نویسنده: مهدی مظفری زنان افغانستان، در طول تاریخ پرآشوب این کشور، مبارزهای سترگ و پایداری را برای احقاق حقوق اساسی خود و دستیابی به جایگاهی برابر با مردان در تمامی عرصههای زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به پیش بردهاند. این مبارزه که ریشه در اعماق تاریخ افغانستان دارد، تحت تأثیر تحولات پیچیده داخلی و خارجی، از جمله جنگهای طولانیمدت، تغییرات رژیمهای سیاسی، و تحولات اجتماعی و فرهنگی، همواره با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده است. بانوان افغان در کشاکش تاریخ همواره تلاش کردهاند تا جایگاه خود را در جامعه تثبیت کنند و به حقوق برابر دست یابند. مبارزات زنان در سایه رژیمهای مختلف و فرهنگهای به شدت سنتی، نشان میدهد که دختران و زنان افغان در کسب هویت و تثبیت جایگاه خود مقاوم و خسته ناپذیر هستند. مبارزات زنان قبل از دهه ۱۹۹۰ قبل از حکمرانی نخست حکومت سرپرست، زنان افغانستان حضور قابل توجهی در زمینههای مختلف از جمله آموزش، اشتغال و مشارکت سیاسی داشتند. نخستین قانون اساسی افغانستان، برای زنان حقوق برابر با مردان قائل شده بود و زنان در بسیاری از مشاغل دولتی و خصوصی فعالیت میکردند. حضور زنان در دانشگاهها و مکاتب، افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی آنان را به دنبال داشت و به تدریج، نقش زنان در تصمیمگیریهای مهم کشور پررنگتر میشد. با وجود این پیشرفتها، نابرابریهای جنسیتی همچنان به عنوان یکی از چالشهای اصلی جامعه افغانستان مطرح بود و زنان در بسیاری از مناطق روستایی و مناطق تحت کنترل جنگسالاران، از دسترسی محدود به امکانات آموزشی و بهداشتی برخوردار بودند. با این حال، امید به آیندهای بهتر برای تمام زنان افغان وجود داشت و بسیاری از فعالان حقوق زن، به دنبال گسترش حقوق و آزادیهای زنان در تمام عرصههای زندگی بودند. متأسفانه، همین حدّاقل پیشرفتها هم شکننده بود؛ با روی کار آمدن حکومت سرپرست در اواخر دهه ۱۹۹۰، تمامی دستاوردهای زنان به سرعت از بین رفت. صاحبان قدرت با اعمال قوانین سختگیرانه و محدودکننده، زنان را از تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی حذف کرد و آنان را به خانههایشان محصور ساختند. با روی کار آمدن حکومت سرپرست در دوره اول حکومتداری، زنان از تحصیل، کار و حضور در اماکن عمومی منع شدند و مجبور بودند در خانه بمانند و برای اندکترین فعالیتشان جواز شرعی نیاز داشتند. این محدودیتهای شدید، نه تنها به زنان و دختران آسیب رساند، بلکه به اقتصاد و توسعه افغانستان نیز به شدت لطمه زد. با این وجود، زنان افغان هرگز تسلیم نشدند و به صورت مخفیانه به فعالیتهای ترقیخواهانه خود ادامه دادند. با سقوط اقتدار نخست حکومت سرپرست در سال ۲۰۰۱، زنان افغان دوباره امیدوار شدند و به قدرت در پی بازپس گیری حقوق از دست رفته خود بودند. طلوع دوباره امید و آغاز تحولات سقوط حکومت سرپرست در سال 2001، پس از سالها ظلم و ستم، نویدبخش طلوع دوباره امید برای زنان افغانستان بود. با روی کار آمدن رژیم جمهوریت، فصل تازهای در تاریخ این کشور رقم خورد. تصویب قوانین حمایتی از حقوق زنان، گشایش مکاتب و دانشگاهها برای دختران، تشویق به مشارکت زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی، همگی گامهای مهمی در جهت بهبود وضعیت زنان بودند. زنان افغانستانی که سالها از حضور فعال در جامعه محروم مانده بودند، اکنون با اشتیاق به دنبال تحقق رؤیاهای خود بودند. این تحولات، اگرچه کُند و با چالشهای فراوان همراه بود، اما نشان از عزم راسخ جامعه جهانی و مردم افغانستان برای ایجاد آیندهای بهتر برای زنان داشت. با وجود پیشرفتهای قابل توجه در سایه جمهوریت، چالشهای پیش روی زنان افغانستان همچنان بسیار جدی و پیچیده بودند. ناامنیهای گسترده، جنگهای داخلی، فقر حاکم بر کشور، تبعیض جنسیتی ریشهدار و سنتهای پدرسالارانه، همچنان به عنوان موانع اصلی بر سر راه تحقق حقوق زنان عمل میکردند. مناطق روستایی و دورافتاده، به دلیل محرومیت از امکانات آموزشی و بهداشتی، وضعیت بسیار