فرزندپروری شگفتانگیز و سالم، تربیتی است که هم مادران و هم پدران را درگیر مشارکت فعال در زندگی کودک میکند. اما وقتی صحبت از فرزندپروری به میان میآید، گاهی اوقات احساس میشود که پدرها در رتبه دوم قرار دارند. به تصویر کشیدن پدران در فرهنگ عامه، کلیشه پدران را به عنوان والدینی بیکفایت، از نظر عاطفی جدا شده، والدین ثانوی که تقریبا به اندازه مادرانشان برای فرزندانشان مهم نیستند، ترویج میدهد. در نتیجه، پدران اغلب تحت فشار قرار میگیرند که وقتی صحبت از تربیت کودک میشود، در صندلی عقب بنشینند و ممکن است به دلیل مواردی مانند اعتراف به اینکه به تعویض پوشک کمک میکنند یا ابراز علاقه به گرفتن مرخصی پدری، مورد تمسخر قرار بگیرند. بنابراین در این مقاله به نقش پدر در تربیت کودک میپردازیم. از نظر علمی ثابت شده است، پدرانی که در سنین رشد کودک مشارکت فعال داشتهاند، مشکلات رفتاری کمتری دارند و از نظر اجتماعی و تحصیلی افراد بهتری هستند. نقش پدر فقط به نانآور بودن خانه محدود نمیشود و مشارکت او بر رشد کلی کودک از جمله رشد فکری، رشد نقش جنسیتی و رشد روانی تاثیر میگذارد. او میتواند به اندازه مادر مهربان و دوست داشتنی باشد. بیشتر کودکانی که رابطه صمیمی و گرمی با پدران خود دارند، تمایل دارند بزرگ شوند تا به بزرگسالانی با اعتماد به نفس بیشتر تبدیل شوند. اهمیت نقش پدر در تربیت کودک مشارکت پدر در چند دهه گذشته به طور چشمگیری افزایش یافته است و به طور همزمان، نقش پدران در خانوادههایشان از تصور پدران به عنوان نانآوران دور به یک شناخت جامعتر مبنی بر اینکه آنها والدینی برابر هستند، تکامل یافته است. در زیر 4 نکتهای که باید در اهمیت پدران بدانید آورده شده است: الف: پدران درگیر، تاثیر مستقیمی بر فرزندان دارند. پدر درگیر با همه معیارهای سلامت کودک، از رشد شناختیو پیشرفت تحصیلی گرفته تا عزت نفس و رفتارهای اجتماعی مرتبط است. کودکانی که با پدر درگیر رشد میکنند 39 درصد بیشتر احتمال دارد که نمره A کسب کنند. 60 درصد کمتر احتمال دارد که از مدرسه اخراج شوند. همچنین دو برابر احتمال دارد که به دانشگاه بروند. ب: خانواده با حمایت از پدران تقویت میشوند. خدمات و برنامهریزیهایی که با هدف افزایش مهارتهای فرزندپروری مثبت پدران، نظم و انضباط مناسب، حمایت عاطفی و مدیریت استرس انجام میشوند، میتوانند تاثیر مضاعف، کاهش خطر کودکآزاریو افزایش عوامل محافظتی داشته باشند. در نتیجه، نه تنها کودکان میتوانند با کاهش خطر بدرفتاری مواجه شوند، بلکه میتوانند از مشارکت مثبت پدر نیز بهرهمند شوند. ج: سیاستها و برنامههای ویژه برای پدران در حال افزایش است. سرمایه گذاریها در ترویج تأثیر مثبت پدران بر فرزندان و خانوادههای خود همچنان به طور قابل توجهی افزایش مییابد. چندین شهر و شهرستان نیز برنامهریزی مبتکرانهای برای پدر شدن ایجاد کردهاند. اکثر شهرها در حال حاضر نوعی تلاش برای هدف قرار دادن پدران در قالب طرحهای دولتی، شبکههای حرفهای و شاغل، همکاری های غیرانتفاعی و اجتماعی دارند. د: پدران از مشارکت خود در برنامهها ارزش بسیار زیادی پیدا میکنند. پدران گزارش میدهند که میدانند چگونه با فرزندان خود و مادر(های) فرزندانشان ارتباط بهتری برقرار کنند و به دلیل مشارکت آنها احساس اعتماد به نفس و کارآمدی بیشتری به عنوان پدر دارند. پدرانی که در برنامههای پدری شرکت میکنند، ارزش زیادی در آنها پیدا میکنند. نقش پدر در تربیت فرزند دختر اولین مردی که وارد زندگی هر دختری میشود، پدر است که نماد مردانگی را برای دختر دارد. دختران هر مردی را که وارد زندگیشان میشود با پدر خود مقایسه میکنند. همچنین پدران نقش مهمی در عزت نفس دختران دارند. وقتی دختران اشتباهی مرتکب میشود، سریع کمکش نکنید و بگذارید تا خودش راهحلی پیدا کند. دختری که در خانواده با پدر مستبد به دنیا میآیند، خودش را یک قربانی میداند. بنابراین اگر مادری شجاع نداشته باشد، در برابر مردان با نیت بد، نمیتواند مقاومت کند. اگر پدر مستبدی هستید از خود بپرسید آیا بهتر نیست دخترتان در بعضی مسائل به تنهایی و مستقل تصمیمگیری کند؟ اگر این اجازه را به دختر خود بدهید او هم کمکم یاد میگیرد روی پای خودش بایستد. پدران مهربان و آرام همیشه مورد تحسین دختران هستند اما ممکن است از پدر سوءاستفاده کنند. مثلا بگوید حالا که مامان با من مخافت میکنه، میرم از بابا اجازه میگیرم. احتمال اینکه دختران چنین پدرهایی یاد بگیرند با حیلهگری زنانه از مردان به نفع خود استفاده کنند، وجود دارد. این پدران باید قوانین و محدودیتها را برای دختر مشخص کنند و به او یاد بدهند که پدر و مادر برخلاف هم عمل نمیکنند. در صورتی که پدر عاطفه خود را به دختر نشان دهد، دختر بعدها بخاطر اعتمادی که به پدر خود دارد، از او در زمان تصمیمگیریها مشورت میگیرد. اما عشق و ارتباط یک پدر واقعی با دخترش قابل شکستن نیست. با هر اتفاق و مشکلی دختر خود را تنها نمیگذارد. این پدر گاهی اوقات به دختر خود هم سختگیری میکند زیرا وظایف پدری خود را به نحو احسن انجام میدهد. وقتی دختر حرفهای پدر خود را نمیپذیرد، پدر واقعی به او یاد میدهد که با اعضای خانواده و دیگران مشارکت داشته باشد. با نه گفتن به دختر البته با مهربانی و دلیل منطقی به او یاد میدهید که چطور به همسن و سالانش نه بگوید. هر قدمی که در این مسیر بردارید، ارزشمند است. نقش پدر در تربیت فرزند پسر پسرها احساسات را با مشاهده رفتار پدران خود میآموزند. آنها باید ببیند که شما 4 احساس اصلی خشم، ترس، غم و خوشحالی را بروز میدهید. پسران باید متوجه شوند که پدر هم احساسات دارد. اگر این احساسات بر پدران چیره شوند، پسر احساس امنیت خود را از دست میدهد. پسرها دوست دارند از لحاظ جسمی فعال باشند و مثلا با پدر خود کشتی بگیرند و به بازیهای خشن بپردازند. آنها نمیتوانند در برابر چنین میلی مقاومت کنند. اما برسیها و مطالعات نشان میدهد که پسرها از این بازیها یاد میگیرند که چگونه سرگرم باشند، چطور سر و صدا کنند و حتی عصبانی شوند. برای افراد مذکر که تستوسترون دارند این کار بسیار مهم است. اما حتما به پسر باید دهید که چه موقع متوقف شود. یک پسر تقریبا در سن 14 سالگی متوجه میشود که از مادر خود بزرگتر شده است و دیر یا زود به این فکر میافتد که او نمیتواند مرا مجبور به انجام کاری کند. وقتی این تفکر به مرحله عمل برسد، پسر سعی خواهد کرد با لافزدن یا ترساندن بر مادرش غلبه کند. این زمان است که پدر باید وارد عمل شود و به پسر خود آموزشهای لازم و مهم را بدهد. اینکه چگونه پسران جوان یاد میگیرند استقامت کنند و بر موانع زندگی غلبه کنند، بخش جداییناپذیر ورود به مردانگی است. پسرانی که هم در عادت روزمره و هم بحرانی پدران خود را تماشا میکنند، متوجه راهبردهای موفقی برای حل مشکلات مختلف زندگی میشوند. پدران از طریق مثال و تشویق به پسرانشان فضیلت استقامت را میآموزند. وقتی پسرش روی چیزی کار میکند، یک مشکل ریاضی سخت یا دوچرخهاش را درست میکند، ناامید میشود و میخواهد آن را رها کند، پدر بیشتر او را تشویق میکند که ادامه دهد. کمی وقت بگذارید، پشتیبان بگیرید و بفهمید که مشکل چیست، چگونه آن را حل کنید و آن را کامل ببینید. در این فرآیند، پسر در حال یادگیری مهارتها، صبر و سرسختی است. #انتها
