هارپر لی در ۲۸ آوریل ۱۹۲۶ در آلاباما به دنیا آمد. نام کاملش نل هارپر لی بود. او دو خواهر و یک برادر داشت. هرچند خواهرها باهم رابطهی خوبی داشتند، در دوران کودکی، او بیشتر با برادرش همبازی بود. پدرشان وکیل بود و در مجلس قانونگذاری ایالت آلاباما هم خدمت میکرد. هارپر لی هم مانند پدر، رشتهی حقوق را انتخاب کرد. لی در دانشگاه آلاباما در رشته حقوق تحصیل کرد اما قبل از تکمیل مدرک تحصیلی، دانشگاه را رها کرد. او به کارهای دیگری مانند جرمشناسی، گردآوری خاطرات روحانیون قرن نوزدهم، گلف، موسیقی و ادبیات علاقه داشت. علاقهی هارپر لی به ادبیات زمانی شکل گرفت که در دبیرستان درس میخواند و معلم خوبی داشت. او سپس به شهر نیویورک نقل مکان کرد تا به عنوان یک نویسنده، حرفهای را دنبال کند. او در سال ۱۹۵۷ دستنوشتهای را به ناشر ارسال کرد که در نهایت با عنوان «کشتن مرغ مقلد» در سال ۱۹۶۰ منتشر شد. هارپر لی در دوران کودکی با ترومن کاپوتی، نویسندهی کتاب «صبحانه در تیفانی»، دوست بود. خانوادهی کاپوتی در تابستانهای سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۴ به مونروویل، محل زندگی خانوادهی لی، آمدند. این دوستی در اینجا شکل گرفت و البته بعداً عمیقتر هم شد. مدتزمانی که هارپر لی در نیویورک زندگی میکرد، خانهای نزدیک خانهی دوست نویسندهاش، ترومن کاپوتی، داشت. هارپر لی در سالهای پایانی عمرش در خانهاش در نیویورک زندگی میکرد. چندی بعد سکتهای کرد و بخشی از تواناییهای خود مانند بینایی، شنوایی و حافظهاش را از دست داد. از آن به بعد، برای زندگی به خانهی سالمندان رفت. او نوزدهم فوریهی ۲۰۱۶ در مونروویل آلاباما، چشم از جهان فرو بست. هارپر لی به خاطر طبیعت منزوی خود شناخته میشد و به ندرت مصاحبه میکرد یا در انظار ظاهر میشد. در واقع، او در تمام عمرش فقط چند مصاحبه انجام داد. کتاب کشتن مرغ مقلد (To Kill a Mockingbird) در سال ۱۹۶۰ منتشر شد. داستان از زبان دختر کوچکی به نام اسکات فینچ روایت میشود. پدر اسکات وکیلی است که در جامعهای بهشدت نژادپرست کار وکالت یک جوان سیاهپوست را بر عهده گرفته است. داستان بهخوبی تبعیض نژادی را نشان میدهد. این کتاب با عنوان «کشتن مرغ مینا» نیز به ۴۰ زبان ترجمه شده است. کتاب برو دیدبانی بگمار (Go Set a Watchman) در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید. این داستان را میتوان ادامهی کتاب کشتن مرغ مقلد دانست، هرچند پیش از آن نوشته شد. اسکات فینچ حالا بزرگ شده و با ذهنی پر از پرسش دربارهی پدرش، به زادگاهش بازگشته است. هارپر لی علاوه بر نویسندگی، در جنبش حقوق مدنی نیز مشارکت داشت. زمانی که هر دو در مونروویل کودک بودند، با ترومن کاپوتی، نویسنده مشهور دیگر دوست شد. کاپوتی بعداً خود به یک نویسنده موفق تبدیل شد و او و لی در کتابی در مورد قتل وحشیانه یک خانواده از کانزاس همکاری کردند که مبنایی برای کتاب پرفروش خود او به نام «In Cold Blood» شد. زندگی شخصی لی بیشتر خصوصی بود، اما مشخص است که او هرگز ازدواج نکرد و بچه دار نشد. او به خانوادهاش در آلاباما نزدیک بود و بیشتر سالهای آخر زندگیاش را در آنجا گذراند. تأثیر ادبی لی را میتوان در آثار بسیاری از نویسندگانی که راه او را دنبال کرده اند مشاهده کرد. «کشتن مرغ مقلد» همچنان به طور گسترده در مدارس تدریس میشود و به عنوان یک اثر اساسی در ادبیات آمریکا در نظر گرفته میشود. میراث او از طریق نوشتههایش و زندگیهای بیشماری که از طریق آثارش لمس کرده است، زنده میماند. تأثیر هارپر لی بر ادبیات و جامعه قابل توجه بوده است، زیرا «کشتن مرغ مقلد» به مضامین بی عدالتی نژادی، نابرابری اجتماعی و اهمیت همدلی و شفقت پرداخته است. این رمان به دلیل داستان سرایی قدرتمند و شخصیتهای زندهاش مورد ستایش قرار گرفته است و بر بسیاری از نویسندگان دیگر تأثیر گذاشته است. سبک نوشتن لی ساده و مستقیم توصیف شده است، با تمرکز بر شخصیت و محیط. او توانایی منحصربهفردی در به تصویر کشیدن تفاوتهای ظریف زندگی شهری کوچک در جنوب آمریکا و خلق شخصیتهای قانعکننده و مرتبط داشت. تأثیر لی بر ادبیات فراتر از «کشتن مرغ مقلد» و «برو نگهبانی را تنظیم کن» است. او نویسندهای پرکار بود و مقالات و داستانهای کوتاه او در مجموعههای مختلفی از جمله «خرگوش صلیبی» و «بهترین مقالات آمریکایی قرن» منتشر شده است. در سالهای اخیر، علاقه مجددی به هارپر لی و کارهای او افزایش یافته است. در سال ۲۰۱۸ بیوگرافی لی با عنوان «مرغ مقلد همسایه: زندگی با هارپر لی» منتشر شد. این کتاب نگاهی صمیمی به زندگی و روند نوشتن لی و همچنین رابطه نزدیک او با خواهرش آلیس لی ارائه میدهد. هارپر لی علاوه بر دستاوردهای ادبی، تأثیر قابل توجهی بر حرفه وکالت نیز داشت. از «کشتن مرغ مقلد» اغلب به عنوان اثری مهم در زمینه داستانهای حقوقی یاد میشود و آتیکوس فینچ، قهرمان رمان، به طور گسترده به عنوان نمادی از شجاعت اخلاقی و وکالت اخلاقی در نظر گرفته میشود. میراث لی توسط جامعه حقوقی از طریق افتخارات و جوایز متعدد به رسمیت شناخته شده است. در سال ۱۹۹۲، او بالاترین افتخار وکالت ایالت آلاباما، جایزه کلارنس دارو را به پاس