سال گذشته بنابردلایلی ناگزیر شدیم تا افغانستان را ترک کنیم. به این منظور به ولایت نیمروز رفتیم تا از آنجا به کشور ایران برویم. مسیر مشخص بود اما آیندهاش نامعلوم. هنگامی که به ولایت نیمروز رسیدیم، تعداد مان به ۵۰ نفر میرسید. پسران نوجوان و جوان، مردان کهنسال، زن و دختر همه را شامل میشد. قرار بود همه ما توسط یک قاچاقبر به ایران برویم. به موترها سوار شدیم. مسافران هر موتر شش زن و هفده مرد را شامل میشد. در موتر ما و در میان مردان، سه برادر بودند؛ آنی که گویا بزرگتر از آن دو بود، ظاهرا ۲۳، دومی ۲۱ و کوچک از دو که از قضا با پدرم هم بسیار صمیمی شده بود، شاید ۱۸ یا ۱۹ ساله بود. اسمش قدرت بود. از آن جایی که من برادر بزرگی ندارم، قدرت از همان ابتدای سفر که ما به سمت ایران به راه افتادیم، با پدرم در جابجایی وسایل، چه در صحرا یا بیابان و یا هر مسیر دیگری بود، کمک و همکاری میکرد. در برخی مسیرها، هنگامی که خواهران خردسال من توان راه رفتن نداشتند، او آنها را روی شانهاش میگذاشت تا زودتر بتوانیم مسیر را طی کنیم و از قافله عقب نمانیم. پدرم چند باری به قدرت گفت که اذیت میشوی و این کار را نکن اما او میگفت: «کاکا جان، من دو خواهر دارم هر دوی آنها هم سن همین دخترهای شماست. من وقتی به اینها کمک میکنم، انگار به خواهران خودم کمک کردهام.» در این مسیر قاچاق، ما چندیدن شبانه روز در سفر بودیم. برای عبور از دشتهای پاکستان مجبور بودیم پیاده برویم زیرا با موتر نمیشد که از آنجا عبور کنیم. تقریبا ۱۴ ساعت مسیر دشوار کوه و صحرا را پیاده سپری کردیم. در آنجا آبی برای خوردن نبود، تقریبا نزد هیچ کسی آبی باقی نمانده بود و همه تشنه بودیم. گلویم خشک شده بود و نمیتوانستم حرف بزنم. خواهران کوچکم از تشنگی زیاد گریه میکردند و هیچ کسی حاضر نبود قطرهای از آبش را با آنها قسمت کند. اینبار هم این قدرت بود که با اینکه خواهر کوچکم را روی شانههایش گذاشته و ساعتها پیاده راه رفته بود و مثل همه تشنه بود، اما آب کمی را که در بطری داشت، خودش نخورد و برای خواهران من داد. بالاخره وارد خاک ایران شدیم. فکر میکردیم حالا که به مقصد رسیدهایم دیگر مشکلات راه به پایان رسیده است اما بیخبر که مشکلات اصلی تازه شروع شده بود. ما آن شب را در کوهها گذراندیم. پنج شبانه روز میشد که از کشورم دور بودم. در این پنج شبانه روز، چهها که نکشیده بودم؛ اولین بارم بود که در دشتها میخوابیدم. اولین بارم بود که شاهد گریههای خواهرانم بخاطرقطرهای آب بودم. تمام آن شب را فقط گریسته بودم. حالم برای خودم نه، اما برای خواهران کوچکم میسوخت که در این کودکی این چنین مشکلات را تجربه میکردند. حالم به آن مرد هفتاد سالهای که با ما آمده بود، میسوخت. به قول خودش پسرش در ایران معتاد به مواد مخدر شده بود و او آمده بود دنبالش تا با خودش به افغانستان ببرد. [caption id="attachment_13167" align="aligncenter" width="657"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] قرار بود فردای آن روز به بندر عباس ایران برویم و آن برادران هم از آنجا به تهران بروند و من و فامیلیم هم به شیراز. آفتاب طلوع کرد. از خداوند متعال خواستم تا امروز همه ما به مقصدی که میخواهیم برسیم. راننده ما اهل بلوچ بود. من با زبان بلوچی کمی بلدیت دارم. هنگامی که با پدرم حرف میزد من حرفش را متوجه میشدم. او به پدرم گفت: «با تو چون زنها است. در صندلی عقب موتر خانمها بنشینند و در صندلی پیش روی هم خودت بنشین.» پدرم پذیرفت. او به حرفهایش ادامه داد این مسیری که میروم خطر ناکترین قسمت راه ما است. پس موتر به هیچ وجه برای چیزی متوقف نمیشود بنابر این، همینجا برای خودتان آب بخرید. پدرم برای ما آب و کمی خوراکی خرید. با اینکه هیچ کسی میل خوردن را نداشت. تمام دغدغه ما این بود به سلامتی به مقصد برسیم. در هنگام حرکت راننده چهار پسر را در صندوق عقب موتر جابجا کرد. من بسیار تعجب کرده بودم. به پدرم گفتم نکند اتفاقی برای آنها بیفتد؟ پدرم گفت راه قاچاق است. سختی دارد. مجبوریم توکل خود را به خداوند بزرگ کنیم. اشکم به وضعیت آنان چکید اما به خاطر روحیهی مادر و خواهرانم خودم را جمع و جور کردم. اما مگر آن نگاه مظلوم پسران یادم میرفت؟ سه برادر شامل آن چهار پسر بودند. راننده به آنان گفته بود که تکان نخورید تا اینکه درب صندوق عقب موتر را باز کند. یادم آمد هنگامی که در میان راه بودیم، برادر بزرگ این پسرها گفته بود که تمام پولشان تمام شده است. هنگامی که من این موضوع را شنیدم، آهسته به پدرم گفتم که آیا میشود برای آنها چند بطری آب بخرید؟ پدرم این کار را کرد و آنان با اصرار زیاد در نهایت بطریهای آب را از پدرم قبول کردند. موتر حرکت کرد. تقریبا یک شبانه روز در موتر بودیم. چند باری فقط برای تازه کردن نفس، موتر را متوقف میکرد و فورا دوباره به راه میافتاد. تنها چهار ساعت دیگر مانده بود که به بندر عباس برسیم. ساعت یازده صبح بود و هوا خیلی گرم بود. راننده حتی اجازه پایین کردن شیشهها را هم نمیداد. چند باری افرادی که عقب بودند صدا زدند که شیشهها را پایین کنید اما راننده قبول نکرد. همینطور در مسیر راه بودیم که از صدای آن چهار نفری که عقب موتر بودند، بلند شد. صدای میزدند: «کمک. ما نمیتوانیم نفس بکشیم. آب مان هم تمام شده است.» نزد ما هم آب نبود اما راننده آب داشت ولی برای آنها نداد. ۱۵ دقیقه متواتر آن پسران فریاد کمک میزدند و کمک میخواستند. میگفتند دروازه را باز کنید تا کمی نفس بگیریم اما راننده توجهی نمیکرد. بعد پانزده دقیقه دیگر هیچ صدای نشنیدیم. پدرم چند باری به راننده اصرار به متوقف کردن موتر کرد تا اینکه در نهایت راننده موتر را در گوشهای متوقف کرد. بعد از ساعتها نشستن در موتر دیگر پاهایم را حس نمیکردم. به سختی از موتر پیاده شدم. [caption id="attachment_13169" align="aligncenter" width="800"] عکس: شبکه های اجتماعی[/caption] راننده صندوق عقب موتر را باز کرد اما دید که آن چهار پسر، همه مثل جسد بیجان بودند. راننده فکر کرد که آنها دارند نقش بازی میکنند. با صدای بلند صدا کرد که بلند شوید وگرنه کتک میخورید. پدرم این وضعیت را که دید فورا بطری آبی را گرفت و به صورت آنها زد. هیچ کدام حتی ذرهای تکان نمیخوردند. پدرم با کمک چند مرد دیگر آنها را از موتر بیرون کشیدند. بعد از۲۰ دقیقه سه نفر از آنها به هوش آمد. دو برادر همینکه به هوش آمدند، جویای حال قدرت شدند. اما قدرت همچنان بیهوش مانده بود. دستانش را ماساژ میدادند، به صورتش آب میزدند اما به هوش نمیآمد. خواهران کوچکم شروع به گریه کردند. راننده گفت که نبضاش را چک کنید. پدرم نبضش را چک کرد. از ناراحتی صورت پدرم، قلبم لرزید و فورا خودم را به پدرم رساندم و از او پرسیدم که چطور است حالش؟ پدرم گفت که نبضش نمیزند. برادر بزرگش گفت: «نخیر نخیر میزند. شما نمیفهمید.» و رو به مرد دیگری کرد و گفت آقا شما نبض برادرم را بگیرید. میدیدم که گلویش پر بغض بود. میخواست فریاد بزند. آن مرد بعد بررسی نبض قدرت، همین حرف را گفت. آن دو برادر حرف هیچ کسی را قبول نمیکردند و فریاد میزدند که نه. قدرت زنده است و فقط بیهوش شده است. تا اینکه راننده خودش نبض قدرت را گرفت و گفت این برادر شما فوت کرده است. برادران با شنیدن این حرف، به طرف راننده حمله کردند و با فریاد گفتند: «چه میگویی؟ قدرت ما را چیزی نمیشود. فقط ضعف کرده. چرا اینطور میگویی؟» پدرم آن دو برادر را از راننده جدا کرد. هر دو به زمین افتادن و به فریاد میزدند. این درد ناکترین صحنهای بود که به چشمم دیدم. یک پسر در مقابل چشمانم جان خود را از دست داد. اولین بارم بود که میدیدم یک مرد گریه میکند. آن هم نه گریهی معمولی. احساس میکردم گریه و نالههای آن دو برادر کوههای ایران را در بر گرفته بود. وجودم بیحس شده بود. گویا که من نیز بخشی از وجودم را از دست داده باشم. من آن پسر را نمیشناختم اما میدانستم که او نیز مادری دارد که چشم به راه این است که تا از رسیدن فرزندانش خبر به او برسد.این را میدانستم که او برادر یک خواهر است که چشم به راه است. این را میدانستم که او یک جوانی است که رویاهای خود را جا گذاشته وآمد ایران تا کار کند و لقمه نانی حلال پیدا کند. این را میدانستم که او یک افغان قربانی شده از هجوم مسوولان فعلی به کشور است. اگر افغانستان سقوط نمیکرد، آن پسر هرگز خطر راه قاچاق را به جان نمیخرید. اگر حکومت فعلی زمینهی کار را برای جوانان مساعد میکرد، آن سه برادر به ایران مهاجرت نمیکردند و اکنون قدرت زنده میبود. ما از آنجا به سمت بندر حرکت کردیم. اما آن پسران گفتند که میخواهند دوباره به افغانستان بروند و برادر کوچکشان که حالا دیگر زنده نبود را به دست پدرشان تحویل دهند. آنها با اینکه امید که در ایران میتوانند کار کنند و پول دربیاورند و به خانه بفرستند، تن به این سفر داده بودند اما قبل از اینکه به مقصد برسند، تیکهای از وجودشان را از دست دادند. تصویر گریههای آن دو برادر و اشکهایشان برای قدرتی که دیگر زنده نبود، هنوز در مقابل چشمم است. اصلا مگر میشود تصویر جسد بیجان قدرت را دید و فراموش کرد؟ شاید مظلومترین مردم در این جهانی هستی، ما افغانها باشیم؛ یا در مسیر مهاحرت میمیریم، یا در انفجار و انتحار و یا هم از فرط گرسنگی. مقصر هیچ یک از این شرایط هم ما نیستیم. عدهای در میدان قدرت میتازند، دودش فقط به چشم مردم عادی میرود. اگر حکومت فعلی منجر به سقوط افغانستان نمیشد، حالا آن پسر (قدرت) زنده بود و در صحراهای دور از وطنش جان نمیداد. مانند قدرت، هزاران جوان دیگر در مسیرهای پرخطر مهاجرت و قاچاق، جانشان را از دست دادهاند و هیچ کسی حتی نبوده که اجساد آنان را دفن کنند. چه مادران و پدرانی که با گذشت سالها هنوز چشم انتظار جگرگوشههایشان هستند. آنانی که دیگر باز نمیگردند و خیلی وقت است که نزد خالقشان باز گشتهاند. نویسنده: ماه نور روشن
برچسب: رسانه گوهرشاد
براساس آمار ارائه شده از سوی نهادهای بریتانیایی فعال در حوزه مهاجرت در یک سال گذشته حدود پنج هزار و حدود ۶۶۲ تن با عبور از کانال مانش وارد بریتانیا شدهاند که در این میان دستکم ۷۵۸ کودک نیز شامل هستند. وزارت داخله بریتانیا میگوید ۳۵۰ افغان هم در همین دوره از طریق پرواز بدون داشتن اسناد معتبر مهاجرت به بریتانیا رسیدهاند. در ادامه آمده است که از این میان تا اکنون یک هزار و ۸۵۴ نفر تحت حمایت طرح ویژه اسکان مجدد افغانها قرار گرفتهاند. در ادامه آمده است که در همین دوره یک ساله، شش هزار و ۴۲ افغان از طریق برنامههای اسکان مجدد این کشور به بریتانیا منتقل شدند. سازمانهای فعال در حوزه مهاجرت در بریتانیا میگویند بیشتر کودکانی که از مسیر پرخطر مانش وارد بریتانیا شدهاند، کسانی هستند که خانوادههایشان در روند تخلیه به بریتانیا منتقل شدند. این کودکان به دلیل قوانین سختگیرانه الحاق خانواده در بریتانیا، مجبور به پذیرفتن مهاجرت از مسیرهای پرخطر شدهاند. دولت بریتانیا قبلاً متعهد شده بود برای خانوادههای که کودکان شان را در روزهای نخست پروسه تخلیه جا گذاشتهاند، راههای قانونی فراهم کند تا با هم الحاق شوند. اما سازمانهای مدافع حقوق پناهندگان میگویند دولت بریتانیا تاکنون پیشنهاد مشخصی برای الحاق کودکان افغان نداده است. واندا وایچورسکا، مدیر اجرایی نهادی موسوم به «دهلیز بینالمللی مصئون» گفت زندگی کودکان افغان جدا افتاده از خانواده به مسیرهایی بستگی دارد که آنها را به خانوادههایشان وصل میکند.