برچسب: تربیت
سبک فرزند پروری به ترکیب تکنیک، راه حل و راهکارهای گفته میشود، که برای رشد و تربیت کودکان انتخاب میکنیم. راه و روش تربیت کودک به دسته بندیهای مختلفی نامگذاری شده است که یکی از این دسته بندیها شامل موارد زیر است: سبک سهلگیرانه: سبک سهلگیرانه با کنترل کم و محبت زیاد همراه است. روشهای تربیتی والدینی که این سبک را انتخاب میکنند، برخلاف والدین با سبک تربیتی سخت گیرانه است. و ویژگیهای زیر را دارد: این والدین قوانین تعیین نمیکنند و یا قوانین بسیار کمی دارند. به کودکان اجازه میدهند خودشان تصمیم بگیرند و فرصت تجربه را به آنها میدهند. معمولا اجازه میدهند کودکشان طبق میل خود عمل کند و آنچه را دوست دارد انجام دهد . دخالت کمتری دارند و تنها زمانی وارد میشود که مشکل جدیاتفاق افتاده باشد. برخورد گرم، محبت آمیز و مراقبت کننده دارند. رفتار ملایم و مدارا گرانه دارند. به خاطر دلسوزی پیامدهای رفتاری را جدی نمیگیرند. در برابر اصرار و یا خواهش کودک؛ سریع امتیاز و محدودیتها را تغییر میدهند. مشکلات کودکشان را میبینند، اما برای رفع و اصلاحشان تلاشی نمیکنند. در این نوع سبک فرزند پروری انتظارات یا وجود ندارند، یا در سطح پایینی قرار دارد. سبک مقتدرانه: سبک مقتدرانه شامل کنترل زیاد و محبت زیاد است. والدینی که سبک مقتدرانه را برگزیده اند، ویژگی های زیر را دارا هستند: برای تربیت کودک شان قانون وضع میکنند. پیامدهای رعایت نکردن قوانین را اجرا میکنند. قوانین مشخص است و دلایل وجود این قوانین به کودک توضیح داده میشود. ارتباط با کودک زیاد و متناسب با سن، و درک کودک است. مراقبت کننده و حامی هستند. احساسات کودک را در هر موقعیتی درنظر میگیرند. به احساسات کودک توجه و ارزش داده میشود. برای ایجاد و حفظ رابطهی مثبت با کودک تلاش زیادی میکنند. وقت و انرژی زیادی را صرف جلوگیری از مشکل رفتاری پیش از وقوع آن میکنند. از راهکارهای مثبت برای تربیت کودک استفاده میکنند. دلایل وضع قوانین را توضیح میدهند. از پاداش و تشویق برای بهبود و یادگیری رفتاری استفاده میکنند. انتظارات و اهداف بالا و روشنی در خانواده وجود دارد. مفهوم منطقی و درست آزادی مشخص و مشهود است. سبک مستبدانه یا سختگیرانه: سبک مستبدانه شامل کنترل زیاد، و محبت کم است. این نوع والدین را در روانشناسی کودک والدین کنترلگر مینامند. و ویژگیهای زیر را دارا هستند: ارزش زیادی برای انضباط قائل هستند. سبک انضباطی خشک و اغلب بدون توضیح و شفاف سازی دارند. تنبیه جز رفتار معمولی این والدین است. قوانین شکل سختگیرانهی وضع شده اند. روی کودکان کنترل خیلی بالایی دارند. آزادی فرزندان در خانه بسیار محدود است. ارتباط بیشتر بصورت یکطرفه میباشد. دلایل وضع قوانین به آنها توضیح داده نمیشود. اغلب مراقبت و حمایت کمتری نسبت به کودکان دارند. انتظارات از کودک بصورت غیرمنطقی بالا میباشد. رفتار با کودک عاری از انعطاف میباشد. به احساسات و هیجانات کودک اهمیت کمتری داده میشود. صمیمیت عاطفی کمی با کودک بر قرار میکنند. معتقد اند کودکان باید بدون استثنا و چون و چرا، از قوانین پیروی کنند. توضیحات منطقی درمورد تربیت به کودک نمیدهند، و خیلی اهل گفتگوی با آنها نیستند. تمرکزشان روی اطاعت کودک میباشد. به کودک اجازه نمیدهند، وارد بحثها و چالشهای حل مسایل شوند. بیشتر قوانین وضع میکنند، و بدون توجه به نظر کودک، پیامدهای آن را روی کودک اعمال میکنند. از تنبیه و سرزنش کودک در مقابل اشتباهات شان زیاد استفاده میکنند. سبک طرد کننده: سبک طردکننده شامل کنترل کم، و محبت کم است. در این نوع سبک تربیتی درین سبک در واقع هیچ راه و روش تربیتی مشخصی به کار نمیرود. اشاره به این سبک تربیتی بیشتر یک توضیح برای آشنایی ، شناخت و آگاهی شما والدین گرامی میباشد. این والدین ممکن است، دچار افسردگی و یا اعتیاد باشند. کودکشان نه تنها هدایت کافی دریافت نمیکنند، بلکه رقبت و توجه زیادی هم نمیگیرند. کودکان این والدین اغلب با ترس از طرد شدن از طرف دوستان و اطرافیان درگیرند. والدین طرد کننده ویژگی های زیر را دارا هستند: قوانین تربیتی چندانی ندارند. به کودکان اجازه میدهند، که بدون آگاهی دادن یا مراقبت کردن، هرکاری که میخواهند، انجام دهند. انتظارات کمی از کودک وجود دارد. ارتباط محدودی با کودک دارند. اطلاعات کم و ناکافی نسبت به وضعیت کودک دارند. برای رسیدگی و رفع نیازها و خواستههای کودک شان وقت کافی نمیگذارند. این والدین انتظار دارند، کودک خود به خود تربیت و رشد کند. به طور کلی والدین طرد کننده آگاهی کمی نسبت به رشد کودکشان دارند، زیرا درگیری بسیار شدیدی در مورد مسایلی مثل مشکلات مالی، بیکاری، بیماری و... دارند.کودکانی که با این نوع سبک تربیتی رشد میکنند اغلب اعتماد به نفس پایینی دارند. نکات مهم درمورد سبکهای تربیتی: این را بهتر است بدانید که اگر هرکدام از سبکهای تربیتی را برای پرورش کودکتان انتخاب کردید نیاز نیست، تا نکته به نکتهی آن را بدون تغییر و کامل اجرا کنید، زیرا نکتهی مهم در فرزند پروری این است که هرکدام از والدین میتوانند، سبک مخصوص به خود و منحصر به فرد داشته باشند. تمام روشهای تربیتی با یکدیگر همپوشانی دارند و آنچه آنها را متفاوت میکند، فقط مواردی است که برآنها تاکید بیشتری دارند، شما باید بر اساس ارزشهای شخصی، خانوادگی، محیطی و اجتماعی خود سبک مناسب را انتخاب کنید. پس در نهایت با آگاهی کافی برای تربیت کودک خود تصمیم بگیرید. به طور کلی برخی نکات مشترک سبکها قرار ذیل میباشد: شنوندهی خوبی برای شنیدن حرفها و احساسات کودکتان باشید. احساسات کودکتان را نادیده نگیرید و سعی داشته باشید تا درکشان کنید. توجه کافی به نیازهای اولیهی کودکتان داشته باشید. کودکتان را درگفتگوها شرکت دهید. از فرزندتان بخواهید آزادانه نظرش را در بحثها بیان کند. در مورد سرزنش و تنبیه کودکتان محافظه کار باشید. از پاداش و تشویق استفاده کنید. اوقات فراغت کودک را به شکل مطلوب پر کنید. اوقاتی را برای بازی با آنها اختصاص دهید. درمورد وضع قوانین شفاف و دلایل آنها را برای کودک توضیح دهید. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
