الیف شافاک، نویسندهی ترک است که در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه از والدینی ترک و بریتانیایی به دنیا آمد. او بعد از جدایی والدینش به همراه مادرش به ترکیه بازگشت و در دانشگاه فنی خاورمیانه در آنکارا لیسانس روابط بینالملل و فوق لیسانس مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی گرفت. اولین کتاب داستانش را در سال ۱۹۹۴ هنگامی که در حال تحصیل بود نوشت و بعد از اتمام دورهی دکتری به استانبول برگشت. مادرش دیپلمات بود و به همین دلیل او توانست در شهرهای مختلف جهان زندگی کند. او در سال ۱۹۹۸ با رمان «پنهان» برندهی جایزهی «رومی» که برای بهترین اثر عرفانی ترکیه در نظر گرفته میشود و برندهی جایزهی «مولانا» شد و نشان شوالیه را که یکی از مدالهای افتخار کشور فرانسه است دریافت کرد. شافاک در سال ۲۰۰۰ میلادی با نوشتن کتاب «محرم» جایزهی بهترین کتاب سال را از طرف کانون نویسندگان ترکیه دریافت کرد. همچنین بارها در جوایز جهانی داستانی ادبیات، از جمله «زنان اورنج»، زنان آسیایی، ایمپک دوبلین، ادبیات داستانی مستقل بریتانیا، جوایز روزنامهنگاری و... شرکت کرده و در لیست نامزدها قرار گرفته است. از جمله آثار او میتوان به «آینههای شهر» که روایت زندگی یک شهر و مردماش با دینهای مختلف است، کتاب «ملت عشق» که در سال ۲۰۱۰ به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد و به روایت دو داستان موازی زن خانهدار آمریکایی و داستانی کاملاً شرقی از شمس تبریزی پرداخته است، اشاره کرد. یکی دیگر از کتابهای او «شرافت» است که به جستوجوی نگاه مردسالارانه جامعهی ترکی نسبت به موضوعاتی مانند عشق، زن، خانواده و فرزندان میپردازد. کتاب سه دختر حوا همانند کتاب مشهور دیگر شافاک، «ملت عشق»، بسیار محبوب و گسترده شد. این داستان که در سال ۲۰۱۶ به چاپ رسید وارد بازار شد و با استقبال زیاد روبرو شد. این کتاب در نشریات متعددی به چاپ رسیده است. کتاب سه دختر حوا (Three Daughters of Eve) نوشتهی نویسندهی ترکی الیف شافاک است که در سال ۲۰۱۶ انتشار یافت. این داستان، زندگی زن خانهدار ثروتمندی به نام پری (Peri) را حکایت میکند که در استانبول دوران کودکیاش را گذراند و بعد در دانشگاه آکسفورد عاشق یک استاد فلسفه شد. او به استانبول برگشت و بعد از اینکه اتفاقی برایش افتاد داستان گذشتهاش را دوباره پیش روی چشمش دید. «سه دختر حوا» پانزدهمین اثر الیف شافاک است که توسط نشر نون به چاپ رسیده است. بهخاطر اشاره به نسلکشی ارمنیان در رمان دومش به نام «ناپاکزادهی استانبول» از سوی دادگاههای ترکیه به جرم اهانت به ترک بودن متهم شد. پرونده او در ژوئن ۲۰۰۶ بسته شد ولی در ژوئیه همان سال بازگشوده و وی با احتمال سه سال زندان روبرو شد. مترجم و ناشر او هم با همین تعداد سال حبس روبرو شدند. در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ بخاطر کمبود مدرک پرونده او از نو بسته شد. در دنیای پر پیچ و خم امروز علیرغم وجود شرایط دموکراتیک برای ابراز عقاید و نظرات، شاید گفتوگو بین آدمها در مورد برخی مسائل همچنان تا حدی دشوار باشد. مسائلی که از دوران کودکی با آنها بزرگ شدهایم و هنگامی سر باز میکنند که ما با آدمهای متفاوتی زیست کنیم. مسائلی مانند دین و مذهب و عقاید مذهبی که وقتی در دوران کودکی با آنها زندگی میکنیم، بیشتر به محیط خانه و زیستی که در آن داریم وابسته است و شاید حتی زندگی کردن با عقاید دیگر برایمان هیچوقت مسئله نباشد. این مسئله هنگامی اتفاق میافتد که ما وارد محیطی میشویم که مجبوریم با آدمهای متفاوت زندگی کنیم و سازگار شویم. تفاوت چه در سبک زندگی و نوع رفتار و چه در مسائل دینی و اعتقادات مذهبی. حال سوال اساسی آن است که ما چطور باید با آن برخورد کنیم و چطور میتوانیم زندگیهای متفاوت را ببینیم و یا با آنها گفتوگو کنیم؟ کتاب سه دختر حوا که از نویسندهی مشهور ترکی الیف شافاک به انتشار رسیده، به همین موضوع اشاره دارد. این داستان در فضای استانبول کنونی رقم میخورد و به مسائلی میپردازد که در این کشور در جریان هستند، چند راهی بین شرق و غرب، مذهبی و سکولار، ثروت و فقر. از آنجایی که حوزهی فعالیت الیف شافاک بیشتر در زمینهی برخورد زنان جوامع جهان سوم با موضوعات دموکراتیک مدرن است، از جمله برخورد آنان با مقولهی دین، مذهب و آداب و رسوم، طبیعتاً این کتاب میتواند برای کسانی که علاقهمند به این فضا هستند مناسب باشد. چیزی که امروزه شاید دغدغهی بسیاری از مشرق زمینیها باشد. خواندن کتاب سه دختر حوا به ما کمک میکند که علیرغم شیوهای که زندگی میکنیم بتوانیم دیگران را نیز بهتر دیده و شیوهی زندگی آنها را بهتر درک کنیم. شخصیت اصلی داستان سه دختر حوا «پری» (Peri)، زن ثروتمند و زیبای ترکی است که هنگام رفتن به یک مهمانی در عمارتی ساحلی در شهر استانبول اتفاقی برایش میافتد که باعث میشود تا دوباره با گذشتهای که از سر گذرانده بود، مواجه شود. گدایی کیف دستیاش را میدزدد و وقتی که برای پس گرفتن کیفش تلاش میکند، یک عکس قدیمی را از سه زن جوان و استاد دانشگاه آنها پیدا میکند. کتاب سه دختر حوا شرح حال و گذشتهی زندگی پری است. او دو برادر دارد که با او شباهتی ندارند و پدر و مادری که با هم بسیار متفاوتاند. پدرش هرگز به دین اهمیتی نمیداد و مادرش یک مسلمان مؤمن بود. به همین جهت پری در مورد مسائل دینی سردرگم شد و در دانشگاه آکسفورد نیز با موضوعات مرتبط با خدا و دین دستوپنجه نرم میکرد. در آنجا با دوستانی که در عکس آنها را یادآوری کرده بود آشنا شد، «شیرین» که یک دختر ایرانی ماجراجو و جذاب بود و خود را بدون دین میدانست و «مونا» که یک دختر مذهبی آمریکایی مصری بود. بحثهایی که آنها در مورد اسلام و فمینیسم میکردند برای استاد الهیاتشان پروفسور آزور «Azur»، جذاب بود و او از این طریق الهیات را به صورت غیر متعارف آموزش میداد. در بخشی از کتاب سه دختران حوا میخوانیم: ادوارد هر روز صبح زود هنگامی که هوا هنوز کاملاً روشن نشده بود، برای پیادهروی از خانه بیرون میرفت. او طول مسیری طولانی که حدوداً شامل پنج تا هفت کیلومتر میشد را با پاهای پیاده طی میکرد؛ از میان راه عبورهایی که بخش عظیمی از تاریخ آکسفورد را در برمیگرفتند، زمینهای جنگلی و پردرختی که روزگارشان به دوران کهن باز میگشت و از کنار مزرعههای همواری که پیکرشان را در دو طرف گذرگاهها گسترانیده بودند، گذر میکرد. او معتقد بود که اگر کسی با اراده و نیّتی نیک و سنجیده در طبیعت و هوای باز قدم بزند، و در عین حال هیچگونه مقصدی خاص در سر نداشته باشد، قوّهی حافظه و فهم و درک او به طرز چشمگیری ارتقاء پیدا میکند. اگر پرفسور ادوارد در همهِ عمرش یک اعتقاد راسخ و تزلزل ناپذیر داشته است، آن اعتقاد این بوده است که ذهن آدمی درست همانند یک آفتاب پرست است؛ بنابراین حتّا این توانایی را دارد که خودش را با شرم فضاحت و رسوایی هم وفق داده و سازگار کند. او به وسیله تأمّل و ژرفاندیشی و گمانه زنی به این باور نرسیده بود، بلکه این باوری بود که از تجربهی شخصی او نشأت میگرفت. او باری به شدّت خجالت زده و شرمسار شده بود. او سیه رو و رسوا شده بود. اگر آن زمانی که او به عنوان جوانی با اعتماد به نفس و بلند پرواز داشت پلّههای ترّقی را هم در زمینهی تحصیل و هم در زمینهی مقام و رتبهی اجتماعی میپیمود، به او میگفت که او روزی از عرش آسمان به زیر فرش سقوط خواهد کرد فقط به این دلیل که او بیش از حد به خورشید نزدیک شده است احتمالاً باور این واقعیت برایش امکانپذیر نمیبود. در حقیقت، احتمالاً این پرفسور جوانتر و پایبند به اصول و عقاید میگفت که بهتر است بمیرد، تا با چنین بیآبرویی و ننگی به زندگی کردن ادامه بدهد. اکنون از آن ننگ و رسوایی بیشتر از یک دهه میگذشت، امّا ادوارد هنوز زنده، پابرجا و از درون کاملاً پر شور و انرژی بود. نویسنده: قدسیه امینی
برچسب: نویسنده
آکادمی سوئد اعلام کرد که هان کانگ «برای نثر به شدت شاعرانهاش که با رنجهای تاریخی رویارو میشود و شکنندگی زندگی انسانی را به تصویر میکشد» برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. این آکادمی با نشر بیانیهای گفته است که هان کانگ، نویسنده اهل کره جنوبب آگاهی بینظیری از پیوندهای بین جسم و روح، موجودات زنده و مرده دارد و با سبک شاعرانه و تجربی که دارد، شیوهای از نثر را در ادبیات معاصر ابداع کرده است. در بیانیه آمده است که هان کانگ متولد سال ۱۹۷۰ میلادی در گوانگجو کره جنوبی است. او ۹ سال داشت که با خانوادهاش به سئول، پایتخت کره جنوبی رفت. در ادامه آمده است که پدر هان کانگ نیز یک رماننویس مشهور در کره جنوبی است. آکادمی سوئد گفت که هان کانگ در کنار نوشتن رمان، فعالیتهایی در زمینه موسیقی و هنر نیز انجام داده است که در این عرصهها نیز از تولیدات ادبی خود استفاده کرده است. در ادامه آمده است که این نویسنده ۵۳ ساله در سال ۲۰۱۶ نیز برای رمان «گیاهخوار» برنده جایزه