وزارت صحت عامهی حکومت سرپرست اعلام کرده است که بیماری سرخک (سرخکان) ۳۷ درصد نسبت به سال گذشته میلادی در افغانستان افزایش یافته است. شرافت زمان امرخیل، سخنگوی این وزارت میگوید که شمار بیجا شدگان داخلی و پناهجویان و مهاجران افغان از برخی کشورها به ویژه پاکستان وارد افغانستان میشوند، از عوامل زیاد شدن تعداد کودکان مبتلا به سرخک میباشد. او تاکید کرد که در دو ماه گذشته بیش از ۳ هزار کودک در افغانستان به بیماری سرخک مبتلا شدند. وی در بخشی از صحبتهای خود گفته است که در کنار موارد تایید شده، موارد تاییدنشده بیماری سرخک نیز نسبت به پارسال افزایش قابل توجه یافته است. او میگوید که در همکاری با نهادهای بینالمللی تلاش میشود تا کارزار واکسیناسیون کودکان در برابر سرخک راه اندازی شود. نه تنها وزارت صحت عامه حکومت طالبان، بلکه نهادهای مربوط بینالمللی نیز از افزایش موارد سرخک در میان کودکان در افغانستان ابراز نگرانی کردهاند. براساس آمار شفاخانه «صحت طفل ایندرا گاندی» در کابل، در دوماه اخیر روزانه بیش از بیست کودک مبتلا به سرخک در این بیمارستان بستری شدهاند. سازمان داکتران بدون مرز نیز اخیراً در گزارشی اعلام کرده است که در چهار ماه اول سال ۲۰۲۴، شاهد افزایش موارد سرخک در نوزادان و کودکان خردسال در مراکز بهداشتی ۳ ولایت افغانستان بوده است که از سوی این نهاد اداره یا حمایت می شوند. این نهاد گفت که موارد سرخک همه ساله در افغانستان وجود دارد اما افزایش این بیماری امسال در ولایات بلخ، هرات و هلمند نگران کننده است. سرخک نوعی عفونت سیستم تنفسی است که یک ویروس آرانآ از خانواده پارامیکسوویریده آن را ایجاد میکند. علائم سرخک شامل تب، سرفه، آبریزش بینی، و راش پوستی در نقاط مختلف بدن است.
در بخش اول مقاله به معرفی و توضیح اختلال اضطراب اجتماعی پرداختیم و حال در این بخش قصد داریم تا عوامل بوجود آورندهی آن، علائم و راهکارهای درمانی این اختلال را به بحث بگیریم، پس در ادامه با ما همراه باشید تا با آگاهی در این باره به علم بیشتری در این زمینه دست یابیم. عوامل بوجود آورندهی اضطراب اجتماعی در افراد مختلف متفاوت است ولی معمولا میتواند شامل موارد زیر باشد: ملاقات با افراد ناآشنا صحبت با دیگران در محل کار و سایر محیطهای اجتماعی سخنرانی در حضور جمع خوردن غذا و یا آشامیدن در حضور دیگران اجرای برنامه و یا نمایش در حضور دیگران متاسفانه بسیاری از این افراد به علت عدم آگاهی از این موضوع به دنبال حل این اختلال نیستند زیرا گمان میکنند این موضوع بخشی از شخصیت آنهاست در حالی که ممکن است برای مسائل دیگری همچون افسردگی یا سایر موارد از یک مشاور و یا کارشناس کمک بگیرند. علائم اضطراب اجتماعی اختلال اضطراب اجتماعی تاثیرات زیادی بر جسم و روان افراد دارد و باعث بروز علائم جسمانی، عاطفی و رفتاری میشود. این علائم که در برخی شرایط اجتماعی بروز میکنند، میتوانند شامل موارد زیر باشند: علائم جسمانی شامل (سرخ شدن صورت، تعریق، لرزیدن، حالت تهوع، افزایش ضربان قلب و خالی شدن ذهن.) احساس وحشت و یا حملات پنیک ترس و خجالت شدید از تجربهی احساس اضطراب در مقابل دیگران ترس شدید از مورد قضاوت قرار گرفتن احساس ترس و وحشت در موقعیتهایی که باید با فرد ناآشنایی صحبت کنند توجه بیش از حد به جزئیات رفتاری و پوششی خود و تجربهی احساس خجالت مشکل در صحبت در حضور دیگران اجتناب از حضور در موقعیتهایی که ریسک اضطراب را به همراه داشته باشد حالت صاف و خشک بدنی مشکل در برقراری تماس چشمی و یا حفظ تماس چشمی حساسیت به انتقاد عزت نفس پایین و گفتگوی درون ذهنی منفی با خود این علائم میتوانند بر ابعاد مختلفی از زندگی افراد همچون تحصیل، کار و روابط او تاثیر بگذارند و حتی گاهی آنها را به شدت مختل کند. درصورت درمان نشدن این اختلال، فرد ممکن است نتواند تواناییهای خود را در زندگی فردی، شغلی و تحصیلی خود شکوفا کند زیرا به صورت معمول از شرکت در هرنوع فعالیتی که حضور دیگران را به همراه داشته باشد، اجتناب میکند و از توسعهی روابط با دیگران باز میماند. در حالات شدید و یا مزمن، اختلال اضطراب اجتماعی میتواند منجر به سایر مشکلات همچون افسردگی و یا سوءمصرف مواد شود. در کودکان این علائم معمولا در هنگام تعامل با بزرگسالان غریبه و همسالان ظاهر میشود و احساس اضطرابشان را به صورت رفتارهای زیر نشان میدهند: گریه کردن رفتار پرخاشگرانه و پرتاب کردن اشیاء سکوت محض و بیتحرکی چسبیدن به والدین و یا فرد مراقب جمع شدن