آموزش و تربیت کودکان کاری سخت و پر از چالش بنظر میرسد که میتواند همینطور نیز باشد اما با دانش و آگاهی کافی در رابطه با تربیت کودکان و استفاده از راهکارهای درست، والدین میتوانند این مسیر طولانی و چالش برانگیز را به شیوهی سادهتر و درستتر انجام دهند. در ادامهی این مطلب ما به معرفی راهکارهای مفید و معرفی سبکهای فرزند پروری میپردازیم. به ادب و تربیت کودکتان به عنوان نوعی آموزش نگاه کنید: به تربیت کودکتان به عنوان آموزش نگاه کنید نه صورتی از تنبیه. فرزندتان نیاز دارد که یاد بگیرد چگونه با دیگران کنار بیاید و از خطرات دور بماند، اون نیاز دارد یاد بگیرد تا در شرایط و وضعیتهای متعدد چگونه مدیریت کند و چه رفتاری از خود بروز دهد. او دانش آموز مشتاقی است اما مهمترین درسها که تقسیم کردن چیزها با دیگران، صبر، همکاری و احتیاط است، چندسال طول میکشد تا خوب فهمیده و در ذهن آنها تثبیت شوند. والدین به عنوان آموزگاران اصلی او این کار شماست تا با ثبات، صبر و دلسوزی خود این درسها را در ذهن او تثبیت کنید. از تنبیه بدنی خودداری کنید: با وجود اینکه گاهی ممکن است کودکان رفتارهای زشت و نادرستی از خودشان بروز دهند اما این نوع از تنبیه و یا به عبارتی کتک زدن نباید یکی از گزینههای شما باشد. کتک زدن کودکان به آنها میآموزد که باید از والدین خود هراس داشته باشند و مهمتر از آن این پیام را به آنها میرساند که درصورتی که قویتر باشی و در جایگاه تصمیم گیرنده قرار داشته باشی، زدن دیگران و آسیب رساندن به آنها ایرادی ندارد. اگرچه ممکن است شما هرگز قصد آسیب رساندن به کودکتان را نداشته باشید اما وقتی عصبانی هستید این احتمال وجود دارد که به آسانی کنترل خود را از دست بدهید و کاری از شما سر بزند که بعدا باعث پشیمانی خودتان و تاثیر بد و بلند مدت روی فرزندتان شود. اگر احساس میکنید نیاز است تا این تنبیه را بر روی کودکتان اعمال کنید به خودتان یک وقفه بدهید تا این احساس از شما گذر کند و همچنین درمورد عواقب و آثار بدرفتاری با کودکتان آگاه باشید و فکر کنید. با نگرش مثبت پیش بروید: انضباط دادن همیشه نباید از در منفی وارد شود، وقتی فرزندتان را در حال انجام یک رفتار خوب مثل شریک ساختن یک اسباب بازی با دوستانش یا جمع کردن لوازم بهم ریخته میبینید، غافلگیری او را تشویق کنید. در نتیجه او یاد میگیرد که مجبور نیست همیشه با بدرفتاری توجه شما را جلب کند بلکه از طریق رفتارهای مثبت نیز میتواند مورد توجه شما قرار بگیرد. در ثبات یک روش جدی عمل کنید: برای کودکان خصوصا در سالهای اولیۀ زندگی ثبات رفتار و روش تربیتی اهمیتی حیاتی دارد. اگر دست زدن به یک وسیلهی خاص تا دیروز برای کودک ممنوع بود، امروز نیز باید ممنوع باشد و نگران تکرار خواستههایتان نیز نباشید. برای کودکان ممکن است لازم باشد چیزی را از سوی شما بارها و بارها بشوند تا منظورتان را آنطوری که باید درک کند. از توضیحات طولانی و گیج کننده اجتناب کنید: وقتی کودک کار اشتباهی انجام میدهد نیازی به سخنرانی و صحبت های طولانی و زیاد ندارد. فقط میتوانید از کلماتی قاطع مثل یک "نه" یا توضیحات مختصر مثل "ممکن بود با اینکار به خودت یا دیگران آسیب بزنی" یا " اینجا جای مناسبی برای بازی نیست" استفاده کنید و سپس او را به فعالیت مناسبی سرگرم و راهنمایی کنید. کودکان خردسال بازهی توجه کوتاهی دارند. بنابراین، خوشحال خواهند شد اگر منظورتان را به کوتاهترین و سادهترین شکل ممکن به او منتقل کنید تا به فعالیت جدیدی مشغول شود. انجام کارها را آسان کنید: انجام کار درست را برای کودکتان تا جای ممکن آسان و ساده کنید، سعی کنید از قرار دادنش در شرایطی که نمیتواند خود را کنترل کند، خودداری کنید. برای مثال وقتی خسته و گرسنه است او را به یک خرید طولانی نبرید و او را با چیزهایی که مجاز به دست زدن به آنها نیست، احاطه نکنید. اگر دنیای اطراف کودک مملو از چیزهای وسوسه کننده باشد، شما مجبورید تمام روز را صرف نه گفتن و مهار کردن او کنید. سعی کنید فرصتهای او را برای شناخت و کشف جهان و چیزهای جدید به حداکثر برسانید ولی در عین حال از به دردسر افتادن او نیز جلوگیری کنید که این موضوع نیازمند ایجاد یک تعادل مدیریت شده و حوصلهمندانه از سوی والدین میباشد. آگاهانه از وقفههای تربیتی استفاده کنید: وقفه دادن میتواند مفید باشد اما بعضی از کودکان این مفهوم را تا زمانی که حداقل سه سال دارند درک نمیکنند. برای یک کودک کوچکتر وقفهها گیج کننده و معمولا ناراحت کننده خواهند بود. اگر کودکتان به اندازهای بزرگ شده است که معنای واقعی وقفهها را درک کند؛ بازهم از آنها با دقت بیشتری استفاده کنید و مدت کمتری را به آن اختصاص دهید همانقدر که کودک بتواند کنترل خودش را به دست بگیرد. مثلا به جای اینکه کودکتان را در اتاقش حبس کنید از او بخواهید کنار شما برای مدتی معین بیحرکت و ساکت بنشیند زیرا نباید ارتباطی بین اتاقش و تنبیه و کار اشتباه در ذهنش ایجاد کند و اینکه کنار شما باشد به احتمال زیاد زودتر نیز آرام خواهد شد. در ادامۀ این مقاله به معرفی سبکهای فرزندپروری و تاثیر روشها روی فرزندان خواهیم پرداخت. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
در محیط خانه و یا خارج از آن، ممکن است با کودکانی مواجه شده باشید که با هیچ چیزی سر سازش ندارند و پاسخ آنها تقریبا در برابر همه نوع درخواست، پرسش و یا حرفی، یک «نه» مطلق است و بس. کودکانی که در اکثر مواقع مرغشان یک پا دارد و گاهی هم اصلا پا ندارد و تا مرز بینهایت روی اعصاب والدینشان راه میروند. این کودکان با واژهی لجباز معرفی میشوند و در بیشتر مواقع حتی انجام کارهای روزانه نظیر حمام کردن، خوردن غذا و یا خوابیدن نیز منتج به بحث و جدل میشود. اگر کودک و یا کودکان شما لجباز هستند و از دست کارهایش کاسه صبرتان لبریز شده، باید بگوییم که شما تنها نیستید و تقریبا تمام پدر و مادرها در مواجه با کودکان شان با این مشکل مواجه هستند. باید بدانید که لجبازی كودكان مرحلهی اجتناب ناپذير از رشد آنهاست و در کودکان نوپا به حدی شایع است که بسیاری از والدین را به دردسر میاندازد. کودکان لجباز اغلب رفتارهایی همچون جیغ و داد زدن و کوبیدن پا بر