کمکهایش به حرفه وکالت دریافت کرد. تأثیر هارپر لی بر ادبیات و جامعه برای نسلهای آینده همچنان محسوس خواهد بود و آثار او گواهی ماندگار بر قدرت داستانگویی و اهمیت عدالت اجتماعی خواهد بود. میراث هارپر لی نیز مورد بررسی و بحث قرار گرفته است. برخی از منتقدان او را به ترویج روایت «نجات سفید» در »کشتن مرغ مقلد» متهم کرده اند که در آن یک وکیل مرد سفیدپوست یک مرد سیاه پوست را از یک اتهام نادرست نجات میدهد. برخی دیگر از این رمان به دلیل تداوم کلیشهها در مورد آمریکاییهای آفریقایی تبار و ناتوانی در کشف کامل پیچیدگیهای روابط نژادی در جنوب آمریکا انتقاد کردهاند. نژاد، عدالت اجتماعی و قدرت داستان سرایی است. هارپر لی برای نوشتن کتاب کشتن مرغ مقلد در سال ۱۹۶۱ جایزهی پولیتزر ادبی را از آن خود کرد. او این جایزه را بعد از اینکه کتابش به مدت ۴۱ هفته در فهرست پرفروشها بود، به دست آورد. هارپر لی در سال ۲۰۰۶ موفق به دریافت درجهی دکترای افتخاری از دانشگاه نوتردام شد. جرج دبلیو بوش، رئیسجمهور آمریکا، در سال ۲۰۰۷ مدال آزادی ریاستجمهوری را به هارپر لی اعطا کرد و از او به دلیل تلاشهایش در زمینهی ادبی و نیز نشان دادن تبعیض نژادی تقدیر کرد. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، در سال ۲۰۱۳ مدال ملی هنر را به هارپر لی اعطا کرد. این مدال بالاترین جایزهای بود که دولت آمریکا برای کمک به تعالی و رشد هنر به افراد اهدا میکرد. کتاب برو دیدبانی بگمار در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی کتاب داستانی گودریدز شد. رابرت مولیگان در سال ۱۹۶۲ فیلمی با اقتباس از کتاب کشتن مرغ مقلد ساخت. فیلم کشتن مرغ مقلد برای جوایز بسیاری نامزد شد و تعدادی از آنها را به خانه برد. این فیلم در جوایز اسکار در ۸ رشته نامزد شد و جایزهی بهترین هنرپیشه، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی هنری را از آن خود کرد. این فیلم یک جایزه را در جشنوارهی فیلم کن از آن خود کرد و در جوایز گلدن گلوب نامزد پنج جایزه شد و سه جایزه را از آن خود کرد. نویسنده: قدسیه امینی
برچسب: داستان
زویا پیرزاد در سال ۱۳۳۱ در آبادان ایران متولد شد. پدر او مسلمان و مادرش ارمنی بود. او سالهای کودکی و ابتدای نوجوانی خود را در شهر آبادان گذراند و برای ازدواج به تهران آمد. پیرزاد فعالیت خود را با ترجمه آغاز کرد و ترجمهی کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» از لوییس کارول، اولین اثر او در این حوزه به شمار میرود. او پس از ترجمه، قدم به دنیای نویسندگی گذاشت و کار خود را با نوشتن داستان کوتاه آغاز کرد. زویا پیرزاد از اوایل دههی هفتاد، بهطور رسمی کار نویسندگی خود را با نگارش چند داستان کوتاه آغاز کرد. او داستانهای کوتاه خود را در سه کتاب با عنوانهای «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» منتشر کرد. زویا پیرزاد پس از نگارش این داستانهای کوتاه، اولین داستان بلند خود را با عنوان «چراغها را من خاموش میکنم» راهی بازار کرد. این کتاب با استقبال بالایی از سوی مخاطبان روبرو شد و نام او را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت. رمان «چراغها را من خاموش میکنم» تا کنون ۲۹ بار تجدید چاپ شده که در نوع خود یک رکورد محسوب میشود. کتاب چراغها را من خاموش میکنم را شاید بتوان بهترین کتاب زویا پیرزاد دانست. داستان این کتاب در شهر آبادان میگذرد و شخصیت اصلی داستان زنی به نام «کلاریس» است که همراه همسر و سه فرزند خود در این شهر زندگی میکند. شخصیت اصلی این داستان اگرچه با چالش عجیب یا تعلیق زیادی روبرو نمیشود، اما آغاز به روایت زندگی بهظاهر معمولی خود برای مخاطب میکند و همین روایتهای ساده و روان او میتوانند مخاطب را با خود همراه کنند و به دل زندگی شخصیت اصلی داستان ببرند. این کتاب توانست تنها کتاب داستانی باشد که تمامی جوایز نخست سال ۸۰ تمامی گروهها و طیفهای ادبی را ( پکا، بنیاد گلشیری، یلدا، منتقدان ونویسندگان مطبوعات) و حتی جایزه کتاب سال رمان و داستان را از آن نویسنده وناشرش کند. رمان بعدی پیرزاد «عادت میکنیم» است که این رمان بیانگر زندگی آرزو صارمی زن مطلقه و بچهداری است که دلش میخواهد بعضی وقتها خودش را دوست بدارد. کاری که مطابق میل خودش است انجام دهد نه هر کاری که دختر و مادرش میخواهند. زویا پیرزاد در این کتاب نیز به سراغ مسئلهی زن و زنانگی رفته است، با این تفاوت که در این کتاب او زندگی زنانی از سه نسل مختلف را بازگو میکند. این کتاب که یکی از پرفروشترین رمانهای فارسی است، تاکنون به زبانهایی ازجمله فرانسوی، گرجی و ایتالیایی ترجمه شده است. آثار داستانی زویا پیرزاد ردپایی زنانه را همراه خود دارند. زویا پیرزاد در کتابهایش به زن و دغدغههای او در جامعه میپردازد و مسائل زنان را بازگو میکند. او برای این روایت به سراغ روزمرگیها میرود و سوژههایش را از دل یک زندگی معمولی بیرون میکشد. زویا پیرزاد در مصاحبههای متعددی اعلام کرده که این مسئله که زندگی یک زن در کشورهایی مثل ایران، همواره به یک مرد گره خورده و زنان به عنوان دختر پدرشان، همسر یک مرد و یا مادر یک پسر تعریف