برچسب: تصمیم‌گیری

1 ساعت قبل - 13 بازدید

سایت علمی تی‌ان به نقل از پژوهشگران پزشکی شاریته برلین (Charité Universitätsmedizin) نوشته است افراد باهوش ممکن است به زمان بیشتری برای حل مشکلاتِ دشوار نیاز داشته باشند و البته صرف زمان بیشتر منجر به تصمیم‌گیری دقیق‌تر نیز خواهد شد. این سایت نوشته است که پژوهشگران دانشگاه پزشکی شاریته برلین به همراه همکاران شان از بارسلونا، به این نتیجه‌ی شگفت‌انگیز دست یافته‌اند که شرکت‌کنندگانی که ضریب هوشی بالاتری دارند، تنها در انجام کارهای ساده سریع‌تر عمل می‌کنند، در حالی که برای حل مسایل دشوار نسبت به افرادی با IQ پایین‌تر، زمان بیشتری لازم داشتند. در شبیه‌سازی‌های شخصی‌سازی شده از مغز ۶۵۰ شرکت‌کننده، پژوهشگران توانستند مشخص کنند که مغزهایی که انطباق کمتری بین نواحی آن‌ها وجود دارد، هنگام تصمیم‌گیری به‌جای این‌که منتظر بمانند تا مناطق بالادست مراحل پردازش مورد نیاز برای حل مشکل را تکمیل کنند، سریع به مرحله نتیجه‌گیری می‌روند. در واقع، مدل‌های مغزی شرکت‌کنندگانی که ضریب بالاتر هوش را داشتند به زمان بیشتری برای حل وظایف چالش‌برانگیز نیاز داشتند در حالی که خطای آن‌ها کمتر بود. این سایت تاکید کرده است که اکنون دانشمندان یافته‌های خود را در مجله‌ «Nature Communications» منتشر کرده‌اند. براساس معلومات‌های ارائه شده، حدود ۱۰۰ میلیارد نورون در مغز انسان وجود دارد. هر یک از آن‌ها به حدود ۱۰۰۰ نورون همسایه یا دور متصل است. این شبکه‌ غیرقابل درک، کلید توانایی‌های شگفت‌انگیز مغز است و البته چیزی است که درک نحوه‌ی عملکرد مغز را بسیار دشوار می‌کند. پروفسور پترا ریتر (Petra Ritter)، رییس بخش شبیه‌سازی مغز و بخش عصب‌شناسی تجربی شاریته برلین، مغز انسان را با استفاده از کامپیوتر شبیه‌سازی می‌کند. وی می‌گوید: «ما می‌خواهیم بفهمیم فرآیندهای تصمیم‌گیری مغز چگونه کار می‌کند و چرا افراد مختلف تصمیم‌های متفاوتی می‌گیرند.» پروژهشگران برای شبیه‌سازی مکانیسم‌های مغز انسان، از داده‌های دیجیتالی اسکن‌های مغزی مانند تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) و همچنین مدل‌های ریاضی مبتنی بر دانش نظری در مورد فرآیندهای بیولوژیکی استفاده کردند. این کارها در ابتدا منجر به ایجاد یک مدل «عمومی» از مغز انسان می‌شود. سپس دانشمندان این مدل را با استفاده از داده‌های مربوط به افراد اصلاح می‌کنند و در نتیجه «مدل‌های مغزی شخصی سازی ‌شده» ایجاد می‌کنند. سایت علمی تی‌ان نوشته است که برای این مطالعه، دانشمندان از داده‌های مربوط به ۶۵۰ شرکت‌کننده که در پروژه‌ی Human Connectome حضور داشتند، استفاده کردند. این پروژه توسط ایالات متحده از ماه سپتامبر ۲۰۱۰ آغاز شده و در حال مطالعه‌ اتصالات عصبی در مغز انسان بوده است. آقای ریتر توضیح می‌دهد: این تعادل مناسب بین برانگیختی و مهار نورون‌ها است که بر تصمیم‌گیری اثر می‌گذارد و کم و بیش فرد را قادر می‌سازد تا مشکلات را حل کند. وی گفته است: «ما می‌توانیم فعالیت‌های مغز افراد را به طور بسیار مؤثری بازتولید کنیم. ما در این فرآیند متوجه شدیم که این مغزها رفتار متفاوتی با یکدیگر دارند که مشابه همتایان بیولوژیکی آن‌ها است. آواتارهای مجازی ما با عملکرد