زمین بخصوص در محیط خارج از منزل برای قانع کردن پدر و مادر از خود نشان میدهند. ابراز خشم یکی از رفتارهای شایع در کودکان لجباز است که با رشد کودک با رفتارهایی همچون نافرمانی نیز همراه میشود. شروع لجبازی كودكان معمولا پس از یک سالگی بوده و در حدود سه سالگی به اوج خود میرسد، بطوری که اگر والدین نحوه صحیح برخورد با لجبازی در کودکان را در پیش نگیرند با مشکلات زیادی در تربیت فرزند خود روبرو میشوند. متأسفانه عدم کنترل این رفتار کودک توسط والدین سبب باقی ماندن این خصیصه در کودک میشود که حتی تا سنین رفتن به مکتب نیز ادامه پیدا کرده و سبب بروز مشکلات تحصیلی کودک نیز میشود. زمانی که والدین در مقابل رفتار نادرست کودک رفتار مناسبی از خود نشان ندهند و یا خواستههای کودک که با داد و فریاد از والدین همراه است، را اجابت کنند به رشد و تقویت این رفتار منفی در کودک کمک میکنند. واقعیت این است که دفاع از خواستههای شخصی و توانایی مقابله با خواستهای دیگران توسط کودک امری ضروی است اما آنچه که لجبازی نامیده میشود تداوم آن در تمام موقعیتها و تشدید آن با رشد کودک است. ابتدا نیاز است که بدانید هر کودکی که به دنبال آزادی انتخاب است، لجباز نیست. دانستن این که کودک شما لجباز است یا مصمم، برای نحوهی برخورد شما با او بسیار مهم است. معمولا کودکان لجباز چند مشخصه دارند: بسیار نیازمند مورد توجه قرار گرفتن و شنیده شدن هستند. در نتیجه ممکن است در بسیاری اوقات به دنبال جلب توجه شما باشند. کودک لجباز تمایل به مستقل بودن و پرحاشیه بودن دارند. در مورد چیزهایی که دوست دارند مطمئن هستند و با انرژی عمل میکنند. تمامی کودکان کج خلقی میکنند، ولی این مساله در کودکان لجباز بیشتر است. رفتارهای مدیریتی زیادی از خود نشان میدهند؛ در واقع ممکن است در بسیاری از اوقات با دیگران به صورت دستوری رفتار کنند. تمایل دارند هر چیزی را زیر سوال ببرند. آنها انتظار دارند که کارهایشان تایید شود، که باعث میشود اغلب توجه شما را جلب کنند. خیلی سخت میتوان آنها را به انجام کاری ترغیب کرد. کودکان لجباز تمایل دارند هر کاری را با شیوه خودشان انجام دهند. دلایل لجبازی کودک کودکان به دلایل متفاوتی دست به لجبازی میزنند و این رفتار را تا آن جایی ادامه میدهند که پدر و مادر از کوره در میروند و یا اجبارا تن به خواستهی آنان میدهند و یا اقدام به تنبیه کودک میکنند. با این حال، عمدهترین دلایل لجبازی کودکان شامل موارد زیر است: درخواستهای غیرمعقول زیاده خواهی کودک عدم تمایل به انجام وظایف بیان خواستهها به صورت غیرمستقیم نحوه مواجه با کودک لجباز تربیت کودک لجباز کار آسانی نیست. اگر سریع مشکل را حل نکنید، هر چیز کوچکی میتواند تبدیل به یک تنش بزرگ شود. ممکن است در مورد نحوه برخورد رفتار لجباز کودکان با توصیههای زیادی مواجه شده باشید، اما هر روز زندگی با کودک لجباز یک چالش جدید دارد. اما تنبیه یک کودک لجباز در همه موارد بهترین راه نیست. بهتر است به موارد زیر به عنوان راهکار نگاهی بیندازید. عصبی نشوید: یک نفس عمیق بکشید، یک یا دو دقیقه به اتاق دیگری بروید یا تا ده بشمارید، هر کاری لازم است انجام دهید تا آرام شوید. در غیر این صورت وضعیت وخیمتر میشود. بحث نکنید در عوض گوش دهید: کودکان لجباز همیشه آماده رویارویی یا مشاجره با شما هستند. بنابراین، این فرصت را به آنها ندهید. در عوض، به حرفهای فرزندتان گوش فرا دهید و بحث و جدل را به یک گفتگو تبدیل کنید. وقتی نشان میدهید که آماده گوش دادن به داستان آنها هستید، این باعث میشود که آنها نیز به آنچه شما برای گفتن دارید گوش دهند. با کودک لجباز ارتباط برقرار کنید: لطفا فرزندتان را به انجام کاری که نمیخواهد، مجبور نکنید. این کار فقط آنها را سرکشتر میکند و بعد آنها دقیقاً کاری را انجام میدهند که نباید انجام دهند. بنابراین، اگر میخواهید فرزندتان تلویزیون تماشا نکند و به جای آن کارخانگی (تکالیف) خود را انجام دهد، سعی کنید مدتی با او تلویزیون تماشا کنید. این باعث ایجاد رفاقت بین شما میشود و پس از مدت کوتاهی، میتوانید از فرزندتان بپرسید که آیا میخواهد تکالیف خود را انجام دهد. چند گزینه برای انتخاب ارائه دهید: دستور دادن به یک کودک لجباز، راهی برای شعله ور کردن گستاخی و سرکشی اوست. در عوض، بیایید گزینههایی را به آنها پیشنهاد دهید تا از بین آنها یکی را انتخاب کنند، زیرا این باعث میشود آنها احساس کنند که بر زندگی خود کنترل دارند و میتوانند به طور مستقل تصمیم بگیرند که دوست دارند چه کار بکنند یا نکنند. اما به یاد داشته باشید که انتخابها را محدود نگه دارید تا فرزندتان گیج نشود و فقط دو یا سه گزینه ارائه دهید. قوانین پاداش و تنبیه وضع کنید: کودکان لجباز برای رشد به قوانین و مقررات نیاز دارند. بنابراین، مرزهای دقیقی را تعیین کنید و انتظارات خود را از او روشن کنید. از فرزندتان بخواهید که در مورد آنها، نظرات خود را ارائه دهد و بعد حتما از آنها پیروی کند. البته این مهم است که در مواقعی انعطاف پذیر باشید، مانند زمانی که در تعطیلات هستید یا در مواقعی که فرزندتان رفتاری مثبت و خوبی از خود نشان می دهد. عملی کردن خواستههای منطقی کودک: برای کنترل و کاهش لجبازی کودک بهتر است که خواستههای منطقی او را با مهربانی و عطوفت و در زمان مناسب عملی کنید تا کودک نیازی به خواهش و یا نق زدن برای رسیدن به خواستهاش نداشته باشد. در برابر لجبازی بچهها تسلیم نشوید: تسلیم شدن در ذهن کودک به این معناست که کلید حل تمام قفلها، لجبازی است. بهتر است در این مواقع قوانین خود را مجددا به او یادآوری کنید. به آن چه که به فرزندتان میگویید خودتان هم عمل کنید. کودکان با مهارت اجتماعی متولد نمیشوند. آنها همهچیز را از محیط و در درجه اول خانواده تقلید میکنند. بنابراین، اگر از لجبازی کودک خود شکایت دارید، شاید مسئول این رفتار او، شما یا دیگر اعضای خانواده باشید. سعی کنید رفتارهای خود را اصلاح کنید زیرا بهترین راه برای آموزش به کودکان این است که الگوی خوبی برای آنها باشید. والدین باید به آنچه که دربارهاش به فرزندشان موعظه میکنند، خودشان هم عمل کنند. بچهها با مشاهده رفتارشان و تقلید از آنها بهتر یاد میگیرند. بنابراین، اگر میخواهید کودکتان مهربان باشد، باید به او اجازه دهید که مهربان بودن شما را ببینند. اگر میخواهید فریاد نزنند، ابتدا باید مراقب لحن خود باشید. همچنین اگر میخواهید او در انجام کارها لجاجت به خرج ندهد نیاز است در روابط با همسرتان و سایر اطرافیان لجبازی نشان ندهید.