به سمت درون بدن خودداری از صحبت در موقعیتهای اجتماعی راهکارهای درمانی برای اختلال اضطراب اجتماعی روشهای مختلف درمانی میتواند به بهبود و مدیریت علائم این اختلال، کسب اعتماد به نفس و توانایی غلبه بر حالات اضطرابیشان کمک کند که در صورت عدم تشخیص و شناسایی این علائم میتواند در تمام طول عمر فرد وی را همراهی کند. هرچند با توجه به شرایط محیطی و ذهنی فرد میتواند شدت آن کمتر و یا بیشتر شود. برای درمان این اختلال از دو روش روان درمانی، دارو درمانی و درصورت لزوم از تلفیق هردوی آنها استفاده صورت میگیرد. روان درمانی: در روش روان درمانی با توجه به رویکردهای متفاوتی که هر درمانگر مورد استفاده قرار میدهد اغلب با تغییر در الگوهای ذهنی و فکری مراجع به تغییر رفتار و بهبود جوانب بیماری او پرداخته میشود. درمان شناختی رفتاری و یا CBT (Cognitive Behavior Therapy) یک روش درمانی رایج برای کمک به بهبود بیماران میباشد. هدف از این روش درمانی کمک به افراد در مسیر شناخت و تغییر افکار یا عقاید منفی دربارهی موقعیتهای اجتماعی است. و هدف بعدی آن تغییر رفتار و واکنشهای فرد نسبت به موقعیتهایی است که باعث بوجود آمدن اضطراب در او میشوند. درمان شناختی رفتاری به فرد کمک میکند تا متوجه شود که افکار خود اوست که میتواند نحوهی رفتار او را تعیین کند نه رفتار و قضاوت دیگران و اینکه بسیاری چیزها صرفا زادهی ذهن خود او هستند و هیچ نوع وجود خارجی ندارند. روش مواجه درمانی یا غرقه سازی نیز یکی از روشهای کمک کننده برای درمان این اختلال میباشد. با این رویکرد فرد به تدریج با شرایطی که از آن میترسد، روبرو میشود. البته این رویارویی با همکاری و کمک یک درمانگر و در یک محیط امن صورت میگیرد تا از آسیب و عوارض احتمالی جلوگیری شود. دارو درمانی: برای درمان علائم اختلال اضطراب اجتماعی از طیف وسیعی از داروها استفاده میشود که شامل سه دسته از داروهای ضد اضطراب، ضد افسردگی و مسدود کنندههای بتا هستند که با توجه به تخصص درمانگر و با توجه به نیاز و وضعیت مراجع میتوانند توصیه و تجویز شوند. نکاتی برای غلبه بر اضطراب اجتماعی دامنهی تعاملات خود را به تدریج افزایش دهید برای فعالیتهای آرام بخش وقت بگذارید افکار خودتان را بازنگری کنید از مصرف موارد و الکل خودداری کنید برای تشخیص و درمان از یک فرد کارشناس کمک بگیرید سخن پایانی: اختلال اضطراب اجتماعی یک اختلال نسبتا شایع در حوزهی سلامت روان میباشد که درصورت درمان نشدن میتواند باعث بروز سایر مشکلات روحی روانی در فرد شود و همچنان عدم تشخیص و درمان آن میتواند زندگی یک انسان در ابعاد مختلف دچار مشکل کند. پس با آگاهی از این اختلال میتوانیم در مسیر بهبود و درمان خود و اطرافیانمان عملکرد بهتر و کارآمدتری داشته باشیم. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
مایکل مککال، رییس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا میگوید که افغانستان تحت کنترول حکومت سرپرست «ظالمترین» کشور جهان برای زنان و دختران میباشد. مجلس نمایندگان با نشر بیانیهای به نقل مایکل مککال نوشته است که واشنگتن در همکاری با متحدان خود باید حکومت فعلی را برای پایان دادن به نقض حقوق بشر علیه مردان، زنان و کودکان بیگناه زیر فشار قرار دهد. وی با اشاره بر ادامه محدودیتهای حکومت فعلی در برابر زنان و دختران گفت که افغانستان زیر حاکمیت حکومت فعلی با یک بحران انسانی ویرانگر روبرو است. او افزود که دستاوردهای مبارزه سخت برای پیشبرد حقوق زنان و ترویج دموکراسی در افغانستان با تصمیم رییس جمهور بایدن برای عقبنشینی یکجانبه از بین رفته است. مایکل مککال تاکید کرد: «دختران پس از صنف ششم از رفتن به مکتب محروم شدهاند. زنان از کار در نهادهای دولتی منع شدهاند. ما میدانیم که حکومت فعلی اقلیتهای مذهبی و آزادی مطبوعات را بهگونه وحشیانهای سرکوب میکنند.» رییس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در بخشی از اعلامیهاش گفته است که پول مالیاتدهندگان کشورش به زنان و کودکان رنج دیده افغان نه، بلکه به جنگجویان و وفاداران حکومت فعلی سرازیر میشود. این در حالی است که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، همواره از سوی نهادهای بینالمللی متهم به نقض حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان و دختران در کشور شدهاند. طی نزدیک به سه سال گذشته مکاتب بالاتر از صنف ششم به روی دختران را بسته کرده و دانشگاهها را کاملاٌ پسرانه ساختهاند.