بینالمللی منبوکر شده بود. او این رمان را در ۲۰۰۷ نوشته بود ولی در سال ۲۰۱۵ ترجمه انگلیسی آن چاپ شد که مورد توجه زیادی قرار گرفت. هان کانگ در سال ۲۰۱۶ نیز برای رمان «گیاهخوار» برنده جایزه بینالمللی منبوکر شده بود از آغاز اعطای جوایز نوبل در سال ۱۹۰۱ میلادی تا اکنون ۱۲۱ نفر برنده نوبل ادبیات شدهاند. در این مدت چهار بار این جایزه به طور مشترک به دو نفر تعلق گرفته است. آکادمی سوئد برنده این جایزه را انتخاب میکند. نامزدهای نوبل ادبیات از سوی این آکادمی برای ۵۰ سال سری نگهداشته میشود. در تاریخ بیش از صدساله این جایزه هان کانگ هجدهمین زنی است که برنده نوبل ادبیات میشود. خانم هان همچنین نخستین فرد از کره جنوبی است که برنده این جایزه میشود. «کتاب سفید»، «اعمال انسانی» و «درسهای یونانی» عناوین برخی دیگر از کتابهای چاپشده هان کانگ است. او فعالیت ادبی خود را در ِآغاز با سرودن شعر شروع کرد و شماری از شعرهای او در سال ۱۹۹۳ در مجله «ادبیات و جامعه» در کره جنوبی منتشر شد.
دو خانواده در ولایت هرات تصمیم گرفتند فرزندانشان با هم ازدواج کنند، این زوج جوان شاید هرگز فکر نمیکردند، چهار فرزند به جمع دو نفرهشان اضافه شده و زندگی آنها را متحول کند. هرات ولایتی با داشتن سنتهای اصیل، فرهنگ عالی و رواجهای متفاوت، تأثیر شگرفی بر زندگی این زوج تحصیل کرده داشته است. خانم جوان خانواده، توانست برعکس خواهران دیگرش، تا سطح دارالمعلمین تحصیل کند و شغل معلمی را پیشه نماید. همسر این خانم هم مهندس است و از دانشگاه پلیتخنیک کابل فارغ شده و در دهههای ۷۰ و ۸۰ توانسته برای مدت یک و نیم سال در کالیفرنیای آمریکا، در سفر دیگر برای ۱ سال در آمریکا و بعد در جاپان تحصیل کند، اما همچنان متاثر از سنتهای زندگی در افغانستان است. این زوج پس از ازدواج به کابل آمدند و فرزند اولشان «لینا» به دنیا آمد. روزها پی هم گذشت و «لینا روزبه» به سن هشت سالگی رسید. سال ۱۹۸۴ برایش زمان متفاوت و سختتری را به ارمغان آورد. لینا از افغانستان مهاجر شده و با پدر و مادر به ایران رفتند. زندگی مهاجرت خیلی سختتر از زندگی در کشوری است که درگیر مشکلات زیادی میباشد، آرزوها و رویاها را تغییر میدهد و از یک شخص، فرد دیگری متولد میشود، فردی که دوست دارد این چهره را به تصویر بکشد و برای آن، به نوعی دادخواهی کند و یا به دیگر مردم جهان نشان دهد. این دختربچه کوچک مشغول تحصیل میشود در خانوادهای که هرچند از قشر تحصیل کرده هرات می باشد، اما روشهای سنتی زندگی را بیشتر میتوان در زندگی آن محسوس دید. لینا خود را با برادر مقایسه میکند و درمییابد که تفاوتهای زیای بین او و برادرش است. با همه این قواعد که از سوی خانواده و جامعه بین آنان وضع شده بود، مکتب را تا صنف ۳ در افغانستان، تا صنف ۱۰ در ایران و پس از آن با مهاجرت به پاکستان، با دادن امتحان در پشاور، سند دیپلم خود را به دست آورده است. سالهای نوجوانی لینا روزبه به مهاجرت در کشورهای همسایه گذشت، اما پس از به دست آوردن سند دیپلم و سند لیسانس، به مونترال کانادا مهاجر شدند. وقتی از خاطرات خود میگفت، یادآور شد که «بزرگترین مشکل به عنوان یک دختر مهاجر نسبت به یک پسر مهاجر، فشار زندگی مهاجرت است که بر دختران بیشتر است. من به یاد میآورم که در ایران برادرم دوستان زیادی داشت و با آنان بایسکلسواری میکرد، اما خانواده همیشه نگران دختران خود بود. چون قانون در آن کشورها برای حفاظت از مهاجرین عملی نمیشد و خانواده همیشه نگران این موضوع بودند و ما از خیلی چیزها برعکس برادرم، محروم بودیم؛ با دوستان خود رفت و آمدی نداشتیم، رفتن و آمدمان تحت کنترول والدین بود و خیلی قوانین دیگر که محدود نه تنها خانواده ما، بلکه محدود خیلی از دختران میشد که ما نیز جزیی از آنان بودیم.» پدر و مادر خانواده که خود راه طولانی را سپری کرده و به تقاعد رسیده بودند، آن زمان دختر نوجوانی داشتند که به دنبال آرزوهایش قدم برمیداشت؛ هرچند سختگیرانه او را بزرگ کرده بودند، اما هیچ گاهی در عرصه تحصیل او را محدود ننمودند. در این خانواده هراتی، همه به دنبال علایق خود گام برداشتند. لینا روزبه! او اخیرا جایزهای را از بنیاد «آپ فور سیکساس»، سازمانی که برای اقتدار و تبادل ظرفیت زنان کار میکند، به دست آورده است. در این سازمان یک زن ایرانی و چندین آمریکایی عضو هیئت مدیر بوده و هر ساله مهمانی برگزار میکنند که در آن از زنان تقدیر میشود. خانم روزبه در مورد دریافت این