ما بارها با کودکانی مواجه شدهایم که با جراتی بسیار بالا در مقابل همه شروع به صحبت کردند، حاضرین از شیرینی کلام آنها لذت بردند و حتی آنها را با فرزندان خود مقایسه کردند. شاید در آن لحظه در دل خواستند که ایکاش فرزند و یا فرزندان آنان نیز چنین با جرات صحبت کرده و توانمند و با استعداد باشند. شماری حتی فورا خود را با چنین کودکان مقایسه میکنند، اینکه با وجود بزرگ بودن، توانمندی لازم صحبت در جمع را ندارند و یا هرگز خود را فردی توانمند و با استعداد نمیدانند. خبر خوب این است که تمام کودکان توانمندی لازم در تبدیل شدن به کودکان با اعتماد به نفس بالا را دارند، اما خبر بد این است که در قدم نخست والدین و سپس مکتب، دوستان و همبازیها، تک به تک میتوانند در کاهش و نابودی جرات کودکان نقش داشته باشند. موضوع دیگر این است که کودکانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار هستند در آینده پیشرفت بیشتری در زندگی کرده و در مقابل، افرادی که با اعتماد به نفس پایین بزرگ میشوند نه تنها در کودکی از بسیاری جهتها با مشکل مواجه میشوند که در بزرگسالی نیز از فرصتهای پیشرفت بسیاری، چه در زمینهی زندگی شخصی و چه در زمینهی زندگی شغلی، محروم خواهند شد. جرات همان خودباوری یا اعتماد به نفس است که به عنوان یکی از ویژگیهای روانی افراد شناخته شده و شخص با توجه به تجربههای قبلی، به تواناییها و استعدادهای خود در انجام کارها بهطور موفقیتآمیز اعتماد و باور دارد. خصوصیت دارا بودن اعتمادِ به خویشتن، نقش حیاتی در توسعه و پیشرفت و موفقیت فرد دارد. پژوهشگران دریافتهاند که برخلاف آنچه تصور میشود، اعتماد به نفس کودکان تا پنج سالگی بهطور کامل شکل میگیرد. اعتماد به نفس، عامل اکتسابی است که از بدو تولد، پایههای آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته میشود و به مرور زمان، این امر، گستردهتر و عمیقتر میشود. متأسفانه در بسیاری از خانوادههای سنتی، چون مهمترین مسئله برای والدین، حرفشنوی و تسلیم بودن فرزندان است، اغلب با ایجاد محدودیتهای غیرضروری و مشکلآفرین، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکانشان شده که همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس در آنان میشود. علاوه براین، کودکان بخش زیادی از وقت خود را در مکتب، بازی با همسالان میگذرانند، رفتارها و وقایعی که در مکتب و یا حین بازی رخ میدهد، تأثیر قابل توجهی بر میزان اعتماد بهنفس آنها میگذارد. ما در این مطلب، به نشانههای کودکانی که اعتماد به نفس ندارند، عواملی که سبب نابودی اعتماد به نفس در کودکان میشود و چگونه با کودکان رفتار کرد تا با اعتماد به نفس بزرگ شوند، خواهیم پرداخت. باشد که این آگاهی به شما در نحوهی درست رفتار با کودک کمک کرده و از ایجاد آسیبهای بیشتر روانی در آینده جلوگیری کند. [caption id="attachment_10734" align="aligncenter" width="618"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] نشانههای عدم اعتماد به نفس در کودکان علائم کمبود اعتماد به نفس در کودکان متفاوت است. برخی از کودکان سعی میکنند که کمبود اعتماد به نفس خود را از دیگران مخفی کرده و به گونهای رفتار کنند که کسی متوجه اضطراب و استرس و اعتماد به نفس پایین آنها نشود. برخی دیگر از کودکان به صورت علنی کمبود اعتماد به نفس خود را به نمایش میگذارند. بنابر این، اگر شما سرپرست خانواده هستید به نشانههای کودکانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند دقت کنید و در صورتی که کودکان شما نیز چنین نشانهها را دارند، برای بهبود خودباوری آنان کار کنید. یکی از علائم کمبود اعتماد به نفس در کودکان این است که حتی بدون اینکه تلاش کند و یا شانس خود را امتحان کند، از انجام یک کار یا چالش اجتناب میکند. این رفتار اغلب نشانه ترس از شکست یا احساس درماندگی است. علائم و نشانههایی از پسرفت در کار، درس و یا حتی بازیهای گروهی نشان از ضعف اعتماد به نفس است. کودک رفتارهایی دارد که باعث تمسخر بچههای دیگر و طرد شدن از گروهها میشود. طرد شدن میتواند عدم اعتماد به نفس در کودکان را شدیدتر کند. این کودکان هنگامی که فکر میکنند در یک بازی یا مسابقه شکست میخورند یا ضعیف عمل میکنند، تقلب کرده یا دروغ میگویند. آنها برای پنهان کردن احساس بیکفایتی، سرخوردگی یا ناتوانی خود انعطاف ناپذیر میشوند و یا میخواهند رئیس باشند تا دیگران متوجه ضعفهای آنها نشوند. برخی از وقایع مهم را کماهمیت نشان میدهند. مثلا شاید دوست داشته باشند با همسالان خود بازی کنند، اما سعی میکنند آن را کماهمیت یا مسخره جلوه بدهند و مثلا از جملاتی مانند من از بازی با دیگران خوشم نمیآید استفاده کنند. کمبود اعتماد به نفس در کودکان باعث میشود، آنها در مکتب نتوانند ارتباط خوبی برقرار کنند و نمرات پایینی کسب کنند. علاقه کمتری به انجام فعالیتهای معمول داشته و از بازی کردن به صورت گروهی استقبال نمیکنند. عدم اعتماد به نفس در کودکان باعث از دست دادن ارتباط با دیگران و کنارهگیری اجتماعی میشود. از مهمترین علائم کمبود اعتماد به نفس؛ نوسانات خلقی، غم، گریه، طغیان خشم، ناامیدی یا سکوت هستند. کودکان با اعتماد به نفس پایین نمیتوانند انتقادهای دیگران را بپذیرند و در پذیرش ستایش یا انتقاد مشکل دارند. نسبت به خود نظرات منفی مانند: من هرگز نمیتوانم، هیچ کسی مرا دوست ندارد، من زشتم، تقصیر من است، همه باهوشتر از من هستند و… دارند. نسبت به نظرات دیگران در مورد خودشان بیش از اندازه حساس یا نگران هستند. عدم اعتماد به نفس در کودکان باعث میشود که دائما خود را به روش منفی با دیگران مقایسه کنند. کمبود اعتماد به نفس در کودکان باعث میشود که اغلب برای اجتناب از قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی تلاش کنند. کودکان با اعتماد به نفس پایین، به راحتی تسلیم میشوند و میگویند من نمیدانم! هنگامی که با شکست روبه رو میشوند، دیگران آنها را سرزنش میکنند و آنها را مقصر میدانند. کودکان با اعتماد به نفس پایین، احتمالا رفتارهای منفی مانند غیبت از مکتب، سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و… را برای فرار از نقاط ضعف خود امتحان میکنند. کودکانی که از سطح اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستند، احتمالا به اندازهی کافی اطمینان دارند که حتی اگر در اولین تلاش نتوانستند نتیجه خوبی بدست آورند، دوباره امتحان کنند اما کودکان بیاعتماد به نفس اگر فعالیت جدیدی را شروع کنند و شکست بخورند، احتمالا دوباره آن فعالیت را انجام نمیدهند و تسلیم میشوند و فرار میکنند. کودکانی که اعتماد به نفس کافی ندارند، در مورد افراد و یا موقعیتهای جدید احساس راحتی نمیکنند و تلاش میکنند از هرگونه محیطهای ناآشنا فرار کنند زیرا در آن احساس امنیت نمیکنند.