وخیمتری داشتند. همچنین، دیدگاههای سنتی و باورهای غلط در مورد نقش زنان در جامعه، تغییر آهسته و تدریجی این باورها را دشوار میساخت. علاوه بر این، نبود زیرساختهای مناسب، فساد اداری و نبود فرصتهای شغلی برابر، از دیگر چالشهایی بودند که زنان افغانستانی را با آن مواجه میکردند. تاریکی دوباره و مبارزه استوار متأسفانه، با روی کار آمدن مجدد حکومت سرپرست در سال 2021، تمام دستاوردهای بیست ساله در زمینه حقوق زنان با خطر جدی مواجه شد. سردمداران این حکومت با اعمال محدودیتهای شدید بر روی زنان، آنان را از تحصیل، کار، حضور در اماکن عمومی و حتی ترک خانه بدون محرم منع کرد. این اقدامات، نه تنها حقوق اولیه زنان را پایمال میکرد، بلکه به آینده این کشور نیز آسیب جدی وارد میساخت. با این حال، زنان افغانستانی تسلیم نشدند و به اعتراض و مقاومت خود برای تحقق و عدالت و برابری ادامه دادند. فعالان حقوق زنان، مدافعان حقوق بشر و سازمانهای بینالمللی با هم متحد شدند تا صدای زنان افغانستان را به گوش جهانیان برسانند و برای بهبود وضعیت آنها تلاش کنند. این مبارزه، علیرغم همه سختیها و خطرها، همچنان ادامه دارد و امید است که روزی زنان افغانستانی بتوانند در صلح و امنیت به حقوق برابر خود دست یابند.
برچسب: مبارزات
ما هر ساله با قرار گرفتن در تاریخ هشتم ماه مارچ سال میلادی، یادبودی از یگانگی و پیوست زنان با یکدیگر را گرامی میداریم که این تاریخ مختص پرداختن به این قشر از جامعه و چگونگی اوضاع آنان میباشد، اما موضوعی که ما در ادامهی این مطلب به آن میپردازیم، اندکی متفاوتتر از صحبتهای همیشگی مربوط به این روز خواهد بود. با توجه به وضعیت فعلی زنان و دختران در کشور ما (افغانستان) با این حقیقت انکار نشدنی روبرو هستیم که همه آنها در محدودیتی غیرمنصفانه قرار گرفته اند و دست و بال فعالیتهایشان به شدت بسته شده است و به این ترتیب در چنین روزی، اغلبا به گزارش و شکایت از این محدویتها و شرایط پرداخته میشود و یا اینکه چقدر زنان تحت تاثیر بیعدالتیهای اجتماعی و خانوادگی قرار گرفته اند. اما در این مطلب، هدف دیگری داریم و آن اینست که از قاب روشنتری به قضایا نگاه کنیم؛ ما به هیچ عنوان پرده بر مشکلات و بازتاب فشارهای موجود بر زنان نمیکشیم، بلکه میخواهیم با بیان مفیدیت و اهمیت حضور زنان و فعالیتهایشان در شکل دهی و ساخت یک جامعهی مدرن و سالم، انگیزه را در وجودشان بازسازی کنیم و بجای تیک زدن ابعاد منفی موجود در اجتماع که همه از آن آگاهی داریم، به برجسته سازی جایگاه شان و میزان قدرت، همت و پایداری شان بپردازیم. [caption id="attachment_11215" align="aligncenter" width="598"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] زن و خانواده میدانیم که در پیکرهی یک خانواده، زن و مرد هر دو سهیم هستند و نقشهای کلیدی را به عهده دارند اما این موضوع که زنان به عنوان نقطه عطف خانواده نقش حساستری در ساخت ابعاد رفتاری و عاطفی خانواده دارند برای ما آشکار و قابل قبول است. زن در یک خانواده به عنوان کسی عمل میکند که آن فضای روح بخش و گرم کانون زندگی را ایجاد میکند، او همان کسی هست که فرزندانش پیش و بیش از هر کس دیگری با او ارتباط عاطفی برقرار میکنند و همۀ آنچه برای بقا و ادامۀ زندگی احتیاج دارند را از مادر دریافت و میآموزند. فرزندان در محیط خانوادگی به دلیل حس عاطفی که با مادرشان دارند از او تاثیرپذیر خواهند بود و به این ترتیب نقش یک مادر آگاه و دارای علم به تربیت فرزند موضوعی بسیار مهم و حائز اهمیت فراوان میباشد. زنها به دلیل تواناییهای عاطفی و احساسی قویتری که دارند همیشه به عنوان پل ارتباطی اعضای خانواده نیز عمل میکنند به نوعی محرم راز همۀ اعضای خانواده میباشند، آنها به عنوان تکیه گاهی امن ایفای نقش کرده اند و بسیار موفق نیز بوده اند که حتی با وجود تمام فشارهای زندگی و مسئولیتهای فراوان شان اغلب اوقات با روی گشاده و قامتی استوار برای حمل و شنیدن درد و ناراحتیهای سایرین، سراپا گوش بوده اند. زنان در جامعۀ کوچک خانواده یک همسر، یک