میشوند، از جمله دغدغههای او در تمام سالها بوده است و زویا پیرزاد تلاش کرده تا در کتابهایش همین دغدغهها را بازتاب دهد. او معتقد است دیدگاهی که نسبت به زنان ایرانی در دنیا وجود دارد، اشتباه است و خود در این باره میگوید: «من در مورد زنان زیاد مینویسم؛ زیرا زنان در حال حاضر در مرکز دل مشغولیهای من قرار دارند. اینکه فکر میکنم زنان به مردان وابسته هستند، واقعا مرا رنج میدهد. سرنوشت و زندگی یک زن همواره به زندگی یک مرده گره خورده است و این چیزی است که جامعه از زن توقع دارد؛ کار کردن در منزل، ازدواج کردن و سپس بچه دار شدن...» زویا پیرزاد یکی از زنان تاثیرگذار در ادبیات داستانی ایران است. او یکی از رمان نویسان مطرحی است که آثارش در ایران بسیار پرفروش است و قلمش از مخاطبان بسیاری برخوردار است. نخستین تجربهای که هر انسانی میتواند با خوانش کتابهای زویا پیرزاد به دست آورد ، روایت زندگی انسانهایی است که در همین اطراف ما زندگی میکنند. یکی از نکاتی که آثار زویا پیرزاد را از سایر نویسندگان متمایز میکند توجه بیمانند او به جزئیات و پرداخت دقیق از پدیدههای روزمره و اتفاقات عادی است، بهگونهای که در کتابهای زویا پیرزاد، مخاطب با امری روزمره و تکراری به شیوهای نو و بهگونهای که تاکنون مواجه نشده مواجه میشود. آثار زویا پیرزاد به دلیل روایت ساده و ظریف زندگی اقلیتهای مذهبی در ایران، به خصوص ارمنیها، و همچنین تصویر دقیق او از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در دوران معاصر، مورد تحسین قرار گرفتهاند. علاوه بر نویسندگی، پیرزاد در زمینهی ترجمه نیز فعال بوده و آثاری از نویسندگان برجستهی جهان را به زبان فارسی برگردانده است. آثار زویا پیرزاد به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه، لهستانی، یونانی، ترکی، گرجی، چینی، ایتالیایی، ژاپنی و ارمنی ترجمه شده است. او از سوی دولت فرانسه موفق به دریافت جایزه «شوالیه ادب و هنر» نیز شده است. زویا پیرزاد را باید یک نویسندهی اجتماعی و صد البته مردمی دانست. او دست بر روی باورها و عقاید مردم میگذارد، با احساسات آنها همنشین میشود و خودش را بخشی از شخصیتهای داستانش میکند. همهی اینها ترکیبی را فراهم میکند که زویا پیرزاد در ردهی بهترین رماننویسان حداقل دههی اخیر ایران قرار گیرد. رمان چراغها را من خاموش میکنم، با نثر روان و سادهای که داشت توانست جایزههای فراوانی دریافت کند که از آن جمله میتوان به جایزه... بهترین رمان سال ۱۳۸۰ پکا، جایزه بهترین رمان بنیاد هوشنگ گلشیری (سال ۱۳۸۰)، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی سال ۱۳۸۱، و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا در سال ۱۳۸۰ اشاره کرد، داستان کوتاه طعم گس خرمالو برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ شد، ترجمه فرانسوی داستان کوتاه طعم گس خرمالو برنده جایزه کوریه انترناسیونال در سال ۲۰۰۹ شد، داستان یک روز مانده به عید پاک هم به زبان فرانسوی ترجمه و منتشر شده، این کتاب تشویق شده در هفتمین دوره کتاب سال (۱۳۷۸) نیز بوده است. دریافت نشان لژیون دونور از دولت فرانسه جز افتخارات زویا پیرزاد است. زویا پیرزاد اکنون ساکن آلمان است. آثار داستان کوتاه: مثل همه عصرها طعم گس خرمالو (در فرانسه توسط نشر «زولما» منتشر شده است) یک روز مانده به عید پاک رمان: چراغ ها را من خاموش میکنم عادت میکنیم ترجمه: آلیس در سرزمین عجایب آوای جهیدن غوک در انتهای مطلب برشی کوتاه از رمان مشهور و موفق «چراغها را من خاموش میکنم» تقدیم به شما خواهد شد: «معلم پیانوی بچهها، زن انگلیسی سفید و بوری بود. با مردی ایرانی ازدواج کرده بود و بعد از سالها زندگی در ایران فارسی را خیلی بدتر از ما ارمنیها حرف میزد. قبل از شروع کلاس بچهها پرسید: «نمره تلفن ما رو شما به هانومِ. هانومِ. اسمش چی هست؟ همسایه شما» گفتم: «سیمونیان» دست گذاشت روی پیشانی کک و مکیاش. «اوه سیمونیان. امروز تلفن کرد. هیلی هانومِ عژیبی هست. گفت بیا پیانو ما کوک کن. گفتم من پیانو کوک کن نیست که. هیلی بیتربیت حرف زد.» ابروهای نازک بور و شانههای ظریفش را داد بالا، انگشتها را با ناخنهای قرمز چند بار توی هوا تکان داد و بچهها را برد به اتاق پیانو. انگار خودم کار زشتی کرده باشم، خجالت زده در اتاق پذیرایی نشستم. به راحتیهای چهارخانه و پردههای گلدار و مجسمههای کوچک و تابلوهای بزرگ و ظرفهای نقره و چینی نگاه کردم و منتظر تمام شدن کلاس بچهها با خودم کلنجار رفتم که «به تو چه؟ مسئول کارهای زشت بقیه تو نیستی. آرتوش حق دارد. با این خانواده نباید زیاد معاشرت کنی.» نگاهم را دور اتاق گرداندم. گردگیری این همه مجسمههای ریز و درشت و تابلو و ظرف حتما خیلی وقت گیر بود...» نویسنده: قدسیه امینی