بخش بزرگ زیبایی زندگی همین است که در سایهی پدر و مادری زندگی کنید که همدیگر را دوست دارند، به همدیگر احترام میگذارند و مهمتر، در آن خانواده، زندگی به شکل زیبایی جریان دارد. میتوان ادعا کرد که همه دوست دارند چنین زندگی دوسداشتنیای را تجربه کنند، هم مردان، هم زنان و هم فرزندان. اما نکته اینجاست که همیشه زندگی بر وفق مراد دلمان پیش نمیرود، گاهی یکی از همسران سر سازگاری ندارد و جدا میشود، یا یکی از همسران به هر دلیلی فوت میکند، یا دخالت اطرافیان و یا حتی دلایل مادی و... سبب میشود، خانواده با یک ستون (یا مرد یا زن) به حیاتش ادامه دهد و فرزندان از برکت وجود تنها یکی از والدین بهرمند باشند. به چنین خانودهای تک والد میگویند و چالشهای خاص خودش را دارد. در مقاله قبلی، به چیستی خانوده تک والد، چالشهای والدین و فرزندان به شکل مفصل پرداختیم، در این مقاله به این موضوع میپردازیم که اگر پدر یا مادر به تنهایی تصمیم به پرورش فرزند و یا فرزندان بگیرند، بهترین شیوهی تربیتی در چنین خانوادههایی چیست و چگونه باید فرزندانی تربیت کرد که در آینده افرادی با شخصیت سالم بزرگ شوند. البته باید این نکته را هم ذکر کنیم که مطالعات و همچنین بسیاری از گزارشات نشان میدهد که بهتر است کودکان با خانواده تک والد زندگی کنند تا خانواده متاهلی که درگیری مداوم دارند. اما باید ذکر کرد که خانواده تک سرپرست هم بسته به شرایطی که دارد، میتواند خوب باشد. بزرگ کردن فرزندان آن هم به تنهایی به خودی خود، نه تنها برای سرپرست بلکه برای فرزندان هم دردآور و تلخ است، اما زندگی چنین خانوادههایی میتواند بیش از آن هم تلخ شود، اگر کارشیوهی درست رفتاری و تربیتی بین اعضای خانواده وجود نداشته باشد. زیرا کودکان تک سرپرست در صورت تربیت غلط، ممکن است دچار مشکلات روانی و یا هم افسردگی شوند و این یعنی آنها در مسیر موفقیت باچالشهای بسیاری مواجه خواهند شد. نباید بترسید زیرا خبر خوب این است که با مطالب روانشناسی کودکان تک والد و تجربیاتی که میتوانید از دیگران بدست آورید، با رعایت آنها به راحتی میتوانید محیط شاد و سالمی برای فرزندان خود ایجاد کرده و آینده آنها را کاملا تضمین کنید. بنا اگر شما نیز یک خانواده تک والد هستید، توصیه میشود ادامه مقاله را از دست ندهید. [caption id="attachment_10323" align="aligncenter" width="563"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] به فرزندان خود عشق بورزید: ازدست دادن یکی از والدین، ضربه روحی بدی به کودک وارد میکند. در چنین شرایط کودک را بغل کنید، ببوسیدش تا احساس فقدان پدر و یا مادر را نکند. این کار سبب میشود کودک احساس امنیت داشته باشد. بیاد داشته باشید حتی در دشوارترین روزها عشقتان را از فرزندانتان دریغ نکنید. ممکن است بوسیدن و یا در آغوش گرفتن آنها بیشتر از ده دقیقه طول نکشد، اما تاثیرات مثبتی که بر روان کودکان بر جای میگذارد یک عمر خواهد بود. فرزندتان را تشویق کنید تا احساسات خشمگین یا ناامید خود را در قالب کلمات بیان کنند و نشان دهید که به او گوش میدهید. شما میتوانید این احساسات را بدون پذیرش رفتار نامناسب بپذیرید. به عنوان مثال هنگامی که فرزند شما بشدت عصبانی است به او بگویید: «من میبینم که عصبانی هستی، میتوانم درکت کنم، اما فریاد زدن بر سر من اشکالی ندارد، بهتر است به آرامی مشکل را حل کنیم.» بعد از آن از فرزندتان بخواهید با شما یکجا چند نفس عمیق بکشد و بعد در مورد آن مشکل حرف بزنید. از افراد فامیل کمک بگیرید: از افراد فامیل مانند: پدربزرگ و مادربزرگ، خاله، ماما کمک بگیرید. زیرا شما نمیتوانید تمام وقت خود را صرف مراقبت از کودک کنید؛ از طرفی کودک باید بتواند با دیگران روابط اجتماعی برقرار کند و بتواند با هرکسی زمانی را سپری کند. پس بهتر است زمانی را نیز دور از خانه، در کنار فامیلها سپری کند. تفریح را هرگز از زندگیتان حذف نکنید: حتما با فرزند خود شوخی کنید و بگذارید با شما راحت و صمیمی باشد. هفتهای یک بار به تفریح بروید و اوقات تعطیلات را با یکدیگر بگذرانید. ثبتنام در کلاسهای فوق برنامه برای کودکان مفید است: فرزندانتان را در کلاسهایی مانند: ورزش، آموزشی، هنر و زبان ثبتنام کنید تا با دوستان جدیدی آشنا شوند و ذهن خود را درگیر مسائل دیگر سازند و با پیدا کردن دوستان جدید، ارتباطات بهتری را تجربه کنند. این کار سبب میشود که مهارت اجتماعی در کودکان تقویت شود. پس انداز کنید: در خانوادههای تک سرپرست خصوصا مادران، ممکن است تامین هزینههای زندگی دشوار باشد، بنابراین به کودکان خود پس انداز کردن و کاهش هزینههای غیر ضروری را آموزش دهید. این کار نه تنها در زندگی مشترکتان تاثیر مثبتی دارد بلکه یک درس بزرگ برای فرزندتان خواهد بود. منفینگر نباشید: زندگی با یک پدر یا یک مادر روحیات منفی را خود به خود جذب میکند. بهترین کار این است که از افراد منفینگر دوری کنید، به اخبار منفی توجه نکنید، با افراد منفینگر ارتباطتان را محدود کنید و در مقابل افراد شاد و پر انرژی را وارد زندگیتان سازید. کودکانتان را تشویق کنید: اگر فرزندتان حرکت مثبتی انجام میدهد تشویقش کنید. برای مثال در امتحانات نمرات خوبی میگیرد یا در کارهای خانه شما را همراهی میکند. این کار سبب افزایش اعتماد به نفس در کودکان میشود و همیشه کودک به دنبال راهی برای جلب رضایت شما خواهد بود. بنا تشویق کنید تا او برای انجام کارهای خوبش پاداش دریافت کرده و در آینده بهتر عمل کند. به یاد داشته باشید! پاداش و تشویق کودک لزوما همیشه با دادن هدیه یا پول انجام نمیشود، همینکه او را تنگ در آغوش بگیرید و ببوسید و برای کار خوبش از او تشکری کنید، میتواند بهترین پاداش باشد. با لحن مناسب صحبت کنید: هیچ موقع بر سر کودکان تک والد فریاد نکشید. به طور کلی فریاد زدن برسر کودکان عوارض منفی را در پی خواهد داشت. بنابراین در مقابله با کارهای نادرست کودک، خونسردی خود را حفظ کرده و با او با لحن جدی و هشداردهندهای صحبت کنید. کودک را مسئولیت پذیر بار بیاورید: در کارهای روتین خانه به کودک مسئولیتهایی بدهید. برای مثال در تمیز کردن خانه، خریدهای خانه و یا آشپزی از کودک کمک بگیرید. این کار سبب میشود زمان بیشتری را باهم سرگرم شوید و سپری کنید از طرفی استرس را نیز کاهش دهید. آموزش خداشناسی به کودک: کودکان را با خدا بیشتر آشنا کنید، به آنها بیاموزید که در تنهاییها و مشکلات چگونه به خدا توکل کنند و از خدا کمک بخواهند. بیشک کسانی که با خدا انس میگیرند، هیچ وقت تنها نیستند و زندگی شاد و سالمتری دارند. به خاطر داشته باشید که هر شرایطی میتواند نکات مثبت خودش را داشته باشد، حتی خانواده تک والد. ممکن این هراس را داشته باشید که فرزندانتان در مسیر نادرستی قرار گیرند، اما این نگرانی نزد تمام خانوادههاست، حتی خانوادههایی که پدر و مادر هر دو در تربیت فرزندان سهیم هستند. بهتر است بجای نگرانی، خوشبین باشید و با انرژی مثبت به زندگی ادامه دهید. حتی اگر این نوع خانواده و این شکل زندگی، انتخاب خود شما و یا تحمیلی از سوی دیگران و یا شرایط باشد، همه چیز به شما بستگی دارد؛ میتوانید همه چیز را سخت بگیرید و زندگی را با غم بیشتری سپری کنید و یا آن را بپذیرید و زیبا سازید.
