب‌وکارها و سایر شرکت‌ها بسیار ارزشمند است، چرا که می‌توانند پیش از آنکه شما تصمیم نهایی خود را بگیرید، پیشنهادهای هدفمندی به شما ارائه دهند. محققان از این اتفاق به عنوان دوره تازه «سودجویی» یاد می‌کنند. درست مثل دوران «تب طلا» که با هجوم به معادن طلا همراه شد، شرکت‌های مختلف برای دستیابی به اطلاعات ارزشمند درباره نیت‌ها و قصدهای مردم با یکدیگر رقابت خواهند‌ کرد. شرکت‌هایی که بتوانند نیات انسانی را شناسایی، هدایت و معامله کنند، سود سرشاری به دست خواهند‌ آورد. برای نمونه، در آینده‌ای نه چندان دور، شرکتی مانند متا می‌تواند قصد شما برای رزرو رستوران، پرواز یا هتل را به مزایده بگذارد و به بالاترین پیشنهاد دهنده بفروشد. اگرچه امروز هم صنعتی برای پیش‌بینی و مزایده رفتار انسان وجود دارد، اما مدل‌های هوش مصنوعی این کار را با دقت، پویایی و شخصی‌سازی بیشتری انجام خواهند‌ داد. نقش مدل‌های زبانی بزرگ در شکل‌گیری اقتصاد نیت مدل‌های زبانی بزرگ، که فناوری پایه‌ای ابزارهایی مانند چت‌جی‌پی‌تی هستند، نقش کلیدی در شکل‌گیری اقتصاد نیت خواهند‌ داشت. این مدل‌ها به شیوه‌های مختلف با کاربران تعامل می‌کنند و از این راه، داده‌های رفتاری و روانشناختی آن‌ها را جمع‌آوری، تحلیل و پیش‌بینی می‌کنند. برای مثال، یک مدل زبانی می‌تواند در گفت‌وگو با کاربر، به طور هوشمندانه‌ای پرسش‌هایی هدفمند بپرسد. تصور کنید در حال گفت‌وگو با یک دستیار هوش مصنوعی هستید و او می‌پرسد: «به دیدن فیلم مرد عنکبوتی فکر کرده‌اید؟» یا وقتی از خستگی و فشار کاری صحبت می‌کنید، پیشنهاد می‌دهد: «می‌خواهید برای آن فیلمی که قبلا درباره‌اش صحبت کردیم، بلیت رزرو کنم؟» نکته مهم این است که این پیشنهادها به صورت تصادفی مطرح نمی‌شوند. هر پیشنهاد بر اساس تحلیل دقیق رفتار شخصی کاربر و نمایه روان‌شناختی او تنظیم می‌شود. به عبارت دیگر، مدل زبانی می‌تواند با هزینه کم، از اطلاعات مختلفی مانند سلیقه موسیقایی، گرایش‌های سیاسی، نوع واژگان مورد استفاده، سن، جنسیت و حتی میزان تمایل شما به تعریف و تمجید استفاده کند تا احتمال موفقیت در رسیدن به هدف مورد نظر را افزایش دهد. پژوهشگران می‌گویند این مدل‌ها حتی می‌توانند مکالمات روزمره را طوری هدایت کنند که اطلاعات شخصی بیشتری از کاربر به دست آورند. سپس این اطلاعات را در اختیار تبلیغ‌کنندگان، کسب‌وکارها و دیگر شرکت‌های ثالث قرار دهند تا آن‌ها بتوانند پیشنهادهای خود را با دقت بیشتری به مخاطبان هدف برسانند. نظرات مدیران شرکت‌های بزرگ فناوری نشان می‌دهد که اقتصاد نیت به سرعت در حال شکل‌گیری است. جنسن هوانگ، مدیرعامل شرکت انویدیا که بزرگترین تولیدکننده تراشه‌های هوش مصنوعی در جهان است، می‌گوید در آینده‌ای نزدیک، مدل‌های هوش مصنوعی می‌توانند نیت و خواسته شما را درک کنند و با توجه به شرایط و موقعیتی که در آن قرار دارید، بهترین اطلاعات را به شما ارائه دهند. پیشرفت‌های اخیر نشان می‌دهند این پیش‌بینی چندان دور از ذهن نیست. برای نمونه، شرکت متا مدل هوش مصنوعی به نام «سیسرو» ساخته که می‌تواند بازی پیچیده دیپلوماسی را در سطح انسانی بازی کند. اهمیت این دستاورد در این است که بازی دیپلوماسی به درک عمیق از نیت‌ها و انگیزه‌های طرف مقابل نیاز دارد و موفقیت سیسرو نشان می‌دهد هوش مصنوعی تا چه حد در فهم و پیش‌بینی رفتار انسان پیشرفت کرده‌ است. نگرانی‌های اخلاقی و اجتماعی پژوهشگران دانشگاه کمبریج درباره پیامدهای گسترش اقتصاد نیت هشدار می‌دهند. آن‌ها می‌گویند اگر این فناوری بدون نظارت و مقررات مناسب گسترش یابد، انگیزه‌ها و نیت‌های انسانی به کالایی برای خرید و فروش تبدیل خواهند‌ شد. دکتر جانی پن، از پژوهشگران این مطالعه، می‌گوید باید پیش از آنکه در دام پیامدهای ناخواسته این فناوری گرفتار شویم، تاثیرات احتمالی آن را بر ارزش‌های بنیادین جامعه از جمله انتخابات آزاد و منصفانه، مطبوعات آزاد و رقابت عادلانه در بازار را بررسی کنیم. در غیر این صورت، ممکن است در آینده‌ای نه چندان دور، استقلال تصمیم‌گیری انسان‌ها به طور جدی به چالش کشیده‌ شود.