جایزه گفت: «یک نفر به آنان کتاب وعده بهشت را روان کرده بود و دو شعر نیز مکتب معرفت فرستاده بوده و آنان نیز چند فیسبوک لایف مرا دیده بودند که پس از آن به من تماس گرفته، گفتند که ما چنین نوشتههایی را از شما دیدیم و میخواهیم بیشتر از شما اطلاعات داشته باشیم. پس از بررسی دوباره زندگینامه من، زنگ زدند و گفتند که شما نیز جز لیست برندگان جایزه تقدیر از زنان توانمند هستید. در این جایزه هشت خانم برنده بودند؛ من و یک خانم دیگر افغان به نام فهیمه گهیز که در عرصه معارف کار کرده است، دو خانم آمریکایی و چهار خانم ایرانی.» لینا روزبه شاعر، نویسنده و خبرنگار است. او هرچند اکنون نیز زندگی درخشانی دارد، اما هنوز هم به هدفی که میخواسته، نرسیده است. او دوست دارد روی موضوعات حقوق بشری و نویسندگی موضوعات مختلف سیاسی، تحلیلی و تحقیقی کار کند؛ امری که خانم روزبه را متفاوتر از بسیاری از زنان دیگر می نماید. با این حال او مانند بسیاری از افغانهایی که در میان جنگ و خون جاری در چهار دهه گذشته افغانستان به دنیا آمده و رشد کرده، داستان زندگی الهام بخشی داشته است. لینا روزبه از سنین کودکی که تنها ۹ سال داشت، در پی نوشتن بود و دوست داشت، بنویسد. میخواست رفتارهایی که با او در کشوری بیگانه میشد، شرح دوران مهاجرت و سختیهای زندگی در کشورهای مختلف را با قلمش توصیف کند. به همین دلیل در کانادا نیز نزدیکترین رشته به نویسندگی، رشته روابط عامه، سینما و مطبوعات بود که زیر مجموعه این نام را رشتههای مختلف دیگری چون طراحی گرافیک، خبرنگاری، عکاسی، نویسندگی و ژورنالیزم تشکیل میداد را، انتخاب کرد تا به این وسیله بتواند به هدفش برسد. مادر خانم روزبه تمام زندگی خود را صرف تحصیل فرزندانش کرد. لینا روزبه هم با عشق نویسندگی که همیشه همراه او بود رشد کرد و با کمک مادر به این رویا بال پرواز داد. او همیشه مقالههای کوتاهی را در دوران تحصیل مینوشت که در چندین روزنامه در کانادا؛ دو روزنامه ایرانی و روزنامه شهر مونترال به نام گزیت به چاپ رسیده است. این خانم جوان نویسندگی را میپرستید، اما در دوره تحصیل جز این فعالیتها، کار رسمی در هیچ رسانه چاپی نداشت، اما پس از ازدواج و فراغت از دانشگاه، به صورت اتفاقی قراردادیی را در سال ۲۰۰۴ با رادیو و تلویزیون صدای آمریکا که فعالیت آن تنها به رادیو ختم میشد، امضا کرد. او هیچ علاقهای به رسانه و گویندگی نداشت و حتی تصور نمیکرد، روزی به عنوان گوینده در تلویزیون یا رادیویی حضور پیدا کند، ولی این اتفاق افتاد و او نه تنها دو سال در رادیو صدای آمریکا، بلکه در سال ۲۰۰۶ که تصمیم بر ساخت تلویزیون صدای آمریکا برای افغانستان شد، او جز یکی از کارمندان این تلویزیون به عنوان گوینده حاضر به کار گمارده شد. شاید «وعده بهشت» را خوانده باشید؛ مجموعه شعری از لینا روزبه، شرح سرگذشت زن افغانی که پس از سپری کردن چالشهای زیاد، برای بیان سختیهای مهاجرت و زندگی در افغانستان نوشته است. از چاپ این کتاب ۴ سال میگذرد و لینا با هر قدمی که برداشت، توانست خود را به رویاهایش نزدیکتر کند. او عاشق شعر و شاعری بود و توانست به این آرزو جامه عمل بپوشاند. اما اکنون کتاب دوم او، «سیب و حوا» به دست یک ناشر آمریکایی رسیده و تا چند ماه دیگر چاپ خواهد شد. لینا روزبه با قلم توانای خود، یک «ناول» نیز زیر دست دارد که به انگلیسی نوشته خواهد شد. او برای نویسندگی و برای شعرهایی که سروده، تا اکنون تقدیرنامههای زیادی از انجمنها و مراجع مختلفی به دست آورده است که همه نشاندهنده این است که توانسته مسیر خواستههایش را به خوبی مشخص کند. اما اکنون شرایط فرق میکند؛ لینا روزبه دختر جوان خانه پدر خود نیست تا به همه خواستههایش به صورت مستقل عمل کند، بلکه پسری ۱۲ ساله به نام آرمان دارد، همسرش اشرف حیدری که بیشتر اوقات در سفر بوده و سفیر افغانستان در سریلانکا میباشد. او برای اینکه بتواند تعادل را بین کار، خانه و خانواده خود حفظ کند، در تلاش است. با اینکه کار زیاد است، اما او همانند زنان دیگر دوست دارد خوب و کامل باشد. پسرش صنف شش است و او بیشتر وقت خود را به پسر و خانوادهاش متمرکز کرده و پس از آن به کار خود نیز میرسد. لینا یادآور شد: «چیزی که به نفع من تمام شده است، این است که من شخصیت درون گرا دارم و زیاد اجتماعی نیستم. بیشتر تمرکز خود را به خانه و کار خود گذاشتهام. از ابتدا هم تفریح زیاد را دوست نداشتم و بیشترین تفریح من کتاب خواندن و استراحت در