در بخش نخست و دوم مقاله انواع خانواده از نظر سبک تربیتی، به خصوصیات خانوادههای سختگیر، سهلگیر و خانواده گسسته پرداخته شد. در این بخش؛ که قسمت پایانی مقاله است، به خصوصیات خانواده سالم خواهیم پرداخت. خانوادهای که خصوصیات منحصر بفرد خودش را دارد و نیاز است تا خانوادهها شاخصهای آن را دانسته و از این آگاهی در تربیت فرزندانشان استفاده کنند. ۴- خصوصیات خانواده دموکرات (سالم): در رفتار اعضای این خانواده احساس سرزندگی، محبت و اصالت اعمال، دیده میشود، بیان احساساتی مانند رنج، ناراحتی و همدردی در بین افراد خانواده، امری رایج است. رفتارهایی مانند ریسک معقول و سنجیده بین اعضای این نوع خانواده شایع بوده و از اشتباهات شخصی برای رشد و کسب تجربه استقبال میشود. ارزش و احترام زیادی در بین اعضای خانواده وجود داشته و به شدت به یکدیگر احساس دوست داشتن و عشق دیده میشود. روابط بسیار مطلوبی بین افراد خانواده برقرار است، به گونهای که با یکدیگر به روشنی حرف میزنند و زمانی که سکوت در خانواده وجود دارد، از جنس آرامش بوده و نه بر پایه ترس و یا احتیاط. سر و صدا در این خانوادهها ناشی از انجام فعالیتهای با معنی بوده و نه به دلیل خفه کردن صدای سایرین. در بین اعضای خانواده روابط به صورتی است که هر شخص میتواند بدون ترس و تحمل، حرف خود را به گوش دیگران برساند. کم توجهی نسبت به صحبت یکدیگر، در بین اعضا وجود نداشته و عموماً دلیل نشنیدن حرفها، نبود وقت کافی است. رفتارهایی مانند در آغوش گرفتن و نوازش در بین والدین و فرزندان، امری رایج بوده و ناشی از عشق و محبت خانوادگی است. افراد خانواده در کلام به شدت صادق بوده و نسبت به شنیدن سخنان یکدیگر علاقه زیادی نشان میدهند. درد دل و صحبت درباره موضوعاتی همچون ترسها، ناکامیها، خشم، اتفاقات خوب بین اعضای خانواده امر عادی است. برنامهریزی در بین اعضای خانواده همواره انجام میگیرد و در صورت بروز مشکل با این برنامهها، افراد خود را با آن تطبیق میدهند که باعث حل مشکلات زندگی بدون ترس میشود. نحوه زندگی و بروز احساسات در این خانوادهها بسیار مهم بوده و اهمیت ویژهای دارد. والدین مدیر یا رهبر خانواده هستند و نه رئیس خانواده و با انجام رفتارهای مناسب در موقعیتهای مختلف به اعضای خانواده میآموزند که یک انسان شریف باشند. صحبت کردن راجع به اشتباهات شخصی در زمینههای رفتاری، قضاوتهای نادرست، اشتباهات و... بسیار آسان بوده و در بین اعضای خانواده بسیار رایج است. صداقت زیادی در رفتار والدین با آنچه که به اعضای خانواده میگویند، وجود دارد. والدین همچون سایر رهبران موفق، حساسیت زیادی نسبت به زمان دارند و از هر فرصتی جهت حرف زدن و برقراری ارتباط با فرزندان خود بهره میبرند. چنانچه یکی از اعضای خانواده اشتباهی انجام دهد و باعث بروز خسارت شود، والدین از او حمایت لازم را به عمل میآورند، انجام چنین رفتاری مانع بروز رفتارهایی مانند ترس یا گناه در فرزندان میشود. از دید والدین، فرزندان عمداً مرتکب اشتباه نمیشوند و علت آن را سوءتفاهم یا کاهش احساس ارزش فردی تلقی میکنند و برای رفع آن، راهحلی پیدا میکنند. پدر و مادرها آگاه هستند که زمانی فرزندان بهتر آموزش میبینند که برای خود و دیگران ارزش زیادی قائل شوند. در این خانوادهها، والدین از آثار مخرب تنبیه بر ذهن فرزندان آگاه هستند و میدانند تاثیر منفی آن به راحتی حذف نمیشود، اگرچه برای تغییر رفتار آنان کارایی لازم را دارد. والدین برای تصحیح رفتار فرزندان از روشهایی مانند گوش دادن، توجه، فهمیدن، اختصاص زمان در طی دوره رشد، استفاده میکنند. والدین آگاه هستند که همواره در زندگی هر شخص مشکلاتی وجود داشته و طبیعی است؛ بنابراین همواره برای رفع هر مشکل در پی یافتن راهحل هستند و جهت برطرف کردن مشکلات به فرزندان خود آموزش میدهند که از خلاقیت و نوآوری استفاده کنند. پدر و مادرها از تغییر و تحول در زندگی استقبال میکنند و تغییرات فرزندان در طی مراحل مختلف رشد را میپذیرند. تحقیقات نشان داده است که درصد کمی از خانوادهها، در مورد اینکه چگونه با یکدیگر و مهمتر فرزندانشان رفتار درست داشته باشند، آگاه هستند. عدم این آگاهی سبب شده تا در مرحلهی اول پدر و مادر و در مراحل بعدی فرزندانشان با مشکلات زیادی مواجه شوند. اگر به آمار خودکشیها، قتل و خشونتهای خانوادگی که هم اکنون در افغانستان جریان دارد، نگریسته شود، مشخص میشود که بسیاری از تعارضات و اختلاف سلیقهای که در بین اعضای خانوادهها است، نیازمند صحبت بوده و چنین دانشی را میطلبد. دانشی که جای خالی آن سبب شده تا شمار زیادی از خانوادهها ازهم پاشیده و تعداد زیادی از جوانان از زندگی سیر آمده و راهحل مشکلاتشان را در پایان دادن به زندگیشان ببینند. علاوه براین، هم اکنون در شماری از خانوادهها به دلیل اینکه آگاهی لازم بین زن و مرد وجود ندارد، همینکه کوچکترین مشکل و اختلاف سلیقه به میان میآید، زن و مرد شروع به دعوا میکنند. این دعوا در شماری از خانوادهها به خشونت فیزیکی انجامیده و در بسا موارد، زن و یا مادر خانواده در مقابل چشم فرزندان مورد لت و کوب قرار میگیرد. قابل ذکر است که فرزندانی که در چنین خانوادهها و فضای پرتنشی بزرگ میشوند و آرامش را هرگز احساس نمیکنند، احتمال اینکه در آینده، آنان نیز چنین خانوادههایی را تشکیل دهند، به دام اعتیاد گرفتار شوند، دست به انجام جرایم جنایی زنند و یا خانه را ترک کنند، بسیار بالاست. با این وصف، از خانوادهها بخصوص زن و مرد تقاضا میشود تا قبل از اینکه پدر و مادر شدن را تجربه کنند، آگاهیهای لازم زندگی را بیاموزند، دانش رفع تعارض و حل آن با صحبت را یاد بگیرند، روش تربیتی درستی را انتخاب کرده و اطلاعات لازم را در مورد آن بدست آورند، سپس اقدام به فرزند آوری کنند. بیاد داشته باشید، تربیت امروز شما، آینده نسلهای بعدی شما را خواهد ساخت، زیرا پدران و مادران آگاه، فرزندان آگاهی را تربیت خواهند کرد. در مقابل؛ پدران و مادران ناآگاه نه تنها زندگی را به کام خود تلخ خواهند کرد، بلکه فرزندان آنان نیز طعم یک زندگی شیرین را نخواهند چشید.