فکری و زمان واکنش آنالوگ‌های بیولوژیکی آن‌ها مطابقت دارند.» او تاکید کرد، جالب توجه است که مغزهای «کُندتر» هم در انسان‌ها و هم در مدل‌ها هماهنگ‌تر بودند. این هماهنگی به مدارهای عصبی در لوب پیشانی اجازه می‌دهد تا تصمیم‌گیری را برای مدت طولانی‌تری نسبت به مغزهایی که هماهنگی کمتری داشتند به تعویق بیاندازد. مدل‌ها نشان دادند که چگونه هماهنگی کمتر منجر به این می‌شود که اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم‌گیری در صورت نیاز موجود نباشد و در حافظه کاری ذخیره نشود. در ادامه آمده است که از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا قوانین منطقی را در مجموعه‌ای از الگوها شناسایی کنند. این قوانین هر بار پیچیده‌تر می‌شدند و بنابراین رمزگشایی آن‌ها دشوارتر می‌شد. در این مدل، رقابت بین گروه‌های عصبی مختلف درگیر در تصمیم‌گیری رخ داد.  در مورد تصمیمات پیچیده، شواهد اغلب برای تصمیم‌گیری سریع به اندازه کافی واضح نیستند و این گروه‌های عصبی را مجبور می‌کند سریع به نتیجه برسند. این سایت علمی گفته است که همگام‌سازی به معنای تشکیل شبکه‌های عملکردی در مغز ویژگی‌های حافظه فعال و در نتیجه توانایی «تحمل» دوره‌های طولانی‌مدت بدون تصمیم‌گیری را تغییر می‌دهد. در کارهای چالش برانگیزتر، شما باید پیشرفت‌های قبلی را در حافظه کاری ذخیره کنید، در حالی که سایر مسیرهای راه حل را کاوش می‌کنید و سپس آن‌ها را با یکدیگر ادغام می‌کنید.

ادامه مطلب


3 ماه قبل - 197 بازدید

خانواده نخستین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی است که نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت و تربیت فرزندان ایفا می‌کند. یکی از وظایف اساسی خانواده، آموزش مهارت‌های زندگی به کودکان است که شامل توانایی‌های ارتباطی، مدیریت احساسات، حل مسئله، تصمیم‌گیری و مسئولیت‌پذیری می‌شود. این مهارت‌ها به کودکان کمک می‌کنند تا در مسیر زندگی با چالش‌های گوناگون مواجه شوند و تصمیم‌های درست‌تری اتخاذ کنند. در این مقاله، نقش خانواده در انتقال و تقویت مهارت‌های زندگی مورد بررسی قرار می‌گیرد. ۱. اهمیت آموزش مهارت‌های زندگی در خانواده مهارت‌های زندگی به کودکان کمک می‌کنند تا در روابط اجتماعی موفق‌تر باشند، اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشند و توانایی مدیریت استرس و مشکلات زندگی را کسب کنند. خانواده به عنوان نخستین محیط آموزشی کودک، تأثیر مستقیمی بر یادگیری این مهارت‌ها دارد. والدینی که مهارت‌های زندگی را به فرزندان خود آموزش می‌دهند، آن‌ها را برای رویارویی با چالش‌های مختلف زندگی آماده می‌کنند. ۲. روش‌های آموزش مهارت‌های زندگی در خانواده ۲.۱. آموزش از طریق الگوهای رفتاری والدین به عنوان الگوی اصلی فرزندان، تأثیر بسزایی بر یادگیری مهارت‌های زندگی دارند. کودکان از رفتارهای والدین الگوبرداری می‌کنند و شیوه برخورد آن‌ها با مشکلات و موقعیت‌های اجتماعی را می‌آموزند. بنابراین، والدینی که خود دارای مهارت‌های زندگی قوی باشند، این مهارت‌ها را به طور ناخودآگاه به فرزندانشان منتقل می‌کنند. ۲.