ادم ووسورنو، یک مقام اوچا یا نهاد هماهنگکننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد اعلام کرده است که حکومت سرپرست حدود ۱.۴ میلیون زن و دختر نوجوان را در افغانستان از حق آموزش و تحصیل محروم کرده است. ادم ووسورنو پس از سفر چهار روزهاش به افغانستان در یک نشست خبری گفت که نگرانی جامعهی جهانی و نهادها را در این زمینه با مقامهای حکومت فعلی مطرح کرده است. او تاکید کرد: «محدودیتهای اعمالشده بر زنان امدادرسان افغان لایهای از پیچیدگی را بر روند کمکرسانی در افغانستان اضافه کرده است. همچنان حدود ۱.۴ میلیون زن و دختر نوجوان هنوز زیر ممنوعیت تحصیل هستند.» وی افزود که مقامهای حکومت فعلی میگویند که آنان برای فراهمسازی زمینه آموزش و تحصیل دختران در کشور نیاز به زمان بیشتر دارند. ادم ووسورنو در نشست خبری گفت: «ما وقت نداریم. هر چه بیشتر منتظر بمانیم، میلیونها کودک بیشتر تحت تأثیر قرار خواهند گرفت و تأثیر بیشتری بر جامعه خواهد گذاشت.» او علاوه کرد که نهادهای کمکرسان در زمینه کمکرسانی از طریق زنان و دختران در افغانستان با محدودیتهای روبرو هستند. خانم ووسورنو از حکومت سرپرست خواسته است که تا محدودیتهای آموزشی و کاری علیه زنان و دختران در کشور را لغو کند. براساس معلومات این نهاد، در حال حاضر بیش از ۱۵ میلیون تن در افغانستان با سطوح بالایی ناامنی غذایی مواجه هستند و سیلابهای اخیر مرگبار در شمال کشور به این چالش افزوده است. حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان، در گام نخست دختران بالاتر از صنف ششم را از رفتن به مکتب ممنوع و سپس دروازه دانشگاهها را نیز به روی زنان و دختران بسته کردهاند.
نویسنده: مهدی مظفری زنگ خطر به صدا درآمده است! صوت نگرانکنندهای که از اُفت تحصیلی دانشآموزان در سراسر جهان سر برآورده، گوشِ جهانیان را کر کرده است. نتایج معروفترین آزمون سنجش توانمندی دانشآموزان، یعنی برنامهی بینالمللی ارزیابی دانشآموزان (پیآیاساِی)، نشان از اُفت تدریجی و نگرانکنندهی عملکرد تحصیلی دانشآموزان در طی چند سال گذشته دارد. آخرین گزارش برنامه سنجش بینالمللی دانشآموزان (PISA) در سال ۲۰۲۲م اذعان میکند که «هیچ کشوری در چند سال اخیر(حدودا ۱۵سال اخیر) در هیچ یک از دروس، روند رو به رشدی را تجربه نکرده و بسیاری از کشورها در حداقل یک درس با اُفت عملکرد مواجه بودهاند.» حتی در کشورهایی با سابقه عملکرد تحصیلی درخشان مانند فنلاند، سوئد و کره جنوبی، نمرات (پیآیاسای) در یکی یا چند درس در سالهای اخیر رو به کاهش بوده است. در ابتدا، همگان گمان میکردند همهگیری کرونا و شرایط نامطلوب آموزش در آن دوره، مقصر اصلی این اُفت بیسابقه بوده است. اما تحقیقات اخیر، پرده از راز دیگری برداشت. گویی این اُفت تحصیلی، ریشهای عمیقتر از بحران کرونا دارد و ازخیلی وقت پیش آغاز شده بود. اما چه چیزی میتواند عامل این اُفت فاجعهبار باشد؟ (پیآیاساِی) و تحقیقیاتی دیگر، در آخرین گزارش خود، انگشت اتهام را به سوی موبایلها نشانه میرود و آنها را مقصر اصلی این داستان غمانگیز معرفی میکند. علاوه بر (PISA)، گزارشات پژوهشهای دیگر نشان میدهد که گوشیهای همراه در مدارس، سلاحهای حواسپرتیِ جمعی هستند. طبق یافتههای پژوهشی، دانشآموزانی که مشغول گوشیهایشان هستند کمتر یادداشت برمیدارند و کمتر مطالب کلاس در خاطرشان میماند، «رفتوآمد» بین رسانههای اجتماعی و تکالیف درسی با معدل پایین ارتباط مستقیم دارد، دانشآموزانی که در کلاسها زیاد پیام متنی میفرستند در آزمونها ضعیفتر عمل میکنند و دانشآموزانی که در روند آزمایشها تلفنهای همراهشان را تحویل میدهند در آزمونها نمرات بهتری میگیرند. همانطور که هایتِ روانشناس در آتلانتیک نوشته است، صرف حضور یک گوشی هوشمند در دیدرس ما باعث میشود تمام تمرکزمان معطوف آن شود. حتی گوشی قفلشده در جیبمان یا روی میز کارمان بیصدا فریاد میزند و حواس تکهپاره و پخشوپلای ما را به سوی خود میکشد. در ده سال اخیر، جهانِ برخط آزمایشی گسترده بر روی ذهن ما، و به ویژه بر روی ذهن نوجوانان، اجرا