خانه بود؛ همین هم به من کمک کرد تا بتوانم بین کار و خانواده خود تعادل ایجاد کنم.» او گفت: «در زندگی، یک زن نمیتواند در تمام امور کاملاً موفق باشد، هم در خانه زن کامل، هم در شغل و و در عرصه امور اجتماعی، بنا یک زن باید اهداف خود را مشخص سازد و از آن میان، فقط به آنچه قادر به انجام آن است اکتفا کند و برای من خانواده، نویسندگی و بعد امور مربوط به آن ارجحیت دارد بنا اگر نتوانستم در هر گردهمایی و یا امور اجتماعی سهم بگیرم، از آن میگذرم و ترجیح میدهم به خودم وقت بدهم.» "کنایه" نوشته: لینا روزبه حیدری چه شبی که شرح غم را به ستاره مینویسم به دلی که ساده خو شد ز گذاره مینویسم من و انزوا که بودیم خبری ز غم نمیشد تو که امدی چو آتش، ز شراره مینویسم تو همان غریو موجی، من همان غریق توفان کشتی شکسته ام من، ز کناره مینویسم اشک و اه من نمانده، تو برو که جان نمانده بیقرار دردم اینجا، بیقراره مینویسم من و رنج تلخ ماندن، من و این سکوت مزمن با خودم نشسته اینجا ره چاره مینویسم تو به من چه مهربانی، تو برای من جهانی! باورم نکن عزیزم، به کنایه مینویسم من و انقدر هراسی که دگر رمق ندارم هر سخن در این جماعت به اشاره مینویسم! نویسنده: قدسیه امینی
هارپر لی در ۲۸ آوریل ۱۹۲۶ در آلاباما به دنیا آمد. نام کاملش نل هارپر لی بود. او دو خواهر و یک برادر داشت. هرچند خواهرها باهم رابطهی خوبی داشتند، در دوران کودکی، او بیشتر با برادرش همبازی بود. پدرشان وکیل بود و در مجلس قانونگذاری ایالت آلاباما هم خدمت میکرد. هارپر لی هم مانند پدر، رشتهی حقوق را انتخاب کرد. لی در دانشگاه آلاباما در رشته حقوق تحصیل کرد اما قبل از تکمیل مدرک تحصیلی، دانشگاه را رها کرد. او به کارهای دیگری مانند جرمشناسی، گردآوری خاطرات روحانیون قرن نوزدهم، گلف، موسیقی و ادبیات علاقه داشت. علاقهی هارپر لی به ادبیات زمانی شکل گرفت که در دبیرستان درس میخواند و معلم خوبی داشت. او سپس به شهر نیویورک نقل مکان کرد تا به عنوان یک نویسنده، حرفهای را دنبال کند. او در سال ۱۹۵۷ دستنوشتهای را به ناشر ارسال کرد که در نهایت با عنوان «کشتن مرغ مقلد» در سال ۱۹۶۰ منتشر شد. هارپر لی در دوران کودکی با ترومن کاپوتی، نویسندهی کتاب «صبحانه در تیفانی»، دوست بود. خانوادهی کاپوتی در تابستانهای سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۴ به مونروویل، محل زندگی خانوادهی لی، آمدند. این دوستی در اینجا شکل گرفت و البته بعداً عمیقتر هم شد. مدتزمانی که هارپر لی در نیویورک زندگی میکرد، خانهای نزدیک خانهی دوست نویسندهاش، ترومن کاپوتی، داشت. هارپر لی در سالهای پایانی عمرش در خانهاش در نیویورک زندگی میکرد. چندی بعد سکتهای کرد و بخشی از تواناییهای خود مانند بینایی، شنوایی و حافظهاش را از دست داد. از آن به بعد، برای زندگی به خانهی سالمندان رفت. او نوزدهم فوریهی ۲۰۱۶ در مونروویل آلاباما، چشم از جهان فرو بست. هارپر لی به خاطر طبیعت منزوی خود شناخته میشد و به ندرت مصاحبه میکرد یا در انظار ظاهر میشد. در واقع، او در تمام عمرش فقط چند مصاحبه انجام داد. کتاب کشتن مرغ مقلد (To Kill a Mockingbird) در سال ۱۹۶۰ منتشر شد. داستان از زبان دختر کوچکی به نام اسکات فینچ روایت میشود. پدر اسکات وکیلی است که در جامعهای بهشدت نژادپرست کار وکالت یک جوان سیاهپوست را بر عهده گرفته است. داستان بهخوبی تبعیض نژادی را نشان میدهد. این کتاب با عنوان «کشتن مرغ مینا» نیز به ۴۰ زبان ترجمه شده است. کتاب برو دیدبانی بگمار (Go Set a Watchman) در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید. این داستان را میتوان ادامهی کتاب کشتن مرغ مقلد دانست، هرچند پیش از آن نوشته شد. اسکات فینچ حالا بزرگ شده و با ذهنی پر از پرسش دربارهی پدرش، به زادگاهش بازگشته است. هارپر لی علاوه بر نویسندگی، در جنبش حقوق مدنی نیز مشارکت داشت. زمانی که هر دو در مونروویل کودک بودند، با ترومن کاپوتی، نویسنده مشهور دیگر دوست شد. کاپوتی بعداً خود به یک نویسنده موفق تبدیل شد و او و لی در کتابی در مورد قتل وحشیانه یک خانواده از کانزاس همکاری کردند که مبنایی برای کتاب پرفروش خود او به نام «In Cold Blood» شد. زندگی شخصی لی بیشتر خصوصی بود، اما مشخص است که او هرگز ازدواج نکرد و بچه دار نشد. او به خانوادهاش در آلاباما نزدیک بود و بیشتر سالهای آخر زندگیاش را در آنجا گذراند. تأثیر ادبی لی را میتوان در آثار بسیاری از نویسندگانی