برچسب: استعداد

9 ماه قبل - 2691 بازدید

ما بارها با کودکانی مواجه شده‌ایم که با جراتی بسیار بالا در مقابل همه شروع به صحبت کردند، حاضرین از شیرینی کلام آن‌ها لذت بردند و حتی آن‌ها را با فرزندان خود مقایسه کردند. شاید در آن لحظه در دل خواستند که ای‌کاش فرزند و یا فرزندان آنان نیز چنین با جرات صحبت کرده و توانمند و با استعداد باشند. شماری حتی فورا خود را با چنین کودکان مقایسه می‌کنند، اینکه با وجود بزرگ بودن، توانمندی لازم صحبت در جمع را ندارند و یا هرگز خود را فردی توانمند و با استعداد نمی‌دانند. خبر خوب این است که تمام کودکان توانمندی لازم در تبدیل شدن به کودکان با اعتماد به نفس بالا را دارند، اما خبر بد این است که در قدم نخست والدین و سپس مکتب، دوستان و هم‌بازی‌ها، تک به تک می‌توانند در کاهش و نابودی جرات کودکان نقش داشته باشند. موضوع دیگر این است که کودکانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار هستند در آینده پیشرفت بیشتری در زندگی کرده و در مقابل، افرادی که با اعتماد به نفس پایین بزرگ می‌شوند نه تنها در کودکی از بسیاری جهت‌ها با مشکل مواجه می‌شوند که در بزرگ‌سالی نیز از فرصت‌های پیشرفت بسیاری، چه در زمینه‌ی زندگی شخصی و چه در زمینه‌ی زندگی شغلی، محروم خواهند شد. جرات همان خودباوری یا اعتماد به نفس است که به عنوان یکی از ویژگی‌های روانی افراد شناخته شده و شخص با توجه به تجربه‌های قبلی، به توانایی‌ها و استعدادهای خود در انجام کارها به‌طور موفقیت‌آمیز اعتماد و باور دارد. خصوصیت دارا بودن اعتمادِ به خویشتن، نقش حیاتی در توسعه و پیشرفت و موفقیت فرد دارد. پژوهشگران دریافته‌اند که برخلاف آنچه تصور می‌شود، اعتماد به نفس کودکان تا پنج سالگی به‌طور کامل شکل می‌گیرد. اعتماد به نفس، عامل اکتسابی است که از بدو تولد، پایه‌های آن در ذهن هر یک از انسان‌ها گذاشته می‌شود و به مرور زمان، این امر، گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شود. متأسفانه در بسیاری از خانواده‌های سنتی، چون مهم‌ترین مسئله برای والدین، حرف‌شنوی و تسلیم بودن فرزندان است، اغلب با ایجاد محدودیت‌های غیرضروری و مشکل‌آفرین، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکان‌شان شده که همین امر در بزرگ‌سالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس در آنان می‌شود. علاوه براین، کودکان بخش زیادی از وقت خود را در مکتب، بازی با هم‌سالان می‌گذرانند، رفتارها و وقایعی که در مکتب و یا حین بازی رخ می‌دهد، تأثیر قابل توجهی بر میزان اعتماد به‌نفس آن‌ها می‌گذارد. ما در این مطلب، به نشانه‌های کودکانی که اعتماد به نفس ندارند، عواملی که سبب نابودی اعتماد به نفس در کودکان می‌شود و چگونه با کودکان رفتار کرد تا  با اعتماد به نفس بزرگ شوند، خواهیم پرداخت. باشد که این آگاهی به شما در نحوه‌ی درست رفتار با کودک کمک کرده و از ایجاد آسیب‌های بیشتر روانی در آینده جلوگیری کند. [caption id="attachment_10734" align="aligncenter" width="618"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] نشانه‌های عدم اعتماد به نفس در کودکان علائم کمبود اعتماد به نفس در کودکان متفاوت است. برخی از کودکان سعی می‌کنند که کمبود اعتماد به نفس خود را از دیگران مخفی کرده و به گونه‌ای رفتار کنند که کسی متوجه اضطراب و استرس و اعتماد به نفس پایین آن‌ها نشود. برخی دیگر از کودکان به صورت علنی کمبود اعتماد به نفس خود