۲. تقویت مهارت‌های ارتباطی یکی از مهارت‌های اساسی زندگی، توانایی برقراری ارتباط مؤثر است. خانواده می‌تواند با تشویق کودکان به بیان احساسات، گوش دادن فعال و استفاده از جملات مؤدبانه، این مهارت را در آن‌ها تقویت کند. گفت‌وگوهای خانوادگی، تشویق به ابراز نظر و احترام به عقاید دیگران، نمونه‌هایی از روش‌های تقویت مهارت‌های ارتباطی هستند. ۲.۳. تشویق به حل مسئله و تصمیم‌گیری والدین می‌توانند با فراهم کردن فرصت‌هایی برای تصمیم‌گیری، فرزندان خود را در این مهارت توانمند سازند. دادن آزادی عمل به کودکان در انتخاب‌های ساده، مانند انتخاب لباس یا فعالیت‌های روزانه، به آن‌ها کمک می‌کند تا در آینده تصمیم‌گیری‌های مهم‌تری را با اطمینان بیشتری انجام دهند. همچنین، آموزش روش‌های حل مسئله و ارائه راهکارهای مختلف برای مشکلات، موجب تقویت قدرت تفکر تحلیلی در کودکان می‌شود. ۲.۴. مسئولیت‌پذیری و مدیریت زمان آموزش مسئولیت‌پذیری یکی از مهارت‌های کلیدی است که کودکان باید از سنین پایین بیاموزند. والدین می‌توانند با محول کردن وظایف مناسب به کودکان، مانند انجام کارهای خانه یا مدیریت تکالیف مدرسه، به آن‌ها بیاموزند که چگونه مسئولیت‌های خود را به درستی انجام دهند. همچنین، آموزش مدیریت زمان و برنامه‌ریزی، به کودکان کمک می‌کند تا فعالیت‌های خود را به نحو بهتری سازماندهی کنند. ۳. تأثیر سبک‌های فرزندپروری بر آموزش مهارت‌های زندگی شیوه تربیتی والدین نقش مهمی در یادگیری مهارت‌های زندگی کودکان دارد. والدینی که از شیوه‌های فرزندپروری مقتدرانه استفاده می‌کنند، به فرزندان خود فرصت می‌دهند تا مهارت‌های زندگی را در محیطی حمایتی و منظم بیاموزند. در مقابل، شیوه‌های تربیتی سخت‌گیرانه یا سهل‌گیرانه ممکن است موجب کاهش اعتمادبه‌نفس و وابستگی بیش از حد کودکان به والدین شوند. ۴. چالش‌های آموزش مهارت‌های زندگی در خانواده با وجود اهمیت آموزش مهارت‌های زندگی، برخی چالش‌ها ممکن است در این مسیر وجود داشته باشند. تغییرات فرهنگی، گسترش فناوری و کاهش تعاملات خانوادگی از جمله عواملی هستند که می‌توانند بر آموزش مهارت‌های زندگی تأثیر منفی بگذارند. والدین باید با آگاهی از این چالش‌ها، راهکارهایی برای افزایش تعاملات خانوادگی و ایجاد محیطی مناسب برای یادگیری مهارت‌های زندگی ارائه دهند. آموزش مهارت‌های زندگی به فرزندان، یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌های خانواده است که تأثیر مستقیمی بر موفقیت و سلامت روانی آن‌ها دارد. والدین با ارائه الگوهای رفتاری مناسب، تشویق به برقراری ارتباط مؤثر، کمک به حل مسائل و تقویت مسئولیت‌پذیری، می‌توانند فرزندان خود را برای زندگی مستقل و موفق آماده کنند. ایجاد محیطی مثبت و حمایتی در خانواده، بهترین راه برای آموزش مهارت‌های زندگی و تضمین آینده‌ای روشن برای کودکان است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 1109 بازدید