که راه او را دنبال کرده اند مشاهده کرد. «کشتن مرغ مقلد» همچنان به طور گسترده در مدارس تدریس میشود و به عنوان یک اثر اساسی در ادبیات آمریکا در نظر گرفته میشود. میراث او از طریق نوشتههایش و زندگیهای بیشماری که از طریق آثارش لمس کرده است، زنده میماند. تأثیر هارپر لی بر ادبیات و جامعه قابل توجه بوده است، زیرا «کشتن مرغ مقلد» به مضامین بی عدالتی نژادی، نابرابری اجتماعی و اهمیت همدلی و شفقت پرداخته است. این رمان به دلیل داستان سرایی قدرتمند و شخصیتهای زندهاش مورد ستایش قرار گرفته است و بر بسیاری از نویسندگان دیگر تأثیر گذاشته است. سبک نوشتن لی ساده و مستقیم توصیف شده است، با تمرکز بر شخصیت و محیط. او توانایی منحصربهفردی در به تصویر کشیدن تفاوتهای ظریف زندگی شهری کوچک در جنوب آمریکا و خلق شخصیتهای قانعکننده و مرتبط داشت. تأثیر لی بر ادبیات فراتر از «کشتن مرغ مقلد» و «برو نگهبانی را تنظیم کن» است. او نویسندهای پرکار بود و مقالات و داستانهای کوتاه او در مجموعههای مختلفی از جمله «خرگوش صلیبی» و «بهترین مقالات آمریکایی قرن» منتشر شده است. در سالهای اخیر، علاقه مجددی به هارپر لی و کارهای او افزایش یافته است. در سال ۲۰۱۸ بیوگرافی لی با عنوان «مرغ مقلد همسایه: زندگی با هارپر لی» منتشر شد. این کتاب نگاهی صمیمی به زندگی و روند نوشتن لی و همچنین رابطه نزدیک او با خواهرش آلیس لی ارائه میدهد. هارپر لی علاوه بر دستاوردهای ادبی، تأثیر قابل توجهی بر حرفه وکالت نیز داشت. از «کشتن مرغ مقلد» اغلب به عنوان اثری مهم در زمینه داستانهای حقوقی یاد میشود و آتیکوس فینچ، قهرمان رمان، به طور گسترده به عنوان نمادی از شجاعت اخلاقی و وکالت اخلاقی در نظر گرفته میشود. میراث لی توسط جامعه حقوقی از طریق افتخارات و جوایز متعدد به رسمیت شناخته شده است. در سال ۱۹۹۲، او بالاترین افتخار وکالت ایالت آلاباما، جایزه کلارنس دارو را به پاس کمکهایش به حرفه وکالت دریافت کرد. تأثیر هارپر لی بر ادبیات و جامعه برای نسلهای آینده همچنان محسوس خواهد بود و آثار او گواهی ماندگار بر قدرت داستانگویی و اهمیت عدالت اجتماعی خواهد بود. میراث هارپر لی نیز مورد بررسی و بحث قرار گرفته است. برخی از منتقدان او را به ترویج روایت «نجات سفید» در »کشتن مرغ مقلد» متهم کرده اند که در آن یک وکیل مرد سفیدپوست یک مرد سیاه پوست را از یک اتهام نادرست نجات میدهد. برخی دیگر از این رمان به دلیل تداوم کلیشهها در مورد آمریکاییهای آفریقایی تبار و ناتوانی در کشف کامل پیچیدگیهای روابط نژادی در جنوب آمریکا انتقاد کردهاند. نژاد، عدالت اجتماعی و قدرت داستان سرایی است. هارپر لی برای نوشتن کتاب کشتن مرغ مقلد در سال ۱۹۶۱ جایزهی پولیتزر ادبی را از آن خود کرد. او این جایزه را بعد از اینکه کتابش به مدت ۴۱ هفته در فهرست پرفروشها بود، به دست آورد. هارپر لی در سال ۲۰۰۶ موفق به دریافت درجهی دکترای افتخاری از دانشگاه نوتردام شد. جرج دبلیو بوش، رئیسجمهور آمریکا، در سال ۲۰۰۷ مدال آزادی ریاستجمهوری را به هارپر لی اعطا کرد و از او به دلیل تلاشهایش در زمینهی ادبی و نیز نشان دادن تبعیض نژادی تقدیر کرد. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، در سال ۲۰۱۳ مدال ملی هنر را به هارپر لی اعطا کرد. این مدال بالاترین جایزهای بود که دولت آمریکا برای کمک به تعالی و رشد هنر به افراد اهدا میکرد. کتاب برو دیدبانی بگمار در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی کتاب داستانی گودریدز شد. رابرت مولیگان در سال ۱۹۶۲ فیلمی با اقتباس از کتاب کشتن مرغ مقلد ساخت. فیلم کشتن مرغ مقلد برای جوایز بسیاری نامزد شد و تعدادی از آنها را به خانه برد. این فیلم در جوایز اسکار در ۸ رشته نامزد شد و جایزهی بهترین هنرپیشه، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی هنری را از آن خود کرد. این فیلم یک جایزه را در جشنوارهی فیلم کن از آن خود کرد و در جوایز گلدن گلوب نامزد پنج جایزه شد و سه جایزه را از آن خود کرد. نویسنده: قدسیه امینی