را به نمایش می‌گذارند. بنابر این، اگر شما سرپرست خانواده هستید به نشانه‌های کودکانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند دقت کنید و در صورتی که کودکان شما نیز چنین نشانه‌ها را دارند، برای بهبود خودباوری آنان کار کنید. یکی از علائم کمبود اعتماد به نفس در کودکان این است که حتی بدون اینکه تلاش کند و یا شانس خود را امتحان کند، از انجام یک کار یا چالش اجتناب می‌کند. این رفتار اغلب نشانه ترس از شکست یا احساس درماندگی است. علائم و نشانه‌هایی از پس‌رفت در کار، درس و یا حتی بازی‌های گروهی نشان از ضعف اعتماد به نفس است. کودک رفتارهایی دارد که باعث تمسخر بچه‌های دیگر و طرد شدن از گروه‌ها می‌شود. طرد شدن می‌تواند عدم اعتماد به نفس در کودکان را شدیدتر کند. این کودکان هنگامی که فکر می‌کنند در یک بازی یا مسابقه شکست می‌خورند یا ضعیف عمل می‌کنند، تقلب کرده یا دروغ می‌گویند. آن‌ها برای پنهان کردن احساس بی‌کفایتی، سرخوردگی یا ناتوانی خود انعطاف ناپذیر می‌شوند و یا می‌خواهند رئیس باشند تا دیگران متوجه ضعف‌های آن‌ها نشوند. برخی از وقایع مهم را کم‌اهمیت نشان می‌دهند. مثلا شاید دوست داشته باشند با همسالان خود بازی کنند، اما سعی می‌کنند آن را کم‌اهمیت یا مسخره جلوه بدهند و مثلا از جملاتی مانند من از بازی با دیگران خوشم نمی‌آید استفاده ‌کنند. کمبود اعتماد به نفس در کودکان باعث می‌شود، آن‌ها در مکتب نتوانند ارتباط خوبی برقرار کنند و نمرات پایینی کسب کنند. علاقه کمتری به انجام فعالیت‌های معمول داشته و از بازی کردن به صورت گروهی استقبال نمی‌کنند. عدم اعتماد به نفس در کودکان باعث از دست دادن ارتباط با دیگران و کناره‌گیری اجتماعی می‌شود. از مهم‌ترین علائم کمبود اعتماد به نفس؛ نوسانات خلقی، غم، گریه، طغیان خشم، ناامیدی یا سکوت هستند. کودکان با اعتماد به نفس پایین نمی‌توانند انتقادهای دیگران را بپذیرند و در پذیرش ستایش یا انتقاد مشکل دارند. نسبت به خود نظرات منفی مانند: من هرگز نمی‌توانم، هیچ کسی مرا دوست ندارد، من زشتم، تقصیر من است، همه باهوش‌تر از من هستند و… دارند. نسبت به نظرات دیگران در مورد خودشان بیش از اندازه حساس یا نگران هستند. عدم اعتماد به نفس در کودکان باعث می‌شود که دائما خود را به روش منفی با دیگران مقایسه کنند. کمبود اعتماد به نفس در کودکان باعث می‌شود که اغلب برای اجتناب از قرار گرفتن در موقعیت‌های اجتماعی تلاش کنند. کودکان با اعتماد به نفس پایین، به راحتی تسلیم می‌شوند و می‌گویند من نمی‌دانم! هنگامی که با شکست روبه رو می‌شوند، دیگران آن‌ها را سرزنش می‌کنند و آن‌ها را مقصر می‌دانند. کودکان با اعتماد به نفس پایین، احتمالا رفتارهای منفی مانند غیبت از مکتب، سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و… را برای فرار از نقاط ضعف خود امتحان می‌کنند. کودکانی که از سطح اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستند، احتمالا به اندازه‌ی کافی اطمینان دارند که حتی اگر در اولین تلاش نتوانستند نتیجه خوبی بدست آورند، دوباره امتحان کنند اما کودکان بی‌اعتماد به نفس اگر فعالیت جدیدی را شروع کنند و شکست بخورند، احتمالا دوباره آن فعالیت را انجام نمی‌دهند و تسلیم می‌شوند و فرار می‌کنند. کودکانی که اعتماد به نفس کافی ندارند، در مورد افراد و یا موقعیت‌های جدید احساس راحتی نمی‌کنند و تلاش می‌کنند از هرگونه محیط‌های ناآشنا فرار کنند زیرا در آن احساس امنیت نمی‌کنند.