دوست، یک مادر و همۀ آن چیزی بوده اند که به منظور حفظ فضای گرم و صمیمی خانه به آن نیاز است. [caption id="attachment_11216" align="aligncenter" width="695"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] زن و اجتماع زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه، بدون تردید با سهیم شدن به صورت معنادار در فعالیتهای اجتماعی جامعه را در مسیر درست رشد و پیشرفت قرار میدهند. اینکه آنها اغلبا با محرومیت و محدویت روبرو میشوند ناشی از نابرابریهای اجتماعی و قضاوتهای غلط درمورد تواناییشان میباشد و این موضوع قطع به یقین، تاثیرات منفی کوتاه و بلند مدت زیادی را بر جای خواهد گذاشت. یک جامعه با مشارکت و فعالیت هر دو قشر حاضر در آن به پیشرفت خواهد رسید که درصورت عدم مشارکت یکی از آنان، جامعه به عقب ماندگی و عدم پیشرفت دچار خواهد شد. زنان همیشه همپای مردان در تلاش بوده اند تا جایگاه اجتماعی خود را در جامعه آنطور که باید به دست آورند و تلاش کرده اند تا نقشهایی که متوجه شان بوده را به نحوۀ درست آن ایفا کنند؛ تجربیات و زمان به ما ثابت کرده است که زنان در عملکرد و مفیدیت اجتماعی هیچگاه کمتر از مردان نبوده اند حتی در برخی موارد به علت تفاوتهای رفتاری و طرحوارههای ذهنی شان بهتر نیز عمل کرده اند. ما به عنوان سایر اعضای یک جامعه، مسئولیت داریم تا به آنان یادآورد شویم که حضور و مشارکت شان بسیار ارزشمند است. حتی با وجود اینکه در بسیاری جوامع دست کم گرفته میشوند، باز هم این جریانات چیزی از ارزشهای آنان نمیکاهد. این واقعیت وجود دارد که انگیزه و حس خوب در صورت مشارکتهای واقعی، دریافت حس مفیدیت و بازخورد از نتایج کارها در افراد بوجود میآید و عدم وجود این مولفهها حس کارآمدی و انگیزهی تلاش را در انسان ازبین میبرد. با این اوصاف، چندان عجیب نیست که زنان و دختران در این چند مدت اخیر دچار بیانگیزگی شدید و کاهش فعالیت شده اند، عدم حضور در بین سایرین و محرومیت از فرصتها و علایق فردی باعث دوری این قشر از اجتماع شده و نهایتا بخش عظیمی از این جامعه در معرض فراموشی قرار گرفته اند، اما با وجود تمامی این وقایع و حالات موجود میدانیم که زنان بارها و بارها در جامعه و در ایفای مسئولیتهای اجتماعی شان بسی با اقتدار عمل کرده اند و با هرآن محرومیت فراروی شان از میان کوچکترین روزنههای نور جوانه میزنند و ردپای خود را در اجتماع شان بر جا میگذارند. [caption id="attachment_11218" align="aligncenter" width="717"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] زن و دنیا اگر با نگاهی کلی و به دور از جزئیات و استثنائات در برخی مناطق جغرافیایی به دستاوردها و جایگاه زنان ببینیم خواهیم دریافت که چقدر این موجودات خارق العاده با وجود تمامی نابرابریها شگفتیساز بوده اند و خود را به آن جایی که شایسته بوده است، رسانیده اند. برای یک زن آسان نیست که همزمان مادر باشد، همسر باشد، مدیر خوبی باشد، پرستار یا همکار خوبی باشد و یا هر آن چیزی که بتوانید فکرش را بکنید اما این آسان نبودن و سختی شرایط نه تنها زنان را از تلاش و قدم گذاشتن در مسیرهای پر از چالش منصرف نکرده است بلکه برای آنان انگیزهی مضاعف به منظور تلاش بیشتر به بار میآورد تا در پی موفقیتهای بیشتر و بیشتری باشند، آنها با وجود روحی لطیف و آرام در زمان نیاز میتوانند جنگجوهای قوی و پابرجایی باشند. امروزه زنان با کشف تواناییها و درک جایگاه واقعیشان از آن حس ناکارآمدی و وابستگی سالهای گذشته فاصله گرفته اند و میدانند که چقدر ارزشمند هستند، آنان پی برده اند که همیشه چیزی بیشتر از آن چیزهایی بوده اند که دیگران مدام در توصیف شان برای آنان گفته اند و حال، آنها نه به عنوان یک جنسیت تاثیرپذیر و منفعل، بلکه به عنوان یک انسان به خودشان مینگرند؛ موجودی با ارزشهای والای انسانی که میتواند در طی دوران زندگیاش تاثیرگذار باشد و همچون دیگران، جوانهی آرزوهایش را پرورش داده و از نگاه پر از حسرت به گلهای دیگران دست بردارد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»