کرده است. حواس نوجوانان بهراحتی پرت میشود و به قضاوت همسالان خود شدیداً حساساند. اکنون، نتایج حاصل از یک دهه تحقیقات مشاهدهای بهکرات نشان داده است که بین استفاده از گوشی همراه و رضایت از زندگی، احساس شادمانی، توجه به تکالیف مکتب، یادسپاری درسها، یادداشتبرداری در کلاس، رفتوآمد بین چند کار و پیشرفت دانشآموزان رابطهٔ معکوس وجود دارد. هرچه «وابستگی به دستگاه» بیشتر باشد، هزینههای شناختی و احساسی فرد هم بیشتر میشود. بنابر این، گوشیهای همراه، این یارِ غارِ همیشگیِ نوجوانان و دانشآموزان، ظاهراً تبدیل به خنجری شدهاند که بر پیکرِ تحصیل و دانش و موفقیت فرود میآیند. گویی این ابزارهایِ بهظاهر مفید، تمرکز و قدرت یادگیری دانشآموزان را بلعیدهاند و آنها را از مسیرِ علم و دانش دور میکنند. اما چرا موبایلها تا این حد مخرب هستند؟ حواسپرتی: اعلانها، پیامها، بازیها و شبکههای اجتماعی، دائماً ذهنِ دانشآموز را به خود مشغول میکنند و مانع از تمرکزِ او بر روی درس و مطالعه میشوند. وابستگی: وابستگیِ افراطی به موبایل (که بیشتر نوجوانان این وابستگی را دارند)، باعث میشود دانشآموزان از فعالیتهایِ مفید و ضروریِ دیگر، مانند مطالعه، ورزش و معاشرت با دوستان و خانواده، غافل شوند. خوابِ آشفته: استفاده از موبایل قبل از خواب، باعث اختلال در ترشح هورمون ملاتونین و در نتیجه، خوابِ آشفته و بیکیفیت میشود. خوابِ آشفته نیز، تمرکز و قدرت یادگیری را به شدت تحتالشعاع قرار میدهد. چه باید کرد؟ مسئولیتِ حل این معضل، بر عهدهی همگان است. از خانوادهها گرفته تا مکاتب و دولتها، همه باید دست به دست هم داده و برای نجاتِ نسلِ آینده از چنگالِ موبایلها تلاش کنند. خانوادهها: باید با فرزندان خود در مورد مضراتِ استفادهی بیرویه از موبایل صحبت کنند و برای آنها قوانینی در این زمینه وضع کنند. همچنین، باید آنها را به انجامِ فعالیتهایِ جایگزین، مانند مطالعه، ورزش و بازیهایی با اندک مضرات، تشویق کنند. مکاتب: باید استفاده از موبایل در طولِ ساعاتِ درسی را به طورِ کامل ممنوع کنند و برای دانشآموزان، برنامههایِ آموزشیِ جذاب و پویایی ارائه دهند تا آنها را از موبایل دور نگه دارند. برخی روانشناسان از جمله آقایان هایت و توئنگی پس از بررسیهای خود پیشنهاد کردهاند که گوشیهای همراه را بهطور کامل در مدارس ممنوع کنند. گزارشات (PISA) و دیگر تحقیقات و تحلیل این گزارشها نیز نشان میدهد که این سیاست، سیاست خوب و مؤثری به نظر میرسد. دولتها: عرصه سیاست و حکومت نیز میباید به نوبه خود در تقلیل تأثیرات مضر موبایل بر آموزش سهم بگیرند. حکومت باید با وضعِ قوانینِ سختگیرانه، جلویِ تبلیغاتِ فریبندهیِ شرکتهایِ تولیدکنندهی موبایل را بگیرند و همچنین، برنامههایِ آموزشیِ جامعی در حوزه کمترسازی تأثیرات مضر موبایل برای دانشآموزان و خانوادهها ارائه دهند.
مسوولان محلی از ولایت سرپل میگویند که در اثر جاری سیلاب طی روزهای گذشته در این ولایت، چهار زن و یک کودک جان باختهاند. حبیبالله مسرور، سخنگوی والی سرپل گفت که سیلاب شب گذشته (چهارشنبه ۲ جوزا) در روستای «صوفک» از مربوطات ولسوالی کوهستانات این ولایت رخ داده که این سیلاب ۱۵۰ خانه و صدها جریب زمین زراعتی را نیز تخریب کرده است. آقای مسرور در مورد هویت و سن قربانیان این رویداد جزییاتی ارائه نکرده است. در ادامه آمده است که در اثر بارندگیهای اخیر در سایر ولسوالیهای سرپل نیز خسارات هنگفت مالی و جانی به مردم وارد شده است. این در حالی است که در این اواخر سیلابهای مدهش و مرگبار در ولایات بغلان، غور، تخار، فاریاب و بدخشان نیز جان صدها تن از باشندگان این ولایات را گرفته و صدها تن دیگر را زخمی کرده است. همچنین بخش زنان سازمان ملل متحد اعلام کرده است که زنان و کودکان بهطور نامتناسبی تحت تأثیر سیلابهای اخیر در شماری از ولایات افغانستان قرار گرفتهاند. این نهاد با نشر گزارشی از وضعیت سیلابزدگان در شماری از ولایات شمالشرقی کشور گفت که در سیلابهای اخیر مردان در ساختمانهای عمومی مانند مساجد پناه گرفته بودند.