ادامه مطلب


11 ماه قبل - 253 بازدید

خانواده‌ی ما با شما فرق دارد، در خانواده‌ی ما تصمیم‌ها از سوی همه گرفته می‌شود، چه جالب در خانواده‌ی ما فقط یک نفر حرف آخر را می‌زند، من تنها با پدرم زندگی می‌کنم، خانواده‌ی ما به نسبت خانواده‌ی شما بسیار کوچک است، من بدون اجازه‌ی خانواده حق هیچ کاری را ندارم حتی آب خوردن، چه جالب! خانواده‌‌ی من در برخی کارها از من مشورت هم می‌گیرند و... شما در زندگی‌تان با ده‌ها جمله از این دست حتما برخورده‌اید؛ جملاتی که شاید به سادگی بیان شوند اما قطعا رازهای بزرگ و عمیقی در پس آن نهفته است. آگاهی از انواع خانواده و دانش لازم در این بخش به شما این توان‌مندی را می‌دهد که از مکالمات روزانه‌ی افراد به این امر مهم پی ببرید که در چه نوع خانواده‌ای و با چه اصول و چهارچوب‌هایی بزرگ شده‌اند. این آگاهی به شما کمک می‌کند که در رفتار با افراد بهتر عمل کنید، بیش‌تر درک‌شان کنید و مهم‌تر اینکه بدانید افرادی که در اطراف شما هستند با چه آسیب‌هایی پرورش یافتند، چه استعداد و توانمندی‌هایی دارند و بهترین شیوه‌ی تعامل با این افراد چیست. در مقالات قبلی به شکل گسترده به چیستی خانواده، اهمیت آن و شاخص‌هایی که موفق بودن و نبودن یک خانواده را توصیف می‌کرد، پرداختیم. در این مقاله و مقالات بعدی به انواع خانواده از جهات متفاوت خواهیم پرداخت تا ذهنیت آگاه و دانش لازم را در مورد خانواده به‌دست آورید. با دنبال کردن این سلسله مقالات شما نه‌تنها از انواع خانواده آگاهی حاصل خواهید کرد؛ بلکه به شما این زمینه را فراهم می‌سازد تا درنگی به زندگی شخصی خود کرده و با یک بررسی کوتاه یا عمیق، نوعیت خانواده خود را تشخیص دهید. ممکن است به این بیندیشید که دانستن نوعیت خانواده‌ای که در آن پرورش یافته و اکنون نیز در آن زندگی می‌کنید، هیچ فایده‌ای در پی نداشته باشد؛ اما حقیقت در روی دیگر سکه نهفته است؛ با دانستن این موضوع شما با تمام آسیب‌ها، توانمندی‌ها، خلاهایی که بارها آن را درک کرده اما چرایی آن را نمی‌دانستید و مهم‌تر آسیب‌شناسی و سپس رفع مشکل، مواردی است که به آن‌ها پی خواهید برد. این آگاهی چیزی نیست که ساده از کنارش بگذرید؛ زیرا به قول همان جمله‌ی معروف که چیزهای باارزش آسان به‌دست نمی‌آیند. این امر نیز مطالعه‌ی بیش‌تر، هزینه‌ی زمان و انرژی را می‌طلبد. دودمان خانواده در طول تاریخ بارها از جهت‌های متفاوت مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته و به دسته‌بندی‌های متنوعی تقسیم شده است. هر یک از این دسته‌بندی‌ها زیرمجموعه‌های خاص خودش را دارد که نیاز است به شکل مشرح به آن پرداخته شود. ابتدا بهتر است این دو مفهوم (خانواده و خانوار) که از قضای روزگار بسیار هم شنیده‌ایم را تعریف کرده و سپس به سراغ انواع خانواده برویم. آگاهان بر این باورند که خانواده با خانوار تعریفی متفاوت از هم دارند. در تعریف خانواده گفته می‌شود که خانواده براساس روابطى تعريف مى‌شود که از عمل توالد و تناسل نشأت مى‌گيرد و قانون يا رسومى ناظر آن است. روابط اصلى خانواده رابطه‌هایى هستند که بين زن و شوهر از يک ‌سو و والدين و فرزندان از سوى ديگر برقرار مى‌شود. در تعريف خانواده گفته مى‌شود که «نخستين سلول يا واحد زندگى اجتماعى و يکی از اساسى‌ترين نهادهاى جامعه است، مرکب از زن و مرد که ممکن است کودکانى هم داشته باشند. روابط زناشویى و خويشاوندى معينى که مورد قبول جامعه است و حقوق و تکاليف افراد