نهاد خانواده در مقایسه با دیگر نهادها از قدیمیترین، با اهمیتترین و موثرترین نهادهای بشری است، که هدف آن تربیت فرزندان میباشد. از آنجا که هدف از پرورش فرزند، آماده سازی او برای ورود به جامعه است، نیاز است تا پدر و مادر در امر تربیت فرزندان با هم همسو و همعقیده باشند تا هرچه بهتر بتوانند فرزندانشان را متناسب با ارزشهای جامعه عیار سازند. حائز اهمیت است که بدانید هر اندازه که پدر و مادر در روش انتخابی برای تربیت فرزندان، همعقیده باشند، نتایج عملکرد آنان معقولتر و کارآمدتر خواهد بود، تعارض در روش تربیتی نیز کاهش مییابد و فرزندان هم در محیطی آرام تربیت خواهند شد. باید ذکر شود، زمانی که والدین بدون مشورت یکدیگر و خودسرانه و یا دخالت پدربزرگ و مادربزرگ و یا هر فرد دیگر، دست به پرورش و تربیت کودکان میزنند، تعدد و تنوع سبک تربیتی سبب میشود تا فرزندان نتوانند تشخیص دهند که حرف چه کسی را بپذیرند و آن الگو را دنبال کنند. به پدر و مادرها توصیه میشود که در روش تربیتی خود ابتدا با هم مشورت کنند، در صورت نیاز از بزرگان مشورت بگیرند و موافق با هم اقدام کنند. به خاطر داشته باشید زمانی که پدر و مادر؛ هر کدام به نوبهی خود دست به روش تربیتی جداگانه و متفاوت میزند، فرزندان نه تنها درست تربیت نمیشوند که حتی قادر نخواهند بود حداقل یک الگو را به شکل کامل دنبال کنند. با وصف همه این موارد، روش تربیتی کودکان انواع متفاوتی دارد. ما در مقالهی قبلی به دو نوع سبک تربیتی (خصوصیات خانواده سختگیر، خصوصیات خانواده سهلگیر) پرداختیم و در مقاله کنونی به (خصوصیات خانواده گسسته) و در بخش پایانی به (خصوصیات خانواده سالم) خواهیم پرداخت. باشد که این آگاهی زمینه انتخاب بهترین روش تربیتی را به شما میسر سازد. ۳- خصوصیات خانواده گسسته (پریشان): در این گروه از خانوادهها پدر و مادر در اکثر مواقع در حالت قهر و آشتی هستند که بر روحیه فرزندان اثر منفی میگذارد. در این نوع خانوادهها، کودکان در برخی موارد نقش قاضی را به عهده گرفته و گاهی نیز نقش قربانی را بازی میکنند. نیازهای جسمی و روانی این کودکان نه تنها رفع نمیشود، بلکه با گذشت زمان الگوهای پرخاشگری را نیز یاد میگیرند. در این خانوادهها، اعضای آن، ارزش و احترام بسیار کمی برای خود قائل هستند. حالت چهره اعضای این خانوادهها در اغلب موارد عصبانی، گرفتار، افسرده و فاقد احساس است. اعضای این نوع خانواده به خواستههای یکدیگر چندان توجهی نمیکنند و در هنگام صحبت با یکدیگر، عموماً صدای افراد بلند و گوشخراش بوده و یا به قدری آرام است که قابل شنیدن نیست. اعضای خانواده نسبت به یک دیگر عطوفت و مهر چندانی ندارند و در اکثر مواقع حتی از احوال یکدیگر نیز مطلع نیستند. اعضای این گروه از خانوادهها، با یکدیگر شوخیهای نامناسب، بیرحمانه و گزنده انجام میدهند. والدین در اکثر مواقع در حال نصیحت و دستور دادن هستند، به طور مثال والدین نسبت به ویژگیهای شخصیتی فرزندان اطلاع چندانی ندارند. در این خانوادهها، والدین کمتر رفتار انسانهای بالغ، باشعور، اصیل و دوست داشتنی را بروز میدهند. والدین برای دوری و اعتراض نسبت به رفتار یکدیگر، بیشتر وقت خود را در محیط بیرون از خانه سپری میکنند. اعضای خانواده عموماً با احساس تنهایی، بیچارگی، بدبختی و درماندگی مواجه هستند. رفتار خشونتآمیز و غیرانسانی در این خانوادهها به دلیل عصبانیت، احساس گناه و یا مورد ظلم قرار گرفتن بسیار شایع است. برای انجام کارهای غیرممکن، اعضای خانواده تلاش فراوانی میکنند و در اکثر موارد نیز، متوجه غیرممکن بودن انجام بعضی خواستهها نمیشوند. مشکل کمال طلبی در این خانوادهها شایع بوده که باعث فشارهای روانی برخود و دیگر اعضای خانواده میشود. نهایتگری در افراد خانواده قابل مشاهده است؛ از دید آنها تمام پدیدههای عالم در حد یک طیف قرار گرفته اند و هر چیزی در عالم، سفید بوده یا سیاه، بد بوده یا خوب، سودآور بوده یا زیان آور، از دید آنها حد وسطی برای هیچ پدیدهای، شی و ... وجود ندارد. وابستگی ناسالم در اعضای خانواده وجود داشته و در مواردی توجه چندانی به احساسات، خواستهها، و نیازهای خود نمیکنند و یا خود را محو عالم هستی میبینند و به شدت رفتارهای خودخواهانه بروز میدهند. استدلال و بروز رفتار منطقی در این خانوادهها به چشم نمیآید، به دلیل تعصب بیجایی که نسبت به یک موضوع یا اتفاق نشان میدهند. رقابت ناسالم بین افراد خانواده به ویژه فرزندان، شیوع زیادی داشته و زمانی که یکی از اعضا در یک زمینهی خاص به موفقیت دست پیدا کند، دیگر اعضا احساس نگرانی، اضطراب و حسادت نسبت به او بروز میدهند. انکار مشکلات و مسائل در این خانوادهها امری طبیعی بوده و به همین دلیل این مشکلات حل نشده باقی مانده و در رفتار آنها نیز متجلی میشود. رفتارهایی مانند غیبت و بدگویی از دیگران، در بین اعضای خانواده بسیار دیده شده که ناشی از داوریها و قضاوتهای نا به جایی است که انجام میدهند. افراد این خانواده برای جلوگیری از درگیری و دعواهای مداوم، به شدت به یکدیگر دروغ میگویند. فحش، ناسزا و خشونتهای جسمی در بین اعضای این خانوادهها امری رایج است و نسبت به یکدیگر این دیدگاه را دارند که شخص مقابل، خودخواه، خودرای و بدون فهم و درک بوده و بهترین راهحل جهت پیروز شدن، استفاده از خشونتهای جسمی و کتکزدن است. افراد خانواده دیدگاه خوبی در سایر زمینهها نداشته و جملاتی مانند: زنها قابل اعتماد نیستند، همه افراد عالم بد هستند و... در این گروه از خانوادهها به شدت استفاده میشود. فرزندان تمایل شدیدی به دریافت تایید از سوی پدر و مادر دارند و گاهی به همین دلیل به میل، خواست و هویت خود توجهی نکرده و سعی میکنند که تن به خواستهها، هرچند نادرست والدین بدهند. در رفتار افراد این خانوادهها، احساس عدم رضایت از خود و یا از خودراضی بودن غیرطبیعی رایج است. اعضای خانواده به شدت احساس تنهایی میکنند که در موارد بسیاری منجر به مشکلات روحی مانند غم و اندوه و افسردگی نیز میشود. اضطراب دائم و احساس سردرگمی در اعضای خانواده شیوع زیادی داشته که زمینه بروز اختلالاتی در مهارتهای شناختی، هیجانی و رفتاری میشود.