جیکی رولینگ (JK Rowling) با نام اصلی جوآن رولینگ در ۳۱ ژوئیهی ۱۹۶۵ در گلاسترشایر انگلستان به دنیا آمد. از کودکی به نوشتن علاقهمند بود و قوهی تخیلی قدرتمند داشت. آرزویش این بود که رمان بنویسد. اما پدر و مادرش هر دو از خانوادههای فقیری بودند. آنها همیشه این نگرانی را داشتند که قدرت تخیل نمیتواند چندان کمکی به وضعیت مالی فرزندشان بکند. بعد از اینکه رولینگ نتوانست در آزمون ورودی دانشگاه آکسفورد قبول شود، پدر و مادرش او را تشویق کردند تا در دانشگاه اکستر انگلستان، زبان فرانسوی بخواند و دلیل اصرارشان هم تأمین آیندهی مالی فرزندشان بود. جیکی رولینگ در سال ۱۹۹۱ به پرتغال مهاجرت کرد و در سال ۱۹۹۲ با خورخه آرانتس، خبرنگار پرتغالی، آشنا شد و ازدواج کرد. این ازدواج هرچند به او دختری به نام جسیکا داد، عمرش یک سال بیشتر نبود. رولینگ پس از جدایی به اسکاتلند مهاجرت کرد و روزهای سختی را گذراند. سقط یک فرزند قبل از جسیکا، شکست ازدواج، تنهایی و بیکاری همه و همه سبب شده بود تا رولینگ به خودش به چشم زنی شکستخورده نگاه کند. شدت اندوه او به حدی بود که مدتی را در یک آسایشگاه بستری شد و فکر خودکشی هم از سرش گذشت. با وجود تمام سختیها، جیکی رولینگ موفق شد تا انرژی خود را روی نوشتن متمرکز کند. در سال ۱۹۹۶، اولین جلد از مجموعهی هری پاتر به نام «هری پاتر و سنگ جادو» را با نام جوآن رولینگ منتشر کرد. اما مدیر انتشارات او را ترغیب کرد تا نام دیگری برای خودش انتخاب کند، چرا که شخصیت اصلی داستان پسر بود و حدس ناشر این بود که خوانندههایش پسرهای نوجوانی هستند که با دیدن نام یک زن روی جلد کتاب، از خیر خواندنش میگذرند. به این ترتیب جیکی رولینگ که مخفف جوآن کیتلین رولینگ بود، متولد شد. کیتلین (کاتلین) نام مادربزرگ پدری او بود. هرچند جیکی رولینگ، خود نام مستعاری برای جوآن رولینگ است، اگر جایی اسم «رابرت گالبریث» هم به چشمتان خورد، تعجب نکنید. رولینگ مجموعه رمانهای «کورمورن استرایک» را که درونمایهای جنایی دارد، با نام رابرت گالبریث منتشر کرده است. رولینگ ذهن خلاقی دارد و خودش را به یک سبک خاص نوشتن محدود نکرده است. جالب اینجاست که رمانهای مشهور او در دستهی کتابهای فانتزی میگنجند؛ دنیایی که در آن هر غیرممکنی ممکن میشود. اما بسیاری این ظرافت را درک نمیکنند و معتقدند که کتابهای او در تبلیغ سحر و جادو مؤثرند، با این حال خداباوری رولینگ و نگاهش به زندگی را میتوان از خلال همین داستانها هم دید. از جیکی رولینگ به عنوان زنی شجاع یاد میشود که همیشه رک و راست حرفهایش را زده است. چهرهای که او در شبکهی اجتماعی ایکس از خود نشان میدهد برای بسیاری یادآور این کلمات است: عصبی، پرخاشگر و زودرنج. البته این صفتها برای زنی به کار میرود که در برابر آنچه دوست ندارد، واکنش نشان میدهد! او خیریههای زیادی را مدیریت میکند. یکی از خیریهها «جینجربرد» نام دارد و هدف آن حمایت از خانوادههای تکسرپرست و به طور خاص مادرانی است که فرزندانی دارند و خود، سرپرست خانواده هستند. رولینگ خیریهی دیگرش را «لوموس» نام نهاده است. این خیریه به حمایت از کودکان قربانی آزار جنسی و نیز کودکانی میپردازد که فقیر و یا معلول (توانیاب) هستند. جیکی رولینگ یکی از طرفداران کتابهای جان رونالد روئل تالکین بود و حتی در دوران دانشگاه هم ترجیح میداد وقتش را با خواندن کتابهای چارلز دیکنز و تالکین پر کند. احتمالاً علاقهی شدید او به نوشتن و همچنین شناخت دقیقی که از دنیای فانتزی داشت به او کمک کرد تا یکی از بهترین نمونههای فانتزی را به جهان هدیه کند. مجموعهی هری پاتر (Harry Potter) مجموعهای هفتجلدی است که ماجراهای یک پسرک جادوگر و دوستانش را در مدرسهی جادوگری هاگوارتز تعریف میکند. دنیای جادوگرها باید برای یک مبارزه با سیاهترین جادوگر دوران، یعنی «لرد ولدمورت»، آماده شود... چه کسی میتواند او را شکست دهد؟ کتابهای این مجموعه به این ترتیب منتشر شدهاند: هری پاتر و سنگ جادو، هری پاتر و حفرهی اسرارآمیز، هری پاتر و زندانی آزکابان، هری پاتر و جام آتش، هری پاتر و محفل ققنوس، هری پاتر و شاهزادهی دورگه و هری پاتر و یادگاران مرگ. کتاب کورمورن استرایک (Cormoran Strike)، نام مجموعهی دیگری از جیکی رولینگ است. رمانهای این مجموعه جنایی هستند و برای بزرگسالان نوشته شدهاند. در این کتابها با کارآگاهی به نام کورمورن استرایک آشنا میشویم که یک نظامی بازنشستهی ارتش بریتانیا است و حالا به همراه دستیارش، رابین، به دنبال پروندههای کارآگاهی بهدردبخور هستند! کتاب افسانهی ایکاباگ (The Ickabog) هم داستان جذاب دیگری است از سرزمینی که همه در آن شاد و خوشحال زندگی میکنند و غمی ندارند. اما هیولایی در کمین است. هرچند آدمها فکر میکنند قصهی این هیولا تخیلی و فقط برای ترساندن آدمهاست، انگار واقعاً هیولایی وجود دارد. این کتاب با تصاویر