دنیای مدرن امروزی مقتضیات امروزی خودش را می‌طلبد؛ این بدان معنی است که همانگونه که شماری از فعالیت‌ها منسوخ یا کمرنگ و مشاغل جدیدی ایجاد شده، علم رخت جدیدی بر تن کرده، فناوری و اینترنت دنیای کوچک‌مان را دگرگون ساخته، باید گفت که هسته‌ی خانواده نیز از این تغییر بی‌نصیب نمانده است. در گذشته اگر خانواده‌های هسته‌ای (مادر، پدر + یک یا چند فرزند) به شکل فراگیر وجود داشت و صرفا به چنین ترکیبی خانواده گفته می‌شد، امروزه اما این واحد کوچک اجتماعی در انواع و اشکال متفاوت عرض اندام کرده و در گونه‌های دیگری نیز تشکیل شده است. حقیقت این است که امروزه، عجیب نیست که شما توسط یک مادر مجرد یا پدر مجرد بزرگ شوید و یا عضوی از یک خانواده مختلط باشید. در حقیقت این گونه خانواده‌ها نه تنها در دنیا رایج هستند که بسیار بیشتر از گذشته پذیرفته شده‌اند. اکنون در دنیای مدرن آمار خانواده‌های هسته‌ای نسبت به گذشته کاهش یافته است، اگرچه در بسیاری از کشورها؛ بیشتر در جغرافیایی که زندگی سنتی هنوز دست‌نخورده باقی مانده و دست‌خوش تغییر نشده، تعداد خانواده‌های هسته‌ای بسیار است. در افغانستان، هم اکنون اکثر خانواده‌ها به شکل هسته‌ای هستند. اما خانواده‌های تک والدی  نیز  به پیمانه‌ی محدودی وجود دارد ولی پذیرش چنین خانواده‌ها هنوز معمول نشده و مخالفان خودش را دارد. اگر در حال حاضر با مشکلات خانوادگی خود دست و پنجه نرم می‌کنید، یا در حال گذر از یک تغییر بزرگ در ساختار خانواده خود هستید، یادگیری در مورد انواع خانواده و تفکر در مورد اینکه چه مواردی بر پویایی خانواده شما تأثیر می‌گذارد، می‌تواند کمک کننده باشد. آگاهی از انواع خانواده به شما کمک می‌کند تا شما ایده‌ی بهتری از نقاط ضعف و قوت که احتمالا خانواده شما دارد، داشته باشید. و در مواردی ممکن شما را راهنمایی کند تا نوع خانواده خود را پذیرفته و برای بهبود آن گام بردارید. با این حال، روانشناسان خانواده را از نقطه نظر ساخت و روابط افراد در درون آن، به شش دسته تقسیم کرده اند. ۱- خانواده‌های مرکزی یا هسته‌ای: یکی از محبوب ترین انواع خانواده از نظر ساختار است. خانواده‌های هسته‌ای که به خانواده‌های ابتدایی یا سنتی نیز معروف هستند، از پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده‌‌اند. این نوع خانواده ممکن است یک یا چند فرزند بیولوژیکی یا فرزندخوانده داشته باشند، اما ایده اصلی این است که والدین فرزندان خود را با هم در خانه مشترک خانواده بزرگ می‌کنند. به طور معمول، وقتی در مورد تعریف خانواده صحبت می‌کنیم منظور، این سبک خانواده است. این نوع خانواده در دسته محبوب‌ترین خانواده‌ها قرار دارد و از رایج ترین انواع خانواده از نظر جامعه شناسی می‌باشد. این نوع خانواده از نظر قدرت تصميم‌گيرى ممکن است مستقل، نيمه مستقل و وابسته به شبکه خويشاوندى و خانواده گسترده باشد. نقاط قوت خانواده‌های هسته‌ای: از نظر مالی با ثبات هستند (اغلب پدر و مادر کار می‌کنند) کودکان در یک وضعیت تربیتی باثبات بزرگ می‌شوند. انسجام و آرامش تاکید بر بهداشت و آموزش تأکید بر ارتباطات مناسب نقاط ضعف خانواده‌های هسته‌ای: برخی محرومیت‌های اعضای خانواده، منجر به استرس آن‌ها می‌شود. اختلافات اعضای خانواده امری عادی است. تمرکز بیش از حد پدر و مادر بر روی فرزندان و تربیت آن‌ها می‌تواند آسیب رسان باشد. انواع خانواده هسته‌ای می‌توانند قوی و موفق باشند. پدر و مادر، الگو‌های خوبی برای فرزندان هستند. این فرزندان اغلب دارای مزایای بیشتری نسبت به دیگر فرزندان هستند و موفقیت‌های بیشتری در زندگی خود کسب می‌کنند. اما خانواده هسته‌ای همانند بسیاری دیگر از خانواده‌ها، دارای مشکلاتی نیز هستند. ۲- خانواده تک