جیکی رولینگ (JK Rowling) با نام اصلی جوآن رولینگ در ۳۱ ژوئیهی ۱۹۶۵ در گلاسترشایر انگلستان به دنیا آمد. از کودکی به نوشتن علاقهمند بود و قوهی تخیلی قدرتمند داشت. آرزویش این بود که رمان بنویسد. اما پدر و مادرش هر دو از خانوادههای فقیری بودند. آنها همیشه این نگرانی را داشتند که قدرت تخیل نمیتواند چندان کمکی به وضعیت مالی فرزندشان بکند. بعد از اینکه رولینگ نتوانست در آزمون ورودی دانشگاه آکسفورد قبول شود، پدر و مادرش او را تشویق کردند تا در دانشگاه اکستر انگلستان، زبان فرانسوی بخواند و دلیل اصرارشان هم تأمین آیندهی مالی فرزندشان بود. جیکی رولینگ در سال ۱۹۹۱ به پرتغال مهاجرت کرد و در سال ۱۹۹۲ با خورخه آرانتس، خبرنگار پرتغالی، آشنا شد و ازدواج کرد. این ازدواج هرچند به او دختری به نام جسیکا داد، عمرش یک سال بیشتر نبود. رولینگ پس از جدایی به اسکاتلند مهاجرت کرد و روزهای سختی را گذراند. سقط یک فرزند قبل از جسیکا، شکست ازدواج، تنهایی و بیکاری همه و همه سبب شده بود تا رولینگ به خودش به چشم زنی شکستخورده نگاه کند. شدت اندوه او به حدی بود که مدتی را در یک آسایشگاه بستری شد و فکر خودکشی هم از سرش گذشت. با وجود تمام سختیها، جیکی رولینگ موفق شد تا انرژی خود را روی نوشتن متمرکز کند. در سال ۱۹۹۶، اولین جلد از مجموعهی هری پاتر به نام «هری پاتر و سنگ جادو» را با نام جوآن رولینگ منتشر کرد. اما مدیر انتشارات او را ترغیب کرد تا نام دیگری برای خودش انتخاب کند، چرا که شخصیت اصلی داستان پسر بود و حدس ناشر این بود که خوانندههایش پسرهای نوجوانی هستند که با دیدن نام یک زن روی جلد کتاب، از خیر خواندنش میگذرند. به این ترتیب جیکی رولینگ که مخفف جوآن کیتلین رولینگ بود، متولد شد. کیتلین (کاتلین) نام مادربزرگ پدری او بود. هرچند جیکی رولینگ، خود نام مستعاری برای جوآن رولینگ است، اگر جایی اسم «رابرت گالبریث» هم به چشمتان خورد، تعجب نکنید. رولینگ مجموعه رمانهای «کورمورن استرایک» را که درونمایهای جنایی دارد، با نام رابرت گالبریث منتشر کرده است. رولینگ ذهن خلاقی دارد و خودش را به یک سبک خاص نوشتن محدود نکرده است. جالب اینجاست که رمانهای مشهور او در دستهی کتابهای فانتزی میگنجند؛ دنیایی که در آن هر غیرممکنی ممکن میشود. اما بسیاری این ظرافت را درک نمیکنند و معتقدند که کتابهای او در تبلیغ سحر و جادو مؤثرند، با این حال خداباوری رولینگ و نگاهش به زندگی را میتوان از خلال همین داستانها هم دید. از جیکی رولینگ به عنوان زنی شجاع یاد میشود که همیشه رک و راست حرفهایش را زده است. چهرهای که او در شبکهی اجتماعی ایکس از خود نشان میدهد برای بسیاری یادآور این کلمات است: عصبی، پرخاشگر و زودرنج. البته این صفتها برای زنی به کار میرود که در برابر آنچه دوست ندارد، واکنش نشان میدهد! او خیریههای زیادی را مدیریت میکند. یکی از خیریهها «جینجربرد» نام دارد و هدف آن حمایت از خانوادههای تکسرپرست و به طور خاص مادرانی است که فرزندانی دارند و خود، سرپرست خانواده هستند. رولینگ خیریهی دیگرش را «لوموس» نام نهاده است. این خیریه به حمایت از کودکان قربانی آزار جنسی و نیز کودکانی میپردازد که فقیر و یا معلول (توانیاب) هستند. جیکی رولینگ یکی از طرفداران کتابهای جان رونالد روئل تالکین بود و حتی در دوران دانشگاه هم ترجیح میداد وقتش را با خواندن کتابهای چارلز دیکنز و تالکین پر کند. احتمالاً علاقهی شدید او به نوشتن و همچنین شناخت دقیقی که از دنیای فانتزی داشت به او کمک کرد تا یکی از بهترین نمونههای فانتزی را به جهان هدیه کند. مجموعهی هری پاتر (Harry Potter) مجموعهای هفتجلدی است که ماجراهای یک پسرک جادوگر و دوستانش را در مدرسهی جادوگری هاگوارتز تعریف میکند. دنیای جادوگرها باید برای یک مبارزه با سیاهترین جادوگر دوران، یعنی «لرد ولدمورت»، آماده شود... چه کسی میتواند او را شکست دهد؟ کتابهای این مجموعه به این ترتیب منتشر شدهاند: هری پاتر و سنگ جادو، هری پاتر و حفرهی اسرارآمیز، هری پاتر و زندانی آزکابان، هری پاتر و جام آتش، هری پاتر و محفل ققنوس، هری پاتر و شاهزادهی دورگه و هری پاتر و یادگاران مرگ. کتاب کورمورن استرایک (Cormoran Strike)، نام مجموعهی دیگری از جیکی رولینگ است. رمانهای این مجموعه جنایی هستند و برای بزرگسالان نوشته شدهاند. در این کتابها با کارآگاهی به نام کورمورن استرایک آشنا میشویم که یک نظامی بازنشستهی ارتش بریتانیا است و حالا به همراه دستیارش، رابین، به دنبال پروندههای کارآگاهی بهدردبخور هستند! کتاب افسانهی ایکاباگ (The Ickabog) هم داستان جذاب دیگری است از سرزمینی که همه در آن شاد و خوشحال زندگی میکنند و غمی ندارند. اما هیولایی در کمین است. هرچند آدمها فکر میکنند قصهی این هیولا تخیلی و فقط برای ترساندن آدمهاست، انگار واقعاً هیولایی وجود دارد. این کتاب با تصاویر بامزهای که کار کودکان و نوجوانان است، منتشر شده است. رولینگ وقتی اولین کتاب از مجموعهی هری پاتر منتشر شد، موفق شد تا تقریباً تمام جوایز کتابهای کودکان و نوجوانان بریتانیا را از آن خود کند. مجلهی تایم در سال ۲۰۰۷ جیکی رولینگ را به عنوان دومین فرد تأثیرگذار سال، پس از ولادیمیر پوتین، انتخاب کرد. مجلهی فوربس نیز رولینگ را به عنوان چهلوهشتمین شخصیت معروف سال ۲۰۰۷ معرفی کرد. در سال ۲۰۱۴، جایزهی ادبیات داستانی زنان بیست نویسندهی تأثیرگذار زن را معرفی کرد. جیکی رولینگ در این فهرست مقام چهارم را داشت. پس از هارپر لی، نویسندهی کتاب کشتن مرغ مقلد، مارگارت اتوود، نویسندهی