سیما سمر، نخستین رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان مدال «رییس» را از دانشگاه تافتس ایالات متحدهی آمریکا به دلیل فعالیتهایش در عرصهی حقوق بشر و ترویج آموزش بهدست آورد. رییس دانشگاه تافتش، در مراسم فراغت دانشجویان این دانشگاه گفت که بالاترین جایزه خود، «مدال رییس»، را به خانم سیما سمر به دلیل تلاشهای بیوقفهی او برای بهبود حقوق بشر به وی اهدا میکند. وی از فعالیتهای سیما سمر ستایش کرده و تاکید کرد که دفاع بیوقفه و تلاشهای خستگیناپذیرش برای ترویج حقوق زنان و بهبود وضعیت اجتماعی و سیاسی آنان، برای او تحسین بینالمللی به ارمغان آورده است. رییس این دانشگاه افزود که تعهد داکتر خانم سمر به آموزش و توانمندسازی زنان و دختران هیچ حد و مرزی نمیشناسد. سیما سمر نیز یکی از سخنرانان اصلی این نشست بود. او با یادآوری از دورهی دانشجویی و آموزشی خودش گفت که بهدلیل بیثباتی سیاسی و تهاجم اتحاد جماهیر شوروی سابق به افغانستان، نتوانسته که مدرک دیپلوم خودش را از دانشگاه کابل دریافت کند. او در این مراسم به محدودیتهای حکومت فعلی بر زنان و دختران نیز اشاره کرده و گفته است که حکومت بار دیگر آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را ممنوع کرده و تطبیق سیاستهای زنان و دختران را بار دیگر از زندگی عمومی حذف کرده است. خانم سمر گفت: «خوشحالم که با شما بودهام و دستیابی شما به هدفها و رویاهایتان در فلچر را مشاهده کردم. شما بسیار خوششانس هستید که به این دانشگاه معتبر دسترسی دارید و توانایی بهرهبرداری از آزادی و حقوق خود را دارید. متأسفانه، کشورم بار دیگر به دست حکومت فعلی، افتاده است که تبعیض جنسیتی را اجرا میکند، جایی که زنان و دختران رسماً از آموزش بالاتر از صنف ششم ممنوع شدهاند و به طور کامل از زندگی عمومی کنار گذاشته شدهاند.» وی در این مراسم گفت که تبعیض بر اساس جنسیت، ریشه اصلی درگیریهای خشونتآمیز است. جهانی با صلح، امنیت و توسعهی پایدار بدون حقوق بشر ممکن نخواهد بود و هیچکدام از اینها بدون مشارکت کامل زنان امکانپذیر نیست. سیما سمر در این مراسم از دانشجویان خواست که حقوق بشر و برابری را در مرکز کار و زندگی روزمره شان قرار دهند. خانم سمر، سیاستمدار، پزشک و فعال حقوق بشر نخستین وزیر امور زنان افغانستان بود. وی، از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۸ در سمت رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان فعالیت کرد. او، در ۲۸ جدی ۱۳۹۷ بهعنوان عضو بورد عالی مشورتی دبیرکل سازمان ملل متحد در امور میانجیگری صلح تعیین شد.
بر اساس گزارش آزادی بیان در جهان در سال ۲۰۲۴ وضعیت آزادی بیان در افغانستان به حالت بحران رسیده و از این رهگذر یکی از بدترین کشورها در جهان است. بر اساس گزارش سازمان (Global Espression) افغانستان در میان ۱۶۱ کشور در جایگاه ۱۵۵ قرار گرفته و در پنج سال گذشته (۲۰۱۸ تا ۲۰۲۳) افغانستان در جدول رده بندی آزادی بیان ۴۷ پله سقوط کرده است. بر اساس این گزارش، دنمارک از رهگذر وضعیت آزادی بیان در صدر کشورهای جهان قرار دارد. همچنین بر اساس شاخص آزادی مطبوعات در جهان که توسط سازمان خبرنگاران بدون مرز تهیه شده، افغانستان در میان بدترین کشورها برای خبرنگاران نیز قرار دارد. در گزارش خبرنگاران بدون مرز که ماه گذشته تحت عنوان «شاخص آزادی مطبوعات در جهان-ژورنالیزم در سال ۲۰۲۴ زیر فشار سیاسی» نشر شد، آمده است که افغانستان در جایگاه ۱۷۸ قرار گرفته است. سازمان خبرنگاران بدون مرز میگوید که افغانستان به دلیل مرگ و میر و توقیف خبرنگاران از رهگذر آزادی مطبوعات ۲۶ پله سقوط کرده است. حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان محدودیتهای شدید را بر آزادی بیان و رسانهها در این کشور وضع کرده و منتقدان خویش را سرکوب کردهاند. در گزارش Global Espression آمده است که در سال ۲۰۲۳ میلادی ۵۳ در صد جمعیت جهان تحت بحران آزادی بیان زیست داشت و در حال حاضر بیش از چهار میلیارد نفر در ۳۹ کشور تحت بحران آزادی بیان زندگی میکنند و این بحران روبه افزایش است. بر اساس ردهبندی آزادی بیان این سازمان، دنمارک، سویس و سویدن به ترتیب بهترین کشورها و ترکمنستان، نیکاراگوا، ارتیریا و کوریای شمالی به ترتیب بدترین کشورها قلمداد شدهاند.