والدی، مجرد و یا ناقص: خانواده‌اى است که بنا به ‌دلايلي، يکى از عناصر اصلى و ارکان خانواده (مرد، زن و کودک) را نداشته باشد. از خانواده‌هاى ناقص مى‌توان به 'خانواده‌ٔ نخستين' (زن و شوهرى جوان نوپيوند و بدون فرزند)، 'خانوادهٔ سومين' (خانوادهٔ زن و شوهر سالخورده که فرزند آن‌ها پس از ازدواج خانواده را ترک کرده‌اند)، 'خانواده بى‌فرزند' (خانواده‌اى که به ‌علت عقيم بودن مرد و نازائى زن فرزندى ندارد) و 'خانواده گسسته' يا از هم گسيخته (خانواده‌اى که به‌ علت مرگ يکى از زوجين، طلاق، ترک، طرد خانواده، مهاجرت و غيره، زن يا شوهر را نداشته باشد) اشاره کرد. رواشناسان معتقداند که انواع خانواده‌های مجردی هم‌زمان با افزایش طلاق در دهه اخیر بیشتر شده‌اند و در نتیجه یکی از بیشترین انواع ساختار خانواده در تمامی جوامع هستند. آن‌ها معتقداند که طلاق به دلیل مشکلات متعددی مثل تغییرات اجتماعی به وجود آمده است. مادر یا پدری که به تنهایی فرزندش را پرورش می‌دهد، دیگر غیر عادی نیست و به آن‌ها اصطلاح single mom یا signle dad هم گفته می‌شود. خانواده‌های تک والدی هم مانند بسیاری دیگر از انواع خانواده‌، دارای مزایا و معایبی است: نقاط قوت خانواده‌های تک والدی: اعضای خانواده می‌توانند به یکدیگر بسیار نزدیک شوند. یاد می‌گیرند که وظایف خانه را به اشتراک بگذارند. کودکان و والدین می‌توانند بسیار انعطاف‌پذیر شوند. نقاط ضعف خانواده‌های تک والدی: تمام اعضای خانواده برای به دست آوردن یک درآمد تلاش می‌کنند. برخی از آن‌ها تحت کمک‌های اجتماعی هستند. ممکن است برای والدین سخت باشد که تمام وقت کار کنند و همچنان از عهده مراقبت با کیفیت از کودک برآیند. تک والد بودن برای بزرگ کردن بچه‌ها می‌تواند سخت باشد. همچنین وقتی پدر و مادرتان از هم جدا شده‌اند یا اگر تنها با شناختن یکی از والدین بزرگ شده‌اید، بچه بودن می‌تواند سخت باشد. در این شرایط، خانواده‌ها باید از داشته‌های خود بهترین استفاده را ببرند و برای محبت و حمایت به یکدیگر تکیه کنند. ۳- خانواده‌های وابسته یا گسترده: خانواده‌اى است که از يک زن و مرد اصلي، فرزندان ازدواج کرده و نکرده‌ی آنان، همسر و کودکان فرزندان ازدواج کرده و خويشاوندان و وابستگان ديگر تشکيل مى‌شود. این نوع خانواده معمولاً شامل دو يا چند هسته‌ی زناشوئى است و در آن بيش از دو نسل زندگى مى‌کنند. در فرهنگ‌های مختلف خانواده‌های گسترده بسیار رایج‌تر هستند و صدها سال است که وجود داشته اند. به طور معمول، خانواده‌های بزرگ برای حمایت اجتماعی و دستیابی به اهداف مشترک با هم زندگی می‌کنند. به عنوان مثال، والدین ممکن است با فرزندان خود و پدربزرگ و مادربزرگ فرزندان خود، زندگی کنند. این به خانواده این توانایی را می‌دهد که از سالمندان خود مراقبت کنند و به نوبه خود، پدربزرگ و مادربزرگ ممکن است بتوانند در هنگام کار والدین در مراقبت از کودک کمک کنند. نقاط قوت خانواده‌های گسترده: احترام و مراقبت از سالمندان. در خانواده کمک بیشتر برای کارهای خانه، مراقبت از کودک، در مواقع اضطراری و غیره گرفته می‌شود. حمایت اجتماعی نقاط ضعف خانواده‌های گسترده: مشکلات مالی به دلیل جدایی اعضای خانواده مداخله در امور خصوصی به دلیلی نزدیکی زیاد اعضا

ادامه مطلب