کتاب سرگذشت ندیمه، و شارلوت برونته، نویسندهی کتاب جین ایر. اقتباسهای سینمایی از آثار جیکی رولینگ مقام مشهورترین اقتباس سینمایی از کتابهای جیکی رولینگ به فیلمهای هری پاتر میرسد. هشت فیلم که بر اساس هفت کتاب مجموعهی هری پاتر ساخته شدند. فیلم هری پاتر و سنگ جادو که اولین فیلم از این مجموعه بود، در سال 2001 اکران شد و فیلمهای هری پاتر و یادگاران مرگ که آخرین فیلمهای این مجموعه بودند در دو قسمت در سالهای 2010 و 2011 به روی پرده رفتند. بازگشت به هاگوارتز (Return to Hogwarts) نام برنامهای بود که در ژانویهی سال 2022 به مناسبت بیستمین سالگرد ساخت آخرین فیلم هری پاتر از شبکهی اچبیاو پخش شد. استرایک (Strike) نام سریالی است که بر اساس کتابهای کورمورن استرایک نوشتهی جیکی رولینگ ساخته شد و در سال 2017 از شبکهی بیبیسی پخش شد. تام برک و هالی گرینجر در این فیلم ایفای نقش کردند. ایدهی نوشتن کتابهای هری پاتر از کجا آمد؟ اواسط سال 1990، زمانی که جیکی رولینگ در ایستگاه قطار در انتظار بود، ایدهای به ذهنش رسید. شاگردان یک مدرسهی جادوگری که با قطار به مدرسه میروند. او کاغذ و خودکار نداشت. بنابراین در ذهنش، شخصیتهای اصلی کتاب هری پاتر، رون ویزلی و هرماینی (هرمیون) گرنجر را پروراند و زمانی که از همسر اولش جدا شده بود و با دختر کوچکش زندگی میکرد، این شخصیتها را روی کاغذ آورد. وقتی کتاب اول هری پاتر نوشته شد، جیکی رولینگ به دنبال ناشری برای چاپ کتابش بود، اما 12 ناشر مختلف کتاب او را رد کردند. در نهایت انتشارات بلومزبری این کتاب را قبول کرد. این کتاب بخت بلندی داشت؛ هری پاتر و سنگ جادو تابهحال بیش از 120 میلیون نسخه در جهان فروخته است و به 73 زبان نیز ترجمه شده است. ذهن خلاق این نویسنده هرگز از ایدهپردازی دست برنداشت؛ زمانی که جیکی رولینگ به افسردگی مبتلا شد و در آسایشگاه بستری بود، از بیماریاش استفاده کرد تا شخصیت دیگری برای کتابش بسازد: دیوانهسازها (Dementor). این موجودات تمام خوشی، خنده و خوشبختی جهان را میبلعند و همیشه سردی همراه خودشان میآورند. خانوادهای در همسایگی جیکی رولینگ زندگی میکردند که پاتر نام داشتند. علاقهی او به این اسم از همین همسایگی شکل گرفت و نام خانوادگیای که برای قهرمان اصلی کتابش انتخاب کرد «پاتر» بود. مجموعه کتابهای هری پاتر ۱. هری پاتر و سنگ جادو ۲. هری پاتر و تالار اسرار ۳. هری پاتر و زندانی آزکابان ۴. هری پاتر و جام آتش ۵. هری پاتر و محفل ققنوس ۶. هری پاتر و شاهزاده دورگه ۷. هری پاتر و یادگاران مرگ ۸. هری پاتر و فرزند نفرینشده آثار مرتبط با دنیای جادو ۱.جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها (مکمل مجموعه هری پاتر) ۲.کوییدیچ در گذر زمان (مکمل کتاب هری پاتر) ۳.قصههای بیدل نقال ۴.هری پاتر و فرزند نفرینشده (طرح کلی داستان) (نمایشنامهای نوشتهٔ جک تورن) ۵.راهنمای ناکامل و نامعتبر هاگوارتز ۶.داستانهای کوتاهی از قدرت، سیاست و اشباح مزاحم در هاگوارتز ۷.داستانهای کوتاهی از قهرمانیها، سختکوشیها و سرگرمیهای خطرناک در هاگوارتز ۸.جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها (فیلمنامه) ۹.جانوران شگفتانگیز: جنایات گریندل والد (فیلمنامه) ۱۰.جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور (فیلمنامه) مجموعه کورمورن استرایک ۱.آوای فاخته (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۲.کرم ابریشم (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۳.ردپای شیطان (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۴.سفید کشنده (با نام مستعار روبرت گالبریث) ۵.خون مشکلدار (با نام مستعار روبرت گالبریث) مجموعه بزرگسالان ۱.خلأ موقت نویسنده: قدسیه امینی
پروین پژواک در سال ۱۳۴۵خورشیدی در شهر کابل زاده شده است. او داستاننویس و شاعر معاصر كشور است. تحصیلات ابتدایی را در لیسه ملالی و تحصیلات عالی را در رشته طب در انستیتیوت ابوعلی سینای بلخی کابل به پایان رسانیده است. پروین پژواک در حال حاضر با همسر و چهار فرزند (دو دختر و دو پسرش) در کانادا زندگی میکند. از جمله آثار ادبی پروین پژواک كه در میان ادیبان و خوانندگان از شهرت خوب برخوردار است، میتوان از مجموعه داستان نگینه و ستاره، رومان سلام مرجان و مجموعه شعری مرگ خورشید، نام برد كه همه اقبال چاپ یافتهاند. پروین پژواک، شاعری است عاطفی كه با زبان ساده و صمیمی شعر میسراید و داستان مینویسد. او در خانواده بزرگ پژواک که شخصیتهای بزرگی را در خود داشته، رشد و پرورش یافته است. پروین باورمند به نواندیشی، دگرگونی و پیشرفت است. زنی كه برای کودکان افغان شعر و داستان مینویسد، نقاشی میکند، فلم و متنهای تربیتی و آموزشی ارائه میدهد. در سالهای اخیر چندین کتاب پروین پژواک در قالب شعر، داستان و ترجمه، اقبال چاپ یافته و در اختیار کودکان و نوجوانان کشور در مکاتب و نهادهای آموزشی قرار گرفته است. پروین پژواک، اینک به صورت همه وقت در دفتر «انجمن زنان افغان» در شهر میسس آگا، کار میکند. او در مورد اولین جرقههای شعری اش چنین بیان میدارد: من از روزی که به خاطر دارم، دوست داشتهام. انسانها را و طبیعت را بیحد دوست داشتهام. هنگامی که هنوز در صنوف ابتدایی مکتب بودم، در راه رفت و برگشت خود درختان سر راه را در آغوش میگرفتم. آن درختان چنار کهن با آن تنههای تنومند که دستان من هنگام در آغوش گرفتن شان از دو سو به همدیگر نمیرسید، هنگام برگریزان برگهای رنگارنگ خود را به من هدیه میکردند تا در میان ورقههای کتابچهام به عنوان یادگار حفظ کنم. من با پرندهها دوست بودم، من با مورچهها دوست بودم، من با ماهیها دوست بودم، آیا همین را میتوان سرشت شاعرانه و جرقههای شعری نامید؟ نمی دانم! پژواک آغاز کار سرایشش را اینطور حکایت میکند: اولین نوشتهام که به نام شعر نزد من تاریخ خورده است، شعر بلند "مرگ خورشید" است. در آن هنگام من چهارده سال داشتم. این شعر در روزی سرد و غمگین در من انفجار کرد و سرتا پا به یکدم نوشته شد. آن شعر داغ لحظههای دلهره آور جنگ بود بر روان نوجوان من. همچون ضربههای سخت ژاله بر جوانهء برگ. پروین پژواک یگانه قلم بدست زن افغان است که بیشتر از سه اثر چاپ شده دارد. آثار چاپ شده او از این قرار اند: «دریا در شبنم» مجموعه شعرهای کوتاه عاشقانه، سال ۲۰۰۰ میلادی، چاپ پشاور ترجمه پشتو اشعار «دریا در شبنم» توسط شاعر جوان اجمل اند به پایان رسیده است و در افغانستان آماده چاپ می باشد. «"نگینه و ستاره» مجموعهء داستان کوتاه، سال ۲۰۰۱ میلادی، چاپ کانادا «مرگ خورشید»، مجموعه شعر های میهنی، سال ۲۰۰۲ میلادی، چاپ کانادا «سلام مرجان» رمان، سال ۲۰۰۳ میلادی، چاپ کانادا ترجمه پشتو این رمان توسط خانم شریفه ساپی در کابل به چاپ رسیده است. همچنان ترجمه پشتو آن توسط محترم سید رحمان شینواری، در کانادا آماده چاپ می باشد. ترجمه سویدنی، این اثر را ظاهر افشار، انجام داده است. ترجمه فرانسوی این رمان سال گذشته توسط خانم مهری هاشم در فرانسه به پایان رسیده و ترجمه انگلیسی این اثر در سال جاری به همت محترم شهباز احسانی در کانادا صورت گرفته است. «گنج دری» کتاب آموزش الفبای دری به طریق سرگرمی، سال ۲۰۰۴، چاپ کانادا «ماجراهای آرش» رمان برای اطفال و نوجوانان، سال ۲۰۰۶ میلادی، چاپ افغانستان «پرنده باش» مجموعه اشعار برای اطفال به صورت مصور، سال ۲۰۰۷ میلادی، چاپ افغانستان تازه ترین کتاب های که زیر چاپ اند ترجمه دری و پشتو سلسله کتاب های ادریس شاه نویسندهء فقید افغان در آمریکا است که کار برگردان و تنظیم کتاب را به صورت مشترک پروین و همسرش هژبر شینواری انجام دادهاند و اولین کتاب آن «شیری که چهرهء خود را در آب دید» از سوی «انتشارات بوستون» در افغانستان به چاپ رسیده و میان شاگردان مکاتب توزیع گردیده است. برعلاوه کتابهای چاپ شده پروین پژواک دارای چندین اثر ادبی میباشد که از طریق انتشارات انترنتی به نشر رسیدهاند. از جمله رمان «آبشار نسترن» که ترجمه فرانسوی آن دو سال قبل به همت خانم مهری هاشم در فرانسه به پایان رسیده است. برگردان «سلام مرجان» به همت محترم شهباز احسانی اولین اثر پروین پژواک می باشد که به زبان انگلیسی به چاپ میرسد. آثار آماده چاپ عبارتند از: «تو از چشم من» مجموعه شعرهای عاشقانه «ابر، باران، دریا» مجموعه نثرهای عرفانی مجموعه شعر به دری و انگلیسی “The Tree and Me” «زیر آسمان کبود» مجموعه قصه ها برای اطفال «قصههای دریا» مجموعه داستان ها برای اطفال «گل اکاسی» مجموعه داستان کوتاه برای نوجوانان و جوانان «گهواره کاغذی» مجموعه داستان های کوتاه «پر عقاب» یا شاید «زمانی برای برای زنده گی، زمانی برای مرگ» رمان بانو پژواک در مورد بعضی آثارش چنین نظری دارد: مجموعه شعری « دریا در شبنم»، كتابی است كه من در هیچ کتابی به قدر آن، پروین نیستم. پروینِ زنده، پروینی که نه تنها در زمان حال، بلکه در لحظه لحظه امروز زندگی میکرد و اگر در جامعه خوشبخت میزیست، شاید هرگز جز عشق نمیسرود و جز عشق نمیخواند. حیرت خاموش من در برابر زیبایی و ستایش پایان ناپذیر من در برابر زندگی چنان حقیقی و پرجاذبه بود که من آن را جز در کوتاه ترین جملات نمیتوانستم بیان کنم. هر شعر «دریا در شبنم» برای من ثبت یک لحظه است، هرچند خاطره آن لحظه به بلندای قصه میرسد همچنان «گهواره کاغذی» كه به نحوی دردنامه زنان افغان است. بانو پژواک در زمینه تاثیر گزاری شعر بر رشد ادبیات را این گونه بیان می دارد: شعر تاثیری شگفت بر رشد زبان دارد. همانگونه که کلمات نفس شعر اند، شعر نیز تپش قلب کلمات به شمار میآید. تاثیر شعر بر رشد ادبیات شعری ما مثبت است ولی همین ارج گذاری و توجه بسیار به شعر باعث شده است تا تاثیر آن بر رشد ادبیات نثری ما منفی باشد. جایگاه شعر به شیوه کلاسیک در جامعه ما جا افتاده و محترم است. شعر به اوزان نیمایی نیز میرود که جای خود را بیابد. برای معرفی و قبول شعر بی وزن باید کار کرد. پروانه پروانه پرواز می کند پرواز می کند پروانه پروانه می کند از فضای باز پژواک در زمینهای روزی که دیگر شعر نگوید احساساتش را اینگونه بیان میدارد: من به همان روز رسیدهام. میتوان برای همیشه طبیعت شاعرانه داشت، ولی نمیتوان برای همیشه جرقههای شعری را حفظ نمود. در بهار نوجوانی و جوانی من شب و روز جاری بودم. شعر چون باران در من میبارید. همزمان نثرهای کوتاه ادبی در من جوانه زد. آهسته آهسته نوشتن داستان کوتاه در من شگفت. اینک اندیشهام در قالب رمان بهتر میوه میدهد. من میتوانم ننویسم؟ انسان نمیتواند همیشه شاعر بماند؛ اما تا هستم، نمیتوانم ننویسم! تنها من خود را تنها، بسیار تنها من خود را تنهای تنها احساس میکنم من تن خود را جدا از ها احساس میکنم من متن تن تنهای یکتن خود را وطن خود را... نویسنده: قدسیه امینی