نسبت به يکديگر از ويژگى‌هاى خانواده شمرده مى‌شود». اما در تعریف خانوار، خانوار را يک مفهوم جمعيت‌شناختى دانسته در حالى‌که خانواده را مفهومى جامعه‌شناختی خوانده‌اند، در تعريف خانوار شرط خويشاوندى وجود ندارد اما اساسى‌ترين عنصر تعريف خانواده وجود گونه‌اى خويشاوندى ميان اعضاى آن است، از سویی يک نفر به‌ تنهایى مى‌تواند به‌عنوان خانوار مستقل در نظر گرفته شود در صورتى‌که صحبت از خانواده‌ی يک نفرى درست نيست، اگرچه در مطالعات جمعيتى مربوط به خانواده تسامحاً خانوار يک نفرى را به‌جاى خانواده‌ی يک نفرى قرار مى‌دهند، با این حال هر خانواده‌ای یک خانوار محسوب می‌شود درصورتی‌که الزاما هر خانواری نمی‌تواند خانواده باشد. مطالعه در تاريخ تحول خانواده و انواع و اشکال آن در جوامع معاصر جهان، نشان مى‌دهد که خانواده از نظر کارکرد، ساخت، روابط اعضا، شيوه‌ی معيشت و اقتدار، تربیت، انواع مختلفى به خود ديده و به اشکال متنوعى درآمده است. ۱-  خانواده از منظر کاربردی به دو صورت دسته‌بندی می‌شود: زیستی: گروهی که از پدر و مادر و فرزندان تشکیل شده است. آماری: افرادی که در زیر یک سقف کنار هم زندگی می‌کنند. اهداف و اقتصاد مشترک دارند و دور یک سفره غذا می‌خورند. ۲-  از منظر کارکردی نیز به دو دسته تقسیم می‌شود: جهت‌یابی: خانواده‌ای که فرزند در آن متولد می‌شود، رشد می‌کند، عقاید و گرایش‌های خود را از والدین کسب می‌کند، به دنبال اهداف و آرزوها خودش می‌رود. فرزندآوری: این نوع خانواده از زن و شوهر تشکیل شده است و کارکرد اصلی آن‌ها تولید مثل است. ۳- از نظر نحوه زندگی و نوع معیشت: خانواده به سه دسته شهری، روستایی، عشایری نام‌گذاری می‌شود. این ۳ شکل از نوع معیشت در کنار تشبیهات فراوان، تفاوت‌هایی را هم دارا هستند که وجه تمایز آن‌ها محسوب می‌شود. شناخت خانواده شهری و روستایی ممکن است بسیار دشوار نباشد. زیرا در افغانستان شمار زیادی از خانواده تجربه‌ی تشکیل یک خانواده هم در روستا و هم در شهر را دارند. ساخت یک خانواده در هر یک این دو منطقه، نیازهای خاص خودش را می‌طلبد که بسیاری با آن آگاه هستند. یکی از تفاوت‌های اساسی خانواده شهری با روستایی کارکرد اقتصادی آن است. بدین معنی که خانواده روستایی داراى کارکرد اقتصادى است و از اين حيث با خانواده شهرى که عمدتاً بدون کارکرد اقتصادى است و به‌عنوان يک واحد اجتماعى مصرف‌کننده مطرح مى‌شود، کاملاً فرق دارد. خانواده عشايرى، مرکب است از مرد و زن و تعدادى فرزندان که براساس يک سلسله روابط و مناسبات عاطفي، اجتماعى و اقتصادى (مادى و معنوي) در سکونت‌گاه مشترکى کنار هم زندگى مى‌کنند و معاش خود را از طريق فعاليت‌‌های اقتصادى مشترک تحت سرپرستى رئيس خانواده تأمين مى‌نمايند. سکونت‌گاه‌ خانواده عشايرى ممکن است برحسب وضعيت کوچ يا اسکان چادر، ساختمان خشت و گلى يا هر دو نوع باشد. به طور کلی عشایر به افراد کوچ‌نشین که برای تأمین معاش و دام‌پروری در طول سال جابه‌جا می‌شوند، گفته می‌شود. با تغییر فصول، عشایر معمولاً برای یافتن مراتع مناسب برای حیوانات خود محل زندگی خود را تغییر می‌دهند. در افغانستان تعداد زیادی از خانواده‌ها به شکل عشایر یا کوچ‌نشین زندگی می‌کنند. خانواده انواع دیگری نیز دارد که در مقالات بعدی به شکل مشرح به آن خواهیم پرداخت. توجه داشته باشید که خانواده یک مبحث گسترده است که هرچه در این مبحث بخوانید، باز نیاز به مطالعه و آگاهی بیش‌تر احساس می‌کنید.

ادامه مطلب