بامزهای که کار کودکان و نوجوانان است، منتشر شده است. رولینگ وقتی اولین کتاب از مجموعهی هری پاتر منتشر شد، موفق شد تا تقریباً تمام جوایز کتابهای کودکان و نوجوانان بریتانیا را از آن خود کند. مجلهی تایم در سال ۲۰۰۷ جیکی رولینگ را به عنوان دومین فرد تأثیرگذار سال، پس از ولادیمیر پوتین، انتخاب کرد. مجلهی فوربس نیز رولینگ را به عنوان چهلوهشتمین شخصیت معروف سال ۲۰۰۷ معرفی کرد. در سال ۲۰۱۴، جایزهی ادبیات داستانی زنان بیست نویسندهی تأثیرگذار زن را معرفی کرد. جیکی رولینگ در این فهرست مقام چهارم را داشت. پس از هارپر لی، نویسندهی کتاب کشتن مرغ مقلد، مارگارت اتوود، نویسندهی کتاب سرگذشت ندیمه، و شارلوت برونته، نویسندهی کتاب جین ایر. اقتباسهای سینمایی از آثار جیکی رولینگ مقام مشهورترین اقتباس سینمایی از کتابهای جیکی رولینگ به فیلمهای هری پاتر میرسد. هشت فیلم که بر اساس هفت کتاب مجموعهی هری پاتر ساخته شدند. فیلم هری پاتر و سنگ جادو که اولین فیلم از این مجموعه بود، در سال 2001 اکران شد و فیلمهای هری پاتر و یادگاران مرگ که آخرین فیلمهای این مجموعه بودند در دو قسمت در سالهای 2010 و 2011 به روی پرده رفتند. بازگشت به هاگوارتز (Return to Hogwarts) نام برنامهای بود که در ژانویهی سال 2022 به مناسبت بیستمین سالگرد ساخت آخرین فیلم هری پاتر از شبکهی اچبیاو پخش شد. استرایک (Strike) نام سریالی است که بر اساس کتابهای کورمورن استرایک نوشتهی جیکی رولینگ ساخته شد و در سال 2017 از شبکهی بیبیسی پخش شد. تام برک و هالی گرینجر در این فیلم ایفای نقش کردند. ایدهی نوشتن کتابهای هری پاتر از کجا آمد؟ اواسط سال 1990، زمانی که جیکی رولینگ در ایستگاه قطار در انتظار بود، ایدهای به ذهنش رسید. شاگردان یک مدرسهی جادوگری که با قطار به مدرسه میروند. او کاغذ و خودکار نداشت. بنابراین در ذهنش، شخصیتهای اصلی کتاب هری پاتر، رون ویزلی و هرماینی (هرمیون) گرنجر را پروراند و زمانی که از همسر اولش جدا شده بود و با دختر کوچکش زندگی میکرد، این شخصیتها را روی کاغذ آورد. وقتی کتاب اول هری پاتر نوشته شد، جیکی رولینگ به دنبال ناشری برای چاپ کتابش بود، اما 12 ناشر مختلف کتاب او را رد کردند. در نهایت انتشارات بلومزبری این کتاب را قبول کرد. این کتاب بخت بلندی داشت؛ هری پاتر و سنگ جادو تابهحال بیش از 120 میلیون نسخه در جهان فروخته است و به 73 زبان نیز ترجمه شده است. ذهن خلاق این نویسنده هرگز از ایدهپردازی دست برنداشت؛ زمانی که جیکی رولینگ به افسردگی مبتلا شد و در آسایشگاه بستری بود، از بیماریاش استفاده کرد تا شخصیت دیگری برای کتابش بسازد: دیوانهسازها (Dementor). این موجودات تمام خوشی، خنده و خوشبختی جهان را میبلعند و همیشه سردی همراه خودشان میآورند. خانوادهای در همسایگی جیکی رولینگ زندگی میکردند که پاتر نام داشتند. علاقهی او به این اسم از همین همسایگی شکل گرفت و نام خانوادگیای که برای قهرمان اصلی کتابش انتخاب کرد «پاتر» بود. مجموعه کتابهای هری پاتر ۱. هری پاتر و سنگ جادو ۲. هری پاتر و تالار اسرار ۳. هری پاتر و زندانی آزکابان ۴. هری پاتر و جام آتش ۵. هری پاتر و محفل ققنوس ۶. هری پاتر و شاهزاده دورگه ۷. هری پاتر و یادگاران مرگ ۸. هری پاتر و فرزند نفرینشده آثار مرتبط با دنیای جادو ۱.جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها (مکمل مجموعه هری پاتر) ۲.کوییدیچ در گذر زمان (مکمل کتاب هری پاتر) ۳.قصههای بیدل نقال ۴.هری پاتر و فرزند نفرینشده (طرح کلی داستان) (نمایشنامهای نوشتهٔ جک تورن) ۵.راهنمای ناکامل و نامعتبر هاگوارتز ۶.داستانهای کوتاهی از قدرت، سیاست و اشباح مزاحم در هاگوارتز ۷.داستانهای کوتاهی از قهرمانیها، سختکوشیها و سرگرمیهای خطرناک در هاگوارتز ۸.جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها (فیلمنامه) ۹.جانوران شگفتانگیز: جنایات گریندل والد (فیلمنامه) ۱۰.جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور (فیلمنامه) مجموعه کورمورن استرایک ۱.آوای فاخته (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۲.کرم ابریشم (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۳.ردپای شیطان (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۴.سفید کشنده (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۵.خون مشکلدار (با نام مستعار روبرت گالبریث) مجموعه بزرگسالان ۱.خلأ موقت نویسنده: قدسیه امینی