لوئیز الیزابت گلیک در نیویورک متولد و در لانگ آیلند بزرگ شد. پدرش دانیل گلیک، مهاجری مجارستانی بود که توانست در آمریکا کسب و کار موفقی دست و پا کند. در حالی که در برخی رسانهها از تلفظ «گلوک» برای نام خانوادگی لوییز گلیک استفاده می کنند، ولی اعضای خانواده او، نام خانوادگی خود را «گلیک» تلفظ میکنند. لوئیز از همان دوران کودکی عمیقاً شیفته زبان و روایت بود، شور و شوقی که والدین او هم آن را به شدت تشویق میکردند. او از همان نوجوانی اشعار خود را به جراید و مجلات ادبی میفرستاد. لوئیز گلیک در سال ۱۹۶۱ میلادی از دبیرستان هیولت در لانگ آیلند نیویورک فارغ التحصیل شد. گلیک در نوجوانی با مشکلاتی هم دست و پنجه نرم کرد. او در این دوران به اختلال «بی اشتهایی عصبی» مبتلا شد. اختلال روانی در غذا خوردن که باعث شد، لوییز گلیک برای مدت مدیدی علیرغم گرسنگی کشیدن همچنان از خوردن غذا خودداری کند. نهایتا گلیک با روانکاوی بر این بیماری عصبی غلبه کرد. خود گلیک روند درمانی خود را این چنین به یاد میآورد: «یکی از تجربیات مهم زندگیم بود. این بیماری کمک کرد تا زندگی کنم و به من فکر کردن را نیز آموخت.» او سپس راهی کالج سارا لارنس و دانشگاه کلمبیا شد. ولی بدون اینکه تحصیلات خود را به پایان برساند، دست از تحصیل کشید. لوییز گلیک در این دوران کلاسهای شبانهای را در دانشکده مطالعات عمومی کلمبیا با برخی از شاعران به نام آمریکایی همچون لئونی آدامز و استنلی کونیتز گذراند. کسانی که گلیک هم اکنون از آنان به عنوان شاعرانی نام میبرد که به او کمک کردند «صدای خود را در شعر» پیدا کند. لوئیز گلیک در سال ۱۹۶۸ میلادی اولین مجموعه شعر خود به نام «بچه اول» را به چاپ رساند. گلیک در این مجموعه از روایتهای اول شخصی از زبان چندین شخصیت بهره برده بود که همگی عصبی یا از خودبیگانه بودند. همین لحن تند اشعار، برخی منتقدان و خوانندگان را آزرد. با این حال، اکثر منتقدان تحت تأثیر اصالت و قدرت شاعر در به کار بردن شیوههای سرایش و آرائه پردازیهای آن قرار گرفته بودند. اگرچه گلیک چه در گذشته و چه حالا عمدتا از زبانی کاملاً صریح و محاوره ای بهره برده، ولی همواره از اسلوب سنتی همچون قافیه و وزن شعر استفاده کرده است. با موفقیت اولین مجموعه اشعار لوئیز گلیک که برندهی جایزه آکادمی شاعران آمریکا نیز شد، پیشنهادات زیادی برای تدریس در کلاسهای نویسندگی در دانشکدههای هنر و ادبیات به او داده شد، ولی گلیک که میترسید تدریس باعث انحراف او از نویسندگی شود، ترجیح داد این پیشنهادات را رد کند. گلیک در این دوران با منشیگری معاش خود را تأمین می کرد. ولی پس از چاپ اولین کتاب بود که یک دوره بن بست خلاقه حاد دامن او را گرفت و موجب شد برای مدتی دست از نوشتن بکشد. گلیک در این دوران در شهر پروینستاون در ایالت ماساچوست زندگی میکرد، ولی وقتی برای شرکت در گردهمایی نویسندگان در کالج گودارد در ورمونت دعوت شد، تصمیم گرفت برای ملاقات با یکی از شاعران مورد علاقهاش، جان بریمن، این دعوت را بپذیرد. گلیک بلافاصله عاشق فضای روستایی ورمونت شد و با تشویق برخی از نویسندگانی که در گردهمایی ملاقات کرد، تصمیم گرفت به کار تدریس بپردازد. خیلی زود مشخص شد، کار تدریس نه تنها جلوی خلاقیت او را نمیگیرد، بلکه تجربهای مهیج است که حتی میتواند الهام بخش او در سرودن شعر نیز باشد. به این ترتیب، لوئیز گلیک در دهه آتی در تعدادی از کالجها و دانشکدههای آمریکا از جمله کالج گودارد و دانشگاه آیووا تدریس کرد. دومین کتاب او، « خانه ای در لجن زار» در سال ۱۹۷۵ میلادی به چاپ رسید. لوئیز گلیک همچون اولین دفتر شعر خود در دومین اثر خود نیز از وجود برخی شخصیتها از جمله ژان دارک، قدیس و قهرمانی ملی فرانسه استفاده کرد که از شخصیتهای مورد علاقه شاعر در دوران کودکی نیز بود. استفاده از برخی شخصیتهای تاریخی همچون ژان دراک و برخی شخصیتهای اساطیری به همراه روایتهایی از کتاب مقدس و اساطیر باستانی به یکی از ویژگیهای عمده آثار لوییز گلیک در تمام دوران فعالیت ادبی اش تبدیل شد. لوئیز گلیک در دوران فعالیت ادبی خود فراز و نشیبهای زیادی را سپری کرد. او گاهی اوقات دورههای به شدت پرثمر ادبی را تجربه می کرد، ولی به دنبال آن ممکن بود برای ماهها و حتی سالها دست به خلق اثر تازهای نزند. سومین مجموعه شعر شاعر پرآوازه آمریکایی یک سال پس از مجموعه شعر دوم او با عنوان «باغ» به چاپ رسید. ولی خوانندگان پر وپا قرص اشعار او باید برای کتاب شعر بعدی او «هیبت پایین رونده» تا سال ۱۹۸۰ میلادی انتظار می کشیدند. کتاب شعر بعدی گلیک «پیروزی آشیل» نام داشت که در سال ۱۹۸۵ میلادی به چاپ رسید. او در این مجموعه شعر خود نیز به استفاده از مضامین و شخصیتهای اساطیری ادامه