ادامه مطلب


12 ماه قبل - 302 بازدید

صندوق امانی ویژه‌ی سازمان ملل متحد برای افغانستان می‌گوید که توان‌مندسازی زنان و دختران افغانستان برای آینده‌ی روشن‌تر حیاتی‌ است. این سازمان با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که هزاران زن در افغانستان را در بخش‌های مختلف توان‌مندسازی حمایت کرده است. صندوق امانی ویژه‌ی سازمان ملل متحد برای افغانستان گفته است که از طریق روی‌کرد مشترک خود، هزاران زن افغانستانی را توان‌مند کرده تا در ابتکارهای درآمدزا پیش‌گام شوند، ثبات مالی خود را تقویت کنند و جوامع خود را به سمت انعطاف‌پذیری بیشتر هدایت کنند. این سازمان تاکید کرده است که در این طرح، مهارت‌هایی چون خیاطی، گل‌دوزی و فرآوری مواد غذایی به زنان و دختران آموزش داده می‌شود. در ادامه آمده است که این آموزش‌ها به آنان کمک کرده است تا نه تنها محصولات باکیفیتی تولید کنند؛ بلکه برای خود و خانواده‌های‌شان منبع درآمد پایداری ایجاد کنند. صندوق امانی سازمان ملل برای افغانستان در ادامه افزوده است که این برنامه با همکاری سازمان‌های بین‌المللی، با هدف کاهش فقر و توان‌مندسازی زنان افغانستانی اجرا شده است. به گفته‌ی این نهاد، چنین برنامه‌ها نقش مهمی در ایجاد امید و تقویت جوامع محلی داشته است. نهادهای سازمان ملل متحد، در حالی بر توان‌مندسازی زنان از طریق شغل‌های آزاد تلاش دارد که حکومت سرپرست در افغانستان ساحه‌های کاری را به شدت برای زنان و دختران تنگ کرده است. زنان حق کار در بسیاری از بخش‌ها و حتا دفترهای سازمان ملل متحد را ندارند. با این حال، تجارت‌های کوچک و متوسط از اندک‌ترین فرصت‌های باقی مانده برای زنان و دختران است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 357 بازدید

سید عبدالواحد سادات، معاون اتحادیه زعفران افغانستان می‌گوید که ۸۵ درصد از فرآوری زعفران در این کشور توسط زنان و دختران انجام می‌شود. خبرگزاری باختر که تحت کنترول حکومت سرپرست دارد، به نقل آقای سادات نوشته است که در حال حاضر بین ۵۰ تا ۶۰ هزار زن در ولایت هرات در بخش فرآوری زعفران مشغول کار هستند. در گزارش آمده است که بیش از ۵۰ هزار زن در صنعت زعفران این کشور مشغول به کار هستند. همچنین حکومت سرپرست پیشتر اعلام کرده بود که پس از ممنوعیت کشت خشخاش، کشت زعفران در ۲۶ ولایت افغانستان افزایش یافته است. در عین حال، وزارت صنعت و تجارت در اوایل ماه ثور امسال اعلام کرد که پارسال، ۶۷ تُن زعفران به ارزش ۴۹ میلیون دالر به ۹ کشور مختلف صادر شده است. پیشتر، آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده اعلام کرده بود که در نمایشگاه ۲۰۲۴ پاریس، موفق به ثبت یک سفارش عمده برای خرید ۶۰۰ کیلوگرم زعفران افغانستان شده است. به گفته این آژانس، ارزش فروش سالانه این سفارش به یک میلیون و هفتاد هزار دالر می‌رسد. همچنین، انستیتوت بین‌المللی «مزه» در بلژیک اعلام کرد که زعفران هرات پس از بررسی‌های آزمایشگاهی، مقام نخست را از نظر طعم کسب کرده است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 373 بازدید

برنامه جهانی غذا برای افغانستان اعلام کرده است که برای بیش‌از هزار زن در سراسر کشور که اکثراً نان‌آور خانواده‌‌های‌شان هستند، کمک کرده تا مهارت‌های جدیدی برای کسب درآمد خود بیاموزند. این نهاد امروز (چهارشنبه، ۱۱ میزان) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود با ابراز نگرانی نوشته است که فضا‌های عمومی برای زنان افغانستانی در حال کوچک شدن است. برنامه جهانی غذا ویدیویی را منتشر کرده که نشان می‌دهد به شماری از زنان در کسب درآمد کمک می‌کند. در این ویدیو دیده می‌شود که این زنان در حال پختن نان، بافت فرش و خیاطی‌ هستند. برنامه‌ جهانی غذای سازمان ملل تاکید کرد: «زنان و دختران در افغانستان، اکنون فرصت‌های اندکی برای کسب درآمد دارند.» حمایت سازمان ملل متحد از زنان و دختران افغانستانی در حالی صورت می‌گیرد که حکومت سرپرست، با روی کار آمدن دوباره‌ی شان، حدود ۸۰ فرمان محدود‌کننده بر زنان و دختران صادر کرده است. بیش‌ از سه سال می‌شود که این محدودیت‌ها، زنان را در افغانستان از حقوق ابتدایی شان از جمله حق کار، آموزش، سفر و تفریح محروم ساخته است. این در حالی‌ است که چندی پیش نیز برنامه‌ی جهانی غذای سازمان ملل متحد گفته بود که ۹۰ درصد خانواده‌‌های تحت سرپرستی زنان در افغانستان غذای کافی برای خوردن ندارند.

ادامه مطلب