داد و وحدت موضوعی مشخصی را از ابتدا تا انتهای کتاب خود دنبال کرد. این کتاب با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و برنده جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب آمریکا نیز شد. «آرارات» اثر بعدی لوئیز گلیک بود که در سال ۱۹۹۰ میلادی به چاپ رسید. شاعر در این اثر تحول قابل توجهی در اشعار خود داشت. او به جای آنکه اشعاری با موضوعات و مناسبتهای مختلف را در یک دفتر شعر جمعآوری کند، این بار سراغ مضمونی واحد با شخصیتهای مشخص رفته بود. او در این اثر تجارب و احساسات سه زن که با مرگ شوهر و پدر دست و پنجه نرم میکردند را دستمایه قرار داده بود. این کتاب شعر لوئیز گلیک نه تنها نقدهای فوق العاده خوبی از منتقدان ادبی گرفت، بلکه برنده جایزه بابیت از کتابخانه کنگره آمریکا نیز شد تا به یکی از تحسین شده ترین آثار او تبدیل شود. به اعتقاد منتقدان دهه ۱۹۹۰ میلادی یکی از تحسین برانگیزترین و پربارترین دورههای فعالیت ادبی لوئیز گلیک بود. او در سال ۱۹۹۲ یکی از محبوب ترین کتابهای شعر خود با نام «زنبق وحشی» را به چاپ رساند. او ۵۴ شعر این مجموعه را در عرض تنها ده هفته سرود و چند ماه بعدی از بهار تا اواخر تابستان را نیز صرف پیراستن اشعارش کرد. زنبق وحشی به سرعت تحسین منتقدان را در پی داشت و برنده جوایز ارزندهای همچون جایزه پولیتزر در بخش شعر و همچنین جایزه انجمن شعر آمریکا شد. جایزه انجمن شعر آمریکا، جایزهای است که به احترام ویلیام کارلوس ویلیامز، شاعر محبوب گلیک هر ساله به شاعران آمریکایی اهدا میشود. کتاب بعدی لوئیز گلیک «مرغزارها» نام داشت که در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسید. لوئیز گلاک از جمله چهرههای ادبی و هنری است که کمتر از زندگی شخصی خود در رسانهها صحبت کرده است. ولی بسیاری از خوانندگان این کتاب او را پاسخی به خاتمه ازدواج دوم شاعر و تاثیر آن بر زندگی او و پسرش دانستهاند. لوئیز گلیک در سال ۲۰۰۰ میلادی برندهی جایزه ارزشمند بولینگن شد که هر دو سال یکبار از سوی دانشگاه ییل اهدا میشود. گلیک در همین سال دوره سه سالهای را به عنوان مشاور شعر در کتابخانه کنگره آمریکا آغاز کرد. او در این دوران پرثمر ادبی خود همچنان به نوشتن ادامه داد و در سال ۲۰۰۱ کتاب شعر «هفت عصر» را به چاپ رساند. سال ۲۰۰۳ برای گلیک سال مهمی بود. او پس از ۲۰ سال تدریس در کالج ویلیامز، سمت نویسنده و استاد مدعو در دانشگاه ییل را پذیرفت. او در همین سال عنوان ملک الشعرای مشاور کتابخانه کنگره در امر شعر را نیز به دست آورد. در اواخر سال ۲۰۰۳ بود که لوئیز گلیک مجموعه شعر «اکتبر» را به چاپ رساند. لوییز گلیک در سال ۲۰۰۶ میلادی دهمین کتاب شعر خود با عنوان «آوِرنو» را به چاپ رساند. آورنو نام دریاچهای در جنوب ایتالیاست که در اساطیر رومی دروازه جهان مردگان در آن قرار داشته است. او در کتاب «زندگی روستایی» چاپ ۲۰۰۹ به شیوه سنتی زندگی و همگامی با طبیعت ادای احترام کرد. گلیک با این کتاب برخی از بهترین نقدهای دوران ادبی خود را از منتقدان دریافت کرد و توانست جایگاه مستحکم خود به عنوان شاعری اصیل را بیش از پیش تثبیت کند. در این دوران حاصل پنج دهه فعالیت او در مجموعه شعری که دربرگیرنده تمام اشعار او از سال ۱۹۶۲ تا ۲۰۱۲ بود به چاپ رسید. مجموعه شعر بعدی او «شب پاکدامن و وفادار» در سال ۲۰۱۴ برنده جایزه کتاب ملی آمریکا شد. باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۶ هم نشان ملی علوم انسانی آمریکا را به شاعر خوش قریحه آمریکایی اهدا کرد. سرانجام در سال ۲۰۲۰ بود که لوییز گلیک جایزه یک عمر دستاورد ادبی خود را از سوی آکادمی جایزه نوبل دریافت کرد. آکادمی نوبل سوئد درباره علت اهدای جایزه نوبل ادبیات به این شاعر آمریکایی او را صاحب «صدای شاعرانه متمایزی» دانست که با «زیبایی بی پیرایهای به هستی فرد هویتی جهانشمول بخشیده است.» لوئیز گلیک همچنان در کمبریج، ماساچوست اقامت دارد و هنوز هم در دانشگاه ییل تدریس میکند. او در طول سال بارها برای سخنرانی در گردهماییها و کنفرانسهای ادبی به دانشگاهها و مراکز هنری سرتاسر آمریکا و جهان دعوت می شود. لوییز گلیک همچنین در شعرخوانیها و محافل ادبی خصوصی زیادی که اکثر به همت خوانندگان و طرفدارانش برگزار می شود نیز حضور مستمری دارد. لوییز گلیک شاعری است که در اشعارش توجه خاصی به روابط انسانی به خصوص زنان دارد. برای مثال، او در «ویتا نووا» زندگی زن پس از جدایی از معشوقه را با شاعرانگی بینظیری شرح داده است. لوییز گلیک شاعری است که از اسطورهها و الگوهای کهن بیشماری در آثار بهره برده است. نمونهای از کارهای لوییس تحت عنوان (مهاجرتهای شبانه) این لحظهای است که باز توت فرنگیهای سرخ را بر درخت کوهی میبینی و مهاجرتهای پرندگان شب را در آسمان تاریک. وقتی فکر میکنم مردهها آن ها را نخواهند دید دلم میگیرد این چیزهایی که ما بهشان وابستهایم، اینها ناپدید میشوند. آن وقت روح آدمی برای تسلای خاطر چه خواهد کرد؟ به خودم میگویم شاید دیگر به این خوشیها احتیاجی نخواهد داشت؛ شاید همان «نبودن» کافی باشد، هر اندازه هم که تصورش دشوار است نویسنده: قدسیه امینی